0

نقش دانش‌های قرآنی در روش اجتهاد 1

 
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

نقش دانش‌های قرآنی در روش اجتهاد 1

بخش اول

چکیده

شهیدین در شمار فقهایی قرار دارند که در جای جای آثار خویش شماری از دانش های قرآنی را به بحث گرفته اند. برخی از این دانش ها عبارتند از:دانش اعجاز قرآن در ابعاد نظم، فصاحت، بلاغت وروش دانش نسخ از قبیل: نسخ حکم، نسخ حکم و تلاوت و نسخ تلاوت دانش عام و خاص و دانش تفسیر شهیدین در تفسیر آیات وحی از تفسیر قرآن به قرآن ، قرآن به سنت و قرآن به عقل سود می برند.

کلید واژه‌ها: شهیدین/ اعجاز قرآن/ نسخ/ عام و خاص

تفسیر نویسان و قرآن پژوهان بسیاری، خصوصیات و ویژگی های قرآن را به بحث و بررسی نشسته اند. برخی مفسران در مقدمه و در جای جای تفسیر خویش، دانش های قرآنی را به بحث گرفته اند و شماری دیگر تنها در تفسیر آیات وحی از علوم قرآنی سخن گفته اند. قرآن پژوهان نیز به دو گروه تقسیم می شوند: گروه نخست به صورت تخصّصی کار می کنند و با انتخاب یک موضوع و صرف وقت بسیار، یک اثر درباره آن موضوع منتشر می کنند، مانند واحدی با کتاب اسباب نزول و باقلانی با کتاب اعجاز القرآن.

گروه دوم به صورت عمومی فعالیت می کنند و تمامی علوم قرآنی را بحث می‌گیرند، مانند زرکشی با کتاب البرهان فی علوم القرآن و سیوطی با کتاب الاتقان فی علوم القرآن. افزون بر قرآن پژوهان، مفسران نیز در جای جای آثار خویش به صورت پراکنده به برخی مباحث قرآنی اشاره می کنند. برای نمونه شهید اول و دوم که از برجسته‌ترین فقهای شیعه در قرن هشتم و دهم می‌باشند، در شمار این افراد قرار دارند.

شهیدین به صورت گسترده از آیات قرآن بهره می برند و در مقام استنباط احکام از آیات وحی، گاه به خصوصیات و ویژگی های آیات اشاره می کنند، چنان که در برخی موارد از دانش های قرآنی در مقام صدور حکم سود می برند. بنابراین شایسته است در این نوشتار نگاهی داشته باشیم به نظریات شهیدین و تفاوت نظرگاه ایشان با دیگر قرآن پژوهان و مفسران.

دانش اعجاز قرآن

یکی از دانش های مهم قرآنی، دانش اعجاز است. بر اساس آیات تحدی، قرآن معجزه پیامبر(ص)است و هیچ کس توان آوردن یک سوره، ده سوره و مانند قرآن را ندارد؛ (وَإِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَهُ أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِین)(بقره/ 24-٢3)

«و اگر درباره آنچه بر بنده خود نازل کرده ایم شک و تردید دارید، یک سوره همانند آن بیاورید؛ و گواهان خود را ـ ‌غیر خدا ‌ـ برای این کار فرا خوانید اگر راست می گویید. پس اگر چنین نکنید ـ‌ هرگز نخواهید کرد‌ ـ از آتشی بترسید که هیزم آن، بدن‌های مردم و سنگ‌هاست و برای این کافران آماده شده است.»

(أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیَاتٍ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ فَإِنْ لَمْ یَسْتَجِیبُوا لَکُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ وَأَنْ لا إِلَهَ إِلا هُوَ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُون) (هود/ 14-13) «آنها می گویند: او به دروغ این را نسبت داده! بگو: اگر راست می گویید، شما هم ده سوره ساختگی همانند این قرآن بیاورید و تمام کسانی را که می توانید دعوت کنید. و اگر آنها دعوت شما را نپذیرفتند، بدانید تنها با علم الهی نازل شده؛ و هیچ معبودی جز او نیست! با این حال تسلیم می شوید؟»

(قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الإنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرًا) (اسراء/٨٨) «بگو: اگر انسان‌ها و پریان اتفاق کنند که همانند این قرآن را بیاورند، همانند آن را نخواهند آورد؛ هر چند یکدیگر را کمک کنند.» (أَمْ یَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لا یُؤْمِنُونَ فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِثْلِهِ إِنْ کَانُوا صَادِقِین) (طور/34-33) «یا می گویند قرآن را به خدا افترا بسته، ولی آنان ایمان ندارند. اگر راست می گویند سخنی همانند آن بیاورند.»

وجوه اعجاز قرآن

قرآن پژوهان و مفسران و کلام نویسان بسیاری وجوه اعجاز قرآن را به بحث و بررسی نشسته و وجوهی چند برای اثبات اعجاز قرآن برشمرده اند. برای نمونه باقلانی، خبرهای غیبی، امّی بودن پیامبر، نظم بی مانند و تألیف عجیب را از وجوه اعجاز قرآن می‌شمارد. (باقلانی،/59-57) نظام معتزلی اعجاز قرآن را در صرفه بودن قرآن می شناسد (اشعری،/118؛ شهرستانی،1/58؛ قاضی عبدالجبار، 16/318) و علی بن عیسی رمانی وجوه اعجاز قرآن را تا هشت وجه شمارش می کند. (رمانی،/75) در این میان شهیدین که از برجسته ترین فقیهان شیعه در سده هشتم و دهم به شمار می روند، در جای جای آثار و کتاب‌های خویش به برخی از وجوه قرآن اشاره می کنند:

الف) نظم قرآن

یکی از وجوه اعجاز قرآن در نگاه شهیدین، نظم قرآن است. شهید اول در بحث قرائت نماز و فراموشی یک واژه سوره حمد، حکم به اعاده قرائت سوره حمد می‌دهد و این حکم را به نظم قرآن مستند می سازد. به باور شهید فراموشی یک واژه سوره حمد سبب فروپاشی نظم قرآن به عنوان یک وجه از وجوه اعجاز قرآن می شود. بنابراین باید سوره را اعاده کرد تا اعجاز قرآن از میان نرود. (شهید اول، البیان،/232) هم ایشان در بحث قرائت نماز به زبان غیر عربی، حکم به عدم جواز این نماز می دهد و مستند خویش را ناسازگاری این شکل از نماز با نظم قرآن می خواند و نظم قرآن را از وجوه اعجاز قرآن می شناسد. (شهید اول، ذکری،3/302، 304، 309)

شهید ثانی نیز نظم قرآن را از وجوه اعجاز قرآن می شناسد و بر این اساس نمازی را که در آن قرآن به قصد افهام دیگری خوانده شده، صحیح می خواند. به باور شهید این حکم از آن جهت است که اعجاز قرآن در نظم و اسلوب آن است و قصد نمازگزار در‌ آن هیچ تأثیری ندارد. (شهید ثانی، روض الجنان،/332)

شهید ثانی در بحث بهره گیری از قرائت قاریان قرآن در نماز نیز حکم به عدم جواز قرائتی می دهد که از جهت ترتیب آیات، کلمات و جملات با قرائت متواتر ناسازگار است و مستند این حکم را از میان رفتن نظم قرآن به عنوان یک وجه از وجوه اعجاز قرآن معرفی می کند. (همان،/264)

ب) فصاحت و بلاغت قرآن

یکی دیگر از وجوه اعجاز قرآن، فصاحت و بلاغت قرآن است. به باور شهید اول، الفاظ قرآن مانند نظم قرآن از وجوه اعجاز قرآن شناخته می شود. بر این اساس شهید اول قرائت نماز به زبان فارسی را برنمی تابد و این شکل از نماز را با اعجاز قرآن ناسازگار می بیند. (شهید اول، الدروس، 1/172-171)

در این عبارت، شهید تنها از ناسازگاری این شکل از نماز با اعجاز قرآن سخن می گوید و روشن نمی سازد که کدام یک از وجوه اعجاز قرآن با این شکل از نماز ناسازگار است، اما در کتاب «ذکری» دو دلیل برای عدم جواز قرائت نماز به زبان فارسی عرضه می‌دارد که دلیل دوم، مراد شهید از اعجاز را روشن می کند.

دلیل نخست آنکه قرآن به زبان عربی فرود آمده است. دلیل دوم ناسازگاری این نوع از قرائت با لفظ و نظم قرآن به عنوان یک وجه از وجوه اعجاز قرآن. (شهید اول، ذکری، 3/302) این دلیل به قرینه دلیل نخست نشان از آن دارد که مراد شهید از اعجاز قرآن در کتاب «دروس»، لفظ قرآن است و منظور وی از لفظ قرآن، عربی بودن آن نیست؛ چه اینکه عربی بودن دلیل نخست شهید است و در این دلیل هیچ اشاره ای به معجزه بودن قرآن نشده است. بنابراین مراد شهید از «لفظ» همان فصاحت و بلاغت قرآن است که شمار بسیاری از قرآن پژوهان آن را به عنوان اصلی‌ترین وجه اعجاز قرآن می شناسند.

ج) اسلوب قرآن

یکی دیگر از وجوه اعجاز قرآن، اسلوب قرآن است. شهید ثانی این وجه را به عنوان دلیل جواز قرائت قرآن در نماز با قصد افهام دیگری می آورد. (شهید ثانی، روض الجنان،/332) بر این اساس، شکل و محتوای قرآن متفاوت با دیگر آثار بشری است. شکل قرآن نه در قالب شعر می گنجد و نه در قالب نثر، اما با این همه، محاسن شعر و نثر در آیات وحی مشهود است. چنان که محتوای قرآن نیز معارف بسیار بلندی را در خود جای داده است و یک موضوع در قالب های گوناگون به مخاطب عرضه می شود.

دانش تفسیر

شهیدین دانش تفسیر را بسیار پراهمیت و مهم می شناختند. شهید ثانی برای آشنایی بیشتر با شیوه اهل سنّت در تفسیر آیات قرآن به مصر سفر می کند و در درس تفسیر ابوالحسن البکری و ناصرالدین ملقانی مالکی، مدرس «تفسیر بیضاوی» حضور می یابد و با شیوه بکری، ملقانی و بیضاوی در تفسیر آیات وحی آشنا می‌شود. (شهید ثانی، شرح لمعه، 1/178) به باور شهید ثانی، فهم آیات وحی به میزان دانش های مفسر و صفای قلب او بسته است. هر اندازه دانش مفسر و صفای قلب او بیشتر باشد، فهم او از آیات وحی بهتر و عمیق‌تر خواهد بود. (شهید ثانی، رسائل، /129) شهیدین در تفسیر فقهی خویش از آیات قرآن، از روش هایی سود می برند که برخی ریشه در آیات وحی دارد و شماری دیگر آبشخور روایی دارند.

تفسیر قرآن به قرآن

فهم متن به متن از روش های مهم دریافت مراد و مقصود پدید آورنده متن است. دلایل اعتبار و حجیت این روش در قرآن و روایات در خور دست یابی است. در قرآن، آیه شریفه (هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَاب) (آل عمران/7) بر تفسیر بخشی از آیات قرآن که متشابهات نامیده می شوند، به کمک گروهی از آیات که محکمات خوانده می شوند، دلالت دارد و در روایات، روایت «فان القرآن یفسر بعضه بعضا» (فیض کاشانی،1/75) از تفسیر مطلق به مبین، عام به خاص و ... حکایت دارد. در آثار شهیدین این روش تفسیری بیش از هر روش دیگری مورد استفاده قرار گرفته است. در این آثار از سیاق، اسباب نزول، مبین، مقید برای تفسیر آیات قرآن سود گرفته شده است:

الف) تفسیر آیه به کمک سیاق

سیاق، از منابع و مصادر مهم تفسیر بهینه آیات قرآن در آثار شهیدین شناخته می-شود. برای نمونه شهید اول در تفسیر آیه شریفه (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاهِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَیْن) (مائده/6) و بیان حکم مقدار مسح از سیاق پیشینی سود می برد. ایشان می نویسد: «از آن جهت که در سیاق (وَامْسَحُوا بِرُءُوسِکُم)مسح بخشی از سر مراد است، بنابراین در مورد بحث نیز مسح مقداری از پا کفایت می کند و مسح تمام پا واجب نیست.» (شهید اول، ذکری، 2/151)

در نظرگاه وی، حجیت سیاق مشروط به نبود دلیل ناسازگار است. بر این اساس استناد برخی از اهل سنت به سیاق آیه شریفه (إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا) (احزاب/٣٣) و اختصاص آیه به همسران پیامبر درست نیست، چه اینکه: 1. ضمیر «کُم» نشان از پایان یافتن بحث همسران پیامبر دارد. 2. روایاتی که در متون روایی اهل سنت آمده و بیانگر سبب نزول آیه است، با استناد این گروه به سیاق ناسازگار است. 3. خروج از یک حکم و ورود به حکمی دیگر در آیات قرآن فراوان است. (همان،1/56)

ب) تفسیر آیه به کمک سبب نزول

شهیدین، در جای جای آثار خویش از اسباب نزول قرآن سود می برند و سبب نزول آیات را در فهم و تفسیر آیات بسیار تأثیر گذار می بینند. برای نمونه شهید اول، وجوب تمسک به مذهب امامیه را به آیه(فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَهَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِین) (آل عمران/٦١) مستند می کند و در تفسیر و تبیین مستند خویش از سبب نزول سود می برد. (همان) هم ایشان در تفسیر آیه شریفه (إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا) (احزاب/٣٣) نیز از اسباب نزولی که در متون روایی اهل سنّت آمده است بهره می گیرد. (همان،/56-54)

شنبه 30 آذر 1392  9:00 AM
تشکرات از این پست
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:نقش دانش‌های قرآنی در روش اجتهاد 1

ج) تفسیر مجمل به مبین

به باور شهید اول، آیه شریفه (وَالْمُطَلَّقَاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَهَ قُرُوء) (بقره/228) از جهت مقدار عده و تعیین معتده مجمل است (همان، /47) و آیات دیگری از قرآن مبین این اجمال هستند: (وَالَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَیَذَرُونَ أَزْوَاجًا یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَهَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا) (بقره/٢٣٤) «و کسانی که از شما می میرند و همسرانی باقی می گذارند، باید چهار ماه و ده روز انتظار بکشند (و عده نگه دارند).»

(وَاللائِی یَئِسْنَ مِنَ الْمَحِیضِ مِنْ نِسَائِکُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلاثَهُ أَشْهُرٍ وَاللائِی لَمْ یَحِضْنَ وَأُولاتُ الأحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ یَضَعْنَ حَمْلَهُن) (طلاق/٤)«و از زننانتان، آنان که از عادت ماهانه مأیوسند، اگر در وضع آنها (از نظر بارداری) شک کنید، عده آنان سه ماه است، و همچنین آنها که عادت ماهانه ندیده اند؛ و عده زنان باردار این است که بار خود را بر زمین بگذارند.»

د) تفسیر مطلق به مقید

شهید اول آیه شریفه (وَالَّذِینَ یُظَاهِرُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ ثُمَّ یَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِیرُ رَقَبَه) (مجادله/3) را مجمل می شناسد و در تفسیر آن از آیه (وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلا خَطَأً وَمَنْ قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَأً فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ مُؤْمِنَه)(نساء/92) بهره می گیرد. (همان، /46-45) بر این اساس شهید در بحث از شرایط اعتبار عتق، اسلام را شرط نخست می‌خواند. او در مورد قتل، حکم به عتق رقبه مؤمنه می دهد و آن را اجماعی می‌خواند و در مورد غیر قتل، عتق رقبه مؤمنه را اقوی می خواند. (شهید اول، الدروس، 2/181)

تفسیر قرآن به روایت

شهیدین، سنت را دومین منبع یا مصدر احکام می شناسند و سنّت معصوم(ع)را در حکم سنّت پیامبر(ص)معرفی می کنند. (شهید اول، ذکری، 1/47) بر این اساس در جای جای آثار شهیدین سنّت پیامبر(ص)و معصومین:در تفسیر آیات وحی به کار رفته است. نمونه نخست: شهیدین در کتاب شهادات از روایت امام صادق(ع)در تفسیر آیه شریفه (وَلا یَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا)(بقره/٢٨٢) سود می برند و حکم به وجوب کفایی تحمل شهادت در صورت فراخوان شهود می دهند. (شهید اول، الدروس،2/174؛ شهید ثانی، شرح لمعه،3/137) نمونه دوم: فهم امام صادق(ع)از آیه(یَخِرُّونَ لِلأذْقَانِ سُجَّدًا)(اسراء/١٠٧) در بحث سجده نماز مورد استفاده شهید اول قرار گرفته است. (شهید اول، ذکری،3/390)

نمونه سوم: شهید اول از روایاتی که دلالت بر سهم الارث خنثی دارد، در تفسیر آیه (لِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ یَهَبُ لِمَنْ یَشَاءُ إِنَاثًا وَیَهَبُ لِمَنْ یَشَاءُ الذُّکُور)(شوری/٤٩) سود می برد و مخالفت ابن ادریس با نظریه مشهور و استناد به آیه یاد شده را برنمی تابد، چه اینکه آیه شریفه، حکم اکثریت افراد را بیان می کند، نه آنکه دلالت بر حصر افراد به مؤنث و مذکر داشته باشد. (شهید اول، الدروس،2/379) نمونه چهارم: شهید اول برای روشن ساختن مصداق(وَالصَّلاهِ الْوُسْطَى) در آیه شریفه(حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاهِ الْوُسْطَى وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِین)(بقره/ ٢٣٨) از روایت امام باقر(ع)سود می برد و نماز ظهر را همان «صلاه وسطی» می خواند. (شهید اول، ذکری،2/288)

تفسیر قرآن به عقل

شهیدین عقل را یکی از ادله احکام می شناسند (شهید اول، ذکری،1/52؛ شهید ثانی، شرح لمعه،3/62) و در جای جای آثار خویش از عقل به عنوان دلیل حکم بهره می گیرند. برای نمونه وجوب امر به معروف و نهی از منکر را مستند به دلیل عقل می کنند (شهید اول، الدروس،2/47) و عقل را به عنوان یکی از ادله حرمت غصب می شناسند. (شهید ثانی، شرح لمعه،8/18)

هم ایشان از دلیل عقل در تفسیر آیات بهره می گیرند. برای نمونه در تفسیر آیه شریفه (فَأَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاکَ الْبَحْرَ فَانْفَلَق)(شعرا/٦٣) از عقل بهره می گیرند و «ضرب» را به عنوان لحن الخطاب در تقدیر می گیرند؛ «فضرب فانفلق». (شهید اول، ذکری،1/53).

دانش نسخ

یکی دیگر از دانش های قرآنی، دانش نسخ است. اهمیت این دانش، بسیاری از قرآن پژوهان، مفسران و فقیهان را به بحث درباره موضوعات زیر مجموعه این دانش وا داشته است. تا آنجا که برخی اثری مستقل در این موضوع عرضه داشته، شماری دیگر در ذیل آیه نسخ و آیات ناسخ و منسوخ به بررسی مقوله نسخ پرداخته و شرایط آن را یاد آور می شوند و گروهی چون فقیهان در فهم و استنباط احکام ناگزیر از طرح نسخ و مباحث زیر مجموعه آن می شوند. در این میان شهیدین در شمار فقهایی قرار دارند که در مستند سازی نظریات فقهی خویش یا در مقام نقد مستندات قرآنی مخالفان به برخی از مباحث نسخ اشاره دارند.

از جمله موارد نسخ در آثار شهیدین عبارت از نسخ در ادیان می‌باشد. یکی از مباحث زیر مجموعه نسخ، رخداد نسخ در ادیان الهی است. در این بحث اکثریت مسلمانان از رابطه نسخ میان کتاب‌های آسمانی می گویند و این رابطه را شرط صحت نبوت پیامبر اسلام(ص)می خوانند. در برابر ایشان، گروهی اندک نسخ دیگر کتاب‌های آسمانی را باور ندارند و صحت نبوّت پیامبر اسلام(ص)را منوط به نسخ دیگر کتاب‌های آسمانی نمی بینند. به باور ایشان موسی‌ و عیسی(ع)مردم را به پیروی از شریعت خویش تا زمان ظهور پیامبر اسلام(ص)فرا خواندند.

بنابراین با آمدن دین جدید و نزول قرآن تکلیف مردم به پیروی از کتاب‌های آسمانی از درجه اعتبار خواهد افتاد و در این صورت، رابطه نسخ میان کتاب‌های آسمانی برقرار نخواهد شد. (فخر رازی،3/227) در این میان شهید اول همچون دیگران، از رابطه نسخ میان کتاب‌های آسمانی سخن می گوید و دیگر کتاب‌های آسمانی را منسوخ می خواند. او در جای جای آثار و تألیفات خویش عبارت «الکتب السماویه المنسوخه» را به کار می برد و در مورد احکام این کتاب‌ها به بحث و بررسی می پردازد.

برای نمونه در بحث احکام جنابت، حکم به جواز مس کتاب‌های منسوخ می دهد؛ «و یجوز مسّ الکتب المنسوخه» (الدروس،1/96 و3/163؛ ذکری،1/266) و در بحث از مکاسب حرام، نسخه برداری، تعلیم و تعلم کتاب‌های منسوخ را در شمار مکاسب حرام می آورد. (الدروس،3/163) بنابراین شهید اول نیز دیگر کتاب‌های آسمانی را منسوخ می شناسد و با این فرض به بحث در مورد احکام آنها می پردازد.

اهمیت و جایگاه بحث نسخ

بحث نسخ یکی از مباحث مهم و بسیار تأثیر گذار در استنباط و فهم احکام قرآن است. بر این اساس حضرت علی(ع)آن واعظی که ناسخ و منسوخ قرآن را نمی-شناخت، از موعظه مردم باز داشت و خواهان خروج او از مسجد شد و به او فرمود: «هلکت و اهلکت» (قرطبی،2/62؛ سیوطی،1/106) و امام صادق(ع)از میزان آشنایی ابوحنیفه با دانش نسخ پرسید. (حر عاملی، 27/48-47)

دانش نسخ در آثار و تألیفات شهید اول نیز اهمیت بسیار یافته است، تا آنجا که شهید در جای جای آثار خویش از نسخ آیات سخن می گوید و بحث نسخ را یکی از مباحث مهم قرآنی می خواند (الدروس،2/66) و آن را یکی از دانش های مهم و مورد نیاز فقیه در استنباط و فهم آیات معرفی می کند. (ذکری،1/43) شهید ثانی نیز از اهمیت شناخت ناسخ و منسوخ قرآن می گوید و فهم آیات وحی را بدون شناخت ناسخ و منسوخ ناممکن می‌خواند. (شهید ثانی، شرح لمعه،3/64)

منابع و مآخذ:

1. الآمدی، علی بن محمد؛ الاحکام فی اصول الاحکام، دمشق، المکتب الاسلامی، 1406ق.

2. ابن الجوزی، عبدالرحمن؛ نواسخ القرآن، بیروت، دارالکتب العلمیه، بی‌تا.

3. اشعری، علی بن اسماعیل؛ مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ترجمه: محسن مؤیدی، تهران، امیر کبیر، 1362ش.

4. باقلانی، محمد بن طیب؛ اعجاز القرآن، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1421ق.

5. جصاص، احمد بن علی؛ الفصول فی الاصول، تحقیق جاسم النمشی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1420ق.

6. حر عاملی، محمد بن حسن؛ وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت، 1409ق.

7. حلی، جعفر بن حسن؛ معارج الاصول، قم، مؤسسه آل‌البیت، 1403ق.

8. خویی، ابولقاسم؛ البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالزهرا، 1395ق.

9. دارمی، عبدالله بن بهرام؛ سنن دارمی، دمشق، مطبعه الاعتدال، 1349ق.

10. رمانی، علی بن عیسی؛ النکت فی اعجاز القرآن(ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن)، مصر، دارالمعارف، بی‌تا.

11. زرکشی، محمد بن عبدالله؛ البرهان فی علوم القرآن، بیروت، دار احیاء الکتب العربیه، 1376ق.

12. سجستانی، ابن الاشعث؛ سنن ابی داود، بیروت، دارالفکر، 1410ق.

13. سرخسی، ابوبکر؛ اصول سرخسی، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1414ق.

14.  المبسوط، بیروت، دارالمعرفه، 1406ق.

15. سیوطی، جلال الدین؛ الاتقان فی علوم القرآن، بیروت، دارالفکر، 1416ق.

16.  الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.

17. شافعی، محمد بن ادریس؛ کتاب المسند، بیروت، دارالکتب العلمیه، بی‌تا.

18. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم؛ الملل و النحل، قاهره، بی‌نا، بی‌تا.

19. شهید اول؛ البیان، قم، مجمع الذخائر الاسلامیه، بی‌تا.

20.  الدروس الشرعیه فی فقه الامامیه، تهران، مؤسسه نشر اسلامی، 1412ق.

21.  ذکری الشیعه فی احکام الشریعه، قم، مؤسسه آل البیت، 1419ق.

22. شهید ثانی؛ روض الجنان فی شرح ارشاد الاذهان، قم، مؤسسه آل البیت، بی‌تا.

23.  شرح اللمعه، قم، داوری، 1410ق.

24.  مسالک الافهام الی تنقیح شرایع الاسلام، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه، 1413ق.

25. طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1415ق.

26. طوسی، محمد بن حسن؛ التبیان فی تفسیر القرآن، بی‌جا، مکتب الاعلام الاسلامی، 1409ق.

27.  تهذیب الحکام، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1364ش.

28. فخر رازی، محمد بن عمر؛ تفسیرالکبیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.

29. فیض کاشانی، مولی محسن؛ التفسیر الصافی، صدر، تهران، 1374ش.

30. قاضی، عبدالجبار؛ المغنی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1380ق.

31. قرطبی، محمد بن احمد؛ الجامع لاحکام القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405ق.

32. النووی، محی الدین؛ المجموع، بیروت، دارالفکر، بی‌تا.

محمّد بهرامى،

منبع: فصلنامه پژوهشهای قرآنی ش 58

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

شنبه 30 آذر 1392  9:01 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها