یکی از سؤالاتی که درباره مطرح میشود این است که با توجه به این که ائمه علیهمالسّلام ـ دارای علم لدنی بودهاند و باذن الله، علم غیب داشتهاند، معنای رشادت با وجود این علم چگونه معنا میشود؟ مثلاً خوابیدن حضرت علی ـ علیهالسّلام ـ در لیلةالمبیت، در بستر پیامبر اکرم (ص) چگونه فضیلت محسوب میشود؟
در پاسخ باید گفت: به نظر میرسد کلید اصلی حل این گونه مسایل آن است که ما شناخت درست از علم لدنی و علم غیب امام معصوم (ع) داشته باشیم.
در برخی روایات آمده که امام صادق ـ علیهالسّلام ـ فرمود: «اذا اراد الامام أن یعلم شیئاً اعلمه الله ذلک» (1) امام هر گاه که اراده کند چیزی را بداند خداوند او را از آن چیز آگاه میسازد.
از این گونه روایات بدست میآید که علم امام به امور آینده، مطلق نیست بلکه هر گاه اراده کند چیزی برای آنها معلوم شود و یا اراده خداوند به آن قرار گیرد که امام چیزی را بداند، او را آگاه میسازد بنابراین ممکن است در بعضی موارد به جهت اسرار نهفته الهی مصلحت بر آن باشد که امام از غیب آگاه نشود یا خود نخواهد و اراده نکند که از حوادث آینده آگاه شود. (2)
با توجه به نکته یاد شده در پاسخ میتوان گفت:
1. هیچ دلیل عقلی و یا نقلی در دست نیست که ثابت کند امیر مؤمنان ـ علیهالسّلام ـ از همه جزئیات حوادث «لیلة المبیت» آگاهی کامل داشته است چون ممکن است موارد یاد شده جزء همان مواردی بوده باشد که امام اراده نکرد تا خداوند او را نسبت به نتیجه و عاقبت کار با خبر سازد، بخصوص آن که روایتی و یا نقل تاریخی در این خصوص نیامده که امیر مؤمنان ـ علیهالسّلام ـ از نتیجه کار، آگاه بوده لذا به انجام آن اقدام کرده است.
2. هم چنین ممکن است گاه مصلحت ایجاب کند که پیامبر یا امام از عواقب برخی کارها آگاه نشود و یا برای امتحان و آزمون الهی علم به اموری پیدا نکند، چنان که در داستان «لیلة المبیت» آمده است که علی ـ علیهالسّلام ـ در بستر پیامبر خوابید، در حالی که از خود آن حضرت نقل شده است که نمیدانست صبح گاهان که مشرکان قریش به آن بستر حمله میکنند شهید خواهد شد یا جان به سلامت میبرد؟
در این گونه موارد مصلحت این است که امام از سر انجام این کار آگاه نشود تا آزمون الهی تحقق یابد. (3)
طبق این تحلیل نیز معلوم میشود که امیر مؤمنان ـ علیهالسّلام ـ نه از باب آگاه بودن از پایان نتیجه کار بلکه به جهت شجاعت و رشادت و ایثار، در «لیلة المبیت» به جای پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ خوابید و یا در جنگ بزرگ، به مصاف عمر ابن عبدود حاضر شد و به مدال افتخار «کل ایمان» دست یافت. و در آن جنگ پیامبر فرمود: «برز الایمان کله الی الشّرک کله»(4)
3. به فرض گفته شود که امیر مؤمنان ـ علیهالسّلام ـ به دلیل آگاهی از نتیجه و پایان کار در «لیلة المبیت» و یا جنگ خندق وارد میدان شد، ولی باید توجه داشت که رشادت و شجاعت علوی اختصاص به موارد یاد شده در سؤال و مانند آن ندارد بلکه نمودار رشادت علوی را باید در موارد دیگر جستجو کرد. مثلاً آن جا که از روی سینه دشمن بر میخیزد تا خشم خود را فرو خورد و دوباره بر سینه او قرار گیرد تا سر او را برای خدا و بدون ذره دخالت خشم بر خواسته از اسائه ادب دشمن از تن او جدا کند.
این رشادت علوی است از ویژگیهای اختصاصی و فضایل علوی است که در جای دیگر تاریخ نظیر آن را به خود ندیده است و چه زیباست این سروده مولانا که در مقام بیان این مسئله گفته است:
گفت من تیغ از پی حق میزنم / بنده حقم نه مأمور تنـــــــم
شیر حقم، نیستم شیـــر هــوا / فعل من بر دین من باشد گواه
رخت خود را من زره برداشتم / غیر حق را من عدم انگاشتــم (5)
و هم چنین رشادت و شجاعت علوی را باید در جملات پُر صلابت نظیر این جمله جستجو کرد که گفته است: سوگند به خدا اگر من تنها با همه اعراب مواجه بشوم در حالی که آنها تمام دول زمین را پُر کرده باشند، باز هم از آنان باک ندارم و وحشت نمیکنم (6).
امام علی با این شجاعت و قدرت روحی دارد که برای حفظ و بقاء اسلام در خطبه شقشقیه میگوید: «... فصبرتُ و فی العین قذی و فی الخلق شجا» (7) پس (به خاطر دین) صبر کردم در حالی که خار در چشم و استخوان در گلو داشتم.
اینها نمودار شجاعت علوی است و رشادت او را باید در این گونه امور نیز جویا شد. (8)
منابع:
1. اصول کافی، ج 2، باب ان الائمة ـ علیهم السّلام ـ اذا شاؤا ان یعلموا علموا، حدیث 3، ص 258، نشر دار الکتب السلامیة، تهران، 1388 ق.
2. ر،ک، ناصر مکارم، تفسیر نمونه، ج 25، ص 142 ـ 155، نشر دار الکتب الاسلامیة تهران، 1379 ش.
3. ناصر مکارم، تفسیر نمونه، ج 25، ص 142 ، نشر دار الکتب الاسلامیة تهران، 1379 ش.
4. سبحانی، فروغ ابدیت، ص 625، نشر بوستان کتاب قم، 1383 ش.
5. مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت 3790، ص 162، نشر سوره مهر، تهران، 1380 ش.
6. نهج البلاغه، نامه 62.
7. همان، خطبه 3.
8. مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم.