0

فرمایشات رهبر در باره امربه معروف و نهی از منکر

 
masoudranjbar
masoudranjbar
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : شهریور 1388 
تعداد پست ها : 2212
محل سکونت : تهران

فرمایشات رهبر در باره امربه معروف و نهی از منکر

پاسخی که می توان با رهنمود امام خامنه ای به نا امیدان به تاثیر گذاری امر به معروف داد

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌ و الحمد للَّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابى‌القاسم محمّد و على ءاله الأطیبین الأطهرین و صحبه المنتجبین سیّما بقیّةاللَّه فى الأرضین‌. قال اللَّه الحکیم فى کتابه: بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌ الّذین یبلّغون رسالات اللَّه و یخشونه و لا یخشون احدا الّا اللَّه و کفى باللَّه حسیبا(۱)

براى من، یکى از دیدارهاى شیرین و لذتبخش در سفرها، دیدار با علماى محترم و فضلاى گرامى که در سرتاسر کشور، در استانهاى مختلف مشغول خدمتند، و دیدار با طلاب جوان، نهالها و شکوفه‌هاى نو در عرصه‌ى تربیت دینى و تعلیم دینى است. امشب هم بحمداللَّه این جمع متراکم – برادران، خواهران، طلاب، فضلا و علماى محترم استان، از شیعه و سنى – حضور دارید، که براى من فرصت شیرین و مغتنم و همراه با حظوظ معنوى است. چند جمله عرایضى را عرض میکنم؛ لیکن قبل از اینکه مطالبم را عرض کنم، لازم میدانم یاد نیکى بکنم و تجلیل کنم از عالم بزرگوار و اخلاقى و زاهدى که عمرش را به دستور مرحوم آیةاللَّه بروجردى در این استان گذرانید و اجر زحمات خود را با شهادت دید؛ شهید بزرگوار محراب، مرحوم آیةاللَّه اشرفى، که شنیدم همین روزها سالگرد آن بزرگوار است. من توفیق پیدا کردم مکرر در منزلشان در کرمانشاه با ایشان ملاقات کنم؛ دو نفرى بنشینیم و گفتگو کنیم. در جلسات دیگر هم ایشان را دیده بودیم؛ در جلسه‌ى ائمه‌ى جمعه‌ى استان در اسلام‌آباد، که مرحوم شهید صدوقى از یزد آمده بود و دیگران هم بودند. زیر بمباران، جلسه‌ى ائمه‌ى جمعه‌ى استان را تشکیل دادند و ما هم شرکت کردیم. در جلسات متعدد، من این مرد بزرگوار را از نزدیک دیده بودم؛ حقاً و انصافاً مصداق یک عالمِ عامل بود. فقط زبان او تبلیغ نمیکرد؛ عمل او هم تبلیغ میکرد. تواضع او، زهد او، بى‌اعتنائى او به بسیارى از چیزهاى ظاهرى، از ویژگى‌هاى او بود؛ مرد بزرگى بود. خداى متعال هم به او اجر داد؛ در آخرِ یک عمر نسبتاً طولانى، خداى متعال مرگ ناگزیر را براى او به شهادت قرار داد. بارها عرض کردیم؛ شهادت مرگ تاجرانه است، مرگ پرسود است، این روغنِ ریخته را نذر امامزاده کردن است. بالاخره این روغن که خواهد ریخت؛ «کلّ نفس ذائقة الموت».(۲) اگر چنانچه انسان سعادت پیدا کند – پروردگارا ! ما هم مشتاق این سعادتیم – این حادثه‌ى ناگزیر را به خدا بفروشد، سود سرشارى کرده است. «انّ اللَّه اشترى من المؤمنین انفسهم»؛(۳) خدا جان را میخرد، خدا مشترى است. این خیلى سعادت بزرگى است، و این مرد این سعادت را پیدا کرد. در این استان، رفیق قدیمىِ عزیز ما، مرحوم حاج آقا بهاءالدین محمدى عراقى هم جزو همین سعادتمندانى بود که به شهادت رسید. مرحوم آقاى حاج آقا بهاء از شاگردان خوب امام و از دوستان ما بود در قم. رحمت خدا بر این دو شهید. همچنین یادى بکنیم از عالم اخلاقىِ مهربانِ متواضعِ دوست‌داشتنى و صمیمى‌مان، مرحوم حاج آقا مجتبى حاج آخوند، که ایشان هم از رفقاى قدیمى ما بود از مدرسه‌ى حجتیه در قم؛ مؤمن، با صفا، صالح، صادق. رحمت خدا بر او. همچنین یاد کنیم از مرحوم آقاى نجومى (رضوان اللَّه علیه)؛ عالم، فاضل، درس‌خوانده، زحمت‌کشیده، در عین حال یک قله‌ى هنرى و حقیقتاً یک هنرمند. بعد از انقلاب، قبل از دوره‌ى ریاست جمهورى، من یکى از سفرهائى که به کرمانشاه آمدم، منزل ایشان رفتم و کارهاى هنرى‌اش را از نزدیک دیدم. بعد هم پس از رحلت امام، ایشان یکى از کارهایش را براى من فرستاده بود. من از ایشان درخواست کردم که این حدیث شریف را: «من نصب نفسه للنّاس اماما فلیبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره»(۴) براى من بنویسید تا جلوى چشم من باشد؛ فراموش نکنیم وظیفه‌ى تعلیم خودمان را. ایشان با یک خط بسیار زیبائى نوشتند، من هم تابلو کردم و توى اتاق جلوى چشم من است. «من نصب نفسه للنّاس اماما فلیبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره»؛ اگر این تعلیم انجام گرفت، تعلیم غیر، آسان خواهد شد؛ مشکل کار ما این است. عزیزان من! برادران من! فرزندان من! جوانان! طلاب دختر و پسر! اگر میخواهید مثل بوته‌ى گلى عطر شما فضا را معطر کند، اگر میخواهید معنویت مثل چشمه‌اى از شما سرازیر شود و بدون اجبار، بدون اکراه، تشنگان بنوشند و به سوى آن بشتابند، راهش این است: «فلیبدأ بتعلیم نفسه». این آیه‌ى شریفه‌اى که تلاوت کردند: «انّما یخشى اللَّه من عباده العلماء»،(۵) خشیت را یکى از خصوصیات علما قرار داده است. خب، علما خیلى خصوصیات دارند، اما خشیت را انتخاب کرده است. بعد از ذکر آیات الهى در کوه و دشت و صحرا و باغ و راغ(۶) که در آیات هست، میفرماید: «انّما یخشى اللَّه من عباده العلماء». خاصیت علم همین است که انسان را مشمول این نعمت بزرگ میکند، خشیت الهى بر دل انسان سایه مى‌افکند؛ این را باید به دست بیاوریم. شما جوانها آسانتر از من میتوانید این کار را انجام بدهید. به سن ما که رسیدید، اگر کسى در دوران جوانى کارى کرده باشد، به دردش میخورد؛ والّا کارش سخت است. خشیت را امروز در خودتان ایجاد کنید؛ خشوع در مقابل خدا را امروز براى خودتان فراهم کنید؛ باب تضرع الى‌اللَّه را امروز باز کنید؛ نوافل را که مقرِب الى‌اللَّه هستند، از امروز شروع کنید؛ اینها به دردتان میخورد. این عمر که تمام خواهد شد؛ بعضى‌ها به پیرى میرسند، بعضى نمیرسند. این را هم شما بدانید؛ فاصله‌ى بین بیست سالگى و سى سالگى تا هفتاد سالگى و بعد از هفتاد سالگى که ما هستیم، فاصله‌ى کمى است؛ مثل برق میگذرد. انسان در بیست سى سالگى خیال میکند که حالا اوه، کِى تا هفتاد سالگى؟ نه، مثل برق میگذرد؛ بعد هم رفتن است. اگر بناست در این فاصله‌ى کوتاه، در این فرصت اندک، حظى ببریم، کارى بکنیم، توشه‌اى فراهم کنیم، مایه‌اش را باید در جوانى فراهم کنید. من توصیه‌ى به خشوع و ذکر و تقوا و سعى براى تقرب الى‌اللَّه را براى طلاب واجبتر میدانم تا توصیه‌ى به علم، که مایه‌ى اصلى کارشان علم است. اگر علم باشد، تقوا نباشد، این علم میشود بى‌فایده، گاهى هم مضر. عالمانى داشتیم – چه علم دینى، چه علم غیر دینى – که نه فقط از این علم بهره‌اى نبردند و بهره‌اى نرساندند، بلکه وزر و وبال شد. این روح معنویت در کالبد علم و عالم لازم است. خب، شهر کرمانشاه، شهر مهمى است. همین طور که جناب آقاى علما اشاره فرمودند، در گذشته‌هاى دور، کرمانشاه علماى بزرگى داشته است؛ در این دو قرن، دو قرن و نیم اخیر هم خانواده‌هاى علمىِ بزرگى در این شهر به وجود آمدند؛ مثل خاندان آل‌آقا، مثل خاندان جلیلى، و خاندانهاى علمى‌اى که غالباً در بین آنها عالم، یک نفر و دو نفر و ده نفر نبود – بیشتر بود – خاندانهاى علمىِ ماندگار. یک نقطه‌ى دیگرى که در این باب نظر من را در مورد کرمانشاه جلب میکند، این است که همچنان که مردم کرمانشاه غریب‌نواز و مهمان‌نواز و نسبت به واردشوندگان، داراى دل رحیم و دست بخشنده هستند، این خصوصیت در مورد علماى وارد، گویا بیشتر است. مرحوم آقا محمدعلى (رضوان اللَّه علیه) – پسر مرحوم وحید بهبهانى، که از برجسته‌ترین شاگردان پدرش بود – بلند شد آمد کرمانشاه ماند. با اینکه قصد کرمانشاه نداشت، اما کرمانشاه ماند، نگهش داشتند؛ شد سرسلسله‌ى خاندان آل‌آقا. خودش و تعداد زیادى از فرزندان و از خاندانش از علما بودند. این یک مورد. مورد دیگر، مرحوم آسید حسین حائرى است، که ایشان آخر عمر مشهد آمده بود. آن موقع، دوران نوجوانى ما بود. تا حدودى من از ایشان یادم هست. ایشان پسر برادر مرحوم آسید محمد اصفهانىِ معروف و شاگرد آسید محمد اصفهانى و شاگرد آخوند و ملاى بزرگى بود که از عراق آمد و سالهاى متمادى در کرمانشاه ساکن شد. ایشان در اصفهان حد جارى میکرد. شخصیت برجسته‌اى بود؛ هم عالم بود، هم معنوى و اخلاقى بود. مرحوم آقاى آقا مرتضى حائرى از قول خود مرحوم آسید حسین براى من نقل کردند که کسى آمده بود منزل آسید حسین و مدتى آنجا بود. او اهل معنا و اهل سلوک و اهل ریاضت بود. ایشان به او میگوید اگر میتوانى یک کارى بکن که من خدمت حضرت برسم. او هم یک راهى به ایشان یاد میدهد. بعد اطلاع میدهند که در ده روز روضه – دهه‌ى محرم بوده یا کِى بوده – حضرت مى‌آیند در روضه‌ى تو. و حضرت تشریف آوردند در روضه‌ى او. که حالا داستانش مفصل است. او یک چنین شخصیتى است. این از لحاظ معنوى‌اش است، از لحاظ علمى هم که از تربیت شدگان اخلاقى مرحوم آخوند ملا فتحعلى سلطان‌آبادى است که آن وقت در سامره بوده. شخصیت دیگر، مرحوم سردار کابلى است؛ شخصیت برجسته‌ى علمى در فنون مختلف. این کتابى که درباره‌ى ایشان نوشتند، کتاب بسیار پرمغز و خوبى است؛ بنده سالها پیش این کتاب را دیدم. ایشان حدود شصت سال در کرمانشاه بوده است. بزرگان از او استفاده‌ها کردند. من در آن کتاب خواندم که مرحوم حاج آقا حسین قمى (رضوان اللَّه تعالى علیه) در سفر به عتبات یا در برگشت از عتبات، به کرمانشاه مى‌آیند و با مرحوم سردار کابلى دیدار میکنند. در یک مسئله‌اى درباره‌ى قبله و این حرفها بین این دو نفر بحث شد و مرحوم سردار کابلى مطالبى گفت که حاج آقا حسین گفت شما بیا اینها را به من یاد بده. نویسنده‌ى کتاب میگوید من خودم دو جلسه دیدم – به نظرم میگوید خودم دیدم؛ چون من سالها پیش این کتاب را خواندم – که حاج آقا حسین قمى، مرجع تقلید، شخصیت علمى برجسته، جلوى سردار کابلى مى‌نشست و سردار کابلى آن بحث علمى را به ایشان یاد میداد. این هم خودش درس است؛ یادگیرى در سنین هشتاد سالگىِ مرحوم حاج آقا حسین و در رتبه‌ى مرجعیت تقلید. براى یک عالم، این کار نه فقط ننگ نیست، عیب نیست، بلکه افتخار است. ما طلبه‌ها باید اینها را یاد بگیریم. شما جوانها باید با این روشها حرکت کنید و پیش بروید. این مرد، کابلى بود، اهل کابل بود، بزرگ‌شده‌ى هند بود، بعد نجف بود، به اینجا آمد، کرمانشاه از او پذیرائى کرد، او را در آغوش گرفت؛ مرحوم سردار کابلى – جامع فنون، ذو فنون – شصت سال در کرمانشاه ماند. همین مرحوم شهید اشرفى اصفهانى یکى از علماى مهاجر به این شهر بود. این شهر این خصوصیت را هم دارد؛ نشان میدهد که دلهاى مردم، دلهاى عالمِ دین‌پسند است؛ علماى دین را دوست میدارند. وقتى که کسى را پیدا کردند و خصوصیات او را دیدند، پسندیدند و فهمیدند، با صفائى که مردم کرمانشاه دارند، آنچنان با او گرم میگیرند که او احساس نمیکند در وطن خودش نیست. خب، مرحوم اشرفى، اصفهانى بود، اما خودش را کأنه کرمانشاهى میدانست؛ شده بود کرمانشاهى. خب، حالا این مطالب، در مقدمات بود. من چند مطلب را عرض کنم. یک مطلب این است که عزیزان من! علماى محترم! فضلاى گرامى! طلبه‌هاى جوانِ امیدهاى آینده! بدانید امروز وظیفه‌ى روحانیت مضاعف است. اگر روحانیت همیشه یک بارى بر دوش داشته است – بار تفهیم، تبیین، ابلاغ؛ «الّذین یبلّغون رسالات اللَّه» – امروز این بار مضاعف است؛ چرا؟ براى دو جهت: یکى اینکه فرصت براى تبلیغ اسلام در دنیا – چه دنیاى اسلام، چه دنیاى غیر اسلام – به وجود آمده است، که حالا مختصراً عرض خواهم کرد. یکى هم به دلیل همین فرصت و از ترس اسلام، حملات نسبت به اسلام افزایش پیدا کرده است. پس وظیفه مضاعف میشود. وقتى فرصت هست، وظیفه زیاد است. وقتى به خاطر این فرصت، حمله و دشمنى و تهاجم هست، باز وظیفه زیاد است. امروز شما در یک چنین وضعیتى هستید. نباید هم بترسید؛ «و یخشونه و لا یخشون احدا الّا اللَّه». از هیچ چیز نترسید، از سختى‌هاى راه نهراسید. نه اینکه بگوئید سختى نیست؛ چرا، سختى هست؛ اما از این سختى نترسید. به استقبال کارهاى دشوار و سخت بروید. کارهاى نشدنى را انجام بدهید. مگر در ایران نشد؟ در ایران یک کارى انجام گرفت که اگر همه‌ى تحلیلگران عالم، ساعتها، روزها و شبها مى‌نشستند وقتشان را صرف میکردند، جز به این نتیجه نمیرسیدند که وقوع این کار محال است. آن کار چه بود؟ آن این بود که این کشورى که از لحاظ فرهنگى وابسته‌ى به غرب بود، از لحاظ سیاسى زیر سرپنجه‌ى اقتدار غرب بود، از لحاظ اقتصادى بازیچه‌ى غرب بود و رؤساى کشور، خودشان را مطیعِ گوش‌به‌فرمانِ ناچارِ در مقابل آمریکا میدانستند – که البته همان دستگاه محمدرضا و غیره از اینکه مجبورند حرف آنها را گوش کنند، ناراحت هم بودند؛ اما مثل نوکرى بودند که از دستور اربابش ناراحت است؛ بله، ناراحت است؛ اما چشمش کور، باید انجام بدهد – کشورى که آن فرهنگش است، آن سیاستش است، آن اقتصادش است، آن مسئولینش هستند، و همه در جهت وابستگى به غرب و دورى از اسلام، ناگهان در این کشور صد و هشتاد درجه قضایا برگشت و نظامى سر کار آمد که به غرب با چشم سوءظن و در مواردى به چشم دشمنى نگاه کرد و جهتگیرى را به سمت اسلام و تحقق اسلام قرار داد؛ یعنى تشکیل نظام جمهورى اسلامى. هر تحلیلگرى میگفت این کار محال است، چنین چیزى ممکن نیست؛ اما شد، این محال اتفاق افتاد. من به شما بگویم؛ حتّى بعضى از مبارزین خود ما میگفتند نمیشود. مرحوم آقاى طالقانى به خود من گفت که امام میگوید «شاه باید برود»؛ خب، معلوم است که شاه نمیشود برود. باورش نمى‌آمد که ممکن است شاه برود. مرحوم آقاى طالقانى به خود من گفت این مرد حرفهایش عجیب است؛ چیزهائى که نشدنى است، او میگوید و میشود؛ یکى‌اش رفتن شاه بود. این را بعد گفت. امام گفت شاه میرود، هیچ کس باور نمیکرد؛ اما رفت. نه فقط شاه رفت، آمریکا رفت، غرب رفت، استعمار و استکبار رفت. هیچ کس باور نمیکرد، اما شد. هیچ کس باور نمیکرد که بزرگترین انقلاب زمان حاضر در کشورهاى اسلامى، در مصر اتفاق بیفتد؛ مصرِ کمپ‌دیوید، مصرِ حسنى مبارک. ممکن بود جاهاى دیگر را احتمال بدهند، اما مصر را کسى احتمال نمیداد. در مصر انقلاب اتفاق افتاد. این همان چیزى است که ما باید به یاد داشته باشیم. بروید سراغ کارهاى نشدنى، تا بشود. تصمیم بگیرید بر برداشتن کارهاى سنگین، تا بردارید. «و لا یخشون احدا الّا اللَّه». خب، زحمتهایش چه؟ رنجهایش چه؟ محرومیتهایش چه؟ جوابش این است که: «و کفى باللَّه حسیبا»؛ خدا را فراموش نکن، خدا حسابت را دارد. در میزان الهى، رنج تو، محرومیت تو، کفّ نفس تو، حرصى که خوردى، زحمتى که کشیدى، کارى که کردى، خون دلى که خوردى، دندانى که روى جگر گذاشتى، اینها هیچ وقت فراموش نمیشود؛ «و کفى باللَّه حسیبا». این، راه ماست. آنجا خشوع را به ما – به عنوان علما – توصیه میکند، اینجا «یبلّغون رسالات اللَّه» را توصیه میکند. خب، «رسالات اللَّه»، «رسالات انبیاء اللَّه» است دیگر. خداى متعال میفرماید: «و کذلک جعلنا لکلّ نبىّ عدوّا شیاطین الانس و الجنّ یوحى بعضهم الى بعض زخرف القول غرورا و لو شاء ربّک ما فعلوه فذرهم و ما یفترون».(۷) وضع موضعگیرى و آرایشِ پیرامون نبى این است. «عدوّا شیاطین الانس و الجنّ»؛ هم شیطان جنى، هم شیطان انسى به طرفش حمله میکنند. خب، اگر بناست من و شما تبلیغ رسالات الهى را بکنیم، منتظر شیاطین انسى و جنى باشیم. به ما حمله میکنند؛ آماده بشویم. از لحاظ روحى، در درون خود حصار مستحکمى به وجود بیاوریم – که این حصار، حصار ایمان و توکل است – تا مغلوب نشویم و از درون شکست نخوریم. فرار و هزیمت بیرونى، ناشى از فرار و هزیمت درونى است. شکست درون انسان است که شکست بیرونى را نصیب انسان میکند، بر انسان تحمیل میکند. اگر شما در دلت شکست نخورى، هیچ کس نمیتواند شکستت بدهد. حصارى که باید در دل شما به وجود بیاید، حصار ایمان به خدا و توکل على‌اللَّه است؛ «و على اللَّه فلیتوکّل المؤمنون»،(۸) «و على اللَّه فلیتوکّل المتوکّلون»،(۹) «و من یتوکّل على اللَّه فهو حسبه»،(۱۰) «ا لیس اللَّه بکاف عبده»؛(۱۱) اینها درسهاى ماست. قرآن را با تأمل بخوانیم؛ اینها را به عنوان درس یاد بگیریم، اینها دستورالعمل زندگى است. این، یک جور آمادگى است. یک آمادگى دیگر هم آمادگى بیرونى است. این شیطانى که حمله میکند، همیشه یک جور حمله نمیکند. شیطانِ امروز که از راه اینترنت و ماهواره و روشهاى ارتباطىِ مدرن و فوق مدرن سراغ شما مى‌آید، حرفهاى مدرنى هم دارد؛ سخت‌افزارش را مدرن کرده، نرم‌افزار مدرن هم دارد. شبهه‌آفرینى دارد، اخلال در عقیده دارد، ایجاد تشویش در ذهن دارد، تزریق ناامیدى دارد، ایجاد اختلاف دارد. الان دلارهاى نفتى دارد یک جاهائى صرف میشود؛ بنده خبر دارم، اطلاع دارم. اینها گزارشهایش غالباً گزارشهائى است که پخش نمیشود. در بعضى از کشورهاى اسلامى مثل ریگ پول میریزند براى اینکه در بین سنى‌ها اجتماع ضد شیعه درست کنند. این از این طرف؛ از آن طرف هم به یک گوینده‌ى به اصطلاح شیعى پول میدهند که در تلویزیون، به نام شیعه، ام‌المؤمنین عایشه را متهم کند، قذف کند، اهانت کند. روشها اینهاست. شما در مقابل این روشها چه کار میکنید؟ سنى چه کار میکنى؟ شیعه چه کار میکنى؟ از کارهاى اینها گول نخوریم. اختلاف براى آنها بیشترین و بزرگترین نعمت است. من همین جا این نکته را هم عرض بکنم؛ استان شما، استان شیعه و سنى و مخلوط است. علماى شیعه و سنى با هم جلسه بگذارند، تفاهم کنند، با هم حرف بزنند. ما کارهاى مشترکى داریم. خیلى خوب؛ شما فقه خودت را تبیین کن، تدریس کن، شما هم فقه خودت را تبیین کن، تدریس کن. شما فقه جعفرى بگو، شما فقه شافعى بگو. عقایدتان را داشته باشید، اما کارهاى مشترک هم میتوانید بکنید. من به فقیه شافعى یا مقلد شافعى نمیگویم بیا حتماً بشو جعفرى، شیعه؛ نه، خواست، تحقیق کرد، آمد؛ شد، شد؛ نشد، نشد. هر کسى اگر میخواهد مذهب خودش، کار خودش را حفظ کند، داشته باشد؛ اگر میخواهند بحث مذهبى بکنند، هیچ اشکالى ندارد – من بحث مذهبى را هم قبول دارم – اگر دوست دارند بحث علمىِ مذهبى بین علما و بین صاحبان فن بکنند، بنشینند این کار را بکنند؛ منتها نه در منظر و مرئاى مردم، بلکه در جلسات علمى بنشینند با هم بحث کنند؛ او استدلاش را بگوید، آن استدلالش را بگوید؛ یا یکى قانع میشود، یا قانع نمیشود؛ اینها اشکال ندارد؛ لیکن على‌رغم همه‌ى اینها، یک امور مشترکى وجود دارد؛ یک دردهاى مشترکى هست که درمانهاى مشترکى دارد. عالم شیعه در بین مردمِ خود، عالم سنى در بین مردمِ خود نفوذ دارند؛ از این نفوذ استفاده کنند، این مشکلات مشترک را برطرف کنند. امروز کسانى هستند که سلاحشان تکفیر است؛ ابائى هم ندارند که بگویند ما تکفیرى هستیم؛ اینها سم‌اند. خب، این سم را باید از محیط اسلامى خارج کرد. یکى او را تکفیر کند، یکى او را تفسیق کند؛ این در سخنرانى و در منبر یک حرفى بزند که تعریض به او باشد، او یک چیزى بگوید که تعریض به این باشد؛ این همین چیزى میشود که دشمن میخواهد. پس این وظیفه‌ى مضاعف که عرض میکنیم، همه‌ى این جوانب را شامل است؛ از وظیفه‌ى قلبى، تربیت نفس، ایجاد خشوع و خشیت در دل شروع میشود تا به این چیزها میرسد. یک وظیفه‌ى دیگر، وظیفه‌ى فراگیرى است. من شنیده‌ام فضلاى بومىِ کرمانشاهى عده‌اى در قم هستند – که لابد آقایان میشناسند – اینها تشویق بشوند؛ یا بیایند هجرت کنند، یا اگر هم بکلى نمى‌آیند، در ایام خاص بیایند؛ سالى دو ماه، سه ماه، چهار ماه اینجا بیایند؛ بین مردم بروند، به روستاها بروند، به شهرها بروند، مساجد را آباد کنند. بنابراین مسئله‌ى علم، مسئله‌ى مهمى است. البته در کنار فراگیرى علم، مسئله‌ى تبلیغ وجود دارد، که بسیار مهم است. تبلیغ، داستان مفصلى است. اگر میخواهید تبلیغِ خوب بکنید، از قبل مخاطب خودتان را انتخاب کنید. میخواهید با جوانها حرف بزنید؛ خیلى خوب، اگر مخاطب خودتان را انتخاب کردید – که جوانها هستند – باید بدانید سؤال او چیست. یک طلبه‌اى بود، مشهد درس ما مى‌آمد؛ بعد مدتى بود، نبود؛ او را توى درس نمیدیدم. بعد از مدتى او را دیدم، گفتم کجا بودى؟ گفت فلان جا – یکى از شهرهاى دور استان خراسان – مشغول تبلیغ بودم. گفتم خب، بالاخره چى؟ گفت به نتیجه‌اى که رسیدم، این است که من هیچى براى این مردم یاد نگرفتم. گفت من هرچه بلدم، به درد اینها نمیخورد! خب، این مخاطب‌نشناسى است. مخاطب را باید شناخت؛ روستائى، شهرى، تحصیلکرده. امروز ما چقدر جوان تحصیلکرده داریم. در همین کرمانشاه شما، جمعیت تحصیلکرده‌ها خیلى زیادند. یک وقتى این خبرها نبود. قبل از انقلاب، همه‌ى این استان کرمانشاه، شاید سیصد تا تحصیلکرده‌ى دانشگاهى داشت؛ حالا ده برابر یا شاید ده‌ها برابر تحصیلکرده هستند. اینها جوانند، در معرض امواج تبلیغاتى و گفتمانهاى گوناگون قرار میگیرند، برایشان سؤال به وجود مى‌آید؛ شما سؤال او را بدان، جوابش را آماده کن، بعد برو بنشین در مرکز پاسخگوئى؛ مخاطب خودت را انتخاب کن، فکر او را بدان، متناسب با فکر او و آنچه که نیاز اوست از کتاب و سنت و از کلمات بزرگان، مطالب را در اختیارش بگذار. جناب آقاى ممدوحى فرمودند، درست هم هست؛ همین کتابهاى مرحوم آقاى مطهرى، کتاب شریف المیزان، کسانى بیایند اینها را متناسب با نیاز و سؤال جوانها انتخاب و ارائه کنند. خب، حالا این کار هم باید در قم انجام بگیرد. شما در قمید. خطاب ما به قم، یک خطاب دائمى است. قم باید این کارها را انجام بدهد؛ بکنند، بکنید؛ اینها کارهاى لازمى است. به قدر تعلیم، یا شاید بیش از تعلیم، به تربیت بیندیشید. بجز در یک جا در قرآن، که «یعلّمهم» جلوتر از «یزکّیهم» است، همه جا «یزکّیهم» – تزکیه – بر تعلیم مقدم است؛ «یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة».(۱۲) این شاید نشان دهنده‌ى این است که تزکیه جایگاه برترى دارد. مخاطبان خودتان را تزکیه کنید، تربیت کنید. این تربیت هم همین طور که عرض کردیم، «من نصب نفسه للنّاس اماما فلیبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره»، سخت است. این کار سخت را هم باید انجام داد. در لایه‌هاى عمیق ذهن مخاطب اثر بگذارید. اکتفاء نکنید به این که احساسات او یا عواطف او جلب شد، راضى بشوید؛ نه، سعى کنید در آن لایه‌هاى عمیق ذهن اثر بگذارید تا با حوادث گوناگون از دست نرود. روحانیون وظائف اجتماعى هم دارند. روحانیون بایستى در مسائل اجتماعى وارد شوند؛ منتها آن نکته‌ى اساسى این است که این ورود روحانى در مسائل اجتماعى باید ورود همراه با روحانیت باشد، نه با تحکم؛ اگر با تحکم شد، دیگر فایده‌اى ندارد. خصوصیت روحانى این است که با روحانیت، با اخلاق، با نصیحت، با ارائه‌ى راه، اطراف قضیه را آگاه کند، مشتاق کند، قانع کند، به یک کارى وادار شوند. اگر با تحکم شد، فایده‌اى ندارد. روحانى باید در مقام روحانى عمل کند. البته اگر شما رئیس جمهور شدید، در مقام رئیس جمهور یک وظیفه‌ى دیگرى دارید، در مقام قاضى یک وظیفه‌ى دیگرى دارید؛ اما در مقام روحانى، وظیفه این است که با زبان روحانیت و با زبان انبیاء با مردم حرف بزنید؛ با تحکم نباید باشد، با روحیه‌ى سیاسى‌کارانه نباید باشد. نماز، همه چیز است. آن کسى که همه‌ى رابطه‌هایش قطع شده، اگر توانسته باشد رابطه‌ى نماز را نگه دارد، این او را نجات میدهد. نماز خیلى مهم است. مخاطبانتان را به نماز تشویق کنید، راه‌هاى شرکت آنها در نمازهاى جماعت را آسان کنید. این سمینار نماز که هر سال برگزار میشود، من نمیدانم تا حالا در کرمانشاه برگزار شده یا نه؛ این را در اینجا برگزار کنید؛ یک رونق و جلوه‌اى به نماز میدهد. مبلّغان شیعه و سنى هم همدیگر را آزرده نکنند. با هم همراهى کنید، همدلى کنید. در موارد اختصاصىِ خودشان، سنى کار خودش را بکند، شیعه کار خودش را بکند. یک موارد مشترکى هم وجود دارد، که با همدیگر کار کنند. این اگر شد، ان‌شاءاللَّه آن وقت روحانیت پیش خواهد رفت. من به شما عرض کنم؛ انقلاب اسلامى که پیروز شد، اسلام در دنیا یک رونق تازه‌اى پیدا کرد. خیلى‌ها در دنیا به فکر افتادند که این چه بود؟ این کدام موتور پرقدرت بود که توانست یک چنین حادثه‌ى عظیمى را به وجود بیاورد که غرب را تکان داد؟ پیروزى انقلاب اسلامى و عظمت امام، غرب را تکان داد، نظام سلطه را تکان داد. خیلى‌ها به فکر افتادند بروند ببینند این چیست. به قرآن مراجعه کردند، حقایقى از اسلام دستشان آمد؛ لذا مشتاق اسلام شدند، گرایش به اسلام پیدا کردند. در آن برهه، یک فصل، یک حمله، یک موج به سمت اسلام به وجود آمد، که ادامه هم پیدا کرد. موج دوم، آن وقتى شد که نظام مارکسیستى شکست خورد. حتّى در کشورهاى اسلامى، جوانهاى زیاد و مردمان بااخلاصِ زیادى بودند که امید خودشان را به نظام مارکسیستى بسته بودند؛ فکر میکردند با تشکیل دولت سوسیالیستى خواهند توانست فقر و بى‌عدالتى و چه و چه و چه را از کشورهاشان دور کنند؛ بعضى‌هاشان هم واقعاً مردمان صادقى بودند؛ بنده بعضى از اینها را دیده بودم؛ چه از مسلمانهاشان، چه از غیر مسلمانهاشان؛ مردمان صادقى بودند، اما به اسلام هیچ اعتقادى نداشتند؛ مارکسیست شده بودند براى خاطر اینکه خیال میکردند در مارکسیسم امیدى براى مردم هست؛ بعد که مارکسیسم شکست خورد، اینها دیدند نه، فایده‌اى ندارد؛ لذا به سمت اسلام آمدند. همه‌ى این گروه‌هاى جوانى که شما دیدید در مصر و تونس و لیبى و یمن و جاهاى دیگر، شعار اسلام میدادند، اینها در دهه‌هاى ۶۰ و ۷۰ میلادى – یعنى حدود چهل سال پیش، سى سال پیش – همه‌شان شعارهاى چپ میدادند، شعارهاى کمونیستى میدادند؛ اگر هم کسى از اسلام چیزى میگفت، لابه‌لایش حرفهاى مارکسیستى بود. حتّى در کشور خود ما هم مواردى از این قبیل بود؛ من نمیخواهم اسم بیاورم. بودند کسانى که از اسلام میگفتند، اما لابه‌لاى حرف اسلامى، در واقع تفکرات مارکسیستى بود که داشت تبلیغ و ترویج میشد. خب، اینها یک جائى اثر خودش را میبخشد. بعد از آنکه مارکسیسم شکست خورد، همه‌ى این گروه‌ها که از مارکسیسم مأیوس شدند، به اسلام برگشتند؛ به اسلام نگاه کردند، به قرآن نگاه کردند، به احکام اسلامى نگاه گردند، به جمهورى اسلامى نگاه کردند؛ دیدند عجب، یک نظامى بر پایه‌ى اسلام سر پا آمده، همه‌ى شعارهاى مدرن و مترقى را سر دست گرفته، همه‌ى قدرتهاى ظالم و ستمگر و مکندگان خون ملتها با او دارند مبارزه میکند، این هم مثل کوه ایستاده و نمیلرزد. به شگفت آمدند؛ گفتند عجب، خب بیائیم ببینیم این چیست. همانهائى را که میخواستند و در مارکسیزم دنبالش میگشتند و نتوانسته بودند آنها را پیدا کنند، بعد هم که بکلى شکست خورد، میدیدند حالا در اسلام هست. این هم یک مقطع بود که گرایش به اسلام پیدا شد. یک مقطع هم حالا به وجود آمده است؛ مأیوس شدن از لیبرالیزم غربى، لیبرال دموکراسى غرب، اقتصاد کاپیتالیستى. مى‌بینید چه خبر است؟ میخواهند این مسئله را در تبلیغات کوچک کنند. واقع قضیه که کوچک نمیشود. در مرکز مالى آمریکا، در پایتخت اقتصادى آمریکا، یعنى در نیویورک، آن هم در خیابان «وال استریت» که کانون اصلى سرمایه‌دارى دنیاست، هزاران نفر جمعیت جمع بشوند، بگویند ما سرمایه‌دارى را نمیخواهیم. اینها نه مهاجرند، نه همه سیاه‌پوستند، نه از طبقات پائین جامعه‌اند؛ در میانشان استاد دانشگاه هست، سیاستمدار هست، گروه‌هاى دانشجوئى به اینها پیوسته‌اند؛ میگویند ما نظام کاپیتالیستى را نمیخواهیم. خب، این همین حرف ماست؛ ما هم که از اول گفتیم «نه شرقى، نه غربى»، یعنى نه نظام کاپیتالیستى، نه نظام سوسیالیستى؛ آن سوسیالیستى‌اش بود که به جهنم رفت، این هم دارد یواش یواش سرازیر میشود. بعد از این حادثه، اقبال به اسلام بیشتر خواهد شد. این هم یک موج دیگر است؛ موج سوم است. باید شماها آماده باشید. روحانیت اسلام باید آماده باشد. حرفهاى سست به کنار برود؛ معارف منطقى و قوى و ریشه‌دار اسلام که از کتاب و سنت گرفته شده، از کلمات ائمه‌ى معصومین (علیهم‌السّلام) اتخاذ شده؛ مبانى مستحکم عقلى، عقل‌پسند و متناسب با نیازهاى انسان و جامعه‌ى بشرى مطرح شود؛ خواهید دید موج گرایش به اسلام بیشتر خواهد شد. خب، ما که با شما خیلى حرف داریم. جلسه هم براى من – همان طور که عرض کردم – جلسه‌ى محظوظ کننده‌اى است؛ لیکن خب، رعایت وقت را هم باید کرد. پروردگارا! ما را آنچنان که خودت مى‌پسندى، از علماى دین قرار بده. پروردگارا! به این جوانان عزیز ما، به این طلاب جوان، به این نونهالان بوستان علم دین، در هر جا که هستند – در کرمانشاه و غیر کرمانشاه – توفیق بده که از علماى عاملین بشوند. فضل و رحمت و هدایت خود را بر همه‌ى ما نازل کن. قلب مقدس ولى‌عصر (ارواحنا فداه) را از ما راضى و خشنود کن. والسّلام علیکم و رحمةاللَّه ‌۱۳۹۰/۰۷/۲۰ ۱) احزاب: ۳۹ ۲) آل‌عمران: ۱۸۵ ۳) توبه: ۱۱۱ ۴) نهج‌البلاغه، قصار ۷۳ ۵) فاطر: ۲۸ ۶) دشت و دامنه‌ى کوه‌ ۷) انعام: ۱۱۲ ۸) آل‌عمران: ۱۲۲ ۹) ابراهیم: ۱۲ ۱۰) طلاق: ۳ ۱۱) زمر: ۳۶

یک شنبه 1 دی 1392  4:16 PM
تشکرات از این پست
mohsenshabani
masoudranjbar
masoudranjbar
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : شهریور 1388 
تعداد پست ها : 2212
محل سکونت : تهران

پاسخ به:فرمایشات رهبر در باره امربه معروف و نهی از منکر

فراز هایی مختصر از بیانات امام خامنه ای در موضوع امربه معروف همه،

امر به معروف و نهی از منکر کنند، نهی از منکر کنید، این واجب است این مسئولیت شرعی شماست امروز مسئولیت انقلابی و سیاسی شما هم هست. امر به معروف و نهی از منکر با رعایت شرایط آن یک تکلیف شرعی عمومی برای حفظ احکام اسلامی و سلامت جامعه است. اگر موضوع و شرایط امر به معروف و نهی از منکر محقق باشد، تکلیف شرعی و وظیفه واجب اجتماعی و انسانی همه مکلفین است و حالتهای مختلف در آن تأثیر ندارد. جوانان در محیط خودشان امر به معروف و نهی از منکر کنند چرا این واجب در جامعه اسلامی هنوز اقامه نشده است. شرایط امر به معروف و نهی از منکر شرایط وجوب: آمر به معروف و نهی کننده از منکر باید عالم به معروف و منکر باشد و همچنین بداند که فاعل منکر هم به آن علم دارد و در عین حال عمدا و بدون عذر شرعی مرتکب آن می شود. و زمانی اقدام به امر و نهی واجب می شود که احتمال تأثیر امر به معروف و نهی از منکر در مورد آن شخص داده شود، و ضرری برای خود او نداشته باشد و در این مورد باید تناسب بین ضرر احتمالی و اهمیت معروفی را که به آن امر می نماید یا منکری که از آن نهی می کند، ملاحظه نماید. در غیر این صورت، امر به معروف و نهی از منکر بر او واجب نیست. رعایت شرایط: در امر به معروف و نهی از منکر، شرایط و آداب آن باید رعایت شود واز حدود آن تجاوز نشود. ضرر داشتن برای آمر و ناهی: در صورتی که اقدام به امر به معروف و نهی از منکر ضرر قابل توجهی متوجه اقدام کننده نماید، انجام آن واجب نیست. اگر ترس از ضرر، منشأ عقلانی داشته باشد، مبادرت به امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست، بلکه تکلیف، ساقط می شود. خجالت و رودربایستی: امر به معروف و نهی از منکر یک واجب است که رودربایستی و خجالت برنمی دارد. مراتب امر به معروف و نهی از منکر مراتب در زمان حاکمیت اسلام: در زمان حاکمیت و اقتدار حکومت اسلامی واجب است مکلفین در امر به معروف نهی از منکر، به امر و نهی زبانی اکتفا کنند و در صورت نیاز به توسل به زور، موضوع را به مسئولین ذیربط در نیروی انتظامی و قوه قضائیه ارجاع دهند. وظیفه مردم در امر به معروف و نهی از منکر در نظام جمهوری اسلامی، اکتفا به امر به معروف و نهی از منکر زبانی است و مراتب دیگر آن بر عهده مسئولین است. امر به معروف، یک مرحله گفتن و یک مرحله عمل دارد. مرحله عمل، یعنی اقدام با دست و با زور؛ این مرحله، امروز به عهده حکومت است و باید با اجازه حکومت انجام بگیرد و لاغیر. امّا گفتن با زبان بر همه واجب است و همه باید آن را بدون ملاحظه انجام بدهند. مواردی که امر به معروف و نهی از منکر متوقف بر چیزی بیشتر از امر و نهی زبانی باشد، اگر در سرزمینی باشد که دارای نظام و حکومت اسلامی است و به این فریضه اسلامی اهمیت داده می شود، احتیاج به اذن حاکم و مسئولین زیربط و پلیس محلی و دادگاه های صالح دارد. مراتب در زمان حاکمیت غیر اسلام: در زمان و مکانی که حاکمیت و اقتدار با حکومت اسلامی نیست، بر مکلفین واجب است که در صورت وجود شرایط، جمیع مراتب امر به معروف و نهی از منکر را با رعایت ترتیب آنها تا تحقق غرض انجام دهند. امر و نهی زبانی: نهی از منکر زبانی، جایز و واجب و وظیفه همه است و در هیچ شرایطی هم ساقط نمی شود. اما آن جایی که نوبت اجرا و عمل برسد، همه باید طبق قوانین عمل کنند. امر به معروف و نهی از منکر، اگر متوقف بر تصرف در نفس یا مال کسی که فعل حرام را بجا آورده، نباشد، احتیاج به کسب اجازه از کسی ندارد؛ بلکه این مقدار بر همه مکلفین واجب است. امر و نهی عملی: تعرض به داخل خانه های مردم برای امر به معروف و نهی از منکر جایز نیست. دخالت اشخاص دیگر در اموری که از وظایف نیروهای امنیتی و قضایی محسوب می شود، جایز نیست. ترک معاشرت: در مورادی که یکی از اقوام انسان، مبادرت به ارتکاب معصیت کند و نسبت به آن لاابالی باشد، اگر ترک معاشرت موقتی با او موجب خودداری او از ارتکاب معصیت شود، به عنوان امر به معروف و نهی از منکر واجب است و در غیر این صورت، قطع رحم جایز نیست. اطلاع دادن به مقامات: با وجود حکومت اسلامی که اهتمام به اجرای این فریضه الهی دارد، بر کسی که قادر به امر به معروف و نهی از منکر نیست، واجب است که نهادهای مربوطه را که از طرف حکومت برای این کار اختصاص یافته اند، مطلع نماید و تا کنده شدن ریشه های فساد اداری که فسادآور هم هستند، موضوع را پیگیری کند. در صورت وقوع تخلفات قانونی و شرعی در کشوری که نظام اسلامی بر آن حاکم است، وظیفه مردم به مجرد عجز شخصی از امر به معروف و نهی از منکر ساقط نمی شود، بلکه واجب است که به نهادهای مربوط اطلاع داده و موضوع را پیگیری نمایند. زمینه های امر به معروف و نهی از منکر دفاع از نظام اسلامی: بزرگ ترین معروف، دفاع از این نظام است، این بزرگ ترین کاری است که باید انجام بگیرد. منکرات اداری: نهی از منکر در همه زمینه های مهم وجود دارد. … یک وقت هست که آن کسی که مسئول دولتی است و قدرت و اجازه و امضا در دست اوست، با یک نفر رابطه ویژه برقرار می کند، این آن چیزی است که ممنوع و گناه و حرام است و نهی از آن بر همه واجب است تا فضا برای کسی که اهل سوء استفاده است تنگ شود. مخالفت با قوانین: در صورت تحقق مخالفت فردی با قوانین و مقررات و دستورات دولت اسلامی، بر دیگران تذکر و راهنمایی و نهی از منکر لازم است. بروز فساد بنیانی در نظام جامعه اسلامی: امام حسین(ع) برای انجام یک واجب، قیام کرد. این واجب در طور تاریخ، متوجه به یکایک مسلمانهاست. این واجب، عبارت است از این که هر وقت دیدند که نظام جامعه اسلامی دچار یک فساد بنیانی شده و بیم آن است که بکلی احکام اسلامی تغییر پیدا بکند، هر مسلمانی باید قیام کند. قوانین مغایر با اسلام: اگر کسی در جمهوری اسلامی از قانونی که مغایر با نظام اسلامی است اطلاع پیدا کند، واجب است برای حل این مشکل و حذف قوانین مخالف با احکام اسلام، آن را به مقامات مسئول بالاتر اطلاع دهد. وظایف حکومت اسلامی در قبال این واجب مسئولیتی سنگین: امر به معروف و نهی از منکر واجب حتمی همه است، فقط من و شما به عنوان مسئولان کشور وظیفه مان در باب امر به معروف و نهی از منکر سنگین تر است. دفاع از آمر و ناهی: همه دستگاههای حکومت ما باید از آمر به معروف و ناهی از منکر دفاع کنند. این، وظیفه است. مبادا کسانی باشند که اگر کسی امر به معروف و نهی از منکر کرد، از او حمایت نکنند، بلکه از مجرم حمایت کنند. هموار کردن زمینه های اجرا: وظیفه ما مسئولین، قانونگذاران و مجریان است که راه و زمینه را برای اجرای این واجب الهی هموار و فراهم کنیم. مبادا در گوشه و کنار یا در دستگاه انتظامی یا قضایی، کسانی باشند که راه را جلو آمر به معروف و ناهی از منکر سد کنند. جلوگیری از سوء استفاده ها: مواظب باشید کسانی از این واجب الهی سوء استفاده نکنند. حساب صاف کردنها، به خرده حسابهای گذشته رسیدن، پرده دری، آبروریزی، تعرض به نوامیس و عرض و مال این و آن، به بهانه این واجب الهی، اینها نباید باشد. خود مردم با تیزهوشی نباید بگذارند این واجب الهی و این فریضه بزرگ زمین بماند یا خدای ناکرده مورد سوء استفاده قرار گیرد. منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه

به مدپوشان،بگویید اخرین مد کفن هست.

یک شنبه 1 دی 1392  4:20 PM
تشکرات از این پست
masoudranjbar
masoudranjbar
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : شهریور 1388 
تعداد پست ها : 2212
محل سکونت : تهران

پاسخ به:فرمایشات رهبر در باره امربه معروف و نهی از منکر

تأثیر امر به معروف
احتمال تأثیر همه جا قطعی است

 بعضى گفته  اند که باید احتمال تأثیر وجود داشته باشد. من مى گویم احتمال تأثیر همه جا قطعى است؛ مگر در نزد حکومتهاى قلدر، قدرتمندان و سلاطین. آن  هایند که البته حرف حساب به گوششان فرونمى  رود و اثر نمى  کند؛ اما براى مردم چرا. براى مردم، حرف اثر دارد. بنابراین، پاسخ من این شد که بهترین روش براى شما که از من سؤال کردید، «زبان» است.[۱]
واقعاً معجزه مى‌کند

من همین امر به معروف و نهى از منکر زبانى را – ولو به شکل خیلى راحت و آرام و بدون هیچ خشونت و دعوایى – واقعاً یکى از معجزات اسلام مى‌دانم. مثلاً یک نفر کار خلافى مى‌کند، مى‌گویند آقا شما این کار را نباید مى‌کردى. این مطلب را بگو و برو. مى‌گوید او برمى‌گردد دو تا فحش به من مى‌دهد. خیلى خوب؛ حالا دو تا فحش هم به شما بدهد؛ براى خاطر امر خدا تحمّل کنید. اگر نفر دوم هم بگوید آقا شما باید این کار را نمى‌کردى؛ بدانید اگر دعوا هم بکند، دعوایش کمتر از آنى است که با نفر اوّل کرده است. نفر سوم و نفر دهم و نفر بیستم هم همین‌طور. بنابراین، اگر نهى از منکر باب شد و تا نفر بیستم رسید، شما خیال مى‌کنید آن آدم دیگر آن کار را تکرار خواهد کرد؟ نهى از منکر واقعاً معجزه مى‌کند. فقط هم زبانى؛ یدیش در اختیار حکومت است؛ یعنى اگر جایى باید با گناهکار به صورت یدى و مجازاتى برخورد کنند، فقط دستگاههایى از حکومت هستند که مسؤول این کارند؛ مردم نباید بکنند. اما زبانى چرا؛ خیلى هم اثر دارد.[۲]
انزوای گناه

گفتن گناه به گناهکار با زبان خوش و با لحن مناسب و در جایى هم با زبان تند- در مواردى که مفسده  یى به وجود نیاید- گناه را در جامعه کم خواهد کرد و به ضعف و انزوا خواهد انداخت. چرا ما از این موضوع غافلیم؟ همه  ى آحاد مردم، در محیط کسب و خانه و جمع دوستان و در محیط درس و دانشگاه و کلًا در هرجایى که هستند، اگر خلافى را دیدند، به خلاف  کار بگویند: این، از نظر اسلام خلاف است؛ چرا انجام مى  دهى؟ گفتن همین یک  کلمه مؤثر است. اگر زبانهاى گوناگون و نفَسهاى مختلف گناه را تذکر بدهند، گناهکار به طور غالب از گناه و تخلف دست خواهد کشید؛ چه این تخلف، تخلف شرعى و چه تخلف از قوانین باشد.

در سطح جهانى هم همین  طور است. حتّى همین شقاوتمندهایى که امروز بر سیاستهاى بزرگ جهانى حاکم هستند، اگر ملتها به آن  ها مى  گفتند و اعتراض مى  کردند، قدرى از شقاوت خود مى  کاستند. امروز شما ببینید که سیاستهاى قدرتمند عالم چه مى  کنند؟ ببینید قدرت امپراتورى مجهز به زر و زور امریکا، با ملتها و دولتها و ارزشها و ثروتهاى مردم در سراسر دنیا چه مى  کند؟[۳]
امر و نهی ارزشمند تر

کار نیکى که مخاطب خود را به آن امر مى  کنیم و رفتار زشتى که وى را از آن برحذر مى  داریم، هرچه بزرگتر و تأثیر اجتماعى یا فردى آن ژرف  تر و ماندگارتر باشد، امر به معروف و نهى از منکر ما ارزشمندتر است.[۴]
کمک به محدود کردنِ بدى و شرّ

اگر معناى امر به معروف و نهى از منکر و حدود آن براى مردم روشن شود، معلوم خواهد شد یکى از نوترین، شیرین  ترین، کارآمدترین و کارسازترین شیوه  هاى تعامل اجتماعى، همین امر به معروف و نهى از منکر است و بعضى افراد دیگر درنمى  آیند بگویند «آقا! این فضولى کردن است»! نه؛ این همکارى کردن است؛ این نظارتِ عمومى است؛ این کمک به شیوعِ خیر است؛ این کمک به محدود کردنِ بدى و شرّ است؛ کمک به این است که در جامعه  ى اسلامى، گناه، همیشه گناه تلقّى شود.[۵]
نگذاریم «منکر» «معروف» و «معروف» «منکر» شود

یکى از عواملى که در جامعه از بدیها جلوگیرى مى‌کند، نهى از منکر و منکر ساختن منکر است. نگذاریم «منکر» «معروف» و «معروف» «منکر» شود.[۶]
اولین فایده

بنابراین اوّلین فایده  ى امر به معروف و نهى از منکر همین است که نیکى و بدى، همچنان نیکى و بدى بماند. [۷]
گناه همیشه گناه بماند

بدترین خطرها این است که یک روز در جامعه، گناه به عنوان ثواب معرفى شود؛ کار خوب به عنوان کار بد معرفى شود و فرهنگها عوض شود. وقتى  که امر به معروف و نهى از منکر در جامعه رایج شد، این موجب مى  شود که گناه در نظر مردم همیشه گناه بماند و تبدیل به ثواب و کار نیک نشود. بدترین توطئه  ها علیه مردم این است که طورى کار کنند و حرف بزنند که کارهاى خوب کارهایى که دین به آن  ها امر کرده است و رشد و صلاح کشور در آن  هاست در نظر مردم به کارهاى بد، و کارهاى بد به کارهاى خوب تبدیل شود. این خطرِ بسیار بزرگى است.[۸]
لبیگ گویان دعوت به امر به معروف

هنگامى که به این وظیفه عمل شود، به تعداد آمران و ناهیان، دعوت به خیر در میان مردم صورت مى  گیرد، و بى  گمان لبیک  گویانِ به این دعوت نیز کم نخواهند بود. این فراخوانى، بگمان زیاد بر خود داعیان نیز نشانه  ى نیک بر جاى مى  گذارد و از دو سو راه صلاح را هموار مى  سازد.[۹]
نظام همیشه جوان

باید از شیوه  ها و وسایلِ مناسب استفاده کنیم؛ اما آحاد مردم هم وظیفه دارند. با چهار تا مقاله در فلان روزنامه، واجب امر به   معروف   نه از وجوب مى  افتد، نه ارزش تأثیرگذاریش ساقط مى  شود. قوام و رشد و کمال و صلاح، وابسته  ى به امر به   معروف   و نهى از منکر است. این  هاست که نظام را همیشه جوان نگه مى  دارد. حال که نظام ما بیست و یک  ساله و جوان است و در مقایسه  ى با نظام فرتوت هفتاد و چندساله  ى پیر کمونیستى در شوروى به طور طبیعى هم جوان است؛ اما اگر صد سال هم بر چنین نظامى بگذرد، چنانچه امر به   معروف   باشد و شما وظیفه  ى خودتان بدانید که اگر منکرى را در هر شخصى دیدید، او را از این منکر نهى کنید، آنگاه این نظام اسلامى، همیشه تروتازه و باطراوت و شاداب مى  ماند. [۱۰]
حکومت صالحان

چنین است که عمل به این وظیفه، تضمین  کننده  ى دوام و استحکام حکومت صالحان است، و رهاکردن و به فراموشى سپردن آن، زمینه سازِ سلطه  ى اشرار و نابکاران.[۱۱]
نمی گویید، خیال می کنید نمی شود

(لطفاً بفرمایید آیا در زمینه فرهنگى، اقدام انقلابى را صلاح مى‌دانید؟ به عبارت دیگر، در زمینه فسق و فجور، آیا برخورد فیزیکى را در مواردى که مسؤولان کوتاه آمده و به وظیفه خود عمل نمى‌کنند، صلاح مى‌دانید؟)

نه. شما شرعاً به‌هیچ‌وجه موظّف به برخورد فیزیکى با منکر نیستید؛ شما فقط موظّف به گفتن هستید. شما چه‌کار دارید؛ حرف خود را بگویید. شما نمى‌گویید، خیال مى‌کنید که اگر بگویید، نمى‌شود. امتحان کنید، بگویید؛ بارها هم بگویید. البته یک نفر بگوید، معلوم است که اثر نمى‌کند. دیگران را وادار کنید بگویند. خودِ گفتن، اثرش به مراتب از مشت بیشتر است؛ حتّى گاهى از اخم هم اثرش بیشتر است؛ با این‌که اخم اثر سازنده دارد و مثل مشت نیست. به‌هرحال، در نهى از منکر، اگر برخورد فیزیکى لازم باشد، کار حکومت است، نه کار مردم؛ [۱۲]

[۱]      ۲۲/۰۲/۱۳۷۷/ پرسش و پاسخ دانشگاه تهران

[۲]      ۰۴/۱۲/۱۳۷۷/ پرسش و پاسخ مدیران مسئول و سر دبیران نشریات دانشجویی

[۳]          ۱۹/۱۰/۱۳۶۸/ دیدار با جمع کثیرى از اقشار مختلف مردم قم، سالروز قیام مردم قم

[۴]        ۲۳/۰۸/۱۳۷۹/ پیام به نخستین اجلاس پژوهشى امر به معروف و نهى از منکر

[۵]          ۲۵/ ۰۹/ ۱۳۷۹/ خطبه  هاى نماز جمعه  ى تهران

[۶]      ۰۴/۱۲/۱۳۷۷/ پرسش و پاسخ مدیران مسئول و سر دبیران نشریات دانشجویی

[۷]          ۲۵/ ۰۹/ ۱۳۷۹/ خطبه  هاى نماز جمعه  ى تهران

[۸]          ۲۵/ ۰۹/ ۱۳۷۹/ خطبه  هاى نماز جمعه  ى تهران

[۹]        ۲۳/۰۸/۱۳۷۹/ پیام به نخستین اجلاس پژوهشى امر به معروف و نهى از منکر

[۱۰]      ۱۹/۰۴/   ۱۳۷۹/ دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهورى اسلامى ایران

[۱۱]        ۲۳/۰۸/۱۳۷۹/ پیام به نخستین اجلاس پژوهشى امر به معروف و نهى از منکر

[۱۲]      ۲۲/۰۲/۱۳۷۷/ پرسش و پاسخ دانشگاه تهران
 

به مدپوشان،بگویید اخرین مد کفن هست.

یک شنبه 1 دی 1392  4:33 PM
تشکرات از این پست
masoudranjbar
masoudranjbar
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : شهریور 1388 
تعداد پست ها : 2212
محل سکونت : تهران

پاسخ به:فرمایشات رهبر در باره امربه معروف و نهی از منکر

وظیفه ی مردم
گفتن به زبان بر همه واجب است

امر ب  معروف ، یک مرحل ى گفتن و یک مرحل ى عمل دارد. مرحل ى عمل، یعنى اقدام با دست و با زور. این مرحله، امروز به عهد ى حکومت است و باید با اجاز ى حکومت انجام بگیرد و لا غیر. اما گفتن با زبان، بر همه واجب است و همه باید آن را بدون ملاحظه انجام بدهند[۱].
نهی از منکر زبانی جایز و واجب و وظیفه همه مردم در همه شرایط

البته این هیچ مجوّز آن نیست که کسانى به بهان ى اینکه اطمینانشان سلب شده، قانون شکنى کنند. قانون شکنى جرم است. تخلّف از قانون و خروج از مدار قانونى براى مقابله با هر چیزى که به نظر انسان منکر مى آید- بدون اجاز ى حکومت- خودش یک جرم است؛ مگر نهى  از منکر زبانى، که بارها گفتیم نهى  از منکر زبانى جایز و واجب و وظیف ى همه است و در هیچ شرایطى هم ساقط نمى شود؛ اما آنجایى که نوبت اجرا و عمل برسد، همه باید طبق قوانین عمل کنند. هیچ چیزى مجوّز این نیست که بگویند چون نیروى انتظامى و قوّ ى قضائیّه عمل نکردند، خودمان وارد میدان شدیم؛ نخیر، آن روزى که لازم باشد مردم براى حادث اى خودشان وارد عمل شوند، رهبرى صریحاً به آن ها خواهد گفت.[۲]
همه جا، جاى نهى از منکر است

 همه جا، جاى نهى از منکر است. یک دانشجو هم، در محیط درس مى تواند نهى از منکر کند. یک کارمند شریف هم، در محیط کار خود مى تواند نهى از منکر کند. یک کاسب مؤمن هم، در محیط کار خود مى تواند نهى از منکر کند. یک هنرمند هم، با وسایل هنرى خود، مى تواند نهى از منکر کند. روحانیون در محیطهاى مختلف، یکى از مهم ترین عوامل نهى از منکر و امر به معروفند. نمى شود این واجبِ بزرگ الهى را در دایر هاى کوچک، محدود کرد. کار هم کار همه است. این طور نیست که مخصوص عدّه خاصى باشد. البته هرکس وظیف اى دارد. [۳]

خود مردم باید وارد شوند، خود مردم باید نهى کنند

بعضى از مردم به اینجا تلفن زدند، نامه نوشتند و سفارش کردند که «آقا! شما گفتید نهى از منکر. سیل پشتیبانى ها هم انجام گرفت. اما عملًا کارى نشد!» عملًا چه کار مى خواستید بشود؟ مگر لازم است که اینجا هم دولت وارد شود یا دستگاه قضائی مستقیماً وارد شود؟ خود مردم باید وارد شوند. خود مردم باید نهى کنند. البته دولت، مجلس شوراى اسلامى، دستگاه قضائی و نیروى انتظامى، موظفند که ناهى از منکر را پشتیبانى کنند. این، وظیف ى آن هاست. مباشر کار، خود مردم مى توانند باشند و باید باشند. بخش عمد ى قضیه، اینجاست. جوان رزمنده، خانواد ى شهیدداده، خانواد ى ایثارگر، خانواد ى اهل انفاق، مؤمنین نمازخوان و روزه بگیر و مسجد برو، دلسوزان انقلاب، روشن فکران علاق مند به مفاهیم اسلامى و انقلابى؛ هم ى این ها باید در صحنه باشند[۴].
منتظر نباشید که دستگا ها بیایند و کارى بکنند

در مقابل این منکرات، عامل بازدارنده، نهى است؛ نهى از منکر. بگویید: «آقا، نکن.» این تکرار «نکن»، براى طرف مقابل، شکننده است. این نکت ى اول؛ که نهى از منکر، اراده و تصمیم و قدرت و شجاعت لازم دارد، که بحمد اللّه، در قشرهاى مردم ما و در زن و مرد ما وجود دارد. باید آن را به کار بگیرید. منتظر نباشید که دستگا ها بیایند و کارى بکنند.[۵]
پس مسئولین کجایند که بیایند فساد را از بین ببرند؟!

عوامل بقا را در اسلام مشاهده کنید! یکى از عوامل بقا، همین عاشوراست. یکى از عوامل بقا، امر ب  معروف  و نهى از منکر است. بدیهى است که در جامعه، فساد به وجود مى آید. هیچ اجتماع بشرى نیست که در آن، فساد به وجود نیاید. این فساد، چگونه باید برطرف شود؟ بعضى کسان تا چشمشان به مظاهر فساد مى افتد، مى گویند «پس مسئولین کجایند که بیایند فساد را از بین ببرند؟!» غالباً فسادى را که به چشم مى بینند فریاد برمى آورند و سراغ از مسئولین مى گیرند. اما آن فسادى که به چشم دیده مى شود، خیلى کوچک تر از فسادهایى است که با چشم ظاهرى در کوچه و بازار و خیابان نمى شود دید. کسانى که واردند، مى دانند و مى فهمند که فسادهاى کلان، اغلب از دید ها پنهان است. لذا محیط جامعه باید به گون اى باشد که اگر در آن فسادى پدیدار شد، فرصت رشد پیدا نکند و زود از بین برود. مثل جریانهاى عظیم آب. رودخان هاى عظیم دنیا را مشاهده مى کنید؟ هرچه در این رودخان ها آلودگى و کثافت بریزند، کمى آن طرف تر، تلاطم آب، سر به سنگ کوبیدن آب و حرکت آب، مواد مضر را از بین مى برد و در عوض، مواد حیاتى تولید مى کند. محیط جامعه، باید این گونه باشد. باید چنان زلال باشد که اگر کسى قطر ى فسادى هم در آن چکاند، خودِ جامعه، آن را هضم کند و از بین ببرد. چگونه امکان پذیر است؟ با امر ب  معروف ، با نهى از منکر و با دعوت به خیر.[۶]
مهم ترین وظیفه

باید خطر را بشناسیم. باید نقاطى را که خطر، از آن نقاط جامعه اسلامى را تهدید مى کند، درست بشناسیم. آن عبرتهاى قضایاى صدر اسلام را براى مردم و براى خودمان، باز کنیم. مهم ترین وظیف اى که در صراطِ امر به معروف و نهى از منکر وجود دارد، این است که نیروهاى مؤمن و آمر به معروف و ناهى از منکر و آن هایى که در نظام اسلامى انگیزه دارند، باید در صحنه باشند. همه جا باید حضور داشته باشند. حزب اللّهى بودن، یعنى آماده کار بودن براى انجام تکلیف الهى. این، یک ارزش است؛ یک ارزش انقلابى است[۷]
بسیجى باید در وسط میدان باشد

امروز عد اى به اسم سازندگى خودشان را غرق در پول و دنیا و ماد پرستى مى کنند. این سازندگى است؟! آنچه که جامع ى ما را فاسد مى کند، غرق شدن در شهوات است؛ از دست دادن روح تقوا و فداکارى است؛ یعنى همان روحی اى که در بسیجى هاست. بسیجى باید در وسط میدان باشد تا فضیلتهاى اصلى انقلاب زنده بماند.[۸]
چه وقت ممکن است آحاد یک ملت آمر به معروف و ناهى از منکر باشند؟

 امر ب  معروف  فقط این نیست که ما، براى اسقاط تکلیف، دو کلمه بگوییم. آن هم در مقابل منکراتى که معلوم نیست از مهم ترین منکرات باشند. وقتى یک جامعه را موظّف مى کنند که آحادش باید دیگران را به معروف امر و از منکر نهى کنند، این به چه معناست؟ چه وقت ممکن است آحاد یک ملت آمر به معروف و ناهى از منکر باشند؟ وقتى که همه، به معناى واقعى در متن مسائل کشور حضور داشته باشند؛ همه کار داشته باشند به کارهاى جامعه؛ همه اهتمام داشته باشند؛ همه آگاه باشند؛ همه معروف شناس و منکرشناس باشند. این، به معناى یک نظارت عمومى است؛ یک حضور عمومى است؛ یک همکارى عمومى است؛ یک معرفت بالا در همه است[۹].
حضور برجسته

مبادا گمان شود که حزب اللّهى، یعنى جوان پرسروصدا و پرهیاهویى که نه سواد درستى دارد، نه معلومات درستى! این طور نیست. در میان متخصّصین ما، در میان برگزیدگان ما، در میان مدیران ما، در میان علما و اساتید ما، انسانهاى حزب اللّهى، زیادند. مفهوم حزب اللّهى را در ذهن خودمان، غلط تصوّر نکنیم. در محیطهاى مختلف، حضور عناصر حزب اللّهى، باید حضور برجست اى باشد. دستگا هاى اجرایى، اعمّ از دستگا هاى قضائی یا دستگا هاى دولتى، باید به طور عملى، این ارزش را در مأموران و کارگزاران خودشان، مورد توجّه قرار دهند. یک دستگاه ادارى سالم، چه وقت مى تواند کارآیى بیشترى داشته باشد؟ وقتى که عناصر مؤمن، عناصر خالص، عناصرى که به معناى حقیقى کلمه حزب اللّهى هستند، در آنجا مؤثّر باشند.[۱۰]
جایگاه قشرهاى مختلف در امر به معروف و نهى از منکر

من در پیام تشکّرى که منتشر شد، عرض کردم: قشرهاى مختلف، باید جایگاه خود را در امر به معروف و نهى از منکر، پیدا کنند. هرکس جایگاهى دارد. کجا باید نهى از منکر کنید؟ شما در مقابل کدام منکر مى توانید مقاومت کنید و بایستید؟ کدام را مى شناسید؟ کار، کار مردمى است. البته، علماى دین باید مردم را هدایت و راهنمایى کنند؛ کیفیّت نهى از منکر را بیان کنند و منکر را براى آن ها شرح دهند.[۱۱]
وظیفه زنان

اسلام وقتى که مى گوید: «و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر»، یعنى مؤمنین و مؤمنات در حفظ مجموع ى نظام اجتماعى و امر ب  معروف  و نهى از منکر همه سهیم و شریکند؛ زن را استثناء نکرده. ما هم نمى توانیم زن را استثناء کنیم. مسئولیت ادار ى جامع ى اسلامى و پیشرفت جامع ى اسلامى بر دوش همه است؛ بر دوش زن، بر دوش مرد؛ هرکدامى به نحوى برحسب توانائى هاى خودشان. … مهم ترین نقشى که یک زن در هر سطحى از علم و سواد و معلومات و تحقیق و معنویت مى تواند ایفاء کند، آن نقشى است که به عنوان یک  مادر و به عنوان یک همسر مى تواند ایفاء کند؛ این از هم ى کارهاى دیگر او مهم تر است؛[۱۲]

مفاهیم و تعالیم اسلامى را در فضاى محیط کار، احیا کنید

زبان گویا، یعنى اینکه مفاهیم و تعالیم اسلامى را در فضاى محیط کار، احیا کنید. طورى شود که در محیط کار، اسلام حس شود. نه مثل دوران طاغوت که انسان وقتى به داخل محیطى مى رفت، احساس مى کرد در آن محیط، همه چیز ضد اسلام است. به یک مسلمان و به یک آدم متدین که مى رسیدند، نگاهها از روى بغض، از روى سردى و از روى بى اعتنایى بود. رفتار زنان؛ پوشش زنان؛ برخورد مردان؛ جلف گرى هایى که گاهى بعضى از مردان و زنان مى کردند؛ همه چیز غیر اسلامى بود. نقط ى مقابل آن، فضاى اسلامى است؛ به نحوى که وقتى انسان وارد ادار اى مى شود، نگاه کند ببیند آثار اسلام همه جا پیداست. وقت ظهر مى شود، مردم مى روند نماز. مُراجع که مى آید، با او با چهر ى بشاش برخورد مى کنند؛ کارش را انجام مى دهند و حدود اسلامى را رعایت مى کنند. زنان با پوشش مناسب مى آیند. مردان و زنان ارتباطات و برخوردشان در داخل اداره، متین و محترمانه است. این محیط، اسلامى است. شما بایدکارى کنیدکه محیط، این گونه شود[۱۳]
با عواملى که محیط را از شکل اسلامى خارج مى کنند، مقابله کنید

با عواملى که محیط را از شکل اسلامى خارج مى کنند، مقابله کنید. با گفتار، با سخنرانى، با پخش جزوات مناسب، با تذکرات بجا، با امر ب  معروف  و نهى از منکر؛ که وظیف ى شما در داخل محیط کارهایتان و در هم ى جاهاست. با این روشها، کارى کنید که فضا، فضاى اسلامى شود. یعنى هرکس وارد این اداره شد، وارد این شرکت دولتى شد، وارد این کارخانه شد، احساس کند اینجا جاى مسلمانان است، و محیط، اسلامى است. این وظیف ى عمد ى شماست و همه موظفند در این وظیفه به شما کمک کنند. هم ى تشکیلات؛ بخصوص مدیریتى که شما با او کار مى کنید، موظفند در این راه به شما کمک کنند و کارهاى شما را تسهیل نمایند. امروز، ملتهاى مسلمان، از جهت تحقق و پیاده کردن اسلام، چشمشان به ملت ماست. امیدشان به اینجاست. مى بینید در دنیا مسلمانان چطور امیدوارانه مبارزه مى کنند؟[۱۴]

 
رفتار زن و مرد و پوشش زنان در داخل ادارات

من بخصوص تأکید مى کنم، نسبت به رفتار زن و مرد و پوشش زنان در داخل ادارات. بعضى شکوه دارند؛ گله دارند. خانواد هاى شهدا و زنان مؤمن به ما شکایت مى کنند. به اینجا تلفن مى کنند، نامه مى نویسند، یا ما را که مى بینند، مکرر مى گویند که رفتار بعضى از زنان جامع ى ما، رفتار مناسب و شایست ى شأن زن مسلمان نیست. با اصلاح این زنانى که در ادارات مشغول کارند، بخش عمد اى از این موضوع، اصلاح مى شود. این بانوان مسلمانى که در اداراتند، باید رفتارشان، لباسشان، زیشان و منششان مسلمانى باشد؛ و شما در این زمینه تکلیف و مسئولیت دارید. البته با روش اسلامى؛ با همان شیو اى که نهى  از منکر اسلامى دارد و نه با روشهاى غیر اسلامى و خشونتهاى نادرست.[۱۵]
خودسازی لازمه مقابله با دشمن

باید با پنج افکنى و ناخن کشى و حیل گرى دشمن مقابله کنیم. حرکت و تلاش لازم است؛ هم در جبه ى خودسازى- این مقدّم بر همه است؛ مثل امام حسین علی السّلام که آقا و مولاى شماست- هم در جبه ى سیاسى- که آن امر ب  معروف  و حرکت و حضور سیاسى است و در جایى که لازم است، بیان مواضع و تبیین سیاسى در مقابل دنیاى استکبار- هم در جبه ى فرهنگى- یعنى آدم سازى، خودسازى، خودسازى فکرى و اشاع ى فکر و فرهنگ- این ها وظیفه هم ى کسانى است که امام حسین علی السّلام را الگو مى دانند. خوشبختانه ملت ما همه نسبت به حسین بن على علی السّلام خاضعند و آن بزرگوار را بزرگ مى شمارند. حتى خیلى از غیر مسلمانها این گون اند.[۱۶]
دو تا فحش هم به خاطر خدا بخورید

من همین امر به معروف و نهى از منکر زبانى را – ولو به شکل خیلى راحت و آرام و بدون هیچ خشونت و دعوایى – واقعاً یکى از معجزات اسلام مى‌دانم. مثلاً یک نفر کار خلافى مى‌کند، مى‌گویند آقا شما این کار را نباید مى‌کردى. این مطلب را بگو و برو. مى‌گوید او برمى‌گردد دو تا فحش به من مى‌دهد. خیلى خوب؛ حالا دو تا فحش هم به شما بدهد؛ براى خاطر امر خدا تحمّل کنید. اگر نفر دوم هم بگوید آقا شما باید این کار را نمى‌کردى؛ بدانید اگر دعوا هم بکند، دعوایش کمتر از آنى است که با نفر اوّل کرده است. نفر سوم و نفر دهم و نفر بیستم هم همین‌طور. بنابراین، اگر نهى از منکر باب شد و تا نفر بیستم رسید، شما خیال مى‌کنید آن آدم دیگر آن کار را تکرار خواهد کرد؟ [۱۷]
چرا از گفتن ابا می کنید

چرا کسانى از گفتن ابا مى کنند؟ یک عده بر اثر ضعف نفس از گفتن ابا مى کنند، یک عده هم خیال مى کنند که گفتن فاید یى ندارد؛ باید با دست جلو بروند! نه، زبان از دست خیلى مهم تر است.[۱۸]
ضعف نفس، خجالت و ترس

 بزرگترین حربه در مقابل گناهکار، گفتن و تکرار کردن است. اینکه یک نفر بگوید اما ده نفر ساکت بنشینند و تماشا کنند، نمى شود. اگر یکى دچار ضعف نفس بشود، یکى خجالت بکشد و یکى بترسد، اینکه نهى از منکر نخواهد شد.[۱۹]
مهمترین حوزه

البته امر به معروف و نهى از منکر حوز هاى گوناگون دارد که باز مهم ترینش حوز ى مسئولان است؛ یعنى شما باید ما را به معروف امر، و از منکر نهى کنید. مردم باید از مسئولان، کارِ خوب را بخواهند؛ آن هم نه به صورت خواهش و تقاضا؛ بلکه باید از آن ها بخواهند. این مهم ترین حوزه است. البته فقط این حوزه نیست؛ حوز هاى گوناگونى وجود دارد.[۲۰]
ظالمان عالم از چنین خصوصیتى نگرانند

این، مجموع ى احکام اسلامى است. این، جهاد و امر ب  معروف  و عدم کنار آمدن با بدى و فساد و تحمّل نکردن ظلم است: «لا تظلمون و لا تظلمون». (۶۵) مجموع این احکام و معارف موجب شده است مسلمان به طور طبیعى در هرجاى دنیا که هست- چه به صورت یک ملت و چه از یک ملت کوچک تر، تا یک فرد- به برکت این احکام قادر باشد اراد ى خود را در ادار ى جهان و محیط خودش مؤثّر سازد. این، خصوصیت مسلمان است. استعمارگران از چنین خصوصیتى چیزى ناراحتند. ظالمان عالم از چنین خصوصیتى نگرانند.

روزى که اروپاییها سوار کشتیها شدند و آمدند کشورهاى منطق ى آسیا و آفریقا و خاورمیانه و بقیّ ى جاها را تصرف کردند، از این روحیّ ى مسلمانان مى ترسیدند. براى اینکه مسلمان بى خطر شود، دو کار باید با او بکنند: یکى اینکه او را از احکام اسلامى دور کنند و دوم اینکه روحی ى او را بشکنند و تحقیرش کنند.[۲۱]
فراموش نکنید

بر همین اساس، من تأکید مى کنم که جوانان عزیز و مؤمن، آحاد مردم زن و مرد مسلمان امر ب  معروف  و نهى از منکر را که دو فریض ى الهى و جزو ارزشهایى است که مى تواند در این جهت، براى ملت ما وسیل ى بسیار مفید و مؤثّر و پیش برند اى باشد، فراموش نکنند.[۲۲]

[۱]       ۱۹/۱۰/۱۳۶۸/ دیدار با جمع کثیرى از اقشار مختلف مردم قم، سالروز قیام مردم قم

[۲]       ۱۱/۰۵/ ۱۳۸۰/ پس از مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهورى آقاى سید محمد خاتمى

[۳]       ۰۷/ ۰۵/ ۱۳۷۱/ مقام معظم رهبرى در دیدار با علما و روحانیان

[۴]      ۲۹/ ۰۷/ ۱۳۷۱ / دیدار با قشرهاى مختلف مردم

[۵]      ۲۹/ ۰۷/ ۱۳۷۱ / دیدار با قشرهاى مختلف مردم

[۶]       ۲۶/۰۲/ ۱۳۷۵/ روحانیون و مبلغان، در آستان ى«ماه محرم»

[۷]       ۰۷/ ۰۵/ ۱۳۷۱/ مقام معظم رهبرى در دیدار با علما و روحانیان

[۸]       ۲۲/ ۰۴/ ۱۳۷۱/ فرماندهان نیروهاى مقاومت بسیج سراسر کشور، در روز شهادت امام سجاد(ع)

[۹]       ۰۷/ ۰۵/ ۱۳۷۱/ مقام معظم رهبرى در دیدار با علما و روحانیان

[۱۰]       ۰۷/ ۰۵/ ۱۳۷۱/ مقام معظم رهبرى در دیدار با علما و روحانیان

[۱۱]       ۰۷/ ۰۵/ ۱۳۷۱/ مقام معظم رهبرى در دیدار با علما و روحانیان

[۱۲]      ۱۳/۰۴/ ۱۳۸۶/ گروه کثیرى از زنان نخبه در آستان ى  روز میلاد حضرت زهراى اطهر(سلام الل علیها)

[۱۳]       ۰۴/۰۶/۱۳۷۱/ اعضاى انجمنهاى اسلامى ادارات، کارخان ها و بیمارستانهاى سراسر کشور

[۱۴]       ۰۴/۰۶/۱۳۷۱/ اعضاى انجمنهاى اسلامى ادارات، کارخان ها و بیمارستانهاى سراسر کشور

[۱۵]        ۰۴/۰۶/۱۳۷۱/ اعضاى انجمنهاى اسلامى ادارات، کارخان ها و بیمارستانهاى سراسر کشور

[۱۶]      ۲۴/۰۹/  ۱۳۷۵/ پاسداران انقلاب اسلامى به مناسبت روز پاسدار

به مدپوشان،بگویید اخرین مد کفن هست.

یک شنبه 1 دی 1392  4:36 PM
تشکرات از این پست
masoudranjbar
masoudranjbar
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : شهریور 1388 
تعداد پست ها : 2212
محل سکونت : تهران

پاسخ به:فرمایشات رهبر در باره امربه معروف و نهی از منکر

وظیفه ی مسئولین
نظام اسلامی پشتیبان ناهی از منکر

روزى بود که اگر کسى کار خلافى مرتکب مى‏شد و دیگرى به او اعتراض مى‏کرد، نظام حاکم آن اعتراض را مى‏کوبید. ما دیده بودیم که اگر گناهى انجام مى‏گرفت، گناهکار تشویق مى‏گردید؛ اما معترضِ به گناه کوبیده مى‏شد! امروز، به عکس است. امروز، نه اینکه گناه در جامعه نیست؛ هست. زمان حکومت امیر المؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) هم در جامعه گناه بود؛ اما مهم این است که نظام و تشکیلات حاکم بر جامعه- آن کسانى که اداره و مدیریت کشور را بر عهده دارند- میل به طرف صلاح دارند و با گناه و تخلف مخالفند.[۱]
مامورین رسمى باید از آمر و ناهى شرعى دفاع کنند

به من نامه مى‏نویسند؛ بعضى هم تلفن مى‏کنند و مى‏گویند: «ما نهى از منکر مى‏کنیم. اما مأمورین رسمى، طرف ما را نمى‏گیرند. طرف مقابل را مى‏گیرند!» من عرض‏ مى‏کنم که مأمورین رسمى چه مأمورین انتظامى و چه مأمورین قضائی حق ندارند از مجرم دفاع کنند. باید از آمر و ناهى شرعى دفاع کنند. همه‏ى دستگاه حکومت ما باید از آمر به معروف و ناهى از منکر دفاع کند. این، وظیفه است. اگر کسى نماز بخواند و کس دیگرى به نمازگزار حمله کند، دستگاه‏هاى ما از کدامیک باید دفاع کنند؟ از نمازگزار یا از آن کسى که سجاده را از زیر پاى نمازگزار مى‏کشد؟ امر به معروف و نهى از منکر نیز همین‏طور است. امر به معروف هم مثل نماز، واجب است. در نهج البلاغه مى‏فرماید: «و ما اعمال البر کلها و الجهاد فی سبیل الله عند الامر بالمعروف و النهى عن المنکر الا کنفثة فی بحر لجی.» یعنى امر به معروف و نهى از منکر، در مقیاس وسیع و عمومى خود، حتى از جهاد بالاتر است؛ چون پایه‏ى دین را محکم مى‏کند. اساس جهاد را امر به معروف و نهى از منکر استوار مى‏کند. مگر مأمورین و مسئولین ما مى‏توانند آمر به معروف و ناهى از منکر را با دیگران مساوى قرار دهند؛ چه رسد به اینکه نقطه‏ى مقابل او را تأیید کنند!؟[۲]
پشتبانی از ناهی از منکر

 دولت، مجلس شوراى اسلامى، دستگاه قضائی و نیروى انتظامى، موظفند که ناهى از منکر را پشتیبانى کنند. این، وظیفه‏ى آن‏هاست.[۳]
وظیفه ی مسئولین

ما به آحاد ملت عزیز عرض کردیم؛ و گفتیم امر به‏ معروف‏ و نهى از منکر، این واجب الهى را برپا بدارید. در بین جوانان در سرتاسر کشور، شور و غوغایى به وجود آمد. پس، پیداست که این جوانان متمایل به امر به‏ معروف‏ و نهى از منکرند. بنابراین، وظیفه‏ى ما، مسئولین، قانون‏گذاران و مجریان است که راه و زمینه را براى اجراى این واجب الهى هموار و فراهم کنیم. امروز بحمد اللّه مجلس شوراى اسلامى، مجریان، مسئولین کشور و دستگاه قضائی، همه از خود این ملتند.[۴]
مبادا کسانى باشند که راه را جلو آمر به معروف و ناهى از منکر سد کنند!

 مبادا در گوشه و کنار، یا در دستگاه انتظامى یا قضائی، کسانى باشند که راه را جلو آمر به معروف و ناهى از منکر سد کنند! مبادا کسانى باشند که اگر کسى امر به‏ معروف‏ و نهى از منکر کرد، از او حمایت نکنند، بلکه از مجرم حمایت کنند! البته خبرهایى از گوشه و کنار کشور، در بعضى از موارد به گوش من مى‏رسد. هرجا که بدانم و احساس کنم و خبر اطمینان‏بخشى پیدا کنم که آمر به معروف و ناهى از منکر، خداى نکرده مورد جفاى مأمور و مسئولى قرار گرفته، خودم وارد قضیه خواهم شد. [۵]

[۱]      ‏۱۹/۱۰/۱۳۶۸/ دیدار با جمع کثیرى از اقشار مختلف مردم قم، سالروز قیام مردم قم

[۲]      ۲۲/ ۰۴/ ۱۳۷۱/ فرماندهان نیروهاى مقاومت بسیج سراسر کشور، در روز شهادت امام سجاد(ع)

[۳]      ‏۲۹/ ۰۷/ ۱۳۷۱ / دیدار با قشرهاى مختلف مردم

[۴]      ۲۹/ ۰۷/ ۱۳۷۱ / دیدار با قشرهاى مختلف مردم

[۵]      ۲۹/ ۰۷/ ۱۳۷۱ / دیدار با قشرهاى مختلف مردم
 

به مدپوشان،بگویید اخرین مد کفن هست.

یک شنبه 1 دی 1392  4:40 PM
تشکرات از این پست
mohsenshabani
masoudranjbar
masoudranjbar
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : شهریور 1388 
تعداد پست ها : 2212
محل سکونت : تهران

پاسخ به:فرمایشات رهبر در باره امربه معروف و نهی از منکر

بدترین خطرها

بدترین خطرها این است که یک روز در جامعه، گناه به عنوان ثواب معرفى شود؛ کار خوب به عنوان کار بد معرفى شود و فرهنگها عوض شود. وقتى که امر به معروف و نهى از منکر در جامعه رایج شد، این موجب مى‌شود که گناه در نظر مردم همیشه گناه بماند و تبدیل به ثواب و کار نیک نشود. بدترین توطئه‌ها علیه مردم این است که طورى کار کنند و حرف بزنند که کارهاى خوب – کارهایى که دین به آنها امر کرده است و رشد و صلاح کشور در آنهاست – در نظر مردم به کارهاى بد، و کارهاى بد به کارهاى خوب تبدیل شود. این خطرِ بسیار بزرگى است.

بنابراین اوّلین فایده امر به معروف و نهى از منکر همین است که نیکى و بدى، همچنان نیکى و بدى بماند. از طرف دیگر، وقتى در جامعه گناه منتشر شود و مردم با گناه خو بگیرند، کار کسى که در رأس جامعه قرار دارد و مى‌خواهد مردم را به خیر و صلاح و معروف و نیکى سوق دهد، با مشکل مواجه خواهد شد

 

به مدپوشان،بگویید اخرین مد کفن هست.

یک شنبه 1 دی 1392  4:44 PM
تشکرات از این پست
mohsenshabani
mohsenshabani
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 2227
محل سکونت : روی کره خاکی

پاسخ به:فرمایشات رهبر در باره امربه معروف و نهی از منکر

مسعود جان موفق باشی

تمام هفته گناه و غروب جمعه دعا             کمی خجالت از این انتظار هم خوب است           الهم عجل لولیک الفرج

یک شنبه 1 دی 1392  5:12 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها