0

آرشیو مسابقه هفتگی "آموزه های نهج البلاغه"

 
mohammad98
mohammad98
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 6815
محل سکونت : خراسان

مسابقه هفته شانزدهـــم(93/02/13 لغایت 93/02/19)

مسابقه هفته شانزدهـــم(93/02/13 لغایت 93/02/19)

 

خطبه ی شماره 233 نهج البلاغه :

در حمد خدا و لزوم تقوا

 

شناخت پروردگار

سپاس خداوندي را سزاست که سپاس او در خلق آشکار، و سپاهش پيروز و بزرگي او والا و بيکرانه است خدا را براي نعمتهاي پي در پي و بخشش‏هاي بزرگش ستايش مي‏کنم، خدايي که حلمش بزرگ و عفوکننده است، در فرمانش عادل، و از گذشته و آينده باخبر است، با علم خود جهان هستي را پديد آورده، و با فرمان خود موجودات را آفريده است، بي آنکه از کسي پيروي کند، و يا بياموزد، و يا از طرح حکيم ديگري استفاده نمايد، در آفرينش پديده‏ها، دچار اشتباهي نشده، و نه با حضور و مشورت گروهي آفريده است. گواهي مي‏دهم که محمد (ص) بنده و فرستاده اوست، به هنگامي او را مبعوث فرمود که مردم در گرداب جهالت فرو رفته، و در حيرت و سرگرداني به سر مي‏بردند، هلاکت آنان را مهار کرده به سوي خود مي‏کشيد، و گمراهي بر جان و دلشان قفل زده بود.
 

ره‏آورد پرهيزکاري
اي بندگان خدا! شما را به پرهيزکاري سفارش مي‏کنم، که حق خداوند بر شماست، و نيز موجب حق شما بر پروردگار است، از خدا براي پرهيزکاري ياري بطلبيد، و براي انجام دستورات خدا از تقوا ياري جوييد، زيرا تقوا، امروز سپر بلا، و فردا راه رسيدن به بهشت است، راه تقوا روشن، و رونده آن بهره‏مند، و امانتدارش خدا، که حافظان آن خواهد بود، تقوا همواره خود را بر امت‏هاي گذشته و آينده عرضه مي‏کند، زيرا فرداي قيامت، همه به آن نيازمندند. آنگاه که در قيامت آفريده‏ها را گرد مي‏آورد، و درباره همه نعمت‏ها مي‏پرسد، پس چه اندکند آنان که تقوا را برگزيدند، و بار آن را بدرستي بر دوش کشيدند، آري پرهيزکاران تعدادشان اندک است، و شايسته ستايش خداوند سبحان که فرمود: (بندگان سپاس‏گزار من اندکند.) پس گوش جان را به نداي تقوا بسپاريد، و براي به دست آوردن آن تلاش کنيد، تقوا را بجاي آن چه از دست رفته به دست آورديد و عوض هر کار مخالفي که مرتکب شده‏ايد انتخاب کنيد، با تقوا خواب خود را به بيداري، و روزتان را با آن سپري کنيد، دلهاي خود را با تقوا زنده کنيد، و گناهان خود را با آن شستشو دهيد، بيماريهاي روان و جان خود را با تقوا درمان، و خود را آماده سفر آخرت گردانيد، از تباه‏کنندگان تقوا عبرت گيريد و خود عبرت پرهيزکاران نشويد. آگاه باشيد! تقوا را حفظ کنيد و خويشتن را با تقوا حفظ نماييد.

 

پرهيز از دنياي حرام
برابر دنيا خويشتن‏دار و برابر آخرت دلباخته باشيد، آن کس را که تقوا بلندمرتبت نمود خوار نشماريد، و آن را که دنيا عزيزش کرد گرامي نداريد، برق درخشنده دنيا شما را خيره نکند، و سخن ستاينده دنيا را نشنويد، به دعوت کننده دنيا پاسخ ندهيد، و از تابش دنيا روشنايي نخواهيد، و فريفته کالاهاي گرانقدر دنيا نگرديد. همانا برق دنياي حرام بي‏فروغ است، و سخنش دروغ، و اموالش به غارت رفته، و کالاهاي آن در شرف تاراج است. آگاه باشيد! دنياي حرام چونان عشوه‏گر هرزه‏اي است که تسليم نشود، و مرکب سرکشي است که فرمان نبرد، دروغگويي خيانتکار، ناسپاس حق‏نشناس، دشمني حيله‏گر، پشت‏کننده‏اي سرگردان، حالاتش متزلزل، عزتش خواري، جدش بازي و شوخي، و بلندي آن سقوط است، خانه جنگ و غارتگري، تبهکاري و هلاکت، و سرمنزل ناآرامي است، جايگاه ديدار کردنها و جداييهاست، راه‏هاي آن حيرت‏زا، گريزگاههايش ناپيدا، و خواستهايش نوميدکننده و زيانبار است، پناهگاههاي دنيا انسان را تسليم مرگ مي‏کند، و از خانه‏هاي خود بيرون مي‏راند، و چاره‏انديشي‏ها ناتوان‏کننده است.

 

اقسام دنياپرستان
نجات يافته‏اي مجروح، يا مجروحي پاره پاره تن، دسته‏اي سر از تن جدا، و دسته‏اي ديگر در خون خود تپيده، گروهي انگشت به دندان، و جمعي از حسرت و اندوه دست بر دست مي‏مالند، برخي سر بر روي دستها نهاده به فکر فرو رفته‏اند، عده‏اي بر اشتباهات گذشته افسوس مي‏خورند و خويشتن را محکوم مي‏کنند، و عده‏اي ديگر از عزم و تصميم‏ها دست برداشته، که راه فرار و هر نوع حيله‏گري بسته‏شده، و دنيا آنها را غافلگير کرده است، زيرا کار از کار گذشته، و عمر گرانبها هدر رفته است. هيهات! هيهات! آنچه از دست رفت گذشت، و آنچه سپري شد رفت، و جهان چنانکه مي‏خواست به پايان رسيد. (نه آسمان بر آنها گريست و نه زمين، و هرگز ديگر به آنها مهلتي داده نشد.)

 

 

***

 

حکمت ها :

 

1- حکمت شماره 66 نهج البلاغه:  

 و درود خدا بر او فرمود: اگر آنچه را که مي‏خواستي به دست نيامد، از آنچه هستي نگران مباش.

 

آنچه که مي‏خواستي، گر نيستي

بي‏اهميت بود که کيستي

 

2- حکمت شماره 31 نهج البلاغه:

و درود خدا بر او فرمود: نيکوکار از کار نيک بهتر، و بدکار از کار بد بدتر است.

 

شخص نيکوکار از نيکي سرست

شخص بدکار از بدي هم بدترست

 

3- حکمت شماره 12 نهج البلاغه:

و درود خدا بر او فرمود: (درباره آنان که از جنگ کناره گرفتند) حق را خوار کرده، باطل را نيز ياري نکردند.

 

گرچه حق را بي‏سبب کردند خوار

ليک با باطل نگرديدند يار

 

4- حکمت شماره 186 نهج البلاغه: 

و درود خدا بر او فرمود: (در سر راه از کنار مزبله‏اي عبور مي‏کرد) اين همان است که بخيلان به آن بخل مي‏ورزند. (و در روايت ديگري نقل شد که) اين چيزي است که ديروز بر سر آن رقابت مي‏کرديد.

 

اين کثافت که فتاده بر زمين

خود همان چيزي بود که پيش از اين

بخل مي‏کرديد در اهداء آن
يا رقابت بود در آن بينتان

 

5- حکمت شماره 234 نهج البلاغه:

و درود خدا بر او فرمود: از خدا بترس هر چند اندک، ميان خود و خدا پرده‏اي قرار ده هر چند نازک.

 

گرچه کم باشد، بترس از کردگار

گرچه نازک، پرده‏اي ميده قرار


ترجمه: محمد دشتی

ترجمه به شعر: امید مجد

 

زمان شرکت در مـسـابـقـه هـفـتـه شانزدهم پایان یافته است

اسامی برندگان مسابقه هفته شانزدهم «آموزه های نهج البلاغه»

 

هر که دارد هوس کربُــبَـــلا بسم الله

شنبه 13 اردیبهشت 1393  6:27 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon mohammadhoseinshokri namebaran rbahar91 omiddeymi1368 rezanajarha bigharar 86121026 ms57bd45 farnaz_s emamedavazdah 3talari
mohammad98
mohammad98
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 6815
محل سکونت : خراسان

مسابقه هفته هفدهـــم(93/02/20 لغایت 93/02/26)

مسابقه هفته هفدهـــم(93/02/20 لغایت 93/02/26)

 

خطبه ی شماره 184 نهج البلاغه :

به همام درباره پرهیزکاران

 

به همام درباره پرهيزکاران 

(يکي از ياران پرهيزکار امام (ع) به نام همام گفت: اي اميرمومنان پرهيزکاران را براي من آن چنان توصيف کن گويا آنان را با چشم مي‏نگرم. امام (ع) در پاسخ او درنگي کرد و فرمود: (اي همام! از خدا بترس و نيکوکار باش که خداوند با پرهيزکاران و نيکوکاران است) اما همام دست بردار نبود و اصرار ورزيد، تا آنکه امام (ع) تصميم گرفت صفات پرهيزکاران را بيان فرمايد. پس خدا را سپاس و ثنا گفت، و بر پيامبرش درود فرستاد، و فرمود)
 

سيماي پرهيزکاران
پس از ستايش پروردگار! همانا خداوند سبحان پديده‏ها را در حالي آفريد که از اطاعتشان بي‏نياز، و از نافرماني آنان در امان بود، زيرا نه معصيت گناهکاران به خدا زياني مي‏رسانند و نه اطاعت مومنان براي او سودي دارد، روزي بندگان را تقسيم، و هر کدام را در جايگاه خويش قرار داد، اما پرهيزکاران! در دنيا داراي فضيلت‏هاي برترند، سخنانشان راست، پوشش آنان ميانه‏روي، و راه رفتنشان با تواضع و فروتني است، چشمان خود را بر آنچه خدا حرام کرده مي‏پوشانند، و گوشهاي خود را وقف دانش سودمند کرده‏اند، و در روزگار سختي و گشايش حالشان يکسان است، و اگر نبود مرگي که خدا بر آنان مقدر فرمود، روح آنان حتي به اندازه برهم زدن چشم، در بدنها قرار نمي‏گرفت، از شوق ديدار بهشت، و از ترس عذاب جهنم، خدا در جانشان بزرگ و ديگران کوچک مقدارند. بهشت براي آنان چنان است که گويي آن را ديده و در نعمتهاي آن بسر مي‏برند، و جهنم را چنان باور دارند که گويي آن را ديده و در عذابش گرفتارند دلهاي پرهيزکاران اندوهگين، و مردم از آزارشان در امان، تنهايشان فربه نبوده، و درخواستهايشان اندک، و عفيف و پاکدامنند. در روزگار کوتاه دنيا صبر کرده تا آسايش جاودانه قيامت را به دست آورند، تجارتي پرسود که پروردگارشان فراهم فرمود، دنيا مي‏خواست آنها را بفريبد اما عزم دنيا نکردند، مي‏خواست آنها را اسير خود گرداند که با فدا کردن جان، خود را آزاد ساختند.
 

شب پرهيزکاران
پرهيزکاران در شب بر پا ايستاده مشغول نمازند، قرآن را جزء جزء و با تفکر و انديشه مي‏خوانند، با قرآن جان خود را محزون و داروي درد خود را مي‏يابند، وقتي به آيه‏اي برسند که تشويقي در آن است، با شوق و طمع بهشت به آن روي آورند، و با جان پرشوق در آن خيره شوند، و گمان مي‏برند که نعمتهاي بهشت در برابر ديدگانشان قرار داد و هرگاه به آيه‏اي مي‏رسند که ترس از خدا در آن باشد، گوش دل به آن مي‏سپارند، و گويا صداي برهم خوردن شعله‏هاي آتش، در گوششان طنين‏افکن است، پس قامت به شکل رکوع خم کرده، پيشاني و دست و پا بر خاک ماليده، و از خدا آزادي خود از آتش جهنم را مي‏طلبند.
 

روز پرهيزکاران
پرهيزکاران در روز، دانشمنداني بردبار، و نيکوکاراني باتقوا هستند که ترس الهي آنان را چونان تير تراشيده لاغر کرده است، کسي که به آنها مي‏نگرد مي‏پندارد که بيمارند اما آنان را بيماري نيست، و مي‏گويد، مردم در اشتباهند! در صورتيکه آشفتگي ظاهرشان از امري بزرگ است. از اعمال اندک خود خشنود نيستند، و اعمال زياد خود را بسيار نمي‏شمارند، نفس خود را متهم مي‏کنند، و از کردار خود ترسناکند، هرگاه يکي از آنان را بستايند، از آنچه در تعريف او گفته شد در هراس افتاده مي‏گويد: (من خود را از ديگران بهتر مي‏شناسم و خداي من، مرا بهتر از من مي‏شناسد، بار خدايا، مرا بر آنچه مي‏گويند محاکمه نفرما، و بهتر از آن قرارم ده که مي‏گويند، و گناهاني که نمي‏دانند بيامرز.)
 

نشانه ‏هاي پرهيزکاران
و از نشانه‏هاي يکي از پرهيزکاران اين است که او را اينگونه مي‏بيني، در دينداري نيرومند، نرمخو و دورانديش، داراي ايماني پر از يقين، حريص در کسب دانش، و با داشتن علم بردبار، و در توانگري ميانه‏رو، در عبادت فروتن، و آراسته در تهيدستي، در سختي‏ها بردبار، در جستجوي کسب حلال، در راه هدايت شادمان، پرهيزکننده از طمع‏ورزي، مي‏باشد، اعمال نيکو انجام مي‏دهد و ترسان است، روز را به شب مي‏رساند با سپاسگزاري، و شب را به روز مي‏آورد با ياد خدا، شب مي‏خوابد اما ترسان، و برمي‏خيزد شادمان، ترس براي اينکه دچار غفلت نشود، و شادماني براي فضل و رحمتي که به او رسيده است. اگر نفس او در آنچه دشوار است فرمان نبرد، از آنچه دوست دارد محرومش مي‏کند، روشني چشم پرهيزکار در چيزي قرار دارد که جاودانه است، و آنچه را ترک مي‏کند که پايدار نيست، بردباري را با علم، و سخن را با عمل، درمي‏آميزد پرهيزگار را مي‏بيني که: آرزويش نزديک، لغزشهايش اندک، قلبش فروتن، نفسش قانع، خوراکش کم، کارش آسان، دينش حفظشده، شهوتش مرده، خشمش فرو خورده است. مردم به خيرش اميدوار، و از آزارش در امانند، اگر در بيخبران باشد نامش در گروه يادآوران خدا ثبت مي‏گردد، و اگر در يادآوران باشد نامش در گروه بيخبران نوشته نمي‏شود، ستمکار خود را عفو مي‏کند، به آنکه محرومش ساخته مي‏بخشد، آن کس که با او بريده مي‏پيوندد، از سخن زشت دور، و گفتارش نرم، بديهاي او پنهان و کار نيکش آشکار است. نيکي‏هاي او به همه رسيده، و آزار او به کسي نمي‏رسد. در سختي‏ها آرام، و در ناگواريها بردبار و در خوشيها سپاسگزار است، به آنکه دشمن دارد ستم نکند، و نسبت به آنکه دوست دارد به گناه آلوده نشود، پيش از آن که بر ضد او گواهي دهند به حق اعتراف مي‏کند، و آنچه را به او سپرده‏اند ضايع نمي‏سازد، و آنچه را به او تذکر دادند فراموش نمي‏کند. مردم را با لقبهاي زشت نمي‏خواند، همسايگان را آزار نمي‏رساند، در مصيبتهاي ديگران شاد نمي‏شود، و در کار ناروا دخالت نمي‏کند، و از محدوده حق خارج نمي‏شود، اگر خاموش است سکوت او اندوهگينش نمي‏کند، و اگر بخندد آواز خنده او بلند نمي‏شود، و اگر به او ستمي روا دارند صبر مي‏کند تا خدا انتقام او را بگيرد. نفس او از دستش در زحمت، ولي مردم در آسايشند، براي قيامت خود را به زحمت مي‏افکند، ولي مردم را به رفاه و آسايش مي‏رساند، دوري او از برخي مردم، از روي زهد و پارسايي، و نزديک شدنش با بعضي ديگر از روي مهرباني و نرمي است، دوري او از تکبر و خودپسندي، و نزديکي او از روي حيله و نيرنگ نيست، (سخن امام که به اينجا رسيد، ناگهان همام ناله‏اي زد و جان داد. امام (ع) فرمود:) سوگند بخدا من از اين پيش‏آمد بر همام مي‏ترسيدم، سپس گفت: آيا پندهاي رسا با آنان که پذيرنده آنند چنين مي‏کند؟ شخصي رسيد و گفت: چرا با تو چنين نکرد؟ امام (ع) پاسخ داد: واي بر تو، هر اجلي وقت معيني دارد که از آن پيش نيافتد و سبب مشخصي دارد که از آن تجاوز نکند، آرام باش و ديگر چنين سخناني مگو، که شيطان آن را بر زبانت رانده است.

 

 

***

 

حکمت ها :

 

1- حکمت شماره 302 نهج البلاغه: 

و درود خدا بر او فرمود: ايمان بنده‏اي راست نباشد جز آنکه اعتماد او به آنچه در دست خداست بيشتر از آن باشد که در دست اوست.

 

همچنانش پاي ايمان هست سست

هر کسي اين وصف در او ره نجست

تا بر آنچه حق بر او پنهان گذاشت
بيش باشد مطمئن تا آنچه داشت

 

2- حکمت شماره 192 نهج البلاغه:

و درود خدا بر او فرمود: با هر انساني دو فرشته است که او را حفظ مي‏کنند، و چون تقدير الهي فرارسد، تنهايش مي‏گذارند، که همانا مرگ سپري نگهدارنده است.

 

دو ملک همواره يار آدمند
چون نگهبانش هميشه همدمند

تا زمانيکه اجل آيد ز راه
مي‏سپارندش به تقدير اله

پيش تير مرگ، باشد چو سپر
مدت معلوم عمر هر بشر

 

3- حکمت شماره 470 نهج البلاغه:

و درود خدا بر او فرمود: خدا از مردم نادان عهد نگرفت که بياموزند، تا آنکه از دانايان عهد گرفت که آموزش دهند.

 

عالمان را گشت واجب تا به حلم

خود به نادانان بياموزند علم

بعد از آن، دستور آمد از خدا
جاهلان گيرند، دانش را فرا

 

4- حکمت شماره 86 نهج البلاغه: 

و درود خدا بر او فرمود: کسي که ميان خود و خدا اصلاح کند، خداوند ميان او و مردم را اصلاح خواهد کرد و کسي که امور آخرت را اصلاح کند، خدا امور دنياي او را اصلاح خواهد کرد، و کسي که از درون جان، واعظي دارد، خدا را بر او حافظي است.

 

هر کسي بين خدا و خويشتن

مي‏کند اصلاح کردار و سخن

حق تعالي هم دهد بر او فلاح
کار او با خلق را بخشد صلاح

هر که کار آخرت را کرد راست
مصلح دنياي او يکتا خداست

هر کسي که نفس خود را واعظست
ايزد منان هم او را حافظست

 

5- حکمت شماره 16 نهج البلاغه:

و درود خدا بر او فرمود: کارها چنان رام تقدير است که چاره‏انديشي به مرگ مي‏انجامد.

 

کارها وابسته ‏ي تقديرهاست

گاه مرگي در پي تدبيرهاست


ترجمه: محمد دشتی

ترجمه به شعر: امید مجد

زمان شرکت در مـسـابـقـه هـفـتـه هفدهم پایان یافته است

اسامی برندگان مسابقه هفته هفدهم «آموزه های نهج البلاغه»

 

هر که دارد هوس کربُــبَـــلا بسم الله

شنبه 20 اردیبهشت 1393  6:30 AM
تشکرات از این پست
haj114 namebaran ravabet_rasekhoon omiddeymi1368
mohammad98
mohammad98
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 6815
محل سکونت : خراسان

مسابقه هفته هجدهـــم(93/02/27 لغایت 93/03/2)

مسابقه هفته هجدهـــم(93/02/27 لغایت 93/03/2)

 

خطبه ی شماره 2 نهج البلاغه :

پس از بازگشت از صفین

 

ستايش پروردگار

ستايش مي‏کنم خداوند را، براي تکميل نعمتهاي او، و تسليم بودن برابر بزرگي او، و ايمن ماندن از نافرماني او، و در رفع نيازها از او ياري مي‏طلبم، زيرا آن کس را که خدا هدايت کند، هرگز گمراه نگردد، و آن را که خدا دشمن دارد، هرگز نجات نيابد، و هر آن کس را که خداوند بي‏نياز گرداند، نيازمند نخواهد شد، پس ستايش خداوند از همه چيز گرانسنگ‏تر، و برترين گنجي است که ارزش ذخيره شدن دارد، و گواهي مي‏دهم که جز خداي يکتاي بي‏شريک، معبودي نيست، شهادتي که اخلاص آن آزموده، و پاکي و خلوص آن را باور داريم، و تا زنده‏ايم بر اين باور استواريم، و آن را براي صحنه‏هاي هولناک روز قيامت ذخيره مي‏کنيم، زيرا شهادت به يگانگي خدا، نشانه استواري ايمان، بازکننده درهاي احسان، مايه خشنودي خداي رحمان، و دورکننده شيطان است.
 

ويژگيهاي پيامبر اسلام (ص)
و شهادت مي‏دهم که محمد (ص) بنده خدا و فرستاده اوست، خداوند او را با ديني آشکار، و نشانه‏اي پايدار، و قرآني نوشته‏شده و استوار، و نوري درخشان، و چراغي تابان، و فرماني آشکارکننده، فرستاد تا شک و ترديدها را نابود سازد و با دلائل روشن استدلال کند، و با آيات الهي مردم را پرهيز دهد، و از کيفرهاي الهي بترساند.
 

شناخت عصر جاهليت:
خدا پيامبر اسلام را زماني فرستاد، که مردم در فتنه‏ها گرفتارشده، رشته‏هاي دين پاره‏شده، و ستونهاي ايمان و يقين ناپايدار بود، در اصول دين اختلاف داشته، و امور مردم پراکنده بود، راه رهايي دشوار، و پناهگاهي وجود نداشت، چراغ هدايت بي نور، و کوردلي همگان را فرا گرفته بود، خداي رحمان معصيت مي‏شد، و شيطان ياري مي‏گرديد، ايمان بدون ياور مانده، و ستونهاي آن ويران گرديده، و نشانه‏هاي آن انکارشده، راههاي آن ويران، و جاده‏هاي آن کهنه و فراموش گرديد، مردم جاهلي، شيطان را اطاعت مي‏کردند، و به راههاي او مي‏رفتند، و در آبشخور شيطان سيراب مي‏شدند، با دست مردم جاهليت، نشانه‏هاي شيطان، آشکار، و پرچم او برافراشته گرديد، فتنه‏ها، مردم را لگدمال کرده، و با سمهاي محکم خود نابودشان کرده، و پابرجا ايستاده بود، اما مردم حيران و سرگردان، بي‏خبر و فريب خورده، در کنار بهترين خانه (کعبه) و بدترين همسايگان (بت پرستان) زندگي مي‏کردند، خواب آنها بيداري، و سرمه چشم آنها اشک بود، در سرزميني که دانشمند آن لب فرو بسته، و جاهل گرامي بود.

 

ويژگيهاي اهل بيت (ع)

عترت پيامبر (ص) (اهل بيت (ع)) جايگاه اسرار خداوندي، و پناهگاه فرمان الهي، و مخزن علم خدا، و مرجع احکام اسلامي و نگهبان کتابهاي آسماني، و کوههاي هميشه استوار دين خدايند، خدا به وسيله اهل بيت (ع) پشت خميده دين را راست نمود، و لرزش و اضطراب آن را از ميان برداشت، برابر فاسداني که تخم گناه افشاندند، و با آب غرور و فريب آبياري کردند، و محصول آن را که جز عذاب و بدبختي نبود برداشتند، کسي را با خاندان رسالت (عترت پيامبر (ع)) نمي‏شود مقايسه کرد. و آنان که پرورده نعمت هدايت اهل بيت پيامبرند با آنان برابر نخواهند بود. عترت پيامبر (ص) اساس دين، و ستونهاي استوار يقين مي‏باشند، شتاب‏کننده، بايد به آنان باز گردد، و عقب مانده، بايد به آنان بپيوندد، زيرا ويژگيهاي حق ولايت به آنها اختصاص دارد، و وصيت پيامبر (ص) نسبت به خلافت مسلمين، و ميراث رسالت، به آنها تعلق دارد، هم اکنون (که خلافت را به من سپرديد) حق به اهل آن بازگشت، و دوباره به جايگاهي که از آن دور مانده بود، باز گردانده شد. 

 

***

 

حکمت ها :

 

1- حکمت شماره 6 نهج البلاغه:

و فرمود: پرسش کردن وسيله پوشاندن عيبهاست، و انسان از خود راضي، دشمنان او فراوانند. و درود خدا بر او فرمود: صدقه دادن دارويي ثمربخش است، و کردار بندگان در دنيا، فردا در پيش روي آنان جلوه‏گر است.

 

صدقه دادن مي‏دهد جان را شفا

دردها را هست درمان اين دوا

هر کسي هر چه کند از نيک و بد
دامن او را بگيرد تا ابد

 

2- حکمت شماره 7 نهج البلاغه:

و درود خدا بر او فرمود: از ويژگيهاي انسان در شگفتي مانيد، که با پاره‏اي (پي) مي‏نگرد، و با (گوشت) سخن مي‏گويد، و با (استخوان) مي‏شنود، و از (شکافي) نفس مي‏کشد!!

عقل از انسان بيايد در شگفت

تا چه خلقت در تنش صورت گرفت

چشم او چربي و گوشش استخوان
تکه‏اي از گوشت مي‏باشد زبان

مي‏کشد از تنگ مجرائي نفس
نيست استثنا از اينها هيچ کس

 

3- حکمت شماره 8 نهج البلاغه:

و درود خدا بر او فرمود: چون دنيا به کسي روي آورد، نيکيهاي ديگران را به او عاريت دهد، و چون از او روي برگرداند خوبيهاي او را نيز بربايد.

چون که دنيا بر کسي بنمود رو

نيکي اغيار را بخشد بدو

ليک اگر دنيا به شخصي پشت داد
مي‏دهد اعمال نيکش را به باد

 

4- حکمت شماره 9 نهج البلاغه:

و درود خدا بر او فرمود: با مردم آنگونه معاشرت کنيد، که اگر مرديد بر شما اشک ريزند، و اگر زنده مانديد، با اشتياق سوي شما آيند.

آنچنان با مردمان نيکي کنيد

همچو نوري دفع تاريکي کنيد

که اگر از اين جهان بستيد بار
اشکها ريزند با قلبي نزار

تا نکرده مرغ جان کوچ از قفس
مهر ورزند و محبت هر نفس

 

5- حکمت شماره 10 نهج البلاغه:

و درود خدا بر او فرمود: اگر بر دشمنت دست يافتي، بخشيدن او را شکرانه پيروزي قرار ده.

گر که خود پيروز گشتي بر عدو

شکر اين نعمت بنه، با عفو او


ترجمه: محمد دشتی

ترجمه به شعر: امید مجد

 

زمان شرکت در مـسـابـقـه هـفـتـه هجدهم پایان یافته است

اسامی برندگان مسابقه هفته هجدهم «آموزه های نهج البلاغه»

 

 

هر که دارد هوس کربُــبَـــلا بسم الله

سه شنبه 23 اردیبهشت 1393  12:46 PM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon namebaran nozarian1378 rozgol farnaz_s omiddeymi1368 francesco10 ahmadfarm
mohammad98
mohammad98
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 6815
محل سکونت : خراسان

مسابقه هفته نوزدهـــم(93/03/3 لغایت 93/03/9)

 

مسابقه هفته نوزدهـــم(93/03/3 لغایت 93/03/9)

 

خطبه ی شماره 3 نهج البلاغه :

شقیقه

 

غصب خلافت و علل شکيبايي امام (ع)
آگاه باشيد! به خدا سوگند! ابابکر، جامه خلافت را بر تن کرد، در حالي که مي‏دانست، جايگاه من در حکومت اسلامي، چون محور سنگهاي آسياب است (که بدون آن آسياب حرکت نمي‏کند) او مي‏دانست که سيل علوم از دامن کوهسار من جاري است، و مرغان دور پرواز انديشه‏ها به بلنداي ارزش من نتوانند پرواز کرد، پس من رداي خلافت، رها کرده، و دامن جمع نموده از آن کناره‏گيري کردم، و در اين انديشه بودم، که آيا با دست تنها براي گرفتن حق خود بپا خيزم؟ يا در اين محيط خفقان‏زا و تاريکي که بوجود آوردند، صبر پيشه سازم؟ که پيران را فرسوده، جوانان را پير، و مردان با ايمان را تا قيامت و ملاقات پروردگار اندوهگين نگه مي‏دارد، پس از ارزيابي درست، صبر و بردباري را خردمندانه‏تر ديدم، پس صبر کردم در حالي که گويا خار در چشم و استخوان در گلوي من مانده بود، و با ديدگان خود مي‏نگريستم که ميراث مرا به غارت مي‏برند!

 

بازي ابابکر با خلافت
تا اينکه خليفه اول، به راه خود رفت و خلافت را به پسر خطاب سپرد (سپس امام مثلي را با شعري از اعشي عنوان کرد) مرا با برادر جابر (حيان) چه شباهتي است، من همه روز را در گرماي سوزان کار کردم و او راحت و آسوده در خانه بود!! شگفتا! ابابکر که در حيات خود از مردم مي‏خواست عذرش را بپذيرند، چگونه در هنگام مرگ، خلافت را به عقد ديگري درآورد؟ هر دو از شتر خلافت سخت دوشيدند و از حاصل آن بهره‏مند گرديدند.

 

عمر و ماجراي خلافت
سرانجام اولي حکومت را به راهي درآورد، و به دست کسي (عمر) سپرد، که مجموعه‏اي از خشونت، سختگيري، اشتباه و پوزش‏طلبي بود، زمامدار مانند کسي که بر شتري سرکش سوار است، اگر عنان محکم کشد، پرده‏هاي بيني حيوان پاره مي‏شود، و اگر آزادش گذارد، در پرتگاه سقوط مي‏کند سوگند به خدا مردم در حکومت دومي، در ناراحتي و رنج مهمي گرفتار آمده بودند، و دچار دوروييها و اعتراضها شدند، و من در اين مدت طولاني محنت‏زا، و عذاب‏آور، چاره‏اي جز شکيبايي نداشتم، تا آنکه روزگار عمر هم سپري شد.

 

شورا عمر و خلافت عثمان:
سپس عمر خلافت را در گروهي قرار داد که پنداشت من همسنگ آنان مي‏باشم!!، پناه به خدا از اين شورا!، در کدام زمان من با اعضاء شورا برابر بودم؟ که هم‏اکنون مرا همانند آنها پندارند؟ و در صف آنها قرارم دهند؟ ناچار باز هم کوتاه آمدم، و با آنان هماهنگ گرديدم، يکي از آنها با کينه‏اي که از من داشت روي برتافت و ديگري دامادش را بر حقيقت برتري داد و آن دو نفر ديگر که زشت است آوردن نامشان

 

شکوه از خلافت عثمان
تا آنکه سومي به خلافت رسيد، دو پهلويش از پرخوري باد کرده، همواره بين آشپزخانه و دستشويي سرگردان بود، و خويشاوندان پدري او از بني‏اميه بپا خاستند، و همراه او بيت‏المال را خوردند و بر باد دادند، چون شتر گرسنه‏اي که به جان گياه بهاري بيافتد، عثمان آن قدر اسراف کرد که ريسمان بافته او باز شد، و اعمال او مردم را برانگيخت، و شکم بارگي او نابودش ساخت.

 

بيعت عمومي مردم با اميرالمومنين (ع)
روز بيعت، فراواني مردم چون يالهاي پرپشت کفتار بود، از هر طرف مرا احاطه کردند، تا آنکه نزديک بود حسن و حسين (ع) لگدمال گردند، و رداي من از دو طرف پاره شد، مردم چون گله‏هاي انبوه گوسفند مرا در ميان گرفتند اما آنگاه که بپا خواستم و حکومت را به دست گرفتم، جمعي پيمان شکستند، و گروهي از اطاعت من سر باز زده از دين خارج شدند، و برخي از اطاعت حق سر برتافتند، گويا نشنيده بودند سخن خداي سبحان را که مي‏فرمايد: (سراي آخرت را براي کساني برگزيديم که خواهان سرکشي و فساد در زمين نباشند و آينده از آن پرهيزکاران است) آري! به خدا آن را خوب شنيده و حفظ کرده بودند اما دنيا در ديده آنها زيبا نمود، و زيور آن چشمهايشان را خيره کرد.

 

مسووليت هاي اجتماعي
سوگند به خدايي که دانه را شکافت و جان را آفريد، اگر حضور فراوان بيعت کنندگان نبود، و ياران، حجت را بر من تمام نمي‏کردند، و اگر خداوند از علماء عهد و پيمان نگرفته بود که برابر شکم‏بارگي ستمگران، و گرسنگي مظلومان، سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رها مي‏نمودم، و آخر خلافت را به کاسه اول آن سيراب مي‏کردم، آنگاه مي‏ديديد که دنياي شما نزد من از آب بيني گوسفندي بي‏ارزشتر است (گفتند: در اين جا مردي از اهالي عراق بلند شد و نامه‏اي به دست امام (ع) داد و امام (ع) آن را مطالعه مي‏فرمود، گفته شد مسائلي در آن بود که مي‏بايست جواب مي‏داد. وقتي خواندن نامه به پايان رسيد، ابن عباس گفت يا اميرالمومنين! چه خوب بود سخن را از همانجا که قطع شد آغاز مي‏کرديد؟ امام (ع) فرمود:) هرگز! اي پسر عباس، شعله‏اي از آتش دل بود، زبانه کشيد و فرو نشست، (ابن عباس مي‏گويد، به خدا سوگند! بر هيچ گفتاري مانند قطع شدن سخن امام (ع) اينگونه اندوهناک نشدم، که امام نتوانست تا آنجا که دوست دارد به سخن ادامه دهد) 

 

***

 

حکمت ها :

 

1- حکمت شماره 11 نهج البلاغه:

و درود خدا بر او فرمود: ناتوان‏ترين مردم کسي است که در دوست يابي ناتوان است، و از او ناتوان‏تر آنکه دوستان خود را از دست بدهد.

 

هست عاجز هر کسي در روزگار
خود نيابد دوستي را در کنار

ناتوانتر زين نفر، آن عاجزست
کو رفيقي يافت و دادش ز دست

 

2- حکمت شماره 13 نهج البلاغه:

و درود خدا بر او فرمود: چون نشانه‏هاي نعمت پروردگار آشکار شد، با ناسپاسي نعمتها را از خود دور نسازيد.

نعمتي که بر شما رو کرده است
مي‏رود با ناسپاسي ‏ها ز دست

 

3- حکمت شماره 14 نهج البلاغه:

و درود خدا بر او فرمود: کسي را که نزديکانش واگذارند، بيگانه او را پذيرا باشد.

هر که را ياران برانندش ز صف
ياري اغيار را آرد بکف

 

4- حکمت شماره 15 نهج البلاغه:

 درود خدا بر او فرمود: هر فريب خورده‏اي را نمي‏شود سرزنش کرد.

اينچنين نبود که هر کس گول خورد
مي‏توان بر دست تقبيحش سپرد

 

5- حکمت شماره 16 نهج البلاغه:

و درود خدا بر او فرمود: کارها چنان رام تقدير است که چاره‏انديشي به مرگ مي‏انجامد.

کارها وابسته‏ي تقديرهاست
گاه مرگي در پي تدبيرهاست


ترجمه: محمد دشتی

ترجمه به شعر: امید مجد

 
 

زمان شرکت در مـسـابـقـه هـفـتـه نوزدهم پایان یافته است

اسامی برندگان مسابقه هفته نوزدهم «آموزه های نهج البلاغه»

 

هر که دارد هوس کربُــبَـــلا بسم الله

سه شنبه 23 اردیبهشت 1393  2:05 PM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon namebaran rozgol nargesza farnaz_s omiddeymi1368
mohammad98
mohammad98
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 6815
محل سکونت : خراسان

مسابقه هفته بیستـــم(93/03/10 لغایت 93/03/16)

مسابقه هفته بیستـــم(93/03/10 لغایت 93/03/16)

 

خطبه ی شماره 16 نهج البلاغه :

به هنگام بیعت در مدینه

 

اعلام سياستهاي حکومتي

آنچه مي‏گويم به عهده مي‏گيرم، و خود به آن پاي بندم، کسي که عبرتها براي او آشکار شود، و از عذاب آن پند گيرد، تقوي و خويشتن‏داري او را از سقوط در شبهات نگه مي‏دارد، آگاه باشيد، تيره‏روزيها و آزمايشها، همانند زمان بعثت پيامبر (ص) بار ديگر به شما روي آورد. سوگند به خدايي که پيامبر (ص) را به حق مبعوث کرد، سخت آزمايش مي‏شويد، چون دانه‏اي که در غربال ريزند، يا غذايي که در ديگ گذارند، به هم خواهيد ريخت، زير و رو خواهيد شد، تا آنکه پايين به بالا، و بالا به پايين رود، آنان که سابقه‏اي در اسلام داشتند، و تاکنون منزوي بودند، بر سر کار مي‏آيند، و آنها که به ناحق، پيشي گرفتند، عقب زده خواهند شد
 

فضائل اخلاقي امام (ع)

به خدا سوگند، کلمه‏اي از حق را نپوشاندم، هيچگاه دروغي نگفته‏ام، از روز نخست، به اين مقام خلافت، و چنين روزي خبر داده شدم، آگاه باشيد همانا گناهان چون مرکبهاي بدرفتارند، که سواران خود (گناهکاران) را عنان رهاشده در آتش دوزخ مي‏اندازند، اما تقوي، چونان مرکبهاي فرمانبرداري هستند که سواران خود را، عنان بر دست، وارد بهشت جاويدان مي‏کنند. حق و باطل هميشه در پيکارند، و براي هر کدام طرفداراني است، اگر باطل پيروز شود، جاي شگفتي نيست، از ديرباز چنين بود، و اگر طرفداران حق اندکند، چه بسا روزي فراوان گردند، و پيروز شوند، اما کمتر اتفاق مي‏افتد که چيز رفته باز گردد. (کلمات امام (ع) پيرامون حق و باطل، از سخنان نيکويي است که کلام کسي از سخن سرايان به آن نخواهد رسيد، و بيش از آنچه که ما در شگفت شويم، شگفتي، برابر آن فرومانده است، در اين کلمات امام (ع) ريزه کاريهايي از فصاحت است که نه زبان قدرت شرح آن را دارد، و نه انساني مي‏تواند از دره‏هاي عميق آن بگذرد، اين اعتراف مرا کساني که در فصاحت پيشگامند و با سابقه، درک مي‏کنند.
 

سرگرداني مردم، و ضرورت تقوا

آن کس که بهشت و دوزخ را پيش روي خود دارد، در تلاش است برخي از مردم به سرعت به سوي حق پيش مي‏روند، که اهل نجاتند، و بعضي به کندي مي‏روند و اميدوارند، و ديگري کوتاهي مي‏کند و در آتش جهنم گرفتار است، چپ و راست گمراهي، و راه ميانه، جاده مستقيم الهي است که قرآن و آثار نبوت، آن را سفارش مي‏کند، و گذرگاه سنت پيامبر (ص) است، و سرانجام بازگشت همه بدان سو است. ادعاکننده باطل نابود شد، و دروغگو زيان کرد، هر کس با حق درافتاد هلاک گرديد، ناداني انسان همين بس که قدر خويش نشناسد. آنچه بر اساس تقوي پايه‏گذاري شود، نابود نگردد، کشتزاري که با تقوي آبياري شود، تشنگي ندارد. مردم! به خانه‏هاي خود روي آوريد، مسائل ميان خود را اصلاح کنيد، توبه و بازگشت پس از زشتيها ميسر است، جز پروردگار خود، ديگري را ستايش نکنيد، و جز خويشتن خويش ديگري را سرزنش ننماييد.

 

***

 

حکمت ها :

 

1- حکمت شماره 17 نهج البلاغه:

و درود خدا بر او فرمود: (از امام پرسيدند که رسول خدا (ص) فرمود: موها را رنگ کنيد، و خود را شبيه يهود نسازيد يعني چه؟) فرمود: پيامبر (ص) اين سخن را در روزگاري فرمود که پيروان اسلام اندک بودند، اما امروز که اسلام گسترش يافته، و نظام اسلامي استوارشده، هر کس آنچه را دوست دارد انجام دهد.

 

او که از يکتا خدا بادش درود
در اوائل اين چنين امري نمود

آنزمان هم حلقه‏ي دين بود تنگ
هم يهودي داشت با ما روي جنگ

چون که اکنون يافته دين گسترش
نيست اجباري دگر بر اين روش

 

2- حکمت شماره 18 نهج البلاغه:

و درود خدا بر او فرمود: آن کس که در پي آرزوي خويش تازد، مرگ او را از پاي درآورد.

 

هر کسي که تاخت در دشت امل
پيشتر از آرزو، بيند اجل

 

3- حکمت شماره 19 نهج البلاغه: 

و درود خدا بر او فرمود: از لغزش جوانمردان درگذريد، زيرا جوانمردي نمي‏لغزد جز آنکه دست خدا او را بلندمرتبه مي‏سازد.

 

گر جوانمردي کند کاري خطا

چشم پوشيدن از آن باشد سزا

گر بلغزد پايشان گاهي ز راه
زود گيرد دستشان، يکتا اله

 

4- حکمت شماره 20 نهج البلاغه:

و درود خدا بر او فرمود: ترس با نااميدي، و شرم با محروميت همراه است، و فرصتها چون ابرها مي‏گذرند، پس فرصتهاي نيک را غنيمت شماريد.

 

هر که مي‏ترسد، بگردد نااميد
خجلت بيجا به محرومي کشيد

نيز فرصتها بدور روزگار
درگذر باشند چون ابر بهار

پس چو مي‏افتد بکف زان نگذريد
خير فرصت را غنيمت بشمريد

 

5- حکمت شماره 21 نهج البلاغه:

و درود خدا بر او فرمود: ما را حقي است اگر به ما داده شود، وگرنه بر پشت شتران سوار شويم و براي گرفتن آن برانيم هر چند شب روي بطول انجامند. (اين از سخنان لطيف و فصيح است، يعني اگر حق ما را ندادند، خوار خواهيم شد و بايد بر ترک شتر چون بنده بنشينيم.)

 

حق خود گيريم اگر بر ما دهند
چون که آنها خود از اين حق آگهند

ورنه بنشينيم بر ترک شتر
راه بسپاريم، نه خوابي نه خور

گرچه باشد شبروي ما دراز
باز از رفتن نمي‏گرديم باز

 


ترجمه: محمد دشتی

ترجمه به شعر: امید مجد

زمان شرکت در مـسـابـقـه هـفـتـه بیستم پایان یافته است

اسامی برندگان مسابقه هفته بیستم «آموزه های نهج البلاغه»

 

 

هر که دارد هوس کربُــبَـــلا بسم الله

جمعه 9 خرداد 1393  7:22 PM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon namebaran hossein2810 omiddeymi1368 aalireza farnaz_s nargesza nookar
دسترسی سریع به انجمن ها