0

هفته نوزدهم:...( " دوری از اسراف ")...

 
saharjoon
saharjoon
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 196
محل سکونت : تهران

پاسخ به:هفته نوزدهم:...( " دوری از اسراف ")...

امام صادق(ع)فرمود : اسراف کننده را سه نشانه است : چیزهائی که می خرد و می پوشد و می خورد که در شآن او نیست.

دوشنبه 23 دی 1392  8:40 AM
تشکرات از این پست
hoseinh1990 omiddeymi1368
saharjoon
saharjoon
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 196
محل سکونت : تهران

پاسخ به:هفته نوزدهم:...( " دوری از اسراف ")...

از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود : میانه روی را خداوند متعال دوست دارد و اسراف و زیاده روی مورد خشم اوست حتی اگر اسراف در انداختن هسته خرمایی باشد که قابل مصرف است یا زیادی آبی که خورده شده باشد

دوشنبه 23 دی 1392  8:40 AM
تشکرات از این پست
hoseinh1990 omiddeymi1368
saharjoon
saharjoon
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 196
محل سکونت : تهران

پاسخ به:هفته نوزدهم:...( " دوری از اسراف ")...

امام حسن عسگری (ع) فرموده است : جود و سخا اندازه ای دارد که اگر از آن تجاوز کند اسراف میشود ، احتیاط و محکم کاری اندازه ای دارد که اگر از حدش فزونتر شد ترس خواهد بود ، صرفه جویی و اعتدال در صرف مال اندازه ای دارد که اگر از آن بیشتر شود بخل است و شجاعت و دلیری اندازه ای دارد که اگر از حدش بگذرد تهور و بی باکی خواهد بود.

دوشنبه 23 دی 1392  8:41 AM
تشکرات از این پست
hoseinh1990 omiddeymi1368
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:هفته نوزدهم:...( " دوری از اسراف ")...

اسراف نه تنهادرموردموادغذایی مشاهده می شودبلکه درموردکاغذهم مشهوداست البته بنده وهمکارانم برای رفع این مهم ازنامه های تایپ شده درنمای پشت آن واسه تهیه مینوت نامه وچرک نویس استفاده می کنیم تادرحدی ازاسراف جلوگیری کنیم خداکنه همه مردم هم ازاین شیوه استفاده نمایندوکاغذی که باقیمت بالاوازطریق واردات واردکشورمون میشه هدرنرود.باتشکر

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

دوشنبه 23 دی 1392  9:22 AM
تشکرات از این پست
hoseinh1990 omiddeymi1368
mahdi1379
mahdi1379
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 62
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:هفته نوزدهم:...( " دوری از اسراف ")...

اسراف و صرفه جويي در فرهنگ اسلامي

در مقاله حاضر نويسنده با بررسي مقوله اسراف و صرفه جويي از ديدگاه آيات و روايات، بر ضرورت فرهنگ سازي براي صرفه جويي و قناعت در جامعه تأكيد كرده است كه آن را با هم از نظر مي گذرانيم.

¤¤¤
مسأله اسراف و قناعت از مفاهيم و گزاره هاي مورد اهتمام دين مبين اسلام است كه در آيات قرآني و روايات اهل بيت(ع) بر روي اين دو موضوع تأكيدات فراوان صورت گرفته است.

معني و مفهوم اسراف

«اسراف در لغت به معني تجاوز و زياده روي است و بنابراين در امور اعتقادي و همچنين در تمام افعال و اعمال انساني متصور است. اسراف در عقيده آن است كه انسان درباره خود يا ديگري چيزي را كه دروغ و سزاوار نيست، معتقد شود، مانند اعتقاد فرعون به ربوبيت خودش كه گفت: براي شما غير از خودم خدائي نمي شناسم» (قصص.38) و پروردگار عالم او را از مسرفين خواند. (يونس.83) يا اينكه آنچه را كه سزاوار تصديق و اعتقاد است باور نكنند مانند اعتقاد به خدا و نبوت پيغمبران و امامت ائمه و معاد و... چنانچه در قرآن مجيد مي فرمايد: و اينچنين جزا مي دهيم كسي را كه از حد بگذراند (اسراف كند) و به آيات پروردگارش ايمان نياورد و عذاب آخرت سخت تر و باقي تر است.»(1)
موضوع صرفه جويي به قدري در اسلام اهميت دارد كه علماي اخلاق تأكيد مي كنند: «سزاوار است مؤمن در امور مباح هم سعي كنند كه اسرافي از آنها سر نزند، مانند اسراف در خواب، بيداري، حرف زدن و خوردن، چنانكه در حديث است خدا هر پرخور و پرخوابي را دشمن مي دارد.(2)
فرهنگ ديني ما به خوبي ابعاد و انواع مختلف اسراف را ترسيم مي كند و به انسان مسلمان مي آموزد كه چگونه خود را از سقوط در اين ورطه حفظ كند. يكي از علماي اخلاق اسلامي در تعريف اسراف و انواع آن مي گويد:
«اسراف، به معناي تجاوز از حد و زياده روي كردن است و آن يا از جهت كميت است كه صرف كردن مال است در موردي كه سزاوار نيست هر چند به مقدار درهمي باشد و يا از جهت كيفيت است و آن صرف كردن مال است در موردي كه سزاوار است، لكن بيشتر از آن چه شايسته است و از همين رو بعضي صرف مال را در موردي كه سزاوار نيست تبذير گفته اند و صرف مال را در زيادتر از آنچه سزاوار مي باشد، اسراف دانسته اند.(3)

اسراف در قرآن و روايات

آيات قرآن درباره نكوهش اسراف و تبذير و ارزش و جايگاه ميانه روي و بهره گيري صحيح از نعمت هاي الهي به اندازه اي روشن و واضح است كه ما به عنوان يك مسلمان بايد به چنين مكتب دقيق و اخلاقي افتخار كنيم.
قرآن در جاي جاي خود به مسئله اسراف اشاره مي كند و اسراف كننده را مورد سرزنش قرارمي دهد، برخي از اين آيات عبارتند از:
-«خداوند كسي را كه اسرافكار و بسيار دروغگوست، هدايت نمي كند.» (غافر.8)
-«اسرافكاران اهل آتش جهنم هستند.»(غافر.43)
-از نعمت هاي الهي بخوريد و بياشاميد، اما اسراف نكنيد كه خداوند مسرفان را دوست نمي دارد.» (اعراف.31)
-(بندگان خداوند) كساني هستند كه هرگاه انفاق كنند، نه اسراف مي نمايند و نه سختگيري، بلكه در ميان اين دو، حد اعتدالي دارند.»(فرقان.67)
-«و اسراف نكنيد كه خداوند مسرفان را دوست ندارد.» (انعام.141)
قرآن كريم مسئله اسراف را در معناي بسيار وسيعي به كار برده است و همانگونه كه در روايات نيز عنوان شده اسراف مراتب مختلفي دارد، اسراف در مرتبه اي مختص خوردن و آشاميدن است و در جايي ديگر فرعون نيز در رتبه اسرافكاران قرارمي گيرد، قرآن به انسان هايي كه زياده روي و اسراف مي كنند توصيه مي كند كه از راهي كه در پيش گرفته اند، بازگردند و از رحمت و بخشش الهي مأيوس نشوند.
خداي متعادل در آيه27 سوره بني اسرائيل نيز اين گونه تكليف مسئله اسراف و تبذير را روشن مي سازد كه: «اسراف مكن و مال خودت را پراكنده مساز، به درستي كه اسراف كنندگان برادران شياطين هستند و شيطان به پروردگارش سخت (منكر) و كفران كننده است.» فرهنگ اسلامي همانگونه كه ديديم زياده روي در مصرف و استفاده از نعمت هاي مادي را از پائين ترين مراتب اسراف مي داند، در حاليكه دايره اين موضوع در اسلام بسيار گسترده است، تا جائيكه بحث از اسراف در عقايد و اعمال نيز به ميان مي آيد.
احاديث و اخبار درنكوهش اسراف از ائمه شيعه بسيار نقل شده و به جرأت مي توان گفت كه در هيچ مذهب ديگري به اين اندازه درباره مسئله ميانه روي و اعتدال در مصرف تأكيد نشده است، نگاهي به روايات زير اين مسئله را بيشتر آشكار مي سازد.
امام كاظم(ع) در وصيت نامه اي به هشام مي فرمايد: يكي از لشكريان عقل ميانه روي و از لشكريان جهل زياده روي است.(4)
اميرالمؤمنين علي(ع) فرمودند: «زياده روي و اسراف مكن، زيرا بخشش اسراف كار مورد ستايش نيست و تنگدستي او هم مورد ترحم واقع نمي شود.(5)
رسول خدا نيز در اين باره اينچنين مي فرمايد (السرف يورث الفقر»(6) زياده روي فقر به بار مي آورد.
امام موسي بن جعفر(ع) در جايي ديگر فرمود: كسي كه در زندگي ميانه روي و قناعت ورزد، نعمت او باقي مي ماند و آنكه با تبذير و اسراف زندگي كند، نعمتش از بين مي رود.(7)
علاوه بر اين در سخنان گوهر بار ائمه هدي عليهم السلام بارها از اسراف و زياده روي به عنوان عامل تباهي مال و ثروت، از بين رفتن بركت و مقدمه و زمينه فقر و تندستي ياد شده است.

قناعت، فضيلت بزرگان

دركنار بحث اسراف كه همواره دراسلام مورد مذمت قرار گرفته است، مسئله قناعت خصلت و ويژگي ارزشمندي براي يك انسان مسلمان به شمار مي رود. در فرهنگ اسلامي صفت قناعت از جمله صفات فاضله و اخلاق حسنه است و از آن به عنوان وسيله اي كه سعادت ابدي آدمي را به بار مي آورد ياد شده است. امام محمدباقر(ع) در اين رابطه مي فرمايند: هركه قناعت كند به آنچه كه خدا به او مي دهد، غني ترين مردم است. (8) علاوه بر اين در كتب اخلاقي اسلامي نيز مي بينيم كه روشهاي تحصيل اين صفت پسنديده مورد بحث و بررسي قرارگرفته و علماي اخلاق به صورت مفصل به اين موضوع پرداخته اند كه حاكي از توجه دين مبين اسلام به اين مسئله است، به عبارتي در آموزه هاي ديني ما علاوه بر اينكه مسئله قناعت و صرفه جويي يك مسئله تاثيرگذار درجامعه محسوب مي شود و به ابعاد اجتماعي آن پرداخته شده، هر فرد مسلمان نيز به كسب و تحصيل اين ويژگي اخلاقي پسنديده به عنوان يك فضيلت تشويق شده است. همچنين با نگاهي به ادبيات اين مرز و بوم خواهيم ديد كه ادبيات و شعراي ايراني نيز در جايگاههاي گوناگون به مسئله اسراف و در مقابل آن به صرفه جويي و قناعت توجه ويژه اي داشته اند. همچنانكه در گلستان سعدي بابي در فضيلت قناعت وجود دارد و در كتاب بوستان نيز باب ديگري به قناعت اختصاص يافته است. سعدي مي گويد:
چو كم خوردن طبيعت شد كسي را
چو سختي پيش آيد سهل گيرد
وگر تن پرورست اندر فراخي
چو تنگي بيند از سختي بميرد
يا اينكه مي گويد:
اي قناعت، توانگرم گردان
كه وراي تو هيچ نعمت نيست (9)
آثار متعددي از ادبيات فارسي وجود دارد كه به بحث قناعت و صرفه جويي پرداخته اند و بسياري از اين مباحث ريشه در فرهنگ ديني و سنت ها و آيين هاي ملي و بومي ما دارند كه توجه به اين آثار و بازگونمودن آنها در جامعه به شكل مطلوب مي تواند اشاعه دهنده فرهنگ مصرف صحيح و پرهيز از اسراف باشد.

ضرورت احياي فرهنگ ميانه روي و قناعت

موضوع اسراف و زياده روي و در مقابل آن صرفه جويي به قدري گسترده و مبسوط در كتب ديني و اخلاقي اسلامي مورد بحث قرار گرفته كه هر شك و شبهه اي را از ذهن انسان برطرف مي سازد و بسياري از ما به رغم اينكه به ابعاد مختلف آن احاطه نداريم، اما بازهم به دليل همين تاكيدات فراوان لزوم صرفه جويي و به قولي اندازه گيري مقتصدانه درمصرف را به عنوان يك ارزش ديني و انساني پذيرفته ايم. اگرچه براي ما انسانهاي غافل تنها هنگامي كه به خشكسالي و محدوديت قطعي برمي خوريم، مسئله صرفه جويي جلوه پيدا مي كند، اما اسلام به عنوان مكتبي كه براي سعادت بشر برنامه دارد، درهمه حال و همه جا اسراف را امري ناپسند ذكر مي كند و مومنان را از زياده روي برحذر مي دارد. حال اگر مي خواهيم در عرصه هاي گوناگون به موفقيت دست بيابيم، بايد فرهنگ اسلامي مصرف صحيح را در جامعه ترويج كنيم.
به نظر مي رسد مسائلي از قبيل كم آبي و خشكسالي و غيرآن، يك محصول معنوي ارزشمند را براي ما به ارمغان آورده است و آن چيزي نيست جز احياي مجدد فرهنگ مصرف صحيح به رغم همه نواقص. درست است كه بايد به اين موضوع بيش از آنچه كه هست، پرداخته شود، لكن قطره ها هستند كه جريان ساز مي شوند و جرقه ها و شعله ها و زبانه هاي آتش را مهيا مي سازند.
براي مبارزه با اسراف و ترويج مصرف صحيح بايد به ريشه هايي توجه داشت كه بتواند تاثير عميق در دل و جان مردم بگذارد، زيرا در غير اين صورت ممكن است روزگاري فرا رسد كه ديگر خبري از اين ريشه ها نيز نباشد. حال كه اين ريشه ها هنوز خشك نشده بايد به آن توجه داشت و غفلت نورزيد، همانطور كه اسراف به معناي گسترده آن محصول فرهنگ بيگانه است، صرفه جويي و ميانه روي و اعتدال در امور مختلف نيز از دل فرهنگ اسلامي و بومي ملت ما بيرون آمده است، بنابراين براي آنكه بتوانيم الگويي صحيح از مصرف را ارائه دهيم، ناچار هستيم كه به احياي فرهنگي جامعه بهايي بيش از پيش دهيم و از اين فرصت ايجادشده به نحو احسن استفاده كنيم، فرصتي كه امروز به بهانه كم آبي و خشكسالي تجلي يافته است. بنابراين از منظري ديگر كم آبي و خشكسالي بركات معنوي را نيز به همراه خود داشته است و مي تواند به نقطه آغازين براي برنامه ريزي و ترويج فرهنگ اسلامي صرفه جويي نيز تبديل شود.
فراموش نكنيم كه فرهنگ مقوله اي مجرد و يك وجهي نيست، بلكه مسائل فرهنگي همواره تحت تاثير امور ديگري قرار مي گيرند، نمي توان از يك سو شاهد رواج فرهنگ مدگرايي در جامعه بود و ازطرفي انتظار داشت مردم به صرفه جويي درمصرف اهتمام داشته باشند.
به هرحال به نظر مي رسد اين اراده مردمي در زمينه صرفه جويي بايد با فرهنگ سازي و تلاش همه جانبه، استمرار يابد تا در آينده اي نزديك مشكلات ناشي از محدوديت منابع كمترين تاثير منفي را در جامعه ما داشته باشد.
يادمان باشد كه اسراف كاري مي تواند از پايين ترين مراتب آغاز شده و به نقطه اوج خود برسد، دراين ميان تنها فرهنگ مبتني بر آموزه هاي اخلاقي منبعث از وحي است كه مي تواند درمقابل آن بايستد، اين فرهنگ در جامعه ما ريشه دارد و بايد به اشاعه آن كمك كرد.

پانوشتها:

1و 2- گناهان كبيره، شهيد دستغيب، جلد2، ص120
3- همان، ص103
4-تحف العقول، ص300
5-غررالحكم، ص34
6-مجموعه الاخبار، باب 171، حديث6
7-تحف العقول، ص301
8-معراج السعاده، ملا احمدنراقي، ص387
9-كليات سعدي، تصحيح بهاءالدين خرمشاهي، ص89

دوشنبه 23 دی 1392  10:12 AM
تشکرات از این پست
hoseinh1990
alirezaheydari64
alirezaheydari64
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 29
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:هفته نوزدهم:...( " دوری از اسراف ")...

یکی از مشکلاتی که کشور داره خیلی از این ناحیه ضربه میخوره همین گناه زشت اسراف هست

چرا واقعا این گناه اینقدر ساده شده و به راحتی این گناه رو انجام میدیدم در ملا عام

در بین جمعیت های و در کنار هم این گناه رو انجام میدیم و کسی هم جلوگیری نمیکنه

کاش...

سه شنبه 24 دی 1392  1:00 AM
تشکرات از این پست
hoseinh1990 omiddeymi1368
maryamjoon
maryamjoon
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 1178
محل سکونت : تهران

پاسخ به:هفته نوزدهم:...( " دوری از اسراف ")...

اسراف در روایات

 امام موسی بن جعفر (ع) : به کسی که در زندگی میانه روی و قناعت کند نعمت او باقی می ماند و آنکه با تبذیر و اسراف زندگی کند ، نعمتش از بین می رود.          مجموعه الاخبار باب 171 حدیث 6

 

-------------------------------------
« امیرالمؤ منین (ع) : هر چیزی بیشتر از اقتصاد ( میانه روی ) اسراف است»
     تحف العقول ص 301

 

-------------------------------------

 

امام علی(ع) در خطبه 126  نهج البلاغه می‏فرماید:

 

«اَلَا وَ اِنَّ اِعْطَاءَ الْمَالِ فِی غَیْرِ حَقِّهِ تَبْذِیرٌ وَ اِسْرَافٌ وَ هُوَ یَرْفَعُ صَاحِبَهُ فِی الدُّنْیَا وَ یَضَعُهُ فِی الآخِرَةِ وَ یُکْرِمُهُ فِی النَّاسِ وَ یُهِینُهُ عِنْدَ اللَّهِ؛ آگاه باشید مال را در غیر مورد استحقاق صرف کردن تبذیر و اسراف است. ممکن است این عمل انسان را در دنیا بلندمرتبه کند اما مسلما در آخرت پست و حقیر خواهد کرد. در نظر توده مردم ممکن است سبب اکرام گردد اما در پیشگاه خدا موجب سقوط مقام انسان خواهد شد.»   

 

-------------------------------------

 

عن ابي عبدالله عليه‌السّلام: «اَنَّه الإسرافِ هراقة فَضل الإناء وَابتذالِ ثوب الصَّون وَاِلقاء النوي»

 

«امام صادق عليه‌السّلام مي‌فرمايد: «كمترين درجه اسراف، ريختن آب اضافي، پوشيدن لباس ميهماني در منزل و دور انداختن هسته خرماست.           بحارلاانوار، ج75، ص303

 

-------------------------------------

 

عن عبدالله بن عمر: «مَرَّ رَسُولُ‌الله صلي‌الله عليه و‌اله بِسَعد وَ هُوَ يَتوضّأُ، فقال: لاتَسرف يا سَعدُ! قال: اَفي الوُضُوء سَرَف؟ قال: نِعم وَان كُنتَ عَلي نَهرِ جار»؛ «رسول گرامي اسلام، از راهي مي‌گذشت كه «سعد» را در حال وضو گرفتن ديد. فرمود: اي سعد! اسراف مكن؛ سعد گفت: اي پيامبر خدا! آيا در وضو هم اسراف است؟ حضرت فرمود: آري، گر چه در كنار نهري باشي             تفسير صافي، ج3، ص187

 

-------------------------------------

 

حضرت اميرالمؤمنين عليه‌السلام مي‌فرمايد:«عَلَيكم بالقصد في المطاعم فَاِنّه اَبعَدُ مِنَ السّرف و اَصَحُ لِلبَدن»؛ «بر شما باد رعايت ميانه‌روي در مصرف غذاها؛ زيرا اين عمل موجب دوري از اسراف و سلامتي بدن است.  غرر الحکم و دررالکلم ، ج2، ص547

 

-------------------------------------

 

عن ابي عبدالله (ع):  اَكرِمُوا الخُبز فَاِنّهُ قَد عَمِلَ فيه ما بينَ العَرشِ إلي الارضِ وَ ما بَينَهما»

 

امام صادق (ع): «نان را گرامي داريد؛ زيرا از عرش تا زمين و آن‌چه در ميان آن‌دو است براي به دست آوردن آن تلاش كرده‌اند.

 

الكافي تأليف كليني ج6 ص302  

 

-------------------------------------

 

قال الصادق‏عليه السلام : «ادنى الاسراف هراقة فضل الاناء و ابتذال ثوب الصون و القاء النوى».
 كمترين حدّ اسراف دور ريختن ته مانده ظرف و ناچيز شمردن جامه تن و دور افكندن هسته ميوه است. (وسائل / 3 / 384)

 

-------------------------------------

 

قال على‏عليه السلام : «احذّركم اهل النفاق ... ان حكموا اسرفوا».
 شما را از اهل نفاق بر حذر مى‏دارم... آنها وقتى قضاوت مى‏كنند اسراف مى‏كنند . (بحار / 72 / 177)

 

-------------------------------------

 

قال الصادق‏عليه السلام : «للمسرف ثلاث علامات يشترى ما ليس له و يلبس ما ليس له و يأكل ما ليس له».
 براى اسراف كار سه نشانه است: آنچه را كه لازم نيست مى‏خرد، آنچه را كه لازم نيست مى‏پوشد و آن‏چه را كه لازم نيست مى‏خورد . (بحار / 72 / 206)

 

-------------------------------------

 

قال الصادق‏عليه السلام : «ليس فيما اصلح البدن اسراف ... انّما الاسراف فيما اتلف المال و اضرّ بالبدن».
 در آن‏چه صرف اصلاح تن مى‏گردد اسراف نيست، اسراف در نابود ساختن مال است و آنچه كه به بدن ضرر مى‏رساند . (بحار / 75 / 303)

 

 -------------------------------------

 

قال العسكرى‏عليه السلام : «... عليك بالاقتصاد و اياك والاسراف فانه من فعل الشيطنة».
 بر تو باد به ميانه روى و از اسراف بپرهيز كه از كارهاى شيطان است . (غرر الحكم / 5188)

 

-------------------------------------

 

آثار اسراف‏   

 

    الف - زوال نعمت؛

 

 قال الكاظم‏عليه السلام : «من بذّر و اسرف زالت عنه النعمة».
 كسى كه ريخت و پاش و اسراف كند، نعمت از او زايل مى‏شود . (بحار/78/327)

 

-------------------------------------

 

 ب - اندك شدن بركت؛

 

قال‏الصادق‏عليه السلام : «انّ مع الاسراف قلّة البركة».
 همانا اسراف كردن همراه با اندك بودن بركت است . (وسائل/10/261)

 

-------------------------------------

 

 ج - عدم ستايش؛

 

 قال على‏عليه السلام : «ذر السرف فانّ المسرف لا يحمد جوده و لا يرحم فقره».
 اسراف را رها كن زيرا شخص اسراف كننده نه ستايش از بخشش او مى‏شود و نه مورد رحم قرار مى‏گيرد. (بحار / 50 / 292)

 

 -------------------------------------

 

قال على‏عليه السلام : «الاسراف مذموم فى كل شى‏ء الاّ فى افعال البرّ».
 اسراف جز در كارهاى نيك ناپسند است . (غررالحكم/1 / 83)

 

-------------------------------------

 

قال الصادق‏عليه السلام : «انّما السرف ان تجعل ثوب صونك ثوب بذلتك».
 همانا اسراف در اين است كه لباسى كه نگهدارنده تو است آن را لباس كار قرار دهى . (مكارم الاخلاق / 117)

پنج شنبه 26 دی 1392  11:36 AM
تشکرات از این پست
hoseinh1990 omiddeymi1368
maryamjoon
maryamjoon
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 1178
محل سکونت : تهران

پاسخ به:هفته نوزدهم:...( " دوری از اسراف ")...

اسراف چیست ؟ اقسام و عوارض اسراف کدامست ؟

اسراف در لغت :
به معنای تجاوز کردن و از حدّ گذشتن در هر کاری است که انسان انجام می دهد .
اسراف در اصطلاح علم اخلاق :
هر گونه زیاده روی در کمیت و کیفیت و بیهوده گرایی و اتلاف و مانند آن را شامل می شود و اصل در اسراف تجاوز حدّ است .

اطراف اسراف :
1 - افراط : در این معنی به صیغه ی مزید فیه استعمال می شود مانند : سرّف یسرّف و ... .
2 - تفریط : در این معنی به صیغه مجرد به کار برده می شود مانند : سرف یسرف .

مصادیق اسراف :
اسراف مصداق های وسیعی دارد :
اسراف در مال
اسراف در عمر
اسراف در سلامتی
اسراف در جوانی
اسراف در قدرت
اسراف در تحصیل متاع دنیای فانی .
و ............................

اسباب اسراف :
اسراف تجلی و ظهور سه خصوصیت منفی آدمی است :
1 - جهل و نادانی .
2 - خطا .
3 - غفلت .

محل و مورد کلی اسراف :
مورد اسراف در زندگی دنیوی و معیشت دنیوی مادی می باشد .

كمترین حد اسراف چیست؟
الإمامُ الصّادقُ عليه‏السلام :
أدنَى الإسرافِ هِراقَةُ فَضلِ الإناءِ ، وابتِذالُ ثَوبِ الصَّونِ وإلقاءُ النَّوى .
امام صادق عليه‏السلام : كمترين اندازه اسراف ، دور ريختن ته مانده ظرف (آب يا غذا) و تبديل لباس بيرون به لباس خانه و دم دستى ، و دور انداختن هسته‏ ها (ى خرما و ميوه) است.[1]
امام سجاد سلام الله علیه در دعای نورانی مکارم الاخلاق می فرماید :
« اللهم ..... و امنعنی من السّرّف و حصّن رزقی من التّلف » .
خداوندا .. مرا از اسراف منع کن ( دور کن ) و روزیم را از تلف شدن نگاه دار .
جلوگیری از اسراف و اتلاف از مسائلی است که افراد در خانواده و جامعه می بایست مراعات کنند ، عافیت و سلامت خانواده و جامعه در گرو دوری از اسراف و اتلاف است .

اسراف دارای چه مفاسدی است؟
1 - مفاسد فاعلی :
اسراف از حیث فاعلی ناشی از کمبود شخصیت علمی و عملی و نقص روانی و ارادی اسراف کننده است . اولین مفسده اسراف به خود مسرف که انجام دهنده ی این رذیله می باشد بر می گردد .
2 - مفاسد غایی :
بر اثر اسراف قشر عظیمی از افراد و خانواده های یک جامعه دچار مرگ تدریجی و ناهنجاری های گوناگون از فقر و فساد و گناه و سایر مفاسد اجتماعی خواهد شد به گونه ای که عوارض ناشی از آن غیر قابل جبران خواهد بود .
چنان که امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب سلام الله علیه می فرماید :
« ما رأیت مالاَ موفوراَ الا فی جانبیه مالاَ یضیعه »
مال فراوانی را ندیدم مگر این که در دو طرف آن مال ، ضایع شدن [حق ( حق الله و حق الناس )] است .
کاهش برکت :
قال الصادق سلام الله علیه :
« اِنَّ مَعَ الاسْرافِ قِلَّةَ الْبَرَكَةِ »[2]
تحقیقاَ همراه اسراف کم شدن برکت است .
موجب فقر :
قال علی امیرالمؤمنین سلام الله علیه :
« سبب الفقر الاسراف.[3]
اسراف سبب فقر است.
نابودی امکانات :
قال امیرالمؤمنین سلام الله علیه :
« الاسراف یفنی الکثیر [4]
اسراف [مال و امکانات] زیاد را نابود می ک
الاسراف یفنی الجزیل » . [5]
اسراف امکانات زیاد را نابود می کند .
زوال نعمت :
قال امیرالمؤمنین سلام الله علیه :
«اَلْقَصْدُ مَثْراةٌ وَالسَّرْفُ مَثْواةٌ» . [6]
میانه روی موجب فزونی و اسراف موجب زوال نعمت است .
«مَنِ اقْتَصَدَ وَقَنِعَ بَقِيَتْ عَلَيْهِ النِّعْمَةُ وَمَن بَذَّرَ وَاَسْرَفَ زالَتْ عَنْهُ النِّعْمَة » . [7]
كسي كه ميانه‏ روي و قناعت ورزد، نعمتش باقي مي‏ماند و آنكه تبذير و اسراف كند، نعمتش زوال مي‏ پذيرد .

پنج شنبه 26 دی 1392  11:37 AM
تشکرات از این پست
hoseinh1990
maryamjoon
maryamjoon
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 1178
محل سکونت : تهران

پاسخ به:هفته نوزدهم:...( " دوری از اسراف ")...

عوامل اسراف

مبارزه با ريشه ها

در علم اخلاق، براي مبارزه با يك صفت زشت، ابتدا به شناخت ريشه يا ريشه ها و سپس مبارزه با آن، توصيه مي شود و تنها در اين صورت است، كه تلاش انسان نتيجه مي دهد و او را براي هميشه از رنجي كه از ناحيه ابتلاي بدان دامنگير اوست، رهايي مي بخشد.

مبارزه سطحي با يك خُلق بد، درست مثل اين است كه براي خشكاندن درختى، به جاي نابود كردن ريشه هاي آن، به قطع شاخه ها بپردازيم، كه در اين صورت گرچه ممكن است آن درخت، به سبب اين عمل براي مدّتى، بي شاخ و برگ باقي بماند؛ ولي پس از مدّتي دوباره، از قسمت هاي مختلف آن، شاخه ها جوانه خواهند زد.

به عنوان مثال، صفت (تكبّر) حاكي از وجود عُجب و خودپسندي در روحيّه و نفس انسان است، و در حقيقت، خاستگاه كبرورزي و فخرفروشي در برخوردهاي اجتماعى، همان صفت خودخواهي است كه در روح و روان انسان ريشه مي گستراند و سپس در حركات بيروني و روابط اجتماعي شخص اثر مي گذارد. و به همين دليل، درمان واقعى، تكبّر، جز با قطع ريشه آن با تيشه معرفت نفس، ميسّر نيست.

تواضع براي انسان خودخواه در برخورد با ديگران، امر بسيار مشكلي است و فروتني او، جز ظاهرسازي و تصنّع، چيز ديگري نخواهد بود.

اسراف نيز، مانند بسياري از اعمال، برخاسته از ريشه ها و عواملي است كه بدون توجّه و پرداختن بدان ها، حذف آن از زندگي فردي و اجتماعي ما، عملي نخواهد بود. ما در اين بخش به بررسي اين عوامل خواهيم پرداخت، گرچه ممكن است عوامل ديگري نيز، در كار باشد.

1 . خودنمايي

شخصي كه در دوران زندگي همواره در نيل به خواسته ها و آرزو هاي خويش ناكام مانده و با تنگدستي و محروميت دست به گريبان بوده است، اين سرخوردگي هاي انباشته شده به تدريج تبديل به عقده هاي رواني شده، در شخصيّت او ايجاد اختلال مي نمايد.

در اين صورت شخص سرخورده براي حفظ شخصيت خود، به ابزارهايي متوسل مي شود كه در روان شناسي از آن به عنوان مكانيسم هاي رواني و يا واكنش هاي دفاعي ياد مي شود و از آنها مي توان (تصعيد) و (جبران) را نام برد.(1).

در اين نوع واكنش روانى، فرد دچار اختلال، سعي مي كند براي سرپوش گذاردن بر ناكامي ها و عقده هاي متراكم خود دست به عملي بزند كه او را در اجتماع مطرح كرده و شخصيّت دهد.

اسراف، ولخرجي و ريخت و پاش هاي غيرمعقول را مي توان از همين موارد به شمار آورد؛ زيرا شخص مسرف، با اين عمل خود در جستجوي باز يافتن شخصيت سركوب شده خويش است، و فكر مي كند با اين روش در اجتماع به عنوان انساني دست و دل باز و بي اعتنا به ثروت مطرح مي شود.

در حديثي رسول اكرم ْ پس از آن كه هر كسي را كه ساختماني از روي ريا و سمعه (2) بسازد، تهديد به عذاب الهي فرمود. شخصي پرسيد: چگونه بنايي با اين وصف ساخته مي شود حضرت فرمودند: (بدين صورت كه براي بزرگي فروختن بر همسايگان و فخر فروشي بر برادران ديني اش بيش از حدّ لازم براي خود ساختمان بسازد.)(3).

در اين روايت با صراحت، خودنمايي و نمايش به ديگران ريشه زياده روي و خروج از حد معرفي شده است.

2 . تربيت خانوادگي

از خصوصيات و ويژگي هاي اساسي انسان، تربيت پذيري اوست. انسان برخلاف ساير حيوانات كه اساس حركات آنها منشأ غريزي دارد، شالوده شخصيّتش را تربيت خانوادگي او تشكيل مي دهد.

روان شناسان سه عامل وراثت، خانواده و محيط خارج را از عوامل مهمّ تربيت انسان شمرده اند و از نظرگاه بعضى، عامل (خانواده) از دو عامل ديگر، يعني وراثت و محيط، اهميت بيشتري دارد. يكي از روان شناسان مي گويد:.

يك مادر خوب به صد استاد و آموزگار مي ارزد. طفلي كه در دامان مادر خود به خواب رفته نسل آتيه را تشكيل مي دهد و كيفيت اخلاقي و شخصيت وي در آتيه، مربوط به سرمشق و تربيتي است كه از نخستين مربّي خود - مادر - گرفته است.(4).

جمله بسيار ارزنده اي را از روان شناسي به ياد دارم كه گوينده و مدركش را نمي دانم. او مي گويد: به من بگوييد فلان شخص در چه خانواده اي رشد يافته و چه نوع تربيتي ديده است، تا بگويم فعلاً چگونه آدمي است.

بهترين سخن در اين زمينه از اميرالمؤمنين ژ صادر شده، آن جا كه حضرت به فرزندش امام حسن ژ مي فرمايند:.

همانا قلب نوجوان همچون زمين خالي از هر بذري است كه هرچه در آن بپاشي مي پذيرد. پس من به تربيت تو پرداختم، قبل از اين كه... (وقت آن بگذرد).(5).

اين نكته در روايات اهل بيت عصمت ه و نيز در علوم تربيتي مسلّم است كه مؤثّرترين روش در تربيت، روش عملي است و كودك قبل از اين كه به گفته هاي والدين خود توجه داشته باشد، از حركات و اعمال آنان الگو مي گيرد.

براين اساس روشن است فردي كه در خانواده اي تربيت و رشد يافته كه بزرگ ترهاي آن، الگوي صحيحي براي مصرف نداشته و به هر دليلي كه هست، به زياده روي و بي بند و باري در مصرف خو گرفته اند، اين روش نيز همانند ساير جهات اخلاقي در ساختار روحي او تأثير خواهد گذاشت و آن را به عنوان يك صفت به دست آمده از خانواده، به اجتماع و نيز خانواده اي كه خود آن را تشكيل خواهد داد، منتقل خواهد كرد؛ مگر اين كه با تغيير اخلاق و تربيت، خويش را از گرفتاري بدان نجات بخشد.

3 . فساد اخلاقي

در بعضي مردم، زمينه اسراف را بايد در شخصيت اخلاق و روحي آنان جستجو كرد؛ زيرا شخصي كه خودرا به تجاوز و قانون شكني عادت داده و به گناه و سركشي خو گرفته است، معمولاً نمي تواند فرد معتدلي در امور مالي اش باشد و همواره بر اساس پيروي از هوي و هوس، در پي ارضاي تمايلات افسار گسيخته خويش مي باشد و سرمايه خود را در راه تأمين خواسته ها و عادات زشت و هوسبازانه اش به هدرخواهد داد. به عنوان مثال، فردي كه به مواد مخدّر - وحتي به سيگار - اعتياد دارد، در عين حالي كه يقين دارد اين اعتياد بخش مهمّي از سرمايه زندگي خود و خانواده اش را بلعيده و نابود خواهد كرد و از اين راه ضررهاي بي شمار جسمي و روحي نيز بر او وارد مي آيد، باز هم از اين عمل نادرست خويش دست بر نمي دارد و اين جز نداشتن يك شخصيت معتدل و اراده محكم براي تصميم گيري و كنترل خواهشهاي نفساني نيست.

از همين رو، در بعضي از آيات قرآن كريم، عنوان اسراف در كنار برخي گناهان ديگر ذكر شده است؛ مثلا مي فرمايد:.

... اِنَّ اللّهَ لايَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِف كَذّاب؛(6).

همانا خداوند اسرافگر دروغگو را هدايت نمي كند.

و يا اين كه مي فرمايد:.

... كَذلِكَ يُضِلُّ اللّهُ مَنْ هُوَ مَسْرِف مُرْتِاب؛(7).

اين گونه خداوند هر اسراف پيشه گرفتار شك را گمراه و به خود واگذار مي كند.

البته اسراف در اين دو آيه شريفه در تجاوز از حدود شرعي به كار رفته است كه اسراف اقتصادي يكي از آنهاست و همين معنا نشان مي دهد كه در برخي از مردم، اسراف حاكي از تجاوزگري و آلودگي روحي و عدم اعتدال عمومي در شخصيّت انساني آنان است.

4 . تقليد

از عوامل بسيار مهم در تربيت بشر تقليد است. انسان هميشه مي خواهد زندگي اش را با كساني كه در نظر او شرافت و موفقيّت دارند هماهنگ سازد. اين احساس اگر همراه با هدايت عقل و انتخاب الگوهاي مناسب و صحيح باشد، انسان را در جهت رشد كمالات و فضايل اخلاقي به پيش مي برد. و بر عكس چنانچه اين خوي انساني با تعصّب و جهل و خواسته هاي نفساني همراه شود، نتايجي خطرناك و زيانبار درزندگي انسان دارد كه اين خود به بزرگ ترين مانع در طريق هدايت انسان مبدل خواهد شد.

تقليد و پيروي كوركورانه از اين و آن، از عوامل اسراف نيز شمرده مي شود.

از مهمترين مصداقهاي اين عامل، اسوه پذيري و تأثيرگيري نوع مردم از رهبران و مديران جامعه و نظام حاكم بر خود است.

نحوه زندگي و چگونگي محيط كار مسؤولان حكومتي نقش تعيين كننده و مؤثري در انتخاب نوع زندگي از سوي عامّه مردم دارد و بي اصلاح آن، هر كوششي در جهت تعديل مصرف و تصحيح شيوه هاي آن در جامعه، ناكام و يا بسيار كم فايده خواهد بود.

وضعيّت معيشتي طبقه حاكم، در معرض توجّه و ديد توده هاي مردم قرار دارد و طبقات مختلف اجتماع، سطح زندگي و ميزان برخورداري خود از امكانات مادّي را با اندازه و نوع مصرف مديران جامعه مقايسه كرده و به شدّت تحت تأثير آن هستند.

بدين جهت اميرمؤمنان ژ مي فرمايند: خداي متعال بر رهبران صالح و عادل اجتماع واجب كرده است تا اوضاع - پوشاك و خوراك و مسكن و ساير نيازمنديهاي - خود را هم وزن اقشار ضعيف مردم قرار دهند، تا تحمّل فقر و سختي معيشت برايشان آسان شود و از داشتن زندگي فقيرانه در خود احساس حقارت و شرم نداشته باشند.(8).

غير از آنچه گفته شد تقليد چهره هاي مختلف دارد به عنوان مثال كسي كه الگوي مصرف خود را به خصوص در آنچه در معرض ديد مردم است؛ مانند نوع پوشش و وسيله نقليّه و يا منزل و لوازم زندگي و به ويژه وسايل و لوازم پذيرايي و ضيافت، بر اساس نوع و كيفيت مصرف ديگران قراردهد و مبناي زندگي خود را بر پايه تبعيّت از برخورداري هاي آنان، به خصوص دوستان و همكاران و يا اقوام و كساني كه يا آنان ارتباط نزديك دارد، بنا نهد؛ چه بسا در بسياري موارد خود را ملزم ببيند كه پا از حدّ خويش فراتر بگذارد و از حدود اجتماعي و اقتصادي خود تجاوز نمايد و به اسراف مبتلا شود.

اين افراد نيز بايد بدانند تفاوت هاي مادى، ملاك ارزش انسانها نيست و اگر شخصي بخواهد بدون توجّه به امكانات و درآمد زندگي اش، به قناعت و رضايت از آنچه خداوند بدو داده پشت كند، و به زندگي و وضع مادّي ديگران چشم بدوزد، به طور يقين به دست خويش، راحتي و آسايش خاطر را از خود و خانواده اش سلب كرده، خود و آنان را در زحمت و رنجي بي پايان قرار خواهد داد؛ زيرا انسان هر چند، در برخورداري هاي مادّي پيش رود، باز هم كساني هستند كه سطح زندگي و امكانات آنها از او بالاتر باشد و لذا هيچ گاه چنين شخصي در زندگي به امنيّت و اطمينان خاطر دست نخواهد يافت. در حديثي امام باقر ژ فرمودند:.

اِيّاكَ اَنْ تُطْمِحَ بَصَرَكَ إلي مَنْ هُوَ فَوْقَكَ؛(9).

زينهار كه چشم خود به زندگي بالاتر از خويش دوزى.

5 . وسواس

وسواسي بودن از بيماريهاي رواني است كه اضافه بر هدر دادن عمر و فرسودن اعصاب و قواي روحي و جسمى، از موجبات و ريشه هاي اسراف محسوب مي شود.

به عنوان نمونه، ممكن است كسي در موضوع ضيافت و پذيرايي از ميهمان، دچار وسواس باشد كه با وجود تهيّه غذايي مناسب براي ميهمان، باز هم مرتّب از اين كه نكند به طور شايسته از او پذيرايي به عمل نياورده باشد، دچار ناراحتي شود و به دنبال آن در جهت فراهم كردن سفره اي پر خرج و سنگين، به ورطه اسراف و تبذير درافتد.

و نيز كسي كه در نوع پوشش، از كفش و لباس و يا وسايل و لوازم منزل دچار وسواس است، همواره در انديشه تعويض و تبديل به احسن به سر مي برد و با مشكل، از داشتن نوع معيّني از لباس و يا وسيله زندگي راضي مي شود و هميشه فكر مي كند، آنچه دارد در خور او نيست و با شأن او مناسبتي ندارد.اين گونه افراد، وقتي براي خريد هم به بازار مي روند، تا جان خود و همراهانشان را به لب نرسانند، به چيزي براي خريداري رضايت نمي دهند و مجبورند اوقاتي از عمر گرانبهاي خود را در پاساژها و مغازه ها و در حال خريد به سر ببرند و ناگفته پيداست كه در اين ميان چه بلايي بر سر اموال و سرمايه زندگي خويش وارد مي آورند.

همين طور شخصي كه دروضو يا غسل گرفتار وسواس است، خيال مي كند با اين عمل وضو و غسلش بهتر و كامل تر انجام مي گيرد و چه بسا اعمال ديگران را نيز باطل فرض مي كند؛ ولي توجه ندارد كه خود اين عمل، مخالف سيره رسول اكرم ْ است؛ زيرا بر طبق روايات معتبر، آن حضرت براي تمام اعمال وضو، تنها سه مشت آب به مصرف مي رسانيد.(10) و نيز مفاد روايات درباره غسل، حاكي است كه صرف رسيدن آب و جريان آن بر پوست بدن كفايت مي كند.(11) ولذا آنچه را وسواسي اعمال مي كند، چيزي جز اسراف و تبذير نخواهد بود و در حديثي حضرت امام صادق ژ مي فرمايند:.

خداوند فرشته اي دارد، كه اسراف در وضو را مانند دشمني با خدا ثبت مي نمايد.(12).

و همچنين ممكن است، بعضي در مورد نظافت شخصي دچار اين عذاب روحي باشند و در حال استحمام و يا شستن لباس ها و ظروف غذا و مانند آن، گرفتار حالت وسواس باشند و بدين وسيله، اين نعمت عظيم خداوندي و مايه حيات را به نابودي بكشانند.

بنابراين، اسراف و تبذير به خصوص در مصرف آب، كه امروزه صرف جويي كامل در آن، از ضرورتهاي حيات انساني است، از ثمره هاي تلخ وسواس و از نتيجه هاي ناگوار آن به شمار مي آيد.

6 . ثروت اضافي

خانواده اي كه درآمد مالي و سرمايه اش تنها به اندازه ضرورت ها و نيازهاي اوست. به ناچار براي پاسخگويي بدان ضرورت ها، در صدد كنترل مصرف و اندازه گيري در آن برخواهد آمد؛ ولي اگر ميزان ثروت آن بر مقدار احتياجات و نيازهاي واقعي آن افزوده شود، چنانچه اعضا و به ويژه مدير خانواده از تربيت اخلاقي و فرهنگ صحيح مصرف بي بهره باشند به خيال اين كه زياده روي و اسراف، به بنيه مالي آنان خلل نمي رساند، به اين عمل كشيده خواهند شد. ولي بايد توجه داشت كه: اوّلاً، هميشه روال زندگي به يك منوال نبوده و فراز و نشيب هاي زيادي بر سر راه آن وجود دارد. چه بسا خانواده هايي كه زماني در اوج عزّت و رفاه به سر برده اند و پس از مدّتي به مسكنت و فقر مبتلا شدند. از اين رو، انسان معتدل و آينده نگر، در روزگار وسعت به فكر روز محنت نيز هست و با پرهيز از اسراف و تبذير، آينده خويش را هم در نظر مي گيرد.

ثانياً، چه اشكال دارد انسان به قدر ضرورت و رفع نيازهاي معمولي از ثروت خود استفاده كند و اضافه آن را در راه بر طرف نمودن احتياجها و نيازمندي هاي ساير همنوعان خويش، به كار گيرد.

اين از حيله هاي شيطان است كه هر چه انسان به اسراف و تبذير روبياورد، به او وعده فقر نمي دهد و اين كار را به عنوان دست و دلبازي در نظرش جلوه مي دهد؛ ولي همين كه بخواهد مقداري از ثروت خويش را در راه رفاه جامعه به مصرف برساند، با هزاران وعده و وعيد، او را از آينده خويش مي ترساند و از ابتلاي به تنگدستي و احتياج نگران مي سازد. قرآن كريم مي فرمايد:.

اَلشَّيْطِانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشِاءِ وَاللّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلاً وَاللّهُ واسِع عَليم؛(13).

يعني شيطان به شما وعده فقر و فرمان به گناهان مي دهد و خدا وعده آمرزش و زيادي مي دهد و خداوند دانا و فضل او گسترده است.

در اين زمينه در بخش پيش به طور مشروح بحث كرديم.

7 . طغيان و استكبار

آن گاه كه روحيه استكبار و طغيان در وجود انساني ريشه دواند، با سرعت و شتاب وصف ناپذيري به سوي زندگي همراه با اسراف و تبذير پيش مي رود. اين حركت معلول دو امر است: الف)حالت بي نهايت طلبي انسان؛ ب) انگيزه، تحميل استكبار و حاكميت خود بر جامعه.

بر اساس امر اول، از آن جا كه انسان موجودي مرزنشناس و مطلق گراست، طالب قدرت و امكانات بي شمار و بي حدّ و مرز است ولذا همين كه خود را در مسير وصول به تمنّيات خويش يافت و امكان بهره وري هر چه بيشتر را براي خويش پيدا كرد، براساس همان روح افزون طلبى، به سوي برخورداري از يك زندگي غرق در رفاه و آميخته با اسراف و تبذيرهاي بي حساب حركت مي كند.

براساس امر دوم، مستكبر و نظام استكبار از اين جهت كه دوام قدرت و سلطه خود بر جامعه و تسليم بودن توده هاي مردم در برابر خويش را هرچه با شكوه تر جلوه دادن دستگاه حاكميّت و امكانات و برخورداري هاي بيش از حدّ خويش مي داند، كوشش بي اماني را در جهت بلعيدن ثروت مردم و جذب آن به هزينه هاي كاخ سازي و تجملات رؤيايي و اسراف و تبذيرهاي بي پايان خويش، آغاز و تعقيب مي نمايد، و به اين عمل درجهت تحكيم موقعيّت خود در بين مردم سخت احساس نياز مي كند.

در قرآن كريم، آن جا كه فرعون در مقام تثبيت حاكميّت خود و تضعيف حضرت موسى، به اظهار قدرت و امكانات خويش مي پردازد، اين چنين آمده است:.

وَنِادي فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ قِالَ يِا قَوْمِ أَلَيْسَ لي مُلْكُ مِصْرَ وَهِذِهِ الْأَنهارُ تَجْرِي مِنْ تَحْتي أَفَلا تُبْصِرُونَ ُ اَمْ اَنَا خَيْر مِنْ هِذا الَّذي هُوَ مَهين وَلا يَكادُ يُبينُ ُ فَلَوْلا اُلْقِىَ عَلَيْهِ اَسْوِرَة مِنْ ذَهَبٍ أَوْ جاءَ مَعَهُ الْمَلائِكَةُ مُقْتَرِنينَ ُ فاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطِاعُوهُ اِنَّهُمْ كِانُوا قَوْماً فِاسِقينَ؛(14).

و فرعون خطاب به مردم خود گفت: آيا پادشاهي مصر از آن من نيست و اين نهرها از زير قصرهاي من جاري است. اين شكوه را مگر نمي بينيد بي گمان من از اين انسان ضعيف و بي مقدار كه از بياني شيوا نيز بي بهره است، برترم؛ چرا او با دست بندهايي از طلا مزيّن نشده و يا فرشتگان پيوسته به هم، در جهت اظهار عظمت و همكاري با او فرود نيامده اند بدين صورت، فرعون مردم خود را تحقير كرد و خوار شمرد و در نتيجه، آنان نيز از او اطاعت كردند. آنها گروهي خارج از قيد عبوديّت خدا بودند.

بنابراين، ريشه روآوري طاغوتيان به اسراف و تبذير را بايد در دو امر مذكور جستجو كرد.

مدتي است هرگاه از ثروتمندترين مردان جهان گفتگو مي شود، بسياري از حكام و سلاطين كشورهاي اسلامي در همان رديف اوّل قرار مي گيرند. خبرگزاري (آسوشيتدپرس) در 22 مارس 1990 گزارشي منتشر كرده كه قسمتي از آن را مي خوانيد:.

شاه فهد كه از سال 1982 بر تخت سلطنت نشسته است، طبق نظرات موجود، دومين ثروتمند جهان است. مجله (فورچون) دارايي او را در سال 1988 حدود 18 ميليارد دلار بر آورد كرد. سلطان برونئي چند ميليارد دلار بيشتر دارد.

فهد يك بوئينگ 747 با دكوراسيوني بسيار تجمّلي دارد. و بر اين بيفزاييد يك كشتي مسافربري را كه توسّط موشك هاي ضدّ هوايي (استينگر) محافظت مي شود و خانه هاي با شكوهي در اسپانيا، بريتانيا و فرانسه.

زندگي خصوصي اين پادشاه سيگاري را رمز و رازي فرا گرفته؛ اما همين قدر معلوم است، وي در زمان جواني اش شاهزاده فاسدي بوده كه پاتوقش كلوپ هاي قمار اروپا بود.(15).

آيا به راستي ننگ عالم اسلام نيست كه مدّعي (رهبري عالم اسلام و خادم الحرمين) در همان حالي كه فقر و بدبختي در بسياري از نقاط جهان اسلام - و حتّي خود عربستان - بيداد مي كند، با اين كارنامه سياه و شوم در روزنامه ها و مجلاّت رسمي دنياي كفر، مطرح شود و اين همه اسرافگري ها و تجاوز به حقوق و منابع ثروت مسلمانان مظلوم و محروم را، بايد در كجا ريشه يابي كرد.

بهتر است باز از قرآن مدد جوييم و پاسخ اين پرسش را از آيات الهي بهره گيري كنيم.

قرآن كريم مي فرمايد:.

... وَإنَّ فِرْعَوْنَ لَعِالٍ في اهَرْضِ وإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِيْن؛(16).

... و به درستي كه فرعون در روي زمين استكبار ورزيد و همانا او از اسراف پيشگان بود.

و باز مي فرمايد:.

وَلَقَدْ نَجَّيْنِا بَني اِسْرائِيلَ مِنَ الْعَذابِ الْمُهينِ ُ مِنْ فِرْعَوْنَ اِنَّهُ كِانَ عالِياً مِنَ المُسْرِفينَ؛(17).

و به تحقيق ما بني اسرائيل را از عذاب خوار كننده اي كه از ناحيه فرعون متوجه شان بود، رهانيديم و همانا فرعون برتري جو و از اسرافگران بود.

در اين صحيفه نور، فرعون تنها در اين دو آيه، با صفت (مسرف) معرفي شده است. و در هر كدام، اين صفت پس از ذكر استكبارورزي و برتري طلبي او بيان گرديده، كه اين خود گوياي ارتباطي تنگاتنگ و جدايي ناپذير، بين اين دو خصيصه شيطاني است و بيانگر اين نكته است كه طاغوت منشي و استكبار، خود از عوامل اساسي تجاوز به حقوق و اموال مردم و زياده روي در بهره جوييها و اسراف در سرمايه هاي عمومي و شخصي به حساب مي آيد.

8 . استعمار

غارتگران جهاني كه در صدد تحميل سلطه شوم خود بر ملّت هاي ضعيفند، بيداري و هشياري توده هاي مردم را بالاترين خطر براي خود در راه نيل به اهدافشان، احساس مي كنند. ولذا همواره مي كوشند تا اين مانع بزرگ را از مسير خود بردارند. و اين مقصود را از طريق گرفتن فرصت انديشه در واقعيت هاي موجود و فهم درست آنها از مردم و ناتوان كردن آنان از شناخت صحيح دوست و دشمن واقعى، عملي مي كنند.و از همين رو، به روش ها و ابزارهاي گوناگوني توسل مي جويند:.

مشغول نمودن اقشار مردم به انواع سرگرمي هاي تخدير آميز، همچون اشاعه فحشا در بين جوانان - كه مهم ترين نيروي خهق جامعه هستند - و نيز توزيع مواد مخدّر و به اعتياد كشيدن افراد جامعه و يا ترويج خرافات و مطالب پوچ و بي اساس، از مهم ترين آن روش ها به حساب مي آيد.

گسترش فرهنگ ولخرجي و اسراف نيز در جوامع بشرى، خصوصاً در ملل تحت سلطه مي تواند به عنوان حربه بسيار كارآمد براي اين منظور باشد؛ زيرا استعمار از اين طريق، هم توانسته بازارِ فروشي براي كالاهاي مصرفي اضافي خويش فراهم كند و هم موفق شده تا توده هاي مردم را همواره درگير تأمين هزينه سنگين زندگى، براي پركردن خلأهاي ناشي از مصرف بي رويه ثروت سازد. بنابراين، مردم فرصتي براي انديشيدن صحيح نخواهند يافت و مجبور خواهند بود تمام لحظات زندگي خويش را در راه تأمين بهتر رفاه مادّي و رقابت در آن صرف نمايند. علي ژ مي فرمايند:.

به خدا سوگند! من همانند كفتاري كه با نواختن ممتد و آهسته صيّاد بر زمين، به خواب خوش فرو مي رود، تا اين كه جوينده اش رسيده، او را گرفتار دام خويش مي كند نيستم.(18).

حضرت در اين كلام بليغ و بلند خود، به دو عنصر اساسي در امر مبارزه و جهاد اشاره مي فرمايد:.

الف) توجه به خطر وجود دشمن و اِعمال اين دشمني از سوي او با استفاده از شيوه هاي گمراه كننده؛.

ب) لزوم بيداري و هشياري مسلمانان، درمقابله و مواجهه با ترفندها و نيرنگ هاي ياد شده.

براين اساس، مقابله و دفاع دربرابر تهاجمات فرهنگي و اقتصادي استعمار، تنها با توجه و تبعيّت از اين دو اصل مهمّ و بنيادين عملي است؛ يعني نخست، توجه و آگاهي به وجود دشمن و دسيسه هاي او و غافل نشدن از حيله و مكر او، كه بنا به فرموده قرآن (19)، جز پشت كردن مسلمانان به دين و دست كشيدن از تعقيب هدفهاي والاي خود، پاياني براي آن متصور نيست. و سپس آگاهي و بينش به راه هاي مقابله و مبارزه با او در ابعاد مختلف نظامي و فرهنگي و اقتصادى. و تنها در اين صورت است كه مي توان با در پيش گرفتن خلاف آنچه را استعمار درصدد تحميل آن بر جامعه اسلامي است، او را از كاميابي و وصول به خواسته هاي شوم و آرزوهاي باطلش نا اميد كرد. و اين بحث را در بخش بعد تحت عنوان (الگوي مصرف در تبليغات غرب) پي خواهيم گرفت ان شاء اللّه

پنج شنبه 26 دی 1392  11:39 AM
تشکرات از این پست
hoseinh1990
maryamjoon
maryamjoon
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 1178
محل سکونت : تهران

پاسخ به:هفته نوزدهم:...( " دوری از اسراف ")...

فرهنگ مصرف

طرح بحث

در اين بخش درمورد (فرهنگ مصرف) به بحث خواهيم پرداخت. و اين موضوع است كه از نظر اهميّت، كمتر از مباحث بخش قبل نيست و حتي مي توان آن را يكي از ريشه هاي مهم اسراف نيز به حساب آورد؛ ولي به علت اهميّت و گسترده تر بودن آن از ساير عوامل، بخش مستقلي بدان اختصاص داده شد.

البته مقصود از اين عنوان، معناي خاص آن نيست؛ بلكه (مصرف) در مقياس عام آن مطرح است. توضيح اين كه: مراحلي را كه كالا از ابتدا تا بهره وري پشت سر مي گذارد، چهار مرحله است:.

1. مرحله كشف؛.

2. مرحله استخراج؛.

3. مرحله توليد؛.

4. مرحله مصرف.

جامعه سالم برخوردار از نظامي عادلانه و مردمى، كار بهره وري و استفاده از منابع خود را با دقت و برنامه ريزي كامل آغاز مي كند و به پايان مي رساند و در هر مرحله از اين مراحل، به رعايت نيازمندي ها و مصالح عموم مردم و همچنين نسل هاي آينده توجه دقيق دارد. نخست با به كارگيري گروه هاي لايق تحقيق و با تفحص كامل به كشف منابع ثروت خود مي پردازد، آن گاه به مقدار لزوم و احتياج استخراج مي كند و در مرحله بعد، با هدف ارتقاي كيفي روي مواد اوّليه در حدّ توان مشغول به كار مي شود و در پايان، با آموزشي كه جامعه از لحاظ شيوه مصرف ديده است، با رعايت صرفه جويي و اعتدال، به بهره برداري كامل از فرآورده هاي خود مي پردازد، كه ما اين مرحله پاياني را (فرهنگ مصرف) به معناي خاص، و مجموعه اين رعايت ها و دقت ها در تمام اين مراحل مختلف را (فرهنگ مصرف) به معناي عام آن مي ناميم.

استعمار، از ديرباز كوشيده است تا كشورهاي اسلامى، هم در مراحل كشف، استخراج و توليد و هم در مرحله مصرف به معناي خاص آن، از داشتن اين فرهنگ صحيح بي بهره باشند، تا راه غارت و اسارت آنان هميشه براي سلطه گران هموار بماند.

1 . تصرّف در منابع طبيعي

در اين مورد سيد جمال الدين اسدآبادى، مصلح و بيدارگر بزرگ مشرق زمين، اين چنين مي گويد:.

مردم شرق، در املاك و معادن و آبادي هاي خود مانند آدم سفيه مبذّر تصرف كردند و همه را هدر دادند، تا كار به آن جا رسيد كه غرب آقا بالاسر آنان شد و غرب هيچ گاه مصلحت خود نمي داندكه روش و فرهنگ مشرق اصلاح شود و اين سفاهتكاري پايان پذيرد. بلكه غرب آرزويش اين است كه شرق در همين گمراهي و اسرافكاري غرق باشد، تا بتواند قرن ها او را در همين محجوريّت و ممنوعيّت از تصرّف در اموال خود نگاه دارد و خود مالك سرنوشت شرقيان باشد. (1).

البته در اين زمينه دربخشي جداگانه به تفصيل بحث خواهيم كرد، (2) و در اين جا عمدتاً به (فرهنگ مصرف) به معناي خاص آن كه آشنايي و توجه به روش بهره برداري از توليدات و فرآورده هاي صنعتي و غيرصنعتي باشد، مي پردازيم.

2 . مصرف صحيح سرمايه زندگي

شناخت شيوه هاي صحيح مصرف و رعايت آن و قدرت تشخيص ضرورتها و اولويّت ها بر مصارف و نيازهايي كه در رديف بعدي از نظر اهميّت قرار دارند و نيز آشنايي راه هاي صحيح استفاده از سرمايه و ابزار كار و لوازم زندگى، از مسائل بسيار مهمي است كه به نظر نگارنده بايد در سطحي وسيع، جامعه را در تمامي اين زمينه ها به وسيله كارشناسان امور مختلف، آموزش داد.

در جامعه اسلامي قابل قبول نيست كه افراد آن با وجود برخورداري از فرهنگ غني و پربار اسلامي - كه در هر زمينه و نيز در اين مورد بهترين تعاليم و راهنمايي ها را در خود دارد - از برخي جوامع كه از داشتن آن محرومند و صرفاً ملاحظات مادّي آنان را به صرفه جويي و پرهيز از اسراف واداشته است، عقب بمانند؛ بلكه بايد با بهره گيري از اين تعليمات، در اين زمينه خود الگوي ساير جوامع باشند. براي نمونه به اين گزارش توجه كنيد:.

اصطلاح (موتاي ناى) يك روح قناعت و صرفه جويي به ژاپني ها داده است و آنان را بر آن داشته است كه، حدّاكثر استفاده را از امكانات موجود خود بنمايند. از موارد خاص صرفه جويي ژاپني ها، در مصرف كاغذ است. در ژاپن، هيچ وقت كتاب ها و روزنامه هاي خوانده شده به همراه زباله دور ريخته نمي شود... اين در حالي است كه ژاپن، دومين كشور دنيا از نظر توليد كاغذ است و بيشتر كاغذهاي توليدي اش از طريق توليد مجدد به دست مي آيد.... در ژاپن، اززباله هاي فلزي پس از جمع آوري استفاده مجدد به عمل مي آيد.... نكته ديگر كه در زندگي آنان حايز اهميت است، صرفه جويي در مصرف انرژي است. آنان، سعي مي كنند به جاي گرم كردن محوطه خانه، فقط اعضاي بدن افراد خانه را گرم نمايند تا انرژي حرارتي كمتري مصرف شود. از اين روى، از سيستم هاي بزرگ و پرخرج تهويه مركزي در خانه هاي مسكوني كمتر ديده مي شود. و در همين زمينه مي توان از كيسه هاي شني كوچك انفرادى، كه درجهت گرم نگه داشتن اعضاي بدن در زمستان مورد استفاده قرار مي گيرد، نام برد.... ژاپني ها، براي صرفه جويي در مصرف انرژى، هيچ وقت پس از خوابيدن، بخاري و يا وسيله گرم كننده داخل خانه خود را روشن نگه نمي دارند، بلكه در شب هاي سرد براي گرم شدن، از لحاف و روانداز بيشتر استفاده مي كنند. (3).

مگر اين توصيه اميرالمؤمنين ژ نيست كه به مسلمان ها فرمود:.

اَللّهَ اللّهَ فِي الْقُرْآنِ لايَسْبِقَنَّكُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَيْرُكُمْ؛ (4).

از خدا بترسيد و او را درباره قرآن رعايت كنيد نكند ديگران در عمل بدان از شما پيشي بگيرند!.

در حالي كه قرآن كريم بيش از بيست بار، از اسراف و تبذير، نكوهش و يا نهي فرموده است و عواقب زشت و زيانبار آن را به صورت هاي مختلف گوشزد نموده است.

جايگاه فرهنگ مصرف، در مكتب اهل بيت ه از مناجات حضرت امام زين العابدين ژ با خداوند به خوبي نمايان است. آن حضرت در يكي از بخش هاي دعاهاي خود عرض مي كند:.

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَاحْجُبْني عَنِ السَّرْفِ وَاهِزْدِيادِ، وَقَوِّمْني بِالْبَذْلِ وَاهِقْتِصِادِ، وَعَلِّمْني حُسْنَ التَّقْدير، واقْبِضْني بِلُطْفِكَ عَنِ التَّبْذيرِ؛ (5).

پروردگارا! بر محمد وآل او درود فرست و پرده اي بين من و اسراف و افزون طلبي حايل كن و با در پيش گرفتن انفاق و ميانه روى، به زندگي من قوام بخش و راه هاي صحيح مصرف و اندازه گيري در معيشت را به من تعليم فرما و به لطف خود مرا از ارتكاب تبذير بر كنار دار.

3 . ممنوعان از تصرّفات مالي

اهميّت برخورداري از فرهنگ مصرف به اندازه اي است كه اگر شخصي به حدّي فاقد آن باشد كه از تشخيص نفع و ضرر خود عاجز بماند و اين موجب شود كه سرمايه اش به هدر رفته، يا صدمه زياد به آن وارد آيد، در فقه اسلام براي حفاظت سرمايه از تلف، حكم به ممنوعيت او از تصرّف در مالش شده است.

گروه هايي كه بدين سبب از تصرّفات مالي منع شده اند، عبارتند از: سفيهان، ديوانگان و كودكان. و اينك توضيحي درباره هر كدام:.

الف) سفيهان و ديوانگان. امام خميني - رضوان اللّه تعالي عليه - مي فرمايند:.

سفيه كسي است كه از حالتي برانگيزنده بر نگهداري ثروتش محروم و به مالش بي اعتنا باشدو آن را نابه جا صرف كرده و در غير موردش تلف كند و (نيز) معاملاتش بركياست و حفظ منافع نباشد. (6).

و هم ايشان مي فرمايد:.

مال سفيه تا وقتي كه رشد و كياستش محرز نگشته، بدو داده نمي شود. و اگر رشدش معلوم شد از اين راه كه، ولىّ او دقّت و زيركي و مواظبت در مورد نگهداري اموال و حفظ منافع خوددر معاملاتش را، از او مشاهده كند و نيز محافظت او را از ضايع شدن مال و همين طور مصرف آن را در جاي مناسب و راه هاي عاقلانه ببيند، بايد مالش را به او رد كند، وگرنه مال را پس نمي دهد و از آن محافظت مي نمايد. (7).

بدين جهت تمام تصرفات سفيه در اموال خودش از خريد و فروش و غير آن بدون اذن و اجازه ولىّ، بي اعتبار و ساقط است و ولايت بر امور او در صورتي كه سفاهت او متصل به دوران كودكي باشد با پدر و جدّ پدري است ولي چنانچه اين عارضه بعد از بلوغ برايش پيش آمده باشد، ولىّ او حاكم شرع خواهد بود. (8).

همين طور ديوانگان نيز داراي همين حكمند و از تصرفات در اموال خود ممنوعند. (9).

ب) قرآن مجيد و سفيهان. مشتقّات واژه سفيه در قرآن كريم مكرر به كار برده شده، ولي مورد اقتصادي آن تنها اين آيه شريفه است:.

وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهِاءَ أمْوَالَكُمُ الَّتي جَعَلَ اللّهُ لَكُمْ قِيِاماً وارْزُقُوهُمْ فِيهِا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً؛ (10).

اموال خويش را كه خداوند آن را مايه برپايي شما و حفظ مجتمع قرار داده است، در اختيار سفيهان نگذاريد و آنها را از منافع مالشان روزي بدهيد و بپوشانيد و گفتار و رفتاري نيكو و پسنديده با آنان داشته باشيد.

مرحوم طبرسي - رضوان اللّه تعالي عليه - بعد از نقل دو نظريّه در بيان مقصود از كلمه (سفهاء) مي گويد:.

سومين معنا اين است كه بگوييم اين كلمه، اقسام سفيه از كودك، ديوانه و يا كسي را كه به جهت تبذير و بي توجهي در نگهداري مال از تصرف در آن منع شده است شامل مي شود. (11).

سپس ايشان همين معنا را تقويت كرده و مي پذيرد.

نكته ديگري كه توجه بدان در توضيح آيه شريفه لازم است، اين است كه آيا مقصود از جمله (اموالكم) اموال سفيهان است و يا اموال اولياي آنها.

مرحوم طبرسى(ره) مي گويد:.

در معناي اين جمله اختلاف است: بعضي مي گويند؛ يعني اموال خودتان را به آنها ندهيد؛ بلكه اگر واجب النفقه شما هستند خرجي آنها را بپردازيد. برخي ديگر گفته اند: مقصود، اموال خود آنهاست و نبايد آن را در اختيارشان قرارداد.

سپس مي افزايد:.

بهتر است آيه شريفه شامل هر دو معنا باشد و منظور اين است كه ثروت خود و يا سفيهان را در اختيار آنان قرار ندهيد، تا آن را ضايع كرده و نابود كنند. (12).

مرحوم علامه طباطبايي - قدّس سره - در بيان اين كلمه توضيحي دارد كه در جاي مناسب خود به خواست خداوند خواهد آمد. (13).

ج) كودكان. دسته ديگري كه باز از تصرف در اموال خود محرومند، كودكان هستند، كه از تشخيص مصلحت خويش عاجز و ناتوانند. روي همين اساس تصرفات آنان نيز بدون نظارت و اذن ولىِّ آنها - كه پدر و يا اجداد پدري است - بي اعتبار است (14) و تا هنگامي كه رشد عقلي آنان محرز نشده، گرچه به حدّ بلوغ نيز رسيده باشند، نمي شود اموال آنها را در اختيارشان قرار داد. (15).

قرآن كريم مي فرمايد:.

وَابْتَلُوا الْيَتِامي حَتّي إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أمْوالَهُمْ وَلاتأكُلُوهِا إِسْرافاً وَبِداراً أَنْ يَكْبَرُوا وَمَنْ كِانَ غَنِيّاً فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كِانَ فقيراً فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَكَفي بِاللّهِ حَسيباً؛ (16).

يتيمان غير بالغ را تا وقتي به حدّ بلوغ رسند، بيازماييد. پس اگر رشد آنان بر شما معلوم شد، اموال آنها را به خودشان برگردانيد و به ثروت آنان از روي اسراف و مبادرت به مصرف كه مبادا بزرگ شوند و شما را از تصرف منع كنند، تجاوز ننماييد و آن كس كه بي نياز است، بايد عفّت بورزد (و از مال يتيم استفاده نكند.) و اگر نيازمند است به قدر ضرورت از آن برگيرد و آن گاه كه اموال يتيمان را به آنها بر مي گردانيد، بر آنان شاهد بگيريد و تنها خدا براي حسابرسي كافي است.

د) رشد عقلي. گاهي مي پرسند: در دنياي امروز، جوامع بشري در قوانين و مقررات رسمي خود براي كارهاي مهم اجتماعى، سياسي و اقتصادي سنّ مخصوصي را معتبر مي دانند كه معمولاً انسان ها در آن سن، به رشد عقلي و اجتماعي براي تصدي آن مسؤوليت ها مي رسند. به عنوان مثال در بسياري از كشورها هيجده سالگي را براي قانوني بودن كارهاي بزرگي همچون رانندگى، سربازى، ازدواج، شركت در انتخابات، معاملات سنگين و غير آن، به رسميّت مي شناسند؛ در صورتي كه اسلام حدّ بلوغ را در مردان پانزده سالگي و در زنان نه سالگي مي داند و اين سن معمولاً براي تصدّي اين گونه اعمال مناسب نيست و كساني كه بتوانند در اين سن از عهده صحيح آن برآيند، بسيار اندكند.

پاسخ اين سؤال را از آيه شريفه مورد بحث مي گيريم. البته بحث تفصيلي پيرامون مسأله (بلوغ) از موضوع كتاب خارج و به جاي خود (در كتابهاي فقهى) محوّل است و در اين جا صرفاً به آنچه مربوط به جواب اين پرسش است مي پردازيم. در فقه اسلام دو نوع بلوغ براي مواجهه و پذيرش دو گونه وظايف و مسؤوليت هاي بشرى، به رسميت شناخته شده است كه عبارتند از: بلوغ تكليفي و بلوغ عقلي و اجتماعى.

1. بلوغ تكليفى: در اين قسم از بلوغ، انسان به انجام واجبات و ترك محرمات موظف مي شود و بديهي است اعمالي از اين قبيل، غالب آن روابطي است بين انسان و خدا و يا كارهايي است كه معمولاً انسان در اين مرحله از عمر خويش، توانايي و آمادگي انجام و يا ترك آن را پيدا مي كند.

بلوغ جنسى، كه در آن شخص قدرت توليد مثل پيدا مي كند و نيز بلوغ سنّي - هرچه باشد - از علامت هاي بلوغ تكليفي به حساب مي آيد.

2. بلوغ عقلي و اجتماعى: از آيه كريمه استفاده مي شود كه در مورد تصدّي و انجام اعمالي كه نياز به توانايي هاي بالاي عقلي و اجتماعي دارد - نظير مسؤوليت ها و وظايفي كه ذكر آن رفت - تنها بلوغ تكليفي كفايت نمي كند؛ بلكه اضافه بر آن، بلوغ و رشد عقلاني نيز لازم است.

البته آيه شريفه در مورد تصرفات مالي است كه تصرّف غير رشيد را در آن ممنوع مي كند؛ ولي اين ضابطه - كه از آيه استفاده مي شود - كلّي است و منحصر به مورد آيه كريمه نيست.

مرحوم علامه طباطبايي در تفسير الميزان در شرح اين آيه به گونه اي ديگر به اين نكته اشاره فرموده است.

4 . الگوي مصرف در تبليغات غرب

همان گونه كه در بحث (عامل استعمار) در بخش پيش اشاره شد، استعمار همواره مي كوشد تا براي نيل به مقاصد خود - كه اسارت و بردگي كشورهاي ضعيف به ويژه مسلمان است - الگوهايي در مصرف، به آن مردم ارائه دهد كه، به جاي استفاده صحيح و عاقلانه از سرمايه زندگي خود، آنان را به راه هايي از مصرف بكشاند كه جز فرسايش ثروت و امكانات زندگي آنها ره آورد ديگري برايشان ندارد و در واقع، ترويج و اشاعه نوعي زمينه فكري و فرهنگي در جامعه در جهت ايجاد احساس نياز و ضرورت به مصرف كالاهاي تجملي و كم فايده، گسترش روحيه اشراف منشي و مصرف گرايى، انحراف ذهن ها از توجّه به واقعيت هاي زندگى، اعلام پايان روزگار قناعت و مناعت و زهد و پيراستگي و فرارسيدن دوران مسابقه و رقابت در مصرف و زندگي لوكس و تشريفاتى، والقاي اين ذهنيّت كه اگر شخصي نتواند به طور فعّال در اين مسابقه بزرگ، برگ برنده داشته باشد و يا لااقل پا به پاي ديگران حركت كند، از قافله زندگي عقب مانده و بايد به فكر جبران باشد، تمامي اينها از برنامه هاي شوم استعمار است كه اين اهداف را با شيوه هاي متنوّع از قبيل تبليغ و اشاعه مدگرايى، تنوّع طلبي در مصرف و مهم تر از همه بزرگ نشان دادن و موفق جلوه دادن اشراف و دنيامداران و تجمل گرايان تعقيب مي كند و در اين راه از دولت ها، راديو، تلويزيون، مجلاّت، روزنامه ها، سينماها، ت آترها و ساير ابزار و وسايل ارتباط و نفوذ، بهره گيري مي نمايد و با ظرافت و برنامه ريزي حساب شده اي با نفوذ در اين گونه دستگاه ها و با صبر و حوصله و سياست گام به گام، به سوي اين هدف شوم به پيش مي رود؛ از موضوعات ريز و قابل تحمّل شروع مي كند تا به مسائل بزرگ و اساسي مي رسد و اصولاً خطّ و مشي استعمار در هر زمينه اي اين گونه است.

يكي از سران كشورهاي بزرگ در جواب اين پرسش كه، رمز موفقيت شما در كارهاي اجتماعي چيست گفت:.

ما هميشه با برنامه هاي وسيع و دقيق وارد كار مي شويم ولي كار را از جاهاي كوچك شروع مي كنيم و پس از احراز موفقيت در گسترش آن مي كوشيم و اگر در نيمه راه فهميديم كه برنامه ما صحيح نيست، فوراً فرمول كار را عوض مي كنيم و كار ديگري آغاز مي كنيم. (17).

استكبار جهاني هميشه تلاش مي كند تا خود را دوست و خيرخواه ديگران جلوه دهد و همواره نيّات واقعي خويش را در پس پرده كريه و زشت دوست نمايي ها بپوشاند. انسان بصير و آگاه در وراي اين نقاب مقاصد پليد و نيات شوم آنان را مي بيند و با ديد نافذ خود، در پس اين حجاب، دشمني عميق و پايان ناپذير آنها را به اسلام و مسلمين و ملتهاي مظلوم در مي يابد.

مشكل بسياري از كشورهاي اسلامي و ملت هاي تحت سلطه فرهنگى، اقتصادي و سياسي غرب اين است كه غربيان را با اين كه دشمن آنهايند دوست مي پندارند و ظاهر كاري ها و ترفندهاي دوست م آبانه آنان را به حساب حقيقت مي گذارند، در صورتي كه قرآن كريم به ما مي آموزد چگونه بايد در قبال اين گونه حيله ها و مكاري ها موضع مناسب اتّخاذ كرد. به فرموده قرآن شيطان در مقام اغوا و گمراهي انسانها به خداوند گفت:.

... رَبِّ اَغْوَيْتَني لأُزيِّنَنَّ لَهُمْ في اهَرْضِ...؛ (18).

پروردگارا! بدان سبب كه مرا از رحمتت دور ساختى، (من با قيافه دوست نمايي به سراغ بندگانت مي روم) و همه زشتي ها را با نقابي زيبا و ظاهري فريبنده در نظرشان جلوه مي دهم.

و خداوند در مقام هشدار به انسان مي فرمايد:.

إنَّ الشَّيْطِانَ لَكُمْ عَدُوّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوّاً...؛ (19).

همانا شيطان دشمن شماست (نكند قيافه حق به جانب و تظاهر به دلسوزي او شما را دچار غفلت سازد و او را دوست خود خيال كنيد؛ بلكه) او را دشمن و بدخواه خود بدانيد.

مضمون اين دو آيه شريفه گرچه مستقيماً در ارتباط با ابليس و شيطان جنّي است؛ ولي در حقيقت ضابطه و دستوري كلّى، در مورد هر شيطان مزوّر و ديو فرشته نمايي است.

بنابر آنچه ذكر شد مي توان گفت الگويي كه غرب براي مصرف به ملّت هاي تحت سلطه و نيز مردم خود، ارائه مي دهد بر سه پايه استوار است:.

الف) تمتّع و بهره وري هر چه بيشتر؛.

ب) رقابت و مسابقه درمصرف؛.

ج) تجمّل گرايي و تشريفات زايد.

البته محتواي الگوي ارائه شده، در همه جا يكسان است؛ ولي نتيجه اي كه استعمار از آن در بين ملت خود مي گيرد، با آنچه از آن در ميان ملتهاي غارت شده به دست مي آورد، متفاوت است.

ثمره اي كه استعمار از اجراي اين طرح در كشورهاي تحت نفوذ خود كسب مي كند، عبارت است از: به يغما بردن تمامي امكانات و منابع مادّي و معنوي آنها، بدون اين كه از ناحيه آنان كوچكترين مقاومت و حركت اعتراض آميزي صورت بگيرد و يا حتّي به اين خيانت و چپاولي كه استعمار در مورد ذخاير آنها انجام مي دهد، توجّه و آگاهي نيز داشته باشند؛ ولي بهره اي كه از آن در بين مردم خود بر مي گيرد، راضي شدن آنان به اين تجاوزها و همراه نمودن آنها با خود، در اين حركت ظالمانه است؛ زيرا بدين وسيله به آنان تفهيم مي كند كه ادامه اين برخورداري ها و بهره وري ها و خلاصه سيادت و منافع ما، در گرو اين دخالت ها و غصب و غارت هاست و اگر بخواهيم، زورگويي را كنار گذاشته، تنها به آنچه خود داريم قناعت ورزيم، بايد دست از اين زندگي مرفّه و قارون گونه خود بر داريم و از قله حاكميت بر سرنوشت جهان به زير آييم.

5 . الگوي مصرف در اسلام

از مجموعه دستورهاي اسلام در اين زمينه به دست مي آيد كه الگوي مصرف در اسلام نيز مبتني بر سه اصل اساسي است، كه ذيلاً بدان اشاره مي شود:.

الف) تمتع و انتفاع از مواهب الهى؛.

ب) قناعت؛.

ج) پرهيز از اسراف و تبذير.

براساس اصل اول، اسلام بر خلاف برداشت گروهي كه خيال مي كنند تقرّب و بندگي خداوند با بهره وري از نعمت هاي الهى، منافات دارد، تمتع و برخورداري از مواهب زندگي را براي مسلمانان، نه تنها جايز، بلكه امري ضروري مي شمرد و كناره گيري از لذات مادّي در حدّ مشروع را به عنوان رهبانيت، امري ناپسند و غيرمشروع مي داند.

بنابر اصل دوم، علي رغم آنچه فرهنگ غرب القا مي كند كه، انسان ها را در مصرف هر چه بيشتر، به رقابت بكشاند، اسلام به قناعت و مناعت فرا مي خواند و انسان را به كنترل بر خويش و پرهيز از حرص و نزاع بر سربرخورداري هاي مادّى، تشويق و ترغيب مي نمايد.

بر طبق اصل سوم، مسلمانان را از اسراف و تبذير و تجمّل گرايي در مصرف بر حذر مي دارد و آنها را به اعتدال و رعايت ميانه روي در استفاده از نعمت هاي خداوند، دعوت مي كند. چكيده سخن اين كه، الگوي نظري اسلام در باب مصرف، اين آيه كريمه است:.

...كُلُوا وَاشْرَبُوا وَلاتُسْرِفُوا إِنَّهُ لايُحِبُ الْمُسْرِفينَ؛.

بخوريد و بياشاميد و اسراف نكنيد. همانا خداوند اسرافگران را دوست نمي دارد. (20).

از آن جايي كه اسراف به معناي (تجاوز از حدّ) است، نهي آيه كريمه از اسراف، تمام شكل ها و صورتهاي آن، از جمله زياده طلبي و افزون خواهي در مصرف را نيز - كه خلاف قناعت است - شامل مي شود.

6 . الگوهاي غيبي

نبي اكرم ْ و ائمّه طاهرين ه بالاترين نمونه هاي عيني الگوي مصرف در اسلامند. آن بزرگواران، همواره كناره گيري راهبانه از لذّات مشروع را محكوم مي كردند و خود نيز هيچ گاه به رهبانيّت روي نياوردند. گر چه برخي از آنان مانند اميرالمؤمنين ژ، به دليل مناسبت هاي اجتماعي و يا حكومتى، از بسياري بهره وري هاي مادّي به شدت كناره مي گرفتند؛ ولي در همان حال به ديگران توصيه مي كردند كه اين تكليف شما نيست و فرمان استفاده به حق و مشروع از نعمت هاي الهي را صادر مي نمودند. از طرفي آن حضرات، در قناعت و مناعت نفس در بالاترين درجه خود بودند و نيز بيشترين حساسيّت و دقت را در مورد رعايت اعتدال و پرهيز از اسراف و تبذير در زندگي و مشي اقتصادي خود داشته اند به گونه اي كه مثلاً حضرت صادق ژ با آن شخصيّت و بزرگوارى، آنچه از سفره و يا ظرف غذا مي افتاد، برداشته مي خوردند و ديگران را نيز بدان توصيه مي كردند و مي فرمودند: (اين عمل فقر را برطرف مي كند.) (21) اكنون در اين زمينه به يك نمونه اشاره مي كنيم. محدّث قمي - عليه الرحمة - نقل مي كند:.

روزي يكي از اصحاب حضرت صادق ژ بر آن حضرت وارد شد. ديد آن حضرت پيراهني پوشيده است كه گريبان آن را وصله زده اند. آن مرد پيوسته نظرش بر آن پينه بود و گويا از پيراهني كه حضرت پوشيده، تعجّب كرده بود. حضرت فرمود: تو را چه شده كه نگاهت را به من دوخته اى! گفت: نظرم به پينه اي است كه در گريبان شماست. فرمود: اين كتاب را بردار و آن چيزي را كه در آن نوشته است، بخوان! آن مرد كتابي را كه در مقابل و يا نزديك حضرت بود، برداشت و در آن نظر انداخت، ديد در آن نوشته است: لا إيمانَ لِمَنْ لا حَياءَ لَهُ وَلا مالَ لِمَنْ لا تَقْديرَ لَهُ وَلا جَديدَ لِمَنْ لا خَلَقَ لَهُ؛ ايمان ندارد كسي كه حيا ندارد و از ثروت بي بهره است كسي كه در معاش خود تقدير و اندازه ندارد و نو ندارد كسي كه كهنه ندارد. (22).

شيوه تفديه

جرياني كه نقل شد اضافه بر اين كه توجه و اهميّت بسيار امامان معصوم ه را به رعايت امور جزئي در موضوع حفاظت از اموال و سرمايه هاي زندگي نشان مي دهد، بيانگر ضابطه اي كلّي در موارد فراواني در راستاي نگهداري از ثروت و امكانات زندگي به عنوان جزئي از (فرهنگ مصرف) است و آن استفاده از كهنه در جهت نگهباني از نو است، كه مي توان از اين ضابطه به عنوان (تفديه) نام برد. و تفديه، يعني فدا كردن چيزي براي حفاظت از چيز با ارزش ترى.

بنابراين شيوه تفديه تنها منحصر به پوشاك نيست؛ بلكه در كليه ابزارها و وسايل كار و زندگي جاري است. ولذا داشتن لباس كار و استراحت، استفاده از وسايل شخصي كهنه در جاي مناسب و نيز به كار بردن لوازم مستعمل زندگي درمحيط خانه و بهره گيري از ابزار كار فرسوده تا حدّ امكان در محل كار، تمامي اينها راه هاي مناسبي براي حفاظت از سرمايه زندگي و جامعه است و به خصوص رعايت اين اصل از سوي مسؤولان و مديران بخش هاي مختلف نهادهاي حكومتى، تضميني در راستاي حفظ و نگهداري وسايل و امكانات دولتي به شمار مي رود.

پنج شنبه 26 دی 1392  11:40 AM
تشکرات از این پست
hoseinh1990
maryamjoon
maryamjoon
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 1178
محل سکونت : تهران

پاسخ به:هفته نوزدهم:...( " دوری از اسراف ")...

انواع اسراف

انواع اسراف

در اين قسمت از كتاب به شرح انواع اسراف مي پردازيم و زمينه هاي مختلفي را كه اسراف در آن واقع مي شود، مورد بحث قرارخواهيم داد.

بخش هايي كه در اين قسمت گنجانده شده، از مهمترين بحثهاي اين مجموعه است؛ زيرا در آنها از موارد اسراف و حد و مرز آن در زمينه هاي گوناگون پرده برداشته و حدفاصل بين زياده روي مذموم و مصرف معقول و مشروع تبيين مي شود.

در طىّ اين بحث ها روشن خواهد شد كه اسلام نه تنها با مصرف و بهره وري صحيح از امكانات مادّي مخالف نيست؛ بلكه عالي ترين تشويق ها را به استفاده به جا از مواهب طبيعي نموده است و نعمت هاي الهي را عطيه هايي مي داند كه براي رفاه حال بشر و تمتّع او، آفريده شده و در همين راستا خداوند بندگان خويش را از اسراف و تبذير بر حذر داشته است، تا اين مواهب الهي به جاي تضييع و مصرف بيهوده، درجهت رفع نيازهاي انسان هاي مستمند - كه آنها نيز داراي حق انتفاع و بهره مندي از اين امكانات هستند - به كار گرفته شود.

انواع اسراف عبارتند از:.

1. تبذير؛.

2. اسراف در اموال عمومى؛.

3. تضييع اموال ديگران؛.

4. اسراف در مخارج شخصي و خانوادگى؛.

5. اسراف درانفاق هاي مستحبّ.

بخش اوّل تبذير

طرح بحث

در مورد (تبذير) - كه يكي از انواع اسراف است - تحت سه عنوان بحث خواهد شد: ابتدا موضوع اتلاف و نابود كردن مال، مورد بررسي قرار مي گيرد كه معمولاً آنچه ازاسراف در ذهنها مأنوس است، بيشتر همين جنبه از اسراف است. سپس به انفاق هاي بي مورد، در امور به ظاهر خيريّه خواهيم پرداخت و چون چنين انفاقي عرفاً يا شرعاً بي فايده و هرز دادن مال است، در شمار اقسام تبذير آمده است. و در نهايت، به انفاق هاي بي مورد به افراد و انسان هايي كه استحقاق و قابليّت انفاق را ندارند - در صورتي كه اعطاي مال به آنها بهره عاقلانه اي در پي نداشته باشد - خواهيم پرداخت.

1 . اتلاف مال

در بخش (واژه اسراف) گفته شد، يكي از مصاديق و موارد اسراف نابود كردن و از بين بردن مال است و چنانچه مال تلف شده، قابل اعتنا و به صورتي باشد كه در عرف عام تضييع مال به حساب آيد، قطعاً حرام و از معاصي كبيره خواهد بود؛ زيرا اهل لغت اتفاق دارند كه نابود كردن مال و فاسد نمودن آن (تبذير) است و مبذّر به بيان قرآن كريم همگام و برادر شيطان است.(1).

بين شهيد ثاني و صاحب جواهر - رضوان اللّه تعالي عليهما - در مسأله اي اختلاف نظر و فتواست و صاحب جواهر(ره) حرمت تبذير را در آن مسأله، اساس استدلال خود قرار داده و به خوبي نظر شهيد ثانى(ره) را ردّ مي نمايد.

مرحوم شهيد در آن جا كه شخصي داراي گوسفند و سگي بي آزار و مقداري آذوقه است كه آن آذوقه تنها براي يكي از آن دو - سگ و گوسفند - كفايت مي كند، مي فرمايد: بايد غذا را به گوسفند بدهد؛ زيرا حفظ جان گوسفند مهمتر است. ولي صاحب جواهر(ره) در ردّ اين نظريّه مي نويسد:.

اين فتوا قابل قبول نيست؛ بلكه ممكن است گفته شود خوراندن غذا به سگ اولويّت دارد؛ زيرا گوسفند قابل ذبح است؛ ولي سگ چنين قابليّتي ندارد.(2).

ولذا اگر غذا را به گوسفند بدهد موجب تلف شدن سگي است كه ارزش مالي دارد.

تسلّط بر اموال

ممكن است براي خوانندگان گرامي اين سؤال پيش آيد كه: خداوند به هر كس كه مالي در اختيارش نهاده، اجازه داده است تا هر تصرفي بخواهد در مال خود بنمايد. و نيز ازرسول اكرم ْ روايت شده كه: (إنّ النّاسَ مُسَلّطُونَ علي اَمْوالِهِمْ (3)؛ مردم بر هر گونه تصرفي در اموال خويش آزادند.) در اين صورت، آيا منع صاحب مال از تصرف اتلافي و محدود نمودن او منافات با اين اصل مسلّم نخواهد داشت.

پاسخ اين است: ذكر تسلّط در اين حديث شريف بدون هيچ گونه قيدي كه مثلاً در چه مواردي اين سلطه هست، با اين كه نبي اكرم ْ درصدد بيان تمامي اقسام و انواع سلطه هاست، سرمنشأ دلالت روايت بر جميع تصرّفات؛ حتي تصرف اتلافي شده (4)؛ در صورتي كه اين حديث قطعاً مقيّد به مواردي است؛ مانند موضوعاتي كه حضرت صادق ژ در روايتي به عنوان تصرفات حرام بيان فرموده؛ مثل ربا، خريد و فروش مردار و خون و گوشت خوك و حيوانات و پرندگان وحشي و همچنين خريد و فروش شراب و عين نجس و هر آلت و وسيله لهو و يا هر تصرّفي كه موجب تقويت كفر و باطل و سستي حق شود(5) كه مسلّماً انسان حق ندارد در اين گونه موارد به تصرف دلخواه در مال خود دست بزند و از موارد استثنا در اين روايت نبوىّ ْ همين تصرفات اتلافي و نيز ساير انواع اسراف است.

كمترين مرتبه اسراف.

در بعضي روايات، سخن از كمترين مرتبه اسراف به ميان آمده و از آن نكوهش شده كه چند مورد آن به عنوان نمونه ذكر مي شود. در حديث معتبري كه پيش از اين هم ذكر آن گذشت حضرت صادق ژ فرمودند:.

ميانه روي را خداوند دوست دارد و اسراف را حتي در دور انداختن هسته خرما كه صلاحيت استفاده را دارد و نيز در دور ريختن زيادي آب نوشيدني دشمن مي دارد.(6).

باز در روايت ديگري همان حضرت مي فرمايند:.

خداوند فرشته اي دارد كه اسراف در وضو را به منزله دشمني با خداوند ثبت مي نمايد.(7).

همچنين در حديث معتبري (اسحاق بن عمار) مي گويد:.

از امام صادق ژ درباره پايين ترين مرحله اسراف سؤال شد، حضرت فرمودند: استفاده بي رويه از جامه اي كه وسيله حفظ آبروي توست و دور ريختن زيادي ظرف غذا و انداختن هسته خرما به اين طرف و آن طرف.(8).

و نظير اين روايت روايتي است كه قبلاً ذكر آن رفت و در آن، حضرت رضا - عليه آلاف التحية والثناء - به دور انداختن نيمخورده ميوه اي اعتراض فرمودند و از آن نكوهش كردند.(9) به اين مضمون روايات ديگري هم هست كه به كمترين درجه تضييع مال، عنوان اسراف داده است.(10) دقت در اين گونه روايات با توجه به زمان و مكان صدور آنها بيانگر نكته اي مهم در باب اسراف است كه با ذكر مقدمه اي به توضيح آن مي پردازيم و آن، اين است كه:.

در بخش (واژه اسراف) روشن شد كه اسراف و تبذير در لغت، تضييع مال است و حتّي در بعضي روايات نيز به همين معني تعبير و تفسير شده است (11) و مال چيزي است كه قابل معاوضه بوده و ارزش مبادله اي داشته باشد و به بيان ديگر (مال) به چيزي گفته مي شود كه مطالبه پول در برابر پرداخت آن، صحيح باشد بر خلاف (ملك) كه شيئي قابل معاوضه و مبادله باشد يا نباشد - مانند دانه اي گندم يا جو - عنوان ملك بر آن صادق است ولذا شيخ انصاري - رضوان اللّه تعالي عليه - فرموده است كه مبادله و معامله چنين چيزي صحيح نيست؛ زيرا عنوان مال بر آن صادق نيست، گرچه احكام ملكيّت را داراست و بدين جهت غصب آن، حرام و تصرف در آن بدون اذن مالكش جايز نيست.(12).

پس از اين مقدمه، دو اشكال به ذهن مي آيد:.

1. اين گونه روايات سخن از كمترين مرتبه اي كه اسراف بدان تحقق پيدا مي كند، دارد و در آنها مواردي ذكر مي شود كه نمي توان در عرفِ مبادلات به عنوان (مال) از آن ياد كرد، در اين صورت، دادن عنوان (اسراف) به اين گونه موارد بر چه معياري است.

2. بنابر مفاد اين روايات با القاي خصوصيّت از موارد مذكور در آنها و جريان اسراف در ساير موارد مشابه بايد بگوييم: حتي دور ريختن مثلاً يك هسته خربزه و يا هندوانه و نظاير آن نيز اسراف و از گناهان بزرگ است و موجب سقوط عدالت با پيامدهاي آن مي شود در صورتي كه اين گونه حكم كردن، مخالف سيره قطعي مسلمين و علماي اسلام است.

اين دو اشكال براي مدتي در ذهن نگارنده وجود داشت و با توجه به كثرت اين گونه احاديث و معتبر بودن بعضي از آنها در صدد حلّ آن بودم، تا اين كه به فضل الهي به آن موفق شدم و با اين پاسخ، نكته اي نيز در باب اتلاف هاي جزيي روشن مي شود، كه در ضمن جواب بر خوانندگان محترم معلوم خواهد گشت. و آن، اين است كه اسراف - همان گونه كه بيان شد - اتلاف و تضييع (مال) است؛ ولي صدق مال و عدم آن بر هر چيز تابع شرايط زماني و مكاني آن است. ممكن است يك شي ء خاص در زماني و يا در نقطه اى، ارزش مالي داشته باشد - و همان شي ء در زمان و يا مكان ديگري داراي آن ارزش نباشد. بر همين اساس، صدق اسراف و عدم اسراف بر اتلاف آن نيز متفاوت است. به عنوان مثال يك ليوان آب، در كنار دجله و فرات و امثال آن از هيچ ارزش مالي برخوردار نيست، در حالي كه همان مقدار در بيابان دور از آب و يا در خشكسالى، داراي ارزش است و همچنين براي هسته خرما در مثل بسياري از سرزمينهاي ايران كمترين ارزشي وجود ندارد، در صورتي كه در كشوري مانند عربستان كه هم مي توان از آن در كشت استفاده كرد و هم در ساختن نوعي آذوقه براي شتران از آن بهره برد، داراي ارزش مالي بوده و جزو مال محسوب مي شود ولذا در رواياتي هم كه در اين خصوص آمده مواردي ذكر شده است كه تمامي آنها با توجه به شرايط زماني و مكاني صدور روايات، از مصاديق (مال) بوده اند و از بين بردن و ضايع نمودن آنها اسراف به حساب مي آمده است. با اين توضيح معلوم شد كه:اوّلاً: روايات با آنچه اهل لغت و تفسير در معناي اسراف گفته اند، منافاتي ندارد و آنچه در آنها آمده، اتلاف مال بوده است.

ثانياً: القاي خصوصيّت از موارد مذكور در روايات، به اين معناست كه معيار - چه در مورد آنچه در آنها آمده و چه در ساير موارد - صدق ماليّت است و اتلاف هر چيز جزيي در صورتي كه عنوان مال داشته باشد؛ يعني از ارزش مبادله اي برخوردار باشد، اسراف و حرام است و در غير اين صورت، عنوان (اسراف) نخواهد داشت.(13).

در اين جا تذكر اين نكته لازم است كه در ارزشيابي مثل آب، برق، گاز و نان در اين زمان، نبايد به پولي كه دولت از مصرف كننده در مقابل آن وصول مي كند توجه داشت؛ زيرا اين گونه امور خدماتي هستند كه دولت به مردم ارائه مي دهد و آنچه از آنها در قبال آن اخذ مي كند، با هزينه تمام شده براي خود او بسيار فاصله دارد، به عنوان مثال: طبق نظريه كارشناسان وزارت نيرو، روشن كردن يك لامپ صد ولتي در حدود صد دلار براي دولت هزينه در بر دارد و لذا نمي توان گفت: مثلاً يك ليوان آب نسبت به كل آب بها ارزش مالي ندارد و يا روشن بودن يك لامپ در مدّت كم، داراي هزينه اي نيست و همين طور يك قطعه نان نسبت به پولي كه در مقابل يك نان پرداخت مي شود، ماليّت ندارد؛ بلكه بايد در محاسبه اين امور، مجموع مخارجي كه استخراج، توليد و توزيع آن با همه جوانبش بر دوش بيت المال و بودجه شخصي مي گذارد، در نظر گرفت.

اتلاف و اضرار

نكته قابل توجّه ديگر در مورد آب و برق اين است كه: زياده روي و به هدر دادن آن درزماني مثل زمان ما كه معمولاً محروميت ديگران را در استفاده از آن به همراه دارد، اضافه بر اين كه اسراف است از جهت اضرار به غير نيز حرام خواهد بود و در صورتي كه بدانيم و حتّي احتمال قوي بدهيم كه به هدردادن - حتّي مقدار اندكي از آن - وقتي با زياده روي هاي سايرين جمع شود، باعث محروميت و زيان ديگران خواهد شد، اين عمل گذشته از حرمت موجب ضمان نيز خواهد بود. شيخ انصاري - رضوان اللّه تعالي عليه - مي فرمايد:.

اگر مالكي در مال خود تصرف لغو وبي فايده اي بنمايد، در صورتي كه احتمال قوي بدهد كه اين تصرف موجب ضرر به انساني غير او شود، جايز نيست؛ زيرا در جواز اين عمل، ضرر است بر ديگرى، در حالي كه منع نمودن صاحب مال از تصرف بيهوده باعث ضرر او نمي شود... فقهاي شيعه حكم كرده اند: كسي كه آتشي را بيش از اندازه نيازش بر افروزد و احتمال قوي به سرايت به اموال ديگران بدهد - اگر سرايت كند - ضامن است.(14).

امام خميني - رحمة اللّه عليه - نيز در پاسخ به استفتايي كه از ايشان در اين زمينه شده بود اين گونه فرموده اند: زياده روي به نحو غير متعارف حرام است و چنانچه موجب اتلاف و ضرر باشد موجب ضمان است.(15).

2 . انفاق بي مورد در امور خيريّه

آن گونه كه مي دانيم، انجام كارهاي عام المنفعه، مانند ساختن مسجد، تكيه و احداث پل، جاده، حمام و نظاير آن از بزرگ ترين مستحبات شرعي و ديني است؛ ولي بايد توجه داشت كه ارائه آنها به گونه اي باشد كه بر طرف كننده نياز جامعه باشد، وگرنه ايجاد بناهاي خيريّه با صرف مبلغ زياد، در صورتي كه مورد احتياج نباشد، نوعي تبذير و اسراف به حساب مي آيد.

شيخ صدوق - عليه الرحمه - از حضرت سجّاد ژ روايت مي كند كه فرمودند:.

همانا شخصي مال خود را در راه خيري مصرف مي كند و از مسرفان به شمار مي آيد.(16).

لذا همواره در احداث اين گونه بناها، بايد به ضرورت و مقدار احتياج مردم به آن چيز توجه كرد و بايد در نظر داشت كه آنچه نزد خداوند ارزش و بها دارد، رفع نيازها و احتياجات مادي و معنوي جامعه، براي رضاي خداست و هر عملي كه بيشتر در اين راستا قرار گرفته باشد، ارزش و اعتبار آن افزون تر است و اين گونه نيست كه تنها ساختن مسجد و يا حسينيه، انسان را به رضاي الهي و ثواب آخرت برساند؛ بلكه بايد گفت صرف پول و امكانات در اين راه، بيش از حدّ لزوم، در صورتي كه موجب تفرقه و اختلاف شود و يا جامعه به خاطر كمبود ساير مراكزي كه بدان محتاجند و دولت توانايي تأمين تمامي آنها را ندارد، دچار زحمت و زيان شوند و يا كثرت بيش از اندازه لازم، زمينه وهن آن را فراهم سازد، اين كار نه تنها رضايت خداوند را به همراه نخواهد داشت؛ بلكه در مواردي از موجبات غضب او نيز خواهد بود.خواهيد گفت: تعمير مساجد و اصلاح آن در آيه كريمه از اختصاصات مؤمنين شمرده شده (17) پس چگونه مي توان احداث يك مسجد را موجب خشم و غضب خدا دانست و يا آن را عملي نا به جا تلقّي كرد.

ولي بايد توجه داشت كه:.

اوّلاً: طبق نظريّه بسياري از مفسرين، مقصود از تعمير در آيه شريفه، عبادت در مساجد و رفت وآمد بدان جا براي ذكر خداوند است.

ثانياً: به فرض اين كه تعمير به همان معناي كارهاي ساختماني باشد، واژه تعمير و عمارت غير از احداث بناست؛ بلكه مفهوم آن بنا به فرمايش مرحوم طبرسى(ره) مرمّت و بازسازي خرابيهاست و اين كار در هر حال پسنديده است؛ زيرا مخروبه ماندن مسجد ممكن است توهين به مسجد شمرده شود و يا باعث شود كه حريم آن رعايت نشود ولي احداث بنا - چنانچه ضرورت و لزوم آن در نظر گرفته نشود - معلوم نيست كار نيكي به حساب آيد.

ثالثاً: آيه كريمه، در مقام سلب صلاحيت كفّار از دخالت در امور مساجد و انحصار آن به مؤمنين است؛ يعني اين كه تنها مؤمنين بايد در اين شؤون وارد شوند و كفّار حق تصميم گيري و دخالت ندارند و معناي آيه، اين نيست كه صرفاً ساخت مسجد بدون در نظر گرفتن نيازِ بدان، مطلوب و از صفات اهل ايمان است. اگر چه رواياتي وارد شده و مضمون آنها اين است كه احداث مسجد مطلقاً موجب ثواب است (18)؛ ولي اگر در آن احاديث دقت شود، معلوم مي شود كه مضمون آن با مسائل گذشته منافاتي ندارد و اضافه بر آن در بسياري از روايات، رفع ضرورت و نيازهاي جامعه اسلامي از بسياري مستحبات مؤكد و پر ثواب مقدّم و مهم تر به شمار آمده است.(19).

3 . انفاق بي مورد به ديگران

از موارد تضييع مال، انفاق بي جا در دادن مال به انساني است كه اهليّت آن را ندارد و اين عدم صلاحيّت يا از آن رو است كه فرد گناهكاري است و دادن مال موجب تقويت او در انجام گناه مي شود و يا به جهت اين كه آدم متمكن و ثروتمندي است و بذل و بخشش ديگري تأثيري در بهبود وضع او ندارد و از آن طرف، اين عمل براي انفاق كننده هم هيچ بهره و فايده عقلايي به همراه نداشته باشد.

ابي مخنف ازدي - كه گفته شده ازاصحاب اميرالمؤمنين ژ بوده - از آن حضرت اين چنين نقل مي كند:.

هر كس از شما مال و ثروتي دارد، بايد از فاسد نمودن آن بپرهيزد؛ زيرا بخشش آن به كسي كه سزاوار آن نباشد تبذير و اسراف است و اين كار موجب بلندي نام انفاق كننده در بين مردم مي شود؛ ولي مقام او را نزد خداوند پايين مي آورد و هيچ شخصي ثروت خود را به افراد غير مستحق نداد؛ مگر اين كه خداوند او را از سپاسگزاري آنان محروم نمود و دلهاي آنان را متوجّه غيراو ساخت و چنانچه در ميان آنان كسي باشد كه بخواهد به او خدمت و خير خواهي نمايد، همانا اين عمل را همراه با چاپلوسي و دروغ و حيله همراه خواهد ساخت. اگر روزي پايش بلغزد و به كمك آنها نياز پيدا كند، بدترين و پست ترين دوستانند و هيچ كس مالش را به كساني كه اهليّت آن را ندارند انفاق نكرد؛ مگر اين كه غير از ستايش ظاهري انسانهاي پست - آن هم تا وقتي از مال او بهره مند شوند - چيزي عايدش نگشت و ثناگويي انسان هاي نادان، كه فلاني شخص بخشنده اي است؛ در حالي كه او در پيشگاه پروردگارش بخيل به حساب آيد، چه نتيجه اي دارد و اين عمل چه خسران آميز و زيانبار است! وچه نصيبي از اين كمتر!.

پس اهل ثروت بايد مال خويش را در راه (صله رحم) و كمك به خويشاوندان، مهمان نوازي و پذيرايي از واردين، رهانيدن انسان هاي دربند و اسير و كمك به افراد در راه مانده بكار ببندند؛ زيرا رسيدن به اين خصلت ها كرامت دنيا و شرف آخرت است.(20).

آنچه در اين بخش، از اقسام سه گانه تبذير آمد، مواردي است كه انديشه صحيح بر محكوميت آن قايم است و معيارهاي عقلي آن را تقبيح مي نمايد و مصداق هاي تجاوز از حدّي است كه بر اساس معيارهاي عقلي در تحقق اسراف تعيين مي شود. .

پنج شنبه 26 دی 1392  11:41 AM
تشکرات از این پست
hoseinh1990
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:هفته نوزدهم:...( " دوری از اسراف ")...

تعريف لغوي: اسراف از ريشه سرف يعني تجاوز كردن و از حدّ گذشتن در هر كاري كه انسان انجام ‌ مي‌دهد.[1]

تعريف اصطلاحي: كلمه اسراف به معناي خارج شدن از حدّ اعتدال و تجاوز از حدّ در هر عملي است كه انسان انجام مي‌دهد. هر چند كه به گفته راغب غالباٌ در مورد پول خرج كردن استعمال مي‌شود.[2]

كلمه اسراف كلمه بسيار جامعي است كه هر گونه زياده روي در كميّت و كيفيّت و بيهوده گرايي و اتلاف و مانند آن را شامل مي‌شود.[3]

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 26 دی 1392  2:41 PM
تشکرات از این پست
hoseinh1990 omiddeymi1368
mohsen_alavi
mohsen_alavi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 8348
محل سکونت : تهران

پاسخ به:هفته نوزدهم:...( " دوری از اسراف ")...

بنظر من اسراف یجوری وابستگی و در نهایتش عجز و ناتوانی میاره

نه از نظر شرعی پسندیدس نه عرفی یکی از علمای دین توی برنامه ای میگفت که اگر اب در لیوان از نصفه بیشتر باشه و دور ریخته بشه اسراف محسوب میشه...

و تاکیدات معصومین و پیامبرانمان بر دوری از اسراف این خود نشون میده که چه موضوع مهمی و قابل توجهی است.

درحال حاظر هم اگر اسراف کنیم مصرف زیاد میشه وقتی هم مصرف زیاد شه نیاز به برخی کشورها برای تامین نیاز داریم

و وقتی هم وابستگی پیدا کردیم دیگه هیچی ازمون نمیمونه جز مصرف بی مورد و زیادی...

وبلاگ شیعه 12 امامی

 

خواهد آمد مرهم زخم علی(ع) در کوچه ها

 

پنج شنبه 26 دی 1392  5:32 PM
تشکرات از این پست
hoseinh1990
hoseinh1990
hoseinh1990
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2645
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:هفته نوزدهم:...( " دوری از اسراف ")...

اللهم عجل لولیک الفرجـــــــــــــــــــــــــ

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت همه مشارکت کنندگان محترم در طرح ذوالکفل (دوری از اسراف )

امتیازات طرح ذوالکفل (دوری از اسراف) به شرح جدول ذیل  تقدیم می گردد:

 

ردیف

امتیازات

کاربران

1

40

ahmadfarm

2

40

alirezaheydari64

3

30

arseyfi

4

40

farshon

5

30

goodby

6

40

javadtel

7

30

lenditara1

8

40

mah1366tab

9

30

mahdi1379

10

30

maryamjoon

11

30

mghjkhhjiu

12

40

mgmoheby1

13

30

mina_k_h

14

30

mohamadr200090

15

40

mohammadhoseinshokri

16

40

mohsen_alavi

17

40

montazer8

18

30

montazereagha

19

30

omiddeymi1368

20

40

onlygod260

21

30

parisaexp

22

30

rashon

23

30

Saeedakh

24

30

saharjoon

25

30

siryahya

26

40

Zahratopal

27 30 ialimohammadi
28 30 kmeghdad

با توجه به هدف که در این طرح ذکر شده دوستانی که فعال تر هستند و به تعهد خود عمل می کنند

ان شاء الله پاداش اصلی و هزاران برابر با ارزشتر را از خداوند خالق یکتا و مولا امام زمان (عج)

دریافت می نمایند

با تشکر از کلیه همراهان عزیز و گرامی

گـر تو خواهی که  بیابی زجهان راه نجات

بر محمّد تو بگو از دل و جان صلوات.

 

پنج شنبه 26 دی 1392  9:15 PM
تشکرات از این پست
saeedakh omiddeymi1368
ialimohammadi
ialimohammadi
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 107
محل سکونت : گلستان

پاسخ به:هفته نوزدهم:...( " دوری از اسراف ")...

اسراف یعنی زیاده روی و تجاوز که معنای مقابل آن قصد و میانه روی است. راغب اصفهانی در معنای اسراف می‌گوید: «هر کار و عملی را که انسان انجام می‌دهد و از حد و اندازه خود تجاوز و زیاده روی کند آن اسراف است». بنابراین می‌توان این گونه بیان داشت که اسراف هرگونه عمل بیهوده و زیاده روی و تجاوز از حد طبیعی، چه در کیفیت و چه در کمیت می‌باشد. از این بیان معلوم می‌شود که اسراف تنها مربوط به خوردنی­ها و نوشیدنی‌ها و یا در امور اقتصادی نبوده، بلکه اسراف معنایی جامع تر و وسیع تر را در برمی ­گیرد. در حقیقت می‌توان گفت: «اسراف هرگونه تجاوز از حد یا افراط و تندروی و یا وضعیت نامناسب حالات نفسانی و روحیات و صفات غیر معتدل اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی افراد در جامعه می‌باشد».این تعریف تکلیف را بسیار سنگین می‌کند؛ زیرا اسراف از حوزه اقتصادی و خوردن و نوشیدن به سایر حوزه‌های دیگر اعمال انسان نیز کشیده می ‌شود.

 

از گفته های اهل لغت و تفسیر در مورد واژه (اسراف) به دست می آید که با سه ملاک، حدّ معتبر در اسراف - که رعایت آن میانه روی است و تجاوز از آن موجب می شود تا انسان در شمار مسرفین قرار گیرد- تعیین می شود.

1- نشانه های اسراف کننده

عن ابی عبدالله علیه السلام قال:

للمسرف ثلاث علامات یشتری ما لیس له و یلبس ما لیس له و یاکل ما لیس له.

امام صادق علیه السلام فرمود:

اسراف کننده را سه نشانه است:

چیزهائی را می خرد و می پوشد و می خورد که در شان او نیست.

تفسیر نور الثقلین، جلد 1، سوره انعام، ص 772

 

2-زیاده روی و تنگدستی

قال علی علیه السلام:

التبذیر قرین مفلس.

امام علی علیه السلام فرمود:

زیاده روی مقدمه فقر و تنگدستی است.

میزان الحکمة، ج 1، حدیث 1659

یازهرا

جمعه 27 دی 1392  12:40 PM
تشکرات از این پست
hoseinh1990 omiddeymi1368
دسترسی سریع به انجمن ها