0

مبحث سی و دوّم طرح صالحین: حجاب

 
maryamjoon
maryamjoon
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 1178
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث سی و دوّم طرح صالحین: حجاب

حجاب خون بهای شهیدان

 

زن که وارد مغازه شد چهره ی محمود در هم رفت. سرش را انداخت زیر، لبش داشت زیر دندانش هایش پاره می شد. هرچه زن می پرسید پسته کیلویی چند؟ جواب نمی داد. آخرش هم گفت: ما جنس نمی فروشم.

زن با عصبانیت گفت مگه دست خودته؟ پس چرا در مغازه ات را نمی بندی؟ همان طور که سرش زیر بود گفت: هروقت حجابت را درست کردی بیا تا بهت جنس بدم.

شهید محمود کاوه

یک شنبه 15 دی 1392  12:05 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368
maryamjoon
maryamjoon
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 1178
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث سی و دوّم طرح صالحین: حجاب

حجاب و اندیشه

http://www.negarkhaneh.ir/UserGallery/2011/12/delparizad_30163152.jpg

کسی که زیبایی اندیشه دارد ظاهر خود را به نمایش نمیگذارد.

 

یک شنبه 15 دی 1392  12:16 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368
maryamjoon
maryamjoon
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 1178
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث سی و دوّم طرح صالحین: حجاب

پوشش بانوی ایرانی  
     
 

جام نقره ای مرو دشت با نقش بانویی ایستاده با طرح لباسی به بلندای تمام قد و بسیار زیبا، متعلق به ایلام کهن(2300 ق.م ) با شباهتی بسیار نزدیک به نقش لباس سنگ نگاره های تیمره (3000 ق.م.) که نشان از اصالت و نجابت (نجیب ‌و اصیل‌بودن, پاک‌نژادبودن, بزرگ منش بودن) یک ملت دارد!؟
کشف و عکس سنگ نگاره : محمد ناصری فرد --- تاریخ: زمستان 1390

***********

راستی الان حجاب خانوم های ایرانی چطوره؟؟؟

آیندگان ما هم میتونن به حجاب زنان ایران امروز افتخار کنن؟

************

«الامام علی (علیه السّلام): صیانه المرأه أنعم لحال‌ها و أدوم لجمال‌ها»

محفوظ بودن و پاکدامنی برای سلامتی زن مفیدتر است و زیبایی او را بادوام تر می کند.

 

یک شنبه 15 دی 1392  12:18 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مبحث سی و دوّم طرح صالحین: حجاب

حجاب

واژه ای که این روزهادرجامعه خیلی کمرنگ شده واقعا"دوستان چه بایدکرد؟ من که پاک گیج شده ام.دوستان یه لطفی بکنیدوراهکاربدهیدفقط درقالب زدن پست وکسب امتیازنباشه.ببخشیدخیلی صریح بیان نمودم.

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

یک شنبه 15 دی 1392  12:18 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368
lvnhkd
lvnhkd
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 48
محل سکونت : قم

پاسخ به:مبحث سی و دوّم طرح صالحین: حجاب

بنده می خواستم پاسخ سوال دومی را که مدیران سایت راسخون تعیین کردن را بدهم:

سوال: وظیفه ی ما در رابطه با بی حجابی چیست؟

پاسخ: وظیفه ی ما تنها و تنها امر به معروف و نهی از منکر است یعنی باید طبق دستور شرع از اولین مرحله ی آن که تذکّر لسانی است شروع کرد ( البته کمیّت و کیفیت تذکّر لسانی نقش مهمی در تحقق خواسته ی آمر و ناهی دارد) و هر مرحله پس از یأس از مرحله ی قبل شروع می شود.

در پناه حقّ تعالی

یاعلی

با تشکّر

 

یک شنبه 15 دی 1392  2:32 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368
aboalfazlm
aboalfazlm
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : مرداد 1388 
تعداد پست ها : 323
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث سی و دوّم طرح صالحین: حجاب

حجاب از جمله ضروريات دين ماست. اين واجب در مورد زنان و مردان مصداق دارد اما نوع و شكل آن ممكن است متفاوت باشد. در اين نوشتار به بررسي اين موضوع در مورد مردان مي پردازيم.

حجاب آقايان!
حجاب از جمله ضروريات دين است كه هر مسلماني چه مرد و چه زن بايستي آن را رعايت نمايد. حدود شرعي حجاب براي زنان و مردان متفاوت است. اسلام عزيز همان طور كه دستور داده است تا زنان خود و زينت هايشان را از نگاه نامحرمان بپوشانند و حجاب سر و بدن و چشم ها را رعايت كنند، به مردان نيز دستور داده است تا حجاب داشته باشند!



حدود شرعي حجاب آقايان!
براساس احكام شرعي يكي از حجاب هاي مهم مردان حجاب ايشان در زمينه نگاه كردن است. مردان بايستي غضّ بصر داشته باشند. اين بدان معناست كه چشم هاي خود را فرو افتاده نگاه دارند. بر اين اساس احكام نگاه كردن داراي ظرافت هاي خاص است كه در ادامه بدان مي پردازيم.

نگاه به محارم:براساس احكام شرعي نگاه كردن به همسر مانعي ندارد امّا نگاه كردن به غير همسر شرعي ممكن است به دو صورت باشد: 1- با قصد لذت. 2- بدون قصد لذت. اگر با قصد لذت باشد حرام الهي است. امّا اگر بدون قصد لذت باشد به جز عورتين مانعي ندارد.بنابراين آقايون مجاز نيستند حتي به محارم خود نيز با قصد لذّت نگاه كنند چه برسد به غير محارم و نامحرمان!

نگاه به نامحرمان:در مورد نگاه به غير محارم، اگر با قصد لذت باشد به طور كلي حرام است ولي اگر بدون قصد لذت باشد تنها به دست ها و صورت اشكالي ندارد و به غير از دست ها و صورت نيز حرام است.براين اساس نگاه كردن آقايان حتي به دست ها و صورت نامحرمان اگر با قصد لذت باشد نيز حرام است.
به طور خلاصه احكام نگاه كردن به صورت ذيل است:
- به محارم و همسر مانعي ندارد.
- غير همسر با قصد لذت حرام
بدون قصد لذت به غير عورتين مانع ندارد.

حكم نگاه:- به غير محارم با قصد لذت حرام

بدون قصد لذت به صورت و دست ها مانعي ندارد.

به غير صورت و دست ها حرام

يك نكته!در مورد حجاب آقايان در باب نگاه كردن بايد توجه شود كه نگاه شهوت آميز و با قصد لذت چه به هم جنس و چه غير هم جنس و چه محرم و چه نامحرم از نظر شرعي حرام است و تنها در مورد همسران شرعي نگاه با قصد لذت مانعي ندارد و حلال شمرده شده است. بر اين اساس نگاه شهوت آميز مردان به يكديگر نيز همانند نگاه شهوت آميز به زنان چه محارم و چه نامحرمان حرام مي باشد!

جامعه و احكام نگاه!قوانين و احكام شرعي در اجتماع براي حفظ محيط جامعه از آلودگي ها و محفوظ ماندن آن براي فعاليت هاي سالم است. در اين صورت تنها وقتي محيط اجتماع عرصه فعاليت سالم و كار و تلاش مفيد خواهد بود كه نگاه هاي جنسيتي به زنان و مردان لحاظ نشود و زنان و مردان در محيط هايي به دور از شهوات و تلذذهاي حيواني به فعاليت بپردازند.

اسلام محيط خانواده و روابط خصوصي زن و مرد را تنها عرصه تلذذهاي مشروع مي داند. بر اين مبنا براي هرزه گري و نگاه هاي آلوده در اجتماع مجازات ها و جرايمي را در نظر مي گيرد تا اجتماع را از لوث ناپاكي ها پاك گرداند.

تابستان و حجاب!
اگر اسلام ديني آسماني است، اگر احكام الهي اسلام براي سعادت بشري آورده شده است، اگر رعايت احكام شرعي- فرجام نيك آدمي را تضمين مي كند، پس ديگر تابستان و زمستان ندارد! هميشه و در همه حال اين احكام و دستورات مفيد و ضامن سعادت آدمي آند!
چه مي شود براي بعضي از مسلمانان! كه در تابستان احكام شرعي را پشت گوش مي اندازند و ... !
حرام الهي حرام ابدي است همان طور كه حلال الهي حلال ابدي است. پس بياييم محيط اجتماع خود را از لوث ناپاكي حرامهاي الهي پاك كنيم و حصارهاي ايمني و سعادتمندي را در جامعه محكم نماييم.


حجاب همگاني است!
البته توجه داريم كه حجاب زنان و حجاب مردان هر دو بايستي اصلاح شود و مورد رعايت قرار گيرد! امّا هر كسي به تناسب وظايف و واجبات خود مسئول در پيشگاه الهي است. عذر و بهانه اين كه ديگران رعايت احكام شرعي را نمي كردند، ما هم نكرديم، به گواهي هيچ عاقلي سند محكمي در نزد پروردگار نخواهد بود! مراقب پاكي هايتان بيشتر باشيد، خدا همين نزديكي هاست!

منابع:

1- آموزش فقه- حجت الاسلام فلاح زاده

2- تحرير الوسيله- امام خميني (ره)

3- رساله عمليه مراجع تقليد

4- سلسله مقالات دكتر ميرخاني

5- مسائل جديد- حسيني

***حجاب به معنی منزوی کردن زن نیست

وقتی که به صحنهی تفکرات عالم نگاه میکنیم و بینش اسلام را مشاهده مینماییم، به روشنی در مییابیم که جامعهی بشری هنگامی خواهد توانست نسبت به مسأله زن و روابط زن و مرد، سلامت و کمال مطلوب خود را پیدا بکند که دیدگاههای اسلام را بدون کم و زیاد و بدون افراط و تفریط درک کند و کوشش نماید آنها را ارائه کند. این، ادّعای ما نسبت به مسألهی زن در عالم است. ما آن چیزی را که در تمدنهای مادّی امروز نسبت به زن عمل میشود و وجود دارد، به هیچ وجه قبول نداریم و آن را به صرفه و صلاح زن و کل جامعه نمیشماریم. اسلام میخواهد که رشد فکری و عملی و اجتماعی و سیاسی و بالاتر از همه فضیلتی و معنوی زنان، به حدّ اعلی برسد و وجودشان برای جامعه و خانوادهی بشری بعنوان یک عضو حد اعلای فایده و ثمره را داشته باشد. همهی تعالیم اسلام از جمله مسالهی حجاب، بر این اساس است. مسالهی حجاب، به معنای منزول کردن زن نیست. اگر کسی چنین برداشتی از حجاب داشته باشد، برداشتش کاملاً غلط و انحرافی است. مسأله حجاب، به معنای جلوگیری از اختلاط و آمیزش بیقید و شرط زن و مرد در جامعه است. این اختلاط، به ضرر جامعه و به ضرر زن و مرد بخصوص به ضرر زن است. حجاب، به هیچ وجه مزاحم و مانع فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و علمی نیست.

حجاب زن در اسلام یکی از وسایل امنیت است

برای اینکه آن اختلاطی که قبلاً گفتیم، پیش نیاید و حدود اخلاقی حفظ بشود، اسلام برای زن حجاب را معین کرده است. خود این حجاب، یکی از وسایل امنیت است. با حجاب زنِ مسلمان، هم خود زنِ مسلمان امنیت پیدا میکند و هم مردان مسلمان امنیت پیدا میکند. آن جایی که حجاب را از زنان دور میکنند، آن جایی که زن را به عریانی و برهنگی نزدیک میکنند، در درجهی اوّل، امنیت از خود زن و درجهی بعد، از مردان و جوانان گرفته خواهد شد، برای اینکه محیط سالم و دارای امنیت باشد، زن بتواند کار خود را در جامعه انجام بدهد، مرد هم بتواند مسؤولیتهای خود را انجام بدهد، اسلام حجاب را معین کرده است که این حجاب، یکی از آن احکام برجستهی اسلام است و یکی از فوایدش همین است که گفتم.

حجاب در اسلام از یک مسأله کلیتر و اساسیتری ریشه میگیرد و آن اینست که اسلام میخواهد انواع التذاذهای جنس، چه بصری و لمس و چه نوع دیگر، به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج قانونی اختصاص یابد، اجتماع منحصراً برای کار و فعالیت باشد. برخلاف سیستم غربی عصر حاضر که کار و فعالیت را با مسائل جنسی به هم میآمیزد، اسلام میخواهد این دو محیط را کاملاً از یکدیگر تفکیک کند.

يكي از ارزش‏هاي والاي انساني و اسلامي‏اي كه سرچشمه ارزش‏هاي ديگر، و موجب آثار درخشان معنوي است، خوي عفّت مي‏باشد كه مي‏توان آن را يكي از پايه‏هاي اخلاق و صفت كليدي اي براي عقب زدن رذايل و سوق دهنده به سوي تكامل و درجات عالي و كمالات متعالي دانست.

 در قرآن و روايات از اين خصلت، بسيار تمجيد شده و سيره پيشوايان معصوم(ع) نيز سرشار از اين خصلت نيكو است. با اين اشاره به مطالب زير مي‏پردازيم: معناي عفّت

عفّت در اصل به معناي خويشتن داري، تسلّط بر نفس و نقطه مقابل شهوت پرستي و شكم پرستي است.

 راغب اصفهاني در لغت نامه «مفردات» مي‏گويد: «عفّت حالتي در نفس است كه انسان را از غلبه شهوت باز مي‏دارد.» در لغت نامه «التحقيق» آمده: فرق بين عفت و تقوا اين است كه عفّت به معناي حفظ نفس از شهوات انساني است ولي تقوا يعني حفظ نفس از انجام گناهان. بنابراين عفّت يك حالت دروني است، ولي تقوا بر اعمال خارجي نظارت دارد.

 طريحي در «مجمع البحرين» مي‏نويسد: «العفافُ كَفُّ النفس عن المحرّمات، و عَنْ سؤال النّاس؛ عفّت، بازداري روح و روان از گناهان و هم چنين نگه داري خويش از دراز كردن دست سؤال به سوي ديگران است.»

 از روايات نيز همين معنا استفاده مي‏شود، لذا اين واژه يك معناي عام دارد، ولي بيشتر در مورد خويشتن داري در دو مسئله استعمال شده است: خويشتن داري و قناعت درا مور مالي و كنترل غريزه جنسي، كه اوّلي موجب حفظ عزّت و آبرو شده و دوّمي موجب حيا، شرم و غيرت در مقابل پرده دري و انحرافات جنسي مي‏گردد. البته از اين دو در اصطلاح روايات به عفّت بطن و فرج تعبير شده است؛ مثلاً پيامبر(ص) فرمود: «در مورد امّتم در مورد شكم پرستي و شهوت پرستي جنسي، بيمناك هستم.»

 واژه عفّت در قرآن، بيشتر در اين دو مورد استعمال شده است؛ مثلاً در يك جا آمده: «وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذينَ لايَجِدُونَ نِكاحَا حَتّي يُغْنِيَهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ؛ و كساني كه امكاني براي ازدواج نمي‏يابند، بايد پاكدامني پيشه كنند، تا خداوند از فضل خود آنان را بي‏نياز گرداند.»

 و در مورد ديگر مي‏فرمايد:

.. يَحْسَبُهُمُ الجاهِلُ اغنياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ؛ بايد انفاق شما، به خصوص براي آن مهاجران فقيري باشد كه... از شدّت عفّت و خويشتن داري، افراد ناآگاه، آنها را ثروتمند مي‏دانند.

 در مورد ارزش انسان عفيف، همين قدر بس كه اميرمؤمنان مي‏فرمايد: «مَا المُجاهِدُ الشّهيدُ في سَبيل اللهِ باَعْظَمَ اجرا ممَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ، لَكادَ العَفيفُ أَنْ يَكونَ مَلَكا مِنَ الملائكة؛ پاداش مجاهدي كه در راه خدا به شهادت رسيده، برتر از شخص با عفّتي نيست كه توان گناه دارد، ولي گناه نكند، زيرا چنين شخص نزديك است كه فرشته‏اي از فرشتگان خدا باشد.

یک شنبه 15 دی 1392  4:22 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368
aghjeh
aghjeh
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : مهر 1389 
تعداد پست ها : 230
محل سکونت : اردبیل

پاسخ به:مبحث سی و دوّم طرح صالحین: حجاب

پیشینه پوشاک زنان در کشورهای اسلامی:در طول همهٔ اعصار و در بسیاری از تمدن‌ها سطوح مختلفی از پوشش در شکل‌های گوناگون وجود داشته‌است. در منابعی مانند تاریخ ویل دورانت، تاریخ اسلام پطروشفسکی، تاریخ اجتماعی ایران تالیف مرتضی راوندی و حتی منابع قدیمی‌تر مانند تاریخ یونان و دنیا اثر هرودوت که پیش از میلاد مسیح نوشته شده است.گزارش‌ها حاکی از این است که زنان و مردان هنگام حضور در جامعه دارای اندکی از پوشش بوده‌اند. حجاب در این معنا تاسیس شده توسط اسلام نیست، اما دربارهٔ حدود آن همواره تفاوت‌هایی وجود داشته است.

دربارهٔ خاستگاه پوشش سر اختلاف نظر وجود دارد. به عقیدهٔ برخی، در قرون گذشته، در جامعه عرب از روبنده(=نقاب) استفاده می‌شده‌است و در جامعه ایرانی از چادر و چارقد استفاده می‌شده‌است. طبق یکی از نظرات، استفاده از چادر در میان ایرانیان به دوران پیش از اسلام و به زمان اشکانیان و پس از آن ساسانیان باز می‌گردد.

در مقابل محققانی که پوشش سر را به اسلام یا سنت عربی نسبت می‌دهند، گروه دیگری از محققان معتقدند که حجاب مو جزو سنت‌های عربی و اسلامی نبود و پس از حملهٔ اعراب به سرزمین‌های دیگر و آشنا شدن آنان با سنت استفاده از پوشش سر توسط اشراف بود که این سنت به اعراب نیز انتقال یافت. لیلا احمد، استاد مطالعات زنان و مذاهب در دانشگاه هاروارد می‌گوید:

... پذیرفتن روسری از سوی زنان مسلمان نیز نتیجهٔ فرایند مشابهی از استحالهٔ نامحسوس در ارزش‌های سنتی مردمان سرزمین‌های فتح شده بود. ظاهراً روسری در جامعهٔ ساسانی مورد استفاده بود و جداسازی جنسیتی و استفاده از روسری در خاور میانهٔ مسیحی و ناحیهٔ مدیترانه در زمان ظهور اسلام کاملاً چشمگیر بود. در زمان حیات محمد، آن هم تنها در اواخر عمرش، همسران او تنها زنان مسلمانی بودند که به روسری نیاز داشتند. پس از مرگ او و در پی فتح سرزمین‌های همسایه‌ای که در آنها زنان طبقات بالای جامعه روسری به سر می‌گذاشتند، در فرایند استحاله‌ای که هیچ کس تا کنون با جزئیات از آن اطمینان نیافته، روسری به لباس رایجی در میان زنان مسلمان طبقات بالای جامعه تبدیل شد

سنت در زمان پیامبر اسلام:

به عقیدهٔ موافقان وجوب پوشش مو و گردن و دست و پا، زنان مسلمان در عصر پیامبر اسلام نوعاً حد پوشش مورد نظر آنان را رعایت می‌کردند. آنان مدعی‌اند که این گونه پوشش در ادیان ابراهیمی قبلی نیز پوشش پسندیده بوده و اسلام در همان مسیر حرکت کرده است. مرتضی مطهری در حجاب را امری می‌داند که در زمان پیامبر اسلام واجب و فراگیر شد و از عایشه همسر پیامبر اسلام نقل می‌کند که گفته بود: «مرحبا به زنان انصار. همین که آیات سوره‌ی نور نازل شد یک نفر از آنان دیده نشد که مثل سابق بیرون بیاید. سر خود را با روسری‌های مشکی می‌پوشیدند. گویی کلاغ روی سرشان نشسته است.»

در مقابل، مخالفان وجوب این حد از پوشش، مدعی‌اند که حد پوشش شرعی زنان مسلمان در زمان پیامبر اسلام کمتر از این بوده است.حامیان این نظر معتقدند که به علت فقر، کمبود شدید پارچه و نبود امکانات دوخت و دوز، پوشش رایج در عصر پیامبر برای زنان و مردان بسیار حد اقلی بود. حامیان این نظر به روایات و احادیثی استناد می‌کنند که طبق آن‌ها بسیاری از مردان و زنان مسلمان (به خصوص مستمندان و بادیه‌نشینان) دامن‌های کوتاه می‌پوشیدند و به همین دلیل هنگام رکوع و سجده شرمگاهشان نمایان می‌شد  برهنگی عادی بود و پیامبر اسلام حتی به عموی خود توصیه می‌کرد که برهنه راه نرود ، فقرایی بودند که خود را با پارچه‌ای کوچک می‌پوشاندند و جامعه‌ی مسلمان به عنوان کفاره تشویق به پوشاندن آنان می‌شد ، پیامبر اسلام زنان و مردان را از پوشیدن دامن‌های بلند که مایه‌ی رشک مستمندان شود منع می‌کرد ، زنان و مردان با هم و از ظروف مشترک وضو می‌گرفتند  و دستورهایی درباره‌ی استحمام نکردن زن و مرد در مکان مشترک از سوی پیامبر مطرح می‌شد. برخی از مخالفان وجوب حجاب معتقدند که پوشش در صدر اسلام نقش تعیین هویت اجتماعی داشته و از آنجا که ثروتمندان و فخرفروشان پوشش کامل‌تری داشتند پیامبر اسلام مکرراً مسلمانان را از زیاده‌روی در پوشش باز می‌داشته. ترکاشوند به روایتی اشاره می‌کند که در چندین سند آمده است:

همسران پیامبر، از حضرت پرسیدند: دامن لباس را چقدر آویزان و دراز کنند. رسول خدا پاسخ داد: «یک وجب». همسران گفتند یک وجب کم است زیرا عورت از آن بیرون می‌زند. حضرت گفت یک ذراع (دو وجب). همسران دوباره گفتند در این صورت پاهایشان نمایان می‌ماند. پیامبر گفت «همان یک ذراع باشد و چیزی بر آن نیفزایید.»

وی می‌افزاید که موارد مشابه این روایت نیز در چند سند دیگر از جمله سنن الکبری، مسند احمد بن حنبل و سنن ابن ماجه آمده است.

مطابق نظر برخی مخالفان وجوب حجاب، انداختن پارچه روی سر از رسوم برخی اعراب جاهلی بوده است اما در اسلام بر آن امر نشده است. مطابق این نظر سربرهنه شدن زنان در هنگام عزاداری در میان همه‌ی اقشار عرب رایج بوده. طبق گزارش تاریخ یعقوبی، فاطمه دختر پیامبر اسلام در واکنش به خشونت و تهدیدی که بر سر مسئله‌ی خلافت نسبت به همسرش صورت گرفت، «بیرون آمد و گفت: به خدا قسم باید بیرون روید اگرنه مویم را برهنه سازم و نزد خدا ناله و زاری کنم. بر اساس گزارش تفسیر عیاشی، وی پس از اتمام حجت دست حسن و حسین را گرفت و به سمت قبر پدر حرکت کرد تا موی سرش را پریشان کند و به درگاه پروردگار ناله سر دهد. در گزارش دیگری نقل شده که زنان بنی هاشم پس از شنیدن خبر شهادت امام علی، با سرهای برهنه و موهای پریشان از خانه‌ی خود خارج شدند. چندین روایت مشابه درباره‌ی حضور سربرهنه‌ی عامدانه‌ی زینب دختر امام علی در ملا عام به نشانه‌ی عزا و زاری وجود دارد.

حجاب قبل از اسلام

حجاب قبل از اسلام

پارسیها به وسیله کوروش، دولت ماد را از میان برداشته و سلسله هخامنشی را تأسیس کردند. آنها از نظر لباس همانند مادها بودند. در مورد پوشاک خاص زنان این دوره آمده است: «از روی برخی نقوش مانده از آن زمان، به زنان بومی برمیخوریم که پوششی جالب دارند. پیراهن آنان پوششی ساده و بلند یا دارای راسته چین و آستین کوتاه است. به زنان دیگر آن دوره نیز برمیخوریم که از پهلو به اسب سوارند. اینان چادری مستطیل شکل، بر روی همه لباس خود افکنده و در زیر آن، یک پیراهن با دامن بلند و در زیر آن نیز، پیراهن بلند دیگری تا به مچ پا نمایان است. » یافته‌های پژوهشی نشان می‌دهد که زنان ایران زمین از زمان مادها (که نخستین ساکنان آریایی ایران زمین بوده اند) حجاب کاملی شامل پیراهن بلندچین دار و شلوار تا مچ پا و چادر و شنلی بلند روی لباس‌ها، داشته اند. این حجاب در دوران سلسله‌های مختلف پارس‌ها نیز معمول بوده است. در زمان زرتشت و قبل و بعد از آن، زنان ایرانی از حجابی کامل برخوردار بوده اند تصویر به جا مانده بر روی تخته سنگهای دوره هخامنشی نشان می‌دهد که شباهتی بین لباس زنان و مردان پارسی وجود داشته است. زنان پارسی به جز لباس شبیه آنچه ملکه می‌پوشیده، لباس دیگری نیز داشته اند، پیراهن آنان پوششی ساده، بلند یا دارای راسته چین و آستین کوتاه بوده که دامن از زانو به پایین شرابه‌هایی از مچ پا آویزان داشته، علاوه بر اینها زنان پارسی از چادر نیز استفاده می‌کردند، و آنرا بر روی تن خود می‌انداختند به طوری که تمام لباسهای زیر را می‌پوشانید. نقوشی که روی فرش پازیریک که در سیبری پیدا شده و آنرا مربوط به ایران در دوران هخامنشی می‌دانند، این مطلب را تصدیق می‌کند زیرا زنانی که بر روی این فرش نقش کرده اند پوششی سر اندر پا چیزی شبیه چادر روی همه پوشاک خود داشته اند.

 

یک شنبه 15 دی 1392  4:31 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368
rohallah
rohallah
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 220
محل سکونت : اردبیل

پاسخ به:مبحث سی و دوّم طرح صالحین: حجاب

چند نمونه از عفّت ‏ورزي پيشوايان

1ـ در شأن رسول خدا(ص) گفته‏اند: او عفيف‏ترين انسان‏ها بود، در همه ابعاد با خويشتن داري عجيبي به تدبير امور مي‏پرداخت. در جنگ اُحد، دندان‏هاي جلوي‏اش شكست و صورتش از ناحيه دشمنان شكاف برداشت. برخي از او خواستند تا دشمن را نفرين كند، آن حضرت با كمال خويشتن داري فرمود: «من به عنوان ناسزاگو مبعوث نشده‏ام، بلكه به عنوان دعوت كننده و مايه رحمت براي مردم فرستاده شده‏ام.» سپس به جاي نفرين، چنين دعا كرد: «اللهمَّ اهْدِ قومي فانّهُم لايَعْلَمون؛ خدايا! قوم مرا هدايت كن، ،زيرا آنها ناآگاه‏اند».

 روزي گروهي از مسلمانان مدينه خدمت پيامبر(ص) آمده و عرض كردند: «از درگاه الهي بهشت را براي ما ضمانت كن.» پيامبر(ص) پس از اندكي درنگ فرمود: «من با يك شرط چنين ضمانتي را براي شما مي‏كنم»، پرسيدند: آن شرط چيست؟ فرمود: «اَنْ لاتسْئلوا احدا شَيْئا؛ از هيچ كس (جز خدا) چيزي را تقاضا نكنيد.»

آن‏ها نيز تعهّد كردند كه در زندگي از احدي تقاضا نكنند كنار سفره نشسته و دستش به آب نمي‏رسيد، به كسي نمي‏گفت كه آب به من بده، بلكه خودش برمي‏خاست و ظرف آب را برمي‏داشت و مي‏نوشيد. آري پيامبر(ص)، هم خود اين گونه مي‏زيست و هم به شاگردانش اين گونه توصيه مي‏كرد.

 2 ـ در مورد غيرت و عفت ناموسي پيامبر(ص) نيز سخن بسيار است؛ از جمله اين كه: امّ سلمه ـ يكي از همسران پيامبر(ص) ـ مي‏گويد: در حضور پيامبر(ص) بودم، يكي از همسرانش به نام ميمونه نيز حاضر بود، در اين هنگام ابن ام مكتوم كه نابينا بود به آن جا آمد، پيامبر(ص) به ما فرمود: «حجاب خود را در برابر ابن ام مكتوم رعايت كنيد.» پرسيديم: مگر او نابينا نيست، بنابراين حجاب ما چه معنا دارد؟

فرمود: «آيا شما نابينا هستيد؟ آيا شما او را نمي‏بينيد؟»

 3 ـ در ماجراي جنگ جمل كه در سال 36 هـ.ق رخ داد، وقتي سپاه علي(ع) بر دشمن پيروز شد، عايشه در ميان هودج بود، علي(ع) نزد او آمد و فرمود: «... سوگند به خدا، آنان كه زن‏هاي خود را در پشت پرده عفاف نگه داشتند و تو را از خانه خارج نمودند، با تو به انصاف رفتار نكردند.» سپس نگذاشت نامحرمان به پيش آيند، بلكه به محمد بن ابي بكر ـ برادر عايشه ـ دستور داد، تا او را از هودج بيرون بكشد، سپس او را در خانه صفيه دختر حارث پناه داد، آن گاه با حفظ كامل حريم عفاف، او را روانه مدينه كرد.

 4 ـ يكي ديگر از شاگردان امام باقر(ع) به نام ابوبصير مي‏گويد در كوفه به يكي از بانوان درس قرائت آيات قرآن مي‏دادم، روزي در يك موردي با او شوخي‏اي كردم (كه بر خلاف حريم عفّت بود)، پس از گذشت مدت‏ها از اين حادثه، در مدينه به محضر امام باقر(ع) رسيدم، به من فرمود: «كسي كه در جاي خلوت گناه كند، خداوند نظر لطفش را از او برگرداند، اين چه سخني بود كه به آن زن گفتي؟» از شدّت شرم، سر در گريبان كرده و توبه كردم، امام باقر(ع) فرمود: «مراقب باش كه تكرار نكني» (و با زن نامحرم شوخي ننمايي)

 5 ـ امام صادق(ع) دوستي داشت كه همواره با هم بودند، روزي همين دوست به غلامي تندي كرد و با كمال گستاخي حريم عفت او را شكست و گفت: «اي زنا زاده! كجا بودي؟» هنگامي كه امام اين سخن خلاف عفت او را شنيد، به شدت ناراحت شد، به طوري كه دستش را بلند كرد و محكم بر پيشاني خود زد و فرمود: «سُبحان اللّه!» آيا به مادر غلام، نسبت ناروا مي‏دهي؟ من تو را آدم پرهيزكاري مي‏دانستم، ولي اكنون مي‏بينم پرهيزكار نيستي.»

 دوست امام عرض كرد: فدايت گردم! مادر اين غلام، از اهالي سِنْد (از سرزمين هند) است و بت‏پرست مي‏باشد (بنابراين ناسزا به او اشكال ندارد)، امام صادق(ع) فرمود: «آيا نمي‏داني كه هر امّتي، بين خود قانون ازدواجي دارد؟ از من دور شو!»

آن هنگام بين آن دوست و امام صادق(ع) جدايي افتاد و تا آخر عمر امام، اين جدايي ادامه يافت.

 اين ماجرا نيز ما را به عفت زبان و كنترل آن از هرزه گويي و گفتار خلاف عفّت دعوت مي‏كند و حاكي از آن است كه مسئله حفظ عفت جامعه؛ حتي نسبت به بيگانگان بسيار مهم است و بايد مرزهاي آن را شناخت و در حفظ آن كوشا بود.

**به شهادت تاريخ و بر طبق سخنان مورخان و تمدن نگاران حيات بشري، بندرت مي توان اقوام يا قبايلي را يافت که در آن، زنان داراي پوشش کامل نبوده يا اصلا پوششي نداشته اند. پوشش زنان تحت عنوان حجاب قدمتي بس طولاني داشته و در ميان اکثر قريب به اتفاق ملل و نحل با اختلاف مناطق جغرافيايي وجود داشته است.

بعلاوه در کليه اديان تاکيد بر وجوب حجاب ديده ميشود. اين مطلب نشانه اي بس قوي بر فطري بودن پوشش و تحکيم آن از طرف دين و عقل و عرف جوامع بشري مي باشد.

بدون ترديد جهان بينى و انسان شناسى هر فرهنگ و مكتب، نقش اساسى و مهمّى در انتخاب نوع و كيفيت پوشش دارد و انسانها به وسيله نوع پوشش بخشي از هويت خود را عرضه مي نمايند.

تاريخچه پوشش در ايران نيز پيوندي عميق با حجاب، به معناي پوشش کامل و زيبايي شناسي و زيبايي دوستي دارد. سرزمين ايران سرآمد زيبايي ها و ظرافتهاست، مردم ما حاصل فرهنگي عميق و ريشه دار، با آميزه اي از دين و تاريخ هستند. هر اندازه فرهنگ و هنر يک سرزمين با بنيانهاي اعتقادي و فکري و ديرپاي ملتي مرتبط باشد، برعمق عظمت حس زيبايي شناختي مردم آن سرزمين تاثير مي گذارد.

اگرچه پوشيدن لباس براي جلوگيري از سرما و تابش آفتاب يا به منظور ستر و پوشش بدن است، اما نوع آن معرف قوميت، شخصيت و منزلت اجتماعي افراد جامعه است.

از بدو حضور اقوام آريايي در ايران زنان پوشش کامل و چادر ويژه داشته اند. در 1350 قبل از ميلاد به شهادت آثاري كه از تمدن ايلامي به دست آمده، ايرانيان «لباس كامل» به تن مي كرده اند.

در دوره مادها، پارس ها، اشکانيان، ساسانيان، صفويان و زنديه همچنان حجاب زنان با پوشش کامل وجود داشته است.

از نظر تاريخي، شكل نوين پوشش تحت عنوان بي‏حجابي از قرن نوزدهم آغاز شد. پس از رنسانس و انقلاب علمي صنعتي، به ويژه پس از جنگ جهاني دوم، به تدريج زمينه لازم در اروپا فراهم گرديد و با وقوع نهضت ‏به اصطلاح آزادي زنان، كنار گذاشتن حجاب مورد تشويق و تكريم قرار گرفت.

در زمان رضا شاه که پوشاک ادامه دوره قبل بود، بيشتر زنان اعيان و اشراف لباس هاي اروپايي به تن مي کردند اما هنگام خروج از منزل روي آن چادر مي پوشيدند. اما به دنبال سياست مدرن سازي کشور، رضاشاه (1314. ش)دستور کشف حجاب را صادر کرد.

دفاع از ارزشهاي اسلامي در برابر انواع تهاجم و تسلط فرهنگي غرب و افکار روشنفکر مابانه اي که روز به روز بيشتر منجر به کمرنگ شدن روحيه تدين در جامعه مي شد و با روحيه و تمدن کهن ايران زمين تناسب نداشت، با مبارزات وقفه ناپذير و مستمر روحانيت عظيم الشان به رهبري حضرت امام خميني(رضوان الله تعالي)مواجه شد که از همان ابتدا با هدايت روشنفکرانه و رهبري خردمندانه خود، موجب حضور فعال و پرثمر زنان انقلابي ايران در تمامي صحنه ها گرديدند.

درايران امروزي اقوام مختلف ايراني با توجه به فرهنگ ها و آداب و رسوم خاص خود داراي لباس هاي مخصوصي هستند.

زنان ايراني ضمن رعايت پوشش کامل اسلامي نه تنها محدوديت و مشکلي در پذيرش نقش هاي اجتماعي و مشاغل گوناگون ندارند بلکه در پرتو آرامش و امنيت ناشي از حفظ حجاب، به کار و فعاليت مي پردازند.

اميد است با آموزش و انتقال موثر فرهنگ ايراني اسلامي به نسل فعلي و آتي شاهد رشد روزافزون حضور زنان در جامعه و ارتقا و رشد فردي و اجتماعي زنان باشيم و اين فرهنگ و پذيرش آن را در تمام جهان شاهد باشيم.

اين روزها بحثهاي مرتبط با بدحجابي و بي حجابي و... بدجوري تنورش داغه و مطابق معمول جماعت بانوان در تيررس مستقيم بازخوردهاي اين مباحث در حوزه اجتماعي، سياسي، اخلاقي و ايدئولوژيکي و... قرار گرفته اند! گرچه در تعارفات روزمره هميشه حرف از تقدم خانوما نسبت به آقايون مطرح ميشه تا کمي از اتهامات(به زعم بعضي ها) ضد فمينيستي کاسته بشه لکن در اين مورد خاص مي توان گفت بصورت مطلق طبقه نسوان مورد مخاطب واقع شده و گويا شارع مقدس اسلام هيچگونه محدوديت و حجب و حيايي براي مردان درنظر نگرفته است!.

از قضا در اين عرصه معتقدم که مردان بايد بر زنان تقدم داشته تا بخشي از تبعيض ها و ناعدالتي هايي که هميشه بانوان از آن شکوه داشته از بين برود. شايد بپرسيد فلاني! شما هم که قائل به تبعيض و ناعدالتي در اين زمينه هستيد حال آنکه نص صريح قرآن مجيد است که بانوان را مورد خطاب در امر حجاب قرار داده است؟!. موافقم اما استدعا دارم تا آخر مطلب همراهم باشيد تا شما نيز به آنچه هدف اين نوشتار است پي ببريد.

 البته در اينجا بيشتر گروه مخاطب از سنخ جاهل قاصر که به هر حال بخش عمده اي از طبقات اجتماع را در بر گرفته مي باشد و اگر عالم قاصر براي عدم  رعايت اين اصل مترقي اسلامي يعني حجاب بهانه بياورد که واويلا!. فرقي هم نداره چه مرد و چه زن.

براي بنده اي که سه دختر دارم و بايستي خودم را براي سئوالات بيشماري که ذهن آنها را مخدوش نموده و موج منفي  سر مي دهند؛ آماده نمايم، هميشه اين سئوال مطرح مي گردد که چرا حجاب براي زن «حق» است و براي مرد«حد»؟!.

به اعتقاد نگارنده حجاب هم براي مرد و هم براي زن بصورت توامان يعني هم «حق» و هم «حد» مي باشد فلذا اين تقسيم بندي فوق چندان مطلوب بنظر نمي رسد. همچنين  اين بحث بعنوان يک بحث صرفا ديني و اسلامي تجزيه و تحليل نمي شود که آن حديث ديگري است بلکه از منظر يک پديده اجتماعي چالش برانگيز درباره آن گفتگو مي نماييم.

علامه شهيد مطهري در بيان اينکه چرا حجاب به زنان اختصاص يافته مي گويد:« اما علت اين که در اسلام دستور پوشش، اختصاص به زنان يافته، اين است که ميل به خود نمايى و خودآرايى مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلب‏ها و دل‏ها مرد شکار است و زن شکارچى، همچنان که از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچى. ميل زن به خود آرايى از حس شکارچى‏گرى او ناشى مى‏شود. در هيچ جاى دنيا سابقه ندارد که مردان لباس‏هاى بدن نما و آرايش‏هاى تحريک کننده به کار برند. اين زن است که به حکم طبيعت خاص خود مى‏خواهد دلبرى کند و مرد را دل باخته و در دام علاقه خود اسير سازد. بنابراين انحراف تبرّج و برهنگى، از انحراف‏هاى مخصوص زنان است و دستور پوشش هم براى آنان مقرر گرديده است».

یک شنبه 15 دی 1392  4:38 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368
adelmoh
adelmoh
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : مرداد 1388 
تعداد پست ها : 293
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث سی و دوّم طرح صالحین: حجاب

چهل حدیث در مورد حجاب زن و مرد

 1-  امام على علیه السّلام فرموده اند : پوشیده و محفوظ داشتن زن مایه آسایش بیشتر و دوام زیبایى اوست . غرر الحکم(5820)

2- امام صادق علیه السلام می فرمایند: حجاب زن برای طراوت و زیبایی اش مفیدتر می باشد.                     ( المستدرک، ج5)

3-  امیرالمومنین علیه السلام در وصیت خود به امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود:«با پوشش و حجابی که برای همسرانت قرار می‌دهی، چشم آنان را از هوس و حرام بازمی‌داری، چرا که حجاب برای آنها ثبات بیشتری به ارمغان می آورد. از خروج بی‌حساب و بی‌رویه زنان جلوگیری کن، زیرا مفاسدی دارد؛ و اگر می‌توانی، کاری کن که همسرانت غیر از تو را نشناسند و با مردان رفت و آمد نداشته باشند

4- حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از پدران گرامیش از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل فرمود که: روزی شخص نابینایی اجازه ورود خواست. فاطمه علیهاسلام برخاست و چادر به سر کرد. رسول خدا فرمود:« چرا از او رو می‌گیری، او که تو را نمی‌بیند؟» فاطمه عرض کرد:« او مرا نمی‌بیند، اما من که او را می بینم. و او اگر چه مرا نمی‌بیند ولی بوی مرا که حس می‌کند

5- رسول خدا(ص) از حضرت جبرئیل(ع) سوال نمود که آیا فرشتگان خنده و گریه دارند؟ جبرئیل فرمود: بله. (یکی از آنجاهایی که فرشتگان می‌خندند) زمانی است که زن بی‌حجابی و بدحجابی می‌میرد، و بستگان او را در قبر می‌گذارند و روی آن زن را با خشت و خاک می‌پوشانند تا بدنش دیده نشود. فرشتگان می‌خندند و می‌گویند: تا وقتی که جوان بود و با دیدنش هر کسی را تحریک می‌کرد و به گناه می‌انداخت(پدر و برادر و شوهرش و...از خود غیرت نشان ندادند) و او را نپوشاندند، ولی اکنون که مرده و همه از دیدنش نفرت دارند او را می‌پوشانند.

6-  در یک روز بارانی حضرت علی(علیه‌السلام) با پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در بقیع بودند که زنی سوار بر الاغ از آن‌جا عبور می‌کرد. ناگهان پای الاغ در چاله‌ای فرو رفت و زن از بالای آن به زیر افتاد. رسول خدا به سرعت روی خود را برگرداند. حاضران به رسول خدا گفتند این زن شلوار به تن دارد. حضرت سه بار فرمود: خداوند زنان شلوار پوش را رحمت کند. سپس فرمودند: ای مردم! شلوار را به عنوان پوشش برگزینید؛ چرا که از پوشاننده‌ترین لباس‌های شماست‌. و به‌وسیله‌ی آن از زنان خود به هنگام خروج آنان از منزل محافظت کنید. (البته باید توجه داشت که پیامبر، شلوار را به عنوان مکمل پوشش مطرح کردند، نه جایگزین پوشش!)

7- پیامبر فرموده اند:خدا مردانی را که شبیه زن می‏شوند و زنانی را که خود را شبیه مرد قرارمی‏دهند ، نفرین کرده است.

8- رسول خدا(ص) فرمودند:سه گروه، هرگز داخل بهشت نمی‌شوند :1- زنی که خود را درلباس وحرکات وامور دیگر شبیه مرد سازد  و...

9- امام علی علیه السلام می فرماید: بهترین لباس ؛ لباسی است که تو را از خدا به خود مشغول نسازد.

10-  در حدیث قدسی آمده است :به بندگانم بگوئیدبه لباس دشمنانم در نیایند و خود را شبیه دشمنان من نکنند که در این صورت آنها هم دشمنان من خواهند بود

11- پیامبر می فرمایند:خداوند شما را از عریان شدن نهی کرده است پس شرم کنید از فرشتگانی که همراه شما هستند همان گرامیانی که از شما جدا نمی شوند مگر هنگام قضای حاجت و خلوت کردن با همسر

12- از رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) پرسیدند: آیا در تنهایی می‌توانیم کشف عورت کنیم؟ حضرت جواب دادند: خداوند بیش از مردم سزاوار است که از او شرم شود.( سنن ابن ماجه )

13- رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله)فرمودند: خداوند شما را از عریان شدن بازداشته است؛(بحار الانوار ج. 56) لذا از عریان شدن بپرهیزید.( سنن الترمذی )

14- حضرت علی(علیه‌السلام) می فرمایند: وقتی کسی عریان شود، شیطان به او نظر می‌اندازد و در او طمع می کند؛ پس خود را بپوشانید.( تهذیب )

15- پیامبر سه بار فرمود :خدایا ! زنان شلوار پوش را بیامرز . اى مردم ! شلوار بپوشید که شلوار پوشاننده ترین جامه‌‏هاى شماست و زنان خود را در موقعى که بیرون مى‏آیند با شلوار حفظ کنید

16- پیامبر فرمود: صیانت زن او را شادابتر و زیبایى‏اش را پایدارتر مى‏کند

17- پیامبر فرمود: غذائی بخور که خود می پسندی ولی لباسی بپوش که مردم می پسندند

18- در روایت است که برای پیامبر چند قواره پارچه آوردند پیامبر قواره ای را به یکی از یاران خود داد و به او فرمود که این را دو قسمت کن: قسمتی را برای خود جامه کن و قسمت دیگر آن را به همسرت بده تا برای خود روسری کند. بعد به وی فرمود: به همسرت بگو برای این پارچه آستری فراهم کند تا بدن وی از زیر آن نمایان نباشد.( سنن أبی داود، ج 2)

19- رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمودند: هلاکت زنان امت من در دو چیز است: «طلا و لباس نازک‌‌».( شیخ مفید، امالی).

20- حضرت علی(ع) فرمودند: بر شما باد بر پوشیدن لباس ضخیم؛ چرا که هرکس لباسش نازک باشد، دینش نازک است.

21- اسماء دختر ابوبکر و خواهر عایشه به خانه پیغمبراکرم(ص) آمد درحالی که جامه‌های نازک و بدن نما پوشیده بود.رسول اکرم(ص)روی خویشرا ازوی برگرداند و فرمود:ای اسماء همین که زن به حد بلوغ رسید سزاوار نیست چیزی از بدن او دیده شود مگر ازمچ دست به پایین و صورتش(الدرالمنثورج 5)

 

22- رسول خدا(ص) وضعیت دوران ما را از قبل پیش ‌بینی می‌کنند: در آخر امت من، مرد نماهایی هستند که سوار بر وسایل نقلیه خود، بر در مساجد پیاده می‌شوند. زنان اینان، پوشیده‌هایی برهنه‌اند که موهایشان برآمده است. این‌ها زنان نفرین‌شده‌اند.( المحاسن، ج1)

23- رسول خدا(ص)  می‌فرماید: برای زن جایز نیست مچ پایش را برای مرد نامحرم آشکار سازد و اگر مرتکب چنین عملی شد اول اینکه: خداوند سبحان همیشه او را لعنت می‌کند. دوم اینکه: دچار خشم و غضب خداوند بزرگ می‌شود. سوم اینکه: فرشتگان الهی هم او را لعنت می‌کنند. چهارم: عذاب دردناکی برای او در روز قیامت آماده شده است.هر زنی که به خداوند سبحان و روز قیامت ایمان دارد زینتش را برای غیر شوهرش آشکار نمی‌کند و همچنین موی سر و مچ پای خود را نمایان نمی‌سازد و هر زنی که این کارها را برای غیرشوهرش انجام دهد دین خود را فاسد کرده و خداوند را نسیت به خود خشمگین کرده است.

24- رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمودند:1- زر و زیور خود را در منظر و دیدگاه غیرشوهر مگذار و در غیاب شوهر خود را خوشبو مکن و مچ پا را نشان مده اگر چنین کنید دینتان را تباه و خدا را به خشم آورده اید.

25- پیامبر اکرم(ص)زنان را از پوشیدن لباس‌های توجه برانگیز بر حذر می‌داشتند.

26- امام صادق(ع) به یکی ازخواهران محمدبن ابی‌عمیر فرمود : وقتی که به دیدار برادرت رفتی لباسهای رنگارنگ و تحریک‌آمیز برتن نکن.

27- رسول حق (ص) به حولا فرمود :روسرى خود را که جلب نظر مى کند نشان مده اگر چنین کنی دینتان را تباه و خدا را به خشم آورده ای.

28- امام رضا (ع):هر کس لباس بپوشد تا مباهات و جلوه گری کند خدا رحمتش را از او باز می دارد .(همراه با نماز)

29- پیامبر فرمود: لباسی بپوش که انگشت نمای مردم نشوی و عزت واحترامت هم محفوظ بماند.

30- فضیل بن یسار می گوید از امام صادق علیه السلام پرسیدم که آیا ساعد های زن از قسمتهائی است که باید از غیر محارم بپوشاند ؟ فرمود بلی و آنچه زیر روسری قرار می گیرد باید پوشیده شود همچنین از محل دستبند به بالا باید پوشیده شود . (کافی جلد 5 )

31- نمایان ساختن تمام بدن برای زوج رواست و سر و گردن را می توان در برابر پسر و برادر آشکار کرد، اما در برابر نا محرم باید از چهار پوشش استفاده کرد: پیراهن (درع)، روسری (خمار)، پوششی وسیع تر از روسری که بر روی سینه می افتد (جلباب) و چادر (ازار).(مجمع البحرین).

32- عایشه می گوید: دختر عبدالله بن طفیل که برادر مادری من بود در حالی که زینت کرده بود به خانه ام آمد. در همان هنگام پیامبر(صلی الله علیه وآله)نیز وارد شد و هنگامی که او را دید از او روی برگرداند. عایشه گفت یا رسول الله این دختر، بردار زاده من و خردسال است! پس پیامبر فرمود: هنگامی که زن به دوران عادت ماهانه رسید بر او جایز نیست که جز روی خود موضع دیگری را نمایان کند.( جامع البیان، ج 9)

33- امام صادق(ع) می‌فرمودند:«سزاوار نیست زن مسلمانی، لباسی بپوشد که بدن وی را نمی‌پوشاند»

34- عبداللّه‏ بن‏عباس، مفسّر و شاگرد سرشناس امیرالمؤمنین علی(ع) گفته است:زن (باید) مو و سینه و دور گردن و زیر گلوی خود را بپوشاند.»( مجمع البیان، ج7)

35- از حدیث امام باقر استفاده می‌شود که محارم زن مانند برادر، پدر و ... حق ندارند به همه جای زن بنگرند و زن نیز نباید بگذارد پایین‌تر از جای گردنبد و بالاتر از مچ دست آشکار گردد. چنین نیست که زن نزد محرمها، هر لباسی بپوشد و با هر آرایشی بیرون آید واندام خود را بنمایاند.

36- یکی از اصحاب پیامبر می‌گوید روزی نشسته بودم و لباسم کنار رفت و ران پایم پیدا شد. پیامبر که در حال عبور بودند، به من گفتند: ران خود را بپوشان که جزء عورت است.( مسند احمد )(قابل توجه برخی آقایان)

37- حضرت موسی(علیه‌السلام) آن‌قدر بر پوشیدگی خود محافظت می‌کرد که مردم می‌پنداشتند وی بیماری جسمانی دارد. رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) درباره‌ی او می‌فرمود: همانا موسی مردی باحیا و پوشیده بود که به دلیل حیایش، هیچ نقطه از بدن وی دیده نشد و لذا هنگامی که می‌خواست وارد آب شود تا بدنش وارد آب نمی‌شد، لباس خود را بیرون نمی‌آورد؛ در حالی که بنی‌اسرائیل حیا نمی‌کردند و در برابر هم برای شستشو برهنه می‌شدند و به یکدیگر نگاه می‌کردند.

38- پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) هم هرگاه می‌خواستند غسل کنند، کسی به‌وسیله‌ی پرده ایشان را مستور می‌ساخت.

39- امام صادق(علیه‌السلام) پوشیدگی شدید لقمان را از علل حکیم شدن وی می‌دانند. (قابل توجه کسانی که می گویند پوشش فقط برای زن است)

40- پیامبر روزی یکی از کارگران خود را دید که در فضای باز غسل می‌کند. به وی فرمود: نمی‌بینم از خدایت شرم کرده باشی! مزدت را بگیر ما نیازی به تو نداریم.( المصنف )

 

یک شنبه 15 دی 1392  4:44 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368
leilamm
leilamm
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 144
محل سکونت : اردبیل

پاسخ به:مبحث سی و دوّم طرح صالحین: حجاب

xحد پوشش نزد شیعیان

براساس قرآن و فتواهای مراجع تقلید شیعه، زنان و مردان هرکدام وظیفه‌هایی دارند که در برخی موارد میان فقها اختلاف هست. این حد در میان فتاوی مشترک است که مرد و زن باید عورت‌هایشان را در هر شرایط از هرکس و هر جنس بپوشانند مگر در شرایط اجباری مانند هنگامی که برای دستشویی نیاز به کمک داشته‌باشند که احکام خاص خود را دارد.

طبق نظر مراجع تقلید معاصر شیعه، زنان باید همهٔ بدنشان از جمله همهٔ موی سر، تن و پایشان را از مردان نامحرم بپوشانند، ولی می‌توانند دست‌ها را از مچ به پایین و گردی صورت را باز بگذارند، اگرچه پا و زیر چانه و ساعد و آرنج و مانند آن را باید بپوشاند. احکام درباره مردان نیز اختلافی است. برخی مراجع تقلید معاصر افزون بر حد مشترک می‌گویند مردان باید تن و جاهای نامتعارف بدنشان را از زن نامحرم بپوشند. مثلاً به فتوای آنها مردان نمی‌توانند پیش زن نامحرم پیراهن آستین‌کوتاه بپوشند یا با شلوارک‌های ورزشی ظاهر شوند. احکام نگاه کردن نیز بسیار اختلافی است ولی طبق فتوای مراجع تفلید معاصر، به جز زن و شوهر به طور کلی هیچ‌کس نباید به قصد لذت به دیگری -محرم یا نامحرم و زن یا مرد- نگاه کند.
حجاب از نظر فقهای پیشین شیعه

در اکثر منابع فقهی گذشته، از اعضایی از بدن که لازم بود «در نماز» (ستر صلاتی) و «در برابر نامحرم» پوشانده شوند با نام «عورت» یاد می‌شده و معمولاً احکام یکسانی برای پوشش در این دو وضعیت مطرح می‌شده.مرتضی مطهری می‌گوید:

    ظاهراً اختلافی نیست در این که ستر صلاتی و غیر صلاتی از نظر مقدار و حدود پوشش با هم تفاوت ندارند... آن‌چه در نماز باید پوشیده شود همان است که در مقابل نامحرم باید پوشیده شود. و شاید اگر بحثی باشد در این است که آیا در نماز، زائد بر آن‌چه در مقابل نامحرم باید پوشیده شود لازم است پوشیده شود یا نه. اما در این که آن‌چه درنماز لازم نیست پوشیده شود، در مقابل نامحرم نیز لازم نیست پوشیده شود، بحثی نیست.

شیخ جواد مغنیه، همین توافق بر سر یکسان بودن ستر صلاتی و غیر صلاتی را به کل علمای اسلام نسبت می‌دهد. [۵۹] البته گاه فقیهانی نیز بوده‌اند که احتمال به وجود تفاوت میان این دو سطح از پوشش داده‌اند. به هر روی، اکثر فقها در ذیل موضوع پوشش در هنگام نماز به حدود پوشش زنان پرداخته‌اند. گفتنی‌ست که در آرای به جا مانده فقیهان گذشته در این باره بعضاً تفاوت‌های فاحشی با آرای فقهای امروز دارد.

مخالفان وجوب حجاب معتقدند ابن جنید اسکافی، فقیه شیعه‌ی بزرگ قرن چهارم، تنها پوشاندن عورتین (پشت و جلو) را برای زن مسلمان آزاد واجب می‌دانسته .اما برخی از موافقان حجاب این ادعا را رد می‌کنند. ترکاشوند مدعی است تا پیش از قرن هشتم، به طور کلی فقهای شیعه معمولاً جز در موارد خاص سخنی درباره‌ی وجوب یا عدم وجوب پوشاندن مو به طور خاص (چه در نماز و چه خارج از آن) نمی‌گفتند. به گفته‌ی وی حتی صاحب جواهر، هنگام برشمردن موافقان پوشش مو، از هیچ فقیهی که پیش از شهید اول و قرن هشتم باشد نام نمی‌برد.  عاملی، صاحب مدارک، (اوایل قرن ۱۱ ه.ق.) درباره ستر صلاتی می‌گوید:

    آگاه باش که در عبارت محقق حلی و نیز در کلام اکثر فقهای شیعه، نه تنها به وجوب پوشش موی سر پرداخته نشده، بلکه از ظاهر عبارت چنین بر می‌آید که پوشاندنش لازم و واجب نیست زیرا مو جزو جسد و بدن به حساب نمی‌آید.

پس از مطرح شدن مسئله‌ی پوشش مو در میان فقهای شیعه، بسیاری از فقهای بزرگ شیعه، از جمله محقق سبزواری، ملا محسن فیض کاشانی، عاملی صاحب مدارک و مقدس اردبیلی در نوشته‌های فقهی خود دلایل موجود در حدیث و آیات را برای وجوب پوشش موی سر (بعضی در هنگام نماز و بعضی بدون قائل شدن به تفکیک) کافی ندانسته‌اند. با گذر زمان از اواخر دوره‌ی صفوی به بعد تصریح علمای شیعه به واجب بودن پوشش مو (و گردن و برخی اعضای دیگر بدن) بیشتر شد. ترکاشوند می‌گوید ملا احمد نراقی، فقیه بزرگ دوره‌ی قاجار، پوشاندن موی بیرون مانده از روسری را در هنگام نماز (بدون ذکر فتوای جداگانه برای حالت خارج از نماز) برای زنان واجب نمی‌دانست.سوزنچی انتساب این موضع به شخص نراقی را رد می‌کند و معتقد است که نراقی تنها توضیح داده که بدون اتکا به اجماع وجوب پوشش بیش از این حد قابل اثبات نیست.

از میان محققان شیعه، تنها احمد قابل صراحتاً وجوب حجاب را رد کرده است و محسن کدیور نیز آن را به شدت زیر سوال برده است. سایر فقهای معاصر شیعه و تمامی مراجع تقلید شناخته شده، حجاب تمام بدن و موها به جز صورت و دو دست را برای زن مسلمان غیرکنیز واجب می‌دانند.

حجاب کنیز

در فقه شیعه و سنی پوشش موی سر بر کنیزان واجب نیست. در تاریخ آمده که عمر بن خطاب کنیزی را به خاطر داشتن پوشش کتک زد. در برخی روایات از امامان شیعه نیز، نه تنها حجاب سر بر کنیز واجب دانسته نشده، بلکه کنیزان از به کار بردن روسری و پوشش سر، باز داشته شده‌اند و توصیه شده است که آنان را حتی با کتک زدن، از این کار باز دارید تا از زنان آزاده متمایز گردند. این رفتار (کتک زدن کنیز باحجاب) به امام باقر نیز نسبت داده شده است.

مطابق رایی بسیار مشهور، بخشی از بدن کنیزان که موظف به پوشاندن آن بودند، مانند مردان از ناف تا زانو بود و ملزم به پوشاندن سینه، پستان، ساق و غیره نبودند. ترکاشوند این سخن را از وسائل الشیعه‌ی حر عاملی از قول امام صادق و همچنین با واسطه از ابوحنیفه و پیروان شافعی نقل می‌کند.
قانون ممنوعیت استفاده ازنشان‌های مذهبی در فرانسه

قوانین کشور فرانسه از سال ۲۰۰۴ دختران را از داشتن حجاب اسلامی در مدرسه‌ها، دانشگاه‌ها و مکان‌های دولتی منع کرد.
ایران:رضا شاه در ۱۷ دی ۱۳۱۴ قانون کشف حجاب را رسمی کرد اما این قانون پس از دوران رضاشاه پی‌گیری نشد. این قانون پس از پایان حکومت رضا شاه در شهریور بیست، به فراموشی سپرده‌شد و اجرا نگردید.
جمهوری‌های قفقاز

ممنوعیت رعایت حجاب در مدارس آذربایجان، تاجیکستان و قرقیزستان وجود دارد. این محدودیت از زمان حکومت کمونیستی شوروی وجود داشت و هرگز لغو نشد.
ترکیه

در ترکیه داشتن حجاب اسلامی در دانشگاه‌های دولتی ممنوع بود، اما در سال ۲۰۰۸ پارلمان ترکیه رای به لغو این قانون داد.
حجاب اجباری

گاه حکومت‌های اسلامی رعایت حجاب را در کشور خود اجباری اعلام کرده‌اند. در این زمینه می‌توان به عربستان سعودی، ایران، سومالی اشاره نمود:

ایران

بعدازانقلاب ایران، نظام تازه‌تاسیس جمهوری اسلامی با اجباری‌شدن حجاب، مخالفت برخی صاحب‌نظران را برانگیخت. برای نمونه محمود طالقانی پس از اعلام اجباری شدن پوشش سر برای زنان در ادارات دولتی توسط روح‌الله خمینی به موضع‌گیری علیه آن پرداخت. روزنامهٔ اطلاعات به نقل از وی در شماره ۲۰ اسفند ۱۳۵۷ نوشت:

مصاحبه با آیت‌الله طالقانی در صفحه اول روزنامه اطلاعات ۲۰ اسفند ۱۳۵۷

    حتی برای زن‌های مسلمان هم در حجاب اجباری نیست چه برسد به اقلیت‌های مذهبی... ما نمی‌گوییم زنها به ادارات نروند و هیچ کس هم نمی‌گوید... زنان عضو فعال اجتماع ما هستند... اسلام و قرآن و مراجع دین می‌خواهند شخصیت زن حفظ شود. هیچ اجباری هم در کار نیست. مگر در دهات ما از صدر اسلام تا کنون زنان ما چگونه زندگی می‌کردند؟ مگر چادر می‌پوشیدند؟... کی در این راهپیمایی‌ها زنان ما را مجبور کرده که با حجاب یا بی حجاب بیایند؟ این‌ها خودشان احساس مسئولیت کردند. اما حالا اینکه روسری سر کنند یا نکنند باز هم هیچکس در آن اجباری نکرده است.

هرچند موافقان حجاب اجباری در آن دوران با توسل به دلایل و برهان‌هایی موافقت خود را با «اجباری‌کردن حجاب» اعلام می‌کردند.

نهایتاً حجاب در ایران اجباری گشت و به اعتراض زنان توسط افراد لباس شخصی و طرفداران حجاب حمله شد. از سال ۱۳۵۷طبق دستور خمینی از ورود زنان بدون حجاب به ادارات دولتی ممنوع شدو درسال ۱۳۶۳ با تصویب قانون مجازات اسلامی در مجلس شورای اسلامی ایران عدم رعایت حجاب در معابر عمومی موجب حکم حد شرعی ۷۲ ضربه جاری شد. گاه افراد بدحجاب دستگیر به جریمه نقدی محکوم شدند. البته در این میان کسانی هستند که با حجاب اجباری مخالفند سید علی اصغر غروی در وبسایت ارباب حکمت چنین می نویسد که نه تنها حجاب که هیچ یک از احکام دین اسلام اجباری نیست. وقتی کسی رکن رکین اسلام که عمود الدین است، یعنی نماز را تارک است، و علی‌رغم بر سر انداختن پارچه‌یی به نام سرانداز یا روسری یا مقنعه، حجابی منافقانه و از روی اکراه و اجبار برمی‌گیرد، اما هیچ اعتقادی به اسلام و مبانی آن ندارد، چه ضرورتی ایجاب می‌کند او را وادار به انجام چنین عملی نمایند. ما می‌بینیم آنچه به نام حجاب در میان پاره‌یی از بانوان رایج شده در حقیقت، حجاب مورد نظر خدای تعالی در قرآن نیست. بلکه خود تبدیل به یک زینت شده است.

روز حجاب در پاکستان

این مراسم به همت شاخه زنان حزب «جماعت اسلامی پاکستان» انجام است.

در این روز زنان با برپایی تظاهرات در شهرهای مختلف از جمله اسلام‌آباد، کراچی و راولپندی خواهان نقش‌آفرینی جامعه بین‌المللی برای رفع ممنوعیت حجاب در برخی کشورهای اروپایی و ترویج این فرهنگ حسنه و اسلامی در شبکه‌ها و رسانه‌های اجتماعی هستند.

آنان با اشاره به اینکه مسئله حجاب نه تنها در قرآن بلکه در کتب سایر ادیان الهی از جمله تورات و انجیل نیز آورده شده است، سیاست‌های دوگانه غرب در قبال این موضوع را مورد انتقاد قرار میدهند و میگویند که حجاب جزو حقوق اساسی یک زن به شمار می‌رود.

همچنین در این روز، پلاکاردها و پارچه نوشته‌هایی برای تأکید بر اهمیت حجاب در شهرهای مختلف پاکستان نصب می‌شود.

روز حجاب در بیشتر شهرهای بزرگ پاکستان برگزار می‌شود اما برگزاری این روز در اسلام‌آباد پایتخت این کشور جلوه بیشتری دارد و این مراسم توسط رسانه‌های مهم داخلی و خارجی پوشش خبری داده می شود.

یک شنبه 15 دی 1392  4:55 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368
agayempor
agayempor
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : مهر 1389 
تعداد پست ها : 271
محل سکونت : اردبیل

پاسخ به:مبحث سی و دوّم طرح صالحین: حجاب

انسان،به اعتباروجود فردیش ،و به اعتبارعضوی از جامعه،دارای صفات،مشخصات و خصوصیاتی است مادی و معنوی، که تنها وقتی ممکن است،فرد درجامعه،و جامعه به واسطه افراد،به معنی واقعی زندگی انسانی و سعادت برسند،که درنظام فکری و اخلاقی واجتماعی مردم ، تمام آن صفات ، و مشخصات،وخصوصیات درنظر گرفته شده باشد،وهرکدام درحدی که لازم است، به آن توجه شود.مثلاً:یک انسان، بیشتراز حد اعتدال ، به معنویات توجه میکند، همتش معطوف میشودبه اینکه :جنبه روحانی خودش را تقویت بکند،مثل جوکی ها،انسانهای مرتاضی که در شرق داریم، که اگر درصورت زندگی فردیشان ، مقدار اشتباهشان ، مقدار ضرری که خودشان، دچارش میشوند، و جامعه نیز دچار ضررشان میشود، قابل توجه نباشد، وقتی فکر کنیم جامعه ای، همه آن مسیر را بگیرند، خوب متوجه میشویم که چطور زندگی درآن جامعه فلج میشود.یا برعکس :فردی را می بینیم که جنبه معنویات را فراموش میکند، و فقط تمام همتش راصرف مسائل مادی از غرایز اولی و غیره میکند( البته مسائل مادی، یعنی چیزهایی که احتیاجات را تعیین میکند)این موجود،الان نمونه اش را درهمه جای دنیا داریم ، مانند اکثرزمامداران وزور مندان و پولداران و فریبکاران ، و میدانیم که چه آفتی برای بشریت هستند. والبته اگر خودشان هم مقیاس درستی برای قضاوت درباره خودشان داشته باشند، میدانندگه چطور انسانیت دروجودشان کشته شده.
برای مقدمه ، فقط به این دو مثال کوچک که گفتم، اکتفا میکنم ، و به اصل مطلب برگردیم:
این حقیقت ، در طول تاریخ حیات بشری، مکررو مکرر به چشم خورده که دربعضی ازجامعه ها ،توازنی که برای ارج نهادن به صفات و خصوصیات انسانی لازم است، فراموش شده و بهم خورده ، و درنتیجه جامعه، سیر صحیح انسانی راگم کرده،قصد ازتوازن، این است که : اصولاَ درتک تک این خصوصیات، افراط و تفریط نشود. یک صورت از توازن این است که هرکدام از این خصوصیات که برای انسان مطرح است،طغیان نکند، ارزشش به بالاتر از حدخودش نرسد.و صورت دیگرش این است که درموازنه خصوصیات باهم اشتباه نشود، و بعضی از خصوصیات انسانی، فدای بعضی دیگرازاین خصوصیات نشود، چه درفرد و چه درجامعه.
دراسلام،انسان با تمام این صفات و خصوصیات موردنظر هست. نظام پرورشی و اجتماعی اسلام، برای انسان است با درنظر گرفتن تمام این صفات و خصوصیات. ولی درنظام های دیگر ، متأسفانه نمی بینیم که تمام خصوصیات و مشخصات انسان مورد نظر قرار گرفته باشد.و راستی همانطورکه در مقدمه گفتم : گاهی بعضی از ارزشها، درآن، افراط و یا تفریط شده،و اساساَ گاهی بعضی از این خصوصیات طغیان کرده بربعضی، و بعضی منکوب بعضی دیگرشده.
دراین مسئله خاصی هم که الان مطرح فرمودید، این مقدمه کلی که عرض کردم، صادق است. یعنی درطول تاریخ حیات بشری ، گاهی درروابط زن و مرد، اقتضا میکند، به آن اهمیت داده شده ، افراط شده. ارزشش بیش ارآن حدشده، که باید به آن داده بشود، ویاگاهی هم ، پائین تر از آن اندازه اهمیتی که دارد، گرفته شده ودرحدو خصوصیات آن تفریط شده ، مثلاً دربعضی از جوامع یا دربعضی از فلسفه ها، غرایز جنسی، شدیداً تحقیر شده، ولی در بعضی از جامعه ها یا مکتب ها خصوصاً آنهائی که دید ماتریالیستی دارند، این غرایزجنسی، تاحد"بت" تعظیم وتجلیل شده اند.
در اسلام، همانطور که گفتم ، به دلیل اینکه تمام خصوصیات انسان، هرکدام درحدخوددرنظر گرفته میشود، موازینی برای روابط زن و مرد، برای مسائل جنسی، برای غریزه جنسی، وبرای هرچیزی که به این موضوع ارتباط دارد، درنظر گرفته شده، که درحد اعتدال ومعقول، روابط جنسی انسانها راتنظیم میکند.
سه سؤالی که مطرح فرموده اید،قبلاً به دوسوال اخیرتان بطور یکجا عرض میکنم."کیجا"به دلیل این که: تقریباً هردوسوال، مفادشان یکی است، یالااقل خیلی بهم نزدیک هستند. و"قبلاً"به دلیل اینکه:روشن شدن جواب این دو سؤال، مقدمه ای است برای روشن شدن جواب سؤال اولتان .دوسؤال آخرتان این بودکه:"در اسلام ، چرا حدود حجاب زن و مردباهم تفاوت دارد؟"و اینکه:" آیا این تفاوت، نوعی تبعیض بین زن و مرد، نیست.؟"
عرض کنم:تا جائی که ما نسبت به جانداران شناحت داریم، دراکثر جانداران این خاصیت مشاهده میشودکه :به طور عادی، طلب ودنبال رفتن ، از طرف جنس نراست، و در اوایل ، اظهاریی میلی و احتراز ازطرف جنس ماده، اگراین خصوصیت ،تنها درانسان، دراین موجود عاقل مشاهده می شد، ممکن بودفکر کنیم که :زنها،روی بعضی حسابها ازقبیل مثلاً، "خود شیرینی "، یا مطلبی ازاین نوع، عملاً این حالت را بخود بگیرند، اما وقتی می بینیم درقسمتهای دیگر جاندارن نیز، این حالت هست ، درحالی که برای آن ها این حسابهای عقلی مطرح نیست، بلکه معمولاً مطیع غرایزهستند، میتوانیم قبول کنیم که خاصیتی است طبیعی یعنی:بطور طبیعی،درجنس نر،اظهار تمایل قویتر از جنس ماده است.
علت این امر هم این است که :حالت "تحریک پذیری" درنر بیشتراست تا درماده.دراکثرحیوانها می بینیم که :بطور عادی ، به محض اینکه نر، ماده را می بیند، دنبالش میرودو اظهار تمایل میکند، ودرمقابل ، مدتی ، ماده امتناع میکند، تا بعداز مدتی ، ممکن است حالت تمایل برایش پیدا بشود، یا اصلاً پیدانشود.
چون متوجه شدیم گه این حالتی است طبیعی ، نه روشی سیاسی و مصلحتی- به آن دلیلی که درمقدمه عرض کردم دراسلام، به این امر، و به این واقعیت ، توجه شده است.چطور؟
اسلام، درمقررات جنسی، مقداری حدود و قیودبیشتر برای بیرون افتادن اعضای زن، برای ظاهر شدن قسمتهای مختلف زن، قائل شده. شاید اطلاع داشته باشیدکه قسمت عمده ای ازآزردگی هائی که دربین زن و شوهرها پیش میآید، و اختلافاتی که درروابط شان پیش میآید، به این نکته برمیگرددکه ، شوهرها، بخصوص دربعضی شرایط، احساس میکنندکه زنها نسبت به آنهاف ازلحاظ جنسی، بی علاقه شده اند، ولابد اکثرشان هم دلیلش را نمیدانند!مثلاً ما مشاهده میکنیم که:وقتی، زن، حامله است، تمایلات جنسی او، خیلی ازحدکمترمیشود.یا درزمان شیردادن به بچه، بازتمایلات جنسی اوکمترازحد معمول است.واکثرشوهرها وقتی این حالت بی تمایلی رادر زن احساس میکنند، کم کم به زن بدبین میشوند، فکر میکنندکه : زنشان به آنها بی علاقه شده و توجه به آنها نداشته. یا احیاناً ممکن است فکر کنند که ، زنشان نسبت به اشخاص دیگری، دلبستگی پیداکرده باشد! البته این ، واقعیت ندارد.شاید ، باشد دربین زنها ، کسانی که به شوهرهایشان بی علاقه باشند.اما همیشه بی تمایلی زن به شوهر ، خصوصاً درصورتی که دربعضی شرایط خاص پیش بیاید،یا شدت یابد، به این دلیل نیست ، بلکه اول، بطورکلی ، به این دلیل است که به طور عادی ، تحریک پذیری- همانطور که عرض کردم- درمؤنث ضعیف تراست تا درمذکر ودیگر اینکه، وقتی مسائلی مثل بارداری یا شیردادن به بچه برای زن مطرح است، درآن موقع، حالت تحریک پذیریش، خیلی بیشتر ازمواقع عادی، تضعیف میشود.
به هر صورت، دراین باره نمیخواهم زیاد توضیح بدهم این حقایقی است مشهود،و نمونه هایش خیلی اتفاق افتاده. من درطول زندگیم، نمونه اش را مکرر دیده ام که : گاهی بی تمایلی زن، موجب دلسردی مردنسبت به زن شده ، و بازاین دلسردی ، اثر معکوسی هم درزن داشته، که زن هم تدریجاً نسبت به مرد واقعاً بیعلاقه و دلسردشده، وگاهی هم به جدائی زن وشوهراز همدیگر شده، نمونه این مکرر پیش آمده وهمیشه هم پیش میآید.
اسلام برای اینکه تحریک پذیری زن ومرد به حد تعادل برسد، (یعنی:آن اندازه که ممکن است مرد را دراظهار تمایل زنش نسبت به خودش راضی کند، و زن هم در مقابل، احساس فشار نکند، به دلیل اظهار تمایل های زیاده ازحدمرد)مقرراتی از نظر حجاب وضع کرده، که اگر این مقررات، رعایت شود، کم کم ، تمایلات درمرد تخفیف پیدا میکند، ودرزن تقویت میشود.
میدانیم که، معمولاً موجبات تحریکی جنسی در زن یا مرد مشاهدات عینی جنس مخالف یا توجه ذهنی زیاد به مسائل جنسی است. منظور اینست که :هروقت ، درزمینه امور جنسی ، مردها ، زنها را بیشتر ببینند، یا بیشتر به زن ها بیندیشند، بیشتر تحریک میشوند، و همینطورهم، زنها. پس ،با توجه به آن اختلافاتی هم که درحدود تحریک پذیری این دوجنس وجود دارد، اسلام، این برنامه راتنظیم کرده برای وجود اعتدال درتمایلات جنسی زن و مرد، که : مردها، بیشتراعضایشان پیداباشد، یعنی اشکالی نباشد دراینکه قسمتی بیشتر از زنهاف،اعضای خودشان را نشان بدهند.ولی درموردزنها دستورداده که :قسمتی کمتر تا حدی ضرورت زندگی اقتضا میکند، اعضایشان پیدا باشد.البته این راعرض کنم:آن نوع حجابی که ما الان هم،دربعضی جوامعه ها می بینیم، یا میدانیم که درگذشته درجامعه های مختلف خودمان وجود داشته که زن مثل گنجینه اشخاص خیلی پست ولئیم همیشه مخفی بوده و آفتاب نمیدیده، ازنظر اسلام مردود است.اسلام، این مقررات را وضع نکرده.اسلام دستورداده که : زن خود را سبک نکند، بطور زننده خودش را نشان مردها ندهد.وبطور زننده با آنان صحبت نکند.ودر وقتی که اقتضا باشد و احتیاجی مطرح باشد، مانعی ندارد که دست و صورت زن پیدا باشد، اما درحرکت و رفتار و گفتارش طوری باشد، که مردها را به مسیر انحراف جنسی سوق ندهد.

حدود حجاب"جسمانی و اخلاقی" دراسلام، برای تقریباً همین است.
ولی این تفاوت حدود حجاب زن و مرد، که برای زن،اجازه داده کمتراز اعضایش، یعنی تنها دست و صورتش ظاهر باشد، ولی برای مردآزاد است اضافه بردست وصورت، بازو و سینه و حتی ساق پا هم پیدا باشد، به همان دلیل است که قبلاً عرض کردم: معمولاً، مشاهده قسمتهای مختلف اعضای جنس مخالف، یک موجب بزرگ برای تحریک جنسی میباشد، وجون زن کمترتحریک میشود، اسلام اجازه داده مردها بیشتر اعضایشان را نشان بدهند، ولی چون مردخیلی سریعتر تحریک میشود، اجازه نداده که زنها اینقدر،درنشان دادن اعضاء، مثل مردها آزاد باشند، تا اختلاف حدود تمایلات بیشتر نشود، وروابط خانواده را بهم نزندو ناسالم نسازد.
پس ، با این برنامه که اسلام تعیین کرده،بطور طبیعی،خواست جنسی درزن و مرد، بحد یکنواختی میرسد. یعنی:وقتیکه زنها بیشتر اعضای مردها را ببینند، مقدارتحریک پذیری شان، ازحد طبیعی بالاتر میرود. و وقتی مردها کمتر اعضای زنها را ببینند، مقدار تحریک پذیری شان ازحد طبیعی پائین تر میآیدو وبا این بالارفتن حدود تحریک پذیری درزن، و پائین آمدن حدود تحریک پذیری درمرد، خواسته های جنسی اینها با هم متعادل میشود. وآن اختلافاتی ، که همیشه می بینیم درخانواده ها بروز میکند،عاملش، که تفاوت درجه تمایل جنسی است، ازبین میرود.پس دلیل تفاوت درحدود حجاب زن و مرد، مصلحت هم خود زن، وهم مرداست، اینست که: زن ومرد، درخواسته های جنسی شان، به حد یکنواختی برسند. واین،نه به این دلیل است که ایجاد فشار نسبت به زن بشود، و به این ترتیب آن تبعیض که شما اشاره کردید مطرح نشود. نه ، مصلحت زن در- خانواده و در جامعه نیز- این است که : اندازه مناسب خواست مرد، تحریک بشود.، همانطور که مصحلت مرد هم‌چنین است.پس اصلاً، مسئله تبعیض مطرح نیست، بلکه مسئله مصلحت و سلامت جنسی زن ومرد، ومصلحت زندگی خانواده و سلامت جامعه مطرح است.

بعد ازاین مختصربرای جواب دو سؤال آخر، برگردیم به مطلب مهمترکه سؤال اولتان بود: که : اسلام، چراحجاب را وضع کرده؟
« باز تاکید کنم که"حجاب" بخلاف آنچه تصور میشود مخصوص تنها زن نیست. بلکه برای مرد و زن هست، با تفاوت درجه که شما هم درسؤال دومتان به این مطلب توجه داشتید»
از جواب این دو سؤال که گذشت، متوجه شدیم که از لحاظ جنسی، مصلحت زن و مرد، هردو، دراینست که:کمتر اعضای زن پیدا باشد، و مردها کمتر اعضای زن را ببینند. و متوجه شدیم که برداشتن حجاب با آن اندازه معین از زنان چطور ایجاد ناهماهنگی میکند، یا تحرکی پذیری مرد را بیشتر میکند. ودر نتیجه چطور خواسته های جنسی زن و مرد نا متعادل میشود، که آثارنا مطلوب را در متلاشی کردن خانواده ها به دنبال دارد.
و اما جنبه مهمتر، جنبه اجتماعی برداشتن حجاب: قبلاً بطور خلاصه داستانی را درباره یک جامعه اسلامی تعریف میکنم برایتان، که مشابهش درخیلی ازجامعه ها بطور مکرر دیده شده، نمیدانم آیا اسم"آندلس" را شنیده اید یا خیر؟(اینکه تردید دارم به این دلیل که برنامه های تحصیلی و تعلیماتی دشمن درمدارس ، یا بطور عموم، فرهنگ استعماری که دراین سرزمینها به ما تحمیل شده ، کاری کرده که واقعاً مانسبت به گذشته خودمان ، نسبت به تاریخ خودمان، اطلاعات درستی نداشته باشیم.
به هر صورت آندلس ، قسمت جنوب غربی سرزمین اروپا بود، که درزمان شکوفایی تمدن اسلامی، مدارس، دانشگاه ها ،و مراکز تحقیق بزرگی داشت. و راستی برای دوران طولانی چراغ علم و تمدن را درآن گوشه از دنیا به بهترین وجه برافروخت و بزرگترین سرچشمه ای که نور فهم و معرفت را به طرف اروپاهدایت کرد، و علم و تمدن را به اروپا رسانید، همان اندلس بود. الان درقسمتهائی ازآن سرزمین اندلس، دو دولت اسپانیا و پرتقال وجود دارد، و البته قسمتی از جنوب فرانسه فعلی هم، غالباًجزو اندلس بوده.

عرض کنم:بعد از اینکه مسلماناف تمدن اسلامی رابه جنوب غربی اروپا رسانیدند،درهمین اندلس، که همین قسمت جنوب غربی از سرزمین اروپا بود، بنام اندلس مشهور شد، تا دوران تمدن اسلامی کار علم و تحقیقات علمی بشدت درپیشرفت بود. اینجا ناچارم یک توضیح کوتاه اضافه کنم از زمانی که خلاقت تبدیل به سلطنت شد، خصوصیات جامعه اسلامی ، بتدریج داشت دگرگون میشد. یعنی از زمان بحکومت رسیدن معاویه، اوضاع واحوال گوناگون اجتماعی و اقتصادی جامعه های اسلامی ، بتدریج روبه انحطاط وقهقرائی میرفت، مثلاًدرهمین ایران، بقایای شاهنشاهی ازبین رفته ، این جا و آنجا، مرتب درتلاش بودند از این زمینه استفاده کنند.از این فرصتی که پیش آمده، بواسطه فساد حکومت ننگین اموی و عباسی، که چند قرن درایران و سایر مناطق اسلامی، تصرف های غیراسلامی مینمودند،اینها موقعیت را مغتن میشمردند، وازآن استفاده میکردند، و ملت مسلمان ایران که با جان ودل از اسلام استقبال کرده بود، و به وسیله اسلام از قیدها و اسارت وذلت وحقارت چندین دهه نجات یافته بود، به تدریج، حرفهای مزدورانه این فرصت طلبان را، که زمینه رشد هم داشت، می پذیرفت ، و آماده میشد برای اینکه از جهات مختلف مجزی شوداز جامعه اسلامی ، یعنی حرکتی درایران بوجود آمدکه برخلاف حرکتهای دیگر جوامع اسلامی ، بجای اینکه مبارزه ای با فساد حکومت اموی و عباسی باشد، درحقیقت دراین لباس مردم فریب، مبارزه ای بود با خود اسلام، با این فلسفه جدید، این برنامه جدید، این نظام جدید،که به طرف ایران آمده ، وآن رژیم کهن را واژگون بود.جای تفصیل این بحث نیستف فقط این را عرض میکنم ، که: بتدریج توانستند این انسانها ، کاری بکنند که ایرانی را، نسبتاً از اسلام دور کنند، از اسلام بیگانه کنند.. تفکراتی ، وتصوراتی به ملت ایران تحویل بدهند بنام اسلام ، با تفاوتهای بسیارنسبت به آنچه که در حقیقت اسلام هست،. ولی می بینیم که درهمین ایران، علیرغم تلاش چندین قرنه این طرفداران ارتجاع کهن ایران، بازگرچه قیافه عمومی مسلمانی دراین سرزمین تاحدی زیاد دگرگون شده ، ولی نتوانسته اند ایران را کاملاً به ایران پیش از اسلام برگردانند.نکته ساده ای کافی است برای روشن شدن این مطلب:
در ایران پیش از اسلام،به صورت قانونی و جبری، ملت ایران از سواد ونوشتن و خط و کتاب و قلم محروم بود. به واسطه انقلاب اسلامی این مسأله حقی طبیعی شد برای هرمسلمان که ایرانیها هم اکثراً مسلمان شدندواستقبال کردند از دیانت اسلامی نه تنها حق، بلکه وظیفه دینی،یعنی :انسان مسلمان مکلف است که با سواد باشد و وبا اینکه تلاشها زیاد بودکه ایران ، بطرف ارتجاع پیش ازاسلام برگردد، ولی باز تا این قرن می بینیم همه کلکها زده اند، ملت ایران که به حق طبیعی خودش لااقل که سواد و معلومات بوده، رسیده و هیچ وقت این طرفدارن ارتجاع نتوانسته اند ایرانی را ازاین حقش محروم کنند،وبه آن دوران ننگین پیش از اسلام که محرومیت ملت ازسواداست برگردانند.
درجاهای دیگر هم وضع جهاتی به همین ترتیب بود یعنی :بعداً که سرزمین اسلام هرگاه و بی گاه به چندقطعه تجزیه می شد، و به تدریج حکومتهای مختلف به وجود می آمدند، گرچه این حکومتها، هیچ کدام حکومت اسلامی نبودند، گرچه در همه جا به تدریج داشتند قیافه های عمومی اسلام راعوض میکردند، وچیزدیگر به خورد مردم میدانندبه جای اسلام ، و بالاخره اینها نمی توانستند بکلی اوضاع و احوال اسلامی و جامعه اسلامی رادگرگون کنند.
درآندلس هم حکومت، حکومتِ سلطنتی بود، حکومت شورا و خلافت وجود نداشت.ولی با این حال اینها روش حکومتشان معتدلتر وآرامتر بود از روش حکومت عباسیان در بقیه سرزمین اسلامی. به هر حال غرضم این بود که : اینها گرچه حکومتشان سلطنت بود و اسلامی نبود و گرچه طبیعت این نوع حکومت با اسلام و فلسفه اسلام وبرنامه های اجتماعی اسلام سازگار نیست ، ولی باز نمی توانستند یکباره قیافه اسلام راعوض کنند، و یکباره حکومت دلخواه خود را برمردم مسلمان تحمیل کنند. مردم مسلمان حاضر نمی شدند، اگر حکومتی یک جا و با سرعت از جمیع جهات میخواست به قهقرائی برگردد، هزمش کنند. به این دلیل این حکومت های فاسد به این دستگاههای سلطنتی به تدریج میتوانستند نفوذ کنند در برنامه های اجتماعی و فکری و فلسفی اسلامی، و به تدریج جامعه را به طرف قهقرا برمیگرداندند.
درآندلس گرچه حکومت به این ترتیب بود، ولی باز مثل بقیه سرزمین اسلام جنبه هائی از شوقی که اسلام در دلها آفریده بود، به قدرت خودش تقریباً باقی بود که آن جنبه علم دوستی وعلاقه به تحقیق بود.شوق علم و دانش در دل مسلمانها به شدت بوجود آمده بود، که درهرجا در تلاش بودند بقایائی از افکار کهن، ازفلسفه های کهن، از تحقیقات، ازعلوم وجود داشته باشد جمع کنند، و بیاورند منظم ومرتب کنند وترجمه کنند به عربی، و شروع کنند به شرح و بسطش. به این دلیل آندلس هم یک مرکز تمدن شکوفای اسلامی شده بود. یکی از کارهای آندلس این بودکه (مقایسه کنید با بقیه حکومتهای مقتدردرطول تاریخ ها که وقتی رفتندجائی و قدرتی پیدا کردند،چطور مردمش را استثمارکردند) چون رنگی ازتمدن اسلامی،از فکراسلامی، از اخلاق اسلامی،و بشردوستی اسلامی وجود داشت تلاش میکردند برای اینکه: اروپای غرق درجهالت و توحش را اروپای اسیردر برابر دستگاههای سلطنتی ودربرابر کلیسهای مزدور و متقلب را از دام این همه نیرنگ استثمار نجات بدهند. به این دلیل به عوامل مختلف جوانان اروپائی را جلب میکردندبه طرف مراکز تحقیق و دانشگاههای خود وآنها را باسواد و معلومات و حقایق علمی روز آشنا میکردند.
باز اینجا یک جمله را اضافه کنم که متوجه بشوید، علم درآندلس چقدر پیشرفته بود: شما درکتابهایتان این طور میخوانیدکه آنکسی که کرویت زمین را کشف کردگالیله بود، درست است؟ این هم یکی از کلکهای استعماری، یا ساده تر بگوئیم : طرفداری حکومت ارتجاع کهن ایران که به این ترتیب ملت را از تمدن اسلامی خودش بیگانه کنند! حقیقت مطلب اینست که: درآندلس این نظریه به وسیله یک دانشمند، فقیه مفسر و فیلسوف اسلامی بنام "یعقوب بلنسی" که اهل همین والنسیای فعلی بود و به بلنسی مشهور شده درحدود چند قرن پیش ازگالیله، به طور وضوح مطرح شده،موضوع جدال وبحث با بقیه دانشمندان وفلاسفه اسلامی شده .چند بیتی از غزالی به یاد دارم که یکی از دانشمندان مخالف با ابو بعقوب بلنسی، مجادله میکند با او درباره نظریه اش که کُرویت زمین است، و او را به افکار خرافی متهم میکند.آن دو بیتی که یادم هست، خلاصه نطر ابویعقوب بلنسی درباره کرویت زمین است که درشعرشاعر اینطور بیان میشود:
والارض کرویه، حف السماء بها
فوقاً و تحتاً،فصارت نتطع، مثلاً
صیف الشمال شتاء للجنوب بها
فصار بینهما هذا و ذا،دولا.
خیلی پیشرفته، خیلی واضح ، خیلی روشن، این مطلب را بیان می کند که زمین یک جسم کروی شکل است که بقیه آسمان و فضا و موجودات از تمام جهات آن را احاطه کرده اند و این مثل یک نقطه است دراین فضا.
تابستان درشمال، زمستان درجنوب است و این تابستان و زمستان بین جنوب وشمال،دست به دست میشوند.الان می بینیم که در برنامه های تعلیماتی اینطور به ما تفهیم میکنندکه :بله، اروپا بود این نکته را کشف کرد. یک دانشمند غیر اسلامی بودکه این نکته را کشف کرد،گالیله! ولی به حساب عقل می فهمیم : گالیله ای که دراین زمینه تلاش کرده، حتماً مطالعاتی باید درباره نظریات دانشمندان پیش داشته باشه بنابراین ، به طور طبیعی به این نکته می رسیم که گالیله درمطالعاتش متوجه شده که قرنها پیش از خودش دانشمندی به نام ابو یعقوب بلنسی این مطالب را گفته و وقتی اینها را از او گفته و پذیرفته آورده و اعلام کرده ولی احتمالاً چون خیلی اصیل نبوده و چون خیلی آگاهی نداشته و درمطالبش به حدیقین نرسیده می بینیم درمقابل تهدید و ارعاب ازاظهار نظر خودش پشیمان شد.
درحالی که در قرون پیش ابو یعقوب این مطلب را گفته بودو می نشست بحث میکرد، تبادل نظر میکردو با مردم جدال میکرد، وگاهی بعضی ها که اطلاعات و معلوماتشان پائین تر بود اتهاماتی برای اوهم درست میکردندشاید هم مخالفت شدید کلیسا با نظریه کرویت زمین به همین دلیل بود که این نظر را قبلاً دانشمندان اسلامی درآندلس اظهار کرده بودند، ودشمنی کلیسا با اسلام با قدری شدید بود که به آسانی قابل توصیف نیست.
اندلس پیشرفته روشش با اروپای غرق در بدبختی و جهالت این بود که عرض کردم با وسائیل مختلف جوانان را جلب میکرد و این جوانان در مدارس و دانشگاهها به تحصیل می پرداختند، و با دنیای معلومات به طرف اروپای تاریک و بدبخت خودشان برمیگشتند. طبعاً حکومت دردست سلاطین و کلیساها بود. اینها راضی نبودند که مردم اروپا روشن بشوند، زیرا مردمی که حسابی روشن بشوندبه طور عادی دیگر زیر بار ستم نمی روند. به این دلیل انواع تلاشها میکردندکه از رفتن جوانان به طرف آندلس جلوگیری کنند. یا وقتی که این جوانان برمیگردند آنها را با پول بخرند(همان طور که دردنیای امروز خودمان رایج است )و به عناوین مختلف کاری بکنند که جلوی بحث اینها را دربین مردم ، جلوی بحثهای روشنگرشان را بگیرند، و نگذارند مردم با یک تمدن پیشرفته و با علم آشنا بشوند ولی این جوانان که به علم و دانش رسیده بودند مشکل بود همه شان تسلیم این خواستهای حکومت کلیسائی و درباری بشوند به این دلیل گاه و بیگاه توافق کلیسا و دربار به اینجا می کشیدکه حمله های شدیدی میکردند برای نابود کردن این جوانان از جمله یک نکته را برایتان تعریف می کنم: این مطلبی که الان بصورت تزریق آمپول دردنیاست و مسلم است، درآن اوایل درآندلس بصورت یک نظریه ای مطرح شد که معمولاً تمام مطلب و حقایل علمی همینطور است. اولاً نظریه ای است، و بعد از مطالعات بیشتر و بیشتر یا رد میشود، یا تبدیل می شود به یک حقیقت و یک اصل وقانون علمی. در اندلس استدلالهائی برای این مطلب میشد: ممکن است از طریق پوست واز طریق رگ، دارو وارد بدن بیمار بشود و بیمار شفا پیدا بکند. جوانان اروپائی دربین مردم این مطلب را برزبان آوردن و این حرف بهانه ای شد دردست کلیسها و دربارها برای شوراندن مردم ساده لوح و بیچاره علیه این جوانان و علیه این تمدن و علم که اینها آورده اند، که‌ای مردم! بدانید اینها چقدر لا مذهب اند!اینها چقدر فاسدند میخواهند از جاهای دیگر بدن انسان به جای دهان استفاده کند!!! میخواهند کار خدای را عوض کنند! و از این قبیل ترهات و حرفهای ابلهانه، والبته عوام فریبانه این جوانها طبق معمول به نام "اخلالگر"به جامعه معرفی شدند، و جامعه تحریک شد، ودریک قتل عام  از این جوانان و افراد طرفدارشان ، صد هزار نفر را دراروپا کشتند! چه ثروت مهمی که اروپا از دست داد! با این صدمه، یقیناً برای سالها، عقب ماند از اینکه بتواند به طرف تمدن پیش برود.

الغرض، روش ارتباط جوامع اسلامی با جامعه های غیر اسلامی اینطور بود، که اندلس با این روشها میخواست اروپا را به تمدن اسلامی و با علم و فکر پیشرفته خودش آباد بکند.اما عکس العمل آنها هم اینطور بود. اروپا وقتی متوجه می شود که اندلس خطری بزرگی است برای نابودی قدرت استعماری حکومتها و کلیساهایش از راههای مختلف به تلاش افتاد که کاری بکند، سدی در برابر اینها به وجود بیاید. یا حتی اگر امکان داشته باشد برای تضعیف این مرکز تمدن که یک صدمه ای شده بود درکنار دست این حکومتها بوجود بیاورد، و کاری بکنندکه مردم اروپا درهمان جهل و نادانی بمانند و استعمارگران به حکومت ستمگرانه خود ادامه بدهند. مهمترین برنامه های سیاسی که با این منظور پیاده کردند که در حقیقت خطرناکترین حمله به پیکر قوی و نیرومند جامعه اسلامی اندلس بود، این بود که عده ای از زنان خود فروش و آنها را که تسلیم بودند به خواستهای دربارها و کلیساها ، تشویق کردندو بودجه هائی دراختیارشان گذاشتند که بیایند به طرف اندلس و جوانها را به ازای تمایلات جنسی از طریق غیر مشروع جلب کنند، درآن اوایل جامعه اسلامی آگاه تر بود از اینکه این کلک درش مؤثر باشد و با خشونت و شدت تمام این کلک را خنثی کردند و این زنان به اروپای خودشان برگشتند. به تدریج زمان گذشت و در اختفای بیشتر و در زیر پردهای پوشاننده وفریبنده بیشتر دوباره این کاروان تمدن اروپائی یعنی کاروان فاسد کردن جوانان به طرف اندلس سرا زیر شد و مختصر عرض کنم بودجه های سنگینی دراختبار این زنان قرار میگرفت و گاهی جوانان را با پول هم تطمیع میکردند. نه تنها به وسیله لطافت و زیبائی خودشان پول هم میدادند به جوانان و برای لحضاتی جوانان را به طرف خودشان جلب میکردند! وزمان گذشت و گذشت و گذشت تا کار به جائی رسید که جوانان بدون پول هم آنقدر سست عنصر شده بودند که مقاومت اسلامی و ایمانی خودشان را از دست داده بودند و به طرف این زنان که حربه خطر ناکی بودند از طرف دشمن اندلس و به طرف اندلس روانه شده بودند. باز فساد و تباهی درجوانان جلوتر رفت به حدی که اینها دلباخته میشدند در برابر این زنان جلف و خود فروش و گاهی حاضر میشدند و پول هم میدادند،که ایندفعه زنها اظهار تمانع میکردند!
البته اینها زمانی طولانی خواست تا جوانان از آن حد شجاعت و شهامت اسلامی خودشان به این حد پوچی و وقاحت و ذلت وحقارت برسند. اروپا متوجه شد که جوانان اندلسی دیگر دارای آن نیرو وقدرت جنگی و مقاومت عظیم و انگیزه ایمانی و جهاد نیست، که: اگر به سرزمینش حمله ای بشود بتواند برای مدتها مقاومت بکند، این بود برای سالها وحتی قرنها، لشکر کشی های متناوب گوچک و بزرگ از جهات مختلف اروپا به طرف اندلس جریان پیدا کرد، و این حملات متوالی کم کم  پیکر اندلس را ضعیف کرد تا حدی که احتمالاً اطلاع دارید که چطورآن دستگاه مشهور ننگین تفتیش آراء و عقاید دراندلس از طرف اروپائیها به وجودآمد، که هر جا انسانی اظهار مختصر تمایلی به تمدن اسلامی میکرد، با انواع شکنجهای ننگین وغیره انسانی، که شاید در دنیای امروز خودمان هم نمونه اش پیدا نشود، او را آزار میدادند و از بین می برند و چنان شد که اندلس، مرکز تمدن عظیم علمی اسلامی  تبدیل شد به یک دنیای تاریک و اروپائی که الان هم تقریباً درآن قسمت پرتقال و اسپانیا همین شرایط تاریکی و خفقان وجود دارد و به نسبت کاروان پیشرفت طبیعی تمدن علمی آن کاروانی که اسلام به حرکت درآورد و تا قدمها جلو، درهمه جای اروپا هدایتش کرد، این دو حکومت که مراکز اصلی تمدن بودند خیلی عقب ماندند. این داستان مختصر را به طور اجمال برایتان تعریف کردم به این منظور بود که متوجه بشوید: زنی که از سنگینی و عظمت خودش صرفنظر میکند، وخودش را مثل بازیچیه ای برای ارضای شهوات مردها در می‌آورد چه حربه خطرناکی است برای ازبین بردن نیروی مقاومت و احساس مسؤلیت درجوانان. تاریخ حیات بشر نمونهای زیادی از این قبیل به یاد داردکه بی بندباری جنسی و عیاشی نیروی مبارزه و مقاومت را از جوانان گرفته است. جنگ بزرگ جهانی اخیر را اگر شما بیاد ندارید خیلی ها بیاد دارند. و شما نیز لابد درباره اش اطلاعاتی کم یا بیش به دست آورده اید. آلمان و نیروهای متفقش به هرجا لشکر کشی میکردند، کم یا زیاد با مقاومت روبرو می شدند، گرچه در آن محل هم امکانات جنگی برای مقابله با متفقین یا ناچیز بوده باشد. تنها شهری که بدون مقاومت خود را باخت شهر پاریس بود این شهر درآن ایام مرکز دانشمندان و پژوهشگران دررشته های مختلف ومرکز حقوقدانان بود. با این حال آن نیروی جوان و مبارز را ندشت که در برابر هجوم دشمن سلاحی بردارد و به مقابله برخیزد! چرا؟چون پاریس آن ایام شهر کاباره ها بود. شهر مستی و عیاشی بود. شهر بوالهوسی و افسار گسیختگی جنسی بود. شهری بود که جوانانش به جای مردانگی و احساس مسؤلیت در برابر حیثیت و آبرو و موجودیت سرزمین خود با فساد جنسی و با مستی آشنائی داشتند. جوانی که "دستی به جام و باده دارد و با دستی به زلف یار، دستی دیگر نداردکه خاکی بر دشمن بریزد"و ناچار باید مزه شکست و اسارت ، و له شدن ناموسش و حیثیت سرزمین خود را در زیر پای دشمن بچشد و آن وقت به جای دشمن خاک برسر خود کند!!

نمونه نزدیکتر، نمونه ای که همه شما اگر به مسائل مرگ و زندگی ملتها، به مسائل جنگهائی که دشمنان برملت ها تحمیل میکنند، توجه داشته باشید، حتماً ازآن خبردارید و فراموش نکرده اید: جنگ رمضان دو سه سال پیش- ارتش مصر با اسرائیل، یا درست تر بگوئیم با پادگان نیروهای ضد اسلامی به ظاهر متخاصم ، که لااقل ، دریک امر ، با هم اتحاد دارندوآن دشمنی با اسلام است. این ارتش، یعنی ارتش مصر، در شش سال پیشتر یعنی درسال 1967با منتهای حقارت و ضعف ننگین ترین شکست را در برابر ارتش اسرائیل خورد، و باسرعتی سرسام آورسرزمین وخانه ومسکن و زن و بچه و خواهر و برادر و پدر و مادر وتمام آنچه را که داشت، به دشمنی تسلیم کردکه کمترین ارزشی برای شرافت وشفقت و انسانیت قائل نیست. وخود ارتش مصر میدانست که اگر شکست بخورد، ارتش بی عاطفه دشمن با عزیزان و مقدساتش چکار میکنند. با این حال ، آن شکست شرم آور را تحمل کرد، و باسرعتی که راستی پرنده گان مهاجر نیز نمی توانند داشته باشند، درعرض چند ساعت هزاران هکتار سرزمین خودرا با نهایت ذلت و رسوائی رها کرد،و باهرچه داشت دراختیار دشمن گذاشت. و آنگاه، به سوی حیاتی سراسر حسرت و رنج گریخت.درحالی که همین ارتش شش سال بعد، چنان انتقامی از دشمن گرفت که بزرگترین و آگاهترین مفسران و کارشناسان جنگی ازتفسیر آن درمانده بودند! این ارتش، درعرض چند ساعت درزیر یکی از خطرناکترین نیروی هوائی استعمارگران متحد،و در برابر توپخانه های بی امان ومراقبتهای بی اشتباه دستگاههای الکترونیکی دقیق آمریکا، چه در خاک و چه در مدیترانه ، توانست از مانع مهم کانال سوئز عبو رکندو خط دفاعی وعجیب افسانه ای "بارلف" را درهم شکنند، وخیلی شدیدتر از آنچه ، خود درجنگ پیش عقب نشسته بود، دشمن رابراند وتارو مارش کند، این حادثه ، راستی غیر قابل درک بود.زیرا به یاد داریم ، که دربین اظهار نظرهای گوناگون یکی از مفسران وکارشناسان جنگی اروپائی گفته بود: اگر تمام نیروهای ممالک اروپای غربی متحد شوند و به دیوار بارلف! حمله کنند، پس از دهها روز جنگ با تمام امکانات و تجهیزات، نمی توانند درآن رخنه کنند.
راستی ، خواهران هیچوقت ازخودتان پرسیده اید که، زبونی و بی آبروئی سال 1967چطور درسال 1973باآنهمه فوق العادگی جبران شد؟ چطورآن ارتش توانست آنهمه قدرت ازخود نشان دهد، که چندسال قبل آن ذلت را نشان داده بود، این ارتش، چطورتوانست با آن قهرمانی کم نظیر آنهمه رسوائی و حقارت را با صد چندان جبران کند؟اجازه بدهید من از آن همه بی عرضگی سال 1967 و آنهمه افتخارو سرفرازی رمضان 6سال بعد را، در دوکلمه برایتان خلاصه کنم:ارتش مصر درسال 1967، ارتشی بود عیاش و فاسد، که پشت جبهه اش را،زنهای جلف و خود فروش پرکرده بودند. و شب پیش ار شروع جنگ، هشتصد نفراز افسران این ارتش بوالهوس ، در کاباره با زنان لخت ونیمه لخت درحال خوشگذارانی و رقص بودند، اما همین ارتش ، پس از شش سال تصفیه در شبی که بامدادش را آتش جنگ افتخار برافروخت ، یکی دوساعت پیش از شروع جنگ برای سحری بلند شده بود، و با زبان روزه نماز جماعت صبح را اقامه کرد، وبعد با شعار الله اکبر جنگ را شروع کرد، وشما این مطالب را درروزنامه های چندسال قبل خوانده اید. آری ، خواهرانم ! این بود راز شکست سال 1967، و این بود راز پیروزی پر عظمت سال رمضان شش سال پس از آن.
همانطور که گفتیم ، تاریخ ، نمونه های فراوانی از این واقعیت های غیرقابل تردید را دیده است. این دوسه نمونه که تعریف کردم فقط مشتی بود از خروارها و خوشه ای از خرمن ها. حالا کمی دقت کنید که متوجه شوید: دشمنان شما، با نشان دادن شعار فریبنده و جذاب آزادی چرا شما را به سوی لختی وبی حجابی دعوت میکنند؟ جوابش خیلی ساده است، هم دیدار دوست، وهم شکار پوست! آنها با لخت کردن شما ( بی ادبی نباشد) و با کشف حجاب شما، هم بساط عیش وخوشگذارنی خود را رنگین میکنند، وهم اساسی میریزند که از خطر عکس العمل جوانان، و تلاش آنان برای به دست آوردن "آزادی واقعی " درامان بمانند.

قضیه ، خیلی ساده است. جوان که باید رگ غیرت داشته باشد تا احساس مسؤلیت و وظیفه کند. وقتی خود،با دشمنان،هم بزم و هم‌قطار می شود، و فریب زیبائیهای زنان لخت شده را میخورد، در مستی های عیاشی و هوسرانی وظیفه شناسی، وحسن دفاع از ناموس وحقوق را می بازد.
خواهرانم! درزندگی افراد نیز، میتواند هزاران نمونه از این ماجرها را ببینید

در روایتی تصریح شده است: «الحیاء عشرة‌ اجزاء فتسعة فی النساء و واحد فی الرجال؛ حیا و شرم ده قسمت است، كه نُه قسمت آن در زنان و یك قسمت آن در مردان است.(محمدی ری شهری، میزان الحكمه، ج 2، ص 570، واژه‌ی حیاء)

آثار و شواهد تاریخ گذشته و حال پوشش زن و مرد نیز حاكی از این است كه معمولاً پوشش زنان بیش‌تر از مردان بوده است؛(سید مهدی قانع، «انسان، پوشش و ریشههای

بنابراین، یكی از علل دیگر پوشش بیش‌تر زنان نسبت به مردان، زیادی حجب و حیای آنان نسبت به مردان است كه در روایت به آن تصریح شده و تجربه و واقعیت خارجی نیز مۆید آن است.

یک شنبه 15 دی 1392  5:02 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368
maryamr
maryamr
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : شهریور 1388 
تعداد پست ها : 321
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث سی و دوّم طرح صالحین: حجاب

حدّ حجاب چیست؟ حجاب یک حدّاقلی دارد و یک حدّ کمالی. حدّاقل حجاب برای زن، پوشیده بودن همه‌‌ی پیکر زن است جز قرص صورت و دست‌ها از مچ به بعد، آن هم به شرط اینکه زینت نشده باشد. قرص صورتی که رژ لب، مداد ابرو و مداد لب و کرم پودر استفاده کرده و ابروها را تتو کرده است، قرص صورتی نیست که آشکار بودنش جایز باشد. بلکه باید به حال طبیعی و زینت نشده باشد. دستی که از مچ به بعد آشکار بودنش مانع ندارد و ممنوع نیست، دستی است که زینت نشده باشد، نه اینکه ناخن‌ها مانیکور شده باشد و هزار و یک جور زینت‌های طلایی به این دست بسته شده باشد و توجّه‌ها را جلب کند. پوشاندن دست آرایش نشده و قرص صورت آرایش نشده واجب نیست. بقیّه‌‌ی بدن باید طوری پوشیده شود که نه پوست دیده شود و نه حجم بدن. یعنی هم پوست بدن دیده نشود یعنی پارچه‌ای روی آن باشد، و هم حجم بدن دیده نشود، یعنی لباس به گونه‌ای نباشد که برجستگی‌ها و فرورفتگی‌های بدن آشکار باشد. این فتوای فقهی همه‌‌ی مراجع است و حدّاقل حجابی است که زن باید مراعات کند. از این حدّاقل تا حدّ کمال حجاب، طیف گسترده‌ای وجود دارد.

لذا خانمی که چادر خود را طوری می‌گیرد که بخشی از قرص صورتش را هم می‌پوشاند، در واقع از حدّاقل به سمت حدّ کمال حرکت می‌کند. این حدّاقل برای کسی است که تازه می‌خواهد حجاب را اختیار کند. این حدّاقل را برای اینکه کار برای او خیلی سخت نباشد، گذاشته‌اند. امّا کسی که طالب نیل به مراتب بلند معنوی است و می‌خواهد به مدارج بلند قرب الهی و مراتب بزرگ عرفانی راه پیدا کند، با این حدّاقل راه پیدا نمی‌کند. او به حدّ بیشتری از پوشیدگی نیاز دارد. از سوی دیگر وقتی چنین روح بلندی پیدا کرد، خود او هم راحت نیست که قرص صورتش کاملاً دیده شود. خود او هم کلافه است و طالب این خواهد بود که خودش را بیشتر بپوشاند. بنابراین، حکم شرعی در حدّاقل، آن است که گفته شد ولی در حدّ کمال، هرچه پوشیدگی بیشتر باشد، مطلوب‌تر است.

در پاسخ، سؤالی مطرح می‌شود که آیا زیاده‌روی در احکام اشکال ندارد؟ باید دانست که اساساً ما در احکام الله، زیاده‌روی نداریم. منتها باید تناسب آن عمل را با ظرفیّت روحی طرف سنجید. کسی که تازه مسلمان شده و به دین راه پیدا کرده است، اگر به او بگویید، نمازهایت را با مقدّمات و مقارنات و تعقیبات و نوافل بخوان، ادعیّه را هم بخوان، می‌گوید من از این مسلمانی گذشتم. او ظرفیّت این همه عبادت را ندارد. مثل یک بچّه‌‌ی نوزادی است که تازه می‌خواهد غذاخور شود. دو تا قاشق حریره‌‌ی بادام به او بدهند، سیر می‌شود. نمی‌شود به او یک پرس چلوکباب داد، او را می‌کشد. امّا نمی‌شود گفت یک پرس چلوکباب خوردن زیاده‌روی و افراط است. کسی که سنّش بالا رفت و بیست ساله شد، آن‌وقت یک پرس چلوکباب کاملاً مناسب است. پس باید ببینیم حدّ عمل با ظرفیّت روحی فرد چقدر سازگار و متناسب است. هرقدر روح طرف می‌طلبد و می‌کشد، عمل به احکام الله، هرچه غنی‌تر و پر عیارتر باشد، بهتر و زیباتر است.

می‌گویند آیا حجاب خیلی زیاد و مثلاً پوشیه در شرایط کنونی جامعه جلب توجّه نمی‌کند؟

جواب این است که گاهی اوقات شرایط بیرونی می‌خواهد ما را به سمت دور شدن از ضابطه‌ها بکشاند. به هیچ‌وجه نباید به شرایط بیرونی تن داد. به جای اینکه ما دست از معیارها برداریم، شرایط را باید تغییر دهیم. ممکن است گفته شود اگر فردا صبح چادری به سرم کنم که فقط قرص صورتم و دو دستم از مچ به پایین معلوم باشد، مسخره‌ام می‌کنند پس این کار را نمی‌کنم؟! خانم‌ها اجازه ندارند از آن حدّاقل حجاب، پایین‌تر بیایند. شرایط را باید تغییر داد.


نکته‌‌ی دیگر که باید به آن دقّت شود، که از دید قرآن کریم و اسلام، لباس، زینت انسان است. خدای متعال می‌فرماید: یا بَنی آدَمَ قَد اَنزَلنا عَلَیکُم لِباساً یُواری سَواتِکُم و ریشاً: ای فرزندان آدم، برای شما لباسی فرو فرستادیم که هم پوشاننده‌‌ی پیکر و عورت‌های شما و هم مایه‌‌ی زینت و زیبایی شماست. پس لباس دو کارکرد دارد: یکی پوشش و دیگری زینت. از دید قرآن لباس زینت است، امّا حجاب پوشاننده‌‌ی زینت است. لباس برای زیباتر شدن است. حجاب برای مخفی شدن زیبایی‌هاست. حجاب زیبا و قشنگ یعنی نقضِ غرض. حجاب برای پوشاندن قشنگی و زیبایی است. حجاب برای این است که زیبایی‌های بدن را بپوشاند تا زیبایی‌های روح زن، زیبایی‌های اندیشه، زیبایی‌های افکار، زیبایی‌های دانش، زیبایی‌های روحیّات و خلقیّات او دیده شود؛ ولی وقتی می‌گویند برویم یک حجاب زیبا برای خانم‌ها درست کنیم که خانم‌ها رغبت کنند این حجاب را رعایت کنند، باید گفت حجاب زیبا که حجاب نیست، لباس است. فرق است بین لباس و حجاب. لباس در نهایت زیبایی، امّا حجاب در نهايت پوشانندگی زیبایی. بعضی از چادرهایی که خانم‌ها سر می‌کنند، گل‌هایی دارد، برق می‌زند، شکل‌های مختلف دارد، این اصلاًحجاب نیست. ولو خیلی هم قشنگ خودش را پوشانده باشد! این پارچه با این زرق و برق و گل و بوته، همه‌‌ی نگاه‌ها را به سمت بدن این زن خیره می‌کند. چون توجّه را به سمت جسم زن جلب کرد، دیگر از حجاب بودن بیرون آمده است.

الگوهای عفاف

در قرآن کریم اوج عفاف را در مریم، مادر حضرت عیسی علیه‌السّلام ملاحظه می‌کنیم. وقتی خدای متعال خواست حضرت عیسی را به مریم قدّیسه، بانوی پاکدامن و یکپارچه معنوّیت و نور، عطا کند؛ فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیاً؛ جبرئیل به شکل یک مرد زیبا و متوازن مجسّم شد. جبرئیل متمثّل می‌شود. بر پیغمبر هم متمثّل می‌شد. در روایات داریم مرد بسیار خوش سیمایی در زمان پیغمبر، به نام دحیه‌‌ی کلبی وجود داشت، که در بسیاری از موارد، جبرئیل به شکل او در برابر پیغمبر اکرم صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم متمثّل و ظاهر می‌شد.

جبرئیل (روح القدس) بر مریم متمثّل شده است، امّا مریم چه می‌گوید: قالَت إِنّی اَعوذُ بِالرَّحمانِ مِنکَ إِن کُنتَ تَقیاً؛ جبرئیل را هم موعظه می‌کند و می‌گوید: إِنّی اَعوذُِ بِالرَّحمانِ مِنکَ؛ از تو به خدای رحمان، پناه می‌برم إِن کُنتَ تَقیاً؛ که تو شخص متقّی و پرهیزکاری باشی. از خدا می‌خواهم اهل تقوا باشی. این یک نماد از حیا و عفاف زن است که حتّی در برابر جبرئیل، عفاف و حیای خودش را به این صورت ظاهر می‌کند.

نماد برجسته‌تر فاطمه‌‌ی زهرا سلام‌الله‌عليها است که به چند نمونه از موارد حیا و عفاف ایشان اشاره می‌کنیم:

آرایش و زینت کردن و استعمال عطر که در محیط بیرون از خانه برای زن مذموم و نهی شده است، اگر زن در داخل محیط خانه و برای محرم خود، انجام دهد، نه تنها مذموم نیست، بلکه عمل مستحب است و در نامه‌‌ی عمل او، ثواب نوشته می‌شود. فاطمه‌‌ی زهرا سلام‌الله‌عليها در خانه‌‌ی خود و در محضر رسول الله صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم عطر استعمال کرده بودند. فرد نابینایی به نام ابن مکتوم برای ملاقات با رسول الله صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم در زد، فاطمه‌‌ی زهرا سلام‌الله‌عليها بلند شدند جلباب (چادر) را بر تن کرده، خود را پوشاندند. ابن مکتوم کارش را در محضر پیغمبر صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم انجام داد و رفت. رسول الله صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم از فاطمه سلام‌الله‌عليها سؤال می‌کنند – كه این سؤال‌ها در واقع برای آموزش ماست- دخترم، ابن مکتوم که نابینا بود و تو را نمی‌دید، چادر بر سر کردن برای چه بود؟ فاطمه‌‌ی زهرا سلام‌الله‌عليها به پدر عرضه داشت، اوّلاً درست است که ابن مکتوم مرا نمی‌دید امّا من که او را می‌دیدم، من راحت نبودم که این‌طور، بدون چادر، در حضور یک مرد نامحرم نشسته باشم ولو او نمی‌تواند من را ببیند. ثانیاً، درست است ابن مکتوم نابینا بود. امّا شامّه‌‌ی او که کار می‌کرد و بوی خوش را استشمام می‌کرد. من عطر استعمال کرده بودم. او بوی مرا می‌توانست استشمام کند، لذا من این عبا و چادر را بر خود پوشاندم تا بوی عطر من به شامّه‌‌ی ابن مکتوم نرسد. اینها الگوی زن مسلمانند.

روایت دوم این است که فاطمه‌‌ی زهرا سلام‌الله‌عليها بعد از رحلت پدر بزرگوارشان یک بار بیشتر لبخند بر لب‌هایشان ننشست. پدر که از دنیا رفت، آن حادثه‌های تلخ و وحشتناک اتّفاق افتاد. علاوه بر داغ سنگین از دست دادن پدری مثل رسول الله، هجوم به خانه و به آتش کشیده شدن خانه، ضرباتی که بر پیکر این بانوی بزرگوار تاریخ خلقت وارد شد، به شهادت رسیدن فرزندی که در رحم ایشان بود، برخورد خشن با آن حضرت و درهم شکستن استخوان پهلوی حضرت، تازیانه خوردن حضرت، بردن امیرالمؤمنین عليه‌السّلام به مسجد با حالت جسارت‌آمیز برای بیعت و دیگر حادثه‌های تلخی که پی‌درپی وجود مقدّس و مطهّر فاطمه‌‌ی زهرا سلام‌الله‌عليها را آزرد و کاهید تا اینکه بعد از مدّت کوتاهی ايشان به شهادت رسیدند.

 بعد از رحلت رسول الله، لبخند به لب‌های فاطمه ننشست مگر چند روز قبل از رحلت آن حضرت. فاطمه‌‌ی زهرا سلام‌الله‌عليها به اسماء بنت عمیس فرمودند: زن‌ها که از دنیا می‌روند، رسم عرب این است که پیکر او را روی تخته‌ای می‌گذارند و یک پارچه هم روی بدنش می‌اندازند و آن را بلند می‌کنند و برای دفن می‌برند و طبیعتاً حجم بدن مرده از روی این پارچه، قابل مشاهده است. من امروز و فردایی بیشتر مهمان شما نیستم و از دنیا خواهم رفت. برایم خیلی دردناک است که من را هم به این صورت بردارند. عفاف و حیا برای بعد از مرگ را ملاحظه کنید. اسماء عرض کرد که وقتی من با شوهرم در هجرت اوّل، به حبشه مهاجرت کرده بودیم، ساکنان آنجا برای مرده‌هایشان تابوتی درست می‌کردند که حجم بدن مرده دیده نمی‌شد. حضرت فاطمه سلام‌الله‌عليها فرمودند: می‌شود نمونه‌‌ی آن چیزی را که می‌گویی درست کنی تا من ببینم؟ اسماء هم نیمکت مانندی را سر و ته كرد و پایه‌های آن را به سمت بالا کرد، ترکه‌هایی روی آن بست و روی آن پارچه انداخت و شبیه یک تابوت شد. وقتی فاطمه‌‌ی زهرا سلام‌الله‌عليها این صحنه را دیدند، گل لبخند بر لب‌هایشان نشست و خوشحال شدند. فرمودند: آری! ای اسماء! خدا تو را بپوشاند که به این وسیله من را خواهی پوشاند، بله بعد از مرگ چنین چیزی برای من درست کن تا بدن من را این‌گونه بردارند.....روایت دیگر، روز اول زندگی مشترک امیرالمؤمنین عليه‌السّلام و فاطمه‌‌ی زهرا سلام‌الله‌عليها بود، پیغمبر صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم به دیدن عروس و داماد آمدند. فرمودند: آنچه کار در داخل محیط خانه است به عهده‌‌ی فاطمه سلام‌الله‌عليها، و ای علی، آنچه کار از در خانه به بیرون منزل است، به عهده‌‌ی شما. وقتی این تقسیم کار را کردند، حضرت فاطمه سلام‌الله‌عليها با همه‌‌ی وجود غرق در سرور و مسرّت شدند و گفتند به این خاطر خوشحال شدم که پیغمبر از کاری که مرا در معرض دید نامحرم قرار می‌دهد، معاف کردند و کارهای داخل خانه را به من سپردند.

مورد چهارم حدیثی ناظر بر حدّ کمال حجاب است. لذا ممکن است برای بعضی‌ها ثقیل باشد. پیغمبر اکرم صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم در مسجد از اصحاب سؤال کردند: بهترین چیز برای زن چیست؟ هیچ کس نتوانست جواب دهد. امیرالمؤمنین عليه‌السّلام به منزل نزد همسرشان فاطمه‌‌ی زهرا سلام‌الله‌عليها آمدند و فرمودند: پدر شما در مسجد چنین سؤالی از اصحاب کردند، هیچ کس نتوانست جواب دهد. حضرت فاطمه‌‌ی زهرا سلام‌الله‌عليها فرمودند: من پاسخش را می‌دانم. امیرالمؤمنین عليه‌السّلام فرمودند: چیست؟ حضرت فاطمه‌‌ی زهرا سلام‌الله‌عليها عرضه داشتند که بهترین چیز برای یک زن این است که هیچ نامحرمی ‌او را نبیند و او هم هیچ نامحرمی ‌را نبیند. امیرالمؤمنین عليه‌السّلام به مسجد برگشتند، عرض کردند یا رسول الله! من جواب سؤال شما را می‌دانم. فرمودند: بگو علی جان، جواب چیست؟ علي عليه‌السّلام همین جواب را بیان کردند. پيغمبر صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم فرمودند: علي جان! جواب را از كجا آوردي؟ حضرت امير به پيغمبر صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم عرض كردند  که فاطمه‌‌ی زهرا سلام‌الله‌عليها پاسخ را دادند. پیغمبراکرم صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم فرمودند: پدر به فدای این دختر باد.

بار دیگری پیامبر از اصحاب سؤال کردند که نزدیكترین حالت زن به خدای متعال چه حالتی است؟ فاطمه‌‌ی زهرا سلام‌الله‌عليها پاسخ دادند: فی قَعر بَیتِها وقتی در عمیق‌ترین نقطه‌‌ی خانه‌‌ی خودش است. دورترین نقطه به در منزل

اینجا ممکن است سؤالی پیش آید که پس چرا حضرت فاطمه‌‌ی زهرا سلام‌الله‌عليها به مسجد رفتند و با ابوبکر مناظره کردند و در مسجد سخنرانی کردند؟ چه بود که حضرت زینب سلام‌الله‌عليها در بازار کوفه و در آستانه‌‌ی ورود به شام سخنرانی کردند؟ یا در مجلس یزید، با یزید گفتگو کردند؟ فاطمه بنت الحسین سلام‌الله‌عليها صحبت کرد. امّ کلثوم خواهر حضرت زینب سلام‌الله‌عليها هم سخنرانی کرد.

برای پی بردن به پاسخ این سؤال باید توجّه کنیم که در اسلام احکام اوّلیه و احکام ثانوّیه وجود دارد. احکام اوّلیه، احکام شرایط عادی و طبیعی است. احکام ثانوّیه، احکام شرایط اضطراری است. از نظر پروردگار، حکم در شرایط عادی با حکم در شرایط اضطراری فرق می‌کند. در شرایط اضطرار بسیاری از چیزهایی که در شرایط عادی ممنوع و حرام است، مجاز و مباح می‌شود. الضَّروراتُ تُبیحُ المَحذُوراتِ؛ ضرورت‌ها چیزهایی که باید از آنها حذر کرد و ممنوع است، مباح می‌کند. منتها به چه میزانی مباح می‌کند؟ به همان حدّی که آن ضرورت برطرف شود. الضَّروراتُ تُقَدَّرُ بِقَدَرِها؛ ضرورت‌ها فقط به همان اندازه‌‌ی رفع ضرورت، کار را مباح می‌کند، یک سر سوزن بیشتر انجام بدهیم، باز هم حرام است.

مثال مشهور فردی است که اگر در شرایط عادی كه غذایی حلال در اختیارش است، گوشت گوسفند مرده‌ای را بخورد، مرتکب حرام شده است. امّا همین فرد اگر در بیابانی دچار گرسنگی شدید شود و در معرض مرگ قرار بگیرد به نحوی که اگر چیزی نخورد می‌میرد، و هیچ خوراک حلالی هم وجود ندارد، فقط گوسفند مرده‌ای در دسترس است، در اثر این ضرورت و اضطرار، حرمت از بین می‌رود. در اینجا بر این فرد گرسنه جایز است که صرفاً به اندازه‌ای که از مرگ نجات پیدا کند، از گوشت این گوسفند مرده بخورد. البتّه اگر یگ گرم بیشتر بخورد حرام‌خواری کرده است.

در بحث حجاب هم، یک شرایط عادی داریم و یک شرایط اضطراری. در شرایط اضطرار که دین خدا و ولایت به خطر افتاده است، کودتای خشن سقیفه اتّفاق افتاده است، مسیر منحرف شده است، حقّ امیرالمؤمنین عليه‌السّلام پایمال شده است، امیرالمؤمنین عليه‌السّلام هم به دستور پیغمبر صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم موظّف به سکوت است و فاطمه‌‌ی زهرا سلام‌الله‌عليها مکلّف به سخن گفتن است، در این شرایط فاطمه‌‌ی زهرا سلام‌الله‌عليها در خانه، خمار بر سر کردند، یعنی آن روسری و مقنعه‌ای که سینه را می‌پوشاند، و جلباب بر تن کردند، به گونه‌ای که بر زمین می‌کشید و زن‌های بنی هاشم دور حضرت را حلقه کردند به نحوی که هیچ کس حضرت را نمی‌دید و به مسجد رفتند. وقتی هم خواستند بلند شوند و صحبت کنند، زن‌های بنی هاشم بلند شدند و دو سرِ پرده‌ای را گرفتند، پرده بین فاطمه‌‌ی زهرا سلام‌الله‌عليها و جمعیّت فاصله شد، بعد فاطمه‌‌ی زهرا سلام‌الله‌عليها بلند شدند و از پشت پرده شروع به صحبت کردند. در حّدی که ضرورت برطرف شود.

یا بعد از واقعه‌‌ی جانخراش عاشورا که دستگاه یزیدی می‌خواهد این حادثه را خفه و محو سازد یا مسخ کند و واژگونه جلوه دهد و بگوید یک عدّه که از دین پیغمبر خدا خارج شده بودند، سرکشی کردند و ما آنها را کشتیم، این شرایط، شرایط اضطرار است.

بنابراین، اینها را معیار قرار ندهیم که پس من هم که زن هستم، پشت تریبون بروم، بین یک عدّه مرد نامحرم سخنرانی کنم.

سؤالی که ممکن است مطرح شود این است که حجاب برای این است که اندیشه‌ها و تفکّرات و زیبایی‌های روح زن دیده شود امّا این مسئله با سخنرانی نکردن زن در اجتماع تضاد دارد؟

پاسخ این است که اوّلاً چه لزومی دارد یک زن اندیشمند و متفکّر حتماً اندیشه‌ها و دانش خود را بین مردها عرضه کند. چرا خانم‌ها مردها را مهم‌تر از خودشان می‌دانند که اگر یک زن توانست بین مردها سخنرانی کند، خیلی شخصیّت پیدا کرده است، امّا اگر بین خانم‌ها سخنرانی کند، آن شخصیّت را پیدا نمی‌کند؟ چه کسی گفته است مرد بهتر، مهم‌تر و بزرگ‌تر از زن است؟! ثانیاً، چرا این خانم، نتواند کتاب‌های عمیق و عظیمی تألیف کند که مردها هم از آن استفاده کنند؟

به عنوان مثال، حاجیه خانم امین اصفهانی، یک زن بود. مجتهد و فقیه مسلّم، عارف بزرگ و مفسّر بزرگ قرآن بود. یک دوره تفسیر قرآن نوشته است که واقعاً کتاب بسیار عظیمی است. کتاب‌های بزرگی در سیر و سلوک، عرفان و فقه نوشته است، که بسیاری از مردان دانشمند اسلامی از کتاب‌های ایشان استفاده می‌کنند. این‌گونه شخصیّت زن دیده می‌شود به جای اینکه پیکر جسمانی‌اش دیده شود. بنابراین می‌بینید که تعارضی وجود ندارد.

حجاب یک حکم واجب مسلّم اسلامی و مورد اتّفاق کلیّه‌‌ی فِرَق و مذاهب اسلامی ‌است. فرقه‌های اهل سنّت، (حَنبَلی، شافعی، حَنَفی، مالکی) و گروه‌های شیعه، در امر حجاب هیچ اختلاف نظری ندارند. حجاب جزو ضروریّات دین است و کسی که آگاهانه و عمداً ضروریّات دین را انکار کند از دین خارج است و مسلمان نیست. یعنی اگر کسی دانسته و عمداً بگوید ما اصلاً در اسلام حجاب نداریم، این را آخوندها از خودشان در آورده‌اند، کافر شده است و دیگر مسلمان نیست. این فتوای فقهای تمام مذاهب اسلامی از سنّی گرفته تا شیعه است. حجاب ضروریِ دین است.

 

یک شنبه 15 دی 1392  5:09 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368
zahra7720
zahra7720
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : اسفند 1387 
تعداد پست ها : 642
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث سی و دوّم طرح صالحین: حجاب

سه تا حدیث:

امام علی علیه السلام می فرماید: بهترین لباس ؛ لباسی است که تو را از خدا به خود مشغول نسازد.

در حدیث قدسی آمده است :به بندگانم بگوئیدبه لباس دشمنانم در نیایند و خود را شبیه دشمنان من نکنند که در این صورت آنها هم دشمنان من خواهند بود

پیامبر فرمود: لباسی بپوش که انگشت نمای مردم نشوی و عزت واحترامت هم محفوظ بماند.

 

الهی داغ محبتت را بر دل هر که نهادی 

   خرمن وجودش را به باد نیستی در دادی 
 
 
 
 
 
دوشنبه 16 دی 1392  1:33 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368
zahra7720
zahra7720
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : اسفند 1387 
تعداد پست ها : 642
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث سی و دوّم طرح صالحین: حجاب

پاسخ به:مبحث سی و دوّم طرح صالحین: حجاب

الهی داغ محبتت را بر دل هر که نهادی 

   خرمن وجودش را به باد نیستی در دادی 
 
 
 
 
 
دوشنبه 16 دی 1392  1:36 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث سی و دوّم طرح صالحین: حجاب

مفهوم لغوي حجاب
 

به گفته اهل لغت اين واژه به صورت متعدي به معناي در پرده قرار دادن به كار مي رود. ابن دريد مي گويد:«حجبت الشيء... اذا سترته، و الحجاب:الستر...، احتجبت الشمس في السحاب اذا تستترت فيه». پوششي است كه روي شيء را فرا مي گيرد و حجاب يعني پرده...، زماني كه خورشيد در ابر فرو مي رود عرب مي گويد: احتجبت الشمس في السحاب». فيومي اين واژه را چنين توضيح مي دهد:
حجب فعلي متعدي است و به معناي مانع شدن به كار مي رود. به پرده، حجاب مي گويند، زيرا مانع از ديدن است و به دربان حاجب گفته مي شود، زيرا وي مانع از ورود افراد است. اين واژه در اصل بر موانع اطلاق مي گردد، ولي برخي مواقع به موانع معنوي نيز حجاب گفته مي شود.
از گفتار اهل لغت مي توان نتيجه گرفت كه در زبان عرب، حجاب به پوششي گفته مي شود كه مانع از ديدن شيئي پوشانده شده مي شود. شهيد مطهري نتيجه تحقيقات لغوي خود را درباره اين واژه، چنين بيان مي كند:
كلمه حجاب هم به معناي پوشيدن است و هم به معني پرده و حاجب، بيشتر استعمال به معني پرده است. اين كلمه از آن جهت مفهوم پوشش مي دهد كه پرده وسيله پوشش است و شايد بتوان گفت كه به حسب اصل لغت هر پوشش حجاب نيست؛ آن پوشش حجاب ناميده مي شود که از طريق پشت پرده واقع شدن صورت گيرد.
اين واژه در قرآن و حديث نيز با عنايت با معناي لغوي به كار رفته و معناي خاصي پيدا نكرده است. شهيد مطهري مي فرمايد: در قرآن كريم در داستان سليمان غروب خورشيد را اين طور توصيف مي كند:« حتي تورات بالحجاب» يعني تا آن وقتي كه خورشيد در پشت پرده مخفي شد. تعبير حجاب با همين معنا در آيه51 سوره شوري و نيز در آيه 53 سوره احزاب به كار برده شده است... . در دستوري كه اميرالمؤمنين(عليه السلام) به مالك اشتر نوشته است مي فرمايد:« فلاتطولن احتجابك عن رعيتك» يعني در ميان مردم باش كمتر خود را در اندرون خانه از مردم پنهان كن. حاجب و دربان تو را از مردم جدا نكند بلكه خودت را در معرض ملاقات و تماس مردم قرار ده.

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

دوشنبه 16 دی 1392  11:24 PM
تشکرات از این پست
haj114 omiddeymi1368
دسترسی سریع به انجمن ها