0

نوستالژی دوران کودکی شما چه بود؟

 
aligoharsamimi
aligoharsamimi
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : دی 1391 
تعداد پست ها : 353
محل سکونت : تهران

پاسخ به:نوستالژی دوران کودکی شما چه بود؟ خودکفایی

یادش بخیر عجب دوره ای بود

من تو اون دوره عشق تجهیزات نظامی بودم به خصوص این که فیلم امپراتوطر دریاها هم پخش می کردن من هم جو گیر می رفتم از روی زره لباس ها کپی برداری و با پلاستیک بطری نوشابه و و گهگاهی هم با قیچی ورق بر با ورق های آلومینیومی باسه خودم زره می ساختم و تیر کمون واقعی که سوزن پرگار فلزی رو به عنوان سر تیر استفاده می کردم(یه بار کم بود تو گردن یکی فرو بره خدارحم کرد که طرف سریع سرش رو برد پایین) که همشون قایمکی بود چون اگه پدر مادرمی دیدند باید خودم رو باسه یه عملیات بزرگ آماده می کردم درسم خوب بود و همیشه شاگرد اول نمیدون چرا گیر می دادن برو درس بخون بعد از اون و یه دوسه سالی هم با سیم مفتول و در نوشابه و ورق آلومینیوم باسه خودم ماشین می ساختم (اقدامی خودکفاخواهانه در مقابل ماشین های اسباب بازی) یادم میاید پدرم حدود سه چهار متر سیم مفتول اورد که هیچی ازش نمودند و بعدشم یه کتاب دوم راهنمایی پیدا کردم که توش موشک رو کشیده بود که دوباره جو گیر ساخت موشک شدم و روزهایی که پدر و مادر نبودند من با شیر گاز شروع به آزمایشات می کردم و آتیش بازی و به این نکات ایمنی شرکت گاز هم اصلا توجه نمی کردم چون به خودم اعتماد داشتم

خلاصه اینجور گذروندیم که رسید به جوونی و رایانه جاشو داده به کارای بچگی اما باز هم به صورتی دیگر در رایانه ظاهر شد البته این نوستالوژی کودکی هنوز از وجودم رنگ نباخته و این اواخر دارم روی ساخت یه تانک فلزی کنترلی وبا شلیک توپ کار می کنم که اگه بودجه برسه کارش رو شروع می کنم

یعنی به طور کلی نوستالوژی من بودخود کفایی تولیدی در همه زمینه ها

جمعه 4 اردیبهشت 1394  6:53 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh salma57 farhad6067
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:نوستالژی دوران کودکی شما چه بود؟

نقل قول aligoharsamimi

یادش بخیر عجب دوره ای بود

من تو اون دوره عشق تجهیزات نظامی بودم به خصوص این که فیلم امپراتوطر دریاها هم پخش می کردن من هم جو گیر می رفتم از روی زره لباس ها کپی برداری و با پلاستیک بطری نوشابه و و گهگاهی هم با قیچی ورق بر با ورق های آلومینیومی باسه خودم زره می ساختم و تیر کمون واقعی که سوزن پرگار فلزی رو به عنوان سر تیر استفاده می کردم(یه بار کم بود تو گردن یکی فرو بره خدارحم کرد که طرف سریع سرش رو برد پایین) که همشون قایمکی بود چون اگه پدر مادرمی دیدند باید خودم رو باسه یه عملیات بزرگ آماده می کردم درسم خوب بود و همیشه شاگرد اول نمیدون چرا گیر می دادن برو درس بخون بعد از اون و یه دوسه سالی هم با سیم مفتول و در نوشابه و ورق آلومینیوم باسه خودم ماشین می ساختم (اقدامی خودکفاخواهانه در مقابل ماشین های اسباب بازی) یادم میاید پدرم حدود سه چهار متر سیم مفتول اورد که هیچی ازش نمودند و بعدشم یه کتاب دوم راهنمایی پیدا کردم که توش موشک رو کشیده بود که دوباره جو گیر ساخت موشک شدم و روزهایی که پدر و مادر نبودند من با شیر گاز شروع به آزمایشات می کردم و آتیش بازی و به این نکات ایمنی شرکت گاز هم اصلا توجه نمی کردم چون به خودم اعتماد داشتم

خلاصه اینجور گذروندیم که رسید به جوونی و رایانه جاشو داده به کارای بچگی اما باز هم به صورتی دیگر در رایانه ظاهر شد البته این نوستالوژی کودکی هنوز از وجودم رنگ نباخته و این اواخر دارم روی ساخت یه تانک فلزی کنترلی وبا شلیک توپ کار می کنم که اگه بودجه برسه کارش رو شروع می کنم

یعنی به طور کلی نوستالوژی من بودخود کفایی تولیدی در همه زمینه ها

فکر کنم اگه استعداد شما کشف بشه جزء نخبگان مملکت بشین.

خدا خیلی دوستتون داشته با این همه شیطنت بلایی سر خودتون نیاوردین.

براتون آرزوی موفقیت می کنم.

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

جمعه 4 اردیبهشت 1394  7:15 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh farhad6067
ellahi32323
ellahi32323
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1394 
تعداد پست ها : 2
محل سکونت : همدان
جمعه 4 اردیبهشت 1394  7:19 PM
تشکرات از این پست
salma57 shayesteh2000 nazaninfatemeh farhad6067 Lovermohamad ehsan007060
farhad6067
farhad6067
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1393 
تعداد پست ها : 822
محل سکونت : رشت

پاسخ به:نوستالژی دوران کودکی شما چه بود؟

عاشق انواع بازی بودم. صبح تا شب، شب تا صبح. cheekylaughfrownsurpriseblushsmileywinkindecisioncooldevilcryingangelangrybroken heartheart

بزرگترین اشتباه زندگی ام اعتماد به تو بود

چه حماقتی :-(

سرابی بیش نبودی

جمعه 25 اردیبهشت 1394  10:36 PM
تشکرات از این پست
salma57 Lovermohamad shayesteh2000
farhad6067
farhad6067
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1393 
تعداد پست ها : 822
محل سکونت : رشت

پاسخ به:نوستالژی دوران کودکی شما چه بود؟

انقدر از دوران کودکیم و بازیهایی که کردم خاطره دارم، که اگه بنویسمشون، چند جلد کتاب قطور پرفروش میشه.

خخخخخخخ

بزرگترین اشتباه زندگی ام اعتماد به تو بود

چه حماقتی :-(

سرابی بیش نبودی

جمعه 25 اردیبهشت 1394  10:41 PM
تشکرات از این پست
salma57 Lovermohamad shayesteh2000
farhad6067
farhad6067
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1393 
تعداد پست ها : 822
محل سکونت : رشت

پاسخ به:نوستالژی دوران کودکی شما چه بود؟

البته یه دوره از این دوران رو با یکی از بچه محلمون بودم که خیلی خوش گذشت. اما اون دوران کودکیش زودتر از من تموم شد و رفت.

بزرگترین اشتباه زندگی ام اعتماد به تو بود

چه حماقتی :-(

سرابی بیش نبودی

جمعه 25 اردیبهشت 1394  10:44 PM
تشکرات از این پست
salma57 Lovermohamad shayesteh2000
farhad6067
farhad6067
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1393 
تعداد پست ها : 822
محل سکونت : رشت

پاسخ به:نوستالژی دوران کودکی شما چه بود؟

عوضش دیگه لازم نیست برای بچم کتاب داستان بخرم. هر شب یکی از خاطراتم رو براش تعریف میکنم تا خوابش ببره. wink

بزرگترین اشتباه زندگی ام اعتماد به تو بود

چه حماقتی :-(

سرابی بیش نبودی

جمعه 25 اردیبهشت 1394  10:48 PM
تشکرات از این پست
shayesteh2000 salma57 Lovermohamad ehsan007060
nargesi
nargesi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 3783
محل سکونت : ...
یک شنبه 27 اردیبهشت 1394  6:58 PM
تشکرات از این پست
farhad6067 salma57 shayesteh2000
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:نوستالژی دوران کودکی شما چه بود؟

هی من میگم تو این تاپیک ها بلند بلند نخندین، گوش نمیدین کل صفحه میره رو هوا!

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

یک شنبه 27 اردیبهشت 1394  11:27 PM
تشکرات از این پست
Lovermohamad ehsan007060 shayesteh2000
Lovermohamad
Lovermohamad
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1394 
تعداد پست ها : 6840
محل سکونت : سوادکوه

پاسخ به:نوستالژی دوران کودکی شما چه بود؟

 

ﯾﺎﺩ ﯾﺎﺭﺍﻥ، ﯾﺎﺩ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﺑﺨﯿﺮ ﯾﺎﺩ ﻟﯿﻼ، ﯾﺎﺩ ﺣﻴﺪﺭ، ﯾﺎﺩ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﺑﺨﯿﺮ

ﯾﺎﺩ ﮐﻮﮐﺐ، ﯾﺎﺩ ﮐﺒﺮﯼ، ﯾﺎﺩﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﺰﺭﮒ ﯾﺎﺩ ﺁﻥ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺁﻣﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﺑﺨﯿﺮ

ﺷﻮﻕ ﭘﺎﯾﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﺮﮒ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺭﯾﺨﺘﻨﺪ ﺷﻮﻕ ﺗﻌﻄﯿﻼﺕ، ﺑﺎ ﺑﺮﻑ ﺯﻣﺴﺘﺎﻧﯽ ﺑﺨﯿﺮ

ﯾﺎﺩ ﺷﺒﻬﺎﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﺸﻖ ﻭ ﺗﻤﺮﯾﻦ ﺯﯾﺎﺩ ﯾﺎﺩ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﮐﻨﺎﺭ ﺩﺭﺱ ﭘﺎﯾﺎﻧﯽ ﺑﺨﯿﺮ

ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﺁﻥ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﯾﺎﺩﺵ ﺑﺨﯿﺮ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﺮ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺳﯿﻤﺎﻧﯽ ﺑﺨﯿﺮ

ﻣﺸﻖ ﻫﺎﯼ ﺑﺎﻃﻠﻪ، ﺩﺳﺖ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪ ﺣﺴﯿﻦ ﻣﻮﺷﮏ ﻭ ﻣﻮﺷﮏ ﭘﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎﯼ ﭘﻨﻬﺎﻧﯽ ﺑﺨﯿﺮ

ﭘﺎﯼ ﺗﺨﺘﻪ ﺍﺳﺘﺮﺱ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ، ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺿﻌﯿﻒ ﺯﯾﺮ ﺭﮔﺒﺎﺭِ ﭘﺴﺮ ﺟﺎﻥ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ؟، ﺑﺨير

ﻣﺎﺩﺭﻡ، ﺑﺎ ﺩﻓﺘﺮﻡ ﻣﯽ ﺑﺴﺖ ﻧﺎﻥ ﺩﻟﺨﻮﺷﯽ ﺩﺭﺱ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻋﺰﯾﺰﻡ : ﺧﻮﺏ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﯽ؟ ﺑﺨﯿﺮ

ﻗﺪ ﮐﺸﯿﺪﯼ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻻﺑﻼﯼ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺍﻣﺎ ﺳﺮﺩ ﻭ ﻃﻮﻻﻧﯽ، ﺑﺨﯿﺮ

ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪﻡ، ﺧﻮﺍﺏ! ﺍﻧﮕﺎﺭﯼ ﮐﺴﯽ ﺑﺎ ﺑﻐﺾ ﮔﻔﺖ :

ﯾﺎﺩ ﯾﺎﺭﺍﻥ، ﯾﺎﺩ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﺑﺨﯿﺮ ...

💘نام زهرا مشتق از نام خداست
زینت کرسی و عرش کبریاست💘

http://s4.picofile.com/file/8182645092/GM_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B5%DB%B0%DB%B4%DB%B1%DB%B5_70502.gif تالارفناوری وعلوم نظامی وبلا من

💘علاج درد مشتاقان طبیب عام نشناسد
مگر لیلی کند درمان غم مجنون شیدا را💔
دوشنبه 28 اردیبهشت 1394  12:37 AM
تشکرات از این پست
salma57 nazaninfatemeh shayesteh2000
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

پاسخ به:نوستالژی دوران کودکی شما چه بود؟

 طیب طیب الله
احسنت باریک الله...
دختران دهه شستی در کلاس ابتدایی!!!!

یــــــــــــــــادش بخیر

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

چهارشنبه 6 خرداد 1394  10:44 AM
تشکرات از این پست
shayesteh2000
goodma2001
goodma2001
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : اسفند 1391 
تعداد پست ها : 11
محل سکونت : قم

زدن کلیک برق

یادمه ،همیشه  آرزوم این بود که دستم به کلید برق برسه و اونو بتونم بزنم، اولین بار که با کمک بالشت، پریدم و تونستم خودم یه لامپ رو خاموش کنم، انگار قهرمان المپیک شده بودم.

شنبه 9 خرداد 1394  9:12 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
goodma2001
goodma2001
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : اسفند 1391 
تعداد پست ها : 11
محل سکونت : قم

وقتی برق می رفت

وقتی برق می رفت، کلی به من خوش می گذشت، یه تجربه تازه بود، اولین سوالی که برام پیش می اومد این بود که چرا برق تیر چراغ برق نمیره، بعدش اون موقع بابام کلی دنبال کبریت می گشت، بعد از کلی گشتن و به این طرف و اون طرف خوردن، بقول خودم لامپ گازی رو روشن می کرد.

شنبه 9 خرداد 1394  9:20 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
goodma2001
goodma2001
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : اسفند 1391 
تعداد پست ها : 11
محل سکونت : قم

همیشه برق برام سوال بود

همیشه برق برام سوال بود

از کجا اومده؟

چرا میره و چرا میاد؟

چرا همه چیزمون به اون وابسته بود؟

فرقش با رعد و برق چیه؟

یادمه یه بار ، یه دونه سیم ضخیم برداشتم (از این سیمایی که باهاش تیرکمون مگسی درست می کردیم)  و قایمکی دو طرف شو کردم توی پریز برق توی حیاط خونمون، برق پرید و من پرت شدم روی زمین ، و یه سوال برام پیش اومد که چرا برق اینقدر قویه؟

شنبه 9 خرداد 1394  9:27 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
goodma2001
goodma2001
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : اسفند 1391 
تعداد پست ها : 11
محل سکونت : قم

تیرکمون مگسی

اینو یادتونه؟

خیلی درد داشت! نه!

تیرکمون مگسی

شنبه 9 خرداد 1394  9:30 AM
تشکرات از این پست
shayesteh2000 nazaninfatemeh
دسترسی سریع به انجمن ها