0

هفته هفدهم:...( " دوری از صفت رذیله عجب و تکبر "). ...

 
hoseinh1990
hoseinh1990
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2645
محل سکونت : اصفهان

هفته هفدهم:...( " دوری از صفت رذیله عجب و تکبر "). ...

 

بسمــــــــــــــــــــــــه تعالـــــــــــــــــــــــــی

عـــهــــدنــــــامــــه بــــاخــویـــــشـــــــــــــــــــــــــــــ

دوری از صفـت رذیــله عجـب و تکــبر

 

السلام علیک یا صاحب الزمان (عج)

السلام علیک یا ابا عبدالله

 

امیرالمؤمنین امام علی عليه السلام :

در شگفتم از شخص متكبّر، كه ديروز نطفه اى بوده و فردا لاشه اى است.

 

مـا رهـروان ره حـق کـه بـا خـدا و امـام زمـان (عـج) خـویـشـــ عـهـد بـسـتـه ایـم هـر روز بـهـتـر از روز قـبـل بـاشـیـم در ایام شهادت رحلت حضرت رسول اکرم (ص) و امام حسن مجتبی (ع)  بـا خـود عـهـد می‌بـنـدیـم که بـرای رضـای حـق و شـادی دل شـکـسـتـه مـولـایـمـان امـام زمـان (عج) بـا تـوکـل بـه خـدا و تـوسـل بـه چـهـارده مـعـصـوم و درس گرفتن از سرگذشت شیطان رجیم که بخاطر عجب و تکبرش به ذلت کشیده شد ما عاشقان امام زمان (عج) از صفت رذیله 

عجب و غرور و تکبر 

دوری کنیم.

و بدینوسیله پیمانی مجدد با مولایمان حضرت ولی عصر(عج) می بندیم که راه ظهور را هموارتر سازیم.

 

ثواب و اجر این کار را هدیه می کنیم به ساحت مقدس امام زمان (عج) برای سلامتی مسئولین سایت راسخون و مدیر تالار گفتگوی آزاد و راسخونی عزیز yarabyarabyarab دعا می کنیم.

گـر تو خواهی که  بیابی زجهان راه نجات

بر محمّد تو بگو از دل و جان صلوات.

 

جمعه 6 دی 1392  3:51 PM
تشکرات از این پست
yarabyarabyarab mina_k_h muhammad_mahdi khodaeem1 saeedaliyaqub ravabet_rasekhoon omiddeymi1368 farshon shokraneh mghjkhhjiu
muhammad_mahdi
muhammad_mahdi
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 558
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:هفته هفدهم:...( " دوری از صفت رذیله عجب و تکبر "). ...

  وقتی پیامبر (ص) از معراج برمی گشت ابلیس نزد ایشان آمد و گفت : که شما در آسمان چهارم یک منبر واژگون و نیم سوخته دیدید؟

پیامبر(ص) فرمود: بله.

ابلیس گفت: آن منبر من بود. من برای ملائکه موعظه می کردم. وقتی خدا می خواست همه را امتحان بکند ملائک ترسیدند و به من التماس دعا گفتند. وقتی تسبیح از دست من می افتاد، ملائک آنرا بعنوان تبرک بر می داشتند. و به من پس می دادند. ای پیامبر چیزی که مرا ملعون کرد تکبر و غرور بود. من برای ملائکه دعا می کردم ولی برای خودم دعا نمی کردم و فکر می کردم که از همه بهتر هستم. ای پیامبر، هر چه خدا تو را بالا می برد خودت را نبین و فقط خدا را ببین.

 

برگرفته از گفته های حجت الاسلام والمسلمین فرحزاد ( پیام نمای شبکه 3 )

 

جمعه 6 دی 1392  6:49 PM
تشکرات از این پست
yarabyarabyarab hoseinh1990 hashmtjdd omiddeymi1368 mghjkhhjiu
muhammad_mahdi
muhammad_mahdi
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 558
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:هفته هفدهم:...( " دوری از صفت رذیله عجب و تکبر "). ...

امام علی (علیه السلام)می فرماید: از کار شیطان عبرت بگیریم قبل از اینکه ما را با مرگ بیدار کنند.

درخطبه 192 نهج البلاغه امیرالمومنین می فرماید: حمد می کنم خدایی که لباس بزرگی و عزت برای اوست، خدا این لباس را مخصوص خودش قرار داده است و این را حریم قرار داده است که کسی وارد آن نشود.

هر کس وارد این حرم بشود خُرد خواهد شد. حتی خداوند به امامان هم اجازه ی ورود به حریم کبریایی را نداده است. شیطان شش هزار سال عبادت کرد. حضرت می فرماید: نمی دانیم شش هزار سال از سال های دنیایی است یا آخرتی، طبق روایات ابلیس در آسمان چهارم عبادت می کرده است و با ملائک همنشین بوده است. سالهای آخرتی خیلی طولانی از سال های دنیایی است.

 

برگرفته از گفته های حجت الاسلام والمسلمین فرحزاد ( پیام نمای شبکه 3 )

جمعه 6 دی 1392  6:52 PM
تشکرات از این پست
yarabyarabyarab hoseinh1990 omiddeymi1368 mghjkhhjiu
yarabyarabyarab
yarabyarabyarab
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : مرداد 1390 
تعداد پست ها : 3539
محل سکونت : قزوین

پاسخ به:هفته هفدهم:...( " دوری از صفت رذیله عجب و تکبر "). ...

یکی دیگر از صفات رذیله برای انسان صفت رذیله عجب وغرور است .برای همه انسانها تو هر مقطع سنی این صفت کریه خودش رابه شکلهای متفاوت نشان میدهد .برای کودک نوجوان پیر عابد وزاهدوجود دارد .پیامبر (ٌص)میفرمایند: شرک خفی از راه رفتن مورچه ای سیاه روی سنگی سیاه در دل شب مرموز تر وپنهان تر است. شرک خفی ناشی از تکبر وغرور در عبادت است پس در بطن عبادت برای خدا نبوده برای کس یا چیز دیگری است .غرور وتکبر حتی با اشاره رفتا رو گفتارهم گناه محسوب میشود .انسان متکبر درملاء عام احساس خوبی دارد وبلند مقامی وبلند مرتبه وبرتری از دیگران حس میکند .اما وقتی تنها میشود احساس بد تنهایی دارد .ناچیزی وکوچکی .انسان مغرور آرامش نداشته وزندگی آرامی هم ندارد .تنها راه نجات انسان مغرور ورهایی از منجلاب این صفت زذیله یاد خداست .پستی انسان که از آب گندیده وبعد تکه گوشتی بوده وهیچ نداشت تا اینکه خدا به او جان بخشید نفس وقدرت وعلم وزیبایی و مقام وعبادت و... همه از قدرت واراده ومحبت ذات لا یتناهی است .ما هیچیم واو همه چیز .پس جا دارد شکر او را در هر لحظه بجا اوریم .

منتظران مهدی آگاه باشید!  

 

 حسین را منتظرانش کشتند...

جمعه 6 دی 1392  7:17 PM
تشکرات از این پست
muhammad_mahdi hoseinh1990 omiddeymi1368 mghjkhhjiu
mina_k_h
mina_k_h
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 12298
محل سکونت : زمین

پاسخ به:هفته هفدهم:...( " دوری از صفت رذیله عجب و تکبر "). ...

غرور و تکبر رذیله اخلاقی است که خداوند هرگز نسبت به بندگانش در این خصوص چشم پوشی نمی کند.
پیامبر(ص) به قدری تواضع داشتند که هنگام صحبت کردن با مردم "خفض جناح" می کردند یعنی بال های رحمت و مهربانی خود را برای مومنان باز کرده و آنان را بر آن جای می دادند. لذا ما نیز به عنوان پیروان ائمه اطهار(ع) باید انسان های خاکی باشیم و غرور و تکبر را از خود دور کنیم.
هنگام نماز خواندن چرا می گوییم الله اکبر؟ چرا نمی گوییم الله الرحمن؟ یا صفات دیگر الهی را ذکر نمی کنیم؟
علت آغاز نماز با صفت کبریایی این است که تکبر برای خداوند زیبا است ولی برای بندگان بسیار زشت است.
خداوند به بندگانش اجازه می دهد که دست به خلقت بزند و بویی از صفت خلقت خداوند را داشته باشند ولی هرگز اجازه نمی دهد که انسان ها دارای صفت تکبر شوند.
بندگان در مقابل کبریایی خداوند، کوچک و عاشق می شوند و با تمام وجود در مقام پروردگار جهان زانو زده و به عبادت می پردازند.
آیه ۶۰ سوره مباركه غافر میفرمایند:
«هر كه از بندگانم كبر ورزد بزودی او را داخل جهنّم نمائیم».

نبی بزرگوار اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند:
لایدخل الجنّهٔ من كان فی قلبه مثقال حبّهٔ مِنْ خردل من كبر.
«كسی كه به اندازه یك دانه خردل غرور در دل داشته باشد وارد بهشت نمیشود.

فیض كاشانی از امام باقر(علیه السلام) روایت میكند كه فرمودند: «در دوزخ بیابانی است بنام سقر كه ویژه متكبران است از زیادی گرمی خود به خدای متعال شكایت میكند و دستور میخواهد تا نفسی برآرد چون نفس كشد همه دوزخ را بسوزاند».
خلاصه اینكه مرض كبر از بزرگترین امراض روانی است و از اعظم رذائل اخلاقی است كه بسیاری از افراد خواص و عوام به آن مبتلایند.

غصه هایت را با «ق» بنویس

تا همچون قصه فراموش شوند...

 

جمعه 6 دی 1392  7:49 PM
تشکرات از این پست
muhammad_mahdi yarabyarabyarab hoseinh1990 omiddeymi1368 mghjkhhjiu
mina_k_h
mina_k_h
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 12298
محل سکونت : زمین

پاسخ به:هفته هفدهم:...( " دوری از صفت رذیله عجب و تکبر "). ...

درمان این بیماری:

بهترین راه درمان و علاج این بیماری، تواضع و فروتنی است چون حكماء و عرفا گویند هر دردی به ضدش درمان پذیرد. بنابر این ركوع و سجده خاضعانه و خاشعانه در مقابل عظمت و كبریائی خداوند و احساس ذلّت و خواری در برابر او میتواند به انسان این بینش و معرفت را ایجاد كند كه او موجود ناچیزی است.

علمای علم اخلاق گفته اند كه درمان و علاج كبر از دو راه میسّر است. علمی و عملی.

امّا راه علمی آن است كه نفس خود را بشناسد یعنی معرفت و شناخت به خود و خدای خود پیدا كند.

چون وقتی انسان خود و خدای خود را بشناسد به حقارت و ضعف و ناتوانی خود و عظمت و قدرت الهی پی خواهد برد و خواهد فهمید كه لحظه و آنی از خالق خود بینیاز نیست.

پس همه غرور و تكبر ناشی از جهل و حماقت اوست و انسان آگاه میداند كه از خاك ناچیز و آب گندیده خلق شده و چند صباحی در این دنیا زنده نخواهد بود. چنین انسانی هرگز فخر نمیفروشد و كبر به بازار عرضه نمیكند.

علی(علیه السلام) درباره اعجاب آفرینش انسان میفرماید:

اِعْجَبوا لهذا الانسان ینظر بشحم ویتكلّم بلحم ویَسْمَعُ بِعَظْم ویَتَنَفَّسُ مِنْ خَرم.

«برای آفرینش انسان به شگفت آئید كه با پیهی میبیند و با گوشتی سخن میگوید و با استخوانی میشنود و از شكافی (بینی) نفس میكشد.

این همه شگفتی را خالقش در او ایجاد كرده و اگر تأمل كند به عظمت خالق و به حقارت خود پی خواهد برد.

مرحوم نراقی از علما و فقهای بزرگ شیعه كه در علم اخلاق ید طولایی دارد در درمان علمی مرض غرور میفرمایند:

«ای انسان قدر و مقدار خود را بشناس، اوّل و آخر خود را درنظر گیر، اندرون خود را مشاهده كن، ای منی گندیده و ای مردار ناپسندیده. ای جوال نجاسات و ای مجمع كثافات، ای جانور متعفن و ای كرمك عفن ای عاجز بی دست و پا، ای به صد هزار احتیاج مبتلا تو كجا و تكبر كجا، شپشی خواب و آرامش را از تو میگیرد. جستن موشی تو را از جا میجهاند، لحظه گرسنگی تو را از پا در میآورد، در شب تاریك از سایه ات میترسی. پس در صدد معالجه این مرض بر آی و بدانكه از معالجه مخصوصه این مرض، تأمل و تفكر در مذمت تكبر و غرور و مدح تواضع است»

بنابر این اگر فرد در خویشتن خویش و در رفتار خود با دیگران تأمل نماید و بینش و معرفتی بدست آورد از كبر و غرور فاصله میگیرد.

وامّا راه عملی آن این است كه در مقابل خدا و خلق تواضع كند و رفتار بزرگان را الگو برای خویش قرار دهد.

ابو حامد محمد غزالی گوید: «به اعرابی كه در مقابل خدای پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) تكبر میكردند دستور رسید كه نماز بخوانید چون در نماز اسراری است كه یكی از اسرار آن تواضع و فروتنی است در حال قیام و ركوع و سجود، چون در عرب رسم بود كه خم شدن راننگ میدانستند و هرگاه تازیانه كسی از دستش میافتاد برای برداشتن آن خم نمیشد. و اگر بند كفشش پاره میشد برای بستن آن سرفرود نمیآورد. حكیم بن حزام گفت با پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) به این شرط بیعت كردم كه جز ایستاده سجده نكنم چون سجود نزد عرب نهایت خواری و پستی بود و به آن امر شدند تا غرورشان بشكند و كبرشان نابود گردد. پس كمال حقیقی در علم و عمل است»

خلاصه كلام در درمان این بلای اخلاقی این است كه یك جوان باید بداند كه در طول تاریخ بشریت در میان همه اقوام انسانی همیشه كاملترین و با فضیلتترین افراد، متواضعترین آنها و پستترین و فرومایهترین انسانها، مغرورترینشان بودهاند. و مجد و عزّت آدمی در تعبد و تسلیم پذیری او در مقابل معبود حقیقی است و تا كسی عبد خدا نگردد حرّیت پیدا نكند و تا حرّیت پیدا نكند كمال نیابد و تا كمال نیابد به سعادت واصل نشود و همه این مراتب جز با علم و معرفت به عظمت الهی و عجز و ناتوانی به خود میسّر نگردد. چنانچه خدای متعال به داود پیامبر(علیه السلام) وحی كرد:

«ای داود مرا بشناس و خودت را بشناس داود(علیه السلام) فكری كرد و گفت: تو را به یگانگی و قدرت و بقا شناختم و خود را به ضعف و عجز و فنا.

غصه هایت را با «ق» بنویس

تا همچون قصه فراموش شوند...

 

جمعه 6 دی 1392  7:51 PM
تشکرات از این پست
yarabyarabyarab hoseinh1990 omiddeymi1368 mghjkhhjiu
yarabyarabyarab
yarabyarabyarab
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : مرداد 1390 
تعداد پست ها : 3539
محل سکونت : قزوین

پاسخ به:هفته هفدهم:...( " دوری از صفت رذیله عجب و تکبر "). ...

ریا و غرور ریشه عبادت را می سوزانند

شورابه ای ز مرغزار عبادت عبور کرد

سر زیر بالهای سکوتش فرو سپرد

جاری نمود دست به دامان دشت سبز

ویروس خواب خوش به خیالات او سپرد

 

کم کم غبار شورگی از ساقه های گل

چون پیچکی ظریف ،به اطراف می خزید

می رفت و کم کمک سر گلها چو برگ بید

خم میشد و غروب می شد و بر خاک می خمید

 

از مرغزار سبز قنوت از همان غروب

چیزی نماندغیر خس و خارو باد و دود 

سر بر کشد هر ان به دل پاک و چشم خیس

ملح ریا و دود غرور و خیال سود

 

 

بازار عشق و حال به وقت دگر فکن

اهنگ این چمن دگر اهنگ اب نیست

مستی کن ای دل پژمرده با نماز

دیگر اثر ز دل پاک و اشک ناب نیست

 

 

منتظران مهدی آگاه باشید!  

 

 حسین را منتظرانش کشتند...

جمعه 6 دی 1392  8:05 PM
تشکرات از این پست
hoseinh1990 omiddeymi1368 mghjkhhjiu
yarabyarabyarab
yarabyarabyarab
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : مرداد 1390 
تعداد پست ها : 3539
محل سکونت : قزوین

پاسخ به:هفته هفدهم:...( " دوری از صفت رذیله عجب و تکبر "). ...

ريا و خودنمایی

يكي از صفات ناپسند كه از رابطه بد انسان با خدا حكايت مي كند ريا است. هر كاري كه به «ريا» آلوده شود، به همان نسبت انسان را از خدا دور خواهد كرد. مفهوم ريا : فعلي باشد كه با نيت خالص همراه نباشد و نظري غير از نظر الهي در كار باشد و هدف از انجام آن عمل نماياندن به غير مي باشد. ريا در اصطلاح فقهي و عرفاني : هر فعلي كه جهت خودنمايي انجام و خالص نباشد و نيت خالص در آن راهي نداشته باشد انواع ريا در قرآن هدف ريا كار محبوب كردن خود در پيش ديگران است. براي رسيدن به اين هدف يا عبادت را ابزار قرار مي دهد، يا عقيده اي را اظهار مي كند كه واقعيت ندارد و صورت سوم آن است كه با نشان دادن عمل اخلاقي، خود را صاحب فضيلت نشان دهد.

الف) ريا در اظهار عقيده ريا در عقيده به اين معناست كه انسان باوري را كه به آن معتقد نيست خود را به آن عقيده مند نشان دهد، يا عقيده باطلي را كه باور دارد از خود دور و نفي كند و اين نحو ريا از ساير انواع ديگر بدتر و عذابش سخت تر است. قرآن كريم، منافقان را در آيه1 منافقون صاحب اين نوع از ريا معرفي مي كند: «زماني كه آمدند، منافقان گفتند: شهادت مي دهيم همانا تو فرستاده خدايي و خدا مي داند، البته تو فرستاده اش هستي و خدا شهادت مي دهد كه منافقان دروغگو هستند. بنابراين صداقت و اخلاص در اعتقادات بسيار مهم است، به طوري كه خداوند متعال براي منافقان به دليل گفتن اشهد ان محمد رسول الله گناه مي نويسد.
ب) ريا در عمل   اگر انفاق اين عبادات مهم؛ آلوده به ريا و منت گردد، آن خاصيت معنوي خود را از دست مي دهد. بقره 264 : اي كساني كه ايمان آورده ايد! باطل نكنيد انفاق هاي خود را با منت گذاري و اذيت نمودن، مثل كسي كه مالش را به منظور نمايش به مردم انفاق مي كند و ايمان به خدا و روز قيامت نمي آورد؛ پس مثل او مانند قطعه سنگي است كه بر آن (قشر نازكي) خاك باشد (و بذرهايي در آن افشانده شود) و رگبار باران به آن برسد (و همه خاك ها و بذرها را بشويد) و آن را صاف (و خالي از خاك و بذر) رها كند. از كاري كه كرده اند چيزي به دست نمي آورند. نكته جالب اين است كه در پايان آيه سخن از كفار و عدم هدايت آنان را پيش كشيده و اين از اهميت نفي چنين معصيتي حكايت مي كند. بنابراين، همان گونه كه چنين كشاورزي از كشت خود بر اين قشر نازكي خاك سودي جز حسرت نمي برد، رياكار خسارت ديده نيز به غير از اندوه و پشيماني چيزي نصيبش نمي شود.
ج) ريا در سلوك و اخلاق اگر سالك به قدم حق و خالص سلوك حركت كرد و خداجو شد، حق تعالي او را دستگيري مي كند. در اين صورت، منيت از او مي افتد و خودنمايي از او دور مي گردد. اما كسي كه اخلاق حسنه خود و ملكات فاضله نفس را به رخ مردم بكشد، اين حركت به سوي نفس است نه خدا و با وجود خودبيني و خودخواهي در انسان، خداخواهي و خدابيني توهم و دروغ خواهد بود. رسول اكرم(ص) فرمود: برحذر باش از اينكه ديده شود بر تو نشانه هاي نيكوكاران و حال آنكه تو تهي باشي از آن، پس محشور خواهي شد با رياكاران.

منتظران مهدی آگاه باشید!  

 

 حسین را منتظرانش کشتند...

جمعه 6 دی 1392  8:08 PM
تشکرات از این پست
hoseinh1990 omiddeymi1368 mghjkhhjiu
yarabyarabyarab
yarabyarabyarab
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : مرداد 1390 
تعداد پست ها : 3539
محل سکونت : قزوین

پاسخ به:هفته هفدهم:...( " دوری از صفت رذیله عجب و تکبر "). ...

نشانه هاي رياكار انسان مؤمن در راه اصلاح نفس لازم است براي اطمينان از سلامت حركت خويش، اخلاص در عمل خود را همواره ارزيابي كند. امام علي(ع) مي فرمايد: ثلاث علامات للمرايي: ينشط اذاراي الناس و يكسل اذاكان وحده و يحب ان يحمد في جميع اموره. براي رياكننده سه علامت و نشانه است؛ وقتي مردم او را در حال عبادت مشاهده كنند شاد مي شوند، زماني كه در حال تنهايي عبادت مي كند كسل و بي حال است و دوست دارد در همه كارهايي كه انجام مي دهد ستايش شود. (اصول كافي، ج2، ص295) نكته قابل توجه اين است كه دوست داشتن خوش نامي در ميان مردم هيچ نفعي ندارد، بلكه آنچه سفارش شده اين است كه كار خوب را براي خوش نامي انجام ندهيم، بلكه براي خشنودي خدا و قرب الهي بكوشيم و اگر نتيجه آن نام نيك براي ما شد چه نيكوست.
درمان ريا بيماري اخلاقي ريا، هم از ضعف شخصيتي رياكار خبر مي دهد و هم از كمبود ايمان او به خدا. از اين رو با كارهاي خير به جاي تقرب به خدا از او دورتر مي شود. چنين فردي براي جلوگيري از تباه شدن آخرت خود بايد از گذشته خويش توبه نموده و خود را اصلاح كند. بهترين عامل براي پيمودن اين راه، توجه به اين بيماري اخلاقي و شناخت آن و نيز داشتن اين واقعيت است كه كار براي غير خدا پايدار نخواهد بود و چاره ساز نيست.

پرهيز از ريا و خودنمايي بخشي از مواعظ و نصايح پيامبر اکرم (ص) به ابوذر غفاري:‏ ‏"يا اباذر اتق الله و لاتر الناس انک تخشي الله فيکرموک و قلبک فاجر؛ اي ابوذر، از خداوند بترس و به مردم چنان وانمود نکن که از خداوند مي‌ترسي تا تو را گرامي دارند، در صورتي که دل تو در انديشه گناه است". پيامبر(ص) در اين فراز ابوذر را از ريا و خودنمايي پرهيز مي‌دهند. حقيقت ريا اين است که انسان ظاهر خود را بهتر از باطن خويش جلوه دهد و آنچه را نشان مي‌‌دهد بر خلاف باطن او باشد. ريا در روايات شرک خفي به شمار مي‌آيد و رياکار را مشرک مي‌نامند.

از جمله الطاف بزرگ خداوند پرده پوشي گناهان و عيوب انسان است، تا آنجا که يکي از نامهاي معروف خداوند "ستارالعيوب" مي‌باشد. به واقع اگر زشتي‌هاي مردم فاش مي‌گرديد و آنها به عيبهاي يکديگر پي مي‌بردند، ديگر براي آنها زندگي ناگوار بود. از اين جهت پرده‌پوشي خداوند نعمتي است بزرگ که شکر آن واجب است. علي (ع) مي‌فرمايند: "لو تکاشفتم ما تدافنتم؛ اگر به اسرار نهان يکديگر پي مي‌برديد، همديگر را به خاک نمي‌سپرديد". همان‌گونه که خداوند خود بر گناهان مؤمن پرده مي‌کشد، به ديگران نيز اجازه نمي‌دهد گناهانشان را فاش سازند، نه خود آبروي مؤمن را مي‌برد و نه اجازه مي‌دهد مؤمن آبروي خود را ببرد. بنابراين انسان حق ندارد گناهش را براي ديگران ذکر کند. در روايتي آمده است که خداوند به مؤمن اجازه نداده است خود را ذليل و خوار گرداند، بالطبع هيچ ذلتي بالاتر از گناه کردن و فسق نيست، از اين جهت تا مؤمن گناهي کرد، خداوند پرده روي آن مي‌کشد و به او نيز اجازه نمي‌دهد پرده از آن برگيرد و به او فرصت مي‌دهد تا توبه کند. البته اين يک قانون کلي نيست، زيرا گاهي خداوند متعال بر اساس حکمت خويش ‌و براي تنبيه افراد، اندکي از گناهان آنان را فاش مي‌کند و پرده از اسرار آنها برمي‌دارد. برملا ساختن اسرار، خود وسيله‌اي است براي تربيت آنان. يعني هنگامي که هر چه به انسان هشدار مي‌دهند و او را بر اعمال زشت خويش بيم مي‌دهند، متنبه نمي‌شود در اين صورت بهترين راه، براي تربيت و بيداري او، اين است که اندکي از آبروي او را بريزند، تا جلوي مفاسدش گرفته شود.

البته اين امري است تکويني و مربوط به خداوند و تدبير اوست و ديگري حق ندارد، به بهانه تربيت ديگران، آبروي آنان را بريزد. بنابراين از نظر اسلام، کسي مجاز نيست که آبروي خود و يا آبروي ديگران را بريزد؛ حفظ و کتمان عيوب خود و ديگران از وظايف همه مؤمنان است. گاهي عقوبت افشاي گناه از عقوبت خود گناه بيشتر است و افشاي گناهان خود از مصاديق بارز اشاعه فساد به‌شمار مي‌رود: "ان الذين يحبون ان تشيع الفاحشه في الذين آمنوا لهم عذاب اليم في الدنيا و الاخره والله يعلم و انتم لا تعلمون؛ آنان که دوست مي‌دارند که در بين اهل ايمان کار منکري را افشاء سازند، در دنيا و آخرت به عذاب دردناک گرفتار مي‌آيند و خداوند آنچه را شما نمي‌دانيد، مي‌داند."(نور:19).در مقابل افشاي گناهان، رياکاري و ظاهرسازي نيز کاري زشت و ناپسند است. اينکه انسان سعي کند خود را بهتر از آنکه هست نشان دهد، با اينکه اهل گناه و معصيت است وانمود کند اهل تقوا، ايمان و ترس از خداوند و راز و نياز است، تا مردم به ديده احترام به او بنگرند. نقل شده که رسول اکرم‌(ص) در توضيح آيه: "فمن کان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملا صالحا و لا يشرک بعباده ربه احدا"(کهف:110) فرمودند: "من صلي صلوه يرائي بها فقد اشرک و من صام صوما يرائي فقد اشرک؛ کسي که براي خودنمايي و ريا نماز بخواند و روزه بگيرد، شرک ورزيده است بحارالانوار، ج84، ص 248).

باطن وحشتناك «ريا» ظاهر زيبا و باطن زشت
يكي از علل ناله و فغان حضرات معصومين(ع)، اولياء خدا، ابرار، اخيار، مردان الهي و انسان هاي ضمير پاك، اين است كه نكند عمل آنها براي غير خدا هم باشد. آنها به قدري در اين راه وسواس به خرج مي دهند كه از تعريف و تمجيد و اعمال بسيار خوب خودشان وحشت دارند. نگرانند كه ولو به لحظه اي عمل آنها، عندالله تبارك و تعالي و نزد ملائكه الهي، بوي ريا بدهد. در مقابل آنچه كه راجع به مخلصين عالم مي باشد، ريا است. ريا به معناي رؤيت عمل و به رخ كشاندن عمل، براي غير از خدا است. اولياء الهي از تعريف و تمجيد وحشت دارند، مي ترسند نكند عملي را كه انجام داده اند باعث ريا شود و مي ترسند از اينكه ظاهر آنها عندالله خوب است، اما باطن آن ها عندالله تبارك و تعالي، يك باطن خبيث باشد. لذا دائم در اضطرابند از اينكه نكند عمل آنها ولو به لحظه اي بوي غير خدا بدهد. اين حال خاص اولياء خداست. در باطن و خلوتگاه آنها غوغايي است. وقتي آنها به خلوتگاه رفتند، چنان با پروردگارشان به نجوا مي پردازند.
ظاهر اهل ريا مولي الموالي(ع) مي فرمايند: «المرائي ظاهره جميل و باطنه عليل»(2) آن كه اهل ريا شد،ظاهرش زيباست اما واي چه باطن مريضي دارد. . اولياء خدا مي گويند؛ مثال ريا همان بيماري خوره است كه به جان انسان مي افتد و او را آرام آرام مي برد، يك موقعي مي بيند ديگر روح طيب، پاك و الهي ندارد و خباثت وجودش را گرفته است. اولياء از اين مي ترسند. آن عملي كه بيشتر از همه روح را بيمار مي كند و بيماري اش هم محسوس نيست، ريا است.  شخص رياكار خودش هم خبر ندارد، ظاهرش ظاهر خوبي است، اما وامصيبت كه باطن به خرابي رفته است. لذا اولياء خدا مي ترسند. اين كه همه دنبال عمل براي خدا هستند، به خاطر اين است.
ارواح معذب گروهی كه بيشتر از ساير گناهكاران فرياد مي زدند و ناله مي كنند و اظهار عجز مي كنند و عاجزانه از پروردگار عالم مي خواهند كه آنها را برگردانند اما خطاب پروردگار عالم اين است: كلا(مؤمنون 100)، آنهايي بودند كه اهل ريا بودند. اهل ريا درمقابل مخلصين هستند؛ چون ريا روح را به فرمايش مولي الموالي (3) عليل مي كند، انسان را ذليل و خوار مي كند. لذا انسان بايد خيلي مواظب باشد.

رياي خفيه اولياء و خصيصين ما هيچ يك از نمازهاي شب و اعمال خودشان، حتي واجبات خودشان را حساب نمي كنند. مي ترسند. اي بسا رياي خفيه اين باشد كه در درون خودت، سير اعمال خودت را داشته باشي. به هيچ كس هم نگويي، اما همين كه در ذهنت بگذرد من فلان كار را كردم، همين عامل براي ريا مي شود؛ چون اين رياي خفيه در درون، يك موقعي رياي بيروني مي شود؛ چون ريا رؤيت عمل است، رؤيت عمل براي خودت هم نبايد باشد. مگر در باب اخلاص نيست كه اگر عمل براي خدا است، مگر مي شود انسان در درون خودش آن عمل را مرور كند و لذت ببرد كه من اين عمل را انجام دادم ولو به كسي هم نگويد! اگر براي خداست، ديگر ديده نمي شود، اوج گرفت، پرواز كرد، رفت به سوي پروردگار عالم. رياي خفيه اين است كه انسان در درون خودش عمل را تكرار كند. اما اگر آن عمل نيك كه انجام دادي، ديگر در ذهنت نيامد، معلوم مي شود خالص و براي خدا بوده و خدا آن را خريده است.
راهكار نجات از ريا اولياء الهي مي فرمايند: اگر مي خواهيد از ريا در امان باشيد، عمل خيري را كه انجام داديد حتي در ذهنتان هم تكرار نكنيد؛ يعني بگوييد لطف خدا بود، محبت خدا بود؛ چون اگر بيش از حد كيف كرديد؛ يك بار، دو بار، سه بار، معلوم مي شود اين لذت از آن عمل براي شما، در حقيقت عمل براي خدا را از بين مي برد. چون ريا يعني رؤيت عمل و اولين رؤيت عمل، در ذهن خود انسان است..
ذكري براي دوري از ريا يكي از اذكاري كه عموميت هم دارد و همه مي توانيم بگوييم ذكر «اعوذبالله من الشيطان اللعين الرجيم» يا همان «اعوذبالله السميع العليم من همزات الشياطين و اعوذ بالله ان يحضرون ان الله هوالسميع العليم» است. همزات يعني طوري وسوسه مي كند كه انسان نمي فهمد دارد ريا مي كند «و اعوذ بالله أن يحضرون» به خدا پناه مي برم از اين كه اين شياطين بر من و بر مجلسم حاضر شوند «ان الله هوالسميع العليم» خدا مي شنود و آگاه است.

منتظران مهدی آگاه باشید!  

 

 حسین را منتظرانش کشتند...

جمعه 6 دی 1392  8:09 PM
تشکرات از این پست
hoseinh1990 omiddeymi1368 mghjkhhjiu
yarabyarabyarab
yarabyarabyarab
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : مرداد 1390 
تعداد پست ها : 3539
محل سکونت : قزوین

پاسخ به:هفته هفدهم:...( " دوری از صفت رذیله عجب و تکبر "). ...

وسوسه ريا در عبادت!
پيامبر اكرم(ص) مي فرمايند: گاهي شيطان ملعون در عبادت مي آيد، وسوسه مي كند و برعكس عمل مي كند. مثلا انسان يك نماز با توجه مي خواند، به او مي گويد: ببين عزيزم! تو داري ريا مي كني. ريا يعني آن چيزي كه براي غيرخدا باشد. درست است لفظ ريا از رؤيت است، اما اگر براي خداست، عالم و آدم ببينند براي انسان مهم نيست. اگر هيچ كسي هم متوجه نشود، برايش مهم نيست. در باب ريا انسان بايد اين را مدنظر بگيرد، ببيند جدي دارد براي خدا انجام مي دهد يا خير. اگر براي خداست، همه عالم بفهمند، مهم نيست، هيچ تغييري هم نمي كند، هماني است كه بود و به تعبيري اگر اقبال عمومي هم به او شد، همان است كه هست.
پيامبر عظيم الشأن(ص) فرمودند: موقعي كه به عبادت مشغول مي شوي، نمازي مي خواني «و هو في صلاته»، شيطان مي آيد، مي گويد: «انك مراء»، ببين تو داري ريا مي كني! اصلا «الوسواس الخناس» (سوره ناس/6) همين است براي هر كس به طريق خودش مي آيد. آن جواني را كه خداي ناكرده هرزه است، از طريق گناه وسوسه مي كند. آن را كه اهل عبادت است، از طريق عبادت وسوسه مي كند. يك موقع يك كاري مي كند ريا كند، يك موقعي هم اهل ريا نيست، يك كاري مي كند كه عبادت نكند، با عنوان ريا! به سراغ او مي آيد و مي گويد: تو ريا مي كني. پس انسان مؤمن نه اهل رياست و نه اجازه مي دهد شيطان ملعون او را وسوسه ريا كند. لذا پيامبر مي فرمايند: كارت را برعكس كن. اگر مشغول به كاري براي آخرت هستي، آن را طولاني كن، يك تو دهني محكم به شيطان بزن. بگو: مي خواهي از طريق وسوسه، من را از عبادت دور كني؟! غلط كردي! اجازه نمي دهم. پيغمبر(ص) مي فرمايند: به شرط اين كه وضعش را به هم نزند، طولاني اش كند. عبادتي كه مشغول هست را با تضرع، خضوع و ناله بيشتر انجام دهد؛ چون شيطان ملعون با وسوسه جلوي او آمد.
از وجود نازنين مرد الهي، آيت الله بهاءالديني سؤال كردند: از كجا بفهميم كه كدام عمل رياست و كدام وسوسه شيطان است؟ ايشان جمله زيبايي فرمودند. اين جمله راه گشاست. فرمودند: اگر كسي نيت كند كه خدايا مي خواهم خودم را به تو بسپارم، من خودم نمي توانم، كاري از من برنمي آيد، پروردگار عالم هم محافظ او مي شود. افوض امري الي الله، به خدا تفويض امر كند، «ان الله بصير بالعباد»، وقتي پروردگار عالم مي بيند بنده اش مضطر شده و مي گويد: خدا! من مي خواهم عبادتم براي تو باشد ولي نمي دانم كجايش رياست و كجاش وسوسه شيطان است كه به من دارد مي گويد رياست، من ماندم، او را رها نمي كند. مي فرمايند: توكل به خدا كن، تفويض امر به خدا كن، بگو: خدايا مي خواهم جدي بنده صالح تو باشم. مگر مي شود كسي از پروردگار عالم بخواهد كه مي خواهم بنده تو باشم و حضرت حق او را رها كند؟! هيهات! منتها جدي و از عمق وجود بخواهد كه حتما پروردگار عالم او را كنترل كند. آنوقت ببين چه حالي پيش مي آيد.

نشانه هاي رياكاران
محمد (ص) مي فرمايند: و أما علامه المرائي فاربعه (4) يحرص في العمل لله اذا كان عنده أحد و يكسل اذا كان وحده، اولين نشانه اينكه در حضور افراد، در حضور ديگران، خود را حريص به عمل در راه خدا نشان مي دهد، دعايش، چه دعايي! نمازش، چه نمازي! عبادتش، چه عبادتي! اعلان حمايت از دينش، چه حمايتي! جلوي ديگران خود را بر طاعت الهي حريص مي داند. اما دوم و يكسل اذا كان وحده، اما موقعي كه تنها مي شود كسل است. قرآن كريم يكي از نشانه هاي منافقين را هم همين مي داند كه منافقين وقتي در خلوت هستند، كساني اند كه كسل در عمل و عبادت هستند، حال عبادت ندارند، نمازشان را نمي خوانند، نماز خوب نمي خوانند، دعايشان ديگر دعا نيست، در حالي كه اولياء الهي در خلوت غوغايند، آنچه كه در جلوت است، چندين برابرش در خلوت است. آنچه كه در جلوت هستند، چندين برابرش در خلوت!
و سوم: و يحرص في كل أمره علي المحمده، هر كاري كه در آن ستايش باشد شيفته آن مي شود. بگويند: به به! فلاني را ببين!از او تقدير كنند! از او تشكر كنند! اسمش را بياورند! اما اگر يك بار اسمش را اعلان نكنند، مكدر مي شود، من بودم زحمت كشيدم، من بودم براي انقلاب چه كردم، دائم من من مي كند! نشانه هاي رياكار اين است: عملي را كه براي آن حريص است، عملي است كه در آن حمد و ستايش باشد. اگر اين بود، تمام است. چهارم: و يحسن سمعته بجهده، كه اين هم يكي از گرفتاري هاست كه عملش را ظاهرسازي مي كند. يعني در ظاهرسازي تلاش زياد مي كند كه ظاهر خوبي نشان دهد. اولياء ما باطنشان هزار برابر از ظاهر بهتر است.

منتظران مهدی آگاه باشید!  

 

 حسین را منتظرانش کشتند...

جمعه 6 دی 1392  8:10 PM
تشکرات از این پست
hoseinh1990 omiddeymi1368 mghjkhhjiu
yarabyarabyarab
yarabyarabyarab
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : مرداد 1390 
تعداد پست ها : 3539
محل سکونت : قزوین

پاسخ به:هفته هفدهم:...( " دوری از صفت رذیله عجب و تکبر "). ...

يك راه زيبا براي مبتلا نشدن به ريا
اولياء خدا مي گويند: ياد بياوريد كه فقط دوست خوب شما خود خدا و حضرات معصومين(ع) و بندگان مقرب حضرت حق هستند و ياد بياوريد هرچه دوست در دنيا داريد، يك روزي از آنها جدا مي شويد. مي آيند، تا دم مرگ با تو هستند يا تا لب قبر با تو هستند اما ديگر دوستان جدا مي شوند. كو همسر باوفا؟ رفت. مي گويند: اگر مي خواهيد مبتلاي به ريا نشويد يا بياوريد آنهايي كه مي خواهيد برايشان اين عمل را انجام بدهيد، يك روزي از شما جدا مي شوند. تمام شد. پس عمل را براي كسي انجام بدهيم كه جدا كه نمي شويم، هيچ، بلكه مي خواهيم پيشش برويم انالله و اناليه راجعون (بقره 165). اگر اين را انسان دائم ياد بياوريد، بداند رفقا مي روند، دوستان تمام شد، همسر تمام شد، فاميل تمام شد.
كسي كه دائم بداند هيچ كسي ديگر برايش نمي ماند، ديگر چه زماني ريا مي كند؟ چه زماني عمل براي غير او انجام مي دهد؟! اين را امتحان كنيد، خيلي نسخه قشنگي است. نسخه هايي دادند اما به نظر من زيباترين نسخه اي كه اولياء خدا از جمله آن مرد الهي و عظيم الشأن، شيخ مفيد عزيز دادند، اين است. به محضر مباركشان عرضه داشتند: آقاجان! عزيز دل امام زمان! چه كنيم كه مبتلاي به ريا نشويم؟ فرمودند: هميشه بايد بداني تنها مي شوي. كسي كه تنها مي شود كجا ديگر عملش را براي ديگران انجام ميدهد؟! اگر از الان بدانيم از هم جدا مي شويم،  اگر اين را دائم به خودش تذكار دهد، به نظر من بهترين نسخه است، عجيب اين نسخه اثرگذار است. مي فهمم بايد براي كسي عملي را انجام بدهم كه بدانم هميشه با من است اما نمي بينم.

يادآوري وانفساي محشر و جالب اين است يك نسخه ديگري هم دادند، گفتند: قيامت را ياد آوريد كه هر كس مشغول به خود است. فرداي قيامت كسي، كسي را نمي بيند. هر كس به حالش خودش است. همه مي ترسند، در چنين وانفسايي. آيا مي ارزد انسان عملش را براي اين مردم انجام دهد؟
لذت عمل براي خدا  آيت الله قاضي آن عارف عظيم الشأن، شاگرد مرد الهي آيت الله ملاحسينقلي همداني به نقل از ايشان فرمودند: اگر يك مقدار پرده بالا زده شود ببيني در عمل براي خدا چه ثوابي برايتان نهاده اند، چه خبر است را خبر نداريد. گفتند: اگر اين پرده يك مقدار بالا برود از شوق، جان به جان آفرين تسليم مي كنيم. زنده نمي مانيم! چه خبر است چه اجري، چه مزدي، چه مي دهند؟! آيا ارزش دارد اين عمل براي خدا را انسان با عمل براي مردم معامله كند و بفروشد؟ آن هم با صورت بكشند و انسان خوار و ذليل به جهنم وارد شود؟ عمل براي خدا اين است عمل براي خدا دنيايت را نوراني مي كند عمل براي خدا آخرتت را نوراني تر از دنيايت مي كند. عمل براي خدا عزت آور است. در دنيا و آخرت عمل براي ديگران ارزشي ندارد. چون ديگران كه در قبر نيستند. تنهاييم. ديگران رفيق نيمه راهند، رفيق تا قبرند.

منتظران مهدی آگاه باشید!  

 

 حسین را منتظرانش کشتند...

جمعه 6 دی 1392  8:11 PM
تشکرات از این پست
hoseinh1990 omiddeymi1368 mghjkhhjiu
yarabyarabyarab
yarabyarabyarab
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : مرداد 1390 
تعداد پست ها : 3539
محل سکونت : قزوین

پاسخ به:هفته هفدهم:...( " دوری از صفت رذیله عجب و تکبر "). ...


تفاوت عجب و تكبر دو مفهوم عجب و تكبر شباهت معنايي با هم دارند تفاوت ظريفي بين آن دو وجود دارد؛ عجب آن است كه انسان بدون مقايسه خود با ديگران براي خويش مقام و رتبه و برتري قايل باشد؛ اما كبر آن است كه در مقايسه خويش با ديگران براي خود، بزرگي قايل باشد، بدون اينكه آن را اظهار كند. البته اگر اين صفت را اظهار كرد، مثل اينكه در زمان ورود به مجلسي به سبب خود برتربيني بكوشد درصدر مجلس نشيند، آن را تكبر مي گويند. ملااحمد نراقي در كتاب معراج السعاده در تفاوت عجب و تكبر مي نويسد: «فرق عجب با كبر آن است كه متكبر خود را بالاتر از غير بداند و مرتبه خود را بيشتر شمارد و در عجب پاي غيري در ميان نيست بلكه معجب آن است كه به خود ببالد و از خود شاد باشد و خود را شخصي بداند و منعم را فراموش كند.

منتظران مهدی آگاه باشید!  

 

 حسین را منتظرانش کشتند...

جمعه 6 دی 1392  8:13 PM
تشکرات از این پست
hoseinh1990 omiddeymi1368 mghjkhhjiu
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:هفته هفدهم:...( " دوری از صفت رذیله عجب و تکبر "). ...

عجب و کبر صفاتی هستند که مفهوم و ریشه مشترکی دارند و هر دوی آنها در خودبزرگ بینی و غرور به خود مشترک هستند، اما فرق میان آنها این است که: کبر به این معنا است که شخص، خود را بالاتر از دیگران بداند، ولى در عجب، پاى کس دیگری در میان نیست؛ بلکه معجِب؛ (شخصی که دچار عجب شده)، کسی است که به خود ببالد و از خود راضی باشد و خود را کسی بداند. کبر ثمره عجب است؛ زیرا که عجب خودپسندى است و کبر بزرگى کردن بر دیگران و خود را برتر از دیگران دانستن است. خودخواهی و علاقه زیاد به خود باعث می شود که وقتی انسان در خود کمالى دید، حالت خودپسندی و سروری به او دست دهد که به آن حالت «عجب» می‌گویند، و وقتی در اثر همین خودپسندی و حب نفس، دیگران را فاقد آن کمال گمان کند، حالت دیگرى به او دست می‌دهد که عبارت است از: خود را برتر دیدن، که به آن «کبر» می‌گویند. تمام این‌ها در باطن است، ولی اثر آن در ظاهر، چه در ظاهر بدن و چه در عمل و گفتار، «تکبر» است.

امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: «حواریون به عیسی بن مریم (علیهما السلام) عرض کردند: ای معلم خیر و نیکی! به ما بیاموزید که کدام چیز سخت‌تر است؟ فرمود: سخت‌ترین چیزها خشم خدای عزوجل است، عرض کردند: به چه چیزی خشم خدا نگهداری می‌شود؟ فرمود: به این‌که شما خشمگین می شوید، عرض کردند: مبدأ خشم چیست؟ فرمود تکبر و جباری و حقیر شمردن مردم».(1)

(1). صدوق‏، محمد بن علی، خصال‏، ج ۱، ص ۶ 

 

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

جمعه 6 دی 1392  8:21 PM
تشکرات از این پست
hoseinh1990 yarabyarabyarab omiddeymi1368 mghjkhhjiu
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:هفته هفدهم:...( " دوری از صفت رذیله عجب و تکبر "). ...

ناپسندی عجب

 لغت شناسان عُجب را خویشتن بینی، غرور و... تعریف کرده اند. بنابر تعریف(فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی - فارسی، ج 2، ذیل واژه عجب)

 علمای اخلاق، عجب یعنی انسان عمل خود را بزرگ بشمرد و فراوان بداند و به سبب آن، شادمان شده، با خدای خود ناز کند تا آنجا که خود را از حد تقصیر بیرون ببیند. قرآن کریم با تعابیری از قبیل تزیین عمل، خودستایی، گمان به خوب عمل(بحارالانوار (بیروت)، ج 69، ص 306، با اندکی تصرف و ر.ک: چهل حدیث، امام خمینی رحمهم الله مرکز نشر فرهنگی رجاء، چاپ اول، 1386، ص 51؛ معراج السعادة، ملامحمد نراقی، سازمان انتشارات جاویدان، بی تا، ص 184)

 کردن و... از زشتی خصلت عُجب پرده برداشته است:

 أَفَمَن زُینَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً. (فاطر: 8)

 آیا کسی که عمل بدش برای او آراسته شده و آن را خوب و زیبا می بیند [همانند کسی است که واقع را آن چنانکه هست می یابد]؟

 الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَهُمْ یحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یحْسِنُونَ صُنْعاً. (کهف: 104)

 آنها که تلاشهایشان در زندگی گم (و نابود) شده؛ با این حال، می پندارند کار نیک انجام می دهند!

 أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ یزَکونَ أَنْفُسَهُم بَلِ اللّهُ یزَکی مَن یشَاءُ وَلاَ یظْلَمُونَ فَتِیلاً. (نساء: 49)

 آیا ندیدی کسانی را که خودستایی می کنند؟! [این خودستایی ها، بی ارزش است] بلکه خدا هر کس را بخواهد، ستایش می کند؛ و کم ترین ستمی به آنها نخواهد شد.

 در روایات نیز از صفت ناپسند عجب نکوهش شده است، از جمله:

 امام علی علیه السلام:

 اَلعُجبُ آفة الشرف.(میزان الحکمة، باب العجب، و ر.ک: بحارالانوار، ج 69، باب اعجاب المرء بنفسه)

 خودپسندی، آفتِ شرافت و بزرگی است.

 مَن اُعجِبَ بِفِعْلِهِ اُصیبَ بِعَقْلِهِ.(همان، ص 3448)

 هر کس به کردار خود مغرور شود، خودش آسیب بیند.

 امام صادق علیه السلام:

 هر کس خودپسند باشد، نابود شود و هر کس خودرای باشد نابود شود. عیسی پسر مریم علیه السلام فرمود: من بیماران را مداوا کردم و به اذن خداوند شفایشان دادم. کور مادرزاد و پیس را به اذن خداوند بهبود بخشیدم، [درد] مردگان را درمان و به اذن خدا زنده شان کدرم و در صدد معالجه احمق برآمدم اما نتوانستم او را اصلاح کنم. عرض شد: ای روح اللَّه، احمق کیست؟ فرمود: خودرای خود پسند. کسی که همه فضایل را برای خودش قائل است و عیبی در خود نمی بیند و هر چه حق و حقوق است برای خودش می داند و برای دیگران نسبت به خود حقی قائل نیست. این همان احمقی است که برای درمان او راه و چاره ای وجود ندارد.(میزان الحکمه، ص 3448)

 منشأ رذیله خودپسندی در انسان »حب نفس« است. انسان به دلیل محبت به خویش، کارهای کوچک خود را بزرگ می بیند و خود را در برابر انجام دادن اعمال کوچک مستحق ثنا و ستایش می داند. روایات فراوانی ما را از خودپسندی و رضایت از خویشتن پرهیز داده اند:

 امام علی علیه السلام:

 شَرُ الاُمُورِ الرِّضا عَنِ النَفسِ.(همان، ص 3453 - 3454)

 بدترین کار از خود راضی بودن است.

 و نیز می فرماید:

 رِضاک عَن نَفسِک مِن فَسادِ عَقلِک.(همان، ص 3458 - 3459)

 از خود راضی بودنت برخاسته از تباهی خرد توست.

 روایات، پیش گیری و درمان این بیماری مزمن را در خودشناسی، خداشناسی و معادباوری دانسته اند.(همان)

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

جمعه 6 دی 1392  8:23 PM
تشکرات از این پست
hoseinh1990 hashmtjdd yarabyarabyarab omiddeymi1368 mghjkhhjiu
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:هفته هفدهم:...( " دوری از صفت رذیله عجب و تکبر "). ...

 ناپسندی تکبر

 واژه های کبر، تکبر و استکبار در قرآن مجید برای بیان صفت ناپسند تکبّر به کار رفته اند. این واژه ها در معنا بسیار به هم نزدیکند. انسانی که صفت کبر دارد، خود را از دیگران بالامرتبه و بزرگ تر و قابل احترام تر می داند و از دیگران متوقع است که به او احترام بگذارند و در خدمت او بر پای ایستند و منتظر شنیدن اوامر او باشند. البته انسان ها به دلیل داشتن علم و دانش، فن و هنر، قدرت، بر دیگران برتری پیدا می کنند و بر مردم است که احترامِ بزرگان از جمله عالمان دین، سادات، هنرمندان، رزمندگان، جانبازان و دانشمندان را مراعات دارند. اما در مقابل، این افراد چون آنچه دارند، از خداوند قادر مطلق و علیم دارند، نباید به خود بنازند و با فخر و تکبّر بر زمین راه روند و یا به مردم نگاه کنند. تواضع آنان در عین علم و دانایی و قدرت، بر ارزش آنان می افزاید.

 تکبّر تنها پسندیده و شایسته خدا است. چرا که او قادر مطلق و عالم مطلق و مالک مطلق هستی است و سراسر عدل و نیکی و رحمانیت است و آیاتی نیز بدان دلالت دارند از جمله:

 هُوَ اللَّهُ الَّذِی لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ... الْجَبَّارُ الْمُتَکبِّرُ. (حشر: 23)

 اما تکبر همواره در بین آدمیان مذموم و نکوهش شده است. تکبر در این معنا، بزرگی کردن با تکلّف و زحمت است. در این حالت انسان بیش از شخصیت خود، بزرگی را می طلبد و از دیگران می خواهد بزرگش بدانند و بدارند.

 روایات بی شماری نقاب از رخساره ناپسند تکبّر برداشته اند که به دو روایت شریف اشاره می کنیم. در روایت نخست، پیامبراعظم صلی الله وعلیه وآله مردمان را از کبر حذر می دارد و آن را عامل گمراهی شیطان برمی شمرد:

 اِیاکم وَ الکبرَ فَاِنَّ اِبلیسَ حَمَلَهُ الکبرُ عَلی اَن لایسجُدَ لآدَمَ.(میزان الحکمه (مترجم)، ص 5074)

 از تکبر دوری کنید، زیرا همانا تکبر ابلیس را واداشت که به آدم سجده نکند.

 در روایت بعد، امام علی علیه السلام می فرماید که ابلیس، کبر را دامِ مؤمنان قرار می دهد و همانا کبر، بزرگ ترین گناه است:

 اِیاک وَ الکبرَ فَاِنَّهُ اَعظَمُ الذّنُوبِ وَ الأَمُ العیوب وَ هُوَ حِلیةَ اِبلیسَ.(همان)

 زنهار از تکبر، که آن بزرگ ترین گناه و نکوهیده ترین عیب ها و زیور ابلیس است!

 در روایتی دیگر، امام صادق علیه السلام به نقل از پیامبر اکرم صلی الله وعلیه وآله بیش ترین و بزرگ ترین تکبر را نادانی کردن در برابر حق و بدگویی از اهل حق و راستی دانسته اند، که هر کس چنین کند، با خداوند به ستیز برخاسته است.(همان، ص 5080)

 امام صادق علیه السلام در جمعی فرمودند: »هر کس بر این باور باشد که از دیگران برتر است، در شمار مستکبران است« یکی از حاضران پرسید: اگر گنهکاری را ببیند و به سبب بی گناهی و پاکدامنی خویش، خود را از او بدتر بداند چه؟ فرمود: هیهات! هیهات! چه بسا که او آمرزیده شود، اما تو را برای حسابرسی نگه دارند. مگر داستان جادوگران موسی علیه السلام را نخوانده ای [که سرانجامشان به توبه و نجات منجر شد]؟(همان، ص 5082)

 همچنین آن امام بزرگوار، درباره حدّ کبر می فرمایند: [کم ترین حدّ کبر آن است که] انسان جامه زیبایی بپوشد و به خودش نگاهی کند و دوست داشته باشد مردم او را در آن لباس ببینند. سپس حضرت آیه »بل الانسان علی نفسه بصیره« را خواندند.(همان)

 ناپسندی رذیلت تکبر تا بدانجاست که قرآن کریم در 58 آیه از متکبران نکوهش نموده است! و روایات فراوانی نیز از پلیدی و زشتی این خصلت سخن گفته اند. پیامبرصلی الله وعلیه وآله فرمود:

 أَمقَتُ النّاسِ المُتِکبِّرُ.(همان، ص 5084)

 منفورتین مردم شخص متکبر است.

 و فرمود:

 اِنَّ اَبْعَدَکم یومَ القِیامةِ مِنّی الثَر ثارُونَ و هم المُستَکبِرُونَ.(همان)

 روز قیامت دورترین شما از من پرگویان یعنی همان مستکبرها هستند.

 امّا ریشه صفت ناپسند تکبر در انسان، همانا احساس حقارت و خودکم تربینی است. امام علی علیه السلام فرمود:

 ما تَکبَّرَ اِلّا وَضیعٌ.(همان، ص 5088)

 تکبر نورزد مگر انسان پست.

 امام صادق علیه السلام نیز می فرماید:

 ما مِنْ رَجلٌ تَکبَّرَ اَو تَحَجَّرَ اِلّا وَجَدَها فی نَفسِهِ.(همان، ص 5086)

 هیچ کس تکبر یا گردن فرازی نکرد مگر به سبب احساس خواری ای که در خود یافت.

 درمان این مرض مزمن خداشناسی، عبادت خداوند به ویژه نماز و تواضع نسبت به خالق و مخلوق است. چرا که تواضع در برابر خالق هستی، به انسان(ر.ک: میزان الحکمه، ص 5088 - 5089)

 عزت و شخصیت می بخشد و نماز خالصانه در برابر معبود، به اعتماد به نفس می انجامد؛ و آن کس که با هستی مطلق و قدرت و عزّت و زیبایی مطلق ارتباط می یابد، دیگر نیازی به خودنمایی و تکبر و فخر در برابر مردمان و مخلوقان ضعیف پیدا نمی کند.

 وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ. (منافقون: 8)

 سرچشمه عزت ها و بلندی ها و افتخارها، نزد خداست و باید از آن چشمه، عزت و افتخار طلبید، نه از متاع قلیل و نابودشدنی دنیا:

 مَن کانَ یرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً. (فاطر: 10)

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

جمعه 6 دی 1392  8:25 PM
تشکرات از این پست
hoseinh1990 yarabyarabyarab omiddeymi1368 mghjkhhjiu
دسترسی سریع به انجمن ها