0

مبحث سی وششم طرح صالحین :مرگ بر اسرائیل....مرگ بر آمریکا

 
mohsen_alavi
mohsen_alavi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 8348
محل سکونت : تهران

مبحث سی وششم طرح صالحین :مرگ بر اسرائیل....مرگ بر آمریکا

 

با عرض سلام و ادب و احترام خدمت کاربران و همراهان راسخون...

مبحث این هفته درباره آمریکا و اسرائیل و اقدامات خصمانه و ظالمانه رژیم صهیونستی و دولت آمریکا است...

تصاویر زیر :

اولی کشتار کودکان فلسطینی توسط رژیم ظالم صهیونستی است...

دومی بمباران هموطنان عزیزمون توسط صدام به کمک آمریکا است...

هرگونه دلنوشته ای در رابطه با تصاویر زیر و یا سایر اقدامات دولت آمریکا و رژیم غیر رسمی و غاصب صهیونیستی علیه ایران دارید در این مبحث بیان نمایید

تشکر

وبلاگ شیعه 12 امامی

 

خواهد آمد مرهم زخم علی(ع) در کوچه ها

 

پنج شنبه 10 بهمن 1392  3:58 PM
تشکرات از این پست
09303495228 omiddeymi1368 ravabet_rasekhoon loga13th esfahan11 mohammadhoseinshokri eramau mosbat14 farshon maryamjoon yarabyarabyarab goleabi1374 alikhatar20 lvnhkd khashayar bigharar ostadpasokh
omiddeymi1368
omiddeymi1368
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 6610
محل سکونت : خراسان جنوبی / بیرجند

پاسخ به:مبحث سی وششم طرح صالحین :مرگ بر اسرائیل....مرگ بر آمریکا

پاسخ به:مبحث سی وششم طرح صالحین :مرگ بر اسرائیل....مرگ بر آمریکا

واسه كسي خاك گلدون باش،
كه اگه به آسمون رسيد،
بدونه ريشه‌اش كجاست ...

پنج شنبه 10 بهمن 1392  7:12 PM
تشکرات از این پست
09303495228 mohsen_alavi ravabet_rasekhoon loga13th bigharar
09303495228
09303495228
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 8721
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:مبحث سی وششم طرح صالحین :مرگ بر اسرائیل....مرگ بر آمریکا

ضمن عرض سلام

كليه دوستان توجه داشته باشيد كه پست هاي كپي پيستي حذف ميشوند

پنج شنبه 10 بهمن 1392  8:42 PM
تشکرات از این پست
mohsen_alavi ravabet_rasekhoon loga13th farshon
hoseinh1990
hoseinh1990
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2645
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مبحث سی وششم طرح صالحین :مرگ بر اسرائیل....مرگ بر آمریکا

دل ادم اتیش میگیره

اخه چرا؟

که چی بشه؟

حیوونا هم اینکارو نمیکنن با همcrying

گـر تو خواهی که  بیابی زجهان راه نجات

بر محمّد تو بگو از دل و جان صلوات.

 

جمعه 11 بهمن 1392  11:29 PM
تشکرات از این پست
mohsen_alavi 09303495228 ravabet_rasekhoon loga13th
loga13th
loga13th
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 526
محل سکونت : یزد

پاسخ به:مبحث سی وششم طرح صالحین :مرگ بر اسرائیل....مرگ بر آمریکا

فقط آرزوی نابودی برای تمام ظالمان و ستمگران جهان 

من ار درمان نمی گیرم ز طب جان جدا باشد

چه زیبا باشد آن دردی که درمانش خدا باشد

شنبه 12 بهمن 1392  10:28 AM
تشکرات از این پست
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:مبحث سی وششم طرح صالحین :مرگ بر اسرائیل....مرگ بر آمریکا

اولا به قول امام راحل آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند

ثانیا آغاز و انجام و ادامه این انقلاب اسلامی به خاطر گفتن همین شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل بود

پس همگی باهم یک صدا میگویی مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

شنبه 12 بهمن 1392  10:41 AM
تشکرات از این پست
mgmoheby1
mgmoheby1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1390 
تعداد پست ها : 5196
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث سی وششم طرح صالحین :مرگ بر اسرائیل....مرگ بر آمریکا

دوباره نگاهت می‏کنم. از بس که خمپاره بلعیده‏ ای و کودکان در آغوش گرم تو، واژه خون و جنگ و سنگ را هجی کرده‏اند؛ چقدر معصومی!

شنبه 12 بهمن 1392  10:46 AM
تشکرات از این پست
milad85
milad85
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : اسفند 1391 
تعداد پست ها : 641

پاسخ به:مبحث سی وششم طرح صالحین :مرگ بر اسرائیل....مرگ بر آمریکا

متاسفانه بعضی ها هستند که خیال می کنند مرگ بر امریکا و مرگ بر ...... یک شعار سیاسی ودولتی متعلق به نظام جمهوری اسلامیه!

غافل از اینکه این موضوع جزو فروع دین ماست که کمی فراموش شده اند

به اسم تولی وتبری

پس به کوری چشم مریدان استکبار

مرگ بر امریکا

مرگ بر اسرائیل

مرگ بر انگلیس

یا علی

شنبه 12 بهمن 1392  10:55 AM
تشکرات از این پست
mohsen_alavi
esfahan11
esfahan11
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 352
محل سکونت : لرستان
شنبه 12 بهمن 1392  12:23 PM
تشکرات از این پست
mosbat14
mosbat14
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1392 
تعداد پست ها : 31
محل سکونت : خوزستان

مرگ بر آمریکا

اینجا فلسطین نیست ...

اینجا افغانستان و عراق نیست. اینجا دزفول است، پایتخت مقاومت ایران، شهر هزار موشک.

صدام یزید ملعون با پشتیبانی امریکا و متحدانش صدها بار خانه های این شهر استراتژیک رو ویرانه کرد تا شاید مقاومت ما را بشکند... اما ما همچون کوه ایستادیم و باز هم خواهیم ایستاد

 

إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی كُنْتُمْ تُوعَدُونَ
به یقین کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل می‌شوند که: «نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است
 
«فصلت/30» 

اگر چکیده پیام های بازرگانی ماهواره رو بسنجیم به این نتیجه میرسیم که : ایرانی ها کچل های دماغ گنده ی قد کوتاه چاقی هستند که ناتوانی جنسی دارند و می خواهند یه هفته ای ویزای کانادا بگیرند ولی اول باید اعتیاد خود را ترک کنند.   :)))

شنبه 12 بهمن 1392  12:26 PM
تشکرات از این پست
mohammadhoseinshokri
mohammadhoseinshokri
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 561
محل سکونت : قزوین
شنبه 12 بهمن 1392  12:28 PM
تشکرات از این پست
eramau
eramau
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1388 
تعداد پست ها : 733
محل سکونت : لرستان

پاسخ به:مبحث سی وششم طرح صالحین :مرگ بر اسرائیل....مرگ بر آمریکا

با عرض سلام . من داستان لیلا از نوشته های خودم را که در مورد موشک باران مدرسه استثنایی شهرستان بروجرد است تقدیم می کنم 
لیلا (احمد یوسفی )    eramau

 

 

                                   لیلا                     لیلا نوشنه احمد یوسفی

محمد در حالیکه لباس نظامی اش را می پوشد و ساک جبهه اش را می بندد نگاهی از روی مهر به تو می اندازد و زیر لب چیزی می گوید .

برای اینکه زمزمه زیر لبش را بدانی می پرسی .

-      محمد ، چیزی گفتی ؟!

-      نه می گم از اینکه این دفعه هم نتونستم یه دکتر درست و حسابی ببرمت ، شرمنده ام . می ترسم قول مرخصی بعدی رو بدم ولی بازم نتونم .

-      خیالت راحت باشه ، من چیزیم نیست . تو مواظب خودت باش .

-      نسرین ، میگم کاش می شد یه سر در مدرسه لیلا می زدیم تا یک بار دیگه اونو ببینم .

لیلا نوشته احمد یوسفی

-      نه محمد ، لیلا صبح که فهمید می خوای بری ، با چشمهای اشکی و پف کرده فرستادمش ، اگه الان دوباره تو رو ببینه ، دیگه نمی تونم آرومش کنم . بهتره بری .

از چشمهای محمد پیداست که راضی نشده است ولی حرفت را گوش می کند . ساکش را بر می دارد پوتین هایش را می پوشد و آماده رفتن می شود .

با وجود اینکه دلت نمی خواهد از او جدا شوی ، کاسه ای آب بر می داری ، قرآنی به دست می گیری و او را از زیر قرآن می گذرانی ،

بعد هم کاسه آب را پشت سرش خالی می کنی و زیر لب آیت الکرسی می خوانی . در حالیکه لبهایت با لرزش آیه را زمزمه می کند و قطره ای 

اشک درازای صورتت را می پیماید ، با نگاهت او را تا آخر کوچه بدرقه می کنی .

دمق و ناراحت به خانه بر می گردی ، به آشپز خانه می روی تا با پختن نهاری دو نفره سر گرم شوی ولی غصه روی دلت سنگینی می کند . با خودت می گویی :

-      همیشه همین طوره ، تا یک هفته بعد از رفتن محمد ، من و لیلا ناراحتیم . بعد یواش یواش عادت می کنیم .

یخچال را که برای برداشتن گوشت باز می کنی چشمت به کتلتهایی می افتد که برای نهار محمد سرخ کرده بودی . با عجله نایلون کتلتها را بر می داری ، چادرت را می پوشی و از خانه بیرون می زنی .

مسیر کوچه تا خیابان را نمی دانی چطور می گذ رانی.

 به خیابان که می رسی مثل کسی که اتفاقی برایش افتاده باشد ، جلوی یک تاکسی را سد می کنی و بی درنگ سوار می شوی .

-      آقا تو رو خدا مسافر سوار نکنید ، من همه ی کرایه را میدم . برید طرف ترمینال . باید به اتوبوس ساعت یازده اهواز برسم .

راننده به ساعتش نگاه می کند سری تکان می دهد و راه می افتد .

از تاکسی که پیاده می شوی ، به طرف تعاونی شماره پانزده می روی

اتوبوس روی سکوی شماره هشت در حال حرکت است .

با اشاره دست اتوبوس را متوقف می کنی و با دستپاچگی به راننده می گویی:

-      آقا ببخشد لطفا محمد حیدری را صدا کنید .

محمد پیاده می شود با چهره ای متعجب نگاهت می کند و می گوید :

-      چیزی شده ؟!

نایلون غذا را به او نشان می دهی . او لبخند می زند و تو از اینکه بار دیگر توانستی محمد را ببینی خوشحالی .

-      وقتی خواب بودی یه خورده غذا برا ظهرت آماده کردم. ببخشید فراموشم شد .

نگاه پر از مهر و عاطفه اش را به صورتت می پاشاند و با تبسمی وداع می کند .

لیلا نوشته احمد یوسفی

قطره ای اشک از گودی بغل گونه ات سرازیر می شود و به زیر چانه ات می غلتد . با پهنای انگشت نشانه اشک را از زیر چانه پاک می کنی و تصمیم می گیری بروی و لیلا را از مدرسه با خود ببری ، شاید کمی تسلای خاطر پیدا کنی .

به چها راه حافظ که می رسی آژیر قرمز نواخته می شود و ضد هوایی ها شروع به تیر اندازی می کنند .

هر کس به طرفی می دود و دنبال پناهگاهی می گردد . با سرعت به طرف زیر زمین مسجد باب الحوائج (ع) می روی . آنجا تعدای زن و مرد پناه گرفته اند .

پله ها را که پشت سر می گذاری صدای دو انفجار بزرگ را می شنوی . جیغ و فریاد مردم هم چاشنی انفجارات می شود و سپس انفجاری شدید تر از دو انفجار قبل . صدای ضد هوایی ها لحظه ای قطع نمی شود .

<** ادامه مطلب... **>پس از اینکه سرو صداها کمی فروکش می کند ، مردم وحشت زده بیرون می ریزند . هر کس چیزی می گوید . مردی خاکهایی که آسمان را پوشانده با دست نشان می دهد و می گوید :

-      احتمالا اطراف خیابان رودکی بمباران شده باشد .

سرت گیج می رود . ضربان قلبت تند می شود . عرق سردی تمام بدنت را خیس می کند . نام مبارک باب الحوائج را به زبان می آوری و به زمین می افتی .

دو نفر از خانمها به طرفت می آیند و برای اینکه حالت خوب شود روی صورتت آب می پاشند .

چشمهایت را که باز می کنی از جمعیت خبری نیست .

می خواهی بلند شوی خانمی که سرت را روی زانویش گذاشته آرامت می کند و می گوید :

-      چرا اینقدر ترسیدی ؟ ! چیزی نشده خانم .

آهسته بلند می شوی و از آن خانم با صدای ضعیفی تشکر می کنی . دلت تاب ایستادن ندارد . می خواهی به طرف خیابان رودکی جایی که لیلا درس می خواند بروی اما زانوهایت شل شده و با هر قدم که بر می داری به زمین می خوری . همان خانم به طرفت می آید و می گوید :

-      شما اصلا حالتان خوب نیست بهتره به خونه برید .

- نه خانم من روزهای عادی هم همینطورم . تو رو خدا بگید کجا رو زدن ؟!

-      نمی دونم . مردم که به طرف رودکی می رن .

نمی توانی طاقت بیاوری با عجله بلند می شوی ، چادرت را درست می کنی و راه می افتی .

به میدان صفا که می رسی ، مسیر منتهی به رودکی را بسته اند . با حالتی دگر گون از آقایی می پرسی :

-      آقا بمبها کجا خوردن ؟!

-      مدرسه ها رو زدن .

دنیا روی سرت چرخ می خورد . چند بار کلمه لیلا را تکرار می کنی. پاهایت جرات حرکت به جلو را ندارند . تمام قوایت تحلیل رفته . آمبولانسهایی که با شتاب به محل حادثه می روند وحشتت را دو چندان می کند .

با وجودیکه پاهایت همراهیت نمی کنند بدون توجه به هشدار کسانی که خیابان را بسته اند و کار امداد را انجام می دهند به جلو می روی .

تمام دیوارها ترک برداشته و شیشه ها فرو ریخته است . کرکره مغازه ها از جا کنده و لوازم دکانها روی سنگ فرش پیاده روها ریخته است .

هر چه جلو تر می روی خرابی ها بیشتر است و جمعیت هم با سر و صورت خاکی آشفته تر به نظر می رسند . عده ای گریه می کنند . زنها به سر و صورتشان می زنند و نوحه سرایی می کنند . عدهای با بیل و کلنگ جنازه هایی را که زیر آوارها مانده اند بیرون می کشند . آقایی جلو می آید و مانع حرکتت به جلو می شود .

-      خانم لطف کنید برگردید . شما کار کمک رسانی را کند می کنید . بعضی از بچه مجروح شدن و ما باید آنها را سر یعا به بیمارستان ها برسانیم .

نگاهت را به جلو می اندازی خبری از دبستان  نیست دیوارها تماما فرو ریخته . آه و فریاد مردم یک لحظه قطع نمی شود برعکس خودت که هیچ نمی گویی.

به انتهای خیابان که می رسی در محوطه ای باز دختران و پسران دانش آموزی را می بینی که همگی روی آسفالت کنده شده ی خیابان دراز کشیده و انگار همگی در حال مطالعه اند .

لیلا

در میان جمعیتی که لحظه ای آرام و قرار ندارند خانمی را که سرو وضع خاکی و خون آلودی دارد می شناسی ، نگاه تان که به هم گره می خورد با آشفتگی به طرفت می آید دستان خون آلودش را به سرش می زند و می گوید :

-      خدا صبرت دهد .

لیلا نوشته احمد یوسفی

با شنیدن این جمله دیگر چیزی نمی فهمی . نفست به شماره می افتد . زانوهایت شل می شود و دوباره غش می کنی .

                احمد یوسفی 

 


 

شنبه 12 بهمن 1392  12:29 PM
تشکرات از این پست
asheq1hazrat
mosbat14
mosbat14
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1392 
تعداد پست ها : 31
محل سکونت : خوزستان

مرگ بر آمریکا

کودکان کشته شده در حمله عراق به دبستانی در دزفول

اگر چکیده پیام های بازرگانی ماهواره رو بسنجیم به این نتیجه میرسیم که : ایرانی ها کچل های دماغ گنده ی قد کوتاه چاقی هستند که ناتوانی جنسی دارند و می خواهند یه هفته ای ویزای کانادا بگیرند ولی اول باید اعتیاد خود را ترک کنند.   :)))

شنبه 12 بهمن 1392  12:33 PM
تشکرات از این پست
mohsen_alavi
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مبحث سی وششم طرح صالحین :مرگ بر اسرائیل....مرگ بر آمریکا

اینهاهمگی نشانه های ظهوربزودی امام زمان می باشد

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

شنبه 12 بهمن 1392  1:36 PM
تشکرات از این پست
mohsen_alavi
maryamjoon
maryamjoon
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 1178
محل سکونت : تهران
شنبه 12 بهمن 1392  2:30 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها