0

متن نشریه (دو ماهنامه) خلق - شماره سیزدهم

 
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

1. نماز

نماز، سبب زيادي رزق، موجب صحت، توشة مؤمن در قيامت و انيس انسان در قبر است و به صورت‌هاي مختلفي در نشئه‌هاي وجود در مي‌آيد: در برزخ و قبر به صورت فرش، در محشر به شكل تاج است. سپر بين انسان و آتش جهنم نيز هست و انسان را از صراط عبور مي‌دهد. انسان نمازگزار ديگر معصيت نمي‌کند و اين صريح آية شريفه است: «اَلصلوةَ تَنْهي عَنِ الْفَحْشْاءِ و المُنْکَر»3. اما اگر اهل نماز، غيبت كند و تهمت بزند و کلاه برداري کند و به ناموس ديگران خيانت ورزد، معلوم مي‌شود كه نمازش، نماز نبوده؛ زيرا اگر نماز بود، او را از هر معصيت و مخالفتي بازمي‌داشت. ما بايد سعي کنيم كه نمازمان نماز باشد. نماز معراج مؤمن است: «الصّلوةُ معراجُ المؤمن».4 موقعي که براي نماز تکبيرة‌الاحرام مي‌گوييم، يعني غير خدا را پشت سر انداخته‌ايم و در ملکوت سير مي‌کنيم. بايد در نماز متوجه حق باشيم تا سير ما صعودي باشد. ما بايد خود را براي ورود به عالم آخرت آماده كنيم: «انا لله و انا اليه راجعون». ما در حال بازگشت به طرف خدا هستيم. چند منزل پايين آمديم و نزول كرديم تا رسيديم به دنيا، و از اينجا شروع مي‌كنيم به رجعت و برگشت به طرف خدا. اما ابتدا کجا بوديم؟ عالم ذر. در آنجا وضعمان بسيار خوب بود. خداوند براي امتحان، ما را در اين قفس خاكي زنداني کرد. چه بلاها كه به سر خودمان آورديم، چه خيانت‌ها كه در حق خودمان روا داشتيم، در نتيجه، اين همه فاصله بين خودمان و حضرت احديت ايجاد کرديم

پنج شنبه 3 بهمن 1392  11:46 PM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

محبت حق تعالي به انسان

هر مقداري از حضرت حق که دورتر بشويم، از منزلت انساني خود بيشتر فاصله مي‌گيريم. البته او با ما هست: «و هو مَعَکُم أينما کُنتم».5 اين من هستم كه براي خودم حجاب‌هاي ظلماني ايجاد مي‌کنم؛ زيرا هر معصيتي يک حجاب و در حكم يك سلول آهني است. ولي تمام اين حجاب‌ها و سلول‌ها را مي‌توان از ميان برداشت. ناصري مي‌تواند حجاب‌هاي هفتاد ساله‌ و سلّول‌هاي متعددي را كه براي خود درست کرده، با يک شب درِ خانه خدا آمدن، و با گفتن اينكه اشتباه کردم، در اثر ندامت قلبي، موجبات رستگاري خود را فراهم سازد. جوان‌ها کارشان بسيار آسان‌تر و راهشان نزديک‌تر است. يک شب درِ خانه خدا برويم و بگوييم: خدايا، «مَن ليْ غَيُرک؛ کسي نيست که به من رحم كند و مرا مورد عنايت قرار بدهد، به جان امام زمان عليه السلام قسم، خدا گناهان ما را مي‌بخشد. کسي که چنين خداي مهرباني دارد، آيا سزاوار است که از او غافل بماند؟ چرا بايد بگذارد بار گناهانش سنگين شود؟ در روايات آمده است که اگر شخص معصيت کاري در حالي كه همه خوابيده‌اند، بيدار شود، و دو رکعت نماز بخواند و بگويد خدايا من آمدم، خداوند او را مي‌پذيرد وگناهانش را مي‌آمرزد. همچنين در روايات آمده است كه خشنودي خداوند از چنين كسي، بيشتر از كسي است كه بار سفر و راحله‌اش را در بيابان گم كرده و تن به مرگ داده و ناگهان زاد و توشه‌اش را يافته است. در روايت ديگر آمده است كه خدا ما را دوست دارد و ما را نيافريده تا در آتش دوزخ بسوزيم، او ما را خلق کرده است که در اوج سعادت و تکامل و در قرب خودش زندگي کنيم. نماز، کليد بهشت است، مهرية حورالعين است، سبب باز شدن چشم بصيرت انسان است، کسي که نمازش را درست مي‌خواند پشت ديوارها را مي‌بيند و چشم بصيرتش باز مي‌شود. ويژگي عجيب نماز، اين است كه معجوني از عبادات گوناگون است. برخي افراد فقط به ذكر استغفار يا تسبيح مي‌پردازند؛ اما نماز عبادتي است كه در آن؛ تکبير، تسبيح، تعظيم، تحميد و...، همه چيز در اين نماز موجود است. لذا بهترين عبادات نماز است. نبي اکرم به اندازه‌اي براي نماز خواندن مي‌ايستادند كه پاهايشان ورم مي‌كرد. آيه نازل شد كه «ما انزلنا عليک القرآن لِتَشْقي؛6 براي چه خودت را اين‌قدر به زحمت مي‌اندازي؟» عرض کرد: «افلا اَکون عَبداً شکورا؛7 پروردگارا، در ازاي اين همه نعمت‌ها، نبايد شاكر و شكرگذار تو باشم؟!» وقتي که امام زمان نماز مي‌خوانند، درهاي آسمان‌ها باز مي‌شود و نماز من و شما هم با اين همه نواقصش، به احترام امام زمان قبول مي‌شود و به آسمان‌ها عروج مي‌كند. در روايت داريم: «اوّلُ الوقتِ رضوانُ الله؛8 در اول وقت رضايت حق و خشنودي خداست».
مرحوم قاضي که استاد اخلاق بودند و از مردان بسيار فوق‌العاده و راه رفته، از او نقل شده که: من هر چه دارم، از نماز اول وقت دارم

پنج شنبه 3 بهمن 1392  11:46 PM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

2. تسبيح حضرت زهرا عليها السلام

تسبيح حضرت زهرا عليها السلام نيز بعد از نماز خيلي اثر دارد و كارهاي نا بسامان زندگي ما را سامان مي‌دهد. اگر کارت گره خورده، تسبيح حضرت زهرا عليها السلام را بگو، تا کارگشايي كند. حضرت پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم آن را به حضرت زهرا عليها السلام تعليم داد تا در امور دنيوي دخترش گشايشي پيدا شود

پنج شنبه 3 بهمن 1392  11:47 PM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

3. ساخت مسجد

يکي از اعمال مستحب، تأسيس مسجد است. روايات زيادي در اين زمينه نقل شده‌ است. در روايت فرموده که حتي المقدور اگر مي‌تواني، يک مسجد براي خودت بساز؛ اگرچه به اندازه‌‌اي باشد که يک کبوتر در آن بخوابد، كه کنايه از کوچکي مسجد است. اگر مسجدي کوچك بسازي، خداوند خانه‌اي در بهشت براي تو مهيا مي‌كند: «مَنْ بَنا مَسْجِداً بَنَا اللهُ لَهُ بِيْتاً فِي الْجَنَّه».9 اگر نمي‌تواني مسجد بسازي، دست كم مقداري آجر يا کيسه‌اي سيمان يا مقداري سنگ براي ساخت مسجد كمك كن و يا يک روز براي ساخت مسجد کار بکن. اينها همه‌اش اثر دارد. در روايت حكايت شده حضرت حق فرمود: «ان بيوتي في الأرض المساجد؛10 خانه‌هاي زميني من مساجدند». «و طوبي لمن زارني في بيتي؛ خوشا به حال کسي که در خانة من به زيارت من بيايد». و امام حسن مجتبي عليه السلام فرمودند: کسي که داخل مسجد مي‌شود، زائر خداست و بر خداست که از زائرش پذيرايي بکند. الهي، ما همه براي زيارت تو به مسجد آمده‌ايم مي‌خواهي از ما پذيرايي کني؟ لطف كن و پرونده گناهان گذشتة ما را بايگاني کن، خداوندا، آنچه به اوليا و مقربين و اوتاد و نجبا و نقبا عنايت كرده و مي‌کني، به ما هم عنايت بفرما. در روايت است: «مسجد بازار قيامت است». دنيا بازار دارد، آخرت هم بازار دارد و بازارش مساجدند هر کسي ببيند كه چه چيزي مي فروشد. به اينجا آمده‌اي تا نفس خودت و هوا و هوس‌هايت را بفروشي. در مقابل، چه چيزي بخري؟ حقيقت را

پنج شنبه 3 بهمن 1392  11:47 PM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

4. صلوات

در مورد صلوات هم تأكيد بسيار شده. از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام روايت شده:کسي که يک مرتبه بر نبي اکرم صلي الله عليه و آله و سلم صلوات بفرستد، خداوند ده هزار مرتبه بر او صلوات مي‌فرستد و در روايت ديگري است که نبي اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: کسي که يک مرتبه بر من صلوات بفرستد، خداوند تمام گناهانش را مي‌آمرزد و «لَم يَبْقِ مِنْ ذُنوبِه ذَرّة». حضرت صادق عليه السلام فرمودند: «لَم يَبْقِ شيءٌ مِمّا خَلق الله اِلا صلّي علي ذلک العبد؛11 کسي که يک بار بر نبي اکرم صلوات بفرستد، از مخلوقات خداوند چيزي نمي‌ماند، مگر آنكه بر او صلوات بفرستند». تمام ملائكة عرش و کرسي و زمين همه عالم وجود براي او صلوات مي‌فرستند. در روايتي نبي اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: «من صلّي عليَّ و لم يَصلّ علي آلي لم يجد ريح الجنه؛12 کسي که بر من صلوات بفرستد ولي ذريه و آل مرا درود نفرستد، در قيامت بوي بهشت به مشام او نخواهد رسيد». در مفاتيح الجنان در اعمال روز جمعه فرموده است: کسي که در روز جمعه بگويد: «اللهم صلّ علي محمدٍ و آل محمد و عَجّل فرجهم»، نمي‌ميرد تا امام زمان را درک کند. در روايت ديگر آمده كه اين صلوات اختصاص به روز جمعه ندارد و همة روزها را شامل مي‌شود. امام صادق عليه السلام فرمودند: بهترين چيزي که روز قيامت در ميزان اعمالت مي‌گذارند و بار اعمال صالح‌ تو را سنگين مي‌كند، صلوات بر محمد و آل محمد عليهم السلام است

پنج شنبه 3 بهمن 1392  11:47 PM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

آثار عبادات - پي‌نوشت‌ها

پي‌نوشت‌ها
ــــــــــــــ
1. بحارالانوار، ج4، ص106.
2. غرر الحكم، ص133.
3. سوره عنكبوت: 45.
4. بحارالانوار، ج79، ص303.
5. سوره حديد: 4.
6. سوره طه: 2.
7. بحارالانوار، ج10، ص40.
8. الفقيه، ج1، ص217.
9. الكافي، ج3، ص368.
10. الفقيه، ج1، ص239.
11. همان، ص57.
12. وسائل‌الشيعه، ج7، ص203

پنج شنبه 3 بهمن 1392  11:48 PM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

سفري به سوي نور

نويسنده: علي محمد محمدي
صفحه 21 نسخه چاپي
کوله باري از ناتواني را بر دوش دارم و لباسي از جنس شب بر تن. آيا انتظار شنيدن صداي پاي اذان را از دلْ‌شکسته‌اي مثل من مي‌توان داشت؟ اسيري، در به دري، نااميدي، دل آشوبي را مي‌توان در پژواک ناله‌هاي من و دل اسير من شنيد و ديد.
خداوندا، آمده‌ام با دعاي امام سجاد عليه السلام با تو صحبت کنم. شايد دلم را اسير تو کنم تا دست مرحمتي بر دل خسته و دلِ شکستة من بكشي و مرا باز با درياي رحمتت آشنا سازي.
«خداوندا، لباس‌هاي خطا و هواپرستي، مرا از درگاه قرب تو دور کرد. قلبم زندگي و حيات را از دست داد. کاش تو با لباس توبه‌اي که به تنم مي‌پوشاندي، مي‌توانستم از آرزوهاي خطاي خود چشم بپوشم.
خداوندا، مرا از دوري خودت رهايي ده و مرا بيش از اين، دل‌ْشکسته مپسند. اشک‌هاي گرم ردپايي از محبت بر گونه‌ام انداخته است. آيا او را طرد مي‌کني؟ کجا بروم؟ اگر خار باشم، باز در ساية گل‌هاي بوستان توأم. فقط تو را مي‌شناسم. به که رو آورم؟ مهربان‌تر از تو کسي نيست. خجلم، رسوايم، اما با درگاه تو آشنايم.
الهي، سايه‌سار رحمتت بر کسي پوشيده نيست. بخشندگي تو را همه مي‌دانند.
تو هميشه صدايم زده‌اي و نخواسته‌اي من در دام گناهان گرفتار باشم؛ اما من از تو دوري جستم. خواستي من پرده‌اي بر چشمانم بيندازم تا آلوده نشوم، اما من باز از تو دوري کردم. دعوتم کردي، معناي محبت را به من چشاندي، آشنايم کردي، معناي لذت با خودت بودن را به من آموختي؛ ديگر دليلي نمانده بود تا به سوي تو حرکت نکنم.
خداوندا، تو لذت استغفار را به من چشاندي، استغفاري که معناي شوق و رغبت را به همراه داشته باشد، معناي خوف و ترس از عقاب تو را به دلم بريزد، بندگي تو را به دنبال آورد، استغفاري که همراه طاعت باشد و به اقرار تو بينجامد، اخلاص در آن بدرخشد، بوي توکل دهد و سرانجام استغفاري که مسکنت و فرار به سوي خودت را برايم آورد.
خداوندا، با آشنايي به درگاه تو قدم مي‌گذارم. اگر طلب بخشش از خودت را توبه مي‌شماري، من از استغفار كنندگانم.
حالا که همراه تو شدم، از خودم گله‌مندم.
خداوندا، آن روزهايي که شعله‌هاي غضب از دلم زبانه مي‌کشيد و من حريصانه گدازه‌هاي وجودم را مشتعل‌تر مي‌کردم،‌گذشت. بارالها، ديگر روا مدار که به آن روزهاي تيره و تار برگردم.
خداوندا، خجلم از اينکه قلبم مهارش را به دست غير داد. خطاها در کنارم صف کشيدند و مرا به سمت خود کشاندند. آرزوهاي شيطاني مرا به غفلت و دوري از تو رهبري کردند.
خداوندا، شرمنده‌ام که دشمني را با تو آغاز کردم. خواهش‌هاي نفساني مرا از تو بازداشت و با رنگ‌هاي خود سري از تو دورم نمود. قلبم را با حيله و نيرنگ پر کرد.
خداوندا، به سوي تو پناه مي‌آورم. مرا در دايره احسانت قرار ده، رسوايم مساز، عيب‌هايم را بپوشان! و مرا از تيرهاي فتنه در امان نگاه دار، اي خداي مهربان!»1
¨پي‌نوشت‌
ـــــــــــــــــــ
1. با الهام از فرازهايي از مناجات خمس عشر امام سجاد عليه السلام

پنج شنبه 3 بهمن 1392  11:48 PM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

تجديد نيت

محمد عالم‌زاده نوري
صفحه 22 الي 23 نسخه چاپي
مي‌دانيم كه «نيت» روح عمل محسوب مي‌شود و عمل -هر چند صالح و هر چه بزرگ- تا به قصد رضاي خدا انجام نگيرد و مصداق بندگي او نگردد، در تكامل حقيقي انسان بي‌تأثير است. آنچه ارزش واقعي انسان را تأمين مي‌كند، عبوديت است و هر عملي كه نشان بندگي داشته باشد، براي آدمي ثمربخش است و براي آنكه عمل نشان بندگي داشته باشد، بايد به نيت الهي انجام گيرد و رنگ خدايي داشته باشد.
روشن است كه نيت بدون «توجه» امكان‌پذير نيست. كارهاي فاقد «توجه» كه يكسره از سر غفلت صادر مي‌شوند، ارزش حقيقي (خوب يا بد) ندارند؛ زيرا «توجه» يكي از مقدمات فعل اختياري است. در مقابل هر چه «توجه» در عمل بيشتر باشد و عمل آگاهانه‌تر صادر شود، زمينة پيدايش «نيت» در آن بيشتر است. از اين رو، اعمال كاملاً غريزي يا افعالي كه از سر عادت صادر مي‌شوند، به جهت كم‌رنگ بودن حضور «توجه» در آن بسيار كم ارزش محسوب مي‌شوند.
به اين ترتيب پردازش نيت بسيار مهم‌تر از پرداختن به خود عمل است. اصلاح نيت، اصلاح كيفيت عمل است و اصلاح كيفيت، بر اصلاح كمّيّت مقدم است. بيش از آنكه به مقدار عمل توجه كنيم، بايد به چگونگي آن بينديشيم. امام صادق عليه السلام فرمود: «النّيّة أفضل من العمل؛ نيت برتر از عمل است».1
اخلاص كيمياي عمل است و عمل ناچيز ما را گران‌سنگ و پربها مي‌گرداند. خداي متعال به موسي فرمود: «يا موسي ما أريد به وجهي فكثيرٌ قليله، و ما أريد به غيري فقليلً كثيره؛ آنچه به خاطر من انجام شود، كمش زياد است و آنچه به خاطر غير من انجام شود، زيادش كم».2 پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم مي‌فرمايد: «قلبت را خالص كن. عمل كم، تو را كافي است».3
عمل فراوان و بدون نيت، خرواري از پوشال است و عمل خالص اندك، قطعه‌اي جواهر. هرچه درجة خلوص عمل بالاتر باشد، عيار اين جواهر بيشتر است. با دانستن اين سرّ بزرگ و دست‌يافتن به اين اكسير ارزشمند، بر ماست كه:
1. تلاش و همت و توجه خود را در راه اصلاح نيت‌ها و افزايش كيفيت اخلاص به كار گيريم.
2. روح الهي و نيت خالص را در همة ‌اعمال خرد و درشت خود لحاظ كنيم.
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم به ابوذر فرمودند: «يا أباذر ليكن لك في كلّ شيء نيّة صالحة حتّي في النّوم و الأكل؛ اي اباذر! در هر چيز نيت صالح داشته باش، حتي در خوابيدن و خوردن».4
هر عملي كه براي خشنودي خدا انجام گيرد و با نيت خالص همراه باشد، «يك قدم به سوي قله» محسوب مي‌شود و هر عملي كه از آهنگ الهي تهي ماند، سرماية عمر انسان و نيروي او را هزينه مي‌كند و بهره‌اي به بار نمي‌آورد. «إنّ الإنسان لفي خسرٍ إلّا الّذين آمنوا و عملوا الصّالحات...».5
با انگيزة خالص، هر عملي كه از انسان صادر مي‌شود ارزش معنوي انسان را يك درجه بالا مي‌برد. اگر اين نيت، به تمام اعمال و حركات زندگي سرايت يابد، همة لحظات عمر مفيد و ثمربخش مي‌گردد. به اين ترتيب خواب و خوراك ما نيز براي ما بهرة معنوي دارد و زمان سوخته يا مرده محسوب نمي‌شود. با نيت خالص مي‌توان در تمام ساعات و لحظات به خودسازي مشغول بود و از هر شبانه روز به اندازة 24 ساعتِ تمام، بازدهي معنوي و معرفتي انتظار داشت.6 امام علي عليه السلام به مالك اشتر فرمود: «همة اعمال اگر نيت شايسته داشته باشد، خدايي مي‌گردد».7
«خودسازي» فعاليتي نيست كه به زمان مشخصي اختصاص داشته باشد. آسايش و تفريح ما نيز عبادت است، اگر به قصد خشنودي خدا انجام گيرد و يك قدم به سوي كمال و سعادت به شمار مي‌رود اگر رنگ «اطاعت» داشته باشد. هر چه معرفت انسان كامل‌تر و نيت او خالص‌تر باشد، اين عمل قدم بزرگ‌تري به سمت قلة مقصود خواهد بود.
اصلاح نيت، نياز به تمرين و تلاش دارد و بدون «توجه»، حاصل نمي‌شود. بزرگان و عارفان از كيمياي اخلاص اندوختة فراواني از ارزش و معرفت و معنويت براي خود گرد آورده‌اند. حضرت آيت الله بهجت قدس سره پيش از آغاز درس خود لحظاتي به ذكر و توجه مي‌پرداختند و در هيچ شرايطي اين برنامه را ترك نمي‌كردند. در سيرة امام راحل قدس سره نيز همين تقيّد بيان شده است. اين برنامة تجديد نيت موجب مي‌شود كلاس درس علاوه بر بهرة علمي كه براي شاگردان دارد، بهرة معنوي نيز براي استاد داشته باشد. «لحظاتي پيش از عمل» با احياي نيت و توجه به خدا، مي‌توان به عمل ارزش اخلاقي و معنوي بخشيد و آن را در فرايند كمال و سعادت سهيم گردانيد و اين درسي است كه اميرمؤمنان عليه السلام در مبارزة با «عمرو بن عبدود» به ما مي‌آموزد.
در دقت و تأمل در لحظاتِ پيش از عمل، چند كار انجام مي‌گيرد:
اول: اطمينان از رضايت خدا به اين عمل؛
دوم: در خواست از خدا براي خلوص نيت و سلامت انگيزه؛
سوم: خلوت و مناجات با خدا و عرضة عمل به پيشگاه او؛
چهارم: تصميم جدي بر بيرون راندن همة انگيزه‌هاي مزاحم.
بندة خدا همواره در آغاز عمل انديشناك رضاي اوست. پس از عمل هم توفيق خدايي را در انجام آن فراموش نمي‌كند. به همين جهت شكرگزار درگاه خدا براي انجام اين عمل است.
نشان خلوصِ عمل، آن است كه انسان توقع نداشته باشد كه ديگران او را بر اين عمل بستايند. امام صادق عليه السلام فرمود: «عمل خالص آن است كه نخواهي جز خدا كسي تو را به خاطر آن بستايد».8
و از اين خالص‌تر آن است كه نه تنها منتي به خدا نمي‌گذارد و توقعي از او ندارد بلكه يكپارچه انجام عمل را به لطف و عنايت خدا استناد دهد و شكرگزار توفيق الهي باشد و خالص‌تر از آن، اينكه اصلاً در پيشگاه خداوند خود و عمل خود را به حساب نياورد. درجات خلوص نيت مستقيماً به درجات معرفت ما از خدا بستگي دارد. از سوي ديگر درجات معرفت نيز با تلاش در تطهير نيت بالا مي‌رود.
نيت معرفت نيت معرفت ...9
يادآوري: اهميت تلاش براي اصلاح نيت، به معني تعطيل عمل تا اطمينان از خلوص آن نيست. خدا انجام وظايف شرعي را از ما خواسته است. ترك آن به بهانة نداشتن خلوص نيت، نافرماني خدا محسوب مي‌شود. عمل صالح، به احتمال شائبة ريا نبايد رها شود؛ گرچه براي اصلاحِ نيتِ خود، بايد بسيار سخت‌گير و پرتوقع باشيم.
¨ پي‌نوشت‌ها
ــــــــــــــــــــــ
1. وسائل الشيعه، ج1، ص36، ح5.
2. كافي، ج8، ص46، ح8.
3. «أخلص قلبك يكفك القليل من العمل»؛ بحار الانوار، ج78، ص90.
4. مكارم الاخلاق، ج2، ص370 و امام صادق عليه السلام: «لابدّ للعبد من خالص النّيّة في كلّ حركة و سكون، لأنّه إذا لم يكن هذا المعني يكون غافلاً؛ بندة خدا بايد كه در هر حركت و سكون خود نيت خالص داشته باشد، زيرا اگر اين گونه نباشد از غافلين خواهد بود» (بحارالانوار، ج70، ص210، ح32). و پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم: «إذا عملت عملاً فاعمل لله خالصاً. لأنه لا يقبل من عباده الأعمال الّا ما كان خالصاً؛ هرگاه عملي انجام دادي آن را براي خدا خالص گردان، زيرا خدا از بندگانش عملي نمي‌پذيرد مگر آنكه خالص باشد» (همان، ج77، ص103).
5. سورة عصر.
6. «و هب لي الجدّ في خشيتك و الدّوام في الاتّصال بخدمتك». (دعاي كميل)
7. «...و إن كانت كلّه لله إذا صلحت فيها النّيّة»؛ نهج‌البلاغه، نامة 53.
8. نهج‌البلاغه، نامة 26.
9. نبايد از چنين رابطه‌اي، تصور «دور» يا شبهة تقدم مرغ و تخم مرغ به ذهن آيد. حركت بر چنين مداري، مانند حركت بر روي يك فنر است. اين حركت از هر نقطه‌اي آغاز شود، پس از 360 درجه به همان نقطه منتهي نمي‌شود، بلكه به نقطه‌اي مشابه آن اما در سطحي بالاتر و كامل‌تر مي‌انجامد. بنابراين - همان گونه كه در رابطه ايمان و عمل صالح نيز پيش از اين اشاره شد - در نمودار بالا نيت اول با نيت دوم و معرفت اول با معرفت دوم اختلاف مرتبه دارند

پنج شنبه 3 بهمن 1392  11:49 PM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

گلواژه‌هاي بوياي علوي

محمد علي مجاهدي
صفحه 24 الي 25 نسخه چاپي
احاديث گوهربار و نوراني كه از اميرالمؤمنين علي عليه السلام كتاب غُررالحكم و دررالكلم حكايت شده است گنجينة ارزشمندي از معارف اسلامي و آموزه‌هاي اخلاقي-تربيتي است كه در اين مجال نيز به نقل شماري از آنها مي‌پردازيم و مفهوم هر يك را در قالب يك «رباعي» به محضر ادب دوستان تقديم مي‌كنيم.
1. «ثوابُ العَملِ عَلي قَدْرِ المَشقّةِ فيه؛ ثواب هر كاري به اندازة مشقتي است كه در آن وجود دارد».
عشق است كز و مشعل دل، ‌مشتعل است
هـجـر است كه جانگـدازتر از اجـل است
اجــر عـمـل از رنــج عـمـل دريـابـيـد
چون اجـر عمل به قـدر رنـج عمل است
2. «جَهْلُ المُشيرِ هلاكُ الْمُسْتَشيرِ؛ ناداني كسي كه مورد مشورت قرار مي‌گيرد، موجب نابودي فرد مشورت كننده است».
با هر كه كني مشورت ‌اي يار عزيز
بايـد كه در آن كار بـود اهـل تميز
ورنـه بـه فنـاي تو نظـر خواهد داد
پـرهيـز ز رأي مـرد نادان! پـرهيز!
3. «ثَروَةُ العاقلِ في عِلْمِهِ وَ عَمَلِه؛ دارايي مرد خردمند در علم و عمل اوست».
عاقل به مَثل چو شمع محفـل باشد
فيضش به همه شامل و كامل باشد
دارايي جاهل ار به مال است و منال
در علـم و عمـل ثـروت عاقل باشد
4. «ثَمَنُ الجَنّةِ اَلعَملُ الصّالح؛ بهاي بهشت، كار نيكو و عمل صالح است».
چون شيوة تو مهر و محبت باشد
جان و دلت آسوده ز محنت باشد
با كار نكو، بهشت از آنِ خـودساز
چـون كار نكـو بـهاي جنت باشد
5. «جَمال الرَّجُلِ في الوقار؛ زيبايي مرد، در وقار و متانت است».
هـر چنـد دل مـرد، غمين از درد است
هم برگ رخَش ز فرط محنت زرد است
با ايـن هـمـه، لـب ز شكـوه بندد زيرا
زيـبـايـي مــرد، در وقــار مـرد اسـت
6. «رُبَّ كبيرٍ مِنْ ذَنْبِكَ تَسْتَصْغِرُهُ؛ اي بسا از گناهان تو كه بزرگند و تو آنها را سبك مي‌شماري».
بـا ايـن هـمـه آلــودگـي و بــدكـاري
خـود را ز چـه عـاري از گـنـه پنـداري؟
غافل مشو اي دل كه گناهي است بزرگ
هـر جـرم و گـنـه را كه سبك بشـماري
7. «اِعْمَلوا اِذا عَلِمْتُم؛ هنگامي كه عالم شديد به دانش خود عمل كنيد».
بايـد كـاري كه از تو مي‌شـايد كرد
وَانْديشه به عمري كه نمي‌پايد، كرد
آمـوختن عـلـم فقط كـافـي نيست
بـر دانـش خـود نيـز عمل بايد كرد
8. «اَلْمُؤمنُ اَمينٌ عَلي نَفْسِهِ مُغالِبٌ لِهواهُ وَ حِسِّه؛ انسان مؤمن، امين نفس خود است و بر احساس و هواي نفس خود پيروز مي‌باشد».
مؤمن كه چو شمع انجمن افروزست
خـامـوشـيِ او نيز سـخـن آموزست
بـاآنـكـه امين و محـرم خويش بود
امـا به هـواي نفْـس خود پيروزست
9. «اِذا اسْتَشاطَ السُّلطانُ، تَسَلَّطُه الشّيطان؛ وقتي كه شعله‌هاي خشم حاكمي زبانه كشد، شيطان بر او مسلط گردد».
سلطان چـو پي نيكي و احسان گردد
انـدر خـور مهـر و لطف يزدان گردد
ور آتـش خـشـم او فــروزان گـردد
شك نيست كه بازيچة شيطان گردد
10. «اِذا رَأيْتَ مظلوماً فَاَعِنْهُ عَلَي الظّالم؛ اگر ستم رسيده‌اي را ديدي، او را در برابر ستمكار ياري كن».
تـا كـي دل خلـق را دِژَم1 بايد كرد
خونين، دلشان ز درد و غم بايد كرد
ديدي چو ستمكشي، به ياري برخيز
زيـرا كه ازو رفـع سـتـم بـايـد كرد
11. «اِذا هَرَبَ الزّاهِدُ مِن النّاسِ، فَاطْلُبْهُ؛ اگر زاهدي را ديدي كه از مردم -دنيا پرست- گريزان است، در طلب او بكوش».
آن كس كه به پاي خويش خيزد، ‌مردست
بـا اهــرمــن نـفْـس سـتـيـزد، مردست
گــر دسـت دهـد صحـبـت او را در ياب
مـردي كه ازيـن خـلـق گريـزد، مردست
12. «اِذا رَأيْتَ رَبَّكَ يُوالي عَليك البلاء، فَاشْكُرْهُ؛ زماني كه ديدي خداوند پي در پي بلا بر تو مي‌گمارد، ‌به شكرانة او بكوش».
ديـدي چـو خـدا تو را به غم آلايد
هـر دم بـه غـم و درد و بلا افزايد
در شكر خدا كوش كزين شام سياه
بـر روي سـحـر پنجـره‌اي بگشايد
13. «اِذا رَأيْتَ رَبَّكَ يُتابِعُ عليكَ النِّعَم، فَاحْذُرْهُ؛ اگر ديدي كه خداوند نعمت‌هاي خود را پي در پي بر تو فرو مي‌بارد، از -امتحان- او بر حذر باش.
خواهد چو خدا بلا به كس بگمارد
بــاران نـعَـم بـر سـر او مي‌بـارد
هشدار در آن روز كه كفران نكني
چون از پي خود شب سياهي دارد
14. «اِذا اَكْرَمَ اللهُ عَبْداً، شَغَلَهُ بمحبّته2؛ هرگاه خداوند سبحان بخواهد بنده‌اي را گرامي بدارد، او را به محبت خود سرگرم مي‌سازد».
آن را كه خدا از در خود مي‌راند
يـك پا ننهاده پيش، در مي‌ماند
و آن را كه خـداوند گرامي دارد
سرگـرم محبت خودش گرداند
¨ پي‌نوشت‌ها
ـــــــــــــــــــــــــــــ
1. دگرگون ساختن، به خشم آوردن، ناراحت كردن.
2. روايات مذكور ازكتاب «غررالحكم و دررالكلم» حكايت شده است

پنج شنبه 3 بهمن 1392  11:49 PM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

آثار گناه

سيد حبيب حسيني
صفحه 26 الي 29 نسخه چاپي
در آيات قران كريم و روايات اهل‌بيت عليهم السلام براي گناهان آثار متعددي ذكر شده كه برخي از آنها را برمي‌شماريم:
¨1. كاهش قواي عقلي
قواي عقلي و فكري هر انساني ثابت و پايدار نيست، بلكه متناسب با اعمالي كه از او صادر مي‌شود، اين قوا شدت يا ضعف پيدا مي‌كند. گناه از اموري است كه باعث ضعيف شدن قواي عقلي و فكري انسان مي‌شود؛ چرا كه عقلانيت انسان از جنس نور است و گناه توليد كنندة ظلمت و اين دو با هم جمع نمي‌شوند. از پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله و سلم نقل شده: از مستي گناه بپرهيز؛ چرا كه براي گناه هم جنوني مانند جنون شراب وجود دارد، بلكه جنونش شديد‌تر است.1
¨2. فراموشي
همه ديده‌ايم كه انسان‌ها از نظر قوه حافظه برابر نيستند، اموري در زياد و كم شدن حافظه تأثير دارند كه از آن جمله معصيت الهي است. بنابر روايات اهل بيت عليهم السلام معصيت باعث از بين رفتن محفوظات انسان مي‌شود. ابن مسعود از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نقل مي‌كند: «از گناهان بپرهيز، چرا كه گناهان از بين برنده خيرات هستند. وقتي بنده گناه مي‌كند، به سبب انجام آن، علمي را كه ياد گرفته بود، فراموش مي‌كند».2
¨3. قساوت قلب
يكي از اموري كه در سعادت انسان‌ها نقش كليدي دارد، داشتن قلبي تأثيرپذير و رقيق است. اگر قلب انسان را قساوت فرا بگيرد، ديگر از امور لطيف و ظريف و نوراني تأثير نمي‌پذيرد؛ در نتيجه بسياري از امور كه باعث تنبّه و رشد ديگران است، در رشد و ترقي او تأثيري ندارد. آدمي با دلي نرم و رقيق به دنيا مي‌آيد و خودِ اوست كه با اعمالي مانند انجام گناه باعث قساوت قلب خود مي‌شود؛ چنان که در سوره مطفّفين مي‌خوانيم: «كَلاَّ بَلْ رانَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ»3؛ چنين نيست كه آنان مى‏پندارند، بلكه اعمالشان چون زنگارى بر دل‌هايشان نشسته است».
در روايات آمده است: هرگاه بنده گناهي انجام دهد، نقطه سياهي در دل او ايجاد مي‌شود. اگر توبه كرد، پاك مي‌شود و اگر به گناه خود ادامه داد، آن نقطه سياه زياد‌تر مي‌شود، تا اينكه همة قلب را فرا مي‌گيرد و در اين موقع است كه ديگر او رستگار نمي‌گردد.4
انساني كه دچار قساوت قلب گردد، نه تنها با خالق خود مشكل پيدا مي‌كند، بلكه در ارتباطات خانوادگي و اجتماعي خود نيز دچار مشكل مي‌شود. انساني كه دل او سخت شده، نمي‌تواند از احساسات لطيف و پاك برخوردار باشد و در نتيجه زندگي سرد و خشني خواهد داشت.
¨4. زوال نعمت‌ها
يكي از آثار مهمي كه گناهان در زندگي هر فرد يا اجتماعي مي‌گذارد، از بين رفتن نعمت‌هايي است كه خداوند به آنان عطا فرموده است. آري، پايداري بسياري از نعمت‌هاي الهي مشروط به انجام ندادن گناه و اطاعت از اوست؛ چنان كه در قرآن كريم مي‌خوانيم: «وَ لَوْ أنَّ أهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ5؛ و اگر اهل آبادى‏ها ايمان مى‏آوردند و پارسايى مى‏كردند، حتماً بركاتى از آسمان و زمين بر آنان مى‏گشوديم، اما (آنان حق را) تكذيب كردند. پس به سبب آنچه همواره انجام مي‌دادند، گرفتارشان كرديم».
¨5. نزول بلاها
بدون شك هر امري كه در عالم اتفاق مي‌افتد، بدون علت نيست؛ از آن جمله بلاها و مشكلاتي است كه بر سر راه افراد يا جوامع پديدار مي‌شود. اگر انسان‌ها در مدار بندگي خداوند قدم بر مي‌داشتند، از بسياري از بلاها و مشكلات در امان بودند و همواره در حفظ و حراست خداوند به سر مي‌بردند. اما بر اثر انجام گناه و معصيت الهي مستحق نزول بلا مي‌شوند. در سوره شورا مي‌خوانيم: «وَ ما أصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثير؛ٍ6 و هر مصيبتى به شما رسد در اثر دستاورد خودِ شماست! و بسيارى (از خطاهاى شما) را (خدا) مى‏بخشد».
¨6. ركود اقتصادي
دغدغة همه انسان‌ها داشتن وضعيت خوب اقتصادي و قدرت خريد بالاست. به همين جهت، وقت زيادي را صرف افزايش درآمد مي‌كنند، اما در بسياري از موارد، درآمد آنان متناسب با مقدار نيرويي كه صرف مي‌كنند، نيست و نيازهايشان را برطرف نمي‌كند. به هر دري مي‌زنند، نتيجه نمي‌گيرند و حتي در بعضي موارد، كار به ورشكستگي اقتصادي مي‌انجامد. يكي از علت‌هاي مهم برخي از اين ناكامي‌ها، گناهاني است كه انجام شده است. از نگاه دين، رزق در عوالم بالا، براي انسان‌ها مقدر و تعيين مي‌شود و يكي از موارد تأثيرگذار بر تقدير رزق و روزي، رعايت يا عدم رعايت تقواي الهي است؛ و همان‌گونه كه در بند (4) يادآور شديم در قرآن كريم، سوره اعراف به همين امر اشاره شده است.
همچنين در سوره مباركه طلاق مي‌خوانيم: «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحتَسِبُ؛ و هر كس تقواى الهى پيشه سازد، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مى‏كند * و او را از جايى كه گمان ندارد، روزى مى‏دهد».
امام صادق عليه السلام نيز مي‌فرمايد: «همانا مؤمن گناه مي‌كند و بر اثر آن، از رزق و روزي خود محروم مي‌شود».7
در سطح كلان جامعه نيز رونق اقتصادي، مشروط به رعايت احكام اسلامي از جمله قوانين اقتصادي آن است. اگر در جامعه اسلامي، ربا زياد شود و امنيت سرمايه‌گذاري با دزدي‌ها از بين برود، اين جامعه هرگز رنگ اقتصاد سالم و بالنده را به خود نخواهد ديد و به تعبير قرآني بركت از معاش جامعه دور مي‌شود.
¨7. كوتاه شدن عمر
آرزوي بسياري از انسان‌ها داشتن عمر طولاني است. عمر هم از اموري است كه در عوالم بالا براي انسان‌ها مقدر مي‌شود و برخي از اعمال مانند صلة رحم، عمر را طولاني و برخي گناهان هم عمر را كوتاه مي‌كنند.
در روايات وارد شده كه كوتاه شدن عمر و مرگ انسان‌ها به سبب گناه، بيشتر از مواردي است كه انسان با مرگ طبيعي بميرد و كساني كه به خاطر احسان عمر مي‌كنند، بيشتر از انسان‌هايي هستند كه به عمر طبيعي زندگي مي‌كنند.8 به عبارت ديگر، علت بسياري از مرگ‌ها گناه است، و علت بسياري از زنده ماندن‌ها نيز احسان‌ كردن به ديگران است، نه عمر اوليه‌اي كه خداوند براي آنها قرار داده است.
¨8. محروميت از ارتباط با خدا
همه انسان‌ها بر اساس فطرت خداجو و بي‌نهايت طلب خود، نياز شديدي به ارتباط با خداوند متعال دارند، تا از رهگذر انس با او، نيازهاي روحي، عاطفي و حتي روزمرة خود را برآورده سازند و از دلي آرام و مطمئن برخوردار باشند و احساس امنيت و خوشبختي و ترقي فكري و روحي كنند؛ اما كم هستند كساني كه از اين نعمت بزرگ الهي برخوردار و از سفرة انس الهي متنعم باشند. برخي انسان‌ها هر چند به ظاهر نماز هم مي‌خوانند، اما از ارتباط حقيقي با خداوند محروم‌اند و در نتيجه زندگي‌شان آكنده از فشارها و ناراحتي‌ها و بن بست‌هاست.
در بررسي علت دوري از خداوند، باز به گناه برمي‌خوريم. آري، باز مي‌بينيم كه نافرماني كردن از اوامر و نواهي او، باعث مي‌شود كه ما را از خلوت كردن و هم‌نشيني با خودش محروم كند كه در واقع محروميت از همه چيز است. سيدالشهداء عليه السلام در دعاي عرفه چنين زمزمه مي‌كند: «الهي آن كه تو را يافت، چه چيزي را از دست داد و آن كس كه تو را از دست داد، چه چيزي را پيدا كرد».9 حضرت علي عليه السلام مي‌فرمايد: «از تبعيت شهوات بپرهيزيد كه شما را از ياد خداوند غافل مي‌كند».10
همچنين در بررسي علت محروميت از نماز شب كه از مصاديق مهم و بارز ارتباط با خداوند است، به گناه برخورد مي‌كنيم كه امام صادق عليه السلام مي‌فرمايد: «همانا آدمي گناه انجام مي‌دهد و به سبب آن از نماز شب محروم مي‌شود. همانا سرعت تأثيرگذاري عمل بد در صاحبش، بيش از تأثير چاقو در گوشت است».11
آري، اگرچه خداوند را نمي توان با چشم سر ديد، اما مي توان او را با همه وجود حس كرد و از جمال و جلال او لذت برد. مي‌شود ساعت‌ها با او خلوت كرد و از هم‌نشيني با او خسته نشد. مي‌توان همه دردهايمان را با ياد او درمان كنيم. اما شرط اساسي آن پاك بودن از ظلمت گناهان است. دل آلوده به گناه، از ارتباط و اتصال با مبدا هستي محجوب است؛ چنان ‌كه در آيه شريفه مي‌خوانيم: «كَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ؛12 هرگز چنين نيست قطعاً در آن روز آنان از (ملاقات) پروردگارشان منع شده‏اند».
در تفسير نمونه در ذيل همين آيه شريفه مي‌خوانيم: «گرچه بسيارى از مفسران كوشيده‏اند كه در آية "كَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ" چيزى در تقدير بگيرند و بگويند: اين گنهكاران از رحمت خدا محجوب مى‏شوند و يا از احسان و كرامت و ثواب او؛ ولى ظاهراً آيه هيچ نياز به تقدير ندارد. آنها به راستى محجوب از پروردگار مى‏شوند و در حالى كه نيكان و پاكان به جوار قرب او راه مى‏يابند و از لذت ديدار محبوب و شهود باطنى او كه برترين لذت ممكن است، بهره‏مند مى‏گردند، اين دوزخيان بى‏ايمان و گنهكار از اين فيض عظيم و نعمت بى‏نظير محروم‌اند.
بعضى از مؤمنان پاكدل حتى در اين جهان به فيض ديدار او متنعم مى‏گردند؛ در حالى كه مجرمان كوردل در اين جهان نيز از اين فيض محروم‌اند. آنها دائماً در حضورند و اين بى‏بصران تاريك‌دل، دورند! آنها از مناجات با او چنان لذتى مى‏برند كه با هيچ بيانى قابل توصيف نيست؛ در حالى كه اينها چنان در نكبت گناهان خود غرق‌اند كه راه نجاتي ندارند و به گفته حافظ شيرازي:
تو كـز سراى طبيعت نمى‏روى بيرون
كجا به كوى حقيقت گذر توانى كرد؟!
جـمـال يار ندارد حجـاب و پرده، ولى
غبـار ره بنشـان تا نظـر تـوانى كرد!13
¨9. مستجاب نشدن دعاها
برخي مي‌پرسند چرا هر چه دعا مي‌كنيم و از خداوند مطلبي را مي‌خواهيم، مستجاب نمي‌شود؟
در جواب اين سؤال نكات فراواني را بايد متذكر شد، اما اجمالاً عرض مي‌كنيم كه گاهي علت آن، گناهي است كه انجام داده‌ايم و نتيجة آن، برآورده نشدن دعا و خواسته ما شده است. در دعاي كميل از خداوند مي‌خواهيم كه خداوند گناهاني را كه باعث حبس دعا مي‌شود، بيامرزد: «اللهم اغفر لي الذنوب الّتي تحبس الدّعاء».14
از امام باقر عليه السلام نقل شده كه فرمودند: «به درستي كه بنده از خداوند حاجتي را طلب مي‌كند و استحقاق استجابت آن را هم دارد، اما گناهي مرتكب مي‌شود و خداوند تبارك و تعالي به ملك مي‌فرمايد: حاجت او را برآورده نكن و او را محروم كن؛ چرا كه او با گناهش، خود را در معرض سخط و عذاب من قرار داد و مستحق محروميت شد».15
ادامه دارد...
¨ پي‌نوشت‌ها
ـــــــــــــــــــــ
1. بحارالانوار، ج 74، ص 501.
2. بحارالانوار، ج70، ص 773.
3. سوره مطففين: 14.
4. الكافي، ج2، ص271؛ وسائل‏الشيعة، ج 2، ص 791؛ تفسير نمونه، ج‏26، ص 662.
5. سوره اعراف: 96.
6. سوره شوري:3.
7. كافي، كتاب الايمان و الكفر، ‌باب الذّنوب، ح11.
8. مستدرك‏الوسائل، ج11، ص327.
9. مستدرك‏الوسائل، ج11، ص327.
10. همان، ص347.
11. الكافي، ج2، ص272.
12. سوره مطففين: 15.
13. تفسير نمونه، ج‏26، ص268.
14. ر.ك: الكافي، ج2، ص447.
15. بحارالانوار، ج73، ص329

پنج شنبه 3 بهمن 1392  11:50 PM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

زمان خودسازي

زمان خودسازي



نويسنده: هيئت تحريريه

صفحه 30 الي 33 نسخه چاپي



اشاره: آيت الله حاج آقا رضا بهاءالدينى از معدود فقهايى است كه تمام ابعاد وجودى انسان را ارج مي‌نهاد و به پرورش و تربيت همه جانبه و شكوفا كردنِ آن مي‌پرداخت. اشتغال به فقه و اصول وى را از پرداختن به اخلاق دور نساخت و توجه به تربيت انسانى نيز او را به انزوا نكشاند. او اگر چه از تعلقات مادى خويش را رها ساخته بود، لكن گريز از تعلق او را به بى‌توجهى و بى‌تعهدى در برابر سرنوشت جامعه سوق نداده بود.

آن عارف وارسته به انديشه كردن و تفكر توجه ويژه‌اي داشت و با جلا دادن دل خود، جانش را از جلال و جمال الهى سيراب ساخته بود. هيچ كس گمان نمى‌برد اين عارف متخلق گوشه‌گير، در كوچه پس كوچه هاى شهر قم، اين همه از وقايع روز و جريانات زمان آگاه باشد و چنان به تحليل حوادث بپردازد كه تو گويى مسئول تيزبينى به تفسير سياسى نشسته است. چه انگيزه اى جز تعهد توأم با آگاهى اين زاهد رهيده از رنگ تعلق را، راهى ديار رهروى رهيده از بند حيات درشهر دورافتاده در كاشمر مى كند و به زيارت مزار مدرس - مرد ذكاوت ديانت و شجاعت - در دل خراسان مى كشاند! راستى، كدامين عارفى است كه به مردان دين و سياست اين همه ارج نهد و كدامين سياست دان دين آشنايى است كه چنين دراخلاق و عرفان غرق شود.

هر چند هميشه غفلت شده و آن طور كه شايد و بايد از محضر اولياي الهي استفاده نشده و گاهي هم كه استفاده شده گفتگوها مكتوب و ثبت نشده است و آيندگان از آن محروم شده‌اند. ولي بحمدالله متن موجود ازمعدود مصاحبه‌ها با آيت الله بهاءالديني است كه ثبت و ضبط نيز شده است.1 نظر شما را به بخش‌هايي از آن جلب مي‌كنيم:



پرسش:

چگونه و از كجا بايد خودسازي را آغاز كرد؟



آيت الله بهاءالديني:

پايه و اساس تمام كمالات انسان، توحيد و منشأ تمام بدبختي‌هاي او، شرك است. در ابتداي امر، بايد تمام كوششمان را به كار بنديم تا موحّد گرديم و خود را از هر گونه شرك پاك كنيم. البته از توحيد و برائت از شرك دم زدن، به زبان بسيار آسان است؛ اما در عمل بسيار مشكل است. اگر كسي از مرحله لقلقة زبان بگذرد و توحيد و ايمان را وجدان كند[= باتمام وجود دريابد]، گام بزرگي را در اين زمينه برداشته است. البته معارف اسلام و مدارج ايمان، مانند نور، مراتب و درجات مختلفي دارد كه بالاترين مرتبة آن مخصوص پيامبر و اولياي خداست و ما نمي‌توانيم به آن برسيم، ولي بايد در اين مسير بکوشيم تا خود را هر چه بيشتر به اولياي خدا نزديک كنيم.



پيامبر اکرم به مرتبة اقامة صلاتِ معراجي رسيد. صلاتي که در «اياک نعبد و اياک نستعين» آن، حصر عبوديّت خدا و سلب استعانت از ماسواي حق است، انقطاع از ماسوي الله است. اين صلات منتهاي تکامل بشري است. انسان بايد در نتيجه معارف، عبادات و ترک محرمات، به اين صلات برسد؛ صلاتي که با يک شرک هم منافات دارد، ما به هر اندازه در امور خود به غير خداوند توجه داريم، به همان اندازه هم با «اياک نعبد و اياک نستعين» فاصله داريم. بايد سعي کنيم تا اين فاصله کم شود و در عمل به حصر عبوديّت خدا و سلب استعانت از غير خدا برسيم، آن گاه تمام امورمان اصلاح مي‌شود.



پرسش:

در کدام مرحله از عمر آمادگي براي خودسازي بيشتر است؟



آيت الله بهاءالديني:

به اين سؤال بايد از دو بُعد جواب داد: طبيعي، اجتماعي. از نظر طبيعي، انسان تا حيات دارد، نبايد فرصت خودسازي را از دست دهد و هيچ‌گاه نبايد خود را فراموش کند. در لحظه لحظة عمر، انسان بايد به فکر خود باشد. البته ايّام جواني غنيمتي است که نبايد از آن غافل ماند و به سادگي آن را از دست داد؛ چون در اين ايّام، نفس براي ساخته شدن مستعدتر است و قواي انسان توان کامل دارد.



امّا از نظر اجتماعي، انسان بايد تا قبل از اينکه در اجتماع مسئوليتي قبول کند، خود را بسازد. زماني بايد مسئوليت اجتماعي قبول کند که خود را کاملاً ساخته و به اجتماع، نظر غيرالهي نداشته باشد؛ چرا که همراه با داشتن پست و مقام، خودسازي بسيار مشکل است و شخص غير خود ساخته هم به درد اجتماع نمي‌خورد. کسي مي‌تواند به اداي وظيفه بپردازد و به حال مردم مفيد باشد که هيچ‌گونه طمعي به اجتماع نداشته باشد، از اجتماع، مقام و موقعيت و منصب نخواسته باشد. مردم هم از چنين شخصي استقبال مي‌کنند و به خوبي ميان او و کسي که براي اکتساب پا به جامعه گذاشته است، فرق مي‌گذارند. اگر اين گونه باشد، ما در جامعه تنازع و مزاحمت نخواهيم داشت. البته ميان افرادي که قصد اکتساب ندارند، ممکن است اختلاف سليقه و رأي باشد، امّا منازعه و مزاحمت نيست.



پرسش:

امّا به نظر مي‌رسد انسان در ميان اجتماع و در برخورد با مردم و حوادث گوناگون اجتماعي بهتر به ضعف‌هاي خود پي‌مي‌برد و بيشتر به فکر درمان مي‌افتد.



آيت الله بهاءالديني:

مقصود اين نيست كه هرگاه انسان مي‌خواهد خود را بسازد، از اجتماع فاصله بگيرد و انزوا اختيار کند. مقصود من اين است که پيش از خودسازي و فراغت از خود، نبايد پست و مقام قبول کند. به عنوان مثال طلبه بايد در اجتماع باشد، با امور اجتماعي سر و کار داشته باشد، اما دوران تبليغ يا قبول مسئوليتش زماني است که براي اين کار آمادگي کامل پيدا کند. اگر ما قبل از تبليغ، خودمان را ساخته و از خود رها شده باشيم، هرگز تبليغ ما براي تأمين زندگي نمي‌شود و مردم هم از دعوت ما تنها اجراي مرسوماتشان را انتظار ندارند. تبليغ جان مي‌گيرد و به همان که بايد باشد، تبديل مي‌گردد. اگر قبل از قبولِ مسئوليت اجتماعي، خودمان را ساخته باشيم، هرگز در مسئوليّت، نان و آب،‌ نفوذ و قدرت، جستجو نمي‌کنيم.



اگر ما خود را بسازيم، تمام تعارضات و تزاحمات از ميان مي‌رود؛ چرا که منشأ تمام اينها شرک به خداوند متعال است. دستگاه خدا با اين رقابت‌ها نمي‌سازد. اگر شخص تسليم خداوند متعال باشد و به «اياک نعبد و اياک نستعين» ايمان داشته باشد، ممکن نيست شخص ديگري را تضعيف کند، مگر اينکه آن شخص نااهل باشد و اين بخواهد به وظيفه امر به معروف و نهي‌از منکر عمل کند.



انسانِ خود ساخته مي‌داند که زيد و عمرو، و تمام روابط اجتماعي، محکوم نظر خداوند متعال است. او از اينها چيزي نمي‌خواهد. البتّه خدا هم چنين فردي را به احسن وجه تأمين مي‌کند، به گونه‌اي که گويا افراد مأمور مي‌شوند که کارهاي او را انجام بدهند. بدون آنکه او دنبال افراد بدود و التماس و خواهش کند، افراد به سراغش مي‌آيند. نبايد تصوّر کرد که برآورده شدن احتياجات، تابع روابط اجتماعي است و با روابط حلّ مي‌گردد، نه، اين گونه نيست. روابط اجتماعي، خود، محکوم حکومت الهي است. اگر شخص خود را بسازد و الهي شود، بدون اين گونه روابط، افراد مانند يک مأمور کارهاي او را انجام مي‌دهند. خيال نكنيد اين سخن، تنها يك ادعاست، بلكه اضافه بر دلايل علمي، به تجربة ما هم رسيده است و ما تجربه کرديم و ديديم كه چنين است. روزي که آدمي مرد خدا بشود، علومي که در غير دستگاه الهي و در دانشگاه و فيضيّه نيست، نصيب انسان مي‌شود. فقط دستگاه خداوند است که توفيق چنين فيضي را دارد.



پس دوراني که انسان در جامعه توجّه به نواقص و معايب خود مي‌کند، اين دوران، دوران تبليغ نيست. بعد از فراغت از اينها، ايّام تبليغ مي‌رسد. انسان بايد در هر حال اجتماعي باشد، منتها دوران سازندگي و تبليغاتي او دوراني است كه خودش ساخته شده باشد. اين مرد خود ساخته، «كالجبل الرّاسخ» مي‌شود و ديگر توطئه‌هاي رنگارنگ و حوادث گوناگونِ اجتماعي در او اثر نمي‌كند.



پرسش:

كساني كه تا حدودي خود را ساخته‌اند، اگر بخواهند در همان حدّ، ديگران را بسازند، چگونه بايد اين كار را انجام دهند و قدم اوّل چيست؟



آيت الله بهاءالديني:

هيچ چيز به اندازة عمل انسان در ساختن ديگران مؤثر نيست. رفتار و حركات يك انسانِ وارسته، خود تبليغ به وارستگي است: «كونوا دعاة للنّاس بغير السنتكم». اين كه تمام روحانيت به حضرت امام توجّه دارند و ايشان را به عنوان الگو پذيرفتند، اين به خاطر ادعاهاي امام نيست، به خاطر عمل ايشان است. آنچه به ايشان اين جنبه را داده است، اعمال و رفتار ايشان است. ما بيش از شصت سال است كه امام را مي‌شناسيم. ايشان از ابتداي امر متعبّد بودند. در پنجاه سال پيش شايع بود ‌كه ايشان استاد فلسفه‌اند و براي افرادي مثل «مرحوم مطهري» تدريس مي‌كردند. در عين حال، همه مي‌گفتند: ما چنان مرد حكيمي كه تا اين اندازه به مسائل و معارف، ائمه عليهم السلام و اوضاع امور، آشنا باشد، سراغ نداريم. بي‌جهت نيست كه چنين توفيقاتي نصيب امام شده است.



از نظر اخلاق هم ايشان بي‌نظير بودند. شايد حدود 30 يا 25 سال ايشان با «مرحوم زنجاني» در جلسات فيضيّه شركت داشتند. هميشه پشت سر ايشان حركت مي‌كرد. حتي يك مرتبه ديده نشد كه بر ايشان پيشي بگيرد. جلسات نشست امام هم با شاگردانش تشكيل مي‌شد. مسئله استاد و شاگرد اصلاً براي امام موضوعيّت نداشت. ايشان نمي‌گفت: اينها شاگردان من هستند، نبايد با اينها بنشينيم. گاهي رياست جلسه هم به دست شاگردان مي‌افتاد، امام استاد جلسه بود، امّا جلسه را ديگران اداره مي‌كردند.



از نظر سياست و بينش اجتماعي هم كه جاي حرف نيست. زعامت و مرجعيّت عامّه «آيت الله بروجردي» تا حدود زيادي مرهون زحمات امام بود. ايشان صلاح مي‌ديدند كه بايد مرجعيّت در دست يك نفر متمركز باشد. روي همين اصل در اين جهت زياد كوشيدند. به هر حال، از ابتداي تأسيس حوزه علميه قم تاكنون ما براي امام نظير نيافتيم.



¨ پي‌نوشت‌ها

ــــــــــــــــــــــــــ

1. مصاحبه توسط نشريه حوزه درسال 1365 انجام شده است.

 

پنج شنبه 3 بهمن 1392  11:50 PM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

ذكر و ياد خدا

ذكر و ياد خدا



حجت الاسلام والمسلمين جعفر ناصري

صفحه 34 الي 37 نسخه چاپي





بسم الله الرحمن الرحيم قرآن مي‌فرمايد: «وَ لاتَكُونُوا كَالّذِينَ نَسُوا الله فَاَنْسَاهُم اَنْفُسَهُم1؛ و همچون كساني نباشيد كه خدا را فراموش كردند و خدا نيز آنها را به «خود فراموشي» گرفتار كرد».



اسباب توجه به خدا و همچنين غفلت از ياد خدا در زندگي روزمره فراوان به چشم مي‌خورد، و اين كه انسان به قضاياي اطراف خود به ديد تذكر خدايي و ياد خدا، نگاه كند يا اينكه به ديد غفلت و خدافراموشي و خودفراموشي بنگرد، به خود انسان بستگي دارد. قرآن كريم در وصف اولوالالباب مي‌فرمايد: «اَلذِينَ يَذْكُرُونَ الله قياماً وَ قعوداً وَ عَلي جُنُوبِهِم وَ يَتَفكَروُن فِي خَلْقِ السَّمواتِ وَ الاَرْض...؛2 كساني كه خدا را در حال ايستاده و نشسته، و آنگاه كه بر پهلو خوابيده‌اند، ‌ياد مي‌كنند و در اسرار آفرينش آسمان‌ها و زمين مي‌انديشند...» و در سوره نور آيه سي و هفت مي‌فرمايد: «رجالٌ لاتُلْهيهِم تجارةٌ و لابيعٌ عَنْ ذِكْرِ الله وَ إقام الصَلوة وَ إيتاءِ الزَكوة؛ مرداني كه هيچ تجارت و داد و ستدي آنان را از ياد خدا و بر پا داشتن نماز و اداي زكات غافل نمي‌كند».



در اين آيه از اين گروه به رجال تعبير شده و اين گروه را مرد مي‌داند. و در طرف مقابل با لحن تند نسبت به اهل ايمان مي‌فرمايد: «وَ مَنْ أظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِاياتِ رَبِّهِ فَأعْرَضَ عَنْهَا وَ نَسِيَ مَاقَدَّمَتْ يَداهُ إنَّا جَعَلْنَا عَلي قُلُوبِهِمْ أكِنَّةً أنْ يَفْقَهُوهُ وَ فِي ءَاذانِهِمْ وَقْرًا وَ إنْ تَدْعُهُمْ إليَ الْهدَي فَلَنْ يَهْتَدُوا إذاً أبَدَا؛ چه كسي ستمكار‌تر است از آن كس كه آيات پروردگارش به او تذكر داده شد و از آن روي گرداند و آنچه را با دست‌هاي خود پيش فرستاد فراموش كرد؟ ما بر دل‌هاي آنها (به سبب اعمالشان) پرده‌هايي افكنده‌ايم تا نفهمند؛ و در گوشهايشان سنگيني قرار داده‌ايم؛ (تا صداي حق را نشنوند) و از اين رو اگر آنها را به سوي هدايت بخوانيم هرگز هدايت نمي‌شوند».



لذا قرآن كريم در آيات متعدد با تعابير گوناگون به ياد و ذكر خدا توصيه مي‌كند و مي‌فرمايد: «يا ايها الذين امنوا اذكروا الله كثيراً؛3 اي كساني كه ايمان آورده‌ايد خدا را بسيار ياد كنيد».



در سوره بقره مي‌فرمايد: «فاذكروني اذكركم؛4 مرا ياد كنيد تا من هم شما را ياد كنم».



ذكر، به ياد خداوند در قلب و به زبان، هر دو اطلاق شده است كه مصاديق متعددي دارد از جمله قرآن كريم از مصاديق اعظم ذكر مي‌باشد5 كه بررسي جوانب مختلف آن مجال ديگري مي‌طلبد. و همچنين عبادات ديگر مثل صلاة و... از مصاديق ذكر مي‌باشند، و حتي اينكه هنگام برخورد با حرام و حلال الهي خدا را ياد كنيم و به وظيفه خود عمل كنيم نيز از مصاديق ذكر6 است كه به آن «ذكر عملي» گفته مي‌شود.



ولي آنچه كه در اين مقاله به آن خواهيم پرداخت ياد خدا در قالب ارتباط با اسماء الله است، كه مقدمه‌اي نيز مي‌باشد براي توجه در عبادات ديگر؛ زيرا گاهي سؤال مي‌شود و گمشدة افراد است كه چگونه در نماز توجه قلبي پيدا كنيم؟ كه در پاسخ بايد گفت: اگر انتظار اينست كه در طول شبانه روز پراكندگي و تشتّت فكري بر انسان حاكم باشد و نفس اشتغالات متعدد داشته باشد و وقت نماز كه مي‌شود تكبيرةالاحرام را بگوييم و وارد نماز شويم و حضور قلب و توجه نيز داشته باشيم، اين انتظار صحيحي نيست بلكه توجه در نماز نياز به مقدماتي دارد كه بايد آن مقدمات را فراهم كنيم. شايد يكي از حكمت‌هاي نوافل هم همين باشد كه قبل از نماز واجب، با چند نماز دو ركعتي نافله، انسان آرام آرام مهيا شود، از اشتغالات فاصله بگيرد و به حريم حضور قلب وارد شود و انس با اذكار اين توجه را بيشتر مي‌كند.



¨مراتب ذكر

از جمله مراتب عالي ذكر، ذكر قلبي مي‌باشد ولي براي رسيدن به آن بايد از ذكر لساني آغاز نمود. ذكر لساني كه گاهي هم مورد بي‌مهري واقع مي‌شود يكي از اسباب توجه است. حداقل اثرش اين است كه به همان مقدار ساعتي كه در طول روز انسان مشغول ذكر است، به همان اندازه توجه به خداوند دارد و اشتغالاتش نيز كاسته مي‌شود، كه اين اگر ادامه پيدا كند شروعي مبارك است و آثار بعدي ذكر يكي يكي خود را ظاهر خواهد كرد.



آيت الله العظمي بهجت1 در اين باره سخني مهم داشتند، مي‌فرمودند: «سعي كنيد با اختيار وارد ذكر خدا شويد و سعي كنيد با اختيار خارج نشويد». اگر اين قاعده در ذكر لساني عمل شود، اگر روزي چند ثانيه اين توجه اضافه شود در طولاني مدت آثار و بركات فراواني، هم «در توجه قلبي در ساير عبادات» و هم در«تهذيب نفس» دارد.



¨آثار ذكر

براي اذكار مختلف آثاري وجود دارد به عنوان مثال يكي از اذكار بسيار مجرب «حي و قيوم» است كه خداوند در قرآن اين اسم را اين‌چنين تركيب كرده كه وقتي مي‌گوييم: «يا حي يا قيوم» حقيقت آن در نيايش «انشا» است نه «اِخبار». لذا «يا حي يا قيوم» يعني «اَحْيِنا و اَقِمْنا» خدايا ما را به حيات خود حيات بده و ما را به قيوميت خود قوام و پايداري و استقامت بخش.



از اين رو اين ذكر براي كساني كه مي‌خواهند در معنويات به توفيقاتي دست يابند بسيار ضروري است چون «حيات دل» و «ثبات قدم و پايداري» از شرايط ضروري در حركت معنوي و تقرب به خداوند مي‌باشد. ولي براي تأثير اين ذكر و همچنين اذكار ديگر شرايطي گفته شده كه لازم است رعايت شود.



¨شرايط تأثير ذكر

براي همة عبادات شرايطي مطرح شده است و اذكار نيز از اين امر مستثني نيست لذا ما مي‌بينيم گاهي كتاب‌هايي نوشته مي‌شود و سرازير بازار مي‌شود كه برخي اذكار در آن آمده و آثاري نيز براي آن نقل كرده‌اند ولي هنگامي كه افراد انجام مي‌دهند به نتيجه نمي‌رسند! يكي از علت‌هايش همين است كه شرايط آن اذكار رعايت نشده كه گاهي شرايط در طول تاريخ حذف شده يا به خاطر عدم آگاهي از قواعد، نويسنده از نقل آن صرف‌نظر كرده است يا مردم شرايط اذكار را مهم نمي‌دانند و از انجام آن خودداري مي‌كنند.



¨در اينجا برخي از شرايط «تأثير ذكر» را بر مي‌شماريم:

1. دوام ذكر

به عنوان نمونه همان ذكر «يا حيُّ يا قيوم» كه از اذكار مجرب است اگر دوام داشته باشد، حيات و قوامي به دل‌ها مي‌بخشد و آن حيات را نيز پايدار مي‌كند. ضمناً دوام، متناسب با هر ذكري معناي خاص خود را پيدا مي‌كند.



2. حضور و توجه قلبي

براي حضور و توجه قلبي نبايد عجله كرد و به خاطر عدم حضور قلب، ذكر را رها كرد، بلكه با ذكر لساني و تداوم آن، حضور آرام آرام بدست مي‌آيد. (كه توضيح آن گذشت)



3. رعايت زمان و مكان

زمان و مكان در تأثير ذكر نقش اساسي دارد. گاهي اذكار مكان و زمانشان بيان شده كه لازم است رعايت شود، ولي اگر زمان و مكان خاصي هم براي آنها مشخص نشده باشد، زمان و مكان ثابت و منظم در تأثير آن نقش خواهد داشت. لذا در حالات امام خميني قدس سره مي‌بينيم كه ايشان هر شب دقيق ساعت نه شب به حرم اميرالمؤمنين عليه السلام مشرف مي‌شدند و يا آيت الله مرعشي نجفي سال‌ها، قبل از اذان صبح پشت در حرم حضرت معصومه عليها السلام منتظر مي‌ماندند تا اولين زائر حرم باشند و آن لحظات ملكوتي را درك كنند. مرحوم سيد مرتضي كشميري كه از بزرگان علماي نجف است (استاد مرحوم شيخ حسنعلي نخودكي)، در احوالات ايشان حكايت شده: در ايوان طلاي حرم اميرالمؤمنين عليه السلام تصميم داشتند كه به مدت چهل روز توسل يا ذكر يا ختمي را در سجده داشته باشند. يك شب مصادف شد با شب زيارتي، و ايوان پر از جمعيت و رفت و آمد شد ولي ايشان نه زمان ذكر و نه مكان آن را تغيير ندادند، حتي وقتي سر از سجده برداشتند، ديدند مقداري صورتش از فشار آسيب ديده است. اين نشان مي‌دهد كه اين مسير را بايد از روي قواعد طي كرد.



¨يادآوري

البته در سيرة بزرگان حكايت شده كه در مسير رفت و آمد مشغول ذكر بودند. ولي آن از باب اين است كه كه از همه فرصت‌ها به نحو احسن استفاده شود و اينكه تمام لحظات و اوقات خود را به ياد خداوند بگذرانند. ولي اگر بخواهيم از ذكر نهايت استفاده شود لازم است تا حد ممكن در زمان و مكان مخصوص (اولويت با مكان‌هاي مقدس است) در حال آرامش و همراه با ادب نشسته و مشغول ذكر شويم.



4. معرفت به ذكر و انشاي آن

اگر ذكر توسط يك عالم رباني زاهد راه رفته حكيم، به شخصي انشاء شود اين ذكر تأثير بيشتر دارد. برخي افراد ذكري را سرخود مي‌گويند و به نتيجه نمي‌رسند و حتي اگر از اذكار خاص باشد چه بسا دچار مشكلات متعدد شوند. و يا دير به نتيجه مي‌رسند ولي نزديك‌ترين راه و اقرب الطرق آن است كه بيان شد.



آيت الله كشميري قدس سره از بزرگاني بود كه اين مسير را با قواعدش طي كرده بود چرا كه در مكتب اخلاقي نجف شاگردي كرده بود و مكتب نجف از مرحوم سيد علي شوشتري تا مرحوم ملاحسينقلي همداني و شاگردان او مانند ميرزا جواد ملكي تبريزي و شيخ محمد بهاري و سيد احمد كربلايي و شاگرد او مرحوم علامه قاضي طباطبايي تا برسد به علامه طباطبايي و آيت الله العظمي بهجت، شجرة طيبه‌اي هستند كه مي‌توانند براي حوزه‌هاي علميه الگو ‌باشند.



آيت الله كشميري با روش‌هاي اساتيد متعدد از جمله مرحوم قاضي آشنا بود همه اين‌ها را داشت علاوه بر آن، خودش نيز داراي استعداد و جوهرة خاص و توانايي‌هاي ويژه بود كه ايشان را در سير و سلوك صاحب‌نظر كرده بود.



ايشان شرايط دادن ذكر را به طور جامع داشتند كه هر ذكر چه آثاري دارد و چه تعدادي بايد گفته شود و در چه زمان‌ها ومكان‌هايي گفته شود و همچنين نسبت به فرد ذاكر نيز شناخت داشتند كه ايمان و روحيات و ظرفيت او در چه سطحي است و با توجه به داشته‌هاي معنوي او و كاستي‌هاي او ذكري را براي درمان يا براي رشد و رسيدن وي به مقام خاصي انشا مي‌كردند.



لذا گاهي يك ذكر را به افراد متعدد مي‌دادند ولي در تعداد با هم تفاوت داشت كه اين در شناخت و معرفت ايشان به «ذكر» و فرد «ذاكر» ريشه داشت.



و اين انشا كردن هم بسيار موضوعيت دارد كه اين ذكر به انشا و دستور چنين عالمي باشد يا اينكه انسان از طرف خود اين ذكر را شروع كند.



زيرا وقتي ذكر از آن عالم رباني گرفته شود، يك پيوند و ارتباط با او برقرار شده و ذاكر تحت تأثير آن عالم حكيم قرار مي‌گيرد كه گاهي اثر آن پيوند از خود ذكر بيشتر است. زيرا اين ذكر با پشتوانه روحي ايشان انشا و ارائه شده است و چه بسا اين حمايت معنوي و روحي برخي از مشكلات در مسير را حل كند و مسير هموار شود.



السلام علينا و علي عباد الله الصالحين و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته



¨ پي‌نوشت‌ها

ــــــــــــــــــــــ

1. سوره حشر: 19.

2. سوره آل عمران: 191.

3. سوره احزاب: 41.

4. سوره بقره: 152.

5. «و انزلنا اليك الذكر»

6. كافي، ج20، ص 80

پنج شنبه 3 بهمن 1392  11:51 PM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

لقمه حيواني

لقمه حيواني



نويسنده: جواد محدثي

صفحه 38 الي 39 نسخه چاپي





نور سبز در محراب فضاي معنوي خاصي را براي نمازگزاران به وجود آورده بود و در آن نيمه شب چهره‌ها را نوراني‌تر و روحاني‌تر مي‌ساخت. هر كس به كاري مشغول بود. يكي در حال قيام، ديگري در قعود و يكي ديگر در حال سجده، يكي دعا مي‌خواند، يكي اشك مي‌ريخت، ديگري قرآن مي‌خواند...



مرد عربي كه تازه وارد مسجد شده بود، دنبال جايي مي‌گشت تا بنشيند و اعمال مسجد سهله را انجام دهد. كسي چه مي‌دانست! شايد او هم مي‌خواست مثل من چهل شب چهارشنبه بيايد و با ديدار امام زمان عليه السلام و نگاه مهربان او، دردهاي نهفته‌اش را درمان كند.



وقتي ديد كه اطراف محراب جاي سوزن انداختن نيست، به عقب برگشت. با دست اشاره كردم كه نزد من بيايد. كمي جا به جا شدم و برايش جا باز كردم.



سلام و عليكي كرديم و كنارم نشست. قرآنش را باز كرد و مشغول خواندن شد. برخاستم و به نماز ايستادم تا روي نياز به درگاه آفريننده بي‌نياز بسايم. در ركعت دوم بودم كه او نيز برخاست و به نماز مشغول شد. تسبيحم را از سجاده برداشتم و سرگرم ذكر شدم...



پس از مدتي كه گذشت. از من پرسيد: چند وقت است كه به اين مسجد مي‌آيي؟



از لهجة عربي‌اش كاملاً هويدا بود كه اهل عراق است. گفتم: 36 هفته است كه توفيق دارم در اين مسجد نماز امام زمان عليه السلام را بخوانم.



پرسيد: به مرادت هم رسيده‌اي؟ گفتم: هنوز نه!



با بي‌ميلي پاسخش را مي‌دادم. آخر مسجد سهله كه جاي حرف زدن نبود. من پاسخ‌هاي كوتاه مي‌دادم و او سؤال ديگري مي‌پرسيد. از اين رو، برخاستم و دو ركعت نماز قضا به جا آوردم. تشهد و سلام را مي‌گفتم كه ديدم بقچة غذايش را باز كرد. بوي غذاي خوشمزه‌اي از درون قابلمة كوچكش شامه را نوازش مي‌داد. منتظر شد تا نمازم تمام شود. سپس گفت:

- بسم الله.

نوش‌جان، بفرما.

- خوشمزه است، يك لقمه بخور.

نه نمي‌خورم، ممنون.



چند بار كه اصرار كرد، گفتم: برادر! اينها كه مي‌خوري غذاي حيواني است. من يازده ماه است كه به غذاهايي كه گوشت و روغن دارد، لب نزده‌ام. اگر به خودت سختي ندهي و از اين لقمه‌هاي حيواني بخوري موفق به ديدار امام زمان عليه السلام نمي‌شوي!



اين را گفتم و عبا را بر سرم كشيدم و به سجده رفتم. مي‌خواستم با اين كار، بوي غذا و گوشت را استشمام نكنم تا مبادا اشتهايم تحريك شود و از عبادت باز بمانم.



در سجده بودم كه شنيدم مي‌گفت: آنچه شنيده‌اي به اين معناست كه همچون حيوانات غذا نخوري، يعني به حلال و حرام پاي‌بند باشي [و آداب شرعي را در غذا خوردن رعايت كني...] نه اينكه غذايي كه از گوشت حيوانات است، اصلاً نخوري؛1



پس از چند لحظه سرم را از سجده بلند كردم تا بپرسم منظورش چيست؛ اما او رفته بود. با شتاب خود را به درِ مسجد رساندم، اما اثري از او نديدم. دو دستي بر سرم كوفتم و تازه فهميدم که شايد...!2



¨ پي‌نوشت‌ها

ـــــــــــــــــــــ

1. لازم به يادآوري است كه در روايات حكايت شده: «گوشت از بهترين غذاهاست، چنانچه قرآن كريم در وصف بهشت و بهشتيان مي‌فرمايد: ولحم طير مما يشتهون» و همچنين كراهت دارد كه انسان تا چهل روز گوشت نخورد كه يكي از آثارش سوء خلق است. از طرفي نيز از پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله و سلم حكايت شده: گوشت خام نخوريد كه اين نوع خوردن به حيوانات درنده اختصاص دارد. (حلية المتقين، علامه مجلسي، ص38-40) همچنين توصيه شده كه خوردن زياد گوشت باعث قساوت قلب مي‌شود. (ر.ك: گناهان كبيره، عبدالحسين دستغيب) از اين رو لازم است در اين باره دچار افراط و تفريط نشويم و بايد حد اعتدال را نگاه داشت.

2. با استفاده از كتاب سيماي آفتاب، ص197، با دخل وتصرف

پنج شنبه 3 بهمن 1392  11:51 PM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

نقش تربيت در تعالي اخلاق

نقش تربيت در تعالي اخلاق



نويسنده: محسن ملاكاظمي

صفحه 40 الي 43 نسخه چاپي



اشاره: موضوع اخلاق، رابطه انسان با خود، خدا، ديگران و طبيعت را در بر مي‌گيرد. از اين رو اصلاح اخلاق، يعني اصلاح همة روابط انسان در رسيدن به تعالي واقعي، كه خود موجب شكوفايي استعدادها است. در اين مسير لازم است «استعدادها»، «افعال»، «آرزوها» با «غايت وجودي» و «هدف خلقت» انسان هماهنگ شود؛ و مقدمه اين هماهنگي شناخت و آگاهي از «نقطه‌هاي كمال» و «راه‌هاي رسيدن به آن»، «بايدها»، «نبايدها» و همچنين آگاهي از «هست‌ها» و «واقعيات تكويني» مي‌باشد. اينكه شناخت از موضوعات فوق همه به عهده علم اخلاق است و يا علوم ديگر نيز در اين راستا به كمك اين علم مي‌آيند تا تعالي اخلاقي صورت پذيرد موضوعي است كه در اين نوشتار تبيين خواهد شد:





¨تعريف اخلاق

اخلاق جمع خُلْق مي‌باشد و «خُلق» ملكه و هيئت پايدار نفساني است كه افعال به آساني و بدون فكر و نظر از آن صادر مي‌شود؛ اگر افعالي كه از اين هيئت صادر مي‌شود شرعاً و عقلاً پسنديده باشد اين هيئت را خلق نيكو گويند و اگر زشت و ناپسند باشد خلق بد ناميده مي‌شود».1



براي تبيين تعريف فوق توضيح چند واژه لازم است:



¨1. ملكه

حالات و صفات نفس انسان مثل حالات و صفات بدن انسان2 دو گونه‌اند: برخي به سرعت دگرگون مي‌شوند كه به آن «حال» مي‌گويند و برخي پايدارند، كه به راحتي تغيير نمي‌كنند. اين صفات پايدار در اثر تكرار اعمال خاص متناسب با آن صفت در انسان پديدار مي‌شود كه به آن «ملكه» گويند.



¨2. انجام كار به صورت روان و راحت

در تعريف اخلاق اين قيد مطرح شده از اين رو به رفتارهايي كه انسان با تكلف و سختي انجام مي‌دهد آن عمل را اخلاقي نمي‌گويند مثل بخششي كه با اكراه و زحمت انجام شود ولي اگر همين بخشش توأم با آساني و رغبت باشد اين فعل، اخلاقي است و اين شخص داراي ملكه سخاوت مي‌باشد.



¨تعريف علم اخلاق

«اخلاق علمي است كه به ما نشان مي‌دهد روابط گوناگون خود را چگونه تنظيم كنيم تا به هدف غايي از خلقت خويش دست يابيم.



در علم اخلاق از صفات پايدار نفساني بحث مي‌شود و معلوم مي‌شود كه هر انسان بايد كدام صفت نفساني را در خود تقويت و كدام يك را از خود دور كند. همچنين در علم اخلاق رفتارهاي متناسب با هر يك از صفات نيكوي نفساني شناخته مي‌شود. يعني افعال خوب و درست از افعال بد و نادرست تميز داده مي‌شود».3



بنابراين موضوع علم اخلاق اعم از ملكات نفساني است كه فلاسفه اخلاق تاكنون روي آن تأكيد داشته‌اند بلكه موضوع اخلاق با توجه به آيات قرآن كريم و روايات اهل‌بيت عليهم السلام همة كارهاي آدمي است كه متصف به خوب و بد مي‌شوند و مي‌توانند موجب پيدايش كمال و فضيلت و يا رذيلت و نقص در نفس آدمي گردند.4



به عبارت ديگر در علم اخلاق چند چيز مورد ارزش‌گذاري ماست: ملكات و حالات نفساني و افعال كه رنگ ارزشي داشته باشند؛ كه ملكات را با اوصافي همچون «فضيلت» و «رذيلت» ارزش‌گذاري مي‌كنيم. افعال را با اوصافي چون جميل، نيكو، خوب، قبيح، بد، درست و نادرست توصيف مي‌كنيم.



در كتاب‌هاي اخلاقي گذشتگان علاوه بر شناسايي ملكات و رفتارهاي نيكو، راه‌هاي دستيابي به اين ملكات نيز تا حدودي معرفي مي‌شده است. كه مي‌توان گفت اين بخش از كتب اخلاقي در واقع مربوط به حوزه تعليم و تربيت است. براي تبيين بيشتر نظر شما را به تعريف اجمالي از «تعليم و تربيت» به عنوان يك رشته علمي جلب مي‌كنيم:



تعريف: «تعليم و تربيت دانشي است كه چگونگي هدف‌گذاري و راه‌هاي رسيدن به اهداف آموزشي و پرورشي را نشان مي‌دهد».5



توضيح: دانش تعليم و تربيت مستقيماً ارزش‌گذاري نمي‌كند؛ يعني «خوب» يا «بد» بودن اخلاقي افعال را مشخص نمي‌كند؛ بلكه خوبي و بدي افعال و ملكات را از علم اخلاق مي‌گيرد و سپس نشان مي‌دهد كه چگونه مي‌توان ملكات خوب را در افراد پديد آورد و چگونه مي‌توان ملكات بد را از آنها زدود.



البته همان‌طور كه از عنوانش معلوم است تعليم و تربيت فقط راه‌هاي كسب و حفظ صفات اخلاقي را نشان نمي‌دهد، بلكه مي‌آموزد كه اگر بخواهيم مفاهيم خاصي را آموزش دهيم چگونه بايد عمل كنيم.6



¨يادآوري 1

دانش تعليم و تربيت براي آنكه بتواند راه دستيابي به صفات اخلاقي نيكو را نشان دهد از دانش‌هايي چون روانشناسي بهره مي‌برد. در علم النفس و روانشناسي از حقايق نفساني و «هست‌ها» خبر مي‌دهد و بديهي است كه تا از هست‌ها آگاهي نداشته باشيم و اينكه انسان و نفس آن چه شئون و ابعادي دارد و... نمي‌توانيم در تعالي اخلاق به توفيقاتي دست يابيم.7



روانشناسي تربيتي در واقع مهمترين و كاربردي‌ترين رشته‌هاي روانشناسي است كه تلاش دارد اصول، قوانين و يافته‌هاي شاخه‌هاي مختلف روانشناسي را در قلمرو تعليم و تربيت مورد استفاده قرار دهد.8



¨يادآوري 2

از آنجا كه علوم تربيتي و روانشناسي از جمله علوم انساني است و تدوين «علوم انساني» با «جهان‌بيني» افراد و مكاتب ارتباط مستقيم دارد از اين رو هر فرد و گروهي كه بخشي از اين علوم تربيتي و روانشناسي را توسعه داده به همان اندازه نگرش‌هاي خود را هم در آن دخالت داده است به همين خاطر ضرورت دارد كه با جهان‌بيني اسلامي به علوم تربيتي و روانشناسي نگريست و سره را از ناسره جدا كرد و به خدمت اخلاق گرفت.



در كتاب آموزه‌‌هاي بنيادين علم اخلاق مي‌خوانيم:

در بخشي از حوزه بزرگ «تعليم و تربيت» كه فلسفه تعليم و تربيت ناميده مي‌شود، از مطالب مطرح در حوزة اخلاق بهره‌گيري مي‌شود. يعني در فلسفه تعليم و تربيت ديدگاه‌هاي مختلف تأثير مي‌گذارند. مثلاً اگر ديدگاه اخلاقي يك فيلسوف تربيتي اين باشد كه هر عمل فقط در صورتي خوبِ اخلاقي است كه فايده‌اي براي عامل آن پديد آورد، در اين صورت نظر او دربارة اهداف نهاد آموزش و پرورش و هدف‌هاي اجتماعي تعليم و تربيت تغيير خواهد كرد. حال اگر ديدگاه اخلاقي فيلسوف تربيتي اين باشد كه خوبيِ هر عمل به ميزان تأثير آن در تقرب انسان به خدا بستگي دارد، اهداف نهاد آموزش و پرورش و هدف‌هاي تعليم و تربيت، در نظر او چيزهاي ديگري خواهد بود.9



¨نتيجه

از آنچه بيان شد به اين نتيجه مي‌رسيم كه علم اخلاق صفات نفساني پايدار و رفتارهاي متناسب با آن صفات را به ما معرفي و ارزش‌گذاري مي‌كند. و دانش تعليم و تربيت خوبي و بدي افعال و ملكات را از علم اخلاق مي‌گيرد و آن‌گاه نشان مي‌دهد كه چگونه مي‌توان ملكات خوب را در افراد پديد آورد و يا چگونه ملكات بد را از آنها زدود.

بنابراين اخلاق انسان‌ها ريشه در تربيت آنها دارد و به تعبير استاد شهيد مطهري اخلاق اثر و نتيجه تربيت است و انسان مي‌تواند با تربيت صحيح به فضائل عالي اخلاقي دست يابد.10



حال كه ضرورت بحث تربيت و رابطه آن با اخلاق تبيين شد نظر شما را به تربيت از نگاه اسلام جلب مي‌كنيم:



¨تربيت در اسلام

اگر والدين حق اطاعت بر فرزندان دارند، فرزندان نيز حق بزرگ‌تري بر عهدة والدين دارند و آن حق تعليم و تربيت است. يعني زمينه را فراهم كنند تا استعدادها و قابليت‌هاي بالقوة آنان در ابعاد جسمي، شناختي، عاطفي، رواني، اجتماعي، اخلاقي، معنوي و... به فعليت و شكوفايي برسد.



در اين باره از حضرت علي عليه السلام حكايت شده: «...حقُّ الْوَلَدِ عليَ الوالد ان يُحَسِّن اْسْمُه و يُحَسِّن ادبه و يعلّمه القرآن؛11 حق فرزند بر پدر آن است كه نام نيكو بر او برگزيند و خوب ادبش كند و به او قرآن بياموزد».



مسئوليت والدين در تربيت فرزندان به قدري سنگين و مهم است كه امام سجاد عليه السلام در انجام اين وظيفة خطير از خداوند چنين استمداد مي‌كند: «بار الها مرا در تربيت فرزندان و نيكي به آنها ياري فرما».12



¨مراحل تربيت

از نظر اسلام تربيت مراحلي دارد كه در هر مرحله لازم است دقت و حوصله لازم به كار رود. بر خلاف برخي، كه تربيت را از دوران كودكي مي‌دانند؛ اسلام برنامة تربيتي را از پيش از انعقاد نطفه شروع مي‌كند از اين رو مي‌توان مراحل تربيت را بدين ترتيب برشمرد:



1. مرحلة پيش از حمل؛

2. مرحلة جنيني؛

3. مرحلة نوزادي؛

4. مرحلة بعد از دوسالگي؛

5. و مراحل بعدي كه از جنبه‌هاي مختلف داراي تقسيم بندي‌هاي متعدد است.



آنچه مهم است اين است كه در هر مرحله تربيتي بايد سه محور زير مورد توجه قرار گيرد تا تربيت صحيح انجام پذيرد:

الف: شناخت ويژگي‌ها

ب: تعيين نيازها

ج: تأمين نيازها به صورت مطلوب



با توجه به محدوديت مجال، در اين شماره به توضيح مرحله اول مي‌پردازيم و انشاءالله بحث را در شماره‌هاي بعدي پي ‌مي‌گيريم.



1. مرحله قبل از حمل

اين مرحله را نيز مي‌توان به دو مرحله عمده تقسيم كرد:



الف: مرحله قبل از ازدواج

چنانچه گذشت در اسلام نقطه‌هاي آغازين تربيت كودك را نه تنها قبل از تولد بلكه قبل از ازدواج مي‌داند كه يكي از دلايل آن موضوع وراثت است. زيرا در جريان تشكيل نطفه نقش عوامل ژنتيكي13 و سهم وراثت در تكوين شخصيت كودك به چشم مي‌خورد.



وراثت: به طور كلي مجموعه خصوصيات و ويژگي‌هاي غير اكتسابي كه از اجداد گذشته و از طريق والدين، توسط «ژن‌ها»14 به فرزند انتقال مي‌يابد، وراثت يا انتقال ژنتيكي مي‌نامند. وراثت پديده‌اي بسيار پيچيده است كه تبيين آن در حوصله اين نوشتار نيست ولي به طور خلاصه مي‌توان گفت: هنگامي كه تخمك15 (سلول جنسي ماده) در محيط رحم، توسط سلول جنسي نر يا اسپرماتوزوئيد بارور مي‌شود، نطفه منعقد مي‌شود. به هنگام تشكيل نطفه، جنين تركيب معيني از كروموزم‌ها (بيست و سه جفت نيمي از پدر و نيمي از مادر)، ‌يا تركيب مشخصي از ژن‌هاي والدين را دريافت مي‌كند. صفاتي كه از ژن‌ها به كودك منتقل مي‌شود، ممكن است مستقيم از پدر و مادر و يا از اجداد پيشين باشد.16

در فرايند تشكيل نطفه هرگونه اختلال در تركيب كروموزوم‌ها مي‌تواند موجبات نقص جنين را فراهم آورد.



مطالعات انجام شده نشان مي‌دهد نسبت معلوليت‌هاي ژنتيكي ناشي از ازدواج‌هاي فاميلي به طور قابل ملاحظه‌اي بيشتر از ازدواج‌هاي غير فاميلي است.17



اصل موضوع وراثت از نظر علمي مسلم مي‌باشد و در روايات اسلامي نيز بر اين موضوع تأكيد شده است به عنوان نمونه از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم حكايت شده: «تجوزوا في الحجز الصالح فان العِرْقَ دساسٌ؛18 از خانواده‌هاي شايسته و صالح همسر برگزينيد، زيرا ويژگي‌هاي (والدين و اجداد) از طريق عرق=[ژن] (به فرزند) منتقل مي‌شود».

و در روايتي ديگر مي‌فرمايد: «حسن الاخلاق برهان كرم الاعراق؛19 خوبي اخلاق يك فرد نشان نيكو بودن ژن‌هاي اوست (كه از والدين به او منتقل شده است)».



با توجه به آنچه گذشت در منابع ديني، روي دقت در انتخاب همسر و اصالت خانوادگي او تأكيد شده است و ويژگي‌هايي را نيز بر شمرده‌اند.20



ب: مرحله بعد از ازدواج

وقتي همسر مناسب با ويژگي‌هاي نيكو مانند دين‌داري و عاقل بودن و داراي اصالت خانوادگي انتخاب شد، مناسب‌ترين بستر براي تشكيل نطفه آماده شده است كه لازم است با اعمال و رفتار مناسب بهداشت روان زوجين تأمين شود به ويژه بهداشت رواني زن، چرا كه اثرپذيري جنين از مادر بيشتر از اثرپذيري آن از پدر است.



برخورداري زوجين از نگرش مثبت و انگيزة لازم براي فرزندآوري، پرهيز از خستگي جسمي و روحي و كم‌خوابي و به دور از آشفتگي عاطفي، برخورداري از چهره‌‌اي متبسم و عاشقانه و همراه با قلبي آرام حداقل شرايط رواني لازم براي تشكيل نطفه و برداشتن گام‌هاي آغازين براي تربيت فرزند مي‌باشد كه در آيات قرآن كريم و سيره پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم توجه به غذاي حلال و طيب، خلوت‌گزيني و عزلت21 و كناره‌گيري موقت، براي تهذيب نفس و پالايش روحي و راز و نياز و دعا و درخواست فرزند صالح22 مورد توجه واقع شده است و در روايات اسلامي در مورد آداب آميزش زن و مرد و زمان و مكان و نقش آن در شكل‌گيري شخصيت و تربيت فرزند صالح توصيه‌هاي فراواني شده است23 كه اهميت موضوع را مي‌رساند.



ادامه دارد...



¨ پي‌نوشت‌ها

ــــــــــــــــــــــ

1. اخلاق شُبَّر، ص10.

2. صفات پايدار بدن مثل كوتاهي قد و صفات ناپايدار مثل تب.

3. آموزه‌هاي بنيادين علم اخلاق، محمد فتحعلي‌خاني، ج1، ص17.

4. اخلاق در قرآن، ‌محمد تقي مصباح يزدي، ج1، ص 240.

5. آموزه‌هاي بنيادين علم اخلاق، ج1، ص33.

6. همان.

7. گرچه علم «روانشناسي» امروز از اين مسير منحرف شده است. براي آگاهي بيشتر ر.ك: اخلاق در قرآن، محمد تقي مصباح يزدي، ج2، ص 24.

8. روانشناسي تربيتي كاربردي، غلامعلي افروز، ص 16.

9. ر.ك: آموزه‌هاي بنيادين علم اخلاق، ج1، ص 35؛ و تعليم و تربيت در اسلام، مرتضي مطهري، ص88 به بعد.

10. تعليم و تربيت در اسلام،‌ص76.

11. نهج البلاغه، فيض الاسلام، حكمت 391.

12. دعاي بيست و پنجم صحيفه سجاديه (دعا دربارة فرزندان)

13. Genetical

14. ژن‌ها ذرات ريزي هستند كه در كروموزوم‌ها جاي داند. كروموزوم‌ها در هستة سلول، درون نطفه قرار دارند.

15. Ovule

16. روانشناسي تربيتي كاربردي، غلامعلي افروز، ص216.

17. لذا توصيه مي‌شود در صورتي كه داوطلبان ازدواج با هم خويشاوند هستند، حتماً قبل از ازدواج با مراجعه به مراكز مشاورة ژنتيكي تصميمات و تدابير لازم را اتخاذ كنند. (همان، ص219)

18. مكارم الاخلاق،‌ص 197.

19. غررالحكم، ص 254.

20. وسايل الشيعه، ج 14، ص 120 و كافي ج5، ص 247.

21. سوره مريم: 49.

22.«و الذين يقولون ربّنا هب لنا من ازواجنا و ذُرياتنا قُرةَ اعين و اجعلنا للمتقين اماما». سوره فرقان : 74.

23. وسايل الشيعه، ج2، ص 250 به بعد، براي آگاهي بيشتر ر.ك: حلية المتقين،‌ علامه مجلسي

پنج شنبه 3 بهمن 1392  11:52 PM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

رهايي از زندان طبيعت

رهايي از زندان طبيعت



نويسنده: هيئت تحريريه

صفحه 44 الي 45 نسخه چاپي



اشاره: آيت‌الله حاج شيخ محمد حسين غروي اصفهاني، معروف به كمپاني، از علماي بزرگوار شيعه است كه علم، عمل، دانش و تقوا را در سطح عالي با هم جمع كرده بود. او در سال 1296 ق در كاظمين به دنيا آمد. در نجف اشرف تحصيل علوم ديني را آغاز كرد و از محضر بزرگاني چون آخوند خراساني بهره‌هاي فراوان برد و شاگرداني تربيت كرد كه هر كدام فخر حوزة شيعه به شمار مي‌آيند؛ همچون: مرحوم آيت‌الله حجت كوه كمري، آيت‌الله سيد ابوالقاسم خويي، علامه طباطبايي و حضرت آيت‌الله بهجت. اين عالم برجسته كه علاوه بر توانايي بالاي علمي، زباني دائماً آشنا به ذكر خدا و عباداتي كم‌نظير و طولاني داشت، سرانجام در سال 1361 ق دارفاني را وداع گفت.1 مصاحبه‌ مجازي زير برگرفته از نامه ايشان به امام جمعة وقت زنجان2 است. معلوم است كه مخاطب اين نامه عالمي راه رفته بوده و لذا دستورهاي موجود در آن، براي همه توصيه نمي‌شود.





خُلُق: روحية خداخواهي و ميل به تقرب به حضرت حق در بسياري از مردم به ويژه جوانان وجود دارد. كسي كه مي‌خواهد به خدا و تقرب او برسد، چه بايد بكند؟



هر كس خداخواه است، بايد هميشه حاضر مع الله باشد و زبان و قلب او از ذكر و ياد خدا خالي نباشد. حتي در دستشويي، در منابع ديني اذكاري وارد شده كه نشان از اهميت فراوان ياد حق و ذكر او در حالات گوناگون است.



خُلُق: براي كساني كه اين روحية خداخواهي را حفظ كرده و مقداري راه نيز پيموده‌اند، چه اذكار و اعمال عبادي را سفارش مي‌كنيد؟



ذكر، اگر چه زياد است، ولي مناسب حال و مقام كه در قرآن، آمده است و در كلمات معصومين عليهم السلام نيز حكايت شده است، ذكر يونسيه است: «لا اله الا انت سبحانك انّي كنت من الظالمين؛ خدايي جز او نيست، پاك و منزهي تو و بدرستي كه قطعاً من از ستمگرانم» كه نتيجة آن هم در ادامة آيه آمده است.



خُلُق: نتيجة آن را مي‌شود بفرماييد؟



خداوند وقتي ذكر و مناجات و دعاي حضرت يونس را حكايت مي‌كند در ادامه مي‌فرمايد: «فاسْتَجَبْنا له و نجيناه من الغم و كذلك ننجي المؤمنين3؛ دعاي او را اجابت كرديم و او را از غم نجات داديم و مؤمنان را نيز همين گونه نجات مي‌دهيم». چون هم و غم سالك، خلاصي از زندان طبيعت است، بايد اين مقصد بزرگ، در نظر باشد كه نتيجة نجات از سجن طبيعت، ارتقا به عالم قدس است.



خُلُق: سؤال مهمي كه مطرح مي‌شود، آن است كه آثار اين ذكر يا ساير اذكار، آيا با صرف خواندن ذكر حاصل مي‌شود، يا شرايطي دارد؟



بديهي است كه اين گونه از نتايج مهم، تابع لقلقة لسان نيست؛ بلكه توجه مخصوصي به مذكور [=خداوند متعال] لازم دارد و فناي در مذكور، نتيجه نجات از سجن [= زندان] طبيعت و ملازم با بقاءالله است. البته توجه به مذكور لازم است، تا غلبة حال دست دهد و روزنه به عالم ملكوت باز شود.



خُلُق: كسي كه با اذكار، آشناست و به قول معروف، كاركرده و راه رفته است، اين ذكر را به چه تعدادي يگويد؟



مشايخ و بزرگان مي‌فرمودند: تعداد اين ذكر اقلاً چهارصد مرتبه است. خرده خرده بايد زياد شود. شايد بعضي را كه مي‌شناسيد، دو ساعت يا زيادتر اين سجده را ادامه داده‌اند.4



خُلُق: چه وقت بهتر است اين ذكر گفته شود؟



بهترين اوقات، سحر يا بعد از نماز عشاست كه وقت انحدار [= پايين رفتن] غذاست كه نه معده پر و نه چندان خالي که ضعف بر آدمي مستولي گردد.5



¨پي‌نوشت‌ها

ـــــــــــــــــــــ

1. نقباء البشر، علامه آقا بزرگ تهراني، ج 2، ص 560.

2. آيت الله ميرزا محمود موسوي.

3. سوره انبياء: 88.

4. از اين سخن، تقريباً مي‌توان اطمينان يافت كه منظور از «بعضي كه مي‌شناسيد»، خود آيت‌الله اصفهاني بوده است. البته بزرگاني مثل مرحوم ملاحسينقلي همداني و شاگردشان ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي نيز در انس با اين ذكر شهرت دارند. بنابراين تعداد و شرايط ذكر با توجه به ظرفيت افراد، متفاوت است.

5. نامه‌هاي عرفاني، علي محمدي، ص 59

پنج شنبه 3 بهمن 1392  11:53 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها