چرا تقلید کنیم؟
مهمترین موضوع، قبل از آگاهی از احکام دین، آشنایی با تعریف تقلید و ضرورت آن است. تقلید یعنی پیروی کردن از کسی و فی الجمله یکی از مسائل پذیرفته شده نزد هر عقل سلیمی است؛ به همین دلیل مشاهده می شود اغلب مردم در گفتار و کردار، معتقد و پیرو عقیده و دستورات فردی مطلع و آگاه می شوند و در هر قسمت از امور زندگی خویش- که خود نسبت به آن اطلاع و آگاهی ندارند- به همان فرد مطلع و آگاه مراجعه می کنند.
«حتی در متمدن ترین و مدرن ترین جوامع بشری، خصوصا در جوامع دموکراسی تقلید وجود دارد و هر فردی در اداب و رسوم و عقاید و الگوهای زندگی و کارهای سیاسی خود، فرد یا حزب یا کشور و جامعه خاصیرا ملاک کارهای خود قرار می دهتدهد و از آنان تبعیت می کند. در هر حزبی عده ای در رأس حزب، به عنوان ایده ئولوگ و صاحب نظر قرار دارند و هر فردی که حزب را پذیرفته از آرمانها و عقاید و عملکرد حزب تبعیت و دفاع می کند. آزاد اندیشان و دمکراتها همواره از حزب یا گروه یا جامعه مورد نظر خود تبعیت می کنند ؛ عده ای از دکارت ها و عده ای از هگل و بعضی از مائو و لنین و نظائر این ها تبعیت می کنند و مدپرستان و برخی [به اصطلاح] متمدن ها ، آمریکا و اروپا را الگو قرار داده و از فرهنگ آنها تبعیت می کنند و ...»
مرحوم علامه طباطبایی (قدس سره) می فرماید:
هر انسانی در بخش بسیار کوچکی از جهات حیات خود به اجتهاد می پردازد و بخش های دیگر(بزرگترین قسمت زندگی) را با تقلید می گذراند...{1}» بنابراین در جایی که تقلید در همه جوامع بشری راه دارد شکی نیست که اهل ایمان و معتقدان به بندگی خدای سبحان که به وظیفه دینداری خود در همه ابعاد و زوایای زندگی می اندیشند زمان بالغ شدن اگر مجتهد نباشند، تقلید از مجتهد جامع الشرایط را بر خود واجب می دانند زیرا می دانند در هر حرکتی نیاز به شناخت و آگاهی دارند {2}. و حدود دین و احکام آن بسیار گسترده است و کمتر کسی قادر است احکام دینی را استنباط کند.
لذا «تقلید» در مسائل و احکام دین ، مورد پذیرش عقل سلیم و فطرت پاک قرار گرفته و ضروری است . «بنابراین تقلید یعنی: پیروی آگاهانه کسی که نمی داند از کسی که می داند».
ماهیّت تقلید و جایگاه آن نزد عقل و فطرت{3}
«وقتی کسی از دانش و تخصصی برخوردار است و دیگران از آن محروم هستند عقل و فطرت انسان ایجاب می کند که از آن عالم ر زمینه تخصصش پیروی شود و حرف او مورد پذیرش قرار گیرد و همه عقلای عالم از تمام اقوام و نژادها و پیروان همه ادیان و مذاهب فطری بودن عقلانی بودنِ مراجعه جاهل به عالم و تقلید از او را می پذیرند و این مسأله قابل انکار نیست. بر این اساس وقتی ما از علم و تخصصی بی بهره بودیم و نیاز به آن علم و تخصص داشتیم سراغ کسانی می رویم که دارای آن تخصص هستند و از تخصص آنها استفاده می کنیم. کسی که مریض است به صورت طبیعی به سراغ پزشک می رود؛ یا کسی که می خواهد خانه بسازد و نیاز به نقشه و طرح ساختمانی دارد به سراغ مهندس ساختمان می رود تا برای او نقشه تهیه کند و چون مراجعه به متخصصین در هر فن و مراجعه به عالم ، امری فطری و عقلانی است ، نیازی به دستور العمل ندارد و مثلا لازم نیست که مریض را وادار کنند که نزد پزشک برود، چون او خود چنین تشخیصی را دارد و برای علاج خود چاره ای جز مراجعه به پزشک ندارد.
با توجه به آنچه گفتیم کسانی که وظایف دینی و احکام شرعی را نمی دانند به مقتضای فطرت و عقل خود سراغ کسانی می روند که در مسائل دینی تخصص دارند و به درجه اجتهاد و فقاهت نایل آمده اند و از آنان تقلید می کنند. پس صرف نظر از روایات و اجماعی که در زمینه وجوب تقلید و مراجعه به فقهاء وجود دارد تقلید از مجتهد و عمل به رساله او، از مصادیق رجوع جاهل به عالم است که امری فطری و مورد پذیرش همه عقلای عالم است. در نظر عقلا اگر در هر زمینه ای جاهل به متخصص مراجعه نکرد و در نتیجه به خطا و اشتباه افتاد، سزاوار مذمت است و معذور نمی باشد.
عقلا کسی را که رساله مرجع تقلید در اختیارش هست و به آن مراجعه نمی کند و خودسرانه تکالیف دینی اش را انجام می دهد و در آنها مرتکب خطا و اشتباه می شود نکوهش می کنند . اگر کسی به دانشمندان علوم دینی مراجعه نکرد و برخلاف دستورات الهی رفتار کرد عذری در پیشگاه خدا نخواهد داشت. پس مراجعه جال به عالم و استفاده از دانش و پیروی او امری معقول و فطری است. البته گاهی آن عالم شفاها رهنمود می دهد و افراد را به راه صواب هدایت می کند و گاهی دستور العمل کتبی ارائه می دهد و از این طریق روش و شیوه های صحیح را فرا روی دیگران می نهد... »
دعوت قرآن به تقلید از هدایت یافتگان و پرهیز از منحرفان
درباره ضرورت مراجعه به عالمان و هدایت یافتگان به حق و پیروی از آنها و نکوهش تبعیت از نااهلان و هدایت نایافتگان خداوند می فرماید: «أفَمَن یهدی الی الحقِّ أحَقُّ أن یُتَّبَعَ أمَّن لا یهدی الا أن یُهدی فما لکم کیف تحکمون{4}»؛ پس آیا کسی که به سوی حق رهبری می کند سزاوارتر است مورد پیروی قرار گیرد یا کسی که راه را نمی یابد مگر آنکه هدایت شود؟
مضمون و پیام این آیه همه حوزه های زندگی انسان و همه مسائلی را که انسان با آنها سر و کار دارد شامل می شود هم مسائل شرعی و تعبدی و اخلاقی را پوشش می دهد و هم شامل حوزه مباحث اجتماعی و سیاسی می گردد و در همه ان موارد، رهنمود کارسازی به ما ارائه می دهد. روشی که خداوند برا ی ابلاغ پیام حق و منطبق با فطرت و عقل دارد روش استفهام و سوال است که این روش در زمره روش های هدایتی قرآن است و در مواردی که مطلب حق مسلمی مورد انکار قرار گرفته خداوند با استفهام و سوال، عقل و فطرت منکران حقیقت را مخاططب می سازد و به قضاوت و داوری فرا می خواند و به آنها می باوراند که راهی که در پیش گرفته اند باطل و مخالف با فطرت و عقل سلیم است...
ضرورت تفکیک تقلید پسندیده از تقلید ناپسند
روشن شد که موقعی انسان خودش فاقد علم و تخصص است باید به حکم عقل و فطرت به متخصص در ان فن مراجعه کند بخصوص در ارتباط با مساول دینی که حیاتی ترین نیازمندی های انسان هستند باید سراغ کسانی رفت که با حقایق و معارف دینی آشنایی کامل دارند تا در پرتو هداست و راهنمایی و پیروی آنها، وظائف دینی خود را بشناسد و به آنها عمل کند.
با توجه به همین حقیقت است که خداوند می فرماید: «فَسئَلوا أهلَ الذِکر ان کنتم لا تعلمون{5}» ؛ پس اگر نمی دانید از دانایان بپرسید.
با وجود واضح بودن آنچه گفتیم که مراجعه به متخصصان در هر فن وتقلید از آنها فطری و عقالنی است شیاطینی که همواره مترصدند تا انسان ها را از راه حق منحرف کنند و برای این منظور حتی در واضح ترین و بدیهی ترین مسائل تشکیک می کنند. در تقلید از علمای دین نیز تشکیک می کنند. با این که همه فقهاء در رساله های عملیه خود نوشته اند که مسلمان برای انجام وظائف و تکالیف شرعی خود، یا باید مجتهد باشد و یا اگر می تواند احتیاط کند در غیر این صورت واجب است که از فقیه جامع الشرایط تقلید کند؛ عده ای این شبهه را مطرح می کنند که نباید در حوزه دین تقلید کرد و تقلید کار میمون است!!! مگر تقلید از مرجع جامع الشرایط جز این است که کسی که اطلاعات پزشکی ندارد و نمی تواند خود را معالجه کند نزد پزشک می رود و ازاو می خواهد که او را معالجه کند. حتی وقتی پزشکی که در شاخه ای از علوم پزشکی تخصص دارد به مرضی مبتلا می شود که درمکان آن در تخصص او نیست به پزشکی مراجعه می کند که در درمان بیماری او تخصص دارد و به دستورالعمل او عمل می کند..
ناشایسته تر آنکه گاهی با ورزشکار و قهرمان وزنه برداری که در زمینه اقتصاد هیچ تخصصی ندارد مصاحبه می کنند و نظر او را درباره تورم و اشتغال جویا می شوند در صورتی که باید از او در باره فنون ورزش و وزنه برداری پرسید نه آنچه در تخصص او نیست. یا در ارتباط با نظریه ای دینی به سراغ یک سیاستمدار و حتی هنرپیشه می روند و از او نظر خواهی می کنند و سپس نظر و رأی او را به عنوان رای صحیح و مقبول ارائه می دهند. متاسفانه این تقلید ناپسند و مذموم شایع را رد نمی کنند و مورد نکوهش قرار نمی دهند . اما نسبت به تقلید از فقها که عقل و فطرت سالم آن را لازم می شمرد و نیاز مبرم جامعه دینی است ایجاد شبهه می کنند و می گویند این تقلید کار میمون است!!! و بی جهت روحانیت ، مردم را به تقلید وا می دارند در واقع کسی که چنین اتهامی می زند خود میمون وارد از دشمنان اسلام تقلید می کند و کورکورانه به خواست آنها عمل می کند و آب به آسیاب می ریزد و مستحق مذمت و نکوهش و نفرین است.
هدف آن نادان{6} از زر سوال بردن اصل تقلید این است که حتی مردم را از تقلید و تأسّی و اقتدای به پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام باز دارد...»
_________________________
{1} مرجعیت ص7
{2} علی علیه السلام: یا کمیل! ما من حرکة الا و انت محتاج فیها الی معرفة... (بحارالانوار 77/412)
{3} نقش تقلید در زندگی انسان ص42 مباحث استاد علامه آیت الله مصباح یزدی مدظله
{4} یونس، آیه 35
{5} نحل آیه 43
{6} اشاره استاد به مطالب است که دکتر هاشم آغاجری درسخنرانی خود در خانه معلمان شهر همدان درتاریخ 29/3/1381 بیان کرد و با وقاحت تمام و بکار بردن ادبیاتی زشت و غیر اخلاقی! مقدسات اسلامی را زیر سوال برد و احساسات پاک اسلامی مردم متدین را جریحه دار کرد . پس از ایراد ان سخنرانی الحاد آمیز اعتراضات گسترده ای از سوی عموم مردم و فرهیختگان دانشگاه و علما و مراجع عظام صورت گرفت و همه یکپارچه خواستار رسیدگی قضایی به این موضوع شدند. البته با توجه به بی ادبی ها و تعابیر رکیکی که او در سخنرانی خود به کار برده از ذکر پاره ای از سخنان او خودداری می کنیم و جهت روشنگری و توجه دادن به عمق فاجعه که داشنمد دردآشنا و دلسوز و فرزانه ای چون آیت الله مصباح دام ظله را برانگیخت تا سوگمندانه موضع گیری کنند.
آغاجری در بخشی از سخنانش می گوید: تمام آموزش های دینی که در دستگاه رسمی و سنتی مذهب ارائه می گردد آموزه هایی گرد آمده سیاه و تاریک و عتیقه است که باید نقادی و به دور ریخته می شد. او پس از آنکه تقلید از مرجعیت دینی را رد می کند و هر کس را با هر معلوماتی، صالح برای استخراج احکام و آموزه های عملی دین، ازقران و روایات می داند می گوید: مگر مردم میمون هستند که تقلید کنند.