0

روش تحلیل سیره نبوی(ص) 2

 
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

روش تحلیل سیره نبوی(ص) 2

بخش دوم و پایانی

ج. آیین تحلیل سیرة نبوی

پس از بیان پاره‌ای دشواری‌ها، در نهایت، سخن از اصول تحلیل سیره نبوی است؛ یعنی قواعد و موازینی که با بهره‌مندی از آنها بتوان ادعا کرد آیین تحلیل و بررسی سیره آن حضرت، در حد توان رعایت شده است. در زیر، به برخی از آنها اشاره می‌شود:

1. همراهی نقل و نقد

نخستین اصل، ضرورت نقّادی متون تاریخی است؛ یعنی بهم آمیختن منقولات با فرآیند بررسی و نقد روشمند آنها. به‌طور قطع، هر نقلی به تنهایی قابل پذیرش نیست و به یکباره نمی‌توان به محتوای آن اعتماد کرد22 که: «...ای مؤمنان اگر فرد فاسقی خبری برایتان آورد، بررسی کنید...»(حجرات: 6).

پیش از این به نکته‌هایی درباره عوامل متعدد گسترش اختلافات در مسائل تاریخی اشاره شد که آن کلام نیز شاهدی بر لزوم نقد و بررسی متون موجود خواهد بود و شکی نیست که تحریر کتاب‌های تاریخی بر اساس منقولات و بدون نقادی نظام‌مند نمی‌تواند تاریخی سودمند و پندآموز به بار آورد، چه، در این صورت با داستان‌های تحریف شده و پر پیرایه رو به رو خواهیم شد.23

سخن از راه‌های تشخیص نقل صحیح مربوط به بحث «روش‌های ارزیابی نصوص تاریخی» است، از این‌رو، تنها به برخی از ملاک‌ها اشاره می‌کنیم:

اوّل، معیارهای سندی: در بعضی روش‌ها، مسائل مربوط به سند به‌طور مستقیم بررسی و به سلامت سند یا بررسی شرح حال و افکار گرایش‌های ناقلان روایت توجه می‌شود.24

دوم، معیارهای فراسندی: بخش دیگری از ملاک‌ها در وهله نخست به سند تاریخی نمی‌پردازند، بلکه از زوایای دیگر که در صحت و سقم متون نیز تأثیر دارند، به آن اهتمام می‌ورزند، مانند: عدم یک‌سونگری و توجه به دیدگاه‌های گوناگون، تطبیق نصوص با توجه به معیارهای دینی، شخصیت پیامبر(ص) و تطبیق نصوص با توجه به معیارهای عقلانی یا کاربرد معیارهای تجربی.25

2. همراهی نقل و تحلیل

دومین اصل لازم، ضرورت همراهی نقل متون تاریخی با تحلیل آنهاست. همان طور که هر نقلی باید بر معیارهای صدق سند و محتوا استوار باشد، تا به جای کژبینی، حقایق تاریخی نمایان شود، نیز هر نقلی باید بر تحلیل مبتنی بوده تا پندآموزی از تاریخ ممکن گردد و در واقع با تفکیک تاریخ نقلی از تحلیلی، هم این اصل جایگاه ویژه خود را باز یابد و هم بتوان آن را مستفاد مشکل دوم، یعنی کمبود متون تحلیلی دانست.

به عبارت دیگر، آنگاه رجوع به تاریخ سودمند است که از مبادی«نقل» به داوری «تحلیل» گذر کنیم آن گونه که: «پِسَرَکم هر چند من به اندازه همه آنان که پیش از من بوده‌اند نزیسته‌ام، اما در کارهایشان نگریسته‌ام و در سرگذشت‌هایشان اندیشیده و در آنچه از آنان مانده، رفته و دیده‌ام تا چون یکی از ایشان گردیده‌ام...»26

3. حکمت‌یابی

از دیگر اصول شایان توجه در تحلیل مسائل تاریخی اسلام و به ویژه سیره نبوی، توجه به اصل حکمت‌یابی در تحلیل موضع‌گیری‌ها و رفتارهای پیامبر اکرم(ص) است.

در بیان علل یک پدیده، گاه درصدد یافتن اصلی‌ترین ریشه‌ها و اصیل‌ترین عوامل آن هستیم به‌گونه‌ای که ممکن است ادعا شود در پس آن علل، دیگر هیچ امری از نگاه تحلیل‌گر بشری پنهان نمانده است! اما اگر دستاورد تلاش محقق در برگیرنده برخی علت‌ها و پیامدها باشد و ادعای انحصار را در پژوهش خود نیز واگذارد، می‌‌توان آن را از جمله «حکمت‌جویی» معقول درباره یک رویداد تلقی کرد.

بدین‌سان، تردیدی نیست که تحلیل سیره نبوی را نیز باید بر همین مبنا پی‌گرفت، چرا که فهم و تحلیل مطلق و همه جانبه تصمیم‌های رسول الهی، از حدود فاهمه نوع بشر بیرون است. این اصل را می‌توان برداشتی از مشکل سوم تلقی کرد، و در تحلیل حوادثی که در گستره حیات نبوی قرار می‌گیرد، باید نقش جنبه‌های آسمانی را از نظر دور نداشت و به جای داعیه علت‌یابی تامه (که امری نامعقول است)، به حکمت‌یابی عقلانی مبادرت ورزید.27

تحلیل‌گر تاریخ اسلام باید در راستای توجه به ساحت فوق طبیعی حیات پیامبر(ص)، لوازم حدود شخصیت آن حضرت را، که اسوه و الگوی بشر است، از یاد نبرد، زیرا هر تحلیلی که با چنین معیارهایی تناسب نداشته باشد، در واقع به مَسند آسمانی آن رسول الهی آراسته نخواهد بود.28

بنابراین، مورخ واقع‌نگر در تحلیل سیره نبوی باید اصل و مبنا را بر پی‌جویی و تحلیل پاره‌ای آثار و بعضی حکمت‌ها قرار دهد، نه اینکه چنین بیندیشد که می‌تواند نهایی‌ترین علتهای واقعی و حقیقی تصمیم‌گیری‌های پیامبر الهی را نقد و ارزیابی و درباره آنها داوری کند. این مبنا علاوه بر آنکه از واقعیتی (یعنی ویژگی‌های خاص موضوع سیره پیامبر الهی) سرچشمه گرفته است، باعث می‌شود که اوّلاً: تحلیل‌گر در ادعاهای خود جانب احتیاط را رها نکند و ثانیاً: چون اصل را بر این قرار داده است که بعضی مسائل از چشم او پنهان می‌ماند، انگیزه کشف و بررسی برای به دست آوردن مطالب جدید، در او فزونی می‌یابد.

بنابراین اساساً در علوم اجتماعی و از جمله تاریخ، محقق راستین نباید داعیه دستیابی به علت‌العلل یا علت تامّه را داشته باشد، بلکه در پی کشف علل معده بر می‌آید. از این‌رو با اقتباس از تفکیک بین علت و حکمت در قواعد فقهی می‌توان این راه را در تحلیل سیرة نبوی گشود که در اینجا اگر چه ما در کشف علل رفتارهای نبوی تعبیر به علت‌یابی کنیم، اما در واقع درصدد حکمت‌یابی خواهیم بود.

4. ارتباط و پیوستگی رویدادها

وقایع تاریخی با هم مرتبط‌اند آن چنان‌که باید آنها را به صورت یک «جریان» مورد کاوش قرار دارد، زیرا اصولاً تاریخ، یک کلّ پیوسته است و از این روست که: «...و رفته دنیا را برای مانده آن آینه عبرت شمار، چه برخی از آن به برخی دیگر مانده، و پایانش خود را به آغاز آن رساند...»29

بدین‌سان نه باید و نه می‌توان پاره‌ای از آن را از پاره دیگر جدا کرد، و در واقع، توجه به بسترهای زمانی تحققِ رخدادهای اجتماعی، امری لازم و حتمی است، چرا که پدیده‌های تاریخی، ناگهانی و تصادفی به وجود نمی‌آیند. هر رخداد تاریخی، یک رویکرد اجتماعی به حساب می‌آید و چون رخدادهای اجتماعی، اموری انسانی‌اند، باید نهادگاه نخستین آنها را «انسان» با همه هویت و حقیقتش دانست، و دخالت انسان در هر امری، بی تردید همراه با عامل زمان است. پس وقایع تاریخی، اموری جاری در «زمان» هستند و لذا تحلیل درست هر واقعه‌ای بدون نظر نقّادانه به گزارش ارتباط‌ها و پیوندهای پیشین و پسین آن امکان ندارد.

بنابراین، اوّلاً: هر رویداد تاریخی را باید در ارتباط با رویدادهای دیگر دانست تا بتوان آن را به درستی شناخت، ثانیاً: از پیوستگی و پیوند وقایع به یکدیگر باید به جوهر و ریشه‌ها، یعنی شناخت علل و عوامل وقوع، دست یافت و ثالثاً: باید به دسته‌بندی و تعیین عوامل اصلی و فرعی مبادرت ورزید.

این تلاش تحلیل‌گر، با توجه به کیفیت تأثیر متقابل رویدادها می‌تواند او را در تقسیم‌بندی معقول و صحیح عوامل و زمینه‌ها یاری کند و در نتیجه با آشکار شدن بسترهای اصلی و فرعی به وجود آورنده یک جریان تاریخی، راه تحلیل منطقی را امکان‌پذیر سازد.

5. منبع‌دهی به قرآن

از ضوابط قابل توجه در تحلیل سیره حضرت رسول(ص)، لزوم استفاده از قرآن در تشریح، تبیین و تحلیل رویدادهاست؛ امری که متأسفانه مورخان اسلامی کمتر به آن توجه داشته‌اند.30 قرآن کریم نه تنها در مرحله طرح و نقل موضوعات تاریخی، نقش منبع استواری را ایفا می‌کند. که در جهت ارزیابی تحلیل‌ها نیز مَحَکی راستین به حساب می‌آید. به عبارت دیگر، هم جنبة منبع‌دهی در تحلیل رویدادها دارد و هم سویة شناسایی حق از باطل، چرا که حکایتگری قرآن توأم با حق‌گرایی است.

این بهره‌گیری، به دو گونه امکان‌پذیر است:

گاه به یک موضوع خاص تاریخی در قرآن اشاره می‌شود ( چه آشکار، چه ضمنی) که در این شکل، علاوه بر اینکه محتوای آن موضوع می‌تواند سند منقول تاریخی قرار گیرد، کیفیت اشاره‌های پیدا و پنهان آن نیز پیمانه‌ای راستین برای سنجش تحلیل‌های پیرامون آن رخداد است.

اما چنانچه به هیچ روی نتوان خط طرح یک واقعه را در آیات الهی پی گرفت، باز هم استفاده از قرآن بسته نمی‌ماند، چرا که در هر حال باید تحلیل‌های تاریخی را به قرآن نمایاند؛

این گونه که اگر تحلیل در کلّیت یا پاره‌ای مسائل، با حکایتهای قرآنی هماهنگی نداشت، باید در آن «تحلیل» تردید کرد و در صورت ناامیدی از پی‌جویی خط طرح تحلیل یک واقعه در قرآن (فرض دوم)، اوّلا: مراجعه به منابع دیگر مورد پسند قرآن ـ مانند اصول متقن عقلایی یا مصادر مورد وثوق (روایات معصومان یا منقولات قطعی تاریخی)، به روی تحلیل‌گر باز است و ثانیاً: چه بسا با دقت‌های دوباره در آیات و کاوش‌های صحیح قرآنی و به ویژه تکیه بر آیات سرنوشت امت‌های پیشین و انبیای سلف، بتوان به اصول و مبانی جدیدی دست یافت.31

6. جامع‌نگری در علوم فرا تاریخی

تحلیل درست و جامع رویدادهای تاریخی سیره نبوی سبب می‌شود که تحلیل‌گر از محدوده خاص دروازه‌های علم تاریخ قدمی فراتر نهد و بدین‌سان از فهم کامل دامنه‌های گسترده رخدادی اجتماعی ناتوان نباشد. حوادث و پدیده‌های اجتماعی که سیر تغییر و تحولات آن، «چیستی تاریخ» را رقم زده است، در بینش‌ها، کنش‌ها و گرایش‌های انسانی ریشه دارد؛ بدین معنا که انسان با همه هویت انسانی خود، سازنده رویدادهای تاریخی است.

از این رو، تحلیل همه اموری که به‌گونه‌ای در پیدایش یا تداوم یک جریان تاریخی مؤثر می‌افتد، در تحلیل نهایی آن پدیده نقش خواهند داشت. این رویکرد، در مورد تاریخ اسلام و سیره حضرت رسول(ص) دو چندان می‌نمایاند، چرا که پیامبر(ص) و مسلمانان، در مرکز ثقل تاریخ اسلام، آفریننده رویدادهای خرد و کلانی هستند که با جلوه‌های «فرهنگ دینی»، «آداب دینی» و نیز «اخلاق دینی» توأم می‌شود.

پس نباید چنین پنداشت که تاریخ حیات پیامبر(ص)، از بازتاب افکار و آرمان‌ها یا رفتارها و عملکردها یا حساسیت‌ها و ارزش‌های «مکتبی» گسسته است و بدون بازکاوی آنها بتوان به ژرفای تحلیل و بررسی سرگذشت آن حضرت دست یافت

. این حقیقت، ما را بر آن می‌دارد تا در تحلیل رویدادهای تاریخی، تنها به دستاوردهای خاص دانش تاریخ در نقد و ارزیابی نصوص و منقولات تاریخی، شناخت شخصیت‌ها و جوامع و پایه‌های دیگر آن بسنده نکنیم و از کاربرد علوم دیگر نیز غافل نمانیم، به ویژه در گستره تحلیل جامع سیره نبوی که باید از نقش مهم «تفسیر قرآن، علوم کلامی و اعتقادی»، «فقه و حقوق»، «علوم ادبی» و البته«علوم سیاسی و جامعه‌شناسی» سخن به میان آورد.32

یک شنبه 8 دی 1392  8:45 AM
تشکرات از این پست
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:روش تحلیل سیره نبوی(ص) 2

7. روش تحلیل جامع‌نگر

با بحثی کوتاه درباره روش تحلیلی جامع‌نگر، موضوع پایه‌ها و اصول تحلیل تاریخ اسلام (سیره نبوی) را به پایان می‌بریم.

اگر چه می‌توان اصول چندگانه پیش را به‌عنوان ابعاد مختلف روش تحلیلی نیز قلمداد کرد، اما تکیه محوری اصل هفتم، به خصوص به «شکل و شیوه کار تحلیلی» است و بدین ترتیب، اصول پیشین با این اصل، در مجموع پاره‌های مختلف آیین تحلیل و قواعد آن را نشان می‌دهند.

در خصوص ضرورت این اصل باید توجه کرد که اوّلاً: هر تحلیلی از وقایع تاریخی (سیره نبوی) قابل قبول نیست و ثانیاً: تحلیل‌های نادرست یا در عوامل شخصیتی و روانی تحلیل‌گر ریشه دارد و یا در عوامل فکری و علمی که باید آنها را جست‌وجو کرد. حقیقت‌پوشی‌ها، غرض‌ورزی‌ها، تحریف‌های صریح، روحیة تقلیدی و مسائلی این چنین، در ردیف دستة نخست و تکیه بر منقولات نادرست و مجهول یا به کارگیری روش‌های غلط، جزء دسته دوم قرار دارند.

بدین ترتیب، از جهت گزاره‌های فکری و علمی، تحلیل درست بر دو رکن «نقل راستین»، و «روش معقول» استوار است و با شکاف و نقصان در هر یک، گزاره‌های تحلیلی به ابهام و تردید روی خواهند آورد. این امر، تأثیر چشمگیر «روش پژوهش» را نشان می‌دهد که چه بسا تحلیل‌گر از سلامت شخصیتی برخوردار بوده و بر مصادر و منابع صحیحی هم تکیه زده است، ولی به دلیل نامناسب بودن ساز و کارهای روش بررسی، از مسیر تحلیل راستین دور افتاده باشد.

این «روش»، در بستر دو راهکار مهم شکل می‌گیرد: نخست، ضرورت توجه به اصول شش‌گانه فوق به‌عنوان «مبانی تحلیل» که از لوازم و مقتضیات هر یک از آن پایه‌ها در مراحل کار تحلیلی استفاده کند؛ دوم، لزوم پایبندی به راهبردها و اموری که «شکل و شیوه چارچوب کار تحلیلی» را به وجود می‌آورند.

پس روش تحلیل رویدادهای تاریخی، فرآیندی است که در بستر علمی، از جمع دو راهکار به دست می‌آید: «راهکارهای مبنایی تحلیل» و «راهکارهای شکلی تحلیل». راهکارهای مبنایی، اصول شش‌گانة پیش‌اند، و راهکارهای شکلی به‌طور فشرده عبارت‌اند از:

مرحله اول، فراهم آوردن اطلاعات صحیح درباره موضوع: یعنی آماده‌سازی مبادی اطلاعات صحیح با دغدغه حساسیت نظر به همه دیدگاه‌ها و آرای مطرح و مرتبط با موضوع.

مرحله دوم، جداسازی و یکسان‌سازی اطلاعات: به معنای تفکیک دو دسته «اطلاعات مشترک» از «اطلاعات اختلافی» و در واقع، غربال مواد با هدف مشابه‌سازی، ساده کردن و دسته‌بندی.

مرحله سوم، تعیین اطلاعات اصلی و فرعی: به معنای تفکیک بین مفاد اطلاعاتی که ارتباط نزدیک‌تری با موضوع دارد و اطلاعاتی که در آنها یا مستقیماً به تحلیل موضوع پرداخته نشده و یا از مسائل فرعی سخن به میان آمده باشد.

مرحله چهارم، گمانه زنی و تخمین: بعد از جداسازی گزاره‌های ریشه‌ای از شاخه‌ای یا فرعی، زمینه برآورد اوّلیه تحلیل پدیده‌های تاریخی فراهم است که به معنای طرح احتمالات گوناگون موضوع خواهد بود.

مرحله پنجم، تطبیق اجمالی با مواد اطلاعات: یعنی از این پس باید به تصحیح و ارزیابی گمانه‌ها دست زد که این امر، حاصل سنجش حدس‌های نخستین با مفاد مواد اطلاعاتی تنظیم شده خواهد بود.

مرحله ششم، فرضیه‌سازی: به معنای نظام‌مند کردن گمانه‌های سنجش شده. در این مرحله، تحلیل‌گر تاریخی بر اساس گمانه‌ها، اولین چارچوب منطقی برای تحلیل رویداد را به دست می‌آورد؛ چارچوبی که از برقراری ارتباط خاصی بین وقایع و ریشه‌یابی آنها سخن می‌گوید، اما هنوز نمی‌توان برآن تکیه زد. بدین ترتیب، فرضیه‌سازی، تلاش در مسیر نظام‌مندی احتمالات در چارچوب برقراری ارتباط بین پدیده‌هاست.33

مرحله هفتم، آزمون و معیار سنجی: به معنای تطبیق فرضیه نخستین با معیارهای سنجشی و نیز مواد اطلاعاتی برای آزمودن آن است. در این مرحله، فرضیة تحلیل‌گر که بر اساس احتمالات گوناگونی استوار شده است و از شاکله اصل علّیت (یعنی تبیین رابطه علّی و معلولی بین چند پدیده) تبعیت می‌کند، نخست با ملاک‌های استوار و محکم فرضیه تاریخی (در اینجا مانند قرآن یا علوم فراتاریخی و غیره) و سپس با مواد اطلاعاتی، سنجیده و ارزیابی خواهد شد.

نتیجه

شناخت دقیق سیره نبوی، در گرو نگاه تحلیلی صحیح به موضوع است و این پویش تاریخی، با همه دشواری‌های ویژة خود، امری سنجیدنی و ضروری در دوران حیات کنونی بشر به حساب می‌آید. تلاش در مسیر پایه‌گذاری روش تحلیلی جامع‌نگری که در اندازه فاهمه دنیوی انسان، گردی از بارقه مینوی رسول خدا(ص) بردارد، رسالتی تاریخی برای مورخ مسلمان امروزین است؛ روشی که زایندگی و باروری نظریه‌پردازی را با تفوّق مبانی و اصول تحلیل سیره نبوی(ص) یکجا به ارمغان می‌آورد.

این مقاله در نهایت پس از تفکیک موضوعیِ تاریخ نقلی از تاریخ تحلیلی و توجه به ضرورت‌ها و بایسته‌های این دو حوزه در فراگرد سیره نبوی، از اهمیت جایگاه تاریخ تحلیلی سخن گفته و البته به دشواری‌های این امر نیز توجه دارد. دشواریِ داوری تاریخی که ریشه در عوامل بیرونی و درونی متعددی دارد، کاستی‌ها و کمبود تحلیل متون تاریخی، و ناتوانی نسبی در فهم امور وحیانی، بخشی از این دست مسائل است.

اما برای جبران این مشکلات باید رو به سوی آیین و روشی آورد که تحلیل‌گر را قادر به تحلیل راستین سیره نبوی سازد و برای این، بایسته است تا به اصولی پایبند شد، از جمله همراهی نقل و نقد، همراهی نقل با تحلیل، حکمت‌یابی معقول، توجه به اصل ارتباط و پیوستگی رویدادها و لوازم آن، توجه به اصل منبع‌دهی به قرآن کریم، ضرورت جامع‌نگری در علوم فرا تاریخی و از همه مهم‌تر ضرورت طرح روش تحلیل جامع‌نگری که با طی نظام‌مند مراحلی متدیک، اطمینان نسبی در جهت امکان تحلیل سیره نبوی برای تحلیل‌گر به صورت علمی فراهم شود.

منابع

ابن خلدون، عبدالرحمن، مقدمه ابن خلدون، لبنان، بیروت، دارالقلم للطباعه و النشر، 1408 ق.

آینه وند، صادق، تاریخ سیاسی اسلام، تهران، مرکز نشر فرهنگی رجاء، 1371.

آینه وند، صادق، علم تاریخ در گسترة تمدّن اسلامی، دو جلدی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1377.

آئینه‌وند، صادق، علم‌تاریخ در اسلام، ایران، وزارت ارشاد اسلامی، 1360.

باربور، ایان،علم ودین، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1374.

بهشتی، سید محمّد، محیط پیدایش اسلام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1367.

پورت، جان دیون، عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، ترجمه سید غلامرضا سعیدی، تهران، انتشارات شرکت نسبی حاج محمد حسین اقبال و شرکاء، 1335.

جوادی‌آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، تهران مرکز نشر فرهنگ رجا، 1365.

حسنی، علی‌اکبر، تاریخ تحلیلی و سیاسی اسلام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1373.

حسینی، سید علی اکبر، «تئوری چیست»، مجله یغما، ش 1، سال15، فروردین 1345.

حسینی، سید علی اکبر، «نشانه‌ها و علائم بروز بحران محنت در علوم انسانی معاصر»، علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز، شماره 18، دور نهم، شماره دوّم، بهار 1373.

زریاب، عباس،سیره رسول الله، تهران، سروش، 1370.

زرین کوب، عبدالحسین، دو قرن سکوت، تهران، سازمان چاپ و انتشارات جاویدان، 1355.

زرین کوب، عبدالحسین، کارنامه اسلام، تهران، مؤسسه انتشارات امیر کبیر، 1369.

ساماران، شارل، روش‌های پژوهش در تاریخ، ترجمه گروه مترجمان، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1375.

سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، دو جلدی، قم، دانش اسلامی، 1363.

صدیقی، عبدالحمید، تفسیر تاریخ، ترجمه جواد صالحی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1366.

صلیبا، جمیل، واژه نامه فلسفه و علوم اجتماعی، ترجمه کاظم برک نیسی و صادق سجادی، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1370

طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، دوره 20 جلدی، تهران، بنیاد علمی و فکری علامه، بی تا

طباطبایی، سیدمحمدحسین،قرآن در اسلام، مشهد، انتشارات طلوع، بی‌تا.

علامه العاملی، سیدجعفر مرتضی، الصحیح من سیره النبی الاعظم، لبنان، بیروت، دارالسیره، 1414 ق.

فارسی، سیدجلال‌الدین، انقلاب تکاملی اسلام، تهران، مؤسسه انتشارات آسیا، 1357.

گوستاولوبون،تمدن اسلام و عرب، ترجمه سید هاشم حسینی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1354.

لاهوری، اقبال، احیای فکر دینی در اسلام، ترجمه احمد آرام، بی‌تا.

مجلسی، علامه محمّد تقی،بحارالانوار، دوره 110 جلدی، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403 ه ق.ق

مطهری، مرتضی،جامعه و تاریخ، تهران، صدرا، بی تا.

مطهری، مرتضی،سیری در سیره نبوی، تهران، صدرا، 1367.

مطهری، مرتضی، فلسفه تاریخ، تهران، صدرا، 1369.

معرفت، محمدهادی، تلحیض التمهید، دو جلدی، قم، لجنه اداره‌الحوزه، العلمیه بقم المقدسه، 1414 ق.

مکارم شیرازی، ناصر و جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، دوره 27 جلدی، تهران، دارالکتب‌ الاسلامیه، 1372.

نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، سیدجعفر، چاپ سوم، تهران، شرکت سهامی عام، 1371.

والش، دبلیو، اج، مقدمه‌ای بر فلسفه تاریخ، ترجمه ضیاءالدین علایی طباطبایی، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1363.

ویل دورانت، و آریل، درآمدی بر تاریخ تمدن، ترجمه احمد بطحایی و خشایار دیهیمی. تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1368.

پی نوشت :

22. اقبال لاهوری نیز با توجه به همین آیه، ریشة این مسئله را در قرآن پی‌گرفته است. (ر.ک: اقبال لاهوری، احیای فکر دینی در اسلام).

23. در این باره، ر.ک: ابن خلدون، مقدمه، ج 1، ص6، 13 و 46.

24. برای نمونه، ر.ک: سیدجعفر مرتضی عاملی، الصّحیح من سیره النّبی الاعظم، ج 1، ص51.

25. همان، ص25، 51 و 56.

26. ر.ک: نهج¬البلاغه، نامه 31، ص297 و 298 و نیز ر.ک: ایان باربور، علم و دین، ص235 ـ 236. وی در این بخش با نگاهی کلی¬تر به مسئله، در پس وظیفه توصیف و بازگویی وقایع، از وظیفه تبیین و تحلیل به صورت یک التزام سخن می-گوید.

27. پاره‌ای صاحب‌نظران نیز نه در مقام طرح این اصل، ولی به لزوم نگاه دو سویه مورخ به زوایای طبیعی و فوق طبیعی رویدادهای تاریخ ادیان الهی توجه کرده‌اند. (ر.ک: عباس زریاب، سیرة رسول الله(ص)، ص 12).

28. ر.ک: سیدجعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 1، ص55.

29. نهج¬البلاغه، نامه 69، ص353 و ر.ک: گوستا و روبون، تمدن اسلام و عرب، ص8 و 9.

30. شاید در میان مورخان اسلامی، تنها مسعودی باشد که به حاکمیت بینش قرآن توجه کرده است.

31. ر.ک: سیدجعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج 1، ص 152؛ عباس زریاب، سیره رسول‌الله(ص) ص14.

32. ر.ک: صادق آیئنه‌وند، علم تاریخ در گسترة تمدن اسلامی، ج 1، ص376.

33. این بیان به آنچه پاره¬ای واژه¬شناسان از معنای «فرضیه» قلمداد کرده¬اند، نزدیک است. (ر.ک: جمیل صلیبا، واژه¬نامة فلسفه و علوم اجتماعی، ص357).

سیدحسین حسینی/ استادیار دانشگاه شهید باهنر کرمان

منبع: فصلنامه تاریخ در آیینه پژوهش ش26

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

یک شنبه 8 دی 1392  8:46 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها