فعل طبيعی و فعل اخلاقی
افعال طبيعی ، افعال عادی است و انسان به موجب اين افعال مورد ستايش و تحسين واقع نمیشود . مثلا انسان گرسنه میشود غذا میخورد ، تشنه میشود آب میآشامد ، كسل میشود میخوابد ، عمل جنسی انجام میدهد ، يك كسی به او اهانت میكند يا میخواهد حقش را بر بايد ، از حق خودش دفاع میكند اينها را میگويند فعل طبيعی يا كارهای عادی و طبيعی كه حيوانها هم در اين كارها با انسان شركت دارند ولی بعضی كارهای ديگر است كه مافوق كار طبيعی است گاهی اينها را میگويند كار انسانی ، و ما فوق كار حيوانی است مثل شكر و سپاسگزاری اگر انسان از شخصی در يك موقعی احسان ديده است ، در يك فرصت مناسب به نوعی در مقابل احسان او سپاسگزاری میكند ، حال يا سپاسگزاری لفظی و يا عملی ، مثلا هديه ای برای او میفرستد ، بدون آنكه هيچگونه اجبار و الزامی به اين كار داشته باشد اين را میگويند يك عمل اخلاقی به طور كلی خدمتهايی را كه انسان به نوع بشر میكند بدون آنكه چشمداشتی از آن خدمت داشته باشد بلكه فقط و فقط به منظور اينكه احسانی كرده باشد به ديگری احسان میكند ، میگويند فعل اخلاقی ، مثل دستگيريها.
سخن در اين است كه معيار فعل اخلاقی چيست ؟ يعنی چه چيز در آن فعل اول وجود دارد كه آن را فعل طبيعی میكند ، و چه چيز در اين فعل دوم وجود دارد كه اين را در يك سطح بالاتری قرار میدهد و نام اين فعل را فعل اخلاقی میكند ؟ در اينجا مسئله ای مطرح است كه ميان خود فرنگيها مطرح شده است و آن اين است كه آيا منهای دين ، فعل اخلاقی میتواند وجود داشته باشد يا نه ؟ يعنی اگر انسان دارای دين و ايمان نباشد آيا تمام افعالش فعلهای طبيعی است و هيچ فعل او رنگ اخلاقی پيدا نمیكند ؟ و يا اينكه مانعی ندارد كه انسان جوری تربيت بشود كه بدون آنكه دين و ايمانی در كار باشد ، بتواند كار اخلاقی انجام بدهد ؟ در واقع دو مطلب است : يك وقت هست كه میگوئيم فعل اخلاقی يعنی فعلی كه مستقيما دين دستور داده باشد كه نظر اول اين بود ، و نظر دوم اين است كه نه ، انسان را میشود به گونه ای ساخت كه ملكاتی پيدا كند كه به موجب آن ملكات ، فعل اخلاقی از او صادر بشود بعد در اينجا بحث ديگری پيش میآيد كه آيا برای ساختن انسان به اين گونه ، دين ضروری است يا نه ؟