0

پاتوق شاعران راسخونی

 
loga13th
loga13th
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 526
محل سکونت : یزد

پاتوق شاعران راسخونی

سلام به همه این پستو میخوام بذارم که انشالله بچه ها شعرای خودشونو توش بذارن و بقیه فیض ببرن که چه کاربرای فرهیخته ای داریم ما

اولم خودم شروع میکنم

من ار درمان نمی گیرم ز طب جان جدا باشد

چه زیبا باشد آن دردی که درمانش خدا باشد

شنبه 14 دی 1392  10:55 AM
تشکرات از این پست
loga13th
loga13th
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 526
محل سکونت : یزد

پاسخ به:پاتوق شاعران راسخونی

نشانی از نشانی نیست 

عجب سرد است،فغانی نیست

دلم شبگیر و تاریک است،در این دنیا زمانی نیست

رهم رویت

نگاهم بر زمین،جایی که پایت آسمانی نیست

نمازم را سبک خواندم،از آن دنیا امانی نیست

گرت یاری کنی آتش بر این آدم نشانی نیست

من ار درمان نمی گیرم ز طب جان جدا باشد

چه زیبا باشد آن دردی که درمانش خدا باشد

شنبه 14 دی 1392  10:59 AM
تشکرات از این پست
loga13th
loga13th
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 526
محل سکونت : یزد

پاسخ به:پاتوق شاعران راسخونی

خبری در راه است

شور و شین وسفری بر پا است

به کجا رو کردی؟که چراغ دل و جانت شود آنک روشن

سفری در راه است

از درون تا بیرون

دل من پاک شود،چه مبارک گردد

و سراغ از د ل غم دیده مردم گیرد

نفری در راه است

که اگر آید و لاصیف به دستش گیرد،همه را خوب کند

ذکر تکبیر اذان می آید

باید اینک همه برپا گردند

تا که زوتر آید

آنکه دردانه زهرا باشد

او که آید همه جا غوغا است

چشم غم دیده مظلوم پر از شیدا است

نظری در کار است

و سراغ از شب مردان حقایق دارد 

و چقدر شیرین است

صبح امید چقدر نزدیک است

من ار درمان نمی گیرم ز طب جان جدا باشد

چه زیبا باشد آن دردی که درمانش خدا باشد

شنبه 14 دی 1392  11:44 AM
تشکرات از این پست
loga13th
loga13th
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 526
محل سکونت : یزد

پاسخ به:پاتوق شاعران راسخونی

حذر کن ازاین عشق کابوس شو

حذر کن از این راه در نیست شو

حذر کن زغوغای بازندگی

از آتش ، از اوضاع شرمندگی

از این بدترین خواب بیدار شو

اگه بسته پایی سر آزاد شو

اگه واسه امروز دو پایت شکست

به از روز فردا که ناگه برفت

 برفت جان و ایمان و هم عافیت

بسوزد جهانت در آن عاقبت

تو زیبا ترین برگ بازنده شو 

بباز و نباز عاقبت،کنده شو

بکن ریشه از خاک مرداب شور

بپی راه عشاق جوینده نور

زکابوس مطلق تو بیدار شو

نگاه کن به بالا،سبک بال شو

بکن باز زنجیر از دست و پا

بشو چون پرستوی عاشق رها

سراب ار چه از دور دیدن خوش است

ولی چون رسی بر سرت آتش است

حذر کردن امروز باشد زهی

به غوغای فردا تو گردن نهی

من ار درمان نمی گیرم ز طب جان جدا باشد

چه زیبا باشد آن دردی که درمانش خدا باشد

شنبه 14 دی 1392  11:49 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها