0

مرده ها مي‌شنوند و قادر به پاسخگوئي هستند

 
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

مرده ها مي‌شنوند و قادر به پاسخگوئي هستند

مقدمه:

فرقه وهابيت بر اين باور هستند که انسان بعد از مردن، درک و قدرت بر ارتباط با اين عالم را ندارد؛ از اين رو نمي‌تواند صداي کسي را بشنود؛ تا چه رسد به اينکه جواب دهد.

 بر هيچ كس پوشيده نيست كه هدف وهابيت از اين سخن و اعتقاد ، زير سؤال بردن اعمال و رفتار تمام مسلمانان در زيارت قبر رسول الله صلى الله عليه وآله و سلم، ائمه اطهار عليهم السلام و ديگر اولياء و بندگان صالح خداوند است ؛ به اين دليل كه آن‌ها صداي ما را نمي‌شنوند و نمي‌توانند جواب دهند!

براي توضيح بيشتر لازم است به پاسخ گروه افتاء عربستان در جواب سؤالي که در اين باره شده است،‌ توجه نماييم:

سألت اللجنة الدائمة للإفتاء:

 قرأت في كتاب الحاوي للفتاوي للإمام السيوطي أن الميت يسمع كلام الناس، وثنائهم عليه، وقولهم فيه، وكذلك يعرف من يزوره من الأحياء، وإنّ الموتى يتزاورون، فهل هذا حسن؟ فقد اعتمد على بعض الأحاديث وبعض الآثار، وذلك في ج 2 / 169 ، 170 ، 171 .

از مجمع دائمي افتاء عربستان سؤال شد : در کتاب فتاواي امام سيوطي آمده است که مرده صداي مردم ، مدح و ثناي مردم در باره مردگان و گفتار بازماندگان را در باره مرده‌ها، مي‌شنود و هم چنين، مرده کساني را که او را زيارت مي‌کنند مي‌شناسد و اين‌که مردگان به زيارت همديگر مي‌روند. آيا اين مطالب درست است؟ سيوطي به برخي از روايات و آثار استدلال کرده است و اين مطلب در جلد 2 صفحه 169 ، 170 ، 171 آمده است.

أجابت اللجنة الدائمة:

الأصل عدم سماع الأموات كلام الأحياء، إلاّ ما ورد فيه النص؛ لقول الله سبحانه يخاطب نبي (ص): «فَإِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوتى (روم/ 52) الآية، وقوله سبحانه: « وَما أَنْتَ بِمُسْمِع مَنْ فِي القُبُور». (فاطر/22) وبالله التوفيق وصلى الله على نبينا محمد وآله وصحبه وسلم .

جواب گروه افتاء : اصل اين است که مردگان صداي زندگان را نمي‌شنوند مگر در جايي كه دليل خاص  وارد شده باشد دليل ما بر نشنيدن مردگان، اين آيه است كه رسول خدا صلي الله عليه وسلم را مخاطب قرار داده و مي‌فرمايد: «تو نمي‌تواني مردگان را بشنواني» ، و نيز مي‌فرمايد:‌ «تو نمي‌تواني مردگان در قبرها را شنوا سازي»، و از خدا توفيق مي‌خواهيم و درود و سلام خدا بر پيامبر ما حضرت محمد و آل و اصحابش باد.

اللجنة الدائمة للبحوث العلمية والإفتاء، عضو: عضو الرئيس

عضو: عبد الله بن قعود. عضو: عبد الله بن غديان. نائب رئيس اللجنة: عبد الرزاق عفيفي. الرئيس: عبد العزيز بن عبد الله بن باز.  فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلمية والإفتاء، جمع أحمد بن عبد الرزاق الدويش، ج 9، ص78، الفتوى رقم 9216.

متن سؤال و جواب فوق در سايت هاي زير آمده است:

http://www.alifta.net/fatawa/fatawaDetails.aspx?BookID=3

http://www.startimes.com/f.aspx?t=25133285

با توجه به اين فتاواي علماي وهابي، لازم است ديدگاه و ادله آنها را در اين نوشتار در ضمن چند بخش مورد بررسي و نقد قرار دهيم.

 قبل از ذكر ادله و نقد آنها، به صورت اختصار به ريشه تاريخي اين تفكر اشاره مي‌كنيم:

ريشه تاريخي اين تفكر وهابيت

با بررسي روايات و تاريخ اسلام به اين نتيجه مي‌رسيم كه اين تفكر وهابيت ريشه در تفكر و اعمال حاكمان بني اميه دارد و نمونه هاي بسياري را مي‌توان از رفتار و گفتار آنان در اين باره ارائه داد.

مروان بن حكم و منع از زيارت قبر مطهر رسول خدا (ص)

حاكم نيشابورى و احمد بن حنبل نقل مى كنند:

مروان بن حكم (متوفاى61هجري) ، در مسجد نبوى، ابو ايوب انصارى، صحابه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) را مى بيند كه روى قبر حضرت نشسته و اظهار عشق و ارادت مى كند، گردن او را گرفت و به او اعتراض کرد و او را از اين کار باز داشت. متن گفتگوي او با اين صحابه دلباخته رسول خدا صلي الله عليه وآله اين است:

8571 حدثنا أبو العباس محمد بن يعقوب ثنا العباس بن محمد بن حاتم الدوري ثنا أبو عامر عبد الملك بن عمر العقدي ثنا كثير بن زيد عن داود بن أبي صالح قال أقبل مروان يوما فوجد رجلا واضعا وجهه على القبر فأخذ برقبته وقال أتدري ما تصنع قال نعم فأقبل عليه فإذا هو أبو أيوب الأنصاري رضي الله عنه فقال جئت رسول الله صلى الله عليه وسلم ولم آت الحجر سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول لا تبكوا على الدين إذا وليه أهله ولكن ابكوا عليه إذا وليه غير أهله هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه

داود بن ابي صالح نقل مي‌کند که روزي مروان شخصي را ديد که صورت بر قبرپيامبر گذاشته است ، گردنش را گرفت و گفت مي‌داني داري چه مي‌کني ، وقتي آمد جلوتر ديد که ابوايوب انصاري است ، جواب داد : بله آمدم نزد رسول الله صلي الله عليه و سلم و نزد سنگ قبر نيامدم ، من از پيامبر خدا صلي الله عليه و سلم شنيدم که مي‌فرمود : بر دين گريه نکنيد اگر به دست اهلش باشد ، بر آن گريه کنيد اگر به دست نا اهلان افتاد .

حاکم نيشابوري در پايان اعتراف به صحت روايت مي‌کند:

اين روايت صحيح السند است و شيخين آن را نياوردند .

الحاكم النيسابوري،  ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاى 405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج4 ، ص560،تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990م.

احمد بن حنبل يکي از ائمه مذاهب چهارگانه اهل سنت در کتاب مسند خود  همين روايت را آورده است :

الشيباني،  ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج 5، ص422،ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.

سمهودي از بزگان اهل سنت نيز همين روايت را آورده و گفته که سندش حسن است :

قلت رواه أحمد بسند حسن.

 

علي بن عبد الله بن أحمد الحسني السمهودي (المتوفى : 911هـ) الوفاة: 911 ، خلاصة الوفا بأخبار دار المصطفى ، ج1، ص59.

ابن عساكر الدمشقي الشافعي، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله (متوفاى571هـ)، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، ج57، ص249،تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر: دار الفكر - بيروت - 1995.

حمزه الزين، محقق مشهور و معاصر اهل سنت که کتاب مسند احمد بن حنبل را تحقيق کرده است، اين روايت را صحيح مي‌داند و در ادامه کلام جالبي عليه ابن تيميه و وهابي‌ها دارد که خواندن آن خالي از لطف نخواهد بود :

 (23476) اسناده صحيح، كثير بن زيد وثقه احمد ورضيه ابن معين ووثقه ابن عمار الموصلي وابن سعد، وابن حبان، وصلحه ابو حاتم ورضيه ابن عدي لکن ضعفه النسائي ولينه ابو زرعه. وتمسک قوم بتضعيف النسائي وکلام ابي زرعه وترکوا کل هؤلاء لا لشئ الا ليضعفوا هذا الحديث. وخطاً والحاکم والذهبي لانه صححاه في المستدرک 4/515 علما بانهم يوثقون کثير بن زيد في اماکن غير هذا ومعنى ذلک ان التوثيق والاتهام يخضع للأهواء والمذاهب وهذه خيانة علمية بحد ذاتها اما لماذا يضعفوه هنا؟ فهذه سقطة علمية محسوبة عليهم يقولون ان في هذا دليل لمن يجوز التمسح بالقبور. وهل کان أبو أيوب يتمسح بقبر النبي؟ وهؤلاء عندهم عقدة من أي خبر فيه دنو من القبور وهذا اکبر دليل على بطلان مذهبهم، فماذا يرجي من خونة للعلم؟ ولا ندري مذهب هؤلاء. انهم يدعون انهم حنابلة تارة ولا مذهبية تارة اخري. فلا تبعوا الحنابلة وقد خالفوا الذهبي وهو حنبلي ولا هم اثبتوا مذهبا واضحا صريحا يعرف لهم وانما في مذهب کالحية.

سند روايت صحيح است، کثير بن زرعه را احمد بن حنبل ثقه دانسته است و ابن معين و ابن عدي او را قبول دارند ، ابن  عمار موصلي، ابن سعد، ابن حبان او را توثيق کرده‌اند. اما نسائي او تضعيف کرده است . و ابوزرعه او را سست مي‌دانند و عده‌اي تمسک به تضعيف نسائي و ابو زرعه کردند و تمام اين توثيقات را ترک کردند تا اينکه اين روايات را تضعيف کنند. و قول تضعيف خطاست چونکه حاکم و ذهبي در مستدرک ج4، ص515، اين روايت را صحيح السند دانستند، با اينکه معلوم است اينهائي که روايت را تضعيف کردند خودشان در جاهاي ديگر کثير بن زيد را توثيق کرده‌اند و معناي اين کار اين است که اينها بر طبق هواي نفسشان و به نفع مذهبشان توثيق و تضعيف مي‌کنند و اين کار در حد ذاتش خيانت علمي است، اما چرا اين روايت را تضعيف کردند؟ مي‌گويند که در اين روايت دليلي براي قائلين به جواز تمسح به قبور است و اين سقوط علمي براي آنها محسوب مي‌شود و آيا ابو ايوب انصاري خودش را به قبر پيامبر صلي الله عليه وآله مي‌کشيد؟ اينها از هر روايتي که نزديک شدن به قبر را  ثابت کند، عقده و کينه دارند. و اين روايت بزرگترين دليل است بر بطلان مذهب آنان، و از خائنين علم انتظاري غير از اين نمي‌رود، مذهبشان معلوم نيست. اينها(وهابيها) گاهي مي‌گويند حنبلي هستند و گاهي مي‌گويند که لامذهب هستند. و اينها از حنابله پيروي نکردند و با ذهبي که حنبلي است مخالفت کردند و اين طور نيستند که مذهب خاصي براي خودشان داشته باشند بلکه در مذهب مثل مار هستند. 

المسند للامام احمد بن حنبل، شرحه و صنع فهارسه حمزه احمد الزين ج17، ص42، ص43، طبع دار الحديث القاهره.

 

المسند للامام احمد بن حنبل، شرحه و صنع فهارسه حمزه احمد الزين ج17، ص42، ص43، طبع دار الحديث القاهره.

مرده باد گفتن حجاج بن يوسف بر زائران قبر مطهر نبوي (ص)

ابن ابي الحديد سني ، اهانت حجاج بن يوسف ثقفي «متوفاي 95هجري» به ساحت مقدس نبي اکرم صلي الله عليه و آله را ذکر کرده و بزرگان اهل سنت مثل ابن عبد ربه اندلسي ، أبو سعد منصور بن الحسين الآبي ، مبرد از پيشوايان ادبيات عرب ، اين جسارت حجاج را موجب تکفير او توسط علماء و فقهاء اهل سنت دانسته‌اند :

حجاج بن يوسف ثقفى در ضمن خطبه‌اي در کوفه گفت:

وخطب الحجاج بالكوفة فذكر الذين يزورون قبر رسول الله صلى الله عليه وسلم بالمدينة ، فقال : تباً لهم إنما يطوفون بأعواد ورمة بالية هلا طافوا بقصر أميرالمؤمنين عبد الملك ألا يعلمون أن خليفة المرء خير من رسوله .

حجاج بن يوسف ثقفى در کوفه خطبه‌اي خواند و يادي از زائران قبررسول الله صلى الله عليه وسلم در مدينه کرد و گفت : مرگ بر اين ها كه بر اطراف استخوان هاى پوسيده پيامبر مى چرخند ـ نستجير باللّه ـ چرا اين ها نمى روند اطراف قصر عبدالملك بگردند، مگر نمى دانند كه عبدالملك خليفه خدا هست و بهتر از رسول و فرستاده خدا است .

إبن أبي‌الحديد المدائني المعتزلي، ابوحامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاى655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج15، ص142، تحقيق محمد عبد الكريم النمري، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.

اهانت و جسارت حجاج به مقام عظماي نبوي به حدي است كه قلم از نوشتن آن شرم دارد و زبان از بيان آن خجالت مي‌كشد. او با كمال بي‌شرمي، نه تنها بر زائران دلسوخته مقام نبوي مرگ باد مي‌گويد و بدن شريفش را به استخوانهاي پوسيده بي‌خاصيت تشبيه مي‌كند؛‌ بلكه بالاتر از آن، مردم را به طواف دور خانه‌اي كه از سنگ و كلوخ براي دشمن خدا و اهل بيت پيامبر و غاصب مسند خلافت رسول الله صلي الله عليه وآله ساخته شده،‌ تشويق مي‌كند و مقام پست او را بالاتر از مقام الهي نبوي مي‌داند.

به خاطر همين جسارت هاي او است كه علماي اهل سنت حجاج را کافر دانسته‌اند.

ابن عبد ربه اندلسي در عقد الفريد مي‌نويسد که همين امر باعث تکفير حجاج توسط علماء شده است :

ومما كفرت به العلماء الحجاج قوله ورأى الناس يطوفون بقبر رسول الله صلى الله عليه وسلم ومنبره إنما يطوفون بأعواد ورمة.

 

از آن مواردي که علما حجاج را به خاطر آن كافر مى دانند، سخن او وقتي ديد كه مردم مشغول طواف قبر و منبر پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله) هستند گفت بر اطراف استخوان هاى پوسيده پيامبر مى چرخند.

الأندلسي، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفاى: 328هـ)، العقد الفريد، ج 5، ص43، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان، الطبعة: الثالثة، 1420هـ - 1999م.

الآبي، ابوسعد منصور بن الحسين (متوفاى421هـ)، نثر الدر في المحاضرات، ج 5 ،ص23 ، تحقيق: خالد عبد الغني محفوط، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت /لبنان، الطبعة: الأولى، 1424هـ - 2004م.

مبرد ، از پيشوايان ادبيات عرب (متوفاى 286هجري)، نيز مي‌نويسد که همين امر باعث تکفير حجاج توسط علماء شده است :

 إنّ ذلك ممّا كفّرت به الفقهاء الحجاج ، وأنّه إنّما قال ذلك والناس يطوفون بالقبر.

الكامل فى اللغة والأدب، ج 1، ص222 ، چاپ نهضت مصر.

از اين رو، فقهاء حجاج را كافر مى دانند، زيرا اين سخن را در حالى گفت: كه مردم پروانه‌وار دور قبر پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله) مي‌گشتند.

پس منشاء اين تفکر در صدر اسلام و از جانب بني‌اميه و اتباعش به وجود آمده است و يك تفكر جديدي نيست.

حال كه ريشه و اساس اين تفكر را دانستيم، ابتدا ادله آن ها را بررسي كرده و سپس به نقد آنها خواهيم پرداخت.

 

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

پنج شنبه 30 آبان 1392  7:08 PM
تشکرات از این پست
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

ادله وهابيون و نقد آنها(1)

حال كه ريشه و اساس اين تفكر را دانستيم، ابتدا ادله آن ها را بررسي كرده و سپس به نقد آنها خواهيم پرداخت.

1. ادله وهابيون و نقد آنها

در قسمت نخست،‌ ادله قرآني وهابيون را ذكر و سپس به نقد استدلال آنها مي‌پرداريم:

بررسي ادله اين نظريه

قائلين به اين نظريه، به آيات ذيل از قرآن استدلال کرده اند:

«فَإِنَّكَ لاَ تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلاَ تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَآءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ» (روم/52)

تو نمى‏توانى مردگان را شنوا سازى و آواز خود را به گوش كرانى كه از تو روى مى‏گردانند برسانى.

 «وَما يَسْتَوِى الْأَحْيَآءُ وَلاَ الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللّه‏َ يُسْمِعُ مَن يَشَآءُ وَما أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَن فِي الْقُبُورِ».

 (فاطر/22)

و زندگان و مردگان برابر نيستند. خدا هر كه را خواهد مى‏شنواند. و تو نمى‏توانى سخن خود را به مردگانى كه در گور خفته‏اند برساني .

عائشه و استدلال به اين آيه و سپس رجوع از نظر خويش

به نقل علماي اهل سنت، عايشه همسر رسول خدا صلي الله عليه وآله، به اين آيه بر نشنيدن مردگان استدلال مي‌كند:

و احتجاج عائشة رضي الله عنها بقوله تعالى : وما أنت بمسمع من في القبور

احتجاج عايشه رضي الله عنها به قول خداوند متعال : و تو نمى‏توانى سخن خود را به مردگانى كه در گور خفته‏اند برساني .

الصالحي الشامي، محمد بن يوسف (متوفاى942هـ)، سبل الهدي والرشاد في سيرة خير العباد، ج4 ، ص85،تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود وعلي محمد معوض، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1414هـ.

الأنصاري القرطبي، ابوعبد الله محمد بن أحمد بن أبي بكر بن فرح (متوفاى671هـ)، الجامع لأحكام القرآن ج13، ص232، ناشر: دار الشعب – القاهرة.

السهيلي، أبو القاسم وأبو زيد عبد الرحمن بن عبد الله بن أحمد بن اصبغ (متوفاى581هـ)، الروض الأنف شرح سيرة سيد ولد آدم المرسلين محمد (ص)، ج3 ، ص85،طبق برنامه الجامع الكبير.

 السيواسي الحنفي، كمال الدين محمد بن عبد الواحد (متوفاى 681هـ)، شرح فتح القدير، ج2، ص104،ناشر:دار الفكر - بيروت، الطبعة: الثانية.

ابن عابدين الحنفي، محمد أمين بن عمر (متوفاى1252هـ) ، حاشية رد المختار على الدر المختار شرح تنوير الأبصار فقه أبو حنيفة ، ج3، ص836 ،ناشر : دار الفكر للطباعة والنشر.  - بيروت.  - 1421هـ - 2000م.

الآلوسي نعمان بن محمود (متوفاي1317هـ)، الآيات البينات في عدم سماع الأموات على مذهب الحنفية السادات ،ج1،ص14، تحقيق : محمد ناصر الدين الألباني، دار النشر : ، الطبعة : الثانية 139هـ

اما ابن حجر عسقلاني در فتح الباري مي‌نويسد که عايشه از اين نظر برگشته است :

فكأنها رجعت عن الإنكار لما ثبت عندها من رواية هؤلاء الصحابة لكونها لم تشهد القصة.

عايشه از نظريه‌اش که انکار شنيدن مردگان بود، برگشت بخاطر رواياتي که از صحابه در نزد عايشه ثابت شد؛ چونکه خودش در آن قضايا حاضر نبود .

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري،ج7، ص304 ،تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة - بيروت.

السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)، شرح السيوطي لسنن النسائي، ج4، ص111، تحقيق : عبدالفتاح أبو غدة ، ناشر : مكتب المطبوعات الإسلامية - حلب ، الطبعة : الثانية ، 1406هـ – 1986م

الصالحي الشامي، محمد بن يوسف (متوفاى942هـ)، سبل الهدي والرشاد في سيرة خير العباد، ج4، ص85،تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود وعلي محمد معوض، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1414هـ.

التميمي الحنبلي، حمد بن ناصر بن عثمان آل معمر (متوفاى 1225هـ)، الفواكه العذاب في الرد علي من لم يحكم السنة والكتاب ج6، ص200، طبق برنامه الجامع الكبير.

 الجكني الشنقيطي، محمد الأمين بن محمد بن المختار (متوفاى 1393هـ.)، أضواء البيان في إيضاح القرآن بالقرآن، ج6، ص135،تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر. - بيروت. - 1415هـ - 1995م.

حتي اگر از اين نظر نيز بر نگشته باشد ، علماي اهل سنت استدلال وي را به اين آيات مردود مي‌دانند .

تميمي حنبلي مي‌نويسد:

وقد رأيته أخرج عن صحابيين جليلين ، هما ابن عمر ، وأبو طلحة النبي صلى الله عليه وسلم بأن أولئك الموتى يسمعون ما يقول لهم ، ورد عائشة لرواية ابن عمر بما فهمت من القرآن مردود كما سترى إيضاحه إن شاء الله تعالى .

و به تحقيق که بخاري از صحابه جليل القدري مثل ابن عمر و ابوطلحه روايت نقل کرده است که رسول خدا (ص) فرمودند : آن مردگان (کشتگان بدر) کلام من را مي‌شنوند ، و عايشه که روايت ابن عمر را رد کرده است به خاطر فهمش از قرآن بوده است و نظر او مردود است همانگونه که توضيحش را خواهيد ديد .  

التميمي الحنبلي، حمد بن ناصر بن عثمان آل معمر (متوفاى 1225هـ)، الفواكه العذاب في الرد علي من لم يحكم السنة والكتاب، ج6، ص235 ، طبق برنامه الجامع الكبير.

جكني شنقيطي مي‌نويسد:

تصريح النبيّ صلى الله عليه وسلم بأن أُولئك الموتى يسمعون ما يقول لهم ، وردّ عائشة لرواية ابن عمر بما فهمت من القرءان مردود ، كم سترى إيضاحه إن شاء اللَّه تعالى

و تصريح رسول خدا (ص) به اينکه آن مردگان (کشتگان بدر) کلام من را مي‌شنوند ، و عايشه که روايت ابن عمر را رد کرده است به خاطر فهمش از قرآن بوده است و نظر او مردود است همانگونه که توضيحش را خواهيد ديد .  

الجكني الشنقيطي، محمد الأمين بن محمد بن المختار (متوفاى 1393هـ.)، أضواء البيان في إيضاح القرآن بالقرآن، ج6، ص130، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر. - بيروت. - 1415هـ - 1995م.

پاسخ علماي اهل سنت از اين آيات :

علماي اهل سنت از آيات مورد استدلال وهابيون، پاسخ هاي متعددي را ارائه كردند كه در اين قسمت به آنها اشاره مي‌كنيم:

أ. هيچ يك از آيات قرآن صراحت در نشنيدن مردگان ندارد

حمد بن ناصر بن عثمان آل معمر مي‌نويسد:

وأنه ليس في القرآن ما ينفي السماع الثابت للموتى في الأحاديث الصحيحة .

وإذا علمت به أن القرآن ليس فيه ما ينفي السماع المذكور ، علمت أنه ثابت بالنص الصحيح ، من غير معارض .

وبه تحقيق که در قرآن مطلبي که معارض باشد، با شنيدن مردگان که با احاديث صحيح ثابت شده است وجود ندارد ، و اگر دانستي که در قرآن آيه اي نيست که با شنيدن مردگان منافات داشته باشد ، مي‌دانيد که شنيدن مردگان ثابت است با روايات صحيح بدون معارض .

الفواكه العذاب في الرد على من لم يحكم السنة والكتاب  التميمي الحنبلي، حمد بن ناصر بن عثمان آل معمر (متوفاى 1225هـ)، الفواكه العذاب في الرد علي من لم يحكم السنة والكتاب، ج6، ص139،  طبق برنامه الجامع الكبير.

ب. مراد عدم قدرت زندگان بر شنوا ساختن مردگان به صورت استقلالي است ، و نه با واسطه قدرت خدا

علامه اهل سنت آلوسي مي‌نويسد:

«وما أنت بمسمع من في القبور» ترشيح لتمثيل المصرين على الكفر بالأموات وأشباع في إقناطه عليه الصلاة والسلام من إيمانهم والباء مزيدة للتأكيد أي وما أنت مسمع والمراد بالسماع هنا ما أريد به في سابقه ولا يأبى إرادة السماع المعروف ماورد في حديث القليب لأن المراد نفي الأسماع بطريق العادة وما في الحديث من باب «وما رميت إذ رميت ولكن الله رمى» وإلى هذا ذهب البعض وقد مر الكلام في ذلك فلا تغفل.

و آيه : تو نمى‏توانى مردگان را شنوا سازى ، شرح مي‌دهد مثال آوردن اصرارکنندگان بر کفر به مردگان و مبالغه در نا اميدي حضرت از ايمان آوردنشان و حرف باء (در بمسمع) زائده است براي تأکيد يعني تو نمى‏توانى مردگان را شنوا سازى و منظور از اسماع در اينجا آن معناي گذشته است و سماع و شنيدن معروف را رد نمي‌کند آن سماعي که در حديث چاه بدر آمده است چون مراد از نفي سماع، نفي عادي و استقلالي آن است و حديث از باب ، تو تير نانداختي و خدا تير انداخت ، و مثل اين ، و بعضي قائل به آن شدند و کلام در اين باره گذشت پس غفلت نکن .     

الآلوسي البغدادي الحنفي، أبو الفضل شهاب الدين السيد محمود بن عبد الله (متوفاى1270هـ)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج 22،  ص 186 ، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.

توضيح استدلال :
توضيح استدلال :

آيات فراواني در قرآن کريم به اين صورت آمده است که به مردم نشان دهد تنها خداوند مسبب الاسباب است .

أَفَرَأَيْتُمْ ما تَحْرُثُونَ أَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ. (الواقعه 63/64)

و آيا آنچه را كشت مى‏كنيد ملاحظه كرده‏ايد؟! آيا شما آن را زراعت مى‏كنيد يا ما زراعت كننده‏ايم؟!

در اين آيات، زراعت به خداوند متعال نسبت داده شده است و حال آنکه بر همه واضح است که کشاورز زراعت مي‌کند ، پس چرا در اين آيه زراعت به خداوند نسبت داده شده است؟ جواب اين است که خداوند متعال مي‌خواهد به همه بفهماند که مسبب اصلي خداست ، اوست که قدرت را به کشاورز مي‌دهد .

فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى‏ وَ لِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنينَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً إِنَّ اللَّهَ سَميعٌ عَليمٌ. (الانفال/17)

شما آنان را نمى‏كشتيد، خدا بود كه آنها را مى‏كشت. و آن گاه كه تير مى‏انداختى، تو تير نمى‏انداختى، خدا بود كه تير مى‏انداخت، تا به مؤمنان نعمتى كرامند ارزانى دارد. هرآينه خدا شنوا و داناست. (انفال/17)

خداوند متعال در اين آيات کشتن کافران و حتي تير انداختن به طرف کفار را به خودش نسبت مي‌دهد و حال اينکه واضح است که مسلمانان تير مي‌انداختند و کافران را مي‌کشتند ، پس دليل اينکه خداوند متعال اين کار را به خود نسبت مي‌دهد اين است که مسبب الاسباب و کسي که قدرت را به مسلمانان داده است خداست .

نمونه‌هاي زيادي از اين قبيل در قرآن کريم وجود دارد ، در آيه (انک لا تسمع الموتي) يعني اينکه تو بدون اجازه خداوند متعال و قدرت خداوند متعال نمي‌تواني مردگان را شنوا سازي و اين دليل بر نشنيدن مردگان نمي‌شود .

ج.  مردگان مي‌شنوند ولي شنيدن سودي به حال مردگان ندارد

ابن عابدين از بزرگان اهل سنت مي‌گويد: تشبيه کفار به مردگان در اين آيات به اين دليل است که شنيدن سودي به آنان نمي‌رساند نه اينکه مردگان صدا را نمي‌شنوند:

ابن حجر از بزرگان اهل سنت مي‌نويسد: منظور اين است که سخن تو فايده‌اي براي مردگان نمي‌رساند؛ نه اين‌كه آنها نمي‌شنوند:

وأما استدلالها بقوله تعالى: فَإِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوتى (الروم/52) .فقالوا: معناها لا تسمعهم سماعاً ينفعهم أو لا تسمعهم إلاّ أن يشاء اللّه.

و اما استدلال عايشه به فرمايش خداوند که فرموده : ( تو نمي‌تواني سخنت را به مردگان برساني ) (روم/52)، علما گفته اند : منظور اين است که سخن تو فايده‌اي براي مردگان نمي‌رساند، يا نمي‌تواني سخنت را به آنها برساني مگر اينکه خدا بخواهد.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري،ج3،ص234، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة - بيروت.

د. مردگان مي‌شنوند ولي سودي از امر و نهي پيامبر (ص) نمي‌برند 

ابن تيميه رهبر فکري وهابيت مي‌نويسد: منظور از شنيدن در اين آيات شنيدني است که امتثال به دنبال داشته باشد نه مطلق شنيدن ، پس اين دليل بر مدعاي منکرين شنيدن مردگان نمي‌شود:

فإن المراد بذلك سمع القبول والامتثال فان الله جعل الكافر كالميت الذى لا يستجيب لمن دعاه وكالبهائم التى تسمع الصوت ولا تَفْقَهُ المعنى فالميت وان سمع الكلام وفقه المعنى فإنه لا يمكنه إجابة الداعى ولا امتثال ما أُمر به ونُهى عنه فلا ينتفع بالأمر والنهى وكذلك الكافر لا ينتفع بالأمر والنهي وان سمع الخطاب وفهم المعنى كما قال تعالى  {ولو علم الله فيهم خيرا لأسمعهم} وأما رؤية الميت فقد روى في ذلك آثار عن عائشة وغيرها.

پس منظور از نفي شنيدن براي مردگان ، شنيدني است که امتثال به دنبال داشته باشد ، خداوند در اين آيه کافر را همانند مرده قرار داده است که به کسي که او را مي‌خواند نمي‌تواند جواب دهد و همانند چهارپايان که سخن را مي‌شنوند ولي معني آن را نمي‌فهمند ، پس مرده اگرچه سخن را مي‌شنود و معني آن را مي‌فهمد ولي نمي‌تواند جاب دهد و امر و نهي را امتثال کند ، پس امر ونهي سودي به حال او نمي‌رساند ، همانگونه که کافر از امر و نهي فايده‌اي نمي‌برد اگرچه سخن را مي‌شنوند و معني آن را مي‌فهمند ، همانطور که خداوند مي‌فرمايد : (و اگر خدا خيرى در آنان مى‏يافت سخنش را به آنها مي‌رساند) و اما درمورد ديدن مردگان رواياتي از عايشه و ديگران  وجود دارد .

ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاى 728 هـ)، كتب ورسائل وفتاوي شيخ الإسلام ابن تيمية، ج24، ص363 ، ص364، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ناشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية.

ه. بعضي از مردگان نمي‌شنوند و بعضي ديگر مي‌شنوند:

ابن قتيبه از بزرگان اهل سنت مي‌نويسد که اين دو آيه دلالت بر عدم شنيدن همه مردگان نمي‌کند؛ چون منظور از مردگان در اينجا جاهلان و كفار از مردگان است:

وأما قوله تعالي فَإِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوتى  (الروم/52) . وَما أَنْتَ بِمُسْمِع مَنْ فِي القُبُور،  (فاطر/22) . فليس من هذا في شئ؛ لأنّه أراد بالموتى ههنا الجهّال، وهم أيضاً أهل القبور يريد إنّك لا تقدر على إفهام من جعله اللّه تعالى جاهلاً ولا تقدر على إسماع من جعله اللّه تعالى أصمّ عن الهدى.

وفي صدر هذه الآيات دليل على ما نقول، لأنّه  قال: وَمَا يَسْتَوِى الاَْعْمَى وَالْبَصِيرُ (فاطر/19)يريد بالاعمى: الكافر، وبالبصير المؤمن.

(وَلاَ الظُّـلُمَـتُ وَ لاَ النُّورُ).  (فاطر/20). يعني بالظلمات: الكفر، وبالنور: الايمان.

(وَلاَ الظِّـلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ).  (فاطر/21). يعني بالظلّ: الجنة، وبالحرور: النار.

وَمَا يَسْتَوِى الاَْحْيَآءُ وَلاَ الاَْمْوَ تُ يعني بالآحياء: العقلاء، وبالاموات: الجهلاء.

ثمّ قال: إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَن يَشَآءُ وَمَآ أَنتَ بِمُسْمِع مَّن فِى الْقُبُورِ.  (فاطر/ 22)

يعني: أنّك لا تسمع الجهلاء الذين كأنّهم موتى في القبور، ومثل هذا كثير في القرآن، ولم يرد بالموتى الذين ضربهم مثلاً للجهلاء شهداء بدر، فيحتجّ بهم علينا، أولئك عنده أحياء كما قال اللّه عزوجل.

واما فرمايش خداوند متعال که فرمود : (تو نمى‏توانى مردگان را شنوا سازى و آواز خود را به گوش كرانى كه از تو روى مى‏گردانند برسانى). (روم/52) و ( و تو نمى‏توانى سخن خود را به مردگانى كه در گور خفته‏اند برساني). (فاطر/22)، دليلي بر مدعاي اينها نمي‌شود ، چون منظور از مردگان در در اينجا جاهلان است ، و اين جاهلان نيز اهل قبور هستند ، منظور اين است که تو نمي‌تواني کسي که خداوند اورا جاهل قرار داده را بفهماني و صدايت را نمي‌تواني به کسي که خداوند او را کر نسبت به هدايت قرار داده است برساني ، ودر صدر اين آيات دليلي بر قول ما است ، چون خداوند فرمود : (نابينا و بينا برابر نيستند)، (فاطر/19) منظور از نابينا : کافر و منظور از بينا : مؤمن است ، (و نه تاريكى و روشنى)، (فاطر/20) منظور از تاريکي : کفر و منظور از نور : ايمان است ، (و نه سايه و حرارت آفتاب) (فاطر/21) منظور از سايه : بهشت و منظور از حرارت آفتاب : جهنم است ، (و زندگان و مردگان برابر نيستند) منظور از زندگان : صاحبان خرد و منظور از مردگان : جاهلان است . سپس فرمود : (و زندگان و مردگان برابر نيستند. خدا هر كه را خواهد مى‏شنواند. و تو نمى‏توانى سخن خود را به مردگانى كه در گور خفته‏اند بشنوانى) (فاطر/22) منظور اين است که تو نمى‏توانى سخن خود را به جاهلاني که مانند مردگان در قبر هستد برساني ، و مانند اين در آيات قرآن بسيار است ، و منظور از مردگاني که مثال آورده آنها را براي جاهلان ، شهداي بدر نيست تا اينکه بوسيله آن بر عليه ما استدلال شود چون شهداء زنده هستند و نزد خدا روزي مي‌خورند ، همانگونه که خداوند فرموده است .

الدينوري، ابومحمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة (متوفاى276هـ)، تأويل مختلف الحديث، ج1، ص152، تحقيق : محمد زهري النجار ، ناشر : دار الجيل - بيروت – 1393هـ – 1972م

نتيجه :

به اقرار علماي اهل سنت، اين آيات به هيچ وجه نمي‌تواند كلام وهابيون را در باره اين‌كه «مردگان مطلقا نمي‌شنوند»، تاييد كنند.

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

پنج شنبه 30 آبان 1392  7:10 PM
تشکرات از این پست
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

ادله وهابيون و نقد آنها(2)

2. مردگان علاوه بر قدرت شنيدن،‌ پاسخ زندگان را نيز داده‌اند

مطلب مهم در اين بحث اين است كه از ديدگاه آيات و روايات، مردگان علاوه بر اين كه قدرت بر شنيدن دارند، پاسخ سخنان زندگان زائر را نيز مي‌دهند.

الف: دليل قرآني

از ديدگاه قرآن،‌ آيه ذيل،‌ ناب ترين دليل بر اثبات مطلب فوق است:

وَسْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنا أَ جَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ. زخرف/45

از پيامبران ما كه پيش از تو فرستاده‏ايم بپرس: آيا جز خداى رحمان ، خدايان ديگرى را براى پرستش آنها قرار داده بوديم؟

 در نگاهي که مفسران اهل سنت به تفسير اين آيه دارند ثابت مي‌شود که پيامبراني که از دنيا رفته اند صدا را مي‌شنوند و مي‌توانند پاسخ دهند .

قرطبي امام اهل سنت در تفسيرش داستان سؤال رسول خدا صلي الله عليه وآله را از محضر پيامبران در شب معراج و پاسخ آنان را با آوردن روايات نقل كرده و در پايان، اين تفسير را صحيح مي‌داند:

قال بن عباس وبن زيد : لما أسري برسول الله صلى الله عليه وسلم من المسجد الحرام إلى المسجد الأقصى وهو مسجد بيت المقدس بعث الله له آدم ومن ولد من المرسلين وجبريل مع النبي صلى الله عليه وسلم فأذن جبريل صلى الله عليه وسلم ثم أقام الصلاة ثم قال : يا محمد تقدم فصل بهم فلما فرغ رسول الله صلى الله عليه وسلم قال له جبريل صلى الله عليه وسلم : «سل يا محمد من أرسلنا من قبلك من رسلنا أجعلنا من دون الرحمن آلهة يعبدون فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم : لا أسأل قد اكتفيت». قال بن عباس : وكانوا سبعين نبيا منهم إبراهيم وموسى وعيسى عليهم السلام فلم يسألهم لأنه كان أعلم بالله منهم

 في غير رواية عن بن عباس : فصلوا خلف رسول الله صلى الله عليه وسلم سبعة صفوف المرسلون ثلاثة صفوف والنبيون أربعة وكان يلي ظهر رسول الله صلى الله عليه وسلم إبراهيم خليل الله وعلى يمينه إسماعيل وعلى يساره إسحاق ثم موسى ثم سائر المرسلين فأمهم ركعتين فلما انفتل قام فقال : إن ربي أوحى إلي أن أسألكم هل أرسل أحد منكم يدعو إلى عبادة غير الله  فقالوا : يا محمد إنا نشهد إنا أرسلنا أجمعين بدعوة واحدة أن لا إله إلا الله وأن ما يعبدون من دونه باطل وإنك خاتم النبيين وسيد المرسلين قد استبان ذلك لنا بإمامتك إيانا وأن لا نبي بعدك إلى يوم القيامة إلا عيسى بن مريم فإنه مأمور أن يتبع أثرك

وقال سعيد بن جبير في قوله تعالى : واسأل من أرسلنا من قبلك من رسلنا قال : لقي الرسل ليلة أسري به وقال الوليد بن مسلم في قوله تعالى : واسأل من أرسلنا من قبلك من رسلنا قال : سألت عن ذلك خليد بن دعلج فحدثني عن قتادة قال : سألهم ليلة أسري به لقي الأنبياء ولقي آدم ومالك خازن النار.

قلت : هذا هو الصحيح في تفسير هذه الآية.

ابن عباس از زيد نقل مي‌کند : در شب معراج وقتي پيامبر از مسجد الحرام تا مسجد الاقصي (بيت المقدس) سير داده شد ، خداوند حضرت آدم و بقيه پيامبران را فرستاد و جبرئيل همراه پيامبر بود ، پس جبرئيل اذان داد ، سپس به من گفت اي محمد بيا جلو و امام جماعت باش ، بعد از نماز جبرئيل گفت : از پيامبران گذشته سؤال کن آيا غير از خداوند اللهي قرار داديم که او را عبادت کنند پس رسول خدا صلي الله عليه وسلم فرمودند : سؤال نمي‌کنم به تحقيق که من به حد کفايت دانستم ، ابن عباس مي‌گويد : هفتاد پيامبر در آن جا بودند ،از جمله ابراهيم و موسي و عيسي عليهم السلام که پيامبر از آنها سؤال نکرد چونکه خودش علمش نسبت به خداوند از آنها بيشتر بود.

 در روايتي ديگر از ابن عباس : هفت صف از پيامبران پشت سر رسول الله صلي الله عليه وسلم نماز خواندند ، سه صف مرسلين و چهار صف نبيين و پشت سر رسول الله صلي الله عليه و سلم ابراهيم خليل الله و اسماعيل طرف راست و اسحاق طرف چپ ، سپس موسي و بقيه پيامبران پش سر حضرت ايستاده بودند ، پس دو رکعت به امامت رسول الله صلي الله عليه و سلم  خواندند ، بعد از تمام شدن نماز حضرت فرمود : خداوند به من وحي کرد که آيا کسي از شما براي دعوت به غير خدا فرستاده شده است ، پس همگي گفتند : اي محمد ما شهادت مي‌دهيم که همگي براي دعوت به يک چيز فرستاده شديم و آن کلمه( لا اله الا الله) هيچ معبودي جز الله نيست و هر معبودي جز او باطل است و تو خاتم انبياء و سرور مرسلين هستي و اين با امامت تو بر ما روشن شد و هيچ پيامبري بعد از تو تا روز قيامت نيست مگر عيسي بن مريم که مأمور است که از دين تو پيروي کند.

 سعيد بن جبير در مورد اين آيه : از پيامبران ما كه پيش از تو فرستاده‏ايم بپرس ، مي‌گويد : پيامبر شب معراج با پيامبران ملاقات کرد و وليد بن مسلم درمورد اين آيه مي‌گويد : از خليد بن دعلج درمورد اين آيه پرسيدم ، پس از قتاده براي من چنين نقل کرد : که شب معراج پيامبر با انبياء ملاقات کرد ، با حضرت آدم و مالک خازن آتش ملاقات کرد .

نظر من اين است که تفسير صحيح اين آيه همين است که ما ذکر کرديم .

الأنصاري القرطبي، ابوعبد الله محمد بن أحمد بن أبي بكر بن فرح (متوفاى671هـ)، الجامع لأحكام القرآن، ج16، ص94، ص95، ناشر: دار الشعب – القاهرة.

علماي ديگر نيز روايت ملاقات پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم با پيامبران گذشته در شب معراج و سؤال کردن از آنها را آوردند:

النحاس المرادي المصري، أبو جعفر أحمد بن محمد بن إسماعيل (متوفاى338هـ)، معاني القرآن الكريم ، ج6، ص365، تحقيق : محمد علي الصابوني ، ناشر : جامعة أم القرى - مكة المرمة ، الطبعة : الأولى ، 1409هـ.

البغوي، الحسين بن مسعود (متوفاى516هـ)، تفسير البغوي، ج4، ص141، تحقيق: خالد عبد الرحمن العك، ناشر: دار المعرفة - بيروت.

الزمخشري الخوارزمي، ابوالقاسم محمود بن عمرو بن أحمد جار الله (متوفاى538هـ)، الكشاف عن حقائق التنزيل وعيون الأقاويل في وجوه التأويل، ج4، ص258، تحقيق: عبد الرزاق المهدي، بيروت، ناشر: دار إحياء التراث العربي.

ابن الجوزي الحنبلي، جمال الدين ابوالفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد (متوفاى 597 هـ)، زاد المسير في علم التفسير، ج7، ص319، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1404هـ.

الرازي الشافعي، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (متوفاى604هـ)، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب، ج 27 ،ص 185،ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.

الثعالبي ، عبد الرحمن بن محمد بن مخلوف (متوفاى875هـ) ، الجواهر الحسان في تفسير القرآن ، ج8، ص94، ناشر : مؤسسة الأعلمي للمطبوعات – بيروت.

السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)، الإتقان في علوم القرآن، ج1، ص63،تحقيق: سعيد المندوب، ناشر: دار الفكر - لبنان، الطبعة: الأولى، 1416هـ- 1996م.

السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)، الدر المنثور، ج7، ص381،ناشر: دار الفكر - بيروت – 1993.

الحلبي، علي بن برهان الدين (متوفاى1044هـ)، السيرة الحلبية في سيرة الأمين المأمون، ج2، ص82، ناشر: دار المعرفة - بيروت – 1400.

الشوكاني، محمد بن علي بن محمد (متوفاى1255هـ)، فتح القدير الجامع بين فني الرواية والدراية من علم التفسير، ج4، ص557، ناشر: دار الفكر – بيروت.

الآلوسي البغدادي الحنفي، أبو الفضل شهاب الدين السيد محمود بن عبد الله (متوفاى1270هـ)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج21، ص137،ص138،ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.

نتيجه:

خداوند متعال به پيامبر خود دستور مي‌دهد که از پيامبران گذشته سؤال کند ، در نتيجه اگر کسي بگويد که پيامبران گذشته از اين دنيا که رفتند ديگر صداي ما را نمي‌شنوند بايد ملتزم به اين باشد که خداوند متعال دستور به يک کار بيهوده‌اي داده است و خداوند حکيم پاک و منزه است از اينکه دستور به کار بيهوده دهد.

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

پنج شنبه 30 آبان 1392  7:12 PM
تشکرات از این پست
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

ادله وهابيون و نقد آنها(3)

3. مردگان علاوه بر قدرت شنيدن،‌ پاسخ زندگان را نيز داده‌اند

 

ب: ادله روايي

روايات ذيل نيز در منابع اهل سنت، دليل بر اثبات مطلب فوق است:

شهداي احد از درون قبر جواب سلام دادند و زائر قبر صدا را شنيد:

بيهقي از علماي بزرگ اهل سنت مي‌نويسد که زائران قبور شهداي احد سلام شهدا را از درون قبر شنيدند:

قال العطاف وحدثتني خالتي أنها زارت قبور الشهداء قالت وليس معي إلا غلامان يحفظان علي الدابة فسلمت عليهم فسمعت رد السلام وقالوا والله إنا نعرفكم كما يعرف بعضنا بعضا قالت فاقشعررت وقلت يا غلام أدنني بغلتي فركبت.

عاطف مي‌گويد خاله‌ام به من گفت که روزي به زيارت قبر شهداي احد رفتم و فقط دو غلامي که مرکب من را محافظت مي‌کردند همراه من بودند ، پس بر قبر شهدا سلام کردم و جواب سلامشان را شنيدم و گفتند که ما شما را مي‌شناسيم همانگونه که همديگر را مي‌شناسيم ، گفت : از مدهوش شدم و گفتم غلام قاطر من را بيار ، پس سوار شدم.

در صفحه ديگر کتاب آورده :

قال الواقدي وكانت فاطمة الخزاعية تقول لقد رأيتني وقد غابت الشمس بقبور الشهداء ومعي أخت لي فقلت لها تعالي نسلم على قبر حمزة فقالت نعم فوقفنا على قبره فقلنا السلام عليك يا عم رسول الله فسمعنا كلاما رد علينا وعليكم السلام ورحمة الله قالت وما قربنا أحد من الناس ....

أخبرنا أبو عبد الله الحافظ قال سمعت أبا يعلى حمزة بن محمد العلوي يقول سمعت هاشم بن محمد العمري من ولد عمر بن علي يقول أخذني أبي بالمدينة إلى زيارة قبور الشهداء في يوم جمعة بين طلوع الفجر والشمس وكنت أمشي خلفه فلما انتهى إلى المقابر رفع صوته فقال سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبى الدار قال فأجيب وعليك السلام يا أبا عبد الله قال فالتفت أبي إلي فقال أنت المجيب يا بني فقلت لا قال فأخذ بيدي فجعلني عن يمينه ثم أعاد السلام عليهم ثم جعل كلما سلم عليهم يرد عليه حتى فعل ذلك ثلاث مرات قال فخر أبي ساجدا شكرا لله عز وجل.

واقدي مي‌گويد فاطمه خزاعيه مي‌گفت که در کنار قبور شهداي احد بودم که خورشيد غروب کرد و يکي از خواهرانم همراهم بود پس به او گفتم بيا به قبر حضرت حمزه سلام کنيم ، کنار قبر ايستاديم و گفتيم سلام بر تو اي عموي رسول خدا ، پس صدائي شنيديم که جواب ما را داد و عليکم السلام و رحمه الله و برکاته ....

عمر بن علي مي‌گويد روز جمعه بين طوع فجر و طلوع خورشيد پدرم من را به زيارت قبر شهداي احد برد ومن پشت سر او راه مي‌رفتم ، پدرم رو به شهدا  گفت سلام بر شما بهترين جايگاه براي شماست بخاطر صبري که کرديد ، پس جواب آمد عليک السلام اي ابا عبد الله ، پدرم رو به من کرد و گفت تو جواب دادي پسرم ، گفتم خير ، پدرم دستم را گرفت و من را طرف راست خود قرار داد سپس دوباره به شهدا سلام کرد پس هر وقت سلام مي‌کرد جواب سلامش را مي‌دادند تا سه مرتبه اين کار را تکرار شد سپس پدرم سجده شکر کرد.    

البيهقي، أبي بكر أحمد بن الحسين بن علي (متوفاى458هـ)، دلائل النبوة ، ج3، ص307، ص308، ص309،  ناشر: دار الكتب العلمية ـ بيروت، الطبعة: الأولى.

علي بن عبد الله بن أحمد الحسني السمهودي (المتوفى : 911هـ) خلاصة الوفا بأخبار دار المصطفى ، ج1، ص265، علي طبق برنامج جامع الکبير .

القرشي البغدادي، أبو بكر عبد الله بن محمد بن عبيد ابن أبي الدنيا (متوفاي281هـ) ، من عاش بعد الموت، ج1، ص39، تحقيق: محمد حسام بيضون، دار النشر: مؤسسة الكتب الثقافية – بيروت، الطبعة: الأولى 1413

سيوطي نيز تصريح مي‌كند كه روايت فوق را ابن جرير در تهذيب الآثار، ابن ابي الدنيا در «من عاش بعد الموت» و بيهقي در «دلائل النبوة» آورده اند:

39 وأخرج إبن جرير في تهذيب الآثار وإبن أبي الدنيا في كتاب من عاش بعد الموت والبيهقي في الدلائل عن العطاف بن خالد قال حدثتني خالتي قالت ركبت يوما إلى قبور الشهداء وكانت لا تزال تأتيهم قالت فنزلت عند قبر حمزة رضي الله عنه فصليت عنده وما في الوادي داع ولا مجيب فلما فرغت من صلاتي قلت السلام عليكم فسمعت رد السلام علي يخرج من تحت الأرض أعرفه كما أعرف أن الله خلقني وكما أعرف الليل والنهار فاقشعرت كل شعرة مني.

السيوطي، جلال الدين عبد الرحمن (متوفاي911هـ)، شرح الصدور بشرح حال الموتى والقبور، ج1، ص207، تحقيق: عبد المجيد طعمة حلبي، دار النشر: دار المعرفة – لبنان،‌ الطبعة: الأولى1417هـ - 1996م

از آنجايي كه اين بزرگان اهل سنت، روايت فوق را در كتابهاي معتبرشان نقل كرده اند،‌ روشن مي‌شود كه روايت از نظر آنها معتبر و قابل استدلال است.

در نتيجه، از ديدگاه آيات و روايات،‌ مردگان هم قدرت بر شنيدن دارد و هم مي‌توانند پاسخ بدهند.

 

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

پنج شنبه 30 آبان 1392  7:13 PM
تشکرات از این پست
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

ادله وهابيون و نقد آنها(4)

4. ادله آگاهي مردگان به احوال زندگان و شنيدن و ديدن عالم مادي:

مطلب ديگري كه بايد در اين پژوهش مورد بررسي قرار گيرد، نقل ادله آگاهي مردگان به احوال زندگان و ديدن و شنيدن آنها است. اين مطلب در آيات قرآن و رويات فراوان آمده است كه در اين قسمت به ‌آن اشاره مي‌كنيم:

ا : ادله قرآني

1. ديدار رسول خدا (ص) با حضرت موسي (ع)

وَلَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ فَلا تَكُنْ في‏ مِرْيَةٍ مِنْ لِقائِهِ وَجَعَلْناهُ هُدىً لِبَني‏ إِسْرائيلَ. (السجده/23)

هرآينه به موسى كتاب داديم پس از ديدار کردن با او در ترديد مباش . و آن کتاب را هدايت‌گر بنى اسرائيل قرار داديم .

خداوند متعال وعده ديدار با حضرت موسي را به رسول الله صلي الله عليه و آله وسلم داده است. مفسرين بزرگ اهل سنت مي‌گويند اين ديدار در دنيا بعد از رحلت حضرت موسي بوده است، پس حضرت موسي بعد از مردن حيات دارد که پيامبر صلي الله عليه وآله  با ايشان ملاقات مي‌کند و صحبت مي‌کند.

بخاري در صحيح خودش مي‌نويسد اين ديدار رسول خدا با حضرت موسي و نيز با حضرت عيسي عليهم السلام در شب معراج صورت گرفته است:

3067 حدثنا محمد بن بَشَّارٍ حدثنا غُنْدَرٌ حدثنا شُعْبَةُ عن قَتَادَةَ وقال لي خَلِيفَةُ حدثنا يَزِيدُ بن زُرَيْعٍ حدثنا سَعِيدٌ عن قَتَادَةَ عن أبي الْعَالِيَةِ حدثنا بن عَمِّ نَبِيِّكُمْ يَعْنِي بن عَبَّاسٍ رضي الله عنهما عن النبي صلى الله عليه وسلم قال رأيت لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي مُوسَى رَجُلًا آدَمَ طُوَالًا جَعْدًا كَأَنَّهُ من رِجَالِ شَنُوءَةَ وَرَأَيْتُ عِيسَى رَجُلًا مَرْبُوعًا مَرْبُوعَ الْخَلْقِ إلى الْحُمْرَةِ وَالْبَيَاضِ سَبِطَ الرَّأْسِ وَرَأَيْتُ مَالِكًا خَازِنَ النَّارِ وَالدَّجَّالَ في آيَاتٍ أَرَاهُنَّ الله إِيَّاهُ (فلا تَكُنْ في مِرْيَةٍ من لِقَائِهِ) قال أَنَسٌ وأبو بَكْرَةَ عن النبي صلى الله عليه وسلم تَحْرُسُ الْمَلَائِكَةُ الْمَدِينَةَ من الدَّجَّالِ.

به نقل از ابن عباس از رسول الله صلي الله عليه و سلم که فرمودند : در شب معراج موسي را ديدم که قدش بلند و سبزه مثل مردان قبيله شنوءه بود و عيسي را ديدم که قد متناسب و سرخ و سفيد بود و مالک خازن آتش و دجال را ديدم ، درآياتي که خداوند به پيامبرش نشان داد ، پس از ديدار او در ترديد مباش ، انس و ابوبکره از پيامبر صلى الله عليه وسلم نقل کردند که فرشته‌ها مدينه را از شر دجال محافظت مي‌کنند.

البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري، ج3، ص1182 ،تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

مسلم نيشابوري نيز در صحيحش همين روايت را آورده است :

165 وحدثنا عبد بن حُمَيْدٍ أخبرنا يُونُسُ بن مُحَمَّدٍ حدثنا شَيْبَانُ بن عبد الرحمن عن قَتَادَةَ عن أبي الْعَالِيَةِ حدثنا بن عَمِّ نَبِيِّكُمْ صلى الله عليه وسلم بن عَبَّاسٍ قال قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم مَرَرْتُ لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي على مُوسَى بن عِمْرَانَ عليه السَّلَام رَجُلٌ آدَمُ طُوَالٌ جَعْدٌ كَأَنَّهُ من رِجَالِ شَنُوءَةَ وَرَأَيْتُ عِيسَى بن مَرْيَمَ مَرْبُوعَ الْخَلْقِ إلى الْحُمْرَةِ وَالْبَيَاضِ سَبِطَ الرَّأْسِ وَأُرِيَ مَالِكًا خَازِنَ النَّارِ وَالدَّجَّالَ في آيَاتٍ أَرَاهُنَّ الله إِيَّاهُ «فلا تَكُنْ في مِرْيَةٍ من لِقَائِهِ» قال كان قَتَادَةُ يُفَسِّرُهَا أَنَّ نَبِيَّ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قد لَقِيَ مُوسَى عليه السَّلَام

به نقل از ابن عباس از رسول الله صلي الله عليه و سلم که فرمودند : در شب معراج موسي را ديدم که قدش بلند و سبزه مثل مردان قبيله شنوءه بود و عيسي را ديدم که قد متناسب و سرخ و سفيد بود و مالک خازن آتش و دجال را ديدم ، درآياتي که خداوند به پيامبرش نشان داد ، پس از ديدار او در ترديد مباش ، ( قتاده اينگونه اين آيه را تفسير مي‌کرد که پيامبر صلى الله عليه وسلم با موسي ملاقات کرد)

النيسابوري القشيري ، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحيح مسلم، ج1، ص151، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

معظم مفسرين نيز اين آيه را اينگونه تفسير کرده اند و ما با ذکر روايت صحيح بخاري و مسلم که از اصح الکتب نزد اهل سنت است، احتياجي به ذکر بقيه کتب نمي‌بينيم .

2. خداوند، رسول خدا و ‌مردگان اعمال زندگان را مي‌بينند :

      وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلى‏ عالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ. (التوبه/105)

بگو: عمل كنيد ، که خدا و پيامبرش و مؤمنان اعمال شما را خواهند ديد و شما به نزد داناى نهان و آشكارا بازگردانده مى‏شويد و او از اعمالتان آگاهتان خواهد كرد.

در اين آيه خداوند متعال مي‌فرمايد: پيامبر و مؤمنين اعمال ما را مي‌بينند واين نشان مي‌دهد که پيامبر بعد از رحلتش حيات دارد که مي‌تواند اعمال را ببيند.

 با رجوع به روايات اين مطلب روشن مي‌شود .

روايت اول؛ پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم اعمال بندگان را مي‌بيند :

هيثمي از علماي بزرگ اهل سنت روايت عرضه شدن اعمال امت بر پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم بعد از وفات حضرت را آورده و مي‌گويد که روايت صحيح است :

- باب ما يحصل لأمته صلى الله عليه وسلم من استغفاره بعد وفاته

عن عبدالله بن مسعود عن النبي صلى الله عليه وسلم قال إن لله ملائكة سياحين يبلغون عن أمتي السلام قال وقال رسول الله صلى الله عليه وسلم حياتي خير لكم تحدثون وتحدث لكم ووفاتي خير لكم تعرض علي أعمالكم فما رأيت من خير حمدت الله عليه وما رأيت من شر استغفرت الله لكم.

رواه البزار ورجاله رجال الصحيح.

باب استغفار پيامبر صلى الله عليه وسلم بعد از وفاتش براي امت خود :

به نقل از عبدالله بن مسعود به نقل از نبي مکرم اسلام صلى الله عليه وسلم که فرمودند  خداوند فرشته‌هائي دارد که سلام امت من را به من مي‌رسانند و نيز فرمودند : زنده بودن من براي شما سود دارد با من حرف مي‌زنيد من هم با شما حرف مي‌زنم و وفاتم نيز براي شما سود دارد کردار شما بر من عرضه مي‌شود پس هر وقت کار خيري از شما ببينم خدا را شکر مي‌کنم و هر وقت کار شر از شما ديدم براي شما استغفار مي‌کنم .

بزار اين را روايت کرده و راويان روايت همه راويان صحيح بخاري هستند .(پس روايت صحيح است) 

الهيثمي، ابوالحسن نور الدين علي بن أبي بكر (متوفاى 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج9، ص24ناشر: دار الريان للتراث/‏ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت – 1407هـ.

روايت دوم؛ مؤمنين هم بعد از مرگ اعمال مردم را مي‌بينند و حيات دارند و صداها را مي‌شنوند :

امام اهل سنت احمد بن حنبل در مسندش از پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم روايت آورده که اعمال مردم بر نزديکانشان که از دنيا رفته‌اند عرضه مي‌شود :

حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا عبد الرَّزَّاقِ ثنا سُفْيَانُ عَمَّنْ سمع أَنَسَ بن مَالِكٍ يقول قال النبي صلى الله عليه وسلم ان أَعْمَالَكُمْ تُعْرَضُ على أَقَارِبِكُمْ وَعَشَائِرِكُمْ مِنَ الأَمْوَاتِ فان كان خَيْراً اسْتَبْشَرُوا بِهِ وان كان غير ذلك قالوا اللهم لاَ تُمِتْهُمْ حتى تَهْدِيَهُمْ كما هَدَيْتَنَا.

پيامبر صلى الله عليه وسلم فرمودند: اعمال شما بر نزديکانتان که از دنيا رفتند عرضه مي‌شود ، اگر اعمال شما خير باشد خوشحال مي‌شوند، واگر اعمالتان خير نبود، مي‌گويند خدايا آنها را نميران تا اينکه هدايتشان کني همانگونه که ما را هدايت کردي.

الشيباني،  ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج3، ص164، ح12706 ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.

ديگر بزرگان اهل سنت همين روايت را آوردند:

ابن كثير الدمشقي، ابوالفداء إسماعيل بن عمر القرشي (متوفاى774هـ)، تفسير القرآن العظيم،ج2، ص388،ناشر: دار الفكر - بيروت – 1401هـ.

الطبراني،  ابوالقاسم سليمان بن أحمد بن أيوب (متوفاى360هـ)، المعجم الكبير، ج4، ص129، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانية، 1404هـ – 1983م.

الهيثمي، ابوالحسن نور الدين علي بن أبي بكر (متوفاى 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج2، ص328،ناشر: دار الريان للتراث/‏ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت – 1407هـ.

جلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر السيوطي الوفاة: 911هـ ،الفتح الكبير في ضم الزيادة إلى الجامع الصغير، ج1، ص272، دار النشر : دار الفكر  - بيروت / لبنان - 1423هـ - 2003م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : يوسف النبهاني

الهيثمي، ابوالعباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر (متوفاى973هـ)، الفتاوى الكبرى الفقهية، ج2، ص29، دار النشر : دار الفكر

الهندي، علاء الدين علي المتقي بن حسام الدين (متوفاى975هـ)، كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال،ج15،ص326،تحقيق: محمود عمر الدمياطي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1419هـ - 1998م.

ابو داود در كتاب «الزهد» روايت ديگري را با سندي كه همه رجال آن موثق هستند نقل كرده و در آن تصريح شده است كه اعمال بندگان بر عشيره و اقوام شان عرض مي‌شود،‌ آنها از اعمال صالح شاد و از اعمال زشت ناراحت مي‌شوند:

حدثنا ابو داود قال: نا مُوسَى بْنُ إِسْمَاعِيلَ، قَالَ: نا ابْنُ الْمُبَارَكِ، قَالَ: أنا صَفْوَانُ بْنُ عَمْرِو عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ جُبَيْرِ بْنِ نُفَيْرٍ، قَالَ: قَالَ أَبُو الدَّرْدَاءِ: أَلا إِنَّ أَعْمَالَكُمْ تُعْرَضُ عَلَى عَشَائِرِكُمْ، فَمُسَاءُونَ وَمُسَرُّونَ، فَأَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَعْمَلَ عَمَلا يَخْزَى بِهِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ رَوَاحَةَ و هو اخوه من امه.

الأزدي السَِّجِسْتاني، أبو داود سليمان بن الأشعث بن إسحاق بن بشير بن شداد بن عمرو (متوفاى275هـ)، الزهد لأبي داود، ج1، ص227، دار النشر: طبق برنامه الجامع الكبير.

اين روايت در كتاب «المنامات» نيز آمده است:

هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه .

نعمان بن بشير مي‌گويد: از رسول خدا صلي الله عليه وسم شنيدم كه فرمود: .... خدا را خدا را در باره اهل از برادران تان؛ چرا كه اعمال شما بر آنها عرضه مي‌شود.

اين روايت صحيح است و لي مسلم و بخاري آن را نياورده اند.

الحاكم النيسابوري، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاى405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج4، ص342، ح7849 ،تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990

ب: ادله روايي

1. سخن گفتن پيامبر (ص) با کشتگان بدر:

بخاري در سه جاي صحيحش آورده است که پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم با کشتگان بدر سخن گفت و عمر بن الخطاب به حضرت اعتراض کرد :

حدثني عبد اللَّهِ بن مُحَمَّدٍ سمع رَوْحَ بن عُبَادَةَ حدثنا سَعِيدُ بن أبي عَرُوبَةَ عن قَتَادَةَ قال ذَكَرَ لنا أَنَسُ بن مَالِكٍ عن أبي طَلْحَةَ أَنَّ نَبِيَّ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم أَمَرَ يوم بَدْرٍ بِأَرْبَعَةٍ وَعِشْرِينَ رَجُلًا من صَنَادِيدِ قُرَيْشٍ فَقُذِفُوا في طَوِيٍّ من أَطْوَاءِ بَدْرٍ خَبِيثٍ مُخْبِثٍ وكان إذا ظَهَرَ على قَوْمٍ أَقَامَ بِالْعَرْصَةِ ثَلَاثَ لَيَالٍ فلما كان بِبَدْرٍ الْيَوْمَ الثَّالِثَ أَمَرَ بِرَاحِلَتِهِ فَشُدَّ عليها رَحْلُهَا ثُمَّ مَشَى وَاتَّبَعَهُ أَصْحَابُهُ وَقَالُوا ما نُرَى يَنْطَلِقُ إلا لِبَعْضِ حَاجَتِهِ حتى قام على شَفَةِ الرَّكِيِّ فَجَعَلَ يُنَادِيهِمْ بِأَسْمَائِهِمْ وَأَسْمَاءِ آبَائِهِمْ يا فُلَانُ بن فُلَانٍ وَيَا فُلَانُ بن فُلَانٍ أَيَسُرُّكُمْ أَنَّكُمْ أَطَعْتُمْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فانا قد وَجَدْنَا ما وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقًّا فَهَلْ وَجَدْتُمْ ما وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًّا قال فقال عُمَرُ يا رَسُولَ اللَّهِ ما تُكَلِّمُ من أَجْسَادٍ لَا أَرْوَاحَ لها فقال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَالَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بيده ما أَنْتُمْ بِأَسْمَعَ لِمَا أَقُولُ منهم قال قَتَادَةُ أَحْيَاهُمْ الله حتى أَسْمَعَهُمْ قَوْلَهُ تَوْبِيخًا وَتَصْغِيرًا ونقمة وَحَسْرَةً وَنَدَمًا.

به نقل از ابي طحه ، پيامبر صلى الله عليه وسلم دستور داد که بيست و چهار نفر از بزرگان قريش را درچاله‌اي از چاله‌هاي بدر که خيلي کثيف و آلوده بود انداختند....پيامبر صلى الله عليه وسلم در کنار آن چاله ايستاد و آن کشته‌ها را با اسم خودشان و پدرانشان صدا زد .... ما آنچه که پروردگارمان وعده کرده بود را حق يافتيم آيا شما وعده پروردگارتان را حق يافتيد پس عمر گفت اي فرستاده خدا چرا با جسدهائي حرف مي‌زني که روح ندارند پس پيامبر صلى الله عليه وسلم جواب دادند : قسم به خدائي که جان من محمد در دست اوست شما شنوا به آنچه مي‌گويم از آنها نيستيد قتاده گفت خداوند آنها را زنده کرد تا قول پيامبر را بشنوند براي خوارکردن و توبيخ کردن و حسرت خوردن آنها بود . 

البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري، ج4، ص1461،‌ح3757 ، ص1476، ح1304، ج1، ص462، ح3802، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

مسلم نيشابوري در صحيح خود روايت حرف زدن پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم با کشته‌هاي بدر و اعتراض عمر و جواب پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم که آنها شنواتر از شما هستند، را آورده است :

النيسابوري القشيري ، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحيح مسلم، ج4، ص2202- 2203، ح2874، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

پس واضح است که پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم با کشتگان بدر صحبت کرده و عمر اعتراض کرد و پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم جواب داد که آنها از شما شنواتر هستند ، طبق اين روايت ثابت مي‌شود که مردگان مي‌شنوند همانگونه که علماي اهل سنت به اين روايت بر شنيدن مردگان استناد کردند .

استدلال محمد بن عبد الوهاب به اين روايت براي شنيدن مردگان:

حتي ابن عبد الوهاب امام وهابيت به اين روايت و روايت هاي ديگر بر شنيدن مردگان استدلال مي‌کند :

أخرج أحمد وغيره عن أبي سعيد أن النبي صلى الله عليه وسلم قال: إن الميت يعرف من يغسله ويحمله ومن يكفنه ومن يدليه في حفرته.

وأخرج أبو نعيم وغيره عن عمرو بن دينار قال : ما مِن ميّت يموت إلا روحه في يد ملك الموت ينظر إلى جسده ، كيف يغسل ، وكيف يكفن ، وكيف يمشى به ، ويقال له وهو على سريره: اسمع ثناء الناس عليك.

وأخرج ابن أبي الدنيا معناه عن جماعة من التابعين بلفظ : بيد ملك . بلا إضافة .

وللشيخين عن أنس: أن النبي صلى الله عليه وسلم وقف على قتلى بدر فقال: يا فلان بن فلان يا فلان بن فلان هل وجدتم ما وعد ربكم حقاً؟ فإني وجدت ما وعدني ربي حقاً' فقال عمر: يا رسول الله، كيف تكلم أجساداً لا أرواح فيها؟ فقال: ما أنتم بأسمع لما أقول منهم ، غير أنهم لا يستطيعون أن يردوا علي شيئاً.

احمد بن حنبل و ديگران از ابي سعيد خدري از رسول الله صلى الله عليه وسلم نقل کردند که فرمود : مرده شخصي که او را غسل مي‌دهد و کسي که جنازه او را برمي‌دارد و کسي که او را کفن مي‌کند و کسي که بدن را در قبر مي‌گذارد، را مي‌شناسد.

و ابو نعيم و ديگران از عمرو بن دينار نقل کرده اند که گفته : هر کس که بميرد روحش در دست فرشته مرگ است و به جسدش نگاه مي‌کند ، چگونه غسلش مي‌دهند و چگونه کفنش مي‌کنند و روي دوش مي‌برند و در حالي که در تابوت است به او گفته مي‌شود که : ثناي مردم را بر خودت بشنو .

و ابن ابي دنيا اين روايت را به همين مضمون از جماعتي از تابعين با اين لفظ نقل کرده است : بيد ملک، بودن هيچ اضافه‌اي .

مسلم و بخاري از انس نقل مي‌کنند : پيامبر صلى الله عليه وسلم کنار کشته‌هاي بدر ايستاد پس فرمود : اي فلان بن فلان ، اي فلان بن فلان آيا آنچه که خدا به شما وعده داده بود را حق يافتيد ؟ همانا که من آنچه را که خداوند به من وعده داده بود را حق يافتم ، پس عمر گفت : اي رسول الله ، چگونه با اجسادي حرف مي‌زني که روح در آنها نيست ؟ پس پيامبر فرمود : شماها شنواتر از آنها به آنچه مي‌گويم نيستيد ، غير از اينکه آنها نمي‌توانند پاسخ دهند.

محمد بن عبد الوهاب (متوفاي 1206 هـ )، أحكام تمني الموت ، ج1، ص458، تحقيق : الشيخ عبد الرحمن بن محمد السّدحان ، والشيخ عبد الله بن عبد الرحمن الجبرين ، ناشر : مطابع الرياض - الرياض ، الطبعة : الأولى .

عموميت اين روايت براي تمامي مردگان كفار

 علماي اهل سنت تصريح كرده‌اند كه شنيدن و آگاهي، مخصوص كشتگان بدر نيست؛ بلكه شامل ساير مردگان نيز مي‌شود.

تميمي حنبلي:

وي بعد از نقل روايت نظر خودش را در باره تعميم مفاد روايت اين‌گونه مي‌نويسد:

وهو نص صحيح صريح في سماع الموتى ، ولم يذكر صلى الله عليه وسلم في ذلك تخصيصاً ،

روايات شنيدن کشتگان بدر بعد از مرگ روايت صريحي در اثبات شنيدن مردگان است و پيامبر صلى الله عليه وسلم در شنيدن مردگان نفرموده که مختص به کشتگان بدر است .

التميمي الحنبلي، حمد بن ناصر بن عثمان آل معمر (متوفاى 1225هـ)، الفواكه العذاب في الرد علي من لم يحكم السنة والكتاب، ج6، ص195، طبق برنامه الجامع الكبير.

 

القرشي البغدادي، أبو بكر عبد الله بن محمد بن عبيد ابن أبي الدنيا (متوفاي281هـ)، المنامات، ج1، ص9، تحقيق : عبد القادر أحمد عطا، دار النشر: مؤسسة الكتب الثقافية – بيروت،‌ الطبعة: الأولى 1413 - 1993

حاكم در مستدرك روايتي ديگري را نقل كرده كه اعمال ما بر اهل قبور عرضه مي‌شود و در پايان به صحت روايت تصريح مي‌كند:

أخبرنا أبو النضر الفقيه وإبراهيم بن إسماعيل القارئ قالا ثنا عثمان بن سعيد الدارمي ثنا يحيى بن صالح الوحاظي ثنا أبو إسماعيل السكوني قال سمعت مالك بن أدى يقول سمعت النعمان بن بشير رضي الله عنهما يقول وهو على المنبر سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول ألا إنه لم يبق من الدنيا إلا مثل الذباب تمور في جوها فالله الله في إخوانكم من أهل القبور فإن أعمالكم تعرض عليهم .

جكني شنقيطي:

وي نيز بعد از نقل روايت فوق مي‌نويسد:

وهو نص صحيح صريح في سماع الموتى ، ولم يذكر صلى الله عليه وسلم فيه تخصيصًا .

الجكني الشنقيطي، محمد الأمين بن محمد بن المختار (متوفاى 1393هـ.)، أضواء البيان في إيضاح القرآن بالقرآن، ج6، ص130 تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر. - بيروت. - 1415هـ - 1995م.

او در جاي ديگر بعد از نقل روايت قرع نعال كه بعدا ذكر مي‌كنيم، نيز بر شنيدن اموات تصريح كرده است:

وهو نصّ صحيح صريح في سماع الموتى، وظاهره العموم في كل من دفن وتولّى عنه قومه، كما ترى.

أضواء البيان، ج 6، ص131

2. مرده صداي پاي مردم را مي‌شنود:

مسلم نيشابوري در صحيح خودش آورده است که مرده صداي نعلين مردم را هنگام رفتنشان از کنار قبر، مي‌شنود:

وحدثنا محمد بن مِنْهَالٍ الضَّرِيرُ حدثنا يَزِيدُ بن زُرَيْعٍ حدثنا سَعِيدُ بن أبي عَرُوبَةَ عن قَتَادَةَ عن أَنَسِ بن مَالِكٍ قال قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم إِنَّ الْمَيِّتَ إذا وُضِعَ في قَبْرِهِ إنه لَيَسْمَعُ خَفْقَ نِعَالِهِمْ إذا انْصَرَفُوا.

به نقل از انس بن مالک از پيامبر صلى الله عليه وسلم که فرمود : وقتي که مرده را در قبر مي‌گذارند ، مرده  صداي نعلين مردم را  هنگام رفتنشان از کنار قبر را مي‌شنود .

النيسابوري القشيري ، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحيح مسلم، ج4، ص2201، ح2870 و ج4، ص2200 ، ح2870تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

بخاري در صحيحش همين روايت را با تفصيل بيشتر آورده است :

66 بَاب الْمَيِّتُ يَسْمَعُ خَفْقَ النِّعَالِ

صحيح البخاري، ج1، ص448

و در جاي ديگر مي‌نويسد:

حدثنا عَيَّاشُ بن الْوَلِيدِ حدثنا عبد الأعلى حدثنا سَعِيدٌ عن قَتَادَةَ عن أَنَسِ بن مَالِكٍ رضي الله عنه أَنَّهُ حَدَّثَهُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قال إِنَّ الْعَبْدَ إذا وُضِعَ في قَبْرِهِ وَتَوَلَّى عنه أَصْحَابُهُ وَإِنَّهُ لَيَسْمَعُ قَرْعَ نِعَالِهِمْ ......

البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري، ج1، ص462 ، ح1308، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

استدلال ابن تيميه به اين روايت براي اثبات توانايي مردگان بر شنيدن :

حتي ابن تيميه رئيس تفکر وهابيت به اين روايت بر شنيدن مردگان استدلال مي‌کند:

فان الميت يسمع النداء كما ثبت فى الصحيح عن النبى صلى الله عليه وسلم أنه قال ( انه ليسمع قرع نعالهم ، وأنه قال (ما أنتم بأسمع لما أقول منهم) وأنه أمرنا بالسلام على الموتى فقال: ما من رجل يمر بقبر الرجل كان يعرفه فى الدنيا فيسلم عليه الا رد الله روحه حتى يرد عليه السلام (والله أعلم).

پس مرده صدا را مي‌شنود همانگونه که در روايت صحيح از پيامبر صلى الله عليه وسلم : مرده صداي نعلين تشيع کندگان را مي‌شنود ....

ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاى 728 هـ)، كتب ورسائل وفتاوي شيخ الإسلام ابن تيمية، ج24، ص297، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ناشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية.

و در جاي ديگر مي‌گويد:

فلا ريب أن الموتى يسمعون خفق النعال كما ثبت عن رسول الله ( وما من رجل يمر بقبر الرجل كان يعرفه فى الدنيا فيسلم عليه الا رد الله عليه روحه حتى يرد عليه السلام ( 2 صح ذلك عن النبى إلى غير ذلك من الأحاديث.

بدون شك و ترديد، مردگان صداي نعلين زندگان را مي‌شنوند؛‌ چنانچه اين مطلب در روايت رسول خدا ثابت شده است .... اين روايت از رسول خدا صحيح است و روايات ديگر.

كتب ورسائل وفتاوى ابن تيمية في الفقه، ج 24، ص173

پس طبق روايات بخاري و مسلم که از صحيح‌ترين کتابها بعد از قرآن نزد اهل سنت هست ، ثابت مي‌شود که مرده آهسته‌ترين صداها را هم مي‌شنود حتي صداي پاي تشييع کنندگان.

 

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

پنج شنبه 30 آبان 1392  7:13 PM
تشکرات از این پست
kefa313
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:مرده ها مي‌شنوند و قادر به پاسخگوئي هستند

3. سلام پيامبر به اموات:

 زيارت پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم از مردگان و سلام کردن به آنها در قبرستان يكي ديگر از ادله توانايي مردگان بر شنيدن است ؛ به خصوص كه در اين روايات آمده است كه رسول خدا (ص) آنها را با ضمير مخاطب «كم» خطاب قرار داده است ؛ و اگر آنها توانايي شنيدن نداشتند ، چنين كاري لغو و بيهوده بود :

249 حدثنا قُتَيْبَةُ بن سَعِيدٍ حدثنا عبد الْعَزِيزِ يَعْنِي الدَّرَاوَرْدِيَّ ح وحدثني إسحاق بن مُوسَى الْأَنْصَارِيُّ حدثنا مَعْنٌ حدثنا مَالِكٌ جميعا عن الْعَلَاءِ بن عبد الرحمن عن أبيه عن أبي هُرَيْرَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم خَرَجَ إلى الْمَقْبُرَةِ فقال السَّلَامُ عَلَيْكُمْ دَارَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ وَإِنَّا إن شَاءَ الله بِكُمْ لَاحِقُونَ بِمِثْلِ حديث إسماعيل بن جَعْفَرٍ غير أَنَّ حَدِيثَ مَالِكٍ فَلَيُذَادَنَّ رِجَالٌ عن حَوْضِي.

ابوهريره نقل مي‌کند که رسول الله صلى الله عليه وسلم خارج شد به سمت قبرستان پس فرمود : سلام بر شما اهل ديار مؤمنين و ما انشاء الله به شما ملحق مي‌شويم ، مثل حديث اسماعيل بن جعفر و حديث مالک با اين اضافه است که بعضي از اصحاب من روز قيامت از کنار حوض من رانده مي‌شوند.

النيسابوري القشيري ، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحيح مسلم، ج 1،ص218،تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

ابن تيميه

ابن تيميه رهبر فکري وهابيت اعتراف مي‌کند که پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم دستور به سلام کردن به مردگان داده است:

وقد ثبت عنه فى الصحيحين من غير وجه أنه كان يأمر بالسلام على أهل القبور ويقول (قولوا السلام عليكم أهل الديار من المؤمنين والمسلمين وانا ان شاء الله بكم لاحقون ويرحم الله المستقدمين منا ومنكم والمستأخرين نسأل الله لنا ولكم العافية اللهم لا تحرمنا أجرهم ولا تفتنا بعدهم واغفر لنا ولهم ، فهذا خطاب لهم وإنما يخاطب من يسمع

و ثابت است روايت در صحيح بخاري و مسلم از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم از طرق مختلف که دستور به سلام کردن بر مردگان داده است و مي‌فرمود ( بگوييد سلام بر شما اي اهل ديار مؤمنين و مسلمين و ما انشاء الله به شما ملحق مي‌شويم و خداوند مستقدمين و مستأخرين از ما و شما را رحمت کند و از خداوند براي ما و شما طلب عافيت داريم ، خدايا ما از اجر و پاداششان محروم نکن و ما و آنها را ببخش. و اين خطاب به مردگان است و فقط کسي که مي‌شنود مورد خطاب قرار مي‌گيرد.

ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاى 728 هـ)، كتب ورسائل وفتاوي شيخ الإسلام ابن تيمية، ج24، ص363، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ناشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية.

 

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

پنج شنبه 30 آبان 1392  7:14 PM
تشکرات از این پست
kefa313
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:مرده ها مي‌شنوند و قادر به پاسخگوئي هستند

4. مردگان افراد زنده كنار قبر خود را مي‌بينند

احمد بن حنبل امام اهل سنت در مسند خود مي‌نويسد که عايشه اعتقاد دارد که عمر از درون قبر مي‌بيند :

25701 حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا حَمَّادُ بن أُسَامَةَ قال أنا هِشَامٌ عن أبيه عن عَائِشَةَ قالت كنت أَدْخُلُ بيتي الذي دُفِنَ فيه رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وأبي فاضع ثوبي فَأَقُولُ إنما هو زوجي وأبي فلما دُفِنَ عُمَرُ مَعَهُمْ فَوَاللَّهِ ما دَخَلْتُ إِلاَّ وأنا مَشْدُودَةٌ عَلَىَّ ثيابي حَيَاءً من عُمَرَ.

عايشه مي‌گويد : داخل خانه‌ام که پيامبر صلى الله عليه وسلم و پدرم در آن دفن بودند ، مي‌شدم و حجاب خودم را مي‌گذاشتم کنار و مي‌گفتم که پدر و شوهرم فقط اينجا هستند ، پس وقتي که عمر با آنها دفن شد ، به خدا قسم ديگر وارد نشدم مگر اينکه لباسهايم را به خودم مي‌پيچيدم به خاطر اينکه از عمر خجالت مي‌کشيدم .  

الشيباني،  ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج6، ص202، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.

حاکم نيشابوري در مستدرک همين روايت را آورده و تصريح مي‌کند که اين روايت صحيح است :

هذا حديث صحيح على شرط الشيخين ولم يخرجاه.

اين حديث صحيح است بر طبق شرايط صحت روايت در صحيح مسلم و صحيح بخاري و در کتابشان نياورده‌اند .

الحاكم النيسابوري،  ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاى 405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج3، ص63، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990م

هيثمي نيز اين روايت را ذکر مي‌کند و مي‌نويسد : تمام راويان آن از راوت صحيح بخاري هستند :

رواه أحمد ورجاله رجال الصحيح.

احمد بن حنبل اين روايت کرده و راويان اين روايت ، راويان صحيح بخاري است .

الهيثمي، ابوالحسن نور الدين علي بن أبي بكر (متوفاى 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج8، ص26، ناشر: دار الريان للتراث/‏ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت – 1407هـ.

پس طبق اين روايت نظر عايشه اين است که عمري که مرده و دفن شده است از درون قبر او را مي‌بيند و عايشه مجبور مي‌شود که با حجاب کنار قبر برود.

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

پنج شنبه 30 آبان 1392  7:15 PM
تشکرات از این پست
kefa313
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:مرده ها مي‌شنوند و قادر به پاسخگوئي هستند

5. پاسخ مردگان به سلام زنده‌ها:

مرده از درون قبر به کساني که در كنار قبر وي به او سلام مي‌كنند نگاه مي‌کند و جواب سلامشان را مي‌دهد :

أخبرنا أبو عبد الله عبيد بن محمد قراءة مني عليه سنة تسعين وثلاثمائة في ربيع الأول قال أملت علينا فاطمة بنت الريان المستملي في دارها بمصر في شوال سنة اثنتين وأربعين وثلاث مئة قالت حدثنا الربيع بن سليمان المؤذن صاحب الشافعي قال حدثنا بشر بن بكير عن الأوزاعي عن عطاء عن عبيد بن عمير عن بن عباس قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم «ما من أحد مر بقبر أخيه المؤمن كان يعرفه في الدنيا فسلم عليه إلا عرفه ورد عليه السلام».

از ابن عباس به نقل از پيامبر صلى الله عليه وسلم : هر کسي که به قبر برادر مؤمن خود بگذر که در دنيا او را مي‌شناخت پس به او  سلام کند ميت از درون قبر او را مي‌شناسد و جواب سلام او را مي‌دهد .   

النمري القرطبي المالكي، ابوعمر يوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفاى 463هـ)، الاستذكار الجامع لمذاهب فقهاء الأمصار في شرح الموطأ، ج1، ص185 تحقيق: سالم محمد عطا - محمد علي معوض، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 2000م.

تصحيح روايت توسط عيني :

بدر الدين عيني شارح صحيح بخاري مي‌نويسد سند روايت صحيح است :

وعند ابن عبد البر ، بسند صحيح : « ما من أحد يمر بقبر أخيه المؤمن كان يعرفه في الدنيا فيسلم عليه إلاَّ عرفه ورد عليه السلام » . ولما أخرج الترمذي حديث بريدة ، قال : والعمل على هذا عند أهل العلم : لا يرون بزيارة القبور بأسا . وهو قول ابن المبارك والشافعي وأحمد وإسحاق .

و از ابن عبد البر با سند صحيح روايت شده : هر کسي که به قبر برادر مؤمن خود بگذر که در دنيا او را مي‌شناخت پس به او  سلام کند ميت از درون قبر او را مي‌شناسد و جواب سلام او را مي‌دهد ، و ترمذي وقتي که حديث بريده را آورده گفته : اهل علم به اين روايت عمل کردند : و علما زيارت قبور را جايز مي‌دانند ، و اين قول ابن مبارک و شافعي و احمد بن حنبل و اسحاق است . 

العيني الغيتابي الحنفي، بدر الدين ابومحمد محمود بن أحمد (متوفاى 855هـ)، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، ج8، ص69،  ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

پنج شنبه 30 آبان 1392  7:15 PM
تشکرات از این پست
kefa313
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:مرده ها مي‌شنوند و قادر به پاسخگوئي هستند

تصحيح روايت توسط ابن تيميه:

ابن تيميه مي‌گويد که اين روايت از پيامبر ثابت و صحيح است :

كما ثبت عن رسول الله «وما من رجل يمر بقبر الرجل كان يعرفه فى الدنيا فيسلم عليه الا رد الله عليه روحه حتى يرد عليه السلام» صح ذلك عن النبى إلى غير ذلك من الأحاديث.

روايت ثابت است از پيامبر هر کسي که به قبر برادر مؤمن خود بگذر که در دنيا او را مي‌شناخت پس به او  سلام کند ميت از درون قبر او را مي‌شناسد و خدا روحش را برمي‌گرداند و جواب سلام او را مي‌دهد و اين روايت ثابت است از پيامبر و روايات ديگر هم وجود دارد .   

ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاى 728 هـ)، كتب ورسائل وفتاوي شيخ الإسلام ابن تيمية، ج24، ص173تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ناشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية.

أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، قاعدة جليلة في التوسل والوسيلة ، ج1، ص150  دار النشر : المكتب الإسلامي - بيروت - 1390 - 1970 ، تحقيق : زهير الشاويش

أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، الرد على الأخنائي واستحباب زيارة خير البرية ، ج1، ص88  دار النشر : المطبعة السلفية - القاهرة ، تحقيق : عبد الرحمن بن يحيى المعلمي اليماني

ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاى 728 هـ)، منهاج السنة النبوية، ج2، ص442، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسة قرطبة، الطبعة: الأولى، 1406هـ.

نقل تصحيح روايت توسط محمد بن عبد الوهاب:

حتي محمد بن عبد الوهاب امام وهابيت اين روايت را آورده و مي‌نويسد که عبد الحق روايت را تصحيح کرده است :

أخرج ابن عبد البر عن ابن عباس قال : قال رسول الله صلى الله عليه وسلم : ' ما من أحد يمرّ بقبر أخيه المؤمن - كان يعرفه في الدنيا - فيسلم عليه ، إلا عرفه ورد عليه السلام ' صححه عبد الحق ، وفي الباب عن أبي هريرة وعائشة .

محمد بن عبد الوهاب (متوفاي 1206 هـ )، أحكام تمني الموت ، ج1، ص46،  تحقيق : الشيخ عبد الرحمن بن محمد السّدحان ، والشيخ عبد الله بن عبد الرحمن الجبرين ، ناشر : مطابع الرياض - الرياض ، الطبعة : الأولى .

6. جواب پيامبر (ص) در قبر به سلام حضرت عيسى عليه السلام

ابو يعلي موصلي در كتابش آورده که پيامبر فرمود: در زماني كه حضرت عيسي نازل مي‌شود اگر کنار قبر من بايستد و مرا بخواند و من جوابش را مي‌دهم: 

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عِيسَى، حَدَّثَنَا ابْنُ وَهْبٍ، عَنْ أَبِي صَخْرٍ، أَنَّ سَعِيدًا الْمَقْبُرِيَّ أَخْبَرَهُ، أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا هُرَيْرَةَ، يَقُولُ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلى الله عليه وسلم) يَقُولُ: " وَالَّذِي نَفْسُ أَبِي الْقَاسِمِ بِيَدِهِ، لَيَنْزِلَنَّ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ إِمَامًا مُقْسِطًا وَحَكَمًا عَدْلا، فَلَيَكْسِرَنَّ الصَّلِيبَ، وَلَيَقْتُلَنَّ الْخِنْزِيرَ، وَلَيُصْلِحَنَّ ذَاتَ الْبَيْنِ، وَلَيُذْهِبَنَّ الشَّحْنَاءَ، وَلَيُعْرَضَنَّ عَلَيْهِ الْمَالُ فَلا يَقْبَلُهُ، ثُمَّ لَئِنْ قَامَ عَلَى قَبْرِي، فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ لأُجِيبَنَّهُ ".

از رسول الله (صلى الله عليه وسلم) نقل مي‌کند که فرمود : به تحقيق عيسي بن مريم نازل مي‌شود و حال اينکه امامي عدات گستر و حاکمي عادل است ، پس صليب را مي‌شکند و گراز را مي‌کشد ، و اختلافات و کينه و دشمني را از بين مي‌برد و اموال بر او عرضه مي‌شود او قبول نمي‌کند ، سپس وقتي که بر قبر من بايستد و بگويد : اي محمد ، من جواب او را خواهم داد .

 

سند حديث معتبر است ، تمام راويان آن از روات بخاري و مسلم است ،‌ غير از ابوصخر حميد که فقط از روات مسلم است و هر کس که از راويان مسلم و بخاري باشد در نزد اهل سنت ثقه است؛ چرا که همه، روايات بخاري و مسلم را صحيح مي‌دانند و شک در آن را جايز نمي‌دانند.

حسين سلم أسد در ذيل اين روايت مي‌نويسد:

إسناده صحيح.

أبو يعلي الموصلي التميمي، أحمد بن علي بن المثني (متوفاى307 هـ)، مسند أبي يعلي، ج11، ص462، ح6584،تحقيق: حسين سليم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث - دمشق، الطبعة: الأولى، 1404 هـ – 1984م.

الباني اين روايت را «روايت: 2733 - (الصحيحة)» آورده است :

السلسلة الصحيحة - (ج 6 / ص 236)

 السلسلة الصحيحة المجلدات الكاملة  طبق نرم افزار مکتبه شامله نيز اين روايت را آورده و کلام الباني را درمورد روايت نقل مي‌کند:

2733 - " والذي نفس أبي القاسم بيده لينزلن عيسى ابن مريم إماما مقسطا و حكما عدلا ، فليكسرن الصليب و ليقتلن الخنزير و ليصلحن ذات البين و ليذهبن الشحناء و ليعرضن عليه المال فلا يقبله ، ثم لئن قام على قبري فقال : يا محمد لأجبته " .

قال الألباني في " السلسلة الصحيحة " 6 / 524 :

أخرجه أبو يعلى في " مسنده " ( 4 / 1552 ) : حدثنا أحمد بن عيسى أخبرنا ابن وهب عن أبي صخر أن سعيد المقبري أخبره أنه سمع أبا هريرة يقول : سمعت رسول الله

صلى الله عليه وسلم : فذكره . قلت : و هذا إسناد جيد رجاله كلهم ثقات رجال

الشيخين غير أبي صخر - و هو حميد ابن زياد الخراط - فمن رجال مسلم وحده ، و قد تكلم فيه بعضهم ، و صحح له ابن حبان و الحاكم و البوصيري ، و مشاه المنذري ،

بعد از نقل روايت گفته : و سند اين روايت خوب است و همه راويانش ثقه هستند و راويان صحيح بخاري و مسلم هستند غير از ابي صخر که از روات مسلم است و ابن حبان و بوصيري و مشاه المنذي او را توثيق کردند .

السلسلة الصحيحة المجلدات الكاملة 1-9 - (ج6 ،ص232)

هيثمي همين روايت را آورده و مي‌نويسد که راويان آن از راويان صحيح بخاري و مسلم هستند :

رواه أبو يعلى ورجاله رجال الصحيح.

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

پنج شنبه 30 آبان 1392  7:15 PM
تشکرات از این پست
kefa313
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:مرده ها مي‌شنوند و قادر به پاسخگوئي هستند

الهيثمي، ابوالحسن نور الدين علي بن أبي بكر (متوفاى 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج8، ص211، ناشر: دار الريان للتراث/‏ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت – 1407هـ.

ابن عساكر الدمشقي الشافعي، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله (متوفاى571هـ)، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، ج47، ص494، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر: دار الفكر - بيروت - 1995.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، المطالب العالية بزوائد المسانيد الثمانية، ج15، ص211و ج 18، ص 401، تحقيق: د. سعد بن ناصر بن عبد العزيز الشتري، ناشر: دار العاصمة/ دار الغيث، الطبعة: الأولى، السعودية - 1419هـ .

الآلوسي البغدادي الحنفي، أبو الفضل شهاب الدين السيد محمود بن عبد الله (متوفاى1270هـ)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج22، ص35، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.

السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)، الحاوي للفتاوي في الفقه وعلوم التفسير والحديث والاصول والنحو والاعراب وسائر الفنون، ج2، ص154، تحقيق: عبد اللطيف حسن عبد الرحمن، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.

صالحي شامي روايتي آورده که پيامبر جواب سلام حضرت عيسي را مي‌دهد و مي‌گويد سند روايت صحيح است.

وروى محمد بن يحيى بن أبي عمر - برجال ثقات - عن أبي هريرة - رضي الله تعالى عنه - أن رسول الله - صلى الله عليه وسلم - قال : ( إن عيسى ابن مريم يكون مارا بالمدينة حاجا أو معتمرا ولئن سلم علي لأردن عليه ) .

الصالحي الشامي، محمد بن يوسف (متوفاى942هـ)، سبل الهدي والرشاد في سيرة خير العباد، ج12، ص357، تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود وعلي محمد معوض، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1414هـ.

پس اين روايت دلالت مي‌کند بر اينکه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بعد از جان دادن هم صداي ديگران را مي‌شنوند و هم مي‌تواند جواب دهد و اختصاصي به حضرت عيسي ندارد همانطور که سيره صحابه و تابعين اين بود که مي‌آمدند و به حضرت سلام مي‌دادند همانند روايت ابو ايوب انصاري که در اول بحث آورديم و روايات فراواني که اين مطلب را تأييد مي‌کند .

7. دستور رسول خدا (ص) به زيارت شهداي احد ، و كلام حضرت در مورد جواب سلام آنها 

واقدي از علماي بزرگ اهل سنت اين روايت را در کتاب مغازي آورده است :

ومر رسول الله صلى الله عليه وسلّم على مصعب بن عمير فوقف عليه ، ودعا ، وقرأ : ' رجالٌ صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضى نحبه ومنهم من ينتظر وما بدلوا تبديلاً ' ، أشهد أن هؤلاء شهداء عند الله يوم القيامة ، فأتوهم وزوروهم وسلموا عليهم والذي نفسي بيده ، لا يسلم عليهم أحدٌ إلى يوم القيامة إلا ردوا عليه .

 وكان أبو سعيد الخدري يقف على قبر حمزة فيدعو ويقول لمن معه : لا يسلم عليهم أحدٌ إلا ردوا عليه السلام ، فلا تدعوا السلام عليهم وزيارتهم .

 وكان أبو سفيان مولى ابن أبي أحمد يحدث أنه كان يذهب مع محمد بن مسلمة وسلمة بن سلامة بن وقش في الأشهر إلى أحد ، فيسلمان على قبر

وكانت أم سلمة زوج النبي صلى الله عليه وسلّم تذهب فتسلم عليهم في كل شهرٍ فتظل يومها ، فجاءت يوماً ومعها غلامها نبهان ، فلم يسلم فقالت : أي لكع ، ألا تسلم عليهم ؟ والله لا يسلم عليهم أحدٌ إلا ردوا إلى يوم القيامة .

 وكان أبو هريرة يكثر الاختلاف إليهم . وكان عبد الله بن عمر إذا ركب إلى الغابة فبلغ ذباب ، عدل إلى قبور الشهداء فسلم عليهم ، ثم رجع إلى ذباب حتى استقبل الطريق طريق الغابة ويكره أن يتخذهم طريقاً ، ثم يعارض الطريق حتى يرجع إلى طريقه الأولى .

 وكانت فاطمة الخزاعية قد أدركت تقول : رأيتني وغابت الشمس بقبور الشهداء ومعي أختٌ لي ، فقلت لها : تعالى ، نسلم على قبر حمزة وننصرف . قالت : نعم . فوقفنا على قبره فقلنا : السلام عليك يا عم رسول الله . فسمعنا كلاماً رد علينا : وعليكما السلام ورحمة الله .

رسول الله صلى الله عليه وسلّم بر مصعب بن عمير پس ايستاد و دعا کرد و اين آيه را خواند : از مؤمنان مردانى هستند كه به پيمانى كه با خدا بسته بودند وفا كردند. بعضى بر سر پيمان خويش جان باختند و بعضى چشم به راهند و هيچ پيمان خود دگرگون نكرده‏اند. (احزاب/23) ، سپس فرمودند : نزد قبورشان بياييد و آنها را زيارت کنيد و بر آنها سلام کنيد ، قسم به خدائي که جان من در دست قدرت اوست ، کسي بر آنها سلام نمي‌کند تا روز قيامت مگر اينکه جواب سلام او را مي‌دهند ،....

الواقدي، ابوعبد الله محمد بن عمر بن واقد (متوفاى207 هـ)، كتاب المغازي، ج1، ص267، ص268، تحقيق: محمد عبد القادر أحمد عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1424 هـ - 2004 م.

الأصبهاني، ابو نعيم أحمد بن عبد الله (متوفاى430هـ)، حلية الأولياء وطبقات الأصفياء، ج1، ص108، ناشر: دار الكتاب العربي - بيروت، الطبعة: الرابعة، 1405هـ.

إبن أبي‌الحديد المدائني المعتزلي، ابوحامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاى655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج15، ص25، تحقيق محمد عبد الكريم النمري، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.

السيواسي الحنفي، كمال الدين محمد بن عبد الواحد (متوفاى 681هـ)، شرح فتح القدير، ج3، ص183،  ناشر:دار الفكر - بيروت، الطبعة: الثانية.

السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)، جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير)، ج1، ص453،  طبق برنامه الجامع الكبير.

الهندي، علاء الدين علي المتقي بن حسام الدين (متوفاى975هـ)، كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال، ج10، ص173، تحقيق: محمود عمر الدمياطي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1419هـ - 1998م.

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

پنج شنبه 30 آبان 1392  7:15 PM
تشکرات از این پست
kefa313
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:مرده ها مي‌شنوند و قادر به پاسخگوئي هستند

اين روايت ، ثابت مي‌كند كه تعداد زيادي از صحابه و بزرگان اهل سنت به زيارت قبر شهداي احد رفته ، و سلام كرده و جواب سلام نيز گرفته‌اند كه به برخي از آنها اشاره مي‌كنيم :

ابوسعيد خدري ؛ أبو سفيان مولى ابن أبي أحمد ؛ محمد بن مسلمة ؛ سلمة بن سلامة بن وقش ؛ ام المؤمنين أم سلمة زوج النبي صلى الله عليه وسلّم ؛ أبو هريرة ؛ عبد الله بن عمرو؛ فاطمة الخزاعية

محمد بن عبد الوهاب و نقل تصحيح اين روايت:

محمد بن عبد الوهاب امام وهابيت مي‌گويد حاکم نيشابوري روايت را صحيح مي‌داند :

وللحاكم وصححه عن عبد الله بن أبي فروة أن النبي صلى الله عليه وسلم زار قبور الشهداء بأحد ، فقال : ' اللهم إن عبدك ونبيك يشهد أن هؤلاء شهداء ، وأن من زارهم أو سلم عليهم إلى يوم القيامة ردوا عليه.

وحاکم تصحيح کرده از عبد الله بن ابي فروه اينکه پيامبر صلى الله عليه وسلم قبرهاي شهداي احد را زيارت کرده و فرموده : خدايا شاهد باش که بنده تو و پيامبر تو شهادت مي‌دهد که اينها شهيد هستند و هرکس که به زيارت آنان بيايد و به آنان سلام کند جواب او را مي‌دهند تا روز قيامت .

محمد بن عبد الوهاب (متوفاي 1206 هـ )، أحكام تمني الموت ، ج1، ص47، تحقيق : الشيخ عبد الرحمن بن محمد السّدحان ، والشيخ عبد الله بن عبد الرحمن الجبرين ، ناشر : مطابع الرياض - الرياض ، الطبعة : الأولى

آلوسي و تصحيح روايت:

علامه اهل سنت آلوسي مي‌گويد روايت صحيح است :

وبما رواه البيهقي والحاكم وصححه وغيرهما عن أبي هريرة أن النبي صلى الله عليه وسلم وقف على مصعب بن عمير وعلى أصحابه حين رجع من أحد فقال : أشهد أنكم أحياء عند الله تعالى فزوروهم وسلموا عليهم فوالذي نفسي بيده لا يسلم عليهم أحد إلا ردوا عليه إلى يوم القيامة وبما أخرج إبن عبدالبر وقال عبدالحق الأشبيلي إسناده صحيح.

الآلوسي البغدادي الحنفي، أبو الفضل شهاب الدين السيد محمود بن عبد الله (متوفاى1270هـ)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج21، ص55، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.

8. استحباب تلقين ميت در قبر و ميت تلقين را مي‌شنود:

ابن حجر عسقلاني در کتاب تخليص الحبير در اين باره مي‌نويسد:

الطَّبَرَانِيُّ عن أبي أُمَامَةَ إذَا أنا مِتُّ فَاصْنَعُوا بِي كما أَمَرَنَا رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم أَنْ نَصْنَعَ بِمَوْتَانَا أَمَرَنَا رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم فقال إذَا مَاتَ أَحَدٌ من إخْوَانِكُمْ فَسَوَّيْتُمْ التُّرَابَ على قَبْرِهِ فَلْيَقُمْ أحدكم على رَأْسِ قَبْرِهِ ثُمَّ لْيَقُلْ يا فُلَانُ بن فُلَانَةَ فإنه يَسْمَعُهُ وَلَا يُجِيبُ ثُمَّ يقول يا فُلَانُ بن فُلَانَةَ فإنه يَسْتَوِي قَاعِدًا ثُمَّ يقول يا فُلَانُ بن فُلَانَةَ فإنه يقول أَرْشِدْنَا يَرْحَمْكَ اللَّهُ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ فَلْيَقُلْ اُذْكُرْ ما خَرَجْت عليه من الدُّنْيَا شَهَادَةَ أَنْ لَا إلَهَ إلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَأَنَّك رَضِيت بِاَللَّهِ رَبًّا وَبِالْإِسْلَامِ دِينًا وَبِمُحَمَّدٍ نَبِيًّا وَبِالْقُرْآنِ إمَامًا فإن مُنْكَرًا وَنَكِيرًا يَأْخُذُ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا بِيَدِ صَاحِبِهِ وَيَقُولُ انْطَلِقْ بِنَا ما يُقْعِدُنَا عِنْدَ من لُقِّنَ حُجَّتُهُ قال فقال رَجُلٌ يا رَسُولَ اللَّهِ فَإِنْ لم يَعْرِفْ أُمَّهُ قال يَنْسُبُهُ إلَى أُمِّهِ حَوَّاءَ يا فُلَانُ بن حَوَّاءَ.

وَإِسْنَادُهُ صَالِحٌ وقد قَوَّاهُ الضِّيَاءُ في أَحْكَامِهِ وَأَخْرَجَهُ عبد الْعَزِيزِ في الشَّافِي.

سعيد بن عبد الله اودي ابا امامه را در هنگام جان دادن ديدم که مي‌گفت اگر جان دادم همان کاري را انجام دهيد که رسول الله صلي الله عليه و آله وسلم فرموده است براي مردگانتان انجام دهيد ، پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم دستور داد که اگر کسي از شما از دنيا رفت و او را دفن کرديد و خاک روي او ريختيد يکي بر سر قبرش بايستد و بگويد اي فلاني فرزند فلان زن پس آن مرده مي‌شنود ولي جواب نمي‌دهد سپس مي‌گويد اي فلاني فرزند فلان زن پس آن مرده مي‌نشيند و مي‌گويد من را ارشاد کن خدا رحمتت کند ولي شما نمي‌شنويد پس ذکر کنيد عقيده‌اي که در دنيا داشتي از شهادت لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ والله را به عنوان رب قبول داري و اسلام را به عنوان دين و محمد را به عنوان پيامبر و قرآن را به عنوان امام قبول دارم و پس نکير و منکر دست همديگر را مي‌گيرند و مي‌گويند برويم و نمي‌نشينيم نزد کسي که حجتش را تلقين شده است و خدا حجت او مي‌شود ، شخصي سؤال کرد اي رسول خدا اگر مادر ميت را ندانيم کيست چه بگوييم فرمود: نسبتش دهيد به حوا و گفته شود اي فلاني فرزند حوا .

سند اين روايت صالح است و ضياء المقدصي اين روايت را در کتاب احکامش تقويت کرده و عبد العزيز آن را در شافي آورده است.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، تلخيص الحبير في أحاديث الرافعي الكبير، ج2، ص136،  تحقيق السيد عبدالله هاشم اليماني المدني، ناشر: - المدينة المنورة – 1384هـ – 1964م.

شوکاني نيز همين روايت و کلام ابن حجر را نقل کرده است:

قال الْحَافِظُ في التَّلْخِيصِ وَإِسْنَادُهُ صَالِحٌ.

الشوكاني، محمد بن علي بن محمد (متوفاى 1255هـ)، نيل الأوطار من أحاديث سيد الأخيار شرح منتقي الأخبار، ج4، ص139،  ناشر: دار الجيل، بيروت – 1973.

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

پنج شنبه 30 آبان 1392  7:16 PM
تشکرات از این پست
kefa313
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:مرده ها مي‌شنوند و قادر به پاسخگوئي هستند

ابن جوزي مي‌نويسد که ابن حجر گفته است: سند روايت صالح است و ضياء اين روايت را تقويت کرده است:

الأول الحافظ ابن حجر رحمه الله تعالى ذكر في التخليص ( 1 \ 135 - 136 ) حديث أبي أمامة المرفوع في تلقين الميت على القبر بعد دفنه فقال إسناده صالح وقد قواه الضياء في أحكام.

اول حافظ ابن حجر ره در کتاب تلخيص ذکر کرده است که حديث ابا امامه که مرفوع است در تلقين ميت بعد از دفن پس ابن حجر گفت سند روايت صالح و درست است و ضياء در کتاب احکام اين اروايت را تقويت کرده است .

ابن الجوزي الحنبلي، جمال الدين ابوالفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد (متوفاى 597 هـ)، دفع شبه التشبيه بأكف التنزيه ، ج1، ص298،  تحقيق : حسن السقاف ، ناشر : دار الإمام النووي - الأردن ، الطبعة : الثالثة ، 1413هـ - 1992م.

صنعاني مي‌نويسد:

قال المصنف إسناده صالح.

الأمير الصنعاني ، محمد بن إسماعيل (متوفاى1182هـ) ، سبل السلام شرح بلوغ المرام من أدلة الأحكام ، ج2، ص113، تحقيق : محمد عبد العزيز الخولي ، ناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، الطبعة : الرابعة ، 1379 هـ .

انصاري شافعي بعد از ذکر روايت مي‌نويسد که سند آن هيچ مشکلي ندارد و حافظ ابو منصور آن را در  جامع الدعاء الصحيح آورده است و امام احمد تلقين ميت را جايز مي‌داند :

إسناده لا أعلم به بأسًا ( 1720 ) ، وذكره الحافظ أبو منصور في ( جامع الدعاء الصحيح ) ، وزاد بعد قوله :( قد لقن حجته ): ( ويكون الله  حجته ) ( 1721 ) دونهما ). قال : وقد أرخص الإمام أحمد بن حنبل في تلقين الميت ، وأعجبه ذلك ( 1722 ) ،

الأنصاري الشافعي، سراج الدين أبي حفص عمر بن علي بن أحمد المعروف بابن الملقن(متوفاى804هـ)، البدر المنير في تخريج الأحاديث والأثار الواقعة في الشرح الكبير، ج5، ص334، تحقيق: مصطفي ابوالغيط و عبدالله بن سليمان وياسر بن كمال، ناشر: دار الهجرة للنشر والتوزيع - الرياض-السعودية، الطبعة: الاولى، 1425هـ-2004م.

ملا علي قاري مي‌نويسد که ابن حجر مي‌گويد : در اين روايت اشاره‌اي به تلقين ميت بعد از تمام شدن دفن و کيفيت آن مشهور است و تلقين ميت سنت است بر آنچه مورد اعتماد است نزد اهل سنت خلاف کساني که آن را بدعت دانسته‌اند و حديث صريحي در جواز تلقين ميت هست که به آن عمل مي‌شود در مستحبات اتفاق دارند، بلکه اين حديث تقويت مي‌شود بوسيله شواهدي وتا حد درجه حسن مي‌رسد:

وقال ابن حجر : وفيه إيماء إلى تلقين الميت بعد تمام دفنه وكيفيته مشهورة وهو سنة على المعتمد من مذهبنا خلافاً لمن زعم أنه بدعة كيف وفيه حديث صريح يعمل به في الفضائل اتفاقاً ، بل اعتضد بشواهد يرتقي بها إلى درجة الحسن.

ملا علي القاري، نور الدين أبو الحسن علي بن سلطان محمد الهروي (متوفاى1014هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج1، ص327، تحقيق: جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ - 2001م .

عمل علماي اهل سنت به اين روايت:

امام اهل سنت نووي مي‌نويسد که جماعت زيادي از علماء قائل به استحباب تلقين ميت بعد از دفن هستند:

470 وروينا في سنن البيهقي بإسناد حسن أن ابن عمر استحب أن يقرأ على القبر بعد الدفن أول سورة البقرة وخاتمتها

فصل وأما تلقين الميت بعد الدفن فقد قال جماعة كثيرون من أصحابنا باستحبابه وممن نص على استحبابه القاضي حسين في تعليقه وصاحبه أبو سعد المتولي في كتابه التتمة والشيخ الإمام الزاهد أبو الفتح نصر بن إبراهيم بن نصر المقدسي والإمام أبو القاسم الرافعي وغيرهم ونقله القاضي حسين عن الأصحاب وأما لفظه فقال الشيخ نصر إذا فرغ من دفنه يقف عند رأسه ويقول يا فلان بن فلان اذكر العهد الذي خرجت عليه من الدنيا شهادة أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له وأن محمد عبده ورسوله وأن الساعة آتية لا ريب فيها وأن الله ببعث من في القبور قل رضيت بالله ربا وبالإسلام دينا وبمحمد صلى الله عليه وسلم نبيا وبالكعبة قبلة وبالقرآن إماما وبالمسلمين إخوانا ربي الله لا إله إلا هو وهو رب العرش العظيم هذا لفظ الشيخ نصر المقدسي في كتابه التهذيب ولفظ الباقين بنحوه وفي لفظ بعضهم نقص عنه ثم منهم من يقول يا عبد الله بن أمة الله ومنهم من يقول يا عبد الله بن حواء ومنهم من يقول يا فلان باسمه ابن أمة الله أو يا فلان بن حواء....

و در سنن بيهقي با سند حسن از ابن عمر روايت شده است که خواندن اول و آخر سوره بقره بر قبر مستحب است ، فصل : جماعت زيادي از علماء قائل به استحباب تلقين ميت بعد از دفن هستند ، از کساني که قائل به استحباب شدند : قاضي حسين در تعليقش و ابوسعيد متولي در کتاب تتمه و شيخ و امام زاهد ابوالفتح نصر بن ابراهيم بن نصر مقدسي و امام ابو القاسم رافعي و ديگر علما...

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

پنج شنبه 30 آبان 1392  7:16 PM
تشکرات از این پست
kefa313
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:مرده ها مي‌شنوند و قادر به پاسخگوئي هستند

النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، الأذكار المنتخبة من كلام سيد الأبرار، ج1، ص129، دار النشر: دار الكتب العربي - بيروت - 1404هـ - 1984م.

اشبيلي همين روايت را آورده و باب خاصي براي تلقين ميت بعد از دفن دارد :

الباب السابع تلقين الميت بعد الدفن والدعاء له وقراءة القرآن عنده وذكر محاسنه والسكوت عن مساوئه.

الإشبيلي أبو محمد عبد الحق بن عبد الرحمن بن عبد الله الوفاة: 581 ،  العاقبة في ذكر الموت ، ج1، ص182،دار النشر : مكتبة دار الأقصى - الكويت - 1406 - 1986 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : خضر محمد خضر

بهاء‌ الدين جندي بعد از ذکر روايتي از پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم مي‌نويسد به حکم اين روايت تلقين ميت در قبر واجب است:

ومن غريب ما أورده عن هاني مولى عثمان بن عفان بسند متصل أنه قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم إن القبر أول منزل من منازل الآخرة فمن نجا منه فما بعده أيسر منه ومن لم ينج فما بعده أشر قال وكان صلى الله عليه وسلم إذا فرغ من دفن الميت قال استغفروا لصاحبكم واسألوا الله تعالى له التثبيت فإنه الآن يسأل قال وفي هذا الحديث دليل على وجوب تلقين الميت إذا ألحد بالشهادتين.

الجندي الكندي بهاء الدين محمد بن يوسف بن يعقوب الوفاة: قبل سنة 732هـ ، السلوك في طبقات العلماء والملوك ، ج1، ص282، ص283، دار النشر : مكتبة الإرشاد  - صنعاء - 1995م ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : محمد بن علي بن الحسين الأكوع الحوالي

ابن تيميه رهبر فکري وهابيت مي‌گويد تلقين ميت جايز است :

وسئل «هل يشرع تلقين الميت الكبير والصغير أو لا»

فأجاب وأما تلقين الميت فقد ذكره طائفة من الخراسانيين من أصحاب الشافعى واستحسنوه أيضا ذكره المتولى والرافعى وغيرهما وأما الشافعى نفسه فلم ينقل عنه فيه شيء ومن الصحابة من كان يفعله كأبى أمامة الباهلى وواثلة بن الإسقع وغيرهما من الصحابة ومن أصحاب أحمد من استحبه والتحقيق أنه جائز وليس بسنة راتبة والله أعلم.

سؤال «آيا تلقين ميت بزرگ و کوچک جايز است يا نه ؟»

جواب:

تلقين  ميت را گروهي از خراسانيها و اصحاب شافي ذکر کردند و آن را حسن دانستند و همچنين متولي و رافعي و ديگران ذکر کردند ولي از شافعي چيزي در اين باره ذکر نشده است و بعضي از صحابه تلقين را انجام مي‌دادند مثل اباامامه و واثبه بن الاسقع و ديگر صحابه و اصحاب احمد بن حنبل تلقين را حسن دانسته‌اند و قول تحقيق شده اين است که تلقين ميت جايز است و سنت نيست و الله اعلم.

ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاى 728 هـ)، كتب ورسائل وفتاوي شيخ الإسلام ابن تيمية، ج24، ص299، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ناشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية.

ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاى 728 هـ)، الفتاوى الكبرى لشيخ الإسلام ابن تيمية ، ج1، ص289، تحقيق : قدم له حسنين محمد مخلوف ، ناشر : دار المعرفة - بيروت .

زرعي دمشقي مي‌نويسد:

 عمل مسلمانان از قديم تا الآن اين بوده که مرده را تلقين مي‌کردند و اگر مرده نمي‌شنيد اين کار عبث و بي فايده بود و از امام احمد درمورد تلقين ميت در قبر سؤال شد گفت حسن است و بر عمل مسلمانان بر آن استدلال کرد :

فصل ويدل على هذا أيضا ما جرى عليه عمل الناس قديما وإلى الآن من تلقين الميت في قبره ولولا أنه يسمع ذلك وينتفع به لم يكن فيه فائدة وكان عبثا وقد سئل عنه الإمام أحمد رحمه الله فاستحسنه واحتج عليه بالعمل.

الزرعي الدمشقي أبو عبد الله شمس الدين محمد بن أبي بكر بن أيوب بن سعد الوفاة: 751 هـ ،الروح في الكلام على أرواح الأموات والأحياء بالدلائل من الكتاب والسنة ، ج1، ص13 دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1395 - 1975

حدادي عبادي حنفي مي‌نويسد: تلقين ميت در قبر نزد اهل سنت جايز است:  

وَأَمَّا تَلْقِينُ الْمَيِّتِ فِي الْقَبْرِ فَمَشْرُوعٌ عِنْدَ أَهْلِ السُّنَّةِ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى يُحْيِيه فِي الْقَبْرِ وَصُورَتُهُ أَنْ يُقَالَ يَا فُلَانُ بْنَ فُلَانٍ أَوْ يَا عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ اُذْكُرْ دِينَك الَّذِي كُنْت عَلَيْهِ وَقَدْ رَضِيت بِاَللَّهِ رَبًّا وَبِالْإِسْلَامِ دِينًا وَبِمُحَمَّدٍ نَبِيًّا .

الحدادي العبادي الحنفي ، أبو بكر بن علي بن محمد (متوفاى800هـ)، الجوهرة النيرة شرح مختصر القدوري، ج1، ص398،  طبق برنامه الجامع الكبير.

شنقيطي مي‌نويسد:

  ابن قيم براي جواز تلقين ميت در قبر ادله‌اي آورده است ، که از آن ادله، حسن دانستن امام احمد و عمل مسلمانان که در همه زمانها بوده و متصل به زمان پيامبر است بدون انکار کسي از مسلمانان .

وقد رأيت ابن القيم استدلّ له بأدلّة ، منها : أن الإمام أحمد رحمه اللَّه سئل عنه فاستحسنه. واحتجّ عليه بالعمل . ومنها : أن عمل المسلمين اتّصل به في سائر الأمصار والأعصار من غير إنكار .

الجكني الشنقيطي، محمد الأمين بن محمد بن المختار (متوفاى 1393هـ.)، أضواء البيان في إيضاح القرآن بالقرآن، ج6، ص138، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر. - بيروت. - 1415هـ - 1995م.

التميمي الحنبلي، حمد بن ناصر بن عثمان آل معمر (متوفاى 1225هـ)، الفواكه العذاب في الرد علي من لم يحكم السنة والكتاب، ج6، ص203 طبق برنامه الجامع الكبير

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

پنج شنبه 30 آبان 1392  7:16 PM
تشکرات از این پست
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:مرده ها مي‌شنوند و قادر به پاسخگوئي هستند

4. ادله حيات پس از مرگ

قسمت چهارم اين نوشتار را به نقل ادله حيات پس از مرگ قرار مي‌دهيم.

بررسي اين ادله از آن جهت اهميت دارد كه وقتي حيات پس از مرگ ثابت شود ، ديگر لفظ «ميت» كه وهابيون روي آن تكيه فراوان داشتند از كار افتاده و شنيدن مردگان بعد از مرگ با همين استدلال ممكن مي‌شود.

ابن قتيبة مي‌گويد :

وهذه أشياء مشهورة كأنها عيان فإذا جاز أن يكون هؤلاء الشهداء أحياء عند ربهم يرزقون وجاز أن يكونوا فرحين ومستبشرين فلم لا يجوز أن يكون أعداؤهم الذين حاربوهم وقتلوهم أحياء في النار يعذبون وإذا جاز أن يكونوا أحياء فلم لا يجوز أن يكونوا يسمعون وقد أخبرنا رسول الله صلى الله عليه وسلم وقوله الحق.

سالم بودن اجساد شهدا و حياتشان اينقدر مشهور است که گويا آشکار و ثابت است ، پس اگر ثابت باشد که شهدا زنده هستند و نزد پروردگارشان روزي مي‌خورند و خوشحال و مستبشر هستند؛ پس چرا جايز نباشد که دشمنان آنها که با آنها جنگيدند و آنها را کشتند در آتش جهنم زنده باشند و عذاب شوند و اگر جايز باشد که زنده باشد چرا جايز نباشد که بشنوند و حال اين است که رسول الله صلي الله عليه وسلم شنيدن آنها را به ما خبر داده است و حق فرمايش حضرت است .

الدينوري، ابومحمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة (متوفاى276هـ)، تأويل مختلف الحديث، ج1، ص151- 152، تحقيق: محمد زهري النجار ، ناشر : دار الجيل - بيروت – 1393هـ – 1972م

بنا براين ، اگر ثابت شود كسي بعد از مرگ زنده شده است ، ديگر نمي‌توان به صورت مطلق حكم به عدم سماع وي كرد.

ادله حيات پس از مرگ را از نظر قرآن و روايات بررسي مي‌كنيم:

أ. آياتي که دلالت بر حيات بعد از مرگ مي‌کنند

آيات متعددي از قرآن كريم، بر حيات پس از مرگ دلالت دارند:

آيه اول؛ زنده بودن شهداء

خداوند متعال در قرآن کريم تصريح مي‌کند که شهداء زنده و در نزد او متنعم هستند .

وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون * فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُون * يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَة مِّنَ اللَّهِ وَفَضْل وَأَنَّ اللَّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ . (آل عمران/ 169-171)

هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده اند، مرده مپندار، بلكه زنده اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند. به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند، و براى كسانى كه از پى ايشانند و هنوز به آنان نپيوسته‌اند شادى مى‌كنند كه نه بيمى بر ايشان است و نه اندوهگين مى‌شوند. بر نعمت و فضل خدا و اينكه خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمى‌گرداند، شادى مى‌كنند.

در اين آيات، بهره مندى شهيدان از نعمتهاى الهى و خوشنودى از آنچه به دست آورده‌اند دليل بر حيات و زندگى مجدّد آنان است .

سخنان علماي اهل سنت درباره اين آيه

1. احمد بن حنبل (متوفاي241هـ):

احمد بن حنبل امام اهل سنت مي‌گويد که شهداء زنده هستند:

الشهداء أحياء يرزقون ويقول إن الشهداء بعد القتل باقون يأكلون أرزاقهم.

شهداء زنده‌اند و روزي داده مي‌شوند. شهداء بعد از کشته شدن باقي هستند روزي خود را مي‌خورند .

الشيباني، أحمد بن محمد بن حنبل أبو عبد الله (متوفاي241هـ)، العقيدة رواية أبي بكر الخلال، ج1،ص121، تحقيق: عبد العزيز عز الدين السيروان، دار النشر: دار قتيبة – دمشق، الطبعة: الأولى 1408

ابو يعلي حنبلي در كتاب «طبقات الحنابلة»، نيز عقيده احمد بن حنبل را بازگو مي‌كند:

ويقول إن الشهداء بعد القتل باقون يأكلون أرزاقهم

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

پنج شنبه 30 آبان 1392  7:16 PM
تشکرات از این پست
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:مرده ها مي‌شنوند و قادر به پاسخگوئي هستند

سخنان علماي اهل سنت درباره اين آيه

1. احمد بن حنبل (متوفاي241هـ):

احمد بن حنبل امام اهل سنت مي‌گويد که شهداء زنده هستند:

الشهداء أحياء يرزقون ويقول إن الشهداء بعد القتل باقون يأكلون أرزاقهم.

شهداء زنده‌اند و روزي داده مي‌شوند. شهداء بعد از کشته شدن باقي هستند روزي خود را مي‌خورند .

الشيباني، أحمد بن محمد بن حنبل أبو عبد الله (متوفاي241هـ)، العقيدة رواية أبي بكر الخلال، ج1،ص121، تحقيق: عبد العزيز عز الدين السيروان، دار النشر: دار قتيبة – دمشق، الطبعة: الأولى 1408

ابو يعلي حنبلي در كتاب «طبقات الحنابلة»، نيز عقيده احمد بن حنبل را بازگو مي‌كند:

ويقول إن الشهداء بعد القتل باقون يأكلون أرزاقهم

وكان يقول إن الأنبياء أحياء في قبورهم يصلون وأن الميت يعلم بزائره يوم الجمعة بعد طلوع الفجر وقبل طلوع الشمس.

احمد بن حنبل مي‌گويد : شهيدان بعد شهادت حيات دارند و روزي مي‌خورند و نيز مي‌گفت که انبياء در قبرهايشان زنده هستند و نماز مي‌خوانند و مرده از زائر قبرش در وقت طلوع فجر روز جمعه قبل از طلوع خورشيد آگاهي دارد . 

البغدادي الحنبلي، أبو الحسين محمد بن أبي يعلى بن الفراء (متوفاى521هـ) ، ذيل طبقات الحنابلة ،ج1،ص303،تحقيق : محمد حامد الفقي ، ناشر : دار المعرفة - بيروت .

2. قرطبي (متوفاى671هـ):

قرطبي امام اهل سنت بعد از نقل شأن نزول آيه مي‌نويسد: بيشتر علماء بر اين عقيده هستند که شهداء زنده هستند :

فالذي عليه المعظم هو ما ذكرناه وأن حياة الشهداء محققة.

آن مطلبي که معظم علماء به آن معتقد هستند اين است که ما ذکر کرديم به اين که زنده بودن شهدا ثابت شده است .

الأنصاري القرطبي، ابوعبد الله محمد بن أحمد بن أبي بكر بن فرح (متوفاى671هـ)، الجامع لأحكام القرآن ، ج4، ص269، ناشر: دار الشعب – القاهرة.

3. نووي شافعي:

نووي از بزرگان اهل سنت و شارح صحيح مسلم اين آيه را دليل بر حيات مردگان مي‌آورد:

لقول الله تعالى فى الشهداء أحياء عند ربهم يرزقون والأحاديث السابقة أن أرواح الشهداء تأكل من ثمار الجنة.

قول خداوند متعال درمورد شهدا که زنده هستند و نزد پروردگارشان روزي مي‌خورند و روايات گذشته که ثابت مي‌کند ارواح شهدا از ميوه‌هاي بهشتي مي‌خورند .

النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، شرح النووي علي صحيح مسلم، ج13، ص61، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة الثانية، 1392 هـ.

4.  ادعاي تواتر روايات اين باب از فخر رازي:

فخر رازي از بزرگان اهل سنت در ذيل اين آيه روايات مختلفي را مطرح مي‌كند كه دلالت بر زنده شدن دوباره شهدا بعد از مردن دارد و سپس اين روايات را متواتر مي‌داند :

وسئل ابن مسعود رضي الله عنه عن هذه الآية ، فقال : سألنا عنها فقيل لنا ان الشهداء على نهر بباب الجنة في قبة خضراء ، وفي رواية في روضة خضراء ، وعن جابر بن عبدالله قال : قال رسول الله صلى الله عليه وسلم : « ألا أبشرك أن أباك حيث أصيب باحد أحياه الله ثم قال : ما تريد يا عبدالله بن عمرو أن فعل بك فقال يا رب أحب أن تردني إلى الدنيا فأقتل فيها مرة أخرى»  والروايات في هذا الباب كأنها بلغت حد التواتر ، فكيف يمكن انكارها.

و از ابن مسعود در مورد اي آيه سؤال شد ، جواب داد: ما در مورد اين آيه سؤال کرديم گفتند شهيدان بر رودي کنار در بهشت در گنبد سبزي هستند ، و در روايتي ديگر گفته در باغي سرسبز هستند ، و به نقل از جابر بن عبد الله که پيامبر (ص) به پسر عبد الله بن عمرو فرمودند: بشارت بدهم به تو که پدرت وقتي در احد شهيد شد خدا او را زنده کرد سپس فرمود: خدا به عبد الله بن عمرو فرمود که چه مي‌خواهي؟ گفت خدايا دست دارم که مرا به دنيا برگرداني تا بار ديگر کشته شوم ، و روايات اين باب که شهدا حيات دارند به حد تواتر رسيده است پس چگونه مي‌شود آن را منکر شد ؟

الرازي الشافعي، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (متوفاى604هـ)، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب، ج9، ص74، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.

5.آلوسي

علامه اهل سنت آلوسي مي‌نويسد: حيات برزخي انبياء برتر از حيات شهداء است که خداوند درمورد آنها فرموده: بلكه زنده اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند، و اين مطلب با احاديث صحيح ثابت است.

أما حياة الأنبياء عليهم الصلاة والسلام الحياة البرزخية التي هي فوق حياة الشهداء الذين قال الله تعالى فيهم بَل أحيَاءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقُونَ فأمر ثابت بالأحاديث الصحيحة.

الآيات البينات في عدم سماع الأموات ج1 ص39 للآلوسي النعمان بن محمود

6. السبكي

سبکي مي‌گويد: حيات انبياء و شهدا مثل حياتشان در دنيا است:

قال الحلبي المتوفى 1044:  وروى أبو يعلى عن أبي هريرة رضي الله تعالى عنه لَيَنْزِلَنَّ عيسى بن مريم عليه السلام ثم إن قام على قبري وقال يا محمد لأجبته ومن ثم قال الإمام السبكي حياة الأنبياء والشهداء كحياتهم في الدنيا ويشهد له صلاة موسى عليه السلام في قبره فإن الصلاة تستدعي جسدا حيا وكذا الصفات المذكورة في الأنبياء ليلة الإسراء كلها صفات الأجسام

السيرة الحلبية  ج2، ص432 ، دار النشر : دار المعرفة - بيروت – 1400.

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

پنج شنبه 30 آبان 1392  7:18 PM
تشکرات از این پست
kefa313
دسترسی سریع به انجمن ها