بسم الله الرحمن الرحيم
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
پان تركيسم و يهود (قسمت اول)
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
قسمت اول: نوازندگان نغمه شوم«ملي گرايي ترك در امپراتوری عثمانی»
بعد از انقلاب فرانسه شاهد مرحلهاي نوين براي پي ريزي يك مكتب ملّي، تحت عنوان «صهيونيسم» بودهايم.اگر چه نميتوان تاريخ دقيقي براي پيدايش اين تفكّر ناسيوناليستي يهود يافت،لیکن ميتوان گفت كه بنيانهاي فكري آن پس از انقلاب فرانسه شكل گرفتهاند.
البتّه نقطه اوج اين حركت،استقرار رژيم غاصب صهيونيستي در«فلسطين»بوده است.پيداست كه پيمودن اين مسير با يك مانع بسيار بزرگ به نام«امپراتوري عثماني»روبرو بود.
با اين حال،در طول يك و نيم قرن،اين مسير نيز پيموده شد.به اين ترتيب،يهوديان موفّق شدند كه اين فاصله را بسيار تندتر از حركت مشابه آن در پشت سر گذاشتن حكومت ديني اروپا،طي كنند؛ گر چه برنامه آنان در فروپاشي امپراتوري عثماني و قدرتهاي اسلامي،تقريبا همان برنامهاي بود كه پيشتر در اروپا به كار گرفته بودند.
مسخ چهره دين و ايجاد يك نظام حكومتي نوين همچون حكومتهاي اروپايي،برنامهاي بود كه غربيان بطور گسترده در ممالك اسلامي پايه نهادند.در اوان طرح اين برنامه، شاهد ظهور افرادي با داعيههاي آييني هستيم.مثلا«باب»در ايران چهره نمود و زمينه ظهور«بهائيت» را فراهم آورد.در قلمرو امپراتوري عثماني نيز فرقهاي جديد به نام «وهّابيّت» جلوهگر شد. اين دو فرقه و ساير فرق آييني نو ظهور،با برنامهريزي افرادي همچون «كينياز دالگوركي» از روسيه-حامي باب در ايران-و «همفر» از انگليس-حامي«محمّد بن عبد الوهّاب»در عربستان-پديد آمدند.
در همين حال،بايد از رشد تفكّرات غرب مدارانه و ملّي گرايانه (ناسیونالیسم) نيز ياد كرد كه سهمي بسزا درپيريزي حكومتهاي ملّي داشتهاند.منزلگاه اصلي اين تفكّرات، سرزمين«مصر»به عنوان يكي ازاجزاي قلمرو عثماني بود.«سرانجام نيز با القائات فرانسويها،«محمّد علي»حاكم مصر، خود را ازامپراتوري عثماني مستقل نمود و براي نخستين بار وحدت اعراب را مطرح كرد.»(1)
همچنينغربزدگاني«همچون«يعقوب صنّوع»-كه از پدري يهودي و مادري ايتاليائي زاده شده بود-»(2)نيزدر رشد افكار ملّي گرايانه ميان مصريان سهم عمدهاي داشتند.«او دو انجمن مخفي«دوستان دانش»و«حلقه ترقي خواهان»را در مصر بر پا كرد تا تفكّرات خود را در ميان ارتشيان و روحانيان و صاحب منصبان،تبليغ كند.»(3)
«حسين طه»و«طهطاوي»نيز از جمله غربزدگان برجسته مصريبودند كه سهم بسزايي در تحقّق يافتههاي غربي خود-كه به هنگام تحصيل در فرانسه اخذ كرده بودند-داشتند.حاصل تلاش اين افراد و صاحب منصبان مصري،آغاز جرياني فراگير،زير پرچم ناسيوناليسم عربي»بود كه ميتوان آن را نتيجه بيچند و چون«ناسيوناليسم ترك»دانست که سالها پیش در میان عثمانی ها رسوخ نموده و احساسات ملی گرایانه و شووینیستی اعراب را برانگیخته بود ؛زيرا«قبل از گسترش افكار غربي ،اثري از تفكر ناسيوناليسم در امپراتوري عثماني ديده نميشد.حتّي تا آغاز قرن معاصر،تركان، عربها را بيگانه از خود نميدانستند.عربها به خاطر همكيشي رضايت ميدادند كه جزو امپراتوري عثماني باشند.
ترك ها نيز آنان را گرامي ميداشتند و بهرهوري ازفرهنگ و زبان عرب را نشانه فضل ميشمردند. حتّي سلطان«عبد الحميد»مشاوراني عرب،همچون«ابو الهدي»و«عزّت پاشا»در دستگاه خود داشت.»(4)
با گسترش روز افزون ملي گرايي و اضمحلال تدريجي امپراتوري عثماني،زمزمههاي جدايي طلبي اوج گرفتند و حكومت عثماني با ادّعاهاي ملّي گرايانه جديدي در سراسر قلمرو خويش، مواجه شد. از سوي ديگر،شكستهاي متعدّد در جبهههاي گوناگون باعث شد كه اين امپراتوري رو به افول بگذارد.اينك پرسش اصلي اين است كه ناسيوناليسم ترك چگونه پديد آمد؟پاسخ اين پرسش، موضوع بحثي است كه در اين مقال بدان پرداخته ميشود و چه بسا زنگ خطری برای احساسات و تمایلات ناسیونالیستی است که در برخی نقاط کشور عزیزمان ایران در حال شکل گیری است.
نوازندگان نغمه شوم«ملي گرايي ترك در امپراتوری عثمانی»
صرف نظر از عوامل طبيعي،از جمله همجواري عثماني با اروپا،كه به تأثير پذيري آن از موج بنيان افكن ملي گرايي اروپايي انجاميد،ميتوان به عواملي اساسي اشاره كرد كه ملي گرايي ترك راپايه نهادند و فراگستردند.بسياري از محقّقان و خاور پژوهان غربي بر اين باورند كه اساسا ملي گرايي ترك با كوششهاي چند فرد اروپايي اصالتا يهودي پديد آمد و گسترش يافت.
«برناردلويس»خاور پژوه سرشناس،سه يهودي اروپايي را از كارگزاران اصلي ملي گرايي ترك ميداند.
نخستين فرد«آرمينوس و امبري»(1832 تا 1918)نام دارد.«وي بيش از ديگران در ايجاد ملي گرايي ترك و عرب نقش داشت.»(5)
او«فرزند يك روحاني يهودي مجارستاني و شخصيّتي متنفّذ و مردم شناس و ترك شناس بود.سالهاي زيادي را در سرزمين عثماني و آسياي مركزي گذارند و از دوستان نزديك و مشاوران سلطان به شمار ميرفت.»(6)
او«درباره لزوم احياي ملّت ترك،آثار زيادي منتشر كرد و پيرامون زبان و ادبيات ترك نيز به پژوهش و كوشش پرداخت.آثار او مورد استقبال غربزدگان قرار گرفت و آنان را سخت به شوق آورد و در ميهن پرستي دلگرم كرد.»(7)
وي براي دستيابي به هدفهاي خود،حمايت بسياري از افراد و گروهها را جلب كرد.«احتمالا روابط نزديك و امبري با سران تركهاي جوان در تشويق آنان به پذيرش انديشههاي پان تركيستي مؤثر بوده است.(فراموش نشود اولین و تاثیر پذیر ترین جامعه هدف برای اجرای نقشه های ناسیونالیسی ،جوانان هستند ).
جالب اينكه وامبري قبل از حشر و نشر با تركهاي جوان،با دشمن آنان،يعني شخص سلطان عبد الحميد نيز تماس نزديك بر قرار ساخته بود.همچنين با وزارت خارجه انگلستان ومحافل صهيونيستي جهاني سر و سرّي داشت.
هم اوست كه در سال 1901 ترتيب شرفیابي«تئودر هرتصل»(8) به حضور سلطان عبد الحميد را داد.»(9)
وي همچنين داراي مؤلّفات زيادي پيرامون ملّتها و اقوام آسياي ميانه است كه از ديد خاور پژوهان،آثاري ارزشمند به شمار ميروند.
دومين فرد«لئون كاهن»(1841 تا 1900)است كه«يك نويسنده يهودي فرانسوي بود.او نيز در ايجاد و گسترش ملي گرايي ترك سهم بسزايي داشت.وي در سال 1899 كتابي به نام«مقدّمهاي بر تاريخ آسيا»نوشت و در آن از برتري تركان و برجستگي نژادي آنان در طول تاريخ سخن راند.
كتاب مزبور در دهه اوّل قرن بيستم به زبان تركي برگردانده شد و در نسخههاي فراوان انتشار يافت.پرفسور«خدوري»و«برنارد لويس»معتقدند كه اين يهودي،الهام بخش پان تركيسم نهضت تركان جوان بود كه انقلاب 1908 را پديد آوردند.»(10)
چنانكه از محتواي اثر بر ميآيد،«اين كتاب بيشتر يك رمان جدّي تاريخي است،ولي براي پان تورانيستها بيش از يك اثر علمي ارزش داشته است.زيرا از«چنگيز خان»و فتوحات و نقشههايش در تأسيس يك امپراتوري جهاني مغول تجليل كرده است.»(11)
وي در كنار تأليف و كتاب و مقاله،به ايجاد تشكّلهاي ضدّ عثماني از تركهاي جوان در فرانسه مبادرت كرد.«او در پاريس،جمعيّتهايي از تركان و مصريان تبعيدي تشكيل داد و فعّالانه كوشيد تا نهضت ناسيوناليستي را در اين كشورها پايه ريزي كند.»(12)
جال اینجاست ترکها بر طبل پانترکیسم میکوبیند و مصریان کوس پان عربیسم ر می نواختند اما دشمن مشترک اینها یعنی عثمانی ها موجب متحد شدن این دو گشته بود .بالا خره «لئون كاهن» به لحاظ نزادی می بایست یا طرفدار ترکها با شد و یا عربها اما حقیقت این است که در کنار این پارادوکس عظیم او طرفدار دشمن مشترک این دو یعنی امپراطوری مقتدر عثمانی بود که فلسطین را در دست داشت یعنی همان سرزمینی که یهودیان سالها در انتظار آن بودند.
(«برنارد لويس»در كتاب «ظهور تركيه نوين»مينويسد:«مقّر اصلي عثمانيهاي جوان در پاريس، اقامتگاه شاهزاده«مصطفي فاضل»بود و شاهزاده آنها را با محافل سياسي فرانسه،به ويژه كارمندان وزارت امور خارجه،آشنا ميكرد.
بنا به گفته«عبد الرحمان شرف»،مورّخ معروف،يكي از كساني كه آنها در پاريس با اوملاقات كردند، «لئون كاهن»بود كه انديشههايش درباره ملّيّت و تاريخ ترك-همانگونه كه درکتابش به نام«مقدّمهاي بر تاريخ آسيا»بيان شده-تأثير ژرفي بر تفكّر سياسي تركيه باقي نهاده است.»(13)
سومين فرد«آرتور لملي ديويد»(1832 تا 1911)است.«او يك يهودي انگليسي بود كه به تركيه مسافرت كرد و كتابي به نام«بررسيهاي مقدّماتي»نوشت كه در آن كوشيد تا ثابت كند تركان داراي نژادي مستقل و برجستهاند و بر عربها و ساير ملل شرقي،برتري دارند.»(14)
«لويس»مينويسد:«كتاب اين يهودي انگليسي،تركها را متوّجه ساخت كه ملّيّت و قوميّتي مستقل دارند.به دليل اهمّيّت افكار و آثارش،برخي وي را نخستين كسي ميدانند كه شديدا تلاش كرد تا آتش ملي گرايي ترك را شعله ور سازد.»(15)
براي نشر افكار«آرتور لملي ديويد»در ميان مردم،در سال 1851،«فؤاد و جودت پاشا»بسياري از نوشتههاي او را به زبان تركي برگرداندند.«در سال 1896،نويسندهاي ديگر به نام«علي ساوي» جزوهاي به زبان تركي منتشر ساخت كه تقريبا از آثار ديويد برگرفته شده بود و از عظمت و شكوه و افتخار آميز گذشته ترك سخن ميگفت.به تعبير لويس، بدين سان تركان ملّيّت خود را در غربيان يافتند و نوشتارهاي آنان را رونويسي نمودند.»(16)
علاوه بر اين سه يهودي،عدّه زيادي از ترك شناسان اروپايي نيز در اين مسير فعّاليّتهاي گستردهاي را انجام دادند.«شماري از ترك شناسان اروپايي در زمينه كشف گذشته تاريخي تركها و تمدّنهاي بزرگ آنان در آسياي مركزي و تأثير زبان و فرهنگ ايشان بر اقوام ديگر به تلاش پرداختند.
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
ادامه دارد ...
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
پینوشت:
(1)-نقوي،علي و محمد:«اسلام و ملي گرايي»،دفتر نشر فرهنگ اسلامي،تهران،1360،ص 31.
(2)-عنايت،حميد:«سيري در انديشه سياسي عرب»،امير كبير،تهران،1370،ص 40.
(3)-همان،ص 41.
(4)-نقوي(پيشين)،صص 34 و 35.
(5)-همان.
(6)-جي شاو،استانفورد-كورل شاو،ازل:«تاريخ امپراتوري عثماني و تركيه جديد»،محمود رمضان زاده،آستان قدسرضوي،مشهد،1370،ص 444.
(7)-نقوي(پيشين)،ص 30.
(8)کسی که ایده شکل گیری اسرائیل را طرح نمود ه و در این راستا تلاش فراوانی کرد.
(9)-مجلّه آراكس،شماره 65،ارديبهشت ماه 73،ص 4.
(10)-نقوي(پيشين)،ص 35.
(11)-واند،زاره:«افسانه پان تورانيسم»،محمد رضا زرگر،بينش،تهران،1369،ص 48.
(12)-نقوي(پيشين)ص 35.
(13)-لويس،برنارد:«ظهور تركيه نوين»،محسن علي سبحاني،مترجم،تهران،1372،ص 210.
(14)-نقوي(پيشين)،ص 34.
(15)-همان.
(16)-همان،ص 35.
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=