از زندگی فاضل جمی و جزئیات زندگی او، مانند دیگر بزرگان منطقه، اطلاع دقیق و مستندی وجود ندارد؛ زیرا این اطلاعات در زمان زندگی فاضل نوشته نشده است و خود او نیز رغبتی به نوشتن زندگینامهی شخصی خود، نشان نداده است. آنچه که در ادامه آورده میشود حاصل تلاش محققانی چون عبدالمجید زنگوئی و هیبتا... مالکی است که همت نموده و آن را به تحریر درآوردهاند.
در روزگارانی که کشور پهناور ایران در دست پادشاهان نه چندان لایق قاجار بود و منطقهی جنوب ایران زیر سیطرهی خوانین محلّی اداره میشد، در روستای «ولایت» از توابع جم در خانوادهای متدیّن و دانشدوست پسری به دنیا آمد که او را محمدحسین نام نهادند. این تولد میمون و فرخنده روز سوم ربیع الاوّل سال 1256 هجری قمری بود. پدرش محمددرویش نوه ملاحسین از بزرگان و سرشناسان آن منطقه بود.
کودکی محمدحسین در آن روستا سپری میشد و هنوز در دنیای شیرین کودکی به سر میبرد که در سن چهار سالگی پدرش را از دست داد و سرپرستی اورا برادر بزرگش، ملاحسن، بر عهده گرفت.
نبودِ پدر و تأثیر فقدان او، هیچگاه نتوانست این کودک با هوش و فراست را، از راهی که به فضل و بزرگی ختم میشد منحرف سازد. جوهرهی ذاتی محمدحسین و تربیت صحیح خانواده مخصوصاً برادرش ملاحسن، موجب گردید تا در همان اوان کودکی برتری و شایستگی خود را نسبت به همسالان خود نشان دهد.
بعد از اتمام دوران کودکی هنگامی که به سن تحصیل رسید، وقت آن بود که وارد مکتبخانه شود؛ 6 ساله که شد مکتبخانهی همان روستا، پذیرای کودکی شد که هوش سرشار و استعداد او همه را به تعجب وا داشت. به شیوهی مکتبخانههای قدیم ابتدا قرآن را ختم نمود و سپس حافظ و گلستان شیخ شیراز را نزد ملا خواند و نصابالصبیان را نیز در همانجا یاد گرفت.
یادگیری و حافظهی قوی و نبوغ ذاتی او در مکتبخانه زبانزد خاص و عام شد و همگان میدانستند که روزی محمدحسین از بزرگان و عالمان جم خواهد شد. بروز همین استعداد و نبوغ بود که مورد توجّه حاکم وقت بلوک جم واقع شد و محمدحسین برای ادامهی تحصیل و تکمیل علوم خود به حمایت حاکم جم، روانهی شیراز شد. رفتن به شیراز و ادامهی تحصیل در آنجا راه پیشرفت و ترقّی را برای او هموار کرد و او قدر این لطف و مرحمت را به خوبی دانست.
در شیراز در مدرسهای به نام مدرسهی «خان» در محضر حضرت آیتا... حاج شیخ مهدی کجوری مازندرانی که از مجتهدان زمان خود بود مشغول به تحصیل شد. در شیراز نیز مورد توجه قرار گرفت و در مدت کوتاهی گوی سبقت را از دیگر اکفا و اقران ربود.
بعد از 8 سال تحصیل علم و ادب و دیگر علوم رایج در آن زمان و موفقیّت در آزمونهای مکرر و مختلف حاج شیخ مهدی کجوری اجتهاد ایشان را صادر نمود. سپس وی به استناد نامهای که تحت عنوان «نوشتهایست که در رجعت از عراق عرب کرّهی اولی به خان جم نگاشتهام و به شیراز روانه داشتهام» سفری به عتبات عالیات میکند تا هم به شکرانهی این موفقیت، به زیارت بقاع متبرکه بپردازد و هم اجتهاد خود را تأئید نماید. «خدمت حضرت اعلمالعلما الحاج سیّدحسین ترک مدّظلّهالعالی رسیدم، فرمایشات حکمت آیات از ایشان شنیدم. اجازهی مرحوم استاد اعلیا... مقامه را ممضی و به تصرّفات شرعیّهام رضا دادند و جداگانه اجازهی انباز و به حکومت مطلقهام سرافراز و قرین هزارگونه اعزازم فرمودند. بر فضیلت افزوده و زنگ برخی شبهات واهیه زدوده شد.» (منشآت، نامهی 12 ص 23)
بعد از بر گشتن از سفر اول خود از عتبات عالیات، شیراز گرفتار فتنهی گروهی شد که به علیاللهی مشهور بودند. محمدحسین جمی مأمور مناظره با عالم این فرقه شد و با درایت و دانش خود او را محکوم نمود و موجب شد تا آن عالم گمراه، از شیوهی کفرآمیز خود توبه کند. آوازهی این موفقیت در همهی شهر پیچید و به پاس این خدمت استادش، حاج شیخ مهدی کجوری اورا لقب «فاضل» داد که به حق شایستهی چنین افتخاری بود.
شهرت فاضل، جم را مهیّای آن کرد که فرزند برومندش را به دامان خود برگرداند. فاضل وارد جم شد و مورد لطف بزرگ وکوچک واقع گردید و محل رجوع خاص و عام شد.
فاضل به استناد نوشتههای خودش در سال1292 ه .ق به حج مشرف میشود. (نامهی اا ص17)
بار دیگر سفری به عراق عرب مینماید که این سفر در سال 1297ه . ق بوده است.
فاضل بعد از این سفرها وارد جم میشود و تا آخر عمر در آنجا میماند. سرانجام در شوّال سال 1319هجری قمری، در سن 63 سالگی این جهان فانی را وداع میگوید و بنا بر وصیّت خودش در حیاط خانهاش به خاک سپرده میشود.
تأثیر قرآن و حدیث در ادب فارسی
قرآن کتاب آسمانی مسلمانان و معجزهی جاوید پیامبر(ص) میباشد. اهمیّت و تأثیر معانی و مفاهیم قرآن را میتوان مستقیم و غیرمستقیم، در زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان دید. از همان سالهای نخست ورود اسلام به ایران آموزش قرآن در صدر همهی آموزشها قرار گرفت و یادگیری قرآن از مهمترین شرایط با سواد بودن محسوب میشد.
به جرأت میتوان اظهار نمود آنچه باعث غنای بیشتر شعر و ادب فارسی گردید تعالیم قرآنی و مفاهیم برگرفته از آن بود. فصاحت و بلاغت بینظیر قرآن، ایجازهای اعجازگونهی آن و زیباییهای ظاهری و باطنی، سرمشقی مناسب و الگویی شایسته برای بزرگان ادب فارسی بود.
الگوپذیری شاعران و نویسندگان بزرگ فارسی زبان از ساخت ظاهری و مفاهیم باطنی قرآن، تأثیر آن را بیش از هر موضوع دیگری در شعر و نثر فارسی نشان میدهد.
حدیث که سخن پیامبر و ائمهی اطهار میباشد نیز در دورههای بعد از رحلت پیامبر(ص)، با توجه به مسائل سیاسی و اجتماعی قسمت مهمی از تلاش عالمان دینی را به خود معطوف داشت. عالمان مذهب تشیّع و بزرگان اهل سنّت نسبت به جمعآوری احادیث تلاشهای فراوانی نمودند که حاصل آن در مذهب تشیّع کتب اربعه است و در بین اهل سنّت صحاح ستّه.
تأثیر قرآن و حدیث تنها منحصر به شاعران و نویسندگان نیست بلکه کسانی که خواننده این آثار هستند، زمانی میتوانند از این آثار لذّت ببرند که از معنی و مفهوم قرآن و احادیث اطلاعی داشته باشند.
بدون تردید میتوان چنین گفت که تأثیر قرآن و حدیث در ادب فارسی، به گونهای است که نمیتوان اثری به شعر یا نثر را یافت که بهرهای از قرآن و حدیث نبرده باشد. بهترین و جاودانهترین آثار ادب فارسی آثاری است که بیشترین و بهترین بهرهها را از این دو اصل مهم برده باشند. این موضوع تنها مربوط به ادبیّات نیست بلکه خطبا و وعّاظ نیز از قرآن و حدیث در کلام خود استفاده میکنند.
نکته ای که باید مورد توجه قرار داد این است که همه مذاهب و فرقه اسلامی استفاده و اقتباس آیات و احادیث در ادبیّات نیستند به خصوص مذهب مالکیّه که این کار را حرام میدانند. (حلبی، علی اصغر، تأثیر قرآن و حدیث درادبیّات فارسی، صص1 - 65)
انواع بهرهگیری از قرآن و حدیث
با توجه به استفادهی گسترده و گوناگونِ گویندگان و نویسندگان فارسی زبان از قرآن و حدیث از همان آغاز، علمای علم ادبی در تألیفات خود نمونههای قرآنی را مثال آوردهاند. همین نمونه ها الهام دهنده ی شاعران و نویسندگانی بود که زیبایی های ظاهری و باطنی قرآن را الگو قرار می دادند. شاعر و نویسنده هر جا فرصتی می یابد برای تأثیر سخن خود اشاره ای به آیات و احایث می کند و هر کجا که مناسب می بیند از اصل آیه و حدیث استفاده می کند. این بهرگیری و استفاده به شیوه های مختلفی صورت می گیرد که با توجه به نحوه ی استفاده و میزان استفاده، اصطلاحات خاصی را به خود اختصاص داده است که عبارتند از:
درج و اقتباس: « در اصل لغت به معنی پرتو نور و فروغ گرفتن است، چنانکه پارهیی از آتش را بگیرند و با آتش دیگر برافروزند، یا از شعلهی چراغی، چراغ دیگر را روشن کنند، و به این مناسبت، فراگرفتن علم و هنر، وادب آموختن یکی را از دیگری اقتباس میگویند. در اصطلاح ادب، آن است که حدیثی یا آیتی از کلاما... مجید یا بیت معروفی را بگیرند و چنان در نظم و نثر بیاورند که معلوم باشد قصد اقتباس است نه سرقت و انتحال.»
(همایی، جلال الدین، فنون بلاغت و صناعات ادبی، ص 383)
تلمیح: «در لغت به معنی به گوشهی چشم اشاره کردن و در اصطلاح فن بدیع آن است که شاعر در ضمن کلام، به داستانی یا مثل یا آیه و حدیث یا حادثه ای که معروفیّت داشته باشد، اشاره کند.» (میرصادقی، میمنت، واژه نامهی هنرشاعری، ص 83)
تضمین:آوردن مصراع، بیت، آیه و حدیث را در اثنای کلام تضمین میگویند.
حل یا تحلیل: «در لغت یعنی از هم باز کردن و گشودن، و در اصطلاح ادیبان، گرفتن آیهای از قرآن یا حدیثی از احادیث و یا شعری از اشعار و یا مثلی از امثال در گفتار و نوشتار است، با خارج ساختن ِعبارتِ آن از وزن یا صورت اصلیاش به طور کامل یا ناقص.» (حلبی، علی اصغر، تأثیر قرآن و حدیث در ادبیّات فارسی، ص53)
شواهد تأثیر قرآن و حدیث در منشآت فاضل جمی
هدف از ذکر این مثالها، نشان دادن تأثیر، اقتباس، درج وحل آیات و احادیث در مجموعه نوشتههای فاضل جمی، نویسندهی توانای جنوب است. در 47 نامهی موجود، سعی شده است بیشتر نمونهها ذکر گردد. هر چند که به طور میانگین، در هر نامه حداقل یک اقتباس، تضمین یا تلمیح وجود دارد که این موضوع یکی از دلایل اهمیت و مقبولیّت منشآت فاضل جمی در بین خاص و عام است.
آوردن این نمونهها، میزان استفاده و مهارت در بکارگیری آیات قرآن و احادیث را در اثر این نویسندهی توانا نمایان مینماید. ابتدا نمونههای اقتباسات قرآنی آورده میشود و سپس چند نمونه از بهرهگیری و اقتباس از احادیث پیامبر(ص) و ائمهی اطهار «علیهم السلام».
الف) نمونههای اقتباس از آیات قرآن که به صورت تلمیح، حل و درج در منشآت فاضل جمی به کار رفته است:
1- هر کس به نغمهی «قَد شَغفَها حُبّا» پرداخت و زمزمهی «قَد تَراوَد فَتاها» بلند ساخت.» (نامهی 4 ص 6) که مقتبس از آیهی «وَ قالَ نِسْوَةٌ فِی الْمَدِینَةِ امْرَأَتُ الْعَزِیزِ تُراوِدُ فَتاها عَنْ نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَها حُبًّا اِنّا لَنَرها فی ضَلالٍ مُّبین» (آیهی 30 سورهی یوسف).
2- «بالاخره به حضرت وخشورش آوردند. زن زنیم زبان را به «هذا بهتانٌ عَظیم» گشود.» (نامه ی 4 ص 6) که اقتباس از قسمت آخر آیهی «وَلَوْلا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُمْ مَا یَکُونُ لَنَا أَنْ نَتَکَلَّمَ بِهَذَا سُبْحَانَکَ هَذَا بُهْتَانٌ عَظِیمٌ» میباشد. ( آیه ی 16 سوره ی نور)
3- «پس از غسل و تغییر لباس با جمعیّت حواس بشرف زیارت ابوتراب کامیاب، استقبال از روحالامین دیدیم و زمزمهی «طِبتُم فَادخُلُواها خالِدین» از رضوان شنیدیم.» (نامه 12 ص 23) برگرفته از قسمت آخر آیهی «وَسِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاءُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ» (آیهی 73 سورهی الزُّمر)
4- بیرق سعادت به زیارت شهدا راندیم «وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ» خواندیم. (نامه 12 ص 23) تضمین آیهی 169 از سورهی آل عمران که فقط «عِندَ رَبِّهِم یُرزَقُون» را در متن نیاورده است.
5- باب بیدق و محفل بیطق، بر یک «اُدخُلُوها بِسَلامٍ آمِنین» نوشته و بر دیگر پردهی «وَ اِن یَکاد» فروهشته. (نامهی 12 ص 24) قسمت اول آیه 46 سورهی حجر را کامل آورده است و درقسمت دوم اول آیه 51 سوره قلم را اقتباس کرده است. «وَإِنْ یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ»
6- خداوند این صغیر قربانی را از ایشان قبول و مایهی تقرّب و وصولشان باد. «انّهُ رؤفٌ باالعباد». (نامهی 13 ص 26) مقتبس از قسمت آخر آیهی «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ» (آیهی207 سورهی بقره)
7- اموات را در وادیالسلام سلامی و نهفته با ایشان کلامی گفتیم که «اِنّا لله و انّا اِلَیه راجعُون وَ نحنُ انشاءالله بکُم لاحِقون». (نامه 13 ص 27)
مقتبس از«الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» (آیه 156 سوره ی بقره)
8- خدایت پیر و جهانت امیر کناد که چنان درخت امتنان سرسبز و بارور گردید که مصداق «اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فی اَلسّماء»ظاهرشد. (نامه ی 20 ص 36) قسمتی از آیهی 24 سورهی ابراهیم.
علاوه بر نمونههای ذکر شده شواهد دیگری نیز وجود داردکه فاضل جمی از آیات قرآن استفاده کرده است و غیر از این موارد، 48 مورد دیگر اقتباس و تلمیح، در منشآت خود به کار برده است.
ب) نمونههای اقتباس از احادیث
1- نازان و تازان به پهلوی شوهر نشست و به غنج و دلال پیوست و شوی از هر روی او را نصیحت فرمود که حالیا قدر این نعمت عظمی بدان و خویش را از چشم بدان بدان محفوظ بدار و قدم از حجره بیرون مگذار که «الحیاء مِنَ الایمان». (منشآت فاضل، نامهی 5 ص 9)
اصل حدیث به این صورت در نهج الفصاحه آورده شده است. «اَلحَیاءُ شُعبةٌ مِنَ اَلاِیمان. » حیا بخشی از ایمان است. (نهج الفصاحه ص 173)
2- منّت خدای را که از اعمال حرمین فراغتی کامل حاصل و رفته رفته به مفاد «حبُّ الوَطَن مِنَ الایمان» هوای وطن در دل آمد. (منشآت فاضل، نامه ی 11 ص 19) این حدیث از پیامبر (ص) میباشد.
3- روی توجه به سواد اعظم نما و شاخ و برگ وداد را نشو آر و نما که «عَلَیکُم بِالسَّوادالاَعظَم.» (نامه ی 18 ص 34) حدیثی است از پیغمبر (ص)
4. و این هم خود مقصدی است اهمّ و مرادی است اتمّ زیرا که فضیلت شعر نکتهی «اِنّ اَلله کُنُوزاً تَحتَ العَرشَ وَ مِفتاحُها لِسانُ الشُّعرا»کفایت است. (نامه ی 19 ص 35) حدیثی است از پیامبر(ص)
5. این است که اساس عیش بنی آدم و انتظام عالم باین تقریبات برقرار و مسلّم است بلی «کُلِّکم راع و کلّکم مسئول عن رعیّته». ( منشآت فاضل، نامه ی 23 ص 38) حدیثی است از پیامبر(ص)که ترجمهی آن چنین است: همهی شما حکمرانی دارید و در مورد زیردستان مؤاخذه میشوید. (نهج الفصاحه، ص234)