حتما تا حال بارها این شعار را شنیده اید که " دین افیون توده هاست "
خاصیت مواد افیونی ( مخدر ) از بین بردن تفکر و اندیشه در مبتلایان به آن و ایجاد خمود و سستی در ایشان است که در نتیجه فرد معتاد، هویت انسانی خویشتن را از دست میدهد. خمود و سستی و عدم تلاش برای پیشرفت در زمینه های انسانی، در نتیجه همان عامل اولی است که بیان کردیم و آن از بین رفتن تفکر و اندیشه است. اگر کسی دارای فکر سالم باشد و اگر اهل اندیشه باشد، هیچ گاه در مسیر حرکت برای نیل به مقاصد انسانی خویش، توقف نخواهد نمود.
ادیان الهی از همان ابتدا در صدد مبارزه با طاغوت ها و مستکبرای و ظالمان بوده اند و در نتیجه دشمن اصلی ادیان الهی نیز همان ظالمان بودند و هستند و خواهند بود. ظاغوتیان زمانهای مختلف، چون میدیدند که منافعشان در نتیجه گرایش مردم به ادیان الهی به خطر می افتد، در صدد منع مردم از این گرایش بوده اند. این منع گاهی شکل سخت به خود گرفته است که در آن با زور و ضرب و شتم و قتل و غارت، میخواستند جلو این گرایش را بگیرند و گاهی شکل نرم به خود گرفته است که در این روش دیگر زوری در کار نیست و عمده کار ظاغوتیان، در تبلیغات مسموم و دروغین لکن در قالبی به ظاهر زیبا و عقل پسند، خلاصه میشود. آنچه ظاهر است این است که همیشه روش دوم موثرتر از روش اول بوده است و به همین دلیل در زمان معاصر، بیش از روش اول مورد توجه قرار گرفته است. شعار " دین افیون توده هاست " نیز بر روی همین روش مبارزه با ادیان الهی است. بهترین روش برای جواب به اینگونه شعارها، مراجعه به قرآن و احادیث است که ما ببینیم که آیا دین اسلام ما را به تفکر و اندیشه و تلاش دعوت میکند یا به عدم تعقل و سستی و رکود.
قرآن :
خداوند تعال در آیه 46 سوره مبارکه سبا میفرماید :
" قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُواْ لِلَّهِ مَثْنىَ وَ فُرَادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُواْ مَا بِصَاحِبِكمُ مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَّكُم بَينَْ يَدَىْ عَذَابٍ شَدِيد "
تفسیر :
در تفسیر نمونه ذیل این آیه ، نکاتی ذکر شده است که عینا نقل میشود:
" مكتبهاى مادى و كمونيستى كه هميشه از ناحيه مذاهب راستين احساس خطر مىكنند هميشه اصرار دارند كه دعوت اديان را دعوت به تخدير افكار تودهها معرفى كنند، تعبير رسواى آنها كه" دين افيون تودههاست" معروف است.
همچنين استعمارگران شرق و غرب به خاطر هراسى كه از قيام تودههاى مؤمن در سايه افكار مذهبى و استقبال از شهادت در راه خدا داشتهاند سعى مىكردند كه به روانشناسان و جامعهشناسان خود اين مطلب را تلقين كنند، تا در كتابهاى به اصطلاح علميشان منعكس سازند كه مذهب زائيده جهل و نادانى بشر نسبت به عوامل طبيعت است! البته اين بحثى است دامنهدار و در جاى خود جوابهاى قاطع و دندانشكن به آنها داده شده كه اينجا جاى شرح همه آنها نيست، ولى آياتى از قبيل آيات مورد بحث كه دعوت به تفكر و انديشه مىكند، بلكه عصاره دين و خميرمايه تكامل و پيشرفت انسان را همين انديشه و تفكر مىداند مشت اين دروغپردازان را باز مىكند.
چگونه ممكن است آئينى همچون اسلام وسيله تخدير يا مولود جهل باشد در حالى كه آورندهاش به اعلا صوت خود همه انسانها را مخاطب ساخته و مىگويد قيام و نهضت كنيد براى زنده كردن انديشههاى خفته، آنهم در محيطى آرام و خالى از غوغا.
در محيطى دور از هوا و هوس و امواج تبليغاتى مسموم.
دور از تعصبها، و دور از لجاجتها.
براى خدا قيام كنيد و انديشه كنيد.
كه تنها اندرز من به شما همين است و بس! آيا چنين آئينى را كه نه تنها در اينجا بلكه در موارد بسيار زيادى همين دعوت را تكرار كرده متهم به تخدير افكار ساختن مضحك نيست؟! به خصوص اينكه مىگويد نه فقط در حال تنهايى و انفرادى انديشه كنيد، بلكه به صورت دو نفرى و با معاضدت يكديگر بتفكر پردازيد، محتواى دعوت انبياء را بشنويد، دلائل آنها را مورد مطالعه قرار دهيد، اگر با عقل شما هماهنگ بود پذيرا شويد.
حوادثى كه در عصر و زمان ما به خاطر قيام مسلمانان انقلابى در كشورهاى مختلف در برابر قدرتهاى جهنمى شرق و غرب روى داد، و دنيا را در نظر مستكبران تيره و تار كرد و پايههاى قدرتشان را لرزان ساخت نشان داد كه آنها اين نكته را درست فهميده بودند كه عقائد اصيل مذهبى دشمن سرسخت آنها و خطر عظيمى است براى آنها، و نيز نشان داد كه هدف اين اتهاماتى كه به مذهب بستهاند چيست؟
راستى عجيب است در تحليلهاى به اصطلاح فلسفى جامعهشناسان غربى اين مساله را مسلم مىگيرند كه جهانى ما وراء طبيعت نيست و دين يك پديده ساختگى بشر است، سپس بر سر اين مساله دعوا مىكنند كه عامل آن چيست؟ مسائل اقتصادى است؟ ترس انسانهاست؟ عدم آگاهى بشر است؟ عقدههاى روحى است و ...؟
اما حاضر نيستند حتى يك لحظه خود را از اين پيشداورى غلط تهى كرده و احتمال دهند ما وراى عالم طبيعت عالم ديگرى است و در دلائل روشن توحيد و نشانههاى آشكار نبوت پيامبرانى همچون محمد ص بينديشند.
اينها بىشباهت به مشركان عصر جاهليت نيستند با اين تفاوت كه آنها متعصب و لجوج بودند و درس نخوانده، اينها نيز متعصب و لجوجند اما درس خوانده! و به همين دليل خطرناكتر و اغوا كنندهترند! جالب اينكه آخرين قسمت بسيارى از آيات قرآن دعوت به تفكر يا تعقل يا تذكر است:
گاه مىگويد: إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (نحل- 11 و 69).
و گاه مىگويد: إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (رعد- 3 و زمر- 42 و جاثيه- 13).
و گاه مىگويد: لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (حشر- 21 و اعراف- 176).
و گاه همين جمله را به صورت رويارو مطرح ساخته مىفرمايد: كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الآيات لعلكم تتفكرون:" اينگونه خداوند آياتش را براى شما بيان مىكند شايد انديشه كنيد" (بقره 219 و 266).
و از اين قبيل در قرآن فراوان است، مانند دعوت به" فقه" (فهم) در آيات زيادى از قرآن، دعوت به" عقل و تعقل" و مدح آنها كه عقل خويش را به كار مىگيرند، و مذمت شديد از آنها كه فكر خود را به كار نمىاندازند كه در 46 آيه از قرآن مجيد وارد شده! توصيف زيادى كه از علما و دانشمندان و مقام علم و دانش نموده كه اگر بخواهيم همه آيات آن را گردآورى و تفسير كنيم خود كتاب مستقلى مىشود.
در اين مورد همين بس كه قرآن يكى از صفات دوزخيان را نداشتن تفكر و تعقل ذكر كرده است: وَ قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا فِي أَصْحابِ السَّعِيرِ" دوزخيان مىگويند: اگر ما گوش شنوا و عقل بيدارى داشتيم در ميان دوزخيان نبوديم"! (كه جاى عاقلان در دوزخ نيست) (ملك- 10).
و در جاى ديگر مىگويد: اصولا افرادى كه گوش دارند و نمىشنوند، چشم دارند و نمىبينند و عقل دارند و انديشه نمىكنند، براى جهنم نامزد شدهاند! وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ:
" به طور مسلم گروه بسيارى از جن و انس را براى دوزخ قرار داديم، نشانه آنها اينست كه عقل دارند و با آن انديشه نمىكنند، چشم دارند و با آن نمى بينند، و گوش دارند و با آن نمىشنوند، آنها همچون چهارپايانند، بلكه گمراهتر! آنها همان غافلانند" (اعراف- 179)"
روایات:
بعد از این تفسیر که از آیه مورد بحث در تفسیر نمونه ارائه شده، احادیثی ناب نیز به مناسبت موضوع ذکر شده است که آنها هم عینا نقل میشود :
در حديثى از امام على بن موسى الرضا ع مىخوانيم
ليس العبادة كثرة الصلاة و الصوم انما العبادة التفكر فى امر اللَّه عز و جل:
" عبادت به زيادى نماز و روزه نيست، عبادت واقعى تفكر در كار خداوند متعال و اسرار جهان آفرينش است «1».
در روايت ديگرى مىخوانيم
كان اكثر عبادة ابى ذر التفكر
" بيشترين عبادت ابوذر تفكر و انديشه بود" «2».
در روايتى از امام صادق ع مىخوانيم شخصى سؤال كرد اينكه مردم از (پيامبر ص نقل مىكنند:
تفكر ساعة خير من قيام ليلة:
" يك ساعت انديشه كردن بهتر از يك شب عبادت نمودن است" منظور از آن چيست؟ و چگونه بايد تفكر كند؟
امام ع در پاسخ فرمود:
يمر بالخربة او بالدار فيقول اين ساكنوك اين بانوك مالك لا تتكلمين:
" هنگامى كه از كنار ويرانه، يا خانهاى (كه از ساكنان خالى شده) مىگذرد بگويد: ساكنان تو كجا رفتند؟ بنيانگذارانت چه شدند؟
چرا سخن نمىگويى"؟ «3».
امير مؤمنان على ع مىفرمايد:
ان التفكر يدعوا الى البر و العمل به:
" تفكر دعوت به نيكى و عمل به آن مىكند" «4».( پایان نقل از نمونه )
با توجه به مطالب فوق جواب این سوال مشخص است که " آیا دین افیون توده هاست؟!!!! "
*****************************************************************************************************************************************************************
پی نوشت ها به نقل از نمونه:
(1)" اصول كافى جلد 2 كتاب" الكفر و الايمان" باب التفكر (صفحه 45).
(2)" سفينة البحار" جلد دوم صفحه 383 ماده" فكر". [.....]
(3 و 4) همان مدرك.