و به عکس این فرهنگ صحیح و انسان ساز است که مبدأ همه خوشبختى ها و بدبختى هاى یک ملت است. به همین دلیل، همان طور که عده اى از فیلسوفان همچون افلاطون مى اندیشیدند، ایشان نیز معتقد است: «مسئله فرهنگ و آموزش و پرورش در رأس مسائل کشور است. اگر مشکلات فرهنگى و آموزشى به صورتى که مصالح کشور اقتضا مى کند حل شود، دیگر مسائل به آسانى حل مى گردد» (امام خمینى، 1378الف، ج 15، ص 309). بنابراین، حکومت اسلامى باید در فرایند مهم و حیاتى فرهنگ سازى و تربیت انسان ها همت ورزد.
از نظر ایشان، حکومت هاى غیرتوحیدى و رژیم هاى غیراسلامى، در حدود طبیعت و حدود مادى انسان عمل مى کنند. آنها فراموش کرده اند که انسان موجودى با ظرفیت هاى معنوى و احتیاجات ملکوتى است؛ رهبران غربى مى خواهند جامعه را همچون یک کارخانه صنعتى اداره کنند (همان، ج 8، ص 115)؛ اما حکومت اسلامى بعد از برآوردن نیازهاى جسمى و روانى مردم ـ مثل رفاه و اقتصاد، امنیت و عدالت ـ باید به فکر عروج و تعالى روحانى آنها باشد. «اینکه توهم مى شود که فرق مابین رژیم اسلامى انسانى با سایر رژیم ها این است که در این عدالت هست، این صحیح است؛ لیکن... یکى از فرق هایش قضیه عدالت اجتماعى است.
هیچ یک از رژیم هاى دنیا، غیر از آن رژیم توحیدى انبیا، توجهش به معنویات انسان نبوده است؛ در نظر نداشته است که معنویات را ترقى بدهد» (همان، ص 254). در حکومت اسلامى، همه امور، حتى جهاد و جنگ، فقط به قصد اصلاح و تهذیب افراد انجام مى شود. از دیدگاه امام خمینى قدس سره، غایت تربیت هرکس در این است که در خدا ذوب شود و همه افعال او الهى شود، نه اینکه فداى دولت و جامعه شود؛ بلکه به عکس، انسان مؤمن نباید براى دلخوشى و رضایت مردم کار کند و باید تنها متوجه خدا باشد (همان، ج 17، ص 284).
با این حال، همین از خودگذشتن و توجه به اللّه و پرستش او، بهترین عامل براى هماهنگى و اعتلاى جامعه نیز هست. «اگر بازارى، روحانى، ورزشکار، کشاورز و هریک از سایر اقشار جامعه، ایمان و اعتقاد مذهبى داشته باشند، ریشه بسیارى از رقابت ها و کینه توزى ها، دزدى ها و خیانت ها، سستى ها و وظیفه نشناسى ها و... از بین رفته، همگان در یک مسیر مشترک که اطاعت اوامر الهى و خشنودى خداوند است، گام برمى دارند» (همان، ج 5، ص 81). افزون بر این، تقوا و اظهار نیاز به درگاه خدا، موجب نزول برکات الهى و امدادهاى غیبى و حل مشکلات از طرق غیرمعمول مى شود (امام خمینى، 1378ب، ص 145).
3. منابع و ابزارهاى حکومت براى اشاعه تربیت در جامعه از نظر امام خمینى قدس سره
به باور برخى از فیلسوفان مانند افلاطون، این فیلسوف شاه است که با فراروى از ظواهر و پى بردن به ذات و حقیقت امور، براى دیگران نسخه مى نویسد. از نگاه امام خمینى قدس سره، این موضوع با دو مشکل جدى مواجه است؛ نخست اینکه، هرچند معرفت و علم فضیلت است، کافى نیست؛ چه بسا عالمان فاسد و منحرفى که از علمشان در جهت ضلالت جامعه و استثمار و انحراف مردم استفاده مى کنند.
علم اگر براى خدا نباشد، بالاترین حجاب، و اگر براى آمال شیطانى و هواهاى نفسانى باشد، هدایت کننده به سوى جهنم است. به همین دلیل، امام خمینى قدس سره بر لزوم تزکیه و تهذیب در کنار آموزش و تعلیم تأکید زیادى کرده اند (امام خمینى، 1380، ص 342)؛ مشکل دوم در تصدیگرى همه جانبه تربیت به وسیله دانشمندان این است که علم بشر هر چقدر باشد، اندک و ناکافى است (امام خمینى، 1378الف، ج 21، ص 138).
راهى که انسان باید طى کند، چنان پیچیده و نامتناهى است که شناخت آن از عهده بشر بیرون است. «همان طورى که تربیت هاى مناسب با طبیعت هست، تربیت هاى مناسب با مراتب دیگرش هم هست که بعضى از آن را بشر مى تواند مطلع شود و بعضى یا بیشترش را بشر نمى تواند مطلع شود. اطلاع را خداى تبارک و تعالى دارد و بعث انبیا براى این است...» (همان، ج 4، ص 175).
حکومت اسلامى یکى از وسایل مهم اجراى منویات دین اسلام و دستورهاى الهى در حدود اجتماعى است و خود نمى تواند مقصد یا متصدى تام الاختیار تربیت مردم باشد. اکنون که مشخص شد دین اسلام مرجع اصلى تربیت مردم است و حکومت نیز فقط در این جهت عمل مى کند، باید راه هاى تأثیرگذارى دین و آیین الهى معین شود. به طور خلاصه، در مرحله اول، استعانت و توسل به حضرت بارى تعالى شرط راه یافتن انوار هدایت در فرد و جامعه است.
انسان از همه تقدیرها و سنن الهى خبر ندارد. از این رو، باید از خداوند بخواهد با تصرف تکوینى، او را از نظر قلبى و باطنى هدایت کند. امام خمینى قدس سره بر این باور است بیدارى مردم ایران حین و پس از انقلاب اسلامى، ناشى از تصرف حق تعالى در قلوب مردم بوده است، وگرنه این تحول در اعتقادات و رفتارها، از عهده هیچ فرد یا حکومتى برنمى آید (امام خمینى، 1378ب، ص 60ـ66).
راه دیگرى که دین در اختیار بشر قرار مى دهد و حکومت باید در تقویت و اجراى آن بکوشد، متون دینى و شریعت الهى است که برنامه اى جامع از همه مسائل و عرصه هاى فردى و جمعى حیات انسان ها ارائه کرده است. دین که براى همه افراد بشر آمده است، تنها شامل عبادت یا احکام فردى نمى شود؛ بلکه در همه حوزه ها ـ سیاست، فرهنگ، علم، بهداشت، اخلاق، حقوق و... ـ آموزه هایى بى نظیر دارد (امام خمینى، 1378الف، ج 4، ص 450).
قرآن کریم، احادیث معصومان علیهم السلام و ادعیه معتبر، متون انسان سازى هستند که نه تنها راه را به ما نشان مى دهند، بلکه مطالعه در آنها آثار تربیتى بى نظیرى در قلب و روح انسان مى گذارد که به هیچ وجه قابل چشم پوشى یا جایگزینى نیست (امام خمینى، 1378ب، ص82ـ88).
همچنین معصومان علیهم السلام الگوهاى عملى و تجلى خداوند در زمین هستند که هم مى توان حیات طیبه آنها را سرمشق قرار داد و هم از فیوضات باطنى و هدایت هاى قلبى آنها استفاده کرد (همان، ص 67). مجالس مذهبى ـ به ویژه روضه خوانى و عزادارى ـ و اجتماعات دینى ـ مثل نمازهاى جمعه و جماعت ـ از دیگر امکانات دینى براى تهذیب و اصلاح مردم و جامعه است که ایشان بر آن تأکید کرده اند (همان، ص 114).
گفتنى است، از نظر امام خمینى قدس سره تنها نباید علوم دینى و وحیانى را در جامعه تبلیغ و تشریح کرد؛ بلکه علوم طبیعى و عقلى نیز اهمیت فراوانى دارند و بدان ها نیاز است. با این حال، همین علوم نیز باید جهت گیرى متعالى و الهى داشته باشند:
آنى که اسلام مى خواهد این است که تمام علوم، چه علوم طبیعى باشد و چه علوم غیرطبیعى باشد. تمام اینها مهار بشود به علوم الهى و برگشت به توحید بکند. هر علمى جنبه الوهیت در آن باشد؛ یعنى انسان طبیعت را که مى بیند، خدا را در آن ببیند؛ ماده را که مى بیند، خدا را در آن ببیند، سایر موجودات را که مشاهده بکند، خدا را در آن ببیند...؛ اگر نظر به طبیعت بکند، به عنوان اینکه طبیعت یک صورتى است از الهیت، یک موجى است از عالم غیب؛ اگر نظر به انسان بکند به عنوان این است که یک موجودى است که از او مى شود یک موجود الهى درست کرد (همان، ص 30).
لازم به ذکر است، حکومت تنها ابزار اجراى برنامه تربیتى اسلام نیست. در کنار آن مى توان به نهادهاى مهمى چون خانواده، مدرسه، دانشگاه، مساجد، محافل مذهبى، رسانه ها، محکمه ها و غیره اشاره کرد که کمابیش مستقل از حکومت اند؛ برخلاف فیلسوفان غربى که مى کوشند ریز و درشت رفتارها و نهادهاى مدنى را زیر کنترل حکومت ببرند؛ به همین منظور، آنها حتى از بین بردن خانواده و جدا کردن اطفال از والدینشان را مجاز مى دانند.
در حالى که امام خمینى قدس سره بر نقش بى بدیل خانواده و تربیت خانوادگى، به ویژه به وسیله مادر تأکید دارد و جدا کردن مادران از بچه هایشان به بهانه هایى چون آزاد کردن نیروى نیمى از جامعه را عاملى براى عقده اى شدن فرزندان و واماندن از تربیت صحیح انسانى مى داند (امام خمینى، 1378الف، ج 8، ص 355).
به طور کلى، ایشان تربیت و انسان سازى را وظیفه همگانى مى دانند (همان، ج 7، ص 162). اما درباره مسئولیت هایى چون مادرى، معلمى، روحانیت، نویسندگى و مانند آن، که سروکارشان با انسان و روحیات اوست، حساسیت ویژه اى داشته، کار آنان را همچون شغل انبیاء که انسان سازى است، بسیار مهم و خطیر مى دانند و قلم فضلاء را از خون شهدا مؤثرتر مى بینند (همان، ج 16، ص 267). حتى رسانه هایى چون تلویزیون نباید صرفا ابزار سرگرمى باشند و وجه آموزشى و پرورشى باید در آنها غلبه داشته باشند (همان، ج 6، ص 412).
در نهایت، اجبارى در پذیرش تربیت دینى نیست و حتى انبیا مورد انکار قرار گرفته اند؛ اما در حکومت اسلامى، بر آثار و ابزارهاى فرهنگى نظارت مى شود تا به اسم آزادى، عاملى براى انحراف فکرى و روحى مردم نشوند (همان، ج 4، ص 414).
در ادامه به صورت فهرست وار به برخى از اصول حاکم بر الگوى تربیت اسلامى که از نظر امام راحل باید حکومت در نظر داشته باشد، اشاره مى کنیم؛ اصل اول این است که حکومت، مربیان و مبلغان باید قبل از اقدام به اصلاح و تهذیب دیگران خودسازى کنند، وگرنه اثرى ندارد (امام خمینى، 1378ب، ص 30)؛
اصل دوم اینکه، در کنار تعلیم و آموزش، بلکه مقدم بر آن، باید تزکیه و پرورش باشد. افزون بر توجه به ذهن و جسم شاگردان، باید جان و قلب آنان را نیز در نظر بگیریم و این مستلزم رعایت دقیق اصول تربیت معنوى است (همان، ص 297)؛ اصل سوم این است که در تبلیغ و تربیت اسلامى، اصل بر مدارا و دعوت مسالمت آمیز است؛ اما اگر گروهى بخواهند با فریب یا زور از این هدف جلوگیرى کنند، مى توان براى نجات و هدایت مردم که مهم ترین هدف حکومت است، برخورد خشن و فیزیکى کرد (همان، ص 282)؛
اصل چهارم آنکه، مشکلات و مصیبت ها به خودى خود منظور نیست؛ اما وجود آنها در مسیر تربیت و اصلاح نفس و جامعه گریزناپذیر است و در صورت صبر و برخورد منطقى، مى توان آن را به بهترین فرصت و ابزار رشد و تعالى تبدیل کرد. سختى ها و مشکلات از یک سو غرور انسان را مى شکند و او را متوجه و متضرع درگاه خداوند مى سازد و از سوى دیگر، اراده، تلاش و خلاقیت او را مضاعف مى کند (همان، ص 321).
جنگ تحمیلى از جمله مواردى است که امام خمینى قدس سره آن را منشأ رحمت و برکات زیادى براى حرکت روبه رشد مردم و ملت ایران مى دانستند (همان، ص 344)؛ اصل پنجم اینکه، تربیت در سنین کودکى و نوجوانى، بسیار آسان تر و بادوام تر است؛ از این رو، والدین و معلمان باید در این دوران بیشترین تلاش را انجام دهند (همان، ص 337)؛
اصل ششم، آنکه در تربیت اسلامى، از یکجانبه نگرى باید احتراز کرد. پرورش برخى جوانب مثل استعدادهاى معنوى ارزشمندتر است؛ اما این در سایه توجه و رسیدگى به جنبه هاى جسمى، ذهنى و روانى میسر است؛ تقویت جسمانى و روحانى با هم خوب است و عقل سالم نتیجه جسم سالم مى باشد.
در مجموع، اسلام با مادیات و شهوات مخالف نیست؛ بلکه آنها را در کنترل معنویات و جنبه هاى الهى انسان مجاز مى داند. در نهایت، مى توان آراى تربیتى امام خمینى قدس سره را در این عبارت یافت که «اساس عالَم بر تربیت انسان است. انسان عصاره همه موجودات است و فشرده تمام عالم است، و انبیاء آمده اند براى اینکه این عصاره بالقوه را بالفعل کنند و انسان یک موجودى الهى بشود که این موجود الهى، تمام صفات حق تعالى در اوست و جلوه گاه نور مقدس حق تعالى است» (امام خمینى،1386،ص201).
نتیجه گیرى
از نظر امام خمینى قدس سره معنویت با حکومت درهم آمیخته است و این دو با هم دنبال مى شوند. به همین دلیل، ایشان تعریف خاصى از حکومت دارند. امام راحل در تعریف حکومت بر دو مقوله «اصلاح» و «هدایت» تأکید مى کنند. نتیجه این دو مقوله، ایجاد شرایط پذیرش تربیت اسلامى در جامعه و از بین بردن فساد و سلطه محرمات است.
ایشان حکومت را وسیله اى براى تحقق هدف هاى عالى خدایى و انسانى در مقوله تربیت مى داند. این حکومت، مبتنى بر دیانت؛ و با کارکرد وسیع در جهت تأمین رستگارى انسان در دنیا و آخرت است، نه حکومت به معناى غربى آن؛ یعنى محدود به وظایف خاصى در حوزه روابط مادى انسان ها و مبتنى بر آزادى بدون محدودیت و فساد و تباهى و پوچ گرایى نیست.
منابع
ـ امام خمینى (1386)، آئین انقلاب اسلامى، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى قدس سره.
ـ ـــــ (1378الف)، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى قدس سره.
ـ ـــــ (1373)، جهاد اکبر یا مبارزه با نفس، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى قدس سره.
ـ ـــــ (1379)، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى قدس سره.
ـ ـــــ (1380)، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى قدس سره.
ـ ـــــ (1373)، ولایت فقیه، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى قدس سره.
ـ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى قدس سره (1378ب)، تعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینى، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى قدس سره.
ـ ـــــ (1378ج)، نگرشى موضوعى به وصیت نامه سیاسى ـ الهى امام خمینى قدس سره، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى قدس سره.
عباس شهنوازى/ عضو هیئت علمى دانشگاه آزاد اسلامى واحد رودبار.
منبع : ماهنامه معرفت ش 182