این چشمه شراب طهور، چنان در اختیار ابرار و عباد اللّه است که هر جا اراده کنند از همانجا سر بر مىآورد، و جالب این که: در حدیثى از امام باقر(ع) نقل شده که در توصیف آن فرمود: هِىَ عَیْنٌ فِى دارِ النَّبِى(ص) تَفْجُرُ اِلىدُورِالأَنْبِیاءِ وَ الْمُؤْمِنِیْنَ: «این چشمهاى است در خانه پیغمبر اسلام(ص) که از آنجا به خانه سایر پیامبران و مؤمنان جارى مىشود».
آرى همان گونه که در دنیا چشمههاى علم و رحمت از خانه پیامبر اکرم(ص) به سوى بندگان خدا و نیکان سرازیر مىشود، در آخرت که تجسم بزرگى از این برنامه است چشمه شراب طهور الهى، از همین بیت وحى مىجوشد، و شاخههاى آن به خانههاى مؤمنان سرازیر مىگردد!
«یُفَجِّرُونَ» از ماده «تفجیر» در اصل از ریشه «فجر» گرفته شده که به معنى شکافتن وسیع است، خواه شکافتن زمین باشد، یا چیز دیگر، و از آنجا که نور صبح گوئى پرده شب را مىشکافد، به آن «فجر» گفتهاند، و به شخص فاسق از این رو «فاجر» مىگویند که: پرده حیا و پاکى را دریده، و از مسیر حق خارج شده است. اما در آیه مورد بحث، به معنى شکافتن زمین است.
قابل توجه این که: در میان نعمتهاى فراوان بهشتى که در این سوره آمده، نخستین نعمت «شراب طهورِ معطر خاصى» ذکر شده، و این شاید به خاطر آن است که پس از فراغ از حساب محشر در نخستین گام ورود به بهشت با نوشیدن از این شراب، هرگونه اندوه، ناراحتى و ناخالصى را از درون جان خود مىشویند، و سرمست از عشق حق به استفاده از سایر مواهب بهشتى مىپردازند.
در آیات بعد، به ذکر اعمال و اوصافى که «ابرار« و «عباد اللّه» دارند، پرداخته با ذکر پنج وصف دلیل استحقاق آنها را نسبت به این همه نعمتهاى بى مانند توضیح مىدهد.
نخست مىفرماید: «آنها به نذر خود وفا مىکنند» (یُوفُونَ بِالنَّذْرِ).
دیگر این که: «از روزى که عذاب و شرّ آن گسترده است بیمناکند» (وَ یَخافُونَ یَوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً).
جمله «یُوفُونَ» و «یَخافُونَ» و جملههاى بعد، که همه به صورت «فعل مضارع» آمده نشان مىدهد: این برنامه مستمر و همیشگى آنان است.
البته همان گونه که در شأن نزول گفتیم، مصداق اتم و اکمل این آیات امیر مؤمنان على، فاطمه زهرا و فرزندان آنها حسن و حسین(ع) مىباشند که نذر خود را در مورد سه روز روزه داشتن ادا کردند، و جز با آب افطار ننمودند، و قلب آنان از خوف خدا و خوف قیامت مالا مال بود.
«مُسْتَطِیْر» به معنى گسترده و پراکنده است، و اشاره به عذاب هاى گوناگون و وسیع آن روز عظیم مىباشد.
به هر حال، وقتى آنها به نذرهائى که بر خویشتن واجب کرده اند وفا مىکنند به طریق اولى واجبات الهى را محترم شمرده و در انجام آن مىکوشند.
ترس آنها از شرّ آن روز بزرگ، اشاره به ایمانشان به معاد، و احساس مسئولیت شدید در برابر فرمان الهى است.
آنها به خوبى «معاد» را باور کردهاند، و به تمام کیفرهاى بدکاران در آن روز ایمان دارند، و اثر این ایمان در اعمالشان کاملاً نمایان است.
پس از آن به ذکر سومین عمل شایسته آنها پرداخته، مىگوید: «آنها غذاى خود را در عین این که به آن نیازمندند و دوست دارند به «مسکین»، «یتیم» و «اسیر» مىدهند» (وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً).
اطعام کردن آنها ساده نیست، بلکه توأم با ایثار در هنگام نیاز شدید است، و از سوى دیگر، اطعامى است گسترده که انواع نیازمندان را از «مسکین»، «یتیم» و «اسیر» شامل مىشود، و به این ترتیب، رحمتشان عام و خدمتشان گسترده است.
ضمیر در «عَلى حُبِّهِ» به «طعام» باز مىگردد، یعنى در عین این که به طعام علاقه دارند آن را انفاق مىکنند، و این شبیه چیزى است که در آیه 92 سوره «آل عمران» آمده است: لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ: «هرگز به حقیقت نیکوکارى نمىرسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید».
بعضى نیز گفتهاند: ضمیر مزبور به «اللّه» بر مىگردد که در آیات گذشته آمده، یعنى آنها به عشق پروردگار، اطعام طعام مىکنند ولى با توجه به این که این مطلب در آیه بعد مىآید، معنى اول صحیح تر به نظر مىرسد.
معنى «مسکین»، «یتیم» و «اسیر» روشن است، اما در این که این اسیر اشاره به کدام اسیر است؟ در میان مفسران گفتگو است.
بسیارى گفتهاند: منظور اسیرانى است که از مشرکان و کفار مىگرفتند، و به قلمرو حکومت اسلامى در «مدینه» مىآوردند.
بعضى احتمال دادهاند: منظور از آن، بردگانى است که اسیر دست مالک خود مىباشند.
و بعضى آن را به زندانیان تفسیر کرده اند، ولى تفسیر اول از همه مناسبتر و مشهورتر است.
در اینجا این سؤال پیش مىآید که: مطابق شأن نزول مرد اسیر بر در خانه على(ع) به هنگام افطار آمد، مگر اسیران زندانى نبودند
اما با توجه به یک نکته پاسخ این سؤال روشن مىشود که: طبق نقل تواریخ در زمان پیامبر(ص) مطلقاً زندانى وجود نداشت، حضرت(ص) اسیران را تقسیم کرده، به دست مسلمانان سپرده، مىفرمود: مراقب آنها باشید، و به آنها نیکى کنید، و گاه که توانائى بر تأمین غذاى آنها را نداشتند، از دیگر مسلمانان براى اطعام اسیران کمک مىگرفتند، و آنها را همراه خود و یا حتى بدون همراهى خود به سراغ سایر مسلمانان مىفرستادند، تا به آنها کمک کنند، زیرا در آن موقع مسلمین سخت در مضیقه بودند.
البته بعداً که حکومت اسلامى گسترش پیدا کرد، و تعداد اسیران بالا گرفت و حتى با گسترش دامنه حکومت، مجرمان زیاد شدند، زندان به وجود آمد، و ارتزاق اسیران و مجرمان از طریق بیتالمال صورت مىگرفت.
به هر حال، از آیه فوق به خوبى استفاده مىشود یعنی یکى از بهترین اعمال، اطعام محرومان و نیازمندان است، نه تنها نیازمندان مسلمان که اسیران بلاد شرک، نیز تحت پوشش این دستور اسلامى قرار گرفته، تا آنجا که اطعام آنها یکى از کارهاى برجسته «ابرار» شمرده شده است.
در حدیثى از رسول خدا(ص) مىخوانیم: اِسْتَوْصَوا بِالأَسْرى خَیْراً وَ کانَ أَحَدُهُمْ یُؤْثِرُ أَسِیْرَهُ بِطَعامِهِ: «با اسیران به نیکى رفتار کنید، مسلمانان هنگامى که این سخن را شنیدند، گاه غذاى خود را به اسیر داده و او را بر خویشتن مقدم مىشمردند».
چهارمین عمل برجسته ابرار را اخلاص مىشمرد، و مىفرماید: «آنها مىگویند: ما شما را تنها براى خدا اطعام مىکنیم، نه پاداشى از شما مىخواهیم و نه تشکرى» (إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللّهِ لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً).
این برنامه منحصر به مسأله اطعام نیست که تمام اعمالشان مخلصانه و براى ذات پاک خداوند است و هیچ چشمداشتى به پاداش مردم و حتى تقدیر و تشکر آنها نیست، و اصولاً در اسلام «ارزش عمل، به خلوص نیت» است، و گرنه، اعمالى که انگیزههاى غیر الهى داشته باشد، خواه ریاکارانه باشد، یا به خاطر هواى نفس، و یا تشکر و قدردانى مردم، یا پاداش مادى، و هیچگونه ارزش معنوى و الهى ندارد، و حدیث مشهور پیغمبر اکرم(ص) «لا عَمَلَ اِلاّ بِالنِّیَّةِ وَ اِنَّمَا الأَعْمالُ بِالنِّیّاتِ» اشاره به همین معنى است.
منظور از «وجه اللّه» همان ذات خدا است، و گرنه خدا «صورت» جسمانى ندارد، و این، همان چیزى است که در سایر آیات قرآن نیز روى آن تکیه و تأکید شده است، در آیه 272 «بقره» مىخوانیم: وَ ما تُنْفِقُونَ إِلاَّ ابْتِغاءَ وَجْهِ اللّهِ: «شما جز براى خداوند انفاق نکنید» و در آیه 28 سوره «کهف» در توصیف همنشینان شایسته پیامبر(ص) چنین آمده است: وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ: «با کسانى باش که پروردگار خود را صبح و شام مىخوانند، و تنها ذات او را مىطلبند».
و در آخرین توصیف «ابرار» مىفرماید: «آنها مىگویند: ما از پروردگارمان خائفیم از آن روز که عبوس و شدید است» (إِنّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً). این سخن، ممکن است زبان حال «ابرار» باشد یا زبان قال آنها.
تعبیر از روز قیامت به روز «عبوس» و «سخت» با این که عبوس از صفات انسان است و به کسى مىگویند که قیافهاش را در هم کشیده، به خاطر تأکید بر وضع وحشتناک آن روز است، یعنى آن قدر حوادث آن روز سخت و ناراحت کننده است که نه تنها انسانها در آن روز عبوسند بلکه گوئى خود آن روز نیز عبوس است.
در این که «قَمْطَرِیْر» از چه مادهاى گرفته شده؟ در میان مفسران و ارباب لغت گفتوگو است، بعضى آن را از «قَمْطر» مىدانند، و بعضى آن را مشتق از ماده «قُطْر» (بر وزن مرغ) و میم را زائده مىدانند. ولى مشهور همان اول است که به معنى شدید و عبوس است.
در اینجا سؤالى پیش مىآید و آن این که: اگر «ابرار» تنها براى ذات پاک خدا کار مىکنند، پس چرا مىگویند: ما از عذاب روز قیامت بیمناکیم؟ آیا انگیزه الهى، با انگیزه ترس از عذاب قیامت، سازگار است؟!
اما با توجه به یک نکته پاسخ این سؤال روشن مىشود، و آن این که: آنها در هر حال به خاطر خدا گام بر مىدارند، اگر از عذاب قیامت مىترسند، به خاطر آن است که عذاب الهى است، و اگر به نعمتهاى بهشت علاقه دارند چون این نعمتها از ناحیه او است.
و این همان چیزى است که در باب «نیت عبادت» در فقه مطرح است که مىگویند: قصد قربت در عبادات منافات با انگیزه علاقه به ثواب، و ترس از عقاب، و یا حتى کسب مواهب مادى این دنیا از سوى خداوند (مانند نماز استسقاء براى نزول باران) ندارد، زیرا همه اینها بازگشت به خداوند مىکند، و به اصطلاح از قبیل «داعى بر داعى» است، هر چند مرحله عالى عبادت این است که: علاقه به نعمتهاى بهشت و ترس از عذاب دوزخ نیز انگیزه آن نباشد بلکه یک پارچه به عنوان «حُبَّاً لِلّه» انجام گیرد.
تعبیر به «إِنّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً» نیز شاهد بر این است که این خوف، نیز خوف از پروردگار است.
نکته قابل توجه این که: دومین وصف از اوصاف پنجگانه، و پنجمین وصف، هر دو مسأله خوف است، با این تفاوت که در اولى تنها سخن از خوف روز قیامت است و در دومى خوف از پروردگار در روز قیامت، در یک مورد روز قیامت چنین توصیف شده که شرّ آن گسترده است و در مورد دیگر عبوس و شدید است که در واقع یکى گستردگى کمى آن را مىرساند و دیگرى گستردگى کیفى را.
در آخرین آیه مورد بحث، به نتیجه اجمالى اعمال نیک و نیات پاکى که «ابرار» دارند اشاره کرده، مىفرماید: «به خاطر همین ها خداوند آنها را از شرّ آن روز نگهدارى مىکند، و در حالى که با طراوت، مسرور و شادمان هستند از آنها استقبال مىکند» (فَوَقاهُمُ اللّهُ شَرَّ ذلِکَ الْیَوْمِ وَ لَقّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً).
«نَضْرَةً» به معنى طراوت و خرمى و شادابى خاصى است که بر اثر وفور نعمت و رفاه به انسان دست مىدهد، آرى، رنگ رخسار آنها در آن روز از آرامش و نشاط درونى آنان خبر مىدهد.
بنابراین اگر در دنیا به خاطر احساس مسؤولیت از آن روز بیمناک بودند، خداوند در عوض آنها را در آن روز غرق شادمانى و سرور مىکند.
تعبیر به «لَقّاهُم» از تعبیرهاى بسیار جالبى است که نشان مىدهد: خداوند بزرگ از این میهمانان گران قدر با لطف خاصش استقبال مىکند، و آنها را که غرق شادى و سرورند در سایه رحمتش جاى مىدهد.
نکته
سیر کردن گرسنگان از بهترین حسنات است
نه تنها در آیات مورد بحث اطعام طعام را یکى از کارهاى برجسته ابرار و عباداللّه مىشمرد، که در بسیارى از آیات قرآن روى این معنى تکیه و تأکید شده است، و نشان مىدهد این کار در پیشگاه خدا محبوبیت خاصى دارد.
و اگر به دنیاى امروز نگاه کنیم که طبق اخبار منتشره، هر سال میلیونها نفر از گرسنگى مىمیرند، در حالى که در مناطق دیگر دنیا آن قدر غذاى اضافى به زباله دانها مىریزند که حسابى براى آن نیست، اهمیت این دستور اسلامى از یکسو، و دورى دنیاى امروز از موازین اخلاقى از سوى دیگر، روشن مىگردد.
در روایات اسلامى نیز تأکید بسیار در این زمینه دیده مىشود که به عنوان نمونه چند حدیث را در اینجا مىآوریم.
در حدیثى از پیغمبر اکرم(ص) آمده است: مَنْ أَطْعَمَ ثَلاثَةَ نَفَر مِنَ الْمُسْلِمِینَ أَطْعَمَهُ اللَّهُ مِنْ ثَلاثِ جِنَان فِی مَلَکُوتِ السَّماواتِ یعنی «کسى که سه نفر از مسلمانان را اطعام کند، خداوند او را از سه باغ بهشتى در ملکوت آسمانها اطعام خواهد کرد».
و در حدیثى از امام صادق(ع) مىخوانیم: مَنْ أَطْعَمَ مُؤْمِناً حَتّى یُشْبِعَهُ لَمْ یَدْرِ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِ اللّهِ ما لَهُ مِنَ الأَجْرِ فِی الآخِرَةِ لا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ، وَ لا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ، إِلاَّ اللّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ یعنی «کسى که مؤمنى را اطعام کند تا سیر شود، احدى از خلق خدا نمىداند چقدر در آخرت پاداش دارد، نه فرشتگان مقرب الهى، و نه پیامبران مرسل، جز خداوند که پروردگار عالمیان است».
در حدیث دیگرى از همان امام آمده است: لاَ َنْ أُطْعِمَ مُؤْمِناً مُحْتاجاً أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَزُورَهُ، وَ لاَ َنْ أَزُورَهُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أُعْتِقَ عَشْرَ رِقَاب یعنی «اگر مؤمن نیازمندى را اطعام کنم نزد من محبوبتر است از این که فقط به دیدار او بروم، و اگر بدیدار او بروم نزد من محبوبتر است از این که ده برده را آزاد کنم»!.
قابل توجه این که در روایات، تنها روى نیازمندان و گرسنگان تکیه نشده بلکه در بعضى صریحاً آمده است: «اطعام مؤمنان» هر چند بى نیاز باشند، همچون آزاد کردن برده است، و این نشان مىدهد: هدف از این کار، علاوه بر رفع نیازمندىها جلب محبت و تحکیم پیوندهاى دوستى و صمیمیت است.
به عکس آنچه در دنیاى مادى امروز معمول است که گاه دو دوست نزدیک، یا دو خویشاوند به مهمانخانهاى مىروند هر کدام باید سهم خود را بپردازد، گوئى مسأله میهمانى کردن، مخصوصاً نفرات بسیار براى آنان بسیار شگفت آور است.
در بعضى از روایات نیز تصریح شده: اطعام گرسنگان به طور مطلق (هر چند مؤمن و مسلمان هم نباشند) از افضل اعمال است، چنان که در روایتى از پیغمبر گرامى اسلام(ص) آمده است: مِنْ أَفْضَلِ الأَعْمالِ عِنْدَ اللّهِ إِبْرادُ الْکِبادِالْحارَّةِ وَ إِشْباعُ الْکِبادِ الْجائِعَةِ وَ الَّذِی نَفْسُ مُحَمَّد(ص) بِیَدِهِ لا یُؤْمِنُ بِی عَبْدٌ یَبِیتُ شَبْعانَ وَ أَخُوهُ ـ أَوْ قالَ جَارُهُ ـ الْمُسْلِمُ جائِعٌ یعنی «یکى از برترین اعمال نزد خدا خنک کردن جگرهاى داغ است، و سیر کردن شکمهاى گرسنه، سوگند به کسى که جان محمّد در دست او است بندهاى که شب سیر بخوابد و برادر یا فرمود همسایه مسلمانش گرسنه باشد، به من ایمان نیاورده است».
ذیل حدیث فوق، گرچه درباره سیر کردن مسلمانان است، ولى آغاز آن هر تشنه و گرسنهاى را شامل مىشود، و بعید نیست گستردگى مفهوم آن حتى حیوانات را نیز شامل شود.
منبع اصلی: تفسیر نمونه
سایر منابع:
«الغدیر»، جلد 3، صفحه 107 تا 111 و در کتاب «احقاق الحق» در جلد 3، صفحه 157 تا 171
«درّ المنثور»، جلد 6، صفحه 297.
«درّ المنثور»، جلد 6، صفحه 297.
«روح المعانى»، جلد 29، صفحه 158.
«احتجاج طبرسى» و «خصال صدوق» (طبق نقل «المیزان»، جلد 20، صفحه 224).
«روح المعانى»، جلد 29، صفحه 158.
تفسیر «نورالثقلین»، جلد 5، صفحه 477 و «روح المعانى»، جلد 29، صفحه 155.
«کامل ابن اثیر»، جلد 2، صفحه 131.
«مفردات راغب»، «لسان العرب»، «المنجد»، «قرطبى» و «مجمع البیان».
«اصول کافى»، جلد 2، صفحه 200، باب اطعام المؤمن، حدیث 3 (چاپ دار الکتب الاسلامیه).
«اصول کافى»، جلد 2، صفحه 201، باب اطعام المؤمن، حدیث 6 (چاپ دار الکتب الاسلامیه).
«اصول کافى»، جلد 2، صفحه 203، باب اطعام المؤمن، حدیث 18 (چاپ دار الکتب الاسلامیه).
«بحار الانوار»، جلد 74، صفحه 369
برگرفته از فارس نیوز