0

مصحف امیرالمؤمنین على علیه السلام و ترتیب آن 2

 
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

مصحف امیرالمؤمنین على علیه السلام و ترتیب آن 2

 

بخش دوم

1. دلایل روایى نزولى بودن ترتیب مصحف

مهم ترین استنادات روایى افرادى که معتقدند مصحف حضرت على (ع) براساس ترتیب نزول بوده، عبارت است از: الف. روایت سلمان: در روایتى از سلمان نقل شده است: هنگامى که حضرت على (ع) نیرنگ و بى وفایى مردم را دیدند، در خانه نشستند و به جمع آورى و تألیف قرآن مشغول شدند، و از خانه خارج نگشتند تا تمامى قرآن را جمع آورى کردند و آن را مطابق تنزیل و ناسخ و منسوخ نگاشتند. (فکتبه على تنزیله و الناسخ و المنسوخ.)25 در روایت مزبور، عبارت «کتبه على تنزیله» مورد استناد است که از آن نتیجه گرفته شده ترتیب مصحف بر اساس نزول بوده است.

سخن مخالفان: در نقد استدلال به این روایت، گفته شده است: «تنزیل» گاه به معناى «تفسیر» است. در این صورت، معناى روایت چنین است: پس قرآن را با آگاهى از تفسیر و همراه با آن نوشتند. گاه «تنزیل» به معناى «آنچه خداوند نازل فرموده» است و بنابراین، معناى روایت مذکور بدین صورت است: پس قرآن را مطابق آنچه از سوى خداوند آمده، (بدون کم و زیاد) نگاشتند.26 معناى اول بر حواشى توضیحى و تفسیرى اشاره دارد و معناى دوم بر مطابقت متن و محتواى آیات مصحف با آنچه از جانب خدا نازل شده است و عدم راه یابى زیاده و نقصان، تبدیل و تغییر در آیات مصحف آن حضرت.

جواب موافقان: موافقان نزولى بودن ترتیب مصحف حضرت على (ع) مى گویند: تنزیل بر «ترتیب» دلالت دارد. ابن منظور مى گوید: «نزول» به معناى «حلول» و «در جایى فرود آمدن» است...، جز اینکه «تنزیل» به معناى «ترتیب» نیز به کار مى رود.27 و در نتیجه، «على تنزیله» بر مطابقت ترتیب مصحف با ترتیب نزول دلالت دارد.

کلام آخر: در دلالت واژه «تنزیل»، به سه مطلب اشاره شده است: الف. «تنزیل» به معناى «تفسیر»: در بررسى معناى ذکر شده، باید به این نکته توجه نمود که در بیشتر کاربردهاى روایى، واژه «تنزیل» در مقابل «تأویل» قرار گرفته است. تأمّل در به کارگیرى واژه «تأویل» در میان سخنان گذشتگان نشان مى دهد که این واژه غالبا به معناى «تفسیر» استعمال مى شده28 و از این رو، به طور قطع نمى توان گفت: «تنزیل» به معناى «تفسیر» است.

آیت اللّه خوئى مى فرمایند: گاه واژه «تنزیل» به همان معناى مصدرى خود استعمال شده، گرچه این فروفرستادن و نزول، نزول قرآنى نباشد.29 به فرض آنکه «تنزیل» به معناى «تفسیر» باشد، تفسیرى است که خداوند متعال نازل فرموده؛ چراکه به طور قطع در معناى «تنزیل»، نوعى فروفرستادن، وحى و الهام نهفته است. حال ممکن است این فروفرستادن قرآنى باشد یا غیرقرآنى.

ب. دلالت تنزیل بر «ترتیب نزول»: اگر در استدلال به معناى مورد بحث، گفته شود که تنزیل بر نزول تدریجى دلالت دارد، در نتیجه، حضرت على (ع) مصحف خویش را براساس نزول تدریجى آن مرتب نمودند. باید گفت: بعضى از لغویان معتقدند: «تنزیل» با «انزال» هیچ تفاوتى در معنا ندارد و هر دو به معناى «فرود فرستادن» است.30 با دقت در کاربردهاى قرآنى نیز دیده مى شود که گاهى «تنزیل» به معناى «نزول دفعى» و «انزال» به معناى «نزول تدریجى» به کار رفته است.31 بنابراین، دلالت «تنزیل» بر «نزول تدریجى» قطعى و مسلم نیست و قید تدریجى و دفعى بودن آن را باید از قراین دیگر تشخیص داد.

به فرض آنکه «تنزیل» بر ترتیب دلالت داشته باشد، مى توان تصور نمود که معناى عبارت سلمان چنین است: على (ع) مصحف خویش را براساس ترتیبى که خدا به پیامبرش فرمان داد که بر آن اساس قرآن را تنظیم و تألیف نماید، جمع آورى نمودند.

ج. «تنزیل» به معناى «آنچه خدا نازل فرموده»: این مطلبى است که احدى منکر آن نبوده، اما بحث بر سر آن است که آیا این واژه داراى بار معنایى بیشترى هست یا خیر؟ خلاصه آنکه عبارت «على تنزیله» در روایت مذکور، دلالت قطعى بر «ترتیب براساس نزول» ندارد.

ب. روایت ابورافع: ابورافع مى گوید: پیامبر صلی الله علیه و اله در مرضى که بدان وفات نمودند، به على (ع) فرمودند: یا على، این کتاب خداست، آن را بگیر. على (ع)آن را در جامه اى قرار داد و به خانه اش برد. وقتى پیامبر صلی الله علیه و اله وفات نمودند، على (ع) آن را آن گونه که خداوند نازل کرده بود، تألیف نمود، در حالى که به آن آگاه بود. (فألّفه کما انزل اللّه و کان به عالما.)32 مورد استناد در روایت مزبور «الّفه کما انزل اللّه» است. این عبارت به تألیف کردن بر اساس ترتیب نزول تفسیر شده است.

سخن مخالفان: در ردّ استدلال به این روایت گفته شده است: در عبارت «کما انزل اللّه» دو معنا متصور است: یکى آنکه مطابق ترتیب نازل شده، مرتب شده است. دیگر اینکه مطابق آنچه واقعا نازل شده، بدون کم و کاست و رعایت قرائت صحیح، نگاشته شده است. مسلّم است که اگر درباره یک کلام دو احتمال وجود داشته باشد، بدون قرینه نمى توان ادعا کرد که یک احتمال مرجّح است. علاوه بر آن، محتواى کتاب در تدوین و تألیف، سرنوشت سازتر از آگاهى بر ترتیب نزول آن است.33

جواب موافقان: طرف داران نزولى بودن ترتیب مصحف آن حضرت مى گویند: واژه «تألیف» زمانى که درباره کتاب به کار رود، به معناى «گردآورى» و «به هم پیوستن» است. ابن منظور مى گوید: «ألفه: جمع بعضه الى بعض، و تألّف: تنظّم...، و ألّفت الشى ء تألیفا اذا وصلت بعضه ببعض، ومنه تألیف الکتب»؛34 الّفه یعنى: بعضى از آن را با بعضى دیگر جمع کرد، و تألّف یعنى: نظام یافت، و ألفت الشى ء: وقتى است که پاره اى ازچیزى رابه پاره اى دیگر متصل کنى، و تألیف کتب از جمله آن است. بنابراین، «فألّفه کما انزل اللّه» به معناى مرتب سازى قرآن موافق نزول است.35

کلام آخر: درست است که «تألیف» به معناى «تدوین» است و واژه «تألیف» بر ترتیب نیز دلالت دارد چراکه در تألیف و تدوین، ترتیب و نظم مطالب نیز رعایت مى شود، اما اگر بپذیریم ترتیب آیات و سور و یا ـ دست کم ـ ترتیب آیات سور به توقیف رسول خدا صلی الله علیه و اله منظم شده است و رسول خدا صلی الله علیه و اله نیز ترتیب آیات و سور را بر اساس آنچه به ایشان وحى شده و با اشاره جبرئیل منظم و مرتب نمودند، بنابراین، «فألّفه کما انزل» یعنى: براساس ترتیبى که خداوند به وسیله وحى بر پیامبر صلی الله علیه و اله نازل فرمود، مرتب کردند.

این سخن که «در تألیف، محتوا سرنوشت سازتر است» سخن قابل پذیرشى نیست؛ چراکه مطالب هرچند زیبا و پرمحتوا باشد، اما در قالبى نامناسب، نامنظم و درهم، براى مخاطب قابل فهم نیست و او را سردرگم خواهد نمود. در کلام، هم محتوا مهم است و هم نظم و ترتیب. نتیجه آنکه این روایت نیز دلالت صریح و قطعى بر نزولى بودن ترتیب مصحف حضرت على (ع) ندارد.

ج. روایت محمدبن سیرین: خبردار گشتم که ابوبکر، على را ملاقات کرد و پرسید: آیا امارت مرا خوش ندارى؟ پاسخ داد: خیر.36 ولى سوگند یاد نمودم که عبا دربر نگیرم، مگر براى نماز، تا آنکه قرآن را جمع آورى نمایم.37 ابن سیرین مى گوید: آن را طبق تنزیلش درآورد (فکتبه على تنزیله)، و اگر به آن دست مى یافتم در آن دانش فراوان است.

(درباره آن) از عکرمه سؤال کردم، از آن بى اطلاع بود.38 از عکرمه پرسیدم: آیا آن را آنچنان که نازل گشته است، تألیف نمود؛ به ترتیب؟ (الفوه کما انزل؛ الاول فالاول؟) پاسخ داد: اگر جن و انس گرد هم آیند که همانند آن را بنویسند، قادر نخواهند بود. خبر یافتم که او منسوخ را نوشت و ناسخ راپس از آن نگاشت.39

در روایت دیگرى ابن سیرین از قول عکرمه مى گوید: «وقتى مراسم بیعت با ابوبکر پایان یافت، على بن ابى طالب (ع) در خانه اش نشست. به ابوبکر گفته شد: او بیعت با تو را کراهت داشت. ابوبکر در پى او فرستاد و گفت: آیا بیعت مرا کراهت داشتى؟ فرمود: نه، به خدا[! ]گفت: پس چه باعث شد که از ما کناره گرفتى؟ فرمود: دیدم ممکن است به کتاب خدا افزوده شود، پس با خود گفتم که ردایم را جز براى نماز نپوشم، تا اینکه آن را جمع نمایم. ابوبکر به او گفت: خوب فکرى اندیشیدى.40 مورد استشهاد در روایات مزبور، عبارات «فکتبه على تنزیله»، «الفوه کما انزل؛ الاول فالاول؟» و «کتب المنسوخ و کتب الناسخ فى اثره» است.

سخن مخالفان: در نقد این روایت گفته شده است: ابن سیرین مصحف حضرت على (ع) را ندیده است و مى گوید: «نُبّئتُ»؛ به من خبر داده شد. او کسانى را به مدینه مى فرستد تا این مصحف را بیابند، اما موفق نمى شوند. حال چرا از قول خودش مى گوید: «فکتبه على تنزیله» معلوم نیست. اگرچه عبارت «على تنزیله» هم صراحتى در ترتیب نزول ندارد.

این روایت داراى اشکالات متعدد است؛ از جمله آنکه اجماع شیعه دالّ بر آن است که حضرت امیر (ع) از خلافت ابوبکر ناراضى بود، چه رسد به آنکه بخواهد سوگند یاد کنند یا به صراحت بیان کنند که بیعت و امارت ابوبکر را اکراه ندارند. علاوه بر آن، هنگامى که ابن سیرین از عکرمه درباره ترتیب مصحف سؤال مى کند، جواب صریح نمى گیرد، بلکه عکرمه مى گوید: اگر جن و انس جمع شوند، نمى توانند همانند آن را بیاورند.41

جواب موافقان: معتقدان به نزولى بودن ترتیب مصحف امام (ع)مى گویند: ـ ابن سیرین از پیش خود حدیث جعل نکرده، بلکه تنها سند روایت را ذکر نکرده و اساسا توقّع سند از صحابه و تابعان بى جاست. ـ هر روایت را باید در بافت و سیاق خودش معنا کرد. ابن سیرین علاوه بر واژه «على تنزیله»، عبارات «الفوه کما انزل؛ الاول فالاول» و «کتب المنسوخ و کتب الناسخ فى اثره» را نیز در روایت خود آورده که نزولى بودن ترتیب مصحف را تأیید مى کند. ـ پرسشى بودن سخن ابن سیرین و پاسخ منفى عکرمه به روایت آسیبى نمى رساند؛ چرا که سؤال ابن سیرین «الفوه کما انزل؟» اشاره به مصحف عثمان دارد؛ زیرا در تألیف مصحف عثمان، چندین نفرنقش داشتتند.42 ـ بخش نخست روایت بى تردید، جعلى است و مخالف حوادث مسلّم تاریخى است، اما ذیل آن قابل پذیرش است.43

کلام آخر: باید توجه داشت که حکم به جعلى بودن روایت داده نشده، بلکه گفته شده است: ابن سیرین که مصحف را ندیده، نباید با قاطعیت بگوید که مصحف آن حضرت «على تنزیله» بوده، بلکه شایسته بود دلیل خود را ارائه کند و یا دست کم مى گفت: «به من خبر رسیده»؛ همانند ابتداى روایت.

اگر عبارت «الفوه کما انزل» اشاره به مصحف عثمان دارد، پس چرا این عبارت را ناظر بر عبارت «على تنزیله» بگیریم؟ اگرچه دلالت «الفوه کما انزل» بر مصحف عثمان هم جاى بحث دارد. اینکه چرا در حین سخن گفتن درباره مصحف حضرت على (ع) بدون هیچ قرینه اى سخن از مصحف عثمانى به میان آورده شده، نیاز به تأمّل دارد. آیا به صرف آنکه صیغه به کاررفته در «الفوه» جمع است، مى توان گفت: اشاره به مصاحف عثمانى دارد؟ در توجیه این مطلب که چرا «الفوه» به صورت جمع آورده شده است، مى توان گفت: ممکن است این امر اشاره به همکاران و یاران حضرت در جمع آورى مصحف داشته و یا آوردن فعل به صورت جمع از اشتباهات نسخه نویسان است.

در آخر یادآورى مى شود که اولاً، مروى عنه ابن سیرین نامعلوم است و مشخص نیست آنچه او بیان مى کند از قول چه کسى است. ثانیا، بدون هیچ تردیدى قسمت نخست روایت ابن سیرین جعلى و ساختگى است و با اجماع مسلمانان و حوادث مسلّم تاریخى در تضاد است. ثالثا، گوینده «کتبه على تنزیله» نامعلوم است. آیا نقل سخن از دیگران است و یا سخن خود ابن سیرین است؟ اگر نقل روایت است راوى آن چه کسى است؟ رابعا، عبارت «الفوه کما انزل» به صورت پرسشى مطرح شده و جواب عکرمه گنگ و غیرصریح است و ظاهرا بر محتواى مصحف دلالت دارد.

د. روایات ظهور حجت: روایات بیان شده همراه گروهى از روایات، که اشاره به ظهور حضرت قائم (عج) و آموزش قرآن به مردم توسط ایشان دارد، دلایل روایى معتقدان به نزولى بودن ترتیب مصحف حضرت على (ع) را تشکیل مى دهد. در ذیل، به نمونه اى از روایات ظهور حجت، که در این باره بدان ها استناد شده، ذکر مى گردد: جابربن یزید جعفى از امام باقر (ع) روایت کرده است: «هنگامى که قائم آل محمد7 قیام کند خیمه ها برافراشته گردد براى کسانى که قرآن را آنچنان که نازل شده است به مردم آموزش دهند و آن براى کسانى که آن را حفظ نموده اند، سخت است؛ چراکه مخالفت با تألیف آنان است. (یخالف فیه التألیف.)44 شاهد در این روایت، «یخالف فیه التألیف» است.

سخن مخالفان: این روایات نیز خالى از اشکال نیست؛ زیرا: 1. روایت مذکور مرسله است و شیخ مفید طریق روایت را مشخص نکرده. از این رو، طریق روایت مجهول است. 2. مخالفت در تألیف الزاما مترادف با مخالفت در ترتیب نیست. گاهى مخالف تألیف بودن به معناى مخالفت با قرائت و یا تفسیر نیز مى تواند باشد. 3. در این روایت، سخن از مصحف حضرت على (ع)نیست.45

جواب موافقان: موافقان نزولى بودن ترتیب مصحف حضرت على (ع) مى گویند: 1. مرسل بودن دلیل بر مجعول بودن روایت نیست و براى حکم به موضوع بودن روایتى، دلیل محکم لازم است. 2. «تألیف» صراحت در «ترتیب» دارد.46

کلام آخر: باید توجه داشت که اولاً، حکم به جعلى بودن روایت داده نشده، بلکه گفته شده است: طریق روایت مجهول است و در واقع، روایت به علت ارسال، ضعیف السند است. ثانیا، به فرض آنکه «تألیف» صراحت در «ترتیب» داشته باشد باز مخالفت با تألیف، لزوما به معناى مخالفت در ترتیب نیست؛ چراکه در تألیف، علاوه بر ترتیب، محتوا و جنبه هاى دیگر نیز مدنظر است. پس در اینجا نیز چندین احتمال وجود دارد و بدون دلیل نمى توان یک طرف احتمال را مرجّح دانست.

نتیجه بحث اینکه آنچه ذکر شد گزیده اى از دلایل روایى معتقدان به نزولى بودن ترتیب مصحف حضرت على (ع)بود. همان گونه که ملاحظه شد، در هیچ یک از روایات ذکرشده، دلیل قطعى بر ترتیب این مصحف شریف، براساس نزول مشاهده نشد و تمامى روایات به صورت محتمل بر ترتیب مصحف حضرت على (ع) حمل گردید.

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

چهارشنبه 6 آذر 1392  9:02 AM
تشکرات از این پست
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:مصحف امیرالمؤمنین على علیه السلام و ترتیب آن 2

2. دلایل عقلى نزولى بودن ترتیب مصحف

معتقدان به نزولى بودن ترتیب مصحف حضرت على (ع)ضمن طرح دلایل روایى، دلایل عقلى نیز بر ادعاى خویش آورده اند: قرآن تاریخمند است و به تناسب رخدادهاى تاریخى نازل شده است. از این رو، مناسب ترین ترتیب براى قرآن، چینش آن بر اساس تاریخ نزول و تقدّم منسوخ بر ناسخ است. نظم در هر چیز، ممدوح است و بى نظمى نامطلوب و مذموم. یک متن تاریخمند، ولى به هم ریخته حقایق تاریخى را آشفته نشان مى دهد و رخدادها را بر خلاف حقایق تاریخ به نمایش مى گذارد. ضمن آنکه فهم روشن و غیرمتناقض آیات مقتضى آن است که قرآن به ترتیب نزول مرتب و مطالعه گردد.47 به برخى نکات درباره دلایل عقلى ارائه شده، دقت کنید:

اول. اینکه قرآن تاریخمند است و به تدریج نازل شده، سخنى است که احدى در آن شک و تردید ندارد؛ اما اینکه بهترین چینش آن، چه چینشى مى تواند باشد، جاى بررسى دارد. برخى معتقدند: بهترین چینش، آن است که براساس ترتیب نزول باشد و منسوخ بر ناسخ، و مکّى بر مدنى مقدّم گردد.

ولى ما بر آن اعتقادیم که بهترین چینش آیات و سور، چینشى است که مورد نظر خالق آن باشد. خداوند عالم مطلق است و خود بهتر مى داند که فهم آیات و سور چگونه براى بشر آسان تر مى گردد و کدام نظم بهترین نظم هاست. البته ما منکر آن نیستیم که علم به ناسخ و منسوخ، مقدّم و مؤخّر، مکّى و مدنى، اجمال و تفصیل و مانند آن در فهم مراد آیات قرآن سهم بسزایى دارد. همچنین معتقدیم: حضرت امیر (ع) در مصحف خویش، به این نکات توجه داشته و این گونه مباحث را در حواشى توضیحى و تفسیرى مصحف خویش ذکر کرده اند. اما این مطلب دلیل بر آن نیست که مصحف امام و قرآن باید به ترتیب نزول مرتب شوند و ترتیب امروزى آیات و سور اشتباه بوده و فهم قرآن را براى ما غامض و پیچیده کرده است.

این سخن که یک متن تاریخمند، ولى بهم ریخته حقایق تاریخى را آشفته نشان خواهد داد، درباره کتاب هاى تاریخى سخنِ کاملاً بجا و درستى است. قرآن گرچه به تدریج نازل شده، ولى کتاب تاریخى نیست. با وجود آنکه در قرآن به قصص انبیا و حوادث تاریخى اشاره شده، اما هرگز مراد از آوردن آنها داستان سرایى نبوده تا به ترتیب رخدادهاى تاریخى منظم شود. گاهى در قرآن، انتهاى داستان بر ابتداى آن مقدّم مى گردد؛ همانند داستان ذبح گاو در سوره «بقره» که از آیه 67 به بعد، و عموما هر آنچه اهتمام بدان بیشتر است ابتدا آورده مى شود.

دوم. از همه مهم تر اینکه کسانى که در مدح ترتیب آیات و سور بر اساس رخدادهاى تاریخى و تاریخ نزول، سخن ها گفته اند، گویا به طور غیرمستقیم، قرآنِ در دست ما را قرآنى بى نظم، به هم ریخته، آشفته، داراى فهم متناقص و ترتیب ناصحیح، قلمداد کرده اند! اگر ترتیب کنونى آیات و سور مخلّ در معنا و مفاهیم قرآن بود، هرگز مورد تأیید ائمّه اطهار علیهم السلام قرار نمى گرفت. حضرت على (ع) مى فرمایند: «اگر عثمان این کار را [توحید مصاحف] انجام نمى داد، من خودم این کار را انجام مى دادم.»48

و در روایت دیگر، طلحه از حضرت على (ع) درخواست نمود که مصحف خویش را به مردم عرضه نمایند، امام در پاسخ فرمودند: آیا آنچه عثمان و عمر جمع آورى کرده اند، قرآن است یا خیر؟ «أ قرآن کلّه ام فیه ما لیس بقرآن؟» طلحه جواب مى دهد: تمامى اش قرآن است. حضرت مى فرمایند: «ان اخذتم بما فیه نجوتم من النار و دخلتم الجنه.»49

تأیید قرآن هاى رایج در بین مردم از سوى حضرت على (ع) و دیگر ائمّه اطهار علیهم السلام گرچه منحصرا به معناى تأیید ترتیب آیات و سور نیست، ولى مى تواند به معناى تأیید اصل قرآن باشد. اما آنچه مورد توجه است این است که اگر ترتیب کنونى آیات و سور موجب اختلال در فهم و مراد آیات قرآن بود ـ بنابر نظر برخى معتقدان به نزولى بودن ترتیب مصحف حضرت على (ع) هرگز مورد تأیید ائمّه اطهار علیهم السلام قرار نمى گرفت و به تصریح حضرت، موجب نجات از جهنم و ورود به بهشت نمى شد و یا ـ دست کم ـ ائمّه هدى علیهم السلاممواردى را که ترتیب کنونى موجب فهم متناقض مراد آیات شده است به مردم و یا به شیعیان خاصشان تذکر و آموزش مى دادند و خبر آن حتما به ما مى رسید. اما نشانى از این تذکرات در روایات منقول از ایشان دیده نمى شود.

سوم. اگر بخواهیم راهى بینابین برگزیده، دو ترتیب بر اساس نزول و بر اساس وضع کنونى را بپذیریم، باید بگوییم: حضرت على (ع)داراى دو مصحف بودند: یکى از مصاحف ایشان مشتمل بر آیات قرآن و بر اساس ترتیب توقیفى بود که ظرف مدت سه یا شش روز جمع آورى شد و دیگرى تفسیرى بود بر اساس ترتیب نزول که نگارش آن شش ماه به طول انجامید.

این تصور به هیچ وجه قابل دفاع نیست و در ردّ آن باید به نکات ذیل توجه کرد:

1. اینکه حضرت على (ع) دوبار به نگارش مصحف اقدام کرده باشند، مطلبى است که با روایات تأیید نمى شود.

2. هیچ معیارى در دست نیست که روایات مرتبط با مصحف حضرت على (ع) را به دو دسته تقسیم نماید و بگوییم: روایتى که مدت جمع آورى را شش ماه دانسته، اختصاص به تفسیر داشته و روایاتى که مدت جمع آورى را سه یا شش روز دانسته، مختص جمع آورى قرآن است.

3. صرف اینکه تفسیر وقت گیرتر از نگارش آیات است، دلیلى قاطع بر این جداسازى نیست و این استنتاج یک استنتاج ذوقى و سلیقه اى بیش نیست.

4. آنچه در روایات مرتبط با مصحف حضرت على (ع)موضوعیت دارد جمع آورى قرآن است، نه تفسیر آن. گرچه در حواشى مصحف، توضیحات تفسیرى و تأویلى علاوه بر متن اصلى آیات وجود داشته، اما آنچه در گردآورى مصحف حضرت على (ع)به سفارش رسول اکرم صلی الله علیه و الهموضوعیت دارد، همان جمع آورى قرآن است.

5. بر اساس چه معیارى مى توان روایاتى را که مشتمل بر الفاظى همچون «الّفه کما انزل اللّه» یا «على تنزیله» است ـ به فرض آنکه بر ترتیب بر اساس نزول دلالت داشته باشند ـ مختص تفسیر بدانیم؟ و بر اساس چه مدرکى مى توان ادعا نمود که ترتیب قرآن ایشان بر اساس توقیف رسول خدا صلی الله علیه و الهبوده است؟

6. سرنوشت هر کدام از مصاحف چگونه بوده است؟ مصحفى که پس از تکمیل و عرضه مورد پذیرش خلفا قرار نگرفت کدام یک از این مصاحف بوده است؟ اگر قرآن ایشان تنها شامل آیات قرآنى بوده، دیگر دلیل و انگیزه اى براى عدم پذیرش آن وجود نداشته؛ زیرا منافع و مقام و منزلت کسى را به خطر نمى انداخت و خلفا نیز نمى توانستند با اصل آیات قرآن، مخالفت نمایند و یا حتى حرفى از حروف آن را جابه جا نمایند.50

علت اصلى مخالفت و عدم پذیرش مصحف ایشان وجود همان حواشى توضیحى و تفسیرى و بیان فضایح و رسوایى هاى صحابه است. ضمن آنکه پذیرش مصحفى که مشتمل بر روایات تفسیرى پیامبر صلی الله علیه و اله باشد، به منزله خط بطلان کشیدن بر سیاست منع تدوین احادیث بود.

اگر بگوییم آنچه مورد پذیرش واقع نشد تفسیر حضرت بود، نه قرآن ایشان، بنابراین مصحفى که تنها شامل آیات قرآن بود، چه سرنوشتى پیدا کرد؟ لابد این مصحف باید در دسترس مردم قرار مى گرفت و مردم از آن استفاده مى نمودند. این در حالى است که گزارش هاى تاریخى بر امتناع حضرت على (ع) از ارائه مصحفشان به دیگران دلالت دارد.51

نظریه مزبور مى تواند از سوى کسانى مطرح شود که از یک سو، معتقد به توقیفى بودن ترتیب آیات و سور هستند و از سوى دیگر، عباراتى همچون «کما انزل اللّه» و «على تنزیله» را مطابق بودن ترتیب مصحف حضرت على (ع) با ترتیب نزول دانسته و از این رو، با تعارضى آشکار مواجه گردیده اند که در انتهاى بحث از ترتیب آیات و سور، از سوى برخى از معتقدان به اجتهادى بودن ترتیب سور مطرح شد. اما این دیدگاه هیچ دلیل و مدرک قاطعى ندارد.

نتیجه گیرى

از آنچه در این مقاله مورد بحث و بررسى قرار گرفت نتیجه گرفته مى شود که اولاً، هیچ یک از روایات مرتبط با مصحف حضرت على (ع) به صراحت و وضوح، ترتیب آیات و سور مصحف امام را روشن نمى سازند. عباراتى که طرف داران نزولى بودن ترتیب مصحف امام براى اثبات نظر خویش مورد استناد قرار داده اند وجوهى مختلف المعنى را مى پذیرد و ترجیح یک معنا بر سایر معانى ترجیح بلامرجّح است و یا هیچ گونه دلالتى بر این امر ندارد.

ثانیا، دلیل عقلى محکم و غیرقابل خدشه اى دالّ بر نزولى بودن ترتیب مصحف حضرت على (ع) از سوى طرف داران این نظریه ارائه نشده و برخى از دلایل آنان درخور شأن قرآن نیست. ثالثا، وجود دو مصحف براى حضرت على (ع) ـ یکى قرآن بر اساس توقیف رسول خدا و دیگرى تفسیرى بر اساس نزول ـ توسط نقل هاى تاریخى و گزارش هایى از مصحف آن حضرت، تأیید نشده است.

پی‌نوشت‌ها:

25ـ فضل بن حسن طبرسى، همان، ج 1، ص 107؛ سلیم بن قیس، کتاب سلیم، ص 146.

26ـ ر.ک: سیدمحمدعلى ایازى، مصحف امام على (ع)، ص 89ـ90.

27ـ ر.ک: ابن منظور، همان، ج 9، ص 10.

28ـ سید محمدحسین طباطبائى، قرآن در اسلام، ص 33ـ35.

29ـ سیدابوالقاسم خوئى، همان، ص 223ـ224.

30ـ احمدبن محمد فیومى، مصباح المنیر، ماده «نزول».

31ـ بقره: 4؛ نساء: 153 و 162؛ انعام: 7 و114؛ یوسف: 2؛ اسراء: 93؛ شعراء: 4؛ مائده: 112.

32ـ محمدباقر مجلسى، همان، ج 89، ص 52؛ ج 40، ص 155.

33ـ ر.ک: سیدمحمدعلى ایازى، همان، ص 87.

34ـ ابن منظور، همان، ج 9، ص 10.

35ـ ر.ک: جعفر نکونام، پژوهشى در مصحف امام على (ع)، ص 126ـ130.

36ـ در برخى نسخ آمده: «حضرت فرمود: نه به خدا». عبیداللّه بن احمد حاکم حسکانى، شواهدالتنزیل، ج 1، ص 36.

37ـ در برخى نسخ آمده: «ابوبکر گفت: خوب اندیشیده اى.» ابن ضریس، فضایل القرآن، ص 36.

38ـ حاکم حسکانى، همان، ج 1، ص 38.

39ـ همان؛ محمدبن سعد، الطبقات الکبرى، ج 8، ص 332.

40ـ جلال الدین سیوطى، الاتقان، ج 1، ص 203.

41ـ ر.ک: سیدمحمدعلى ایازى، همان، ص 82، 89و93.

42ـ محمدهادى معرفت، التمهید، ج 1، ص 289.

43ـ ر.ک: همان، ص 124ـ126.

44ـ محمدباقر مجلسى، همان، ج 52، ص 339 و 364.

45ـ ر.ک: سیدمحمدعلى ایازى، همان، ص 96ـ98.

46ـ ر.ک: جعفر نکونام، ص 132ـ138.

47ـ همان، ص 100.

48ـ محمدبن یعقوب کلینى، الکافى، ج 2، ص 663.

49ـ محمدباقر مجلسى، همان، ج 89، ص 42.

50ـ ر.ک: حسام الدین متقى هندى، کنزالعمال، ص 597، روایت 4823؛ جلال الدین سیوطى، الدرالمنثور، ج 3، ص 269.

51ـ ر.ک: محمدباقر مجلسى، همان، ج 89، ص 42، روایت طلحه.

منبع: ماهنامه علمی ـ ترویجی معرفت شماره 180

 

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

چهارشنبه 6 آذر 1392  9:02 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها