0

*اشعاری در وصف شاه مردان * مولای عارفان, علی( ع )

 
papari
papari
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : دی 1387 
تعداد پست ها : 314
محل سکونت : تهران

پاسخ به:*اشعاری در وصف شاه مردان * مولای عارفان, علی( ع )

سایت
تخصصی
آپلود
عکس و
تصویر
وبلاگهای
ایرانی

 

 

راز بگشا اى على مرتضى‏
اى پس سوء القضا حسن القضاء...
گفت من تيغ از پى حق مى‏زنم‏
بنده حقم نه مأمور تنم‏
شير حقم نيستم شير هوا
فعل من بر دين من باشد گوا
ما رميت اذ رميتم در حراب‏
من چو تيغم و آن زننده آفتاب‏
رخت خود را من زره برداشتم‏
غير حق را من عدم انگاشتم‏
سايه‏اى ام كدخدايم آفتاب‏
حاجبم من نيستم او را حجاب‏
من چون تيغم پر گهرهاى وصال‏
زنده گردانم نه كشته در قتال‏
خون نپوشد گوهر تيغ مرا
باد از جا كى برد ميغ مرا
كه نيم كوهم ز حلم و صبر و داد
كوه را كى در ربايد تندباد
آنكه از بادى رود از جا خسى است‏
زانكه باد ناموافق خود بسى است‏
باد خشم و باد شهوت باد آز
برد او را كه نبود اهل نماز
كوهم و هستى من بنياد اوست‏
ور شوم چون كاه بادم ياد اوست‏
جز به باد او نجنبد ميل من‏
نيست جز عشق احد سر خيل من‏
خشم بر شاهان شه و ما را غلام‏
خشم را هم بسته‏ام زير لگام‏
تيغ حلمم گردن خشمم زده است‏
خشم حق بر من چو رحمت آمده است‏
غرق نورم گرچه سقفم شد خراب‏
روضه گشتم گرچه هستم بوتراب‏
چون درآمد در ميان غير خدا
تيغ را اندر ميان كردن سزا
تا احب الله آيد نام من‏
تا كه أبغض لله آيد كام من‏
تا كه أعطى لله آيد جود من‏
تا كه امسك لله آيد بود من‏
بخل من لله عطا لله و بس‏
جمله لله‏ام نيم من آن كس‏
و آنچه لله مى‏كنم تقليد نيست‏
نيست تخييل و گمان جز ديد نيست‏
ز اجتهاد و از تحرى رسته‏ام‏
آستين بر دامن حق بسته‏ام‏
گر همى پرم همى بينم مطار
ور همى گردم همى بينم مدار
ور كشم بارى بدانم تا كجا
ماهم و خورشيد پيشم پيشوا
بيش از اين با خلق گفتن روى نيست‏
بحر را گنجانى اندر جوى نيست
و این جهان پر از صدای پای مردمی است که همچنانکه تو را می بوسند در ذهن خود طناب دارت را می بافند.
یک شنبه 2 فروردین 1388  9:10 PM
تشکرات از این پست
alibeiki
alibeiki
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 1003
محل سکونت : تهران
سه شنبه 18 فروردین 1388  4:09 PM
تشکرات از این پست
alibeiki
alibeiki
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 1003
محل سکونت : تهران

پاسخ به:*اشعاری در وصف شاه مردان * مولای عارفان, علی( ع )

به ذره گر نظر لطف بوتراب کند

به اسمان رود و کار آفتاب کند
سه شنبه 18 فروردین 1388  4:15 PM
تشکرات از این پست
alibeiki
alibeiki
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 1003
محل سکونت : تهران

پاسخ به:*اشعاری در وصف شاه مردان * مولای عارفان, علی( ع )

علی را قلب پر غم می شناسد.
نه نامحرم ، که محرم می شناسد
زمین ظرفیت عرفان ندارد
علی را عرش اعظم می شناسد


سه شنبه 18 فروردین 1388  4:33 PM
تشکرات از این پست
alibeiki
alibeiki
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 1003
محل سکونت : تهران

پاسخ به:*اشعاری در وصف شاه مردان * مولای عارفان, علی( ع )

گویند شاعری در علو مقام و منزلت حضرت علی (ع) این بیت را سرود :

مجرم ! اگر محاسبه ی حشر با علی است

من ضامنم هر چه تو خواهی گناه کن

شب که شد در عالم خواب مولا را زیارت کرد که به او فرمود :

مجرم ! یقین محاسبه ی حشر با علی است
شرم از رخ علی کن و کمتر گناه کن
چهارشنبه 19 فروردین 1388  8:57 AM
تشکرات از این پست
alibeiki
alibeiki
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 1003
محل سکونت : تهران

پاسخ به:*اشعاری در وصف شاه مردان * مولای عارفان, علی( ع )

عجب تمثیلی است این که علی مولود کعبه است...
یعنی اینکه باطن قبله را در امام پیدا کن!
شهید آوینی
شنبه 22 فروردین 1388  12:27 PM
تشکرات از این پست
alibeiki
alibeiki
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 1003
محل سکونت : تهران

پاسخ به:*اشعاری در وصف شاه مردان * مولای عارفان, علی( ع )

 
آن که با عالم بالا سر و سودا دارد
روزگاری است که ماوی به دل ما دارد

همه عمر دویدیم پی اش بی حاصل
غافل از آن که درون دل ما جا دارد

کار هر کس نبود مرده دلی زنده کند
مگر آن کس دم جان بخش مسیحا دارد

عاشقی در طلب مال ومنالی نبود
عشق مجنون تهی دست تماشا دارد

همه بالند به هر چیزی و من می بالم
به علی(ع)چون که تملک به سماها دارد

شب قدر است و سماوات همه غرق سرور
این چنین شب چو تعلق به تولی دارد

شهد شیرین شهادت چو بدین گونه چشید
جبرئیلش ز علی عجز و تمنا دارد

شب نازل شدن وحی و کرامات علی
هر دو هم در دل و هم دیده ما جا دارد
یک شنبه 23 فروردین 1388  11:41 AM
تشکرات از این پست
alibeiki
alibeiki
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 1003
محل سکونت : تهران

پاسخ به:*اشعاری در وصف شاه مردان * مولای عارفان, علی( ع )

پیوند الفت با علی بستیم از جان یا علی
ره نیست از ما تا علی، ما با علی با ما علی

مولا علی مولا علی

سلطان شهر «لا فتی» مسند فروز «هل اتی»
بحر کرم، کان عطا، در ملک دین یکتا علی

مولا علی مولا علی

شمشیر حق در دست او، جان‎های عاشق مست او
هستی طفیل هست او، دنیا علی، عقبا علی

مولا علی مولا علی

در جمله اقوام عرب، هم در حسب، هم در نسب
«من کنت مولی» ای عجب زیبد که را الا علی

مولا علی مولا علی

قول حقیقت را ندا، هم بر ندای حق صدا
عشقی است او را با خدا، عشقی است ما را با علی

مولا علی مولا علی

در عالم بالاست او، سرمایه دنیاست او
دنیا و مافیهاست او، دنیا و مافیها علی

مولا علی مولا علی

آنجا که حق تنها شود، چون نور حق پیدا شود
حلّال مشکل‎ها شود تنها علی تنها علی

مولا علی مولا علی
"حسین پژمان بختیاری"
یک شنبه 23 فروردین 1388  11:43 AM
تشکرات از این پست
alibeiki
alibeiki
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 1003
محل سکونت : تهران

پاسخ به:*اشعاری در وصف شاه مردان * مولای عارفان, علی( ع )

آسمان یک بار دیگر خنده کرد
عشق ما را باز هم شرمنده کرد

رودهای لال ؛ لب وا کرده اند
با جماعت قصد دریا کرده اند
هر که در عشق "علی"گم میشود
آسمان دست مردم می شود
تا علی گفتم زبان آتش گرفت
پیش چشمم آسمان آتش گرفت
آسمان رقصید و بارانی شدیم
موج زد دریا و طوفانی شدیم
بغض چندین ساله ی ما باز شد
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد
یک شنبه 23 فروردین 1388  12:43 PM
تشکرات از این پست
alibeiki
alibeiki
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 1003
محل سکونت : تهران

پاسخ به:*اشعاری در وصف شاه مردان * مولای عارفان, علی( ع )

دلبر هر انجمن از دلبران باشد على***جلوه زن حقّ ، مظهرِ سر مظهر آن باشد على
خواست واجب در ازل تا جلوه بنمايد زخود***خلقت احمد نمود و مثل آن باشد على

خواست آرد جلوه اى از حسن خود بر ممكنات***احمد آمد جلوه اش جلوه كنان باشد على
«كنت كنزاً مخفياً» شد علّت عرفان و خلق***احمد آمد گنج عرفان باب آن باشد على
بود واجب در عيان خود نهان از غير خود***احمد آمد سرّ او سرگوى آن باشد على
گوش هوش آور بسوى معنى «اللّه نور»***احمدش مشكاة شد مصباح آن باشد على
نور آن باشد به خود ظاهر ، ظهور آرد به غير***احمد آمد از احد نور و چنان باشد على
بود واجب نور چون ظاهر به خود بودى عيان***پس ظهور آورد در احمد و زآن باشد على
اين بُوَد معنى كه واجب نور باشد نور از اوست***هم شد احمد نور او ، هم نور آن باشد على
در زمين و آسمان بنگر ببين آيات حق***روشن است از مهر احمد ، زآن نشان باشد على
اسم اعظم شد نهان اندر كلام بسمله ***هست احمد باء او ، نقطه در آن باشد على
كلّ قرآن فاتحه ، آن بسمله جمله به باء***از احد هر علم در احمد بيان باشد على
عشق در ممكن سبب بر جلوه واجب در او است ***احمد آمد عشق دار و عشق دان باشد على
عشق باشد مهر كامل با خداوند احد***خُلق احمد مهر او شد مهربان باشد على
عاشقانِ با خدا در اوليا بسيار هست***گشت سرمشق همه احمد ، چنان باشد على
مظهر آن عشق احمد با خدا چندان بُوَد***ليك فرمود او حسين از من چو آن باشد على
كن نظر در كربلا بنگر در آن معناى عشق ***در حسين از احمد و فرزند آن باشد على
ديد اكبر را چو سبط مصطفى با چشم تر***گفت يا رب احمد اين نِى شبه آن باشد على
نور حق در كربلا بنگر چسان شد بر علا***گفتى احمد آمده نيك اسم آن باشد على
حاصلا در كربلا شد عشق احمد جلوه گر*** از حسين و اكبرش روح روان باشد على
عشق بازى را ببين در كربلا از شاه دين ***احمدى رو اكبرش قربان چسان باشد على
روى خود بگذاشت چون بر روى خونيش حسين***گفت اكبر اى پدر اين احمد آن باشد على
نعره زد اول شه دين بر سر نعش پسر***يعنى احمد كشته شد چون جان آن باشد على
حضرت قائم بود اندر عزا هر صبح و شام***همچو احمد بر حسين و روح آن باشد على
اشك خونين بارد از چشمش ز بهر كربلا***شد چو احمد گريه كن مانند آن باشد على
بار الها حق اشك چشمها بهر حسين ***رحمتت بر ما رسان زاحمد كه آن باشد على
گويم ايمانى به مهدى مُقْتَدى شو در عزا***بهر شاه كربلا بر احمد آن باشد على
دوشنبه 24 فروردین 1388  8:08 AM
تشکرات از این پست
alibeiki
alibeiki
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 1003
محل سکونت : تهران

پاسخ به:*اشعاری در وصف شاه مردان * مولای عارفان, علی( ع )

خورشید جهانتاب ز آفاق چو زد سر
اسلام به شمشیر تو گردید مقدر

گفتند در آن روز که شمعی بزند سر
زآن شمع شود عالم اسلام منور
پس حامی اسلام از آنروز تو بودی
والله که آن شمع دل افروز تو بودی
دوشنبه 24 فروردین 1388  8:09 AM
تشکرات از این پست
alibeiki
alibeiki
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 1003
محل سکونت : تهران

پاسخ به:*اشعاری در وصف شاه مردان * مولای عارفان, علی( ع )

زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی
کمک ز غیر تو ننگ است یاعلی مددی

کمیت ما همه لنگ است یا علی مددی
دلم برای تو تنگ است یا علی مددی
گشاد کار دو عالم به یک اشاره توست
به کار ما چه درنگ است یا علی مددی
دوشنبه 7 اردیبهشت 1388  7:37 AM
تشکرات از این پست
alibeiki
alibeiki
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 1003
محل سکونت : تهران

پاسخ به:*اشعاری در وصف شاه مردان * مولای عارفان, علی( ع )

اگر آتش به زیر پوست داری
نسوزی گر علی (ع) را دوست داری
دوشنبه 7 اردیبهشت 1388  7:39 AM
تشکرات از این پست
alibeiki
alibeiki
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 1003
محل سکونت : تهران

پاسخ به:*اشعاری در وصف شاه مردان * مولای عارفان, علی( ع )

از ولای مرتضی دل سینه سینا شود
در تکلم با خدا چون حضرت موسی شود

دل کند در آسمان عشق آنشه چون عروج
آگه از اسرار سبحان الذی اسری کند
کاخ ایمان بی تولای علی یابد خلل
با ولایش پایه ی توحید پا بر جا شود
در دعا پیوسته بر گو یا علی چون یا علی
با دعا گر شود قرین از نه فلک بالا شود
یا علی باشد چو ذکر حلقه باب بهشت
یا علی گو تا برویت باب جنت وا شود
در حساب ابجد و قانون اعداد جمل
هو چو در هو ضرب گردد یا علی پیدا شود
سه شنبه 8 اردیبهشت 1388  12:28 PM
تشکرات از این پست
alibeiki
alibeiki
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 1003
محل سکونت : تهران

پاسخ به:*اشعاری در وصف شاه مردان * مولای عارفان, علی( ع )

علي مولاي مظلومان عالم
بگو از نارفيقان چون بنالم

از آن شامي که سر در چاه کردي
مرا از درد خويش آگاه کردي
طنين ناله در افلاک افتاد
تمام آسمان بر خاک افتاد
پر و بال تو ، زهرا را شکستند
تو را با ريسمان فتنه بستند
کدامين شب از آن شب تيره تر بود
که زهرا حايل ديوار و در بود
زمان بر سينه خود سنگ مي کوفت
زمين از داغ زهرا شعله ور بود
تو مي ديدي ولي لب بسته بودي
که آيين محمد در خطر بود؟
ندانستم که در چشم حقيقت
کدامين مصلحت مد نطر بود
گلويت استخواني اتشين داشت
که فريادت فقط در چشم تر بود؟
فداي تيغ عريان تو گردم
کسي آيا زتو مظلوم تر بود؟
مه خورشيد طلعت کيست؟ زهرا
چراغ شعله خلقت کيست ؟ زهرا
پس از زهرا علي بي همزبان شد
اسير امتي نامهربان شد
علي تنهاست در يک قوم گمراه
زبانش را که مي فهمد به جز چاه
پس از او کيسه نان و رطب کو
صداي ناله هاي نيمه شب کو
خدايا کاش آن شب بي سحر بود
که تيغ ابن ملجم شعله ور بود
اذان گفتند و ما در خواب بوديم
علي تنها به مسجد رهسپر بود
در آن شب تا قمر در عقرب افتاد
غم عالم به دوش زينب افتاد
فدک شد پايمال نانجيبان
علي لرزيد و در تاب و تب افتاد
يقين دارم به جرم فتح خيبر
فدک در دست ال مرحب افتاد
علي جان کوفيان غيرت ندارند
که فرمان تو را گردن گذارند
علي جان کوفيان با کياست
جدا کردند دين را از سياست
بنام دين سر دين را شکستند
دو بال مرغ امين را شکستند

سه شنبه 29 اردیبهشت 1388  7:29 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها