داستانهایى از زیارت عاشورا
سفارش مؤ کّد امام زمان (عج ) به خواندن زیارت عاشورا
سیّد احمد رشتى مى گوید:
تاریخ 1280 هجرى قمرى به عزم زیارت بیت اللّه از رشت به تبریز رفتم و از آنجا مرکبى کرایه کرده و روانه شدم ، در منزل اوّل سه نفر دیگر با من رفیق شدند.
در یکى از منازل بین راه خبر دادند که قدرى زودتر روانه شویم که منزل آینده خطرناک و مخوف است کوشش کنید که از کاروان عقب نمانید.
از این جهت دو سه ساعت به صبح مانده راه افتادیم هنوز یک فرسخ نرفته بودیم که هوا منقلب شد و برف باریدن گرفت به طورى که رفقا هر کدام سرهاى خود را به پارچه پیچیدند و تند رفتند من هم هر چه کردم که بتوانم با آنها بروم ممکن نبود سرانجام از آنها عقب ماندم و ناچار از اسب پیاده شده و در کنار راه نشسته و متحیر بودم مخصوصاً به خاطر ششصد تومان پولى که براى هزینه سفر همراه داشتم نگرانى بیشترى داشتم .
با خود گفتم : همین جا تا صبح مى مانم و به منزل قبلى بر مى گردم و از آنجا چند نفر مستحفظ به همراه داشته خود را به قافله مى رسانم .
در این اندیشه بودم که در برابر خود باغى دیدم که باغبانى با بیلش برف درختان را مى ریخت تا مرا دید جلو آمد و گفت : کیستى ؟
گفتم : رفقایم رفتند و من مانده ام و راه را نمى دانم .
به زبان فارسى فرمود: نافله (2) بخوان تا راه را پیدا کنى . من مشغول نافله شدم نماز شب تمام شد باز آمد و فرمود: نرفتى ؟
گفتم : واللّه راه را نمى دانم .
فرمود: جامعه بخوان .(3)
من زیارت جامعه را از حفظ نداشتم و اکنون هم از حفظ ندارم از جا بلند شدم و زیارت جامعه را تماماً از حفظ خواندم .
باز آمد و فرمود: نرفتى و هنوز اینجایى ؟
بى اختیار گریه ام گرفت ، گفتم : آرى راه را نمى دانم .
فرمود: عاشورا(4) بخوان .
زیارت عاشورا را نیز از حفظ نداشتم و اکنون هم از حفظ ندارم از جا بلند شدم و مشغول زیارت عاشورا شدم و همه اش را حتى لعن و سلام و دعاى علقمه را از حفظ خواندم .
بار سوم آمد و فرمود: نرفتى و هستى ؟
گفتم : آرى نرفتم هستم تا صبح .
فرمود: من هم اکنون تو را به قافله مى رسانم . سپس رفت و بر الاغى سوار شد و بیل خود را به دوش گرفت و آمد.
فرمود: ردیف من بر الاغ سوار شو. من هم پشت سر او سوار شدم و افسار اسبم را کشیدم ، اسب اطاعت نکرد.
فرمود: جلو اسب را به من بده . عنان اسب را به دست راست گرفت و راه افتاد. اسب در نهایت تمکین پیروى کرد.
سپس دست مبارکش را بر زانوى من گذاشت و فرمود: شما چرا نافله نمى خوانید؟
نافله ، نافله ، نافله ، سه بار تکرار کرد.
آنگاه فرمود: شما چرا عاشورا نمى خوانید؟
عاشورا، عاشورا، عاشورا.
سپس فرمود: شما چرا جامعه نمى خوانید؟
جامعه ، جامعه ، جامعه .
دقت کردم دیدم در وقت پیمودن راه به نحو دایره راه طى مى کرد یک مرتبه برگشت و فرمود: اینها رفقاى شمایند که کنار نهر آبى فرود آمده و براى نماز صبح وضو مى گیرند.
پس من از الاغ پیاده شدم و خواستم سوار اسبم شوم نتوانستم آن آقا پیاده شد و بیل را در برف فرو کرد و به من کمک کرد تا سوار شدم و سر اسب را به طرف رفقایم بر گردانید من در این هنگام با خود گفتم این شخص کى بود که به زبان فارسى حرف مى زد و حال آنکه زبانى جز ترکى و مذهبى جز عیسوى در آن نواحى نبود و چگونه با این سرعت مرا به قافله رساند؟
برگشتم پشت سر خود را نگاه کردم دیدم کسى نیست .(5)
تأ ثّر از اینکه هر روز زیارت عاشورا را نخواندم
عالم جلیل آقاى شیخ عبدالهادى حائرى مازندرانى از والد خود مرحوم حاجى ملاّ ابوالحسن نقل کرده که من حاجى میرزا على نقى طباطبایى را بعد از رحلتش به خواب دیدم و به او گفتم : آرزویى دارى ؟ گفت : یکى و آن این است که چرا در دنیا هر روز زیارت عاشورا نخواندم . و رسم سید این بود که در دهه محرم زیارت عاشورا مى خواند نه در تمام سال و لذا افسوس مى خورد که چرا تمام سال نمى خواندم .(6)
مزد دادن امام زمان علیه السلام براى خواندن زیارت عاشورا
حاج سید احمد (رحمة اللّه علیه ) براى من نوشت که روز جمعه در مسجد سهله در حجره نشسته بودم . ناگاه سید موقّر معمّمى بر من داخل شد که قباى فاخرى و عباى قرمزى پوشیده بود، نظرى کرد به آنچه در زاویه حجره بود کمى از کتب و ظروف و فرشى بود فرمود:
براى حاجت دنیا کفایت مى کند تو را و تو هر روز صبح به نیابت صاحب الزمان علیه السلام زیارت عاشورا مى خوانى و خرجى هر ماهت را از من بگیر که محتاج احدى نباشى و قدرى پول به من داد و گفت :
این کفایت یک ماه تو را مى نماید.
و رفت رو به در مسجد و من به زمین چسبیده بودم و زبان من بند آمده بود و هر چه خواستم تکلّم بنمایم نتوانستم و حتى نتوانستم برخیزم تا سید خارج شد و همین که بیرون رفت گویا قیودى از آن بر من بود و باز شد و شرح صدرى پیدا کردم پس برخاستم و از مسجد خارج شدم آنچه تفحص کردم اثرى از آن آقا ندیدم .(7)
توسعه رزق و روزى با زیارت عاشورا
چون اول باب سه حدیث درباره زیاد شدن رزق و روزى با زیارت امام حسین علیه السلام است لذا این حکایت را هم مى نویسم و دلیل دیگرش روضه خوانى تاجر نصرانى : عالم جلیل و زاهد مسلم آقاى شیخ عبدالجواد حائرى مازندرانى فرمود که : روزى کسى آمد خدمت خلد مکان شیخ زین العابدین مازندرانى (قدس اللّه سرّه العالى ) و از تنگى معاش خود شکایت کرد؛ شیخ به او فرمود: برو حرم حضرت اباعبداللّه علیه السلام زیارت عاشورا بخوان رزق و روزى به تو خواهد رسید اگر نرسید بیا نزد من ، من خواهم داد رفت . بعد از زمانى ملاقات شد گفت : در حرم مشغول خواندن زیارت عاشورا بودم که کسى آمد وجهى به من داد و در توسعه قرار گرفتم .(8)
برآورده شدن حاجتهاى آیت اللّه سیّد نجفى قوچانى توسط زیارت عاشورا
آیت اللّه سیّد نجفى قوچانى رحمه الله فرمود:
بعد از آنکه دوبار زیارت عاشورا را در اصفهان و هر بار به مدت چهل روز براى بر آورده شدن حاجتها و مطالب شرعى خود خواندم ، بحمداللّه به مراد خویش دست یافتم ، و به این زیارت اعتقاد پیدا نمودم ، براى همین پس از رسیدن به شهر نجف اشرف در اولین روز جمعه شروع به خواندن زیارت عاشورا نمودم و این بار غرضم ظهور حکومت امام زمان (عج ) بود البته اگر خداوند آن را از من بپذیرد تا به شهادت و یا سرورى نایل شوم و همه آنها نور على نور است . من از کسانى نیستم که شیفته سرگرمیهاى دنیا و کثافات آن باشم ، من شیفته مولاى خویش صاحب الامر (عجل ) هستم و از قید و بندهاى جهان آزادم .
این زیارت را هر جمعه در نجف اشرف و یا در کربلا، حتى در مسیر راه مى خواندم ، و در یک سال آن را چهل جمعه مى خواندم .
خداوند را بر سرّ درونم گواه مى گیرم من امام عصر را بسیار دوست مى دارم و از خداوند خواهان توفیق خدمتگزارى ایشان و حصول سرفرازى هستم .(9)
زیارت عاشورا و برطرف شدن دشواریها
یکى از علماى معروف شهر اصفهان در یادداشتهاى خود مى گوید: یکى از شبها در خواب به من الهام شد تا به فرد محترمى از اهالى شهر اصفهان که نام او را نیاورده مبلغ 45000 تومان بدهم ، و در صبح روز دوم در انجام آنچه در خواب به من دستور داده شده بود متحیر شدم که آیا آنچه را که در خواب درک نموده بودم صحیح بوده یا خیر، از مقدار اندوخته خود نیز بى خبر بودم . وقتى آنها را شمردم 45000 تومان بود به دکان آن مرد محترم رفتم (من او را مى شناختم وى صاحب دکان کوچکى بود) آنجا دو نفر را در مقابل دکانش دیدم در اولین فرصتى که یافتم به صاحب دکان گفتم : با تو کارى دارم ، تقاضا دارم با من به مکانى بیایى و سریع باز گردیم ، او را به مسجد النبى واقع در خیابان ((جى )) بردم . کارگران و بنایان در مسجد مشغول تعمیر بودند، در یکى از گوشه هاى مسجد رو به قبله نشستیم ، به او گفتم : به من امر شده غم و غصه و مشکلى را که هم اکنون در آن به سر مى برى از تو برطرف کنم ، از تو مى خواهم مشکلت را برایم بازگو کنى ، به او بسیار اصرار کردم ، لیکن از گفتن سرباز زد، سرانجام مبلغ را به وى دادم ، ولى مقدار آن را به او نگفتم ، مرد گریان شد و گفت : من مبلغ 45000 تومان مقروضم ، نذر کردم هر روز صبح به مدت چهل روز بعد از نماز صبح زیارت عاشورا بخوانم ، و امروز آخرین آن را خواندم .(10)
توصیه شیخ کبیر به خواندن زیارت عاشورا
شیخ محمد حسن انصارى اخوى زاده و داماد سرآمد فقها، شیخ مرتضى انصارى داراى چند فرزند بود، سومین فرزند ایشان ((شیخ مرتضى )) معروف به شیخ کبیر از اهل علم و فضل بود و در نجف به سر مى برد، وى در سال 1289 ه به دنیا آمد، و در سال 1322 ه در دزفول در سن 33 سالگى فوت نمود، این شیخ جلیل القدر حرص و ولع ویژه اى نسبت به خواندن زیارت عاشورا در صبح و شب داشت ، پس از مرگش بعضى از یارانش او را در عالم خواب دیدند، از او پرسیدند: بهترین و نافع ترین اعمال آنجا کدام است ؟ در پاسخ سه بار فرمود: زیارت عاشورا.(11)
حل مشکلات به واسطه زیارت عاشورا
عالم جلیل القدر و متقى مرحوم آیت اللّه نجفى قوچانى رحمه الله از طلاب برجسته خراسانى بود و در ضمن یاد داشتهاى خاطراتش در اصفهان که به مدت چهار سال از سال 1314 ه ق الى 1318 تداوم داشت مى نویسد:
وقتى به شهر اصفهان آمدم ، شبى در خواب چهره مرگ را به صورت یک حیوان در ابعاد یک ((گوسفند)) دیدم عمرش بالغ بر یک سال بوده و به دنبال او سه و یا چهار عدد از بچه هاى کوچکش در هوا در حال سیر و حرکت بودند، در اثناى حرکتشان از روى منزل ما در قوچان گذشتند و یکى از گوسفندان بر روى منزل ما از حرکت باز ایستاد.
براى پدرم نوشتم : نامه اى برایم ارسال کند و احوال خود را در آن شرح دهد؛ زیرا نگران او بودم پس از ارسال نامه ، از پدر نامه اى دریافتم در آن گفته بود همسرش فوت نموده .
و نیز مى نویسد: قبل از ده سال مبلغ دوازده تومان براى اداى مخارج زیارت به عتبات مقدس قرض کرده بود(12) ولى به دلیل ((ربا)) بدهى او به هشتاد تومان رسیده بود، و همه دارایى پدرم به این مقدار نمى رسید، من تصمیم گرفتم زیارت عاشورا را به مدت چهل روز بر بام مسجد سلطان صفوى بخوانم و سه حاجت را طلب کردم :
اول : اداى بدهى پدرم
دوم : طلب آمرزش
سوم : افزون شدن علم و اجتهاد
قبل از ظهر شروع به خواندن مى نمودم و قبل از زوال ظهر آن را تمام مى نمودم ، خواندن آن دو ساعت به طول مى انجامید پس از اتمام چهل روز و تقریباً بعد از یک ماه پدرم به من نوشت : امام موسى بن جعفر علیه السلام قرض مرا ادا کرد، به او نوشتم : خیر، امام حسین علیه السلام آن را ادا کرد، و همگى آنها یک نور واحدند.
وقتى سرعت تأ ثیر زیارت را در بر آورده شدن حاجتها در مسایل دشوار دیدم و قلباً از تأ ثیر گذارى آن در برآورده شدن حاجتها اطمینان یافتم ، عزم خود را جزم کردم تا آن را در روزهاى ماه محرم الحرام و ماه صفر براى حاجت مهمترى به مدت چهل روز بخوانم ، لذا با تلاش و کوشش بسیار و با احتیاط کامل بر بام مسجد سلطان مى رفتم ؛ و رو به قبله و زیر آسمان بودن را مراعات مى کردم ، بعد از سپرى شدن روزها، و ختم چهل روز، در خواب بشارت دهنده اى را دیدم که مى گفت : به مراد خود رسیدى . و در صبحگاه در قلبم شور خاصى پدیدار گشت ، و این چند بیت را سرودم :(13)
زمان قبض گذشت / انبساط جلوه گر آمد
درخت صبر قوی گشت / باز بر ثمر آمد
چو کوه شو / سر تسلیم بیش و راضی شو
به لطمه شب و روز فلک بر آمد
حل مشکلات دشوار با خواندن زیارت عاشورا
آقاى ... مى نویسد دوبار با مشکلات دشوارى مواجه شدم که با خواندن زیارت عاشورا همه مشکلاتم حل شد.
اولین توسل :
با سه مشکل مهم رو به رو شدم ، و به شدت از آنها متأ ثر شدم .
1 براى خرید منزل دویست هزار تومان مقروض بودم و در طى نه سال قادر به اداى قرض نبودم .
2 با مشکل سخت دیگرى مواجه شدم که قادر به گفتن آن نیستم .
3 از لحاظ رزق و روزى در مضیقه بودم .
این مشکلات به من بسیار فشار مى آوردند و براى حل آنها از همه چیز نا امید شدم ، به حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام متوسّل شدن و به ذهنم خطور کرد که زیارت عاشورا به مدت چهل روز بخوانم ، و ثوابش را به حضرت نرجس خاتون اهدا کنم ، و با شفاعت این خاتون نزد فرزندش امام زمان همه این مشکلات حل شود.
توسل را به این ترتیب آغاز کردم :
هر روز بعد از نماز صبح زیارت امین اللّه را به قصد زیارت حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام مى خواندم و سپس زیارت عاشورا را با صد بار لعن و صد بار سلام مى خواندم و سجده زیارت را به جاى مى آوردم ، و دو رکعت نماز زیارت را مى خواندم پس از آن دعاى معروف به دعاى علقمه را مى خواندم ، در روز بیست و هشتم و به طریقه اى شگفت مشکل دوم من حل شد.
در روز سى و هشتم یکى از دوستانم که به قرض منزلم آگاه بود آمد و حالم را پرسید، سپس مبلغ دویست هزار تومان به من داد و گفت : این مبلغ براى قرض منزل توست .
بعد از چهل روز وضع اقتصادى من نیز بهتر شد، و پس از آن با مشکل اقتصادى مواجه نشدم .
دومین توسّل :
پس از گذشت یک سال از اولین توسّل ، با مشکل دیگرى مواجه شدم : یکى از تجار تهران نزد من آمد و گفت : ما کالاهاى بسیارى براى شما مى فرستیم تا بفروشى و مبالغ آن را ارسال کنى . با بعضى از دوستان و تجار در این باره مشورت کردم گفتند: مبلغ هفتصد هزار تومان به عنوان پیش پرداخت براى او بفرست تا رضایت او را جلب کنى ، من نیز مبلغ یکصد هزار تومان از قرض الحسنه تهیه کردم و یکى از دوستان پانصد هزار تومان به من داد، به هر حال براى او مبالغ را جور کردم و فرستادم و به مدت سه روز منتظر ماندم تا اجناس برسد، اما متأ سفانه برایمان آشکار شد که تاجر از حقه بازان بوده ، و پس از گرفتن پولها از بانک متوارى شده و بدهى بسیارى دارد که بالغ بر هفتاد میلیون تومان مى شود... مدّت سه ماه دنبال او جستجو کردیم ولى اثرى از او نیافتیم تا ما را به او برساند.
با استفاده از اولین تجربه ام که آن را از خواندن زیارت عاشورا به دست آورده بودم ، این بار نیز با همان نیّت و با همان سبک متوسل شدم ، پس از بیست روز این تاجر با من تلفنى تماس گرفت و مبلغ را پس داد، بعد از چند روز او را بازداشت کردند و به تهمت حقه بازى و مال مردم خورى به زندان انداختند، و هیچ طلبى به دیگران مسترد نشد.
مایلم متذکر شوم که در هر دو بار با قلبى اندوهگین و با قطع امید از همه به وسیله این زیارت به سرور شهیدان متوسل شدم .(14)
توسل به زیارت عاشورا و تأ ثیر آن در استرداد سهم هاى به سرقت رفته
آقاى حاج سیّد حسن فرزند مرحوم سیّد رضا غرضى ساکن در شهر اصفهان ، و یکى از تجار آنجا مى گوید: از پدر مرحوم من مقدارى از سهم هاى شرکت هاى تولیدى را در سال 1325 به سرقت بردند و بعد از مدتى قادر به شناسایى سارق شدند و او را به پلیس تحویل دادند و پس از مدتى به دادگاه بردند و به شش ماه حبس محکوم کردند، ولى سارق به سهم هاى به سرقت رفته اعتراف نکرد.
پدرم به زیارت عاشورا متوسل شد و هر روز پس از نماز صبح زیارت را با صد بار لعن و صد بار سلام و بعد از آن دعاى علقمه را مى خواند. او به مدت چهل روز پى در پى این کار را کرد ولى هیچ خبرى از سهم ها به ما ندادند، پدرم نیز خواندن زیارت را قطع ننمود، تقریباً روز پنجشنبه خواهرم که بالغ بر یازده سال بود در خواب دید: چهار مرد و یک زن علویّه که در میان آنها بود از مقابل یک دکان نانوایى گذشتند، و به خواهرم سلام کردند و گفتند: به پدرت بگو سهم ها به او مسترد مى شوند اما باید به عهدش وفا کند.
از این خواب مدتى گذشت ، سارق خواسته بود مقدارى از سهم ها را در بازار بفروشد و همانطور که مى دانید هر سهمى شماره اى دارد و چون روزنامه ها از قبل شماره هاى به سرقت رفته سهم ها را منتشر کرده بودند مشترى سهم ها به وسیله این شماره ها فهمیده بود که مالک اصلى این سهم ها سیّد رضا غرضى است و فروشنده همان شخصى است که به مدت شش ماه محکوم به حبس شده ، بعد از آن او را مجبور کردند تا بقیه سهم ها را نیز تحویل دهد.(15)
توسّل به زیارت عاشورا و آسان شدن مسأ له ازدواج
یکى از خطبا و وعّاظ مى نویسد:
قبل از چند سال یک دوست جوان و مؤ من نزد من آمد و حاجت حل نشده اى را مطرح کرد، او گفت : چندى قبل قصد ازدواج کردم ، لیکن هر بار با مشکلات و سختیهایى مواجه شدم . به او گفتم : چون شما نزد کسانى رفته اى که در شأ ن و مقامت نیستند.
گفت : چنین نیست ، و اگر باور نمى کنید شما برایم پا پیش گذار و از یک خانواده در شأ ن و مقام من برایم خواستگارى کن .
نزد دوستم رفتم که مطمئن بودم به من پاسخ مثبت مى دهد، از او دخترش را براى این جوان مؤ من خواستم ، در ابتدا موافقت کرد، و بعد از مدتى گفت : مى خواهم استخاره کنم ، و متأ سفانه پاسخ منفى داد.
این ماجرا مرا بسیار اندوهگین کرد، و دوستم به من گفت : دیدى حق با من بود؟ به او گفتم : خودت را ناراحت نکن ، براى برطرف شدن مشکلات بعد از اداى نماز صبح و تعقیبات آن زیارت عاشورا را با صد بار لعن و صد بار سلام بخوان .
شروع به خواندن زیارت کرد، در روز بیست و هفتم خوشحال نزد من آمد و گفت : نزد یکى از خانواده ها رفتم ، و موافقت کردند. آنها و من در نهایت رضایت به سر مى بریم و امروز عصر مراسم خواستگارى برگزار مى شود، مى خواهم شما یکى از شاهدان آن باشید. به او گفتم : پس سیزده روز باقى مانده را فراموش نکن ، شما زندگى مشترک خود را به برکت زیارت عاشورا آغاز کردى ، و در هر زمانى که با مشکلى در زندگى مواجه شدى براى برطرف شدن آن به زیارت عاشورا متوسل شو، انشاءاللّه حاجت تو بر آورده شود.(16)
خبر غیبى از ترک زیارت عاشورا
در ماه صفر سال 1409 ه به شهر شیراز رفتم و در خانه حاج مسیح ... اقامت گزیدم ، او مرا مطلع کرد که : در طى سى سال من همیشه زیارت عاشورا را مى خوانم و دخترى متأ هل در شهر دزفول دارم برایم نوشته که منزلى در شیراز براى او بخرم ، ولى موفق به این کار نشدم ، بسیار متأ ثر و غمگین شدم ؛ زیرا نتوانستم خواسته اش را بر آورده کنم .
در روز تولد امام على بن موسى الرضا علیه السلام در یکى از منازلى که درآن مراسم دعا و توسل بر پا بود بسیار گریستم و حاجت خود را عرضه داشتم .
پس از چند روز، خواهرم نزد ما آمد و به من گفت : مردى را دیدم زمین هایى را تقسیم مى کند، و به قیمت مناسب مى فروشد، من نیز براى شما قطعه زمینى را خریدم .
مشغول ساختن آن شدم ، و خواندن زیارت عاشورا را فراموش نمودم .
در یکى از روزها، صبح زود، دخترم تلفنى با من تماس گرفت و گفت : خواندن زیارت عاشورا را ترک کردى ؟ گفتم : چطور؟
گفت : در عالم خواب امام و سرور آزادگان علیه السلام را در صحن و یا در حرم دیدم ، در شکوه و عظمتى وصف ناشدنى داشت و اطرافش اشخاص بسیارى با جاه و جلال بودند، پرسیدم : اینان کیستند؟
گفتند: اینان دوستدار پیشواى سرور آزادگان علیه السلام هستند، به دنبال شما در میان آنها جستجو کردم ولى شما را نیافتم گفتم : پدرم علاقه شدیدى به امام حسین علیه السلام دارد و دایم زیارت عاشورا را مى خواند چرا او را در بین شماها نمى بینم ؟ گفتند: از چند روز قبل ارتباطش با ما قطع شده ، ولى دوباره ارتباطش با ما برقرار مى شود.(17)
شرکت حضرت زهرا علیها السلام در مجالس زیارت عاشورا
خانم علویّه اى مى گوید: براى زیارت به آرامگاه حضرت زینب ، و حضرت رقیه علیهماالسلام مشرف شدم ، شیفته زیارت سرور شهیدان شدم ، مشغول خواندن زیارت عاشورا بودم و با حالت روحى خاصى مى گریستم ، یک بار وقتى مشغول خواندن و گریستن بودم ، دیدم گویى دریچه اى برایم گشوده شد و به عالم آخرت پا گذاشتم ، در آن حالت بیدار بودم ، ولى شاهد آن واقعه بودم ، مانند آن که آن را در عالم خواب دیده باشم :
عده اى از زنان را به همراه مادرم دیدم ، و در این اثنا بانویى بلند قامت با ظاهرى محترم آمد؛ زنان گرد او را فرا گرفتند، هر یک از آنها حاجت و مشکلش را به وى عرضه مى داشت ، من نیز حاجتم را به او عرضه داشتم ، سپس به او گفتم : چرا به مجلس عزادارى ما که در آن زیارت عاشورا را مى خوانیم نمى آیى ؟
ایشان فرمود: من در مجلس شما شرکت مى کنم ، نشانه و دلیل را به من داد. ایشان فرمود: پسر خاله تو و همسرش در مجلس شما حاضر شدند، و براى برطرف شدن حاجتشان نذر کردند که در حضور یافتن در مجلس زیارت عاشورا و خواندن آن نزد شما تدام داشته باشند. به وسیله خواندن زیارت عاشورا حاجتشان بر آورده شد و منزل جدیدى ساختند، بعد از آن در جلسه هاى خواندن زیارت عاشورا حاضر نشدند و آن را نمى خوانند.
و من مؤ لف صاحب نذر را مى شناسم ، داستان را با همه تفاصیل آن براى او بازگو کردم ، رنگش تغییر نمود و گریست ، به همسرش گفت : گوش کن چه مى گوید و از کجا خبر مى دهد؟! مرد بسیار متأ سف و اندوهگین شد، گفت : اینها که گفتى درست است ، ما را مشکلات دنیا فرصتى نمى دهد تا نذرمان را ادا کنیم .
بچه دار شدن زن عقیم با زیارت عاشورا
در سفر به شهر یزد براى به دست آوردن نسخه اى شرح دار براى زیارت عاشورا در کتابخانه مرحوم وزیرى با جناب شیخ على اکبر سعیدى پیشنماز مسجد طهماسب که شیخى است صالح ، باقار، و از همنشینان شیخ غلامرضا یزدى ، کسى که براى امرار معاش از دسترنج خویش کسب روزى مى نمایدملاقات کردم .
به من گفت : مرحوم حاج ابوالقاسم با دخترى زرتشتى پس از مسلمان شدن ازدواج کرد ولى فرزندى به دنیا نمى آورد، بعد از بیست سال به او خواندن زیارت عاشورا را آموختند. آن را چهل روز همراه با صد بار لعن و صد بار سلام و دعاى علقمه خواند. پس از آن خداوند بر او منت نهاد و او را فرزندى ((پسر)) عنایت فرمود.(18)
فرمایش عارف سالک و مرجع تقلید بزرگ آیت اللّه العظمى بهجت دربارهزیارت عاشورا
در روز جمعه مصادف با 26 ذى قعده سال 1412 نزد آیت اللّه بهجت رفتم و از ایشان خواستم براى من از زیارت عاشورا بگوید البته قبلاً مى دانستم او همیشه زیارت عاشورا را مى خواند براى ایشان توضیح دادم که من مى خواهم مجموعه اى از داستهانهاى کسانى که زیارت عاشورا را خواندند و به صورتى شگفت به حاجت خود دست یافتند را جمع آورى کرده و چاپ نمایم .
ایشان فرمود: مضمون زیارت عاشورا گواه و روشن کننده عظمت آن است ، مخصوصاً وقتى آنچه در سند زیارت از صفوان از امام صادق علیه السلام روایت شده را ملاحظه مى کنیم که گفته شده : زیارت عاشورا را بخوان و در خواندن آن استمرار داشته باش ، من به خواننده آن چند چیز را تضمین مى کنم :
1 زیارت وى پذیرفته مى شود.
2 تلاش ایشان مورد سپاس قرار مى گیرد.
3 سلام او بدون مانعى به امام علیه السلام مى رسد، و حاجت وى از جانب خداوند متعال بر آورده مى شود و با دست خالى باز نخواهد گشت . اى صفوان ! این را با ضمانتى از پدرم ، و پدرم از امیرالمؤ منین علیه السلام و امیرالمؤ منین از حضرت رسول صلى الله علیه و آله و رسول خدا از جبرئیل و جبرئیل از خداوند عز و جل دریافت نموده ، هر یک از آنها این زیارت را با این ضمانت تضمین نمودند، و به قداست خداوند سوگند، هر کس امام حسین علیه السلام را با این زیارت از نزدیک و یا از دور زیارت کند، حاجتش هر چه باشد بر آورده مى شود.
در سندها آمده زیارت عاشورا از حدیث هاى قدسى است ، براى همین با وجود فراوانى کارهاى علمى موجود نزد علما و اساتیدمان آنها همیشه مراقب خواندن زیارت عاشورا بودند، از جمله آنها:
1 آیت اللّه العظمى شیخ محمد حسین اصفهانى صاحب تأ لیفات متعدد از خداوند متعال مى خواست کلمات پایانى عمرش خواندن زیارت عاشورا باشد، و پس از آن به سوى بارى تعالى بشتابد. و خداوند دعاى وى را اجابت نمود، و پس از اتمام خواندن زیارت عاشورا روحش به ملکوت اعلى شتافت و روحش قرین رحمت و محشور با اولیاى خدا شد.
2 آیت اللّه شیخ صدراى بادکوبه اى با دانش فراوانى که داشت مقید به خواندن زیارت عاشورا بود.
3 یکى از بزرگان گوید: ... یکى از روزها به وادى السلام و به مقام امام مهدى علیه السلام رفتم ، آنجا مرد پیرى را با چهره اى نورانى دیدم ، مشغول خواندن زیارت عاشورا بود و چنین به نظر مى رسید که زائر است ، وقتى نزدیک او رفتم ، تصویرى در برابرم نمایان شد گویى پرده حجاب را براى من کنار زدند حرم امام حسین علیه السلام را دیدم که زائرین مشغول به عبادت و زیارت بودند. از آنچه دیدم تعجب کردم ، اندکى به عقب رفتم ، و به حالت طبیعى باز گشتم ، بار دیگر نزدیک او شدم ، همان حالت اول براى من نمایان شد. این حالت چندین بار برایم تکرار شد.
صبح روز بعد، به مکانى که زائران براى زیارت در آن سکنى مى کنند رفتم تا از محضرش استفاده کنم و از حال و محل او سؤ ال کردم گفتند: آن شخص براى زیارت آمده بود و امروز اثاثیه و وسایلش را جمع کرد و از اینجا رفت .
از زیارت او ناامید نشدم ، به وادى السلام رفتم تا شاید او را بیابم ، آنجا با شخصى ملاقات کردم که امور غیبى عجیبى را برایم متذکر مى شد و بعضى از مسایل را روشن مى نمود بدون آنکه سؤ ال کنم ؛ به من گفت : زائرى را که در پى او هستى رفته است .
4 بزرگ فقها و مجتهدین آیت اللّه شیخ مرتضى انصارى همیشه زیارت عاشورا و صد بار لعن و صد بار سلام آن را حرم مولى الموحدین امیرالمؤ منین علیه السلام مى خواند و با تداوم در خواندن آن زبانش در خواندن بسیار سریع بود زیارت را همراه با لعن و سلام تقریباً نیم ساعت و یا چند دقیقه بیشتر به پایان مى رسانید، و اگر کسى تداوم او را در خواندن زیارت عاشورا مى دید مى گفت : او مشغول مسایل اصولى و فقهى نمى باشد، و با ملاحظه تحقیقاتش در مسایل علمى و نظریات ظریفش در فقه و اصول مى گفت : او اهل خواندن زیارت عاشورا و... نیست .(19)
برطرف شدن اندوه و شیرین شدن دوباره زندگى توسط زیارت عاشورا
یکى از بانوان محترم از رانده شدگان عراقى مى نویسد: من با مشکل بزرگى مواجه شدم که زندگى مرا تهدید مى کردو براى آن مشکل راه حلى نیافتم و حقیقتاً امیدم از هر چیزى قطع شده بود و به همه دعاهایى که در کتابهاى ((مفاتیح الجنان )) و ((التحفة الرضویة )) و ((المخازن )) و... یافت مى شد متوسل شدم . این دعاها را در نیمه شب و زیر آسمان مى خواندم و بالا خره به کمک زیارت عاشورا و به شکل شگفت انگیزى به حاجت خود رسیدم ، مشروح این داستان بدین قرار است :
من همسر محترمى داشتم ، او داراى شخصیت متمایز، منحصر به فرد و داراى کمالات معنوى ، خلق و خویى بلند مرتبه بود. وى در احترام به زن و فرزندان و نزدیکانش مرد نمونه اى بود، روزى با برادران و نزدیکانم مشاجره کرد به طورى که به من گفت : حتماً باید روابط خود را با نزدیکانت قطع کنى ، همسر من در گفتارش جدى و مصمم بود به طورى که امکان مخالفت با گفته هایش نبود.
من متحیر و سرگردان ماندم ، چگونه رابطه ام را با نزدیکان و خویشاوندانم قطع کنم ؟! در حالى که همسرم مى گفت : تا انتقامم را از آنها نگیرم ساکت نمى مانم .
مرا به قم منتقل نمود، و از قم به ... و همیشه مى گفت : انتقام مى گیرم ، من نمى دانستم هدفش چیست ، و چه مى خواهد بکند، بعد از آن بدون آنکه به کسى خبر دهد ما را ترک کرد و به خارج مسافرت کرد، بعداً مطلع شدیم مى خواهد درخواست پناهندگى از آلمان و یا فرانسه کند، سپس پیغام داد که دیگر باز نخواهد گشت و سوگند یاد کرد زندگى مشترک ما منتفى شده ، هر کس از دوستان و نزدیکانش آنجا درباره بازگشتش با او سخن گفت پاسخش منفى بود. مى گفت : همسرم هر کارى مى خواهد بکند!!
اما من همه دعاها و توسلهایى که دوستان و نزدیکانم به من مى گفتند مى خواندم ، مانده بودم با فرزندانم چه کنم ؟
وقتى خبر فوت آیت اللّه حاج سیّد مرتضى موحد ابطحى پدر مؤ لف در تاریخ جمعه هشتم جمادى آخر سال 1413 منتشر شد در مراسم تشییع او شرکت کردم و در نزدیکى قبر آن مرحوم (20) آیت اللّه سیّد محمد باقر موحد ابطحى فرزند ارشد ایشان گفت : در دهان متوفى قدرى خاص از تربت امام حسین علیه السلام را که از فاصله یک مترى آرامگاه شریف سرور آزادگان حسین بن على علیه السلام در سال ... برداشته شده قرار دادیم ، و در روز دهم محرم الحرام این تربت چون خون سرخ رنگ به نظر مى رسد.(21) بنا بر این هر کس حاجتى مهم دارد نذر کند زیارت عاشورا را ختم کند، انشااللّه حاجتش بر آورده مى شود.
بدون آنکه بدانم اشکهایم جارى بود، و در طى این مدت همیشه در خواب مى دیدم مشغول خواندن زیارت عاشورا هستم ، و هنگام سجده از خواب بر مى خواستم .
از شدت ناراحتى و تأ ثر بعضى از روزها زیارت عاشورا را دوبار مى خواندم ، در یکى از شبها در عالم خواب دیدم گویى مجلس عزاى امام حسین علیه السلام بر پا شده و من در آن شرکت جسته ام ، از میهمانان با حلوا پذیرایى مى کردند، یکى از آنها را برداشتم و آن را گشودم ، نامه اى یافتم که در آن شعرى بود و اکنون آن را به خاطر نمى آوردم دستمالى سرخ رنگ و قدحى به شکل تقویم در آن بود که بر آن نوشته شده بود: جمادى اوّل ، جمادى دوّم .
از خواب برخاستم و خوابم را تلفنى براى یکى از مفسران خواب گفتم ، خواب را چنین برایم تفسیر کرد: شما براى حاجت مهمى مشغول به توسل شده اید، و آنچه را که مى خواهید در ماه جمادى اول یا جمادى دوم به دست مى آید.
سپس خواندن زیارت عاشورا را ادامه دادم در یکى از شبها در عالم خواب دیدم گویى از حمام خارج شده ام لیکن قسمتى کوچک از کمرم تمیز نشده مانده بود، من مجدداً به حمّام بازگشتم و آن را خوب شستم تا تمیز شد.
خوابم را براى مفسر خواب گفتم . او گفت : همه اعمال تو پذیرفته شد، و معنى غسل دوم که آن را ذکر کردى این است : از مشکلى که گرفتار شده اى خلاصى مى یابى ، دعاها وتوسّلهاى انجام شده توسط شما به صورت آشکارى اثر نموده .
با خود گفتم : توسل خود را با زیارت عاشورا به پایان رساندم ، و به حاجتم مى رسم ، در روز بیستم ، بعد از خواندن دوباره زیارت عاشورا و دعاى علقمه ، نماز خواندم و آرامگاه مرحوم آیت اللّه سیّد مرتضى موحد ابطحى را زیارت کردم مبلغى نیز به خادم او دادم و از او خواستم روضه اى بخواند و ثواب آن را نثار روح مرحوم کند، پس از آن به منزل بازگشتم ، در آن شب در خواب دیدم گویى در خیابان اسیر گشته ام ، و من به شکل زیبا و به شخصیتى عجیب بودم و حجابى کامل داشتم و به دستم تسبیحى بلند و سبزرنگ بود، در برابرم سیّد محترمى بود، رو به من کرد و با لبخندى به من فرمود: خداوند تو را به آنچه مى خواهى مى رساند.
سپس همراه او سوار ماشین شدم .
این خواب را براى کسى تعریف نکردم در روز جمعه شب ساعت هشت و نیم زنگ تلفن به صدا در آمد، وقتى گوشى را برداشتم صدایى را شنیدم که آشنا بود، ولى نمى توانستم آن را تشخیص دهم . او گفت : من فلانم (شوهرت هستم ) من گفتم : چه مى گویى ؟!! تو کجایى ؟ گفت : من اکنون در شهر اصفهان هستم . گفتم : چرا به خانه نمى آیى ؟ گفت : مى آیم اما ابتدا خواستم خبر دهم تا غافلگیر نشوید. گفتم : خوش آمدى در این لحظه که این سطرها را مى نویسم به یاد لحظه اى مى افتم که زنگ تلفن به صدا در آمد و بدنم را لرزش فرا گرفت و حالتى غیر طبیعى به من دست داد، آن شدت خوشحالى را قادر به توصیف نیستم .
وقتى همسرم به منزل آمد، ابتدا به منزل فرزندان آن مرحوم که در نزدیکى منزل ماست رفتم و داستان را براى وى بازگو کردم سپس خواستم به زیارت قبر سیّد بروم از او تشکر کنم لیکن تا کنون موفق نشده ام ، و خدا را شکر که با یکدیگر زندگى مى کنیم و چیزى صفا و صمیمیت زندگى ما را تیره و تار ننموده .
شایان ذکر است ، من به همسرم گفتم : آنچه از تو مى دانم این است که مردى قاطع و در حرف و عمل جدى مى باشى بارها گفتى به اصفهان باز نمى گردم چه چیز تو را واداشت نظرت را تغییر دهى و نزد ما باز گردى ؟
او گفت : در ابتدا بسیار تحت تأ ثیر قرار گرفته بودم به طورى که یک بار هم فکر بازگشت به اصفهان به ذهنم خطور نکرد، ولى از تاریخ ... (نزدیک همان روزهایى که شروع به خواندن زیارت عاشورا کردم ) تحت فشار قرار گرفتم و اعصابم به هم ریخته شده بود، هر چه براى خروج از این بن بستى که در آن به سر مى بردم فکر مى کردم به راه حلى نمى رسیدم ، به نظرم رسید به فرانسه مسافرت کنم ولى بیشتر احساس ناراحتى مى کردم ، سپس به فکر مسافرت به ترکیه افتادم ولى از این فکر نیز احساس راحتى به من دست نمى داد، لیکن وقتى فکر بازگشت به اصفهان را مى کردم احساس راحتى و آسودگى خیال به من دست مى داد، براى همین بازگشتم .
و نکته بسیار مهم : بازگشت همسرم مصادف با روزهاى جمادى اول و جمادى دوم بود، همان روزهایى که در عالم خواب ذکر شده بودند، به همین دلیل به طور مستمر زیارت عاشورا را مى خوانم .
من همه مردان و زنان مؤ من را سفارش مى کنم که اگر در زندگى با مشکلى رو به رو شدند از رحمت خداوند و عنایت اهل بیت نا امید نشوند و با دعا و توسل به این گوهر نایاب و گرانمایه و این اکسیر بسیار بزرگ قادر خواهند بود لطف و عنایت بارى تعالى را کسب کنند.
من هم از خیلی افراد خانواده شنیدم که زیارت عاشورا برای حاجت گرفتن خوب است . توصیه میکنم به همه
http://faghireservatmand.persianblog.ir/post/20/