0

متن نشریه (دو ماهنامه) خلق - شماره یازدهم

 
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

متن نشریه (دو ماهنامه) خلق - شماره یازدهم

مصباحي براي مصباح
بياناتي از آيت الله مصباح
صفحه 18 الي 21 نسخه چاپي


اشاره: از اميرالمؤمنين عليه السلام حکايت شده: «انما يستدل علي الصالحين بما يجري الله لهم علي ألسن عباده؛ نيكوكاران را به نام نيكي توان شناخت كه خدا از ايشان بر زبان‌هاي بندگانش جاري مي‌سازد».
خوش‌تر آن باشد كه سرّ دلبران
گفته آيـد در حديث ديگران
قصه ارباب معرفت و عشق و عبوديت، قصه‌اي است دلكش و شنيدني و تحو‌ل‌آفرين، كه چون بر زبان عاشقان و عالمان، جاري گردد، شيرين‌تر و دلنشين‌تر است. به ‌قول مولوي:
آن را كه دل از عشق، پـر آتش باشد
هر قصه كند، هميشه دلـكش باشـد
تـو قصه عـاشقان همـي كـم شنوي
بشنو بشنو كه قصه‌شان خوش باشد
ازين رو، در اينجا بياناتي را از آيت‌الله مصباح يزدي در مورد حضرت آيت‌الله العظمي بهجت قدس سره تقديم مي‌کنيم:

پنج شنبه 3 بهمن 1392  7:45 PM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

مصباحي براي مصباح - روزهاي آشنايي

روزهاي آشنايي
بنده از سال1331 كه به قم آمدم با ايشان آشنا شدم. تقريباً هر روز آقا را هم در راه، و هم در حرم زيارت مي‌کردم. چهره نوراني ايشان براي هر بيننده‌اي جاذبه داشت. و كيفيت نشست و برخاست و حرکات و سکنات ايشان نشان مي‌داد که در فضاي معنوي خاصي زندگي مي‌کند. و توجهشان به فوق مطالبي است كه ديگران به آن توجه دارند. تقيّدشان به عبادات و سحر خيزي و زيارت حضرت معصومه عليها السلام، از چيزهايي بود که هر بيننده‌اي را به خود متوجه مي‌کرد. به ويژه كساني كه دوست داشتند يك الگوي رفتاري براي خودسازي بشناسند و پيروي كنند

پنج شنبه 3 بهمن 1392  7:46 PM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

زهد و ساده زيستي

زهد و ساده زيستي
آيت الله بهجت منزلي جنب مدرسه حجتيه قم اجاره کرده بودند و بعد در جاي ديگري خانه‌اي را اجاره کردند که ظاهراً دو اتاق بيشتر نداشت. در وسط آن اتاقي که ما خدمت ايشان مي‌رسيديم، پرده‌اي کشيده شده بود که پشت پرده خانواده‌شان زندگي مي‌کردند و طرف ديگر پرده، ما به حضور ايشان مي‌رسيديم. زندگي‌شان بسيار ساده و دور از هر گونه تکلف و توأم با يک عالم نورانيت و معنويت بود.
خانه كنوني نيز ظرفيت اجتماع زيادي را ندارد. دو - سه اتاق کوچک دارد، با همان گليم‌هايي که از چهل- پنجاه سال پيش داشتند. بعد از مرجعيت نيز منزلشان هيچ تغييري نکرده بود. لذا جاي پذيرايي و ملاقات از بازديد کنندگان کم است. از اين رو، در اعياد و ايام سوگواري در مسجد فاطميه حضور مي‌يافتند و مشتاقان در آنجا به زيارت ايشان مي‌رفتند

پنج شنبه 3 بهمن 1392  7:47 PM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

شخصيت جامع

آيت الله بهجت جامع دقت‌هاي مرحوم آقا ميرزا محمد تقي شيرازي از طريق شاگردان بر جسته‌شان آقا شيخ محمد كاظم، و همين‌طور نوآوري‌هاي مرحوم آقاي نائيني و مرحوم آقا شيخ محمد حسين اصفهاني، و تربيت‌هاي معنوي مرحوم آقاي قاضي است. به بركت اين استادان، شخصيت جامعي تربيت يافته كه نعمت بسيار بزرگي در عصر ما به حساب مي‌آيد.
خداي متعال هم به ايشان ويژگي‌هاي شخصي و استعدادهاي ذاتي عطا فرموده كه اكتسابي نيست؛ خدادادي است.
ايشان در مسائل علمي فوق العاده دقيق هستند و بدان اهتمام دارند و واقعاً درس را يك وظيفه واجب جدّي مي‌دانند. به تحقيق در مسائل فقهي بسيار اهميت مي‌دهند. در مسائل عبادي و معنوي هم اهتمام كافي دارند و آنها را بال ديگري براي پرواز انسان تلقي مي‌كنند كه هيچ كدام بدون ديگري كارساز نيست

پنج شنبه 3 بهمن 1392  7:47 PM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

نماز جماعت

برنامه آيت الله بهجت در حدود چهل سال قبل چنين بود که پيش از غروب قدم زنان به سوي صفائيه - که آن وقت‌ها تا نزديک پل صفائيه زمين مزروعي بود - مي‌رفتند و از زمين‌هاي مزروعي مي‌گذشتند و در آنجا مي‌نشستند و بعد، نماز مغرب و عشا را در آن زمين‌ها مي‌خواندند و بعضي دوستان که علاقه‌مند بودند، خدمت ايشان مي‌رسيدند. يكي از آن دوستان مي‌گفت: آيت الله بهجت يك شب بعد از نماز فرمودند: «اگر سلاطين عالم مي‌دانستند که انسان در حال عبادت چه لذت‌هايي مي‌برد، هيچ گاه دنبال اين مسائل مادي نمي‌رفتند...».
وقتي که اين منزل را خريدند، بيشتر دوستان در همين منزل براي نماز خدمتشان مي‌رسيدند. بعد ايشان را به مسجد فاطميه دعوت کردند تا علاقه‌مندان از نماز ايشان استفاده کنند، كه تا آخر عمر پربركت ايشان اين نماز جماعت با حال و هواي خاص برقرار بود

پنج شنبه 3 بهمن 1392  7:48 PM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

رعايت آداب شرعي

«همه علماي اخلاقي شيعه اتفاق نظر دارند كه راه صحيح تکامل، راه عبوديت است و انسان جز با اطاعت از دستورهاي خدا به مقامي نمي‌رسد. حضرت آقاي بهجت هم در رعايت آداب شرعي بسيار مقيد بودند و ريزه کاري‌هاي خاصي را در رفتارشان رعايت مي‌کردند که وصف آنها کار دشواري است. به عنوان نمونه، اين خاطره را نقل مي‌كنم تا در تاريخ بماند.
ملک مختصري در شمال، از پدر آيت الله بهجت به ايشان به ارث رسيده بود که محصول برنج داشت و بخشي از مصرف خانه ايشان از آنجا تأمين مي‌شد. ايشان مقيد بودند که مقداري از آن - هر چند فرض کنيد چند کيلو را - به همسايگان و دوستان اهدا کنند. در جريان مبارزات، مدتي بود که بنده در قم نبودم، حتي نزديکان ما هم از مكان من اطلاع نداشتند. در اين مدت ايشان يک بار کيسه‌اي برنج و بار ديگر مبلغي پول - که البته آن زمان هم خيلي زياد نبود - به منزل ما فرستاده بودند. نکته اينجاست که مبلغ پول را توسط آقازاده خود علي آقا، و خانم خودشان به خانه ما فرستاده بودند و آقا زاده‌شان سر کوچه ايستاده بود و خانم ايشان آن را به منزل ما تحويل داده بود. وقتي از مسافرت برگشتم و اين جريان را شنيدم مدتي متحير بودم كه اين چه سرّي بود كه خانمشان تشريف بياورند در منزل ما و اين مبلغ را بدهند. بعد از مدتي به اين نتيجه رسيدم که يکي از آداب شرعي اين است که اگر شوهر زني در سفر بود، مرد نامحرم در خانه‌اش نرود و اگر کاري هست، به وسيله خانمي انجام بگيرد.
اين ظرافت‌ها و ريزه کاري‌ها در گفتار و رفتار و نشست و برخاست اولياي خدا وجود دارد و همين‌هاست که بنده را در بندگي پيش مي‌برد و نزد خدا عزيز مي‌کند و به مقامات بلندش مي‌رساند

پنج شنبه 3 بهمن 1392  7:48 PM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

دستورالعمل

ايشان به کساني که دستورالعمل مي‌خواهند، رعايت مسلّمات شرع را گوشزد و تأکيد مي‌کنند كه مسلمات شرع را درست رعايت بکنيد. و آنچه مشكوك است در درجه بعد است. ايشان يك استدلالي در اين زمينه دارند كه بسيار آموزنده است و بنده هم از ايشان ياد گرفته‌ام و آن اين است كه: خداوند كه مي‌خواهد بندگان را هدايت كند و به كمال برساند، اموري را كه بيشتر در سعادت انسان مؤثر است بيشتر بيان مي‌كند لذا ما نيز اگر بخواهيم بفهميم چه چيزهايي موجب سعادت انسان مي‌شود، بايد ببينيم خداوند بر چه چيزهايي بيشتر تأكيد كرده است. هر مطلبي كه در قرآن و روايات و سيره عملي آنها بيشتر مورد توجه بوده، معلوم مي‌شود در تكامل انسان بيشتر مؤثر است. از جملة آنها اهتمام به نماز است. اين همه آياتي كه در قرآن درباره نماز آمده است و اين همه رواياتي كه درباره رعايت وقت نماز، حضور قلب در نماز و آداب نماز است. شايد در هيچ بابي از ابواب فقه و دستورات شرع نداشته باشيم. ايشان گاهي به عنوان طعن و طنز مي‌گفتند: «ماها براي تکاملمان دنبال چيزي مي‌گرديم که نه خدا گفته، نه پيغمبر و نه امامي».
 
 
پنج شنبه 3 بهمن 1392  7:48 PM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

نماز اول وقت و مقامات عالي

آيت الله بهجت از آقاي قاضي قدس سره نقل مي‌کردند که ايشان مي‌فرمود: «‌اگر کسي نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالي نرسد، مرا لعن کند! و يا فرمودند: به صورت من تف بيندازد».
 
 
پنج شنبه 3 بهمن 1392  7:49 PM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

كمالات معنوي و كرامات

به نظر مي‌رسد که ايشان از نظر مراتب عرفاني و كمالات معنوي در مقامي هستند كه غالباً عوالمي از غيب را شاهدند و چه بسا در آن، حقايقي از جمله حقيقت بعضي افراد را هم ببينند؛ اما چون خود نمي‌خواهند افراد را اين چنين ببينند، غالباً ذکر «يا ستار» را تکرار مي‌کنند تا خداوند نهان افراد را بر ايشان پنهان سازد.
کساني که ساليان متمادي با ايشان معاشرت داشتند، گاهي چيزهايي از ايشان مي‌ديدند که به اصطلاح کرامت و امر خارق العاده است؛ هر چند ايشان طوري برخورد مي‌کردند که معلوم نشود امري که از ايشان به ظهور پيوسته کاملاً امر خارق العاده‌اي است. يك نمونه را بيان مي‌کنم:
زماني که حضرت امام قدس سره در تبعيد به سر مي‌بردند، بسياري از فضلا و بزرگان علاقه‌مند به ايشان، مورد آزار و اذيت دستگاه قرار مي‌گرفتند و به محض اينکه گفتار يا رفتاري از آنها ظاهر مي‌شد، از منبر بازشان مي‌داشتند و آنها را جلب و زنداني مي‌كردند. يادم مي‌آيد آقاي جنتي تحت تعقيب قرار گرفتند، او را دستگير كردند و ما همه نگران بوديم. من موضوع را به آقاي بهجت گفتم و ايشان تأملي کردند و فرمودند: «ان شاء الله خبر آزادي ايشان را براي من بياوريد». فرمايش آقاي بهجت در آن موقعيت، مژده‌اي براي ما بود که اين جريان ادامه پيدا نمي‌کند و مشکلي پيش نمي‌آيد. مواردي هم بود که ما به ايشان عرض مي‌کرديم براي شخصي دعا بفرماييد، ولي آقا چنين چيزي نمي‌گفتند و شخص مورد نظر نيز به زودي آزاد نمي‌شد

پنج شنبه 3 بهمن 1392  7:49 PM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

كتمانِ مقامات معنوي

يکي از ويژگي‌هاي ايشان كتمان كردن مقامات معنوي است. بسيار كم اتفاق مي‌افتد که چيزي بگويند و يا به گونه‌اي رفتار کنند که شخص متوجه و مطمئن شود که ايشان يک امر خارق العاده‌اي را انجام داد و يا علم خارق العاده‌اي دارند. فقط افرادي که سال‌ها با ايشان معاشرت داشته‌اند، گاهي به نکته‌هايي برخورد کرده‌اند که نشانه‌هاي قطعي است بر اين موضوع كه ايشان قدرت‌هايي بيش از ديگران در اختيار‌ دارند

پنج شنبه 3 بهمن 1392  7:49 PM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

تربيت غير مستقيم

براي اينکه از نکات اخلاقي ايشان استفاده کنيم، معمولاً چند دقيقه‌اي زودتر در جلسه درس حاضر مي‌شديم. ايشان معمولاً پيش از درس تشريف مي‌آوردند و غالباً بلکه هميشه به طور غير مستقيم ما را نصيحت مي‌کردند. گاه حديث يا داستاني تاريخي نقل مي‌کردند كه اين حديث يا داستان با رفتار روز گذشته ما چنان تناسب داشت که گويي ايشان دارند حالات ما را بيان مي‌کنند. ساير دوستان نيز مي‌گفتند كه مطالب ايشان درست بر زندگي ما منطبق مي‌شود. ايشان با اين شيوه قصور و اشتباهاتمان را به ما گوشزد مي‌كردند

پنج شنبه 3 بهمن 1392  7:50 PM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

چراغ خاموش

مصاحبه با آيت الله محسن خرازي
صفحه 22 الي 25 نسخه چاپي


خلق: بسم الله الرحمن الرحيم. ضمن تشكر از حضرت‌عالي، با توجه به اينكه آيت الله العظمي بهجت عليه السلام هم فقيه بودند و هم عارف، اين دو بعد از شخصيت ايشان چه ويژگي‌هايي داشت؟
آيت الله خرازي: بسم الله الرحمن الرحيم. الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين الي قيام يوم الدين.
مرحوم آيت الله العظمي بهجت قدس سره از جملة علمايي است كه در فقه جامع بودند، دورة فقه را از ابتدا تا آخر، با كمال دقت و تأمل ديده بودند و در اين زمينه‌ها يادداشت‌هايي داشتند. هم در مباحث فقه كتاب‌هاي متعددي دارند، و هم در اصول بحث‌هاي مفيد و موجزي دارا مي‌باشند. بناي ايشان اين بود كه مطالب را به ايجاز و اختصار بگويند، لذا كتاب‌هاي ايشان محتاج شرح و تفصيل است. معمولاً بزرگان علما چون بيشتر مي‌خواستند از اوقاتشان استفاده كنند، مباحث را به ايجاز و اختصار برگزار مي‌كردند، درس فقه و اصول ايشان هم تا روزهاي آخر برقرار بود.
در مسائل فقهي هم با عده‌اي از شاگردهايشان مانند آيت الله محفوظي برنامه داشتند و به استفتائات پاسخ مي‌دادند. حافظه‌‌اي قوي داشتند و اين امر در مباحث علمي، كمك زيادي به ايشان مي‌كرد و هر چه را كه خوانده و قبلاً تحقيق كرده بودند، حضور ذهن داشتند و گاهي به منابع مراجعه مي‌كردند، اين حافظه خيلي به ايشان كمك كرده بود تا كارهاي قبلي‌شان را هم داشته باشند و به استفتاء هم پاسخ دهند و به درس‌هاي علمي‌شان هم برسند. يك وقتي يادم مي‌آيد كه ايشان درباره حافظة مرحوم آسيد ابوالحسن اصفهاني - از مراجع بزرگ تقليدِ قبل از مرحوم آقاي بروجردي - سخن مي‌گفت؛ به طوري كه درس را در مسير منزل تا محل درس، مرور مي‌كرد و آنچه را كه در ذهنش بود، در طول راه، بدون مطالعه، درس مي‌گفت. حافظه قوي، نعمت بزرگي است كه خداوند به بعضي بندگانش از جمله آقاي بهجت قدس سره عنايت كرده بود.
ايشان در طول عمر شريفشان، همه‌اش اشتغال علمي داشتند تا روزي كه از دنيا رفتند. ايشان جامعيت داشتند و در طريقة اهل‌بيت عليهم السلام بودند. افراد را به مباني اهل‌بيت عليهم السلام سوق مي‌دادند و از تبليغات وهّابي‌ها و از حركات آنها بسيار ناراحت بودند و آنها را مصيبت اسلام مي‌دانستند؛ چون زير بار حق نمي‌روند و حاضر نيستند كه با بحث راه را پيدا كنند و بر عقايد انحرافي خودشان اصرار دارند. آيت الله بهجت قدس سره شواهدي از تاريخ از كتاب‌هاي عامه بر محكوميت آنها مي‌آوردند و بر مسئلة وهابي‌ها بسيار حساس بودند. خواستشان اين بود كه طلاب، علما و بزرگان و مردم متوجه خيانت اين وهابي‌ها باشند و معمولاً در مباحث به روايات و عبارات خود آنها كه در كتبشان آمده، استشهاد مي‌كردند.
اما در مورد بعد عرفاني و معنوي ايشان؛ بايد گفت عرفان ايشان همان عرفان قرآن و انبياي الهي و ائمه اطهار عليهم السلام و روايات است. از او چيزي جز قرآن و احاديث نشنيديم. وقتي از ايشان سؤال مي‌كردند كه شما استادي را معرفي كنيد، من به ياد ندارم كه براي تربيت طلاب در زمان ما استاد مشخصي را معرفي كرده باشند، ولي ارجاع مي‌دادند به روايات؛ مثلاً مي‌فرمودند: كتاب جهاد با نفس وسائل الشيعه را مطالعه كنيد. معلوم است كه سخنان اهل‌بيت عليهم السلام مي‌تواند براي تهذيب راه‌گشا و راهنما باشد.
مرحوم آقاي بهجت قدس سره، هم ذاكر بودند، هم مذكّر بودند. خدا را هميشه به طور واقعي به ياد داشتند. وقتي كه با مردم بودند، مذكّر بودند و ديگران را هم به ياد خدا مي‌انداختند، با جملات كوتاه، با نقل داستان‌ها و قضايا، از بزرگان و مشايخشان. اگر احياناً قضيه‌اي مربوط به خودشان، بود به گونة شخص ثالث بيان مي‌كردند و خودشان را مطرح نمي‌كردند. خيلي پرهيز داشتند از اينكه خودشان را مطرح كنند. گاهي ديگران از ايشان تعريف مي‌كردند، و گرنه خودشان اين طور نبودند. پس هم ذاكر، هم مذكّر ديگران بودند. گاهي مي‌فرمودند آخرش كه بايد از اين دنيا دل بكنيم و برويم. چرا از حالا دل نَكَنيم؟! بالأخره بايد بگذاريم و برويم. به دنيا علاقه نداشته باشيم و به آخرت و خدا علاقه داشته باشيم. خدا را ناظر و حاضر مي‌دانستند. اولياي الهي هميشه خود را در محضر خدا مي‌ديدند و خدا را حاضر مي‌ديدند و سير مي‌كردند.
خلُق: افراد فراواني مدعي سير و سلوك و كشف و كرامات‌اند. آيا به عقيده ايشان، كسي كه با مباني فقهي و ساير علوم اسلامي آشنا نباشد، مي‌تواند در اين مسير قدم بگذارد و الگو يا استاد براي ديگران باشد؟
درباره اين مطلب من از ايشان سخن روشني سراغ ندارم؛ ولي عملاً نديدم كه ايشان كساني را كه با رياضت‌ها به مقاماتي رسيده‌اند، تأييد كرده باشند. كساني ممكن است، افراد خوبي باشند و حتي با رياضت‌هاي شرعي به مقامي رسيده‌ باشند، ولي چون جامعيت ندارند، ممكن است در مورد خودشان يا كساني كه به آنها علاقه‌مندند، دچار اشتباهاتي بشوند. كساني كه مي‌خواهند سير و سلوك بكنند، بهتر است كه به لحاظ فقهي، اعتقادات و تسلط بر كلمات اهل‌بيت، اگر خودشان اين توانايي را ندارند، زير نظر فرد جامعي باشند. افرادي كه جامع نيستند، ممكن است دستورالعملي بدهند كه شاگرد را دچار مشكلات متعدد كنند. اما اگر سير و سلوك بر اساس فقه و آموزه‌هاي قرآني و زير نظر استاد عالم و جامع باشد، اين گونه مشكلات پيش نمي‌آيد.
خلُق: ايشان بي‌ترديد از اولياي الهي و فقيهي وارسته و عارفي كامل بودند و داراي كراماتي نيز بودند كه آن را كتمان مي‌كردند. آيا در اين زمينه خاطره‌اي داريد؟
خود ايشان چيزي نمي‌گفتند. گاهي از ايشان مي‌پرسيدند كه شما خدمت حضرت ولي عصر عليه السلام تشرف داريد؟ ‌پاسخ صريح نمي‌دادند. نه مي‌گفتند: بله و نه مي‌گفتند: خير. در مشهد، تنها خدمت ايشان رسيدم، خواستم كه درباره كرامات حضرت رضا عليه السلام مطلبي بگويند. فرمودند: نمي‌توانم بگويم. ايشان بنا نداشت كه چنين اموري را بگويند احياناً اگر چيزي را صلاح مي‌دانستند بگويند، به نحو شخص ثالث بيان مي‌كردند و خيلي مراقب بودند چيزي به خودشان نسبت داده نشود و خود را عنوان نكنند؛ چون سالكان الهي توجهي به غير خدا ندارند. اگر چيزي باعث بشود كه اينها توجه به غير خدا پيدا كنند، زود راهشان را عوض مي‌كنند. مرحوم آيت الله العظمي اراكي قدس سره بعد از نمازي كه در فيضيه مي‌خواندند، در صحن مطهر حرم حضرت معصومه عليها السلام قبري بود كه براي آن هر شب فاتحه مي‌خواند. يك شب به ايشان عرض كردم كه اين قبر چه كسي است؟ فرمود: با من خويشي ندارد، بلكه او منقبتي را نقل كرده و من به خاطر آن، صاحب قبر را حق دار مي‌دانم. منقبت را از ايشان جويا شدم، فرمود: او يكي از علماي رشت بود، و به منزل مرحوم حاج محمد تقي بازاركي كه از مراجع بزرگ بودند، رفت و آمد داشت و مي‌گفت: در نجف اشرف كه بودم، شنيدم پينه دوزي نزديك حرم هست كه صاحب مقام طي الارض است. خوب من هم دوست داشتم، معمولاً جوان‌ها خيلي دوست دارند اين چيزها را. ما رفتيم به او اظهار علاقه كرديم و به او نزديك شديم و گفتيم چنين چيزي به شما نسبت مي‌دهند. گفت اصلاً هيچ نم پس نداد. خلاصه هر چه اصرار كرديم، گويي اصلاً چنين چيزي وجود ندارد. بالأخره ما او را امتحان كرديم. ايشان شب جمعه، وقتي مغازه را تعطيل مي‌كرد، براي زيارت امام حسين عليه السلام در كربلا ديده مي‌شد. براي امتحان، ما برخي از رفقا را به صحن مطهر امام حسين عليه السلام فرستاديم و گفتيم شما غروب آنجا باشيد و من هم غروب به مغازة ايشان رفتم و نامه‌اي به ايشان دادم، گفتم اگر كربلا مشرف شديد، رفقاي ما در صحن هستند، مي‌آيند خدمتتان به آنها بدهيد. ما نامه را غروب به ايشان داديم، غروب هم آنها در كربلا نامه را گرفتند. از كربلا تا نجف چند فرسخ است، نمي‌شود كه همزمان يعني غروب تحويل بگيرد و غروب هم به دوستمان تحويل بدهد.
وقتي براي ما روشن شد كه ايشان داراي مقام طي الارض است، نزد ايشان رفتيم، صحبتي به ميان آورديم. باز ديديم در اين مورد جوابي نمي‌دهد. گفتيم آقا از اين حرف‌ها گذشته، ما شما را امتحان كرديم! وقتي اين را شنيد، صورتش سرخ شد. خيلي ناراحت شد، پرسيديم چطور به اين مقام رسيدي؟ گفت: من به هرجا رسيدم، از جدّ بزرگوار شما، حضرت علي عليه السلام است و ظاهراً بعدش طولي نمي‌كشد كه از دنيا مي‌رود.
من اين قصه را خدمت آقاي بهجت گفتم. آقاي بهجت آن آقا را شناختند. و فرمودند: بله من او را ديده بودم ايشان دو خصلت داشت: يكي اينكه در مغازه براي تعمير كفش، با مشتري اصلاً طي نمي‌كرد كه چقدر به من بدهيد، هر كسي هر مبلغي مي‌داد مي‌پذيرفت. خصلت ديگرش اين بود كه شب‌هاي دوشنبه، مجلس توسل و عزايي داشت و عده‌‌اي را كه آنجا مي‌آمدند، اطعام مي‌كرد، با اينكه بضاعتي هم نداشت، آن هم با درآمدي كه يك پينه دوز دارد و قيمت آن را طي نكند و هر كسي هر چقدر خواست، به او بدهد. ايشان فرمودند اين دو چيز را من از او به ياد دارم كه اين گونه به چنين مقاماتي رسيده بود. اولياي خدا، براي غير خدا هيچ، عظمتي قائل نيستند. جمله‌اي هست كه مي‌گويد: «عَظُمَ الخالق في اَعْيُنِهِم؛ عظمت خالق در چشم آنها خيلي بزرگ است». ديگران هم در چشم آنها ديگر نمي‌شود عظمتي داشته باشند.
خُلق: آيت الله بهجت قدس سره اهل عبادت و زيارت و توسل بودند. آيا در اين زمينه آداب خاصي داشتند؟
آيت الله بهجت به كتاب‌هاي دعا خيلي علاقه داشتند و گاهي خواندن دعاهاي كتاب اقبال سيد بن طاووس را توصيه مي‌كردند. به نظرم از ايشان شنيدم كه بعضي بزرگان در ماه رجب و شعبان و رمضان با كتاب اقبال سروكار داشتند و ايشان مي‌فرمودند كه سيد بن طاووس مدعي الهام است؛ يعني بعضي از دعاها را بر اساس الهام در اقبال آورده است. به ذكر و دعا و عبادات خيلي ملتزم بودند و در اين زمينه، حال ايشان با قبل از مرجعيّت‌شان تفاوتي نداشت. گاهي شب‌ها كه با دوستان مي‌خواستيم با ايشان ملاقات كنيم، ايشان از نماز كه مي‌آمدند، ساعتي را به عبادت مشغول مي‌شدند و بعد از يك ساعت، چراغ را روشن مي‌كردند. اين همان عبادات قبلي‌شان بود كه دنبال مي‌كردند.
ايشان به زيارت عاشورا ملتزم بودند. يك وقت من از ايشان پرسيدم، معلوم شد كه صد لعن و صد سلام را هم مي‌گويند. در بين راه يا مثلاً در مجلس سرشان را پايين مي‌انداختند و دنبال مي‌كردند تا تمام بشود. يكي از چيزهايي كه ملتزم بودند، توسل به ائمه است. وقتي به مشهد مشرف مي‌شدند، اهتمام به توسل و زيارتشان بيشتر مشهود بود.
خُلق: ضمن تشكر از حضرت‌عالي، ما را از نكته پاياني بهره‌مند فرماييد.
ما خودمان صالح نيستيم، اما صالحان را دوست داريم. ما بايد هميشه زندگي صالحان را مطالعه كنيم و بشنويم و زندگي آنها را الگوي خود قرار دهيم. اگر بخواهيم از عمرمان استفاده كنيم، راهش راه صالحان است. بايد همان راه را برويم و از خدا توفيق بخواهيم كه با راه آنها آشنا بشويم و در راه‌ آنها قدم برداريم. و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين.
خلق: از اينكه وقت گران‌بهاي خود را در اختيار ما قرار داديد متشكريم

پنج شنبه 3 بهمن 1392  7:50 PM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

مجمع البحرين

سخنراني حجت الاسلام كاظم صديقي
صفحه 26 الي 31 نسخه چاپي
سخنراني به مناسبت ارتحال آيت‌الله بهجت قدس سره در حرم مطهر حضرت معصومه عليها السلام
بسم الله الرحمن الرحيم. ربّ اشرح لي صدري و يسّر لي امري...
قال الصادق عليه السلام: الخَشْيَةُ مِيرَاثُ الْعِلْمِ وَ الْعِلْمُ شُعَاعُ الْمَعْرِفَةِ وَ قَلْبُ الْإِيمَانِ وَ مَنْ حُرِمَ خَشْيَةَ لَا يَكُونُ عَالِماً وَ إِنْ شَقَّ الشَّعْرَ فِي مُتَشَابِهَاتِ الْعِلْمِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ وَ آفَةُ الْعُلَمَاءِ ثَمَانِيَةُ أَشْيَاءَ الطَّمَعُ وَ الْبُخْلُ وَ الرِّيَاءُ وَ الْعَصَبِيَّةُ وَ حُبُّ الْمَدْحِ وَ الْخَوْضُ فِيمَا لَمْ يَصِلُوا إِلَى حَقِيقَتِهِ وَ التَّكَلُّفُ فِي تَزْيِينِ الْكَلَامِ بِزَوَائِدِ الْأَلْفَاظِ وَ قِلَّةُ الْحَيَاءِ مِنَ اللَّهِ وَ الِافْتِخَارُ وَ تَرْكُ الْعَمَلِ بِمَا عَلِمُوا.1
ضايعه جبران ناپذير غروب خورشيد تابان آسمان ايمان، حقيقت، معنويت، معرفت، توحيد، فقاهت، علم، زُهد، اخلاص و بي‌رنگي و بي‌آلايشي يعني رحلت جان‌سوز مرجع بزرگ عالم تشيع يگانه دوران اسوة سالكان مهذِّب نفوس، آيت الله العظمي حاج شيخ محمد تقي بهجت را به حضور امام زمان - جان عالَمي به قربانش! - به حوزه‌هاي علميه به مراجع تقليد، سالكان راه و به همة شيعيان عالَم تسليت عرض مي‌كنم.
خداوند متعال انسان را تكريم كرده و برتري داده است: «لقد كَرَّمْنا بني آدم و حَمَلناهم في البرِّ و البَحرِ و فَضَّلْناهم علي كثيرٍ؛ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلا». و خلافت مطلق خودش را به اين نوع عنايت فرموده: «إنّي جاعِلٌ في الاَرضِ خليفَة». خداي حكيم، اين موجود را در مسير سير به بالاترين رتبه نائل كرده است كه طولاني‌ترين و خطرناك‌ترين راه براي بشر است. اين راه از اسفلِ سافلين يعني از ظلمت نفس، از هيولاي شيطنت و وسوسه شروع مي‌شود تا اَعْلي عليين، فناي مطلق و نيل به خلافت مطلقة حق تعالي ادامه پيدا مي‌كند. و در اين مسير انسان‌ها به مجاهدت فراخوانده شده‌اند: «يا ايها الذين امنوا هل اَدُلُّكم علي تِجارَةٍ تُنجيكم مِن عَذابٍ اليم تُؤمنونَ بالله وَ رسوله و تُجاهدونَ في سبيل الله وَ اَموالكم و اَنْفُسِكُم».
مجاهدت، در بازار دنيا، مطلوبِ محبوبِ معشوقِ ماست. آن‌كه ما را آفريد و فطرت ما را عاشق خودش قرار داد، از ما خواست كه ما عشق خودمان را بيابيم و در پرتو عشق، خودمان را بسوزانيم و خودشويي كنيم، از خود طاهر بشويم تا غير خدا در وجود ما نماند: «يوم لا ينفع مالٌ و لا بنون اِلَا مَن أتَي الله بقلبٍ سليم». اين قلب سليم، قلبي است كه خدا آن قلب را عرش خودش قرار داده: [قلب المؤمن عرش الرحمن] و «الرحمنُ عَلي عَرش استوي». خدا آن دل را برد و دلبري كرد و او چشمش چشم خدا، گوشش گوش خدا، زبانش لِسان الله، گوشش اُذُن الله، و چشمش عين الله الناظِره مي‌شود، چنين انساني كه با بال علم و تقوا اوج گرفت، به مقام فقاهت نايل مي‌شود.
فهم دين، رسيدن به دين است، يافتن دين است، غير از علوم ديني است: «فَلولا نَفَر مِن كل فرقه منهم طائقة لِيتفَقَّهوا في الدّين»، تفقّه در دين، خود، دين شدن است چون انسان تا خودش را نيابد تا دين در وجودش مستقر نشود، انسان فهم ديني پيدا نمي‌كند. دين الهي هندسة سعادت بشر، و راه وصال آدميان با هستي مطلق، و گذشتن از خود، عبور از اين حيات ظلماني و رسيدن به نور مطلق است و به تعبير مولا امير المؤمنين عليه السلام: «وَ اَنِر ابصار قلوبنا بضياء نظرها اليك حتي تَخْرق ابصارُ القلوب حُجُب النُّور و تصل الي معدن العظمه». هيچ حجابي بين خدا و انسان نماند، حتي حجاب‌هاي نوري. انسان نمازش را، جهادش را، ايثارش را، از آن خود نداند و به اين حقيقت برسد و خدا او را برساند به آنجا كه: «قل اِنَّ صَلاتي و نُسُكي و مَحيايَ و مَماتي لله». چنين كاري از ما ساخته نيست. «خُذ مِن اموالهم صدقة تطهّرهم و تزكّيهم بها و صَلِّ عليهم انَّ صلاتك سَكَن لهم». برخي انسان‌ها از يك قماش ساخته شده‌اند كه وجودشان از ابتدا گرايش‌هاي خاصي دارد و از ابتدا راه ديگري در پيش پايشان گذاشته مي‌شود.
اينكه فقهاي بزرگي در طول تاريخ شيعه در آسمان حوزه‌هاي علميه نور افكن جوامع بشري شده‌اند و در حفاظت و صيانت امت، در رهبري امت به سوي بندگي خدا و تأمين سعادت دين و دنيايشان هدايتگر بودند، به اين جهت بود كه اينها مجذوب بودند، تحت كنترل عالم ديگري بودند. الحق كه مرجعيت، علاوه بر طي مراحل علمي و تخصصي در فنون و علوم مختلف، خود يك مديريت، بلوغ سياسي، بلوغ اجتماعي است، بلوغ فرهنگي و يك تبلور الهي است كه انسان بتواند مظهري براي ربوبيت الهي باشد، بتواند مديريت كند، بتواند پريشاني‌ها را به سامان برساند، بتواند تفريق را جمع كند، بتواند شمع جمع شود، و از يك امت پراكنده يك امت قدرتمند متحد - كه گويا يك پيكرند - بسازد و در پرتو اين توحيد و اتحاد، آن چنان عظمتي داشته باشند كه در برابر شياطين با همة ترفندها و قدرت‌ها راه خودشان را به سوي نجات كلي و ظهور امام زمان عليه السلام طي كنند.
اين مديريت به تعبير شهيد ‌اعلي‌الله‌مقامه‌الشريف با صرف درس خواندن حاصل نمي‌شود. شيخ مفيد نابغة دوران است، سيد مرتضي در نوع خودش كم نظير است، شيخ صدوق رئيس المحدثين خود و پدرش بر جامعة شيعه حق دارند، بنيان‌گذاران مؤيّد موفقي بودند، ولي علت موفقيت آنان صرف علم و تخصص‌شان نبود. خواجه نصير الدين طوسي توانست مغول وحشي را اهلي كند و اين آتش را چنان مهار كند كه مانع نابودي اسلام و مسلمين شود و اين شر را دفع كند و اسلام را از پيچ خطرناك و امت اسلامي را از اين آتش فروزان و از اين سيل خروشان به سلامت عبور بدهد و به دست عالمان بعدي‌ مانند علامه حلي بسپارد و اگر به دست اين مرجع تقليد، شاه مغول شيعه و فضاي ايران دگرگون و باب رحمت ولايي به سوي نسل هاي بعد در ايران فتح شد، يا سر به داراني پيدا شدند كه زير پرچم يك عالم و فقيه ديني، مغول را از صحنه سياست بيرون كنند، اگر علماي دوران صفويه توانستند مديريت كنند، اينها همه به بركت سياست الهي و بينش نوري آنها بود كه توانستند ايران را مهد شكوفايي دين و تجلّي علوم اهل‌بيت عصمت و طهارت عليهم السلام قرار دهند. محقق ثاني‌اعلي‌الله‌مقامه‌الشريف، شيخ بهايي و مجلسيين‌اعلي‌الله‌مقامهم بودند كه آن را مديريت كردند، پرچم سياست به دست گرفتند و بدون اينكه عنوان سياسي به خود بدهند، به شيعه آبرو بخشيدند، ايمان را تزريق كردند، نگذاشتند راه بهشت بسته شود و راه جهنم ابدي را تا حد امكان به روي بندگان خدا بستند. بينش و سياست و مديريت ميرزاي شيرازي‌اعلي‌الله‌مقامه‌الشريف را ملاحظه كنيد كه استعمار پير و پيچيده و خطرناك انگليس را به زانو در آورد! در مسئله مشروطيت هم - طبق بيان شيخ الفقها، عزيز تازه سفر كردة ما، محبوب دل‌ها، آيت الله العظمي آقاي بهجت قدس سره - ميرزاي شيرازي بودند كه دانستند اين مخالفت با قاجار است، ولي مخالفت با انگليس نيست؛ لذا مشروطه‌خواهان را چند روز معطل كرد و بعد هم فرمود شما در اينجا نمانيد، به مصلحت شماست. آنها را از آنجا بيرون كرد. اين بزرگوار و بعدي‌ها تلاش كردند تا رسيد به امام راحل قدس سره، بنيان‌گذار نظام جمهوري اسلامي ايران، مرجع بزرگ، فقيه روشن‌بين، كه چه محشري به پا كرد! چه معجزه‌اي از اسلام و دين در وجود خودش ارائه كرد! چه قدرت‌هايي را به زانو در آورد! چه معماهايي را حل كرد! اسلامِ كتابخانه‌اي را كه در گوشه‌اي منزوي شده بود، به صحنه كشاند و خداوند بود كه قدرت را به دست اين عالم توانا قرار داد و او توانست مديريت سابقه‌دار مرجعيت شيعه را در افق بالايي مطرح كند و زمينه را براي آمدن امام زمان عليه السلام به خوبي مهيا كند. اينها و ده‌ها شخصيت برجسته از اين قبيل بودند كه چنين خدماتي كردند و ما به آنها مي‌باليم و مي‌نازيم. اينها عالم، دين شناس، خبره و استخوان خرد كرده بودند. اينها ساليان سال در رشته‌هاي مختلف ملّا شده و سرآمد بودند اما علم تنها كافي نيست: «و الذين جاهدوا فينا لنهدينَّهُم سُبُلَنا* اتقوا الله و يعلّمكم الله* ان تتقوا الله يجعل لكم فرقانا». وقتي كه به رهبر عظيم الشأن ما - كه از همان سنخ رهبري است و در دريافت امواج معنوي قوي‌ترين شامه را خدا به ايشان عنايت كرده است - تسليت ضايعة رحلت حضرت آيت‌الله العظمي قرةٌ عين السالكين را مي‌دهند، به تعبير رياست محترم دفترشان حضرت حجت الاسلام و المسلمين آقاي محمدي گلپايگاني، آقا فرو ريخت و ديگر نمي‌شد با ايشان سخن گفت و آن چنان عَنان صبر را از دست داد كه سابقه نداشت. ديديد كه ايشان اين مملكت طوفان زده را چگونه رهبري كرد؟ طوفان رحلت امام كه آيت الله العظمي آقاي بهجت قدس سره بعد از رحلت حضرت امام قدس سره فرموده بودند: با رفتن ايشان كفر به اسلام طمع كرد. چنين رهبري آن چنان اين كشور را مديريت و فتنه‌ها را مهار كرد. اين انرژي اتمي، اين ماهواره‌ها، اين جنگ 33 روزه و جنگ غزه، اينها همه به مديريت يك مرجع، يك فقيه و يك عالم ديني است. اينها از كجاست؟! اين پشتوانه دارد. اين متصل به درياي عظيم ولايت حضرت حجت عليه السلام است. اين واقعيت و حقيقتي را كه شما در كردستان ملاحظه كرديد،2 اين دل بردن از فرقه‌ها و طوائف مختلف كه صحنه‌هايي از آن را در تلويزيون ديديم، اثر ولايت تكويني نيست؟ بعضي دوستانمان نقل كرده‌اند كه در ميان صحبت‌هاي رهبر عزيزمان، بعضي روحانيون اهل سنت، هيجاني مي‌شدند و بلند مي‌شدند و سرود و شعر مي‌خواندند و اظهار علاقه عاشقانه مي‌كردند! اينها را شما مديريت نمي‌دانيد؟ اينها سياست ديني نيست؟ اينها را مظهر براي ربوبيت رب العالمين نمي‌دانيد؟ ما در اين آسمان از ديرباز شاهد درخشش نجوم هدايت بوده‌ايم كه تا امروز ادامه پيدا كرده.
دو خط مشخص در ميان علما وجود داشته: يكي خط فقاهت، كه در اين خط از مرحوم ابن بابويه گرفته تا فقهاي بعد مانند: شيخ اعظم، كاشف الغطاء، شهيدين، علامه، و ديگر علامه‌هاي بزرگواري كه همه فقيهان مؤيد موفقي به شمار مي‌رفتند و توانستند مديريت ديني را با فقدان حكومت ظاهري آن چنان عالي اعمال كنند كه براي هميشه چراغ دين روشن و راه هدايت براي بندگي باز باشد و اين مسير امروز با هيجان اوج پيدا كند.
در قبال فقاهت، ما انسان‌هاي مهذبي داشته‌ايم كه راه معرفت و توحيد را پيش گرفتند. در اين وادي نيز ستارگان آسمان درخشان را يكي بعد از ديگري پر درخشش و اعجاب آور مي‌بينيم. آن سيد علي شوشتري‌اعلي‌الله‌مقامه‌الشريف است كه با يك واسطه، از وجود مقدس امام عصر عليه السلام نور دريافت كرده است و فردي از رجال الغيب حضرت آمده و از او دستگيري كرده و گرد خودي را از او زدوده و كوه وجودش را با تجلي حق تعالي متلاشي كرده و به فضل مطلق و پناه مطلق رسانده است و سپس از آن شجرة طيبه، ميوه ديگري حاصل شده كه كام عالميان را تا به امروز شيرين كرده است.
آخوند ملا حسينقلي همداني‌اعلي‌الله‌مقامه‌الشريف ‌و‌صلوات‌الله‌عليه توانست سيصد مجتهد و فقيه را صاحب كرامت و با علوم حقه آشنا كند و اين سلسله همچنان ادامه پيدا كرده است تا به سيد احمد كربلايي و هم‌سنگران او مانند مرحوم سيد علي آقا قاضي رسيده است. آن‌گاه در دامن اين رحمت فياض الهي، ما مي‌بينيم چه گنجينه‌هايي، چه مشعل‌هايي، چه چراغ‌هاي فروزاني پيدا شدند؛ مانند علامه طباطبايي‌اعلي‌الله‌مقامه‌الشريف و ديگر بزرگان.
مرحوم سيد علي آقاي قاضي در نامه‌اي كه به مرحوم آقاي الهي مي‌نويسد، يادي از مرحوم ميرزا ابراهيم سيستاني مي‌كند كه او در چه وضعيت خوشي است و آن‌گاه از آيت الله العظمي آقاي بهجت، ياد مي‌كند كه فاضل گيلاني به مراتب عالي كمال دست يافته است و زماني كه از خصّيصين و از صاحبان ولايت بعد از خود ياد مي‌كند، دست به شانه مرحوم آيت الله العظمي آقاي بهجت مي‌زند و مي‌گويد و بعد ايشان.
آنچه در اين دو خط ما مي‌بينيم، هر دو خط بندگي است، هر دو به امضاي ولي عصر امام زمان عليه السلام رسيده است، هر دو داراي حجت‌اند، اما اينها در يك جا به هم متصل شده‌اند: خط فقاهت با خط معرفت و علوم حقه. چنين حوادثي كم پيش آمده است و در زمان ما اين حادثة عظيم رخ داد كه رشتة فقاهت بزرگان از مراجع شيعه كه همه حجت الله و آيت الله العظمي بودند، به خط توحيدي محض و فنا و فقر اتصال پيدا كرد و شد آيت الله العظمي آقاي بهجت. تعجب نكنيد كه چرا امام به آن مقام رسيد و آن گونه دل‌ها را صيد كرد و تاريخ را متحول ساخت. امروز اين چه محشري بود! براي تشييع جنازه همة شيعيان سراسر جهان عكس العمل نشان دادند، از امريكا و اروپا تا كشورهاي عربي و افريقا. دل‌ها با اين نقطه وصل بود. اينها جريانات عادي نيست، اين پشتوانه دارد، آيت الله العظمي بهجت داراي كرامات عديده بودند.
شبي كه خبر رحلت جان‌گداز آقاي بهجت را شنيديم، به قم آمديم و به بيت ايشان رفتيم و تا ديروقت آنجا بوديم. آقاي نواب مي‌گفتند كه آيت الله شبيري، از مراجع مسلم تقليد، آنجا رفته بودند و صحبتي ‌كردند كه به دو نكته اشاره داشت: يكي علميت و فقاهت آيت الله العظمي بهجت قدس سره كه در فقاهت اگر نگوييم بي‌نظير بودند، كم‌نظير بودند. فقه جزء جانشان بود، ايشان فقه را نقل نمي‌كردند؛ فقه چشمه‌اي بود كه از وجودشان مي‌جوشيد. گفته بودند كه حضرت امام قدس سره و آقاي بهجت قدس سره در زندگي‌شان يك مورد بازي [هواي نفس] نداشتند. همة كارهايشان براي خدا بود.
كرامت: جرّاح چشم ايشان گفته بود: ما در جراحي چشم ايشان، به بن بست رسيديم. كاري كه بايد عملي مي‌شد، عملي نشد. از نظر علمي درمانديم و متوسل شديم و به هر دري زديم، ديديم صدا نيامد. گفتيم به خود آقا متوسل شويم. به آيت الله بهجت كه در عالَم خودش بود، گفتيم به دادِ ما برس تا اين جراحي را با موفقيت انجام دهيم. با توسل به خود آقا، ديديم مشكل حل شد، راهِ علمي بسته شده، باز شد. من اين روزنه را كه ديدم، در جراحي‌هاي ديگر هم هرجا گير كردم، تا بيست مورد با توسل به آيت الله بهجت مشكل حل شد. در يك مهماني خصوصي از آيت الله بهجت پرسيده بودند كه چطور مي‌شود اين طبيب به هردري مي‌زده، گره از كارش باز نمي‌شده، اما توسل به شخص شما مشكل را حل كرده و اتّفاقي هم نبوده؛ براي اينكه جاهاي ديگر هم تجربه كرده بود؟! اين چه رمزي است؟ آيت الله بهجت مطلب را عوض مي‌كند، ولي سائل با سماجت سؤال را تكرار مي‌كند. نهايتاً يك كلمه آقاي بهجت فرموده بودند: «من در عمرم هيچ وقت كسي را به خودم نخواندم». او هيچ وقت خودش را مطرح نكرد. همة اعمالش براي خدا بود: «قل إنّما أدعوا إلي الله علي بصيرة و أنا مَن اتّبَعني» آقاي بهجت نمازش خدايي بود. خدايا، اين صلوة الخاشعيني كه به دنبالش مي‌گرديم، كجا ديگر مي‌توانيم پيدا كنيم؟ نماز آقاي بهجت محشر بود، قيامت بود، در آن فضايي كه ايشان نماز مي‌خواندند نماز او ظهور حق بود.
و الله تنها نمازش نبود، خوابش هم بوي خدا مي‌داد، غذا خوردنش هم براي خدا بود، نگاهش براي خدا بود.
با اين‌همه زهد و قداست فكر مي‌شد كه به مسائل سياسي توجه ندارد، اما برخلاف اين تصور او از همه بيشتر با روشن بيني خاصي اشخاص را هدايت مي‌كردند. براي امام گاهي پيغام مي‌فرستادند كه يك گوسفند، دو گوسفند و گاهي مي‌گفتند سه گوسفند قرباني كنند. بلا را مي‌ديدند و فوراً با رادار معنوي مي‌فهميدند و به امام پيغام مي‌دادند كه اين كار را بكن. به مقام معظم رهبري نيز پيغام داده بودند كه خطري را در پيش مي‌بينم. كاري كه از من ساخته بود، انجام دادم، شما هم دست به كار شويد و در دفع اين خطر با راه‌هاي معنوي پيش برويد. آن بزرگوار هم در حفاظت رهبري و هم در تربيت نفوس كساني كه در انقلاب و در مديريت كار دارند، در همه اينها سعي بليغ داشت. همه‌اش هم براي خدا بود. وجودش تجسمي از اخلاص بود.
در محضر فاطمه معصومه عليها السلام و بزرگاني كه سر به آستانة آن حضرت گذاشته‌اند، سخن مي‌گوييم. بي‌بي جان! آيت الله العظمي آقاي بهجت، هم رونق حرم برادرت و امامت امام رضا عليه السلام بود، هم رونق حرم شما. آن عشقي كه از آيت الله بهجت در قبال امامان و مرقدهاي شريف امام‌زاده‌ها ديده شد، از احدي ديده نشده. ديده شده بود كه آيت الله بهجت شبكه‌هاي ضريح را به دهان مي‌گرفتند، آن گونه كه بچه پستان مادرش را به دهان مي‌گيرد. اگر بخواهيم حق آقاي بهجت را ادا كنيم كه هيچ كس نمي‌تواند ادا كند، بايد بگوييم آقاي بهجت عشق به حق بود، ذوب در ذات احديت بود. در اين حرم‌ها واقعاً تماشا داشت زيارت آيت الله العظمي آقاي بهجت! چند ماهي بود كه در اثر كهولت سن در حرم حضور نداشت؛ اما حسرت زيارت را داشت. كنار قبرش رفتيم و خاك قبر را بوييديم. به فاطمه معصومه عرض كرديم كه امشب مهمان داري بي‌بي جان! آقاي بهجت رسيد، رفت پيش پيغمبر، رفت پيش خدا. پيش خدا بود، از پيش خدا آمده بود، با خدا زندگي كرد، من الله، الي الله، في الله، بالله بود. يك وقتي در محضر ايشان بوديم، فرمودند: «مِنْ حَرَمٍ إلي حَرَمٍ». تمام زندگي‌ او مسير مِنْ حرمٍ إلي حرم بود. هيچ وقت از حريم و حرم خارج نشد. بي‌بي‌ِ ما جبران مي‌كند و از آيت الله بهجت خوب پذيرايي خواهد كرد. حديثي كه در ابتدا از امام صادق عليه السلام نقل كرديم، مي‌گويد: خشيت، ثمرة علم است. «والعِلْم قَلْبُ الايمان؛ علم، قلب ايمان است». و «فَمن حُرم الخشي فليس بعالم». كسي خشيت نداشته باشد، ولو علامه و صاحب رساله باشد، عالم نيست؛ اگرچه مو را بشكافد، در متشابهات علم خيلي مدقق و محقق باشد، امام صادق عليه السلام او را عالم نمي‌داند. مي‌فرمايد: «اذا اردت العلم فاطلب حقيقة العبوديه في قلبك».
اين مجلس، مجلس كسي است كه انسان باور نمي‌كند كه امام زمان عليه السلام ما در تشييع او نباشد. آقاي بهجت كسي است كه مي‌گويد امام زمان عليه السلام را ديدم، به قيافة يك كامل مرد ديدم، ولي وقتي جلو آمد، او را به سن واقعي‌اش ديدم. آقا دل برد؛ اما دل، براي خودش نبود، دلي نداشت كه ببرد

پنج شنبه 3 بهمن 1392  7:51 PM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

تاويل عشق در گفتار و كردار آيت الله العظمي بهجت قدس سره

نويسنده: محمد جواد رودگر
صفحه 32 الي 37 نسخه چاپي
اشاره: شناخت و شناساندن انديشه و بينش و گرايش عالماني ربّاني چون حضرت آيت الله العظمي بهجت قدس سره، دشوار است، اما تفسير و تأويل عشق كه مقوله‌اي شهودي است نه شنيدني و شناختي، و مفهومي از سنخ مشاهده و تجربه است نه مشافهه، دشوارتر است؛ لكن بازشناسي و شناخت اجمالي با رهيافتي به كلام و كردار اين بزرگمرد عرصه عشق و عرفان و فقيهِ به فناباريافته، مي‌تواند تصور و تفسير و تصديق و تأويل جامع و كامل را - كه بدون آفات نظري و آسيب‌هاي عملي «عشق» است - در ذهن و ضمير و زبان ما و مناسبات گفتاري و رفتاري ما اِصْلاح و احيا كند تا عشقِ آسماني و عِلْوي، كه زميني و سِفْلي شد، در جايگاه اصلي و قرارگاه عرشي خويش قرار گيرد و از «شهوت» و تجاذب و التذاذهاي فروكاستة غريزي و حيواني متمايز گردد. به همين دليل «تأويل عشق» را عنوان نوشته حاضر قرار داديم تا عشق به معناي اصلي خويش ارجاع گردد. چه تأويل را به معناي ارجاع در محدودة «لفظ» يا مفهوم ذهني، و چه ارجاع در محور مصداقِ خارجيِ معناي لفظ نه در مدار مفهوم ذهني كه در مرحله تطبيق معنا بر مصداق به كار مي‌رود، و چه ارجاع در محور تحليل و تعليل يك جريان خارجي است كه راز آن مستور مي‌باشد و با ارجاع مزبور، رمز آن مشهود مي‌گردد كه در اين قسم آنچه از حجاب به دَر آمد و معلوم شد، نه معناي لفظ است و نه مصداق آن، بلكه حكمت و سِرّ شيء خارجي است؛ نظير آنچه خضر عليه السلام براي موسي عليه السلام توضيح داد: «ذلك تأويل مالَمْ تستطع عليه صبراً1و ...»2 و مقصود ما از تأويل عشق در گفتار و كردار فقيه عارف و عارف فقيه مرحوم آيت الله العظمي بهجت قدس سره، همه معاني ياد شده به خصوص معناي سوم است كه رمزگشايي از حقيقت عشق و بيان حكمت و اسرار عشق و حجاب زدايي از سيماي عشق است.3

پنج شنبه 3 بهمن 1392  7:52 PM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

عشق رازِ كمال گرايي

عشق و محبت، اساس وجود و كمالات وجودي است. عشق و حبّ و حركت حبّي در «قوس نزول» ايجادي و تكميلي، و در «قوس صعود» احتياجي و استكمالي، جهت قرب و وصال است. به همين دليل، در نهاد و نهان هر موجودي «محبّت» است كه موجود را به كمالش آشنا مي‌كند و در او پويش و زايش به سوي كمال مي‌آفريند و انسان كه موجودي مُدْرِك است، بدون محبت و گرايش به محبوب نيست، بلكه به اندازة معرفت و بينش خويش به محبوب خود گرايش دارد و عشق مي‌ورزد.4 به تعبير آيت الله العظمي بهجت قدس سره: «اگر خود و كمال خود را خواهانيم، بايد دوست خدا باشيم و اگر دوست خداييم، بايد دوست واسطه‌هاي فيوضات از نبيّ و وصيّ باشيم، و گرنه يا دوست خود نيستيم، يا دوست واهب العطايا نيستيم، يا دوست و سائط فيوضات نيستيم».5
از اين فرازها و گفتار نوراني، گزاره‌هاي ذيل به دست مي‌آيد:
گزاره اول: دوستي (عشق و محبت) به خدا، يعني دوستي و عشق به خود؛
گزاره دوم: حبّ به خدا، حبّ به كمال مطلق و حبّ به خود نيز، حبّ به آن كمال مطلق است؛
گزاره سوم: محبت به خود و خدا، عامل حركت تكاملي و صعود وجودي انسان است.
گزاره چهارم: راه رسيدن به كمال و پاسخ‌گويي به نيازهاي دروني و حبّ به خود و خدا، از راهِ حبّ به واسطه‌هاي فيض الهي كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم و عترت طاهرش عليهم السلام خواهند بود، مي‌گذرد.
گزاره پنجم: راه وصول به كمال از طريق محبّت انسان كاملِ معصوم عليه السلام با شناخت و اطاعت از حضرات معصوم عليهم السلام تحقق پذير است.
آري، عشق حقيقي و راستين، تنها عشق به خداوند سبحان است وعشق مجازي، عشق به انسان كامل مكمّل معصوم عليه السلام كه خلفاي الهي و حجت‌هاي حق، اين واسطه‌هاي فيض خداوند در تكوين و تشريع خواهند بود و اگر گفته‌اند: مجاز، پُل و گذرگاه به سوي حقيقت است، چنين عشقي است كه عشق آيينه‌داران جمال و جلال الهي است و به همين دليل، در بسياري از آيات قرآن مثل: آل‌عمران آيه 31، شوري آيه 23، فرقان آيه 57 و... بر آنها تأكيد شده است و به تعبير علامه جوادي آملي: «غايت حركت حبّي خداوند، همانا پيدايش انسان كاملي است كه حبيب اوست و رسالت حبيب خدا، ترسيم هندسة محبت است...»6

پنج شنبه 3 بهمن 1392  8:01 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها