0

روش تحلیل سیره نبوی(ص) 1

 
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

روش تحلیل سیره نبوی(ص) 1

بخش اول

این مقاله پس از تفکیک موضوعیِ تاریخ نقلی از تاریخ تحلیلی و توجه به ضرورت‌ها و بایسته‌های این دو حوزه در فراگرد سیره نبوی، از اهمیت جایگاه تاریخ تحلیلی سخن گفته و البته به دشواری‌های این امر نیز توجه دارد.

چکیده

این مقاله، از سیره نبوی و راهکارهای تحلیلی آن سخن به میان آورده و به جای تأکید و تمرکز بر تاریخ و آموزه‌های آن، به «تحلیلی تاریخی» روی آورده است تا از پیامد آن بتوان به ژرفای پرگستره سیره نبوی دست یازید و بدین‌سان با نظر به خاستگاه تاریخ تحلیلی که در آن از ضرورت بحث و بررسی در سیره نبوی، از یک سو، و تحلیل تاریخی آن از سوی دیگر، سخن به میان می‌رود، بتوان در حد مقدور بر دشواری‌های تحلیل تاریخی غلبه کرد.

این دشواری‌ها عبارت‌اند از: داوری‌های مشکل تاریخی، کمبود متون تحلیلی و مشخصاً تحلیل امور وحیانی که از ضرورت پی‌جویی و نشان‌گرفتن از شالوده‌ها و بنیان‌هایی پرده بر می‌دارد که می‌توان از آنها در تحلیل راستین سیره نبوی سود جست. نمایاندن چنین شالوده‌هایی، بخش پایانی نوشته را در برگرفته و به مواردی چون هم‌زمانی نقل و نقد، نقل و تحلیل، حکمت‌یابی معقول، ارتباط و پیوستگی رویدادها و منبع‌دهی به قرآن اشاره شده است. مقاله با معرفی کوتاهی از روش تحلیل جامع‌نگر و ارائه نتیجه‌گیری کلی، برخود مهر ختام زده است.

واژه‌های کلیدی: تاریخ اسلام، سیره نبوی، پیامبر اسلام(ص)، تحلیل تاریخی، نقد تاریخی و روش تحقیق تاریخی.

مقدمه

از آنجا که پیامبر خاتم الهی(ص) زیباترین الگوی نمادین و سرمشق حیات نوع انسانی و هر آینه جلوه اسوه حسنه الهی است، بنابراین آگاهی و شناخت ابعاد و جلوه‌های اسوه برتر انسانی در گرو تحلیل راستین سیرة نبوی امکان‌پذیر خواهد بود و بی‌تردید، این هدف جز با دستیابی به راه و روش بهینه برای تحلیل سیره آن حضرت، محقّق نخواهد شد.

خواست و کوشش انسان از سویی و نیز توان حتمی آن الگوی برتر در امکان بالندگی انسان تا افق‌های خجستگی می‌تواند آدمی را در گذرگاه تقرّب استوار سازد چرا که فرمود: «...اَما لک فی رسولِ الله اُسوهٌ»؛1 و چون پیامبر اعظم(ص) به‌عنوان اسوه حسنه برای بشریت بسنده و کافی است، پس فقط باید در این میسر، گام برداشت و با تحلیل صحیح و درست، گامی استوار و دقیق نیز داشت که: «برای تو بسنده است رسول خدا(ص) را مقتدا گردانی».2

امّا آنچه قادر است یارای این خواست و اراده باشد، ضرورتاً آگاهی صحیح و شناخت کامل اسوه حسنه در پیکره سیره نبوی است یعنی اندیشیدن درباره حالات، افکار و اعمال پیامبر(ص) در حد توان نگاه بشری و پژوهیدن جوانب حیات فردی و اجتماعی آن.

بر این اساس، اگر این بینش طبق موازین راستین بنا شده باشد، بهترین داور واقع‌نما برای عملکرد و اراده انسان خواهد شد و بدین ترتیب نه تنها اندیشه و تحلیل و بررسی درباره سیره نبوی امری ضروری می‌نماید که پی‌جویی راه و آیین و روش تحلیل سیره نبوی نیز دو چندان ضروری خواهد بود؛ موضوعی که این مقاله درصدد کشف پاره‌ای از ابعاد آن برآمده است.

الف) خاستگاه تاریخ تحلیلی

1. دو نوع تاریخ

شناخت و آگاهی از سیره نبوی، گاه در اندازه بیان رویدادها و رقم زدن حوادث در توالی زمان شکل‌گیری آنهاست که آن را «تاریخ نقلی» می‌نامیم و گاه همراه با بازکاوی پدیده‌های تاریخی و تجزیه و تحلیل آنها ـ ‌در جهت دستیابی به علت یا علت‌های قرارگیری چند رویداد در کنار یکدیگر، پی‌جویی آثار و پیامدهای یک یا چند حلقة تاریخی، و یا آشکار ساختن اصول و قوانین حاکم بر روند پیدایش و تغییرات یک جریان تاریخی است که می‌توان این شکل از پژوهش را «تاریخ تحلیلی» نامید.3

2. ضرورتها و بایسته‌ها

سیره نبوی، هر دو نوع تاریخ نقلی و تحلیلی امری بایسته به حساب می‌آیند، زیرا «تاریخ نقلی» به این دلیل که اصولاً بدون آن هیچ‌گونه شناختی از موضوع به دست نمی‌‌آید و در واقع ارتباط حال با گذشته قطع می‌شود و بر همین اساس، بدون منقولات تاریخی یا مواد اطلاعاتی اولیه که دستاورد تاریخ نقلی است، تجزیه و تحلیل و بررسی علل و آثار هر پدیده یا استنباط اصول و قوانین عام وکلی امکان ندارد.

اما ضرورت «تاریخ تحلیلی» نیز به دو دلیل به روشنی آشکار است:

اوّل، «ضرورت دین‌شناسی» است؛ چرا که پیامبر(ص) به‌عنوان الگو و اسوه دینی، بهترین و زیباترین نماد عینی و حقیقی مکتب توحیدی است و تحلیل و بررسی عملکردهای آن حضرت، راهی است برای شناختن زوایای گوناگون دین. به بیان دیگر، پژوهش تحلیلی سیره نبوی، نشان دهنده قوانین دینی در ابعاد «فردی» و «اجتماعی» در دو نماست: در نمای اوّل، خواسته‌ها و آداب اعتقادی، اخلاقی و فقهی و در نمای دوم، اصول فرهنگی و ارزشی و سیاسی دین را بر می‌تابد.

دوم، «ضرورت الگوگیری» است. تحلیل ابعاد و زوایای زندگی پر رمز و راز پیامبر(ص) می‌تواند ما را به اصولی رهنمون باشد که از آنها راهکارهای عملی برای زمان کنونی و همه زمان‌ها به دست می‌آید. بی‌تردید، نقل وقایع بر اساس سیر زمانی هر حادثه و آن‌گونه که در منابع آمده است، نمی‌‌تواند تعیین کننده راهکار دینی باشد، چرا که هر رویداد تاریخی در بستر ممتد زمانی به وقوع می‌پیوندد و نگاه به آن جزء بدون تحلیل مجموعه حوادث پیش و پس از آن، خطاست.

از دستاوردهای تاریخ تحلیلی آن است که به هر پدیده در روند تاریخی، با توجه به پیش زمینه‌های آن و همراه با پیامدهای پسینی می‌نگرد، از این‌رو، به پی‌جویی علل و آثار هر رویداد می‌پردازد و بر همین اساس در پی پیش‌بینی و برداشت کلی از نتیجه کار تحلیلی خود بر می‌آید.

این نوع نگاه به تاریخ می‌تواند از یک سو یاری کننده تحلیل‌گر در مسیر استنباط اصول و قوانین کلی، و از سوی دیگر دست‌مایه‌ای قابل اعتماد در جهت برداشت راهکارهای عملی برای زمان فعلی و جامعه کنونی باشد و این موضوعی است که از آن به الگوگیری تعبیر کرده‌ایم.

3. آموزه‌های تاریخی

بدین‌سان، با نگاهی فراتر از موضوع سیره نبوی، نظری کوتاه به ویژگی‌های کلی تاریخ نقلی و تحلیلی افکنده و شاخصه‌های آنها را از یکدیگر متمایز می‌کنیم.

تاریخ نقلی، «جزئی‌نگر» است و تنها می‌توان آن را در محدوده علوم نقلی جای داد. تاریخ تحلیلی، بر عکس، فراتر از یک رویداد است، زیرا نگرشی کلّی و جامع دارد تا به نوعی علت‌یابی و کشف قواعد حاکم بر روابط پدیده‌ها بپردازد.

از این‌رو استفاده از ابزارهای تحلیل عقلی و از جمله به کارگیری روش‌های تعقلی و منطقی، در تاریخ تحلیلی به روشنی نمایان است، و البته همین خصوصیات است که کارآمدی تاریخ تحلیلی را در زمان حال و آینده افزایش می‌دهد،4 چرا که در این منظر تاریخی، از گذشته به سود آینده بهره‌برداری می‌شود و به فرمودة امام علی(ع): «بر پایه رویدادهای گذشته درباره آینده استدلال کن».5

4. رویکرد اقسام تاریخ

اکنون می‌توان چگونگی وابستگی و تأثیر هر یک از این اقسام را بهتر شناخت تا جایگاه و برآورد اهمیت آنها را به دست آورد. بی‌هیچ گمان، بدون تاریخ نقلی، سخن از هر نوع تاریخ تحلیلی نارواست و از این‌رو تاریخ تحلیلی به تاریخ نقلی وابسته است. اما آیا در نقل حوادث تاریخی نیز می‌توان جایگاهی برای حضور تاریخ تحلیلی قائل شد؟

شرح این سخن را باید در جای خود جست‌وجو کرد، اما کوتاه سخن آنکه به کمک پاره‌ای تفاوت‌ها در منقولات تاریخی می‌توان ردپای ذهن و اندیشه ویژه مورخ تاریخ را در چگونگی انعکاس رویدادهای تاریخی مشاهده کرد. کیفیت طرح و بازسازی موضوع، نحوه آغاز و پایان، حذف یا اضافه برخی حوادث مرتبط، انتخاب موضوعها و حتی برگزیدن واژگان نقل رویداد، کوتاه یا بلند کردن داستان، اهمیت دادن یا کم‌کردن جلوة بعضی از رخدادها و مواردی این چنین،6 همگی عواملی هستند که پیرامون یک رویداد تاریخی مشخص و معین، ذهنیت مخاطبان را در دو زاویه دید غیر قابل جمع قرار می‌دهد.

به هر حال، همه این نشانه‌ها، از فرآیند پذیرش یک برداشت فکری خاص حکایت دارند که گریزی از آن نیست و از این رو هر چند تاریخ تحلیلی ـ‌به معنایی که از آن سخن رفت‌ـ به‌عنوان پیش زمینه فکری در نقل حوادث تاریخ چنین پیشگاهی ندارد، ولی پیراسته دانستن ذهن مورخ از هر نوع اندیشه تحلیلی نیز خلاف حکم خرد و مخالف قراین فراز پیش است.

اما این همة گفتار نیست؛ چرا که از چیرگی پنهان نگاه فلسفه تاریخ نیز نباید فروگذار بود. هر تحلیل‌گر تاریخی، دانسته یا ندانسته، درباره روند سیر تاریخی پیش‌داوری‌های کلی دارد. و این صبغه فکری، لایه‌های معرفتی او را به همنوایی فرا می‌خواند.7

بدین‌سان، تاریخ نقلی از جهت «روش» بر تاریخ تحلیلی تقدم دارد، زیرا منقولات تاریخی، ابزار تحلیل و بررسی پدیده هستند. در عین حال گونه‌ای از آزمون‌های اجمالی تاریخ تحلیلی نیز از جهت رتبی و منطقی، بر تاریخ نقلی تقدم خواهند داشت. و چنانچه بخواهیم در سیر تأثیر و تأثرات دقیق شویم، باید از نقش دیدگاه‌های عمومی در افق فلسفه تاریخ نیز سخن برانیم که سایه خود را بر تاریخ تحلیلی می‌گستراند.

5. جایگاه تاریخ تحلیلی

بدین ترتیب، تاریخ نقلی در فراهم آوردن مقدمات و مبادی، برای تاریخ تحلیلی نقش بسزایی دارد، و با تاریخ تحلیلی است که می‌توان به دستاوردها و نتیجه‌گیری‌های تاریخی منطقی رسید. پس این هر دو، ساز و کار یکدیگرند. و البته تاریخ، معنای اصلی خود را با تاریخ تحلیلی باز می‌یابد و بدون تاریخ تحلیلی، منقولات، ارزش حقیقی خود را از دست می‌دهند.

شنبه 7 دی 1392  10:03 AM
تشکرات از این پست
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:روش تحلیل سیره نبوی(ص) 1

6. روش تلفیقی قرآن

جالب توجه اینکه می‌توان هم‌سنخی بین دو رویکرد نقلی و تحلیلی را به عیان در روش تاریخی قرآن کریم نیز دید. تفصیل دقیق این مقوله در جای خود قابل بررسی است، ولی اشاره می‌شود که قرآن از یک سو به نقل وقایع می‌پردازد و در عین حال به فرآیند تحلیلی رویدادها نیز نظر می‌اندازد، از جمله در آیات ذیل:

خداوند اراده کرده است انسان را با احکام وآداب خود آشنا ساخته و به عمل به سیره و سنت‌های الهی انبیا گذشته، هدایت و راهبر شود: «خداوند می‌خواهد (احکام خویش را) برای شما روشن سازد و شما را به سیره و سنت (حسنه) پیشینیان راهبر شود»(نساء: 26). تا به پندی شایسته دست یابد:

«پس بر ایشان این پند و داستان را بخوان، باشد که اندیشه کنند»(اعراف: 176) از این‌رو اخبار پیشینیان را تنها به حق و راستی حکایت می‌کند: «ما داستانشان را به راستی و درستی بر تو می¬خوانیم»(کهف: 13)8 و هر نقلی را روا و درست نمی‌انگارد که: «اینها حدیث حق و حقیقت است»(آل‌عمران:62)

.9 بنابراین، حدیثِ حقّ و حقیقت و امر راست مطابق با واقع، آن است که خداوند نقل می‌فرماید و نه غیر آن، و تردیدی نیست که در مورد ما انسان‌ها انتخاب و گزینش تاریخ صحیح از ناصحیح، بدون تحلیل و داوری ممکن نیست.

بدین‌سان، ملاحظه می‌شود که در قرآن مجید، برخی از اخبار قطعی تمدن‌های پیشین حکایت می‌شود: «این از اخبار آن شهرهاست که بر تو می‌خوانیم؛ بعضی از آنها هنوز برپا مانده‌اند و بعضی برباد رفته‌اند»(هود: 100)؛ یا از پیامبران دوردست بر پیامبر خود می‌خواند: «

بدین‌سان بر تو از اخبار گذشته می‌خوانیم»(طه: 99). و در عین حال که نقل آن توأم با گزینش ویژه‌ای است: «ما بهترین داستان‌سرایی را با وحی فرستادن همین قرآن بر تو می‌خوانیم» (یوسف: 3)، و البته گزینشی خاص و مشخص: «...و یکایک اخبار پیامبران را بر تو می‌خوانیم، هم آنچه به آن دل تو را استوار می‌داریم»(هود:120)،

اما از سوی دیگر آنچه نقل می‌کند، بدون ارائه تحلیل و جمع‌بندی رها نمی‌سازد. برای مثال، سرآغاز داستان فرزندان آدم(ع) چنین است: «و بر آنان داستان دو پسر آدم را به راستی و درستی بخوان»(مائده: 27)، و پس از بیان پاره‌ای جریان‌ها مانند قربانی کردن برادران، گفت‌وگوها، کشتن برادر، به خاک سپاری و پشیمانی قابیل، نتیجه‌گیری نهایی بدین صورت ارائه می‌شود: «به این جهت بر بنی¬اسرائیل مقرر داشتیم که هر کس را جز به قصاص قتل یا به جزای فساد در روی زمین بکشد، مانند این است که همه مردم را کشته باشد، و هر کس را زنده بدارد مانند این است که همه مردم را زنده داشته باشد...»(مائده: 32)10 و به این ترتیب، پس از بیان اجزای منقول داستان، به ارائه حکم کلّی و تحلیل قاعده انسانی مبادرت می‌ورزد که دیگر جنبه نقل رویداد ندارد، بلکه بر اساس ذکر رویدادهای داستان، به تجزیه و تحلیل اصل داستان و ارائه قاعده و قانون می‌پردازد.

ب. دشواری‌های تحلیل‌گر تاریخی

پس از توجه به اهمیت تاریخ تحلیلی سیره نبوی و فراتر از آن، تفاوت اصولی رویکرد نقلی و رویکرد تحلیلی به رویدادهای تاریخی، و تعیین جایگاه‌ها و بستر نظام‌مند هر یک در شکل‌گیری سیاق فکری مورخ تحلیل‌گر، ضروری است به دشواری‌های تاریخ تحلیلی اسلام، به ویژه سیره نبوی اشاره شود:

1. داوری تاریخی دشوار

یکی از نخستین مشکلات تاریخ تحلیلی سیره نبوی که با تمامی پیکره تاریخ مکتوب اسلام مرتبط است، مسئله دشواری قضاوت و داوری در اموری است که آکنده از اختلاف‌اند. بسیاری از موضوعات تاریخ اسلام، با انبوهی از اختلاف نظرهای گوناگون همراه شده و آشکارا پاره‌ای مسائل را در هاله‌هایی از ابهام درهم تنیده است.

این سخن بدان معنا نیست که از میان منقولات مختلف و بعضاً متضاد و متناقض، نمی‌توان بر پذیرفتنی‌های یقینی تکیه کرد و کژراهه‌ها را تشخیص نداد تا هویت حقیقی رخدادها برتابد، بلکه هدف نشان دادن دشواری تکافؤ ادلّه در این مسیر پر پیچ و تاب، برای دستیابی به حکایت‌های ناب و نیز هدایت‌های کارآمد تاریخی است. بدین ترتیب، عواملی که در دامن زدن به گسترش اختلافات، دستاویز شده و پیاپی سبب شده‌اند در امر داوری مشکل ایجاد شود، در چند دسته کلی قابل تقسیم‌اند:

اوّل، عوامل بیرونی به معنای دخالت غیر مسلمانان و تصرف پاره‌ای «دانایان» کینه‌توز در جعل داستان‌های واهی یا افسانه‌های تاریخی است، و در همین راستا تأثیرپذیری مسلمانان از روش‌های علمای اهل کتاب که حتی با ورود «اسرائیلیات» در تاریخ اسلام نیز قابل توجه است.

دوم، عوامل درونی که یا آموزه‌های فکری ـ فرهنگی به حساب می‌آیند و یا آنها را در موضوعات سیاسی یا اجتماعی و یا اقتصادی می‌شمریم. اما عوامل فکری و فرهنگی نیز یا از جنبه‌های «مبنایی و بنیادین» نشئت گرفته‌اند، مانند اختلاف‌ها و گرایش‌های فرقه‌های گوناگون امت اسلام در مسائل کلامی، تفسیری، فقهی و سیاسی که بر کیفیت ضبط و نقل و تحلیل وقایع تاریخ اسلام سایه انداخته است و یا از جنبه‌های روبنایی و روشی شمرده می‌شوند که این نیز با رهیافت‌های مختلفی رخ نموده است.

برای مثال، نخست، شیوه نگارش مورخان اسلامی در ثبت و ضبط منقولات است بدون بررسی صحت و سقم اسناد مربوط و حتی پیراستن آرایه‌های ناروای آن11 یا سبک تحریر نوشتاری که اصولاً فاقد خصوصیات زمانی و مکانی و ویژگی‌های دیگر اوّلیه حوادث تاریخی بوده‌اند، و همچنین پریشانی و پراکندگی موضوعات و عدم تفکیک و دسته‌بندی آنها.12

و اما از عوامل سیاسی نیز می‌توان به موارد ذیل، اشاره کرد: 1. وجود خفقان و فضای سیاسی فشار و ترس در جلوگیری از نگارش حقایق، از بین بردن کتاب‌ها و دست‌نوشته‌های پیشین13 یا جلوگیری از تدوین کتاب‌های تاریخی بر اساس روش غیر معمول و پسند نظام حکومتی،14 2. علاقه و خواست حکمرانان به نگارش وقایع آن گونه که خود می‌پسندیدند و پایداری مصالح خود را در آن محفوظ می‌پنداشتند، 3. منع تدوین و سنت و احادیث پیامبر(ص).15

و اما از عوامل اجتماعی می‌توان به انگیزه‌های قومی ـ نژادی و تمایلات اجتماعی در حمایت از گروه منحصر به فرد یا قبیله خاصی یا اصولاً حکومت وقت اشاره کرد که با کیش دستاویز کردن خلفا، حکام، سلاطین و نزدیک شدن به آنان، پاره‌ای فضایل تاریخی حذف یا برای عده‌ای دیگر شایستگی‌های نو خلق می‌شد و یا بعضی رخدادها نیز به‌گونه دیگری تغییر می‌کرد.16

و بالاخره از عوامل اقتصادی، مواردی چون منافع مالی افراد یا دسته‌های وابسته و نیز ترس از تهدید و شکنجه را می‌توان شمرد که مورّخ را از خط راستین خود دور می‌کند و سبب می‌شود لایه‌هایی را به پیکره تاریخ اسلام بیفزاید و به رونق اختلافات و پیچیده‌کردن داوری‌ها بینجامد.

2. کاستی تحلیل متون تاریخ

دومین مشکل و در واقع مهم‌ترین آنها در تحلیل سیره نبوی، مسئله کمبودهایی است که از این جهت در متون تاریخی شاهد آن هستیم. بی‌تردید در بررسی نقادانه هر موضوعی، وجود تحلیل‌های استوار درباره آن، می‌تواند نقش پیش زمینه‌های مناسبی را فراهم سازد که تحلیل‌گران بعدی را به افق‌های نوینی در زایش حدس‌های متقن، پایه‌دار و کارآمد بهتری سوق دهد، علاوه بر اینکه تحلیل‌های پیشین، خود همواره می‌توانند منابع و مبادی اطلاعاتی معرفت‌های پسینی قرار گیرند.

اما در مورد سیره نبوی آنچه از متون در دست داریم، در مجموع، حکایت‌های خالص تاریخی است و این امر از سویی سبب درج بسیاری حالات و خصوصیات پیامبر اکرم(ص) شده و به تاریخ حیات آن حضرت اعتبار و ویژگی خاصی بخشیده است، آن‌گونه که آن را از تاریخ‌های مبهم یا مجعول انبیای سلف به صورتی روشن، جدا کرده است،17 اما از سوی دیگر، سبک حکایتی مورخان، تحلیل‌گرانِ روش و منش پیامبر‌(ص) را با دشواری‌های سیاق نوع کارهای تحلیلی رو به رو ساخته است

.18 به هر حال، با مروری بسیار گذرا بر منابع تاریخی، پذیرفتن این ادعا امری بس آسان است که حتی آنچه با نام سیره نبوی در دست داریم، به اعتقاد اندیشمندان، بیشتر از نوع «سِیر» است تا «سیره» و به همین دلیل، سنت سیره‌نویسی مسلمانان نیز تاکنون بر اساس نَقل استوار بوده است و نه نقّادی.19

3. ناتوانی نسبی در فهم مطلق امور وحیانی

سومین دشواری که به‌طور مشخص به سیره نبوی همبسته است، مسئله ناتوانی از علم و ادراک بشری در تحلیل و ارزیابی حقیقت واکنش‌های پیامبر(ص) به‌عنوان رسول الهی است. قطعاً تمامی رفتارهای پیامبر(ص) در وحی الهی ریشه دارد و از آن آبشخور بر می‌خیزد و نمی‌توان تصور کرد بخشی از وجود حضرت، مرتبط با وحی و بخش دیگر، از آن تهی بوده است.

چنین تفکیکی که درصدد جداسازی جوهره نبوت در دو نهادگاه الهی ـ وحیانی و نهادگاه انسانی ـ نبوی باشد، نه تنها با واقعیت ناسازگار که در عالم انتزاع نیز نابخردانه است، چرا که «وحی» در همه هستی و پیکره وجودی پیامبر الهی(ص) امری جاری و ساری است و تمامی دامنه‌های هویت او، یعنی حالات، افکار، اعمال خارجی، خواسته‌های درونی و گسترة کلّ حیاتش را در بر می‌گیرد.

از این سخن بر نمی‌آید که در همه لحظات زندگی پیامبر(ص)، وحی ویژه و مستقیم الهی بر او نازل می‌شده است، اما حتماً به این معناست که همه گفتارها و رفتارهای حضرت در طول زندگی خود، حجّت و سند قاطع الهی است و می‌تواند سرمشق و الگوی بشریت قرار گیرد. بی‌تردید، منشأ این حجّیت، در هم‌نوایی با مبدأ غیبی و آمیختگی با وحی الهی است که: «و از سر هوای نفس سخن نمی‌گوید، آن خبر نیست مگر وحیی که به او فرستاده می‌شود». (نجم: 3 و 4)20

از سوی دیگر، آشکار است که فهم و تحلیل رویکرد «وحی الهی» از توان و قدرت نوع بشر خارج است، چه اینکه انسان محدود به حدود دنیوی، در بستر رشد و تغییر علم و ادراک، به بازسازی و رونق گزاره‌های علمی خود دست می‌یابد و این میزان از بهره‌مندی علمی، با تفوق بر موضوعی که در افق سنخیت با ذات ابدیت هم‌عنان می‌شود، تناسبی ندارد.

اگر نه این است که وحی نبوی اصولاً ارتباطی فرابشری و ملهم از جهان فوق طبیعت و غیر از توانایی‌های انسانی پیامبر(ص) است، در این صورت چگونه می‌توان از اقلیم فاهمه محدود و متغیر بشر، چیرگی و اقتدار را بر آن طلبید تا آنجا که انسان را در واقع‌نمایی و فهم موجودیت حقیقی آن کامیاب کند؟!21

جمع دو نکته فوق، یعنی ریشه‌داری رفتارهای پیامبر(ص) در وحی و ناتوانی انسان در ادراک مطلق آن، به نفی امکان ارائه تحلیل حقیقی و همه جانبه از موضع‌گیری‌های آن حضرت و ارزیابی نهایی سیره نبوی حکم می‌کند. افزودنی است که از سویی اندیشه انسانی قدرت کامیابی مطلق و همه جانبه را ندارد و از سویی دیگر، پیامد این حقیقت نباید ما را به پندار نسنجیده دیگری سوق دهد که یکباره مقوله سنجش و تحلیل بشری درباره این موضوع را پایان یافته بشماریم.

نظریه درست، بهینه‌سازی «دانش نسبی خرد انسان» با توجه به فرآیند ویرانگر دو کژارهه «امکان فهم مطلق» و «عدم مطلق فهم» است. بنابراین، تحلیل سیره نبوی برای مورخ امکان‌پذیر است، اما او نباید تحلیل‌های خود را در بارة موضع‌گیری‌های رسول الهی تمام شده و مطلق بنگارد.

پی نوشت: 

  1. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج22، ص40.

2. نهج¬البلاغه، خطبه 160.

3. ر.ک: مقدمه ابن خلدون، ص46 که در تعریف خود از تاریخ، سویه تحلیلی آن را مدّ نظر قرار می¬دهد. همچنین ر.ک: جمیل صلیبا، واژه¬نامة فلسفه و علوم اجتماعی، ص 108.

4. مرتضی مطهری، جامعه و تاریخ، ص58 و 59.

5. نهج البلاغه، نامه 31.

6. عبدالحسین زرین کوب، دو قرن سکوت، ص هفت؛ همچنین ر.ک: ویل دورانت، درآمدی بر تاریخ تمدن، ص168؛ صادق آیئنه‌وند، تاریخ سیاسی اسلام، ص8.

7. این بحث را باید در محل خود پس گرفت، (ر.ک: مرتضی مطهری، فلسفة تاریخ، ص189 و همچنین ر.ک: عبدالحمید صدیقی، تفسیر تاریخ و اج. دبلیو والش، مقدمه¬ای بر فلسفة تاریخ.

8. این کریمه در مورد جریان اصحاب کهف است و سر تاسر حکایت آن، توأم با اظهارنظر و تحلیل مسئله است حتی در ادامه همین آیه می¬فرماید: «... انهم فتنه امنوا بربّهم و زدنهم هُدی؛ ایشان جوانمردانی بودند که در نهان به پرورگارشان ایمان آورده بودند و ما بر هدایتشان افزودیم».(کهف:13)

9. این کریمه پس از حکایت داستان حضرت عیسی(ع) و بنا بر رأی مفسّران فریقین در جریان مناظره عده‌ای از مسیحیان نجران درباره خلقت حضرتش، با رسول خدا(ص) آمده است که خود نیز می‌تواند شاهدی بر رویکرد تلفیقی نقلی و تحلیلی قرآن باشد. علامه طباطبایی نیز ذیل این آیه، اضافه می‌کند که: «...در اینجا به آنچه درباره قصه‌های عیسی(ع) گذشت، اشاره نموده و به نحو قصر قلب آن را حقّ شمرده است؛ یعنی تذکر می‌دهد آنچه ما از قصص او شرح دادیم همان حقّ است نه آنچه نصاری در آن باره ادعا می‌کنند.(سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان، ج3، ص392).

10. همچنین نهج‌البلاغه، خطبه 192 (قاصعه)، ص 218 و 219 هم توجه به این دو شیوه نگاه تاریخی به روشنی نمایان شده است.

11. ابن خلدون، مقدمه، ص46.

12. صادق آئینه‌وند، علم تاریخ در اسلام، ص9.

13. نویسندة کتاب «علم تاریخ در اسلام» پاره¬ای از این موارد را با مشکلات نگارش تاریخ شیعه مرتبط دانسته و می¬گوید: «...عمدتاً می¬توان چند علت مهم برای این مشکل برشمرد. علت نخستین تقیه است. ابن‌رئاب گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که به ابوبصیر می¬فرمود: به خدا اگر سه تن از شما می¬یافتم که مؤمن بودند و حدیثم را کتمان می¬کردند، هرگز روا نمی¬دانستم که از آنها حدیثی را کتمان کنم(اصول کافی). فشار و کشتار و تبعید که بی¬رحمانه شامل شیعیان می¬شده است عملاً ارتباط و پیوند مورّخین امام را از هم می¬پاشید. از بین رفتن کتاب¬ها و سوزاندن آنها توسط تاتارها و مفول و صلیبیان، جلوگیری از تدوین کتابی بر غیر روش معمول و... (ر.ک: صادق‌آئینه‌وند، علم تاریخ در اسلام، ص9).

14. همان.

15. ر.ک: عباس زریاب، سیرة رسول الله(ص)، ص15؛ و علی‌اکبر حسینی، تاریخ تحلیلی و سیاسی اسلام، ص59 49 ـ 59. سیدجعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیره النّبی الاعظم، ج 1، ص 46 ـ 51.

16. ر.ک: همو، سیرة رسول الله(ص)، ص15 و 16؛ و مقدمة ابن خلدون، ص46 ـ 47.

17. این امر را هم مورخان مسلمان و غیر مسلمان تأکید کرده¬اند. برای نمونه، ر.ک: سیدجعفر مرتضی عاملی، الصّحیح من سیره النّبی الاعظم، ج1، ص31 و صادق آئینه‌وند، تاریخ سیاسی اسلام، ص15. همچنین ر.ک: جان دیون پورت، عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، ص3.

18. ابن خلدون نیز در آغاز کتابش به این مسئله توجه کرده است، ر.ک: ابن خلدون، مقدمة، ص 6 ـ 8. همچنین ر.ک: همان، ج 1، ص22.

19. ... سیره در زبان عربی از مادة «سیر» است به معنای حرکت، رفتن و راه رفتن. «سیره» یعنی نوع راه رفتن... سِیر، یعنی رفتن و رفتار، ولی سیره، یعنی نوع و سبک رفتار. آنچه مهم است شناختن سبک رفتار پیغمبر(ص) است. آنها که سیره نوشته¬اند رفتار پیغمبر را نوشته¬اند... نه سبک (اُسلوب و متد) پیغمبر در رفتار... (ر.ک: مرتضی مطهری، سیری در سیرة نبوی، ص47 و 48 و نیز عبدالحسین‌زرین‌کوب، کارنامة اسلام، ص86 و 90).

20. و نیز ر.ک: ناصر مکارم‌شیرازی، تفسیر نمونه، ج22، ص481؛ عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج8 ، ص33 و ج9، ص82.

21. تفصیل بیشتر، مربوط به مباحث کلامی است. برای نمونه، ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبائی، قرآن در اسلام، ص107 و 128؛ همچنین، ر.ک: همو، تفسیر المیزان، ج2، ص 131؛ و نیز محمدهادی معرفت، تلخیص التمهید، ج 1 ، ص19.

سیدحسین حسینی/ استادیار دانشگاه شهید باهنر کرمان

منبع: فصلنامه تاریخ در آیینه پژوهش ش 26

شنبه 7 دی 1392  10:04 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها