ج) تفسیر مجمل به مبین
به باور شهید اول، آیه شریفه (وَالْمُطَلَّقَاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَهَ قُرُوء) (بقره/228) از جهت مقدار عده و تعیین معتده مجمل است (همان، /47) و آیات دیگری از قرآن مبین این اجمال هستند: (وَالَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَیَذَرُونَ أَزْوَاجًا یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَهَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا) (بقره/٢٣٤) «و کسانی که از شما می میرند و همسرانی باقی می گذارند، باید چهار ماه و ده روز انتظار بکشند (و عده نگه دارند).»
(وَاللائِی یَئِسْنَ مِنَ الْمَحِیضِ مِنْ نِسَائِکُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلاثَهُ أَشْهُرٍ وَاللائِی لَمْ یَحِضْنَ وَأُولاتُ الأحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ یَضَعْنَ حَمْلَهُن) (طلاق/٤)«و از زننانتان، آنان که از عادت ماهانه مأیوسند، اگر در وضع آنها (از نظر بارداری) شک کنید، عده آنان سه ماه است، و همچنین آنها که عادت ماهانه ندیده اند؛ و عده زنان باردار این است که بار خود را بر زمین بگذارند.»
د) تفسیر مطلق به مقید
شهید اول آیه شریفه (وَالَّذِینَ یُظَاهِرُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ ثُمَّ یَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِیرُ رَقَبَه) (مجادله/3) را مجمل می شناسد و در تفسیر آن از آیه (وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلا خَطَأً وَمَنْ قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَأً فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ مُؤْمِنَه)(نساء/92) بهره می گیرد. (همان، /46-45) بر این اساس شهید در بحث از شرایط اعتبار عتق، اسلام را شرط نخست میخواند. او در مورد قتل، حکم به عتق رقبه مؤمنه می دهد و آن را اجماعی میخواند و در مورد غیر قتل، عتق رقبه مؤمنه را اقوی می خواند. (شهید اول، الدروس، 2/181)
تفسیر قرآن به روایت
شهیدین، سنت را دومین منبع یا مصدر احکام می شناسند و سنّت معصوم(ع)را در حکم سنّت پیامبر(ص)معرفی می کنند. (شهید اول، ذکری، 1/47) بر این اساس در جای جای آثار شهیدین سنّت پیامبر(ص)و معصومین:در تفسیر آیات وحی به کار رفته است. نمونه نخست: شهیدین در کتاب شهادات از روایت امام صادق(ع)در تفسیر آیه شریفه (وَلا یَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا)(بقره/٢٨٢) سود می برند و حکم به وجوب کفایی تحمل شهادت در صورت فراخوان شهود می دهند. (شهید اول، الدروس،2/174؛ شهید ثانی، شرح لمعه،3/137) نمونه دوم: فهم امام صادق(ع)از آیه(یَخِرُّونَ لِلأذْقَانِ سُجَّدًا)(اسراء/١٠٧) در بحث سجده نماز مورد استفاده شهید اول قرار گرفته است. (شهید اول، ذکری،3/390)
نمونه سوم: شهید اول از روایاتی که دلالت بر سهم الارث خنثی دارد، در تفسیر آیه (لِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ یَهَبُ لِمَنْ یَشَاءُ إِنَاثًا وَیَهَبُ لِمَنْ یَشَاءُ الذُّکُور)(شوری/٤٩) سود می برد و مخالفت ابن ادریس با نظریه مشهور و استناد به آیه یاد شده را برنمی تابد، چه اینکه آیه شریفه، حکم اکثریت افراد را بیان می کند، نه آنکه دلالت بر حصر افراد به مؤنث و مذکر داشته باشد. (شهید اول، الدروس،2/379) نمونه چهارم: شهید اول برای روشن ساختن مصداق(وَالصَّلاهِ الْوُسْطَى) در آیه شریفه(حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاهِ الْوُسْطَى وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِین)(بقره/ ٢٣٨) از روایت امام باقر(ع)سود می برد و نماز ظهر را همان «صلاه وسطی» می خواند. (شهید اول، ذکری،2/288)
تفسیر قرآن به عقل
شهیدین عقل را یکی از ادله احکام می شناسند (شهید اول، ذکری،1/52؛ شهید ثانی، شرح لمعه،3/62) و در جای جای آثار خویش از عقل به عنوان دلیل حکم بهره می گیرند. برای نمونه وجوب امر به معروف و نهی از منکر را مستند به دلیل عقل می کنند (شهید اول، الدروس،2/47) و عقل را به عنوان یکی از ادله حرمت غصب می شناسند. (شهید ثانی، شرح لمعه،8/18)
هم ایشان از دلیل عقل در تفسیر آیات بهره می گیرند. برای نمونه در تفسیر آیه شریفه (فَأَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاکَ الْبَحْرَ فَانْفَلَق)(شعرا/٦٣) از عقل بهره می گیرند و «ضرب» را به عنوان لحن الخطاب در تقدیر می گیرند؛ «فضرب فانفلق». (شهید اول، ذکری،1/53).
دانش نسخ
یکی دیگر از دانش های قرآنی، دانش نسخ است. اهمیت این دانش، بسیاری از قرآن پژوهان، مفسران و فقیهان را به بحث درباره موضوعات زیر مجموعه این دانش وا داشته است. تا آنجا که برخی اثری مستقل در این موضوع عرضه داشته، شماری دیگر در ذیل آیه نسخ و آیات ناسخ و منسوخ به بررسی مقوله نسخ پرداخته و شرایط آن را یاد آور می شوند و گروهی چون فقیهان در فهم و استنباط احکام ناگزیر از طرح نسخ و مباحث زیر مجموعه آن می شوند. در این میان شهیدین در شمار فقهایی قرار دارند که در مستند سازی نظریات فقهی خویش یا در مقام نقد مستندات قرآنی مخالفان به برخی از مباحث نسخ اشاره دارند.
از جمله موارد نسخ در آثار شهیدین عبارت از نسخ در ادیان میباشد. یکی از مباحث زیر مجموعه نسخ، رخداد نسخ در ادیان الهی است. در این بحث اکثریت مسلمانان از رابطه نسخ میان کتابهای آسمانی می گویند و این رابطه را شرط صحت نبوت پیامبر اسلام(ص)می خوانند. در برابر ایشان، گروهی اندک نسخ دیگر کتابهای آسمانی را باور ندارند و صحت نبوّت پیامبر اسلام(ص)را منوط به نسخ دیگر کتابهای آسمانی نمی بینند. به باور ایشان موسی و عیسی(ع)مردم را به پیروی از شریعت خویش تا زمان ظهور پیامبر اسلام(ص)فرا خواندند.
بنابراین با آمدن دین جدید و نزول قرآن تکلیف مردم به پیروی از کتابهای آسمانی از درجه اعتبار خواهد افتاد و در این صورت، رابطه نسخ میان کتابهای آسمانی برقرار نخواهد شد. (فخر رازی،3/227) در این میان شهید اول همچون دیگران، از رابطه نسخ میان کتابهای آسمانی سخن می گوید و دیگر کتابهای آسمانی را منسوخ می خواند. او در جای جای آثار و تألیفات خویش عبارت «الکتب السماویه المنسوخه» را به کار می برد و در مورد احکام این کتابها به بحث و بررسی می پردازد.
برای نمونه در بحث احکام جنابت، حکم به جواز مس کتابهای منسوخ می دهد؛ «و یجوز مسّ الکتب المنسوخه» (الدروس،1/96 و3/163؛ ذکری،1/266) و در بحث از مکاسب حرام، نسخه برداری، تعلیم و تعلم کتابهای منسوخ را در شمار مکاسب حرام می آورد. (الدروس،3/163) بنابراین شهید اول نیز دیگر کتابهای آسمانی را منسوخ می شناسد و با این فرض به بحث در مورد احکام آنها می پردازد.
اهمیت و جایگاه بحث نسخ
بحث نسخ یکی از مباحث مهم و بسیار تأثیر گذار در استنباط و فهم احکام قرآن است. بر این اساس حضرت علی(ع)آن واعظی که ناسخ و منسوخ قرآن را نمی-شناخت، از موعظه مردم باز داشت و خواهان خروج او از مسجد شد و به او فرمود: «هلکت و اهلکت» (قرطبی،2/62؛ سیوطی،1/106) و امام صادق(ع)از میزان آشنایی ابوحنیفه با دانش نسخ پرسید. (حر عاملی، 27/48-47)
دانش نسخ در آثار و تألیفات شهید اول نیز اهمیت بسیار یافته است، تا آنجا که شهید در جای جای آثار خویش از نسخ آیات سخن می گوید و بحث نسخ را یکی از مباحث مهم قرآنی می خواند (الدروس،2/66) و آن را یکی از دانش های مهم و مورد نیاز فقیه در استنباط و فهم آیات معرفی می کند. (ذکری،1/43) شهید ثانی نیز از اهمیت شناخت ناسخ و منسوخ قرآن می گوید و فهم آیات وحی را بدون شناخت ناسخ و منسوخ ناممکن میخواند. (شهید ثانی، شرح لمعه،3/64)
منابع و مآخذ:
1. الآمدی، علی بن محمد؛ الاحکام فی اصول الاحکام، دمشق، المکتب الاسلامی، 1406ق.
2. ابن الجوزی، عبدالرحمن؛ نواسخ القرآن، بیروت، دارالکتب العلمیه، بیتا.
3. اشعری، علی بن اسماعیل؛ مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ترجمه: محسن مؤیدی، تهران، امیر کبیر، 1362ش.
4. باقلانی، محمد بن طیب؛ اعجاز القرآن، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1421ق.
5. جصاص، احمد بن علی؛ الفصول فی الاصول، تحقیق جاسم النمشی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1420ق.
6. حر عاملی، محمد بن حسن؛ وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت، 1409ق.
7. حلی، جعفر بن حسن؛ معارج الاصول، قم، مؤسسه آلالبیت، 1403ق.
8. خویی، ابولقاسم؛ البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالزهرا، 1395ق.
9. دارمی، عبدالله بن بهرام؛ سنن دارمی، دمشق، مطبعه الاعتدال، 1349ق.
10. رمانی، علی بن عیسی؛ النکت فی اعجاز القرآن(ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن)، مصر، دارالمعارف، بیتا.
11. زرکشی، محمد بن عبدالله؛ البرهان فی علوم القرآن، بیروت، دار احیاء الکتب العربیه، 1376ق.
12. سجستانی، ابن الاشعث؛ سنن ابی داود، بیروت، دارالفکر، 1410ق.
13. سرخسی، ابوبکر؛ اصول سرخسی، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1414ق.
14. المبسوط، بیروت، دارالمعرفه، 1406ق.
15. سیوطی، جلال الدین؛ الاتقان فی علوم القرآن، بیروت، دارالفکر، 1416ق.
16. الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، بیروت، دارالمعرفه، بیتا.
17. شافعی، محمد بن ادریس؛ کتاب المسند، بیروت، دارالکتب العلمیه، بیتا.
18. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم؛ الملل و النحل، قاهره، بینا، بیتا.
19. شهید اول؛ البیان، قم، مجمع الذخائر الاسلامیه، بیتا.
20. الدروس الشرعیه فی فقه الامامیه، تهران، مؤسسه نشر اسلامی، 1412ق.
21. ذکری الشیعه فی احکام الشریعه، قم، مؤسسه آل البیت، 1419ق.
22. شهید ثانی؛ روض الجنان فی شرح ارشاد الاذهان، قم، مؤسسه آل البیت، بیتا.
23. شرح اللمعه، قم، داوری، 1410ق.
24. مسالک الافهام الی تنقیح شرایع الاسلام، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه، 1413ق.
25. طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1415ق.
26. طوسی، محمد بن حسن؛ التبیان فی تفسیر القرآن، بیجا، مکتب الاعلام الاسلامی، 1409ق.
27. تهذیب الحکام، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1364ش.
28. فخر رازی، محمد بن عمر؛ تفسیرالکبیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
29. فیض کاشانی، مولی محسن؛ التفسیر الصافی، صدر، تهران، 1374ش.
30. قاضی، عبدالجبار؛ المغنی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1380ق.
31. قرطبی، محمد بن احمد؛ الجامع لاحکام القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405ق.
32. النووی، محی الدین؛ المجموع، بیروت، دارالفکر، بیتا.
محمّد بهرامى،
منبع: فصلنامه پژوهشهای قرآنی ش 58