این پژوهش بخشی از نتایج تحقیقی است که با جامعه آماری دختران و زنان ۱۸ تا ۳۰ ساله ساکن در شهر مشهد به روش پیمایشی صورت گرفته است. ابزار اصلی گردآوری دادهها در این تحقیق، پرسشنامه و مشاهده، و روشهای اصلی آماری به کار گرفته شده؛ تحلیل عاملی، تحلیل خوشهای و رگرسیون چندگانه بوده است.
پژوهش حاضر بر خلاف گرایش غالب در تحقیقات خشونت علیه زنان که به محیط خانواده محدود میشوند و درصدد تبیین رفتار فاعلان خشونت براساس عوامل منتسب به خود آنان است، درصدد است در زمینه خشونت خیابانی علیه زنان به سؤالات زیر پاسخ دهد:
۱) انواع خشونت خیابانی علیه زنان کداماند و میزان شیوع هر یک درچه حدی است؟
۲) شیوههای رایج مقابله زنان با خشونت خیابانی کداماند؟
۳) رفتار قربانیان خشونت تا چه اندازه بر ارتکاب رفتار خشونت آمیز علیه آنان تأثیر دارد؟
فرضیات اصلی تحقیق حاضر عبارتاند از:
۱) هرقدر زنان و دختران تقید بیشتری به رفتار مذهبی داشته باشند، خشونت خیابانی علیه آنان کاهش مییابد.
۲) هرقدر رفتار غیراجتماعی در بین زنان و دختران نمود بیشتری داشته باشد، خشونت خیابانی علیه آنان افزایش مییابد.
۳) پوشش زنان و دختران هر چقدر متمایزکنندهتر باشد، خشونت خیابانی علیه آنان افزایش مییابد.
۴) میزان خشونت خیابانی علیه زنان و دختران برحسب پایگاه اجتماعی اقتصادی تفاوت معناداری با یکدیگر دارد.
خشونت خیابانی علیه زنان و دختران به هر رفتاری اطلاق میشود که از دیدگاه نمونه مورد بررسی (زنان و دختران)، موجب رنجش یا آسیب جسمی یا روانی آنها شود. مهمترین معرفهای خشونت خیابانی علیه زنان و دختران که طی مطالعات اکتشافی احصاء شد عبارتند از:
۱. چراغ دادن و بوق زدن وسائل نقلیه،
۲. زل زدن و خیره شدن،
۳. متلک گفتن،
۴. ترمز زدن یا ویراژدادن به قصد ترساندن،
۵. تعقیب کردن،
۶. سدَ راه شدن،
۷. اصرار به دادن یا گرفتن شماره تلفن،
۸. عکسبرداری یا فیلمبرداری.
لازم به ذکر است که برای سنجش رفتار مذهبی زنان و دختران از چهار معرف: تقید به نماز، روزه، زیارت اماکن مقدسه و تلاوت قرآن استفاده شده و برای سنجش رفتار غیراجتماعی نیز معرفهای مورد نظر عبارت بودند از: ارتباط دوستانه با جنس مخالف و استفاده بالاتر از حد متوسط آرایش، توأم با حساسیت خانواده نسبت به رفت و آمدها و تماسهای تلفنی فرد.
معرفهای استفاده از چادر و عدم استفاده از پوششهای مانتو و روسری با رنگ روشن، معرف پوشش تمایزبخش منظور شد. پایگاه اجتماعی- اقتصادی پاسخگو، براساس متوسط تحصیلات خانواده، بهرهمندی از امکانات زندگی و مرتبه شغلی اعضای شاغل خانواده، سنجش شده است.
۸۴.۷۵ درصد از زنان در طول شش ماه گذشته لااقل یکبار تجربه خشونت خیابانی داشتهاند
اولین یافته تحقیق نشان میدهد که ۶۵ درصد اعضای نمونه را مجردها تشکیل داده و از حیث گروه سنی ۲۸.۵ درصد جمعیت بررسیشده در گروه سنی کمتر از ۲۰ ساله و ۳۷ درصد نیز در گروه سنی ۲۰ تا ۲۵ ساله قرار داشتند. درصد افراد بالای ۲۵ سال، بالغ بر ۳۴.۵ درصد بوده است. طبقهبندی نمونه از حیث سطح تحصیلات نیز نشاندهنده این مهم بود که به غیر از ۱۶.۷ درصد از اعضای نمونه که تحصیلاتی پایینتر از دیپلم داشتند، ۲۱.۲ درصد دیپلمه و بقیه دارای تحصیلات بالاتر از دیپلم بودند. لازم به ذکر است که بررسی وضعیت اشتغال جمعیت بررسیشده نشان داد که ۷۷.۳ درصد از آنان بیکارند.
دومین نتیجه بیان میکند ۸۴.۷۵ درصد از نمونه در طول شش ماه گذشته لااقل یکبار تجربه آزاردهندهای در زمینه چراغ دادن یا بوق زدن وسائل نقلیه داشتهاند. آنچه در زمینه مصادیق رفتارهای خشونتآمیز در تحقیق حاضر اهیت دارد، تفسیر ذهنی پاسخگویان از کنش طرف مقابل است. در حقیقت، رفتار خشونتآمیز را مادام که از جانب مفعول خشونت مورد تفسیر منفی قرار نگیرد، نمیتوان خشونت تلقی کرد. پس از این مورد، زل زدن و خیره شدن جنس مخالف به زنان و دختران و نیز متلک پراندن قرار گرفته است که حدود ۸۲ درصد نمونه لااقل یکبار در طول شش ماه گذشته آن را تجربه کرده بودند.
۴۳.۴ درصد زنان اغلب اوقات یا تقریباً همیشه با خشونت جنس مخالف روبرو شدهاند
سومین نتیجه تحقیق تأکید میکند ۱۷.۴ درصد از اعضای نمونه تقریباً اصلاً مورد خشونت خیابانی نبودهاند، ۱۵.۴ درصد تقریباً همیشه با خشونت جنس مخالف روبرو شدهاند که اگر درصد افرادی را که اغلب اوقات مورد خشونت قرار گرفتهاند به آنها بیفزاییم، باید گفت ۴۳.۴ درصد نمونه اغلب اوقات یا تقریباً همیشه با خشونت جنس مخالف روبرو شدهاند.
خیابانهای شلوغ و خلوت، پارکها و ایستگاههای اتوبوس و محلات؛ مکانهای خشونتخیز
چهارمین یافته تصریح میکند حدود ۷۲ درصد قربانیان خشونت در خیابانهای شلوغ و خلوت، به نسبت تقریباً یکسان، مورد مزاحمت قرار گرفتهاند. پس از خیابان، پارکها قرار دارند که ۶۲.۲۵ درصد پاسخگویان در آنجا خشونت را تجربه کردهاند. ایستگاههای اتوبوس و محلات در مراتب بعدی قرار دارند که بیش از پنجاه درصد قربانیان در چنین مکانهایی مورد خشونت قرار گرفتهاند.
بیش از نیمی از زنان توسط مردان هگذر مورد خشونت قرار گرفتند
پنجمین یافته تحقیق حکایت از آن دارد که ۵۵.۲۱ درصد از پاسخگویان اظهار داشتهاند فاعلان خشونت علیه آنان، رهگذران بودهاند، ۲۹.۵۸ درصد رانندگان را فاعل خشونت علیه خود معرفی کرده و ۲۵.۸ درصد از سوی فروشندگان خشونت را تجربه کردهاند.
ششمین یافته به نحوه مقابله زنان و دختران با خشونت میپردازد. چهار عامل در ورای متغیرهای آشکار این مفهوم قرار دارند: عامل نخست پناه بردن به کنترل اجتماعی غیررسمی جمعیتها و گروههای اجتماعی است. شیوههای مقابله متأثر از این عامل عبارتاند از:
۱. رفتن به ایستگاههای تاکسی یا اتوبوس، رفتن به مسجد یا کتابخانه، رفتن به محلها پرجمعیت،
۲. افرادی که از این شیوهها استفاده میکنند، هم خطر خشونت را دفع میکنند و هم هیچگونه برچسبی از جانب این جمعیتها و گروهها دریافت نمیکنند.
زنان چگونه از صحنه خشونت فرار میکنند؟
عامل دوم گریز از صحنه خشونت است. شیوههای مقابله متأثر از این عامل بدین شرحاند:
۱. محل را فوری ترک میکند،
۲. تغییر مسیر میدهد،
۳. با آژانس یا تاکسی دربستی خود را به منزل میرساند.
شاید بتوان وجه مشترک این شیوههای مقابله را احساس بیپناهی نامید. کسانی که به این روشها متوسل میشوند تمایلی به استفاده از الزامات اجتماعی یا امداد از دیگران و سایر شیوهها ندارند.
مقابله شخصی زنان خشونتدیده با روش پرخاشگری و داد و فریاد کردن
عامل سوم را میتوان مقابله شخصی نامید. در این شیوهها قربانی شخصاً اقدام به واکنش در برابر فاعل خشونت میکنند. داد و فریاد کردن، پرخاشگری و نفرین و استفاده از وسائل دفاع شخصی، از اجزای تشکیلدهنده این عاملاند.
وجه مشترک عامل چهارم استمداد از دیگران است. شیوههای سهگانه این عامل عبارتاند از:
۱. با خانواده در میان میگذارد،
۲. به پلیس اطلاع میدهد،
۳. با دوستان در میان میگذارد.
در این شیوهها، قربانی بهرغم اینکه میداند ممکن است برچسبی منفی از سوی دیگران دریافت کند، موضوع خشونت را با دیگران در میان گذاشته و عملاً از آنان تقاضای کمک میکند.
زنان قربانی خشونت بیشتر فرار میکنند تا اینکه فریاد بزنند
در میان افراد نمونه تحقیق، شیوههای مبتنی بر مقابله شخصی از کمترین شیوع برخوردار بوده و شیوههای مبتنی بر گریز از صحنه خشونت از رایجترین اشکال مقابله با خشونت محسوب میشوند. وجه مشترک دو شیوه کمتر رایج، احتمال برچسب منفی است که ممکن است از سوی جامعه به فرد قربانی نسبت داده شود.
حال به بررسی آن بخش از ویژگیها و رفتارهای قربانیان میپردازیم که موجب ترغیب فاعلان به اعمال خشونت میشود. ویژگیها و رفتارهای بررسیشده در این تحقیق عبارت بودند از:
الف) رفتار مذهبی (پایبندی به مناسکی نظیر نماز و روزه و زیارت اماکن مقدسه و تلاوت قرآن)،
ب) پوشش (استفاده از چادر و عدم استفاده از پوششهای مانتو و روسری با رنگ روشن)،
ج) رقتار غیراجتماعی (ارتباط دوستانه با جنس مخالف و استفاده بیشتر از حد متوسط از آرایش، توأم با حساسیت خانواده نسبت به رفت و آمدها و تماسهای تلفنی فرد)،
د) پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی ( ترکیبی از سطح درآمد خانواده، منزلت شغلی والدین و تحصیلات آنان).
زنان مذهبی کمتر قربانی خشونت میشوند/ زنان طبقات بالای اجتماعی و خشونت بیشتر
هفتمین نتیجه پژوهش نشان میدهد در بین زنان و دخترانی که پایبندی مذهبی بالایی دارند، احتمال قربانی شدن بسیار کمتر است. پس از این متغیر و در مرتبه دوم و سوم، پایگاه اجتماعی ـ اقتصادی و نیز رفتار غیراجتماعی تأثیر مستقیمی بر متغیر وابسته میگذارند. به عبارتی دیگر، در بین زنان و دخترانی که پایگاه اجتماعی ـ اقتصادی خانوادگی بالایی دارند، اعمال خشونت خیابانی بیشتر است تا زنان و دختران متعلق به طبقات پایین اجتماعی و اقتصادی.
استفاده از پوششهای نامتعارف و خشونتدیدگی بیشتر زنان
این وضعیت درباره رفتار غیراجتماعی نیز صادق است. بدین معنا که زنان و دخترانی که به میزان بیشتری با ناهنجاری اجتماعی رفتار میکنند، به میزان بیشتری در معرض خشونت خیابانی قرار میگیرند. به موازات تقید بیشتر به پوششهای مرسوم جامعه (چادر یا سایر پوششهای رنگ تیره)، میزان خشونت علیه زنان و دختران کاهش مییابد.
افزایش خشونت علیه زنان
در سالهای اخیر، از یکسو حضور زنان و دختران در عرصه عمومی جامعه بیشتر شده است و و دختران بخش عظیمی از دانشجویان دانشگاهها را به خود اختصاص دادهاند و جامعه ناگزیر از پذیرش حضور آنان در عرصههای اشتغال و تصمیمگیری است و از سوی دیگر تنوع رنگ و پوشش در بین زنان و دختران جامعه ما در مقایسه با گذشته بیشتر شده است و تمایل به مدیریت ظاهر رو به فزونی است. واقعیتهای فوق همراه با نتایج این تحقیق، افزایش خشونت علیه زنان و دختران را در آینده پیشبینی میکند، لذا باید هرچه زودتر راهی برای حل این مشکل یا جلوگیری از تشدید آن جستجو کرد.
لازم به ذکر است این پژوهش با نام کامل « تحلیل جامعهشناختی تأثیر رفتار قربانیان خشونت و ارتباط آن با رفتار خشونت آمیز علیه آنان»، توسط مجید حیدری چروده انجام شده و در سال ۱۳۸۹ در مجله بررسی مسائل اجتماعی ایران، سال اول، شماره دوم منتشر شده است.