0

دردل با امام زمان

 
gazalsabz
gazalsabz
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آبان 1389 
تعداد پست ها : 1125
محل سکونت : آذربایجان شرقی

دردل با امام زمان

هر حرفی داری اینجا بگو.........

یک شنبه 14 آذر 1389  6:07 PM
تشکرات از این پست
hoosianp
hoosianp
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1389 
تعداد پست ها : 1508
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:دردل با امام زمان

چه درد دلی کنیم که قبل از آن محبوب همه خواسته مان را می داند راستی شده است درد دلی کنیم که خود مان در آن مطرح نباشیم ؟

با تشکر از شما دوست عزیز که این پست رو ایجاد فرمودید

 

مدیریت تالار مهدویت 

مدیریت تالار فرق و مذاهب  

 

 

 

 

 

رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل 

یک شنبه 14 آذر 1389  6:34 PM
تشکرات از این پست
monaaa
monaaa
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : آذر 1388 
تعداد پست ها : 1073
محل سکونت : مازندران

پاسخ به:دردل با امام زمان

دارم فکر مي کنم**
وقتي بيايي
ندبه هايمان تعطيل مي شود
به جايش جمعه ها
علمدارهايت را جمع مي کني
برايشان روضه ي عمو مي خواني ...
اقا جان التماس دعا

امیرالمومنین علی علیه السلام :

کسى کــه کردارش او را بــه جایى نرسانــد ، افتخارات خانــدانش

او را بــه جایى نخواهد رسانیــد.
نهج البلاغه ، حکمت 23

 

یک شنبه 14 آذر 1389  6:37 PM
تشکرات از این پست
gazalsabz
gazalsabz
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آبان 1389 
تعداد پست ها : 1125
محل سکونت : آذربایجان شرقی

پاسخ به:دردل با امام زمان

یک عمر تو زخم‌های ما را بستی
هر روز کشیدی به سر ما دستی
شعبان که به نیمه می‌رسد آقاجان!
ما تازه به یادمان می‌آید هستی!

هر چند که خسته‌ایم از این حال نیـا!
شرمنده! اگر ندارد اشکال نیـا!
ما خط تمام نامه‌هامان کوفی است
آقای گلم زبان من لال نیـا!

سرتاسر جان ما پر از تب نشده
چون جام جنون ما لبالب نشده
ما منتظریم ماه کامل بشود
دور قمری چهارده شب نشده

هر چند که بیمار تو هستیم همه
دیوانه‌ی دیدار تو هستیم همه
بین خودمان بماند آقا عمری است
انگار طلب‌کار تو هستیم همه

هر روز به ما اگر که سر هم بزنی
بر ریشه‌ی خواب ما تبـر هم بزنی
آقا تو که خوب می‌شناسی ما را
زنگ در خانه را اگر هم بزنی...

از مزرعه‌های کوچک بعضی‌ها
برچیده شود مترسک بعضی‌ها
آقا خودمانیم چه کیفی دارد
وقتی بزنی به برجک بعضی‌ها

این مرد که در ره است باید او را...
می‌ترسم اگر سرزده آید او را...
از هر که سراغ او گرفتم دیدم
در شهر کسی نمی‌شناسد او را 

یک شنبه 14 آذر 1389  6:52 PM
تشکرات از این پست
gazalsabz
gazalsabz
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آبان 1389 
تعداد پست ها : 1125
محل سکونت : آذربایجان شرقی

پاسخ به:دردل با امام زمان

ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت
دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت

مانند مرده ای متحرک شدم، بیا
بی تو تمام زندگی ام در عدم گذشت

می خواستم که وقف تو باشم تمام عمر
دنیا خلاف آنچه که می خواستم گذشت

دنیا که هیچ، جرعه آبی که خورده ام
از راه حلق تشنه من، مثل سم گذشت

بعد از تو هیچ رنگ تغزل ندیده ایم
از خیر شعر گفتن، حتی قلم گذشت

تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم
یک گوشه بغض کرده که این جمعه هم گذشت

مولا شمار درد دلم بی نهایت است
تعداد درد من به خدا از رقم گذشت

حالا برای لحظه ای آرام می شوم
ساعات خوب زندگی ام در حرم گذشت

سید حمیدرضا برقعی

یک شنبه 14 آذر 1389  9:48 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:دردل با امام زمان


ای که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد

                                                               حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد ... 

 
 
پنج شنبه 18 آذر 1389  10:25 PM
تشکرات از این پست
mostafavys12
mostafavys12
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 656
محل سکونت : خراسان رضوي

پاسخ به:دردل با امام زمان

من منتظر رسیدنت می مانم

                                  یا لحظ شمار دیدنت می مانم

ای گل که صفای باغ جانم هستی

                                  مشتاق دم دمیدنت می مانم

به امید ظهور مهدی (عج) صلوات

پنج شنبه 18 آذر 1389  11:10 PM
تشکرات از این پست
gazalsabz
gazalsabz
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آبان 1389 
تعداد پست ها : 1125
محل سکونت : آذربایجان شرقی

پاسخ به:دردل با امام زمان

بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست

                                                آه بی تاب شدن عادت كم حوصله هاست

                             همچوعكس رخ مهتاب كه افتاده در آب

                                               در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

شنبه 20 آذر 1389  3:48 PM
تشکرات از این پست
gazalsabz
gazalsabz
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آبان 1389 
تعداد پست ها : 1125
محل سکونت : آذربایجان شرقی

پاسخ به:دردل با امام زمان

جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد

 

ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد

 

بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم

 

مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد

 

شاید این باغچه ده قرن به استقبالت

 

فرش گسترده و در دست گلایل دارد

 

تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز

 

ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد

 

کودکی فال فروش است و به عشقت هر روز

 

می خرم از پسرک هر چه تفال دارد

 

یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت

 

یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد

 

هیچ سنگی نشود سنگ صبورت ، تنها

تکیه بر کعبه بزن ، کعبه تحمل دارد..
شنبه 20 آذر 1389  4:04 PM
تشکرات از این پست
esfahaniran88
esfahaniran88
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1388 
تعداد پست ها : 2290
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:دردل با امام زمان

سلام آقاجون

 

آیا می شه در زمان ظهورت من زنده باشم ؟

آقا جون کمکم کم

بخدا محتاجم

 

یا ابا صالح المهدی ادرکنی

کاش میدانستی که نباید حس کرد که نباید
دل بست در فضایی که بر از همهمه ی ادم هاست...من گرفتار ترین تنهایم!

 

 



 

شنبه 20 آذر 1389  10:24 PM
تشکرات از این پست
gazalsabz
gazalsabz
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آبان 1389 
تعداد پست ها : 1125
محل سکونت : آذربایجان شرقی

پاسخ به:دردل با امام زمان

سلام آقا جان

 

بازم اومدم ،

 

با هزار جور شرمندگی

 

آقا جون دلم گرفته ، دلم برایه غربته شما گرفته ، دلم از دسته خودم گرفته از همه آدما ....

 

چرا ما اینجوری شدیم ؟

 

آقا جون چی شد که فراموشت کردیم ؟

 

آقا جان خیلی سخته ولی می گم ، دیگه عادت کردیم به نبودنت و ندیدنت. آقا یادمون رفته مولامون شما هستین ، آقا دنیا مارو اونقدر مشغول خودش کرده که اصلاً یادمون رفته اصلاً برای چی به این دنیا اومدیم.

 

عزیزه زهرا هر چقدر که می گذره ،هر چقدر که بزرگتر می شیم کمتر یادتون می کنیم .

 

چقدر غریبی آقا جون

 

آقا جون چرا اینطور شد ؟ این دنیا چی داره که به خاطرش شما رو فراموش میکنیم؟

 

خیلی سخته تنهایی ، خیلی سخته آدمایی که حسین حسین میگن صدای هل من ناصر شما رو نشنون.

 

آقا جان راست کفتن که هر روز عاشوراست و هر جایی کربلاست. هر روز تو موقعیت های مختلفی صحنه عاشورا دوباره تکرار می شه فقط آدمای داستان هستن که عوض میشن . همیشه یه طرف حقه یه طرف باطل ، یه طرف ظالم یه طرف مظلوم و مثل همیشه یه عده زیادی کوفی .

 

آقا جون هر روز صحنه عاشورا برای ما داره تکرار میشه . وقتی می بینیم داره به یکی ظلم میشه و حرفی نمی زنیم می شیم کوفی خیلی وقتا یزیدی می شیم و .....؟؟؟؟؟؟

 

آقا جون می ترسم از روزی که شما ظهور کنین و من در مقابل شما باشم ، آقا جون می ترسم که خودمو ارزون بفروشم ، آقا جون می ترسم بشم کوفی و اینبار مهدی تنها بمونه ، مولای من ترسم از اینه که صدای هلهله یزیدی ها نظاره صدای هل من ناصر شمارو بشنم .........

 

آقا جون الهی بمیرم برای غربتت ، مولا جان من آدمه بی لیاغتی هستم میدونم آقا جون ضعیف النفس  هستم میدونم ، خودمو ارزون می فروشم میدونم ، ارادم ضعیفه می دونم ..........

 

ولی یه چیزه دیگه هم هست اونم اینه که آقا جون دوستون دارم ، مولای من غربونه غریبیتون بشم دلم به خاطره شما گرفته ، عزیزه زهرا تمامه زندگیم به فداتون ، امیرم تو دلم محبت شما وجود داره ، آقا جان هنوز اونقدر کر نشدم که صدای هل من ناصر شما رو نشنوم ، هنوز دلم براتون می گیره ، هنوزم منتظره اومدنتونم ، آقا جونم بیا ، بیا و قلبه منو شفا بده قلبی که قرار بود محبت شما توش جا بگیره شده خونه شیطون .....

آقا جون بیا .....




دوشنبه 22 آذر 1389  5:08 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها