0

اختلافات پس از رحلت امام عسكری(ع)

 
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

اختلافات پس از رحلت امام عسكری(ع)

مشكلات سیاسی و سخت گیری‌هایی كه خلفای عباسی برای امامان شیعه به وجود می‌آورند، در برقراری رابطه منظم آنان با شیعیان، نابسامانی‌هایی را ایجاد می‌كرد. این مشكل به ویژه، در فاصله رحلت یك امام و جانشینی امام بعدی رخ می‌داد؛ عده‌ای از شیعیان در شناخت امام خود دچار تردید می‌شدند و مدتی طول می‌كشید تا فرقه‌های انشعابی و افكار و اندیشه‌های ناروا رو به افول نهاده و امام جدید كاملاً استقرار یابد. گاهی این مشكلات به قدری تند بود كه جناحی از شیعه را كاملا از بدنه اصلی آن جدا می‌كرد، چنانكه پیدایش و مقاومت واقفه، فَطَحیه و حتی اسماعیلیه را می‌توان از مصادیق آن به شمار آورد.
این مشكل پس از رحلت امام عسكری ـ علیه السلام ـ دو چندان بود؛ زیرا گذشته از آن كه تولد و نگهداری و وصایت امام زمان ـ علیه السلام ـ به طور كاملا محرمانه انجام شده بود، دوران غیبت نیز آغاز شده و تنها پشتوانه نیرومند امامت حضرت حجت، در یك بخش، میراث عظیم احادیث موجود درباره اصل مهدویت و پاره‌ای از لوازم آن در بخش دیگر استقرار سیستم ارتباطی قوی و حضور برخی از عناصر سرشناس شیعه در میان امام عسكری ـ علیه السلام ـ از یك سو و شیعیان آن حضرت از سوی دیگر بود.
چگونگی پیدایش اختلاف در میان شیعیان پس از رحلت حضرت عسكری ـ علیه السلام ـ در كتابهای «المقالات و الفرق» و «فرق الشیعه» نوبختی به تفصیل گزارش شده است. شیخ مفید گزارش نوبختی را با تلخیص و اضافاتی نقل و نقد كرده است. اشعری از پانزده فرقه نام می‌برد كه هر یك اعتقاد خاصی درباره جانشینی امام عسكری ـ علیه السلام ـ را دنبال كردند؛ چنان كه شماری در امامت امام یازدهم نیز دچار تردید شدند. چرا كه گمان می‌كردند فرزندی از ایشان باقی نمانده است، بنابراین، در امامت خود آن بزرگوار هم تردید كردند. نوبختی ابتدا از چهار فرقه نام برده اما در ضمن تشریح تك تك آنها، از سیزده فرقه یاد كرده است. شیخ مفید به نقل از نوبختی، چهارده فرقه را نام برده است.[1] شیخ دیدگاه‌های اصلی این فرقه‌ها را ـ كه ذیلا به جمع بندی آنها خواهیم پرداخت ـ نقل كرده و با استناد به روایات و استدلالهای كلامی، به نقد آنها پرداخته است.[2] در مقام جمع بندی فرقه‌های مزبور، می‌توان گفت كه آنها از لحاظ اصولی، به پنج گروه به ترتیب زیر تقسیم می‌شوند:
1. كسانی كه رحلت امام عسكری ـ علیه السلام ـ را باور نداشته و او را به عنوان «مهدی آل محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ » زنده می‌دانند و به نام «واقفه»، یعنی كسانی كه بر امام عسكری توقف كرده‌اند، شناخته می‌شوند.[3]
2. كسانی كه پس از رحلت امام عسكری ـ علیه السلام ـ به برادر آن حضرت جعفر بن علی الهادی گرویده و به دلیل آن كه فرزند امام عسكری ـ علیه السلام ـ را ندیده بودند، به امامت جعفر ملقب به كذاب گردن نهادند كه دسته‌ای از آنان وی را جانشین یازدهم و دسته‌ای دیگر او را به عنوان امام یازدهم می‌شناختند: به اینها «جعفریه» می‌گفتند.
3. عده‌ای كه پس از انكار امامت حضرت عسكری ـ علیه السلام ـ به امامت اولین فرزند امام هادی ـ علیه السلام ـ «محمد» كه در حیات پدر چشم از جهان فرو بسته بود، گرویدند، به اینان «محمدیه» گفتند.
4. شمار دیگری بر این باور بودند كه همان گونه كه پس از رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ دیگر پیامبری نخواهد آمد، پس از رحلت امام عسكری ـ علیه السلام ـ نیز امامی وجود نخواهد داشت.
5. فرقه دیگر، امامیه بودند كه اكثریت قریب به اتفاق شیعیان را تشكیل می‌دادند و به امامت حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ اعتقاد داشتند. این جریانی بود كه رهبری اصولی شیعیان امامی را بر عهده گرفت.[4]
از این فرقه‌ها، تنها فرقه‌ای كه مورد حمایت برخی از چهره‌های معروف قرار گرفت، قائلین به امامت جعفر به علی است كه به نوشته نوبختی، یكی از متكلمان كوفه به نام علی بن الطاحی از آنها حمایت كرد و خواهر فارس بن حاتم قزوینی ـ غالی مشهور ـ نیز او را در این كار یاری داد. [5] پیش از آن نیز، هواداران فارس بن حاتم كه از طرف امام هادی ـ علیه السلام ـ سخت مورد ملامت قرار گرفته بود، در زمان حیات امام عسكری ـ علیه السلام ـ مسأله امامت جعفر را مطرح می‌كردند. گاه هم گفته می‌شد كه محمد فرزند امام هادی ـ علیه السلام ـ كه در واقع امام بوده، پس از خود، جعفر را به امامت برگزیده است.
آنچه مسلم است این كه فرقه جعفریه ـ به معنای طرفداران امامت جعفر بن امام هادی، سر سخترین مخالفان امامیه بوده و در میان شیعیان نیز هوادارانی از غالیان و جز آنها داشته‌اند. نمونه آنها، همان علی طاحن[6] و نیز علی بن حسن بن فضال است كه از فطحی مذهبان بود و در ادامه، به امامت جعفر معتقد شد. شاید بتوان گفت كه پس از انشعاب زیدیه و اسماعیلیه، ایجاد گرایش شیعی پیرو جعفر، انشعاب بزرگی بود كه رخ داد و گرچه در بغداد به دلیل گرایش آل نوبخت به تشیع امامی دوامی نیاورد، در نقاط دیگر به طور محدود به زندگی خود ادامه داد.
شیخ مفید تأكید فرموده، در سال 373 هجری كه وی مشغول تنظیم این متن بوده، از فرق چهارگانه بالا، تنها امامیه موجودیت خود را ادامه می‌دهد و در وصف آنان چنین می‌گوید:
امامیه از نظر تعداد و از لحاظ علمی، پر جمعیت‌ترین فرقه شیعه هستند. آنان دانشمندان علم كلام و صلحا و عبادت پیشگان فقیه و علمای حدیث و ادبا و شعرای زیادی را به خود اختصاص داده‌اند. اینان «وجه الامامیه» و رؤساء و المعتمد علیهم فی الدیانه» می‌باشند.[7]
شیخ طوسی نیز پیروی برای مذهب وی نشناسانده است.[8] با این حال شواهد نشان می‌دهد كه در برخی از نقاط دور دست، یارانی برای جعفر مانده‌اند كه تاكنون نیز مذهب خویش را حفظ كرده‌اند.[9]
مذهبی كه توانست خود را در مركز خلافت اسلامی حفظ كرده و حضور قاطع خود را نگاه دارد، مذهب امامی بود كه به فرزند امام عسكری ـ علیه السلام ـ حضرت حجه بن الحسن العسكری ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ ایمان آورد و توانست عمده شیعیان را در مسیری مشخص هدایت كند. این نشانگر آن است كه اقدامات صورت گرفته و مقدماتی كه از پیش برای چنین تحولی ترتیب داده شده بود. از چنان دقت و استحكامی برخوردار بود كه به راحتی از گرفتاری اكثریت شیعه در وادی فرقه سازیهای مخرب، جلوگیری كرده است.
به هر حال باید توجه داشت كه مسأله غیبت، به سادگی برای جامعه شیعه حل نشده و در دهه‌های پایانی قرن سوم و نیز قرن چهارم، دشواریهای زیادی در این زمینه در جامعه شیعه به وجود آمد. همین امر بود كه علمای شیعه را بر آن داشت تا به تفصیل درباره مسأله غیبت به تألیف پرداخته و ابعاد آن را روشن كنند. بسیاری از عالمان این دوره آثاری در این موضوع تألیف كرده‌اند. محمد بن بحر رهنی در انتهای قرن چهارم، كتاب در این زمینه نگاشت. [10] شیخ صدوق، به عنوان بزرگترین محدث شیعی در نیمه قرن چهارم، كتاب پر ارج «كمال الدین و تمام النعمه» را در پاسخ به همین شبهات و حیرتهایی تألیف كرد كه در این زمینه به وجود آمده بود. محمد بن ابراهیم نعمانی در همین قرن، كتاب «الغیبه» خود را برای دفع تردیدی كه برای شیعیان رخ داده و سبب اختلاف میان آنها شده بود تألیف كرد.[11] او علت این شك و تردیدها را عدم توجه به روایات فراوانی كه درباره مسأله غیبت وارده شده، دانسته و خود این مهم را بر عهده گرفته است. به جز نعمانی كه در نیمه اول قرن چهارم هجری كتاب «الغیبه» را نوشت، بسیاری در این باره تألیفاتی دارند، از جمله در قرن چهارم، شیخ مفید چندین نوشته تألیف كرد كه نجاشی در رجال خود از آنها نام می‌برد.[12]
پس از مفید، مهمترین اثر در این زمینه را شیخ طوسی در سال 447 با عنوان «كتاب الغیبه» پدید آورد. با گذشت زمان طبعاً ضرورت بررسی و تبیین مسأله غیبت و پاسخ گویی به مسایل جنبی آن، به طور جدی احساس می‌شده است.[13] شیخ طوسی این ضرورت را در آغاز كتاب خود خاطر نشان كرده است.[14]

--------------------------------------------------------------------------------
[1] . ر.ك: المقالات و الفرق، ص 116 - 102؛ فرق الشیعه، ص 112 ـ 96؛ الفصول المختاره، صص 266 ـ 258.
[2] . الغیبه، طوسی، صص 135 ـ 130.
[3] . نك: كمال الدین، ص 40.
[4] . تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، صص 112 ـ 103.
[5] . فرق الشیعه، ص 99.
[6] . امامیه، پیروان جعفر را به همین مناسبت طاحنیه می‌خواندند.
[7] . الفصول المختاره، ص 261.
[8] . الغیبه، ص 218.
[9] . تفصیل این مسأله را بنگرید در: مكتب در فرایند تكامل، صص 121 ـ 120.
[10] . معالم العلماء، ص 96.
[11] . الغیبه، نعمانی، ص 21.
[12] . رجال النجاشی، صص 287 ـ 283.
[13] . درباره این مساله به سیر كتاب نویسی درباره مسأله غیبت بنگرید: نور مهدی ـ علیه السلام ـ. مقاله سیر تاریخی غیبت امام، صص 95 ـ 77.
[14] . الغیبه، صص 3 ـ 2.
رسول جعفريان- حيات فكري و سياسي امامان شيعه (ع)، ص 571

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

جمعه 6 دی 1392  3:52 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها