0

متن نشریه (دو ماهنامه) خلق

 
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

مديريت علوي - تصميم گيرى

تصميم گيرى
تصميم‌گيرى از اهميت بسيار و جايگاهى ويژه در مديريت برخوردار است، تا جايى که برخى پژوهشگران و صاحب نظران، تصميم‌گيرى و مديريت را هم‌معنا و مترادف دانسته و معتقدند که مديريت چيزى جز تصميم‌گيرى نيست. تصميم‌گيرى کانون اصلى مديريت را تشکيل مى‌دهد.
مديران، تصميمات متعددى را در موضوعات مختلفى که براى سازمان پيش مى‌آيد، اتخاذ مى کنند. برخى از اين موضوعات بسيار مهم و حياتى‌اند، و اگر تصميمات خوب و به موقع گرفته نشود، ممکن است خسارت‌ها و شکست‌هاى بزرگ و غيرقابل جبرانى به وجود آورد. در چنين مواردى ضرورت اتخاذ تصميمات عاقلانه و منطقى بيش‌تر نمايان مى‌شود. تنها اين گونه تصميم‌گيرى‌هاست که سازمان را از مشکلات نجات مى‌دهد و موجب پيمودن راه تکامل مى شود؛ همان گونه که امام على عليه السلام فرمود:
راى العاقل ينجى5 تصميم‌گيرى منطقى و تصميم‌هاى صحيح و خردمنداند، تأثير عميق بر امور مختلف سازمان دارد، و مى‌تواند سازمان را در دستيابى به اهداف سازمانى يارى دهد. تصميم‌گيرى آن‌گاه که با دقت، دورانديشى و ژرف‌نگرى همراه باشد، دستيابى به اهداف سازمانى و موفقيت و اثر بخشى سازمان را تا حد زيادى تضمين مى‌کند.
حضرت على عليه السلام فرمود:
اذا اقترب العزم بالحزم کملت السعادة 6 (هنگامى که تصميم با دور انديشى همراه شود، سعادت کامل گردد.)7

 

پي‌نوشت‌ها

********************

5. غررالحکم ودرر الکلم، حديث 5424

6. همان، ح 4067
7. اقتباس از کتاب مديريت علوى،نوشته آقايان ابوطالب خدمتى، علي آقاپيروزي و عباس شفيعى

یک شنبه 22 دی 1392  4:02 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

دستورالعلمل ملاحسينقلي همداني - زندگى او

 
دستورالعلمل ملاحسينقلي همداني
 
زندگى او
استاد عارفان قرن معاصر ملاّ حسينقلى فرزند رمضان شوندى درجزينى همدانى به سال 1239 پا به عالم خاکى نهاد. پدراو در آغاز چوپان بود سپس پينه دوزى را پيشه کرد. فرهيخته عالمان بود. دو پسر داشت هر دو را به حوزه علميّه فرستاد. حسينقلى در کوچکى به همراه پدر چند گاهى شبانى کرد سپس با پافشارى پدر براى فراگيرى دانش دين به تهران هجرت کرد. مقدمات را با نشاط و تلاشى چشم گير بياموخت. درسهاى سطح را نزد برخى علماى تهران خواند و در زمانى نه چندان دراز شايستگى حضور در درس شيخ العراقين را يافت.
در کنار درس فقه نزد برخى حکيمان تهران معقول آموخت و در اين دانش پيشرفتى ويژه کرد. آوازه حکيم بزرگوار حاج ملا هادى سبزوارى او را به سبزوار کشاند و گمشده خويش را در آن ديار يافت. در محضر حاجّ ملاّ هادى درس عملى و نظرى فرا گرفت. از حکمت عرفان و سيرت پاک و وارستگى او بهره ها برد.
براى ديدار خويشان به زادگاه خويش بازگشت. اشتياق و عطش او به کسب علم و کمال قرار از او ربوده بود. پس از اندکى درنگ در زادگاه مقدّمات سفر به عتبات را فراهم کرد و به آستانه مولاى موحّدان امير مؤمنان(عليه السلام) نياز برد. به درس شيخ انصارى (اعلى الله مقامه) راه يافت و ساليانى دراز از محضر او بهره گرفت.
شرکت استاد اعظم شيخ مرتضى انصارى در درس اخلاق هفتگى عارف کم نظير سيد على شوشترى (رضوان االله تعالي عليه) کنجکاوى او را برانگيخت و او را به محضر آقا سيد على کشاند در آن محفل روحانى شيخ اعظم را چونان شاگردى در محضر آقا سيّد يافت. مواعظ نورانى و گهر کلمات آقا سيّد على دل او را ربود.
در پايان درس استاد به او گفت از اين پس در اين درس شرکت کن. گويا سيد در سيماى او برکاتى براى مکتب اهل بيت(عليهم السلام) ديد. لياقتها و استعدادهاى ويژه اى در او يافت او را نواخت به خود نزديک کرد و به تربيت نفس و رشد روح بلند او پرداخت.
گويند: طبيبى متخصّص که از مريدان سيّد بود وارد نجف اشرف شد. به محضر سيّد شرفياب شد.
آقا به او دستور داد; به مدرسه سلميّه مى‌روى فرزندم را معالجه مى کنى.
طبيب به مدرسه رفت طلبه فقيرى را در مرضى دشوار يافت. خدمت سيّد رسيد عرض کرد: معالجه اين شيخ فقير صد تومان هزينه و دارو مى برد.
سيّد على شوشترى گفت: برگرد او را معالجه کن. يک ساعت عمر او گران بهاتر است از پولهايى که تو مى گويى.
سيّد با هوشمندى مؤمنانه و نور عارفانه آينده او را ديده بود و برکات وجودى او را براى حوزه هاى شيعه شهود مى کرد.
پس از رحلت شيخ انصارى بر کرسى استاد نشست و درس او را ادامه داد و در فقه و اصول سر آمد زمان خود شد. امّا سيّد علي شوشترى براى او رسالتى ديگر قائل بود رسالتى که از هر کس برنيايد و هر عالمى بر نتابد. به او فهماند کار و وظيفه تو تدريس منقول نيست تو رسالتى بزرگ تر و وظيفه اى مهم تر دارى. کار تو بالا بردن روحهاست نه ذهنها رساندن شيفتگان است به وصال دوست نه بيان احکام.
پس از اين او به عنوان استاد و مرجع وارد ميدان نمى شود. درسى خصوصى براى برخى شاگردان درمنزل شروع مى کند و در کنار درس فقه درسهاى اخلاقى و عرفانى چندى براى شاگردان برگزيده اش مى گويد.
در همه حال شيفتگان را راه مى نمود و مشکلات معنوى مردم را مى گشود. زندگى پر برکت او با همه پنهانى و اسرار آميز بودنش در اين مقال نگنجيد.
در اين نوشته نگاهى مى افکنيم به پاره‌اى از کمالها مکتب اخلاقى و آثار وجودى و کتب او از زبان شاگردانش:
 
 
یک شنبه 22 دی 1392  4:03 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

دستورالعلمل ملاحسينقلي همداني - سيماى نورانى او در کلام معاصران

سيماى نورانى او در کلام معاصران
* سيّد حسن صدر که خود از شاگردان او بوده و کمالها و فضايل ويژگيهاى اخلاقى و معنوى او را به چشم ديده است از مکانت او چنين حکايت مى کند: جمال سالکان راه وصال، نخبه فقيهان ربّانى، استوانه حکيمان و متکلّمان و برگزيده محققان و اصوليان بود.
او عالم بالله و به احکام الله بود سيرت او چونان سيد بن طاووس بود. از فتوا دادن دامن گرفت بيتى بر پا نکرد حتّى نماز جماعت در مساجد و محافل عمومى نخواند. در خانه با برخى مقربان نماز جماعت مى گذارد.
* سد محسن امين عاملى که چندگاهى خدمت او را درک کرده بود و مدّتى همسايه آن بزرگمرد بود او را چنين مى ستايد: لم يکن فى زمانه ولا قبله بسنين ولابعده کذالک آيات فيمن يماثله فى علم الاخلاق وتهذيب النفوس.
* آقا بزرگ تهرانى او را از اعاظم عالمان اکابر فقيهان شيعه و خاتم علماى اخلاق در عصر خويش مى شمارد.
ديگر سيره نويسان و مترجمان نيز در سيرت و سلوک و آفاق وجودى و آثار معنوى او گفته هاى دلپذيرى دارند.
 
یک شنبه 22 دی 1392  4:05 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

مکتب اخلاقى او

مکتب اخلاقى او
شرح روش تربيتى و مکتب اخلاقى او کتابى مبسوط مى طلبد. در اين کوتاه نوشته، اشارتى به برخى سرفصلهاى آن داريم:
1 . باب ورود به معنويات پلکان عروج به کمالها در مکتب او قرآن و سنّت بود. دو اصل (اقرء وارق) و (کلامکم نور) اساس مکتب اخلاقى او بود. سالک وصال حق با کلمات محبوبش عشق مى بازد و با ترنّم الفاظ آن رقص کنان به لقاى دوست مى شتابد. قرآن را کلام معبود مى داند که بر زبان حبيب خدا جارى شده است. با تلاوت آيات قرآن با حبيب و محبوب عشق مى ورزد.
قرآن در مکتب او، راه شهود حقّ است; چه: (قدتجلى اللّه سبحانه فى کتابه).
در انديشه‌هاى عرفانى او قرآن راهنماى صراط مستقيم است وامامان صراط عينى قرآن اند.
سالک در نگاه او دستورهاى ظاهرى را به کار مى بندد از موعظه هاى قرآن واحاديث پند مى گيرد و با انذارها و برخورداري از آن دو سرچشمه جوشان از لغزيدن و گرفتارى در آفات برکنار مى ماند و با تدبّر در قرآن تعاليم و معارف توحيدى را مى نوشد.
او شريعت را هم بستر رسيدن به وصال مى داند و هم حلقه هميشگى اتصال. رياضت را از غير راه شرع و عبادات مأثوره جهالت و گمراهى مى شمارد.
2 . طهارت اصل است و تعليم فرع تهذيب جان است و تعليم قالب.
در مکتب اخلاقى او فطرت جايگاهى ويژه دارد. اگر غبار از چهره فطرت زدوده شود و حجابها از چشم قلب کنار رود برکات و مواهب آسمانى برجان سالک فرو مىريزد.
(لو أنّ اهل القرى آمنوا واتّقوا لفتحنا عليهم برکات من السموات والارض). سوره اعراف آيه 69
او دانش را به بسيار فراگيرى آن نمى داند. تهجّد و رياضت را بهترين راه رسيدن به علم و معرفت حقيقى مىشمارد: (العلم نور يقذفه الله فى قلب من يشاء).
حکمت و علم خالص به خالص شدن پيراستگى و وارستگى پديد آيد:
(مَنْ أُخلص لله أربعين صباحاً جَرَتْ فى قلبه ينابيع الحکمة).
جان انسان معدنى است که بايد کاويد، زمين حاصل خيزى است که بايد دل آن را شکافت چشمه اى است که بايد آن را لاى روبى کرد تا بجوشد و بهره دهد.
3 . راه رسيدن به عرفان و محبت حق، شناخت، پهناورى و ابعاد شگفت انگيز نفس است. نفس بشر کتاب سلوک اوست: (من عرف نفسه فقد عرف ربّه).
روح الهى در همين تن خاکى و نفس بشرى دميده؛ بايد آن را کاويد و پيمود تا به روح الهى رسيد عظمت خود را يافت و اين امانت عظيم الهى را به متاع فانى دنيا نفروخت.
4 . در مکتب عرفانى او سالک با اين که در جمع است، بايد دل به خدا داشته باشد. از عواملى که دنيا را بر او مسلّط مى کند و حجاب فهم و شهود معانى و حقايق مىشود، دامن گيرد. از پرگويى، پرخورى، پرخوابى و نشست و برخاستهاى بى جا بپرهيزد؛ زيرا دنيا رهزن سالک است و هر که در او پا نهد غرق مى شود. مگر نشنيده‌اى و نخوانده اى: (انّما الدّنيا لعب ولهو) ونشنيده‌اى که آن حکيم غيب دان منزه از عيب و شين به فرزند ارجمندش فرمود: (يا بنّى ان الدّنيا بحر عميق غرق فيها الاکثرون).
5 . دامن گرفتن از گناه گام نخست سالک است؛ چه معارف و حقايق را نفس و جان پاک مى نوشد: (لايمسّه إلاّ المطهرّون). او در همين دستور العمل بستر سلوک را در همه حال دامن گرفتن از گناه مى داند.
در نگاه او گناه مخالفت با معبود است. گناهکار به گاهِ گناه از پروردگار به دور است و از صراط حق منحرف. و بى گمان آن که در بيراه افتاده است از مواهب حق بى‌بهره است.
در همين دستورالعمل پس از توصيه به اذکار و ادعيه مى گويد: وهمه اينها با ترک معاصى خوب است.
6 . ذکرى را که بسيار سفارش مى کند و شاه کليد رسيدن به مقامات مى‌داند و مداومت آن را بر سالک فرض مى شمارد ذکر يا دعاى يونسيه است: (لا اله الاّ انت سبحانک إنّى کنتُ من الظالمين) او اين ذکر را به بسيارى از شاگردانش به گونه هايى مختلف سفارش کرده است و آن بزرگان نيز به ديگران سفارش مى‌کرده اند وآن را در تصفيه نفس، کنده شدن از تعلقات مجرّب مى دانسته اند.
مرحوم ميرزا جواد آقاى ملکى تبريزى گويد: استادى بزرگ اهل عمل و کامل داشتم. مانند او را در وصول به مقامات نديده ام [منظور عارف بى بديل ملاحسينقلى همدانى است] از آن بزرگوار عملى تجربه شده و مؤثر در اصلاح قلب و رسيدن به معارف توحيد درخواست کردم آن بزرگوار قدس سره العزيز فرمود: (ما رأيت عملا مؤثّرفى ذلک مثل المداومة على سجدة طويله فى کل يوم وليلة مرة واحدة يقال فيها: (لا اله إلاّ انت سبحانک إنّى کنت من الظالمين).
البته اين ذکر را در حالتى گويدکه خود را در زندان اسير و به قيد و زنجير اخلاقيات پست گرفتار بيند. از روى تضرع و درد، خدا را تنزيه کند و نجات خواهد.2

 

پي‌نوشت‌ها:
1. حوزه، ش74-73، ص55
2. اسرار الصلاة، ص207

یک شنبه 22 دی 1392  4:45 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

خلاصه:

خلاصه:
محاسبه، مراقبه، در همه حالها مواظبت برانجام نافله‌ها، سحر خيزى، مناجات شبانه، قرائت سوره قدر بويژه در عصر جمعه، تسبيح حضرت زهرا سلام الله عليها صلوات و توسّل دائم به امامان معصومين(عليهم‌السلام) بويژه آقا امام زمان ارواحنا له الفداه، شناخت دين و بهره ورى از متون دينى نه از روى تقليد و ياد مرگ سرلوحه توصيه هاى مکتب تربيتى و عرفانى او بود چونان که فرمود: وليکن هادم اللذات يعنى الموت بين ايديکم و اکثر التفکّر فيه فى الليالى المظلمه ولاتظلموا انفسکم وقرؤو: (فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره و من يعمل مثقال ذرّة شرّايره.)
 
 

 

یک شنبه 22 دی 1392  4:46 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

آثار وجودى او

آثار وجودى او
سيره عارفان بر پرنويسى نبود افکار و معارف شهودى را بر قلوب مى نگاشتند.
عارف بزرگ همدان نيز بر همين سيره نزديک به سيصد شاگرد پروريد.
کلمات معنوى و افاضات ملکوتى را که با رياضت و ذکرهاى پياپى يافته بود چونان باران روح افزا بر جان شيفتگان باراند. آنان نيز با دل و جان گهر دستورها و پندهايش را نوش کرده ره مى گرفتند.
انوار معارف ربوبى از جان پاک او بر مى‌آمد و بر جان پاک سيرتان مى نشست. آنان راه مى‌گرفتند و عروج روحانى را آغاز مى‌کردند و خود ستاره‌اى فروزان فرا راه عاشقان و شيفتگان لقاى حق شدند و افتخار تاريخ حوزه‌هاى شيعه، بزرگانى چون:
1. شيخ محمد بهارى همدانى.
2. سيد ابوالقاسم اصفهانى داماد آن بزرگوار.
3 . سيّد احمد کربلايى.
4 . شيخ محمد باقر بهارى همدانى.
5 . سيد آقا دولت آبادى.
6 . شيخ باقر قاموسى.
5 . سيّد محمد تقى شاه عبدالعظيمى.
6 . شيخ باقر نجم آبادى.
7 . سيد محمد تقى اصفهانى.
8 . ميرزا جواد آقاى ملکى تبريزى.
9 . سيّد حسن صدر.
10 . سيّد محمّد سعيد حبوبى. آقا بزرگ تهرانى در عظمت سيد محمّد سعيد حبوبى پس از برشمارى بسيارى از صفات والا و پسنديده او مى نويسد: والتواضع الّذى لازمه حتّى الساعة الاخيرة من حياته حتّى بعد أن صار زعيماً دينياً فان رياسته لم تبدل اخلاقه ولم تغيّر شيئاً من احواله3.
11 . شيخ على قمى.
آقا بزرگ تهرانى مکانت او را چنين نگاشته است:
(… واتفقت کلمة اهل العلم والدين من العرب والعجم وسائر طبقات النجف على انّه اورع وأتقى واعدل علماء عصره حتّى لم يوجد بين النّاس من يشکّ فى ذلک او يناقش فيه وقد لقّب بالزاهد…4)
12 . شيخ موسى شراره.
13 . سيّد على همدانى.
14 . شيخ على همدانى فرزند عارف بزرگوار ملا حسينقلى همدانى.
15 . سيّد محمود طالقانى نجفى.
16 . سيّد عبدالغفّار مازندرانى.
17 . سيّد مهدى حکيم نجفى.
18 . سيّد جمال الدّين اسد آبادى. جمال حوزه هاى علوم دينى در جهاد و احياى انديشه دينى در صد ساله اخير. و…

 

 

-----------------------------


3. نقباء البشر، ج2، ص817
4. همان، ج4، ص1326.

یک شنبه 22 دی 1392  4:47 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

آثار مکتوب

آثار مکتوبى نيز بيشتر درعلوم نقلى داشته است که بيشتر آنان تقريرات درس استاد بزرگوارش شيخ انصارى است:
1 . تقريرات بحث اصول شيخ انصارى.
2 . تقريرات صلواة المسافر.
3 . تقريرات احکام الخلل فى الصلواة.
4 . تقريراتى ديگر در رهن.
5 . تقريرات کتاب قضا و شهادات.
6 . نامه هاى عرفانى و اخلاقى گرد آمده در مجموعه اى به نام تذکرة المتقين به کوشش شيخ اسماعيل تبريزى معروف به مسأله گو.
اين کوتاه مقال قطره اى از اقيانوس بى کرانه ويژگيها و کمالهاى اوست.
براى شناخت بيشتر از ابعاد وجودى او به کتابهاي زير رجوع شود:
1 . نقباء البشر فى القرن الرابع عشر ج2، ص674.
2 . اعيان الشيعة ج6، ص136.
3 . معارف الرجال حرز الدين، ج1،ص27.
4 . فوائد الرّضويه محدّث قمى،ص 148.
5 . تاريخ حکماء و عرفا متأخر بر صدرالمتألهين،ص132.
6 . مکارم الآثار، ج4، ص1087.
7 . ريحانة الأدب، ج6، ص376.
8 . سيماى فرزانگان رضا مختارى.
9 . مهر تابان يادواره علامه طباطبايى نوشته سيد محمد حسين تهرانى.
10 . هزار و يک نکته استادحسن زاده آملى.
11 . رساله لبّ اللباب با تعليقات سيد محمد حسين تهرانى.
12 . تکملة امل الآمل سيد حسن صدر.
13. زندگانى و شخصيت شيخ انصارى

 

 

 

--------------------------------


5. در نگاه قرآن و روايات با يک تقسيم انسانها را به سه دسته مى توان دسته بندى کرد: مقرّبين و سابقون، اصحاب ميمنه و اصحاب يمين، اصحاب مشئمه و اصحاب شمال.
6. وان تعدّوا نعمة الله لاتحصوها إنّ الله لغفور رحيم .
7. ياد آخرت روز قيامت و تدبّر در مواقف و چگونگى حساب خود مکتب تربيتى است. يکى از روشهاى اصولى تهذيب و انسان سازى قرآن بيان شرح حال انسان در قيامت و روز حساب است. روزى که انسان پدر و مادر نشناسد و مادر و پدر بچه و برادر را وانهند و در غم سرنوشت خويش باشند:
(يوم يفرالمرء من اخيه وامّه وابيه وصاحبته وبنيه. لکل امرى منهم يومئذٍ شأن يغنيه) سوره عبس،آيه34.
8. معصيت و گناه جان را آلوده کند.آلوده به هوا قدرت اوج ندارد. از عبادات بهره بايسته نمى برد.
9. (ان الّذين اتقوا اذا مسهم طائف من الشّيطان تذکروا فاذا هم مبصرون).
10. دروغ و غيبت خوره فطرت آدمى و تباه گر روح الهى اوست (إنّ الکذب خراب الايمان) و (الغيبة جهد العاجز).
11. منهاج النجات، با اسلوبى مشابه احياء العلوم غزالى و محجّة البيضاء فصل بندى شده است.
12. ياد خدا گر چه بازبان نيکوست وممکن است سالک را به مرحله بالاتر آن برساند ولى آن ذکرى قلب را اصلاح کند که همراه با توجّه قلب به حقيقت ذکر باشد که (فى الذّکر حياة القلوب).
امام على(عليه السلام) کلامى بلند و دل انگيز در حقيقت و شرايط ذکر دارند:
لا تذکرالله سبحانه ساهيا ولاتنسه لاهيا واذکره ذکراً کاملاً يوافق فيه قلبک لسانک و يطابق اضمارک اعلانک ولن تذکره حقيقة الذّکر حتّى تنسى نفسک فى ذکرک وتفقدها فى امرک (غرر الحکم)
13. آداب الصلواة، امام خمينى.
14. دعاى مصباح، معارف بلندى در توحيد و شگفتيهاى آفرينش دارد. خواندن اين دعا با توجّه به معانى آن روح را اوج مى بخشد.
15. تسبيح حضرت زهرا(سلام الله عليها) از ذکرهايى است بسيار مورد توجّه عارفان سالکان. در گفتار امامان معصوم(ع) نيز به مواظبت و خواندن آن سفارش بسيار شده است و حتّى مصداق آيه شريفه: (اذکروالله ذکر کثيراً) شمرده شده است:
زراره از امام صادق نقل مى کند که آن حضرت فرمود:
(تسبيح فاطمة الزّهرا (عليها السلام) من الذّکر الکثير الّذى قال الله عزّوجل: (اذکروا الله ذکراً کثيراً) اصول کافى ج2،ص286.
16. اصول الکافى، ج2، کتاب فضل القرآن
17. رسالة لقاء الله، عارف ربانى آقا ميرزا جواد ملکى تبريزى.
18. ذکر يونسيّه (لا اله إلاّ انت سبحانک إنّى کنتُ من الظلمين) بسيار مورد توجّه و توصيه عارفان شيعه بوده است. ملاحسينقلى همدانى اين ذکر را مجرّب در تصفيه قلب و رسيدن به حالات ملکوتى شمرده است.
19. امام سجّاد (عليه السلام) براى نفس سالک پانزده مقام قرار داده است. و براى هر مقامى دعايى و ذکرى. دعايى که هم وضعيّت انسان را در آن مقام روشن مى کند و هم او را به پله بعدى اوج مى دهد.
20. اين دو تسبيح اگر ازروى عرفان به گستره معنى و حقيقت بلند آنها باشد نفس را کمال بخشد.
21. نزديک ترين حالت بنده به معبودش سجده است. آنانى که لذّت قرب حق را در سجده مى يابند دل از آن مقام بر نمى دارند و سجده را طولانى مى کنند.
به فرموده امام رضا(عليه السلام): (اقرب ما يکون العبد من الله تعالى وهو ساجد و ذلک قوله تعالى: فاسجد واقترب. (وسائل الشيعه، ج4،ص679)

یک شنبه 22 دی 1392  4:49 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

آواي قرآن درد را تسکين مي‌دهد

آواي قرآن درد را تسکين مي‌دهد
در مطالعه‌اي توسط دانشمندان ايراني ميزان کاهش درد بر اثر گوش سپردن به آواي قرآن سنجيده شد. اين تحقيق توسط محققان در بيمارستان سيناي تهران انجام شده است.
دکتر حسين عشايري در گفت و گو با خبرنگار ايرنا ضمن بيان اين خبر گفت: در اين طرح مطالعاتي آيه‌ي 22 سوره‌ي يوسف با صداي عبدالباسط پخش شد و از طرق مختلف درد سنجي پيش آزمون و پس آزمون صورت گرفت که به نتايج مثبتي در کاهش درد انجاميد.
دکتر عشايري، تأثير موسيقي و آواي قرآن بر روي پرستاران و کاهش درد زايمان را از ديگر تحقيقات صورت گرفته عنوان کرد و گفت: نتايج اين طرحها قابل ارائه در مجلات داخلي و خارجي است.
وي بررسي تأثير موسيقي و آواي قرآن بر روي افرادي که در کما هستند را بخشي ديگر از اين طرح مطالعاتي اعلام کرد.

یک شنبه 22 دی 1392  4:56 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

تحفه‌ي آسمانى

تحفه‌ي آسمانى


حضرت ايه الله سيد عبد الکريم کشميري(رحمه الله عليه) براي شفاي مريض دستور‌هايي مي‌دادند. از جمله‌ اين که هفت سلام قرآني(سوره‌ يس، آيه‌ 85 سوره‌ قدر، آيه‌ 5 سوره‌ صافات، آيه‌ 031 و 97 و 901 و 021 سوره‌ زمر، آيه‌ 37) را با زعفران در ظرفي بنويسيد و سپس با آب بشويند و آب آن را مريض بخورد.

یک شنبه 22 دی 1392  4:58 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

قنوت

قنوت
در ملاقاتي که با والد گرامي محضر آيت اللهالعظمي بهجت داشتيم ، سخن از اولياي الهي به ميان آمد.حضرت آيه الله ناصري فرموند: من از ابتداي طلبگى، به مرحوم آيه الله آسيد جمال گلپايگاني نه تنها ارادت داشتم، بلکه شيفته‌ي حرکات و روش و حتي جملات اين مرد الهي بودم و در نماز جماعت ايشان شرکت مي کردم. و يادم هست ايشان در قنوت نماز با صدائي آرام و پرطمأنينه اين دعا را مي‌خواندند: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُکَ الْأَمْنَ وَ الْإِيمَانَ بِکَ وَ التَّصْدِيقَ بِنَبِيِّکَ وَ الْعَافِيَةَ مِنْ جَمِيعِ الْبَلَاءِ وَ الشُّکْرَ عَلَى الْعَافِيَةِ وَ الْغِنَى عَنْ شِرَارِ النَّاسِ».
آيت‌الله العظمي بهجت فرمودند: بله اين دعاي حضرت ابوذر است1 . روايت دارد روزي جناب ابوذر غفاري خدمت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) رسيد و ايشان را مشغول صحبت با دِحْيَه کلبي ديد؛از اين، از آنان فاصله گرفت که مبادا دِحْيَه حرفي خصوصي محضر رسول خدا داشته باشد. در واقع، اين فرد که رسول خدا با او صحبت مي کرد دحيه نبود، بلکه جبرائيل امين بود به صورت دِحْيَه کلبى. جبرائيل عرض کرد يا رسول الله اگر ابوذر غفاري به ما سلام مي‌داد، ما جواب او را مي‌گفتيم. يا رسول الله، ابوذر غفاري دعائي دارد که او را در سماوات مشهور کرده و آن دعا اين است :
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُکَ الْأَمْنَ وَ الْإِيمَانَ بِکَ وَ التَّصْدِيقَ بِنَبِيِّکَ وَ الْعَافِيَةَ مِنْ جَمِيعِ الْبَلَاءِ وَ الشُّکْرَ عَلَى الْعَافِيَةِ وَ الْغِنَى عَنْ شِرَارِ النَّاسِ».
بالاخره، جبرائيل امين به ظاهر در صورت دِحْيَه کلبي رفت و جناب ابوذر نزديک آمد. پيامبر (صلي الله عليه و آله) پرسيد ابوذر چرا نزديک نيامدي ؟ عرض کرد: يا رسول الله! شما را با دِحْيَه کلبي مشغول صحبت يافتم نخواستم مزاحم شوم. پيامبر رحمت فرمود او جبرائيل بود نه دِحيَه و مي‌گفت: اگر ابوذر به ما سلام مي داد، ما نيز جواب مي گفتيم. او نيز مي‌گفت: تو دعائي مي‌خواني که تو را در آسمانها مشهور کرده است. ابوذر آن دعا را براي آن حضرت خواند اما براي از دست دادن توفيق مکالمه‌ي با جبرئيل بقدري نادم و نگران شد که چند روز نتوانست از منزل بيرون بيايد 

 

پي‌نوشت‌

1. کافى، ج 2، ص 587 و بحار، ج 22 ،ص 401.

یک شنبه 22 دی 1392  5:03 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

سجده

سجده
همچنين حضرت آيت الله بهجت فرمودند آن هنگام که ما در نجف، در محضر استاد، بوديم (منظور از استاد مرحوم حجت‌الحق آيت‌الله العظمي سيد علي آقا قاضي است)، گاهي وقت نماز مغرب، ايشان براي اقامه جماعت تشريف نمي‌آوردند و دوستان يک نفر از خودشان را مقدم مي‌داشتند و به او اقتدا مي‌کردند، که غالباً دوستان مرحوم آقاي طباطبائي را براي به امامت جماعت مقدّم داشتند و ايشان نيز راحت مي‌پذيرفتند، بخلاف وقتي که به ايران آمدند، که ديگر امامت، براي جماعت را نمي‌پذيرفتند .
حضرت والد پرسيدند : کدام آقاي طباطبائى؟ آيه الله العظمي بهجت فرمودند: صاحب تفسير الميزان بعد ادامه دادند که و در آن ايام يادم هست که در سجده آخر مرحوم طباطبائي اين دعا را مي خواندند :
( اللهم فاطِرَ السَّماوا تِ وَ الْأَر ْضِ أَنتَ وَلِيّي فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ2 .)
جعفر ناصرى

 

پي‌نوشت‌

2. سوره يوسف، آيه 101.
 
 
یک شنبه 22 دی 1392  5:05 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

نياز به حجت - مقدمه

نياز به حجت
رسيد يار و نديدم روي يار افسوس گذشت روز و شب ما به انتظار افسوس
گذشت عمر گرانمايه در فراق، دريغ نصيب غير شد آخر، وصال يار افسوس
گريست عمري آخر ز بيوفائي چرخ نديد روي تو را چشم آشکار افسوس
خزان چون بگذرد از پي بهار مي‌آيد خزان عمر ندارد ز پي بهار افسوس
به خاک هاتف مسکين گذشت و گفت آن شوخ ازين جفاکش ناکام، صد هزار افسوس
هاتف اصفهاني
مقدمه
رسول رحمت و خاندان برگزيده اش، (صلى الله عليه وآله وسلم) مدار و قلب آفرينش‌اند و همه بر خان گستره آن عزيزان نشينند و به برکت آنان روزى خورند. اينک و در روزگار غيبت، حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) مهماندار هستى بوده و وجود و زندگى هر پديده اى وامدار آن بزرگ است.
بحث لزوم حجت در هر زمان که ريشه در قرآن کريم و روايات و عقل دارد، بهانه اى شد تا با توان ناچيزمان دفترى با اين نام و نشان باز‌گشاييم و از رهگذر وحى و خرد به گفتگو و سخن درباره نياز آفرينش به امام زمان بنشينيم، تا هر خردمند و خداباورى جايگاه آن امام همام را در دو گيتى بيابد و به شکر اين نعمت سر بر خاک بندگى گذارد و از وى لحظه اى روى برنتابد که تپش قلب او به آفريدگان جان دهد. به اميد آنکه دست يارى و نسيم مهر حضرتش هماره، سايه‌انداز و نوازش‌گر دل‌هاى خسته‌مان باشد.
 
 

 

یک شنبه 22 دی 1392  5:06 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

نياز به حجت - مقدمه

نياز به حجت
رسيد يار و نديدم روي يار افسوس گذشت روز و شب ما به انتظار افسوس
گذشت عمر گرانمايه در فراق، دريغ نصيب غير شد آخر، وصال يار افسوس
گريست عمري آخر ز بيوفائي چرخ نديد روي تو را چشم آشکار افسوس
خزان چون بگذرد از پي بهار مي‌آيد خزان عمر ندارد ز پي بهار افسوس
به خاک هاتف مسکين گذشت و گفت آن شوخ ازين جفاکش ناکام، صد هزار افسوس
هاتف اصفهاني
مقدمه
رسول رحمت و خاندان برگزيده اش، (صلى الله عليه وآله وسلم) مدار و قلب آفرينش‌اند و همه بر خان گستره آن عزيزان نشينند و به برکت آنان روزى خورند. اينک و در روزگار غيبت، حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) مهماندار هستى بوده و وجود و زندگى هر پديده اى وامدار آن بزرگ است.
بحث لزوم حجت در هر زمان که ريشه در قرآن کريم و روايات و عقل دارد، بهانه اى شد تا با توان ناچيزمان دفترى با اين نام و نشان باز‌گشاييم و از رهگذر وحى و خرد به گفتگو و سخن درباره نياز آفرينش به امام زمان بنشينيم، تا هر خردمند و خداباورى جايگاه آن امام همام را در دو گيتى بيابد و به شکر اين نعمت سر بر خاک بندگى گذارد و از وى لحظه اى روى برنتابد که تپش قلب او به آفريدگان جان دهد. به اميد آنکه دست يارى و نسيم مهر حضرتش هماره، سايه‌انداز و نوازش‌گر دل‌هاى خسته‌مان باشد.
 
 

 

یک شنبه 22 دی 1392  5:06 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

نیاز به حجت - دست نياز هستى و نسيم امنيت و آرامش

دست نياز هستى و نسيم امنيت و آرامش
انبيا صباى صلح‌اند و مايه آرامش، آنجا که منزل گيرند کيفر الهى برخيزد و آن زمان که نسيم رحمت‌گونه، خاک را نوازش کرد و آهنگش در آسمان پيچيد و جهان ديده بر روى پيامبر رحمت (صلي الله عليه و اله) گشود، خشم و عذاب هاى خداوندى که بر پيشينيان روا بود، مانند دگرگونى انسان به حيوانات و زير و رو شدن زمين، دامان برکشيد.
جاذبه و گرايشى که بر کوه‌هاست، همه به برکت وجود رسول رحمت و خاندان پاکش (عليهم السلام) باشد.
خورشيد هر روز از کرانه کبودينه بر مى خيزد و واپسين آن در کرانه ديگرش پنهان مى شود و لحظه به لحظه زندگي مى بخشد، سوسو زدن ستاره گان، جايگاه و حرکت هماهنگ و خَلق زيبايى‌هايشان، همه بازتاب آن کانون هاى نور است، بلکه بودِ هر آفريده اى پرتو نور ايشان است. اگر زمين آنى از حجت تهى شود ناآرام و مضطرب گردد و دهان باز کند و اهل خويش را فرو برد. چهره خورشيد، تاريک و گرمايش به سردى گرايد. اختران با هم ستيزه جويند و فرو ريزند و طومار زندگى براى هميشه در هم پيچيده شود، و به راستى چنين باشد، زيرا تمام آفريدگان، لشگر و در فرمان زمامداران خويشتن يعنى اهل البيت هستند و زمانى که دست فرمانده بر سر زيردستان، سايه نيفکند سرگردان شوند و از نظم بيرون روند و هلاک گردند. بنابراين آفريدگان براى ادامه زندگى و بقا نيازمند آن جلوه هاى رحمت و بخشايندگى هستند.
حضرت دوست در شب معراج به رسولش فرمود: امت‌هاى پيشين اگر چيزى را مى آموختند و فراموش مى کردند، درهاى کيفر بر آنان گشوده مى شد که اين از امت تو بر داشته شد و اگر آنان کارى را فراموش کنند و يا رفتارى را به اشتباه انجام دهند، به پاس و احترام تو عذاب نمى کنم. اگر خطائى از پيشينيان سر مى زد به حساب مى آمد و بر آن عذاب مى شدند، ولى به سبب جايگاه بلندت نزد من، آن را از پيروانت برداشتم.1
امام صادق از پدرش امام باقر(عليهماالسلام) گزارش کند که على بن الحسين (عليهماالسلام) فرمود: آنسان که ستاره‌گان براى ساکنان زمين مايه امنيت‌اند، ما نيز براى ساکنان زمين امنيت و آسايش آريم. به واسطه ما آسمان به زمين بر خورد نکند. آنچه در آنجا پراکنده و سرگردان است به زمين نرسد و آن را متلاشى نکند. به برکت ما خاک مضطرب نگردد و اهلش را گرفتار امواجش نسازد. به سبب ما باران و رحمت خداوندى بر بندگان فرو فرستاده مى شود و خاک، خير خود را آشکار مى کند و اگر ما نبوديم زمين ساکنانش را به کام خود مى گرفت.2
فاطمه زهرا (سلام الله عليها) فرمود: محمد و على پدران اين مردم‌اند، کجى‌هايشان را راست کنند، اگر از آن دو فرمان‌برند، از عذاب جاودانه رهايشان سازند و اگر بر ولايتشان استوار بمانند، نعمت هاى جاودانه روزى‌شان گردد.3
از امام رضا سؤال شد، آيا زمين بدون امام و پيشوا، سالم مى ماند؟ پاسخ فرمود: اگر چنين شود زمين اهل خود را فرو برد.4 و در روايت ديگرى فرمود: اگر روى زمين از امام خالى شود ساکنانش را فرو گيرد و به سبب گناهانشان به سخت ترين عذاب ها، کيفر داده شوند، خداى دانا ما را بر زمين حجت قرار داد و براى اهل آن مايه امان و امنيت هستيم تا ما در ميان مردم هستيم، آنان در آسايش و در امان‌اند و زمين کسى را نبلعد و چون خواست خدا بر آن شود که خاکيان را بر خود واگذارد، نابود سازد و نگاهى از رحمت به آنها نکند، ما را از جمعشان بيرون کند، سپس کيفر و خشم خويش را فرو فرستد.5
و اينک در روزگار غيبت سپهر، دست نياز به سوى قطب عالم امکان گرفته و به فرمان وى در چرخش است و آن حضرت زيبايى‌آفرين و حيات‌بخش زمين و ساکنانش است؛ هر صبحدم خورشيد از نور تارکش، بيدار مى شود و شبانگاهان اختران به تماشاى سجده‌هايش چشم گشايند و زينت‌آراى آسمان باشند. کوه ها به قامت آن عزيز استوار گردند و زمين به صداى گام هايش رام و هموار شود. ابرها از شوق روى مهدى - عجل الله تعالى فرجه الشريف - بى‌ صبرانه ببارند و گياهان حصار خاک را بشکنند و در انتظارش سبز و خرم باشند. گويى زمين و زمان همه دست در دست هم داده اند تا دايره زندگى را بس دقيق و حريصانه بپيمايند و از وجود ايستاده‌ي از خاندان محمد (صلي الله عليه و آله) که راز حيات و مايه بقايشان است، بهره جسته و محو لقا و ديدارش شوند.
خداى هستي‌بخش، نخستين آدمى را با نقش محبت مهر زد و آخرين کس از آدميان به آن نام نامى و مبارک خواهد بود و در اين ميان زمين هيچ‌گاه از حجت تهى نبوده و نخواهد بود. حضرت ايزدى هر زمان به پاس حجت و امامى که خود برگزيده، عذاب را از خاکيان دور ساخته و چنانچه بر امتى کيفر الهى رقم خورد آن حجت خدا صحنه را خالى کند و مهاجرت نمايد.مانند حضرت نوح و لوط که فرشتگان، قاصدان کيفر و عذاب قوم آنان و حاملان دستور خدايى بلند مرتبه بودند تا از ميان قوم و از سرزمينشان هجرت کنند و آنگاه که بيرون شدند، عذاب الهى کافران را فرا گرفت تا آن زمان که باران رحمت الهي خاتم پيامبران را به خاکيان هديه داد و بدين سبب کيفرهاى بسيارى از زمينيان برداشته شد و نبوت احمدي و امامت جانشينان بر حقش آرامش را براى هميشه به اهل زمين ارزاني کرده چرا که از دودمان پاک آن حضرت پيوسته کسى بر گهواره خاک تکيه زند و حضرت مهدى - عجل الله تعالى فرجه الشريف - اکنون اساس و بنيان آرامى و آرامشى است که بر ملک و ملکوت حکمفرماست، يعنى تپش قلب جهان‌افروز و نفس گرم و محمدى اش به همگان حق حيات و زندگانى مى بخشد و چه نيازى بزرگ‌تر و برتر از اين. بنابراين هر کس و هرچيزى، بود و دارايىِ خويشتن را وامدار و مديون آن تحفه آفرينش است و در اين گستره آيات قرآنى و روايات متواتر که به يقين، اهل‌البيت فرمودند، بسيار است و عقل بشرى نيز به جز اين داورى نکند.
امام سجاد (عليه السلام): اگر بر زمين حجتى از سوى خدا نباشد، زمين آنچه بر روى خود دارد به کام خود گيرد و هر چه بر آن است نابود گردد، زمين لحظه اى از حجت خالى نمى ماند.6
جابر از امام باقر (عليه السلام) پرسيد: براى چه به پيامبر و امام نيازى هست؟ فرمود: تا آفرينش در پرتو وى سالم بماند، خداى سبحان به برکت آن نبى يا امام، عذاب را از خاکيان برمى‌دارد زيرا خداوند فرمود: «و ما کان الله ليعذبهم و انت فيهم»(سوره انفال آيه33) و نبى اکرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: ستارگان، مايه امنيت براى ساکنان آن‌اند و خاندان من سبب امان براى اهل زمين. اگر اهل بيتم در روى زمين نباشند، آنچه براى مردم ناخوشايند است، فرا مي‌رسد. به واسطه اين خاندان، بندگان روزى خورند و شهرهايشان آباد گردد. به برکت آنان، آسمان ببارد، زمين خير خود را ظاهر سازد، گنه‌کاران مهلت يابند و در عذاب و کيفرشان شتاب نشود.7
امام زمان در نامه اى به نايبش، محمدبن عثمان، چنين نگاشته: «وانى لامان لاهل الارض کما ان النجوم امان لاهل السماء» آن سان که ستارگان براى ساکنان آسمان مايه امان‌اند من نيز براى اهل زمين مايه امنيت هستم.8
آرى آفريدگان دستان تهى و نياز به سوى نور خدا - عجل الله تعالى فرجه الشريف - گشوده اند تا از آن عزيز، بقا و زندگى امروز و فرداى خويشتن را بخواهند و در کنار خان گسترده و سراسر نور وى ميهمان گشته و روزى خورند و هر پديده اى تمام هستى و دارايى‌اش را به برکت آن حضرت، دارد. بدينسان افلاک و آنچه در آن گزينش شده و آدميان و هر چه به آنان وابسته است، در ولايت و سرپرستى موعود دل ها؛ بلکه وى صاحب و مالک همه آنان است: النبى اولى بالمؤمنين من انفسهم. (سوره احزاب آيه6)
 
 
پى نوشت‌ها
-------------
1. بحار، ج 17، ص 289؛ تاريخ نبيّنا صلى الله عليه وآله وسلم باب 2 کتاب الاحتجاج، ج 10، ص 41
2. همان، ج 23، ص 6، کتاب الإمامه، باب الاضطرار الى الحجة، ح 10
3. همان، ص 259، کتاب الامامه، باب 15، تاويل الوالدين ،ح 8
4. همان، ص 28، کتاب الامامه، باب الاضطرار الى الحجة، ح 39
5. همان، ص 37، کتاب الامامه، باب الاضطرار الى الحجة، ح 64
6. همان، ج 36، ص 368، کتاب الامامه باب الاضطرار الى الحجة، ح 10
7. همان، ج 23، ص 19، باب الاضطرار الى الحجة، ح 14
8. همان، ج 52، ص 92، تاريخ الامام الثانى عشر، باب 20
---
پديدآورنده: رسول عربان
 
 
یک شنبه 22 دی 1392  5:14 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

سر خلقت اسماء و صفات

سر خلقت اسماء و صفات
آيا به راستى خداوند همچون موجودات و مخلوقات نيازى به اسم و صفت دارد؟ و همان طور که موجودات براى رفع اشتباه و امتياز از همنوعان، اسم و صفت و لقب را براى خود بر مى‌گزينند، خداوند نيز اسم و صفت براى خويش اختيار کرده است؟بديهى است چون خداوند، غنى بالذات است و شريک و شبيه و مانندى ندارد، همچون موجودات ديگر نيازى به اسم و صفت نخواهد داشت. پس در حقيقت چه چيزى علت خلقت اسماء و صفات مى تواند باشد؟ آيات و روايات علّت خلقت اسماء و صفات خدا را علاوه بر نفى احتياج خداوند به اسم و صفت، خواندن خداوند و دعا و تضرع بندگان و معرفت و شناخت خدا بيان کرده‌اند.
طبيعى است که انسان در وقت خواندن خداوند و راز و نياز با او احتياج به اسماء و صفاتش دارد،تا به واسطه آنها خدا را بخواند و راز و نياز کند در حالى که خداوند از هر چيزى بى نياز است. خداوند در اين آيه شريفه به همين نکته اشاره کرده است: «وَ لِلهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها»1 (و براى خداوند نام هاى نيکوئى است؛ پس خداوند را به آن نام ها بخوانيد.)
يکى ديگر از علت هاى خلقت اسماء و صفات، عبادت خداوند و تضرع به سوى اوست. به بيان ديگر خواندن خداوند با اسماء و صفات و تکرار کردن آنها نوعى عبادت است. اين نکته به خوبى از روايت جواد آل محمد (عليهم السلام) استفاده مى شود. چرا که حضرت دراين باره مى فرمايد: «خداوند اسماء و صفات را خلق کرد تا وسيله اى باشد، بين او و مخلوقاتش که به واسطه آنها به سوى او تضرع و او را عبادت کنند.»2
علّت ديگرى که در روايات ذکر شده، معرفت و شناخت خدا از طريق اسماء و صفات اوست. زيرا ذات خداوند تبارک و تعالى قابل دسترسى و شناخت هيچ کس نيست و تنها چيزى که بندگان به آن دسترسى دارند همان اسماء و صفات خداست. تنها راه شناخت خدا، معرفت از راه اسماء و صفات اوست. هشتمين پيشواى شيعيان حضرت على بن موسى الرضا (عليه السلام) در اين باره مى فرمايد: «خداوند احتياجى ندارد که براى خودش نام و نشان قرار دهد لکن خداوند براى خود اسمائى را اختيار کرد تا مخلوقات به واسطه آن اسماء او را بخوانند، چرا که اگر به اسم او را نخوانند خداوند شناخته نشود.»3
بنابراين علت خلقت اسماء و صفات از طرف خداوند، احتياج و نياز او نيست، بلکه علّت آن نياز بندگان، در مقام راز و نياز و عبادت و معرفت او، به اسماء و صفاتش خواهد بود. اميد آنکه خداوند، قطره اى از درياى اسماء و صفات خويش را به کام ما ريخته و باب معرفت خود را به روى ما بگشايد.
قاضى سعيد قمى (رحمه الله) در اين باره مى فرمايد: «موجودات براى شکر و سپاس نعمت‌هاى غير متناهى خدا و جلب منافع و دفع ضررها از خود، احتياج به شناخت و معرفت و به تعبير ايشان وصول و حضور خدا دارند و راه هاى وصول به هر چيزى منحصر در سه راه است، چون احضار حقايق ممکن نيست مگر به واسطه عقل يا خيال يا حسّ که به واسطه اين سه راه ما حقايق را درک کرده و نزد خود حاضر مى کنيم و چون خداوند برتر از آن است که عقول انسان‌ها به آن راه پيدا کند و بتوان به واسطه عقل او را درک کرده و در نزد خود حاضر کنيم، چه رسد به قوّه خيال و حسّ، بنابراين چون ذکر خدا و شناخت و حضور او توسط اين سه راه ممکن نبوده و خدا برتر از آن است که به واسطه عقل يا خيال يا حسّ درک شود، خداوند از فضل و کرمش اسمائى را براى خودش قرار داد تا به وسيله آن اسماء بندگانش او را ياد کنند. پس براى بندگان خدا نزديک‌ترين چيز به مولايشان همانا اسماء او مى باشد و هيچ راهى براى بندگان در ذکر و ياد و معرفت خدا غير از راه اسماء و صفات او نيست و ممکن نيست براى ايشان وصول به خالقشان مگر به واسطه توسل به اين اسماء. پس، از آنچه گفتيم ظاهر شد که خلقت اسماء فقط به خاطر احتياج مخلوقات به اسماء بوده « فَإِنَّ اللهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ »4 (خداوند بى نياز از عالميان است) و «‌ وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ»5 و (خبر آن را بعد از مدتى (تأمل) خواهيد فهميد)6
البته اسماء الله مراتب مختلف دارد که در هر مرحله تأثير آن با مرحله بعد متفاوت خواهد بود. اگر خواسته باشيم از اهميت مرتبه‌ي عالي اسماء الله آگاه شويم با کمي دقت در ادعيه مأثوره اهل بيت عصمت و طهارت در تعريف و تمجيد از اسماء الهي مي‌توان به آثار عظيم اسماء ‌الهي در جهان هستي پي برد. نمونه‌اي از آن را با مراجعه به دعاي شريف سمات مي‌توان دريافت که اسماء الهي چه عظمتي دارند و در حقيقت تمام هستي و آفرينش تحت تأثير اسماء الهي و تجلي و ظهور اسماء خداوند است. به گونه‌اي که در اين دعاي شريف مي‌فرمايد که خداوندا، از تو درخواست مي‌کنم به واسطه اسم عظيم و اعظم و عزوجل و اکرمت که اگر به واسطه‌ي آن اسم خوانده شوي تمام درهاي بسته‌ي آسمان به رحمت و برکت گشوده مي‌گردد. همچنين باز شدن درهاي زمين و فرج و گشايش در مشکلات و زنده شده مردگان را از آثار اسماء الهي برشمرده و در ادعيه‌ي ديگر طلوع و غروب خورشيد و رويش نباتات، خلقت حيوانات، صورت پردازي انسان‌ها در رحم و گردش ثوابت و سيارات و ايجاد شب و روز، همه و همه، را معلول تأثير اسمي از اسماء الله دانسته است. حال که سرّ خلقت اسماء الله و اهميت و ضرورت و نياز انسان‌هاي خداجو به اسماء الهي معلوم شد، مناسب است که مختصر آشنائي به اسماء الهي پيدا کنيم و سپس خداوند متعال را با آن اسماء بخوانيم، چنانچه خود فرموده است: «و لله الاسماء الحسني فادعوه بها.» زيرا قدرت جاذبه اسماء الهي به قدري زياد است که با مختصر آشنايي با اسماء الهي دل انسان‌هاي خداجو را متلاطم مي‌کند و موجي از امواج اسماء الله ايشان را فرا مي‌گيرد و غرق در درياي معرفت و شناخت خداوند متعال خواهد بود، از اين رو اهل بيت عصمت و طهارت نيز ما را به آشنايي با اسماء الهي ترغيب کرده‌اند. رسول گرامي اسلام فرموده‌اند: «لله عزوجل تسعه و تسعون اسماً من دعا الله بها استجاب له و من أحصاها دخل الجنّه.»7 (براي خداوند عزوجل نود و نه اسم است. کسي که خدا را به آن اسماء بخواند دعايش مستجاب مي‌شود و کسي که آن را احصا (شمارش) کند داخل بهشت مي‌شود.)
علما و انديشمندان اسلامي در اينکه مراد از احصاي اسماء خدا چيست اختلاف کرده‌اند؛ بعضي احصا را همان شمارش و قرائت الفاظ نود و نه اسم خدا دانسته‌اند و بعضي قرائت اسماء نود و نه گانه را همراه با درک و تعقل معاني آنها دانسته و بعضي قرائت همراه با فهم و درک معاني توسط قلب و به عبارت ديگر اعتقاد و باور داشتن و به يقين، توحيد در اسماء الله را پذيرفتن دانسته‌اند. بعضي ديگر نيز متخلق شدن به اسماء نود و نه گانه را معناي عالي احصاي اسماء الله دانسته‌اند. در هر تقدير آشنايي با اسماء الله براي کسي که طالب شناخت خدا و تخلق به اخلاق الهي است. لازم و ضروري مي‌نمايد. از اين رو در اين مقاله و سلسله مقالات بعدي برآنيم که هر يک از اسماء الهي را با تکيه بر قرآن و روايات اهل بيت عصمت و وحي و کلمات بزرگان اهل معرفت شرح و تفصيل دهيم. باشد که خداوند کريم ما را با اسماء و صفات خويش آشنا کند و از ميوه‌هاي شجره‌ي اسماء خويش حظّ کافي و وافي عنايت فرمايد.
الله: اين اسم شريف معروف به لفظ جلاله، اولين اسم از اسماء نود و نه گانه در روايت مشهور است که روايت آن ذکر شد. اما در اينکه لفظ «الله» جامد است يا مشتق و اينکه مشتق از «أله» يا از «الوله» به معناي تحيّر و يا از «الوَلَه» به معناي محبت شديد و يا مشتق از «لاه يلوه» به معناي مرتفع و بلند مرتبه و يا از «لاه» به معناي محتجب و مستور و پوشيده بودن باشد، اختلاف است، لکن روايتي از امام صادق (عليه السلام) خطاب به هشام ‌بن‌ حکم موجود است که فصل الخطاب تمام اختلافات خواهد بود. وقتي هشام از امام صادق درباره اسم الله سؤال مي‌کند، حضرت مي‌فرمايد: «يا هشام! الله مشتق من اله ، والإله يقتضي مألوهاً .» (اي هشام «الله» مشتق از «اله» است و «اله» اقتضا دارد «مألوه» را) يعني ألوهيّت بدون معبوديّت تحقق نمي‌پذيرد. 8
اين اسم شريف بر خلاف اسماء ديگر خداوند که دلالت بر يک معنا دارد، دلالت بر ذات خداوند متعال که جامع جميع صفات و اسماء است، دارد.
مرحوم کفعمي در مصباح ده امتياز براي اين اسم بيان کرده و مي‌فرمايد:« اين اسم شريف به چند دليل از ديگر اسماء حسني ممتاز است:
1. الله مشهورترين اسماء‌ الهي است.
2. جايگاهش در قرآن در بالاترين مرتبه است.
3. جايگاهش در دعا در بالاترين مرتبه است.
4. بر ديگر اسماء مقدم است.
5.کلمه اخلاص (لا اله الا الله) به آن اختصاص دارد.
6. شهادت به توحيد فقط به وسيله‌ي آن واقع مي‌شود، بنابراين قول به أشهد ان لا اله الا الله در شهادت به توحيد پذيرفته مي‌شود، به خلاف أشهد ان لا اله الا الرازق
7.اين اسم بر ذات مقدس خداوند که موصوف به همه‌ي کمالات است دلالت مي‌کند و بقيه‌ي اسماء‌ الهي فقط بر يک معنا دلالت دارد، مثل قادر که فقط بر قدرت الهي و عالم که فقط بر علم الهي دلالت دارد.
8. الله اسمي غير صفت است. بنابراين صفت براي اسماء ديگر واقع نمي‌شود، به خلاف اسماء ديگر که صفت واقع مي‌شوند براي الله
9. همه‌ي اسماء حسني بر اين اسم ناميده مي‌شوند ولکن «الله» به آنها ناميده نمي‌شود، پس گفته نمي‌شود که الله اسمي از اسماء صبور و يا رحيم يا شکور است اما گفته مي‌شود که صبور اسمي از اسماء الله است. حال که اينها را شناختى، بدان که گفته مي‌شود که اين اسم مبارک مقدس، اسم اعظم است.9»
از امتيازهاي ديگر اين اسم شريف اين است که الله از چهار حرف تشکيل شده است که هر حرفي از حروف آن را از اولش بياندازيم باز هم دلالت بر ذات مقدس خداوند مي‌کند؛ اگر همزه را از اولش بياندازيم «لله» باقي مي‌ماند که اشاره است به « ولله کل شيء» يعني همه چيز از آن خداست و اگر لام را بياندازيم و الف را واگذاريم « اله» مي‌شود که اشاره دارد به « و هو اله کل شي» يعني او خداوندگار همه‌ي اشياء است و اگر الف و لام را بياندازيم «له» باقي مي‌ماند که اشاره دارد به «و له ما في السموات و ما في الارض» براي اوست آنچه در آسمان و زمين است. اگر لام را بياندازيم «ه» باقي مي‌ماند که ضمير متصلي است که اشاره به ذات لايزال الهي دارد و وقتي اشباع شود کلمه «هو» تشکيل مي‌شود که باز اشاره به ذات مقدسش داشته « و هوعلي کل شي قدير» شاهد آن است و در ادعيه مأثوره نيز خداوند به اين اسم خوانده شده است: «يا هويا من لا هو الا هو.»
اميرالمؤمنين (عليه السلام) در شأن و منزلت اسم شريف «الله» مي‌فرمايد: «الله اسمٌ من اعظم أسماء الله عزوجل لاينبغي يُسمي به غيره.»10 (الله از بزرگ‌ترين اسماء خداست که شايسته نيست احدي خود را به اين نام بخواند.) ولي اسماء ديگر خداوند چنين نيست مانند رحمن، رحيم، کريم. از امتيازهاي ديگر اين است که الله نامي نيست که فقط در دين اسلام براي خداوند انتخاب شده باشد، بلکه قبل از اسلام نيز اختصاص به ذات مقدس خداوند داشته است. چنان که خداوند در بيان سيره و روش بت‌پرستان مي‌فرمايد: « و لئن سئلتهم من خلق السموات و الارض ليقولنّ الله» (اگر از ايشان سؤال کني چه کسي خالق آسمان و زمين است حتماً در جواب گويند الله.) (سوره لقمان آيه 27) و در جاي ديگر مي‌فرمايد: « فقالو هذا لله بزعمهم و هذا لشرکائنا» (سوره انعام آيه 631) اين سهم از روييدني‌ها و حيوانات براي خداست. به گمانشان و يک سهم براي شريکان و بت‌هاي ما).
و در اشعار شعراي عصر جاهليت نيز الله اختصاص به ذات مقدس خداوند داشته، چنان که لبيد شاعر معروف عصر جاهلي چنين سروده است:
الا کل شيء ما خلا الله باطل و کلّ نعيم لامحالة زائل
(هر چيزي غير الله باطل است و هر نعمتي خواه ناخواه از بين رفتني است)
رسول خدا «صلي الله عليه و آله» درباره اين شعر لبيد فرموده است: «اصدق شعر قالته العرب» (صادق‌ترين شعري است که عرب سروده است.)
حال اي عزيز ذکر و معناي الله را بر دل خود منقش نما تا آرامش و اطمينان براي تو حاصل شود. چنان که خداوند حکيم در قرآن مجيد فرمايد: «الا بذکر الله تطمئن القلوب» به ذکر و ياد الله (تبارک و تعالي) دل‌ها آرام گيرد و اين ذکر شريف را هرگز از ياد مبر و از دل بيرون مکن که لازمه‌اش خود فراموشي خواهد بود، چنان که خداوند بندگان خويش را عتاب نموده و فرموده است: «ولاتکونوا کالذين نسوا الله فانسهم انفسهم.» (سوره حشر آيه 19) از کساني که «الله» را فراموش کردند و خداوند آنها را به خود فراموشي مبتلا نموده نباشيد.)
خوشا آنان که الله يارشان بي                            بحمد و قل هو الله کارشان بى
 
 
 
 
پي‌نوشت‌ها
1 . سوره اعراف ايه 081.
2 . اصول کافى، ج 1، ص 116، باب معانى الاسماء و اشتقاقها.
3 . همان، کتاب التوحيد، ح 2.
4 . سوره آل عمران ايه 79 .
5 . سوره ص ايه 88 .
6 . شرح توحيد صدوق، ج 3، ص 190 .
7 . توحيد صدوق (ره)، باب اسماء الله، حديث 9.
8 . اصولي کافى، کتاب التوحيد، باب المعبود، ص 87.
9 . مصباح، کفعمى، ص315.
10 . بحار، ج92، ص232.
---
پديدآورنده: سيد مصطفي حسينى
 
 

 

یک شنبه 22 دی 1392  5:16 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها