0

فرشته نگهبان

 
mashhadizadeh
mashhadizadeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1388 
تعداد پست ها : 25019
محل سکونت : بوشهر

فرشته نگهبان

فرشته نگهبان

 

 

مردی داشت در خيابان حركت مي كرد كه ناگهان صدايي از پشت گفت:



- اگر يك قدم دي گه جلو بروي كشته مي شوي .

مرد ايستاد و در همان لجظه آجري از بالا افتاد جلوي پایش.

مرد نفس راحتي كشيد و با تعجب دوروبرش را نگاه كرد اما كسي را نديد .

بهر حال نجات پيدا كرده بود .

به راهش ادامه داد .به محض اينكه مي خواست از خيابان رد بشود باز همان صدا گفت :

- بايست

مرد ايستاد و در همان لحظه ماشيني با سرعتی عجيب از کنارش رد شد ...بازهم نجات پيدا كرده بود .

مرد پرسيد تو كي هستي و صدا جواب داد : من فرشته نگهبان تو هستم .

مرد فكري كرد و گفت :

- اون موقعي كه من داشتم ازدواج مي كردم کدام گوری بودي ؟

    حمید.bmp

 

 

دوشنبه 15 آذر 1389  8:50 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها