0

کاری کلاماتور های جدیدوجالب 1

 
hesam_k
hesam_k
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : شهریور 1388 
تعداد پست ها : 233
محل سکونت : خراسان جنوبی

کاری کلاماتور های جدیدوجالب 1

نیش هیچ عقربی کشنده تر از عقربه های ساعت نیست .

 

از وقتی دندان شیری ام افتاده نمیتوانم شیر بخورم .

 

شیب جاده با فلفل تند شد .

 

پیراهنی که عزا گرفته بود از غصه سیاه شد .

 

انجیر از قیمت خود تعجب کرد و خشک شد .

 

وقتی صدایم را بلند می کنم ، کمر سکوتم رگ به رگ می شود .

 

گل میخک با دیدن چکش پژمرد .

 

جاده ی متروک دیر گاهیست مقصد را از یاد برده است .

 

وقتی پایم پیچ خورد خفه شد .

 

آبشار در اوج زیبایی سقوط می کند .

 

خوابگاه شب لبریز از هماغوشی پلکهاست .

 

عمری در قطار زندگی محکوم به پیاده روی بودم .

 

گاهی برای خودت هم دستی تکان بده .

 

باران به سقوطش میگرید .

 

حواسم که پرت شد ، شیشه همسایه شکست .

 

وقتی یادم رفت باهاش خداحافظی کردم !

 

یه نفر دلشو می بازه ، مربی اش رو از کار برکنار می کنه .

 

قطرات باران هنگام هماغوشی در بستر آب غرق می شوند .

 

عاشق آدم دروغگویی هستم که چشمان راستگویش جبران دروغگوییهایش را میکند .

 

قطرات اشکم را به تساوی میان چشمهایم تقسیم کردم .

 

اینکه قطرات اشکم را با دانه های باران اشتباه نکنم در روزهای بارانی اشک نمی ریزم .

 

شیر فکرم را باز کردم و گلدان شمعدانی را از فکرم سیراب نمودم .

 

با دسته گل به استقبال میکروبی که تازه وارد بدنم شده بود شتافتم .

 

از وقتی گیاهخوار شده ام به جای خون در عروقم کلروفیل جریان دارد .

 

فلسفه به وجود آمدن شب فقط به خاطر این است که ما بتوانیم روزها را شماره کنیم .

 

برای اینکه صدای قلبم ناراحتم نکند شبها آن را خارج از قفسه سینه ام می گذارم .

 

گل وجودت را چون قلبم در میان گرفته ام .

 

مقابل در خروجی نگاهت انتظار تصویرم را میکشم .

 

سر حرف را که میبندی، سر سکوت باز میشود .

 

قلب آدم برفی، سفید است .

 

سیب، به اندازه توانائی اش بزرگ می شود .

 

به گلخانه رفتم تا یک بوته ی فراموشی بخرم .

 

سبیل گذاشتم تا حرفها را زیر سیبیلی رد کنم .

 

آدم های سر به زیر حتما در چاله نخواهند افتاد ، اما هیچ گاه هم آسمان آبی را نخواهند دید .

 

به دست آوردن تجربه های بزرگ معمولا منجر به از دست دادن زندگی عادی می شود .

 

می گویند چرا دائما تغییر می کنی ، می گویم شما چرا دائما تغییر نمی کنید ؟

 

روی آدم های منظم می شود حساب کرد ، اما نمی شود آنها را تحمل کرد .

 

من بعضی از دوستانم را از حقیقت بیشتر دوست دارم .

 

انسان ها ممکن است که با شادی به هم نزدیک شوند ولی با درد در هم فرو می روند .

 

همیشه غمگینانه ترین لحظات را عزیزترین کسانمان به ما هدیه می کنند .

 

در سفیدی چشمانت تمام رنگها را تجربه کردم ، تا به سیاهی رسیدم .

 

مغزم بر روی شعله های دلم که برای قلبم می سوخت ، کباب شد .

 

حیف که گرسنگی شکم با کلمات شیرین برطرف نمی شود .

 

ننگ است که روشنایی دیدگان در ظلمات اندیشه غرق شود .

 

مهربانی را در کودکی یافتم که آبنباتش را به دریاچه نمک انداخت تا شیرین شود .

 

انقدر برای غربت تک دانه موی سفیدم غصه خوردم که تمام موهایم سفید شد .

 

بیچاره آن خروسی که با صدای ساعت شماطه دار از خواب برمی خیزد .

 

خوش به حال آن موجود راحتی ،که شیطان برایش درد دل می کند .

 

سالهاست که کاممان را با حقیقت های تلخ شیرین می کنیم .

 

زن شکسته ترین و خمیده ترین ، ایستاده دنیا است .

 

طفلک ستاره خجالتی چشمکی زد و فرار کرد .

 

زندگی ریسمانی است که از آن تا آنجا که توان داری بالا می روی .

 

وقتی که خورشید مات و مبهوت به زیبایی ماه می نگرد ، شب میشود .

 

زمستانها از بینی خورشید قندیل نور آویزان میشود .

 

عشق و مرگ دو مفهومی هستند که اولی انسان را به آسمان ها می فرستد و دومی به زیر زمین .

 

اگر واحد پول شاخه نور بود ، بانکها چه نورانی می شدند .

 

در میهمانی شبانه ام، ماه ساقی، خودکارم پیاله و کاغذم تا خرخره نور می نوشد .

پنج شنبه 5 شهریور 1388  3:49 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها