0

امامت خاصه

 
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:امامت خاصه

على با حق است .

ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله على با حق است و حق با على وبر محور او مى گردد.
ابن ابى الحديد مى نويسد : در اخبار صحيحى از قول پيامبر آمده است كه فرمود: على با حق است .
ـ حق با اين است , حق با اين است ـ يعنى على عليه السلام .
ـ حق با على است هر جا كه رو كند.
ـ بار خدايا! هر طور كه على گرديد حق را با او بگردان .
ـ على با حق است و حق با على آن دو هرگز از هم جدا نشوند, تا آن گاه كه در روز قيامت بر لب حوض نزد من آيند.

یا صاحب الزمان علیه السلام

چهارشنبه 11 دی 1392  11:49 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:امامت خاصه

على با قرآن است .

ـ پـيـامبر خدا صلى اللّه عليه و آله على با قرآن و قرآن باعلى است و هرگز از هم جدا نشوند تا در كنار حوض (كوثر) نزدم آيند.
ـ على با حق و قرآن است و حق و قرآن با على و از هم جدا نشوند تا كنار حوض نزد من آيند.
ـ ايـن على با قرآن است و قرآن با على از هم جدا نمى شوند تا در كنار حوض بر من وارد شوند پس آنچه را در اين دو بر جاى نهادم از آنها بپرسيد.

على حجت خداست .

ـ انس در خدمت پيامبر نشسته بود كه على عليه السلام وارد شد, پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود: اى انس ! من و اين حجت خدا بر بندگان او هستيم .

على دروازه علم پيامبر است .

ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله من شهر علم هستم و على دروازه آن , پس هر كه علم خواهد بايد از در بيايد.
ـ من شهر علم هستم و على دروازه آن پس , هر كه علم خواهد بايد كه از در آن وارد شود.
ـ على درگاه دانش من است .
ـ من سراى حكمتم و على در آن .
ـ على دروازه دانش من است و پس از من رسالت مرا براى امتم تبيين مى كند.

على داناترين مردم پس از من است .

ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله پس از من على بن ابى طالب داناترين فرد امت من است .
ـ عـلـى بـن ابى طالب خداشناس ترين مردمان است و بيش از همه اهل ((لا اله الا اللّه )) را دوست دارد و بزرگشان مى دارد.
ـ پس از من , على آگاهترين فرد است به كار قضاوت و داناترين آنهاست .
ـ اى على ! تو وارث دانش منى .

من و على از يك درخت هستيم .

ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله من و على از يك درختيم و ديگر مردمان از درختهاى گوناگون .
ـ اى على ! مردم از درختهاى گونه گونند و من و تو از يك درخت .
ـ جـابـر: پـيـامبر صلى اللّه عليه و آله در عرفه بود و على رو به روى آن حضرت قرار داشت پيامبر فـرمـود: اى عـلى ! نزديك من آى و پنجه ات را در پنجه من گذار اى على ! من و تو از يك درخت آفـريده شده ايم من ريشه آن درختم و تو تنه آن و حسن و حسين شاخه هايش هر كه به شاخه اى از آن بياويزد خداوند او را به بهشت درآرد.

تو برادر من هستى .

ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله ـ به على عليه السلام ـ : تو در دنياو آخرت برادر من هستى .
ـ مـن هـمـان مى گويم كه برادرم موسى گفت : ((پروردگارا, سينه ام را فراخ گردان و كارم را آسـان كن و از خانواده ام براى من وزير وپشتيبانى قرار ده )) , برادرم على را, ((پشتم را به او قوى دار )).
ـ امـام عـلى عليه السلام ـ خطاب به پيامبر آن گاه كه ميان اصحابش پيوند برادرى ساخت ـ :هر آينه جان از تنم برفت و پشتم شكست آن گاه كه ديدم با اصحاب خود چنان كردى و با من نه اگر اين رفتار شما از سرخشم بر من است بخشش و بزرگوارى از شماست ! پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آلـه فـرمود:قسم به آن كه مرا به حق برانگيخت تو را آخرين نفر قرار ندادم مگر آن كه براى خودم مـى خواستمت تو براى من همچون هارونى براى موسى با اين تفاوت كه پس از من پيامبرى نيست تو برادر و وارث من هستى .

على از من و من از اويم .

ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله على از من است و من ازاويم .
ـ به على عليه السلام ـ : تو از من هستى و من از توام .
ـ على براى من مانند سر من است براى پيكرم .
ـ همانا گوشت على از گوشت من است و خون او از خون من .
ـ به على ـ : اى على ! تو از من هستى و من از تو تو برادر و يار منى .
از طرف من ابلاغ نمى كند مگر خودم يا على .
ـ انس بن مالك : پيامبرصلى اللّه عليه و آله سوره برائت را(براى خواندن بر مشركان ) به دست على داد و فرمود: (اين سوره را) نمى رساند مگر من يا مردى از خاندان من .
ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله على از من است و من از على از سوى من نمى رساند و ادا نمى كند مگر خودم يا على .

تو براى من همچون هارونى .

ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله ـ به على عليه السلام ـ : تو نسبت به من همچون هارونى نسبت به موسى جز آن كه پس از من پيامبرى نيست .
ـ به على ـ : آيا نمى پسندى كه نزد من همان جايگاهى را داشته باشى كه هارون نزد موسى داشت , با اين تفاوت كه تو پيامبرنيستى ؟
مرا نشايد كه بروم مگر آن كه تو جانشين من باشى .
ـ امـام عـلى عليه السلام پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود: تو را جاگذاشتم كه جانشين من باشى عـرض كـردم : اى پـيامبر خدا! آيا ازتو بازمانم ؟
فرمود: آيا نمى پسندى كه براى من چنان باشى كه هارون براى موسى بود جز اين كه بعد از من پيامبرى نيست .

ولايت على .

ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله اگر على را به ولايت وسرپرستى گيريد خواهيد ديد كه رهنما و رهيافته است و شما را به راه راست مى برد.
ـ اگر على را به خلافت برگزينيد ـ كه فكر نمى كنم چنين كنيد ـ او را رهنما و رهيافته خواهيد ديد.
ـ آن گـاه كـه از مـوضوع فرمانروايى يا خلافت نزد آن حضرت سخن به ميان آمد ـ : اگر آن را به على سپاريد خواهيد ديد كه رهنماو رهيافته است و شما را در راه راست مى برد.

(2) على از زبان پيامبرصلى اللّه عليه و آله (متفرقه ).

ـ پـيـامـبـر خدا صلى اللّه عليه و آله هر كه مى خواهد دانش آدم را ببيند و بينش نوح را و بردبارى ابراهيم را و پارسايى يحيى بن زكريا را و خشم موسى بن عمران را, به على بن ابى طالب بنگرد.
ـ على سرور مؤمنان است .
ـ على ستون دين است .
ـ اين مرد همان كسى است كه پس از من براى حق مردم را به شمشير مى زند.
ـ اى عـلـى ! تـو , به قل هو اللّه احد مى مانى هر كه قلبا تو را دوست داشته باشد چنان است كه يك سـوم قـرآن را خوانده باشد و هر كه تو را در دل دوست بدارد و به زبان ياريت رساند گويا دو سوم قـرآن را خوانده باشد و هر كه تو را در دل دوست دارد و به زبان كمكت كند و با عمل ياريت رساند چنان است كه همه قرآن را خوانده باشد.
ـ اى مـردم ! از عـلـى گله و شكايت نكنيد كه به خدا سوگند او براى خدا ـ يا در راه خدا ـ قاطع است .
ـ هر كه على را بيازارد به يقين مرا آزار داده است .
ـ على مهتر مؤمنان است و مال و ثروت مهتر دو رويان .
ـ حق على بر اين امت همچون حق پدر است بر فرزندش .
ـ على بن ابى طالب راز دار من است .
ـ به على عليه السلام ـ : تو و پيروانت در بهشت هستيد.
ـ على و پيروان او همان رستگاران در روز رستاخيزند.
ـ ياد على عبادت است .
ـ دست عدالت من و على يكسان است .
ـ هر كه نگفت على بهترين مردمان است كافر شده است .

یا صاحب الزمان علیه السلام

چهارشنبه 11 دی 1392  11:49 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:امامت خاصه

على از زبان على همانا من .

ـ امام على عليه السلام همانا من خود را برتر از آن مى دانم كه بخشندگيم توان برآوردن نيازى را نداشته باشد, يا بردباريم گنجايش جهلى را, يا گذشتم تحمل گناهى را, يا آن كه زمانى درازتر از زمان من باشد.
ـ هـمـانا من خود را برتر از آن مى دانم كه مردم را از چيزى بازدارم كه خود از آن باز نمى ايستم و آنـان را بـه چيزى فرمان دهم كه خود در انجام آن كار بر ايشان پيشى نگيرم , يا از آنان به چيزهايى خشنود شوم كه پروردگارم را خشنود نمى سازد.
ـ هـمـانـا من شما را به طاعتى وا نمى دارم مگر آن كه خود جلوتر از شما آن را انجام مى دهم و از گناهى باز نمى دارم جز آن كه خودم پيش از شما از آن باز مى ايستم .
ـ بـه خـدا قـسـم اگر يك تنه با آنان رو به رو مى شدم و آنان سراسر زمين را پر مى كردند نه باك داشـتـم و نه مى هراسيدم , كه من برگمراهى آنان و هدايت يافتگى خود نيك آگاهم و با يقين از جانب پروردگارم همراه .
ـ همانا من با آرزوى خود در جنگم و چشم به راه اجل خود هستم .
ـ هـمـانـا مـن روزى خـود را بـتمامى مى ستانم و با نفس خود مى جنگم و به قسمت و بهره خود مى رسم .
ـ همانا من براى برپايى حجتهاى خدا سخن مى گويم و براى يارى دين خدا جهاد و پيكار مى كنم .
ـ اى مردم ! همانا من در ميان شما همچون هارونم در ميان فرعونيان و همچون دروازه حطه ام در مـيـان بـنـى اسـرائيل و چونان كشتى نوح عليه السلام در ميان قوم نوح , منم عظيم ترين ((نبا)) و بزرگترين صديق بزودى آنچه را وعده داده شده ايد خواهيد دانست .
ـ هـمـانـا مـن هرگز از ميدان جنگ و جهاد نگريخته ام و هيچ كس به پيكار من نيامد مگر آن كه زمين را از خونش سيراب كردم .
من .
ـ امـام على عليه السلام من دنيا را به رودرافكنده ام و آن را چنان كه درخور است ارج نهاده ام و با ديده خودش (به ديده پستى ) بدان نگريسته ام .
ـ منم كه دنيا را خوار و بيمقدار شمردم .
ـ مـن در خـردسالى سينه هاى عرب را خرد كردم و شاخهاى برآمده ربيعه و مضر را شكستم شما جايگاه مرا نسبت به پيامبر خداصلى اللّه عليه و آله مى دانيد هرگز سخنى دروغ و رفتارى ناپسند از مـن نـديـد مـانند شتر بچه اى كه از پى مادرش مى رود دنبال اومى رفتم پرتو وحى و رسالت را مى ديدم و رايحه نبوت را مى بوييدم .
ـ من مهتر مؤمنان هستم و مال و ثروت مهتر ستمگران .
ـ مـن يـار و بـرادر مـهربان پيامبر خدايم و پيشگام در اسلام و شكننده بتها و ستيزنده با كافران و براندازنده دشمنان دين .
ـ من گواه شمايم و برهان آور روز رستخيز بر شما.
ـ مـن و خـانـواده ام مـايـه امنيت مردم روى زمين هستيم , همچنان كه ستارگان مايه امان اهل آسمان هستند.
ـ من پرچم هدايتم و پناهگاه پرهيزگارى و جايگاه سخاوت و درياى جود و جوانمردى و كوه خرد.
ـ من از جانب خدا تقسيم كننده بهشت و دوزخم هيچ كس وارد آن نشود مگر به اندازه تقسيم من مـنـم فـاروق اكـبر (بزرگترين جدا ساز حق و باطل ), من امام و پيشواى مردم پس از خود , اجرا كننده از جانب پيش از خويش (پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله )هستم .
ـ قسمت كننده دوزخ در روز رستاخيز منم .
ـ من چشم فتنه را بركندم اگر من نبودم اهل نهروان و جمل كشته نمى شدند.
ـ مـن بنده خدا و برادر پيامبر اويم من صديق اكبرم (برترين گواه ) بعد از من هر كه اين را بگويد دروغگو و مفترى است .
ـ مـن عـلـم خـدا هـستم , من قلب آگاه خدايم و زبان گوياى خدا و چشم خدا و پهلوى خدا من دست خدا هستم .
ـ مـن رهـنـمـايـم , رهـيـافـتـه ام پدر يتيمان و مستمندانم , سرپرست بيوه زنانم , پشت و پناه هر نـاتوانى هستم , مامن هر وحشتزده اى ,من رهنماى مؤمنان به سوى بهشتم , ريسمان استوار خدايم , حلقه و دستاويز محكم خدايم و كلمه تقوا, من چشم خدايم و زبان راستگوى او و دست او.
ـ يـكـى از از احـبار از او پرسيد: اى امير مؤمنان ! پس تو پيامبرى ؟
فرمود: واى بر تو, من غلامى از غلامان محمد صلى اللّه عليه وآله هستم .
ـ امـام على عليه السلام من بزرگ و مهتر مؤمنان هستم , من نخستين پيشگامان هستم و جانشين فرستاده پروردگار جهانيان , من تقسيم كننده بهشت و دوزخم و من صاحب اعراف هستم .
ـ مـن حجت خدايم , خليفه خدايم , راه خدايم , دروازه خدايم و خزانه دار علم خدايم , من امين راز خـدايـم , من بعد از بهترين آفريدگان , محمد صلى اللّه عليه و آله پيامبر رحمت , پيشواى مردمان هستم .
ـ مـن جـانشين , وزير و وارث پيامبر خدا هستم , من برادر و وصى و دوست پيامبر خدا هستم , من يـار و هـمـدم پـيامبر خدايم , من پسر عمو و داماد و پدر فرزندان رسول خدايم , من سرور اوصيا و وصى سرور پيامبرانم , من حجت عظمى و آيت كبرى و نمونه والا و دروازه پيامبر مصطفى هستم , من حلقه استوار و كلمه تقوا و امين خداى تعالى بر مردم دنيا هستم .
ـ من همان يادى هستم كه به فراموشى سپرده شده و همان راهى هستم كه از آن منحرف شده اند و هـمـان ايـمانى هستم كه بدان كفر ورزيده شده و همان قرآنى هستم كه مهجور مانده و همان دينى هستم كه تكذيبش كرده اند و همان صراطى هستم كه از آن روى گردانده اند.
ـ من چشم خدايم و دست خدايم و پهلوى خدايم و دروازه خدا.
ـ مـن نـخـسـتـين كسى هستم كه زير درخت با پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله بيعت كرد و خدا فرمود:((خداوند از مؤمنان آن گاه كه زير درخت با تو بيعت مى كردند خشنود شد)).
ـ من دستاويز استوار خدا وكلمه تقواى او هستم .
ـ من همان گوش شنوايم كه خداى بزرگ مى فرمايد: ((و گوشهاى شنوا آن را در مى يابند)).
ـ امـام بـاقـرعـلـيـه الـسلام در حضور اميرالمؤمنين تلاوت شد: ((آن گاه كه زمين بس بلرزد)) تا ((وانسان گفت زمين را چه شده است درآن روز زمين خبرهايش را باز گويد)), حضرت فرمود: منم آن انسان وزمين خبرهايش را به من مى دهد.
ـ امام على عليه السلام من بنده خدا و برادر پيامبر او هستم .
ـ من نخستين كسى هستم كه در روز قيامت براى دادخواهى در برابر خداوند زانو مى زنم .

یا صاحب الزمان علیه السلام

چهارشنبه 11 دی 1392  11:50 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:امامت خاصه

مظلوميت امام على عليه السلام .

ـ امـام عـلـى عـلـيـه السلام از آن زمان كه خداوندمحمد صلى اللّه عليه و آله را مبعوث كرد روى خوشى و آسايش را نديدم , خدا را شكر به خدا سوگند در كوچكى در بيم و وحشت به سر مى بردم و در بزرگى در جهاد و مبارزه .
ـ از همان زمان كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله رحلت كرد هنوز مظلومم .
ـ هيچ كس به اندازه من سختى نديده است .
ـ من فكر مى كردم كه والى بر مردم ستم مى كند اما اكنون مردم بر والى ستم روا مى دارند.
ـ در نامه اش به معاويه ـ : و گفتى كه مرا چون شتر مهار شده مى راندند تا بيعت كنم به خدا قسم كه خواسته اى نكوهش كنى اما (درواقع ) ستوده اى و خواسته اى (به پندارت ) مرا رسوا سازى لكن خـودت رسـوا شـدى مـظـلـوم بـودن براى مسلمان عيب و عار نيست تاآن گاه كه در دين خود گرفتار شك و ترديد و در يقين خود دودل نباشد.
ـ از هـمـان زمـان كه مادرم مرا زاده مظلوم بوده ام تا آن جا كه وقتى عقيل چشم درد مى گرفت مـى گـفت تا به چشم على دارونچكانده ايد به چشم من نبايد بچكانيد و آنها هم به چشم من دارو مى ريختند در حالى كه چشم درد نداشتم .
ـ به آن حضرت گفته شد تو به اين امر (خلافت ) حريصى , فرمود: به خدا قسم كه شما آزمندتريد و دورتر (نالايقتر) و من سزاوارترم و نزديكتر (لايقتر و شايسته تر يا در خويشاوندى با پيامبر نزديكتر) هـمـانـا حق خود را طلب كردم و شما مانع رسيدن من به آن مى شويد خدايا! من در برابر قريش و يـاوران قـريش از تو يارى مى طلبم , زيرا آنان پيوند خويشاوندى مرا بريدند,منزلت والاى مرا خرد شمردند و براى ستيز با من بر سر امرى (خلافت ) كه از آن من است , همداستان شدند.
ابـن ابـى الـحـديد مى نويسد: اخبارى همانند اين گفتار از آن حضرت عليه السلام به تواتر رسيده است از جمله :.
ـ از زمانى كه خداوند جان پيامبر خود را ستاند تا روزگار اين مردم همواره مظلوم بوده ام .
ـ بـار خدايا! قريش را خوار و ذليل گردان كه آنان مرا از حقم محروم كردند و امر مرا (خلافت ) را به زور از من ستاندند.
ـ خـدا قـريـش را كـيـفر دهد كه حق مرا به ستم گرفتند و حكومت فرزند مادرم را از من غصب كردند.
ـ شـنيد كسى فرياد مى زند: به من ستم شده است ! حضرت فرمود: بيا تا با هم فرياد زنيم , زيرا كه من نيز همواره مظلوم بوده ام .
ـ او مى داند كه جايگاه من نسبت به آن (خلافت ) همچون محور آسيابم نسبت به سنگ آسيا.
ـ ميراث خود را به تاراج رفته مى بينم .
ـ آن دو ظرفهاى ما را واژگون كردند و مردم را بر گرده ما سوار نمودند.
ـ مـا را حـقى است كه اگر بدهند آن را مى گيريم و اگر ندهند بر پشت شتر مى نشينيم هر چند شب به درازا كشد.
ـ همواره از من به بخل ستانده اند و از آنچه مستحق و مستوجب آن هستم محروم بوده ام .
ـ امام على عليه السلام در نامه اش به عقيل : قريش را بگذار تا در گمراهى بتازند آنان در جنگ با مـن هـمـداسـتـان شدند چنان كه پيش از من در جنگ با پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله همصدا گشتند خدا قريش را كيفر دهد كه پيوند خويشى مرا بريد و حكومتى را كه از آن فرزند مادرم بود از من ربود.

یا صاحب الزمان علیه السلام

چهارشنبه 11 دی 1392  11:50 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:امامت خاصه

على از زبان على (متفرقه ).

ـ امـام عـلـى عـليه السلام ياران رازدار محمد صلى اللّه عليه و آله مى دانند كه من حتى لحظه اى دسـت رد بـه سـيـنـه خـدا و پـيـامـبـر او نزدم در جاهايى با جان خود پيامبر را يارى رساندم كه دليران مى گريزند و گامها واپس مى رود اين شجاعت و مردانگى را خداوند به من ارزانى داشت .
ـ (هيچ گاه ) دروغ نگفته ام و (از پيامبر) دروغ به من گفته نشده است , و گمراه نشده ام و كسى هم به واسطه من گماره نگشته است .
ـ هـرگاه از پيامبر خدا مى پرسيدم به من پاسخ مى داد و چون خاموش مى ماندم با من آغاز سخن مى كرد.
ـ در تـفـسير آيه ((همانا تو بيم دهنده هستى و هر قومى را راهنمايى است )) ـ : بيم دهنده پيامبر خداست و راهنما من هستم .
ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله مرا براى داورى به ميان مردم يمن فرستاد عرض كردم اى پيامبر خدا! مرا كه جوان هستم و ازدانش قضا و داورى ناآگاه , مى فرستى ؟
پيامبر دست به سينه من زد و گـفت : خدايا! قلب او را هدايت كن و زبانش را استوار گردان ازآن پس , من در داورى ميان دو نفر هرگز دچار شك و ترديد نگشتم تا اكنون كه در اين جا نشسته ام ؟
.
ـ پـيـامـبـر خـدا صـلى اللّه عليه و آله فرمود : اى على ! اگر تو نبودى بعد از من مؤمنان شناخته نمى شدند.
ـ پـسـر نـابـغه گفته است كه من مردى بسيار بازيگوش و شوخ و بذله گويم و دست و پنجه نرم مى كنم و بازى مى كنم هيهات ! ترس از مرگ و ياد قيامت و حسابرسى (آخرت ) مرا از اين كارها باز مى دارد.
ـ در خطبه اى كه روز دوم خلافتش ايراد فرمود ـ : همانا من يكى از شما هستم آنچه براى شماست براى من نيز هست و آنچه برشماست بر من نيز هست .
ـ گـمـراه نـشـدم وكـسـى را گـمـراه نكردم آنچه به من سفارش شد از ياد نبردم من از طرف پـروردگار خود بينه اى دارم كه آن را براى پيامبرش روشن ساخت و براى من تبيين نمود من در راه هستم (بيراهه نمى روم ).
ـ بـيعت شما با من بى انديشه نبود و كار من و شما يكسان نيست من شما را براى خدا مى خواهم و شـما مرا براى خودتان مى خواهيد اى مردم ! مرا به خاطر خود يارى رسانيد به خدا سوگند كه داد ستمديده را بستانم و به مهارى سخت ستمگر را بكشانم تااو را به آبشخور حق درآورم هر چند خود نخواهد.
ـ بـه خدا سوگند كه اگر شب را بر روى اشترخار تا صبح بيدار مانم و مرا در كند و زنجيرها كت بسته بكشند خوشتر دارم از اينكه در روز رستاخيز خدا و پيامبرش را به عنوان ستمكار ديدار كنم .
بـه خدا سوگند اگر هفت اقليم را با آنچه زير آسمانهاى آنهاست به من دهند تا با گرفتن پوست جوى از دهان مورچه اى خدا رانافرمانى كنم چنين نخواهم كرد.
ـ هـمـانا من در ميان شما همچون چراغ در تاريكى هستم كه هر كس به حريم آن درآيد از نور آن روشنايى گيرد.
ـ مـى فـرمـود ـ : خـداى عـزوجل را آيه اى (نشانه اى ) بزرگتر از من نيست و براى خدا ((نبا))ى ((عظيم ))تر (خبرى بزرگتر) از من نه .
ـ از آن زمان كه خدا را شناختم او را انكار نكردم .
ـ از آن زمان كه حق به من نموده شد در آن ترديد نكردم .

یا صاحب الزمان علیه السلام

چهارشنبه 11 دی 1392  11:51 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها