به بیانی دیگر، چنان تعبیری از برهان میرساند که:1- سوره یوسف داستان جذاب و شیرینی است که خداوند متعال ـنعوذ باللهـ برای سرگرمی مؤمنان و پر کردن ایام فراغت آنان نازل فرموده است، زیرا در انسانهای غیر معصوم کاربردی ندارد.2- خداوند در الگوپردازی برای انسانها، نمونههایی را یادآور شده است که از خلقتی متمایز و طبیعتی فوق بشری برخوردارند؛ بنابراین آنان از عهده کارهایی بر میآیند که افراد غیرمعصوم هر چه تلاش هم بکنند ـحتی در مبارزه با خواهشهای نفسانیـ بدان درجه نمیرسند.
3- پرهیز از گناهان بزرگ تنها از «مخلَصین» ساخته است؛ و «مخلَصین» هم جز معصومان کسان دیگری نیستند. پس اگر غیر معصومان گرفتار دامهای شهوانی شده باشند، چون فاقد برهان عصمتاند و برهان پروردگار بدانان تجلّی نخواهد کرد، ارتکاب به زنا در آنان جای مذمت و مؤاخذه را نخواهد داشت!4- با این فرضیه، مصداق بسیاری از آیات قرآنی یا در معصومان خلاصه میشود، یا بیهوده و عبث مینماید. یعنی اگر گفته میشود:(قَد أفلَحَ المُؤمِنُونَ ... وَ الَّذینَ هُم لِفُرُوجِهِم حافِظُون)(مؤمنون/1 و 5)
«مؤمنان رستگار شدند ... مؤمنان کسانی هستند که دامان خود را حفظ میکنند.» منظور از مؤمنان، تنها معصوماناند، زیرا دیگران را قدرتی بر حفظ فروج خود نیست. و اگر گفته میشود:(الزّانِیَهُ وَ الزّانی فَاجلِدُوا کُلَّ واحِدٍ مِنهُما مِائَهَ جَلدَه)(نور/2) «هر یک از مرد و زن زناکار را صد تازیانه بزنید.»
یعنی این آیه تهدیدی است برای معصومانی که از آن مبرّایند، و دیگران را هم که به دلیل نداشتن قوه عصمت و قدرت پرهیز از آن جای ملامت و مجازاتی نیست، پس آیه را مخاطبی نیست!!! اما نه چنین است! بلکه قوانین و سنّتهای الهی که در قرآن به آنها اشاره شده است، عموم انسانها را شامل میشود، و هر کس خود را با شرایطی که قرآن ارائه مینماید تطبیق دهد، مستحق برخورداری از سنّتهایی است که خداوند متعال در خلقت خود به ودیعت نهاده است. به برخی از این سنتهای الهی در توضیح چهارمین تعریف از برهان اشاره خواهد شد.
3- نمایان شدن ناظر یا اخطارکننده بیرونی
چنانکه در معنی برهان گذشت، برخی از تفاسیر اهل سنّت و گاه تفاسیری از شیعه با استناد به روایات و داستانهایی، منظور از «رؤیت برهان الهی» را ظاهر شدن اشباح یا تابلوهای اخطار در مقابل چشمان حضرت یوسف(ع)دانستهاند که جای تردید بسیاری دارد.
نقد و بررسی «برهان» در مفهوم اخطارکننده بیرونی
1ـ آن همه مقدمه چینی زلیخا و انتخاب محلی امن و دور از دسترس و دید دیگران، برای آن بود که نگرانیهای یوسف را زدوده و او را مطمئن نماید. حتی پرده بر روی بت میاندازد تا احترام او را هم داشته باشد. بدیهی بود که اگر احتمال کوچکترین روزنهای برای دیدن دیگران وجود داشت، زلیخا خود برای حفظ آبرویش، از کامجویی پرهیز مینمود.
2ـ هر مانع خارجی که روایات و داستانها برای مهار غریزه جنسی یوسف تراشیدهاند، اگر برای دیگری هم پدیدار میشد، ناگزیر از تأخیر یا انصراف میگردید؛ که سزاوار هیچ گونه مدح و تحسینی نبوده است. در حالی که یوسف از جانب خداوند عالمیان مورد بهترین مدح و تحسین قرار میگیرد که حاکی از وجود مانع درونی، خداباوری و روحیه اخلاص و تقوای او بوده است.
همان روحیه اخلاص و تقوای یوسف(ع)است که با مشاهده چنین صحنهای فوراً میگوید: «معاذالله انّه ربّی أحسن مثوای»؛ یعنی پناه بر خدا، همانا در محضر پروردگارم هستم که جایگاهم را نیکو ساخته [و برایم علم و حکمت عطا فرموده و دانش تأویل احادیث را که همان درک آینده کارهاست، آموخته است]. 3ـ روایاتی که برهان را به دور از شأن انبیا و برخلاف صریح عقل و قرآن آوردهاند، روایات ساختگی و ضعیفی هستند که اعتباری بر آنها نیست. (طباطبایی، 21/210 ـ 215)
4- برهان در مفهوم تقوا و اخلاص
در میان دیدگاههای گوناگونی که در مفهوم «برهان پروردگار» وجود دارد، تقوا و اخلاص، مناسبترین معنایی است که با منطق قرآن سازگاری بیشتری نشان میدهد. آیات زیر، دلیل بر این مدعاست: (اِنَّ الصّلاهَ تَنهی عنِ الفحشاءِ وَ المُنکَر)(عنکبوت/45) «همانا نماز از زشتیها و گناه باز میدارد.»
(وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجا)(طلاق/2) «هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم میکند.» (وَ الَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا وَ اِنَّ اللهَ مَعَ المُحسِنین)(عنکبوت/69) «آنان که در راه ما کوشش نمایند، قطعاً به راههای خود هدایتشان خواهیم کرد؛ و خداوند با نیکوکاران است.»
(کَذلِکَ لِنَصرِفَ عَنهُ السُّوءَ وَ الفَحشاءَ إنَّهُ مِن عِبادِنَا المُخلَصین)(یوسف/24) «چنین کردیم تا بدی و فحشا را از او دور سازیم؛ چرا که او از بندگان خالص شده ما بود.» پس تقوا و اخلاص که نتیجه عبادات و اعمال نیکوست، عامل بازدانده از گناهان است که هر که را باید، همان شاید.
باید توجه داشت که هر چند پیامبران در درجه کامل «مُخلَصین» قرار دارند، ولی این صفت انحصاری پیامبران و معصومان:نیست، زیرا با توجه به سوگند ابلیس که گفت: همه را گمراه میکنم مگر بندگان «مخلَص» تو را (ص/83)، آن وقت دیگر نه سلمانی را راه نجات است و نه ابوذری را؛ نه زینبی را و نه ابوالفضلی را.
تبرئه حضرت یوسف(ع)
در آیه شریفه، قصد یوسف به زلیخا منوط به زمانی شده که یوسف، برهانی ندیده باشد؛ یعنی با دیدن برهان پروردگار، فرصت عزم از یوسف(ع)سلب شده است. اهل تفسیر و ترجمه، این آیه(وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّه)(یوسف/٢٤) را با تفاوت مختصری چنین معنا میکنند: «وی یوسف را قصد کرد، یوسف هم اگر برهان پروردگار خویش را ندیده بود، قصد او کرده بود.»
یعنی آیه را آن گونه معنا میکنند که گویا تقدیم و تأخیری در آن صورت گرفته است؛ و تقدیر آیه چنین بوده است: «و لقد همّت به و لولا أن رأی برهان ربّه لهّم بها». (طبرسی، 5و6/434؛ طباطبایی، 21/214و224) این تقدیر و این معنا در اصل یعنی جلو افتادن جواب «لولا» (از ادوات شرط) در متن؛ اما مفسران به تبعیت از نحویان، همگی هم نظرند که جواب «لولا» مقدم بر آن نمیشود؛ و اگر در این آیه و برخی از آیات دیگر جواب «لولا» دیده نمیشود، جواب آن تقدیری است، چنان که در بالا گفته شد.
البته معلوم نیست که وجوب تبعیت در این سخن نحویان از کجا ناشی شده است تا در ترکیب آیه بدان اصرار و استناد نموده و بر پیچیدگی مطلب بیفزاییم، اما در معنای آن، همان بگوییم که با پذیرش تقدیم و تأخیر از آن قابل استنباط است. چنین تقدیم و تأخیری در جواب «لولا» در آیات دیگری هم کاملاً دیده میشود، که اصرار نحویان را تضعیف مینماید؛ مانند آیات زیر:
(وَماکُنّا لِنَهتَدِیَ لَولا اَنْ هَدانَا اللهُ)(اعراف/43) «ما هدایت نمییافتیم، اگر خدا ما را هدایت نکرده بود.» (قُل ما یَعبَؤُا بِکُم رَبّی لَولا دُعاؤُکم) فرقان/77) «بگو: پروردگارم برای شما اعتنایی نمیکرد، اگر دعای شما نبود.» (اِنْ کادَ لِیُضِلُّنا عَن آلِهَتِنا لَولا اَن صَبَرنا عَلَیها ...)(فرقان/42) «چیزی نمانده بود که ما را از خدایانمان گمراه سازند اگر بر آنها پافشاری نمیکردیم.» (وَ اَصَبَح فُؤادُ اُمِّ مُوسی فارِغاً إن کادَت لَتُبدی بِهِ لَولا أن رَبَطنا عَلی قَلبِها لِتَکُونَ مِنَ المُؤمِنین)(قصص/10)
«مادر موسی را دل از صبر تهی شد، و نزدیک بود (داستان موسی) را فاش سازد، اگر نه آن بود که دل او را استوار کردیم تا از مؤمنان باشد.»
با توجه به این آیات که از ظاهر آنها وجود تقدیم و تأخیری برای حفظ نظم و سیاق و موسیقایی کلام الهی کاملاً مشهود است، جایی برای توقف در سخن نحویان باقی نمیگذارد.
از این رو، هم به مطابقت متن و معنای آیه میرسیم و هم به منتفی شدن موضوع اراده یوسف(ع)؛ و مشخص میشود اینکه اگر زلیخا قصد کامجویی از یوسف را کرده، یوسف(ع)هیچ قصدی در آن باره انجام نداده است؛ زیرا مفهوم آیه چنین میشود: «اگر یوسف برهان پروردگار را نمیدید بر آن اراده میکرد؛ یعنی چون برهان پروردگار را دیده است، اراده سوئی هم نکرده است.» آری! با قبول تقدیم و تأخیر در آیه، که از مفسران، ابومسلم اصفهانی بدان رسیده است، (طبرسی، 5و6/343) بسیاری از ابهامات و پیچیدگیهای لفظی و معنایی از ساحت آیه دامن بر پیچیده و آفتاب عفت، پاکدامنی و اخلاص یوسفی بیش از پیش برملا میشود.
نتیجه
داستان حضرت یوسف در قرآن به رغم زیباییها و جاذبههایی که دارد، گاه با سؤالات و ابهامهایی همراه است که تا به حال پاسخ قطعی به آنها داده نشده است. تجزیه و تحلیلها و تفاسیر فراوانی میطلبد تا شاید بتوان به دلایل قانعکنندهای رسید.الفاظ «ربّ»، «همّ» و «برهان» در حساسترین و جذابترین آیه سوره یوسف، هر کدام از تفاسیر را به موضوعی و به معنایی رهنمون شده است. بازخوانی مفهومشناسی این سوره و نقد و بررسی موارد یاد شده، در ابهامزدایی قرآن پژوهان را مفید خواهد افتاد که در این مقاله مورد بحث و بررسی قرار گرفته و نتایج زیر حاصل گردیده است:
ـ «ربّی» در بیان حضرت یوسف(ع)، جز به پروردگار دانای هستی، اطلاق دیگری ندارد. ـ «همّ» که همان قصد و اراده باشد، درباره زلیخا، تصمیم جدی او بر کامجویی از یوسف بود؛ و «همّ» یوسف نیز همان بود اگر همّی صورت میگرفت؛ در حالی که اخلاص درونی (برهان پروردگار) به دادش رسیده و به خودداری و نجات او منجر شده است. ـ «برهان» که در گفتمان تفسیری به مفاهیم زیادی اطلاق شده است، نتیجه اخلاص و تقوای حضرت یوسف(ع)بوده که مفهومی بهتر از باورداشت به حضور پروردگار و رؤیت قلبی او قابل استنباط نیست.
عملکرد حضرت یوسف(ع)در آن صحنه هیجانی و خلوت اجباری با زلیخا دارای پیام سازندهای بود و آن اینکه: «عالم محضر خداست و در محضر خدا نباید معصیت کرد.» و پرهیز از معصیت را علاوه بر علم و حکمت، ابزاری نیاز است که اخلاص در بندگی، کاملترین و کار سازترین آنهاست؛ و این همه را شاید، اگر باشد.
منابع و مآخذ:
1. قرآن مجید.
2. اسفراینی، ابوالمظفر شاهفور بن طاهر؛ تاج التراجم فی تفسیر القرآن للأعاجم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1375ش.
3. بانوی اصفهانیـ سیده نصرت امین؛ مخزن العرفان در تفسیر قرآن، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1361ش.
4. بلاغی، عبدالحجه؛ حجه التفاسیر و بلاغ الإکسیر، قم، انتشارات حکمت، 1386ق.
5. ترجمه قرآنهای: برزی، خسروانی، خواجوی، مصطفوی طاهری قزوینی، فولادوند، حجتی، مشکینی، مکارم شیرازی، صادق نوبری، انصاری خوشابر، دهلوی، آیتی، پاینده، پور جوادی، رضایی اصفهانی، فیضالاسلام، ارفع، اشرفی تبریزی، الهی قمشهای، انصاریان، بروجردی، بهرامپور، حلبی، رهنما، ثقفی تهرانی، سراج، شعرانی، عاملی، فارسی، کاویانپور، مصباح زاده، معزّی یاسری.
6. الجمل، سلیمان بن عمر العجیلی؛ الفتوحات الهیّه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
7. جمعی از نویسندگان؛ المعجم الوسیط، استانبول، المکتبه الاسلامیه، بیتا.
8. حقی بروسوی، شیخ اسماعیل؛ تفسیر روح البیان، تعلیق و تصحیح: شیخ احمد عزو عنایه، چاپ اول، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1421ق.
9. دخیل، علی بن محمد علی؛ الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، 1422ق.
10. رازی، ابوالفتوح؛ روض الجنان و روح الجنان، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1408ق.
11. رشیدالدین میبدی، احمد بن ابی سعید؛ کشف الاسرار و عده الابرار، تحقیق: علی اصغر حکمت، چاپ پنجم، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1371ش.
12. زمخشری، محمود؛ الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دارالکتب العربی، 1407ق.
13. سید قطب؛ فی ظلال القرآن، بیروت ـ قاهره، دارالشروق، 1412ق.
14. شبّر، سید عبدالله؛ تفسیر القرآن الکریم، چاپ سوم، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1379ق.
15. طباطبایی، سید محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: سید محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1417ق.
16. طبری، ابوجعفر؛ تفسیر طبری، ترجمه: تعدادی از مترجمان، تحقیق: حبیب یغمایی، چاپ دوم، تهران، انتشارات توس، 1356ش.
17. طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، چاپ دوم، بیروت، دارالمعرفه، 1408ق.
18. طوسی، محمد بن حسن؛ التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق: احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
19. عروسی حویزی، ابن جمعه؛ تفسیر نور الثقلین، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی، چاپ چهارم، قم، انتشارات اسماعیلیان، 1415ق.
20. عیسی، عبدالجلیل؛ المصحف المیسّر، قاهره، دارالقلم، 1385ق.
21. فیض کاشانی، مولی محسن؛ تفسیر الصافی، چاپ دوم، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1402ق.
22. فخر رازی؛ تفسیر کبیر، چاپ اول، بیجا، بینا، بیتا.
23. فضل الله، سید محمد حسین؛ من وحی القرآن، بیروت، دارالملاک للطباعه و النشر، 1419ق.
24. قاضی ابیالسعود، محمد بن مصطفی؛ تفسیر ابیالسعود، چاپ اول، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1419ق.
25. قرائتی، محسن؛ تفسیر نور، چاپ یازدهم، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، 1383ش.
26. قرشی، سید علی اکبر؛ تفسیر احسن الحدیث، چاپ سوم، تهران، بنیاد بعثت، 1377ش.
27. کاشانی، ملا فتحالله؛ تفسیر منهج الصادقین، تهران، کتاب فروشی محمد حسن علمی، 1336ش.
28. کاشفی سبزواری، حسین بن علی؛ مواهب علیّه، تهران، سازمان چاپ و انتشارات اقبال، 1369ش.
29. مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، چاپ اول، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374ش.
30. مقاتل بن سلیمان، ابوالحسن؛ تفسیر مقاتل بن سلیمان، تحقیق: احمد فرید، چاپ اول، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1424ق.
31. مصطفوی، حسن؛ تفسیر روشن، چاپ اول، تهران، مرکز نشر کتاب، 1380ش.
32. مدرسی، سید محمد تقی؛ من هدی القرآن، تهران، دار محبی الحسین، 1419ق.
33. مغنیه، محمد جواد؛ تفسیر الکاشف، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1424ق.
34. نجفی خمینی، محمد جواد؛ تفسیر آسان، چاپ اول، تهران، انتشارات اسلامیه، 1398ق.
35. نسفی، ابوحفص نجمالدین محمد؛ تفسیر نسفی، تحقیق: عزیزالله جوینی، چاپ سوم، تهران، انتشارات سروش، 1367ش
حسن رهبری،
منبع:فصلنامه پژوهشهای قرآنی ش 58