0

متن نشریه (دو ماهنامه) خلق - شماره دوم

 
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

معلّم اخلاق و سالک الي الله/حضرت آيت الله‌حاج سيد رضابهاءالدينى - سرانجام

سرانجام، اين خورشيد فروزان علم و عمل، پس از طي دوران نقاهت نسبتا طولاني در سرزمين مقدس قم غروب كرد و دل‌هاي شيفتگانمعرفت را داغدار نمود. رحلت آن بزرگوار، شام جمعه 1376/4/24 رخ داد. روز شنبه پيامي از سوي مقام معظم رهبري در اين‌باره صادر شدو روز يكشنبه، 1376/4/29 مطابق با ربيع‌الاول 1418 پيكر مباركش را از منزل و حسينيه معظم‌له تشييع كردند.
معمول اين است كه علما و بزرگان را در قم، از مسجد امام حسن عسكري عليه‌السلام تشييع مي‌كنند؛ اما درباره آيت‌الله بهاء‌الديني، برخي آقايان اصرار داشتند آقا را از منزل و حسينيه تشييع كنند تا مردم بيايند و خانه محقر و زندگي ساده او را ببينند و بدانند مي‌شود نزديك به يك قرن بي‌اعتنا به زخارف دنيا در كمال غنا و بي‌نيازي روحي زيست.
انبوه جمعيت تا حرم مطهر حضرت معصومه، تابوت مطهر را همراه اشك و ناله حمل مي‌كنند و پس از اقامه نماز بر آن بدن شريف، آن بزرگوار در حرم مطهر و در قبري دفن شد كه كاملا غير عادي و بر‌خلاف پيش‌بيني معمار حرم، آماده و مهيا بود.
خداوند، روح پاكش را با اجداد طاهرينش محشور فرمايد و ما را رهرو راهش قرار دهد.

دوشنبه 23 دی 1392  4:03 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

مهدويت/محبت به وجود مبارک حضرت حجت بن الحسن عجل الله تعالي فرجه الشريف

مهدويت/محبت به وجود مبارک حضرت حجت بن الحسن عجل الله تعالي فرجه الشريف
اي يوسـف آخـر سـوي اين يعقوب نابينا بيا
اي عيسـي پنهان شـــده بر طـارم مينا بيا
از هجر روزم قير شد، دل چون کمان بد تير شد
يعقـوب مسـکين پير شد اي يوسـف برنا ‌بيا
ديوان شمس
اشاره
مقاله‌اي از يک کتاب: اين بخش قسمتي از کتاب آب حيات(مجموعه سخنرانيهاي حضرت آيت‌الله ناصري) انتخاب شده و آورده شده است.
محبّت به حضرت، سفارش خداوند
محبّت وجود مبارک حضرت حجّت، نه تنها از ضروريّات مذهب تشيّع که در شمار ضروريّات اسلام است. چرا که ظهور کامل صفت رحمانيّت خداوند دردار دنيا وابسته به ظهور آن حضرت و بسط عدل بدست ايشان مى باشد؛ ازين روست که خداوند متعال، خود انبياء را به محبّت ايشان امر مى فرمود و به مراتب عظيم ايشان آگاهى مى بخشيد.
اين مطلب آنچنان است که گويا خداوند، حبيب خود را نيز به محبّت ايشان امرکرده است. در اينجا اشاره به اين مطلب لازم مى نمايد که حبيب، خود محبوب خداوند است و آفرينش طفيل وجود او.
پيش از آنکه بيش از اين در اين باره سخنى داشته باشيم، نظر خواننده ارجمند را به حديثى بس گرانقدر که صاحب قواميس الدرر چون شمارى ديگر از محدّثان شيعى آن را نقل کرده است، جلب مى نمائيم. متن اين حديث که نشانگر کمال محبّت خداوند نسبت به وجود مبارک پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله است؛ چنين است:
حضرت حق - جلّ و علا - به حضرت موسى خطاب کرد که: اى موسى! به شکرانه اينکه من تو را به کليمى و هم صحبتى خودانتخاب کردم، در توحيد و معارف ثابت قدم باش و دوستى محمّد وآل محمّد را درقلب خود جايگزين کن.
حضرت موسى عرض کرد: پروردگارا! اين محمّد که به او اشاره مى کنى کيست؟
فرمود: آن کسى است که اسمش بر يک طرف عرش نوشته شده واسم وصيّش بر طرف ديگر عرش نقش بسته است. او حبيب من وپيغمبر آخرالزمان است، من تو را بواسطه او و از عَرَق او آفريدم، اومحبوب من است؛ پس در معارف و توحيد ثابت قدم باش و محبّت حضرتش را در دلت ثابت نگه دار.
موسى عرض کرد: پروردگارا! من به نزد تو محبوب ترم يا او؟
حضرت حق فرمود: اى موسى! تو کليم من هستى و او حبيب من است، و بين کليم و حبيب فرقهاست.
موسى عرض کرد:پروردگار! چه فرقيست ميان اين دو؟
خطاب شد: کليم هر چه کند بنا به رضاى ما باشد، امّا حبيب هر چه ما کنيم به رضاى اوست؛ کليم آنست که ما را دوست دارد، لکن حبيب آنست که ما او را دوست داريم؛ کليم آنست که چهل روز روزه مى دارد و شب را به عبادت مى گذراند تا ما با او سخن گوئيم،امّا حبيب آنست که چون خواب باشد جبرائيل را با براق مى فرستيم تا او را به عرش آورَد تا عرش را به قدومش مزّين کنيم1
حال که تا حدودى به درجه محبّت خداوند نسبت به پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله واقف شديم،به روايت زيرين به روايت صاحب مکيال المکارم مى نگريم:
چون پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله به معراج رفتند، به ايشان خطاب شد که: اى محمّد! اگر بنده اى از بندگان من مرا بخواند تا اينکه عمرش تمام شود، و مرا ملاقات کند در حالى که ولايت شما را نداشته باشدمخلّد در آتش است. آنگاه حضرت حق خطاب به نبىّ اکرم مى فرمايد: اى حبيب من! آيا مى خواهى اهل بيت را که محبّتشان موجب نجات از آتش است به شما نشان دهم؟
پيامبر عرض نمود: آرى اى پروردگار من!
پس خداوند فرمود: بجانب راست نظر کن!
پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله نيز به آنجانب نگريستند، ايشان مى فرمايند: آنگاه علىّ بن ابيطالب را ديدم که در عرش است و يازده نور يا اشباح نورى اطراف حضرت اميرالمؤمنين دايره زده اند، و يازدهمين ايشان مانند ستاره اى در ميان آنان است. من پرسيدم: اينان کيانند؟
خداوند فرمود: اين بزرگواران ائمّه و اوصياء شما هستند، و اين شخص که در وسط ايشان است و نورش از همه درخشنده تر است،کسى است که حلال مرا حلال و حرام مرا حرام مى کند، و از دشمنان من انتقام مى گيرد. اى حبيب من! اين نور درخشان را دوست بدار،چه من هم او را دوست مى دارم و هر کس که او را دوست بدارد او را نيز دوست مى دارم.2

 

---------------------------

پي‌نوشت‌ها:

1. قواميس الدرر، ص413.
2. بحار، ج 63، ص 612، طرائف، ج 1، ص 271؛ مکيال المکارم، ج 2، ص 831

دوشنبه 23 دی 1392  4:04 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

محبت به وجود مبارک حضرت - نکته

در اينجا به دو نکته، اشاره اى گذرا مى نمائيم:
1. هر چند مسأله معراج پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله خارج از موضوع اين رساله است، امّا تنهااشاره مى کنيم که اعتقاد به وقوع آن در شمار ضروريّات اسلام است، و کسى که به وقوع آن اعتقاد نداشته باشد با ضروريّات اسلام مخالفت کرده است. اعتقاد به آنچه درآن واقعه شکوهمند اتّفاق افتاده است نيز، از لوازم اعتقاد به نبوّت پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله است، چه تنها طريق براى اطّلاع از وقايع آن واقعه، احاديث نبوى است که ايشان از آنچه در عرش مشاهده نموده اند، خبر داده اند.
2. در اين‌که ولايت اهل بيت شرط پذيرش اعمال در درگاه إلهى است نيز، هيج ترديدى نيست. حديث شريف:
« بُنِي الإسلامُ على خمسٍ على الصلاةِ و الزکاةِ و الصومِ و الحجِّ و الولايةِ،و لَم يُنادَ بشي ءٍ کمَا نودِيَ بالولايةِ3»
اسلام بر پنج پايه استوار شده است: نماز و روزه و حج و زکاة و ولايت، و برهيچ امرى آنچنان که بر ولايت تأکيد شده، تأکيد نشده است».
نشان از همين مطلب بلند دارد. روايات ديگرى نيز نظير آنچه در متن روايت معراج گذشت را، در خود جاى داده است.
از آنچه گذشت به خوبى روشن شد که پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله حبيب خداست، و خداوندانبياء عظامى چون موساى کليم را به طفيل وجود او آفريده است؛ امّا باز اين حبيب رابه محبّت آن محبوب امر مى کند!؛ و اين، نشان از غايت محبّت خداوند نسبت به وجود مبارک حضرت حجّت عليه السلام دارد.

 

--------------------

3. الکافى، ج 2، ص 81، حديث 1، بحار، ج 56، ص 923.

دوشنبه 23 دی 1392  4:05 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

وظائف ما نسبت به آن حضرت حجت(عج)

وظائف ما نسبت به آن حضرت
ديديم که ولايت، شرط پذيرش اعمال است و هيچ عقيده اى و نيز هيچ عملى بدون اعتقاد به اين اصل اصيل، مورد پذيرش إلهى نيست. حال جاى آنست که لختى بيانديشيم و بنگريم که آيا وظائف ما نسبت به صاحبان ولايت بطور عام، و صاحب ولايت در روزگار ما بطور خاصّ؛ چيست؟ آيا ما وظيفه اى در قبال آن وجود مبارک نداريم؟ و آيا اگر چنين وظيفه اى بر عهده ماست، آن وظيفه چيست؟.
در اينجا با ذکر اين نکته که شيعيان بيش از هشتاد وظيفه خاص نسبت به آن وجودمبارک دارند4، تنها به دو وظيفه مهم اشاره مى کنيم:
1. انتظار
انتظار ظهور آن حضرت و آمادگى براى اطاعت محض در مقابل اوامر ايشان، ازوظائف مهم همه مسلمانان است. مسأله ظهور در بيش از نود روايت صادره از پيامبراکرم و اهل بيت مکرّم ايشان عليهم السلام مورد تأکيد و بررسى قرار گرفته است؛ و اين نشان ازشدّت اهميّت اين مبحث دارد.
از آنجا که در همين رساله در گفتارى خاص به مسأله انتظار خواهيم پرداخت، دراينجا بيش از اين در اين باره سخنى به ميان نمى آوريم.
2. ياد حضرت
يکى از وظائف مهمّ ما آنست که دائماً به ياد آن وجود مبارک باشيم. چه، نه تنها -آنگونه که گذشت - پذيرش عبادات ما وابسته به اعتقاد به آن وجود مبارک است، که -آنگونه که خواهد آمد - تمامىِ مراتب عالم وجود وابسته به ايشان است، و هستى همه هستيها يکسر در گرو هستى اوست؛ و چه ناپسند است که کسى ولىِّ نعمت خود که تمامى نِعَم مادّى و معنويش از اوست را، فراموش کند.
گذشته از اين، خود آن حضرت به لطف خود که رشحه اى از لطف خداوندى است، همواره به ياد شيعيان هستند که خود فرموده اند:
«إنّا غيرُ مهمِلينَ لمراعَاتِکم و لاناسِينَ لذِکرکُم5
ما نه مراعات شما را به گوشه اى وا مى نهيم، و نه از ذکر و ياد شما غافليم.
حال که او به فکر ماست، آيا مى توان انگاشت که به فکر حضرت بودن و دائماً با يادآن عزيز به سر بردن، از وظائف ما نيست؟

 

 

--------------------------------------

4. گذشته از پاره اى از مجاميع روائى، مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عباسعلى اديب اصفهانى نيز، در کتاب وظائف الشيعة به پاره اى از اين وظائف اشاره کرده اند.

5. الإحتجاج، ج 2، ص 594؛ الخرائج، ج 2، ص 209؛ بحار، ج 35، ص471

دوشنبه 23 دی 1392  4:11 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

مراتب آزمون‌هاي الهى - اشاره

مراتب آزمون‌هاي الهى
اشاره

بسيار شنيده مي‌شود که خداي تعالي مؤمنان را به واسطة بلاها و گرفتاري‌ها مي‌آزمايد؛ اما ايا غير مؤمنان هيچ بلا و مصيبتي در دنيا نمي‌بينند؟ يا اين که آن‌ها نيز، بلا و گرفتاري‌هايي را تجربه مي‌کنند؟ در اين صورت، ابتلاهاي غيرمؤمنان در چه مواردي مشابه يا مشترک با ابتلاهاي اهل ايمان است و در کدام موارد با آن تمايز يافته و مخصوص کافران و منافقان مي‌شود؟ و ايا مؤمنان در شدت ابتلائات، اختلاف مراتب داشته و آزمون‌هاي الهي دربارة ايشان نوعي دسته بندي را برمي‌تابد يا نه؟
پاسخ به اين پرسش، آثار اعتقادى، اخلاقي و رواني بسياري به دنبال دارد و سبب آرامش و بالا رفتن آستانة تحمل مؤمنان شده، آن‌ها را براي مواجهه با آزمون‌هاي الهي آماده مي‌سازد

دوشنبه 23 دی 1392  4:12 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

بلاهاي مشترک مؤمنان و غير اهل ايمان

بلاهاي مشترک مؤمنان و غير اهل ايمان
ظالمان و کافران در دنيا دو گونه رنج و ابتلا دارند:
1. رنج‌هاي طبيعي که مقتضاي زندگي مادي و محدود دنيا است. سرور و شادکامي اين جهان محدود است و در نهايت، انسان را ناکام ‌گذاشته يا دلزده مي‌کند. قرآن کريم فرمود:
قُلْ مَتعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ 1
بگو: برخوردارى [از اين] دنيا اندک است.
و حضرت علي -عليه السلام- هم فرموده‌است:
نشد که از دنيا دلي شاد و لبي خندان شود، و پس از زماني بس کوتاه، چشمي گريان پيآمد آن نباشد. هرگاه خوشي‌ها به کسي روي‌آورد، بي‌درنگ با شرنگ رنج‌ها روگرداند. شبنمي از رفاه بر بوستاني ننشانيد، جز آن که از گرفتاري و رنج، رگباري سخت بر آن جا بباريد. از دنيا جز اين انتظاري نيست که بامدادان ياور انسان باشد و شامگاهان چهره‌اي ناشناس بنمايد. اگر يک سوي آن به کام شيرين ايد، ديگر سويش تلخ و هلاکت آور باشد. هيچ کس از فراواني آن کامياب نشد، مگر آن که رنجي از رنج‌هاي آن را ديد... . 2
اين دسته از آزمون‌هاي الهي ميان اهل ايمان و غير آن‌ها مشترک بوده و ابتلاي‌ هر دو گروه از اين جهت مشابه است، با اين تفاوت که مؤمن اين رنج‌ها را معنا دار و سبب پاداش برتري مي‌داند؛‌ اما ديگران فقط رنج و درد آن را حس کرده،‌ فراتر از سپري شدن آن و شايد رسيدن روزگاري خوش در اين جهان ناپايدار اميدي ندارند.
بلاهاي ويژة فاسقان و کافران
2. ابتلا که ويژة اهل کفر و ظلم بوده و براي مؤمنان پيش نمي‌آيد، اين است که امکان بهره برداري از دنيا برايشان فراهم مي‌شود، تا سرانجام به ناگاه عذاب فرا ‌رسيده و آن‌ها ديگر فرصتي براي بازگشت و اصلاح نداشته باشند.
فَلَمَّا نَسوا مَا ذُکرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَاب کلِّ شىْ ءٍ حَتى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسونَ 3
پس چون آنچه را که بدان پند داده شده بودند فراموش کردند، درهاى هر چيزى [از نعمتها] را بر آنان گشوديم، تا هنگامى که به آنچه داده شده بودند شاد گرديدند؛ ناگهان [گريبان] آنان را گرفتيم، و يکباره نوميد شدند.
به همين دليل به پيامبر -صلي الله عليه و آله- مي‌فرمايد که به آن‌ها که از حق روي مي‌گردانند هشدار بده و بگو: « وَ إِنْ أَدْرِى لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَّکمْ وَ مَتَاعٌ إِلى حِينٍ4 (و نمى دانم، شايد آن براى شما آزمايشى و تا چندگاهى [وسيله] برخوردارى باشد.) بنابراين مرتبه اي از ابتلائات الهي مثل استدراج5 و مکر6 و املاء7 مخصوص کافراني است که لباس تقوا را برکنده و از حريم عبوديت خارج شدند.
کذَلِک نَبْلُوهُم بِمَا کانُوا يَفْسقُونَ8
اين گونه ما آنان را به سبب آنکه نافرمانى مى کردند، مى آزموديم .
البته اين همه از لطف و رحمت خداوند است که روگردانندگان از آخرت را از نعمت اندک دنيا بهره مند مي‌کند تا دست کم در اين جا خوشي ناچيزي را تجربه کنند و همين بهره کم را از دوستانش مي‌گيرد تا اجر عظيم اخروي را نصيب‌شان کند. هم از اين رو پيامبر فرمود:
عَجَباً لِلعَبدِ المُؤمن مِن شيعَةِ مُحمدِ وَ عَلي عليهما السلام اِن ينصرفِي الدّنيا عَلي اَعدائه فَقد جَمَع لَه خَير دارين وَ اِن امتَحَن فِي الدّنيا فَقَد ادَّخرَلَه في الاخِرةِ ما لايکون لمِحنَة فِي الدّنيا قَدرٌ عِندَ اِضافَتها اِلي نِعمَ الاخِرة و کَذلکَ عَجَباً للعَبد المُخالف لَنا اَهل البَيت اِن خَذَلَ في الدّنيا وَ غََلَب بايدِي المُؤمنينَ فَقد جَمعَ عَليه عَذابَ الدّارين .9
شگفتا از بنده با ايمان از پيروان پيامبر و علي عليهما ‌السلام! اگر در دنيا برابر دشمنش ياري شود، خير دنيا و آخرت براي او جمع شده است. و اگر به ناکامي آزموده شود، چنان با نعمت‌هاي افزوده بهشتي جبران مي‌شود که اثري از رنج اين آزمون باقي نماند. و شگفتا از دشمن اهل‌بيت عليهم السلام اگر در دنيا بي‌ياور شود و به دست مؤمنان شکست خورد رنج دنيا و آخرت براي او جمع شده است.
اين دو، مراتبي از ابتلاي کافران و منافقان و فاسقان بود که يک مورد از آن، براي مؤمنان هم محقق مي‌شود
 

 

 

********

پي‌نوشت‌ها:

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. نساء، آيه77.
2 . « لم يکن امرؤ منها في حبرة الا اعقبته بعدها عبرة و لم يلق من سرائها بطنا الامنحته من ضرائها ظهرا و لم نظله فيها ديمة رخا الا هتنت عليه مزنة بلاء. و حري اذا اصبحت له منتصرة ان تمسي له متنکره و ان جانب منها اعذوذب و احلولي امر منها جانب فاوبي. لا ينال امرؤ من غضارتها رغبا الا ارهقته من نوائبها تعبا... » نهج البلاغه، خطبه 111 (همه ارجاع‌هاي اين نوشتار به نهج البلاغه، طبق نسخه ترجمه مرحوم محمد دشتي است که در المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه مورد استفاده بوده است).
3. انعام، آيه44.
4. انبياء، آيه111.
5. وَالَّذِينَ کَذَّبُوا بِأيَاتِنَا سنَستَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْث لا يَعْلَمُونَ ( اعراف، آيه182)
6. وَ مَکرُوا وَ مَکرَ اللهُ وَ اللهُ خَيرُ الْمَاکِرِينَ ( آل عمران، آيه 54 )
7. إِنَّمَا نُمْلى لَهُمْ لِيزْدَادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ ( آل عمران، آيه 178 )
8. اعراف، آيه163.
9. بحار، ج 67، ص 234، ح49.

دوشنبه 23 دی 1392  4:14 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

ابتلاهاي مؤمنان

ابتلاهاي مؤمنان
مؤمنان نيز مراتبي از ابتلا دارند که مخصوص آن‌ها است؛ زيرا آثار متفاوتي دارد و به طور کلي به ابتلاهاي خير و شر تقسيم مي‌شود.
خداي تعالي خطاب به اهل ايمان مي‌فرمايد:
وَ نَبْلُوکُم بِالشرِّ وَ الخَْيرِ فِتْنَةً 10
و شما را از راه آزمايش به بد و نيک خواهيم آزمود.
امام صادق -عليه السلام- فرمودند: روزي حضرت علي -عليه السلام- بيمار بود. عده‌اي براي ديدار ايشان آمده و گفتند: «يا اميرالمومنين! شب را چگونه به صبح رساندي؟» حضرت فرمودند: [شب را] به شر به صبح رساندم.گفتند:«سبحان الله! اين سخن کسي مثل تواست؟!»
سپس امام -عليه السلام- اية بالا را خواند و چنين تفسير کرد:
فَالخَير الصِّحة وَ الغِني و الشَّر المرضُ وَ الفَقرُ، ابتِلاءً وَ اختباراَ؛
منظور از خير، سلامتي و ثروت است و مراد از شر، بيماري و تنگدستي است؛ براي آزمودن و نيز آگاهي از حالات.11
پس مؤمنان به انواع و اقسام آزمون‌ها مبتلا مي‌شوند. اما همه در يک سطح نيستند و ابتلاهاي‌شان به اهداف و اغراض تربيتي متفاوتي انجام مي‌گيرد.

 

 

**************

10 . انبياء، آيه35.

11 . بحار، ج 81، ص 209، ح 25

دوشنبه 23 دی 1392  4:15 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

ابتلاي ارتقا

ابتلاي ارتقا
گروهي از مؤمنان، کساني هستند که استوار و پايدار در مسير مراتب ايمان سير کرده و درجاتي کسب کرده‌اند. اين گروه از اهل ايمان، به اهداف تربيتي ديگري غير از آمرزش مورد آزمون‌‌هاي الهي قرار مي‌گيرند. ابتلاي آن‌ها، براي آمادگي يافتن در درک هدايت‌هاي ويژه است.
معمولاً اين سطح از ابتلاها در مواجهه با کفار تحقق مي‌يابد و آنان که در رنج‌ها و مصائب، ايمانشان را پاس مي‌دارند و از هدايت‌هاي ويژه‌ي الهي بهره‌مند مي‌شوند، بر درجاتشان افزوده مي‌شود.
وَ الَّذِينَ کَفَرُوا وَ کذَّبُوا بِئَايَتِنَا أُولَئک أَصحَب النَّارِ خَلِدِينَ فِيهَا وَ بِئْس الْمَصِيرُ . مَا أَصاب مِن مُّصِيبَةٍ إِلا بِإِذْنِ اللهِ وَ مَن يُؤْمِن بِاللهِ يهْدِ قَلْبَهُ وَ اللهُ بِکلِّ شىْ ءٍ عَلِيمٌ 15
و کسانى که کفر ورزيده، و آيات ما را تکذيب کرده اند، آنان اهل آتشند [و] در آن ماندگار خواهند بود، و چه بد سرانجامى است. هيچ مصيبتى جز به اذن خدا نرسد، و کسى که به خدا بگرود، دلش را به راه آورَد، و خدا[ست که] به هر چيزى داناست.
مصداق بارز اين ايه، پيامبراني هستند که برابر کفار ايستادگي مي‌کنند و همه رنج‌ها را به جان مي‌خرند، تا بر هدايتشان افزوده شود و در مدارج قرب بالا روند. قرآن کريم، دربارة کساني که در پي خشنودي حق تعالي هستند مي‌فرمايد:
هُمْ دَرَجَتٌ عِندَ اللَّهِ وَ الله بَصِيرُ بِمَا يَعْمَلُونَ 16
آن‌ها [که جانشان در فراز و فرودها آزموده مي‌شود و تنها در پي رضاي محبوبند، خودشان] درجاتي در پيشگاه خداوند هستند.
نه اين که براي آن‌ها درجات و جايگاهي قرار داده مي‌شود؛ بلکه آن درجات، عين نفس پاک و آزمودة آن‌ها است که هر رنجي را براي رضاي خدا مي‌پسندند و مي‌پذيرند و اگر آن درجات مرتبه و منزلتي دارند، از فيض وجود و حضور آن‌ها است.

 

 

***********

15. تغابن، آيه‌هاي10 و 11.

16. آل عمران، آيه163.

دوشنبه 23 دی 1392  4:17 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

ابتلاي انقطاع يا ابتلاي اخلاص

ابتلاي انقطاع يا ابتلاي اخلاص
مرتبة ديگر از ابتلاي مؤمنان که به اولياي خدا مربوط است، در سوره‌ي حديد بيان شده است:
مَا أَصاب مِن مُّصِيبَةٍ فى الأَرْضِ وَ لا فى أَنفُسِکُمْ إِلا فى کتَبٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبرَأَهَا إِنَّ ذَلِک عَلى الله يَسِيرٌ لِّکَيْلا تَأْسوْا عَلى مَا فَاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِمَا ءَاتَاهمْ وَ الله لا يحِب کلَّ مخْتَالٍ فَخُور17
هيچ مصيبتى نه در زمين و نه در نفسْهاى شما [ به شما] نرسد، مگر آنکه پيش از آنکه آن را پديد آوريم، در کتابى است. اين [کار] بر خدا آسان است. تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگين نشويد و به [سبب] آنچه به شما داده است شادمانى نکنيد، و خدا هيچ خودپسند فخرفروشى را دوست ندارد.
علامه طباطبايي مي فرمايد مصيبت، واقعه‌اي است که براي چيزي پيش مي‌ايد و از اصابت تير با هدف گرفته شده است و بنابر اين مفهوم شامل خير و شر مي‌شود؛ ولي در استعمال، معمولاً براي شر به کار مي‌رود.18
در اين مرتبه از امتحان و ابتلاي مؤمنان، سخن بر سر اين نيست که در مصائب، ايمان به خدا را حفظ کنند تا بر هدايتشان افزوده شود، بلکه سخن اين جا است که در اين مصائب، به انقطاع کامل برسند و به چيزي رنجور يا خرسند نشوند، نه اين که در رنج و خرسندي در راه رضاي خدا بکوشند و دست در دست خدا بگذارند. اين جا کسي که د‌ست خدا به ياري‌اش آمده است مي‌کوشد خود را از هرچه غير معبود است، جدا سازد.
هنگامي که امام زين العابدين -عليه السلام- به سوي يزيد آورده شد و برابر او ايستاد، آن ملعون گفت: «و ما اَصابَکُم مِن مُصيبَةٍ فبما کَسَبَت ايديکُم »! امام سجاد -عليه السلام- فرمود: «اين ايه دربارة ما نيست؛ بلکه خداوند دربارة ما فرمود:
ما اَصابَ مِن مُصيبةٍ في الاَرضِ وَ لا فِي اَنفُسکُم الاّ في کتابٍ مِن قبلِ أَن‌ نَبرأَها.19

 

 

**********

17. حديد، آيه‌هاي22 و 23.

18. الميزان، ج 19، ص 173.
19. ميزان الحکمه، باب ابتلا، ح1960

دوشنبه 23 دی 1392  4:18 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

ابتلاي آمرزش

ابتلاي آمرزش
مؤمنان متوسط که به ايات الهي توجه دارند و گاهي بر اثرغفلت يا جهالت به خطا آلوده مي‌شوند، بر اثر همين گناهان، توسط خداوند گرفتار مي‌شوند، تا اثر نيکي از خود به جا گذارند يا به سبب رنجي گناهشان شسته و بخشوده شود؛ از اين رو قرآن کريم پس از اشاره به ايات الهي و روز حساب مي‌فرمايد:
وَ مَا أَصبَکم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا کَسبَت أَيْدِيکمْ وَ يَعْفُوا عَن کَثِيرٍ12 (و هر [گونه] مصيبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست، و [خدا] از بسيارى درمى گذرد.)
روزي امام علي -عليه السلام- به جمعي از يارانشان فرمود:
مي‌خواهيد بگويم بهترين ايه در کتاب خداي عزوجل کدام است؟ پيامبر خدا -صلي الله عليه و آله- به ما فرمود:
وَ مَا أَصبَکم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا کَسبَت أَيْدِيکمْ ؛ چون خداوند عزوجل بزرگوارتر از آن است که آنچه در دنيا کيفر داده در آخرت هم عقوبت دهد و از آنچه در دنيا گذشته و عفو کرده است، در آخرت دوباره به آن باز گردد».13
بنابراين ابتلائات مؤمنان متوسط براي مغفرت و آمرزش آن‌هاست. امام صادق -عليه السلام- فرمود:
اذا ارادَ اللهُ عزّوجلّ بِعَبدٍ خيراً فأذنبَ ذنباً تَبعه بِنقمةٍ وَ يذَّکره الاستِغفارَ وَ اِذا ارادَ اللهُ عزُوجلَّ بِعَبدٍ شَرّاً فَاذنَب ذَنباً تَبعهُ بِنعمةٍ لينسيه الاستِغفارَ و يتمادي بِه وَ هُوَ قَولُ اللهِ «سنستدرجهم من حيث لايعلمون» بالنعم عند المعاصي.14
وقتي خداوند براي بنده‌اي نيکي بخواهد، اگر او گناهي مرتکب شود، درپي آن، او را به گرفتاري مبتلا مي‌کند، تا‌ استغفار را به ياد او آورد. و هنگامي‌که براي بنده‌اي شر بخواهد، در صورتي که گناهي انجام دهد به دنبال آن نعمتي مي‌آورد، تا استغفار از ياد او رفته و آن خطا را ادامه دهد. و اين، سخن خداوند است که «‌آن‌ها را از جهتي که نمي‌دانند، فرو‌مي‌بريم» با نعمت‌ها هنگام معصيت.
اين حديث، به خوبي تفاوت ابتلاي مؤمنان با غير مؤمنان را بيان مي کند؛ اما انبيا و اوليا و مؤمنان برتر، از مراتب ديگر بلا بهرمند هستند

 

**********************

12. شوري، آيه30.

13 . ميزان الحکمه، ج 2، ح 1942.
14 . بحار، ج 67 ص 229، ح 41

دوشنبه 23 دی 1392  4:20 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

حل يک تعارض

حل يک تعارض
مراتبي که براي ابتلائات برشمرديم، تقريبا در حديثي از اميرالمومنين علي -عليه السلام- بيان شده است:
إنَّ البَلاءَ للظالمِ اَدَبٌ وَ للمؤمنِ اِمتِحانٌ وَ للانبياءِ دَرَجةٌ وَ للأولياءِ کرامَة ؛ 20
به درستي که بلا براي ستمگران عقوبت و ادب کردن است و براي مؤمنان، آزمون و براي انبيا درجه و براي دوستان و مقربان خداوند، کرامت است.
ممکن است با ديدن اين حديث شريف، تعارضي به نظر بيايد؛ زيرا در بسياري از روايات که نمونه‌هايي از آن را پيش از اين خوانديم، اين مضمون وجود دارد که:
اشدُّ النّاس بَلاء الاَنبياءَ ثُمَّ الذّينَ يلونَهم ثُمَّ الاَمثل فَالامثلُ؛ 21
در روايات، بالاترين درجات ابتلا به انبيا نسبت داده شده است؛ ولي در حديث پيش‌گفته، فراتر از پيامبران ابتلاي اوليا است. توضيح اين تفاوت، اين گونه است که پيامبران، داراي درجات مختلفي هستند:
وَ رَفَعَ بَعْضهُمْ دَرَجاَتٍ 22
حواريون و جانشينان آن‌ها نيز به حسب اختلاف درجات پيامبرشان مراتب گوناگوني پيدا مي‌کنند. ممکن است پيروان و اصحاب پيامبري که برتر از پيامبران ديگر است، از پيروان برخي انبياي ديگر و حتي از خود آن پيامبر، رشد يافته‌تر و بلند مرتبه‌تر باشند؛ از اين رو برخي از اولياي خدا به خصوص جانشينان و پيروان سيد انبيا حضرت محمد مصطفي -صلي الله عليه و آله- مي‌توانند از ساير پيامبران منزلتي برتر داشته باشند. و صد البته که چنين است و مصداق بارز آن، معصومان از اهل بيت رسول اکرم -صلي الله عليه و آله- هستند. با اين ملاحظه، مفهوم آن حديث کاملا روشن مي‌شود که پيامبران، شديدترين بلاها را دارند، سپس آن‌ها که در مقام و مرتبه پس از آن‌ها مي‌ايند. بنابراين در بين اوليايي که از ساير انبيا برترند، پيامبري است که شديدترين بلا براي او است و سپس براي کساني که پس از او هستند.
پس از روشن شدن اين مطلب که مؤمنان به حسب ايمانشان گرفتاري‌ها و آزمون‌هاي دشوارتري دارند، لازم است به حل يک تعارض در روايات بپردازيم. حضرت علي -عليه السلام- مي فرمايد:
اَلا وَ اِنَّ مِن البَلاءِ الفاقَةُ وَ اشدُّ مِن الفاقَةِ مَرَضٌ البَدَنِ وَ اشدُّ مِن مَرَضٌ البَدَنِ مَرَضُ القَلبِ.23
هوشيار باشيد که براستي نداري از جمله بلاهاست و سخت تر از نداري، بيماري تن است و سخت تر از آن بيماري قلب است.
در اين روايت، شديد‌ترين بلا، بيماري‌هاي قلبي معرفي شده که مصداق بارز و کامل آن، کفر و نفاق است که به هيچ روي در انبيا و اوليا وجود ندارد. در مجموع، معلوم نيست شديدترين بلاها براي پيامبران است يا دشمنان خدا و رسولان.
راه حل اين تعارض توجه به عدم وحدت موضوع است، زيرا بلاياي ظاهري و دنيايي، غير از بلاياي باطني و اخروي است. در بلاياي ظاهري، پيامبران، شديدترين و دشوارترين بلاها را مي‌چشند؛ اما بلاهاي باطني، موضوعي ديگر است که ويژة کفار و منافقان است. مکر واستدراج، شيوه‌ها و ابزارهايي براي ابتلائات باطني و اخروي دشمنان حق است وذره‌اي از بلاياي باطني از نظر شدت و تلخي، با سعادت انسان، قابل مقايسه نيست؛ از اين رو خداي تعالي بيمار‌دلان هدايت‌ناپذير را به حال خود رها کرده و در نعمت ظاهري دنيا رها مي‌کند؛ زيرا آن‌ها گرفتار بدتر‌ين بلاها هستند و در اين نعمت‌ها خيري براي آن‌ها نيست؛ لذا امام علي -عليه السلام- فرمود:
ما خَيرُ بِخَير بَعدَه النّار وَ ما شَرٌ بَشَرّّ بعدَهُ الجنة و کُلُّ نَعيمٍ دونَ الجَنَّةِ مَحقُورٌ وَ کُلُّ بَلاءٍ دونَ النّارِ عافيةٌ. 24
خيري که بعد از آن، آتش است، خير نيست. و ناخوشايندي که پس از آن، بهشت است، بد نيست. هر نعمتي غير از بهشت، ناچيز است و هر بلايي غير از آتش[جهنم] عافيت و سلامتي است.
پس با معيار سعادت حقيقي انسان، مي‌توان بلاياي ظاهر و باطني را سنجيد و با هم مقايسه کرد. حاصل آن مقايسه، اين است که بلاي باطني، شديدترين گرفتاري ها است و درباره بلاياي دنيايي و ظاهري بايد گفت: کل بلا دون النار عافية[هربلايي غير از آتش عافيت است].

 

*****

20. بحار، ج 67، ص 235، ح 54.

21. کافي، ج 2، ص 252، ح1.
22 . بقره،آيه253.
23. نهج البلاغه، کلمات قصار،ص388، عبدالمجيد معاديخواه، فرهنگ آفتاب ( فرهنگ تفصيلي مفاهيم نهج البلاغه )
24. همان، 387.

دوشنبه 23 دی 1392  4:21 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

اختصاص بلا در دنيا براي مؤمنان

اختصاص بلا در دنيا براي مؤمنان
در بعضي از روايات، بلاها مخصوص مؤمنان دانسته شده و موجب هراس عده‌اي از دين و ايمان گرديده است. مانند روايت ابن فضال از ابن بکير که مي گويد از حضرت صادق -عليه السلام- پرسيدم ايا مؤمن به جذام و پيسي و مثل آن مبتلا مي‌شود. امام -عليه السلام- فرمود:
هَل کُتِبَ البَلاءُ الاّ عَلي المُؤمِنِ 25
ايا بلا براي کسي غير از مؤمن نوشته شده است؟
و سدير صيرفي نيز از امام باقر -عليه السلام- نقل کرده است که به ابي جعفر -عليه السلام- گفتم «ايا مؤ‌من مبتلا مي‌شود.» فرمود:
هَل يبتَلي اللهُ الاّ المُؤمنِ... 26
ايا خداوند غير مؤمن را مبتلا مي کند؟
عيسي بن ابي منصور از امام صادق -عليه السلام- روايت کرده:
اِنَّ اللهَ يذودُ المُومِنَ عَمّا يشتَهيهِ کَما يذودُ اَحَدَکَم الغَريبَ عَن اِبِله لَيسَ مِنها. 27
به راستي که خداوند، مؤمن را از آن‌چه ميل دارد و مي‌خواهد، باز مي‌‌دارد، همان طور که يکي از شما بيگانه را از شتري که براي او نيست، منع مي‌کنيد.
ابو بصير نيز از امام صادق -عليه السلام- نقل مي‌کند که امير المؤمنين مي‌فرمود:
إِنَّ البَلاءَ اَسرَعُ اِلي شيعَتِنا مِن السَّيل اِلي قَرارِ الوادِي 28
همانا بلا به سوي شيعيان ما، با سرعت‌تر از سيل به زمين پست، نزديک مي‌شود.
امام باقر -عليه السلام- نيز فرموده است:
إنَّ اللهَ عزَّوجلَّ لَيتعاهدَ المُؤمن بِالبَلاءِ کَما يتعاهَدُ الرَّجلُ اَهلهُ بالهَديةِ مِن الغِيبَةِ وَ يحميه کَما يحمي الطَّبيبُ المَريضَ. 29
به درستي که خداوند عزيز و با جلالت، بندة مؤمن را با بلا و گرفتاري مورد لطف قرار مي‌دهد؛ همان‌طور که مرد، هنگام سفر، خانواده‌اش را با فرستادن هديه مورد لطف قرار مي دهد و بر مؤمن داغ مي‌گذارد، همان‌طور که طبيب بر بيمار.
قال رسول الله صلي الله عليه وآله:
انَّ اللهَ لَيغذِي عَبدَه المُومنَ بِالبَلاءِ کَما تَغذي الوالِدةُ ولدَها باللَّبَنِ 30
خداوند، بندة مؤمن خود را با بلا و گرفتاري تغذيه مي‌کند؛ همچنان که مادر، فرزند خود را با شير.
اين همه، در حالي است که در مباحث گذشته معلوم شد که ظالمان و کافران نيز انواعي از بلا و مراتبي از ابتلا را دارند. پس معلوم مي‌شود اين اختصاص که به ويژه در روايات اول و دوم ظهور دارد، مربوط به مراتبي از بلا است که ويژة مؤمنان است؛ يعني از نوع ابتلاي ادب و عقوبت نيست، بلکه ابتلاي امتحان يا درجه يا کرامت است که در بحث پيش بررسي و تبيين شد. در قرآن مجيد مي‌خوانيم: ما به سوي امت‌هايي که پيش از تو بودند، [پيامبران] فرستاديم، سپس آن‌ها را با شدت و رنج و ناراحتي مواجه ساختيم؛ شايد به بندگي روي آورند پس چرا هنگامي که بلاهاي ما به آن‌ها رسيد، دلهايشان سخت شد و شيطان اعمالشان را زيبا جلوه داد. پس چون آنچه را يادآور شدند را فراموش کردند، درهاي همه چيز را به روي آن‌ها گشوديم، تا شادکام [و دلبسته شوند]؛ ناگهان همه را گرفتيم، پس نااميد شدند. 31
از اين ايه شريف بر مي‌ايد که بعد از آزمون‌هاي ويژة مؤمنان، در صورت موفق نشدن بندگان، نوبت به آزمون هاي کافرانه نظير مکر و استدراج و در نهايت بلاي عقوبت مي‌رسد. ممکن است اين پرسش اين جا پيش ايد: اين ايات مربوط به مشرکان وکافراني است که حتي بعد از آمدن ايات و ابتلائات الهي به حق روي نياورده‌اند؛ چطور ابتلائاتشان مؤمنانه بوده است؟
پاسخ اين که خودشان مؤمن نبوده‌اند؛ اما ابتلائات مؤمنانه براي کشف و شکوفايي استعداد عبوديت و ايمان فطري است که خداي تعالي همة امت‌ها را به اين گونه بلاها مي‌آزمايد و اگر از خود شايستگي نشان ندهند،آن‌ها به ابتلائات کافرانه گرفتار مي‌کند. حق تعالي براي پيامبر -صلي الله عليه و آله- اين دو گونه ابتلا را از جهت مصاديق دنيايي اين گونه تفکيک کرده است:
اي محمد! اگر بنده‌اي را دوست بدارم، او را با سه چيز مواجه مي‌سازم: دلش را غمگين، بدنش را بيمار و دستش را از بهرة دنيا تهي مي‌کنم... و آن گاه که بر بنده‌اي خشم گيرم، او را با سه حالت همراه مي‌کنم: دلش را شاد، بدنش را سلامت و دستش را از بهره‌هاي دنيا پر مي‌کنم. 32
در مجموع، ابتلائات اهل شقاوت در دنيا کمتر از مؤمنان است؛ همان‌طور که علي ابن ابي طالب - عليه السلام- از رسول الله -صلي الله عليه و آله- روايت کرده است:
الدُّنيا سِجنُ المُومِنِ وَ جَنََّةُ الکافِر فَأَمّا المومِنُ يفزَعُ فيها وَ امّا الکافِرُ فَيمَتَّعُ فِيها؛ 33 زيرا رنج کم دنيا عاقبتي خوش دارد:
وَ الاَخِرَةُ خَيرٌ وَ أَبْقَى 34
درمقابل، خوشي ناپايدار دنيا، رنج بسيار آخرت را در پي دارد؛ لذا فرمود:
قُلْ تَمَتَّعْ بِکُفْرِک قَلِيلاً إِنَّک مِنْ أَصحَبِ النَّارِ 35
بگو: به کفرت اندکى برخوردار شو که تو از اهل آتشى.
از امام صادق -عليه السلام- روايت شده:
إِنَّ اَهلَ الحَقِّ لَم يزالوا مُنذُ کانوا في شِدَّةٍ أَمّا إِنَّ ذلکَ اِلي مُدَةٍ قَليلةٍ وَ عافيةٍ طَويلَةٍ 36
به راستي که اهل حق، همواره در سختي هستند؛ اما آن، تا زماني کوتاه و آسايشي بلند مدت است.
برنامة آزمون الهي مؤمنان و کافران به رنج و نعمت در دنيا، در نمونه‌اي از فرمايشات امام جعفر صادق -عليه السلام- به خوبي نشان داده شده است: روزي دو فرشته از آسمان به زمين مي‌آمدند که يکديگر را ملاقات کردند. يکي به ديگري گفت: «براي چه کاري فرو مي‌ايي.» پاسخ داد: «خداوند، مرا م‍أمور کرده است که به درياي نيل بروم و يک ماهي نادر را براي حاکمي ستمگر که به آن ميل پيدا کرده است، بالا بياورم، تا او در کفرش به نهايت آرزوي دنيايي برسد. تو براي چه کاري مي روي؟» فرشتة ديگر پاسخ داد: «من مامورم کاري شگفت انگيزتر از کار تو انجام دهم. به سوي بنده مؤمني مي‌روم که روزه‌دار و نمازگزار بوده و دعا و صدايش در آسمان شناخته شده است. مي‌روم تا ظرف غذايش را که براي افطار آماده کرده است، بريزم تا به نهايت آزمون در ايمانش برسد». 37
بنابراين هر بلايي که براي آزمودگي مؤمن به او مي‌رسد، آثار پر برکت آن برايش ذخيره مي‌شود.
«اگر خدا بنده‌اي را دوست بدارد، به شدت او را در بلا غرق مي‌کند»؛ 38 پس « مؤمن از رنج‌هاي دنيا در امان نيست؛ اما از نابينايي و بدبختي آخرت در امان است»؛ 39
حضرت سجاد -عليه السلام- فرمودند:
اِنّي لاُکرِهُ للرَّجُلِ أَن يعافي فِي الدُّنيا فَلا يصيبَهُ شَيءٌ مِن المَصائِب 40
همانا نمي پسندم براي کسي که در دنيا سلامت و آسوده باشد و از حوادث دنيا چيزي به او برخورد نکند.
روزي پيامبر -صلي الله عليه و آله- دعوت شد؛ وقتي وارد منزل ميزبان شد، به مرغي که بالاي ديوار بود نگاه کرد. او تخمي گذاشت که از بالا روي ميخي افتاد که در ديوار بود و همانجا ماند و نشکست. رسول الله صلي الله عليه وآله شگفت زده شد آن مرد گفت: ايا از اين حادثه تعجب مي‌کنيد؟ «به خدايي که شما را به حق مبعوث کرده است هيچ گاه مصيبتي به من نمي‌رسد». پيامبر برخاست و چيزي نخورد و فرمود:
مَن لَم يرزَأ فَماللهِ فيهِ مِن حاجَةٍ 41
کسي که رنجي به او نمي رسد، خداوند کاري به او ندارد.
بنابراين، مؤمنان در دنيا بيش از غير اهل ايمان دچار بلا مي‌شوند و از آثار آن بهره‌مند مي‌گردند اما کافران و منافقان نيز بلاهاي مخصوص خود را دارند و البته در دنيا، از بهرة بيشتري برخوردارند.
عقوبت و ابتلاي غير اهل ايمان از بحث ما خارج است، ولي مراتب ديگر ابتلا که به مؤمنان اختصاص دارد، موضوع اين نوشتار بود و در ادامه، به انواع، آثار، آفات و چگونگي مواجهه با آن‌ها خواهيم پرداخت

 

*************

پی نوشتها:

*****************

25. کافي، ج 2، ص 258، ح27.

26. بحار، ج 67، ص 241، ح72.
27. همان، ص 243، ح80.
28. همان ص، ح 59.
29. کافي، ج 2، ص 255، ح17.
30. ميزان الحکمه، ج 2، باب ابتلا، ح1931.
31 . وَ لَقَدْ أَرْسلْنَا إِلى أُمَمٍ مِّن قَبْلِک فَأَخَذْنَهُم بِالْبَأْساءِ وَ الضرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضرَّعُونَ . فَلَوْ لا إِذْ جَاءَهُم بَأْسنَا تَضرَّعُوا وَ لَکِن قَست قُلُوبهُمْ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشيْطنُ مَا کانُوا يَعْمَلُونَ . فَلَمَّا نَسوا مَا ذُکرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَاب کلِّ شىْ ءٍ حَتى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسونَ ( انعام ، آيه42 تا 44 )
32 . بحار، ج 72، ص 48.
33 . همان، ج 67، ص 242، ح77.
34 . اعلي، آيه17.
35 . زمر، آيه8.
36 . کافي، ج 2، ص 255، ح16.
37 . بحار، ج 67، ص 229، ح40.
38 . همان، ص 253، ح6.
39 . همان، ص 255، ح 18.
40 . همان، ص 56، ح19.
41 . همان، ح20.
---
پديدآورنده: حميد رضا مظاهري سيف

دوشنبه 23 دی 1392  4:23 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

گزيده ها(2) - آزار

گزيده ها(2)
آزار

* رسول خدا- صلى الله عليه واله- قال: لا توذوا عباد الله. 1
بندگان خدا را نيازاريد.
* رسول خدا- صلى الله عليه واله- قال: شَرُّ النَّاسِ مَنْ تَأَذَّى بِهِ النَّاس. 2
بدترين مردم کسي است که مردم از او آزار ببينند.

 

----------------------------

پي‌نوشت‌ها:

1. کنز العمال، ح04734.
2. بحار، ج 75، ص 182

دوشنبه 23 دی 1392  4:24 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

حِکَم فارسى

حِکَم فارسى
* به نيـــکي گــراي و ميــازار کــس ره رستـگاري هميــن اســت و بس . 3
* بهوش باش دلي را ز قهر نخراشـــي به ناخني که تواني گره گشـايي کـرد.
* تا توانــي درون کـــس مخـــراش کـانـدرين راه خــــارهــا باشـــــد
* چنان زي که مور از تو نبــود به درد نه بر کــس نشيـــند ز باد تو گــرد . 4
* خــدا را بر آن بنـده بخشـايش است که خلق از وجودش در آسايش است . 5
* دل زيـر دستــان مبـايد شکـــست مبــادا که روزي شـــوي زير دست . 6
* زنبـور درشـت بي مـروت را گـوي باري چو عسـل نمي دهي نيش مزن . 7
* ســـگ بر آن آدمـــي شــرف دارد که دل مـــــردمــــان بيـــــــازارد . 8
* نيســت انـدر اصـــول دينـــداري هيـــــچ بدتر ز مـــــــردم آزاري . 9

 

******************

3. شاهنامه فردوسى.

4. اسدي
5. سعدى.
6. سعدى.
7. سعدى.
8. سعدى.
9. جامى
علاقه به تحقيق و مطالعه
شهيد آيه الله مفتح - قدس سره-:‌
در آن اوج مبارزات [آيت‌الله مطهرى] به من مي‌فرمود: « به خدا! اگر رهبر ما پيروز بشود، من هيچ پستي نمي‌خواهم، هيچ مقامي نمي‌خواهم. براي من همين زندگي که الآن دارم، کتابخانه‌ام، براي من بهترين لذت است. من همين را مي خواهم که بنشينم و کتاب بنويسم،‌ بنشينم و تحقيق کنم،‌ بنشينم از اسلام عزيز دفاع کنم. اين، هدف من است. بنابر اين، اين کوشش و اين تلاش ارزش شخصي براي من نيست» و ديديم راست مي گفت و پس از پيروزي با اين که در سطح بسيار بالايي قرار داشت (ما اگر مطلبي را مي‌خواستيم خدمت حضرت امام بگوييم، همه دوستان ما فکر مي‌کردند تنها فردي که امکان دارد با حضرت امام صريح صحبت کند و حضرت امام به او علاقه دارد و او را مي پذيرد، فوراً مي‌گفتيم برويم خانه آقاي مطهري و به آقاي مطهري بگوئيم او خدمت حضرت امام عرض کند؛ چون مي دانستيم حضرت امام به او علاقه دارد) مي‌گفت من که مشغول تحقيق و تأليفم. براي من منصب و مقام مهم نيست، جز همين که مشغول تحقيق و مشغول نوشتن کتاب و مقالات باشم.
ضميمه جام جم، ش1712.

دوشنبه 23 دی 1392  4:25 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

درسى براى زندگى

درسى براى زندگى
مشغله ها، هميشه باز دارنده انسان از تلاش‌هاى پيش‌برنده است. آفت‌هاى جسمى و بيماري‌ها، سرعت پرواز انسان را مى‌کاهد. خوشبخت کسى است که تنى سالم و فرصتى و فراغتى آزاد داشته باشد تا بتواند به آنچه که «بايد» برسد و دست يابد. پيامبر،- که درود خدا بر او و خاندانش پاکش باد- در سخنانش با ابوذر، با يادآورى اين مطلب، اين درس بزرگ را مى‌دهد که بايد از فرصت‌ها، تندرستي‌ها، توانايي‌ها، فراغت‌ها و جواني‌ها، حداکثر استفاده را برد. پس از بيان اين نکته که بيشتر مردم در دو نعمت؛ «صحت و فراغت» مغبون و زيان زده‌اند، مى‌فرمايد:
«... اى ابوذر! پنج چيز را قبل از پنج چيز، قدر بشناس و غنيمت بدان:
1. جوانيـت را، قــبل از پيــرى،
2. تندرسيت را، قـبل از بيمـارى،
3. داراييـت را، قبل از تنگدستى،
4. فراغتـت را، قبل از گـرفتارى،
5. زندگيت را، قبل از مرگ...1 »
راستى، چه درس شگفت و بزرگ و حکيمانه‌اى !مگر نه اينکه سرمايه‌هاى سودآور انسان در بازار زندگى، عبارت است از: جوانى، سلامتى، امکانات مادى، فراغت، و سرماية عمر؟! و مگر نه اينکه آفت هر يک از اين‌ها، در کنارش بيان شده است؟
اگر بتوانيم در جوانى، کارى براى پيرى بکنيم، اگر بتوانيم از تندرستى، بهرة کامل ببريم، اگر موفق شويم« مال» را در جاى درست خود، مصرف و خرج کنيم، اگر از فرصت‌هاى گران‌بها، حداکثر استفاده را بگيريم، و اگر از عمر گران‌مايه، براى خانة ابدى و سراى آخرت، ره‌توشه‌اى برداريم،ديگر چه غم و اندوهى؟
بيشتر زيان زدگان، کسانى‌اند که گوهر وقت را، رايگان از دست مى‌دهند. مگر مى‌توان وقت رفته را باز آورد؟... هرگز! از رسول خدا بشنويم:
«... اى ابوذر! از اين که کارى را به آينده موکول کنى و کار امروز را به فردا بيفکنى(تسويف) بپرهيز.
تو امروز، در مقابل امروزت هستى، از آينده چه خبر دارى؟
اگر فردايى داشتى، براى فردايت چنان باش که براى امروزت بودى .و اگر به فردا نرسيدى، بر کوتاهى و قصور امروز، اندوه نخواهى داشت.»2
---
پي نوشت ها:
1. بحار، ج 74، ص72. ( يَا أَبَاذَرٍّ، اغْتَنِمْ خَمْساً قَبْلَ خَمْسٍ- شَبَابَکَ قَبْلَ هَرَمِکَ وَ صِحَّتَکَ قَبْلَ سُقْمِکَ وَ غِنَاکَ قَبْلَ فَقْرِکَ وَ فَرَاغَکَ قَبْلَ شُغُلِکَ وَ حَيَاتَکَ قَبْلَ مَوْتِکَ. يَا أَبَاذَرٍّ، إِيَّاکَ وَ التَّسْوِيفَ بِأَمَلِکَ فَإِنَّکَ بِيَوْمِکَ وَ لَسْتَ بِمَا بَعْدَهُ- فَإِنْ يَکُنْ غَدٌ لَکَ فَکُنْ فِي الْغَدِ کَمَا کُنْتَ فِي الْيَوْمِ- وَ إِنْ لَمْ يَکُنْ غَدٌ لَکَ لَمْ تَنْدَمْ عَلَى مَا فَرَّطْتَ فِي الْيَوْمِ.)
2. همان.
پديدآورنده: جواد محدثى

دوشنبه 23 دی 1392  4:26 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها