0

متن نشریه (دو ماهنامه) خلق - شماره نهم

 
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

عظمت قطره‌اي از دريا

عظمت قطره‌اي از دريا
نويسنده: سيد حبيب حسيني
صفحه 50 الي 53 نسخه چاپي

 


يکي از راه‌هاي شناخت افراد، پرسش‌هاي آنان است؛ زيرا پرسش هر فردي، نشانه دغدغه‌ها و همت و فضاي فکري و روحي اوست. ما نيز براي شناخت عظمت جناب كميل عليه السلام ، سؤالات او را مورد دقت قرار مي‌دهيم تا به نكات تازه‌اي از شخصيت اين بزرگوار دست يابيم، إن‌شاء‌الله.
در يکي از جلسات، او از حضرت مي‌پرسد که: آيا ممکن است نفس من را به من بشناساني؟1
معرفت نفس دغدغه هر کسي نيست، بلکه تنها انسان‌هاي بلند همت‌اند که با طي مراحلي از عرفان و معنويت، مي‌توانند چنين درخواست‌هاي مهمي داشته باشند.
بار ديگر نيز که آن حضرت و جناب کميل به نقطه‌اي دور از شهر رفته بودند تا درباره معارف و اسرار الهي گفتگو كنند، جناب کميل بلندترين سؤال را مطرح مي‌سازد و مي‌پرسد: «ما الحقيقة؛ حقيقت چيست؟» سؤالِ به ظاهر ساده‌اي که عمق فراواني دارد.
امام، کميل را شايسته تعليم اين اسرار مي‌داند و در جواب او يکي از اسرارآميزترين بيانات توحيدي را مطرح مي‌سازد که به «حديث حقيقت»2 مشهور مي‌شود و بزرگانِ دين کتاب‌ها در شرح اين حديث نوشته و هرکدام کوشيده‌اند تا پرده‌اي از اسرار آن بردارند.3
همچنين حضرت، «دعاي کميل» را با آن اثرات زياد و اسرار فراواني که در آن است، به جناب کميل تعليم مي دهد که خود بيانگر جايگاه و لياقت بالاي کميل است

دوشنبه 30 دی 1392  8:38 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

¨قطره‌اي از دريا

¨قطره‌اي از دريا
حديث حقيقت حاوي نکات ارزنده فراواني است، اما ما به يک نکته که بيانگر شخصيت عظيم کميل است، اشاره مي‌کنيم. وقتي جناب کميل از حضرت امير عليه السلام مي‌پرسد كه حقيقت چيست، حضرت مي‌فرمايد: تو را چه به حقيقت؟ کميل بنا به رسم شاگردي اصرار مي‌ورزد و مي‌گويد: آيا من صاحب سرّ شما نيستم؟ حضرت صاحب سرّ بودن کميل را تأييد مي‌کند، ولي مي‌فرمايد: «بلي و لكن يرشح عليك ما يطفح منّى؛ آري، لکن آنچه از ظرف وجود من لبريز مي‌شود، به تو سرايت مي‌کند». باز کميل مي‌پرسد: آيا مثل شمايي، با اين همه کرامت، گداي درگاه خود را نا اميد مي‌کند؟ آن‌گاه حضرت جواب کميل را مي‌دهد و ابوابي از معارف را به روي کميل مي‌گشايد.
ممکن است خواننده گرامي گمان کند که بهره کميل از آقا اميرمؤمنان عليه السلام کم بوده که حضرت فرموده: «آنچه از من لبريز مي‌شود، به تو مي‌رسد». براي معلوم شدن مقدار و ارزش و کارايي رشحاتي که از ظرف علوم حضرت به جناب کميل مي‌رسيده، توجه شما را به سخن امام صادق عليه السلام جلب مي‌كنم:
حضرت به سدير مي‌فرمايند: آيا آياتي كه در مورد قضيه سليمان و بلقيس مي‌باشد را خوانده‌اي؟ سدير جواب مي‌دهد: آري خوانده‌ام. حضرت مي‌پرسند: آيا آصف4 و مقدار علمي كه از علم كتاب مي‌دانست را مي‌داني؟ سدير عرض مي‌كند: بفرماييد تا بدانم. حضرت مي‌فرمايند: علم او مانند قطره‌اي از دريا بود. نگوييد علم آصف از کتاب چقدر اندك است، بلکه بگوييد آن دريا چقدر عظمت دارد که قطره‌اي از آن اين قدر کارايي دارد. سپس فرمودند: به خدا قسم که تمام علم کتاب در نزد ما اهل بيت عليهم السلام است.5
در اينجا نيز نبايد بهره کميل را اندك دانست، بلکه بايد گفت علم امام عليه السلام فوق‌العاده زياد است و اگر شمه‌اي از دانش امام عليه السلام به او رسيده باشد، همين کافي است تا ما قدرت و علمي هموزن آصف بن برخيا براي کميل قائل باشيم. به همين جهت، فرمايش برخي بزرگان که معتقدند حضرت علي عليه السلام به خواص اصحاب خود از جمله جناب کميل، علم منايا و بلايا تعليم فرمود، درست به نظر مي‌رسد.6 مرحوم علامه شوشتري مي‌فرمايد: چون علوم و اسرار در باطن حضرت امير عليه السلام موج مي‌زد، مي‌خواست كه گوهر عرفان را بيرون بريزد. از اين رو، كميل بن زياد نخعي را پيش خود مي‌نشاند و بر او جواهر اسرار مي‌فشاند7 و حتي برخي بزرگان معتقدند كه حضرت، درجاتي از اسم اعظم الهي را به ايشان تعليم داده بود

دوشنبه 30 دی 1392  8:38 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

روايات کميل

روايات کميل
نوع و موضوع رواياتي که راويان نقل مي‌کنند، خود بيانگر دغدغه‌ها و گمشده‌هاي آنهاست و نشان مي‌دهد که به دنبال چه بوده‌اند و حدِ وجودي آنان چقدر بوده است؛ چنان‌كه از امام صادق عليه السلام نقل شده که فرمود: قدر و منزلت شيعيان ما را به وسيله رواياتي که از ما نقل مي‌کنند و درکي که از ما دارند، بشناسيد.8
اگر به روايات جناب کميل عليه السلام دقت شود، درخواهيم يافت اکثر قريب به اتفاق آنها معرفتي و اخلاقي و عرفاني است که کمتر کسي از اصحاب در مورد آنها روايت نقل کرده‌اند؛ مانند روايت مفصلي که متضمن وصاياي اخلاقي - عرفاني حضرت به ايشان است و روايات متعدد ديگر.9
 
 
دوشنبه 30 دی 1392  8:39 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

¨بزرگواري کميل

¨بزرگواري کميل
چنان‌كه در شماره قبل ملاحظه كرديد، جناب کميل تحت تعقيب حجاج بن يوسف سقفي بود. از اين رو، خود را پنهان مي‌ساخت. اما همين‌که ديد قبيله و دوستان او به خاطر مخفي شدن او مورد آزار و اذيت قرار گرفته‌اند به جاي فرار و منفعت طلبيِ شخصي با پاي خود و فداکارانه به دربار حجاج رفت و خود را تسليم کرد تا دوستان او اذيتي نبينند. حجاج سرانجام دستور داد تا سر از بدن کميل جدا کنند. آري، با پاي خود به استقبال مرگ حتمي رفتن، جز از اهل يقين و معرفت و اولياي الهي ممکن نيست و اين خود نشان از صلابت ايمان و روح متعالي و کامل کميل دارد. او عاشقانه و عارفانه زير شمشير رفت و در راه عشق مولاي خود سر داد تا سربلند بماند:
زير شمشير غمش رقص کنان بايد رفت
کان که شد کشتة او نيک سرانجام افتاد
هر دمش با من دل‌سوخته لطفي دگر است
اين گدا بين که چه شايستة انعام افتاد
 
 
دوشنبه 30 دی 1392  8:39 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

داستان عارف گرانمايه مرحوم شيخ حسنعلي اصفهاني قدس سره

داستان عارف گرانمايه مرحوم شيخ حسنعلي اصفهاني قدس سره


مرحوم آيت الله سيد حسين همداني قدس سره که از علماي نجف و اهل معنا بود، مي‌فرمايد. يک مرتبه بنده در هواي گرم تابستانِ نجف، از حرم به منزل رفتم و وارد سرداب شدم. سفره ناهار پهن شد که يکي از اهل خانه، نامه‌اي را که پست‌چي آورده بود، به من داد. باز کردم، ديدم از طرف آيت الله حاج شيخ حسنعلي اصفهاني است. ايشان نوشته بودند که نامه من وقتي به دست شما مي‌رسد که سر سفره ناهار نشسته و قصد خوردن ناهار داري؛ اما ناهار نخور و سريعاً بر سر مزار جناب کميل برو و از ايشان درخواست کن محضر آقا اميرالمؤمنين عليه السلام شفاعت کنند تا گرفتاري بزرگي که براي من پيش آمده، برطرف شود.
مرحوم حاج آقا حسين مي فرمايد: به دستور شيخ، ناهار نخوردم و به سمت مزار کميل - که بين کوفه و نجف بود - عازم شدم و در آنجا با توسل به ايشان خواستة جناب شيخ حسنعلي را عرض کردم و آمدم.
پس از مدتي شيخ نامه ديگري فرستادند و تشکر کردند و فرمودند به مزار جناب کميل بروم و از ايشان بابت لطفشان تشکر کنم؛ چرا که مشکل ايشان حل شده است.10
در نظر بزرگان، جناب کميل واسطه‌اي گران‌قدر براي جلب توجهات حضرت اميرمؤمنان عليه السلام است و نه تنها او در زمان حيات، صاحب سرّ حضرت بود بلکه در عالم برزخ و بعد از شهادت هم مقرب درگاه ايشان است و شفاعتش در بارگاه حضرت، جايگاه ويژه دارد. به اين جهت، بزرگاني مانند شيخ حسنعلي نخودكي با توسل به ايشان بهره‌ها برده‌اند. اميدواريم که الطاف آن رادمرد الهي شامل حال ما نيز بشود تا بهتر بتوانيم اداي تکليف كنيم و بهره وافري از درگاه اميرمؤمنان عليه السلام ببريم.
از مجموع آنچه گفته شد، مقام رفيع و منزلت والاي جناب کميل تا اندازه‌اي نمايان مي‌گردد. همچنين اين نكته به دست مي‌آيد که معنويت و عرفان از همان روزهاي نخستين شکل‌گيري تشيع، از ارکان اين فرهنگ بوده است و تشيع خود نظام عرفاني خاصِ خود را دارد. عرفان و معنويت و مراودات اخلاقي - عرفاني بين حضرات معصومان عليهم السلام و اصحاب خود از همان زمان‌ها معمول و مرسوم بود و تشيع در مسئله عرفان و معنويت وامدار هيچ نحله و فرقه‌اي نيست. همين روش و دستگاه معرفتي، سينه به سينه و نسل به نسل از علماي رباني به ما رسيده و در دوران اخير در امثال ملاحسينقلي‌ها و قاضي‌ها متجلي شده است. البته بر محققان است که مختصات اين دستگاه معرفتي و عرفاني را بشناسند و آن را به طالبان معنويت ارائه دهند، إن‌شاءالله

دوشنبه 30 دی 1392  8:45 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

عظمت قطره‌اي از دريا - ¨پي‌نوشت‌ها:

¨پي‌نوشت‌ها:
-------------------
1. «عَنْ كُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ أَنَّهُ قَالَ سَأَلْتُ مَوْلَانَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيّاً عليه السلام فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ: أُرِيدُ أَنْ تُعَرِّفَنِي نَفْسِي» (بحارالأنوار، ج58 ص84).
2. روضةالمتقين في شرح من لا يحضره‌الفقيه، ج‏2، ص81؛ جامع الأسرار، ص170؛ تفسير المحيط الأعظم و البحر الخضم، ج‏2، ص549؛ منهاج‏البراعةفي‏شرح‏نهج‏البلاغه، ج19، ص247.
3. در يکي از سؤال و جواب‌هاي ديگر کميل، باز اين سؤال مهم نقل شده است ر.ك: بحارالأنوار، ج65، ص381.
4. آصف بن برخيا كسي بود كه در يك چشم بر هم زدن تخت بلقيس را نزد حضرت سليمان آماده كرد.
5. «فَقَالَ يَا سَدِيرُ مَا تَقْرَأُ الْقُرْآنَ قَالَ: قُلْتُ: قَرَأْنَاهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ: فَهَلْ وَجَدْتَ فِيمَا قَرَأْتَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ. قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدْ قَرَأْتُهُ. قَالَ: فَهَلْ عَرَفْتَ الرَّجُلَ وَ عَلِمْتَ مَا كَانَ عِنْدَهُ مِنْ عِلْمِ الْكِتَابِ قَالَ: قُلْتُ: فَأَخْبِرْنِي حَتَّى أَعْلَمَ. قَالَ: قَدْرُ قَطْرَةٍ مِنَ الْمَطَرِ الْجَوْدِ فِي الْبَحْرِ الْأَخْضَرِ مَا يَكُونُ ذَلِكَ مِنْ عِلْمِ الْكِتَابِ. قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا أَقَلَّ هَذَا. قَالَ: يَا سَدِيرُ مَا أَكْثَرَهُ لِمَنْ لَمْ يَنْسُبْهُ إِلَى الْعِلْمِ الَّذِي أُخْبِرُكَ بِهِ يَا سَدِيرُ فَهَلْ وَجَدْتَ فِيمَا قَرَأْتَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ كُلُّهُ. قَالَ: وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ فَقَالَ عِلْمُ الْكِتَابِ كُلُّهُ وَ اللَّهِ عِنْدَنَا ثَلَاثاً» (بحارالأنوار، ج26، ص170).
6. «كان من خواص أمير المؤمنين عليه السلام كحبيب بن مظاهر الأسدي و رشيد الهجري و قنبر مولاه عليهم السلام، و كميل بن زياد النخعي و أضرابهم و كانوا أصحاب أسراره عليه السلام و كان عليه السلام علمهم علم المنايا و البلايا و قتلوا في ولاية صلوات الله عليه» (تاريخ الفقهاء و الرواة (المنتخب)، روضةالمتقين، ‏ج‏14، ص463).
7. مجالس المؤمنين، قاضي نورالله شوشتري، ج2، انتشارات كتابفروشي اسلامي، چ65، ص10و11.
8. «قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عليه‌السلام: اعْرِفُوا مَنَازِلَ شِيعَتِنَا عَلَى قَدْرِ رِوَايَتِهِمْ عَنَّا وَ فَهْمِهِمْ مِنَّا» (بحارالأنوار، ج2، ص148).
9. براي اطلاع بيشتر از اين روايات بنگريد: بحارالأنوار، ج74 ص269، 415؛ ج63، ص425؛ ج58، ص84 ؛ إرشادالقلوب، ج1، ص100؛ وسائل‏الشيعه ج16، ص354؛ ج24، ص267؛ ج 27، ص30؛ مستدرك‏الوسائل، ج16، ص219؛ ص232؛ ج1، ص121؛ ج4، ص94.
10. به نقل از حضرت آيت الله ناصري حفظه‌الله

دوشنبه 30 دی 1392  8:45 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

خداشناسي؛ اصل دين

خداشناسي؛ اصل دين
صفحه 55 الي 57 نسخه چاپي

 


اشاره: هيچ نفسي در مسير اصلاح، بي‌نياز از موعظه و اندرز نيست و بهترين موعظه‌گر، كسي است كه خود طي طريق نموده و واصل به مقام قرب شده باشد. از اين رو، بر آن شديم پاي منبر نوراني سالكان حقيقي بنشينيم و از مواعظ آنها بهره بريم. يكي از واعظان معروف و عالمان اهل عمل و مورد توجه اهل بيت عليهم السلام مرحوم حاج شيخ جعفر شوشتري است. در اين شماره گزيده‌اي از يك سخنراني ايشان را مي‌خوانيد.
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم
سبحانك يا إلهي و بحمدك... .
منظور از عبارت «الهي لم أعصك حين عصيتك و أنا بربوبيّتك جاحد» (دعاي ابوحمزه ثمالي) آن است كه اگر انسان معصيت ‌كند، بداند خداوند عالم را معصيت كرده است. مردم طوري گناه مي‌كنند كه گويا خدايي ندارند.
اصل اينكه در وجود انسان خدايي هست، احتياج به گفتن ندارد. اگر كودكي در ميان بيابان تنها رشد كند، خداوند در قلبش است. اين فطرة الله و صبغة الله است.
هر مذهبي اعتقاد به خدايي دارند. حتي آنها كه مي‌گويند كارهاي عالم را دهر و طبيعت مي‌كند، همان را خدا و خالق آسمان و زمين مي‌دانند. اما در قلب خود منكر خدا شده‌اند و اين در آثار و كارهاي آنها واضح است. اگر كارت به آنجا رسيد كه «بربوبيّتك جاحد» در حقّت صادق بود، ديگر آمرزيده نمي‌شوي، حتي اگر به قدر شهداي عالم شهيد شوي. پس اگر انكاري در قلبت است، زود دفعش كن وگرنه هلاك مي‌شوي!
«و لا بأمرك مستخفّ» سبك شمردن امر خدا هم آمرزيده نمي‌شود. اينكه بگوييم چرا آدم اطاعت كند! اين گناهي نيست! عذاب اين چه خواهد بود! اينها سبك شمردن امر خداست كه آمرزيده نمي‌شود.
«و لا لوعيدك متهاون» اگر به امر الهي اهانت كني، آمرزيده نمي‌شوي. در مَثَل مي‌گويند «خار را از پا بيرون مي‌آوري و به چشم داخل مي‌كني». اين براي كساني است كه مي‌گويند: شراب مي‌خوريم و براي سيّدالشهدا عليه السلام سينه مي‌زنيم و مال خرج مي‌كنيم؛ آن وقت از بركت سيّدالشهدا عليه السلام آمرزيده مي‌شويم؟!
بدبخت! آيا سيّدالشهدا عليه السلام براي دشمن خدا دوستي مي‌كند؟! بيدار باش تا هلاك نشوي! ملتفت باش تا سرنگون نشوي!... آن گناهان كه آمرزيده مي‌شود، اينها نيست، بلكه آنهايي است كه از روي غفلت يا غلبة نفس و هوا و مثل آن از آدمي صادر شود.
اول دين، معرفة الله وآخر آن، معاد و قصّة آخرت است. حضرت اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: «رحم الله امرأً تفكّر من أين و في أين وإلي أين».
هشتاد سال پيش يكي از شما در اين عالم نبود. چند وقت ديگر هم هيچ‌كدام از ما وجود نخواهيم داشت.
اول و اصلِ دين خداشناسي است. بدون شناخت خدا و پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم و اهل بيت عليهم السلام هيچ چيز ثمر ندارد، حتي اگر روزه همه روزگار و قيام همه شب‌ها را داشته باشي.
پس دقت كن كه معرفت به خدا پيدا كني؛ يعني به وجود خداوند عالم معتقد باشي. اما اگر در ذهن خودت او را تصور كردي، سبب هلاكت است. «كلّ ما ميّزتموه بأوهامكم، فهو مخلوق لكم و مردود إليكم؛ هر چه با خيالهاي خودتان در مورد خدا تصور كنيد مخلوق شماست و به سوي شما رد مي‌شود». «كذب العادلون بالله و ضلّوا ضلالاً بعيداً و خسروا خسراناً مبيناً».
حضرت اميرمؤمنان (عليه‌افضل‌صلوات‌المصلّين)فرمود: «من شبّهك بأوهامه علي خلقك، فهو كافر؛ يعني كسي كه با خيال خود تو را به مخلوقاتت تشبيه كند، كافر است».
پس اگر چيزي به عنوان خداوند در نظرت آمد بگو: «جلّ ربّي عن ذلك جلالاً و علا عنه شأناً...». خدا غير از اوست؛ او مكان و زمان را خلق كرده و به مكان و زمان احتياج ندارد. و چنانچه در كلام رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم آمده او همان‌طوري است كه خود را ستوده و هيچ‌كس جز خودش به نهايت ذات شريف نرسد. پس پاك و پاكيزه‌ است از آنچه درباره او به نظر و خيال رسد و ما بنده‌اي ذليل هستيم كه فقط به حمد و ستايش او مشغوليم.
پس خداوند محلّ مرور زمان و محتاج مكان نيست و قبل از آفرينش مخلوقات وجود داشته؛ چنانچه حضرت أميرمؤمنان (عليه‌افضل‌صلوات‌المصلين) فرمود: «خدا خالق بود وقتي كه مخلوق نبود، رب بود وقتي كه مربوب نبود، عالم بود وقتي كه علوم نبود» و اين يك مرحله از مراحل تنزيه است.
مرحلة ديگري كه در آن مرض مهلك و ناخوشي داري و اگر به آن حالت بماني هلاكت مي‌كند، شك در امر آخرت است. گاهي مي‌گويند: مريضي در خانه دارم كه از آن خبري ندارم. بيچاره! پنجاه سال از عمرت گذشته، مريض هستي، تبِ محبتِ دنيا داري؛ چرا از حالت‌هاي مرض خودت نمي‌پرسي كه عزيزي بالاتر از آن نداري؟ اگر مرضِ شك در امر آخرت در وجودت بماند، هلاكت مي‌كند

دوشنبه 30 دی 1392  8:46 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها