سابقه تاريخي عرفان هاي نوظهور به چه زماني باز مي گردد؟
بشر از همان ابتداي تاريخ نمونههايي مانند قابيل را به خود ديده که ميگفت من خداشناسم و پدرم را به نبي بودن قبول دارم ولي خودم نيز انديشه و فکر دارم و بر اساس آن کار انجام ميدهم، به همين دليل دستور خدا را اطاعت نكرد. در اسلام عقل آن جايي به كار ميرود كه ملاك انسان، خداوند باشد. انسان عاقل روبه خدا ميايستد. قابيل (من) داشت. لذا اختلاف افتاد و او با منيت خود برادرش را كشت. لذا در هر عصري عرفان نوظهور داشتهايم، اما چون زمان ميگذرد اين مكاتب سنتي ميشوند در حال حاضر عرفانهاي نوظهور عصر ما عجيب و غريب هستند.
در يك مقطع بعد از جنگ جهاني دوم مكتبهاي نو ظهور بروز پيدا كرد علت آن اين بود كه غرب متوجه شد مردم افسرده هستند، لذا نوعي نشاط با معنويت کاذب به وجود آورد حتي بعضي از كارخانهدارها ميگفتند آنجا كه نشاط و معنويت است توليد ما بالا ميرود و اگر افسرده باشيم توليد پايين ميآيد. لذا با موسيقي سعي ميكردند نشاط معنوي مصنوعي به وجود آورند تا توليد بالا برود، نه ارزش انسان!