در برخی از رسالههای مربوط به فتوت، تقسیمات چندگانه و مراحلی تودرتو و فراوان برای فتوت ذکر شده است:
و مراتب فتوت ده است: فتوت شیطانی در مراتب حجابی و فتوت انسانی و فتوت ملکی و فتوت نبوی و فتوت ولایتی و فتوت روحی و فتوت عقلی و فتوت صفاتی و فتوت فعلی و فتوت وجهی از مرتبه کل شیء هالک الا وجهه. (طوسی، 1360: 13)
وی در ادامه برای هریک از این مراتب، چهل رکن برمیشمارد و اضافه میکند:
پس معلوم شد که فتوت را ده مرتبه است و چهل رکن و هر یکی از این ارکان چهلگانه را ده شرط است. پس مجموع شروط ارکان مراتب فتوت چهارصد بود و هر یکی از این شروط را ده مقام است و مجموع آن چهارهزار بُوَد و هر یکی از این مقام را ده حال است و مجموع چهلهزار بُوَد و هر یکی از این حال را حضوری هست و مجموع هشتادهزار بُوَد و هر حضوری را شهودی است و مجموع صدوشصتهزار بود و هر شهودی را وجودی است و مجموع سیصدوبیستهزار بود و هر وجودی را بقایی است و مجموع آن ششصدوچهلهزار بود و هر یکی از این بقا را روحی است از حق و این مراتب را سیر فیالله خوانند. (همان: 15)
دو. فتوت در قرآن و سنّت
یکی از منابع اصلی اهل فتوت، قرآن کریم و وقایعی است که در آن برای برخی از انبیا و اولیای الهی ذکر شده است. هرچند لفظ فتوت بهصورت مصدر در قرآن نیامده، مشتقات آن از قبیل «فتا»، «فَتَیان»، «فِتیان» و «فتیه» در آن وارد شده است. میبدی میگوید منظور قرآن از فتا تعدادی از پیامبران، ازجمله ابراهیم، یوشع و یوسف است و سپس در توضیح آیة اصحاب کهف اصول کلی جوانمردی را ترسیم مینماید:
قوله تعالی: «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَة آمَنُوا برَبهِمْ» (کهف / 13) این است شرف بزرگوار و کرامت تمام و نواخت بینهایت که ربّالعالمین بر اصحاب کهف نهاد که ایشان را جوانمردان خواند گفت: «إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ» با ایشان همان کرامت کرد که با خلیل خویش ابراهیم(ع) که او را جوانمرد خواند: «قالُوا سَمِعْنا فَتًی یَذْکُرُهُمْ یُقالُ لَهُ إِبْراهِیمُ» و یوشع بن نون را گفت: «وَ إِذْ قالَ مُوسی لِفَتاهُ» (همان / 60) و یوسف صدّیق را که گفت: «تُراوِدُ فَتاها» (یوسف / 30) ... و گفتهاند سرور همه جوانمردان، یوسف صدّیق بود که از برادران به وی رسید آنچه رسید از انواع بلیّات، آنگه چون بر ایشان دست یافت، گفت: «لا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ». (میبدی، 1357: 5 / 669 ـ 668)
واژههای فتوت و فتا در جهان عرب پیش از اسلام، گاه برای اشاره به ارزشهایی همچون سخاوت، مهماننوازی، شجاعت و همبستگی استفاده میشد و این امکان نیز وجود دارد که ـ در موقعیتی دیگر ـ قرآن تا حدی، مفهومی جدید را در واژهای القا کرده باشد که پیشتر در محیط اجتماعی عربستان وجود داشت. (همان: 80 ـ 79)
بحرانی در تفسیر خود، روایتی از امام صادق(ع) نقل میکند که حضرت خطاب به مردی فرمود: شما به چه کسی فتا میگویید؟ عرض کرد: به جوان. حضرت فرمود: «نه، فتا مؤمن است. اصحاب کهف همگی بزرگسال بودند؛ اما خداوند آنان را بهسبب ایمانی که داشتند، فتیه (جوانان، جوانمردان) نامید. ای سلیمان هرکه ایمان به خدا داشته باشد و تقوا پیشه کند، فتا است». (حسینی بحرانی، 1419: 6 / 198)
در معانیالأخبار آمده است که فردی گفت: در حضور امام صادق(ع) سخن از جوانمردی بهمیان آمد و او فرمود: «شما گمان میکنید جوانمردی به بیباکی و لاابالیگری است؟ خیر، جوانمردی عبارت از سفرهای گسترده، بخششی وافر و چهرهای گشاده و بشاش در ملاقات دیگران». (صدوق، 1372: 119) برخی گفتهاند اشاره به فسق و فجور در این روایت ازآنروست که در زمان حضرت، عدهای همانند سفیان ثوری معتقد بودند برای رسیدن به فتوت باید بعد از انجام گناهانی توبه نمود؛ گویا بدون گناه نمیتوان به این جایگاه دست یافت و این بیان حضرت ناظر به چنین دیدگاهی است. (بنگرید به: طریحی، 1985: 1 / 325)
به هر روی، در روایات فراوانی از مفهوم فتوت سخن بهمیان آمده که در این مجال به طرح مواردی بیش از این نیازی نیست.
منابع و مآخذ
1. قرآن کریم.
2. ابنبطوطه، 1359، سفرنامه، ترجمه دکتر محمّدعلی موحّد، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
3. ابنمنظور، 1408 ق، لسان العرب، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
4. ابنفارس، احمد، بیتا، معجم مقاییس اللغه، قم، دار الکتب العلمیه.
5. افشاری، مهران، 1382، فتوتنامهها و رسائل خاکساریه، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
6. ــــــــــــــ و مهدی مداینی، 1381، فتوت و اصناف، تهران، نشر چشمه.
7. بغدادی، ابنمعمار [ابوعبدالله أبوالمکارم]، 1958 م، کتاب الفتوه، تصحیح مصطفی جواد و دیگران، بغداد، مکتبة المثنی.
8. پازوکی، شهرام، 1384، حکمت هنر و زیبایی در اسلام، تهران، فرهنگستان هنر.
9. جوهری، اسماعیل بن حماد، 1399 ق، الصحاح، بیروت، دارالعلم للملایین.
10. حر عاملی، محمد بن الحسن، 1412 ق، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آلالبیت.
11. حسینی بحرانی، سید هاشم، 1419 ق، البرهان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه البعثه.
12. زرینکوب، عبدالحسین، 1385، جستجو در تصوف ایران، تهران، امیرکبیر.
13. سلّمی، ابوعبدالرحمن، 1385، جوانمردی و جوانمردان [کتاب الفتوه]، ترجمه قاسم انصاری، قزوین، حدیث امروز.
14. شرفی، محبوبه، 1376، «سازمان فتیان و نقش خلیفه عباسی در احیاء آن»، ایران شناخت، شماره 6 .
15. شفیعی کدکنی، محمدرضا، 1386، قلندریه در تاریخ، تهران، انتشارات سخن.
16. صدوق (ابنبابویه)، محمد بن علی، 1372، معانی الاخبار، قم، مکتبة المفید.
17. صراف، مرتضی، 1370، رسائل جوانمردان مشتمل بر هفت فتوتنامه، مقدمه هانری کربن، تهران، انجمن ایرانشناسی فرانسه و انتشارات معین.
18. طریحی، فخرالدین، 1985 م، مجمع البحرین، بیروت، دار و مکتبة الهلال.
19. طوسی، احمد بن محمد، 1360، سماع و فتوت، بیجا، بینا.
20. عفیفی، ابوالعلاء، 1369، الملامتیة و الصوفیة و اهل الفتوة، ترجمه مهدی تدین، گردآوری نصرالله پورجوادی، بینا.
21. عنصرالمعالی، کیکاووس بن اسکندر بن قابوس، 1312، قابوسنامه، سعید نفیسی، تهران.
22. قشیری، عبدالکریم بن هوازن، 1374، رساله قشیریه، ترجمه ابوعلی حسن بن احمد عثمانی، تصحیح بدیعالزمان فروزانفر، تهران، علمی و فرهنگی.
23. کاشانی، عبدالرزاق، 1369، تحفة الاخوان فی خصایص الفتیان، تصحیح سید محمد دامادی، تهران، علمی و فرهنگی.
24. کربن، هانری، 1363، آیین جوانمردی، ترجمه احسان نراقی، تهران، نشر نو.
25. کلینی، محمد بن یعقوب، 1364، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیة.
26. گنون، رنه، 1361، سیطره کمیت و علائم آخرالزمان، ترجمه علی محمد کاردان، تصحیح اسماعیل سعادت، تهران، مرکز نشر دانشگاهی.
27. گولپینارلی، عبدالباقی، 1379، فتوت در کشورهای اسلامی و مآخذ آن به همراه فتوتنامه منظوم ناصری، ترجمه توفیق، ه سبحانی، تهران، روزنه.
28. مطهری، مرتضی، 1380، مجموعه آثار، ج 3، قم، صدرا.
29. مولوی، جلال الدین، 1362، مثنوی معنوی، تصحیح رینولد نیکلسون، تهران، امیرکبیر.
30. میبدی، رشیدالدین، 1357، کشف الاسرار و عدة الابرار، تهران، امیرکبیر.
31. ناتل خانلری، پرویز، 1348، آیین عیاری، مجله سخن، دوره نوزدهم، ش 6 ـ 1.
32. نصر، سید حسین، 1385، قلب اسلام، ترجمه سید محمد صادق خرازی، تهران، نشرنی.
33. واعظ کاشفی سبزواری، ملاحسین، 1350، فتوتنامه سلطانی، به اهتمام محمدجعفر محجوب، تهران، بنیاد فرهنگ ایران.
34. هولود، رناتا (گردآورنده)، 1385، اصفهان در مطالعات ایرانی، تهران، فرهنگستان هنر.
منبع: فصلنامه اخلاق - شماره 14