0

اشک و مشک

 
karimiz
karimiz
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1392 
تعداد پست ها : 200
محل سکونت : اصفهان

اشک و مشک

چشمم از اشک پر و مشک من از آب تهی است

جگرم غرقه به خون و تنم از تاب تهی است

دل من میبرد آبی که از این مشک چکد

کشتی ام غرقه به آبی که زگرداب تهی است

به روی اسب قیامم به روی خاک سجود

این نماز ره عشق است زآداب تهی است

دست و مشک و علمم لازمه هر سقاست

دست عباس تو از این همه اسباب تهی است

مشک هم اشک به بی دستی من میریزد

بی سبب نیست اگر مشک من از آب تهی است

پنج شنبه 28 آذر 1392  1:09 PM
تشکرات از این پست
kamrantak
دسترسی سریع به انجمن ها