دهم فروردين 1357
ایران، عزادار چهلمین روز شهدای تبریز بود. قم و مشهد، جهرم، اصفهان، بهبهان، تبریز، کاشان، ساوه، همدان، خوی، خرمشهر و یزد یکسره تعطیل بود و مردم برای شرکت در مجلس سوگواری در مساجد اجتماع کرده بودند. در یزد، مردم که به دعوت آیت الله صدوقی در مسجد روضه محمدیه اجتماع کرده بودند، بعد از سخنرانی ایشان دست به تظاهرات زدند و هنگام عبور از میدان پهلوی با پلیس درگیر شدند. در قم و جهرم نیز ماموران که نتوانسته بودند با گازهای اشکآور و ماشینهای آبپاش مردم را متفرق کنند، دست به تیراندازی زدند. یزد، سه شهید و بیش از بیست مجروح داد. در اهواز، یک جوان شهید شد و در جهرم دختری 14 ساله به شهادت رسید.
نوزدهم ارديبهشت 1357
پس از گذشت یک ماه پر التهاب و آکنده از درگیریها و تظاهرات مختلف، فعالیتهای اعتراض آمیز مردم هنوز هم ابعاد وسیعی نداشت. با فرا رسیدن چهلمین روز شهدای یزد، جهرم و اهواز، ناگهان در بیست و یک شهر کشور تظاهراتی با این وسعت در این تعداد شهر برپا میشد. در قم، یزد، جهرم، و کازرون، نظامیان ناچار به تیراندازی شدند. تمام کلاسهای دانشکده علوم سیاسی دانشگاه ملی تهران و همچنین دانشگاه آذرآبادگان (تبریز) تعطیل شد.
دهم خرداد 1357
در آستانه سالگرد قیام پانزده خرداد، حضرت آیت الله خمینی نطقی ایراد کردند و درباره سیاست اعطای آزادیهای فردی و اجتماعی که از سوی دولت ایران اعلام شده بود گفتند: « این چه وضعی است که در ایران است؟ این چه آزادی است که عطا فرمودند؟ مگر آزادی عطا شدنی است؟ خود این کلمه جرم است. کلمه اینکه آزادی را عطا کردیم جرم است. آزادی مال مردم است، قانون آزادی داده، خدا به مردم آزادی داده، اسلام آزادی داده. عطا کردیم چه غلطی است؟ به تو چه که عطا کنی، تو اصلاً چه کاره هستی این آقای دروازه تمدن بزرگ، خود تهران را ملاحظه کرده است؟ این طوری که آقایان نوشتهاند چهل و چند منطقه است که این مناطق را زاغه نشینها و چادر نشینها هستند... ملت ایران جنایات 15 خرداد را فراموش نخواهد کرد ... تکلیف الهی است که باید با هم باشید. اگر بنا شد صحبت کنند، همه صحبت کنند... اگر بنا شد ساکت باشند، همه ساکت باشند.... دست واحد باشید.»
پانزدهم خرداد 1357
از چند روز قبل اعلامیههایی در مشهد و چند شهر دیگر پخش شد که در آن از مردم خواسته شده بود روز دوشنبه پانزدهم خرداد در خانههای خود متحصن شوند و تا ساعت 5 بعد از ظهر، تدارک آذوقه ببینند تا مجبور به خروج از خانه نشوند. در این اطلاعیه آمده بود «سکوت باشکوه سراسر مملکت، گویاترین زبان ملت و کوبندهترین مشت بر دهان استبداد خواهد بود. بهانه از دست دشمن گرفته و مجال برای خرابکاری و میدان برای آدمکشی به او ندهیم.»
با انتشار اعلامیههای مختلفی که مخفیانه میان مردم پخش میشد، بازاریان، کارمندان و دانشجویان نیز اعلام کردند که روز دوشنبه به محل کار و درس خود نخواهد رفت. دولت طی بخشنامه شدید اللحنی به کارمندان اخطار کرد چنانچه روز دوشنبه در محل کار خود حضور نیابند، اخراج خواهند شد. جمشید آموزگار، نخست وزیر وقت نیز گفت: مردم اتفاقاً باید در این روز بیشتر به خیابان بیایند. باید مغازهها باز باشند تا نشان بدهند که یک عده معدود گمراهی نمی توانند پیشرفت یك مملکت را متوقف سازند.» این اعتصاب، اگر چه فراگیر نشد، اما بسیاری از شهرهای کشور را به صورت نیمه تعطیل درآورد دانشجویان نیز در بعضی از دانشگاهها دست به اعتصاب زدند و کلاسها را تعطیل کردند. در هند و آمریکا نیز دانشجویان ایرانی علیه دولت تظاهرات کردند.
بيستوهشتم خرداد 1357
اولین سالگرد درگذشت دکتر علی شریعتی موجب برپایی راهپیمایی و برگزاری مراسم ختم در اکثر شهرهای ایران شد. این مراسم در بابل و مشهد به درگیری با ماموران انجامید و باز هم منجر به شهادت عدهای شد.
هشتم تير 1357
دفتر حزب رستاخیز – تنها حزب سیاسی– کشور تقسیم حزب به سه جناح مختلف را تصویب کرد. این سه جناح عبارت بودند از: جناح مرکزی، چپ با گرایشهای سوسیال، دمکراسی، و جنبش راست میانهرو. این گروها به طور نسبی مستقل و دارای کرسیهایی در مجلس بودند و وظیفه احزاب مختلف را برعهده داشتند.
هدف دولت از اقدام به چنین کاری کاستن از فشار فزاینده مردم ناراضی و بازکردن کانالی مطمئن و قابل کنترل برای هدایت سیل اعتراض و آشوب بود، به نحوی که اصل حکومت صدمهای نبیند.
نهم تير 1357
کرمانشاه، شاهد بزرگترین راهپیمایی تاریخ خود تا آن زمان بود. پنج هزار نفر در سطح شهر راهپیمایی کردند. پلیس که قادر به کنترل مردم نبود ، به رویشان آتش گشود و دو نفر کشته و صدها نفر مجروح شدند. شیراز نیز درگیر ناآرامیهای هر روزه بود و مردم، دو مامور پلیس را مجروح کردند.
دوازدهم تير 1357
امام(ره) در پیامی از مردم خواستند تا به عنوان اعتراض جشنهای سوم و پانزدهم شعبان را برگزار نکنند. در قسمتهایی از این پیام آمده بود:
«کراراً از ایران نظر اینجانب را درباره مراسمی که به عنوان جشنهای سوم و پانزدهم ماه شعبان برپا میشده خواستهاند. معالاسف رژیم منحط، برای ایران عیدی نگذاشتهاست. در حال حاضر ملت عزیز در عزای عزیزان خود نشسته، چگونه ممکن است کسی نظر بدهد که جشن بگیرند و شادمانی کنند. اکنون لازم است در این اعیادی که در سلطنت این دودمان ستمگر برای ملت ما عزا شدهاست، بدون هیچ تشریفات که نشانگر عید و شادمانی باشد در تمام ایران در مراکز عمومی مثل مساجد بزرگ، اجتماعات عظیم به پا کنند و گویندگان شجاع و محترم مصائب وارده بر ملت را به گوش شنودگان برسانند و هر چه بیشتر کارهای ضداسلامی و قانونی رژیم را افشا کنند و خوف را که از جنود ابلیس است از دل بیرون کنند و در ادامه نهضت که موافق رضای خداوند متعال و ولی عصر(عج) است کوشش کنند و این چراغ فرزنده هدایت را روشن و روشنتر نگهدارند.»
سيام تير 1357
در این روز که برابر با پانزدهم شعبان و میلاد حضرت قائم (عج) بود، به جای جشن و شادمانی در سراسر کشور تظاهرات ضددولتی برپا شد. این راهپیماییهای اعتراضآمیز در پی پیام دوازدهم تیر ماه امام خمینی صورت گرفت. در تهران، پلیس از سخنرانی استاد مرتضی مطهری جلوگیری کرده و جلسه را بر هم زد و متن این سخنرانی، بعداً به طور مخفیانه در کتابی به نام «نهضتهای اسلامی در صد سال اخیر» به چاپ رسید.
يكم مرداد 1357
تظاهرات شهر مشهد به خون کشیدهشد. مردم در اطراف صحن مطهر امام رضا(ع) و حیاط مدرسه نواب اجتماع کردهبودند و شعار میدادند. پلیس که دستورهای شدیدی برای مقابله با هر نوع اجتماع ضددولتی داشت، با دادن اخطارهای پیاپی سعی در پراکندهکردن مردم کرد، اما هیچ کس از جمع جدا نشد. ماموران به سوی مردم حمله کردند و آنان را مورد ضرب و شتم قرار دادند. عده زیادی به سوی صحن امام رضا(ع) گریختند و در حرم پناه گرفتند. دو چرخبال نظامی، از آسمان گلولههای گاز اشکآور را در صحن حرم فرو ریختند، اما مردم همچنان مقاومت میکردند. صدای فریاد و شعار جمعیت تا چند خیابان آنسوتر شنیده میشد. پلیس دست به تیراندازی زد و صحن حرم از خون مردم رنگین شد. مردم خشمگین به خیابان ریختند و با ماموران تن به تن درگیر شدند. شهر مشهد تا ساعتهایی از شب ناآرام بود.
چهاردهم مرداد 1357
سالگرد قیام مشروطه با شکوهی غیرعادی و بیسابقه در ایران جشن گرفته شد. شاه به همین مناسبت پیامی خطاب به ملت ایران فرستاد و در خلال آن وعدههای بسیاری به مردم داد که مهمترین آنها چنین بود «ما به اندازه ممالک دمکراتیک اروپایی آزادی خواهیم داشت و مثل ممالک اروپایی حدود آزادی هم تعیین خواهد شد.... ما آزادی اجتماعات خواهیم داشت. باید اجتماعاتمان مسالمت آمیز باشد و کسی حامل اسلحه نباشد....آزادی گفتار، آزادی قلم نیز مطابق قانون مطبوعات خواهد بود، آنچه که به طور قطع میتوانم بگویم این است که انتخابات باید صددرصد آزاد باشد یعنی هر کس رای خودش را بدهد و آن رای خوانده شود...»شاه صریحاً اظهار داشت که «رژیم سلطنتی با سرنوشت ملت ایران آمیخته است»به رغم این وعدهها، در شیراز تظاهرات شبانه و کوچک عدهای از مردم که بعد از سخنرانی از مهدیه بر میگشتند به خون کشیدهشد. در خرمآباد، دفتر حزب رستاخیز مورد حمله قرار گرفت و دانشگاه تهران صحنه اعتراضها، تظاهرات و اعتصابهای هر روزه بود.
پانزدهم مرداد 1357
ماه مبارک رمضان فرا رسید. با آغاز این ماه، مساجد به صورت پایگاههای اصلی مبارزه مردم درآمد: محلی مطمئن برای شنیدن سخنانی تازه که همه مشتاق شنیدن و دانستنش بودند: مکانی برای تبادل اطلاعات و بحث و گفتوگو یا دستبهدست شدن اعلامیهها و نوارها و کتابها.
بيستم مرداد 1357
مردم اصفهان در بزرگترین تظاهرات خود، از اولین ساعات صبح با اجتماع در خیابانها، راهپیمایی بزرگی را آغاز کردند که پس از دخالت پلیس به عکس العمل مردم و آتش زدن تمام مشروب فروشیها و قمارخانههای شهر انجامید.در این روز، به دفتر حزب رستاخیز، برخی بانکها و ادارات دولتی نیز خساراتی وارد آمد. حرکت خودروهای نظامی در سطح شهر به اصفهان چهرهای نظامی داد. مردم با تنه درختان، بعضی از خیابانهای اصلی شهر را بستند تا به این وسیله از جابهجایی خودروهای نظامی جلوگیری کنند . صدای تیر اندازی تا ساعتها ادامه داشت، دولت درباره وقایع اصفهان اعلامیه بسیار تندی صادر کرد که در بخشی از آن آمده بود:
«عدهای خرابکار که هیچ هدفی جز نابودی و ویرانی ندارند در شهر اصفهان دست به تظاهرات زدند و شروع به آتش زدن اموال عمومی و اموال مردم کردند. درختها را بریدند و شیشه ها را شکستند به طوری که بیم آن میرفت تمام شهر را به آشوب وآتش بکشند. به دنبال این حوادث، دولت از نظر وظیفهای که به عهده دارد در اصفهان حکومت نظامی اعلام کرد تا از خرابکاری و اتلاف اموال مردم و کشت و کشتار جلوگیری شود. دولت وظیفه خود میداند با کمال قدرت جلوی این آشوبگران را بگیرد، دولت همه اقدامات لازم را برای دستگیری و مجازات قانونی خرابکاران و آشوبگران خواهدکرد ... از این پس تا اطلاع ثانوی عبور و مرور در سطح شهر اصفهان از ساعت 8 شب تا 6 صبح ممنوع اعلام میشود.»
بيستويكم مرداد 1357
سرلشکر ناجی، فرماندار نظامی اصفهان شد. فرودگاه این شهر از ساعت 8 شب تا شش صبح بر روی تمام پروازهای داخلی و خارجی بسته شد، در همایونشهر و نجفآباد نیز تظاهرات گستردهای برگزار شده بود، حکومت نظامی و مقررات منع رفت و آمد اعلام شد.در شیراز ، مردم برای مخالفت با جشن هنر که هر ساله در این شهر برگزار میشد و شامل برنامههایی خلاف اعتقادات مردم و عفت عمومی بود، تظاهرات کردند. در نتیجه، میان آنها و ماموران زدو خورد شدیدی روی داد که طی آن سه نفر به شهادت رسیدند و ساختمانهای دولتی و بانکها بر اثر حمله مردم صدمه دیدند.
منوچهر آزمون استاندار فارس اعلام کرد که من: «من با قدرت هر چه تمامتر به وظایف قانونی خود عمل میکنم» اما مردم با اعلام عزای عمومی، مغازهها را بستند و شهر را به تعطیلی کشاندند. در تبریز نیز چهار هزار دانشجوی دانشگاه آزاد آبادگان دست به تظاهراتی پر شور زدند. در ماههای گذشته، این دانشگاه دستخوش اعتصابها، تحریم کلاسهای درس و تظاهرات گوناگون بود. داریوش همایون، وزیر اطلاعات و جهانگردی با اظهار تاسف از وقایع اصفهان و شیراز اعلام کرد که در جریان ناآرامیها اصفهان چهار نفر از مردم کشته و هفت نفر زخمی شدهاند و پنجاه و نه نفر از ماموران انتظامی و آتشنشانی نیز مصدوم شدهاند. او گفت: «البته جای هیچگونه نگرانی نیست، ما وارد یک جریان آزادیهای سیاسی و باز کردن فضای سیاسی کشور شدهایم و انتظار چنین حوادث طبیعی را داریم، اما مردم نباید نگران باشند. ما از آشوب با وسایل مختلف جلوگیری میکنیم و یکی از این وسایل حکومت نظامی است.»
بيستوهشتم مرداد 1357
هفتصد زن و مرد و کودک در سینما رکس آبادان سوختند. ساعت ده شب، تماشاگران فیلم (گوزنها) در سینما رکس آبادان، خود را در محاصره شعلههای آتش دیدند. مردم به سمت درهای خروجی هجوم بردند، اما درها از پشت قفل شدهبود. شعلهها هر لحظه بیشتر میشدند و راه فراری نبود. ماشینهای آتشنشانی بسیار دیر رسیدند. آتش، چهار ساعت بعد یعنی حدود ساعت دو بامداد مهار شد، در حالی که سیصدو هفتادوهفت تماشاگر خاکستر شده وبقیه نیز به شدت سوخته بودند. شهر آبادان یکسره ماتم زدهبود. دولت، عامل حریق آشوبگران و خرابکاران معرفی کرد، اما امام در پیام تسلیت خود ساواک را مسوول مستقیم این جنایت دانست. مردم نیز معتقد بودند رژیم برای بدنام کردن انقلابیون دست به این جنایت زدهاست، تا هفتهها بعد در سراسر ایران مجالس ختم و ترحیم قربانیان این فاجعه بزرگ برپا میشد البته در بیشتر مواقع این مجالس به اجتماعات ضد دولتی تبدیل میشد، آبادان تا چندین روز به صورت شهری نیمه تعطیل و آشوب زده درآمد. هیئت رسیدگی به علل آتشسوزی، پس از بررسیهای فنی، وقوع حریق و گسترش آن را عمدی تشخیص داد و مسدود کدن را خروج تماشاچیان، عدم حضور مسوولان در داخل سینما و عدم تجهیز دستگاههای آتشنشانی را از علل افزایش قربانیان دانست.
پنجم شهريور 1357
دکتر جمشید آموزگار، نخست وزیر وقت و دبیر کل حزب رستاخیز، به دلیل ناتوانی در کنترل اوضاع جامعه استعفا داد. شاه فرمان نخست وزیری مهندس جعفر شریف امامی رئیس مجلس سنا و مدیر عامل بنیاد پهلوی را امضا کرد. شریف امامی از شاه اختیار تام گرفت و بعد از معرفی هیئت وزیران، اعلامیهای داد که از طریق رسانههای گروهی در داخل و خارج از کشور منتشر شد. در این اعلامیه خطاب به مردم آمدهبود:
«اینک که خطراتی مهلک میهن ما را تهدید میکند همه به پا خیزید تا با هم در فروغ جهانگیر قرآن و تعالیم عالیه اسلام و در قلمرو قانون اساسی به نجات مملکت همت ببندیم تا در گذرگاه خطیر تاریخی در پیشگاه تاریخ وطن و نسلهای آینده سرافکنده نباشیم.مهمترین بخش این اعلامیه وعدههایی بود که برای آرام کردن مردم داده شدهبود (ماموران و مسوولان اجرایی که در حوادث اخیر به وظایف قانونی خود عمل نکردهاند مورد تعقیب قرار خواهند گرفت.- هر گونه تجملپرستی از دستگاههای دولت رخت برخواهد بست و امکان مداخله غیر قانونی و توصیه و سفارش در امور مملکتی به احدی داده نخواهد شد.- برای رسیدن به هدف باید مبارزه پیگیر، مستمر و همه جانبه با فساد و فاسد صورت بگیرد.)- شریف امامی که کابینه خود را به نام «دولت آشتی ملی» تشکیل دادهبود، تاکید کرد:
«برای آرام کردن اوضاع همه کار خواهیمکرد. آن قدر امتیاز میدهیم که مخالفان تمام خواستههای خود را برآورده شده ببینند و دیگر چیزی برای خواستن نداشته باشند» - شریف امامی در نخستین روز کار خود برای جلب اعتماد مردم، دستور بستن تمام کابارهها و کازینوها را در سطح کشور صادر کرد و تاریخ شاهنشاهی را دوباره به هجری شمسی تغییر داد. به دنبال تشکیل دولت جدید و سیاستهای تازهاش، اعلامیهای از سوی امام خمینی (ره) صادر شد که در آن آمدهبود:
«در محیطی حکومت آشتی ملی اعلام نمودند که توپها و نانها و مسلسلها توسط ارتش و سایر ماموران در شهرستانها مشغول سرکوبی ملتی که حقوق اولیه بشر و اجرای احکام اسلام را خواستار است. امر بیارزش بستن قمارخانهها نیرنگ دیگری است برای اغفال جناح روحانی ... در محیطی قمارخانه را به خاطر اسلام میبندند که تمام مراکز فحشا به قوت خود باقی است. جناحهای سیاسی و جبههها و نهضتها نخواهند آشتی کرد و نمیتوانند آشتی کنند که آشتی به اسارت کشیدن ملت و از دست دادن مصالح کشور است. آشتی کنیم که خون عزیزان اسلام را هدر بدهیم ؟مردم تهران نیز با شدت بخشیدن به تظاهرات اعتراضآمیز خود ویرانكردن مشروب فروشیها و سینماها، دولت جدید آشتی ملی استقبال کردند.
هشتم شهريور 1357
عکس حضرت آیت الله خمینی (ره) برای نخستین بار در صفحه اول روزنامههای تهران به چاپ رسید. شاه در مصاحبهای با تلوزیون فرانسه گفت: «درگذشته اشتباهات و سهل انگاریهای زیادی شدهاست که جبران خواهد شد و سیاست دولت در جهت آشتی با ملت»
دهم شهريور 1357
در آخرین شبهای احیاء، ماموران مسلح در میدان ژاله به سوی عدهای از مردم که هنگام بازگشتن از جلسه دعا و سخنرانی علامه نوری به صورت دسته کوچکی شعار می دادند ، تیر اندازی کردند .ده نفر به شهادت رسیدند و بسیاری مجروح شدند. بعد از این واقعه ، میدان ژاله (شهدا) نام گرفت. تظاهرات خونین هفده شهریور نیز به مناسبت هفتمین روز همین شهدا انجام شد. در این روز شهرهای مشهد، شوشتر، قزوین ، قم ، اردبیل و آبادان نیز در درگیری هایی با نیروهای مسلح ، ده ها شهید دادند .
سيزدهم شهريور 1357
نماز عید فطر که به امامت آیت الله دکتر محمد مفتح در تپههای قیطریه برگزار شد، به بزرگترین راهپیمایی مردمی تا آن زمان تبدیل شد. صدها هزار مرد و زن نمازگزار پس از شنیدن سخنرانی حجت الاسلام دکتر محمدجواد باهنر از قیطریه به سمت مرکز شهر حرکت کردند. برای نخستین بار تمام زنان باحجاب اسلامی پیشاپیش جمعیت حضور داشتند و نیز برای اولین بار حکومت اسلامی به عنوان خواست نهایی مردم در این راهپیمایی مطرح شد . نماز عید آن روز در میدان ژاله که به خاطر شهادت عده ای در شب دهم شهریور میدان شهدا نامیده می شد ، به امامت آیت الله علامه یحیی نوری در غرب تهران به امامت آیت الله مروارید اقامه شد. مردم از این دو نقطه نیز به سوی مسیر اصلی راهپیمایی، حرکت کردند. نظم این راهپیمایی حیرتانگیز بود .خبرنگاران خارجی آن را ( شبیه یک رژه نظامی فوق العاده ) توصیف کردند صدها موتور سوار پیشاپیش جمعیت حرکت کرده و مسیر را برای راه پیمایان باز می کردند .جوانان زیادی که با جملاتی کوتاه، بیانگر خواستههای مردم بود، بر فراز دستها دیده میشد با عبور راهپیمایان از هر خیابان، مردم از خانه های اطراف به آنها می پیوستند و جمعیت هر لحظه بیشتر میشد.
ساکنان خانههای سر راه با شربت خنک، آب سرد و شیرینی و ساندویچهای کوچک، از مردمی که هنوز روزه خود را نشکسته بودند، پذیرایی میکردند. از آن جا که هوا گرم بود عدهای با شلنگ از منازل خود بر سر راهپیمایان آب می پاشیدند .گل فروشی های سر راه در اوج هیجان همراهی با مردم ، تمام گلهایشان را به پای جمعیت میریختند. ارتش با تجهیزات کامل، مسیر راهپیمایی را در کنترل داشت ، اما مردم با گاباران کردن آنها و شعارهایی که در آن سربازان را برادر می خواندند ، امکان هر نوع خشونتی را از آنها سلب م یکردند در مقابل حسینیه ارشاد جمعیت به یاد دکتر علی شریعتی سرود خواند و در بزرگ حسینیه را گلباران کرد. فرمانده واحد مستقر در محل سعی کرد با اخطارهای پیاپی مردم را متفرق سازد که ناگهان سربازانش را در محاصره هزاران شاخه گل و آغوشهای گشوده دید مردم شاخه های میخک و گلایل را در لوله اسلحه ها گذاشتند و سربازان را در آغوش کشیدند . نظامیان از شدت تاثر میگریستند.
پس از ساعتها، درست هنگام ظهر جمعیت به خیابان پهلوی رسید .نماز ظهر همانجا اقامه شد. مردم، در جویهای کنار خیابان وضو گرفتند وروی آسفالتهای داغ به نماز ایستادند، در حالی که عده زیادی به تماشای این صحنه ایستاده بودند و همه به احترام نمازگزاران سکوت کرده بودند. پس از اقامه نماز، راهپیمایی ادامه یافت. در چند نفطه جمعیت از حرکت ایستاد و به سخنرانیهای کوتاهی که توسط افراد مختلف ايراد میشد گوش داد.
این تظاهرات که از ساعت 8 صبح آغاز شده بود، بعد از ساعت 9 شب ، خاتمه یافت در حالی که جمعیت مسیری طولانی از شمال تا جنوب تهران را طی کرده بودند. مردم پس از گذشتن از جاده قدیم شمیران، خیابان تخت طاووس، خیابان عباس آباد خیابان پهلوی و میدان 24 اسفند( انقلاب) سرانجام در میدان راه آهن در حالی که بیش از 12 ساعت را پیموده بودند ، به تدریج متفرق شدند. خواست اصلی مردم در این راهپیمایی، حکومت اسلامی، آزادی تمام زندانیان سیاسی به خصوص آیت الله طالقانی و آیت الله منتظری بود . در خاتمه این راهپیمایی، روز پنج شنبه شانزدهم شهریور به یاد کشته شدگان میدان ژاله تهران و مشهد و قم تعطیل عمومی اعلام شد. مردم یکدیگر را به شرکت در تظاهرات آن روز دعوت می کردند. در این روز، شهر ایلام طی درگیریهای شدید نروهای امنیتی با مردم، چهار شهید داد. در همدان، مجسمه داریوش را شکستند و در دیگر شهرهای کشور نیز نماز عید فطر به راهپیماییهای ضد دولتی تبدیل شد.
پانزدهم شهريور 1357
حضرت امام خمینی (ره) به مناسبت راهپیمایی عید فطر خطاب به ملت ایران پیامی انتشار دادند که به سرعت در سطح کشور پخش شد. در بخشهایی از آن پیام آمدهبود:
عید سعید بزرگ مسلمانان و شجاع ایران را تبریک میگوییم. عید فطر امسال عید حماسه و جنبش هر چه بیشتر تمام جناحهای ملت ایران بود. ملت عظیمالشان ایران نهضت خود را ادامه داده و هرگز سستی به خود راه ندهید که نمیدهید. مطمئن باشید به امید خدا پیروزی و سرافرازی نزدیک است. پس از ماه مبارک رمضان گمان نشود که تکلیف الهی فرق کردهاست .به حرفهای فریبنده شاه و دولت و طرفداران اندک آنان گوش ندهید که جز برای به دست آوردن فرصتهای شیطانی چیزی نیست.همچنین در این روز، دولت طی اعلامیهای که بارها از رادیو وتلوزیون قرائت شد و در روزنامه ها نیز درج گشت، هرگونه تجمع و تظاهرات را در سطح کشور ممنوع اعلام کرد.
شانزدهم شهريور 1357
راهپیمایی ، این بار نیز طبق قرار روز عید فطر، از تپه های قیطریه آغاز شد.دولت که روز چهارشنبه پانزده شهریور ممنوعیت هرگونه اجتماعی را اعلام کردهبود، تمام طول مسیر راهپیمایی را از ساعت 6 صبح با نیروهای مجهز به سلاحهای سبک، مسلسل و گاز اشکآور پوشش داده بود ، اما مردم باز همان شیوه خلع سلاح کننده روز عید فطر را در پیش گرفتند، گلباران کردن سربازان و دعوت از آنها برای پیوستن به مردمشان و یاری دین خدا. این بار نیز حضور زنان در اولین صفوف راهپیمایی چشمگیر بود. باز هم راهپیمایان توسط اهالی منازل سر راه با آب و شربت و غذا ، پذیرایی شدند . در این روز مردم به ابتکار زیبایی دست زدند سکوت در مقابل بیمارستانها .وقتی جمعیت از مقابل بیمارستانی میگذشت ، همه در سکوت کامل مشتهایشان را بلند میکردند و به راه خود ادامه میدادند .عظمت سکوت ناگهانی بیش از یک میلیون نفر، بسیار زیبا و حیرت آور بود. بیمارانی که از پنجره اتاقهایشان ناظر این رفتار بودند با پرتاب گل به سوی مردم همبستگی خود را نشان می دادند.
نماز ظهر در پیچ شمیران به امامت آیت الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی اقامه شد. در بخشی از مسیر میان مردم و ماموران زد و خوردی صورت گرفت که طی آن پلیس از گاز اشک آور استفاده کرد و اقدام به تیراندازی کرد و بعضیها با شنیدن صدای تیر گریختند، اما عدهای از زنان در صفوف اول بودند بازوها را به هم زنجیر کردند و وسط خیابان ماندند و فریادزنان رو به سربازان شعار میدادند (برادر ارتشی چرا مرا می کشی؟ ) با دیدن این صحنه آنها که گریخته بودند بازگشتند و با حلقه کردن دستها در هم، زنجیر محافظی گرد زنان تشکیل دادند و از میان دود وگازهای اشک آور گذشتند.
سرانجام جمعیت به راه خود ادامه داد. در میدان شهیاد که همین روز آزادی نام گرفت قطعنامه راهپیمایی قرائت شد که در آن، اهداف راهپیمایی مشخص شدهبود. دستیابی به استقلال ، آزادی وجمهوری اسلامی و آزادی زندانیان سیاسی و همچنین انحلال ساواک، از مهمترین خواستههای مردم در این راهپیمایی بود. راهپیمایی ساعت هشت و نیم شب – حدود دوازده ساعت پس از آغاز – خاتمه یافت، در حالی که مردم خطاب به هم فریاد می زدند (فردا صبح 8 صبح میدان ژاله باشیم ) بعد از این تظاهرات ، هیئت دولت با تشکیل جلسه ای فوقالعاده شبانه تصویب نامه ای صادر کرد به موجب آن از روز 17 شهریور در تهران و یازده شهر دیگر یعنی قم،مشهد، تبریز، جهرم، کازرون، کرج، اهواز، اصفهان ، قزوین و آبادان به مدت شش ماه حکومت نظامی برقرار می شد. ارتشبد غلامعلی اویسی نیز از همین روز به سمت فرماندار تهران منصوب شد.از سوی دیگر کارکنان ماشینسازی تبریز و اراک کارکنان وکارمندان سازمان آب منطقهای فارس و مشهد ، برای به دست آوردن امکانات رفاهی بیشتر ، دست به اعتصاب زدند.
هفدهم شهريور 1357
اطلاعیه فرمانداری نظامی تهران، در اخبار ساعت شش صبح از رادیو پخش شد. در این اطلاعیه تاکید شده بود هر گونه اجتماع بیش از 3 نفر ممنوع است و مردم از ساعت ده شب تا شش صبح حق خروج از منازل خود را ندارند. این در حالی بود که بسیاری از مردم زودتر از این ساعت برای شرکت در راهپیمایی به سمت میدان ژاله به راه افتاده بودند و یا اصلاً رادیوهای خود را روشن نکرده بودند. حدود ساعت 8 صبح، جمعیت زیادی در میدان شهدا و خیابانهای اطراف آن اجتماع کرده بودند در خود میدان تیربارهایی نصب شده بود که مردم را هدف گرفته بودند و سربازان مسلح بر پشت بامها ساختمانهای مشرف به میدان مستقر بودند. یک چرخبال نیز که اکثر مردم فکر میکردند در حال فیلمبرداری است بالای سر جمعیت پرواز میکرد. جمعیت به تدریج برای آغاز راه پیمایی آماده می شد و دسته ها شکل می گرفت که فرمانده نیروی نظامی از مردم خواست تا با آرامش متفرق شوند ، بعد از چند اخطار ، مردم تکبیرگویان روی زمین نشستند .ساعت حدود نه صبح بود که تیراندازی با شدت و از هر سو آغاز شد کسانی که در صفوف عقبتر بودند باور نمی کردند که سربازان به مردم تیر اندازی کنند آنها فریاد میزدند تیراندازی هوایی است اما تیراندازی هوایی نبود در همان دقایق اول تعداد زیادی زن و مرد و کودک بر زمین افتادند مسلسلهایی که بر پشت بام اداره برق و دیگر بامها کارگذاشته بودند، مردمی که هراسان به اطراف میگریختند هدف قرارداده بودند .چرخبال نیز از بالا به روی مردم آتش گشوده بود مردم که راه فراری نداشتند به کوچه ها گریختند و اهالی محل با بازگذاشتن درب خانه ها به آنها پناه دادند و از این طریق جان عده زیادی از مرگ حتمی نجات پیدا کرد تعدادی با دراز کشیدن در جویهای خیابان خود را تاز یر رس سربازان دور کردند صدای تیر اندازی سر و وضع کسانی که از مهلکه نجات یافته بودند و دستهای آغشته به خونشان را بلند کرده بودند خبر کشتار به کسانی که در راه آمدن به سوی میدان شهدا بودند، رساندند و آنها را از ادامه راه بازداشتند کسانی با به خطر انداختن جان خود، مجروحان را زیر رگبار مسلسلها نجات دادند و در خانههای اطراف پنهان کردند. تیر اندازی تا ساعت 4 عصر ادامه یافت موتورسواران، زخمیها و شهدا را تا آنجا که امکان داشت از محل دور میکردند و به مراکز درمانی خصوصی، بیمارستان سوم شعبان یا درمانگاههای خیریه میرساندند. شایعاتی درباره ربوده شدن زخمیها از بیمارستان توسط ساواک بر سر زبانها بود که باعث میشد مردم به بیمارستانهای دولتی اعتماد نکنند، چند پزشک به طور داوطلبلنه در یک دو خانه نزدیک محل درگیری درمانگاههای موقتی تشکیل دادهبودند که وسایل و داروهای مورد نیازشان را مردم از خانه های خود تامین می کردند .جوانان با اعلام نیاز بیمارستانها و درمانگاهها به خون ، دارو و یا دیگر لوازم کمکهای مردمی را به شیوه های گوناگون جمع آوری می کردند و به مقصد می رساندند. صف طولانی اهدا کنندگان خون در مقابل بیمارستانها انتهایی نداشت و داوطلبان بسیاری بودند که مجروحین را پس از درمانهای اولیه، تا آرامتر شدن اوضاع به خانههای خودشان میبردند. خبر قتل عام مردم که توسط موتور سواران در سراسر شهر پخش شده بود ، محله های دیگر را نیز به آشوب کشید . د رتمام طول روز ، گروه های کوچک جوانان ، ماموران را به ستوه آوردند .آنها با هم شعار می دادند و به محض ضاهر شدن سربازان ، در کوچههای فرعی یا خانه ها ناپدید می شدند و سربازان را خسته و عصبی در پیچ و خم کوچهها سرگردان رها می کردند .صدای تیر اندازی در سراسر تهران به گوش می رسد .عصر آن روز، ارتش کنترل کامل شهر را به دست گرفت. همن شب اجساد شهدا و مجروحان باقی مانده توسط نیروهای امنیتی جمع آوری گردید و ماشینهای آب پاش خون شهدا را از کف خیابانها شستند.
تعداد شهدای این واقعه را پانصدو پنجاه نفر گزارش کردند اما مردم معتقد بودند که رژیم بسیاری از اجساد را در گورهای دسته جمعس دفن کرد و یا به دریاچه نمک قم ریخت. همچنین بین مردم شایع شد که سربازان اسرائیلی در آن روز رو به مردم آتش گشودند .این شبهه از آن جا به وجود آمد که سربازان در آن روز، صورتهای خود را با کلاههای محافظ پوشاندهبودند و مردم نیز نمیتوانستند باور کنند کسانی که همین دیروز آنها را برادر خود خوانده و گلبارانشان کرده بودند به رویشان آتش بگشایند.
هجدهم شهريور 1357
تهران با حضور تانکها، نفر برها و سربازان مسلح، به صورت قلعهای نظامی درآمد در شهرستانها نیز ارتش با تجهیزات سنگین خود خیابانها را اشغال کرده بود. شهرهای ایران در سکوتی سنگین فرو رفتهبود. بهشت زهرا به مرکز اجتماع مردم تبدیل شده بود. ردیف قبرهای کنده شده شمار اجسادی که در انتظار شناسایی مانده بودند و هزاران هزار عزادار خشمگین که با تشییع هر شهید بر سر و سینه میکوفتند و شعارهای تندی علیه حکومت سر میدانند. مادران، همسران، پدران و بستگان شهدا که در کنار پیکر عزیزانشان سخنرانی باشکوهی ایراد میکردند، از قبرستان بزرگ شهر کانونی برای تجمع انقلابیون ساخته بود که حکومت نمی خواست و نمیتوانست در آنجا با مردم روبرو شود.واقعه 17 شهریور بازتاب گستردهای در میان ایرانیان مقیم خارج از کشور داشت. جوانان ایران مقیم نیویورک، واشنگتن و لندن تظاهرات گستردهای علیه کشتار مردم به پا کردند، روند دستگیری مخالفان در ایران نیز شدت بیشتری یافت. بسیاری از خبرنگاران، رهبران احزاب و مخالفان سرشناس، روانه بازداشتگاهها شدند.
شاه سفر خود را به کشورهای اروپای شرقی لغو کرد و هویدا از وزارت دربار استعفا داد پس از این واقعه مجلس دولت شریف امامی را استیضاح کرد. شریف امامی مردمی که در میدان شهدا گرد آمدهبودند را آشوبطلبانی خواند که قصد داشتند اداره مخابرات، رادیو و تلويزیون و مجلس شورای ملی را اشغال کنند. مجلس سرانجام بار دیگر به شریف امامی رای داد.
امام خمینی به مناسبت کشتار17 شهریور پيام دادند که در قسمتی از آن آمده:
چهره ایران امروز گلگون است و دلاوری و نشاط در تمام اماکن به چشم میخورد آری اینچنین است راه امیرمومنان و سرور شهیدان امام حسین(ع) ای کاش خمینی در کنار شما بود و در کنار شما در جبهه دفاع برای خدا تعالی کشته میشد. اکنون به بهانههای پوچ دست به حبس و تبعید تازه زدهاند و میزنند. باید علما و روشنفکران ملت زیر چکمه دژخیمان خرد شوند تا کسی خیال آزادی به خود راه ندهد.... ارتش وطنخواه ایران، شما دیدید که ملت با شما دوست و شما را گلباران میکند و میدانید که این چپاولگران برای ادامه ستمگری شما را آلت قتل برادران خود قراردادهاند. به دیگر برادران ارتشی خود که شاه را رها کردهاند و در پشتیبانی مردم به دشمن حمله نموده اند بپیوندید...دیگر مراجع تقلید نظیر آیت الله گلپایگانی، شیرازی و نجفی و مرعشی نیز اعلامیههای تندی در محکوم کردن کشتار مردم و اعمال فرمانداری نظامی منتشر کردند.
بيستوپنجم شهريور 1357
در ساعت نوزده و سی و شش دقیقه و چهل و نه ثانیه زلزله شدیدی شهرستانهای جنوب خراسان را لرزاند. طبس و نود روستای اطراف ویران گردید و ایران، عزادار دهها هزار کشته شد. از طرف دولت، کمیته ویژهای مرکب از بعضی وزرا و مدیرعامل سازمان شیر و خورشید سرخ (هلال احمر) تشکیل شد، اما مردم در اقدامی خودجوش با ماشینهای شخصی و کامیونهایی پر از مواد خوراکی و وسایل ضروری، به سوی محل حادثه شتافتند و اولین کسانی بودند که در مناطق زلزله زده حضور یافتند. هواپیمای حامل کمکهای دولتی، چهارده ساعت بعد به طبس رسید و اولین بیمارستان صحرایی شیر و خورشید سرخ، بیست و چهار ساعت بعد آغاز به کار کرد. این کندی و سهلانگاری در کمکرسانی به آسیب دیدگان باعث خشم بیشتر مردم و شدت یافتن مخالفت آنها با دولت شد.
دوم مهر 1357
منزل امام خمینی (ره) در نجف، توسط نیروهای عراقی محاصره شد. دولت عراق که تحت فشار شدید شاه، بارها از امام خواستهبود در اوضاع ایران دخالت نکند، ناچار شد با محاصره کردن ایشان و با ممنوع الملاقات کردن ایشان فعالیتهایشان را محدود کند، علمای ایران و نجف و نیز رهبران جبهه پایداری که در دمشق گردآمده بودند، به شدت نسبت به این اقدام عراق اعتراض کردند. تحت فشار افکار عمومی رژیم بعث اعلام کرد دستور فراخوانی ماموران از محل صادر شده و محاصره پایان یافته است. این درحالی بود که از نجف خبر میرسید ممنوعیتهای تحمیلشده همچنان ادامه دارد. این محاصره سه روز به طول انجامید. در همین روز، زندانیان سیاسی در تمام زندانهای تهران برای اعتراض به حکومت نظامی در شهر و کشتار و آزار مردم، دست به اعتصاب غذا زدند.
هشتم مهر 1357
مقامات حکومت نظامی ایران هشدار دادند که با هرگونه وقفه در امور کشور به شدت مبارزه خواهند کرد. ارتشبد اویسی فرماندار نظامی تهران، بار دیگر تهدید کرد که اعتصاب کردن بر خلاف مقررات حکومت نظامی است و هرکس در آن شرکت کند تعقیب و مجازات خواهد شد. در اعلامیه روز پیش حکومت نظامی تهران، بار دیگر تاکید شده بود که هر گونه اجتماع بیش از دو نفر بدون اجازه قبلی ممنوع است.
نهم مهر 1357
کمیته ایرانی دفاع از حقوق بشر اعلام کرد که محاصره منزل امام (ره) شکسته شده و محدودیتهای اعمال شده نیز رفع گردیدهاست. دولت نیز اعلام داشت: تمام ایرانیانی که در خارج از کشور زندگی میکنند به شرط احترام به قانون اساسی و دفاع از تمامیت ارضی و استقلال کشور، میتوانند به ایران بازگردند. این عفو شامل تمام دانشجویان مخالف و آیتالله خمینی نیز میشود. همچنین دولت اعلام کرد که طبق لایحه تامین آزادی، راهپیمایی و تظاهرات بدون اجازه، سه تا ده هزار تومان جریمه دارد. این در حالی بود که مردم عزادار آبادان، مراسم چهلم کشته شدگان سینما رکس را با جمعیتی بیش از دویست هزار نفر برگزار کردند و اعتصاب عمومی، بازار تهران و بیشتر بخشهای این شهر و هشت شهر دیگر را به تعطیلی کشانده بود و دانش آموزان نیز به گروه اعتصابیون پیوسته بودند . دکتر جواد سعیدی ، از دبیر کلی حزب رستاخیز استعفا داده و این حزب نیز متلاشی شد.
سيزدهم مهر 1357
بر اثر فشارهای محدودیتهایی که از طرف دولت عراق به حضرت امام خمیني(ره) تحمیل میشد، ایشان همراه عدهای از ماموران عراقی با اتومبیل به سمت مرز کویت حرکت کرده و خود را در پاسگاه مرزی کویت به مقامات این کشور معرفی کردند، ولی دولت کویت با ورود ایشان به کشور مخالفت کرد و در نتیجه مجدداً به عراق بازگشتند.
چهاردهم مهر 1357
امام (ره) از بغداد به سوی پاریس عزیمت کردند. ایشان دلایل هجرت خود را در پیامی به ملت ایران تشریح کردند. اکنون که من به ناچار ترک جوار مولی امیرالمومنین (ع) را مینمایم و در کشورهای اسلامی دست خود را برای خدمت به شما ملت محروم که مورد هجوم همه جانبه اجانب و وابستگان به آنها هستید باز نمیبینم و از ورود من به کویت با داشتن اجازه ممانعت نمودهاند. به سوی فرانسه پرواز میکنم، سربلند باد ملتی که با فداکاریهای خود قدم در راه پیروزی حق برداشت و سدهای مانع از آن را یک یپس از دیگری شکست ... امام در پاسخ دولت فرانسه که خواستار توقف فعالیتهای ایشان بر ضد رژیم ایران شده بود، اعلام کرد اگر کمترین محدودیتی از سوی دولت فرانسه از نظرملاقاتها، مصاحبهها یا بیان نظراتشان به وجود آید، این کشور را نیز ترک خواهند کرد. ایرانیان مقیم کویت، برای اعتراض به رفتار دولت کویت با حضرت امام، دست به تظاهرات زدند. سیل تلگرافها و نامهها از ایران و نیز ایرانیان خارج از کشور به فرانسه سرازیر شد. در تمامی این پیامها از رئیس جمهور فرانسه خواسته شده بود تا امام را گرامی بدارند و امنیت و آسایش ایشان را تا حد ممکن فراهم سازند. سفارت فرانسه در تهران، غرق گلایلهای سفیدی بود که مردم میآوردند، زیرا شایع شده بود که این گل مورد علاقه رئیس جمهور فرانسه است دانشجویان و ایرانیان مقیم امریکا و اروپا برای دیدار امام به نوفل لوشاتو روی آوردند. این دهکده آرام فرانسوی یکباره در صدر اخبار جهان قرار گرفت و به مرکز رهبری انقلاب ایران تبدیل شد. تمام اتاقها و خانههای خالی دهکده به اجاره ایرانیان مشتاق خبرنگاران و عکاسان درآمد عکسها، مصاحبهها و گزارشهایی که همین خبرنگاران به سراسر جهان می فرستادند، توجه دنیا را به انقلاب ایران جلب کرد و موجب حمایت افکار عمومی جهان از آرمانهای مردم ایران شد. در همین روز، دانشگاههای ایران پس از چهار ماه تعطیلی با حضور شاه و همسرش در دانشگاه تهران طی مراسمی بسیار سرد و بی رونق بازگشایی شد، اما با وجود حضور دانشجویان در محیط دانشگاهها، هیچ کلاسی دایر نشد.
نوزدهم مهر 1357
چهار هزار کارمند، نویسنده و کادر فنی دو روزنامه بزرگ کیهان و اطلاعات و نشریات داخلی و خارجی وابسته به این دو کار خود را رها کرده و اعتصاب نامحدودی را آغاز کردند آنها زمانی تصمیم به این اقدام گرفتند که اویسی فرماندار نظامی تهران، دو سرهنگ را مامور کرد تا در تحریر یه روزنامه ، تمام مطالب را قبل از چاپ بخوانند و تایید کنند ... این دو روزنامه، قسمتهایی از پیام امام از پاریس و یک عکس از ایشان را آماده چاپ در صفحه اول کرده بودند ، اما به سبب دخالت این دو سرهنگ موفق به چاپ آنها نشدند .
اعتصابیون خواسته های خود را به این شرح اعلام نمودند:
-اعلام الغای کامل سانسور مطبوعات در اولین شماره روزنامه
- عدم دخالت قوه مجریه و حکومت نظامی، وزارت اطلاعات و دستگاههای انتظامی در امر تهیه ، تنظیم و انتخاب عنوان و صفحه بندی و نشر خبرها
- درج کامل و دقیق جریان حضور نمایندگان سانسور و حکومت نظامی در تحریریه روزنامه
- تعهد رسمی و کتبی دولت در زمینه تضمین و تحقق خواست جامعه مطبوعات ایران و چاپ این تعهد در اولین شماره روزنامه و پخش دقیق آن از رادیو وتلوزیون
بيستوسوم مهر 1357
اولین اعتصاب بزرگ کارکنان مطبوعات با حمایت بیدریغ مردم، بازاریان ، دانشگاهیان، جمعیتها و شخصیتهای سیاسی و اجتماعی به پیروزی کامل رسید تحریریه کیهان و اطلاعات در این روز مهمان مردم بود. کارگان، دانشگاهیان، محصلان، رانندگان تاکسی و کارمندان، گروه گروه با گل و شیرینی میآمدند و تبریک میگفتند در وصف آزادی شعر و مقاله میخواندند و سرشار از حس پیروزی میرفتند. از فردای این روز، روزنامههایی که پر بودند از خبرهای تازه جریانهای انقلاب، به تیراژ بیسابقه یک میلیون نسخه رسیدند. ظرفیت چاپخانهها بیشتر از این اجازه نمیداد وگرنه صف مردم تشنه خواندن و دانستن خبرهایی که پس از سالها بدون سانسور چاپ میشد تمامی نداشت.
بيستوچهارم مهر 1357
چهلمین روز شهدای هفده شهریور در بهشت زهرا تهران با شرکت بیش از 4 هزار نفر گرامی داشتهشد، اما در کرمان حادثهای دیگر رخ داد. ساعت 11 صبح وقتی هزاران نفر در مسجد جامع برای شنیدن سخنرانی و مراسم چهلم شهدای تهران اجتماع کرده بودند، کولیهای اجیر شده با حمایت مامورینی که لباس شخصی پوشیده بودند، بعد از آتش زدن موتورها، دوچرخهها و ماشینهای مردم که در خیابان پارک شده بود، با سنگ، چماق، چاقو و چند اسلحه گرم وارد مسجد شدند. مردم در شبستانها پناه گرفتند و درها را بستند، اما آنها با پخش گاز اشکآور و ایجاد خفقان، مردم را مجبور به باز کردن درها کرده و وارد مسجد شدند و به ضرو شتم مردان و زنان پرداختند.آنان، شبستان مسجد را همراه با قرآنها و کتب وادعیه به آتش کشیدند و مغازههای اطراف را یا غارت کردند یا آتش زدند. در این واقعه، چند نفر کشته شدند و عده ای مجروح شدند .مردم و روحانیون کرمان در اعتراض به فاجعه مسجد جامع دست به تحصن نشسته زدند .آیت الله صالحی کرمانی تلگرافی شکایت آمیز به مراجع قم ارسال داشت و شرح واقعه را به اطلاع ایشان رساند.
روحانیون بزرگ قم ، به شدت به این واقعه اعتراض کردند وآیت الله مرعشی نجفی در پاسخ تلگراف آیت الله صالحی تلگرام تسلیتی ارسال داشت ک ه در آن خواهان مجازات عاملان واقعه شده بود . چند روز بعد ، بنی احمد، نماینده پرجوش وخروش تبریز، متنی به عنوان تذکر نامه سند تاریخی فاجعه کرمان را به مجلس شوراي ملي تحويل داد و پيشنهاد كرد كه اين اسناد به دولت ابلاغ شود. او در اين تذكرنامه جزئيات وقايع كرمان را شرح دادهبود و در مقدمهي آن نوشتهبود: «چون بعد از وقايع آمل و كرمان و همدان سياست هيئت حاكمهي ايران در جهت تكرار اين صحنههاي ضدملي پيش ميرود. براي اين كه آيندگان بتوانند دسترسي به اسناد و مدارك لازم را داشته باشند و تاريخ مبارزهي حقطلبانهي ملت ايران تحريف نكنند كميسيون ويژهاي براي تحقيق وقايع كرمان و حواث مشابه آن تشكيل گردد. در صورت تشكيل اين كميسيون نهايت ضرورت را خواهد داشت كه رونوشت كاميل از پروندهي بسيار مستند و جالب بازپرسي دادسراي كرمان كه به وسيلهي آقاي احمدي تدوين شده و همچنين يك كپي از حلقهي فيلم پيوست پرونده كه گوه زندهاي بر دخالت مستقيم و اجراي نقشهي فاجعهي كرمان به وسيلهي ماموران انتظامي ميباشد تهيه و مورد توجه و نگهداري قرار گيرد...»
دوم آبان 1357
هزار و صد و بيستو شش زنداني سياسي از جمله صفر قهرماني، قديميترين زنداني سياسي ايران كه بيستونهسال در زندانهاي مختلف به سر برده و شكنجه شدهبود، آزاد شدند. آزادي اين زندانيان كه اغلب جرمهاي كوچكي مثل خواندن كتابهاي ممنوع داشتند، در پي فشار افكار عمومي و به بهانهي پنجاهونهمين سالروز تولد شاه و در جهت آرام كردن مردم صورت گرفت. از شب دوم آبان، مردم براي استقبال از زندانيان مقابل زندانها اجتماع كردهبودند. پس از ساعتها انتظار، وقتي درهاي سنگين زندان نيمهباز شد و آنها در حالي كه نور چشمهايشان را ميزد، يكييكي بيرون ميآمدند. شادي مردم با غمي سنگين همراه شد. ديدن پيكرهاي بسيار جوان و بسيار زنان و مرداني كه با موهاي خاكستري، به سختي روي پاهايشان ايستاده بودند، بر خشم مردم دامن زد. آثار واضح و غيرقابل انكار شكنجه بر بدنهاي رنگ پريدهي آنها و شرح آزارهاي روحي جسمي زندانيان و خاطرات آنها كه در روزهاي بعد، روزنامههاي تازه آزاد شده را پر كرد. ستون گمشدگان كه پر بود از عكس افرادي كه توسط ساواك ربوده شدهبودند. يا هرگز از بازداشتگاه بازنگشته بودند. اين ترفند دولت نه تنها باعث اميدواري مردم به اصلاحات و آزاديهاي دولتي نشد بلكه آنها را براي براندازي رژيم مصممتر كرد. مردم زندانيان را چون قهرماناني نامآور بر روي دست بلند ميكردند و مثل عزيزي از مرگ بازگشته، گرامي ميداشتند. مردم هر كوچه و محلي به وجود يكي از آنها در ميان خود افتخار ميكردند. دانشگاه تهران هر روز شاهد سخنراني يكي از آنها بود و مردم مشتاقانه به حرفهايشان گوش ميدادند و حكايتهايشان دهان به دهان بازگو ميشد.رژيم، در تبليغات خود سعي بسيار داشت تا آزادي اين زندانيان را نشانهي آمادگي دولت براي انجام خواستههاي مردم جلوه دهند، اما زندانيان تازه آزاد شده به بهشتزهرا رفتند و مزار شهداي روز هفدهشهريور را گلباران كردند و در تمام سخنرانيهايشان آزادي خود را نتيجهي مبارزات مردم عنوان ميكردند، نه خيرخواهي و بخشش دولت شاهنشاهي.
هشتم آبان 1357
پيوستن كاركنان شركت ملي نفت به ديگر اعتصابيون. اين اقدام عملاً رژيم را فلج ساخت، زيرا به اصليترين منبع درآمد دولت ضربهي سختي وارد آورد. از سوي ديگر، كمبود آشكار بنزين باعث تضعيف قدرت مانور ارتش شد، زيرا سوخت كافي براي نقل و انتقال وسيع خودروها به همهي نقاط و سركوب مردم وجود نداشت.اين اعتصاب، باعث كاهش نفت سفيد هم شد. در سرماي زمستان آن سال، مردم در تمام كشور براي خريد چند ليتر نفت ساعتها در صفهاي طولاني ميايستادند. اين صفها، سوژههاي خوبي براي عملكرد عكاسان و خبرنگاران خارجي بود تا اوضاع آشوبزدهي ايران را به تصوير بكشند. از سوي ديگر، همين صفهاي طولاني كمكم به مركز هميشگي، بحثهاي سياسي، رد و بدل كردن اخبار و اطلاعات تبديل شد. كاركنان صنعت نفت خواستههاي خود را به اين شرح اعلام كردند: - آزادي تمام زندانيان سياسي بخصوص آيتالله طالقاني و آيتالله منتظري- پايان يافتن حكومت نظامي- اخراج تمام كارشناسان خارجي از شركت ملي نفت ايران
نهم آبان 1357
آيتالله محمود طالقاني و آيتالله حسينعلي منتظري، دو تن از قديميترين مبارزان پس از مدتها حبس در زندانهاي مختلف، به خاطر فشار افكار عمومي و خواست مردم، در سالگرد تولد رضا پهلوي وليعهد {ن ك: شخصيتها} آزاد شدند. مردم گروه گروهبراي ديدن آنها و شنيدن سخنانشان ميرفتند. منزل آيتالله طالقاني به سبب محبوبيت زيادشان در بين جناحهاي مختلف مبارز، به مركز هماهنگي حركتهاي مردمي تبديل شد. استعداد و توانايي ايشان در بسيج تودهها و راهاندازي و ساماندهي تظاهرات، در راهپيماييهاي بزرگ و سازمانيافتهي روزهاي بعد به خوبي نمايان بود. حتي، بسياري از اين راهپيماييها از مقابل منزل ايشان در پيچ شميران آغاز شد.
دهم آبان 1357
دولت شريف امامي توسط نمايندهي كرج استيضاح شد. شريف امامي كه در بيش از صد مسئله مورد بازخواست قرار گرفتهبود، به تمام موارد در كمال اختصار و با لحني آميخته به طنز و شوخي پاسخ گفت. وي در پاسخ به اولين و مهمترين بخش استيضاح كه استمرار كشتار و خونريزي در سطح كشور بود، پاسخ داد: «در بعضي نقاط دستور دادهايم كه حتيالمقدور ماموران از كشتن مردم خودداري بكنند. چون ناراحتي خواهد شد و بيش از همه گرفتارياش بيخ ريش دولت خواهد ماند. چون اين كشتارها «هفتم» «چهلم» و «سال» دارد!» سرانجام شريف امامي با 176 تن موافق از مجلس راي اعتماد گرفت. اين در حالي بود كه تظاهرات مردم كرمانشاه، فيروزآباد، تويسركان و اسدآباد باز هم كشته داد و چماقداران با جملات خود در ميان مردم هراس ميآفريدند.
سيزدهم آبان 1357
دانشگاه تهران، مطابق معمول آن روزها پذيراي مردمي بود كه از هر قشر طبقهي اجتماعي در آنجا جمع ميشدند، بحث ميكردند، به سخنرانيهاي متعدد گوش ميكردند و يا در راهپيماييهاي كه از آنجا آغاز ميشد شركت ميكردند. شمار دانشآموزاني كه با تعطيل كردن كلاسهاي درس به دانشگاه آمدهبودند، چشمگير بود. سربازان در پيادهروي مقابل دانشگاه تا اطراف پارك دانشجو مستقر بودند و مردم در محوطهي دانشگاه، پشت ميلهها، روبهروي سربازان ايستادهبودند. قرار بود جمعيت از دانشگاه به سوي منزل آيتالله طالقاني در پيچشميران راهپيمايي كند. مردم كه كمكم براي حركت آماده ميشدند، شروع به شعار دادن خطاب به ارتشيان كردند و آنها را دعوت ميكردند تا به انقلاب و مردم بپيوندند. ناگهان يك گروهبان كه تحت تاثير قرار گرفته بود، واحد تحت فرماندهي خود را رها كرد و به سوي مردم دويد، افسر فرمانده به سوي شليك كرد و اين آغاز درگيري بود. عدهاي به خاك افتادند. مردمي كه غافلگير شدهبودند، پشت ماشينها، درختها و در جوي كنار خيابان پناه ميگرفتند و عدهاي مجروحين را از زير باران گلوله به دانشكده ي پزشكي ميرساندند. گروههاي كوچكي از مردم و به خصوص دانشآموزاني كه از جاهاي مختلف به سوي دانشگاه ميآمدند با شنيدن صداي تيراندازي به سوي دانشگاه دويدند و به ناچار با سربازان درگير شدند و تيراندازي به خيابانهاي اطراف كشيدهشد. يك خبرنگار و فيلمبردار تلويزيون كه در آنجا حضور داشتند، از تمام جريان فيلم گرفتند. اين فيلم با تلاش كاركنان بخش خبر همان شب در اخبار ساعت هشت تلويزيون، در زماني حدود دو دقيقه نمايش دادهشد. پخش تصاوير تيراندازي ارتش به سوي مردمي كه هيچ سلاحي نداشتند، تمام كشور را متاثر و خشمگين كرد و باعث اعتراض شديد مردم به مطبوعات و حتي مجلس شد. نوك تيز پيكان اين حملات، متوجه نخستوزير وقت و دولت آشتي ملي او بود. از آن پس مردم 13 آبان را به ياد شهيدان نوجوان خود روز دانشآموز ناميدند.
چهاردهم آبان 1357
تهران در آتش ميسوخت، مردم خشمگين هر آنچه را كه نشانهاي از حكومت پهلوي داشت، سوزاندند. سينماها، بانكها، مشروب فروشيها، كابارهها و قمارخانهها همه يا ويران شدند و يا سوختند، امام شگفت آنكه شيشه هيچ خانهاي نشكست، هيچ مغازهاي غارت نشد و به هيچ كس آزاري نرسيد. حتي دخل مشروبفروشيهاي ويران شده دست نخورده ماند!بسياري معتقد بودند عامل اصلي اين آتشسوزيها ماموران ساواك هستند كه قصد دارند به وسيلهي ايجاد ناامني، مقدمهي روي كار امدن دولتي نظامي را فراهم سازند و محدوديتهاي شديدتري را اعمال كنند. مردم خشمگين نيز به اين آتشسوزي دامن ميزدند. حقيقت آن بود كه مردم خود را در شهرشان باز نميشناختند و جلوههاي بيگانه را آتش ميزدند. گويي شهر را با آتش تطهير ميكردند. تهران در دست مردم بود و ماموران بيكمترين مقاومتي فقط حوادث را تماشا ميكردند.در پي پخش فيلم دو دقيقهاي كشتار دانشگاه تهران، ايران پر آشوب و متشنج شد. جواد شهرستاني، شهردار تهران در نامهاي تند به شريف امامي نوشت:«... فيلم مستند جريان تكاندهندهي هجوم مسلحانه به دانشجويان عزيز دانشگاه تهران كه از برنامهي ديشب سيمای ايران پخش شد براي اهالي تهران و مردم ايران جاي ترديد باقي نگذاشت كه دولت اسمي آشتي ملي جنابعالي قادر نيست نه تنها مشكلات موجود مملكت را حل كند، بلكه از درك اوضاع واقعي كشور و افكار عمومي عاجز است...ملت شريف ايران ايران براي صدارت شما چه بهايي بايد بپردازند؟...»سرانجام مهندس جعفر شريف امامي نخستوزير در مقابل اوضاع نا بسامان مملكت و قيام مردم به زانو درآمد و پس از هفتاد روز صدارت ناموفق، استعفا داد.
پانزدهم آبان 1357
بعد از استعفاي شريف امامي،ارتشبد غلامرضا ازهاري مامور تشكيل دولت نظامي شد. ازهاري گفت: دولت نظامي او كابينهاي موقت است و به محض آرام شدن اوضاع جاي خود را به دولتي غيرنظامي خواهد داد.بلافاصله بعد از تشكيل دولت نظامي اعمال سانسور شديد باعث فلج شدن مطبوعات كشور شد. ماموران امنيتي بسياري از روزنامهنگاران را بازداشت كردند. در ساعت دوازده ظهر همين روز، در نطقي ده دقيقهاي از مردم خواست تا آرامش را حفظ كنند. او گفت: «ملت عزيز ايران! در فضاي باز سياسي كه از سال پيش به تدريج ايجاد شده شما ملت ايران عليه ظلم و فساد به پا خاستيد. انقلاب ملت ايران نميتواند مورد تاييد من به عنوان پادشاه ايران و يك فرد ايراني نباشد. متاسفانه در كنار انقلاب ايران، دسيسه و سوءاستفاده ديگران از احساسات و خشم شما، آشوب، هرج و مرج و شورش نيز به بار آورد. موج اعتصابها كه بسياري از آنها به حق بوده اخيراً تغيير ماهيت و جهت يافت تا چرخهاي اقتصاد مملكت و زندگي مردم فلج شود...«... من نيز پيام انقلاب شما ملت ايران را شنيدم، من حافظ سلطنت مشروطه اصلاحات حكومت مشروطه كه موهبتي است الهي و آنچه را كه شما براي بدست آوردنش قرباني دادهايد تضمين ميكنم. تضمين ميكنم كه حكومت ايران در اينده بر اساس قانون اساسي و عدالت اجتماعي و ارادهي ملي به دور از استبداد و ظلم و فساد خواهد بود... در وضع فعلي برقراري نظم و آرامش براي جلوگيري از سقوط و اضمحلال ايران وظيفهي اصلي نيروهاي مسلح شاهنشاهي است...»نطق التماسآميز شاه، همزمان با روي كار آمدن يك دولت نظامي، نشانهي گيجي و ضعف حكومت بود و همين امر مردم را به نزديك بودن پيروزي نزديك ساخت.
بيستودوم آبان 1357
راديو و تلويزيون ملي به دست نيروهاي نظامي افتاد. كاركنان راديو و تلويزيون با انتشار اطلاعيهاي از همه ي مردم خواستند گيرندههاي خود را خاموش كرده و تماشاي برنامههاي تلويزيوني را تحريم كنند زيرا نظاميان در نظارت كامل دارند. كاركنان و كارگران اداره برق نيز اعتصاب كردند و تهران در خاموشي مطلق فرو رفت.
دوم آذر 1357
تظاهرات مردم در مشهد سركوب شد. درگيري هنگامي آعاز شد كه جمعيت در اطراف صحن حضرت امام رضا(ع) مشغول راهپيمايي بودند. مردم به حرم پناه بردند، اما ماموران آنها را تعقيب كرده و به روي آنها آتش گشودند. با شدت يافتن تيراندازي، صحن مطهر خونين شد و عدهاي به شهادت رسيده يا زخمي شدند.
سوم آذر 1357
امام خميني به مناسبت كشتار مردم در حرم ثامنالائمه پيامي فرستادند كه در بخشي از آن امده بود:
«دولت ياغي نظامي به امر شاه تر و خشك را به آتش كشيده و يكي از بزرگترين ضربههاي اين جنايتكار به اسلام، به مسلسل بستن بارگاه مقدس حضرت عليبن موسيالرضا صلواتالله عليه است. اين بارگاه مقدس در زمان رضاخان به مسلسل بستهشد و قتلعام مسجد گوهر شاد به وجود آمد. در زمان محمدرضاخان آن جنايت تجديد و دژخيمان شاه در صحن و حريم آن حضرت ريخته و كشتار كردند. ملت مسلمان بايد از اين شاه و دولت ياغي غاصب تبري كند و مخالفت با آن لازم است... بر تمام طبقات ملت لازم است با هر وسيلهي ممكن به سقوط اين دستگاه جبار قيام كنند. اطاعت اين دستگاه، اطاعت طاغوت و حرام است...»امام خميني(ره) در همين پيام، روز يكشنبه پنجم آذرماه را روز عزاي عمومي اعلام كردند. آيات عظام و علماي مشهد و قم نيز اعلاميه دادند و متذكر شدند «به منظور اعتراض به اين عمل بيادبانه و ظالمانه پنجم آذر عزاي ملي و تعطيل عمومي خواهد بود.»
پنجم آذر 1357
در اين روز، تمام مغازهها، بازار، كلاسهاي درس و بسياري از بانكها و ادارات كه كارمندان آنها در محل كار خود حضور نيافتهبودند، تعطيل شد. بر سر در خانهها، مساجد و كوچهها به نشانهي عزاداري براي شهيدان حرم امام رضا (ع) ، پرچمهاي سياه نصب شدهبود. مردم در مساجد، دانشگاهها و ميدانهاي اصلي شهرها، براي اعتراض جنايت دولت نظامي اجتماع كردهبودند.كاركنان مطوعات كه از زمان تشكيل كابينهي ارتشبد ازهاري در اعتصاب به سر ميبردند، با پخش يك اعلاميه از مردم تقاضاي كمك مالي كردند. مردم نيز به حساب بانكي آنها پول واريز كردند تا هزاران كارمند و كارگر اين تشكيلات بزرگ بتوانند به اعتصاب خود ادامه دهند.
ششم آذر 1357
كاركنان برق تهران در اعتراض به دولت نظامي، برق شهر را از ساعت هشت شب قطع كردند تا مردم اخبار دولتي را گوش نكنند.
هفتم آذر 1357
امام خميني فرمودند: «بر اشخاص مطلع از اوضاع كشور است كه ليستي از وزراء دولت ياغي و از خائنين به كشور و از صاحب منصباني كه در سراسر كشور امر به جنايات و آدمكشيها ميكنند تهيه كنند تا در موقع خود تكليف ملت با آنها روشن شود.»در پي اين دستور، كاركنان بانك مركزي با وجود خطرات بسيار، فهرست اسامي 178 نفر از كساني كه در دو ماه شهريور و مهر ارز غيرقانوني از كشور خارج كردهبودند، تهيه كردند. اين فهرست كه در آن نام بلندپايگان دولتي، سرمايهداران معروف، خانوادهي سلطنتي و افراد وابسته به دربار به چشم ميخورد، طي اطلاعيهاي با عنوان «جنايتكاران اين مرز و بوم را بشناسيد» منتشر شد. پس از اين عمل كاركنان بانك مركزي، گاهي اطلاعيههايي از اين دست از سوي سازمانهاي مختلف منتشر ميشد.
دهم آذر 1357
در نخستين شب ماه محرم، شبنامههايي در حياط خانههاي بسياري افتاد كه جملهي كوتاهي بر آن نوشته شدهبود: «هر شب ساعت نه به بعد براي جلوگيري از كشتار رژيم اذان بيموقع بگوييد.»ساعت نه آغاز حكومت نظامي و زمان خاموشي برق بود. آن شب راس ساعت نه تظاهرات شبانه آغاز شد و صداهاي پراكندهي تكبير كمكم يكي شدند تكبيرها به هم پيوست، موج برداشت و در آسمان شهر گسترده شد. از پشت پنجرهها، داخل حياطها و روي پشتبامها صداي تكبير ميامد. شهر تاريك بود و سربازان كه با تجهيزات كامل در خيابانها مستقر بودند، نميدانستند در مقابل فرياد يكپارچهاي كه شهر را در برگرفته بود، چه بكنند. آنها عصبي و وحشتزده به هر سو شليك ميكردند. نورافكنهاي چرخان روي ماشينهاي ارتشي ميچرخيدند و به هر طرف نوي گذرا ميافكندند، اما باز هم چيزي پيدا نبود. جوانان كه سر پرشورتري داشتند به كوچهها آمده بودند و سعي ميكردند خود را به مسجد محل برسانند تا دستهاي تشكيل دهند و تظاهرات را به خيابان بكشانند. شهرستانها هم از طريق تلفن خبردار شدند، صداها در سرتاسر كشور تكرار شد. ايران تا صبح بيدار بود و تهران آن شب هفت شهيد داد. روز اول محرم نيز تظاهرات مردم در سرچشمه به خود كشيدهشد. سربازان، خشونت زيادي از خود نشان دادند. مردم، بيهيچ جانپناهي به دام گلولهها افتاده بودند كه يكي از رانندگان شركت واحد، اتوبوس دو طبقهاش را بين سربازان و مردم قرار داد و سنگر مردم شد، اما خود با گلولهاي به شهادت رسيد.
يازدهم آذر 1357
از سوي امام خميني به مناسبت آغاز ماه محرم پيامي انتشار يافت. در اين پيام خطاب به ملت ايران دربارهي حوادث تهران و شهرستانها آمدهبود:«اخبار طاقتفرساي ايران عزيز تا اين ساعت كه يك روز از محرم نگذشته، روح و جان اينجانب را معذب نموده است. من آنان را كه با سكوت و احياناً با اعمال خود از شاه خيانتكار پشتيباني مي كنند نصيحت ميكنم كه به ملت مظلوم كه براي اسلام خون ميدهند و فداكاري ميكنند بپيوندند. من از سربازان سراسر كشور خواستارم كه از سربازخانه ها فرار كنند. اين وظيفهاي است شرعي كه در خدمت ستمكار نبايد بود. اعتصاب بزرگ خود را هر چه بيشتر ادامه دهيد و دستگاه اين خائنين ياغي را فلج كنيدو اگر كسي از سياسيون با بودن شاه خائن در صدد به دست گرفتن حكومت باشد مطرود و مخالف اسلام است و بر ملت است كه او را طرد كنند فرصت طلبان به جاي خود بنشينند كه پايگاهي ندارند.»با انتشار اين پيام، سربازان بسياري از پادگانها گريختند و همين امر موجب تضعيف هر چه بيشتر ارتش شد.ارتشبد ازهاري در سخنراني خويش دربارهي تظاهرات شبانهي مردم گفت: «من با دوربيني كه مخصوص ديد در شب است همهجا را نگاه كردم هيچكس بالاي پشت بامها نبود، دوربين را به دخترم دادم او هم چيزي نديد. يك عدهي معدودي نوار شعار اللهاكبر را پشت بلندگوهاي قوي ميگذارند و از بالاي بامها پخش ميكنند. رنگ قرمز در جوي خيابان ميريزند و شايع ميكنند كه جوي خون راه افتاده...»دولت طي اعلاميهاي اعلام كرد:«به منظور ايمني بيشتر مدارس و حفاظت جان دانشآموزان و پيشگيري از مخاطرات احتمالي، از اين تاريخ به مدت ده روز ، تا چهارشنبه بيستودوم آذر كليهي مدارس تهران و حومه تعطيل ميباشد.»
دوازدهم آذر 1357
ناشران هفت روزنامهي بزرگ تهران اعلام كردند كه ديگر قادر به پرداخت حقوق كاركنان اعتصابي خود نيستند و تصميم گرفتهاند كه از كار كنارهگيري كرده و روزنامهها را براي هميشه تعطيل كنند.
سيزدهم آذر 1357
به دستور امام خميني بازاريهاي تهران و ديگر بازرگانان مخالف شاه، مكلف شدند تا به تامين معاش روزنامهنگاران اعتصابي تهران و شهرستانها كمك كنند همچنين امام خميني دستور دادند تا از صندوق ويژهاي كه در اختيار دارند، براي پرداختن حقوق به روزنامهنگاران اعتصابي كمك گرفتهشود.
نوزدهم آذر 1357
جامعه روحانيت مبارز، آيتالله طالقاني و جمعيت ايراني دفاع از حقوق بشر به وسيلهي اعلاميههايي از مردم دعوت كردند تا در راهپيمايي روز تاسوعا و عاشورا شركت كنند. آيتالله طالقاني گفته بود كه در ساعت نه صبح روز يكشنبه از مقابل منزل خود در پيچ شميران حركت خواهد كرد. در حالي كه مطبوعات در اعتصاب به سر ميبردند و راديو و تلويزيون در دست دولت نظامي بود، نوع تازهاي از اطلاعرساني در ايران تجربه شد: اعلاميهها، ديوار نوشتهها و هزاران جوان و نوجواني كه خبر را روي مقواهايي نوشته و در شهر ميگرداندند. خبر به شهرستانها هم رسيد و صبح عاشورا در تمام ايران، عزاداري مردم به تظاهرات ضد دولتي تبديل شد. دولت نظامي اعلام كرد برپايي عزاداري در تاسوعا و عاشورا آزاد است و يك ساع نيز از ساعات منع عبور و مرور كم كرد، اما مردم كه به جاي علم و كتل هزاران پلاكارد با جملههايي تند عليه حكومت و هزاران عكس از دشمنان تاريخي شاه؛ و مبارزين و شهدا را حمل ميكردند، هر لحظه منتظر وقوع حادثهاي تازه يا آغاز درگيري يا تيراندازي بودند. آنها اسم، نشاني و گروه خود خود و كودكانشان را نوشته و در جيب لباسهايشان گذاشته بودند تا در صورت درگيري يا شهادت، قابل شناسايي باشند. مسير اصلي راهپيمايي در تهران از پيچشميران تا ميدان -شهياد كه مردم آن را آزادي ميناميدند- بود. راه طولاني بود و راهپيمايي ساعتها طول مي كشيد. به همين خاطر خانههاي سر راه از مردم با آب و شربت و ساندويچ پذيرايي ميكردند. چند مينيبوس در كنار جمعيت به سختي حركت مي كرد تا كودكان و سالمنداني كه خسته بودند، بتوانند سوار شوند و چند دقيقهاي استراحت كنند. كميتهي تظاهرات براي هماهنگ كردن شعارها با صدها بلندگو تمام مسير از پوشش داده بود، شعارهاي آن روز همچون نوحه هاي عزاداري ماه محرم بيشتر آهنگين و سرودگونه بود و هنگامي كه از دهان ميليونها نفر، همزمان و هماهنگ بر ميآمد، شكوهي افسانهاي مييافت. صدها عكاس، خبرنگار و تصويربردار روي سقف ماشينهايي كه به سختي ميان جمعيت حركت ميكردند، ايستادهبودند و از پشتبام خانههاي مشرف بر خيابان، اين راهپيمايي تاريخي را ضبط ميكردند. آنچه در اين راهپيمايي جلوهاي ويژه داشت، حضور صدها زنداني سياسي آزاد شدهبود كه در صف اول راهپيمايان حركت ميكردند. هنگام بازگشت از اين تظاهرات، مردم قرار راهپيمايي فردا را گذاشتند. رژيم به سرعت دست به اقدامات امنيتي زد.
بيستم آذر 1357
در عاشوراي حسيني، راهپيمايي مردم با جمعيتي انبوهتر از روز پيش آغاز شد. دستههاي عزادر از گوشه و كنار شهرها به مسير اصلي راهپيمايي ميپيوستند و با ياد شهداي كربلا، سنت عزاداري مذهبي خود را به حركتي حساب شده عليه رژيم شاه تبديل كردند. به رغم شايعهي آمادگي ارتش براي سركوب مردم، آن روز هزارها بار در فضاي ايران شعار «مرگ بر شاه» تكرار شد.همصدايي ميليونها نفر در خواندن سرودهايي كم و بيش طولاني و آهنگين ، از زيباترين جلوههاي راهپيمايي آن روز بود، جواناني با بازوبند سفيد رنگ «انتظامات» ، دستهايشان را به هم زنجير كدره و در و جمعيت حلقه زده بودند. چند چرخبال بالاي سر مردم پرواز مي كردند. ميان مردم شايع شد كه يكي از آن ها «شاهين» چرخبال سفيد و آبيرنگ شخصي شاه است. هر بار با ظاهر شدن اي چرخبال صداي مرگ بر شاه جمعيت بلندتر ميشد. چادر هاي كمك هاي اوليه با حضور پزشكان داوطلب در چند نقطه از مسير بر پا شده بود. پخش آب و خوراكي ميان مردم – كه ديگر به صورت سنت راهپيماييهاي بزرگ درآمده بود – حمل پلاكاردها و عكسهاي مبارزاني كه به مخالفت با شاه شهره بودند، درست مثل راهپيمايي هاي گذشته به چشم ميخورد . ظهر وقتي ابتداي جمعيت در ميدان آزادي بود و انتهايش آن سوي ميدان فوزيه (امام حسين«ع») و دستههاي كوچكتر نيز از خيابانهاي اطراف به سوي اين مسير در حركت بودند، مردم عملاً سرجاي خودشان ايستاده بودند و حركتي نداشتند. تمام راه يكپارچه از جمعيت سياه بود. فطعنامهي اين راهپيمايي در هفده بند قرائت شد. اين قطعنامه كه تقريباً تمام اهداف قيام و خواستهاي ملي، مذهبي، مادي و معنوي مردم را در خود داشت، به قانون يا منشور انقلاب معروف شد. در بند اول اني فطعنامه امده بود:«آيتالله العظمي خميني رهبر است و خواستههاي ايشان خواست عموم ملت است و اين راهپيمايي راي اعتمادي است كه از جان و دل و براي چندمين بار به ايشان داده ميشود و قدرداني صميمانهاي است كه ملت مسلمان و مبارز ايران از رهبري ارزشمند مراجع عاليقدر دارند.»در مادهي دوم، سقوط و برچيده شدن نظام شاهنشاهي و در سومين ماده «برقراري حكومت عدل اسلامي بر اساس آراء مردم و حفظ و پاسداري از استقلال و تماميت ارضي كشور و تامين آزاديهاي فردي و اجتماعي با معيار هاي اسلامي» خواسته شده بود.در مادهي چهارم، با اشاره به همزماني اين روز با روز چهاني حقوق بشر تاكيد شده بود : « نه تنها تامين حقوق فطري و طبيعي بشر از ساسيترين هدفهاي جنبش ماست بلكه اسلام خود مبتكر حقوق بشر است.» در بندهاي ديگر به اين موارد اشاده شده بود:- مخالفت نهضت با استعمار، استثمار و وابستگي به امپرياليسم شرق و غرب - رعايت كامل و همه جانبهي حقوق اجتماعي و سياسي كليهاي افراد جامعه و اقليتهاي مذهبي و اتباع كشورهاي ديگر كه در ايران اقامت دارند.- دستيابي به آزادي، حيثيت، شرف و كرامت زنان و رعايت حقوق اجتماعي و رفع تبعيضهاي حقوقي و اجتماعي و استثمار انسان به دست انسان.- استقلال اقتصادي و احياي كشاورزي- تاييد اعتصاب كاركنان موسسات دولتي و خصوصي.- توصيهي مردم به صبوري در برابر كمبودها. - يادآوري اين نكته كه ارتش براي دفاع از مملكت است نه سركوبي مردم.- بيپايه بودن تبليغات حكومت در خصوص نفوذ كمونيسم بينالمللي در جنبش اسلامي و ملي ايران. - بزرگداشت شهداي جنبش- پافشاري بر آزادي تمام زندانيان سياسي و بازگرداندن تمام تبعيدشدگان.در آخر اين قطعنامه آمدهبود: «به منظور رسيدن به اين مبارزهي آگاهانهي ملت تا رسيدن به پيروزي، به صورتهاي گوناگون ادامه خواهد يافت.»پس از قرائت هر بند، فرياد «صحيح است صحيح است» بيش از سه ميليون زن و مرد اين قطعنامه اين قطعنامه را تأييد كرد.به سبب بسياري جمعيت، بازگشت از اين راهپيمايي نيز به صورت تظاهراتي غير رسمي درآمد كه در آن، جوانان با تشكيل گروههاي كوچكتر سرود ميخواندند يا شعارهايي را كه فيالبداهه ساخته بودند تكرار ميكردند، در همين هنگام، خبري ميان مردم دهان به دهان چرخيد؛ ساواكيها از پنجرهي خانههاي اطراف از جمعيت فيلمبرداري ميكنند تا با شناسايي آنها اقدام به دستگيري و حبس آنان كنند. ترسي كه نام «ساواك» در دلها ايجاد ميكرد، بعضي را به هراس انداخت، امام جوانان با شعار كوتاهي كه خيلي سريع ساختند و تكرار كردند جواب اين شايعه را دادند: «چه ترسي، چه باكي، گور پدر ساواكي» هنگام بازگشت، مردم دست به ابتكار تازهاي زدند كه در راهپيماييهاي بعدي نيز تكرار شد: جمعآوري تمام زبالههاي مسير راهپيمايي به نحوي كه پس از اتمام مراسم حتي تكه كاغذي در خيابانهايي كه ميليونها نفر ساعتها در ان راه رفته بودند، ديده نميشد.راهپيمايي عاشورا در شهرهاي ديگر بخصوص تبريز، مشهد و قم با وسعت بيسابقهاي برگزار شد. در تمام شهرها و روستاها عزاداري به مراسمي براي ابراز تنفر به رژيم شاهنشاهي تبديل شد. در اصفهان، تيراندازي چرخبالها به روي مردم، چند كشته بر جاي گذاشت و بسياري را زخمي كرد.در تهران، هنگامي كه همهي مردم شهر جز ناتوانترينشان در فاصلهي ميان ميدان فوزيه (امام حسين«ع») تا ميدان آزادي اجتماع كرده و به قطعنامهي راهپيمايي گوش ميدادند، در آن سوي شهر – در پادگان لويزان و محل گارد شاهنشاهي – يك افسر، دو درجهدار و دو سرباز پس از نوشتن وصيتنامههاي خود به ناهارخوري افسران رفتند و به روي مطمئنترين نيروهاي حامي شاه تيراندازي كردند. راديوهاي خارجي، تعداد كشتهشدگان را سينفر و مجروحان را بيش از صد نفر اعلام كردند. شايع بود كه اين افسران قصد راهاندازي كشتاي جمعي و قتل عام مردم را داشتهاند.اين واقعه نشان مي داد ميان مطمئنترين صفوف ارتش كه مهمترين تكيهگاه شاه در داخل كشور بود، شكافهايي عميق ايجاد شدهاست.در همدان، يك سرباز وظيفه، خداياري استاندار را به گلوله بست و خود نيز به شهادت رسيد.در اصفهان، مردم خشمگين ساختمان ساواك و كلانتري يك را به آتش كشيدند. در نجفآباد، عدهاي از مردم هنگام تظاهرات كشته و مجروح شدند.
بيستودوم آذر 1357
كارگران اعتصابي نفت آبادان كه ميزان استخراج را از شش ميليون بشكه به يك ميليون بشكه كاهش دادهاند، موظف شدند خانههاي سازماني را ترك كنند.
بيستوسوم آذر 1357
بيمارستان شاهرضاي مشهد مورد حملهي نظاميان قرار گرفت و عدهاي از پزشكان و پرستاران آن زخمي شدند. دولت از اين فاجعه ابراز تاسف كرد و گروهي را براي رسيدگي به مشهد فرستاد. در اين روز، اعلاميهاي با امضاي: «ارتش آزاديبخش ايران» در توضيح واقعهي لويزان منتشر شد.
بيستوچهارم 1357
يزد و كرمان شاهد بزرگترين راهپيمايي خود بودند. در جريان تظاهرات اين دو شهر چهارده شهيد و تعداد زيادي مجروح داد. در جريان زد و خورد مردم و ماموران رئيس يكي از كلانتريهاي همدان كشته شد.
بيستوهفتم آذر 1357
به مناسبت اعلام عزاي عمومي از سوي امام خميني(ره) و آيات عظام: مرعشي نجفي، گلپايگاني و شريعتمداري، سراسر كشور تعطيل شد.جامعهي معلمان كشور نيز رفتن به كلاسهاي درس را تحريم كردند، در پي اخراج چند تن از خلبانان و كاركنان فني شركت هواپيمايي ملي ايران كه از روز پيش اعتصاب كرده بودند، در اين روز پنجاه خلبان و سينفر از مهندسان پرواز، اقدام به استعفاي دستهجمعي كردند.
يكم دی 1357
براي كمك به روزنامهنگاران و كارمندان اعتصابي شركت نفت، صندوقهاي دريافت كمكهاي نقدي مردم ايجاد شد.
سوم دی 1357
پس از تظاهرات دانشآموزان در تهران و سردادن شعارهاي ضد سلطنت، دولت مدارس را تا اطلاع بعدي تعطيل اعلام كرد.
چهارم دی 1357
دانشآموزان در گستردهترين تظاهرات خود، تمام شهر تهران را به دست گرفتند. نيروهاي نظامي به سوي آنها تيراندازي كردند و حداقل دوازده نفر را به شهادت رساندند. در كرج و سقز و بابل نيز تظاهرات مردم به خود كشيده شد.
پنجم دی 1357
خارك، مهمترين بندر نفتي ايران به دليل اعتصاب طولاني كاركنان شركت نفت از كار بازماند و صادرات نفت به طور كامل قطع شد و قيمت نفت در دنيا از بشكهاي 40 دلار هم بالاتر رفت.
ششم دی 1357
دولت، كارگران اعتصابي شركت نفت را تهديد به محاكمهي نظامي كرد. در حالي كه مردم تهران، شيراز، شاهرود، بابل، اروميه، بابلسر و نهاوند، عزادار شهيدانشان بودند، اعلام شد كه بيش از دوهزار خبرنگار و عكاس خارجي براي گزارش لحظه به لحظه رويدادهاي انقلاب در ايران حضور دارند.
هشتم دی 1357
امام خميني(ره) دربارهي حل مشكلات شركت نفت، خطاب به مهندس مهدي بازرگان فرماني صادر كردند ه در آن آمده بود: «... جنابعالي كه در ادارهي صنايع نفت داراي سوابق و تجارب هستيد يك هيئت پنج نفري مركب از جناب حجتالاسلام حاج شيخ اكبر رفسنجاني و جناب مهندس كتيرايي و دو نفر ديگر را با نظر خودتان و مشورت آقايان تعيين كنيد و اين هيئت تحت سرپرستي جنابعالي مناطق نفتي را بازرسي كرده در امر توليد نفت نظارت نماييد.»كاركنان صنعت نيز در پي اجراي فرمان امام خميني براي توليد نفت مورد نياز داخل كشور، سر كار خود بازگشتند.
نهم دی 1357
ارتشبد ازهاري به علت بيماري قلبي استعفا داد و دكتر شاپور بختيار به نخستوزيري منصوب شد.
سيزدهم دی 1357
روساي جمهور فرانسه، امريكا و نخست وزيران آلمان و انگليس براي رسيدگي به بحران ايران در جزيره گوادلوپ گرد آمدند. در اين گردهمايي چهار روزه، رهبران كشورهاي غربي مسئله سقوط بازار ايران، قطع صدور نفت ايران به اروپا و امريكا را بررسي كرده و نتيجه گرفتند كه كشورهاي غربي نبايد رابطهي خود را با حكومت آيندهي ايران قطع كنند. بنابراين تصميم گرفتند روشي پيش گيرند كه بر اساس آن بتوانند با رژيم بعدي ايران رابطهی خوب و همكاريهای اقتصادی داشتهباشند
شانزدهم دی 1357
دكتر شاپور بختيار، اصول سياستهايش را در دو مصاحبه مطبوعاتي اعلام كرد. اوگفت:
« اميدوارم آيت الله خميني اين افتخار را به ما بدهند كه هرچه زودتر به ايران بازگردند.»
- به اعتقاد من اعليحضرت بايد سلطنت كنند و دولت حكومت.
- به اسرائيل و افريقای جنوبی نفت فروخته نخواهد شد.
- لايحه «محاكمه عاملان فساد دولتي و متجاوزان به حقوق عمومي » و طرح «انحلال ساواك» به مجلس داده خواهد شد.
- درشهربانی و ژاندارمري خانه تكاني خواهيم كرد.
- مطبوعات درچارچوب قانون اساسي آزادخواهند بود .
- دولت من مروج دين اسلام دركشور خواهد بود ودرضمن مذاهب شناخته شده رانيز به ديده احترام مي نگرم .
- كليه زندانيان سياسي رابه شرط سياسي بودن آنها آزاد مي كنم - حكومت نظامي را به تدريج لغو خواهم كرد
- كليه زندانيان سياسي رابه شرط سياسي بودن آ»ها آزاد مي كنم - حكومت نظام را به تدريج لغو خواهم كرد.
- به كليه آزادي هاي محض واجتماعي تأكيد شده درقانون اساسي واعلاميه جهاني حقوق بشر درسارع وقت جامه عمل مي پوشانم
- به بازماندگان شهداي سه ماه اخير درصورت لزوم تمام كمكهاي مادي ومعنوي خواهد شد
- كليه اجزابي سياسي مي توانند شروع به فعاليت كنند بختيار درانتهاي سخنانش گفت :«مردم بايد به من اطمينان كنند ودرصورتي كه ظرف يك مدت معقول تمام وعده هاي من جامه عمل نپوشيد مي توانند درقضاوت خود درباره من تجديد نظر كنند واعتبار سي ساله مرا باطل نمايند...من مرغ طوفانم ، نينديشم من از طوقان موجم ، نه آن موجي كه از دريا گريزد...»
امام خميني نيز در پيامي به مناسبت روز كارآمدن دولت بختيار به ملت فرمودند «ملت آگاه ايران، شجاعانه مبارزات خود را ادامه دهيد من به عموم ملت ايران اعلام مي كنم كه رژيم سلطنتي غيرقانوني است، مجلس غير ملي و غيرقانوني وحكومت غاصب ، غيرقانوني وياغي است اينك چند مطلب راكه لازم مي دانم تذكر بدهم:
1. كارمندان وزارتخانه ها وزراي فاسد وغيرقانوني را نپذيرند وازآنها اطاعت نكنند ودرصورت قدرت ،به وزارتخانه راه ندهند .
2. ملت ازدادن ماليات وپول آب وبرق خودداري كنند و از آنچه اعانت به دولتي است احتراز كنند.
3. علماي اعلام ، دانشگاهيان ، وكلاي محترم ... مخلوع بودن شاه وغيرقانوني بودن مجلسين را اعلام فرمايند
4. فروشندگان محترم از گرانفروشي خودداري كنند
5. ازكمك به كارگران وكسبه صنفي كه براثر اعتصابات ضرركرده اند غفلت نشود... اين جانب روز دوشنبه نهم صفر 1399 (ه.ق) را براي شهداي مشهد و قزوين وكرمانشاه و ساير بلاد روز عزاي ملي اعلام مي كنم.»درپي اجراي دستور امام خميني (ره)، كاركنان بعضي وزارتخانه ها وزراي جديد را به وزارتخانه راه ندادند.همچنين، روزنامههاي اطلاعات، كيهان و آيندگان پس از شصت و يك روز اعتصاب ، كارخود را آغاز كردند. در حالي كه تمام صفحههايشان پر بود از عكس واخبار قيام در تهران وشهرستانها ، مصاحبها وخاطرات زندانيان سياسي، عكس وزندگينامه هاي شهيدان ومبارزان و... روزنامه ها با تيراژ بي سابقه يك ميليون نسخه چاپ ميشدند وبا اين وجود مردم براي خريد آن درصفهاي بسيار طولاني انتظار مي كشيدند .مردم سرهركوچه وخيابان، روزنامه ها رابه ديوار مي چسباندند تا عده بيشتري بتوانند آنها را مطالعه كنند .درتهران، مردم يكي از زندانهاي ساواك رادرخيابان بهاركشف كردند وگروه گروه براي بازديد از وسايل شكنجه به آنجا مي رفتند .
نوزدهم دی 1357
شهرهاي شيراز و اردبيل از كنترل دولت خارج شد و اداره امور شهر به دست مردم افتاد، در اين روز، امام خميني (ره) در پيامي از مردم خواستند تا خشم خود را كنترل كرده و ساواكيها را مجازات نكنند .ايشان فرمودند اين نحو مجازاتها از طرف جناحهاي منحرفي صورت ميگيرد كه ميخواهند هرج ومرج كنند و با ايجاد كودتاي نظامي كشور را به تباهي بكشند.
بيستودوم دی 1357
امام خميني (ره)طي يك پيام تشكيل شوراي انقلاب را اعلام كردند. دراين پيام آمده بود: «به موجب حق شرعي و بر اساس رأي اعتماد اكثريت قاطع ملت ايران كه نسبت به اينجانب ابراز شده است درجهت تحقق اهداف اسلامي ملت ، شورايي به نام «شوراي انقلاب اسلامي» مركب ازا فراد با صلاحيت ومسلمان ومتعهد ومورد وثوق موقتاً تعيين شده و شروع به كارخواهند كرد ... »
بيستوسوم دی 1357
شوراي سلطنت –كه وظيفه انجام امور مملكت را در غيبت شاه برعهده دارد– به رياست سيد جلال الدين تهراني اولين جلسه خود را در حضور شاه تشكيل داد.
بيستوششم دی 1357
شاه و فرح فرودگاه مهرآباد را در ساعت سيزده وهشت دقيقه ترك كردند. درفرودگاه، بختيار ، دكتر جواد سعيد (رئيس مجلس شورای ملي) و دكتر اردلان (وزير دربار) و رئيس دفتر مخصوص، سپهبد بدرهای، سرلشگر قرهباغی، سرلشكر نشاط و عده معدودي از نزديكان او حضور داشتند. شاه در پاسخ خبرنگار تلويزيون كه از او پرسيده بود چه پيامی براي مردم دارد؟ فقط گريست. فرح كه مسلطتر وخونسردتر بود، از بازگشت زودهنگامشان سخن گفت.
راديوی دولتي، مسافرت شاه را موقتي و با هدف معالجه بيمارياش اعلام كرد. به محض انتشار اين خبر ، چهره ايران تغيير يافت. مردم عزادار و غمزده وخشمگين، رنجها و كمبودهاي خود را فراموش كردند و به خيابانها ريختند. موج شادي مهارناپذيري سراسرايران را فراگرفت. روزنامههاي عصر كه درعنوان آنها با درشت ترين حروف نوشته شده بود «شاه رفت» بر دستهاي مردم، روي ديوارها، پشت شيشهها و هر جاي ممكن ديگر ديده ميشد، ماشينها و موتورسيكلتها با چراغهاي روشن بوقهاي ممتد و آهنگ دار ميزدند.
روي برفپاكنهاي رقصان، گلهاي ميخك و دستمالهاي سفيد در حركت بود. شادي، همه را به رقص آورده بود، شعارهاي آهنگين و طنزآلود همان لحظه ساخته و تكرار ميشد. مردم مي خواندند، دست مي زدند، ازشادي مي دويدند و مشت مشت شيريني و نقل به هوا مي ريختند.
در ساعات اوليه شب، همه گلفروشيها و قناديها خالي شده بود. هزاران اسكناس كه تصويرشاه را از وسط بريده بودند دست به دست ميشد، باقي مانده مجسمههای شاه در سراسر ايران پايين كشيدهشده. در وزارتخانهها وسازمانهاي دولتي، تصاوير مختلفي از امام خميني (ره) به جاي عكس شاه نصب شد. در ميان تمام اين هياهوي همهگير و شادي شگفتآور، چهرههايي با نگراني آشكار به اين سو و آن سو ميرفتند و با صدايي كه از فرط فريادزدن گرفته بود ، خطاب به مردم ميگفتند:
«مواظب باشيد ، خطر كودتا هست. بيست و هشت مرداد را از خاطر نبريد.»عدهاي نظير همين حرفها را برمقوا نوشته و بردست گرفته بودن :«بيست وهشت مرداد سال 32 هم شاه رفت، اما با يك كودتا برگشت» اما نگراني اين چهرههای پرتجربه ميانسال در ميان قهقهه شاد و جوانانه مردم گم ميشد.
همه چنان خوشحال بودند كه احتمال هيچ خطري نميتوانست احساس شاديشان را از ميان ببرد. سربازان به پادگانهاي خود بازگشته و اداره امور را به مردم وانهاده بودند، اما در اهواز، دزفول وانديمشك، نظاميان مردمي راكه مشغول پايكوبي بودند، به مسلسل بسته و عده زيادي را به شهادت رسانده يا مجروح كردند.
بيستوهفتم دی 1357
ازسوی رهبر انقلاب پيامی به مردم فرستاده شد كه در آن همگان را به راهپيمايي بزرگ در روز اربعين حسينی دعوت كرده بودند. در اين پيام مسئله خروج شاه بیاهميت و پايانيافته فرض شده و طی 9 ماده توجهات و تذكراتي به مردم داده شده بود؛ ازجمله:
- ممانعت از مأموران دولت براي بردن گندم از سيلوها و ايجاد قحطي مصنوعي.
- جلوگيري از كوشش آمريكاييان براي خارج كردن سلاحها و تجهيزاتي كه با پول ملت خريداري شده اند.
- دعوت كشاورزان براي كشت ديمی
- توصيه به بانكهاي اسلامی به منظور دادن وام قرض الحسنه ( وام بدون بهره ) به كشاورزان.
- اخطار به بانكهاي خارجي مبني بر عدم پرداخت سپردههاي ارزي «دزدان اموال ملت» به آنها.
- اخطاربه وكلاي مجلس مبني بر خودداري از رفتن به مجلس.
- اخطار به اعضاي شوراي سلطنت مبني برخودداري از دخالت درمقدرت كشور وكناره گيري از شورا.
- توصيه به دانشگاهيان مبني برادامه دادن به شعارهاي ضد رژيم و تظاهرات عليه دولت و راندن استادان وابسته به حكومت
در آخرين قسمت اين پيام اعلام شده بود كه:
اعضاي شورای انقلاب درداخل كشور بوده وبه زودی معرفي خواهند شد.با انتشار خبر مربوط به آمادهسازی طرح بمباران هوايي مناطقي ازكشور، افسران، همافران ودرجه داران پايگاه وحدتي دزفول به پشتيباني از پايگاه شاهرخي كه قبلاً اعتصاب غذا كرده بودند، دست به اعتصاب غذا زدند. رضا پهلوی، وليعهد هجده ساله ايران كه درآمريكا تعليم خلباني مي بيند ، اعلام مي كند:«اگر مردم بخواهند ،حاضرم كشور را اداره كنم.»
او ضمن اعلام بي خبری از تصميم پدرش، در ضمن سخنانش بيان داشت كه از فسادها واشتباهكاریهای دوران سلطنت او به دور بوده است!
بيستونهم دی 1357
اربعين حسيني، مردم در تمام ايران راهپيماييهاي بزرگي ترتيب دادند.در تهران، از اولين ساعات روز ميليونها نفر ازشهركهاي شمال و غرب تا زاغهنشينان جنوب شهر ، به سوي بلوارشاه رضا كه حالا «انقلاب »ناميده مي شد ، راه افتادند .ارتش ، سربازان را ازمسيرراهپيمايي عقب كشيده بود . فاصله سيزده كيلومتري ميدان فوزيه ( امام حسين ع )و ميدان شهياد ( آزادي ) پر از جمعيت بود . اين حادثه ، پس از راهپيمائي هاي عيد فطر وتاسوعا وعاشورا ، چهارمين راهپيمائي بزرگ مردم بود . صدها خبرنگار ايراني وخارجي ، هيجان زده از فراواني آن همه خبر وحادثه به اين سو وآن سو مي دويدند وعكس و خبر تهيه مي كردند. اقليتهاي مذهبي ( زرتشتيان ، مسيحيان ويهوديان ) درآن روز حضوري چشمگير داشتند و هزاران تصوير از امام خميني (ره )و تصاويري از شهيدان مبارزان ازهرگروه وطبقه اي در دستهاي مردم بود . وقتي ظهر فرارسيد ، جمعيت كه ديگر حركتي نداشت وخيابانها را پوشانده بود ، ايستاد وقطعنامه راهپيمايي كه از طريق صدها بلندگو پخش مي شد ، خوانده شد .
صداي تكبير ميليونها نفر كه هربند قطعنامه را تأييد مي كردند تا كيلومترها دورتر شنيده مي شد . قطعنامه ، رسيدن به مرحله اي تازه از قيام راخبر مي داد كه در «پرتو رهبري قاطعنامه وروشن بينانه امام خميني و ساير مراجع تقليد وروحانيت آگاه ومبارز » به دست آمده بود . ديگر مواد آن عبارت بودند از :تغيير قانوي بودن سلطنت وخلع شاه ، برقراري جمهوري اسلامي ، تشكيل شوراي انقلاب اسلامي ،بركناري دولت بختيار ، پيوستن قواي نظامي به ملت ؛،برقراري روابط حسنه با همه ملتها ،استعفاي نمايندگان مجلس شورا وسنا واستعفاي اعضاي شوراي سلطنت. امام خميني (ره ) راهپيمايي روز اربعين را نوعي همه پرسي درمورد تشكيل جمهوري اسلامي قلمداد كردند . درحالي كه ارتش به نيروهايش دستورداده بود بامردم درگيرنشوند چماق داران ،؛ دريزدان شهر با سلاحهاي گرم و چماق به مردم حمله كردند و پانزده نفر را كشتند و بسياري را نيز مجروح كردند .
سيام دی 1357
سيد جلالالدين تهراني كه دو روز پيش به فرانسه رفته بود، از امام خميني (ره) تقاضاي وقت ملاقات كرد.
امام دو شرط براي ملاقات با تهراني قراردادند
1- استفعا
2- غيرقانوني اعلام كردن شوراي سلطنت .
يكم بهمن 1357
«امام خميني در تهران نماز مي خواند» اين جمله با حروفي درشت در اكثر روزنامهها درج شده بود. كاروانهايي از مردم مشتاق از شهرهاي دور و نزديك به سوي تهران راه افتاد. مردم ،تنها، با خانواده و يا همراه با عده بسياري از همشهريان خود به تهران ميآمدند و در مساجد ،حسينيهها و يا خانه شهروندان تهراني كه تا ديروز باهم غريبه بودند، منزل ميكردند تا در مراسم استقبال از رهبرانقلاب حضور داشته باشند .
ازسوي ديگر، متن استعفاي سيدجلالالدين تهراني در فرانسه به او برگردانده شد، زيرا در آن ذكري از غيرقانوني بودن شوراي سلطنت نيامده بود. تهراني، اندكي مقاومت كرد، اما چون چارهاي نيافت دوباره قلم برداشت ومتن استعفايش را با خط خوش وبدون نقطه دوباره نويسي كرد ودرآن شوراي سلطنت را بنا به فتواي حضرت آيت الله العظمي خميني ، غيرقانوني دانست . ازاين پس ،ديگر هيچ چيز نم يتوانست جلوي پيشي گرفتن نمايندگان دومجلس ووزراي كابينه بختيار را براي تقديم استعفا بگيرد . ، كارمندان سفارتخانه هاي ايران دركشوره هاي ديگر نيز سفيران وابسته رابه سفارتخانه راه نمي دادند و به همين دليل امام خميني (ره ) هيئتي به سرژرستي دكتر جليل ضرابي را مأمور حفظ مدارك سفارتخانه هاي ايران كرد . بختيار كه درآشفتگي اوضاع همچنان سرگرم انجام مصاحبه ها وسخنراني هاي متعدد بود ، درپاسخ يكي از نزديكان امام (ره ) كه گفته بود :« اگر امام بيايد دولت بختيار جاروخواهد شد »
گفت :«من براي جارو شدن خيلي سنگين هستم ! و شديداً ازدولت قانوي خود دفاع خواهم كرد ودرصورت لزوم ارتش را مجبور خواهم ساخت با مخالفان از درجنگ درآيد .» اما هرروز گروهي از نظاميان طي اعلاميه هايي همبستگي خودرابامردم اعلام مي كردند . نظاميان پايگاه هوايي بندرعباس ضمن ابراز همبستگي خودباقيام مردم وبه منظور حمايت از دوهزار و هشتصد همافر ، افسر ودرجه دارپايگاه شاهرخي همدان وپايگاه وحدتي دزفول كه ازدوروز پيش دست به اعتصاب غذا زده بودند ، راهپيمايي آرامي انجام داده و سپس همگي دست از كار كشيدند . آنها در قطعنامه هفت مادهاي خود تأكيد كردند: «ما زير بار كودتا كه به نفع حكومت غيرقانوني واستبدادي است نميرويم ، هر فرماندهي كه دستور كودتا صادر كند ابتدا خودش كشته خواهد شد و بعد عوامل و طرفدارانش.» دو مجلس شوراي ملي و سنا نيز درحال فروپاشي بود. امام خميني (ره) درپيامشان با صراحت گفتند :« به نمايندگان محمد رضا پهلوي كه مجلسين راعصباً اشغال كرده اند اخطاركنيد كه خانه ملت را خالي كنند تا نمايندگان مردم پس از 50 سال كه ملت از حق خود محروم بود به خانه خود بازگردند وان شاءالله همه خواهيد ديد كه انتخابات آزاد ومجلس سالم يعني چه ، من به آنان اخطار مي كنم كه درصورت ورود مجدد به مجلس مسؤول هرگونه پيشامدي خود آنان هستند .» پس از اين اخطار ، بيست تن ازنمايندگان استعفاي خود راتقديم مجلس كردند ودومجلس شورا وسنا جلسه فوق العاده اي براي جلوگيري از استعفاي ساير نمايندگان تشكيل دادند . تظاهرات درتمام شهرها وروستاهاي ايران ادامه داشت وخشونت چماق داران نيزدرحال گسترش بود .حمله اين گروه به مردم درمشكين شهر وقوچان ، چندين شهيد و مجروح برجا گذاشت . ازسوي ديگر ، دوگروه به نامهاي « جبهه شاهي » و « كميته دفاع از شاه »با تلفنهاي پياپي به اقامتگاه رهبر انقلاب ،تهديد كردند كه آنجا را منفجر خواهند كرد ، همه نگران بودند . سيل نامه ها وتلگرامها به دفتر رياست جمهوري فرانسه سرازير شد . دراين نامه ها ، علما ، روشنفكران وديگر اقشار مردم از دولت فرانسه خواسته بودند تا درحفاظت بيشتراز جان رهبر تبعيديشان بكوشند .گارد امنيتي اطراف منزل امام (ره) دوبرابرشد و پليس فرانسه نيز بخشي از خدمات امنيتي آنجا رابرعهده گرفت .
دوم بهمن 1357
با قوت گرفتن شايعه كودتا، مردم براي مقابله با آن آماده ميشدند. جزوههاي آموزشي ساخت بمبهاي دست ساز واستفاده از اسلحههاي سبك، دست به دست مي گشت. در بهشت زهرا، دانشگاه تهران و تمامي مساجد، سربازان فراري وچريكهاي مبارز به جوانان آموزشهاي نظامي ميدادند.آيت الله طالقاني در مصاحبه با خبرنگاران خارجي گفت :«... تابه حال جلوي مردم را گرفتهايم وبه آنها گفتهايم با سلاح مظلوميت صداي خود رابه دنيا برسانند مردم كشته دادند ولي يك گلوله به سمت ارتشيها شليك نكردند، ولي اگر ارتش دست به كشتارمردم بزند، مردم مسلح خواهند شد ...»باوجود احتمال كودتا وكشتارهاي هرروزه ، بدنه ارتش يعني سربازان، درجه داران وافسران جز، هرروز گرايش بيشتري به مردم پيدا مي كردند. فرار سربازان از پادگانها با وجود مقررات شديد ومرگبار، افزايش يافته بود. ديدن جوانان با سرهاي تراشيده در خيابانها امري عادي شده بود، زيرا بسياري از مردان موهايشان را از ته ميزدند تا سربازان فراري كه لباس شخصي پوشيده بودن، درميان مردم، قابل شناسايي نباشند. اعتصاب در بين طبقات مختلف ارتش گسترش مييافت، چهار هزار افسر نيروي هوايي در كارخانه تعمير چرخبالهاي جنگي ايران ، دست به اعتصاب غذا زدند واخراج كاركنان امريكايي راخواستارشدند . آنها اعلام كردند كه ازتلاش فرماندهان براي كودتاي نظامي پشتيباني نخواهند كرد.
سوم بهمن 1357
شهرقم به دست مردم افتاد. ارتش، تمام نيروهايش را ازسطح شهر فراخواند ومردم اداره امور، حتي وظايف پليس راهنمايي و رانندگي رابرعهده گرفتند. درتهران، كميتهاي كه از نمايندگان كاركنان چهل وپنج وزارتخانه، سازمان و شركت تشكيل شده بود،از كاركنان اين مؤسسات خواست تا تشكيل جمهوري اسلامي به اعتصاب خود ادامه دهند.
سربازان گارد سلطنتي درپادگان لويزان، درحضور خبرنگاران خارجي دست به يك راهپيمايي ونمايش آمادگي رزمي زدند اعلام كردند تا آخرين قطره خون خود رانثار شاه خواهند كرد . براي تدارك مراسم استقبال از امام خميني(ره)، ستاد ويژهاي توسط روحانيت مبارز تهران تشكيل شد. اين ستاد كه روحانيون وهمه گروههاي اجتماعي وسياسي درآن نمايندهاي داشتند كارهاي مربوط به برگزاري بزرگترين استقبال تاريخ از رهبر قيام ملت ايران را انجام ميداد. كميته برگزاري مراسم استقبال، ازامام خميني دراين روز اولين اعلاميه خودرامنتشر كرد .
چهارم بهمن 1357
تانكها، فرودگاه مهرآباد را محاصره كردند .به تمام شركتهاي هواپيمايي درسطح جهان اعلام شد كه به تهران پروازنكنند، ده ها هزار نفر از مردم به ويژه شهرستانيهايي كه ازچند روز پيش براي استقبال از امام (ره) به تهران آمده بودند ، دراطراف فرودگاه اجتماع كردند. كميته برگزار ي مراسم استقبال ، مسير حركت امام را مشخص كرد. كاركنان اعتصابي راديووتلويزيون ملي ايران ، درباره پخش مراسم ورود امام با مديرعامل تلويزيون و وزير اطلاعات به تفاهم رسيدند. براساس برنامه تنظيمي، سه دستگاه فرستنده سياردرفرودگاه، خيابانهاي مسير حركت وبهشت زهرا مستقر ميشد. جريان عزيمت امام به وسيله ماهواره دريافت مي شد و ازطريق راديو وتلويزيون به صورت مستقيم پخش مي شد .كاركنان اعتصابي، ازاين روز براي اطمينان از كار دستگاه ها به سركارخود بازگشتند ودرقسمتهاي مربوطه ، مشغول به كارشدند .كميته تنظيم اعتصابات، ازكاركنان پست وتلگراف ومخابرات وهمچنين از كارمندان ايزايران (خدمات رايانه اي ) درخواست كرد كه به اعتصاب خود پايان دهند تا امور پستي وتلفني مردم انجام گيرد وازتأخير درپرداخت حقوق كارمندان جلوگيري شود .
پنجم بهمن 1357
دولت، فرودگاه ها رابه مدت سه روز بسته اعلام كرد. به دستور بختيار، هواپيمايي كه توسط كاركنان اعتصابي «هما» براي پرواز انقلاب آماده شده بود تا آيتالله طالقاني وتعدادي از خبرنگاران ، صبح روز بعد با آن به پاريس رفته وامام خميني (ره ) رابه ايران بازگردانند، درفرودگاه متوقف شد. خلبان اين هواپيما، اعلام كرد به علت بسته شدن راه هواپيما به وسيله يك تانك ونيز اشغال برج مراقبت توسط نظاميان، امكان پرواز وجود ندارد.بختيار درنامه اي از امام درخواست كرد تا سفرخود را سه هفته به عقب بيندازند تا او بتواند بدون نقض قانون اساسي ، امنيت ايشان را تأمين كند ، اما ستاد روحانيت مبارز درپاسخ اعلام كرد :«هزاران جوان مسلمان حفاظت از جان امام خميني را برعهده مي گيرند .»روزنامه كيهان با انتشار خبر كشف يك سوء قصد عليه امام خميني (ره)، برنگراني مردم كه اين روزها شايعات بسياري را مي شنيدند، افزود. امام نيز درپيامي به مناسبت بسته شدن فرودگاه ها ، خطاب به مردم گفتند :«ايادي اجانب، فرودگاه هاي سراسر كشوررابه روي من بسته اند به ناچار تصميم گرفتم تا روز يكشنبه بيست ونه صفر ، هشت بهمن به كشور برگشته وچون سربازي دركنار شما ، به مبارزه عليه استعمار واستبداد تا پيروزي نهايي ادامه دهم . »دراين روز، تظاهراتي از سوي طرفداران دولت بختيار (سوسيال دمكراسي) تدارك ديده شد . آنها راهپيمايي خود را براساس قرار قبلي از مقابل مجلس شورا دربهارستان آغاز كردند. بختيار با حذف نام وتصوير شاه، قصد داشت قانون اساسي را سنگر قرار داده وعده بيشتري را به راهپيمايي بكشاند. خانواده ارتشيان و كارمندان برخي ادارات ،موظف شده بودند دراين راهپيمايي شركت كنند .براي نخستين بار ، طرفداران رژيم شاهنشاهي تظاهراتي شيك ولوكس متشكل از شركت كنندگاني با آخرين مدل هاي لباس – درست مثل هنرپيشگان امريكايي – ترتيب دادند كه درآن ، تمثال هايي ازحضرت علي ع وپيامبراسلام ص حمل مي شد وشعارهايي درحمايت از قانون اساسي وبختيار تكرار مي گشت .خبرگزاري ها ، تعداد حمعيت راازپنج تا بيست وپنج هزار نفر ذكركردند . آيت الله طالقاني، مردم رابه آرامش دعوت كرده وتوصيه كرد براي تماشاي تظاهرات از خانه خارج نشوند. راهپيمايان پس از چند سخنراني وقرائت قطعنامه اي درحمايت از دولت وقانون اساسي پراكنده شدند.
ششم بهمن 1357
سيل پايانناپذير مردم به سوي مهر آباد درجريان بود. دهها هزار نفر درميدان آزادي وعده بيشماري در بهشت زهرا جمع شده بودند. در بسياري از نقاط شهر تهران، زد و خوردهاي شديدي بين نيروهاي انتظامي و مردم رخ داد. تيراندازي از بامداد اين روز آغاز شد. مردم در اطراف دانشگاه تهران بيش از پنج شهيد دادند. تيراندازي در نواحي مختلف تهران براي يك لحظه هم خاموش نشد . تانكها وزرهپوشهاي حامل سربازان، در چهارراهها وميدانها مستقر شده بودند و چرخبالهاي نظامي، پروازهاي گشتي برفراز شهر انجام ميدادند. به تيراندازان اجازه داده شدهبود تا درصورت لزوم از گلولههاي صدوبيست ميلي متري استفاده كنند. مردم شهرستانهايي كه خودرابراي استقبال ازامام آماده كرده بودند ، با به تعويق افتادن مراجعت ايشان به تظاهرات وسيعي دست زدند. اين تظاهرات درشهرهاي قزوين، تبريز ودشت مغان به تيراندازي مأموران انجاميد. درهمين احوال، كميته استقبال از امام كه فعالانه كار خود را در تهران دنبال مي كرد ، درحال گفت وگو وهماهنگي با كاركنان اعتصابي هواپيمايي ملي ايران «هما» بود. بختيار گفته بود فرودگاه ها به علت اعتصاب كاركنان هواپيمايي كشوري بسته است وسفر امام خطرناك خواهد بود . اما اين كاركنان درپي مذاكره با كميته استقبال ،اعلام كردند كه امنيت فرود هواپيماي حامل امام را تضمين مي كنند .
هفتم بهمن 1357
از سوي استقبال ، بهشت زهرا براي سخنراني و مدرسهي رفاه براي اقامت امام خميني (ره) آماده شده بود. از آن پس ، مقصد راهپيمايي ها از ميدان آزادي به بهشت زهرا(س) تغيير كرد . جوانان بسياري در حالي كه بازو بند سبز با نوشتهي سفيد رنگ «انتظامات استقبال از امام» را به بازو داشتند مسئول حفظ نظم اين راهپيماييها بودند.تمام مرخصيهاي ارتش لغو شده و تمام نيروهاي نظامي به صورت آماده باش در آمدند. دولت هشدار داد هرگونه تظاهرات ضد دولتي را سركوب خواهد كرد.در غروب اين روز، اعلاميه اي از سوي بختيار از راديو و تلويزيون پخش شد:
« ...من به عنوان يك ايراني وطن دوست كه خود را جزء كوچكي از نهضت و قيام عظيم ملي و اسلامي مي دانم و اعتقاد صادقانه دارم كه رهبري و زعامت آيت الله العظمي خميني(ره) و رأي ايشان مي تواند راهگشاي مشكلات امروز ي ما و ضامن ثبات و امنيت كشور باشد، تصميم گرفته ام ظرف 48 ساعت آينده شخصاً به پاريس سفر كرده ، به زيارت معظم له نايل آيم و با گزارش اوضاع فعلي كشور و اقدامات خود ضمن درك فيض، درباره آينده كشور كسب تكليف كنم.»پس از قرائت اين اعلاميه از راديو در ساعت چهار صبح ، آيت الله شهيد دكتر بهشتي با روزنامه هاي صبح تماس گرفته و متن پيام امام را در اين باره براي چاپ در اختيار آنان گذاردند:
« آنچه ذكر شده است كه شاپور بختيار را با سمت نخست وزيري ، من مي پذيرم دروغ است بلكه تا استعفا ندهد او را نمي پذيرم چون او را قانوني نمي دانم. من با بختيار تفاهمي نكرده ام و آنچه سابق گفته است گفت و گو بين من او بوده ، دروغ محض است.»
هشتم بهمن 1357
هزاران تن از مردم در فرودگاه مهرآباد اجتماع كردند. اين در حالي بود كه فرودگاه بسته بود و زير نظارت شديد ارتش قرار داشت. تظاهرات در سراسر ايران همچنان ادامه داشت و در غروب تهران و شهر رشت به تير اندازي ماموران و شهادت عده اي انجاميد. بيش از چهل روحاني سرشناس، از جمله آيت الله دكتر شهيد بهشتي و آيت الله شهيد استاد مطهري در دانشگاه تهران دست به تحصني نامحدود زدند و عدهي آنان به تدريج به چهار صد نفر رسيد. خواست آنان بازگشايي فرودگاه و بازگشت رهبر انقلاب به كشور بود.
نهم بهمن 1357
بختيار در مصاحبهاي مطبوعاتي اعلام كرد: « به پاريس نخواهد رفت و فرودگاه مهرآباد تا چند ساعت ديگر باز خواهد شد و در راه ورود حضرت آيت الله العظمي خميني(ره) به كشور مانعي نيست... من به هيچ وجه استعفا نميدهم و به هر كاري دست مي زنم تا جنگ مسلحانه روي ندهد، وحدت، استقلال و تماميت ايران از خميني و شاه مهمتر است...»امام خميني(ره) طي پيامي در پاريس فرمودند:
«خائن اصلي را باخفت بيرون كرديد، همّت كنيد و اين نتيجه را كه حاشيه اي بيش نيست از صحنه خارج كنيد ، اكنون بر جميع جناحهای ملّي و دولتي است كه چون گذشته دولت غير قانوني را محكوم كنند و اطاعت از آن نكنند كه اطاعت از طاغوت حرام و مخالف رضاي خداست. من از طبقه شريفهي ارتش كه دستشان به خون جوانان ما آلوده نشده است ميخواهم كه ننگ اطاعت از خيانتكاران را تحمل نكنند و با قاطعيت آنان را از مقابله با ملت باز دارند.»
امام خميني(ره) اعلام كردند: «اگر ارتش كنار بكشد، آرامش تضمين مي شود. محافظ من خداست و حفظ و امنيت با مردم است.»تظاهرات مردم خشمگين تهران ، امروز به اوج رسيد. مردم با سنگر بندي يا پناه گرفتن در كنار ديوارها با سربازان به زد و خورد پرداختند. حضور دانشآموزان در نبردهای خيابانی چشمگير شد. تعداد كشته شدگان از پنجاه نفر گذشت و بيش از دويست نفر مجروح شدند.
دهم بهمن 1357
فرودگاه هاي كشور بازگشايي شد و آمريكايي هايي كه تا آن روز موفق به خروج از ايران نشده بودند، براي رفتن با پروازهاي منظم هواپيماهاي نظامي امريكا از هم پيشي مي گرفتند.در حالي كه تعداد روحانيون متحصن در دانشگاه به دو هزار نفر رسيده بود و كشور در اوج تظاهرات خشونت آميزي قرار داشت. بختيار در يكي از مصاحبههايش اصول برنامههاي آيندهي خود را شرح داد.
يازدهم بهمن 1357
از طرف كميتهي برگزاري مراسم استقبال، اطلاعيهاي انتشار يافت كه در آن تمام برنامهها و مقررات استقبال از امام خميني (ره) شرح داده شده بود. اين كميته اعلام كرد:« نظر به اينكه دولت ايران با فرود يك هواپيماي دربست «ايرفرانس» موافقت كرده است، آيت الله خميني(ره) ساعت نه صبح روز پنج شنبه وارد تهران خواهند شد.» اين كميته از مردم خواست تا در طول مسير ، از ميدان شهياد (آزادي) تا ميدان بيست چهار اسفند ( انقلاب) براي استقبال از رهبر تبعيدي خود اجتماع كنند.دولت نيز اعلام كرد:« فردا به مناسبت فرود آمدن هواپيماي حضرت امام خميني(ره) ، فرودگاه مهرآباد از اول صبح تا ساعت يازده صبح به روي ساير هواپيماها بسته است.»در حالي كه صدها هزار نفر به طور دائم در خيابانها حضور داشتند، فرمانداري نظامي تهران اجتماعات را به مناسبت ورود امام به كشور تا سه روز آزاد اعلام كرد!انتشار خبر ورود امام ، چهرهي ايران را دگرگون كرد. ميليونها نفر از سراسر كشور به سوي تهران راه افتادند.
شهر تهران، حالتي صد درصد جنگي به خود گرفته بود. با به راه افتادن تانكها و خودروها در خيابانها و پرواز چرخبالها بر فراز شهر، دولت دست به نمايش قدرت براي ترساندن مردم زد، در بعضي نقاط ، درگيري مردم و ماموران تعدادي شهيد و زخمي برجا گذاشت ، اما مردم در اوج هيجان و شادي خود را براي پرشكوهترين استقبال تاريخ آماده مي كردند، تمام خيابانها و كوچهها از آثار آتش سوزي پاك ميشد. سنگرهايي كه در طول چند روز گذشته توسط مردم ساخته شده بود ، راه بندآنهايي كه با وسايل كهنهي منزل ، تنه درختان و ماشينهاي سوخته به منظور مشكل ساختن حركت خودرو هاي نظامي در خيابان ساخته شده بود، لاستيكهاي سوخته در تظاهرات گوناگون ... همه و همه از سطح خيابانها جمع آوري شدند. در اكثر شهرستان ها ، برنامه پاكسازي خيابانها توسط زنان و مردان داوطلب و مشتاق انجام گرفت. در حالي كه ايران در اوج شور و هيجان بود، فدراسيون بين المللي خلبانان در لندن اعلام كرد كه شخصي ناشناس با تلفن تهديد كرده است كه هواپيماي حامل امام را منفجر خواهد كرد. اين شخص به عنوان نماينده نيروهاي طرفدار دمكراسي در ايران گفته : بازگشت امام موجب خونريزي هاي وسيع در ايران خواهد شد. گروهي كه خود را « سازمان كماندويي مبارز در راه قانون اساسي» ناميده اند، به دفتر خبرگزاري آسوشيتدپرس تلفن زده و هشدار داده اند كه اگر فردي قانون اساسي را ناديده بگيرد، آنها دست به جنگ كماندويي و كشتاري بيسابقه خواهند زد . اين گروه خود را غير ارتشي معرفي كرده و مدعي شده اند كه داراي سلاح هاي خودكار سنگين و سبك هستند.در پي اين تهديدها، امام (ره) به نزديكان خود گفتند:« من بيعت خود را از شما برمي دارم ، ما به طرف كار بزرگي مي رويم ، شما هم جانتان را به خطر نيندازيد.»
دوازدهم بهمن 1357
از نخستین ساعات بامداد، مردم به سوی مسیر اعلام شده توسط كمیتهی استقبال حركت كردند. شب پیش، هزارن نفر بدون اعتنا به حكومت نظامی، در اطراف میدان آزادی و بهشتزهرا(س) خوابیده بودند تا از نزدیكترین محل بتوانند رهبر انقلاب را پس از سالها تبعید ببینند. هزاران جوان مسئول برقراری نظم جمعیت بودند و خط سفید وسط خیابانهای شسته شده و بی غبار، تا كیلومترها پوشیده از گلهای رنگین بود.
كمیته اعتصابات، به كاركنان اعتصابی رادیو و تلویزیون اجازه داده بود تا برای ضبط مراسم استقبال امام به سركار خود باز گردند. آنها در مقابل چشم حیرت زده نظامیانی كه از چند ماه پیش آنجا را در اشغال خود داشتند با پشتكاری قوی، كاری را كه هفتهها وقت می گرفت، در عرض چند ساعت انجام دادند. تمام مسیر زیر پوشش فرستندههایی قرار گرفت كه گزارش مستقیم ورود امام را از طریق ماهواره به تمام جهان مخابره میكرد.
در آن سوی جهان، امام(س) با تذكر خطراتی كه ممكن بود ایشان را تهدید كند؛ سعی در منصرف كردن صدها نفری داشتند كه داوطلب بودند، در این پرواز رهبرشان را همراهی كنند، در فرودگاه پاریس امام(س) كه در میان خبرنگاران محاصره شده بودند، از مهمان نوازی و تفاهم فرانسویان و اجازهی آزادی بیانی كه به ایشان داده شده بود و نیز از اهالی دهكدهی نوفللوشاتو تشكر كردند. سپس، در ساعت 9 و 27 دقيقه صبح، هواپیمای ایرفرانس در حالی كه سه هواپیمای جنگی فانتوم آن را از ابتدای مرز هوایی كشور همراهی می كردند، وارد ایران شد.
امام خمینی(س) رهبر انقلاب اسلامی در میان شادی، هیجان و نگرانی مردم قدم به خاك ایران گذاشت. امام(س) ضمن سخنرانی كوتاهی در فرودگاه از مردم تشكر كرد و آنان را به وحدت كلمه فراخواند و سپس به سوی بهشت زهرا حركت كرد. گزارش مستقیم ورود امام كه از تلویزیون در حال پخش بود، به محض آنكه گوینده شروع به خواندن شعارهای فرودگاه كرد، قطع شد و جای آن را سرود شاهنشاهی و تصویری از شاه ملعون گرفت.
در این لحظه هزاران دستگاه تلویزیون توسط مردم خشمگین شكسته شد و كسانی كه به امید دیدن این گزارش پای گیرنده های خودنشسته بودند نیز به خیابانها ریختند. در تهران جمعیتی بیش از روز تاسوعا و عاشورا و عید فطر به خیابان آمده بودند، خودرو حامل امام(س) كه به سبب ازدحام جمعیت عملاً بیحركت مانده بود ، تا مسافتی طولانی روی دستهای مردم حمل شد، مردم مسیر سی و سه كیلومتری فرودگاه تا بهشت زهرا را پر كرده بودند، ساعتها طول كشید تا این كاروان میلیونی به مقصد برسد. بیش از صدها هزار نفر در بهشت زهرا(س) به انتظار مانده بودند. شاخه درختها ، دیوارها و تیر چراغ برق پر بود از جوانانی كه از ساعتها پیش جا گرفته بودند تا صحنه هایی از این استقبال تاریخی را ببیند. خودرو حامل امام(س) در میان جمعیت متوقف شده بود و به ناچار بخش آخر مسیر را با هلیكوپتر طی كردند، جایگاه سخنرانی را در قطعهی هفده، مزار شهدای هفده شهریور برپا كرده بودند.
مردم فریاد می زدند «به خانه شهیدان خوش آمدی ای امام». در میان اشك و تأثر مردم از بلندگوهایی كه مهندسان عضو كمیته استقبال بر تیرهای برق و درختها نصب كرده بودند، سرودی پخش میشد كه با حال و هوای آن روز بسیار تناسب داشت:
«برخیزید، برخیزید ای شهیدان راه خدا ای كرده بهر احیا حق جان فدا ...»
سرانجام امام خمینی(س) سخنرانی تاریخی خود را در حضور میلیونها شنوندهی مشتاق ایراد فرمودند. این سخنرانی مشخص كرد كه شورای انقلاب به زودی دولت موقت را تعیین خواهد كرد و این دولت عهده دار تشكیل مجلس موسسان و ریاست جمهوری است. پس از اتمام مراسم سخنرانی، امام(س) به مدرسه علوی واقع در كوچهی پشت مجلس شورا كه از سوی كمیتهی استقبال برای اقامت ایشان در نظر گرفته شده بود رفتند و بسیاری از مشتاقان نیز به امید از نزدیك دیدن ایشان در خیابانها و كوچه های اطراف مدرسه اجتماع كردند. با آمدن امام(س)، روحانیون متحصن در مسجد دانشگاه با انتشار اعلامیه ای به تحصن خود پایان دادند.
سيزدهم بهمن 1357
از بامداد و اولین ساعات آزادی عبور و مرور، هزاران هزار زن و مرد به سوی مدرسه علوی رفتند تا رهبر از تبعید برگشته و پیروز خود را ملاقات كنند. آنها مشتاقانه منتظر لحظه ای بودند كه او را ایستاده پشت پنجرهای ببینند كه برایشان دست تكان میداد. و دیوار كوچه پشت مجلس، پر بود از جمله ها و پلاكاردهایی نظیر «زیارت قبول» و «بایك بار زیارت امام این توفیق را به دیگران هم بدهید».
حیاط مدرسه هر دم از جمعیت پر و خالی می شد و این موج ، لحظه ای از حركت باز نمی ایستاد. در حالی كه همه چشم و گوش به مدرسه علوی داشتند، بختیار هنوز هم سرگرم مصاحبههایش بود.
او دربارهی تشكیل دولت موقت توسط امام گفت: «اگر او می خواهد چنین دولتی در شهر مقدس قم تشكیل دهد اجازه خواهم داد. این جذاب خواهد بود ما واتیكان كوچك خود را خواهیم داشت، اما به طور جدی میگویم به آیت الله خمینی(ره) اجازه تشكیل یك دولت واقعی را نخواهم داد. او نیز ایراد میداند.»
تظاهرات و درگیری همچنان در شهرهای كشور ادامه داشت. شهرهای سمنان و تربت جام در این روز عزادار شهیدان خود بودند.
چهاردهم بهمن 1357
بختیار اعلام كرد كه حاضر به همكاری با طرفداران آیتاللهالعظمی خمینی(س) است و حتی حاضر است وزرای انتخابی ایشان را در یك دولت ملی بپذیرد، اما مردم جز برای ساختن شعارهای طنزآلود، نامی از بختیار نمی بردند.
این در حالی بود كه كاركنان وزارتخانه ها و ادارات مختلف، وزیران و مدیران دولت را به محل كار خود راه نمیدادند و ارتش، روز به روز در مقابل مردم فرسودهتر میشد. شمار سربازان فراری، به خصوص با بازگشت امام(س) افزایش چشمگیری پیدا كرده بود. جواد شهرستانی (شهردار تهران) نخستین مسئول دولتی بود كه در این روز به دیدن امام(س) آمده، استعفایش را تقدیم كرد و دوباره از سوی امام شهردار شد.
بختیار كه از انتشار این خبر و احتمال اینكه از سوی دیگران سرمشق قرار گیرد، ترسیده بود، در مصاحبه ای شروع به ناسزاگویی به شهرستانی كرد و گفت:«این شخص (شهرستانی) پرونده مفتوح در دادگستری دارد و به دادستان گفته ام آن را به جریان اندازد.» شهردار تهران تنها كسی نبود كه به مدرسه علوی روی آورده بود. مسئولان اعتصابی تمام واحدهای دولتی در آنجا بودند. به نحوی که کمیتهی استقبال از هیچ نظر کمبودی نداشت، روزی دهها خط تلفن و تلکس به هر چه که خواسته میشد، متصل میگشت. در میان خاموشیهای طولانی شهر، کارکنان و مهندسان ادارهی برق از خاموشی منطقهی مجلس که اقامتگاه امام(ره) بود به هر ترتیبی جلوگیری میکردند و کارکنان اعتصابی تلویزیون سرگرم راهاندازی یک فرستندهی موقت بودند که میتوانست منطقهی وسیعی از تهران را پوشش دهد و از همان وقت به «کانال انقلاب» مشهور شده بود.
کمیته تنظیم اعتصابات به کارکنان گمرک بازرگان اعلام کرد باید هر چه زودتر کامیونهای مواد غذایی و احتیاجات ضروری مردم را تخلیه کنند. خانوادهی گروهی از همافران که چند روز پیش دستگیر شده بودند، بار دیگر در کاخ دادگستری تحصن کردند. از سوی دیگر، رسانههای گروهی اعلام کردند دولت آمریکا تماس خود را با شاه قطع کرده است و حتی اردشیر زاهدی سفیر شاه كه به آمریکا خیلی نزدیک بود را نپذیرفته است.
پانزدهم بهمن 1357
کارکنان نخست وزیری به منظور پشتیبانی از مبارزات خونین ملت مبارز و قهرمان ایران و در جهت همبستگی با این نهضت، اعتصاب کردند. بختیار که در دفتر کار خود نیز پایگاهی نداشت، باز هم تلاش کرد تا با امام خمینی(س) ملاقات کند، اما امام(س) قاطعانه اعلام کردند که تا استعفا ندهد او را نخواهند پذیرفت.
بختیار در مصاحبه با روزنامه «لوماتن» چاپ پاریس گفت: «من همچنان چون گذشته مشتاق ملاقات با آیتالله خمینی(س) هستم، اما اگر ایشان موضعگیری نمایند کوشش برای ملاقات ارزشی نخواهد داشت در این صورت ما همچنان دور از یکدیگر دوستان خوبی برای هم باقی خواهیم ماند!»؛ او در مصاحبهای دیگر با لحنی دوگانه میان نرمش و تهدید گفت: «در برخی از اصول نه با شاه سازش میکنم نه با خمینی».
او بر این نکات تاکیدکرد که:
1- به آیتالله خمینی(س) اجازهی تشکیل دولت موقت را نمی دهم.
2- کسانی را که جنگ داخلی راه بیندازند اعدام میکنم.
3- تمام نظرات امامخمینی(س) را در لباس قانون تحقق می بخشم.
امام(س) در پاسخ تهدیدهای دولت و فرمانداری نظامی فرمودند: «من باید نصحیت کنم که دولت غاصب کاری نکند که مجبور شویم مردم را به جهاد دعوت کنیم. ما از ارتش می خواهیم هر چه زودتر به ملت متصل شوند. آنها فرزندان ما هستند، ما به آنها محبت داریم...»
امام دربارهی اصول سیاستهایشان فرمودند: «تمام اتباع خارجی در ایران به صورت آزاد زندگی خواهندکرد. ما برای اقلیت های مذهبی احترام قائل هستیم. نظر من راجع به رادیو و تلویزیون و مطبوعات این است که درخدمت ملت باشند. دولتها حق هیچ نظارت ندارند...»
در همین روز، چندین پاسگاه هوایی در سراسر ایران علیه رژیم شاه شورش کردند. افراد زیادی از نیروی هوایی بازداشت شدند و در پایگاه شاهرخی همدان زندانی شدند. دانشجویان طرفدار انقلاب اسلامی در لندن، ملبورن و انگلستان دست به تظاهرات وسیعی زدند. دویست نفر از وزرای سابق، معاونان وزارتخانه ها، بعضی از مدیران بخش خصوصی،استانداران و... بازداشت شدند كه اتهام آنها سوء استفاده از بیتالمال و فساد بود. دولت اعلام کرد چندین پرونده مربوط به سوءاستفادههای زیاد مالی در طرح تغذیه رایگان، حزب رستاخیز، سازمان اوقاف و امورخیریه و... در دست بررسی است.
شانزدهم بهمن 1357
صبح روز شانزدهم بهمن، در حالیکه دهها خبرنگار داخلی و خارجی و گروههای مختلفی از مردم و نزدیکان امام در سالن مدرسه علوی اجتماع کرده بودند، در حضور امام خمینی(ره)، حجتالسلام هاشمی رفسنجانی حکم نخست وزیری مهندس مهدی بازرگان را قرائت کرد.
بازرگان، از چهرههای مذهبی و نرمخوی انقلاب و از جمله مبارزان قدیمی بود که در دولت دکتر مصدق نیز خدمت کرده بود. او پس از سخنانی کوتاه و تشکر از اعتماد رهبر انقلاب و مردم ایران برنامهها و وظایف دولت موقت را شرح داد و گفت:
«از وظایف عمده دولت موقت آن است که یک همه پرسی برپا کند تا نظر مردم را دربارهی تغییر رژیم و تحول آن به جمهوری اسلامی بپرسد. سپس این وظیفه را خواهد داشت که انتخابات مجلس موسسان را برگزار نماید -مجلسی که قانون اساسی آینده را تدوین خواهد کرد- وظیفه سوم نیز برگزاری انتخابات مجلس شورای ملی است که به موجب قانون اساسی جدید تشکیل خواهد شد و در آخر استعفا و تحویل مسئولیت به رئیس جمهوری و دولت رسمی»
امام خمینی(ره) بعد از تعیین بازرگان به ریاست دولت موقت اظهار کردند که : «از طریق مطبوعات و تظاهرات آرام، ملت دربارهی دولت بازرگان باید نظر بدهند.» قرار شد روز پنج شنبه نوزدهم بهمن ماه برای تایید دولت بازرگان راهپیمایی گستردهای در سراسر ایران برپا شود. در حالی که مردم هر لحظه به پیروزی نزدیکشان امیدوارتر می شدند، هشت تن از تیمساران ارتش پس از ساعتها مذاکره در مورد طرح یک کودتا به نام «کورتاژ» متحد شدند.
در پادگان لویزان، مرکز این افسران نیروی ویژه و گارد جاویدان، ستاد عملیات مخفی تدارک دیده شده بود. اصول این طرح بمباران مراکز انقلاب در تهران، کنترل شهرها توسط نظامیان، دستگیری و اعدام افراد مشهور به مخالفت با شاه، اشغال رادیو و تلویزیون و... بود. این گروه که موفق نشده بودند طرح خود را به طور مستقیم با شاه مطرح کنند، از طریق اردشیر زاهدی –سفیر ایران در آمریکا و داماد شاه– مطمئن شده بودند که شاه از آنها دفاع خواهد کرد و آمریکا نیز پشتیبان آنها خواهد بود.
آنها موفق شده بودند پنج پست ضدهوایی را که از یک سال پیش برای حفاظت ازکاخهای سلطنتی بر بلندیهای شمال تهران برپا شده بود، فعال نمایند و در هر یک از آنها توپهای قوی و حساسی مستقر کنند که با دقت بسیار زیاد می توانست نقاط حساس را هدف گیری کند. از جمله اهداف مشخص شده در این طرح، مدرسه علوی اقامتگاه رهبر انقلاب بود. فهرستی از اسامی، محل اقامت و مشخصات بیش از دو هزار نفر تهیه شده بود که میبایست با یک اقدام ناگهانی ربوده و به یکی از جزایر دورافتاده خلیج فارس فرستاده شوند. یک هلیكوپتر توپدار نیز پیشبینی شده بود تا در صورت شورش و مقاومت مردم، از آن استفاده شود. دست بند، پابند و لباس متحدالشکل برای کودتاچیان، هواپیما، جیپ های مجهز به سلاحهای نیمه سنگین واسلحههای سبک و خودکار نیز پیشبینی شده بود. یکی از افسران ارشد کودتا نیز مسئولیت یافتن فرماندههایی مطمئن در شهرستانها و هماهنگیهای لازم را برعهده گرفته بود. اما اعضای شورای انقلاب، آیت الله شهید دکتر بهشتی، شهید استاد مطهری و مهندس بازرگان با تماسهای مداوم با فرماندهان ارتش سعی میکردند به آنها نزدیک شده و ارتش را بدون خونریزی متحد ملت کنند.
مردم نیز باگل و اشک و سخنرانی و شعار، ارتشیان را در فشار عاطفی و روانی گذاشته بودند. امام (ره) نیز با فتوای خود درباره باطل بودن سوگند وفاداری نظامیان به شاه، راه فرار سربازان از پادگانها را هموار کرده بودند. در این روز، اسرائیلیها که مسئول آموزشهای نظامی در ارتش بودند، ایران را ترک کردند. دانشآموزان مدارس پایتخت با انتشار بیانیه ای اعلام کردند «ما دانشآموزان ایرانی، روز سهشنبه سیزدهم آبانماه را به عنوان روز دانش آموز اعلام کرده و قصد داریم هر ساله به یاد شهیدان جنبش دانشآموزی در این روز بر وحدت و یکپارچگی خود بیفزاییم.»
هفدهم بهمن 1357
تظاهراتی با هدف حمایت از دولت بازرگان و مخالفت با بختیار در تمام کشور برپا شد. هواپیماهای نظامی دست به پروازی بی سابقه در آسمان تهران زدند. تمام راههایی که به میدان بهارستان و مجلس میرسید، در کنترل نیروهای مسلح بود. بختیار که سعی داشت به مردم بفهماند در انجام وعده های خود کوشاست، در مجلس حضور یافت و نمایندگان مجلس درحضور او طرحهای انحلال ساواک و دستگیری نخست وزیران و وزیران سال 1342 تا آن سال را که متهم به سوء استفاده از قدرت بودند را تصویب کردند.
افسران جوان در مراسم فارغالتحصیلی دانشکده افسری از ادای سوگند وفاداری به شاه معاف شدند و به خداوند، قرآن و میهن سوگند سربازی خوردند. در این روز، ژنرال هایزر فرستاده ویژهی آمریکا که ماموریت داشت ارتش را یکپارچه و پشت سر دولت نگهداشته و در صورت لزوم طرح یک کودتا علیه انقلاب را به انجام برساند، بدون هیچگونه نتیجهگیری از فعالیتهای خود، ایران را ترک کند.
هجدهم بهمن 1357
درحالی که در تمام شهرهای ایران، تظاهراتی در حمایت از بازرگان برپا بود، طرفداران حکومت بختیار در سالن بدمینتون ورزشگاه امجدیه (شهید شیرودی) اجتماعی چند صدنفره تشکیل دادند که به سبب قطع میکروفن سالن برنامههایشان به هم خورد و ناتمام ماند.
در این روز، کانال تلویزیونی انقلاب که از مدرسهی علوی و از یک فرستندهی سیار برنامه پخش می کرد، آغاز به کار کرد. در پی فرمان امام خمینی(س) در خصوص افشای نام اشخاصی که به نوعی به کشور و مردم خیانت کردهاند، کارکنان وزارت فرهنگ و هنر، اسامی سانسورچیان را اعلام کردند.
نوزدهم بهمن 1357
از اولین ساعات روز، در تمام ایران به طور همزمان، راهپیمایی بزرگی برای تایید دولت مهندس مهدی بازرگان برپا شد. مردم یکپارچه در شعارهایی مختلف، همبستگی و اطاعت خود را از دولت موقت ابراز داشتند. به دستور بختیار، سربازان فرمانداری نظامی جلوی مردم را نگرفتند، اما در بعضی نقاط به سوی مردم تیراندازی شد. پیامی که امام (ره) خطاب به ارتشیان صادر کرده بودند، دست به دست می چرخید.
مردم متن پیام رهبر انقلاب را جلوی نظامیان می خواندند و صلوات می فرستادند، در این پیام آمده بود: «ما به نظامیان میگوییم به ملت ملحق شوند، میگوییم اسلام بهتر از کفر است. ملت برای شما بهتر از اجنبی است... ما می خواهیم که مملکت دارای یک نظام قدرتمند باشد. ما نمیخواهیم نظام را به هم بزنیم... لکن نظامی ناشی از ملت و در خدمت ملت نه نظامی که دیگران آن را سرپرستی بکنند و دیگران به این نظام فرمان بدهند.»
در این روز عدهی زیادی از همافران و افراد نیروی هوایی، در حالی که لباسهای نظامی بر تن داشتند و بر پلاکاردهای متعددی نوشته بودند: «لطفاًعکس نگیرید» در میان شادی و حیرت مردمی که از این رژهی نظامی غافلگیر شده بودند، به اقامتگاه امام(ره) رفتند. آنان درحالی که شعارهایی دربارهی اتحادشان با مردم و اطاعتشان از امام(ره) بر لب داشتند، در حضور رهبر انقلاب صف کشیدند و به سخنان کوتاه ایشان گوش دادند. امام (ره) در این دیدار گفتند: «همان طور که گفتید تا حالا در اطاعت طاغوت بودید، حالا به قرآن پیوستید. قرآن حافظ شماست. امیدوارم با کمک شما بتوانیم در اینجا حکومت عدل اسلامی را برقرار کنیم.»
یکی از روزنامه های عصر، خبر این دیدار را همراه با عکسی که همافران را از پشت سر و امام(ره) را از روبهرو نشان می داد، به چاپ رساند. به محض انتشار این روزنامه، مردم هر کجا که ارتشیان را میدیدند، آنها را در آغوش میکشیدند، حلقههای گل بر گردنشان میآویختند و آنها را بر شانههای خود بلند میکردند. مردم در مقابل چشم سربازانی که مشاهده ابراز احساسات شدید جمعیت توان هر نوع مقابلهای را از آنها گرفته بود، تصاویر رهبرشان را بر ماشینها و تانکهای نظامی میچسباندند.
بدرهای (فرمانده نیروی زمینی) از بختیار خواست تا دستور دهد تمام افسرانی که احتمال داشت در رژه صبح آن روز مدرسه علوی حاضر شده باشند، دستگیر شوند، اما مأموران امنیتی که بلافاصله برای بازداشت آنها اعزام شده بودند، دست خالی بازگشتند. هیچ یک از آنان در محل کار و زندگی خود نبودند، همگی به گونهای حساب شده، توسط نزدیکان امام (ره) درمحلهای امن پنهان شده بودند. تنها تعداد کمی – چهار افسر و دوازده درجه دار – به چنگ ماموران امنیتی گرفتار شدند.
خبرگزاریها، عکس و خبر مربوط به این واقعه را به سراسر جهان مخابره کردند، همچنین سخن بختیار را که گفته بود: «آن عکس مونتاژ است» و تهدید کرده بود که «مسببان آن حادثه را به شدیدترین وجهی تنبیه خواهد کرد.» در حالی که بختیار گفته بود: «هر یک از اعضای دولت موقت که بخواهد وارد وزارتخانهها شود، توقیف خواهد شد.» کارکنان یازده وزارتخانه اعلام کردند که فقط از مهندس بازرگان اطاعت خواهند کرد.
سپهبد مقدم (رئیس ساواک) نیز با رسیدن اخبار حمله مردم به مراکز ساواک، به تمام رؤسای ساواک سراسر کشور دستور داد در صورت لزوم اسناد و مدارک محرمانه را از میان ببرند. به دلیل احتمال دستیابی مردم به سلاحهای گرم، بختیار در ملاقات با ارتشبد قرهباغی (رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران) به او پیشنهاد کرد تا دستور بمباران مراکز نظامی را که در آنها انبار اسلحه های سبک مثل ژ.3، مسلسلهای سبک و مواد منفجره نگهداری می شود، صادر کند.
بيستم بهمن 1357
در حالی که تظاهرات وسیع در حمایت از دولت موقت در سراسر ایران برپا بود، مهندس مهدی بازرگان در دانشگاه تهران سخنرانی مهمی ایراد کرد که در آن، وظایف و سیاستهای دولت موقت را شرح داد و از بختیار و نیز ارتشیان خواست تا به ملت پیوسته و در برابر خواستهای مردم مقاومت نکنند. طرفداران بختیار نیز تظاهرات ملایمی با تصویرهایی از حضرت علی(ع) و پیغمبر اکرم اسلام(ص) و شعارهایی در حمایت از کابینه بختیار ترتیب دادند و پس از ساعتی پراکنده شدند.
رویداد مهم این روز، درگیری شدید بین همافران و افراد گارد جاویدان بود. در اخبار ساعت هشت شب، وقتی گزارشی از تظاهرات طرفداران بختیار پخش می شد، همافران که در سالن تلویزیون خوابگاه نیروی هوایی جمع شده و مشغول تماشای اخبار بودند، شروع به خندیدن و هو کردن آنان کردند. این کار نیروهای گارد را که در ساختمان مقابل بودند حساس کرده بود. پس از اخبار، فیلمی از دوران اقامت امام(ره) در پاریس تا حرکت به سوی ایران و ورود به تهران... از شبکهی سراسری تلویزیون پخش شد. با دیدن نخستین تصاویر از این فیلم، فریاد «الله اکبر» همافران که (اولین گروه از ارتشیان که به انقلاب پیوستند) در تمام پادگان پیچید. این فریادها که با شعارهای گاه به گاه در حمایت از امام(ره) آمیخته شد، باعث خشم افسران و کارکنان ضداطلاعات نیروی هوایی شد.
اخطارهای تند آنان به همافران، سرانجام به درگیری و تیراندازی کشیده شد، با شدت گرفتن تیراندازی در پادگان نیروی هوایی، فرمانداری نظامی کماندوهای گارد را به کمک افسران ضداطلاعات فرستاد. چرخبالهای گارد، این کماندوها را در محوطه پادگان پیاده کردند. همافران از هر سو محاصره شده بودند و با فریاد الله اکبر از مردم کمک می خواستند. صدای تیراندازی و فریادهای کمکخواهی و تکبیر همافران، مردم خیابانهای اطراف میدان فوزیه امام حسین (ع) و میدان ژاله (شهدا) را به خیابانها کشاند. یکی دو نفر از همافران، از پشت میله های محوطه با اصرار از مردم می خواستند که به آنها کمک کنند. روحانی جوانی با بلندگو مردم را خبر کرده و آنها را به یاری همافران تشویق کرد. همافران که خود را به انبار اسلحه رسانده بودند با شدت بیشتری با گاردی ها درگیر شدند، مردم با سنگ و چوب و چاقو موفق شدند حلقه گاردیها را بشکافند و همافران را از محاصره نجات دهند.
اما لوله مسلسلها به سوی مردم چرخید و این بار آنها هدف گلوله قرار گرفتند. چند جوان سعی کردند با تیر و کمان و سنگ نورافکنهای روی دیوارهای پادگان را بشکنند تا با تاریک شدن اطراف مردم کمتر در دید و تیررس قرار بگیرند و امکان بالا رفتن از نرده ها و داخل شدن به پادگان به وجود آید...
این زد و خورد تا صبح ادامه یافت و سرانجام همافران در حالی که شصت و یک کشته و بیش از دویست مجروح بر جا مانده بود، توانستند حلقه محاصره را بشکنند و گاردی ها را عقب بزنند. این درحالی بود که بسیاری از مردم به تصور اینکه اقامتگاه امام(ره) مورد هجوم واقع شده، در اطراف مدرسه علوی و مدرسه رفاه اجتماع کرده و آماده مقابله با هر خطری بودند.
بيست و يكم بهمن 1357
درگیری میان همافران و افراد گارد جاویدان که از شب پیش آغاز شده بود، تا قبل از ظهر روز بیست و یکم نیز ادامه داشت. سرانجام در ساعت 10 صبح، در اسلحهخانه نیروی هوایی به روی مردم گشوده شد. هزاران نوشته بر مقوا و کاغذ روی دستها در سطح شهر می چرخید: «هر کس ورقه پایان خدمت دارد برای گرفتن اسلحه به نیروی هوایی برود.»
ناگهان در سطح شهر شایع شد که امام(ره) اعلام جهاد کردهاند. هزاران جوان که در این مدت آموزشهای ابتدایی نظامی دیده بودند، با اسلحههای سبک یا بمبهای دستساز در شهر به راه افتادند و به مراکز نظامی حمله بردند، کلانتری های 9، 10، 11، 14، 16، 26 و کلانتری نارمک به دست مردم افتاد. ارتش با تانکها و نفربرها شروع به مقابله با مردم کرد. جوانان موتورسوار به جز لوازم پزشکی برای مجروحین، شروع به جمعآوری گونی برای ساخت سنگر و شیشه و پارچه برای درست کردن بمبهای آتش زا کردند. هزاران زن و مرد با کندن آسفالتهای خیابان و یا باغچههای کنار پیاده رو، گونی ها را پر از خاک می کردند و با شلنگ آب بر روی این کیسه ها آب میپاشیدند تا گلوله ها بهتر مهار شوند.
در نقاط مختلف تهران بخصوص خیابانهای فرح آباد، ژاله، تهران نو، میدان ژاله (شهدا)، میدان شهباز، خیابان شهناز، میدان خراسان، اطراف پادگان نیروی هوایی در فرح آباد قصر فیروزه، سنگربندی شد. زنان در هر گوشه شهر مشغول رنده کردن صابون و ساخت کوکتل مولوتف بودند. با وجود کمبود شدید بنزین، هزاران نفر باک ماشینها و موتورهای خود را برای ساخت کوکتل مولوتف – تنها سلاح مردمی در مقابل تانکها – خالی می کردند. تیپ زرهی قزوین برای حمایت از نیروهای حکومت نظامی وارد شهر شد، ولی در خیابان سپه مورد هجوم مردم قرار گرفت. وقتی مردم توانستند با سلاحهای ابتدایی خود چند تانک را که برای جنگ با افراد نیروی هوایی آمده بودند از کار بیندازند، روحیه ها چند برابر شد.
اهالی محلههای حاشیه شهر جادههایی که به تهران می رسید را بستند تا از ورود قوای کمکی از شهرهای مجاور برای ارتش جلوگیری کنند. روزنامه ها که به چاپ دوم و سوم رسیده بودند، میان مردم دست به دست می شدند، همه جا متن فتوای امام(ره) دربارهی قسم وفاداری ارتشیان به شاه را می شد دید :«قسم برای حفظ قدرت طاغوتی صحیح نیست و مخالفت با آن واجب است و کسانی که به این نحو قسم خورده اند باید بر خلاف آن عمل کنند.»
مردم سوار بر چند تانک و نفربری که ازنظامیان گرفته بودند، در خیابانها حرکت می کردند و به دیگران روحیه می دادند، درحالی که شهر در آتش و جنگ می سوخت، تعدادی از روحانیون با بلندگو به مردم اطلاع دادند که رهبر انقلاب هنوز فرمان جهاد نداده است. فرمانداری نظامی در آخرین اعلامیه اش که بارها از رادیو پخش شد و سربازان نیز توسط بلندگو آن را برای مردم میخواندند، ساعت منع عبور و مرور را از چهار و نیم عصر اعلام کردند، از سوی دیگر ، ستاد کودتا تصمیم گرفت همان شب طرح از پیش تعیین شده خود را به اجرا بگذارد. پس از اعلام ساعت منع عبور و مرور، خانواده های درجه داران، افسران، همافران و سربازان نیروی هوایی بادر دست داشتن نوشتههایی در خیابانها به راه افتادند و از مردم خواستند که درخیابانها بمانند و در ساعت پنج عصر راهپیمایی کنند.
آنها اعلام کردند که مأموران گارد و فرمانداری نظامی قصد دارند به بیمارستانها حمله کنند و مجروحان درگیری های اخیر را با خود ببرند. درحالی که نیروهای مدافع رژیم به شدت با مردم مقابله می کردند و افسران طراح کودتا در تلاش برای آخرین هماهنگی ها بودند، ناگهان پیام امام (ره) اوضاع را عوض کرد؛ پیامی که در چشم به هم زدنی در شهر پخش شد.
روحانیان، ایستاده بر سقف ماشینها با بلندگو یا فریاد این پیام را اعلام میکردند. خودروها با چراغهای روشن و نصب اعلامیه بر پشت شیشههایشان و هزاران جوان با در دست گرفتن نوشتهها از مردم میخواستند که خیابانها را ترک نکنند. در بخشی از این پیام آمده بود: «اعلامیه امروز حکومت نظامی خدعه و خلاف شرع است، مردم به هیچ وجه به آن اعتنا نکنند، برادران و خواهران عزیزم، هراسی به خود راه ندهید که به خواست خداوند تعالی، حق پیروز است.»
مردم واکنشی باورنکردنی داشتند. آنها لاستیک ماشینهایشان رادرخیابانها آتش میزدند و راهبندان ایجاد میکردند، همه با فریاد از هم میخواستند که به خانه نروند و به یکدیگر هشدار میدادند: «نگذارید بیست و هشت مرداد تکرار شود»، «توطئهی کودتا را خنثی کنید.»
در آمریکا، برژینسکی، شبانه طرح کودتا را با ژانرال براون (وزیر دفاع) و ژنرال ترنر (رئیس سیا) مطرح کرده و موافقت آنها را به دست آورد و از ژانرال هایزر، فرستاده نظامی امریکا که تا یکی – دو روز پیش در ایران به سر برده بود، اطلاعاتی دربارهی آمادگی ارتش به دست آورد، اما در تهران حضور میلیونها زن و مرد که با ابتداییترین سلاحها ارتش را در میان گرفته بودند، امکان کودتا را از بین برده بود.
در حالی که در اکثر شهرهای ایران جنگی تمام عیار میان مردم و ارتش در جریان بود، بختیار در مجلس سنا سرگرم تصویب لایحه انحلال ساواک و محاکمه وزیران و غارتگران بیتالمال بود و درحضور سناتورهای پیر و هراسانی که ازمیان آتش و خون خود را به آنجا رسانده بودند، سخنرانی میکرد: «اگر دولت موقت بخواهد به زور وزارتخانه ها را اشغال کند، ما به وظایف قانونی خود عمل می کنیم... من به هر قیمت ایستادگی می کنم، مدارای ما نشانه ضعف نیست... پیروز کسی است که حتی نیم ساعت بیشتر مقاومت کند...»
بختیار در مصاحبه با کیهان انگلیسی، گفت که از راه قانونی و تشکیل مجلس مؤسسان امکان تغییر رژیم از سلطنتی به جمهوری وجود دارد. البته در میان شور و جنگ و هیجان نه گوشی صدایش را می شنید و نه چشمی به او اعتنا میکرد. آن شب ایران تا صبح بیدار ماند. احتمال کودتا از میان رفت، اما بیمارستانها پر از کشته و مجروح شد. ستاد امداد سازمان ملی پزشکان، تعداد شهدای تهران را تا ساعت یازده شب، صد و بیست و شش تن و تعداد مجروحان را ششصد و سی و چهار نفر ذکر کرد.
تا فرا رسیدن صبح، نیروی دریایی نیز به نیروی هوایی پیوست و تنها نیروی زمینی که تعداد زیادی از سربازانش به مردم ملحق شده بودند و هوانیروز، که هر لحظه ضعیف تر می شد، در خدمت حکومت باقی مانده بودند.
بيست و دوم بهمن 1357
تهران و اغلب شهرستان ها همچنان صحنه جنگ خونين مردم و نيروهای مسلح بود. از غروب روز بيستم، کسي خيابانها را ترک نکرده بود. درحاليکه حملات مردم مسلح به تمام مراکز قدرت رژيم شديدتر مي شد خبر رسيد که ستاد ژاندارمری واقع در ميدان بيست وچهار اسفند (انقلاب) به دست افراد نيروی هوايی، دريايی و مردم افتاده است. پس از ساعتها زد و خورد، پادگان عشرت آباد به تصرف مردم در آمد و بر اثر حملات مردم به تسليحات ارتش،کارخانهها و انبارهای اسلحه به دست مردم افتاد. سرانجام درحالي که همه خيابانها شاهد حضور جوانان مسلح بود، در ساعت 10 و 30 دقيقه صبح، شوراي عالي ارتش با شرکت رئيس ستاد، وزير جنگ و اکثر فرماندهان تشکيل جلسه داد و پس از مذاکرات بسيار، طي اعلاميهای بي طرفی ارتش را اعلام کرد:
«با توجه به تحولات اخير کشور، شوراي عالي ارتش در ساعت ده و نيم امروز بيست و دوم بهمن سال هزار و سيصد و پنجاه و هفت، به اتفاق آراء تصميم گرفته شد که براي جلوگيري از هرج ومرج و خونريزي بيشتر، بي طرفي خود را در مناقشات سياسي فعلي اعلام و به يگانهاي نظامي دستور داده شد به پادگانهاي خود مراجعت نمايند. ارتش ايران همواره پشتيبان ملت شريف و نجيب و وطن پرست ايران بوده و خواهد بود و از خواسته های ملت شريف با تمام قدرت پشتيباني مي نمايد.»
اين اعلاميه زماني از راديو پخش شد که شهر پر بود ازمردم مسلحي که سوار برخودروهاي نظامي بودند. همچنين کاخ گلستان، مرکز راديو ايران و ژاندارمري کل کشور در دست مردم بود. شهرباني کل کشور، دانشکده افسري، دانشکده پليس و دبيرستان نظام نيز به دست نيروهاي مردمي فتح شد. مردم، زندان کميته [کميتهي مشترک ضدخرابکاري] را که مرکز بازجويي و شکنجه متهمان سياسي بود، به تصرف درآوردند و زندانيان را آزاد کردند. تا غروب اين روز، تمام کلانتري ها، پادگانها، پاسگاه ها و مراکز نظامي به دست مردم افتاد، زندان قصر، زندان جمشيديه نيز تصرف شد و زندانيان آنها فرار کردند، اما توسط مردم دستگير شده و به مدرسه رفاه – محل شوراي انقلاب – برده شدند. فرمانداري نظامي آخرين اطلاعيه خود را صادر کرد. به موجب اين اطلاعيه از نظاميان خواسته شد براي اجراي تصميم شوراي عالي ارتش به پادگانهاي خود برگردند. درحالي که مردم به سوي کاخ نخست وزيري در حرکت بودند، بختيار که پس از فرار نظاميان با تعداد کمي محافظ تنها مانده بود ناهار خود را نيمه تمام رها کرد و از در پشتي ساختمان نخست وزيري گريخت. سپهبد رحيمي (فرماندار نظامي تهران و رئيس شهرباني) به دست مردم اسير شد و سرلشكر ناجي (فرمانده گارد جاويدان) در حوالي ميدان فوزيه امام حسين (ع) در جريان زد و خورد به ضرب گلوله اي کشته شد. اميرعباس هويدا نخست وزير اسبق، نيز خود را به شوراي انقلاب تسليم کرد. راديو و تلويزيون نظامي به تصرف مردم در آمد. در آخرين لحظهها گوينده راديو پيامي را که از سوي آيت الله طالقاني رسيده بود، خواند و سپس برنامه قطع شد. در آن پيام ازکارکنان اعتصابي راديو و تلويزيون خواسته شده بود تا به سرکار خود بازگردند. پس از سکوتي نسبتا طولاني، راديو دوباره آغاز به کار کرد. صداي گوينده از شدت هيجان مي لرزيد:
«توجه توجه ... اين صداي انقلاب ملت ايران است...»