شبنم قلیخانی سال گذشته به دلایل خانوادگی به استرالیا سفر کرد، او آنجا تحصیل کرد و از سینما دور نبود. قلیخانی پس از مدتی برای تعطیلات به ایران بازگشته است و در این زمان قصد تجربه جدیدی را ندارد، اما به گفته خودش از اینکه یک فیلم در جشنواره دارد و سریال «سرزمین کهن» با بازی او پخش میشود، خوشحال است.
مدتی از ایران دور بودید، این مدت چطور گذشت؟
دلیل رفتنم کار همسرم بود، اما در آنجا تصمیم گرفتم رشته کارگردانی سینما را بخوانم. در این یک سال به صورت خیلی اصولی دورههای مختلف را گذراندم، البته کارگردانی فیلمهای کوتاه را از سال ۸۲ شروع کرده بودم. من در ایران ۸ فیلم کوتاه و مستند ساختهام. رشته دانشگاهی من البته کارگردانی تئاتر بود و اصول مربوط به سینما را تنها به شکل تجربی میدانستم. به همین دلیل حضور در استرالیا را مغتنم شمردم برای آنکه به شکل اصولی تر، دورهها را بگذرانم. من صدابرداری، صداگذاری، فیلمبرداری، تدوین و … را آموختم که به نظرم بسیار به کارگردانی کمک میکند. درسهای مربوط به تهیه کنندگی، کارگردانی فیلم و همچنین کارگردانی هنری تلویزیون را فرا گرفتم. در این مدت ما فیلمهای زیادی ساختیم، اما مهمترین آنها سه مورد اصلی بود. یک فیلم کوتاه با گوشی موبایل ساختیم، یک فیلم کوتاه به عنوان پروژه پایانی این دوره آموزشی و یک ویدئوکلیپ که آن طراحی و کارگردانی آن را برعهده داشتم. هر سه این فیلمها را با خودم به ایران آوردم.
در زمان اقامت تان در ایران قصد حضور در پروژه جدیدی ندارید؟
مجبورم یک دوره یک ساله دیگر در خارج از کشور به سر ببرم و فعلا برای تعطیلات آمدهام. یک فیلمنامه به من پیشنهاد شد، اما راضیام نکرد که بخواهم همکاری کنم. ضمن اینکه مدتی دور از خانواده بودم و ترجیح میدهم این مدت در کنار آنان باشم. یک کار نمایشنامه خوانی به من پیشنهاد شد و همچنین شرکت در برنامه «رادیو هفت». ترجیح میدهم به سراغ چنین کارهایی بروم که چندان وقتی از من نمیگیرد.
پروژه آماده پخش یا اکران دارید؟
از کارهای آماده پخش سریال «سرزمین کهن» ساخته کمال تبریزی را دارم که فکر میکنم پخش آن به زودی شروع شود. فیلمهای سینمایی «پریناز» (که به تازگی رفع توقیف شده)، «فرزند خوانده» و «پنجشنبه آخر ماه» را آماده اکران دارم.در فیلم سینمایی «بزرگمرد کوچک» نیز درباره زندگی شهید محمدی بازی کردم که مدتی قبل اکران شده است.
کدام یک را بیشتر دوست دارید؟
تجربهام در سریال آقای تبریزی را خیلی دوست داشتم. کار کردن با ایشان را خیلی دوست دارم و نقشم هم جذاب بود. من در این سریال در نقش همسر رهی ظاهر شدهام که شهاب حسینی ایفاگر این نقش است. آنان طی اتفاقاتی از هم جدا میشوند و... به نظرم صحنههای حسی خوبی در آورده ایم. در فیلم «پریناز» یک نقش کوتاه دارم، اما خیلی دوستش دارم. امیدوارم هم نمایش خوبی در جشنواره داشتهباشد و هم اکران مناسبی برای عموم پیدا کند. همبازی شدن با فاطمه معتمدآریا تجربه بسیار لذتبخشی بود. من در این فیلم نقش خواهر ایشان را بازی کردم. «پنجشنبه آخر ماه»هم یک فیلم کمدی و به نظرم جذاب بود که نمیدانم چرا تا امروز اکران نشدهاست. «فرزند خوانده» ساخته وحید نیکخواه آزاد، هم در ژانر کودک و نوجوان تولید شد. در این فیلم به زبان کردی صحبت کردهام و یک تجربه متفاوت به حساب میآید.
یادم هست عضو هیات علمی یک دانشگاه هم بودید. این فعالیت تان متوقف شد؟
بله؛ در واحد تهران مرکز دانشگاه آزاد. تدریس تجربه بسیار خوبی بود که متاسفانه مجبور شدم به خاطر سفر آن را رها کنم. در استرالیا با یک شیوه آموزشی متفاوت روبهرو شدم. شاید سیستم آنجا قدری صمیمی تر و بازتر باشد، اما هر چیزی سر جای خودش قرار دارد و هیچ استادی، کوچک ترین کاهلی در انجام تکلیف را نمیپذیرد. جالب است بدانید آنجا ما همدیگر را به اسم کوچک صدا میزدیم. البته من خودم معذب بودم، چون مثلا مجبور بودم استادهای مسن و باتجربهام را دیوید یا اسمارت صدا کنم. رفته رفته به فضا عادت کردم. فکر میکنم در ایران هم وقت آن رسیده که روابط اساتید و هنرجویان صمیمی تر از چیزی که هست، باشد. ترس از استاد و آموزش و... چیزی است که باید برداشته شود. البته شخصا در زمان تدریس در ایران تلاش داشتم این صمیمیت را ایجاد کنم. بگذریم که گاهی با شیطنتهایی روبهرو شدم که مرا مجبور به جدیت کرد. باید فرهنگ سازی هم انجام شود.
در جریان برگزاری جشنواره امسال هم هستید؟
تنها میدانم که فیلم خودمان «پریناز» ساخته بهرامبهرامیان در جشنواره حضور دارد و همین موضوع خیلی خوشحالم کرد، با اینکه نقش خودم هم کوتاه است. هر چند گاهی یک نقش بلند هم به خاطر خیلی مسائل در تدوین به شکل بدی کوتاه میشود. امیدوارم کل فیلم دیده شود. هم فیلمنامه اش را دوست دارم و هم بازی خانم معتمد آریا را. کارگردانی بهرامیان هم خیلی به دلم نشست. در اخبار خواندهام که مسعود کیمیایی و دیگر بزرگان فیلم دارند و این اتفاق بسیار خوبی است. سال گذشته اخبار جشنواره را از راه دور دنبال میکردم که چندان رضایتبخش نبود. امیدوارم از امسال شاهد یک رونق دائم باشیم.
سینمای ما با سینمای استرالیا چه تفاوتی دارد؟
آنجا پیشتولید اهمیت زیادی دارد. استاد ما فیلمی ساخته خودش را نشانمان داد و گفت آن را ۲۱ روزه ساخته، اما مراحل تحقیق و پیش تولید و نگارش آن هفت سال طول کشده است. در این مدت که در ایران هستم، مدیر تولیدی تماس گرفت و گفت میخواهیم پروژهای را شروع کنیم، پیش تولید آن دارد تمام میشود و … قصد داشت خیلی عجلهای کار را تمام کند، در حالی که در سینمای آن طرف عجله معنایی ندارد. در ایران بارها پیش آمده من تا ساعت ۴ ناهار نخورده بودم. چنین برخوردهایی باعث میشود بازیگر دلزده باشد و بخواهد زودتر کار را تمام کند. وقتی داشتم فیلم خودم را در استرالیا میساختم یک روز از دستیارم خواستم صحنه را آماده کند تا کار را شروع کنیم، خوردن ناهار همه بچهها تمام شده بود. دستیارم جواب داد ما موظفیم پس از هر ۵ ساعت کار، ۴۵ دقیقه استراحت بدهیم. فرقی نمیکند ناهار تمام شده باشد یا نه. سلامتی افراد هم اهمیت زیادی دارد. مثلا در صحنهای از فیلم من باید یک بچه به درون یک ماشین برده میشد و فضای بچه دزدی در میآمد، اما اجازه ندادند صحنه را آنطور که میخواهم، بگیرم، چون مسائل امنیتی به طور کامل رعایت نشده بود و فردی که مدیریت مسائل ایمنی را بر عهده داشت، حاضر نبود. آنجا کرم ضد آفتاب درست مثل چای سر صحنه پخش میشود و در تابستان همه موظفند زیاد آب بخورند.