گروه نخست
این دسته از مفسران صلب را به پشت مرد و ترائب را به سینه زن و استخوان بالای آن تفسیر کردهند؛ به عبارت دیگر آیه را ناظر به مرد و زن میدانند. این گروه در ضمن ارایه شواهدی از سخن صحابه و تابعان (طبرسی، 1372: 10 / 715) و نیز در مواردی از لغت، معتقدند آیه در مقام بیان معرفی آبی است که به شکلگیری جنین انسان منتهی میشود با این تصور به ممزوج بودن آب زن و مرد در آیه حکم کردهاند. (طوسی، بی تا: 10 / 325) آب مرد از ستون فقرات و آب زن از سینههای او شکل گرفته و خارج میشود. مفسران این گروه معتقدند در این امتزاج چنانچه آب مرد غلبه کند، جنین ویژگی و صفات مرد را و اگر آب زن غلبه کند ویژگی و صفات زن را به ارث میبرد. (همان)
صاحبنظران دیگری از این گروه خروج نطفه را از جمیع اجزای بدن دانسته و ذکر صلب و ترائب را ناظر به این میدانند که اصلاح نطفه در مرد توسط کلیهها و در زن توسط سینهها انجام میگیرد و احتمال دیگر این که از آنجا که صلب و ترائب در زن و مرد ـ هر دو ـ در اصلاح نطفه بیشترین تأثیر را دارند پس گویی نطفه از میان صلب و ترائب مرد و صلب و ترائب زن خارج میشود. (گنابادی، 1372: 14 / 500؛ ثعالبی، 1418: 5 / 575)
مصطفوی ترائب را به رحم و صلب را به استخوان کمر مرد تفسیر کرده است. وی این مطلب را در ذیل آیه 23 سوره نساء چنین توضیح میدهد:
أصلاب: جمع صلب به معنی سخت و در مقابل لینت و نرمی است. و این کلمه به پشت انسان که سختترین عضو حیوان و از استخوانها متشکل شده است، اطلاق میشود و آب نطفه مرد از میان استخوانهای کمر او با جهندگی نازل میشود، چنانکه نطفه زن از ترائب که رحم زن است ظاهر میگردد. (مصطفوی، 1380: 5 / 321)
برخی دیگر که از طرفی به این دیدگاه گرایش پیدا کردهاند و از طرف دیگر آن را با یافتههای علمی موافق نیافتند به توجیه آن پرداخته و صلب را دستگاه نطفه ساز مرد و ترائب را به دستگاه نطفه ساز زن تفسیر کردهاند. پاکنژاد دراینباره مینویسد: خروج نطفه از صلب مرد و ترائب زن آنقدر توجه دانشمندان اسلامی را جلب کرده که بعضی از آنها ازجمله محمدباقر مجلسی در جلد چهارده بحارالانوار به آن اشاره کرده است.
اگر فرازهایی از متون اسلامی که واژه صلب و ترائب در آن به کار رفته است در کنار این آیه شریفه قرآن قرار دهیم و مقایسه نماییم نظیر این فراز از زیارت وارث که میفرماید: «کنتم نورا فی الاصلاب الشامخه و الارحام المطهره» چارهای جز اینکه صلب را دستگاه نطفهساز مردانه و ترائب را دستگاه نطفهساز زنانه بدانیم، وجود ندارد. (پاک نژاد، 1349: 1 / 241 ـ 239) برداشت کلی این گروه در برخی از ترجمههای قرآن نظیر: ترجمه فولادوند و مکارم شیرازی نیز وارد شده است.
گروه دوم
این دسته از مفسران صلب و ترائب را متعلق به یک جنس دانستهاند؛ که خود دو دسته میشوند:
برخی آن دو را متعلق به مرد دانسته و ماء دافق را از طرف مرد میدانند. (ایوب الزرعی، 1973: 1 / 145)
علامه طباطبایی ضمن تأیید این نظر میگوید:
... الصلب الظهر و الترائب جمع تریبه و هی عظم الصدر ... والظاهر أن المراد بقوله «بین الصلب و الترائب» البعض المحصور من البدن بین جداری عظام الظهر و عظام الصدر. (طباطبایی، 1417: 20 / 26)
برخی با رد دیدگاه گروه نخست، صلب و ترائب را دستگاه نطفهساز مرد دانسته و دو احتمال دیگر مبنی بر این که شاید منظور قرآن این باشد که این آب جهنده مشهود محصول فعل و انفعال اعضا یا قوا یا مواد صلب و سخت فعلی و نرم و اثرپذیر انفعالی باشد و شاید منظور منشأ دورتر و وسیعتر و عناصر و مواد اصلی جهان باشد را مطرح میکنند. (طالقانی، 1348: 3 / 332)
تفسیر دیگر اینکه مراد از ترائب دو استخوان پا ـ محل آلت تناسلی ـ است که منی از پشت و دو استخوان پا خارج میشود. (معرفت، 1428: 6 / 64)
در مقابل مفسرانی که صلب و ترائب را در مرد جستجو میکنند، تفسیری ارائه شده است که آن دو را مربوط به زن دانسته و مرجع ضمیر در «یخرج» را انسان ـ که در اول آیه آمده ـ میداند. چنانکه محمدتقی شریعتی در اینباره میگوید:
معنای دیگری به نظر میرسد که بگوییم صلب و ترائب مربوط به زن باشد؛ یعنی آن انسان از صلب و ترائب زن متولد میگردد و ترائب هم به همان معنای سینه یا دو پهلو باشد و پیداست که جای کودک میان پشت و پهلوی مادر است و منظور از این تعبیر توجه دادن آدمی به نخستین مرحله حیات و شکستن کبر و نخوت اوست. (شریعتی، 1346: 133)
گروه سوم
این دسته از مفسران آیه را فاقد نکته علمی دانستهاند. برخی از آنها چنین احتمال دادهاند که شاید منظور از صلب و ترائب جای بیرون آمدن آب جهنده نباشد بلکه برای نشان دادن حقارت آن و اصل پیدایش آن باشد. (عاملی، 1360: 8 / 540)
بررسی و نقد
تفسیر گروه نخست و احتمالهای مطرح شده در آن به دلایل ذیل صحیح نمیباشد:
جمله «یخرج من بین الصلب و الترائب» صفت یا حال از «ماء دافق» است که ناظر به یک آب است درحالیکه بر اساس این تفسیر منظور از آن باید آبی باشد که از دو آب زن و مرد آمیخته شده است که اولاً خلاف ظاهر است و ثانیاً آب مذکور با صفت دافق نمیسازد؛ زیرا این آب زمانی شکل میگیرد که در محل خود مستقر شده باشد. چنانکه در منابع علمی درباره اعضای منیساز مرد چنین توضیح داده شده است:
دستگاه تولید مثل مرد از نظر کار از دو واحد جدا از هم تشکیل شده است: یکی دستگاه ترشح هورمون جنسی مرد و دیگری دستگاه مولد نطفه ـ لولههای منیساز، لولههای منیبر، کیسههای منی، پروستات و لوله رابط بین آنها ـ هورمون مرد از بیضه یعنی تستوسترون از سلولهایی که بین لولههای منیساز پراکنده هستند و سلولهای بینابینی یا لایدیک نامیده میشوند، ترشح میشود. (امامی، 1365: 61)
با توجه به سیر علمی شکلگیری منی و اجزای دخیل در این فرایند مشخص میشود که کمر یا ستون فقرات در آن دخالت ندارد.
ثالثاً در آیه از یک آب سخن گفته شده است درحالیکه طبق احتمال مذکور باید از دو آب صحبت میشد و یا مانند آیه «إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ» (انسان / 2) به ممزوج بودن آب تصریح میشد.
در میان احتمالات تفسیری گروه دوم، با توجه به اینکه آیه را جزء آیات علمی بدانیم مواردی که با مطالب علمی هماهنگ باشد وجود دارد؛ مانند احتمالی که صلب و ترائب را به مجموع دستگاه نطفهساز مرد تفسیر میکرد. صحت این احتمال مبتنی بر آن است که تطبیق ترائب از نظر لغت بر دو بیضه درست باشد و صلب نیز به همان ستون فقرات و نخاع شوکی معنا شود. البته این مطلب، بهطور صریح در منابع علمی بررسی شده، منعکس نشده است.
گرچه آن منبعی که ترائب را به دو شیء مساوی در بدن معنا میکرد این احتمال را تأیید میکند، ولی هیچ منبع لغوی که ما بر آن دسترسی یافتیم به مصداق مذکور (دو بیضه) برای ترائب تصریح نکرده است. این احتمال نیز وجود دارد که با توجه به اینکه ترائب جمع است منظور از دو شیء مساوی در بدن، آن مواردی باشد که متعدد است مانند: استخوانهای سینه، بر این اساس تطبیق ترائب به بیضهها یا دو استخوان ران خالی از اشکال نیست.
با در نظر گرفتن این نکته که لغت شناسان صلب را بر مرد منطبق کردهند برای احتمالی که صلب و ترائب را به پشت و دو پهلوی زن تفسیر میکرد وجه قابل دفاعی تصور نمیشود. ضعف دیگر احتمال مذکور ایجاد فاصله میان صفت (یخرج من بین الصلب و الترائب) و موصوف (انسان) است، که از نظر ادبی استعمال فصیحی نمیباشد.
درباره گروه سوم از تفاسیر که آیه را از زمره آیات علمی خارج کرده و آن را ناظر به نکتهای اخلاقی میدانست و منظور آن را به نشان دادن حقارت عوامل شکلدهنده انسان تفسیر میکرد، باید گفت با توجیهی دیگر میتوان آن را به احتمالی قابل طرح در میان دیگر احتمالات موجود تبدیل کرد. برای تقریر این احتمال ذکر چند مقدمه ضروری است:
1. صلب در لغت، بهمعنای استحکام و سختی و خشن بودن آمده که کنایه از مرد است، چنانکه در منابع لغوی صلب را ناظر به مرد معنا کردهاند و ترائب بهمعنای نرمی و لطافت در مقابل صلب آمده است که کنایه از زن میباشد.
2. از نگاه قرآن خارج شدن منی برای شکلگیری انسان، باید با مقدمات شرعی و بر اساس دستورات شارع مقدس باشد، ازاینرو خروج آن بهوسیله خود ارضاعی و یا روابط نامشروع مورد نکوهش قرآن قرار گرفته و گناهی بزرگ بهشمار آمده است.
3. آیه مورد بحث در مقام نشان دادن قدرت خداوند در آفرینش انسان از مسیر واقعی و قابل دفاع شرعی است.
از مجموع مقدمات فوق میتوان نتیجه گرفت که آیه شریفه به دنبال بیان نکته علمی نبوده بلکه مقصود این است که بگوید این امر از قدرت خداوند است که با جمع شدن دو جنس متضاد ـ که یکی مظهر سختی و دیگری مظهر نرمی است ـ و خارج شدن آبی بیارزش انسان آفریده میشود؛ آبی که از تلاقی، بینونت و همبستر شدن آن دو، زمینه خارج شدن پیدا میکند. واژه «بین» در آیه شریفه ناظر به افاده همین بینونت است، در غیر این صورت این کلمه زاید به نظر میرسد، بهجز براساس تفسیری که علامه طباطبایی از این آیه مطرح میکند. گرچه این تفسیر نیز محل تأمل میباشد؛ چراکه همه اجزای دستگاه نطفهساز میان استخوان سینه و استخوان پشت قرار ندارد.
از آنجا که در آیه شریفه آبی مطرح است که خروج آن با بینونت صلب و ترائب صورت میگیرد نتیجه یاد شده تأیید میگردد.
نتیجه
با توجه به بررسی و تحلیلهای انجام شده نکات ذیل به دست میآید:
1. تفسیر صلب به مرد و ترائب به سینههای زن با توجه به اشکالات ارائه شده، مردود میباشد.
2. تفسیر صلب و ترائب به جنس زن پذیرفته نمیباشد.
3. با توجه به برخی تحلیلهای پیشگفته، تفسیری که صلب و ترائب را به جنس مرد تفسیر میکند، قابل قبول است.
4. درصورتیکه آیه شریفه را از بیان نکات علمی، بیگانه بدانیم با توجه به نکات و استدلال ارائه شده، احتمال اخیر به اثبات میرسد.
منابع و مآخذ
1. ابنعاشور محمد بن طاهر، 1426، تفسیر التحریر و التنویر، تونس، دار سحنون للنشر و التوزیع.
2. ابنعطیه اندلسی، عبدالحق بن غالب، 1422 ق، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، بیروت، دار الکتب العلمیه.
3. ابنفارس بن زکریا، 1404 ق، معجم مقاییس اللغة، قم، مکتب الاعلام الاسلامی.
4. ابنمنظور، محمد بن مکرم، 1414 ق، لسان العرب، بیروت، دار صادر.
5. امامی، حسین، 1365، جنینشناسی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی.
6. اولیف، جان دمن ایکن و جمعی از نویسندگان، 2006 م، دائرة المعارف قرآن لیدن، هلند، لیدن.
7. ایوب الزرعی، ابوعبدالله، محمد بن ابی بکر، 1973 م، اعلام الموقعین عن رب العالمین، تحقیق طه عبدالرئوف سعد، بیروت، دار الجیل.
8. بوکای، موریس، 1365، مقایسهای میان تورات، انجیل، قرآن و علم، ترجمه ذبیحالله دبیر، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
9. بیآزار شیرازی، عبدالکریم، 1349، گذشته و آینده جهان، قم، طباطبایی.
10. پاکنژاد، سید رضا، 1349، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، تهران، انتشارات اسلامیه.
11. ثعالبی، 1418 ق، تفسیر ثعالبی، تحقیق عبدالفتاح ابوسنه و علی محمد معوض و عادل احمد عبدالموجود، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
12. دیاب، عبدالحمید و احمد قرقوز، بیتا، طب در قرآن، ترجمه علی چراغی، تهران، حفظی.
13. راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسین بن محمد، 1332، المفردات فی غریب القرآن، تهران، المکتبه الرضویه.
14. زحیلی، وهبة، 1418 ق، التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج، بیروت، دار الفکر المعاصر.
15. زمخشری، محمود، 1407 ق، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دار الکتاب العربی.
16. شریعتی، محمدتقی، 1346، تفسیر نوین، تهران، شرکت سهامی انتشار.
17. شهابیان، مسعود، 1384، مقدمهای بر جنینشناسی در قرآن، مشهد، سخن گستر.
18. طالقانی، سید محمود، 1348، پرتوی از قرآن، تهران، شرکت سهامی انتشار.
19. طباطبایی، سید محمد حسین، 1417 ق، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جامعه مدرسین.
20. طبرسی، فضل بن حسن، 1372، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو.
21. طبرسی، فضل بن حسن، 1377، تفسیر جوامع الجامع، تصحیح ابوالقاسم گرجی، تهران و قم، دانشگاه تهران و مرکز مدیریت حوزه علمیه قم.
22. طوسی، محمد بن حسن، بیتا، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
23. عاملی، ابراهیم، 1360، تفسیر عاملی، تهران، صدوق.
24. فخر رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، 1420 ق، مفاتیح الغیب، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
25. الفراهیدی، خلیل بن احمد، 1414 ق، ترتیب کتاب العین، قم، اسوه.
26. فیومی، احمد بن محمد، 1425 ق، مصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، قم، دار الهجره.
27. گنابادی، سلطان محمد، 1372، بیان السعاده فی مقامات العباده، ترجمه رضا خانی و حشمتالله ریاضی، تهران، انتشارات پیام نور.
28. مصباحیزدی، محمدتقی، 1367، معارف قرآن، قم، مؤسسه در راه حق.
29. مصطفوی، حسن، 1374، التحقیق فی کلمات القرآن، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
30. مصطفوی، حسن، 1380، تفسیر روشن، تهران، مرکز نشر کتاب.
31. معرفت، محمد هادی، 1428 ق، التمهید فی علوم القرآن، قم، مؤسسه فرهنگی التمهید.
32. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، 1373، تفسیر نمونه، ناصر، تهران، دار الکتب الاسلامیه.
33. نجفی، گودرز، 1377، مطالب شگفتانگیز قرآن، تهران، سبحان.