0

متن نشریه (دو ماهنامه) خلق - شماره سوم

 
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

شرط اوّل: علم

شرط اوّل: علم
انسان، در تراکم شديد سؤال‌ها و ابهام‌ها نيز از علم تهي نمي‌شود. ما گاهي تصور مي‌کنيم مشکل عمدة ما در پيمودن مسير کمال، «جهل» است و بايد اين ناآگاهي‌ها و سرگرداني‌ها برطرف شود تا مسير حرکت ما هموار گردد؛ ولي چنين نيست و ما هميشه به اندازة لازم براي حرکت، آگاهي داريم. گزاره‌هاي يقيني ما براي آغاز راه کافي است و بهانة کمبود علم، از ما پذيرفته نمي‌شود. انسان در هر موقعيّت و شرايط، به اوّلياتِ وظايف خود آگاه است.
«فَأَلهَمَها فُجورَها وَ تَقواها»38
«قَد تَبَيَّنَ الرُشدُ مِنَ الغَيِّ»39
خداوند شر و خير انسان را به او الهام کرد. راه هدايت از گمراهى، تبيين و روشن شده است.
اميرالمؤمنين عليه السلام فرموده است:
إِنَّ لَکُم عِلماً فَاهتَدوا بِعِلمِکُم؛
علم ]هميشه[ براي شما هست؛ پس به علم خود، هدايت جوييد.40
آيت الله بهجت:
هيچ کس نيست که بگويد هيچ چيز نمي‌دانم. ]اگر بگويد[، دروغ مي‌گويد. هر کسي - غير معصوم - بعضي چيزها را مي‌داند و بعضي چيزها را نمي‌داند؛ آن چيزهايي را که مي‌داند، اگر عمل کند، آن چيزهايي را که نمي‌داند، مي‌فهمد.41

--------------------------------------------------

 38 . سوره شمس: 8.

39 . سوره بقره: 256.
40 . نهج البلاغه، خطبه 176.
41 . همان، ص78.

دوشنبه 23 دی 1392  6:42 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

شرط دوّم: ‌توان و اختيار

شرط دوّم: ‌توان و اختيار
يکي ديگر از شرايط تکليف، توان است؛ يعني نمي‌توان کسي را که بر انجام کاري قدرت ندارد، به آن کار تکليف يا توصيه کرد. با زوال قدرت، تکليف هم ساقط مي‌شود، بنابراين، مسؤوليت ما هميشه در دايرة توانايي‌ ما محصور است. مراد از قدرت در اين جملات، تنها نيروي بازو و قدرت بدني نيست؛ نيروي فکرى، عادات و توانمندي‌هاي روحى، ابزار و وسايل، همکار و همراه (نيروي انساني)، قوانين و فرهنگ عمومى، و خلاصه مجموعة امکانات مادي و معنوى، در «اختيار» ما در انجام يک کار تأثير دارد.
دردآور و تأسف‌انگيز اين که ما هميشه با محدوديت مواجهيم. بسياري از کارهايي را که لازم مي‌دانىم، به سبب نداشتن سرماية مالى، و امور ديگري را به سبب نداشتن ابزار و وسايل کافي نمي‌توانيم انجام دهيم. گاهي عادات گذشته ما مانع از انجام يک عمل مي‌شود. گاهي فرهنگ عمومي و شرايط اجتماعى، اجازة حرکت به ما نمي‌دهد. گاهي نياز به همکاري ديگران داريم و هيچ کس ياري نمي‌کند. گاهي فرصت کافي براي عمل باقي نمي‌ماند. گاهي سرزنش ديگران، روحيّه ما را خرد و انگيزة ما را سست مي‌کند. گاهي خستگي شديد بر ما فشار مي‌آورد. گاهي سر و صداي محيط، تمرکز ما را بر هم مي‌زند، و خلاصه درگيري با انواع محدوديت‌ها و جبرها ما را به ستوه مي‌آورد. در چنين شرايطي چه بايد کرد؟

دوشنبه 23 دی 1392  6:43 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

7. تو مي‌توانى

7. تو مي‌توانى
اين درست است که انواع محدوديت‌ها و ناکامي‌ها ما را احاطه کرده و اجازة فعاليت‌هايي از ما سلب شده است؛ ولي نمي‌توان انکار کرد که در بدترين شرايط و با وجود بالاترين حجم محدوديّت، انسان از اختيار و توان تهي نمي‌شود و هميشه توان و اختياري - هر چند اندک - واجازه فعاليّت‌هايي - هر چند کوچک- براي او باقي مي‌ماند. همين توان اندک، محدودة مسؤوليت ما را مشخص مي‌کند. هميشه و در همه جا «ما مي‌توانيم»، و به همان اندازه که مي‌توانيم وظيفه‌منديم؛ پس هيچ وقت بدون تکليف نمي‌مانيم.
مهم‌ترين وجه امتياز انسان از حيوان، همين اختيار و آزادي او است. انسان، در بدترين شرايط «مي‌تواند» بهترين باشد و در بهترين شرايط، «مي‌تواند» بدترين شود. کمبود امکانات و بدي شرايط، بهانة پذيرفته‌ شده‌اي براي فرار از مسؤوليت نيست.
اگر از ما دربارة کافر نمونه و الگوي کفر بپرسند، به احتمال قوي يکي از سردمداران کفر، مثل ابوسفيان را معرفي مي‌کنيم. ولي قرآن کريم، همسر نوح و همسر لوط را نمونة اعلاي کفر مي‌شناسد؛ زيرا آن‌ها تحت نظر دو پيامبر خدا و دو بندة صالح او بودند و بالاترين دارايي براي رشد معنوي را در اختيار داشتند، امّا کمترين بهره را نبردند؛ يعني با اختيار خود همة اين امکانات را ضايع کردند. در مقابل، آسيه همسر فرعون را مؤمنِِ ايده‌آل نمونه و ضرب المثل ايمان معرفي مي‌کند؛ زيرا در بدترين شرايطِ رشد معنوي و در فقر شديدِ امکانات، ارتباط خود را با خدا حفظ مي‌کند و بيشترين بهرة انساني را براي خود فراهم مي‌آورد:
)ضرَب اللهُ مَثَلاً لِّلَّذِينَ کَفَرُوا امْرَاَة نُوحٍ وَ امْرَأَة لُوطٍ کانَتَا تحْت عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صلِحَينِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنهُمَا مِنَ اللهِ شيْئاً وَ قِيلَ ادْخُلا النَّارَ مَعَ الدَّخِلِينَ * وَ ضرَب اللهُ مَثَلاً لِّلَّذِينَ ءَامَنُوا امْرَأَت فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَت رَب ابْنِ لى عِندَک بَيْتاً فى الْجَنَّةِ وَ نجِّنى مِن فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نجِّنى مِنَ الْقَوْمِ الظلِمِينَ ( 42
خدا براى کسانى که کفر ورزيده اند، زن نوح و زن لوط را مَثَل آورده [که ] هر دو در نکاح دو بنده از بندگان شايسته ما بودند و به آنها خيانت کردند، و کارى از دست [شوهران ] آنها در برابر خدا ساخته نبود، و گفته شد: «با داخل شوندگان داخل آتش شويد. »
و براى کسانى که ايمان آورده اند، خدا همسر فرعون را مَثَل آورده، آنگاه که گفت: «پروردگارا، پيش خود در بهشت خانه اى برايم بساز، و مرا از فرعون و کردارش نجات ده، و مرا از دست مردم ستمگر بِرَهان. »
قرآن کريم در وصف فرعون مي‌گويد:
)فَاستَخَف قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ ( 43
قومش را ذليل و زبون داشت و آنان همه مطيع او شدند.
پس از بيان اين جمله قرآن به جاي اين که به عتاب و ملامت فرعون بپردازد، قوم او را محکوم مي‌کند:
)إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فَاسِقِينَ (
آن‌ها مردمي فاسق و نابکار بودند.
يعني در شرايط سختي که فرعون براي مردم پديد آورده بود، قدرت و اختيار مردم و مسؤوليت آن‌ها ساقط نشد. پس هيچ کس نبايد براي شانه خالي کردن از بار تکليف، شرايط اجتماعي را بهانه کند؛ زيرا در تراکم انبوه مشکلات و محدوديت‌ها، باز هم «مي‌توان» و به قدر همان توان «مي‌بايد» حرکت کرد.
توجه دائم به نيمة پر ليوان (توانايي‌ها) و اعتقاد راسخ به امکان حرکت، ايمان و اميد را در دل ما زنده مي‌کند و حرکت مي‌آفريند. اين اعتقاد راسخ، اگر با آلودگي به شبهات و توجه به کمبود‌ها و محدوديت‌ها و تکرار آية يأس، آسيب ببيند و ايمان و اميد، به شک و ترديد بدل شود، باعث توقف حرکت مي‌گردد. بايد بدانيم تا در اين دنيا هستيم، دست به گريبان کاستي‌ها و محدوديت‌ها خواهيم بود، و هيچ وقت نمي‌توانيم همة امکانات مطلوب خود را فراهم آوريم. بايد باور کنيم در اين عالم، به شرايط ايده‌آل و صد در صد رضايت بخش، دست نخواهيم يافت و همة آرزوهاي ما برآورده نخواهد شد. هميشه آرمان‌هاي ما با واقعيّت موجود فرسنگ‌ها فاصله دارد؛ زيرا طبعِ بي‌نهايت طلبِ انسان، به حدِّ مشخصي قانع نيست و به محدود، رضايت نمي‌دهد.
بنابر اين توقّع داشته باشيم تمام شرايط و امکانات آماده شود تا به راه افتيم، هيچ وقت از جاي خود حرکت نمي‌کنيم. بايد از امکانات موجود بهره گرفت و در حيطة اختيار، مسؤوليت خود را انجام داد. تأمين شرايط ايده‌آل و امکانات کامل، آرزويي دست نايافتني است که نبايد منتظر تحقيق نشست و عمل را به تأخير انداخت. بايد هميشه اين گونه فکر کرد که: «من مي‌توانم و مسؤوليت دارم».

---------------------------------------------------

 42 . سوره تحريم: 10-11.

43 . سوره زخرف: 54.

دوشنبه 23 دی 1392  6:45 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

شرط سوّم: توجّه

شرط سوّم: توجّه
يکي از مهم‌ترين شرايط تکليف «توجّه» است. انسان در حين غفلت، تکليف ندارد، و به شرطي که اسباب غفلت را خود فراهم نکرده باشد، آدمي در برابر عمل اشتباه خود بازخواست نمي‌شود؛ امّا چنين نيست که هميشه بي‌توجّه و غافل باشد. توجّه و تذکر در مواردي وجود دارد و در همان موارد انسان وظيفه‌مند است. در لحظه‌اي که غفلتِ انسان به توجه تبديل مي‌شود، در همان لحظه تکليف بر عهدة او مي‌آيد.َ
) إِمَّا يُنسِيَنَّک الشيْطنُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکرَى مَعَ الْقَوْمِ الظلِمِينَ (
و اگر شيطان از ياد تو برد، پس از تذکر با گروه ستمگران منشين.
)وَ الَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَحِشةً أَوْ ظلَمُوا أَنفُسهُمْ ذَکَرُوا اللهَ فَاستَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ ...... وَ لَمْ يُصرُّوا عَلى مَا فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ (44
آنان که چون کار زشتي کنند يا بر خود ستم روا دارند، خدا را به ياد مي‌آورند و براي گناهانشان آمرزش مي‌خواهند... و بر آنچه مرتکب شده‌اند - در حالي که مي‌دانند - پافشاري نمي‌کنند.
هيچ کس حق ندارد به بهانة غفلت در يک مورد، در همة موارد، از عمل دست بکشد. به محض از بين رفتن عارضة غفلت، انسان مکّلف مي‌شود برابر توجّهِ خود،‌عمل کند.
حضرت آيت الله بهجت مي‌فرمايد:
يک دقيقه خود را در ياد خدا ديديد، اختياراً خود را منصرف ننماييد. و به انصراف و غفلت غير اختياري اهميّت ندهيد.45
به اين ترتيب روشن شد راه حرکت انسان براي قدم اوّل هميشه باز است. انسان مجموع امکانات لازم، شامل «آگاهي»، «توانايي» و «توجّه» را براي پيمودن قدم اوّل در اختيار دارد. اين امکانات هميشه از حد نصاب، بالاتر است و انسان را از عذر و بهانه خلع سلاح مي‌کند، پس مشکل عمدة ما در راهِ عمل، ندانستن يا نتوانستن نيست. مشکل اصلي ما سستي و کوتاهي است و نا آگاهى، ناتواني يا غفلت، تنها در جايگاه پوششي براي مخفي نگاه داشتن آن به کار مي‌رود.

---------------------------------------------------------

 44 . سوره آل عمران: 135.

45 . به سوي محبوب، ص57.

دوشنبه 23 دی 1392  6:46 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

8. برکت استفاده از سرمايه

8. برکت استفاده از سرمايه
اگر انسان از سرماية علم، توان و توجّه خود به خوبي بهره گيرد، سرمايه او افزايش مي‌يابد و دايرة اختيار او وسيع‌تر مي‌شود. اين وعدة ضمانت شدة الهي و قانون هستي است. اگر انسان، آن جا که مي‌داند و مي‌تواند و توجّه دارد عمل کند، بهرة دانش و توان و توجه او افزون‌تر مي‌شود.
)وَ مَن يَتَّقِ اللهَ يجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسراً( 46
هر کس تقوا ورزد، خداوند به فرمان خود براي او گشايش و سهولت قرار دهد.
تقوا عبارت است از انجام وظيفه. و وظيفه به علم و قدرت و توجه مشروط است؛ بنابر اين تقوا يعني آن‌جا که مي‌دانى و مي‌تواني و توجّه داري، عمل کنى. بر پاية اين آية مبارک، اگر چنين کنى، خداوند گسترة امکانات و اختيار تو را بيشتر مي‌کند؛ يعني سرماية آگاهى، توان و توجّه تو را افزايش مي‌دهد و تو را از بن‌بست‌ها و محدوديت‌ها خارج مي‌کند.
)وَ مَن يَتَّقِ اللهَ يجْعَل لَّهُ مخْرَجاً * وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْث لا يحْتَسِب( 47
هر کس تقوا ورزد، خداوند براي او محل خروج ]از مشکلات[ قرار مي‌دهد و او را از جايي که گمان نمي‌برد، روزي مي‌بخشد.
)إِن تَنصرُوا اللهَ يَنصرْکُمْ وَ يُثَبِّت أَقْدَامَکمْ (48
اگر خدا را ياري کنيد، خدا شما را ياري مي‌کند و ثابت قدمتان مي‌گرداند.
تمام آنچه به نظر ظاهري از روي تصادف، براي انسان پيش مي‌آيد، بر اساس حساب و کتاب و برنامة دقيقي است که خداوند متعال طراحي آن را بر عهده دارد.
اين حساب و کتاب و برنامة دقيق، به پشتوانة اعمال اختياري انسان است؛ يعني هر کس بايد ببيند آن جا که مي‌دانسته و مي‌توانسته و توجه داشته، چه کرده که براي او چنين امري - خير يا شر - مقدّر شده است؟
گاهي انسان با دست يافتن بر کتابي يا آشنايي با شخصي يا شنيدن مطلبى، از خطر بزرگي رهايي مي‌يابد و سرنوشت آينده‌اش بيمه مي‌شود. ما اين حادثه را يک اتّفاق يا شانس مي‌بينيم؛ در حالي که اين مقدّرات، به اعمال اختياري ما گره خورده و برخاسته از عمل ما است. در مقابل، گاهي انسان از قرار گرفتن در محيطي يا آشنايي با شخصي يا مشاهده منظره‌اي يا شنيدن سخنى،‌ در معرض آسيبي سخت قرار مي‌گيرد. نعمت‌ها و بلاها، توفيق‌ها و گمراهي‌ها و خلاصه انواع مقدّرات ما،‌ بي‌سبب و بدون محاسبه بر ما وارد نمي‌شوند. حوادث ريز و درشت جهان هستى، از دست کارگردان حکيم خارج نمي‌شود. اين رخدادهاي به ظاهر تصادفي، در پشت پردة هستي به تناسب عمل ما تهيه و توليد شده و تنها با تغيير روّيه ما، تغيير مي‌کند.
)إِنَّ اللّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ ( 49
خداوند، حال هيچ قومي را دگرگون نمي‌کند، تا خود آن قوم، حالشان را تغيير دهند.

--------------------------------------------------------------

 46 . سوره طلاق: 4.

47 . سوره طلاق: 2 و 3.
48 . سوره محمد: 7.
49 . سوره رعد: 11.
---
پديدآورنده: محمد نورى

دوشنبه 23 دی 1392  6:49 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

شيداي توحيد(2)/اسوه هاي طاعت و بندگي

شيداي توحيد(2)/اسوه هاي طاعت و بندگي

واذکر في الکتاب ابراهيم انه کان صديقاً نبياً(سوره مريم: 41.)
و ذات اقدسش چه زيبا فرمود به حبيبب خود که ياد کن در کتاب، ابراهيم را که مسلماً او صديق و نبي بود. براي يک انسان چه شکوه عظمتي از آن بالاتر که هم صديق باشد و هم نبي و در عين حال خدا از حبيبش بخواهد او را ياد کند و راه و روشش را الگو قرار دهد.آري شيداي توحيد با دلي آکنده از يقين و ايمان با چشمي باز شده به ملکوت سماوات و زمين. با سمتي به نام رسالت مي‌رود تا بلکه دلي را به سوي حق رهنمون باشد يا راهي از چاه باز شناساند. اين ابراهيم است در ميان قوم خود، سرگشته و تنها ميان هجوم کفار، او چه بايد کند. چگونه قومش را هدايت کند، و از که شروع کند.

دوشنبه 23 دی 1392  6:52 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

اولين دعوت، دعوت عمومي

اولين دعوت2 ، دعوت عمومي3
آري از عموي خويش شروع مي‌کند حق پدري بر گردن او دارد و نزديک‌ترين کس به ابراهيم است اما او ملحد است. او در دربار نمرود سمتي دارد و دوستي نمرود و سرسپردگانش را در دل مي‌پروراند. او بت‌ساز است و با دست خويش مردم را به گمراهي مي‌کشاند. اما ابراهيم انسان کوهي استوار آماده است تا اين اسوة کفر و الحاد را به سوي حق هدايت کند.
او عمويش را با لطيف‌ترين لحن مي‌خواند بلکه قلب او را به خود مهربان کند. «يا ابَتِ لِمَ تعبد ما لا يسمع و لايبصر و لايغني عنک شيئا»4. چرا چيزي را مي‌پرستي که نه مي‌شنود و نه مي‌بيند و نه هيچ مشکلي را از تو برطرف مي‌کند. اي پدر آيا سزاوار است چيزي که نه مي شنود و نه مي‌بيند را پرستش کني چيزي که تجسم بيهوده‌گي است: آيا خضوع و تذلل در برابر چنين چيزي عين جهالت نيست لااقل تو هم قدرت شنوايي و هم قدرت بينايي داري و مي‌تواني کاري براي ديگران انجام دهي يا مشکلي از آنان حل کني چون شنيدن و ديدن و توانائي حل مشکل، حداقل چيزي است که رب بايد داشته باشد (چنانچه دو قسم اول را حيوانات نيز دارند.)

------------------------------------

2 . ترجمه و تفسير آيات 41 تا 48 مريم.

3 . ...قال الزجاج: بين النسابين لا اختلاف في ان اسم ابي ابراهيم عليه السالم تارح.... و بعد از اينکه اين آيه را مي‌آورد: ربنا اغفرلي و لولاي و من دخل بيتي امنا... مي‌گويد فانهم سياستنبة من ذالک ان المذکور في القرآن في الکفر هو عمه حيث صرح في الاثر الاول ان الذي هلک قبل الهجرة هو عمه و دل الاثر الثاني علي ان الاستغفار لوالديه بعدهلاک ابيه بمده مديده فلو کان الهالک هو ابوه الحقيقي لم يصح منه عليه السلام هذا الاستغفار له فالذي يظهر ان الهالک هو العم الکافر المعبر عنه بالاب مجازاً... و کان في التعبير بالوالد في آية الاستغفار و بالاب في غيرها اشاره الي المغايرة، (روح المعاني في تفسير القرآن عظيم، ج4، ص184.)

دوشنبه 23 دی 1392  6:54 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

علم لدني ابراهيم

علم لدني ابراهيم
يا ابت اني قد جائني من العلم ما لم ياتک فاتبعني اهدک صراطاً سويا5 : علم لدني ابراهيم را براي عمويش روشن مي‌کند. اي پدر (عمو) مرا از علم، چيزي آموخته‌اند که تو را نياموخته‌اند.6 پس مرا تبعيت کن تا تو را به راه راست هدايت کنم. با حال و دل به معناي آيه توجه مي‌کنيم و درمي‌يابيم که ايشان باب جديدي را از هدايت براي عمويش مي‌گشايد و به او مي‌فرمايد: اي پدر اين چيزي را که من مي‌خواهم بگويم است از ناحيه‌اي به من رسيده که تو هرگز نمي‌تواني به آن آگاهي يابي تو بعضي علوم است که انسان نه مي‌تواند با علم خود دريابد و نه مي‌تواند با تجربه به دست آورد. اين علوم، علومي است که فقط از ناحيه خداي متعال و از ذات اقدسش ساطع مي‌شود و در نمي‌يابد مگر افرادي که قلوبشان را از غير او فارغ و خود را آماده دريافت حقائق توحيدي کرده‌اند مرداني که از خلق رها شده و فاني او شدند. مرداني از جنس ابراهيم که سراي وجود خود را آکنده از نور توحيد و حقيقت ناب کردند و معلوم است همچون کسي مانند عموي او که محبت خود را خالص به بت و بت‌خانه کرده نمي‌تواند به اين معاني پي ببرد. آرى ابراهيم مي‌فرمايد اي پدر چون تو آگاهي به اين علوم نداري و نمي‌تواني به اين علوم آگاهي پيدا کني از من تبعيت کن تا تويي که در اين مسير، بصيرت خود را از بين برده‌اي (و راه را از چاه تشخيص نمي‌دهي) به راه راست هدايت کنم و اين همان اصل تبعيت جاهل از عالم و نا‌آگاه از آگاه است.
فسئلو اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون7

--------------------------------------

 5 . سوره مريم: 43.

6 . و في قوله قد جائني من العلم دليل علي انه اوتي العلم بالحق قبل دعوته و مصاحبة هذه و فيه تصديق ما قدمناه في قصته من سوره الانعام انه اوتي العلم بالله و مشاهده ملکوت السموات و الارض قبل ان يلقي اباه و قومه و يحاجهم.
7 . سوره نحل: 43.

دوشنبه 23 دی 1392  6:56 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

عبوديت شيطان رمز نابودي است

عبوديت شيطان رمز نابودي است
اي پدر شيطان را عبادت نکن چون شيطان براي خداي رحمن دشمني بس آشکار است. اي پدر آيا قصه شيطان و آدم را از ياد برده‌اى؟ قصه دشمن قسم خورده او که او را از قصر فردوس در خاک افکند. آيا سزاوار است که دشمني شيطان را با رحمت رحمن عوض کنى؟ آيا کرامت نفساني را به همين قيمت ناچيز مي‌فروشى؟ چون شيطاني که به رحمت بي‌کران خدا پشت کرده و نافرماني او را توشه راه خود قرار داده، به بنده او رحم کند؟ هرگز! اي پدر از من تبعيت کن تا لذت محبت در جهت خدا را به تو بچشانم. از من تبعيت کن که حقيقت پليدي شيطان را براي تو بازگو کنم و در يک جمله تو را به راه راست هدايت کنم.

دوشنبه 23 دی 1392  6:56 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

عذاب خدا يعني ولايت شيطان

عذاب خدا يعني ولايت شيطان
اي پدر من براي تو مي‌ترسم که در راستاي پيروي کردن از شيطان، از جانب خداي رحمان عذابي به تو برسد و نتيجه‌ عذاب، همنشيني با او باشد که هر لعن و نفريني به او رسد به تو هم برسد. اي پدر خداي متعال داراي رحمت بي‌پايان است و به بندگانش ظلم روا نمي‌دارد اما در اثر نافرماني بندگان مستحق عذاب خدا مي‌شوند. آيا تو هم مي‌خواهي بر اثر اين گونه کارهاي زشت و پليد دچار عذاب خداي متعال شوي که همان، هم درجه شدن و همنشين شدن با شيطان است. اگر اين گونه شوي ديگر از دست من کاري ساخته نيست و همان خداي يگانه است که مي‌داند چون تحت ولايت و سرپرستي شيطان قرار گرفته‌اي و کسي که اينگونه شود شيطان بر کارها و امور او نظارت دارد و پر واضح است که ديگر قابل هدايت نيست بلکه شيطان او را به سمت زشتي و پليدي رهنمون مي‌شود.

دوشنبه 23 دی 1392  6:57 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

از شنيدن حق سر باز مي‌زند

از شنيدن حق سر باز مي‌زند
اما علي رقم اين سخنان هدايت بار و با اين همه دلائل روشن و واضح، از قبول حق سرباز مي‌زند. انگار دلش همچمون بت کده شده و محبت بت دلش را ويرانه ساخته از ابراهيم بيزاري مي‌جويد و مي‌گويد: اي ابراهيم، آيا مي‌خواهي مرا از پرستش خدايانم روي گردان کنى. قسم مي‌خورم که اگر اين کار را رها نکني تو را سنگسار مي‌کنم و بايد سالهاي دراز از من دور باشى.
آرى، شخصي که محبت بت را در سينه داشته باشد نور حق در او تجلي نمي‌کند و خدا مهر قهر و کور دلي بر قلب و چشمش و گوشش مي‌زند تا چيزي نشود، نشود و نبيند و قلبش صاف نگردد. آرى، آرى اين حقيقت انساني است که ديوار به ديوار وحي است و پيامبر بزرگ خدا در کنار اوست و ملتسمانه از او مي‌خواهد به سمت خاي يگانه رود. اما او سرباز مي‌زند حکايت کفري است که خدا ما را از آن نهي کرده و انسان کورکورانه به سمت آن مي‌رود حکايت شيطنت شيطان است که خدا ما را از ان ترسانده، و حکايت ابراهيم است که از هدايت عموي خويش مايوس گشته است. اما ابراهيم حليم و بزرگوار است (همچنان با محبت جواب او را مي‌دهد و مي‌گويد سلام عليک8. روش مردان خداست تا جاهلي را مي‌بيند که کورکورانه به سمت باطل مي‌رود اين گونه خطاب مي‌کنند، ابراهيم از خدا براي او طلب مغفرت مي‌کند چون خدايش بسيار به او مهربان است.9

 

-------------------------------

 8 . سوره مريم: 47.

9 . انه کان بي حفياً. (سوره مريم: 47).

سه شنبه 24 دی 1392  3:50 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

معناي اعتزال در مرام ابراهيم

معناي اعتزال در مرام ابراهيم
و از اين جاست که ابراهيم از مردم بت پرست و بد کار دوري مي‌جويد به اصطلاح طريق اعتزال را در پيش مي‌گيرد. يعني وقتي مي‌بيند اين قوم، بت ساختگي را به جاي خداي حقيقي برگزيده‌اند و اصلاح نمي‌شوند از آن‌ها دور مي‌شود و اين دور شدن به خاطر اين است که شخصي که بت پرست گشته و ولايت شيطان را براي خود پذيرفته است انگار خود شيطان شده و صورت شيطاني به خود گرفته و چگونه انسان از شياطين دور مي‌شود و تبري مي‌جويد بايد از اين گونه افراد نيز دور شود و معتزل گردد.

سه شنبه 24 دی 1392  3:53 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

آثار اعتزال ابراهيم

آثار اعتزال ابراهيم
خداي يگانه بهترين پاداش دهنده است براي کسي که بهترين بنده باشد. پاداش گذشت ابراهيم و دور شدن از کفر و کافر ثمره‌اش فرنداني صالح از جنس ابراهيم است. اسحاق و يعقوب دو تن از پيامبران بزرگ و صالح خدا هستند که خدا اين دو پيامبر و پيامبران صالح بعد را از نسل ابراهيم قرار داد و نمونه کامل آن وجود نازنين حضرت ختمي مرتبت حضرت محمد مصطفي (ص) است و خدا به اين‌ها هم اکتفا نکرد بلکه از رحمت خاصة خود به آنها بخشيد و به آنان زبان راستين اعطا فرمود.

سه شنبه 24 دی 1392  3:56 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

معناي بعضي مفردات آيات در آينه تفاسير

معناي بعضي مفردات آيات در آينه تفاسير
صديق: صيغه مبالغه از صدق به اين معنا که راستي و درستي همه گفتار و کردار او را احاطه کرده است مرحوم طبرسي مي‌گويد: بسيار تصديق کننده حق مي‌باشد.10 بعضي ديگر هم نظرشان اين است که در آنچه که از ناحيه خدا به او وحي مي‌شده بسيار راستگو بوده و به خاطر اين صفت مقام رسالت به او واگذار شده.11 نبياً احتمال دارد از دو ماده مشتق شده باشد: نبوة به معناي رفعت و بلندي و بزرگي . نبأ به معناي خبر پس معناي نبوة يعني خبر دادن.
حفياً: به معناي لطيف و مهربان است.
شيطان: از ماده شطن به معناي منحرف از حق است. چه در انسان و در جن.12
ملياً: زماناً طويلاً . حالة ضد الرحمة و يقيض اليها.13
عذاب: در هر دو صورت رحمت رحماني است. لذا عذاب به رحمان نسبت داده شده است. (لطف الهي هر دو از سرچشمه رحمانيت نشئت گرفته است. قهر موجب رفع موانع و انگيزه حرکت است. اما عذاب کردن به دو نحوه است يک به صورت خزلان يعني خدا آنها را رها مي‌کند. (شبيه معناي قهر) و گونه‌ديگر به اين صورت است که خدا رحمتش را از آنها دريغ مي‌کند. 14
صراطاً سوياً: راهي است که از بس روشن و واضح است راه پيمايش گمراه نمي‌گردد.15
رحمتنا، سه احتمال در معناي آن وجود دارد: 1) امامت، 2) تاييد بهروح القدس16 يعني اينکه خدا آنها را رها مي‌کند (شبيه معناي قهر) و گونة ديگر به اين صورت که خدا رحمتش را از آنها دريغ مي‌کند.17
معناي لاتعبد الشيطان
بعضي از مفسرين اين عبارت را (شيطان را عبادت نکن) به معناي عدم اطاعت شيطان گرفته‌اند در زبدة تفاسير آمده است: معناي اطاعت نکردن دستورات اوست پس اگر دستورات او را عمل کردي به منزله عبد و بنده براي او مي‌باشى: البته واضح است که کافر شيطان را عبادت نمي‌کند ولکن در اوامر و دستورات او که اعم از کفر و شرک است، او را اطاعت مي‌کند18
در جاي ديگر آمده است: زماني که انسان از کسي اطاعت کرد مانند عبد براي او مي‌شود چون عبد مطيع معبود خويش مي‌باشد پس اين مورد، گونه‌اي مجاز و از باب تشبيه اطاعت به عبد است.
احتمال دارد در اين نهي (لاتعبد الشيطان) نکتة ديگري باشد و آن اينکه آزر اعتراف به وجود خدا داشته و بت را به خاطر تقرب به خدامي‌پرستيده است. و به خاطر اين منظور، پس شيطان او را به اين سو کشانده و اين عمل را در نزد او زيبا کرده و اين نوعي عبادت شيطان است به اين معنا که او نسبت به پروردگارش عصيان‌گر بوده است. «ان الشيطان کان للرحمن عصيا».
احتمال ديگر اين است که عبادت به همان معناي خودش استعمال شده باشد. در تفسير من هدي القرآن آمده است. شخصي که بت مي‌پرستد در حقيقت شيطان را عبادت مي‌کند چون او دستور بهعبادت داده است پس منظور از عبادت شيطان مجرد عبادت بتي که ضرر و نفعي نمي‌رساند نيست بلکه ممکن است مقصود عبادتشيطاني باشد که در بت و طاغوت، حلول کرده و ممثل شده چون همان شياطيني هستند که از عبادت اين بتها نفع مي‌برند.19 شايد مرحوم علامه طباطبايي بين اين دوقول اين گونه جمع کرده باشند به صورت که: نهي از عبادت شيطان، نهي در اطاعت او در هر چيزي است که به آن امر مي‌کند و يکي از چيزهايي که بدان امر مي‌کندعبادت غير خدا است.20 پس عبادت نکردن شيطان يعني عبادتنکردن غير خدا.

----------------------------------------

10 . احسن الحديث، ج 6، ص 325.

11 . ارشاد الاذهان في تفسير القرآن، ص 313.
12 . تفسير روشن، ج 3، ص 308
13 . من الهدي القرآن، ج 7، ص 57.
14 . تفسير بيان السعادة، ج9، ص79.
15 . تفسير الميزان، ج14، ص75.
16 . و اوحينا اليهم فعل الخيرات 13 مطلق ولايت الهيه، الميزان، ج14، ص62.
17 . الميزان،‌ج12، ص58.
18 . زبدة التفاسير، ج4، ص182.
19 . من هدي القرآن، ج7، ص57.
20 . ترجمه تفسير الميزان، ج14،‌ص76.

سه شنبه 24 دی 1392  3:57 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

ولايت شيطان

ولايت شيطان
زماني که بشر مدتي طولاني بنده و عبد شيطان گردد خداوند تبارک و تعالي نور عقل را از او مي‌برد پس در اين زمان ولي و همتراز شيطان مي‌گردد و اين عذابي عظيم براي کساني است که از شيطان تبعيت مي‌کنند.21 و پس از اين در لعن و عذاب همنشين شيطان مي‌گردند.22
حضرت علي عليه السلام و مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ
ابن بابويه از حضرت امام صادق عليه السلام حديث مفصلي نقل مي‌کند، در انتهاي اين حديث، حضرت تفسير اين آيه «و جعلنا لهم لسان صدقاً عليا» اين‌گونه مي‌فرمايد: مراد از لسان صدق حضرت علي بن ابي طالب است به اين علت که حضرت ابراهيم از خدا تقاضاي لسان صدق دارد و خدا، دعاي او مستجاب کرده و براي ايشان و اسحاق و يعقوب لسان صدق قرار داد. و آن وجود مبارک حضرت علي عليه السلام است. ايشان خبر داد که قائم آل محمد صلوات الله عليه فرزند يازدهم اوست و همان مهدي است که زمين را پر از عدل و داد مي‌کند، آن زمان که از جور و ظلم پر شده باشد. و داراي غيبت است

------------------------------------------

21 . من هدي القران، ج7، ص58.
22 . تفسير شريف لاهيجى، ج3، ص22

سه شنبه 24 دی 1392  3:59 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها