پاسخ به:نوستالژی دوران کودکی شما چه بود؟
نه پشت سریت... (شیرین ترین دیالوگی که از معلم می شنیدیم.)
از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست
یادش بخیریه سه چرخه داشتم حتی باهاش میرفتم زیرلحاف میخوابیدم.خخخخ
مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه
آن مردآمد
آن مرددرباران آمد
آن مرددرباران باپرایدآمد.خخخخ
کاش میشد بچگى را زنده کرد
کودکى شد، کودکانه گريه کرد
کاش میشد شعر قهر تاقيامت راسرود
آن قيامت که دمى بيشتر نبود
فاصله باکودکى باما چه کرد
کاش میشد بچگانه ازته دل خنده کرد...!!!
مامانم که شیشه پاک کن میخرید ، لحظه شماری میکردم تا اون ماده ی داخلش تمومه بشه بعد توش آب پر کنم بازی کنم … این بلند مدت ترین برنامه ریزی بود که تو بچگی انجام میدادم !!!
دلم ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻂ ﮐﺸﯽ ﮐﻨﺎﺭ ﺩﻓﺘﺮ ﻣﺸﻖ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﻣﺸﮑﯽ ﻭ ﻗﺮﻣﺰ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻮﻧﯿﺎ ﻭ ﻧﻘﺎﻟﻪ ﻭ ﭘﺮﮔﺎﺭﻭ ﺟﺎﻣﺪﺍﺩﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺨﺘﻪ ﭘﺎﮎﮐﻦ ﻭ ﮔﭻ ﻫﺎﯼ ﺭﻧﮕﯽ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺗﺨﺘﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺮ ﺻﻒ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻥ ﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺒﺼﺮ ﺷﺪﻥ ، ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺑﻬﺎ ﻭ ﺑﺪﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺳﻮﺍﻝ ﻣﻌﻠﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻟﯿﻮﺍﻥﻫﺎﯼ ﺁﺑﯽ ﮐﻪ ﺗﺎ ﻣﯿﺸﺪﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﮓ ﺗﻔﺮﯾﺢ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﺮﯾﻦ ﻫﺎﯼ ﺣﻞ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﻭ ﺍﺿﻄﺮﺍﺑﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩﻥ
برای
.
برای همشون تنگ شده
دفترمشق دبستانم ببین، پر ز مهر آفرین،صد آفرین. راستی ما شعر باران داشتیم. تویجنگلهای گیلان داشتیم. گردش یک روز دیرین داشتیم، شعر زیبایی ز گلچین داشتیم راستی آن دفتر کاهی کجاست؟ عکس حوض آب پر ماهی کجاست؟ روزخیس پر باران کجاست؟ مایه سر سبزی بستان کجاست؟ باز آیا ریز علی ها زنده اند؟ در حوادث جامه از تن کنده اند؟ کاش حالاخاله کوکب زنده بود، عطر نانش خانه را آکنده بود. ای معلم خاطر ویادت به خیر. یاد درس آب بابایت به خیر. شمع نور افشانیاد کودکان، نامتان در لوح جان شد جاودان هرکجا هستید ، هستی نوش تان کامیابی گرمی آغوشتان... هم کلاسی های سال کودکم! دستهگلهایی ز یاس و میخکم، باز از دل می کنم یاد شما، یاد قلب ساده شاد شما، باز باید یاد یک دیگر کنیم، تا به یادی، شاد، يکدیگرکنیم. آدمی سر زنده از یاد است ، یاد. رمز عمر آدمیزاد است یاد. شادتان میخواهم و شادم کنید، همکلاسي های من یادم کنید.....
ماهی رو هر وقت از آب بگیری میمیره...
اون وقت ها می دونستیم مرگ هست ولی فکر نمی کردیم بزرگ شدن یعنی بریدن از همه ی اون سختی های شیرین
همه چیز خوب پیش می رفت و سخت و شیرین ... تا اینکه بزرگ شدیم و ...
توپ پلاستیکی چند لایه میکردیم
گل بازی با خاک باغچه الانهها شن میخرن گل بازی میکنن
درکودکستان اعدادروبه انگلیسی شمردم بهم جایزه دادن
بهم دیگه زن گرفتنوتعارف می کردیم
خاله بازی می کردیم بدین صورت که بادخترخاله ویادخترعموهامون بازی می کردیم وهرکدوممون نقش زن وشوهرروبازی می کردیم بعدش بابالش خونه می ساختیم وبه خونه همدیگه میرفتیم.یادش بخیر
يادش بخير پاك كن دو رنگ هايي كه يه طرفش خودكار و يه طرفش مداد پاك ميكرد...
يادش بخير چقدر ته مدادمونو گاز ميزديم...