به یاد اصلاحات پهلوی؛ نفسهای آخر استبداد سعودی
به قلم: ولی ا... و.
تاریخ، پر است از
گردشها و تکرارهای متوالی که ذهن کاوشگر هر انسانی را به خود معطوف می دارد.
می توان مثالهای
فراوانی بر این گردش تاریخی و سیاسی یاد آور شد. ولیکن، در این مقاله مقصود ما
تشابه در نوع سیاستهای تاریخی حکومتهای استبدادی همچون؛ استبداد پهلوی در آن
روزگار و استبداد سعودی در این روزگار می باشد...
می خواهیم به خاطر عمق
تشابه میان این دو سلسله، موضوع را حول این دو ادامه دهیم:
حکومت پهلوی؛ که
سالیانی چند در کشور اسلامی چون ایران نقش محوری در حفظ منافع صهیونیسم و امریکا و
انگلیس(دین ستیز) داشت و به خوبی توانسته بود چتر حمایتی بر سر سران آن حکومتهای
فاسق بگستراند و نقش خویش را در این زمینه ایفا نماید که در راه نیل به این هدف از
هیچ اقدامی رویگردان نبود، حتی ظلم به مردم تحت حکومتش و حراج منابع ملی به نفع
حکومتهای به اصطلاح(دوست). این سیاست بخصوص در پهلوی دوم نقش پر رنگی به خود گرفت،
تا جایی که (محمد رضا) با اعطای حقوق بی حد و مرز به اتباع امریکا و انگلیس و
همچنین حمایت بی شائبه از فرق منحرفی همچون بهائیت، و در مقابل؛ اعمال محدودیتهایی
بر فعالیتهای اسلامی، زمینه بیداری و اعتراض مردمی را فراهم آورد.
نتیجه ای که تا این
مرحله از این سخن می توان گرفت، این است که نوع عملکرد استبداد پهلوی و رویکرد
بیگانه پرستی آن رژیم، و دین ستیزی علنی و غیر علنی از پیکر کشور ایران، باعث
ایجاد جنبشی در داخل کشور گردید، جنبشی که جا و مکان خاصی نداشت؛ از حوزه ها و حسینه
ها و مساجد و دانشگاهها گرفته، تا کوچه ها و محلات و بازارها، و در کل تمام تار و
پود ایران رنگ ظلم ستیزی به خود گرفت... از همه مهم تر؛ نقش مستقیم افرادی همچون امام
خمینی(ره) بود که این انقلاب حول رهنمودها و سخنان ایشان جان میگرفت و پیش می رفت...
شاه پهلوی در مقابل
این جریان مردمی دو راه بیشتر نداشت: سرکوب انقلاب - انجام اصلاحاتی به نفع توده
مردم.
هدف این مقاله اشاره
به بخش دوم یعنی؛ اصلاحاتی است که شاه به هدف خاموش کردن و یا حداقل فرونشاندن
بخشی از اعتراضات مردمی انجام داد، بی خبر از اینکه مردم آن دوران به رهبری
روشنفکران حوزه و دانشگاه به این راحتی فریب نیرنگ شاه را نخواهند خورد.
اصلاحات محمد رضا،
مشخص کننده این موضوع بود که حکومت پهلوی نفسهای آخر خود را می کشد... و برای
تداوم این تنفس حاضر به انجام این اصلاحات شده بود ، و نه به خاطر احترام به حقوق
مردم.
حال از پس این مطالب،
می رسیم به سال 1430 قمری. سالی که؛ کم کم یاد آور وقایع آن روزها می شود، اما نه
در ایران، ایرانی که با حذف استبداد و وابستگی، به روزهای شکوفایی نزدیک و نزدیکتر
می شود. مقصود ما، حکومتهایی است که روزگاری پس از فرار شاه، نقش او را در ابقاء
منافع غرب در منطقه خاور میانه بازی کرده و میکنند. کشورهایی همچون عربستان سعودی
و حتی بحرین. چالشهای این روزهای کشورهای یاد شده دقیقاً خاطرات آن روز حکومت
پهلوی را به یاد ما می آورد.
منشی که استبداد در
درونمایه خود پرورانده و با تمسک بدان، ادامه حکومت های فاسد را متضمن می شود، در
سیاست حکومتی این دو کشور نمود خاصی به خود گرفته و سرکوب مردم، تنها واژه ای است
که بر سر برگ تاریخ این کشورها نقش بسته است.
امروز، خاندان سعودی
از پی سرکوبها و شکنجه ها (همچون استبداد پهلوی) دست به دامن تغییرات و اصلاحاتی
در حکومت و حتی در محافل دینی و مذهبی شده است(!)
ولیکن، ملت تحت ظلم
سعودی باید بدانند که این؛ حربه ای بیش برای تداوم حکومت جور بنی سعود نیست... ملت
حجاز باید به پا خیزند و درس فراموش نشدنی انقلاب اسلامی ایران را عملاً و با
رهبری روشنفکران و عالمان ظلم ستیز بر پادشاهان ظالم سعودی دیکته نمایند.
و نهایتاً، امروز ملت حجاز
و بخصوص شیعیان مظلوم «قطیف» در عربستان و شیعیان مظلوم در بحرین، محتاج بزرگمردان
بت شکن، و غیرت و همتی هستند تا دین حنیف ابراهیم (خلیل ا...) و محمد (رسول ا...) را
از لوث وجود وهابیت پاک نمایند.
به امید آزادی حرم پاک الهی
از بند جبت و طاغوت.