حکایت اول
علی (ع) :کنا مع النبی (ص) فی حفر الخندق، اذ جاءته فاطمة (س) بکسرة من خبز فرفعتها
الیه، فقال: ما هذه یا فاطمة؟قالت: من قرص اختبزته؛ جئتک منه بهذه الکسرة.فقال: یا بنیة!
اما انها لاول طعام دخل فم ابیک منذ ثلاث
ما به همراه پیامبر (ص) در جریان حفر خندق بودیم که فاطمه (س) باتکه نانی پیش پیامبر
(ص) آمد و آن را به خدمت او برد. پیامبر (ص) فرمود: این چیست، فاطمه؟
عرض کرد: از گرده نانی است که برای دو فرزندم پختم؛ این تکه آن را برای شما آوردم.
پیامبر (ص) فرمود: دختر عزیزم! هان، این اولین غذایی است که بعد ازسه روز وارد دهان
پدرت می شود.
این جریان در حالی که شدت علاقه حضرت فاطمه (س) را به پیامبر (ص) می رساند، گویای
اوج فداکاری و تحمل دشواریها در صدر اسلام، توسطمسلمانان بویژه پیامبر اکرم (ص) برای
دستیابی به اهداف الهی و حفظ حکومت اسلامی است. آنان در شرایط دشوار جنگ خندق، با
شکمهای گرسنه، قسمتهای قابل نفوذ مدینه را حفر می کنند تا مرکز رسالت و امامت از
تعرض دشمن محفوظ بماند. در خانه فاطمه (ع) نیز توشه آن قدر کم است که تنها امکان پختن
یک نان برای چندنفر فراهم شده است و آن بزرگوار، توانسته بخشی از آن را تقدیم پیامبر
(ص) کند، در حالی که آن حضرت (ص) درسه روز گذشته غذایی نخورده است.
همین علاقه است که زهرا (ع) را حتی قبل از رحلت پیامبر (ص) در غم فراق آینده به گریه
می اندازد.
منبع :ذخائر العقبی، ص 47.