0

متن نشریه (دو ماهنامه) خلق

 
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

متن نشریه (دو ماهنامه) خلق

باسلام

دوستان عزیز ! ذیل عنایت پروردگار سبحان امید است که بتوانیم در این پست مطالب نشریه اخلاقی «خلق» را به ترتیب شماره بیاوریم ....

چنانچه نظرات یا پیشنهاداتی داشته باشید ... لطف فرمایید با نظرات سازنده و ره گشای خود ما را یاری رسانید.

مؤید باشید إن شآء الله

شنبه 21 دی 1392  10:03 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

سرمقاله شماره 1


يکى از شاخصه‌هاى پر اهميت در پيشرفت اسلام، اخلاق نيک و کلام دلربا و پرجاذبه رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله) با انسان ها بود، در قرآن مجيد، به نقش اخلاق پيامبر (صلي الله عليه و آله) در پيشرفت اسلام و جذب دل ها تصريح شده است، آن جا که مى خوانيم: «فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظاً غليظ القلب لانفضوا من حولک»(1) ؛ اى رسول ما! به خاطر لطف و رحمتى که از جانب خدا، شامل حال تو شده، با مردم مهربان گشته اى، و اگر خشن و سنگدل بودى، مردم از دور تو پراکنده مى شدند. از اين آيه استفاده مى شود که نرمش و اخلاق نيک، يک هديه الهى است، کسانى که نرمش ندارند،از اين موهبت الهى محرومند؛ اهميت اخلاق به قدرى است که پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) فرموده اند:
« انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» (2)؛
من براى کامل کردن مکارم اخلاق مبعوث شده ام.
از اين روايت فهميده مى شود که حداقل يکى از مهم ترين اهداف دين، تربيت اخلاقى انسان هاست. همچنين از ايشان نقل شده است که «الاسلام حسن الخلق» و نيز «الخلق الحسن نصف الدين (3)» و نيز «اکمل المؤمنين ايماناً احسنهم خلقاً (4)» اين روايات از اهميت اخلاق براى انسان ها حکايت مى کنند. اهميت اخلاق براى دنياى انسان ها نيز در روايات مورد توجه بوده است. اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرموده اند:
من حسنت خليقته طابت عشرته(5)؛ کسى که اخلاقش نيکو باشد زندگانى اش گواراست.
اين سخنان اهميت اخلاق را نشان مى دهند. علم اخلاق راهنماى انسان هاست تا به آثار سودمند اخلاق نيک هدايت شوند و چگونگى يافتن آنها را بشناسند و به مکارم اخلاق بگروند و اعمال نيکو را پيشه خود سازند. انبياء راهنماي انسان در مسير کمال هستند. اگر انسان بى نياز از راهنمايى اخلاقى بود، يکى از اهداف بزرگ انبياء هدايت اخلاقى مردم نبود. انسان بدون هدايت دين نمى تواند به کمال مطلوب اخلاق دست يابد و به همين دليل، پيامبران براى هدايت اخلاقى انسان ها مبعوث شده اند.
هدف غايى حيات انسان، کمال است؛ و علم اخلاق با شناساندن افعال درست و نشان دادن فضايل و رذايل، انسان را براى رسيدن به کمال راهنمايى مى کند. بنابراين هدف نهايى اخلاق، کمک به تحقق هدف حيات انسان است.
کسى که از رفتار اخلاقى درستى بهرمند است کمتر دچار گناه مى شود و اضطراب حاصل از احساس گناه او را نمى آزارد؛ و همين آسودگى موجب احساس خرسندى مى شود و او را براى تلاشي سازنده به سوى اهداف زندگى آماده مى کند. کسى که رفتارش از لحاظ اخلاقى صحيح است اعتماد ديگران را جلب مى کند و فرصت هاى بيشترى براى فعاليت اجتماعى و اقتصادى به دست مى آورد. انسان هاى خوش اخلاق روابط خانوادگى و شغلى موفق ترى دارند و موفقيت هاى بيشتر، در آنان احساس رضايت از زندگى و نشاط براى کوشش بيشتر را به وجود مى آورد.
انسان بدون مربى يا به هلاکت خواهد افتاد و يا حداقل کمال متناسب با استعدادهاى خويش را در نخواهد يافت. از امام زين العابدين(عليه اسلام) روايت شده است که: هلک من ليس له حکيم يرشده؛(6) کسى که حکيمى او را راهنمايى نکند، هلاک مى شود. بنابر اين، انسان به جهاتى نيازمند مربى اخلاق است:
از جهت شناخت کمالات وجودى خود و ارزش ها و تکاليف اخلاقى؛
از جهت يافتن انگيزه حرکت و حفظ آن؛
از جهت هدايت عملى و به کار بردن شناخت ها در مقام عمل.
در اين خصوص، انبياء و انسان هاى کامل و پيروان حقيقى وحى مربيان انسان هستند و انگيزه حرکت را در انسان پديد مى آورند و تقويت مى کنند. آنان اسوه ها و الگوهايى هستند که اميد به رسيدن به کمال را در انسان پديد مى آورند.
در اين مختصر برآنيم تا با استمداد از الگوها و اسوه هاي قرآني و بررسي سيره انبياء عظام و اولياء الهي بويژه اهل‌بيت (عليهم السلام) و معرفي شجره‌اي کم نظير از علماء عامل و صالحان عارف به سيره اهل‌بيت (عليهم اسلام) و پرداختن به روش عملي آنها پنجره‌اي نو بر پويندگان خلق نيکوي محمدي (صلي الله عليه و آله) بگشاييم. اميد است مشتاقان اين طريق وسالکان اين راه، با ارشادات و راهنمايي‌هاي خود ما را در ارتقاء و تعالي بخشيدن به اين نشريه ياري فرمايند.
اللهم عجل في فرج مولانا صاحب الزمان (عليه السلام).

پي نوشت ها
-----------
1. سوره آل عمران، آيه159
2. بحار، ج 67، ص 372.
3. همان، ج 71، ص 385.
4. همان، ص 373.
5. غرر الحکم، ح5378.
6. بحار، ج 78، ص 158

شنبه 21 دی 1392  10:04 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

نياز انسان به اخلاق

مقدمه

بدون ترديد، خوب زيستن و رسيدن به سعادت، آرزوي هر انساني است.آدمي هميشه در پي دستورات و فراميني بوده ‌است که بتواند با عمل به آنها، مناسبات خود را با ديگران شکل بخشد، تا از اين طريق عمر خود را بگذراند و بقاي حيات خويش را تضمين کند. از اين رو، آدمي نيازمند نظام ارزش‌ها بوده است؛ نظامي که خوب و بد را براي او معين کند و در پيچ‌و‌‌خم زندگي راهنماي او باشد. اخلاق وسيله‌اي مؤثر براي بهتر زيستن است، پس فراگيري آن، لازمه حيات بشري است.
قانون و نظام اعمال و رفتار آدمي همان «علم اخلاق» است که قادر است ما را از خطر سقوط نجات دهد. در ميان همه علوم علم اخلاق ضروري‌ترين علم براي انسان است؛ چرا که در تمام اوراق کتاب زندگي دخالت و نظر دارد، و بدون آن زندگي اجتماعي و فردي در ورطه سقوط است. طبيعت انسان ميل به نفع‌طلبي دارد و اين خود عاملي براي جلوگيري از برپايي جامعه آرماني است. بسياري از کشمکش‌هاي اجتماعي از اين طبيعت انسان ناشي مي‌شود. از اين رو علاوه بر قانون،‌ به يک نيروي دروني به نام اخلاق نياز است تا انسان‌ها را کنترل کند.
برتراند راسل که در بسياري از مسائل انساني شک مي‌کند، معتقد است اخلاق براي انسان لازم است. او مي‌گويد: «افراد بشر تندخو، شهوتران، لجوج و تا حدي ديوانه هستند و به علت ديوانگي‌هايشان برخود و بر ديگران مصيبت‌هايي وارد مي‌کنند که ممکن است منجر به بدبختي‌هاي هولناکي شود. با اينکه زندگي توأم با احساسات خطرناک است، ولي اگر بخواهيم زندگي بشر لطف خود را از دست ندهد احساسات هم بايد حفظ شود، ميان دو قطب احساسات و کنترل آنها تضادي وجود دارد. از همين تضاد دروني طبيعت بشر، احتياج به اخلاق احساس مي‌شود.»1
پس فضايل اخلاقي نه تنها سبب رستگاري در قيامت است، بلکه وسيله‌اي براي سعادت و خوشبختي در زندگي دنيا هم محسوب مي‌شود. اينجاست که به اهميت سخن حکمت‌آميز اميرمؤمنان علي (عليه‌السلام) پي مي‌بريم که مي‌فرمايد: «لوکنا لانرجوا جنة ولا نخشي ناراً ولا ثواباً ولاعقاباً لکان ينبغي لنا ان نطالب بمکارم الاخلاق فانها مما تدل علي سبيل النجاح»2 يعني اگر اميدي به بهشت و ثواب و ترسي از جهنم و عقاب نداشتيم، باز هم شايسته بود که ما در پي مکارم اخلاق باشيم، زيرا خوشبختي و سعادت را از اين طريق مي‌توان به‌دست آورد

شنبه 21 دی 1392  10:06 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

اهميت علم اخلاق

علم اخلاق از آن رو که فضيلت را از رذيلت و خير را از شر مي‌شناساند، همواره اهميت داشته است. در قرآن کريم هدف از فرستادن پيامبر (صلي‌الله‌عليه ‌وآله) تزکيه نفوس بيان شده است.3 و درسوره مبارکه شمس پس از يازده قسم، پروردگار مي‌فرمايد: «قد افلح من زکّها»4 يعني به تحقيق کسي که تزکيه نفس کرد، رستگار شد. از اين آيات استفاده مي‌شود که تهذيب نفس هر چند مراتبي دارد و برخي از آن واجب و برخي مستحب است، اما امري حياتي است که در اسلام جايگاه والايي دارد و پس از مسئله خدا و پيامبر (صلي‌الله‌عليه ‌وآله) نوبت به مسئله اخلاق مي‌رسد و اگر تهذيب و تزکيه نباشد چه بسا اعتقادات اصلي از دست برود.5

اختصاص يافتن بخش قابل توجهي از آيات قرآن کريم و روايات اهل‌بيت (عليهم‌السلام) به تعاليم اخلاقى، بيانگر اهميت مباحث اخلاقي است و از اين مهم‌تر، کامل ساختن مکارم اخلاق، غايت بعثت پيامبر اکرم(صلي‌الله‌عليه ‌وآله) معرفي شده است. آن‌حضرت مي‌فرمايد: «اني بعثت لاتمم‌ مکارم الاخلاق، عليکم بمکارم الاخلاق6 فان ربي بعثني بها»7 (مبعوث شدم تا مکارم اخلاق را تمام کنم، بر شما لازم است که به مکارم اخلاق عمل کنيد همانا خداوند متعال مرا براي مکارم اخلاق مبعوث گردانيد.) خداوند متعال سرچشمه تمام فضايل است و قرب و نزديکي به او از طريق متخلق شدن به اخلاق الهي امکان‌پذير است و هر فضيلتي آدمي را گامي به ذات مقدس نزديک‌تر مي‌کند.
در روايتي ديگر پيامبر اکرم(صلي‌الله‌عليه ‌وآله) فضايل اخلاقي را وسيله ارتباط بين خداوند متعال و بندگان معرفي کرده و مي‌فرمايد: «جعل الله سبحانه مکارم الاخلاق صلة‌ بينه وبين عباده فحسب احدکم ان يتمسک بخلق متصل بالله»8 يعني خداوند سبحان فضايل اخلاقي را وسيله ارتباط بين خود و بندگان قرار داد، همين بس که هر يک از شما دست به اخلاقي بزند، او را به خدا مربوط مي‌سازد.
سفارش ائمه (عليهم‌السلام) به کسب مکارم اخلاق خود دليلي بر اهميت آن است. علي (عليه‌السلام) به کميل مي‌فرمايد: «يا کميل مر اهلک ان يروحوا في کسب المکارم»9 يعني اي کميل خانواده‌ات را فرمان ده که روزها در پي تحصيل صفات پسنديده باشند.
کسب فضايل که گامي در جهت تأسي به الگوهاي راستين بشري و همانندي با پيامبران الهي است، لطف عظيمي از ناحيه پروردگار است و بايد آن را از خداوند متعال درخواست کرد. امام صادق (عليه‌السلام) مي‌فرمايد:« ان الله عزوجل خص رسله بمکارم الاخلاق فامتحنوا انفسکم فان کانت فيکم فاحمدوا الله واعلموا ان ذلک من خير و الا تکن فيکم فاسألوا الله و ارغبوا اليه فيها»10 (خداوند متعال رسولان خويش را به مکارم اخلاق مخصوص گردانيد، پس شما نيز خود را مورد آزمايش قرار دهيد و با انبياء مقايسه کنيد، اگر صفات حميده را در خود يافتيد، خداوند متعال را سپاس گوييد و بدانيد که براي شما پسنديده است و در غير اين صورت از خداوند طلب توفيق کنيد و از خود ميل و رغبت نشان دهيد که به مکارم اخلاق برسيد.)

شنبه 21 دی 1392  10:09 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

ضرورت توجه به اخلاق

 
بي‌شک تهذيب نفس و اصلاح آن نقش بسزايي در سعادت فردي و اجتماعي و دنيوي و اخروي دارد، به گونه‌اي که اگر انسان تمام علوم را تحصيل کند و همه طبيعت را به تسخير خود درآورد، اما از تسخير درون و تسلط بر نفس خود عاجز باشد، از رسيدن به کمال باز خواهد ماند. چه بسا نابساماني‌هايي که در سطح جهان پديد مي‌آيد و گرفتاري‌هايي که بشر امروزه با آن دست به گريبان است، ناشي از عدم توجه به مباحث اخلاقي ‌باشد.
جامعه‌هاي مترقي و به اصطلاح متمدن به سبب روگرداني از ارزش‌هاي اصيل انساني روز به روز به جاهليت نزديک‌تر مي‌شوند و نور معنوي که سبب روشنايي دل‌هاست، جاي خود را به تيرگي مي‌دهد و قلب‌ها زنگار فراموشي موازين اخلاقي مي‌گيرد و مسلمانان به‌ علت عمل نکردن به معارف بلند اسلام، هر روز گرفتار مشکلاتي هستند. احياي ارزش‌هاي اصيل اخلاقي و بازگشت به اصول فراموش‌شده اسلامي شرط لازم حاکميت بخشيدن اسلام در جامعه‌هاست.
فراگيري و عمل به اخلاق، افراد بشر را از هرگونه عيب و نقص منزه و مبرا ساخته و او را به اوج مکارم اخلاق مي‌رساند، نيروهاي سرکش نفس را مهار و رام مي‌کند و آنها را در مسير حکمت و عدالت و عفت تقويت مي‌کند تا به پايه مکارم اخلاق برسند.
علم اخلاق معادن مکنون در سرزمين نفس را استخراج مي‌کند و آنها را به صورت مکارم اخلاق در مي‌آورد و براي بهره‌برداري عمومي آماده مي‌سازد. همين علم است که نهال گل‌هاي زيبا و معطر را در صفحه نفس مي‌نشاند و بهشت برين از مکارم اخلاق را در آن به‌وجود مي‌آورد.
مکارم اخلاق علاوه بر آنکه صاحبش را به عالي‌ترين درجات انسانيت مي‌رساند و بر ديگران برتري مي‌دهد، در آخرت هم او را به عالي‌ترين درجات بهشت ارتقاء خواهد داد. از اين رو لازم‌ترين علمي است که بايد آن را فراگرفت. امام‌‌ کاظم (عليه‌السلام) در سخني زيبا، ضرورت فراگيري اين علم را بيان مي‌کند و مي‌فرمايند: « الزم العلم ما ذلک علي صلاح قلبک و اظهر لک فساده»11 (لازم‌ترين علم‌ها براي تو، آن علمي است که دل و ضميرِ وجودت را اصلاح کند و فساد اخلاق تو را ظاهر سازد.)
 
 
شنبه 21 دی 1392  10:10 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

رسالت اخلاق

 
امتياز و برتري انسان بر ساير موجودات، همانا عقل و قوه استدلال اوست. از طرفي هر فرد از افراد انسان با غرايزي همانند حب ذات، ميل به کمال، استخدام ديگران، علاقه به مال و مقام و غير اينها آفريده شده است . اين غرايز که ضامن بقاي انسان و سرچشمه هر نوع تحرک وجنبش حياتي او هستند، آن‌چنان در روان آدمي ريشه دارند که گاهي سرنوشت او را به دست گرفته وخط و مشي زندگي او را تعيين مي‌کنند و با قدرت و سرکشي خيره‌کننده‌اي از نفوذ و بينايي عقل کاسته و آن را محدود مي‌سازند. اينجاست که نقش اخلاق در زندگي و لزوم رهبري صحيح غرايز روشن و مسئوليت علماي اخلاق ارزيابي مي‌شود. پس شکوفايي انسانيتِ انسان به عنوان رسالت اخلاق معرفي مي‌گردد. علي (عليه‌السلام) در کلامي زيبا مي‌فرمايند: « فمن تخلق بالاخلاق النفسانية فقد صار موجوداً بما هو انسان دون ان يکون موجوداً بما هو حيوان.»12 (کسي که خود را به اخلاق بيارايد و شخصيت خويش را بپرورد انسان است و گرنه حيوان خواهد بود.)
رسالت علم اخلاق اين است که با شناسايي استعدادهاي گوناگون انسان و فضايل و رذايل روح آدمى، چگونگي ايجاد تعادل در ميان اميال گوناگون و راه و روش تربيت نفس را ميسر سازد، به گونه‌اي که انسان بتواند به کمال شايسته خود نايل شود. تفسير واقعي اين کمال و سعادت به آن است که انسان به قدر ظرفيت و استعداد خود، چه در صفات نفساني و چه در حوزه رفتارى، جلوه اسماء و صفات الهي گردد، تا درحالي که همه جهان طبيعي به تسبيح جمال وجلال خداوند متعال مشغول‌اند، انسان با اختيار و آزادي خويش، مقرب‌ترين و کامل‌ترين و گوياترين مظهر الهي باشد.
پس مي‌توان چنين نتيجه گرفت که رسالت علم اخلاق شناسايي خلق‌هاي پسنديده و خوي‌هاي ناپسند و راه پيراستن نفس از خلق‌هاي ناپسند و روش آراستن نفس به سجاياي پسنديده است. حال که اهميت و رسالت اخلاق روشن شد به تعريف آن مي‌پردازيم.
 
 
شنبه 21 دی 1392  10:10 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

تعريف اخلاق

 
 
ماده «خَلق» (بالفتح) به معناي صورت ظاهري است و «خُلق» (بالضم) به معناي صورت باطني است. صورت باطني انسان همچون صورت ظاهري‌اش داراي هيئت و ترکيبي زشت يا زيباست. راغب در مفردات هر دو را (خَلق و خُلق) در اصل يکي مي‌داند، لکن «خَلق» (‌بالفتح) را مخصوص شکل‌ها و هيئت‌هايي مي‌داند که باچشم و بصر درک مي‌شوند و «خُلق» (بالضم) را به سجايا و قوايي که با بصيرت قابل درک‌اند.13
مجمع‌البحرين «خُلق» (بالضم) را به سجيه و کيفيت نفساني که افعال از آن به آساني صادر مي‌شود، معنا کرده‌ است.14
علماي اخلاق براي آن تعاريفي ذکر نموده‌اند. ابن مسکويه چنين مي‌گويد:«خلق همان حالت نفساني است که انسان را به انجام کارهايي دعوت مي‌کند، بي‌آنکه نياز به تفکر و انديشه داشته باشد.»
پس سلسله صفاتي که در نفس و روح انسان ثابت و ريشه‌دار است و به صورت ملکه شده و به راحتي منشأ صدور اعمال خوب يا بد مي‌شود، اخلاق ناميده مي‌شود. گاهي اين افعال و اعمال شرعاً و عقلاً پسنديده است که به آن اخلاق نيکو و گاهي ناپسند است که به آن اخلاق بد مي‌گويند.15
 
 
شنبه 21 دی 1392  10:11 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

موضوع علم اخلاق

موضوع هر علم عبارت است از آن حقيقت کلي که محور تمام مسائل آن علم است. موضوع علم اخلاق، نفس ناطقه و جان است، اما نه از آن جهت که نفس مجرد يا مادي است، بلکه از اين جهت که از اين نفس انساني با اراده و اختيار خودش افعالى، اعم از نيک و بد، صادر مي‌شود. حقيقت انسان نفس اوست و رسوخ خلقي خاص در نفس انسانى، سبب انجام کرداري نيک يا بد خواهد شد. اگر شرافت و اهميت هر علمي به شرافت موضوع آن باشد، بي‌ترديد پس از علم خداشناسي شريف‌ترين علمي که جامعه بشري به آن نياز دارد، علم اخلاق است، زيرا پس از آفريدگار که موضوع خداشناسي است هيچ موجودي به شرافت جان و نفس آدمي نيست.
آيا اخلاق قابل تغيير است؟
برخي بر اين عقيده هستند که مباحث اخلاقي و تربيتي بي‌فايده است، چرا که علم اخلاق رسالتش تغيير خلق و خوي‌هاي بد به نيک است و اين در صورتي ثمربخش است که اخلاق قابل تغيير باشد و لکن خلق قابل تغيير نيست. بطلان اين عقيده واضح است چون لازمه عدم تغيير اخلاق اين است که مسئله بعثت انبيا و نزول کتب آسماني لغو و بيهوده باشد و ما در اعمال خود مجبور باشيم، درحالي‌که همه براي هدايت و تربيت انسانهاست و اگر تغيير اخلاق امکان نداشت، چرا بخش عمده‌اي از تعاليم انبيا را اخلاقيات تشکيل مي‌دهد؟ حال براي آگاهي از اين عقيده به نمونه‌هايي از استدلال‌هاي آنان اشاره مي‌کنيم؛
1. خلق از جنس خلقت و آفرينش است و همان‌گونه که نمي‌توان خَلق را تغيير داد، تغيير خُلق هم ممکن نيست، چرا که خُلق صورت باطني انسان است و تغيير ندادن صورت باطني هم مثل تغيير ندادن صورت ظاهري است.
پاسخ اين استدلال اين است که به طور کلي موجودات جهان بر دو گونه‌اند: اول آنها که به صورت متکامل خلق شده‌اند و انسان در آفرينش و در تغيير و تبديل آنها دخالتي ندارد. مثل اعضاي بدن انسان که از نظر خَلق‌ بالفعل به دنيا آمده يعني در عالم رحم بدون اختيار او خلقتش تمام شده است. دوم موجوداتي که ناقص هستند، ولي وجود ناقص آنها استعداد کمال دارد، مثل هسته خرما که سعي انسان آن را تبديل به درخت خرما مي‌کند. خُلق و خوي انسان از همين قسم است. يعني انسان از نظر خُلق بالقوه به دنيا مي‌آيد و خودش بايد خُلق خود را بسازد و اين وجه تمايز انسان با حيوان است، چرا که حيوان وقتي متولد مي‌شود از نظر جسمي و خصلت‌هاي روحى، بالفعل متولد شده و تا آخر هم همين طور است و تنها اندکي تغييرپذير است. انسان از نظر جسمي کامل به دنيا مي‌آيد و عضوي ناتمام نمانده که در دنيا بخواهد کامل شود. اما روح، يک منزل نسبت به جسم عقب‌تر است، يعني جسم او در مرحله رحم تمام مي‌شود و روحش در دنيا بايد تمام شود.16 پس تغيير اخلاق ممکن است، چرا که استعداد و تغيير در آن راه دارد.
2.حسن خُلق وقتي حاصل مي‌شود که غضب و شهوت و حب دنيا و امثال اينها ريشه‌کن شود، و ريشه‌کن کردن اينها محال است چون اين اميال براي بهره‌مندي از نعمت‌هاي دنيا و بقاي نسل است و انسان در دنيا نمي‌تواند از اين اميال قطع نظر کند، پس تغيير اخلاق ممکن نيست. اين استدلال را چنين پاسخ مي‌دهيم که انسان مکلف به ريشه‌کن ساختن غضب و شهوت نيست، چون اگر شهوت نباشد نسل منقطع مي‌شود و اگر غضب نباشد انسان ضرري را نمي‌تواند از خود دفع کند. آنچه از بشر خواسته شده است، اين است که اين غرايز را در حد اعتدال نگه دارد و در محدوده عقل و شرع آنها را به کار بندد.17 در حقيقت رسالت اخلاق هم اين است که از افراط و تفريط جلوگيري کند.
3. دگرگوني اخلاق به واسطه عوامل بيروني از قبيل تأديب و نصيحت و موعظه است و هنگامي که اين عوامل زايل گردند، انسان به اخلاق اصلي خود باز مي‌گردد، پس تغيير اخلاق ممکن نيست.
در پاسخ مي‌گوييم گاهي عوامل بيروني آنقدر قوي هستند که ويژگي‌هاي ذاتي را به کلي دگرگون مي‌سازند. تاريخ نشان مي‌دهد که بسياري بر اثر تربيت، به کلي خوي خود را تغيير دادند و افرادي که روزي در صف دزدان قهار بودند، به عابدان مبدل گشتند.18
4. احاديثي از پيامبر اکرم (صلي‌الله‌عليه ‌وآله) نقل شده که عدم تغيير اخلاق را تأييد مي‌کند. آن حضرت مي‌فرمايند: «الناس معادن کمعادن الذهب والفضة خيارهم في الجاهلية خيارهم في الاسلام»19 (مردم همچون معدن‌هاي طلا و نقره‌اند، بهترين آنان در زمان جاهليت بهترين آنان در اسلام‌اند. در روايتي ديگر مي‌فرمايند: « اذا سمعتم بجبل زال عن مکانه فصدقوا و اذا سمعتم برجل زال عن خلقه فلاتصدقوا فانه يصير الي ما جبل عليه»20 (هرگاه بشنويد که کوهي از جايش حرکت کرده، تصديق کنيد، اما اگر بشنويد کسي اخلاقش تغيير يافته تصديق نکنيد، چرا که به همان فطرت خويش باز مي‌گردد.)
جواب به اين روايات بيانگر اين نکته است که روحيات مردم متفاوت است، يعني چون معدن طلا و نقره هستند و اين قابل قبول است. ولي اين مسئله دليل بر عدم تغيير روحيات نمي‌شود، بلکه اين‌گونه صفات روحي در حد مقتضي است نه علت تامه. اين روايات ناظر به غالب مردم است نه همه مردم، چرا که افرادي را مي‌بينيم که با تغيير اخلاق، راه خود را تغيير داده و تا پايان عمر بر آن باقي مي‌ماندند.
 
 
شنبه 21 دی 1392  10:12 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

تاريخچه علم اخلاق

رسولان و انبياي الهي علاوه بر دعوت مردم به توحيد و خدا پرستي آنان را به اخلاق صحيح نيز راهنمايي مي‌کردند. حضرت آدم (عليه السلام) سفارش‌هايي به فرزندان خود داشت و ساير پيامبران الهي هم به تکميل اخلاق پرداختند، تا آنجا که بخش عظيمي از دستورات حضرت عيسي (عليه السلام) را مباحث اخلاقي تشکيل مي‌دهد. در ميان فلاسفه هم بزرگاني چون سقراط، ارسطو و افلاطون به مباحث اخلاقي توجه داشتند. تا آنکه پيامبر اکرم(صلي‌الله‌عليه ‌وآله) مبعوث به رسالت شد و غايت بعثت او اتمام مکارم اخلاق بود. عالمان و حکيمان مسلمان با الهام گرفتن از تعاليم قرآن کريم و سنت پيامبر(صلي‌الله‌عليه ‌وآله) از روزگار صحابه، همواره به مباحث اخلاقي توجهي ويژه داشته‌اند. کهن‌ترين نمونه‌هاي انديشه اخلاقي و قديمي‌ترين متون اخلاقي نامه‌هايي از امام علي (عليه السلام) است که صحت صدور آنها از سندي کافى، برخوردار است. پس اولين کسي که علم اخلاق را تأسيس کرد اميرمؤمنان علي(عليه‌السلام) است که نامه معروفش به فرزند بزرگوار خود امام مجتبي(عليه السلام) پيش از پرداختن به مواعظ، مباحثي کلي درباره تزکيه نفس مطرح کرده و اساس و ريشه مسائل اخلاقي را تبيين فرموده و ملکات فضيلت و صفات رذيلت را به عالي‌ترين وجه تحليل کرده است. نخستين کسي که کتابي به عنوان «علم اخلاق» نوشت اسماعيل بن مهران ابي‌نصر سکوني بود که در قرن دوم مي‌زيست. کتاب او به نام صفة المومن و الفاجر نام دارد. از اصحاب پيامبر (صلي‌الله‌عليه ‌وآله) که در پايگيري نخستين مکاتب اخلاقي نقش مؤثر ايفا کردند هرچند که کتابي تأليف نکرده‌اند مي‌توان از سلمان فارسي که علي(عليه السلام) او را همانند لقمان حکيم مي‌دانست، نام برد. نقش ابوذر غفاري که عمر خود را در ترويج اخلاق اسلامي گذراند و خود نمونه اتم آن بود و در زهد و دنيا پرهيزي و اقامه حق و عدالت‌خواهي شهره بود، حائز اهميت است. افرادي چون عمار ياسر، نوف بکالى، محمد بن‌ ابي‌بکر و جارود بن منذر در ترويج مکارم اخلاقي داراي نقش اساسي بودند. حذيفة بن منصور از ياران امام باقر وامام صادق و امام کاظم (عليهم السلام) بود و نبوغ خود را در مکارم اخلاق و تهذيب نفس نشان داد. همچنين عثمان ‌بن سعيد عَمرى، که از وکلاي چهار گانه معروف ولي عصر «عجل‌ الله‌ تعالي فرجه الشريف» بود، از بزرگان و مروجان اخلاق محسوب مي‌شود.21

شنبه 21 دی 1392  10:12 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

سيري در کتب اخلاقى

در طول تاريخ اسلام به دليل اهميت مباحث اخلاقي کتب و مجموعه‌هاي بزرگي درباره علم اخلاق و تزکيه نفس تدوين شده‌است. که از ميان انبوه کتب به برخي از آنها اشاره مي‌کنيم:
1. در قرن سوم جعفر بن احمد قمي يکي از علماي بزرگ آن عصر، کتاب «المانعات من دخول الجنة» را تأليف کرد.
2. « وسائل اخوان الصفا وخلان الوفا» در قرن چهارم هجري به دست گروهي به نام اخوان الصفا که به خواست خودشان ناشناخته ماندند، نگاشته شد. آنان رساله‌ها را مشتمل بر خلاصه علوم زمانشان نگاشتند. هدف آنان مطابق آنچه بيان کرده‌اند پاک ساختن شريعت از اوهام و خرافات بوده است. مباحث اخلاقي آنان جنبه‌هاي ‌نظرى، عقلى، ذوقي و عرفاني دارد.
3. علي بن احمد کوفي «کتاب الآداب و مکارم‌الاخلاق» را در قرن چهارم به رشته تحرير درآورد.
4. «السعادة و الاسعاد في السيرةالانسانيه» را شيخ ابوالحسن عامري نيشابوري (متوفاي381 ه‌ ق) نگاشت. او از نخستين محققاني بود که درباره اخلاق کتابي مستقل تأليف کرد. او در کتاب خود از مفاهيم اخلاقي موجود در کتاب‌هاي افلاطون و‌ ارسطو اقتباس کرد و آنها را با نکات عقلى و پندهاي حکمت‌آموز آميخت.
5. کتاب «طهارة نفس يا تهذيب الاخلاق و تطهير الاعراق»، نوشته ابن سکويه (متوفاي قرن پنجم) از کتب معروف اين فن است. شيخ ابوعلي‌سکويه از بزرگ‌ترين فلاسفه اسلامي و اولين کسي است که درباره اخلاق از ديدگاه عقلى محض بحث کرده است. موضوع کتاب او «خوشبختي» است و در هفت باب تنظيم شده و مجموعه‌اي از آراي اخلاقي افلاطون، ارسطو، جالينوس و احکام شريعت اسلامي است. بر اساس ديدگاه او اخلاق از نفس و جان آدمي نشئت مي‌گيرد و از اين رو در آغاز کتابش درباره شناخت نفس و قواي نفس سخن گفته است. کتاب‌هاي ديگر هم در علم اخلاق داشته است که مي‌توان از آداب العرب والفرس، الفوز الاکبر، الحکمة الخالدة نام برد.
6. «احياء علوم‌ الدين» مهم‌ترين کتاب و اثر ابوحامد محمد بن غزالي طوسي (505 - 450 ه . ق) است، که مجموعه‌اي اخلاقي است. اين کتاب شامل چهار بخش است که عبارت‌اند از عبادات، عادت‌ها، مُهلِکات، منجيات و در صدر همه اينها کتاب علم و دانش قرار دارد. او خلاصه‌اي از اين کتاب را به نام کيمياي سعادت به زبان فارسي نوشت و کتاب‌هاي نصحةالملوک و معراج السالکين از کتب اخلاقي او به شمار مي‌آيد.
7. کتاب «تنبيه الخاطر و نزهة الناظر» نوشته ورام بن ابي فوارس از علماي قرن ششم از کتب معروف اخلاقي است که به عنوان مجموعه ورام شهرت دارد.
8. کتاب «اخلاق ناصري»، « اوصاف الاشراف» و «آداب المتعلمين» از آثار معروف خواجه نصيرالدين طوسي در علم اخلاق، در قرن هفتم است.
9. « المحجة البيضاء في تهذيب الاحياء» نوشته محمد بن مرتضي مشهور به مولي محسن فيض کاشاني (1006 ه‍ .ق) است. او از شاگردان صدرالمتالهين و داماد ايشان است. اين کتاب در حکم پاک‌سازي و تصحيح احياء علوم الدين غزالي است.
01. «جامع السعادات» نوشته شيخ بزرگ و حکيم و عارف مولي محمدمهدي نراقي (1209 1128 ه‍ .ق) است. اين کتاب بهترين و کامل‌ترين کتاب در موضوع علم اخلاق است.
کتاب‌هاي ديگر مانند ارشاد ديلمى، مصابيح القلوب سبزوارى، مکارم الاخلاق حسن‌ بن‌امين‌الدين، الآداب الدينيه طبرسي و معراج السعادة و اخلاق بشر و غير اينها در علم اخلاق تدوين يافته است.22

شنبه 21 دی 1392  10:14 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

پي‌نوشت‌ها: (نياز انسان به اخلاق -الی- سيري در کتب اخلاقى)

 
پي‌نوشت‌ها:
1. عبدالله، نصرى، خدا در انديشه بشر، ص288، به نقل از اخلاق و سياست در جامعه، ص20
2. مستدرک الوسايل،‌ ج11، ص193.
3. سوره جمعه آيه2
4. سوره شمس آيه9
5. مجله معرفت، شماره13 ص18
6. بحار، ج67، ص 372.
7. وسايل، ج 8، ص.522
8. ميزان الحکمة، ج3، ص149.
9. نهج البلاغه، حکمت 257.
10. بحار، ج67، ص371.
11. مستدرک الوسايل، ج12، ص166
12. مستدرک سفينه البحار، ج8 ،ص311.
13. مفردات راغب، ص159، ماده«خلق»
14. مجمع البحرين، ج1، ص693، ماده«خلق»
15. اخلاق شبر، ص31و درسهاي اخلاق اسلامى، محمدي گيلانى، ص23و اخلاق در قرآن، مکارم شيرازى، ج1، ص24
16. اخلاق شبر، ص35 و آشنايي با قرآن، شهيد مطهرى، ج8، ص248.
17. اخلاق شبر، ص35.
18. اخلاق در قرآن، مکارم شيرازى، ج1، ص33.
19. بحار، ج64،ص121.
20. کنز العمال، ج3، ص403
21. اقتباس از تأسيس الشيعه لعلوم الاسلام، سيد حسن صدر، ص420 404 و دايرة المعارف بزرگ اسلامى، ج9،ص229 و اخلاق درقرآن، مکارم شيرازى، ج1، ص41 .
22. اقتباس از الذريعه، ج 1، ص375370 و ج5، ص58 و ج20، ص145و اخلاق درقرآن مکارم شيرازى ج1ص42و کاوشي نو در اخلاق اسلامي، حسين مظاهرى، ص1614
----
پديدآورنده: مهدي جعفري
 
 
شنبه 21 دی 1392  10:16 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

سکينه‌ي دل و جان

لااله الا الله
سکينه‌ي دل و جان لااله الا الله نتيجه‌ي دو جهان لا اله الا الله
زبان حال و مقال همه جهان گويد به آشکار و نهان لا اله الا الله
به گوش جان رسدم اين سخن به هر لحظه ز جزو جزو جهان لا اله الا الله
ز شوق دوست ببانگ بلند مي‌گويد همه زمين و زمان لا اله الا الله
تو گوش باش که تا بشنوي ز هر ذره چو آفتاب عيان لا اله الا الله
همين نه مؤمن توحيد مي‌کند بشنو ز سومنات مغان لا اله الا الله
نوشته‌اند به گرد عذار مغبچگان به خط سبز عيان لا اله الا الله
جمال و زيب بتان غمزه‌هاي معشوقان به رمز کرد بيان لا اله الا الله
به گلستان گذري کن به برگ گل بنگر ز رنگ و بوي بخوان لا اله الا الله
به باغ بنگر و آثار را تماشا کن شنو ز سرو روان لا اله الا الله
گذر به کوه بکن يا برو به دريا باز شنو ز گوهر و کان لا اله الا الله
به برّ و بحر گذر کن به خشک و تر بنگر شنو ز اين و ز آن لا اله الا الله
به گوش و هوش تو آيد به هر طرف که روي اگر چنين و چنان لا اله الا الله
بکن تو پنبه‌ي غفلت زگوش و پس بشنو ز نطق خرد و کلان لا اله الا الله
به بحر وحدت در رو به ناله‌ي بم و زير برآر از ته جان لا اله الا الله
همين نه ورد زبان کن زجان و دل ميگوي به ناله و به فغان لا اله الا الله
سرود اهل معاصيست نغمه‌ي دف و چنگ سرود متقيان لا اله الا الله
سحر زهاتف غيبم ندا به گوش آمد که ايها الثقلان لا اله الا الله
ميان صوفي و پير مغان سخن مي‌رفت چه گفت پير مغان لا اله الا الله
ز پير ميکده کردم سؤالي از توحيد به باده گفت بدان لا اله الا الله
به گفتن دل و جان (فيض) اقتصار مکن بگو به نطق و زبان لا اله الا الله
ديوان ملامحسن فيض کاشاني

شنبه 21 دی 1392  10:17 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

گام نخست

اشاره:
پس از پيروزي شکوهمند انقلاب اسلامى، جامعه ما و به وي‍‍ژه نسل جوان، اقبال فراواني نسبت به اخلاق، معنويت و خود سازي از خود نشان داده و مي دهد. پرسشهاي فراوان آنان پيرامون مسايل اخلاقي و معنوي از يک سو، و استقبال کم نظير از کتابهايي که در اين حوزه نگاشته مي شود از سوي ديگر، بر اين امر گواهي ميدهد. با وجود اين اقبال و استقبال، متأسفانه شاهد آن هستيم که پيدا نکردن پاسخ مناسب براي پرسشهاي پيش رو، و دست نيافتن به راه کارهاي عملي مناسب، به هدر رفتن انرژى، توان و فرصت جواني و در نتيجه سرخوردگي بسياري از جوانان را به دنبال داشته است.

شنبه 21 دی 1392  10:17 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

سؤال

 
سؤالي که مطرح است اين است که به نظر جنابعالى، نخستين گام در باب خودسازي و اخلاق عملي که بتواند سنگ بناي استواري براي حرکت معنوي جوانان به حساب آيد و هر چه بيشتر و بهتر راه را براي سالک اين طريق هموار سازد چيست؟ در اين زمينه چه توصيه هايي را ارائه مي فرماييد؟
 
 
شنبه 21 دی 1392  10:18 AM
تشکرات از این پست
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

پاسخ اول

پاسخ اول
وسعت عالم غيب بگونه‌اي است که علماي بزرگ اخلاق و مشاهير اهل معني باز خود را در گام نخست مي دانسته‌اند و اين، يا به خاطر بزرگواري و شکسته‌نفسي آنان بوده و يا به دليل مراتب بي‌نهايت رشد انساني در محدود‌ه‌ي بي‌انتهاي ملکوت بوده؛ خدا دانا است .
ابتدا بايد فرض را بر آن بگيريم که ما هدف را دانسته‌ايم و مقصد را شناخته‌ايم؛ چون بدون هدفي روشن و شفّاف، گام نخست معني ندارد . فرض بر آن است که مقصد، مقام قرب حضرت ربوبي است. هدف، رسيدن به بالاترين مراتب کمال آدمي است . بيرون آمدن از نفس امّاره‌ي بالسوء و اتصاف به نفس مطمئنّه است، خروج از دائره‌ي شهوات و اتصاف به صفات ملکوتي است، طهارت نفس و صاحبِ نفسي قدسي شدن است، و خلاصه، هدف، تقرب به خدا و محرم خلوتخانه‌ي معارف حضرات محمّد و آل محمّد سلام الله عليهم اجمعين است .
آرى، براي رسيدن به اين مقصود، بايد از راه‌کارهاي درمانيِ ارائه شده از قرآن و سنن و سيره‌ي حضرات معصومين سلام الله عليهم استمداد جست؛ بايد ديد که حواريين و شاگردان و اصحاب اهل بيت سلام الله عليهم چه مي‌کرده‌اند و چه مي‌گفته‌اند دستورالعمل‌هاي سلوکي را بايد از دل قرآن و روايات ا هل‌بيت عليهم السلام بيرون آورد. آنها کلامشان نور است، و امرشان رشد، و سفارششان تقوا و مراعات حدود الهى.
براي گام نخست، اگر نگاهي به دستورالعملهاي اکابر اهل معني و علماي خود‌ساخته و بي‌توجه به دنيا بياندازيم و بخواهيم گام نخست را با عباراتي کوتاه و برگرفته از جملات گرانقدر آنها بيان کنيم، بايد بگوييم «عمل به واجبات شرع مقدّس» و «ترک محرّمات الهي» گام نخستي است که سالکِ سلوکِ واديِ معرفت را از آن گريزي نيست و دنباله‌ي مطلب که در گام نخست ضرورت دارد، حتي الامکان «انجام مستحبات» و« ترک مکروهات» است .
به فرمايش استادِ اساتيدِ اخلاق، مرحوم ملا حسينقلي همداني (رحمة الله عليه) که مضموني چنين دارد :
انسان در اين راه، اگر به نور ايمان راه پيدا کرد، مي بيند که ارتکاب يا التزام به بعضي مکروهات مانند بلند گذاشتن شارب يا نخوردن گوشت مدّت طولانى، دل انسان را تاريک مي‌کند.
اين سخن مرد بزرگي است که افرادي مثل مرحوم آيت‌الله قاضي افتخار آن را داشته‌اند که شاگردِ شاگردِ اين بزرگمرد بوده باشند. پس گام نخست مراعات حدود الهى، يعني «انجام واجبات» و «ترک محرمات» و انجام مستحبّات و ترک مکروهات در حدّ توان است.
جعفر ناصرى

شنبه 21 دی 1392  10:19 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها