7. روش تحلیل جامعنگر
با بحثی کوتاه درباره روش تحلیلی جامعنگر، موضوع پایهها و اصول تحلیل تاریخ اسلام (سیره نبوی) را به پایان میبریم.
اگر چه میتوان اصول چندگانه پیش را بهعنوان ابعاد مختلف روش تحلیلی نیز قلمداد کرد، اما تکیه محوری اصل هفتم، به خصوص به «شکل و شیوه کار تحلیلی» است و بدین ترتیب، اصول پیشین با این اصل، در مجموع پارههای مختلف آیین تحلیل و قواعد آن را نشان میدهند.
در خصوص ضرورت این اصل باید توجه کرد که اوّلاً: هر تحلیلی از وقایع تاریخی (سیره نبوی) قابل قبول نیست و ثانیاً: تحلیلهای نادرست یا در عوامل شخصیتی و روانی تحلیلگر ریشه دارد و یا در عوامل فکری و علمی که باید آنها را جستوجو کرد. حقیقتپوشیها، غرضورزیها، تحریفهای صریح، روحیة تقلیدی و مسائلی این چنین، در ردیف دستة نخست و تکیه بر منقولات نادرست و مجهول یا به کارگیری روشهای غلط، جزء دسته دوم قرار دارند.
بدین ترتیب، از جهت گزارههای فکری و علمی، تحلیل درست بر دو رکن «نقل راستین»، و «روش معقول» استوار است و با شکاف و نقصان در هر یک، گزارههای تحلیلی به ابهام و تردید روی خواهند آورد. این امر، تأثیر چشمگیر «روش پژوهش» را نشان میدهد که چه بسا تحلیلگر از سلامت شخصیتی برخوردار بوده و بر مصادر و منابع صحیحی هم تکیه زده است، ولی به دلیل نامناسب بودن ساز و کارهای روش بررسی، از مسیر تحلیل راستین دور افتاده باشد.
این «روش»، در بستر دو راهکار مهم شکل میگیرد: نخست، ضرورت توجه به اصول ششگانه فوق بهعنوان «مبانی تحلیل» که از لوازم و مقتضیات هر یک از آن پایهها در مراحل کار تحلیلی استفاده کند؛ دوم، لزوم پایبندی به راهبردها و اموری که «شکل و شیوه چارچوب کار تحلیلی» را به وجود میآورند.
پس روش تحلیل رویدادهای تاریخی، فرآیندی است که در بستر علمی، از جمع دو راهکار به دست میآید: «راهکارهای مبنایی تحلیل» و «راهکارهای شکلی تحلیل». راهکارهای مبنایی، اصول ششگانة پیشاند، و راهکارهای شکلی بهطور فشرده عبارتاند از:
مرحله اول، فراهم آوردن اطلاعات صحیح درباره موضوع: یعنی آمادهسازی مبادی اطلاعات صحیح با دغدغه حساسیت نظر به همه دیدگاهها و آرای مطرح و مرتبط با موضوع.
مرحله دوم، جداسازی و یکسانسازی اطلاعات: به معنای تفکیک دو دسته «اطلاعات مشترک» از «اطلاعات اختلافی» و در واقع، غربال مواد با هدف مشابهسازی، ساده کردن و دستهبندی.
مرحله سوم، تعیین اطلاعات اصلی و فرعی: به معنای تفکیک بین مفاد اطلاعاتی که ارتباط نزدیکتری با موضوع دارد و اطلاعاتی که در آنها یا مستقیماً به تحلیل موضوع پرداخته نشده و یا از مسائل فرعی سخن به میان آمده باشد.
مرحله چهارم، گمانه زنی و تخمین: بعد از جداسازی گزارههای ریشهای از شاخهای یا فرعی، زمینه برآورد اوّلیه تحلیل پدیدههای تاریخی فراهم است که به معنای طرح احتمالات گوناگون موضوع خواهد بود.
مرحله پنجم، تطبیق اجمالی با مواد اطلاعات: یعنی از این پس باید به تصحیح و ارزیابی گمانهها دست زد که این امر، حاصل سنجش حدسهای نخستین با مفاد مواد اطلاعاتی تنظیم شده خواهد بود.
مرحله ششم، فرضیهسازی: به معنای نظاممند کردن گمانههای سنجش شده. در این مرحله، تحلیلگر تاریخی بر اساس گمانهها، اولین چارچوب منطقی برای تحلیل رویداد را به دست میآورد؛ چارچوبی که از برقراری ارتباط خاصی بین وقایع و ریشهیابی آنها سخن میگوید، اما هنوز نمیتوان برآن تکیه زد. بدین ترتیب، فرضیهسازی، تلاش در مسیر نظاممندی احتمالات در چارچوب برقراری ارتباط بین پدیدههاست.33
مرحله هفتم، آزمون و معیار سنجی: به معنای تطبیق فرضیه نخستین با معیارهای سنجشی و نیز مواد اطلاعاتی برای آزمودن آن است. در این مرحله، فرضیة تحلیلگر که بر اساس احتمالات گوناگونی استوار شده است و از شاکله اصل علّیت (یعنی تبیین رابطه علّی و معلولی بین چند پدیده) تبعیت میکند، نخست با ملاکهای استوار و محکم فرضیه تاریخی (در اینجا مانند قرآن یا علوم فراتاریخی و غیره) و سپس با مواد اطلاعاتی، سنجیده و ارزیابی خواهد شد.
نتیجه
شناخت دقیق سیره نبوی، در گرو نگاه تحلیلی صحیح به موضوع است و این پویش تاریخی، با همه دشواریهای ویژة خود، امری سنجیدنی و ضروری در دوران حیات کنونی بشر به حساب میآید. تلاش در مسیر پایهگذاری روش تحلیلی جامعنگری که در اندازه فاهمه دنیوی انسان، گردی از بارقه مینوی رسول خدا(ص) بردارد، رسالتی تاریخی برای مورخ مسلمان امروزین است؛ روشی که زایندگی و باروری نظریهپردازی را با تفوّق مبانی و اصول تحلیل سیره نبوی(ص) یکجا به ارمغان میآورد.
این مقاله در نهایت پس از تفکیک موضوعیِ تاریخ نقلی از تاریخ تحلیلی و توجه به ضرورتها و بایستههای این دو حوزه در فراگرد سیره نبوی، از اهمیت جایگاه تاریخ تحلیلی سخن گفته و البته به دشواریهای این امر نیز توجه دارد. دشواریِ داوری تاریخی که ریشه در عوامل بیرونی و درونی متعددی دارد، کاستیها و کمبود تحلیل متون تاریخی، و ناتوانی نسبی در فهم امور وحیانی، بخشی از این دست مسائل است.
اما برای جبران این مشکلات باید رو به سوی آیین و روشی آورد که تحلیلگر را قادر به تحلیل راستین سیره نبوی سازد و برای این، بایسته است تا به اصولی پایبند شد، از جمله همراهی نقل و نقد، همراهی نقل با تحلیل، حکمتیابی معقول، توجه به اصل ارتباط و پیوستگی رویدادها و لوازم آن، توجه به اصل منبعدهی به قرآن کریم، ضرورت جامعنگری در علوم فرا تاریخی و از همه مهمتر ضرورت طرح روش تحلیل جامعنگری که با طی نظاممند مراحلی متدیک، اطمینان نسبی در جهت امکان تحلیل سیره نبوی برای تحلیلگر به صورت علمی فراهم شود.
منابع
ابن خلدون، عبدالرحمن، مقدمه ابن خلدون، لبنان، بیروت، دارالقلم للطباعه و النشر، 1408 ق.
آینه وند، صادق، تاریخ سیاسی اسلام، تهران، مرکز نشر فرهنگی رجاء، 1371.
آینه وند، صادق، علم تاریخ در گسترة تمدّن اسلامی، دو جلدی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1377.
آئینهوند، صادق، علمتاریخ در اسلام، ایران، وزارت ارشاد اسلامی، 1360.
باربور، ایان،علم ودین، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1374.
بهشتی، سید محمّد، محیط پیدایش اسلام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1367.
پورت، جان دیون، عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، ترجمه سید غلامرضا سعیدی، تهران، انتشارات شرکت نسبی حاج محمد حسین اقبال و شرکاء، 1335.
جوادیآملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، تهران مرکز نشر فرهنگ رجا، 1365.
حسنی، علیاکبر، تاریخ تحلیلی و سیاسی اسلام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1373.
حسینی، سید علی اکبر، «تئوری چیست»، مجله یغما، ش 1، سال15، فروردین 1345.
حسینی، سید علی اکبر، «نشانهها و علائم بروز بحران محنت در علوم انسانی معاصر»، علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز، شماره 18، دور نهم، شماره دوّم، بهار 1373.
زریاب، عباس،سیره رسول الله، تهران، سروش، 1370.
زرین کوب، عبدالحسین، دو قرن سکوت، تهران، سازمان چاپ و انتشارات جاویدان، 1355.
زرین کوب، عبدالحسین، کارنامه اسلام، تهران، مؤسسه انتشارات امیر کبیر، 1369.
ساماران، شارل، روشهای پژوهش در تاریخ، ترجمه گروه مترجمان، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1375.
سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، دو جلدی، قم، دانش اسلامی، 1363.
صدیقی، عبدالحمید، تفسیر تاریخ، ترجمه جواد صالحی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1366.
صلیبا، جمیل، واژه نامه فلسفه و علوم اجتماعی، ترجمه کاظم برک نیسی و صادق سجادی، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1370
طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، دوره 20 جلدی، تهران، بنیاد علمی و فکری علامه، بی تا
طباطبایی، سیدمحمدحسین،قرآن در اسلام، مشهد، انتشارات طلوع، بیتا.
علامه العاملی، سیدجعفر مرتضی، الصحیح من سیره النبی الاعظم، لبنان، بیروت، دارالسیره، 1414 ق.
فارسی، سیدجلالالدین، انقلاب تکاملی اسلام، تهران، مؤسسه انتشارات آسیا، 1357.
گوستاولوبون،تمدن اسلام و عرب، ترجمه سید هاشم حسینی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1354.
لاهوری، اقبال، احیای فکر دینی در اسلام، ترجمه احمد آرام، بیتا.
مجلسی، علامه محمّد تقی،بحارالانوار، دوره 110 جلدی، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403 ه ق.ق
مطهری، مرتضی،جامعه و تاریخ، تهران، صدرا، بی تا.
مطهری، مرتضی،سیری در سیره نبوی، تهران، صدرا، 1367.
مطهری، مرتضی، فلسفه تاریخ، تهران، صدرا، 1369.
معرفت، محمدهادی، تلحیض التمهید، دو جلدی، قم، لجنه ادارهالحوزه، العلمیه بقم المقدسه، 1414 ق.
مکارم شیرازی، ناصر و جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، دوره 27 جلدی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1372.
نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، سیدجعفر، چاپ سوم، تهران، شرکت سهامی عام، 1371.
والش، دبلیو، اج، مقدمهای بر فلسفه تاریخ، ترجمه ضیاءالدین علایی طباطبایی، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1363.
ویل دورانت، و آریل، درآمدی بر تاریخ تمدن، ترجمه احمد بطحایی و خشایار دیهیمی. تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1368.
پی نوشت :
22. اقبال لاهوری نیز با توجه به همین آیه، ریشة این مسئله را در قرآن پیگرفته است. (ر.ک: اقبال لاهوری، احیای فکر دینی در اسلام).
23. در این باره، ر.ک: ابن خلدون، مقدمه، ج 1، ص6، 13 و 46.
24. برای نمونه، ر.ک: سیدجعفر مرتضی عاملی، الصّحیح من سیره النّبی الاعظم، ج 1، ص51.
25. همان، ص25، 51 و 56.
26. ر.ک: نهج¬البلاغه، نامه 31، ص297 و 298 و نیز ر.ک: ایان باربور، علم و دین، ص235 ـ 236. وی در این بخش با نگاهی کلی¬تر به مسئله، در پس وظیفه توصیف و بازگویی وقایع، از وظیفه تبیین و تحلیل به صورت یک التزام سخن می-گوید.
27. پارهای صاحبنظران نیز نه در مقام طرح این اصل، ولی به لزوم نگاه دو سویه مورخ به زوایای طبیعی و فوق طبیعی رویدادهای تاریخ ادیان الهی توجه کردهاند. (ر.ک: عباس زریاب، سیرة رسول الله(ص)، ص 12).
28. ر.ک: سیدجعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 1، ص55.
29. نهج¬البلاغه، نامه 69، ص353 و ر.ک: گوستا و روبون، تمدن اسلام و عرب، ص8 و 9.
30. شاید در میان مورخان اسلامی، تنها مسعودی باشد که به حاکمیت بینش قرآن توجه کرده است.
31. ر.ک: سیدجعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج 1، ص 152؛ عباس زریاب، سیره رسولالله(ص) ص14.
32. ر.ک: صادق آیئنهوند، علم تاریخ در گسترة تمدن اسلامی، ج 1، ص376.
33. این بیان به آنچه پاره¬ای واژه¬شناسان از معنای «فرضیه» قلمداد کرده¬اند، نزدیک است. (ر.ک: جمیل صلیبا، واژه¬نامة فلسفه و علوم اجتماعی، ص357).
سیدحسین حسینی/ استادیار دانشگاه شهید باهنر کرمان
منبع: فصلنامه تاریخ در آیینه پژوهش ش26