0

متن نشریه (دو ماهنامه) خلق - شماره سوم

 
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

استغفار ابراهيم و اعتزال

استغفار ابراهيم و اعتزال
علامه طباطبائي «قدس سره» در رابطه با استغفار ابراهيم مي‌نويسد: از اين آيه «اني اخاف ان يمسک عذاب من الشيطان فتکون للشيطان وليا» معلوم مي‌شود که در همان موقعي که استغفارصورت گرفته قطع به اينکه اولياي شيطان بوده و مهر شرک بر قلب او زده باشد، نداشته است. اگر قطع داشت نمي‌فرمود «اني اخاف»23بلکه احتمال داشت چون احتمال دارد که جزء جاهلين مستصنفي باشد که اگر حق به آنها عرضه مي‌شد از آن تبعيت مي‌کردند و احتمال هم دارد رحمت الهي شامل اين گونه افراد بشود الا المستضعفين من الرجال24 پس معلوم مي‌شود که استغفار و طلب مغفرت ابراهيم شامل کافرين معاند نمي‌شود بلکه چون اميدوار بوده که عمويش به راه راست هدايت شود براي او طلب مغفرت کرده است. «فالاستغفار جائزٌ لمن يجوز له ان يغفر و ان کانت حالة الحاظره کافر، لاتففر اذ يجوز تحوله في مستقبل قبل ان ياخذه الاجل ميجوز له ان يعفر25

-------------------------------------

23 . يعني من مي‌ترسم.

24 . سوره نساء: 99. الميزان، ج14، ص65.
25 . الفرقان في تفسير القرآن، ج8، ص333.
---
پديدآورنده: حسين حيدرى

سه شنبه 24 دی 1392  4:00 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

اسماء‌ الله/ اسم نوراني ربّ

اسماء‌ الله/ اسم نوراني ربّ
اسم شريف «ربّ» اسم مبارک و با عظمتي است که محبوبيّت آن نزد خداوند و انبيا و اوليايش غير قابل انکار است. اين اسم شريف، در لغت به معناي مالک آمده است. در لغت و ادبيات عرب، به کسي که مالک چيزي شود رب اطلاق مي‌کنند: «من ملک شيئاً فهو ربّه». کلمة ربّ، به تنهايي (بدون اضافة به اسمي) فقط بر خداوند اطلاق مي‌شود1 و اگر بر غير خداوند اطلاق گردد، حتماً بايد به اسمي اضافه شود؛ مانند کلام زيبا و توحيدي حضرت عبدالمطلب عليه السلام خطاب به فرمانده لشکر پادشاه حبشه. وي زماني که فهميد شترهايش را براي خرابي خانة خدا به سرقت برده‌اند، از آن‌ها خواست شترهايش را به او برگردانند. فرماندة آن‌ها به سربازانش گفت: «او ]=عبدالمطلب[ زعيم و رئيس قوم است، و من براي تخريب خانه‌اي ]=کعبه[ مي‌روم که آن را عبادت مي‌کند. اگر عبدالمطلب از من مي‌خواست آن را خراب نکنم، مي‌پذيرفتم؛ ]ولي فقط آزادي شترهاي خود را خواست[ شترهايش را به او برگردانيد» حضرت عبدالمطلب عليه السلام در جواب فرمود: «أنا رب الابل و لهذا البيت ربٌ يمنعه»؛ من مالک شترها هستم، و براي اين خانه نيز مالکي است که خود، مانع تخريب آن مي‌شود».2 اين جملة کوتاه و پر‌معنا، بر کمال معرفت توحيدي آن بزرگوار، دلالت دارد.
کلمة رب به معناي سيّد، مدبّر، مربّى، متمم، منعم، قيّم و صاحب نيز استعمال شده است.3 راغب اصفهاني گويد:
الرب في الاصل التربيه و هو انشاء الشيء حالاً فحالاً الي حد التمام؛4 رب در اصل به معناي تربيت کردن است؛ تربيتي که موجود مورد تربيت را به منتهاي کمال برساند. بعيد نيست اکنون کلمة ربّ در اين معنا ظهور داشته باشد؛ چرا که استعمالش در اين معنا بسيار زيادتر از معاني ديگر است، و اين نحوة تربيت، مخصوص خداوند تبارک و تعالي است که مي‌داند موجودات عالم هستي در سير تکاملي خويش به چه چيز نياز دارند و تنها او است که مي‌تواند نيازهاي ايشان را در مسير رشد و تعالي برآورده سازد.

--------------------------------

پي نوشت ها:

1 . کتاب العين، ماده ربب.
2 . اصول کافى، ج1، ص 447، باب مولد النبى.
3 . مجمع البحرين، ج2، ص64.
4 . مفردات راغب ماده ربب.

سه شنبه 24 دی 1392  4:01 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

تعريف اسم شريف ربّ

تعريف اسم شريف ربّ
توسط حضرت موسي عليه السلام
حضرت موسي عليه السلام در پاسخ به سؤال فرعون که پرسيد: «پروردگار شما کيست؟» به همين معنا اشاره کرد و فرمود:
)رَبُّنَا الَّذي أَعْطى کُلَّ شَيْ ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى( 5
ربّ و پروردگار ما کسي است که به هر موجودي آنچه لازمة آفرينش او بوده بخشيده، و سپس هدايتش کرده است.
اين، تعريفي کوتاه و پر معنا از کلمة ربّ است که حضرت موسي عليه السلام به آن اعتقاد داشته است؛ از اين رو در تمام مشکلات بر او توکل کرد و خداوند هم به زيبايي عهده‌دار امور او شده، او را به سوي کمال هدايت کرد و فرعونيان را مغلوب او ساخت.
اگر فطرت موسوي ما نيز - همچو موسى- به اربابان ظاهري و باطني پشت پا زده و برابر فرعون نفس امّاره بايستد و به مجاهده بپردازد و در تمام مراحل، به رب الارباب تمسک جسته و از او کمک خواهد، خداوند قطعاً ما را پرورش داده و به سوي کمال هدايت مي‌کند.
يا رب تو زمانه را دليلي بفرست
نمرودان را پشه چو پيلي بفرست
فرعون صفتان همه زبردست شدند
موسي و عصا و رود نيلي بفرست!

----------------------------------------

5 . سوره طه: 50.

سه شنبه 24 دی 1392  4:02 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

رب اسم زيبا و اعظم الهى

رب اسم زيبا و اعظم الهى
اين اسم شريف، از اسماي حسناي الهي و از نود و نه اسم موجود در روايت مشهور نبوي است که طبق آن، اگر کسي نود و نه اسم را بخواند و احصا کند دعايش مستجاب و داخل بهشت مي‌شود.6 جمعي از بزرگان معرفت نيز اين اسم شريف را اسم اعظم الهي مي‌دانند.

---------------------------------------

6 . توحيد صدوق، ص195.

سه شنبه 24 دی 1392  4:04 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

دعوت عمومي خداوند به خواندن اسم رب

دعوت عمومي خداوند به خواندن اسم رب
خداوند، ما را به خواندن اين اسم شريف و تمسک به آن دعوت کرده و فرموده است:
)ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَ خُفْيَةً إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدينَ (7
پروردگارتان را با حالت خشوع و ذلّت و پنهاني بخوانيد؛ زيرا خداوند، کساني را که از حد تجاوز مي‌کنند را دوست ندارد. بعضي مفسران، «معتدين» را به کساني تفسير کرده‌اند که با صداي بلند دعا مي‌کنند و صيحه مي‌زنند، و بعضي ديگر، مصداق «معتدين» را کساني مي‌دانند که در دعا، از خداوند چيزي مي‌خواهند که لياقت آن را ندارند؛ مانند درجه و رتبة انبيا8 . در روايتى، «معتدين» به کسي تأويل شده است که در دعايش، از حد تجاوز کرده و لعن و هلاکت شخصي را از خدا بخواهد.9 بديهي است منظور، لعن کردن کسي است که استحقاق لعن و هلاکت را ندارد که در اين صورت - طبق فرمايش رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم - لعن و هلاکت، به خودش باز مي‌گردد.10
پس چه خوب است در مقام دعا و مناجات و راز و نياز با خدا، با خضوع و خشوع بگوييم:
يا رب ز کرم دري برويم بگشا
راهي که در او نجات باشد بنما
مستغنيم از هر دو جهان کن به کَرَم
جز ياد تو هر چه هست بَر از دل ما11
دعوت خداوند از پيامبران به خواندن اسم «رب»‌ و توسل جستن به اين اسم شريف
خداوند، انبياي خويش را نيز در مقام راز و نياز و دعا، به توسل و تمسک جستن به اين نام زيبا تشويق و ترغيب کرده است؛ براي نمونه، خطاب به رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله مي‌فرمايد:
)قُلْ رَبّ ِ ارْحَمْهُما کَما رَبَّياني صَغيرًا(12
بگو: اي پروردگار من! به پدر و مادرم رحم کن؛ چنان که آن‌ها مرا در کوچکي تربيت کردند.
)وَ قُلْ رَبّ ِ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ أَنْتَ خَيْرُ الرّاحِمينَ(13
بگو: پروردگارا! مرا ببخش و به من رحم کن که تو ارحم الراحمين هستى،
)وَ قُلْ رَبّ ِ زِدْني عِلْمًا(14
و بگو: پروردگارا! علم و آگاهي مرا زياد کن.
از اين قبيل آيات، خطاب به پيامبران ديگر نيز بسيار است. اين آيات فراوان، از عظمت اين نام شريف و محبت خداوند به آن حکايت دارد.
توسل و تمسک پيامبران به اسم مبارک ربّ
انبيا و اولياي الهي نيز به تشويق و ترغيب خداوند پاسخ داده و در ادعيه و مناجاتشان با خداوند متعال، به اين اسم، بسيار توسل جسته‌اند که به چند نمونه اشاره مي‌کنيم:
1. حضرت نوح عليه السلام مدتي طولاني قوم خود را به توحيد و خداپرستي دعوت کرد؛ ولي آن‌ها ايمان نياوردند؛ بلکه او را مسخره کردند و بر کفر و الحادشان پافشاري نمودند. خداوند مي‌فرمايد:
)فَدَعا رَبَّهُ أَنّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ(15
پروردگارش را خواند که: «من مغلوبم؛ پس مرا ياري کن» و باز عرضه داشت:
)رَبّ ِ إِنّي دَعَوْتُ قَوْمي لَيْلاً وَ نَهارًا(16
پروردگارا! همانا من قومم را شب و روز فرا خواندم.
در آيات بعد نيز حکايت مي‌کند که او به اين اسم شريف متمسک شده است. خداوند هم دعايش را مستجاب و عذاب را بر کافران از قومش نازل کرد و مؤمنان را همراه حضرت نوح عليه السلام نجات داد.
2. حضرت ابراهيم عليه السلام نيز عرض کرد:
)رَبّ ِ أَرِني کَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى(17
پروردگارا! کيفيت زنده کردن مردگان را به من نشان بده.
خداوند نيز دعايش را مستجاب کرد و با زنده کردن چهار پرنده، چگونگي اين امر را به او نشان داد.
3. وقتي به حضرت موسي عليه السلام خبر دادند فرعونيان درصدد قتل او برآمده‌اند، با حالت خوف و اضطراب از شهر خارج شد و عرضه داشت:
)رَبّ ِ نَجِّني مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمينَ( 18
پروردگارا، مرا از گروه ستمکاران نجات بخش
پس از يک سفر طولاني و رسيدن به شهر مدين، از فرط خستگي و گرسنگي به طرف سايه‌اي رفت و عرض کرد:
)رَبّ ِ إِنّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقيرٌ(19
پروردگارا! من به هر خيري که به سويم بفرستى، نيازمندم.
با مطالعه داستان حضرت موسي و نجوايش با خداوند، به آيات فراوان ديگري نيز برخورد مي‌کنيم که آن حضرت، به اسم ربّ متمسک شده است.
پيامبران ديگر نيز با اين اسم شريف سَر و سِري داشته‌اند که اگر آيات آن جمع‌آوري شود، انسان به جايگاه ويژه اين اسم نزد انبيا پي مي‌برد. اين نام زيبا در قرآن کريم، به صورت‌هاي مختلف، مانند ربى، ربّنا، ربّه و مشتقاتش 980 بار از زبان پيامبران و در موارد ديگر ذکر شده است که اگر اثر و فايده‌اي بر آن مترتب نبود، انبيا اين چنين به آن تمسک نمي‌جستند و اسم ديگري را برمي‌گزيدند؛ به همين سبب عده‌اي از بزرگان، به اعظميت اين اسم شريف قائل شده‌اند.
خوب است انسان، هنگام راز و نياز با خداي بي‌نياز، به سيره و روش پيامبران و دوستان خداوند متعال اقتدا کند و رو به سوي رب الارباب گرداند و به اين اسم پر برکت تمسک جويد و بگويد:
يا ربّ بمحمد و علي و زهرا
يا ربّ به حسين و حسن و آل عبا
کز لطف برآر حاجتم در دو سرا
بي منّت خلق، يا علي الاعلي20
و اين اسم شريف را حداقل به تعداد ابجد کبير آن (202 بار) تکرار، و بيماري‌هاي روحي و جسمي‌اش را با آن مداوا کند و لطف بي‌پايان و مهر و محبت خداوند را در قلب خود احساس نمايد؛ چرا که نام خداوند، داروي دردها، و يادش شفاي بيماري‌ها است.21

 

-----------------------------------------------

7 .سوره اعراف: 55.

8 . مفاتيح الفلاح، ص122 ؛ عدة الداعى، ص152.
9 . مستدرک وسائل الشيعه، ج9، ص141، باب 140، ح1.
10 . همان، ح2.
11 . ديوان ابوسعيد ابوالخير.
12 . سوره اسراء: 24.
13 . سوره مؤمنون: 118.
14 . سوره طه: 114.
15 . سوره قمر: 10.
16 . سوره نوح: 5.
17 . سوره بقره: 260.
18 . سوره قصص: 21.
19 . سوره قصص: 24.
20 . ديوان ابوسعيد ابوالخير.
21 . «يا من اسمه دواء وذکره شفاء»، (مفاتيح الجنان،‌ دعاي کميل) .

سه شنبه 24 دی 1392  4:06 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

آثار و خواص اسم شريف ربّ

آثار و خواص اسم شريف ربّ
در اين نام مبارک، آثار و خواص و برکات زيادي نهفته است؛ به گونه‌اي که صادق آل محمد عليه السلام از برخي آثار و برکات آن پرده برداشته و فرموده است.
من قال عشر مرّات: «يا رب يا رب» قيل له: «ما حاجتک؟»
کسي که ده بار بگويد:‌ «يا رب يا رب» به او گفته مي‌شود: «حاجتت چيست؟َ»22
در روايتي ديگر فرمود:
اگر کسي صد بار اين‌گونه صلوات بفرستد: «يا رب صلّ علي محمد و‌ آل محمد» خداوند، صد حاجت او را برآورده سازد که سي حاجت آن، دنيايي باشد و هفتاد حاجت، آخرتى.23
همچنين حماد بن عثمان از امام صادق عليه السلام چنين نقل مي‌کند:
کسي که پس از هر نماز صبح، پيش از سخن گفتن، بگويد: «رب صلّ علي محمد و علي اهل بيته»؛ خداوند صورتش را از حرارت‌هاي آتش جهنم حفظ کند.24
مرحوم کفعمي در بخش خواص اسماء الحسني در کتاب بلد الامين فرموده است:
من اکثر ذکره حفظه الله في ولده25
کسي که اين اسم را بسيار بگويد، خداوند، او را در امر فرزندانش محفوظ دارد ]و به فتنه فرزندان مبتلايش نسازد[.

 

-----------------------------------------------------

22 . اصول کافى، ج2، ص520.

23 . همان، ج2، ص493، باب الصلاة علي النبى.
24 . بحارالانوار، ج83، ص131، باب 43.
25. بلدالامين، ص718، باب خواص اسماء الحسنى.

سه شنبه 24 دی 1392  4:07 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

کيفيت تخلق به اسم شريف ربّ

کيفيت تخلق به اسم شريف ربّ
اگر کسي بخواهد، به روايت تخلّقوا باخلاق الله عمل کند و به ايناخلاق الهي متخلق شود، بايد همان‌گونه که خداوند، در مقام تربيتمخلوقات آن‌ها را به منتهاي کمالشان مي‌رساند و لازمة کمال آن‌ها را فراهم مي‌کند او نيز بايد به زير دستان - اعم از فرزندان، شاگردان و دوستان و... - مربّى دلسوز و مهربان باشد و همواره آن‌ها را در سير و سلوک معنوي و ارتقاي فهم و بصيرت ديني‌ کمک کند و در حد توان علمي آن‌ها را به سوي توحيد ناب رهنمون شود؛ همچنان که حضرت يوسف عليه السلام، هم زنداني‌هاي خود را ارشاد مي کرد و همواره از لحظه‌لحظة اقامت در زندان، براي هدايت انسان‌هاي محبوس در زندان طبيعت و نفس اماره کمک مي‌گرفت و با جملة کوتاه و زيباي )أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللّهُ الْواحِدُ الْقَهّارُ(26 بر تمام کثرات و بت‌هاي ظاهري و باطني خط بطلان کشيد و آن‌ها را به سوي خداي يگانة قهّار دعوت کرد. اميد است ما نيز به دعوت اين نبي و فرستادة الهي پاسخ مثبت دهيم و رهرو راه او و زمينه ساز ظهور يوسف زهرا عليه السلام باشيم.

---------------------------

26 . سوره يوسف: 39.
---
پديدآورنده: سيدمصطفي حسينى
 

سه شنبه 24 دی 1392  4:15 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

نقاب آرامش/علائم و نشانه‌هاي اضطراب

نقاب آرامش/علائم و نشانه‌هاي اضطراب
اشاره:
نشانه‌ها و علايم، نقش مهمي را در تعيين يک بيماري رواني ايفا مي‌کنند. در واقع شناسايي علايم، راه را براي درمان هموار مي‌کند. اضطراب هم داراي علايمي است. بعضي از نشانه‌ها در بدن و يا در رفتار و روان بروز مي‌کنند. ممکن است همه اين علايم در يک فرد مضطرب نباشند يا برخي از آنها در مورد فردي صادق باشند و در فرد ديگري صادق نباشند، ولي در عين حال قطعاً لازمة اضطراب وجود بعضي از اين علايم است. در اين مقاله با استفاده از منابع روانشناسي علايم را در مقوله‌هاي مجزايي دسته‌بندي مي‌کنيم:

سه شنبه 24 دی 1392  4:15 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

1. علايم جسمانى

1. علايم جسمانى
همان طور که در تعريف اضطراب هم آمده بود، پاره‌اي از علايم جسمانى لازمة اين بيماري رواني است، چرا که هر حالت هيجاني علاوه بر داشتن يک مؤلفه روانى، داراي يک مؤلفه بدني هم مي‌باشد. اين علايم در کودکان مضطرب مثل بزرگسالان مشاهده مي‌شود. بر اساس تحقيقات گسترده محققان در دهه‌هاي اخير، نشانه‌هاي اضطراب درنخستين هفته‌ها و ماههاي زندگي هم شناسايي شده است و بروز آنها در جسم کودکان بسيار حايز اهميت مي‌باشد.1 اضطراب گرچه يک بيماري رواني و دروني است، اما اين علايم در جسم و رفتار هم به طور ناخودآگاه بروز مي‌کند و نمي‌توان آن را کتمان کرد. امير مؤمنان علي ـ سلام‌الله عليه ـ در کلامي زيبا و پرمعنا مي‌فرمايد: کسي چيزي را در ضمير خود مخفي نمي‌کند مگر اينکه در سخناني که از دهان او مي‌پرد و در چهره و قيافه‌اش، آشکار مي‌گردد. 2
علايم جسماني را مي‌توان به دو دسته تقسيم کرد: علايم ظاهري ، علايم داخلى.

 

---------------------------------------------

پي نوشت ها

1. ر.ک. پريرخ، دادستان، روانشناسي مرضي ، ج 1، ص 66 .
2. نهج البلاغه، ص628 ، حکمت 26.

سه شنبه 24 دی 1392  4:18 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

الف ) علايم ظاهرى:

الف ) علايم ظاهرى:
گاهي در شخص مضطرب، علايمي بروز مي‌کنند که هر کس او را ببيند، مي‌تواند پي ببرد که او دچار يک حالت رواني است. اين علايم عبارتند از:
ـ آشفتگي چهره و درهمي وضع موي سر و صورت و همچنين انقباض‌هاي خفيف در پلک‌ها، گشاد شدن مردمک چشم و…؛
ـ عرق کردن کف دست به گونه‌اي که ما در دست دادن به او احساس مي‌کنيم و همچنين رنگ پريدگى، سرخ شدن رنگ پوست که اين به خاطر تحريک زياد اعصاب است؛
ـ لرز، سراسيمگى، دردهاي عضلانى؛
ـ دشوار بودن سخن گفتن؛3
ـ نيمه باز بودن و خشکي دهان؛4
ـ اختلال‌هاي خواب: بي‌خوابي و بيداري طولاني يکي ديگر از علايم ظاهري است؛
ـ عدم تعادل : در حالت اضطراب انسان کنترل خود را از دست مي‌دهد و رفتار غير منطقي و نامعقولي پيدا مي‌کند؛5

--------------------------------------

3. ابن شهر آشوب در کتاب مناقب آل ابيطالب از فضايل ابوالسعادات روايت کرده که حسن بن علي ـ عليه السلام ـ هفت ساله بودند که درمجلس رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ حضور مي‌يافت و آنچه به رسول‌خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ وحي مي‌شد مي‌شنيد و آن را حفظ مي‌کرد و نزد مادرش فاطمه ـ سلام‌الله عليها ـ مي‌آمد و آنچه را حفظ کرده بود براي مادر باز مي‌گفت و هنگامي که علي ـ عليه السلام ـ به نزد فاطمه ـ سلام‌الله عليها ـ مي‌آمد آن علوم را از فاطمه مي‌شنيد و چون از آن بانوي بزرگوار مي‌پرسيد: از کجا اين علوم را فرا گرفته‌‌اى؟ پاسخ مي‌داد که از فرزندت حسن! به دنبال اين ماجرا روزي علي ـ عليه السلام ـ در خانه پنهان شد و حسن که قسمتي از وحي را شنيده بود به خانه آمد و همين که خواست آنچه را که شنيده بود مانند روزهاي ديگر به مادر خود بازگويد، دچار لُکنت زبان شد، و نتوانست آنچه را شنيده بود بيان کند. فاطمه ( سلام الله عليها) درشگفت شد، و علّت را از او پرسيد؟ و کودک در جواب گفت: « لَا تَعْجَبِينَ يَا أُمَّاهْ فَإِنَّ کَبِيراً يَسْمَعُنِي فَاسْتِمَاعُهُ قَدْ أَوْقَفَنِي ». ( اي مادر تعجب مکن که بزرگى] اکنون[ به سخن من گوش مي‌دهد، و همان گوش دادن اوست که مرا از گفتار بازداشته!)ابن شهر آشوب دنبالة حديث را اين گونه نقل کرده که گويد: « فَخَرَجَ عَلِيٌّ ع فَقَبَّلَهُ » يعني در اين وقت علي ـ عليه السلام ـ از مخفي‌گاه بيرون آمد و حسن را بوسيد. و در روايت ديگري است که در پاسخ مادر اين گونه گفت: « يَا أُمَّاهْ قَلَّ بَيَانِي وَ کَلَّ لِسَانِي لَعَلَّ سَيِّداً يَرْعَانِي» ( مادر جان! بيانم کوتاه شده، و زبانم از گفتار بازمانده، شايد بزرگي مرا تحت نظر گرفته! ) بحار الانوار، ج 43،

4. اختلالات، ص53 .
5. شخصيت عصبي زمانةما، ص 55 - 34 .

سه شنبه 24 دی 1392  4:19 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

الف ) علايم ظاهرى:

الف ) علايم ظاهرى:
گاهي در شخص مضطرب، علايمي بروز مي‌کنند که هر کس او را ببيند، مي‌تواند پي ببرد که او دچار يک حالت رواني است. اين علايم عبارتند از:
ـ آشفتگي چهره و درهمي وضع موي سر و صورت و همچنين انقباض‌هاي خفيف در پلک‌ها، گشاد شدن مردمک چشم و…؛
ـ عرق کردن کف دست به گونه‌اي که ما در دست دادن به او احساس مي‌کنيم و همچنين رنگ پريدگى، سرخ شدن رنگ پوست که اين به خاطر تحريک زياد اعصاب است؛
ـ لرز، سراسيمگى، دردهاي عضلانى؛
ـ دشوار بودن سخن گفتن؛3
ـ نيمه باز بودن و خشکي دهان؛4
ـ اختلال‌هاي خواب: بي‌خوابي و بيداري طولاني يکي ديگر از علايم ظاهري است؛
ـ عدم تعادل : در حالت اضطراب انسان کنترل خود را از دست مي‌دهد و رفتار غير منطقي و نامعقولي پيدا مي‌کند؛5

--------------------------------------

3. ابن شهر آشوب در کتاب مناقب آل ابيطالب از فضايل ابوالسعادات روايت کرده که حسن بن علي ـ عليه السلام ـ هفت ساله بودند که درمجلس رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ حضور مي‌يافت و آنچه به رسول‌خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ وحي مي‌شد مي‌شنيد و آن را حفظ مي‌کرد و نزد مادرش فاطمه ـ سلام‌الله عليها ـ مي‌آمد و آنچه را حفظ کرده بود براي مادر باز مي‌گفت و هنگامي که علي ـ عليه السلام ـ به نزد فاطمه ـ سلام‌الله عليها ـ مي‌آمد آن علوم را از فاطمه مي‌شنيد و چون از آن بانوي بزرگوار مي‌پرسيد: از کجا اين علوم را فرا گرفته‌‌اى؟ پاسخ مي‌داد که از فرزندت حسن! به دنبال اين ماجرا روزي علي ـ عليه السلام ـ در خانه پنهان شد و حسن که قسمتي از وحي را شنيده بود به خانه آمد و همين که خواست آنچه را که شنيده بود مانند روزهاي ديگر به مادر خود بازگويد، دچار لُکنت زبان شد، و نتوانست آنچه را شنيده بود بيان کند. فاطمه ( سلام الله عليها) درشگفت شد، و علّت را از او پرسيد؟ و کودک در جواب گفت: « لَا تَعْجَبِينَ يَا أُمَّاهْ فَإِنَّ کَبِيراً يَسْمَعُنِي فَاسْتِمَاعُهُ قَدْ أَوْقَفَنِي ». ( اي مادر تعجب مکن که بزرگى] اکنون[ به سخن من گوش مي‌دهد، و همان گوش دادن اوست که مرا از گفتار بازداشته!)ابن شهر آشوب دنبالة حديث را اين گونه نقل کرده که گويد: « فَخَرَجَ عَلِيٌّ ع فَقَبَّلَهُ » يعني در اين وقت علي ـ عليه السلام ـ از مخفي‌گاه بيرون آمد و حسن را بوسيد. و در روايت ديگري است که در پاسخ مادر اين گونه گفت: « يَا أُمَّاهْ قَلَّ بَيَانِي وَ کَلَّ لِسَانِي لَعَلَّ سَيِّداً يَرْعَانِي» ( مادر جان! بيانم کوتاه شده، و زبانم از گفتار بازمانده، شايد بزرگي مرا تحت نظر گرفته! ) بحار الانوار، ج 43،

4. اختلالات، ص53 .
5. شخصيت عصبي زمانةما، ص 55 - 34 .

سه شنبه 24 دی 1392  4:19 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

ب) علايم داخلى:

ب) علايم داخلى:
گاهي اضطراب همراه با برخي از علايم مي‌باشد که در ظاهر مشخص نيست، برخي از آنها عبارتند از:
ـ سيستم تنفسى:‌ افزايش دفعات تنفس،‌ کوتاهي تنفس، تنفس نا مرتب، احساس فشار در سينه.
ـ سيستم قلبي و عروقى: افزايش ضربان قلب، افزايش يا کاهش فشار خون.6
ـ سيستم گوارشى: تهوع،‌ استفراغ، آروغ زدن،‌ اسهال، سوء هاضمه، شکم درد،‌ کاهش وزن، بي‌اشتهايي يا افزايش اشتها، يبوست، احساس درد هنگام بلع غذا.7
ـ دستگاه ادرارى: تکرار و افزايش دفعات ادرار،‌ بي‌اختياري ادرار.8
ـ دستگاه عصبى: فشار و هيجان، سردرد، ضعف و تاريکي ديد، ميگرن.
ـ سيستم مترشحه داخلى: افزايش کار غدد تيروئيد و ادرنال ( فوق کليوي)، اختلال‌ غده‌هاي درون ريز.9
ـ سيستم عضلاتى- اسکلتى: احساس کوفتگي و درد، افزايش کشش عضلاني و ضعف عضلات.10
ـ سيستم تناسلي‌: کاهش ميل جنسي در مردان و زنان، افزايش ميزان خونريزي در دوران قاعدگي در خانم‌ها.11

 

------------------------------------

6. مباحث عمده در روان‌پزشکى، ص80 .

7. خلاصه روان‌پزشکى، ج2، ص476 .
8. فشار روانى، اضطراب و راههاي مقابله با آن، ص58.
9. زمينة روانشناسى، ج2، مترجم: محمد تقي براهني و ديگران، ص195.
10. مشکلات و اختلال‌هاي روانى، ص 191.
11. همان، ص81 .

سه شنبه 24 دی 1392  4:33 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

2. علايم روانى

2. علايم روانى
سرگرداني يکي ديگر از مؤلفه‌هاي تعريف بود. اضطراب، به خاطر داشتن ماهيت رواني داراي علايمي چند است:
ـ ناتواني در آراميدگى: شخص مضطرب قدرت و توانايي لازم را در آرامش عضلاني و آرام سازي طبيعي خود ندارد.12
ـ ناتواني در حل مشکلات: يک احساس ناتواني در مقابله با مشکل‌ها و برنيامدن از عهده مشکلات در شخص به وجود مي‌آيد.13
ـ ناتواني در تمرکز فکر: براي شخص مضطرب تمرکز در فکر، دشوار است و در نتيجه تصميم‌گيري در اموري که مبتني بر تفکر است برايش ممکن نيست.
ـ خستگى: خستگي مفرط از ديگر علايم روانى اضطراب است.14
ـ احساس ناراحتي و نگرانى: همان‌طور که ذکر شد اضطراب احساس رنج‌آوري است، پس شخص مضطرب يک احساس ناراحتي در طول مدت اضطراب دارد.
کودکان مبتلا به اضطراب از جدايي در خارج از منزل احساس ناراحتي مي‌کنند و اين ناراحتي هميشه با آنها است.
ـ احساس ناامنى: وقتي کودکي رفتارهاي همچون درآويختن و چسبيدن به ديگران و محيط را از خود نشان مي‌دهد، نشانة اضطراباست، چون در اين حالت شديداً احساس ناامني مي‌کند.15
ـ احساس ترس بي‌جا: کودک مضطرب همواره با احساس ترس مبهمي زندگي مي‌کند، مثل اينکه خود را در لب پرتگاهي مي‌بيند و بيم آن دارد تا هر لحظه حادثه‌اي اتفاق بيفتد.16
ـ وحشت‌زدگي شبانگاهى: بروز مکرر اين اختلال نشانة يک اضطراباست.
ـ ترس از سرزنش ديگران : کودک در مورد قضاوت ديگران از نتايج کارش نگران است و براي دستيابي به تأييد و عدم سرزنش آنها تلاش مي‌کند.
ـ تحريک‌پذيري و زود رنجى: شخص مضطرب چون يک حالت نگراني دارد، در برخي موارد زود رنجيده مي‌شود.
ـ ترس از مرگ: يکي ديگر از علايم شخص مضطرب اين است که از مرگ وحشت دارد. ما در بخش عوامل اضطراب به علت ترس از مرگاشاره خواهيم کرد.
ـ احساس فشار و هيجان: اين احساس به خاطر اين است چيز ترسناکي در شرف وقوع است.
ـ احساس تشويش: در حالت اضطراب يک حالت تشويش به انسان دست مي‌دهد که به وسيلة قشر مخ درک مي‌شود.

*************************

11. مشکلات و اختلال‌هاي روانى، ص 81.

12. همان، ص195.
13. همان.
14. همان.
15. همان.
16.ر.ک.على، قائمى، مسألة ترس و اضطراب کودکان، ص222.

سه شنبه 24 دی 1392  4:42 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

3. علايم ذهني ـ ادراکى

3. علايم ذهني ـ ادراکى
ـ کاهش فراخواني خاطرات: شخص در حال غلبه اضطراب دچار ضعف حافظه مي‌شود، به گونه‌اي که خاطرات خود را فراموش مي‌کند.
ـ ناتواني در تخيل: در اثر اين ناتواني فرد نمي‌تواند يک عبارت را به عبارت ديگر ربط دهد.
ـ عدم ثبات در رأى: شخص مضطرب در کوتاه مدت، رأي و تصميمش تغيير مي‌کند.
ـ ضعف تمرکز: بر اثر اضطراب، توانايي تمرکز و قدرت حافظه دچار اختلال مي‌شوند.
ـ دقت در جزييات: شخص مضطرب به صورت وسواس گونه‌اي در جزئيات دقت مي‌کند.

سه شنبه 24 دی 1392  4:43 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

4. علايم عاطفي ـ هيجانى

4. علايم عاطفي ـ هيجانى
ـ احساس تقصير و گناه: کودک مضطرب هميشه احساس مي‌کند که کاري را درست انجام نداده است و از اين بابت هميشه احساس تقصير و گناه مي‌کند.
ـ احساس کمبود محبت:کودک مضطرب هميشه درجهت کسب تأييد ديگران تلاش مي‌کند.
ـ احساس تنهايى و بيچارگى: شخص مضطرب به خاطر اينکه داراي يک حالت رواني است، هميشه خود را از ديگران جدا مي‌بيند و احساس تنهايي مي‌کند.
ـ احساس درماندگى: در اضطراب چنان احساس درماندگي و ناتواني به شخص دست مي‌دهد، که قدرت انجام هر کاري از او سلب مي‌شود.
ـ احساس حسادت: شخصي که داراي اضطراب است، هميشه به افرادي که از امنيت و آرامش نسبي برخوردار هستند، حسادت مي‌ورزد.17 اين علامت براي شخص حسود در روايات اسلامي آمده است، حضرت علي ـ سلام‌الله عليه ـ کلامي زيبا در بيان خصوصيت شخص حسود دارند، آن حضرت مي‌فرمايند: براي شناخت حسود همين بس که او غمگين مي‌شود در حالي که تو شادمان هستى.18 و يا در روايتي ديگر مي‌فرمايند: حسود از شرور و بدي‌ها خوشحال مي‌شود و از سرور و خوشحالي ديگران، غمگين مي‌گردد.19

********************************************

17.ر.ک.على، قائمى، مسألة ترس و اضطراب کودکان، ص220 .

18. بحارالأنوار ج 70 ص 256 .يَکْفِيکَ مِنَ الْحَاسِدِ أَنَّهُ يَغْتَمُّ فِي وَقْتِ سُرُورِکَ
19. سفينه البحار و مدينه الحکم و الآثار، ج2، ص320. شِدَّةُ الْغَضَبِ تُغَيِّرُ الْمَنْطِقَ وَ تَقْطَعُ مَادَّةَ الْحُجَّةِ وَ تُفَرِّقُ الْفَهْمَ .

سه شنبه 24 دی 1392  4:46 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها