آغوش همیشه باز خداوند برای ما
خداوند تبارک و تعالی همواره طالب و مشتاق بازگشت بندگان به سوی خود و آمرزش آنان است. ذات باری تعالی، به هر سبب و بهانهای به دنبال بخشیدن بندگان و سوق دادن آنان به بهشت و برخوردار نمودن خلایق از نعمتهای بهشتی میباشد و اشتیاق حقتعالی به توبه بندگان نیز از این ناحیه نشأت گرفته است.
زمینهسازی و برنامهریزی خداوند سبحان برای بخشایش بندگان، مشهود و انکار ناپذیر است. گاهی به وسیله توبه، بندگان خویش را میبخشد که در این کتاب دانستیم توفیق توبه را نیز خود حق تعالی به بندگان عطا میفرماید و به قول استاد بزرگوار ما علامه طباطبائی«رحمتاللهعلیه»، هر توبه بنده، پیچیده شده در دو توبه از حقتعالی است. اوست که ابتدا عطف توجّه میکند و به این وسیله توفیق میدهد و سپس، توبه بنده خویش را میپذیرد.
گاهی نیز بندگان را به سوی مقرّبین درگاهش که اهلبیت«سلاماللهعلیهم» هستند، سوق میدهد تا با توسّل به ایشان و بهرهمندی از شفاعت آن بزرگواران، به توبه مقبول دست یابند و از این رهگذر، به پیروی از سیره عملی اهلبیت«سلاماللهعلیهم» تشویق گردند.
امّا آنچه شایسته توجه جدّی است و پیش از این نیز بهطور مکرّر بدان تأکید کردهایم، این است که جذبِ توفیقِ توبه، یا بهرهمندی از برکات توسّل و شفاعت و یا استفاده از سایر اسباب آمرزش، نیاز به لیاقت و شایستگی دارد. هر بندهای با هر میزان گناهی که دارد، شایسته آمرزش الهی نیست و همه اسباب آمرزش، بهانه دستیابی به لیاقت میباشد.
به عبارت رساتر، انسان باید یک حدّاقل تلاشی کرده باشد و به نحوی شایستگی خود را به اثبات رسانیده باشد تا لیاقت آمرزش را بیابد. اگر چنین باشد، میتوان گفت: سعی بنده و فعلی که انجام داده است، سبب جذب رحمت الهی و برخورداری از نعمت مغفرت و آمرزش برای او شده است. در حقیقت بندهای که آمرزیده میشود، با تلاش خود، سلسله علل و اسباب آمرزش را طی کرده است؛ وگرنه خداوند متعال اهل تبعیض و بی عدالتی نیست که بنابر دلخواه خود، گروهی از بندگان را به بهانهای ببخشد و گروهی دیگر را به عذاب جهنّم گرفتار نماید. ولی حقیقتاً به آمرزش بندگان تمایل دارد و از این جهت برای دستیابی آنان به لیاقت آمرزش، زمینهسازی میکند.
آیاتی از قرآن کریم نیز که برای هدایت یا گمراهی بندگان یا مواردی از این قبیل، از عبارت «شَاء/ یَشَاء ـ خدا خواست/ خدا میخواهد»، استفاده کرده است، به همین صورت معنا میشود. یعنی آن بندگان به نحوی زمینهسازی کردهاند که خداوند برای آنان چنین میخواهد.
گاهی نیز بندگان را به سوی مقرّبین درگاهش که اهلبیت«سلاماللهعلیهم» هستند، سوق میدهد تا با توسّل به ایشان و بهرهمندی از شفاعت آن بزرگواران، به توبه مقبول دست یابند و از این رهگذر، به پیروی از سیره عملی اهلبیت«سلاماللهعلیهم» تشویق گردند
برخی از عوامل آمرزش
از بین عوامل و اسباب آمرزش الهی که در تعالیم دینی مطرح شده است، سه عامل به صورت ویژه مطرح گردیده و چشمگیر میباشد. در ادامه به شرح مختصری از آن سه عامل پرداخته میشود.
1. اجتناب از گناه
بر اساس آیهای از قرآن شریف، اجتناب از کبائر، سیّئات را میپوشاند:
«إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَیِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاً كَریما»[1]
اگر از گناهان بزرگى كه از آنها نهى مىشوید دورى گزینید، ما گناهان كوچک شما را از شما مىزداییم و شما را به جایگاهى گرامى درمىآوریم.
اجتناب از گناه و معصیت، به معنای دوری گزیدن از فعل حرام است و تفاوت آشکاری با گناه نکردن دارد. در حقیقت، اجتناب از گناه، هنگامی رخ میدهد که زمینه گناه برای انسان فراهم باشد و مانعی در کار نباشد، امّا برای رضای خداوند متعال و به امر حقتعالی، از گناه دوری کند و به اصطلاح «اجتناب» ورزد.
در واقع میتوان گفت: گناهانی که به نسبت، کوچکتر از فواحش یا کبائرند و یا گناهانی که آدمی قبلاً مرتکب شده است و اکنون فراموش کرده و یا متوجّه انجام آن گناهان نشده است، با اجتناب از گناهان بزرگ، پوشانده و بخشیده میشود.
چنانکه در آیه دیگری میفرماید:
«الَّذینَ یَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّكَ واسِعُ الْمَغْفِرَةِ»[2]
آنان که از گناهان بزرگ و اعمال زشت، دوری میگزینند، مگر گناهان خرد و اندک یا گناهی که اتّفاقاً رخ میدهد، همانا پروردگار تو فراخ آمرزش است.
2. اعمال نیک(حسنات)
قرآن کریم به صراحت میفرماید که اعمال نیک، گناهان را محو و نابود مینماید:
«إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ»[3]
به یقین خوبیها، بدیها را از میان مىبرد.
اعمال نیک و اعمال بد انسان، به انحاء مختلف در یکدیگر اثر میگذارند؛ یعنی همانطور که حسنات، سیّئات را محو و نابود میکنند، برخی از اعمال ناشایست و گناهان نیز، حسنات آدمی را حبط میکنند و اثر آن را از بین میبرند:
«إِنَّ الَّذینَ یَكْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَ یَقْتُلُونَ الَّذینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلیمٍ، أُولئِكَ الَّذینَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرینَ» [4]
كسانى كه به آیات خدا كفر مىورزند، و پیامبران را بهناحق مىكشند، و دادگستران را به قتل مىرسانند، آنان را از عذابى دردناك خبر ده. آنان كسانىاند كه در دنیا و آخرت، اعمالشان تباه و باطل شده و براى آنان هیچ یاورى نیست.
اثر پذیری و تأثیر و تأثّر متقابل اعمال در یکدیگر، گاهی موجب میشود که گناهان آدمی محو گردد و باعث آمرزش او شود. مهمترین حسنهای که قرآن شریف نیز بدان اشاره مستقیم دارد، نماز است. به این صورت که ابتدا، امر به اقامه نماز میفرماید و زمان آن را نیز مشخّص میکند، سپس میفرماید که حسنات، سیّئات را نابود میسازد:
«وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِكَ ذِكْری لِلذَّاكِرینَ» [5]
و در دو طرف روز و نخستین ساعات شب نماز را برپا دار، زیرا خوبیها(كه نماز در رأس آنهاست) بدیها را از میان مىبرد. این تذكّری است برای یادكنندگان.
نماز، برکات و اثرات فروانی در زندگی و در سلوک معنوی انسان دارد و از جمله، موجب نابودی و حبط گناهان میشود.
حضرت سلمان«علیهسلام» نقل میکند که با پیامبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلّم» زیر درختی بودیم. آن حضرت، شاخه خشکی از درخت کَنده و تکان دادند تا برگهایش ریخت. سپس فرمودند: هنگامی که مسلمان وضوی خود را به خوبی گرفت و نمازهای پنجگانه را به جای آورد، گناهانش میریزد، چنانکه این برگها بر روی زمین ریخت.[6]
3. عقوبت در دنیا
عامل سوّمی که موجب آمرزش انسان میشود، عقوبت و گرفتاری دنیوی است. خداوند متعال در خصوص برخی از بندگان، اراده میفرماید که گناهان آنان در همین دنیا محو شود و از این رو با ایجاد گرفتاری یا عقوبت دنیوی، آنان را در همین دنیا به کیفر اعمالشان میرساند تا در آخرت، سختی و عذابی نداشته باشد.
این لطف خداوند تعالی معمولاً شامل کسانی میشود که افراد صالحی بودهاند، امّا گناهانی نیز از آنان سرزده است.
در بسیاری از موارد، بلایا و گرفتاریهای دنیوی از قبیل بیماری، اشتغال به اموری که رنج بدنی به همراه دارد، فقر، غم، اندوه، ترس، هراس و ابتلا به مرگ سخت، کفّاره گناهان آدمی به شمار میآید و اثر معاصی او را از بین میبرد و باعث میشود انسان، پاک و پاکیزه وارد عالم قبر و برزخ شود.
اجتناب از گناه و معصیت، به معنای دوری گزیدن از فعل حرام است و تفاوت آشکاری با گناه نکردن دارد. در حقیقت، اجتناب از گناه، هنگامی رخ میدهد که زمینه گناه برای انسان فراهم باشد و مانعی در کار نباشد، امّا برای رضای خداوند متعال و به امر حقتعالی، از گناه دوری کند و به اصطلاح «اجتناب» ورزد
چنانکه در برخی از موارد نیز خداوند متعال، راحتی دنیا و فراخی رزق را نصیب و روزی بعضی از افراد میکند، تا بدینوسیله اندک اعمال نیکی که داشتهاند، جبران شود و در قیامت صرفاً دچار عذاب الهی گردند.
در قرآن کریم، آیات متعدّدی در این خصوص آمده است؛ از جمله:
«أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ أُوتُوا نَصیباً مِنَ الْكِتابِ یَشْتَرُونَ الضَّلالَةَ وَ یُریدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبیلَ»[7]
آیا به كسانى كه بهرهاى از كتاب یافتهاند ننگریستى؟ گمراهى را مىخرند و مىخواهند شما [نیز] گمراه شوید.
در حدیث قدسی نیز از خداوند تعالی، چنین وارد شده است:
«به عزّت و جلالم سوگند، من بندهاى را كه بخواهم بیامرزم، از دنیا بیرون نبرم تا اینكه گناهان او را به وسیله بیمارى در تنش، یا به تنگى در روزیش، یا با ترس و هراس در امور دنیوی، پاک کنم. و اگر باز هم چیزى بماند، مرگ را بر او سخت كنم. و بهعزّت و جلالم سوگند، بندهاى را كه بخواهم عذاب كنم، از دنیا بیرون نبرم تا عوض هر كار نیكى انجام داده را به او بدهم؛ یا به فراخى در روزیش، و یا به سلامت در تنش، و یا به آسودگى خاطر در امور دنیوی، و اگر باز هم چیزى باقى ماند، مرگ را بر او آسان كنم.» [8]
البته باید دانست که این امور، کلّیّت و عمومیّت ندارد و نمیتوان گفت: هرکس گرفتار است، انسان شایستهای است و گرفتاری او مقدّمه ورود به بهشت است و هرکس از نعم دنیوی برخوردار است، حتماً به جهنّم خواهد رفت؛ از این رو کسی حق ندارد با سطحینگری، به قضاوتهای عجولانه و بی مبنا و خلاف اخلاق نسبت به دیگران بپردازد.
همچنین نکتهای که باید بدان توجه شود، این است که برخی از اوقات، گرفتاریهای دنیوی برای ارتقای درجه و مقام انسان است. اهلبیت«سلاماللهعلیهم» بیشترین و بزرگترین مصائب را تحمّل نمودند و در دنیا گرفتاریهای بسیاری داشتند، امّا مصائب آنان به جهت زدوده شدن گناه و معصیت و حتّی لغزش نیست، بلکه به جهت ارتقای درجه و مقام آنان نزد پروردگار متعال میباشد. البته در این خصوص دلائل دیگری نیز نظیر دلائل توبه اخصّالخواص میتوان تصوّر و مطرح کرد که در این کتاب، مجال پرداختن به آن نیست.