0

چهل سؤال پيرامون امامت و خلافت از دکتر حسینی قزوینی

 
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

چهل سؤال پيرامون امامت و خلافت از دکتر حسینی قزوینی

سخن ناشر:

امام حسن مجتبى ( ع ) مى‏فرمايد : « فضل كافل يتيم آل محمد المنقطع عن مواليه الناشب في رتبة الجهل يخرجه من جهله ، ويوضح له ما اشتبه عليه على فضل كافل يتيم يطعمه ويسقيه ، كفضل الشمس على السهى » . بحار الانوار ج 2 ص 3 كسانى كه متكفّل نجات افرادى هستند كه دسترسى به امامان خود ندارند و گرفتار جهل و شبهات فكرى شده‏اند ، نسبت به كسانى كه كودكان يتيم را اطعام مى‏كنند برترى دارند ، همانند برترى خورشيد نسبت به ستارگان كم فروزان



مؤلّف محترم در اين مجموعه ، گوشه‏اى از تهمتها وافتراهاى مخالفان مكتب اهل‏بيت ( ع ) را نقل و به آنها پاسخ داده و سپس چهل پرسش پيرامون خلافت و امامت را مطرح و بخشى از واقعيّات را با استفاده از منابع اهل‏سنّت بيان نموده است . مطالعه اين جزوه را به عموم علاقه‏مندان و تشنگان معارف اسلامى بويژه برادران روشنفكر اهل سنت توصيه مى‏كنيم ، شايد كه نقطه آغازى شود براى جستجوى حقيقت.

 


ناشر

پنج شنبه 30 آبان 1392  6:51 PM
تشکرات از این پست
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:چهل سؤال پيرامون امامت و خلافت از دکتر حسینی قزوینی


 

بسم اللّه الرحمن الرحيم‏





الحمد للّه ربّ العالمين والصلوة والسلام على محمّد وآله الطيّبين الطاهرين .



تهاجم عليه شيعه ، چرا؟

در ميان مذاهب اسلامى تنها مذهب برخاسته از قرآن و سنّت راستين رسول اكرم ( ص ) مذهب شيعه است .

اين مذهب ، در مقايسه با ديگر مذاهب مورد تأييد حكومت‏ها ، بهترين و غنى‏ترين برنامه‏ها را در زمينه‏هاى فقهى ، فرهنگى ، سياسى و اقتصادى ارائه كرده است .



تشيّع ، در هيچ زمان و شرايطى ، با ظلم و استبداد ، سازش ننموده و تسليم حكومت‏ها و حاكمان جور نشده است ، و بدين جهت همواره مورد تهاجم دشمنان بوده وحكومت‏هاى استبدادى از هر گونه مبارزه و مخدوش كردن چهره نورانى‏اش دريغ نورزيده‏اند .

شيعه با الهام از رهبر و پيشواى به حقّ خود امير مؤمنان ( ع ) كه فرموده : « كونا للظالم خصماً وللمظلوم عوناً ، أوصيكما وجميع ولدي وأهلي ومن بلغه كتابي . . . » نهج البلاغه : نامه 47 . ، پيوسته با همه مظاهر استبداد در ستيز بوده و حمايت از مظلومان وستمديدگان را شعار خويش ساخته است .

ولى در مكتب خلفا ، نه تنها آثارى ازمبارزه با ظلم‏پيشگان و حكومت‏هاى مستبد به چشم نمى‏خورد ؛ بلكه تمام تلاش خود را در توجيه استبداد حكومت‏هاى جور به كار برده و با احاديثى كه به رسول اكرم ( ص ) نسبت داده‏اند به پيروان خود القا مى‏كنند كه وظيفه ملّت ، فرمانبردارى از حاكمان جامعه است ، اگر چه دامن آنان به ظلم و استبداد آلوده باشد ، زيرا آنها مسؤول كارهاى خويش و ملّت نيز مسؤول كارهاى خود است : « إسمعوا وأطيعوا فإنّما عليهم ما حمّلوا وعليكم ما حملّتم » صحيح مسلم ، ج 6 ، ص 19 ، كتاب الامارة ، باب الأمر بالصبر عند ظلم الولاة ، سنن البيهقي ، ج 8 ، ص 158 . .

آرى ! چقدر تفاوت است ميان سخنى كه به بالاترين مقام يك مذهب ( عمر بن خطّاب ) نسبت داده‏اند ، كه گفته : اگر حاكم اسلامى ظلم پيشه كرد و شما را مورد ضرب و شتم قرار داد ، و از حقوق مسلّم خود ، محروم ساخت و دستور خلاف دين و شريعت صادر كرد وظيفه شما فرمانبرى بى چون و چرا از اوست و همه اينها جزو دين است! « فأطع الإمام . . . إن ضربك فاصبر ، وإن أمرك بأمر فاصبر ، وإن حرَمَك فاصبر ، وإن ظلمك فاصبر ، وإن أمرك بأمر ينقص دينك فقل : سمع وطاعة ، دمي دون ديني » سنن البيهقي ج 8 ص 159 ؛ المصنَّف لابن أبي شيبة ، ج 7ص 737 ؛ الدرالمنثور ج 2 ص 177 و كنز العمال ، ج 5 ص 778 . .

وميان شعار سرور آزادگان حسين بن على ( ع ) در روز عاشورا : « فإنّي لا أرى الموت إلّا سعادة ولا الحياة مع الظالمين إلّا برماً » مناقب ابن شهر آشوب ، ج‏3 ، ص‏224 ؛ بحار الأنوار ، ج 44 ، ص 192 . شهادت در راه مبارزه با ظلم و استبداد را سعادت ، و زندگى در سايه حكومت ستم‏پيشگان و سازش با استبدادگران را مايه ننگ مى‏داند .

و چقدر فرق است بين فقهاى يك مذهب كه فتوا مى‏دهند : هر گونه قيام و مبارزه با حاكمان فاسق و ستم پيشه خلاف شرع است :

« وأمّا الخروج عليهم وقتالهم ، فحرام بإجماع المسلمين وإن كانوا فسقة ظالمين » شرح صحيح مسلم للنووي ، ج 12 ، ص 229 ؛ شرح المقاصد للتفتازاني ، ج 2 ، ص 71 ؛ المواقف للقاضي الإيجي ، ج 8 ، ص 349 . .

و ميان فقهاى مذهبى كه مى‏گويند : اگر سكوت دانشمندان دينى ، باعث شود كه حاكمان ستمگر بر ارتكاب گناه و ايجاد بدعت جرأت پيدا كنند ، بر آنان لازم و واجب هست كه سكوت خود را شكسته و در برابر ستمگران خروش بر آورند :

« لو كان سكوت علماء الدين ورؤساء المذهب - أعلى اللَّه كلمتهم - موجباً لجرأة الظلمة على ارتكاب سائر المحرّمات وإبداع البدع ، يحرم عليهم السكوت ويجب عليهم الانكار » تحرير الوسيله ، ج 1 ، ص 450 . .


 

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

پنج شنبه 30 آبان 1392  6:52 PM
تشکرات از این پست
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:چهل سؤال پيرامون امامت و خلافت از دکتر حسینی قزوینی



آمار تكان دهنده تهاجم بر ضدّ مكتب شيعه



با توجّه به نكات ياد شده ، همواره حكومت‏هاى جور ، با تمام توان و امكانات خود ، در حال مبارزه با مذهب شيعه بوده و از گسترش فرهنگ ظلم ستيز آن جلوگيرى كرده‏اند .

اين روش ، از آغاز افتراق امّت به دو فرقه شيعه وسنّى ، شروع گرديده و هرچه جلوتر رفته ، وسعت بيشترى به‏خود گرفته است .

در سالهاى اخير ، شاهد تهاجم شديدى از طرف وهّابيّت ، به فرهنگ نورانى شيعه بوده‏ايم و با توجّه به اعلام سفارت جمهورى اسلامى ايران در پاكستان ، فقط در ظرف يك سال ، 60 عنوان كتاب با شمارگان 30 ميليونى ، بر ضدّ شيعه ، چاپ و منتشر شده است‏ مجله تراثنا ، شماره 6 ، ص 32 ، مقاله موقف الشيعه من هجمات الخصوم . .

فقط در ايّام حجّ سال 1381 ، ده ميليون و 685 هزار جلد كتاب به 20 زبان زنده دنيا ، ( غالباً بر ضدّ شيعه ) توسّط دولت سعودى در ميان زائران خانه خدا ، توزيع شده است‏ مجلّه ميقات ، شماره 43 ، ص 198 ، به نقل از روزنامه عكاظ ، مورّخ 11 / 9 / 81 . .

يكى از روحانيون سرشناس شيعه در منطقه قطيف كشور سعودى ، در شب 12 رجب سال جارى ( 1382 ) در مكّه مكرّمه اظهار داشت : كتاب « للّه ثمّ للتاريخ » را با كاميون‏هاى بزرگ در منطقه قطيف و احساء در ميان شيعيان به رايگان توزيع كرده‏اند .

همين كتاب ، در كشور كويت سال 1380 هجرى شمسى در يكصد هزار تيراژ چاپ و منتشر گرديد كه توسّط دانشمند متعهّد جناب آقاى مهرى ( نماينده ولى فقيه ) به دولت كويت اعلام گرديد : اگر از نشر و توزيع اين كتاب موهن و ضدّ شيعه جلوگيرى نشود ، بيم آن مى‏رود كه كويت ، به لبنان ديگرى در منطقه تبديل شود جريده « الرأي العام الكويتيّة » به تاريخ 30 / 6 / 2001 . نامه مذكور در سايت‏هاى مختلف اينترنت قرار گرفته است . .

در برخى از مؤسّسات پژوهشى ، كتاب‏هايى كه در طول 14 قرن بر ضدّ شيعه چاپ و منتشر شده ، تهيّه و يا شناسايى شده ، و آمار آن‏ها از مرز 5000 عنوان تجاوز كرده است .

از اين مجموعه ، 3000 عنوان به زبان اردو ، 1500 عنوان به زبان عربى و 500 عنوان به زبان‏هاى مختلف ديگر است.





محتويات اين كتب مورد مطالعه قرار گرفته و تاكنون هزاران شبهه در صدها عنوان ، استخراج و گرد آورى شده است .

با اين‏كه اين شبهات ، غالباً از افترا و دروغ و يا جهل ونادانى سرچشمه گرفته است ، ولى از مسؤوليّت اساتيد ودانش‏پژوهان در پاسخ‏گويى به آن‏ها كاسته نمى‏شود .



 

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

پنج شنبه 30 آبان 1392  6:52 PM
تشکرات از این پست
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:چهل سؤال پيرامون امامت و خلافت از دکتر حسینی قزوینی




انگيزه گسترش تهاجم بعد از انقلاب اسلامى



جالب توجّه اين است كه 70 درصد كتاب‏هاى ياد شده بعد از پيروزى پرشكوه انقلاب اسلامى ايران نگاشته شده است ؛ يعنى در طول بيست و چهار سال نزديك به 5 / 2 برابرِ چهارده قرن ، بر ضدّ شيعه كتاب تأليف گرديده است .



و اين بدان جهت است كه مخالفان مكتب اهل‏بيت ، هرگز تصوّر نمى‏كردند كه فرهنگ غنى شيعه بتواند ملّت ايران را اين چنين به صحنه بياورد كه با دست خالى ، ولى با قلبى آكنده از ايمان و عشق به اسلام ، طومار حكومت تا به دندان مسلّح را -با آن همه حمايت‏هاى بى‏دريغ شرق و غرب- براى هميشه درهم بپيچد و به جاى آن ، حكومت اسلامى برپايه فقه شيعه تأسيس نمايد .

و به همين جهت ، مخالفان مكتب اهل‏بيت ، وقتى با گسترش فرهنگ تشيّع ، موقعيّت خود را در خطر مى‏بينند ، با تأليف كتاب‏هاى ضدّ شيعىِ مملوّ از تهمت و كذب ، سعى در مخدوش كردن چهره نورانى مذهب شيعه در سطح جهانى دارند .

اهميت اين قضيه ، با ذكر چند نمونه از اين تهمت‏هاى ناجوانمردانه كاملاً روشن خواهد شد .



تهمت‏هاى ناجوانمردانه بر ضد شيعه

1 - آقاى دكتر عبد اللَّه محمّد غريب از دانشمندان مصرى در كتاب مملوّ از دروغ و تهمت خود « وجاء دور المجوس » مى‏نويسد : « إنّ الثورة الخمينيّة مجوسيّة وليست إسلاميّة ، أعجميّة وليست عربيّة ، كسرويّة وليست محمّديّة » وجاء دور المجوس ، ص 357 . ؛ « نهضت [امام‏] خمينى ، يك نهضت مجوسى ، عجمى و كسروى است ، نه نهضت اسلامى ، عربى و محمّدى » .

كينه‏توزى و دشمنى را تا آن‏جا پيش برده كه مى‏نويسد : « نعلم أنّ حكّام طهران أشدّ خطراً على الإسلام من اليهود ، ولا ننتظر خيراً منهم ، وندرك جيّداً أنّهم سيتعاونون مع اليهود في حرب المسلمين » همان ، ص 374 . ؛ « مى‏دانيم كه خطر حاكمان تهران بر اسلام از خطر يهود بر اسلام ، سخت‏تر است و از آنان هيچ اميد خيرى انتظار نمى‏رود و نيك مى‏دانيم كه آنان به زودى با يهود ، همداستان شده و به جنگ مسلمانان خواهند آمد! » .

در حالى كه تمام دنيا مى‏دانند كه امروز براى حكومت غاصب صهيونيستى ، دشمنى ، سخت‏تر از نظام اسلامى نيست و افتخار اين نظام ، اين است كه به مجرّد پيروزى انقلاب اسلامى ، سفارت دولت غاصب اسرائيل را براى هميشه در ايران تعطيل و به جاى آن سفارت فلسطين را گشود .

2 - دكتر ناصرالدين قفارى از اساتيد دانشگاه‏هاى مدينه منوره ، در كتاب « اصول مذهب الشيعة الإماميّة » كه رساله دكتراى او بوده ، نوشته است : « أدخل الخمينى إسمه في أذان الصلوات ، وقدّم إسمه حتّى على إسم النبيّ الكريم ، فأذان الصلوات في ايران بعد استلام الخمينى للحكم وفى كلّ جوامعها كما يلي : " اللّه أكبر ، اللّه اكبر ، خمينى رهبر ، أى الخمينى هو القائد ، ثمّ أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه" » اصول مذهب الشيعة الإماميّة ، ج 3 ص 1392 . .

« [امام‏] خمينى ، نام خود را در اذان نمازها داخل كرده وحتّى نام خود را بر نام پيامبر نيز مقدّم نموده است . بعد از تشكيل حكومت بوسيله [امام‏] خمينى ، اذان در نمازها در تمام اجتماعات چنين است : اللَّه اكبر ، اللَّه اكبر ، خمينى رهبر يعنى خمينى پيشواى ماست ، سپس [مى‏گويند : ] اشهد أنّ محمّداً رسول‏اللَّه! » .

نگارنده : در بحث‏هايى كه در سال جارى ( رجب 1382 ) با تعدادى از دانشجويان دانشگاه « امّ القرى » در كنار بيت اللَّه الحرام داشتم ، اشاره كردم كه اگر كسى به اذانى كه همه روزه از صدا و سيماى جمهورى اسلامى ايران ، شبكه « جام جم » كه در تمام كشورهاى جهان ؛ به ويژه عربستان پخش مى‏شود ، توجّه كند ، دروغ‏گويى وتهمت نارواى اين نويسنده ، كاملاً روشن خواهد شد .

جاى بسى شگفتى است كه كتاب‏هايى كه بر ضدّ جنايات صهيونيسم در فلسطين اشغالى نوشته مى‏شود ، بسيار كمتر از كتاب‏هايى است كه بر ضدّ شيعه تأليف مى‏گردد .

 

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

پنج شنبه 30 آبان 1392  6:52 PM
تشکرات از این پست
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:چهل سؤال پيرامون امامت و خلافت از دکتر حسینی قزوینی


چشم‏انداز مذهب شيعه

يكى از انگيزه‏هاى تهاجم وسيع وهّابيّت بر ضدّ مذهب اهل بيت ( ع ) ، ترس و وحشت آنان از گسترش فرهنگ برخاسته از قرآن در ميان جوانان و دانشمندان تحصيل كرده و استقبال آنان از اين مكتب نورانى مطابق با سنّت راستين محمّدى ( ص ) است ، به چند نمونه توجّه كنيد :

َّ 1 - دكتر عصام العماد ، فارغ التحصيل دانشگاه « الإمام محمّد بن سعود » در رياض و شاگرد بن باز ( مفتى اعظم سعودى ) و امام جماعت يكى از مساجد بزرگ صنعاء و از مبلّغين وهّابيّت در يمن كه كتابى نيز در اثبات كفر و شرك شيعه تحت عنوان : « الصلة بين الإثني عشريّة وفرق الغلاة » نوشته است با آشنايى با يكى از جوان‏هاى شيعه ، با فرهنگ نورانى تشيّع آشنا شد و از فرقه وهّابيّت دست كشيد و به مذهب شيعه مشرّف گرديد .

دكتر عصام در كتابى كه به همين مناسبت تأليف نموده ، مى‏نويسد :

با مطالعه كتاب‏هايى كه وهّابيّت در سال‏هاى اخير نوشته‏اند ، به يقين در مى‏يابيم كه آنان احساس كرده‏اند كه تنها مذهب آينده ، همان مذهب شيعه اماميّه است : « وكلَّما نقرأ كتابات إخواننا الوهّابيّين نزداد يقيناً بأنّ المستقبل للمذهب الاثني عشري ؛ لأنّهم يتابعون حركة الانتشار السريعة لهذا المذهب في وسط الوهّابيّين وغيرهم من المسلمين » المنهج الجديد والصحيح في‏الحوار مع‏الوهابيّين ، ص 178 . .

و آن‏گاه از قول شيخ عبداللَّه الغُنيمان استاد « الجامعة الإسلاميّة » در مدينة منوّره نقل مى‏كند : « إنّ الوهّابيّين على يقين بأنّ المذهب ( الاثني عشر ) هو الذي سوف يجذبُ إليه كلّ أهل‏السنَّة وكلّ‏الوهّابيّين في المستقبل القريب ؛ وهّابيون به يقين دريافته‏اند ، تنها مذهبى كه در آينده ، اهل‏سنّت و وهّابيّت را به طرف خود جذب خواهد كرد ، همان مذهب شيعه امامى است » همان . .

2 - آقاى شيخ ربيع بن محمّد ، از نويسندگان بزرگ سعودى مى‏نويسد : آن‏چه كه باعث فزونى شگفتى من گرديده ، اين است كه برخى از برادران وهّابى و فرزندان شخصيّت‏هاى علمى و دانشجويان مصرى ، اخيراً به سراغ مكتب تشيّع رفته‏اند : « وممّا زاد عجبي من هذا الأمر أنّ إخواناً لنا ومنهم أبناء أحد العلماء الكبار المشهورين في مصر ، ومنهم طلّاب علم طالما جلسوا معنا في حلقات العلم ، ومنهم بعضُ الإخوان الذين كنّا نُحْسن الظنَّ بهم ؛ سلكوا هذا الدَرْب ، وهذا الاتّجاه الجديد هو ( التشيّع ) ، وبطبعة الحال أدركت منذ اللحظة الأولى أنّ هؤلاء الإخوة - كغيرهم في العالم الإسلامي - بهرتهم أضواء الثورة الإيرانيّة » مقدّمه كتاب « الشيعة الإماميّة في ميزان الإسلام » ، ص 5 . .

3 - شيخ‏محمّدمغراوى از ديگر نويسندگان مشهور وهّابى مى‏گويد : باگسترش مذهب تشيّع در ميان جوان‏هاى مشرق زمين ، بيم آن‏را داريم كه اين فرهنگ در ميان جوان‏هاى مغرب زمين نيزگسترده شود : « بعد . . . انتشارالمذهب الإثني‏عشري‏في‏مشرق العالم الإسلامي ، فخفت على الشباب في بلاد المغرب . . . » مقدّمه كتاب من سبَّ الصحابة ومعاوية فأُمّه هاوية ، ص 4 . .

4 - دكتر ناصر قفارى استاد دانشگاه‏هاى مدينه مى‏نويسد : اخيراً تعداد زيادى از اهل سنّت به طرف مذهب شيعه گرويده‏اند و اگر كسى كتاب « عنوان المجد في تاريخ البصرة ونجد » را مطالعه كند به وحشت مى‏افتد كه چگونه برخى از قبايل عربى به صورت كامل ، مذهب شيعه را پذيرفته‏اند : « وقد تشيّع بسبب‏الجهود التي يبذلها شيوخ الإثني عشريّة من شباب المسلمين ، ومن يطالع كتاب « عنوان المجد في تاريخ البصرة ونجد » يَهُولُه الأمر حيث يجدُ قبائل بأكملها قدتشيّعت » مقدمة أُصول مذهب الشيعة الإماميّة الاثني عشريّة ، ج 1 ، ص 9 . .

5 - جالب‏تر ازاين‏ها سخن شيخ مجدى محمّد على‏محمّد نويسنده بزرگ وهّابى است كه مى‏گويد : يكى از جوان‏هاى اهل سنّت با حالت حيرت ، نزد من آمد وانگيزه حيرت او را جويا شدم ، دريافتم كه دستهاى شيعيان به وى رسيده است و اين جوان سنّى تصوّر كرده كه شيعيان ملائكه رحمت و شير بيشه حق مى‏باشند : « جاءني شابّ من أهل السنّة حيران ، وسبب حيرته أنّه قد امتدت إليه أيدي الشيعة . . . حتّى ظنّ المسكين أنّهم ملائكة الرحمة وفرسان الحقّ » انتصار الحق ، ص 11 و 14 . .



سؤالاتى پيرامون خلافت و امامت

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

پنج شنبه 30 آبان 1392  6:52 PM
تشکرات از این پست
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:چهل سؤال پيرامون امامت و خلافت از دکتر حسینی قزوینی


چرا ابوبكر در تعيين خليفه ، از پيامبر تبعيت نكرد؟

َّ 1 - شما مى‏گوييد پيامبر اكرم ( ص ) خليفه معيّن نكرد و تعيين آن را به عهده مردم گذاشت .

اگر اين كار حضرت ، حقّ و به صلاح امّت و تضمين كننده هدايت مردم بود ، پس بر همه واجب است از او متابعت كنند ؛ چون كار او بايد براى تمام خداجويانى كه معتقد به قيامت هستند ، الگو باشد : ( لقد كان لكم في رسول اللّه أسوة حسنة لمن كان يرجوا اللّه واليوم الآخر ) الأحزاب : 21 . .

بنا بر اين ، كار ابوبكر كه خليفه معيّن كرد بر خلاف سنّت پيامبر ( ص ) و موجب ضلالت امّت بود .

و هم‏چنين كار عمر كه تعيين خلافت را به عهده شوراى شش‏نفره نهاد نيز برخلاف سنت پيامبر ( ص ) وسيره ابوبكربود .

و اگر چنانچه بگوييد كار ابوبكر و عمر به صلاح امّت بود ، پس بايد ملتزم باشيد كه كار رسول اكرم ( ص ) صحيح نبوده است ، نستجير باللَّه من ذلك‏ ر . ك : المناظرات في الإمامة ، ص 246 و 259 ؛ قصص العلماء : 391 ؛ مناظره شيخ صدوق با ملك ركن الدولة و مناظره مأمون با علماى اهل سنّت . .

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

پنج شنبه 30 آبان 1392  6:53 PM
تشکرات از این پست
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:چهل سؤال پيرامون امامت و خلافت از دکتر حسینی قزوینی


تعيين جانشين براى خروج يك روزه از مدينه

2 - پيامبر گرامى ( ص ) براى چند روز كه از مدينه بيرون مى‏رفت يكى از اصحاب خودرا به عنوان جانشين معيّن مى‏فرمود : « لأنّ النبيّ - صلّى اللَّه عليه وسلم - استخلف في كلّ غزاة غزاها رجلاً من أصحابه » تفسير القرطبي ، ج 1 ، ص 268 . .

ابن اُمّ‏مكتوم را در 13 مورد از غزوات ، مانند : بدر ، اُحد ، ابواء ، سويق ، ذات الرقاع و . . . به عنوان جانشين خود در مدينه انتخاب نمود عون المعبود لعظيم آبادي ، ج 8 ، ص 106 ؛ كنز العمال ، ج 8 ، ص 268 ؛ الطبقات الكبرى لابن سعد ، ج 4 ، ص 209 ؛ الإصابة ، ج 4 ، ص 495 ؛ المغني لإبن قدامه ، ج 2 ، ص 30 . . و همچنين « ابو رهم » را به هنگام عزيمت به مكه ، جنگ حنين و خيبر ، « محمد بن مسلمه » را در جنگ قرقره ، « نميلة بن عبد اللّه » را در بنى المصطلق ، « عويف » را در جنگ حديبيّة و . . . به عنوان خليفه خود قرار داد التنبيه والإشراف للمسعودي ، صص 211 ، 213 ، 214 ، 215 ، 216 ، 217 ، 218 ، 221 ، 225 ، 228 ، 231 و 235 ؛ تاريخ خليفة بن خيّاط ، ص 60 . .



بنابر اين ، آيا معقول است كه حضرت رسول اكرم ( ص ) كه براى خروج يك روز از مدينه ، مانند جنگ اُحد كه دريك مايلى مدينه بود ، براى خود جانشين معيّن كند ، ولى امّت اسلامى را بدون جانشين براى هميشه ترك نمايد؟



آيا صحيح است كه پيامبر گرامى ( ص ) در جنگ خندق ، كه در كنار مدينه بود ، براى خود جانشين تعيين كند اما براى زمان طولانى بعد از خود ، كسى را به عنوان جانشين معيّن نكرده باشد؟

آيا در موارد يادشده ، يك مورد سراغ داريد كه حضرت انتخاب جانشين را به عهده مردم واگذار نموده باشد؟ و يا در يك مورد با مسلمان ها در مورد جانشين خود مشورت كرده باشد؟


 

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

پنج شنبه 30 آبان 1392  6:53 PM
تشکرات از این پست
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:چهل سؤال پيرامون امامت و خلافت از دکتر حسینی قزوینی


تمام پيامبران جانشين داشتند ، ولى!!!

3 - شما از طرفى ، در كتب روايى خود ، از رسول اكرم ( ص ) نقل مى‏كنيد كه فرمود : تمام پيامبران داراى وصى و وارث بودند : « لكلّ نبيّ وصيّ ووارث » تاريخ مدينة دمشق ، ج 42 ص 392 ؛ والرياض النضرة ، ج 3 ص 138 ، ذخائر العقبي ، ص‏71 ؛ المناقب للخوارمى ص 42 و 85 . ، واز قول سلمان فارسى نقل مى‏كنيد كه از حضرت رسول اكرم ( ص ) پرسيد : هر پيامبرى براى خود وصى وجانشين داشت ، وصى شما كيست؟ « إنّ لكلّ نبيّ وصيّاً ، فمن وصيّك؟ » المعجم الكبير ، ج 6 ص 221 ؛ مجمع الزوائد ، ج 9 ص 113 ؛ فتح الباري ، ج 8 ص 114 . و از طرف ديگر مى‏گوييد پيامبر ( ص ) كسى را به عنوان جانشين معيّن ننمود!

آيا در ميان تمامى پيامبران الهى ، رسول اكرم ( ص ) استثنا شده بود و اين از خصوصيّات و ويژگى‏هاى حضرت بود؟ و يا بر خلاف سنّت تمام پيامبران عمل نمود؟

يا عبارت رسول اكرم ( ص ) عام است و خود حضرت را نيز شامل مى‏شود و سؤال سلمان نيز شاهد اين عموم است .

آيا تا كنون در آيه شريفه : ( أولئك الّذين هدى اللّه فبهداهم اقتده ) الأنعام : 90 . فكر كرديم كه خداوند پس از ذكر اسامى پيامبران بزرگ ، به رسول گرامى ( ص ) امر فرموده كه از هدايت آنان متابعت نمايد؟

 

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

پنج شنبه 30 آبان 1392  6:53 PM
تشکرات از این پست
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:چهل سؤال پيرامون امامت و خلافت از دکتر حسینی قزوینی



عدم تعيين جانشين ، عامل هرج و مرج

4 - شما مى‏گوييد : رسول گرامى ( ص ) اين امّت رابدون تعيين خليفه و جانشين رها نمود و از دنيا رفت ، آيا رسول اكرم ( ص ) تعيين خليفه را به عهده امّت نهاد كه به هر نحوى كه صلاح ديدند و هر كسى را كه پسنديدند به‏عنوان خليفه انتخاب نمايند و خود حضرت هيچ سخنى در باره شرايط انتخابات و شرايط رهبرى وشرايط شركت كنندگان در انتخابات را بيان نفرمودند؟

اين كار قطعاً ، معقول نيست ، زيرا رسول گرامى ( ص ) در موقعيّتى از دنيا رفت كه جامعه اسلامى در بدترين وضعيّت قرار داشت ؛ چون از طرفى دولت قدرتمند روم وايران ، حكومت اسلامى را تهديد مى‏كردند ، كه اصرار حضرت مبنى بر تجهيز جيش اُسامه ، بهترين گواه اين مطلب است . و از طرف ديگر ، منافقان ، مشركان ويهوديان هر روز مشكلى براى جامعه اسلامى ايجاد مى‏نمودند .



بديهى است در چنين موقعيّتى اگر حاكم جامعه ، يك فرد عادى بود جامعه را بدون جانشين رها نمى‏كرد ، پس چگونه عقل مى‏پذيرد كه رسول اكرم ( ص ) اين جامعه را بدون تعيين خليفه و جانشين گذاشته و رفته باشد؟ بااين‏كه حضرت بيش از هر كسى غمخوار مسلمين بود وبراى رفاه آنان از هر تلاشى دريغ نمى‏ورزيد وآيه شريفه : ( لقد جاءكم رسول من أنفسكم عزيز عليه ما عنتّم حريص عليكم‏بالمؤمنين رؤوف رحيم ) التوبة : 128 . ، بهترين دليل اين سخن است .

افزون بر آن ، اعتقاد به اين چنين امرى ، بالاترين اهانت به رسول خدا ( ص ) است كه با اين چنين تصميمى ، جامعه اسلامى را با سخت‏ترين مشكل مواجه ساخته ، همان‏گونه كه دكتر احمد امين دانشمند مصرى به صراحت مى‏گويد : پيامبر گرامى ( ص ) بدون اينكه جانشينى معيّن كند و يا چگونگى و شرايط تعيين حاكم را بيان كند از دنيا رفته و جامعه اسلامى را با مشكل‏ترين وخطرناكترين وضع مواجه ساخته است ؛ « توفّي رسول‏اللَّه - صلّى اللَّه عليه وآله - ولم يعيّن من يخلفه ، ولم يبيّن كيف يكون اختياره ، فواجه المسلمون أشقّ مسألة وأخطرها! » فجر الاسلام : 225 . .



و هم‏چنين ابن خلدون مى‏گويد : محال است كه جامعه را بدون رهبر و سرپرست رها كرد كه عامل درگيرى ميان مردم و سياستمداران گردد ، بدين جهت در هر اجتماعى نياز مبرم به تعيين حاكمى است كه جامعه را از هرج و مرج جلوگيرى كند ؛ « فاستحال بقاؤهم فوضيّ دون حاكم يزع بعضهم عن بعض واحتاجوا من أجل ذلك إلى الوازع وهو الحاكم عليهم » مقدّمة ابن خلدون ص 187 . .

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

پنج شنبه 30 آبان 1392  6:53 PM
تشکرات از این پست
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:چهل سؤال پيرامون امامت و خلافت از دکتر حسینی قزوینی


عمر براى امت ، دلسوزتر از پيامبر ( ص ) !!



5 - به نقل صحيح مسلم : حفصه به عمر گوشزد مى‏كند كه كسى را به عنوان جانشين خود معيّن كند و به دنبال آن عبداللّه فرزند عمر ، به وى مى‏گويد : اگر چوپان تو ، شتران و گوسفندان را بدون سرپرست رها كند ، به وى اعتراض خواهى كرد كه چرا باعث نابودى آن‏ها گرديدى؟

پس به فكر اين امّت باش ! و كسى را به‏عنوان خليفه براى آنان تعيين كن! چون رعايت حال اين امّت از مراعات وضع شتران و گوسفندان لازم‏تر است : « عن ابن عمر قال : دخلت علىّ حفصة فقالت : أعلمت أنّ أباك غير مستخلف؟

قال : قلت : ما كان ليفعل .

قالت : إنّه فاعل .

قال ابن عمر : فحلفت أنّي أكلّمه في ذلك . فسكت ، حتّى غدوت ولم أكلّمه .

قال : فكنت كأنّما أحمل بيميني جبلاً ، حتّى رجعت فدخلت عليه ، فقلت له : إنّي سمعت ، الناس يقولون مقالة فآليت أن أقولها لك ، زعموا أنّك غير مستخلف ، وأنّه لو كان لك راعي إبل ، أو راعي غنم ثمّ جاءك وتركها رأيت أن قد ضيّع ، فرعاية الناس أشدّ » صحيح مسلم ، ج 6 ص 5 ، كتاب الإمارة ، باب الاستخلاف وتركه ؛ مسند أحمد ، ج 1 ص 47 ؛ المصنّف لعبد الرزاق ، ج 5 ص 448 . .

6 - هم‏چنين عايشه به وسيله عبد اللّه بن عمر به عمر پيام مى‏دهد : امّت محمّد را بدون چوپان رها مكن وكسى را به عنوان جانشين تعيين نما ، چون واهمه آن دارم كه آنان گرفتار فتنه گردند : « ثمّ قالت ( أي عائشة ) : يا بُنيّ! أبلغ عمر سلامي ، وقل له : لا تدع أمّة محمّد بلاراع ، استخلف عليهم ولا تدعهم بعدك هملاً ، فإنّي أخشى عليهم الفتنة » الإمامة والسياسة بتحقيق الشيري ، ج 1 ص 42 و بتحقيق الزيني ، ج 1 ص 28 . .



و همين‏طور ، معاويه كه به قصد گرفتن بيعت براى يزيد وارد مدينه شد ، در جمع صحابه و ضمن گفتگو با عبداللّه بن عمر گفت : « إنّي أرهب أن أدع أمّة محمّد ( ( ص ) ) بعدي كالضأن لاراعي لها » من وحشت دارم ، كه امّت پيامبر را همانند گوسفند بدون چوپان رها سازم و بروم‏ تاريخ الطبري ، ج 4 ص 226 ؛ الإمامة والسياسة بتحقيق الشيري ، ج 1 ص 206 ، وبتحقيق الزيني ، ج 1 ص 159 . .

ومطابق نقل ابن سعد در طبقات ، عبد اللّه بن عمر به‏پدرش گفت : اگر چنانچه كسى را كه وكيل تو بر روى زمين‏هاى كشاورزى است ، فرا خوانى ، آيا كسى را جايگزين آن خواهى كرد يا خير؟ گفت : آرى!

و پرسيد : اگر كسى را كه گوسفندان تو را چوپانى مى‏كند فراخوانى ، كسى را به جاى آن قرار خواهى داد يا خير؟ گفت : آرى! وقال عبداللَّه بن عمر لأبيه : لو استخلفت ؟ قال : من ؟ قال : تجتهد فإنّك لست لهم بربّ ، تجتهد ، أرأيت لو أنّك بعثت إلى قيّم أرضك ألم تكن تحبّ أن يستخلف مكانه حتّى يرجع إلى الأرض ؟ قال : بلى . قال : أرأيت لو بعثت إلى راعي غنمك ألم تكن تحبّ أن يستخلف رجلاً حتّى يرجع؟ طبقات ابن‏سعد ، ج‏3 ، ص‏343 ؛ تاريخ مدينة دمشق ، ج 44 ص 435 .

آيا اين بالاترين اهانت به رسول خدا ( ص ) نيست كه به اندازه عايشه و حفصه و معاويه ، به فكر امّتش نباشد؟! وآنان را بدون رهبر رها سازد؟! و آيا كسى نبود به رسول اكرم ( ص ) تذكر دهد كه كسى را به عنوان جانشين تعيين كند؟! و يا از حضرت ، راه و روش تعيين خليفه را سؤال نمايد؟!

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

پنج شنبه 30 آبان 1392  6:53 PM
تشکرات از این پست
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:چهل سؤال پيرامون امامت و خلافت از دکتر حسینی قزوینی


عدم تعيين جانشين ، مخالف كتاب نيست



7 - كسانى كه مى‏گويند : پيامبر اكرم ( ص ) بدون وصيّت از دنيا رفت ، آيا مى‏دانند كه كارى خلاف قرآن وسنّت به حضرت نسبت داده‏اند؟! نسائى در سنن خود آورده : عن عائشة قالت : ما ترك رسول اللّه صلى الله عليه وسلم درهماً ولا ديناراً ولا شاة ولا بعيراً وما أوصى . سنن النسائي : 6 / 240 ، فتح الباري : 5 / 267 .

چون قرآن به همه مسلمانان دستور مى‏دهد كه بدون وصيّت ، از دنيا نروند : ( كتب عليكم إذا حضر أحدكم الموت إن ترك خيراً الوصيّة ) المائدة : 3 . .

زيرا جمله ( كتب عليكم ) در مورد وصيّت ، همانند جمله ( كتب عليكم الصيام ) در باره روزه ، بر اهميت ولزوم متعلّق دارد .

و از طرفى هم رسول اكرم ( ص ) فرموده است : وظيفه هر مسلمان داشتن وصيّت‏نامه است ، و نبايد سه شب از عمر مسلمانى سپرى شود ، مگر اينكه وصيّت او در كنارش قرار گرفته باشد : « ما حقّ امرئ مسلم له شي‏ء يوصي به ، يبيت ثلاث ليال إلّا ووصيّته عنده مكتوبة » .

عبد اللّه بن عمر مى‏گويد : وقتى كه اين حديث را از رسول اكرم ( ص ) شنيدم ، هيچ شبى را بدون وصيّت نامه سپرى نكردم ؛ « قال عبد اللّه بن عمر : ما مرّت عليّ ليلة منذ سمعت رسول اللّه - صلّى اللّه عليه وسلم - قال ذلك ، إلّا وعندي وصيّتي » صحيح مسلم ، ج 5 ص 70 ، أوّل كتاب الوصيّة . .

آيا مى‏شود گفت : كه عبد اللّه بن عمر به سخنان رسول گرامى ( ص ) بيش از خود حضرت ، پايبند بود؟

آيا مى‏شود گفت : پيامبر اكرم ( ص ) سخنى مى‏گويد كه خود به آن عمل نكند؟

خداوند مى‏فرمايد : چرا سخنى مى‏گوييد كه به آن عمل نمى‏كنيد؟ و اين تناقض در گفتار و عمل ، خشم خداوند را به دنبال دارد : ( يا أيّها الذين آمنوا لِمَ تقولون ما لا تفعلون كبر مقتاً عند اللّه أن تقولوا ما لاتفعلون ) الصف : 2 و 3 . .



و اين تناقض به قدرى روشن بود كه مورد اعتراض بعضى از روات قرار گرفته مانند طلحة بن مصرف كه به عبداللّه بن اوفى مى‏گويد : چگونه مى‏شود كه پيامبر گرامى ( ص ) به مردم دستور وصيّت دهد آنگاه خود آن را ترك كند ؛ « عن طلحة بن مصرف ، قال : سألت عبداللّه بن أبي أوفى : هل كان النبى ( ص ) أوصى؟ قال : لا . فقلت : كيف كتب على الناس الوصيّة ، ثمّ تركها - قال : أوصى بكتاب اللّه » الصف : 2 و 3 . صحيح البخاري ، ج 3 ص 186 كتاب الجهاد ، ج 5 ص 144 ، كتاب المغازي ، باب مرض النبي ( ص ) ، و ج 6 ص 107 ، باب الوصية بكتاب اللّه . .

وفى رواية أحمد : « فكيف أمر المؤمنين بالوصيّة ولم‏يوص؟ قال : أوصى بكتاب اللّه » مسند احمد بن حنبل ، ج 4 ص 354 ؛ فتح الباري ، ج 5 ص 268 ؛ تحفة الأحوذي ، ج 6 ص 257 . .



آيه و حديث مربوط به وصيّت ، اگر دلالت بر لزوم وصيّت نكند ، حدّاقل دلالت بر جواز وصيّت كه دارد ونشان مى‏دهد كه وصيّت نمودن يك عمل نيك وپسنديده است و بر پيامبر گرامى ( ص ) زيبنده نيست كه آن را ترك نمايد ، زيرا قرآن مى‏گويد : آيا مردم را به كار نيك دعوت كرده و خود را فراموش مى‏كنيد ؛ ( أتأمرون الناس بالبرّ وتنسون أنفسكم ) البقره : 44 . .

8 - آنان‏كه مى‏گويند : پيامبر گرامى ( ص ) بدون جانشين از دنيا رفت و تعيين خليفه را به عهده امّت نهاد ، آيا شرايطى هم براى كسى كه رهبرى جامعه را به‏عهده مى‏گيرد و هم‏چنين شرايط كسانى كه در انتخابات رهبرى ، شركت مى‏كنند ، معيّن فرمود يا نه؟

اگر اين شرايط را معيّن فرموده ، در كدام حديث وروايت آمده است؟

اگر اين شرايط در سخنان حضرت رسول اكرم ( ص ) آمده بود ، چرا در سقيفه بنى ساعده هيچ‏يك از گردانندگان سقيفه به آن استناد نكردند؟

وانگهى! اگر انتخاب ابو بكر مطابق شرايطى بود كه پيامبر اكرم ( ص ) بيان فرموده ، چرا ابو بكر گفت : بيعت من يك امر اتّفاقى و ناگهانى و بدون تدبير صورت گرفت و خداوند شرّ آن را دفع نمود قال أبو بكر في أوائل خلافته : إنّ بيعتي كانت فلتة وقى اللّه شرّها وخشيت الفتنة . شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ، ج 6 ص 47 بتحقيق محمد ابوالفضل ؛ أنساب الأشراف للبلاذري ، ج 1 ص 590 . ، ابن اثير مى‏گويد : اين چنين بيعتى ، طبيعتاً شرّ خيز است‏ قال ابن الأثير : أراد بالفلتة الفجأة ، ومثل هذه البيعة جديرة بأن تكون مهيّجة للشرّ . النهاية في غريب الحديث ، ج 3 ص 467 . .

و همين عبارت را عمر در اواخر خلافت خويش بالاى منبر بيان كرد و گفت : اگر كسى به چنين كارى مبادرت كند ، محكوم به مرگ خواهد شد : « إنّ بيعة أبي بكر كانت فلتة وقى اللّه شرّها فمن عاد إلى مثلها فاقتلوه » شرح نهج البلاغة لابن أبي‏الحديد ، ج 2 ص 26 ، و ر . ك : صحيح البخارى ، ج 8 ، ص 26 ، كتاب المحاربين ، باب رجم الحبلى من الزنا ؛ مسند احمد ، ج 1 ، ص 55 . .

 

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

پنج شنبه 30 آبان 1392  6:54 PM
تشکرات از این پست
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:چهل سؤال پيرامون امامت و خلافت از دکتر حسینی قزوینی



ابن‏اثير مى‏گويد : كار بى‏رويه را « فلتة » مى‏گويند و به خاطر ترس از انتشار امر خلافت ، به بيعت ابوبكر با مبادرت ورزيدند : « والفلتة كلّ شي‏ء من غير رويّة وإنّما بودر بها خوف انتشار الأمر » النهاية في غريب الحديث ، ج 3 ص 467 . .





اى كاش كسى از ابن اثير مى‏پرسيد كه ترس از انتشار چه خلافتى بود؟ ترس از خلافتى كه رسول اكرم ( ص ) معيّن فرموده بود؟

يا ترس از كانديدا شدن افراد مشابه ابوبكر براى امر خلافت؟

انتشار خلافتى را كه رسول گرامى ( ص ) معيّن نموده بود ، نه تنها ترسى نداشت ، بلكه ضامن صلاح ملّت بود وبر همگان لازم بود كه در برابر حكم پيامبر ( ص ) سر تسليم فرود آورند و مخالفت نورزند .

( ما كان لمؤمن و لا مؤمنة إذا قضى اللّه ورسوله أمراً أن يكون لهم الخيرة من أمرهم ) الأحزاب : 36 . .

و هم‏چنين كانديداتورى افراد ديگر هم واهمه نداشت ؛ زيرا پس از ملاحظه و بررسى ، مردم اگر وى را هم‏سطح ابوبكر نمى‏يافتند ، قطعاً با وى بيعت نمى‏كردند و اگر هم‏سطح ابوبكر بود ، چه فرقى در بيعت با او و يا با ابوبكر وجود داشت؟

ولى اگر آن نامزد رهبرى ، شرايطى بالاتر از ابوبكر داشت و بهتر از ابوبكر براى اصلاح جامعه بود ، آيا نصب ابوبكر مانع مصلحت جامعه نبود؟

9 - راستى از همه مهمّ‏تر ، اگر واقعاً ، خلافت ابوبكر بر مبناى شرايط ، و مطابق سنّت رسول اكرم ( ص ) انجام گرفته بود ، چرا عمر گفت : « فمن عاد إلى مثلها فاقتلوه » شرح نهج البلاغة لابن أبي‏الحديد ، ج 2 ص 26 ، و رجوع شوده به : صحيح البخارى ، ج 8 ، ص 26 ، كتاب المحاربين ، باب رجم الحبلى من الزنا ؛ مسند احمد ، ج 1 ، ص 55 . .

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

پنج شنبه 30 آبان 1392  6:54 PM
تشکرات از این پست
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:چهل سؤال پيرامون امامت و خلافت از دکتر حسینی قزوینی


آيا خلفاء راشدين خليفة الرسول بودند؟

10 - از طرفى مى‏گوييد : پيامبر گرامى ( ص ) كسى را به عنوان جانشين معيّن نفرمود و به كسى هم دستور نداد تا شخص معيّنى را جانشين او قرار دهد ، بلكه مردم ، ابوبكر رإ؛"" به عنوان خليفه معيّن كردند وابوبكر نيز عمر را خليفه معيّن كرد و عثمان هم توسّط شوراى شش نفره تعيين شد ، و از طرفى ديگر مى‏گوييد : اين‏ها خليفه وجانشين پيغمبر بودند و به آنان « خليفة الرسول » اطلاق مى‏كنيد . آيا اين كار ، دروغ بستن به رسول گرامى نيست؟ كه مطابق حديث متواتر « من كذب عليّ متعمّداً فليتبّؤ مقعده من النّار » صحيح البخاري ، ج 1 ص 36 ، 2 / 81 ، ج 4 ص 145 ، ج 7 ص 118 قال ابن الجوزي : رواه من الصحابة ثمانية وتسعون نفساً ، الموضوعات ، ج 1 ص 57 ، وقال النووي : قال بعضهم : رواه مائتان من الصحابة ، شرح مسلم للنووي ، ج 1 ص 68 . هر گونه دروغ به پيامبر گناه است . بنا بر اين ، اگر ادعاى شما كه مى‏گوييد پيامبر اكرم ( ص ) خليفه معيّن ننمود صحيح باشد ، خلفاى راشدين خليفه پيامبر نيستند!


 

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

پنج شنبه 30 آبان 1392  6:54 PM
تشکرات از این پست
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:چهل سؤال پيرامون امامت و خلافت از دکتر حسینی قزوینی




نسبت هذيان به رسول گرامى !!!

يازده اشكال اساسى بر عملكرد عمر و همراهان او :

11 - هنگامى كه پيامبر ( ص ) در بستر بيمارى فرمودند : « دوات و قلم بياوريد تا چيزى برايتان بنويسم كه هرگز گمراه نشويد » . چرا عمر گفت : « درد بر اوغلبه كرده و كتاب خدا ما را بس است » ؛ « إنّ النبيّ - صلى اللّه عليه وسلم - قد غلب عليه الوجع ، وعندكم القرآن حسبنا كتاب اللّه » صحيح البخاري ، ج 7 ص 9 ، كتاب المرضى باب قول المريض قوموا عنّى ؛ و ج 5 ص 137 كتاب المغازي ، باب مرض النبي - صلى اللّه عليه وسلم - ووفاته ؛ صحيح مسلم فى آخر كتاب الوصيّة ، ج 5 ، ص 76 . .

وياگفتند : رسول گرامى ( ص ) هذيان مى‏گويد : « إنّ رسول‏اللَّه - صلى اللّه عليه وسلم - يهجر » ، نستجير باللّه ، ( كبرت كلمة تخرج من أفواههم ) الكهف : 5 . .

و اين قضيّه به قدرى درد آور بود كه وقتى ابن عبّاس به ياد آن مى‏افتاد ، اشك چشمانش همانند دانه‏هاى مرواريد از گونه‏هايش سرازير مى‏گشت‏ عن ابن‏عبّاس قال : « يوم الخميس وما يوم الخميس ، ثمّ جعل تسيل دموعه حتّى رأيت على خدّيه كأنّها نظام اللؤلؤ قال : قال رسول اللّه : ائتونى بالكتف والدواة ( او اللوح والدواة ) اكتب لكم كتاباً لن تضلّوا بعده أبداً فقالوا : إنّ رسول اللّه - صلى اللّه عليه وسلم - يهجر » . صحيح مسلم ، ج 5 ، ص 76 كتاب الوصيّة باب ترك الوصية لمن ليس عنده شي‏ء ، صحيح البخارى ، ج 4 ص 31 ، كتاب الجهاد والسير . .

در رابطه با اين حديث كه در صحيح بخارى و مسلم وساير كتب صحاح آمده چند سؤال مطرح است :

1 - آيا اين سخن عمر ، مخالف با قرآن نيست كه مى‏فرمايد : ( ما ينطق عن الهوى إن هو إلّا وحي يوحى ) عن ابن‏عبّاس قال : « يوم الخميس وما يوم الخميس ، ثمّ جعل تسيل دموعه حتّى رأيت على خدّيه كأنّها نظام اللؤلؤ قال : قال رسول اللّه : ائتونى بالكتف والدواة ( او اللوح والدواة ) اكتب لكم كتاباً لن تضلّوا بعده أبداً فقالوا : إنّ رسول اللّه - صلى اللّه عليه وسلم - يهجر » . صحيح مسلم ، ج 5 ، ص 76 كتاب الوصيّة باب ترك الوصية لمن ليس عنده شي‏ء ، صحيح البخارى ، ج 4 ص 31 ، كتاب الجهاد والسير . النجم : 4 . ؛ پيامبر گرامى ( ص ) از روى هواى نفس سخن نمى‏گويد و تمام سخنان او بر مبناى وحى الهى است .

2 - عمر كه گفت : كتاب خداوند براى ما كافى است « حسبنا كتاب اللّه » ، اين مخالفت عملى عمر ، با سنّت رسول اكرم ( ص ) نيست؟

چون سخن رسول اكرم ( ص ) كه فرمود : چيزى بنويسم كه شما را از گمراهى مصون بدارد ، مربوط به مطالب عادى و شخصى نبود ، بلكه داراى اهمّيّت ويژه بود و از بهترين مصاديق سنّت به شمار مى‏رفت .

3 - آيا مخالفت عمر و همراهان وى با دستور رسول اكرم ( ص ) ، مخالفت با قرآن نيست كه مى‏گويد : از اوامر پيامبر اطاعت و از نواهى حضرت اجتناب نماييد : ( ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا ) الحشر : 7 . .



4 - آيا سخن بخارى كه مى‏گويد : مردم در كنار بستر رسول اكرم ( ص ) سر و صدا كردند و اختلاف كردند ، آيا مخالفت با قرآن نكردند كه از هر گونه سرو صدا در كنار حضرت ، نهى نموده و آن را باعث حبط و نابودى اعمال مى‏داند : ( يا أيّها الذين آمنوا لا ترفعوا أصواتكم فوق صوت النّبى ولا تجهروا له بالقول كجهر بعضكم لبعض أن تحبط أعمالكم وأنتم لا تشعرون ) الحجرات : 2 . .

5 - آيا اختلاف صحابه و تن ندادن به سخن رسول اكرم ( ص ) مخالفت با قرآن نيست كه دستور مى‏دهد در موارد اختلاف بر همگان واجب هست كه تسليم نظريّه پيامبر ( ص ) باشند و كسانى را كه نظر آن حضرت را نمى‏پذيرند ، مؤمن نمى‏داند : ( فلا وربّك لا يؤمنون حتّى يحكّموك فيما شجر بينهم ثمّ لا يجدوا في‏أنفسهم حرجاً ممّا قضيت ويسلّموا تسليماً ) النساء : 65 . .

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

پنج شنبه 30 آبان 1392  6:54 PM
تشکرات از این پست
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:چهل سؤال پيرامون امامت و خلافت از دکتر حسینی قزوینی


6 - پيامبر گرامى ( ص ) تصميم داشت چيزى بنويسد كه مانع گمراهى امّت باشد ، آيا ممانعت از نوشتن چنين مطلب مهمّى ، سبب گمراهى مردم نشد؟

آيا سخن حضرت را تصديق نمى‏كنيد و يا آن را پذيرفته و تصديق مى‏كنيد ، در صورت دوّم آيا ضلالتى صورت گرفته يا منكر آن هستيد؟ و اگر قبول داريد ، چه ضلالتى دامنگير جامعه اسلامى ، جز انحراف از امر خلافت منصوص صورت گرفته است؟

7 - در برابر عمر و هم‏داستانهايش كه مخالف با وصيّت نوشتن رسول خدا ( ص ) بودند ، افرادى هم بودند كه تلاش در نوشتن اين وصيّتنامه داشتند : « منهم من‏يقول : قرّبوا يكتب لكم‏النبي -صلى‏اللَّه عليه وسلم- كتاباً لا تضلّوا بعده ومنهم من يقول : ما قال عمر » صحيح البخارى ، ج 7 ، ص 9 ، كتاب المرضى باب قول المريض قوموا عنّى ؛ صحيح مسلم ، ج 5 ، ص 75 ، آخر كتاب الوصية . .

وحتّى زنان پيامبر ( ص ) نيز به همفكران عمر اعتراض كردند كه با اهانت عمر و دفاع رسول ( ص ) مواجه شدند : « فقالت النسوة من وراء الستر : ألا تسمعون ما يقول رسول اللّه؟! قال عمر : فقلت إنّكنّ صواحبات يوسف ، إذا مرض رسول اللّه ، عصرتنّ أعينكنّ ، وإذا صحّ ، ركبتنّ عنقه! قال : فقال رسول اللَّه : دعوهنّ فإنهنّ خير منكم » الطبقات الكبرى لابن سعد ، ج‏2 ، ص 244 ، المعجم الأوسط للطبراني ، ج 5 ص 288 ؛ مجمع‏الزوائد للهيثمى الشافعى ، ج 9 ص 34 ؛ كنز العمال ، ج 5 ص 644 ، ح 14133 . ؛ زنان از پشت پرده صدا زدند : مگر سخن رسول گرامى ( ص ) را نمى‏شنويد؟ عمر گفت : شما همانند دلباختگان يوسف هستيد كه به هنگام مريضى پيامبر ( ص ) اشگ شما جارى مى‏شود ، و به وقت سلامتى حضرت ، برگردن او سوار مى‏شويد .

رسول گرامى ( ص ) فرمود : متعرّض آنان نشويد وآنها را به حال خود واگذاريد ، زيرا آنان از شما بهتر هستند .



راستى ، چه شدكه عمر و همراهان او ، بر تيم مقابل غلبه كردند؟ و كار كداميك از اين دو گروه مخالف قرآن و سنّت پيامبر بود؟

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

پنج شنبه 30 آبان 1392  6:55 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها