0

از آثار مفید سبک زندگیت بگو؟(تاپیک دارای امتیاز ویژه)

 
goodby
goodby
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : اسفند 1391 
تعداد پست ها : 62

پاسخ به:از آثار مفید سبک زندگیت بگو؟(تاپیک دارای امتیاز ویژه)

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّذِی نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّذِی أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ

 

اى اهل ایمان ! ایمان بیاورید

 

  به خدا و پیامبرش و کتابى که بر پیامبرش نازل کرده و به کتابى که پیش از این فرستاده [از روى صدق و حقیقت].(سوره نساء، آیه 136)

 

الگو در زندگی اسلامی:

 

لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا

 

مسلّماً براى شما در [زندگى ]رسول خدا سرمشق نیکویى است، براى آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد مى‏کنند.(سوره مبارکه احزاب، آیه  21)

 

روش پیامبر ما در لباس پوشیدن، خوردن و آشامیدن، روابط اجتماعی و در کل، آداب زیستن چه بوده است؟! آیا روح، عقل و جسم انسانِ امروزی، نسبت به زمان پیامبر تغیر اساسی کرده است؟! به راستی شرایط زمان تا چه حد عوض شده که ما مجبوریم مثل برادان متخاصم غربی خود رفتار کنیم! در هر صورت؛ «از کوزه همان برون تراود که در اوست.»

 

در سبک اسلامی، بزرگان ما الگوهای راستین زندگی هستند. درست بر خلاف زندگی به سبک امریکایی که در آن جوانان رقاصه، خواننده، بازیگر و ورزشکار الگو شده اند.

 

اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ

 

خدایا قرار ده زندگیم را زندگى محمد و آل محمد و مرگم را مرگ محمد و آل محمد .( زیارت عاشورا)

 

زندگی اسلامی بر پایه ی تفکر:

 

إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ

 

الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ

 

مسلماً در آفرینش آسمان‏ها و زمین و آمد و رفت شب و روز، براى صاحبان عقل و اندیشه آیاتى است؛

 

آنان که خداوند را در حال ایستادن و نشستن و آن هنگام که بر پهلو خوابیده‏اند، به یاد مى‏آورند و در آفرینش آسمان‏ها و زمین مى‏اندیشند که بارالها! این [ جهان] را بیهوده نیافریده‏اى، منزّهى تو، ما را از عذاب آتش نگاه‏دار. (سوره مبارکه آل عمران ، آیات   190  و  191)

 

تفکر در زندگی اسلامی به طور کامل با تفکرِ همراه با وهم، تخیل، غم، هَم، اندیشه های زشت و منفی، انتقاد و بدبینی که زایده ی تلاش شیطان و متبلور در زندگی امریکایی است، متفاوت بوده و هست.

 

تفکر صحیح: حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم: « تو را سفارش مى کنم وقتى که مى خواهى به کارى همت بگمارى به سرانجام آن بیندیش؛ اگر مایه رشد و هدایت بود آن را انجام بده و اگر انحراف و کجى در آن است از آن درگذر.» [1] ابن کواء از امیرالمومنین علیه السلام درباره ویژگی های اسلام پرسید. آن حضرت فرمودند: «خدای متعالی اسلام را تشریع کرد و آن را پوششی برای عاقبت اندیشان و [سبب] فهم تیزبینان قرار داد؛ و نیز فرمودند: برترین عبادات اندیشیدن مداوم درباره خدا و قدرت اوست.» [2]

 

تفکر انحرافی: خداوند متعال در مورد بد بینی فرموده: «ای کسانی که ‌ایمان آورده‌اید! از بسیاری از گمان‌ها دوری کنید؛ زیرا بعضی گمان‌ها گناه است. [و درکار دیگران] تجسس نکنید و بعضی از شما دیگری را غیبت نکند، آیا هیچ یک از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده‌ی خود را بخورد! پس آن را ناپسند می‌دانید و از خداوند پروا ‌کنید، همانا خداوند توبه پذیر مهربان است.» [3] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم: «برای گفتار و کرداری که از برادرت سر می زند، عذری بجوی و اگر نیافتی، عذری بتراش.» [4] امام علی علیه السلام: «شخص بد، گمان خیر به کسی نمی برد؛ زیرا کسی را نمی بیند، مگر به اوصاف [زشتِ] خودش.» [5]

 

همچنین حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم پیرامون تفکر انتقادی، می فرماید: «خداوند مرا اشکال گیر و اشکال تراش نفرستاده بلکه آموزگار و آسانگیر فرستاده است.» [6]

 

حضرت مولا علی علیه السلام پیرامون اندیشه های زشت و منفی می فرمایند: «مراقب افکارت باش که گفتارت می شود. مراقب گفتارت باش که رفتارت می شود. مراقب رفتارت باش که عادت می شود. مراقب عادتت باش که شخصیتت می شود. مراقب شخصیتت باش که سرنوشتت می شود.»

 

همچنین ایشان در مورد غم و اندوه ناشی از گذشته و غصه و هم که در نتیجه ترس از آینده هست؛ می فرمایند: «دیروزت از دست رفته و فردایت مشکوک است و امروزت مغتنم. پس در بهره برداری از فرصت ممکن شتاب کن و از اطمینان کردن به روزگار بپرهیز». [7]

 

زندگی اسلامی همراه با علم آموزی:

 

هُوَ الَّذی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذینَ فی‏ قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْویلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْویلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ

 

اوست کسی که این کتاب [ قرآن ] را بر تو فرو فرستاد. پاره ای از آن ، آیات محکم [ صریح و روشن ] است. آنها اساس کتابند و [ پاره ای ] دیگر متشابهاتند [ که تأویل پذیرند ] . اما کسانی که در دلهایشان انحراف است برای فتنه جویی و طلب تأویل آن [ به دلخواه خود ، ] از متشابه آن پیروی می کنند ، با آنکه تأویلش را جز خدا و ریشه داران در دانش کسی نمی داند. [ آنان که ] می گویند: «ما بدان ایمان آوردیم ، همه [ چه محکم و چه متشابه ] از جانب پروردگار ماست» ، و جز خردمندان کسی متذکر نمی شود. (آل عمران، آیه 7)

 

علمی چراغِ روشنگرِ زندگی به سبک اسلامی است که عقل آن را پذیرا باشد. عقل وجودی فراتر از وهم، خیال و ذهن است. در عوض، از علوم تجربی که بیشتر بر پایه ی ادراکات حسی و تجربه شده ی بشر است، انتظاری بیش از تولد سبک زندگی امریکایی نیست!

 

ضرورت علم آموزی برای همه: رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلّم: «یا عالم باش یا در حال آموختن دانش و وقت خود را در بیهودگی و خوش گذرانی صرف نکن. [8] و در فرمایشی دیگر فرمودند: «از گهواره تا گور دانش بجویید» [9] و نیز می فرمایند: «هر کس بخشی از دانش را فرا بگیرد تا برای خشنودی خدا آن را به مردم بیاموزد، خدا پاداش هفتاد پیامبر را به او عطا می کند.» [10]

 

نوع علم: امام رضا علیه السلام: «خدا رحمت کند بنده ای را که امر ما را زنده بدارد.» راوی پرسید: چگونه امر شما را زنده کند؟ آن حضرت فرمودند: «علوم ما را فراگیرد و به مردم بیاموزد، چرا که مردم اگر زیبایی های کلام ما را بدانند از ما پیروی می کنند.» [11]

 

انگیزه های دنیوی در علم آموزی: پیامبر عظیم الشان اسلام صلى الله علیه و آله و سلّم: «علم را با انگیزه مباهات بر دانشمندان و جدال با بی خردان و ریا در مجالس و جلب توجه مردم به سوی خود جهت ریاست طلبی نیاموزید، چون هر کس چنین کند در آتش است و روز قیامت علم او حجتی بر ضد او خواهد بود؛ لیکن آن را فرا بگیرید و به دیگران یاد بدهید.» [12]

 

کار و تلاش برای زندگی اسلامی:

 

وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‏

 

و اینکه برای انسان جز حاصل تلاش او نیست. ( سوره نجم، آیه 39)

 

دور از انصاف است اگر به خواهیم کم کاری را به زندگی امریکایی بچسبانیم. اما لازم به تذکر است که کار در این سبک زندگی برای رسیدن به راحتی و آسایش بعدی است ولی در زندگی اسلامی همه چیز حتی کار برای خداست، پس نوعی عبادت و مجاهدت در راه خدا محسوب شده و برای مومنان لذت بخش است.

 

ضرورت تلاش: چنان که در حدیث قدسی آمده است: «عبادت ده جزء دارد، که نُه جزء آن، طلب روزى حلال است.» [13] و مولا علی علیه السلام نیز در این باره می فرمایند: « اگر جویای رستگاری هستید جدیت و تلاش را پیشه خود سازید.» [14] و حتی در بیانی امام حسن عسکری علیه السلام تاکید می کنند: «مبادا اندیشه ضمانت خداوند رازق، شما را از انجام فریضه کار و کوشش باز دارد.» [15]

 

امام صادق علیه السلام نیز با الگو قرار دادن مولا علی علیه السلام فرمودند: «امیرالمومنین علیه السلام هیزم جمع می کرد و آب از چاه می کشید و شخم می زد و از دسترنج خود هزار برده آزاد کرد و به جارو کردن خانه می پرداخت و فاطمه سلام الله علیها نیز با دستانش گندم آرد و آن را خمیر می کرد و نان می پخت.» [16]

 

انواع کار: رسول اکرم  صلی الله علیه و آله و سلّم: «کار و کوشش نمائید، [ولی متوجّه باشید] هر کس برای کاری که آفریده شده که می تواند آن را انجام دهد، [یعنی هر کسی لایق کاری در حد توان خودش است].» [17] امام علی علیه السلام: «دست به انواع بازرگانی بزنید که تجارت‌ها عامل بی‌نیازی شما از اموال مردم است و براستی خداوند شخص صاحب حرفه درست‌کار و امین را دوست دارد.» [18] علی بن عبدالعزیز می گوید امام صادق  علیه السلام  به من فرمودند: «عمر بن مسلم چه کرد؟ عرض کردم: فدایتان شوم او به عبادت خدا روی آورده و تجارت را ترک گفته است. حضرت از عمل او اظهار تأسّف کرد و فرمود: مگر نمی داند که هرکس کار خود را در طلب معاش ترک نماید، دعای مستجابی در پیشگاه الهی نخواهد داشت. » [19]

 

تدبیر در کار: امام صادق علیه السلام: «مسلمان را جز سه چیز اصلاح نکند: دین شناسی، شکیبایی در گرفتاری ها و مدیریت خوب در امور زندگی.» [20] و نیز در بیانی دیگر فرمودند: « کارهای بزرگ و مهم را خودت انجام بده و کارهای کوچک را به دیگران بسپار.» [21] همچنین ایشان در رابطه با اصول کار فرمودند: «هر صاحب حرفه و صنعتی ناچار باید دارای سه خصلت باشد تا بتواند به وسیله آن تحصیل درآمد کند. اوّل آن که در رشته علمی خویش مهارت داشته باشد، دیگر آن که با درستکاری و امانت رفتار کند، سوم آن که با کارفرمایان حسن برخورد داشته باشد و نسبت به آنان ابراز تمایل نماید.» [22] و در جای دیگر می فرمایند: « خدا اسباب روزی مردمان را در کارهای گوناگون و صنایع مختلف قرار داد و این برای بقای بشر پایدارتر، و برای تدبیر امور درست تر است.» [23]

 

نحوه ی  هزینه کردن در زندگی اسلامی:

 

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ وَ لَا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ الَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ لَا یُصْلِحُونَ

 

پس از خدا پروا کنید و از من فرمان ببرید. و فرمان مسرفان را پیروى نکنید .آنان که در زمین فساد مى‏کنند و اصلاح نمى‏کنند  .(سوره مبارکه شعراء، آیات 150 الی 152)

 

در اقتصاد غربی که مادر سبک زندگی امریکایی است، این اصل حاکم است: « تبلیغات = افزایش تقاضا = افزایش عرضه» و افزایش عرضه نیز دقیقا مترادف با نابودی منابع مادی و معنوی (مثل نیروی انسانی کار آمد که به جای تاثیر در تعالی جامعه، به نابودی زمین مشغول است.) برای تولید هر چه بیشتر است. قانون فاجعه آمیزی که نتیجه­ی زندگی با تفکر مادی آن را رقم زده است. طبق آماری مربوط به سال 1976 «آنچه از ته مانده میز غذای مردم آمریکا به دور ریخته می شود کافی است که 675 میلیون نفر را سیر کند. »  آمار دیگر نشان می دهد که « مجموع غذایی که امریکاییان مصرف می کنند برای تغذیه یک میلیارد و نیم چینی کافی است.» [24] پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم: « اسرافکار چهار نشانه دارد: به کارهاى باطل مى‏نازد، آنچه را فراخور حالش نیست مى‏خورد، در کارهاى خیر بى‏رغبت است و هر کس را که بدو سودى نرساند، انکار مى‏کند.» [25]

 

 اما در زندگی به سبک اسلامی؛ توجه به نیازهای واقعی نه خواسته های نفسانی، مساوی اصلاح الگوی مصرف و مصرف بهینه است. امری که باعث حفظ منابع مادی و استفاده از منابع معنوی در راستای تحقق جامعه توحیدی خواهد شد.

 

گردش سریع نقدینگی: زراره از امام صادق علیه السلام نقل می کند: « انسان از خود چیزی دردناک تر از مال صامت [پول نقد یا طلا و نقره] بر جای نگذاشت.» راوی پرسید: پس چه کند؟ فرمودند: «آن را در تولید باغ و مزرعه یا خانه به کار گیرد.» [26]

 

مصرف بهینه: دقت در هدر نرفتن کوچک ترین منابع برای تکمیل حیات از نشانه های جامعه توحیدی است؛ امام على علیه‏السلام: «خرج کردن به ناحقّ [نا بجا] مال، حیف و میل و اسراف است.» [27] امام صادق علیه السلام: «پایین ترین مرتبه اسراف عبارت است از: دور ریختن آبى که از آشامیدن اضافه آمده است. اینکه لباس کار و لباس بیرونى، یکى باشد. بدور انداختن هسته خرما پس از خوردن خرما [چون از هسته خرما ماده غذائى براى چهارپایان تهیه مى شد].» [28]

 

عدم اتلاف منابع: پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم: «یکى از انواع زیاده‏روى، این است که هر آنچه را دوست دارى، بخورى.» [29]  نقل شده که امام صادق علیه السلام مشاهده کرد سیبی را نیم خورده و از خانه بیرون انداخته اند، خشمگین شد و فرمود: «اگر شما سیر هستید خیلی از مردم گرسنه­اند خوب بود آن را به نیازمندیش می دادید.» [30]

 

چگونگی حفظ سلامتی در زندگی اسلامی:

 

یَا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفینَ

 

اى فرزندان آدم ! [هنگام هر نماز و] در هر مسجدى، آرایش و زینتِ [مادى و معنوى خود را متناسب با آن عمل و مکان] همراه خود برگیرید ،

 

و بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید، که خداوند مسرفان را دوست نمى ‏دارد.( سوره اعراف، آیه 31)

 

 

 

سلامتی در سبک زندگی امریکایی مفهومی منطبق بر اصول اقتصاد غربی دارد که بحث آن به طور خلاصه گذشت. در واقع سلامتی وسیله ای مناسب برای ثروت اندوزیِ تولید کنندگان و درمان گران غربی است. یعنی هر چه مردم بیشتر مصرف کنند، تولید بیشتر و سود صاحبان سرمایه بیشتر! که این خود نقض صریح سلامتی است و در فرمایشی از حضرت رسول اکرم  صلی الله علیه و آله آمده است: «معده مرکز و خانه هر دردى است، و پرهیز و اجتناب [از غذاهاى نامناسب و زیاد خوری] اساس و راس هر داروى شفابخش است» [31] همچنین هر چه مردم بیشتر بیمار شده یا فکر کنند بیمار و نیازمند درمان هستند، سود درمان گران بیشتر و دوباره سود صاحبان سرمایه بیشتر و بیشتر!! به همین خاطر درمان معمولا با موادی غیر همگون با بدن (شیمیای) و حتی مضر و دارای عوارض بعدی انجام می شود تا همیشه فرد با حفظ بیماری قبلی و ادامه مادام العمر درمان، دچار دیگر بیماری های دست ساز بشر شده و هزینه ی درمانِ بیشتری بپردازد. در ادامه به ذکر بعضی از موارد پیرامون چگونگی سلامتی از منظر زندگی به سبک اسلامی در حوزه های مختلف اشاره شده است:

 

1-    هوا و تنفس: امام رضا علیه السلام: «بدان که قوای نفس تابع مزاج های بدن هاست، و مزاج های بدن ها هم تابع تغییرات هواست، و با سرد و گرم شدن هوا بدن ها و چهره ها تغییر می کند پس هرگاه هوا یکسان و معتدل باشد بدن نیز اعتدال می یابد.» [32] بعد از هوا تنفس صحیح لازمه سلامتی است. امری که بیشتر مردم به آن آگاهی ندارند چرا که تنفس باید در اصطلاح شکمی باشد در حالی که سینه ای انجام می شود. تنفس شکمی یعنی با بالا و پایین رفتن پرده ی دیافراگم کل ریه پر و خالی شده تا اکسیژن بیشتری به خون برسد و در نهایت سوخت و ساز کاملی در کل بدن انجام شده و در اصطلاح بلغم (سردی و رطوبتی که عامل اکثر چاقی ها است) را از بدن بزداید.

 

2-    بوی خوش: برخی  از اندیشمندان مسلمان ایران زمین معتقدند برای حفظ سلامت در جهت رشد و کمال بشر، آدمی می باید از هشت غذای زیر استفاده نماید: 1. غذای پنداری  2. غذای انس (از طریق قلب) 3. غذای شنیداری 4. غذای دیداری  5. غذای بویائی 6. غذای جذبی (از طریق پوست) 7. غذای جنسی  8. غذای معدوی. اما نکته قابل توجه این است که عدم مصرف هر کدام از غذاهای یاد شده به مراتب بهتر از مصرف عناصر ناسالم و مصنوعی است. مانند افکار خصمانه ، دیدن صحنه های زشت، خوردن مواد سمی و یا بو کردن مواد شیمیایی و الکلی (خوش بو یا بد بو) که نه تنها باعث سلامت نشده، بلکه آثار زیان باری نیز به همراه خواهد داشت.

 

پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم : «[گُل] نرگس را ببویید، هر چند در روز یک بار، هر چند در هفته یک بار، هر چند در ماه یک بار، هر چند در سال یک بار، و هر چند در همه عمر، یک بار؛ چرا که در قلب، هسته‏اى از دیوانگى، جذام و پیسى وجود دارد و بوییدن نرگس، آن را دور مى‏کند.» [33] پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم: «بوى خوش، قلب را تقویت مى‏کند.» [34] پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم: «هیچ بنده‏اى خوش‏بو نباشد، مگر آن که عقلش افزون گردد.» [35] امام على علیه‏السلام: «بوى خوش، درمانگر است.» [36] پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم: «بوى خوش، قلب را محکم مى‏کند و بر [توان] آمیزش مى‏افزاید.» [37] امام صادق علیه‏السلام: «بوى خوش، عقل را استوار مى‏کند و بر توان جنسى مى‏افزاید.» [38] امام صادق علیه السلام: «پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم، بیش از آنچه که برای خوراکی و طعام خرج کند، در راه عطریات خرج می‌کرد.» [39] امام صادق علیه السلام: «آنچه در راه عطریات خرج کنی، اسراف نیست.» [40]

 

3-    آب: امام صادق علیه السلام: « دو چیز مناسب است که به هیچ درون نادرستى در نمى آیند، مگر این که آن را به درستى مى آورند، آن دو چیز مناسب ، عبارت اند از: انار و آب نیم گرم [ولرم]» [41] پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم: « اگر کسى آب بخورد و [در میان آن،] سه نفس بکشد، [از بیمارى ناشى از یک جا سر کشیدن] در امان است.» [42]

 

 امام صادق علیه السلام: «ایستادن آشامیدن آب در روز، مایه قدرت افزون تر و تن درستى بیشتر است.» [43] و در جای دیگر پیرامون نشسته نوشیدن آب در شب، فرمودند: «ایستاده آشامیدن آب در شب، بیماری مى آورد.» [44] راوی می گوید: « پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم  به گاه آشامیدن، در ظرف نمى دمید و چون مى خواست نفس بکشد، ظرف را از دهان خود دور مى کرد تا نفس بکشد.» [45] به نقل از ابو سعید خدرى: «پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم از دمیدن در آشامیدنى، نهى می کردند.» [46] امام صادق علیه السلام: « اگر مردم کمتر آب مى نوشیدند، بدن هایشان به سامان بود.» [47] امام رضا علیه السلام: « هر کس مى خواهد معده اش آزارش ندهد، در بین غذا آب نخورد.» [48]

 

4-    غذا: « و از آنچه نام خدا بر آن برده نشده است مخورید چرا که آن قطعا نافرمانى است» [49] امام رضا علیه السلام: «اگر از غذاها و نوشیدنی های سالم مصرف کنی جسمی سالم خواهی داشت، و اگر از غذاها و آشامیدنی های ناسالم استفاده نمایی جسمت را ناسالم و فاسد می گردانی. [سالم: هم سالم، هم طبیعی]» [50] به نقل از شهاب بن عبد ربه: نزد امام صادق علیه السلام، از دردها و بدگوارى هایى که داشتم، اظهار ناراحتى کردم. به من فرمودند: «صبحانه بخور و شام بخور و در فاصله میان آن ها چیزى مخور؛ چرا که موجب تباهى تن است. مگر نشنیده اى که خداوند عزوجل مى فرماید: وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیهَا بُکْرَةً وَعَشِیًّا [51]؛ و آنان، صبحگاهان و شامگاهان، روزى ویژه خویش ‍ را دارند.» [52]

 

مولا علی علیه السلام در سفارشى به فرزند خود امام مجتبى علیه السلام فرمودند: «فرزندم! آیا چهار نکته به تو نیاموزم که با رعایت آنها از طبیب بى نیاز شوى؟» عرض کرد: چرا، اى امیرالمؤمنان. حضرت فرمودند: «تا گرسنه نشده اى غذا نخور و تا اشتها دارى از غذا دست بکش و غذا را خوب بجو و قبل از خوابیدن قضاى حاجت کن. اگر این نکات را رعایت کنى، از مراجعه به طبیب بى نیاز مى شوى.» [53] پیامبر عظیم الشان اسلام صلى الله علیه و آله: «اى على! غذا را با نمک ، آغاز کن و با نمک ، پایان ده؛ چرا که هر کس غذاى خویش را با نمک آغاز کند و با نمک پایان دهد، از هفتاد و دو نوع از انواع بلا که جذام، دیوانگى و پیسى از آن جمله است، به دور باشد.» [54]

 

به طور مختصر آنچه را انسان می بایست بخورد در آیات زیر خداوند متعالی فرموده: « انسان باید به غذاى خویش بنگرد! [باید ببیند غذایش از چه درست شده، از جوانه ی نوشکفته ی گندم است یا مواد شیمیایی و کانی های زیر زمینی!!]* ما آب فراوان از آسمان فرو ریختیم* سپس زمین را از هم شکافتیم* و در آن دانه‏هاى فراوانى رویاندیم [محصولات پاک کشاورزی که حتی آب آن هم از لایه های زیر زمینی چند ساله نیست، چه رسد به کودهای شیمیایی!]* و انگور و سبزى بسیار* و زیتون و نخل فراوان* و باغ هاى پر درخت* و میوه و چراگاه* تا وسیله‏اى براى بهره‏گیرى شما و چهارپایانتان باشد! [ و از محصولات لبنی و گوشت چهارپایانی بخورید؛ که مثل شما از غذاهای فوق خورده اند، نه تغذیه شده گان از هورمون ها و مواد شیمیایی!!]» [55]

 

5-    خواب و بیداری: رسول اکرم  صلی الله علیه و آله و سلم: «خواب بر هفت قسم است: 1- خواب غفلت و آن خواب در مجلس ذکر [خداوند] می باشد. 2- خواب شقاوت و بدبختی، و آن هنگام نماز می باشد. 3- خواب لعنت و آن خواب هنگام صبح می باشد. 4- خواب عقوبت و عذاب، و آن خواب بعد از نماز صبح است. [خواب بین الطلوعین] 5- خواب راحت و آرامش، و آن خواب قیلوله و قبل از ظهر است. 6- خواب رخصت و اجازه، و آن خواب بعد از نماز عشا می باشد. [یعنی وقت مجاز و اصلی خواب، چنانچه در آیات شریفه ی قرآن مکررا آمده است و باید توجه داشت که این نوع خواب برای انسان ضروری بوده و خواب هنگام روز و خواب بعد از نیمه شب شرعی نمی تواند جایگزین آن شود.] 7- خواب حسرت و آن خواب شب جمعه می باشد.» [56] و نیز می فرمایند: «سحرخیزی مبارک است و همه نعمت ها به ویژه روزی را می افزاید.» [57] همچنین فرموده اند: «صبحگاهان در پی نیازمندی هایتان بروید، چرا که آسان به دست می آیند.» [58]

 

امام رضا علیه السلام: «بدان که میدان اثر و سلطه ی خواب در مغز است و بدن را استواری و نیرو می بخشد، پس هرگاه خواستی بخوابی ابتدا بر پهلوی راست دراز بکش [ تا غذا از فم معده به قعر معده برود]، آن گاه به پهلوی چپ برگرد [ تا معده زیر کبد قرار گرفته و از حرارت آن برای جذب غذا بیشتر استفاده کند]. هنگام بیدار شدن و برخاستن از بسترت نیز به همین ترتیب که خوابیده ای ابتدا از طرف راست خود برخیز. خود را عادت بده که، به اندازه یک سوم زمانی که می خوابی، در [سر] شب بیدار نشینی [ زمان خوردن شام سر شب است و باید میان خوردن شام و خواب ساعتی چند فاصله باشد]، و دو ساعت از شب مانده بیدار شو و برای قضای حاجت به بیت الخلاء برو.» [59]

 

پیامبر عظیم الشان اسلام صلى الله علیه و آله و سلم: « اى على! خوابیدن چهار گونه است: خواب پیامبران بر پشت [ اگر مانند پیامبران شام بسیار کم خورده شود] خواب مومنان بر پهلوی راست [ طبق دستور امام رضا علیه السلام در حدیثی که گذشت] خواب کافران و منافقان بر پهلوی چپ و خواب شیطان ها بر رویشان است.» [60] امام هادى علیه السلام: «ما اهل بیت هنگام خوابیدن ده چیز را مراعات مى‏کنیم: طهارت داشتن [مثل با وضو بودن]، صورت بر کف دست راست نهادن، سى و سه مرتبه سبحان اللَّه، سى و سه مرتبه الحمد للَّه، و سى و چهار مرتبه‏ اللَّه اکبر گفتن، رو به قبله خوابیدن به گونه‏اى که صورت هایمان رو به قبله قرار گیرد، خواندن سوره حمد و آیة الکرسى و آیه شهد اللّه [ آیه ۱۸ سوره مبارکه آل عمران] پس هر که چنین کند بهره ی خود را از آن شب گرفته است.» [61]

شنبه 14 دی 1392  11:02 AM
تشکرات از این پست
mrt4636
mrt4636
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1392 
تعداد پست ها : 172
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:از آثار مفید سبک زندگیت بگو؟(تاپیک دارای امتیاز ویژه)

من همیشه سعی کردم در سبک زندگیم قناعت رو که به نظر من بزرگترین ثروت سبک زندگی اسلامیه مطابق با سبک الگوهای دینی و مذهبی خودم نزدیک کنم . شاید تو زندگیهای مدرن و تجملاتیه این دوره اینکار سخت و باعث حرفهای زیاد اطرافیان بشه ولی الگوی مصرفی و زندگی من مقامات برت دینی من هستند نه مردم..


این قطره های اشک که مانند شبنم است/دریا اگر شود برای شما کم است

گیرم بهشت هم بروم با شفاعتت/ آقا بهشت بی گل رویت جهنم است

  ..::  محمد رضا ::...

 

شنبه 14 دی 1392  1:14 PM
تشکرات از این پست
mghjkhhjiu
mghjkhhjiu
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 64

پاسخ به:از آثار مفید سبک زندگیت بگو؟(تاپیک دارای امتیاز ویژه)

شاید متناسب‌ترین سورۀ قرآن با سبک زندگی سورۀ حجرات باشد. در این سوره از جهات مختلف به آداب و عادات رفتاری پرداخته شده و نکات بسیار مهمی در باب رفتار مؤدبانه بیان شده است. اولین الگوی رفتاری صحیح که در سورۀ حجرات بیان شده، «ادبِ اطاعت» از خدا و پیغمبر(ص) است. می‌توان گفت: مهمترین عاملی که سبک زندگی را زیبا می‌کند ادب است و رعایت ادب و احترام خصوصاً در مقابل بزرگان جامعه و اولیاء الله از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. ادب، زندگی و بندگی انسان را زیبا، لذت‌بخش و جذّاب می‌کند.

سورۀ حجرات آداب و اخلاقی را بیان می‌کند که در سبک زندگی ما بسیار مؤثر است. زبان(سبک سخن گفتن) و لباس(سبک لباس پوشیدن) دو بخش بسیار مهم از سبک زندگی محسوب می‌شوند و در این سوره دربارۀ «کنترل زبان» توصیه‌های بسیار جدّی و مهمی بیان شده است از جمله؛ مسخره نکردن، عیب‌جویی نکردن، لقبِ بد ندادن و غیبت نکردن است.

شنبه 14 دی 1392  4:01 PM
تشکرات از این پست
maryamjoon
maryamjoon
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 1178
محل سکونت : تهران

پاسخ به:از آثار مفید سبک زندگیت بگو؟(تاپیک دارای امتیاز ویژه)

مقاله ای کامل در مورد سبک زندگی اسلامی

وقتی بحث از سبک زندگی می‌شود، در واقع آنچه مورد پردازش و بررسی قرار می‌گیرد سبک «زیستن» و «زندگی» است که با این حساب، مقتضی است؛ قبل از بررسی «سبک زندگی»، خود مفهوم «زیستن» و «زندگی» به طور دقیق مشخص شود تا آن‌گاه و در گام بعدی در خصوص وضعیت زندگی و سبک آن و… بحث و بررسی‌های لازم صورت گیرد. لذا هر محققی در حوزه‌ی سبک زندگی، قبل از ورود به بحث، بایستی با مفهوم «زندگی» و «زیستن» آشنایی کافی و لازم را داشته باشد و بداند که بر اساس فرهنگ خودش، زندگی و زیستن چه مفهومی و چه نمادهایی دارد؟ در فرهنگ او نمادها، علائم و مصادیق زندگی سعادتمند و زندگی شقاوت‌مند چیست؟

ناگفته پیداست که در این زمینه، تضاد جدی بین فرهنگ غرب و فرهنگ خودی وجود دارد و تعریفی که فرهنگ اسلامی‌ـ‌ایرانی از زندگی و خوب و بد بودن آن بر اساس آخرت‌گرایی و نقش مزرعه بودن زندگی دنیوی برای زندگی اخروی، که هدف اصلی و زندگی واقعی است، برایمان دارد؛ درست در نقطه‌ی مقابل فرهنگ غربی است که بر مبنای مکتب اومانیسم و لذت‌گرایی و هدف غایی بودن زندگی دنیوی استوار است. این دو جهان‌بینی دقیقاً در نقطه‌ی مقابل هم قرار دارند و بی‌گمان این اختلاف دیدگاه در بررسی وضعیت سبک «زندگی» و خوب و بد بودن آن و برنامه‌ریزی برای اصلاح آن تأثیر تام ‌و ‌تمام خواهد گذارد؛ چه بسا بر اساس دیدگاه اسلامی در بررسی سبک «زندگی»، توجه به برخی رفتارها و مصارف مورد توجه باشد یا حتی در اولویت باشد که در دیدگاه غربی توجه به آن‌ها اصلاً بی‌مورد باشد و آن‌ها را اصولاً داخل در سبک زندگی نداند که به تبع این وضعیت، برنامه‌ریزی در خصوص اصلاح وضعیت سبک زندگی نیز کاملاً متفاوت خواهد بود.

f988d9f7b435bc70a526e1e2b004f306 XL مقاله ای کامل در مورد سبک زندگی اسلامی
مقام معظم رهبری، در این خصوص، می‌فرمایند: «رفتار اجتماعى و سبک زندگى، تابع تفسیر ما از زندگى است؛ هدف زندگى چیست؟ هر هدفى که ما براى زندگى معین کنیم، براى خودمان ترسیم کنیم، به طور طبیعى، متناسب با خود، یک سبک زندگى به ما پیشنهاد می‌شود.»۱

یکی دیگر از محققان در این خصوص می‌گوید: «آیا می‌شود سبک زندگی را بدون تعریف اصل زندگی تعریف کرد؟ خیر، باید هدف مشخص باشد هدف از زندگی چیست و بعد می‌توانیم آن سبک زندگی را با توجه به هدف آن ارزیابی کنیم، ولی بعضی فکر می‌کنند این حرف‌ها ساده و پیش پا افتاده است.»۲

به عبارت دیگر، هر کسی، با واقعیت یا خیالی به زندگی خود معنی می‌بخشد؛ برای یک دانشجوی هیئتی، زندگی کسی که هیئت نمی‌رود بی‌معناست. دیگری نیز با موسیقی به زندگی خود معنا می‌بخشد… صورت زندگی کنونی ما تنها شکل ممکن و بهترین شکل موجود برای زندگی نیست. برخی از بخش‌هایی که امروز آن را جزء ضروریات می‌دانند در گذشته‌ای نه چندان دور اصلاً وجود نداشته است و نیز جای برخی بخش‌ها در زندگی امروزی خالی است که بودنش زندگی را بسیار بهتر می‌کند؛ ولی باید دانست که بودن و نبودن یک بخش در زندگی به عالمی بر می‌گردد که شخص برای خود ساخته است.۳

اختلاف ماهوی در تعریف از زندگی در فرهنگ غرب و نظام دینی

هرچند به صورت متفرقه در ضمن بحث قبلی به تفاوت دیدگاه‌ها اشاره شد؛ ولی شاید در شکل تفصیلی، بتوان تمام دیدگاه‌ها حول موضوع «زندگی» را ذیل دو دیدگاه کلی جمع ‌آوری نمود که این دو دیدگاه کاملاً در تضاد و تقابل با همدیگر هستند؛ به طوری که اثبات و پذیرش یکی، ناخودآگاه، مساوی و ملازم با رد دیگری خواهد بود.

هر کسی، با واقعیت یا خیالی به زندگی خود معنی می‌بخشد؛ برای یک دانشجوی هیئتی، زندگی کسی که هیئت نمی‌رود بی‌معناست. دیگری نیز با موسیقی به زندگی خود معنا می‌بخشد… صورت زندگی کنونی ما، تنها شکل ممکن و بهترین شکل موجود برای زندگی نیست.

اندیشه ها و نظرگاه های دیگر بر حسب میزان برخورداری از شاخص‌های هر کدام از این دو دیدگاه با درجه‌ای از شدت و ضعف، به این دو دیدگاه دور و نزدیک می‌شوند، ولی آنچه که نقطه‌ی صفر و بیست در حوزه‌ی تئوری در مورد نگاه به زندگی است همین دو دیدگاه است که عبارت‌اند از:

۱. جهان‌بینی مادی:

جهان‌بینی مادی بر اساس نگرش نفی خدا و قیامت از جهان هستی شکل گرفته است. در این جهان‌بینی، تمام هستی در جهان مادی و طبیعی خلاصه شده است که هیچ آفریننده‌ی دارای شعور و ادراک، خارج از عالم ماده ندارد و هر چه هست، در همین عالم ماده است و چیزی به نام ماورای طبیعت و خداوند و عالم دیگر (قیامت و رستاخیز) وجود ندارد و وجود انسان در وجود مادی او خلاصه می‌شود که با مرگ از بین می‌رود یا تغییر به اجزای دیگر مادی می‌شود.۴

توماس هابز به عنوان نماینده‌ای از این جهان‌بینی می‌گوید: «چیزهایی واقعی هستند که وجود خارجی داشته باشند؛ اینکه می‌گوییم سخاوت خوب است، اشتباه است چون وجود خارجی ندارد.» اصل اندیشه‌ی طرفداران این جهان‌بینی بر اساس سود و منفعت‌ است؛ تفاوت بخل و حرص و… مانند تفاوت علایق در مورد غذا‌ها و رنگ‌ها است و اختلاف در معنای این مفاهیم اخلاقی در حد عقیده است که به دلیل تفاوت جسم‌هاست. بر حسب این دیدگاه، نمی‌شود انسان گرسنه باشد و غذا نخورد؛ نمی‌شود انسان حب دنیا داشته باشد و خود را به مردن دهد، کار‌هایی از قبیل انفاق و ایثار و… حماقت است، کارهایی که به سود دیگران است معنی ندارد، مگر اینکه بیش از سودی که به طرف می‌رسد به خود شخص برسد. خروجیِ این سبک تفکر همان سبک زندگی غربی است. آن‌ها می‌گویند برای لذت بردن هر چه بیشتر از زندگی چه کار باید کرد؟ ‌ـ‌‌البته در اسلام هم لذت حلال وجود دارد‌ـ‌ لذا وقتی با بچه آوردن لذت می‌برند پس خوب است؛ وقتی‌‌ همان بچه آوردن زحمت دارد، پس خوب نیست.۵

گفتنی است این دیدگاه از حیث نظری به همان گونه­ای است که توصیف شد، ولی در واقع و در عالم خارج شاید تنها تعداد بسیار معدود و اندکی از انسان‌ها را یافت که لائیک به تمام معنا و به کلی منکر عالم غیب و ماورای ماده باشند و مصادیق این جهان‌بینی بیشتر در خود سیستم حکومت‌های غربی و رویکردهای اجرایی و قوانین صادره از آن‌ها خود را نشان می‌دهد تا افراد موجود در آن حکومت‌ها؛ لذا اکثر افرادی که خصوصاً در غرب زندگی می‌کنند و تحت عنوان طرفداران یا اعضای مکتب مادی‌گرایی شناخته می‌شوند، اگرچه به اسلام و آموزه‌های متعالی آن اعتقادی ندارند، لیکن منکر خدا و غیب و مسائل دینی هم به طور کلی نیستند و حتی به مقتضای فطرت انسانی خود، اعمال انسان‌دوستانه و خیرخواهانه‌ی فراوان و قابل توجهی نیز انجام می‌دهند؛ ولی نباید از نظر دور داشت که از نظرگاه این افراد، هرچند به طور مطلق، خداوند و عالم غیب و نیروهای قدسی مردود واقع نشده‌اند؛ لیکن آن‌ها را جایگاهی تأثیر‌گذار در نظام تصمیم‌گیری‌شان، خصوصاً در مواقعی که با منافع مادی‌شان در تضاد باشد، نیست. بر حسب دیدگاه اکثر این افراد، انسان بایستی تمام تلاش خود را انجام دهد تا از زندگی دنیایی که تمام زندگی اوست تمام لذت را ببرد و در دنیایی که هدف نهایی زندگی اوست، به تمام هدفش برسد. مطابق این جهان‌بینی، موضوع آخرت و نظام زندگی پس از مرگ و جزا و پاداش به کلی مردود است و لذا توصیه‌های اخلاقی از انبیا یا حسب فطرت و وجدان انسانی ‌ـ‌در صورت اظهار وجود‌ـ‌ علاوه بر فقدان الگوی عملی، ضمانت و پشتوانه‌ی اجرایی قوی ندارد. (اگر هم در مواردی اندک اعتقاد به معاد باشد، همراه با تحریفات فراوان در ماهیت و چگونگی آن و نظام جزا و پاداش آن است.)

۲. جهان‌بینی الهی:

این جهان‌بینی مبتنی بر سه اصل است: ۱) اعتقاد به خدای یگانه ۲) اعتقاد به معاد و زندگی ابدی برای هر فردی از انسان در عالم آخرت ۳) اعتقاد به بعثت پیامبران توسط خدا برای هدایت بشر به سوی کمال نهایی و سعادت دنیا و آخرت. این اصول سه‌گانه در واقع پاسخ‌هایی است به اساسی‌ترین سؤالاتی که برای هر انسان آگاهی مطرح می‌شود: مبدأ هستی کیست؟ پایان زندگی چیست؟ از چه راهی می‌توان بهترین برنامه‌ی زیستن را شناخت؟۶

تعریفی که مطابق این جهان‌بینی از «زندگی» در دنیا می‌شود، تعریفی جامع و کامل و مردود‌کننده‌ی ادعاها و نگرش موجود در جهان‌بینی مادی است. تفسیر این جهان‌بینی از زندگی مبتنی بر سرشاخه‌ها و سرفصل‌های متعددی است که عمده‌ی آن‌ها به شرح ذیل است:

۱.۲. زندگی دنیوی، ابزاری برای نیل به زندگی اخروی: در جهان‌بینی الهی، زندگی واقعی زندگی اخروی است و زندگی دنیوی همچون ابزار و مزرعه‌ای است که بایستی تا می‌توان در آن کاشت تا در جهان دیگر درو نمود و به هدف اصلی رسید.

شمه‌ای از متون دینی در این زمینه به شرح ذیل است:

حضرت على (علیه السلام): اجْعَلوا ـ‌عبادَ اللّهِ‌ـ اجتهادَکُمْ فی هذِه الدُّنیا التَّزَوُّدَ مِن یومِها القَصیرِ لیومِ الآخِرهِ الطّویلِ ؛ فإنَّها دارُ عَمَلٍ و الآخِرهُ دار ُالقَرارِ و الجَزاءِ؛ بندگان خدا! بکوشید تا از چند روزه دنیا براى آخرت که دوره‌اش دراز و طولانى است، توشه بر گیرید؛ چه، دنیا سراى عمل است و آخرت سراى بقا و جزا (الکافی، ٨/١٧۴/١٩۴).

حضرت على (علیه السلام): إنّما الدُّنیا دارُ مَجازٍ و الآخِرهُ دارُ قَرارٍ، فَخُذُوا مِن مَمَرّکُم لِمَقَرِّکُم؛ همانا دنیا سراى گذر است و آخرت سراى ماندن؛ پس، از گذرگاه خود براى اقامتگاهتان توشه برگیرید (نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ٢٠٣).

حضرت على (علیه السلام): إنّما الدنیا مُنتهى بَصَرِ الأعمى، لا یُبصِرُ مِمّا وراءَها شیئاً و البَصیرُ یَنفُذُها بَصَرُهُ و یَعلَمُ أنّ الدارَ وراءَها، فالبصیرُ مِنها شاخِصٌ و الأعمى إلَیها شاخِصٌ و البصیرُ مِنها مُتزوِّدٌ و الأعمى لها مُتزوِّدٌ؛ همانا دنیا آخرین دید رس انسان کور است و فراتر از آن را نمى‌بیند، اما شخص بینا و با بصیرت نگاهش را از دنیا فراتر مى‌برد و مى‌داند که سراى حقیقى در وراى این دنیاست. پس بینا از دنیا دل برکَند و کور به آن روى آورد. شخصِ با بصیرت از آن توشه بر مى‌دارد و کور براى آن توشه فراهم مى‌آورد (نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ١٣٣).

بر اساس سبک زندگی دینی، اگر دنیا ارزشی دارد، از آن حیث است که می‌تواند ابزاری باشد برای نیل به سعادت اخروی و زندگی واقعی وگرنه به سبب زوال‌پذیری و و توأم بودن آن با سختی‌ها و… ارزش واقعی ندارد و جز بازیچه­ای موقتی برای کسانی که از خدا غافل شده‌اند نیست.

۲.۲. عامل خوشی و سعادت زندگی، یاد خدا: مطابق این جهان‌بینی، خوشی و سعادت زندگی در خوردن و آشامیدن و بهره‌گیری هر چه بیشتر از مواهب مادی نیست، بلکه درقرآن کریم آمده است: «وَ مَنْ أعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکا وَ نَحْشُرُهُ یَومَ القیامَهِ أعمى… و َکَذلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِآیَاتِ رَبِّهِ وَ لَعَذَاب ُالاْخِرَهِ أَشَدُّ وَ أَبْقَى؛ هر کس که از یاد من دل بگرداند زندگى تنگى خواهد داشت و در روز رستاخیز [نیز] او را نابینا محشور می‌کنیم… و این چنین هر که را زیاده ‌روى کرده و به آیات پروردگارش ایمان نیاورده،سزا مى‌دهیم، هر آینه عذاب آخرت سخت‌تر و پایدارتر است.» (سوره‌ی طه، آیات ١٢۴ تا ١٢٧)

حضرت على (علیه السلام): اُذکُرُوا اللّه َ ذِکراً خالِصاً تَحْیَوا بِهِ أفضَلَ الحیاهِ و تَسلُکُوا به طُرُقَ النجاهِ؛ خدا را خالصانه یاد کنید، تا بهترین زندگى را داشته باشید و با آن راه نجات را بپویید (بحار الأنوار، ٧٨/٣٩/١۶).

۳.۲. بازیچه و بی‌ارزش بودن زندگی مادی دنیوی: اگر دنیا ارزشی دارد، از آن حیث است که می‌تواند ابزاری باشد برای نیل به سعادت اخروی و زندگی واقعی وگرنه به سبب زوال ‌پذیری و و توأم بودن آن با سختی‌ها و… ارزش واقعی ندارد و جز بازیچه‌ای موقتی برای کسانی که از خدا غافل شده‌اند نیست. لذا قرآن کریم می‌فرماید:

- «وَ ما هذِهِ الْحَیاه ُالدُّنْیا إِلاّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الاْخِرَةَ لَهِی َالْحَیَوَانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ این زندگانى دنیا چیزى جز سرگرمى و بازى نیست. زندگانى واقعى سراى آخرت است، اگر مى‌دانستند.» (سوره‌ی عنکبوت، آیه‌ی ۶۴)

«بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاة َالدُّنْیَا وَ الاْخِرَةُ خَیْرٌ و أبْقَى بلکه زندگى دنیا را بر می‌گزینند، در حالى که آخرت بهتر و ماندگارتر است.» (سوره‌ی الأعلى، آیات ١۶ و ١٧)

- «فَأَمّا مَنْ طَغَى وَ آثَرَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوَى پس هر که طغیان کرده و زندگى این جهانى را برگزیده، جهنم جایگاه اوست.» (سوره‌ی النازعات، آیات ٣٧ و ٣٩)

- «وَ ما الْحَیاةُ الدُّنْیا إلاّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدّارُ الآخِرَهُ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ أفَلاَ تَعْقِلُونَ و زندگى دنیا چیزى جز بازیچه و لهو نیست و سراى آخرت براى پرهیزگاران بهتر است، آیا نمى‌اندیشید؟» (سوره‌ی أنعام، آیه‌ی ٣٢)

۴.۲. متأثر بودن خوشی و ناخوشی «زندگی» از عوامل غیر مادی: بر حسب جهان­بینی الهی، خوشی و ناخوشی دنیا صرفاً متأثر از بهره‌مندی یا فقدان امکانات مادی دنیوی نیست، بلکه اساساً خوشی و شیرینی زندگی در این دیدگاه تعریف دیگری دارد و عوامل فراهم‌ کننده‌ی مجزایی برای آن تعریف شده است؛ برخی از آن‌ها عبارت است از:

- رسول اکرم (صلی الله علیه و آل): مُداراهُ النّاسِ نِصفُ الإیمانِ و الرِّفقُ بِهِم نِصفُ العَیشِ؛ مدارا کردن با مردم نصف ایمان است و نرمى و مهربانى کردن با آنان نصف زندگى است (الکافی، ٢/١١٧/۵).

- حضرت على (علیه السلام): ما زالَتْ نِعمَهٌ و لا نَضارَهُ عَیشٍ إلاّ بذُنوبٍ اجتَرَحُوا، إنّ اللّه َ لَیسَ بِظَلاَّمٍ لِلعَبیدِ هیچ نعمتى و هیچ خرّمى زندگى‌اى زایل نشد، مگر به سبب گناهانى که مرتکب شدند؛ زیرا خداوند به بندگان ستم نمى‌کند (الخصال، ۶٢۴/١٠).

- حضرت على (علیه السلام): السّهَرُ أحَدُ الحیاتَینِ شب‌زنده‌دارى یکى از دو زندگى است (غرر الحکم، ١۶٨۴).

- حضرت على (علیه السلام): لا تَهنَأُ حَیَاةٌ مَع مَخافَهٍ و عدمُ العقلِ عدمُ الحیاهِ، و لا تُعاشَرُ الأمواتُ زندگى توأم با ترس گوارا نیست. نابخردى نیز مُردن است و کسى با مردگان معاشرت نمى‌کند (غرر الحکم،ح ۱۴۲۶).

– امام صادق (علیه السلام): یَعیشُ النّاسُ بإحسانِهِم أکثرَ مِمّا یَعیشُونَ بأعمارِهِم و یَموتُونَ بذُنوبِهِم أکثرَ مِمّا یَموتُونَ بآجالِهِم مردم بیش از آنکه با عمر خود زندگى کنند، با احسان و نیکوکارى خویش مى‌زیند و بیش از آن که به سبب فرا رسیدن اجل خود بمیرند، بر اثر گناهان خویش مى‌میرند (بحار الأنوار، ۵/١۴٠/٧).

۵.۲. پرهیز از دلبستگی و توجه افراطی به زندگی دنیوی: استفاده از مواهب مادی در حد نیاز نه تنها اشکالی ندارد، بلکه ضرورت و مقتضای تداوم حیات مادی است؛ ولی هرگونه دلبستگی و توجه افراطی بدان مورد نکوهش واقع شده است:

- رسول اکرم (صلی الله علیه و آل): إنَّ اللّه َ تَعَالى یُعطی الدُّنیا على نِیّهِ الآخِرهِ و أبى أنْ یُعطیَ الآخرهَ على نِیّهِ الدُّنیا خداوند متعال دنیا را با نیّت آخرت [به آدمى] مى‌دهد، اما از دادن آخرت با نیّت دنیا اِبا دارد (جامع‌الصغیر، ١/٢٩٢/١٩١٧).

- رسول اکرم (صلی الله علیه و آل): مَن أصبَحَ و أمسى و الآخِرهُ أکبرُ هَمِّهِ جَعلَ اللّه ُالغِنى فی قلبِهِ و جَمَع لَه أمرَهُ، و لَم یَخرُج مِن الدُّنیا حتّى یَستکمِلَ رزقَهُ و مَن أصبحَ و أمسَى و الدُّنیا أکبرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللّه ُالفَقْرَ بینَ عینَیهِ و شتَّتَ علَیهِ أمْرَه و لَم یَنَلْ مِن الدُّنیا إلاّ ما قُسِمَ لَهُ هر آن کس که در شب و روز بزرگ‌ترین همّش آخرت باشد، خداوند بى‌نیازى را در دل او جاى مى‌دهد و کارش را سامان مى‌بخشد و از دنیا نمى‌رود، مگر وقتى‌که روزى‌اش را کامل دریافت کرده باشد و هر آن کس که شب و روز، بزرگ‌ترین همّش دنیا باشد، خداوند فقر را در بین دو چشم او قرار مى‌دهد (همیشه چشمش گرسنه دنیا است) وکارش را پریشان مى‌سازد و از دنیا به چیزى بیش از قسمت خود نمى‌رسد (بحار الأنوار، ٧٧/١۵١/١٠۴).

حضرت على (علیه السلام): اُحَذِّرُکُمُ الدنیا، فَإنّها غَرّارهٌ، و لا تَعدُو ـ‌إذا هِیَ تَناهَتْ إلى اُمْنِیَّهِ أهلِها‌ـ ما قالَ اللّه ُ عزّ و جلّ: «و اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیاهِ الدُّنیا کَماءٍ أنزَلْناهُ مِن َالسماءِ فاختلَطَ بِهِ نَباتُ الأرضِ فأصبَحَ هَشیما تَذْرُوهُ الرِیاحُ و کانَ اللّه ُ عَلى کلِّ شَیءٍ مُقتَدِرا» شما را از دنیا پرهیز مى‌دهم؛ زیرا که بسیار فریبنده است ـ‌و زمانى هم که دنیا پرستان به آرزوى خود برسند‌ـ دنیا از این توصیف خداوند عزّ و جلّ فراتر نیست که «براى آنان زندگى دنیا را مثل بزن که مانند آبى است که آن را از آسمان فرو فرستادیم، سپس گیاه زمین با آن درآمیخت و [چنان] خشک گردید که بادها پراکنده‌اش کردند و خداست که همواره بر هر چیزى تواناست.» (سوره‌ی کهف، آیه‌ی ۴۵) و (نهج‌السعاده، ٣/٢٨۴)

امام صادق (علیه السلام): مَن أحَبَّ الحیاهَ ذَلَّ هر که شیفته زندگى شود، خوار گردد (الخصال، ١٢٠/١١٠).

در جهان‌بینی الهی، هر زیستنی زندگی نیست، بلکه باید برخی اقتضائات مانند خداشناسی و توحید در آن موجود و برخی موانع همچون ذلت‌پذیری و معصیت در آن مفقود باشد تا اسم زندگی بر آن صدق کند.

۶.۲. بهره­گیری بیش از حد کفاف، عامل تباهی زندگی: بر حسب جهان­بینی الهی، انسان در زندگی دنیایی مسافری بیش نیست که مقصدش زندگی آخرت است و زندگی دنیا، منزلگاه و مسافرخانه‌ی سر راهی اوست و ناگفته پیداست که راحتی هر مسافری در سبک‌بالی اوست:

- رسول اکرم (صلی الله علیه و آل): اعمَلْ لِدُنیاکَ کأنّکَ تَعیشُ أبدا و اعمَلْ لآخرتِکَ کأنّکَ تَموتُ غَدا براى دنیاى خود چنان کار کن که گویى تا ابد زنده‌اى و براى آخرتت چنان کار کن که گویى همین فردا خواهى مُرد (تنبیه‌الخواطر، ٢/٢٣۴).
رسول اکرم (صلی الله علیه و آل): اُترُکوا الدنیا لأهلِها فإنّه مَن أخَذَ مِنها فوقَ ما یَکفِیهِ أخَذَ مِنحَتفِهِ و هُوَ لا یَشعُرُ دنیا را براى اهلش واگذارید؛ زیرا هر که از دنیا بیش از حدّ کفایت خود برگیرد، نادانسته، مرگ خود را شتاب بخشیده است (کنزالعمّال، ۶٠۵٨).

۷.۲. هر زیستنی زندگی نیست: در جهان‌بینی الهی هر زیستنی زندگی نیست، بلکه باید برخی اقتضائات مانند خداشناسی و توحید در آن موجود و برخی موانع همچون ذلت­پذیری و معصیت در آن مفقود باشد تا اسم زندگی بر آن صدق کند:

- امام صادق (علیه السلام): المَوتُ فی طاعهِ اللّه ِ أحَبُّ إلَیَّ مِن الحیاهِ فی مَعصیهِ اللّهِ و الفَقرُ فی طاعهِ اللّه ِ أحَبُّ إلَیّ مِن الغِنى فی مَعصیهِ اللّه ِ و البلاءُ فی طاعهِ اللّه ِ أحَبُّ إلَیّ مِن الصِّحّهِ فی مَعصیهِ اللّه مرگ در راه طاعت خدا را خوش‌تر دارم از زندگى آلوده به معصیت خدا و فقر در راه طاعت خدا را دوست‌تر دارم تا ثروت با نافرمانى خدا و بلا و سختى دیدن در راه طاعت خدا برایم خوشایندتر است از سلامت و عافیت در معصیت خدا (بحار الأنوار، ٨١/١٧٣/٩).

امام حسین (علیه السلام): مَوتٌ فی عِزٍّ خَیرٌ مِن حیاهٍ فی ذُلٍّ و أنشَأ (ع) یَومَ قُتِلَ:

الموتُ خیرٌ من رُکُوبِ العارِ و العارُ أولى من دُخُولِ النارِ

مرگ با عزّت بهتر از زندگى با ذلّت است. آن حضرت در روز شهادت خود این ابیات را مى‌خواند: مرگ بهتر است از ننگ و ننگ سزاوارتر از آتش [دوزخ] است، به خدا سوگند که نه ننگ را به خود راه دهم، نه آتش‌را (المناقب لابن شهرآشوب، ۴/۶٨).

حضرت على (علیه السلام): لا حیاهَ إلاّ بالدِّینِ و لا مَوتَ إلاّ بجُحودِ الیَقینِ، فاشْرَبوا العَذْبَ الفُراتَ یُنَبِّهْکُم مِن نَوْمَهِ السُّباتِ و إیّاکُم و السَّمائم المُهْلِکاتِ زندگى جز به دیندارى نیست و مرگ جز با از دست دادن یقین نیست. پس از آبشیرین و گوارا (اسلام ناب) بنوشید، تا شما را از خواب غفلت بیدار کند و از سموم کشنده (دین‌هاى ساختگى) بپرهیزید (الإرشاد، ١/٢٩۶).

حضرت على (علیه السلام): التّوحیدُ حیاهُ النّفْسِ توحید حیات جان است (غرر الحکم، ۵۴٠).

۸.۲. رفاه‌زدگی خط قرمز زندگی: اسلام مانع رفاه زندگی نیست، بلکه انسان را دعوت به زندگی بهتر و سالم‌تر می‌کند. اسلام از رفاهی که افراطی و سرطانی باشد و تن‌پروری در آن باشد، بر حذر می‌دارد؛ توصیه‌ی اسلام اجتناب از تجمل‌گرایی، اشرافی‌گری و انگشت‌نما شدن در بهره‌برداری از مواهب مادی دنیوی است:

رسول اکرم (صلی الله علیه و آل): ابن مسعود! آن که در دنیا با نازپروردگى زیست مى‌کند، چه سودى مى‌برد آن‌گاه که در آتش جاودانه مى‌گردد؟! «آنان به جلوه‌ی بیرونى زندگى دنیا آگاه‌اند، اما از آخرت بى‌خبرند» خانه‌ها مى‌سازند، کاخ‌ها بر پا مى‌کنند، مسجدها را به زیور مى‌آرایند،مقصد همه‌ی تلاش‌هایشان تنها دنیاست و به آن روى آورده‌اند و دل‌بسته‌اند.

خداىِ آنان شکم‌هایشان است. خداىِ برترین فرموده است: «با این پندار که همواره زنده‌اید، دژها و کاخ‌ها برمى‌افرازید؟ و به گاه انتقام‌گیرى، همچون سرکشان رفتار مى‌کنید؟پس تقواى خدا را پیش گیرید و از من فرمان برید» و نیز خداى برترین فرموده است: «آیا دیده‌اى آنکه هوسش را خداى خود گرفت و خدا با وجود علم گمراهش ساخت و بر گوشو دلش مهر نهاد و بر دیده‌اش پرده انداخت؟ پس از خدا چه کسى هدایتش خواهد کرد؟آیا پند نمى‌گیرید؟» چنین کسى جز منافق نیست که هوس خویش را دین خود ساخته و شکمشرا خداى خویش؛ از هر چه دلش بخواهد، خواه حلال و خواه حرام، نمى‌پرهیزد. خداىبرترین فرموده است: «اینان به همین زندگى پست خشنودند، اما این زندگى در برابرزندگى آخرت تنها کالایى ناچیز است» ابن مسعود! محراب‌هاى اینان زنانشان‌اند،شرافت ایشان در درهم و دینار است، همه‌ی توانشان را در راه شکم خود به کار مى‌گیرند. اینان در میان بَدان، بدترین‌اند، هم خاستگاه فتنه‌اند و هم بازگشتگاه آن. ابن مسعود! سخن خداى برترین چنین است: «مگر نمى‌دانى اگر سال‌ها آنان رابرخوردار کنیم، آن‌گاه عذاب موعود به آن‌ها رسد آنچه از آن برخوردار مى‌شدند بهکارشان نمى‌آید؟» (مکارم‌الأخلاق، ٢/٣۴۴ /٢۶۶٠)

۹.۲. مذمت دلبستگی و فریفته شدن به زینت‌ها و جاذبه­های مادی زندگی

- قرآن کریم: «اَلْمالُ وَ الْبَنُونَ زِینَهُ الحَیاهِ الدُّنْیا و الْباقِیاتُ الصّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوابَاً وَ خَیْرٌ أَمَلاً دارایى و فرزندان زیورهاى زندگى دنیا هستند و کردارهاى نیک، که همواره بر جاى مى‌ماند، نزد پروردگارت بهتر و امید بستن به آن‌ها نیکوتر است.» (سوره‌ی کهف، آیه‌ی ۴۶)

- قرآن کریم: «کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَه ُالْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ فَمَن زُحْزِحَ عَنِ النّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّهَ فَقَدْ فَازَ وَ مَا الْحَیاهُ الدُّنْیا إلاّ مَتاعُ الْغُرُور هر نفسى مرگ را مى‌چشد وبه تحقیق در روز قیامت مزد اعمال شما را به تمامى خواهند داد و هر کس را از آتشدور سازند و به بهشت درآورند به پیروزى رسیده است و این زندگى دنیا جز متاعىفریبنده نیست.» (سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی ١٨۵)

- قرآن کریم: «یَا أَیُّهَا النّاسُ إنَّ وَعْدَ اللّه ِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاهُ الدُّنیا وَ لا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللّه ِ الْغَرُور اى مردم! وعده‌ی خدا حق است. مبادا زندگى دنیا شما را بفریبد و آن شیطان فریبنده به خدا مغرورتان بگرداند.» (سوره‌ی فاطر، آیه‌ی ۵)

- قرآن کریم: «ذلِکُم بِأَنَّکُمُ اتَّخَذْتُم آیاتِ اللّه ِ هُزُواً وَ غَرَّتْکُمُ الْحَیاهُ الدُّنْیا فَالْیَوْم َلایُخرَجُون مِنْهَا وَ لاَ هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ و این به کیفر آن است که آیات خدا را به مسخره مى‌گرفتید و زندگى دنیوى شما را بفریفت. پس، امروز کسى ازاین آتش بیرونشان نبرد و کسى عذرشان را نپذیرد.» (سوره‌ی جاثیه، آیه‌ی ٣۵)

۱۰.۲. دوری از صاحبان نگاه ناصواب به زندگی: جهان‌بینی الهی نه تنها ترسیم زیبا و دقیقی از زندگی دنیوی را به خداپرستان ارائه می‌نماید، بلکه از مصاحبت و نزدیکی با افرادی که تحت لوای جهان‌بینی مادی هستند نیز بر حذر می‌دارد؛ به دلیل آنکه آن‌ها به سبب وجود افکار و اندیشه‌های غلط و شیطانی در قلوبشان، همچون افراد مریض هستند و مرضشان مسری است. لذا، توصیه به تولی و تبری در اینجا نیز و البته به گونه‌ی خاص خودش جریان دارد:

- قرآن کریم: «فَأعرِض عَن مَّن تَوَلّى عَن ذِکرِنا وَ لَم یُرِد إلاّ الحَیاةَ الدُّنیا* ذلِکَ مَبلَغُهُم مِنَ العِلم ِإنَّ رَبَّک هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهتَدَى پس، تو نیز از کسى که ازسخن ما روی‌گردان مى‌شود و جز زندگى دنیوى را نمى‌جوید اعراض کن؛ منتهاى دانش آنان همین است. پروردگار تو به آنکه از راهش گمراه مى‌شود یا به راه هدایت مى‌افتد داناتر است.» (سوره‌ی نجم، آیات ٢٩ و ٣٠)*

مفهوم «سبک زندگی» از جمله مفاهیم علوم اجتماعی و علم جامعه شناسی و مردم شناسی است که اخیراً و در دهه اخیر بسیار مورد توجه عالمان علوم اجتماعی و مدیران فرهنگی قرار گرفته است؛ سبک زندگی معنایی است که از به هم تنیدگی و پیوند و نظام وارگی و شبکه ای بودن عوامل متعددی که در شیوه های زندگی یا اقلیم های زیستن انسان تأثیر می گذارند، به وجود آمده است

تقریباً در اکثر تعریفهای سبک زندگی می توان دو مفهوم را یافت که در تعریف سبک زندگی در نظر گرفته شده است؛ و در واقع هر دو مفهوم هم، به واژه «سبک» باز می گردد: اول، مفهوم وحدت وجامعیت و دوم، مفهوم تمایز و تفارق. به این معنی که سبک زندگی حاکی از مجموعه عوامل و عناصری است که کم و بیش به طور نظام مند با هم ارتباط داشته و یک شاکله کلی فرهنگی و اجتماعی را پدید می آورند. همین پیوستگی، اتحاد و نظام مندی این کُل را ازکُل های دیگر متمایز می کند. وجود کلماتی همچون الگو، نظام مندی، کلیت، هویت وتمایز در بیانات اخیر رهبر فرزانه انقلاب نیز حاکی از همین مطلب است و به همین دلیل است که امروز از دو مدل و الگوی متمایز و متفاوت سبک زندگی اسلامی و غربی سخن میگوییم. واژگان مترادف سبک زندگی اسلامی: سبک زندگی شیعی، ارزشی، ایدئولوژیک، جهادی،انقلابی، دینی و تعابیر معادل سبک زندگی غربی: سبک زندگی اروپایی، مسیحی، آمریکایی و وسترنیزه می باشد اما آن چه در تعریف های سبک زندگی، جلوه گر می شود آن است که این تعریف قرابت بسیاری با مفهوم هویت پیدا می کند اما با این تفاوت که علاوه برهویت، مناسبات و رفتارهای عینی و واقعی زندگی را نیز شامل می شود و می توان مثالهاو مصداق هایی از زندگی واقعی را شاهد آورد که رهبر انقلاب نیز به بیش از بیست مورداز آنها اشاره کردند.

مفهوم شناسی سبک زندگی

مفهوم سبک زندگی(life style) از زمره مفاهیمی است که پژوهشگران حوزه جامعه شناسی و مطالعات فرهنگی برای بیان پاره ای از واقعیت های فرهنگی جامعه آن را مطرح و به کار می برند و دامنه به کارگیری آن در ادبیات علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی رواج زیادی یافته است تا حدی که بعضی معتقدند که این مفهوم قابلیت جانشینی بسیاری از واژگان موجود از جمله مفهوم طبقه را داراست و می تواند به نحو دقیق تری، گویای واقعیت پیچیده رفتارها و حتی نگرش های فرهنگی و اجتماعی در جامعه امروز ما باشد و حتی برخی اندیشمندان به کارگیری آن به جای مفاهیم فراگیری چون قومیت و ملیت را مطرح کرده اند. سبک زندگی دررشته مطالعات فرهنگی به مجموعه رفتارها، مدلها و الگوهای کنش های هر فرد اطلاق می شود که معطوف به ابعاد هنجاری، رفتاری و معنایی زندگی اجتماعی او باشد و نشان دهنده کم و کیف نظام باورها و کنش ها و واکنش های فرد و جامعه می باشد. به عبارتی سبک زندگی دلالت بر ماهیت و محتوای روابط، تعاملات و کنش های اشخاص و آحاد مردم در هرجامعه دارد.

مسائل خرد مقدمه فهم استراتژیک/ روش رهبر انقلاب: از استقراء به استنتاج

از منظری که سبک زندگی و بررسی ابعاد و وجوه آن، حوزه بسیار تخصصی وحرفه ای در مطالعات فرهنگی به خود اختصاص می دهد، مقوله بسیار تعیین کننده و محوری در مطالعات و بررسی های کلان استراتژیک و طراحی چشم اندازهای یک فرهنگ نیز می باشد. اصولاً باید دانست حوزه مطالعات استراتژیک برخلاف بار لغوی آن که همواره نوعی نگاه کلان را مطرح می سازد، در حوزه فرهنگ تنها بر پایه مطالعات و بررسی های جزئی امکان پذیر است. به عبارتی در مطالعات و بررسی های راهبردی، از لحاظ متدولوژیک و روششناختی، بایستی بر مبنای مشاهدات و تحلیل های جزئی، کوچک (و استقرایی) حرکت کرد تابه تحلیل و توصیف و تبیین کلان نزدیک شد و پس از آن به حوزه پیش بینی، آینده پژوهی و آینده نگری، که اساس مباحث راهبردی بر آن استوار است، نزدیک شد. بنابراین مجموعه توصیف های ریز و جزئی مبنای تحلیل های راهبردی محسوب می شوند و پس از آن متغیرهای کلان یا ساختاری را بایستی در این گونه بررسی ها وارد و اعمال نمود. چرا که واقعیتهای موجود و پراکنده که امکان بررسی و سنجش تجربی و ملاحظه عینی داشته باشند میتوانند پایه نتیجه گیری های کلان و راهبردهای آینده نگرانه باشد. در واقع با به کارگیری مفهوم سبک زندگی و ژرف اندیشی و تعمیق درباره مفهوم آن می توان از هنجارهای پنهان که در اذهان، باورها و رفتارهای مردم یک جامعه قابل مشاهده است، سردر آورد واز جهت گیری ها و الگوهای موجود یا در حال شکل گیری آتی جامعه، به نحو واقع بینانه ای تفسیر به دست داد.

از این روست که رهبر انقلاب اسلامی در بحث سبک زندگیبه مصادیق و سؤالات دقیق و جزئی و عینی و ریز شده روی آوردند و خرده گیری برخی افراد که به ورود به مصادیق جزئی توسط رهبر عالی رتبه نظام اشکال می کنند نشان می دهد که این افراد با روشهای مدیریت استراتژیک نظام و نیز با متدهای اصلاح سبک زندگی آشنا نیستند. رهبر انقلاب با درک دقیق و درست اندیشی که از واقعیات جامعه ایران دارند مسیر استقراء جهت استنتاجات خود انتخاب نموده اند و این مسیری است که غرب رامنفعل خواهد کرد. در ادامه خواهیم گفت که چرا.

فضای مفهوم (( سبک زندگی ))

هر اصطلاح از اصطلاحات علوم اجتماعی مانند سایر علوم در فضای مفهومی (context) آن قابل درک است. «سبک زندگی» نیز به عنوان یکی از اصطلاحات علوم اجتماعی، پیوند مستقیم و وثیقی با مجموعه ای از مفاهیم دارد؛ مفاهیمی مانند: عینیت و ذهنیت، فرهنگ و جامعه، فرهنگ عینی و ذهنی، صورت (شکل، فرمت، قالب و ظرف) و مظروف و محتوا، رفتار و معنا(نگرش، ارزش و هنجار)، اخلاق و ایدئولوژی، سنت ونوگرایی(تجدد)، شخصیت و هویت(فردی و جمعی)، وراثت و محیط، فردیت و عمومیت (تفرّد وتعمیم)، خلاقیت و بازتولید، تولید و مصرف، طبقه و قشر(بندی) اجتماعی، زیبایی شناسی(سلیقه) و نیاز، مقبولیت و مشروعیت و قس علی هذا.

بدون شناخت این روابط متکثر و متنوع، درک درستی از «سبک زندگی» و نظریه های مربوط به آن به دست نخواهدآمد. بدین لحاظ، هر محققی که می خواهد در این حوزه به مطالعه بپردازد، موظف به روشن کردن معنای «سبک زندگی» است که آن را در نظر دارد؛ معنایی که حداقل رابطه «سبک زندگی» را با سایر پدیده ها و مفاهیم همجوار نشان می دهد. در بیانات رهبر انقلاب نشانه های زیادی از این رمزگشایی و روشن کردن معنایی می یابیم. برای رهایی از تعقیدو گره گشایی از مفهوم چند وجهی سبک زندگی مثال های ایشان رهنمود خوبی است.

آیا واژه و مفهوم «سبک زندگی» اصطلاح دقیقی در علوم اجتماعی است یااصطلاحی خاص و ترکیبی از معنای دو واژه «زندگی» و «سبک»است؟ آیا این واژه دو کلمه ای، موصوف و صفت است یا مضاف و مضاف الیه؟ آیا یک ترکیب وصفی است یا یک ترکیب اضافی؟ آیا کسانی که از این ترکیب بهره برده اند، همگی معنای واحدی را از آن ارائه کرده اند؟

لازمه پاسخ به این سؤال، بحث واژه شناسی و ترمینولوژی سبک زندگی است که هفته آینده به آن خواهیم پرداخت اما اجمالاً و فعلاً بر سر این مفهوم توافق می کنیم که شیوه زندگی یا سبک زیستن منعکس کننده گرایش ها، تمایلات، رفتارها، عقایدو ارزش های یک فرد یا جامعه است و مجموعه ای از طرز تلقی ها، عادت ها، نگرش ها،سلیقه ها، معیارهای اخلاقی و سطح اقتصادی، در کنار یکدیگر طرز زندگی کردن فرد یاگروهی را می سازند. با عنایت به تعریف دقیق چند سال گذشته رهبر حکیم انقلاب از واژه «فرهنگ» که آن را «باورها» و «رفتارهای برخاسته از باورها» تعریف نمودند مشخص میشود که چرا ایشان دو واژه فرهنگ و سبک زندگی را در کنار هم اصطیاد و استفاده می نمایند.

ضرورت عبرت پژوهی تاریخی و بررسی تاریخی مقوله سبک زندگی

در هم تنیدگی فلسفه علم و تاریخ علم ایجاب می کند در تحلیل دقیق یک مقوله، تاریخ آن را بکاویم. بی شک مواجهه فرهنگ و جامعه ایرانی با فرهنگ و نگرش غربی و مدرن، سبب تحول در سبک زندگی ایرانی شده است و یک زندگی شبه مدرن را که بارقه هایی از سنت نیز در آن وجود دارد، برای جامعه ایرانی رقم زده است. با چنددقیقه نظاره و قدم زدن در محیط های اجتماعی و شهری این هویت مونتاژی و میکسی و هلوانجیری را مشاهده می نمائید.از پایان دوره صفویه و مخصوصاً از دوران قاجاریه تابه امروز، مسأله مواجهه با عالمی جدید و ساحتی نوین به نام غرب و مدرنیته، کم کم درایران رخ نموده است. غالباً این مواجهه چند جانبه بوده است اما در هر دوره وجهی ازآن بر وجوه دیگر غلبه داشته است: این مواجهه ابتدا به صورت سلطه جغرافیایی محدودبود. مانند حضور پرتغالی ها در جنوب ایران. پس از قوت صفویه، این مواجهه، به عرصه کلام قدم می گذارد و این مسیونرهای مسیحی هستند که حامل پیام غرب نوین و اروپای متجدد در ایران هستند. اولین مدارس جدید را همین مسیونرها بنا می کنند.(به ویژه دردوره قاجار) پس از این، از دوران پس از صفویه تا استقرار قاجار و حتی تا زمانه تحریم تنباکو، مواجهه ما بیشتر شکل اقتصادی استعماری دارد.

جنگ های ایران وروس و حضور استعماری انگلیس در ایران و منطقه، سخن از مواجهه نظامی را مطرح ساخت. از اواسط دوره قاجار غرب و غرب زدگی و مواجهه ما با این پدیده، شکلی جدید به خودگرفت. این نحوه مواجهه جدید، در حوزه اندیشه و تفکر و علم و فرهنگ بوده و غرب زدگی گسترده فرهنگی و علمی را پدیدار کرد. بدین سبب طبقه روشنفکران غیر دینی وفراماسونرها در این دوره آن هم تحت نظارت و حمایت و هدایت انگلیس و روسیه و بعدهاآمریکا شکل گرفت و براساس این شیوه مواجهه است که کم کم سبک زندگی ایرانی دستخوش تغییرات می شود؛ تغییراتی که هرچه زمان برایش جلوتر می رفت، سرعت این تغییرات نیزسریع تر می شد و واکنش آگاهان، روشنفکران دینی، خواص سیاسی و علما را باعث میگشت.

این در حالی بود که سبک زندگی سنتی –دینی با مایه ها وجوهره شیعی وگرایشات اهل بیتی مردم ایران از استحکام دیرینه و با پشتوانه ای برخوردار بود وجامعه ایرانی را به چاره واداشت که چگونه نه این را وانهد و نه آن را رد نماید. پرسشی که هنوز در دوران گذار برای پاسخ به آن هستیم و به سؤال «چه باید کرد» دربرابر هجوم اندیشه غربی صدها پاسخ داده شده است. هر چند همگان متفقند جوهره شیعی واسلامی مردم و جوانان ایران اسلامی لیبرالیزه نمی شود اما سبک زندگی در صد سال اخیردچار تحولات عمیق و ریشه داری شده است و همواره مسأله تماس، برخورد، پذیرش، طرد،مقابله و یا همزیستی میان فرهنگ سنتی–اسلامی ایرانی وورود فرهنگ غربی واروپایی که حامل تجدد و مدرنیته به معنای دقیق کلمه است، مطرح بوده و هنوز هم این موضوع درقلب تحولات فکری فرهنگی جامعه قرار دارد. این مسأله برای آگاهان و خواص، آشکار، وبرای عموم مردم، مسأله رایج و مبتلابهی است که عامه مردم نسبت به آن تا کنون غفلت معرفتی را ترجیح داده اند و رهبر انقلاب اخیراً اهتمام ویژه ای به غفلت زدائی دراین ساحت نموده اند.

سبک زندگی کنونی ما در مواجهه با غرب مدرن

غرب فرهنگی و فلسفی با تفکری که در آن انسان می خواهد جای خدا را بگیرد و به صورت موجودی صاحب علم و اراده و قدرت و در جایگاه تشریع ظاهر شود و می بایست همه چیز رادر تصرف و تملک خود درآورد، پدید آمد. غرب آن چنان که بسیاری از متفکران غربی نیزبه آن اذعان کرده اند، کوشیده است تاریخی جدید با نگرش و هویتی جدید را برای انسان رقم بزند. امثال نیچه، هایدگر، هانری کربن، رنه گنون، شوان و فوکو هرکدام به نحوی به این تعارض اشاره داشته اند.

از آن جا که جامعه ایران یک جامعه دین دار،دین محور و خدامحور است و در آن پایبندی به دین و سنت تا حدود زیادی یافت می شود باورود نگرش ها و اندیشه های غربی و جلوه های مدرنیته توسط افرادی چون میرزا ملکم خان، میرزا آقاخان کرمانی و آخوندزاده که از پیشروان آشنایی با تجدد بودند، این تضاد و چالش بین این دو فرهنگ کاملاً متفاوت، بروز پیدا کرد و هنوز این چالش ادامه یافته است.

عده ای که به جریان روشنفکری غیر دینی شهرت یافته اند با نام پیشرفت و توسعه و نفی عقب ماندگی تاریخی سعی در القای اندیشه های غربی و تجدد حاصل از رشد و گسترش بینش غربی بودند. عده ای دیگر کوشیدند راه های میانه را مطرح کنند وعده ای دیگر به نفی مدرنیته و نقد آن روی آوردند. البته هیچ کدام از ایشان به راهکار و راهبردی در خور برای این دوران گذار، دست نیافتند و به مقام پرسش و انتقاداکتفا کردند.

تاریخ و سنت اسلامی ایرانی ماسودایی دیگر و نگاهی متفاوت و معترض نسبت به غرب دارد. مشکل این است که در عصرحاضر، تاریخ غربی تمام تاریخ بشر را پوشانده و در همه جا درباره گذشته بشر به طورکلی با موازین غربی حکم می شود. اکنون در نگاه غربزدگان عالم دو بخش دارد: یک بخش متجدد و یک بخش درگیر شده با سودای تجدد.

متأسفانه جامعه ایرانی علی رغم مقاومتهای آگاهانه روحانیت اصیل و مردم دین مدار با بسیاری از سنن خویش و امورهویتی و اشکال و قالبهای سبک زندگی دینی اش وداع کرد و عرصه را برای غرب زدگی فراهم نمود که منجر به تعریف جدیدی از هویت، زندگی، عالم، علم و دین و دینداری گشت.

باید این نظریه انتقادی رهبر شجاع انقلاب را درک کنیم که مواجهه تمدن ایرانی اسلامی با فرهنگ و تمدن غرب که امروزه بر تمام جهان سیطره یافته است، سبب تحولات بسیاری در تمام شئونات جامعه ایرانی شد و «چرا»هایی که ایشان مطرح می کنندنیاز به ریشه یابی معرفتی دارد.

ایرانیان همان طور که در برخی هویت و ارزشها، دچار بحران شده اند، در سبک زندگی نیز در ۱۰۰ ساله اخیر به ویژه از دوران روی کار آمدن رضاخان و تجدد آمرانه اش، دچار تشتت و تذبذب بسیار در نگرش ها و گرایش ها،آداب و رسوم، نظامات و سنن اجتماعی، باورها و حتی باورهای دینی خود گشته و سبک زندگی اسلامی ایرانی دچار تضادها و تناقض های بسیار شده است، به نحوی که از جامعه ما یک جامعه شبه مدرن ساخته است که نه می توان آن را سنتی و اسلامی نامید و نه میتوان بر آن نام مدرن نهاد. باید از این تذبذب هویتی نگران بود. نگرانی در کلام انتقادی ولی امر مسلمین کاملاً قابل درک است.

رهبر انقلاب اسلامی می کوشندتا این فرضیه کلان را اثبات نمایند که زیستن ایرانی در زمانه کنونی، برآمده ازمواجهه و نزاع دو سبک زندگی غربی و اسلامی است.

زمینه های فلسفی و فکری سبک زندگی غربی کدام است؟

تجدد و مدرنیسم یک گفتمان فلسفی و تاریخی است که آغازآن را باید در عصر رنسانس یعنی قرن های ۱۵و ۱۶ سراغ گرفت. این گفتمان تاریخی سبب تحول درتمام ساحت های تفکر و زیستن بشر غربی گردید و تاکنون نیز این تحول هم درجغرافیای کشورهای غربی و هم در عالم شرق، ادامه دارد. هسته و دال مرکزی این مفهوم را می توان مفاهیم در هم تنیده خودبنیادی تفکر بشر، انسان گرائی (اومانیسم وهیومنیسم)، قدسیت زدایی و تقدس زدائی ماده گرا (ماتریالیسم)، تکنیک زدگی افراطی،غیب ستیزی و شریعت ستیزی و وحی ستیزی و متن گریزی دانست.

این تفکر مرکزی سبب پدیدار شدنِ هنر و ادبیات مدرن (رمانتیسم، کلاسیسیزم، رئالیسم، ناتورالیسم،اکسپرسیونیزم، کوبیزم و دادائیسم)، علم مدرن (آمپریسم، ساینتیسم، نگرش تکنیکی و…)، دین مدرن (پوزیتیویسم و دین پراگمات و…)، نظام سیاسی و شهروندی مدرن (ماکیاولیسم و سکولاریسم و شهروندی به جای مفهوم اخوت و برادری)، نظام اقتصادی مدرن (بورژوازی و سوسیالیسم و…)، تفکر مدرن (سوبژکتیویسم، پوزیتیویسم منطقی و…)،نظام اجتماعی مدرن (طبقات اجتماعی مدرن همچون طبقه متوسط و بورژوا، بسط فردیت اجتماعی و…) گردید

تمامی این ها سبب شدند که سبک زندگیِ بشر زیست کننده دربستر مدرنیسم دگرگون شود و با سبک زندگی پیشین خود و همچنین با سبک زندگی سنتی ودینی فاصله بگیرد. همین جا خوب است منظورمان از واژه سنت را بیان کنیم؛

سنت در ساده ترین تعریفش به امور متعلق به گذشته تعبیر شده است. آن گاه که یک فرهنگ تاریخی می شود و درون مایه ها و بن مایه های یک تمدن می گردد، تاریخی شدن آن فرهنگ و آن تمدن، سبب پدیداری سنت به شمار می آیند. سنت را باید یک کلان فرهنگ تاریخی دانست که به انسان و زمانه اش هویت می بخشد. سنت اسلامی از منظر ما از آبشخور وحی وقرآن و نهج البلاغه و روایات سیراب می شود و امریست قدسی و آسمانی و ملکوتی که مرزهای شفاف و روشنی با خرافه گرائی و تحجر دارد.

به لطف حاکمیت فرهنگ ائمه معصومین بخش عظیمی از تاریخ ما و همچنین فرهنگ جاری ما، متأثر از دین و برآمده ازدین است و دین شکل دهنده و پدیدار کننده سنت خاص در جامعه ایران بوده است. ضعف آشکار بسیاری از پژوهش ها و تحلیل ها پیرامون سبک زندگی، غفلت از جایگاه دین اسلام و مکتب شیعه در سنت و تاریخ و هویت جامعه ایرانی است، به نظر می رسد به این دلیل درمانیفست و منشور ارائه شده از سوی مقام معظم رهبری تمامی مؤلفه های سبک زندگی اعماز: هویت (فهم از خود، فهم از جامعه، فهم از تاریخ و…)، ارزش ها (هم صفات آرمانی و هم انسان های آرمانی)، معماری شهری و خانگی، نظام آموزش، زبان و ادبیات، هنر،خانواده (نظام و نقش)، روابط اجتماعی، ساختار اجتماعی، دین داری فردی و اجتماعی،نظام اقتصادی فردی و خانواده، نظام تغذیه و طب فردی وخانواده، رسانه، تکنولوژی،نحوه نگرش به عالم، نگرش به نظام سیاسی اجتماعی با مباحث دینی و اسلامی پیوند خورده است.

عالم دیگر، آدمی دیگر

همانطور که اشاره شد از یک جهت سبک و شیوه زندگی در دوران جهانی شدن مصرف! که من از آن به گلوبالیزیشن مصرف گرائی یاد می کنماز جمله مهمترین مسایل درعلوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی است اما غلبه و شیوه و سبک

زندگی مصرفی کنونی صرفاً یک مسئله قابل بحث و تحقیق در مراکز علمی –فرهنگی نیست؛بلکه خطر بزرگی برای آینده فرهنگ ها و سست شدن بنیاد انسانیت و سرایت آشوب در همه چیز و همه جا و حتی در شیوه زندگی گسترش یافته کنونی است. یعنی وقتی شیوه زندگی رابدون باطن و هسته آن در نظر آوریم در حقیقت یک مسئله خطیر انقلاب اسلامی سهلانگاشته می شود که با بعضی دستورالعمل های ساده می توان از گسترش سبک زندگی غربی وجهانی جلوگیری کرد. این سبک و شیوه مصرف جهانی و این شبه مدرنیته تهوّع آور و لذت گرایی علم زده و یأس زدگی مفرط و ذهن زدگی پست مدرن و پوچ گرایی جنگ زده با هیچ ملاک اخلاقی و دینی و عقلی نمی سازد اما اگر بگوییم بسیار خوب آن را هم می پذیریم ودر کنار آن سبک و شیوه دیگری وضع می کنیم دچار پندار اشتباه شده ایم.

این پندار کمتر از شیوه ی مصرفی خطرناک کنونی نیست و شاید خطرناک تر باشد. زیرا ممکن است گمان کنیم که مشکل با بعضی تغییرات جزئی در شیوه زندگی شخص حل شده و خطراستیلای حرص مصرفی، دیگر وجود ندارد. مشکل اینست که قائلان به جمع سبک زندگی غربی واسلامی نمی دانند مرادشان از سبک زندگی چیست؛ و این سبک زندگی از لوازم تجدد و جلوه ی جهان جدید، بلکه عین آن است.

سبک زندگی غربی، ظاهر و پوسته جهان متجدد ومدرن و اروپایی است. آیا می خواهیم ظاهر و پوسته را بی توجه به باطن و هسته آن تغییر دهیم؟ یا آن را به جای باطن بگذاریم؟ و می پنداریم که با تغییر ظاهر، آن هم سطحی ترین تغییرها، می توان به جنگ باطن رفت و بر آن غلبه پیدا کرد؟ رفتارهای فرهنگی، برخاسته از باورها و عقاید و ذهنیت هائی است که منشأ و مصدر آن رفتارها ونمادها هستند.

تجمل ستیزی و ساده زیستی که در عالم دینی و در اخلاق اسلامی ودر فرهنگ نهج البلاغه جایگاه رفیع و ممتاز دارد، در شهری که قوانین مکانیک و تکنیک و الکترونیک بر تمام شئون آن حاکم است عملی نمی شود. در این وضع می توان گفت که چه فایده دارد که آدم لباس ساده بپوشد و غذای ساده بخورد اما ناگزیر و به ضرورت، آخرین دستاوردهای تکنولوژی را مصرف کند؟! وقتی از ساده زیستی می گوییم باید بیندیشیم که چرا ساده زیستی از یاد رفته است و موانع آن چیست و چگونه می توانیم به آن بازگردیم بدون این تذکر ضروری اگر در مورد هر رفتار ممدوح و پسندیده ای غلو شود چه بسا که کار به اشتباه های بزرگ بیانجامد. همانطور که توسعه و سازندگی بعد از جنگ با شعاررفاه برای همه به نفی ارزشهای جهادی و انقلابی و ساده زیستی انجامید.

عادات و سبک زندگی مردم امر مهمی است و امروز اندیشمندان غربی هم از شیوه زندگی غربی دفاع نمی کنند و آراستگی به فضائل انسانی و زندگی پرهیزکارانه نیز در نظر همه کس شرط کمال و صورتی از آن است. پس یکی از مشکلات ما مقایسه و انتخاب میان دو صورت و شیوه زندگی نیست، بلکه در شرایط امکان تحقق آن هاست. برای پاسخ به سؤالات رهبر انقلاب باید به این فرضیه نیز توجه جدی کرد که شیوه زندگی غربی در پناه قدرت تکنیک پدیدآمده و در سراسر روی زمین بسط یافته است. حکمرانی این قدرت ها اقتضای شیوه زندگی خاص دارد و بسیار بعید به نظرمی آید که معنای اخلاقی و دینی فضیلت و پارسایی بتوانددر پناه آن دوام بیاورد. اینجا قصد تکنیک ستیزی نداریم بلکه بحث ما توجه به تأثیرات ملزومات قطعی زندگی تکنولوژی زده بر سبک زندگی است. همین جا خوب است به فطانت وزیرکی رهبر عزیزمان برای هزارمین بار تبریک بگوییم که بحث «تولید علم و جنبش نرمافزاری» را در لاینی موازی مقوله «سبک زندگی» پیش می برند. حکمت کلمات این حکیم وارسته همین جا آشکار می شود که ایشان لوازم تحقق سبک زندگی اسلامی را نیز پیش بینی نموده اند.

پارسایی به عالمی تعلق دارد و در عالمی می شکفد که اسماء حق درحجاب های غلیظ و ضخیم پوشیده نشده باشد. پس باید به فکر آن حجاب ها بود. شیوه زندگی کنونی وقتی از هم می پاشد و راهش بسته می شود که سرچشمه پدید آمدنش پیدا آید. پس به فکر باطن این شیوه زندگی باشیم و اصل و فرع و ظاهر و باطن را با هم درنیامیزیم.

اگر شیوه زندگی ظاهر است و هر باطنی ظاهری دارد پس قدر مسلم این است که شیوه پارسایی و پرهیزکاری و اخلاق مداری شیوه غالب و ظاهر عالم متجدد و مدرن خداستیز نمی تواند باشد. البته باید دانست که اولاً آداب و عادات دیگران همواره وضرورتاً از سنخ رذایل نیست و برخی صفات اجتماعی غربیان همچون ریسک پذیری و خطرکردن، کار جمعی در فعالیتهای تحقیقاتی و علمی، رعایت برخی قوانین اجتماعی قابل احترام است؛ ثانیاً جهان را با تغییر ظواهر آداب و عادات دگرگون نمی توان کرد. پیامبران هم قبل از تعلیم شریعت، جان مردمان را مهذّب و آماده قبول دستور کردند وبسیاری از مخالفت ها نه منشأ عقلی بلکه منشأ نفسانی دارد

برای اینکه جهان کنونی و شیوه زندگیش دگرگون شود، بایدبه فکر عالمی دیگر و آدمی دیگر و جهان بینی متفاوت بود؛ یعنی باید جهانی دیگر باانسانی دیگر در افق درک اهل نظر ظاهر شود. با توجه به آن افق و چشم انداز است که شاید شیوه زندگی مردمان به تدریج، بی تکلف و بدون زحمت تغییر کند. در جهانی که اکنون دایر است، شرایط پارسایی فراهم نیست و کسانی که همه آن شرایط در وجودشان جمع باشد، اگر باشند، تعدادشان بسیار اندک است. پس در کنار اینکه نگران طرز خور و خواب مردمان باشیم، باید نگران فکر و فرهنگ در این جهان باشیم؛ در این صورت می توان شیوه ای از زندگی تازه ای در پیش گرفت که در آن صفا بر کدورت، و راستی بر دروغ، و اعتمادبر سوء ظن، و مهر و معرفت بر کینه توزی، و رعایت انصاف بر تعدّی و اجحاف، و همدلی وهم زبانی بر تحکّم، و ادای وظیفه بر رفع تکلیف، مقدم باشد.

سرّ وصیت همزمان امیرالمومنین(ع) به تقوا و نظم

همین جا خوب است از یکی از فرمایشات کلیدی امیرالمومنین(ع) رمزگشایی نمائیم.

با توضیحات مبسوط قبل مشخص شد تغییر درسبک زندگی، اگر تغییر در ظاهر حیات مردمان است صد البته تغییر در ظواهر حیات بدون تغییر بواطن آن، راه به مقصود نخواهد برد. بنابراین در کنار پرداختن به ظاهر سبک زندگی باید به سراغ جان (اخلاق و افکار) انسان رفت و آن جا را آباد کرد که اگر چنین شد، سبک زندگی نیز آباد خواهد شد.

درست است که حیات، ظاهری دارد و باطنی،اما هیچ گاه ظاهر حیات جدا و منفک از باطن آن نبوده است، و مگر این همه سفارش به عمل صالح (که جلوه ظاهری حیات مؤمن است) به مثابه اولین قدم طهارت باطن و نفس، چیزی جز معنای یگانگی این دو را می رساند؟

این تفکیک اگر هم در مأثورات دینی ماوجود دارد، جز برای نشان دادن هدف غایی حیات دنیوی که قرب الی الله است، نمی باشد،پس کوشش در فربه نمودن حیات دنیوی با گرایشات ماتریالیستی نتیجه ای جز خسران نخواهدداشت! در این میان، برقرار کردن تناظر دیالکتیک میان باطن و ظاهر که در آن واحد هم بر یکدیگر تأثیر گذارند و هم از یکدیگر تأثیر پذیرند؛ راهگشاست. به بیان دیگر، ظاهرو باطن دو حیثیت از یک امر واحدند و نه دو امر مجزا، پس تغییر یکی، تحول آن دیگری وتحول آن، تغییر این است. مثال بارز این ارتباط دو سویه، تأکید بر رعایت احکام شرعی و تأثیر طهارت جسم بر نحوه و نتیجه تعقل است. اساساً شریعت ما، کجا با طریقت جدایی داشته و کی این دو از حقیقت مجزا بوده اند؟ معنویت، عرفان و طریقت جز در اتحاد باشریعت حتی مشروع نیست!

تقوی که اولین و آخرین توصیه تمام انبیاء و ائمه (علیهم السلام) و اولیاء الهی بوده است، در مراتب عالیه که سرشار از وجوه معنوی وباطنی است، باز هم با عمل و زندگی تنیده است و پر واضح است که حتی همان وجوه باطنی نیز، پایی در فکر ما و پایی در ذکر ما دارند. این جاست که یکی از کلیدی ترین درسهای سبک زندگی از نهج البلاغه امیرالمومنین استنباط می شود؛ توصیه همزمان و هم ردیف به تقوا و نظم، تجلی این معناست که نظم در زندگی و رعایت نظامات اسلامی از تقوا وپرهیزگاری منشأ می یابد؛ آیا حرفی در تحلیل سبک زندگی شیعی و اسلامی بهتر از فرمایش مولا علی سراغ دارید؟ توقع تحول رحمانی در نفسانیت نفس اماره که حیات روزمره اش درگرو تعلقات شیطانی است توقعی بیجاست! انبیاء جان ابناء بشر را متعبد درگاه احدیت نموده اند، اما این تعبد نفس، مگر جز با عمل آغاز شده است؟ ظاهر و باطن با هم تحول می پذیرند و بر هم اثر می گذارند؛ بنابراین سودای تحول سبک زندگی انسان نتیجه ای جزتغییر نسبت های نفسانی او در بر نخواهد داشت و صد البته چون جان انسان متوجه امری گردد فعل او ظهور آن توجه خواهد شد. نظم ظاهری از تقوای باطنی می آید و این کلیدواژه کلیدی و هدیه نهج البلاغه به جامعه تشنه نظم و اخلاق و ارامش و آسایش است.

و اما نقشه راه…

در تکمله سؤالاتی که رهبر انقلاب طرح فرمودند سؤالات زیر نیز قابل بحث است:

۱- چرا رویکرد کارکردگرایانه سبک زندگی مسیحی و غربی در برابرالقای نگاه انتزاعی و غیرکاربردی از سبک زندگی اسلامی در برخی بخشها موفق جلوه کرده است؟

۲- تغییر در جامعه از کجا شروع می شود؟ لایه عینی و سطحی؟ سبک زندگی،نگرش، اندیشه، اخلاق، یا اعتقادات، کدام یک؟

۳-سبک زندگی در تحول سایرابعاد حیات اجتماعی هم چون اندیشه، اعتقاد و دانش چه نقشی دارد؟

۴-آیا سبک زندگی مستقلاً قابل تغییر است؟ مقصود استقلال در مقابل اخلاق، اعتقاد، اندیشه ونظریات علوم اجتماعی و نظام های اجتماعی است.

۵-مفروض بر آن که پاسخ سوال قبل مثبت باشد، آیا در راستای دینی کردن جامعه بر این تغییر فایده ای مترتب است؟مقصود آن است که آیا آغاز کردن از سبک زندگی برای تغییر ماهیت جامعه با مقصد دینی،آغاز درستی است؟

۶-عوامل اصلی تعیین کننده سبک زندگی کدامند؟

۷-آیااندیشیدن به راهی برای تغییر سبک زندگی که بتواند بر عوامل اصلی کنونی غلبه کند ویا آن را دور بزند عقلانی است؟

۸-از منظر دین، محور و عامل اصل تغییر درسبک زندگی چیست؟

۹-آیا می توان مدلهای مختلف سبک زندگی را با هم جمع نمود؟

برای طرح صحیح پرسش های دیگر باید فهم دقیق و کلانی از آن چه هستیم داشته باشیم. گاه در خیابان های شهری بزرگ می چرخیم و گاه بر نقشه شهر اشراف مییابیم. در موضوعی نظیر سبک زندگی نیز کثرت عوامل مؤثر و دخیل آن قدر زیاد است که اگر عمری را هم در بررسی آن صرف کنیم باز عواملی از قلم خواهد افتاد. برای آشنایی با شهر، چرخیدن در خیابان ها تا حدی لازم و مفید است اما کسی که سودای تغییر درنقشه شهر در سر می پروراند، نمی تواند عمر خود را صرف خیابان گردی کند. او به فهم وطرحی کلان از شهر محتاج است.

در بین کوچه و پس کوچه های بی شمار سبک زندگی،باید بتوانیم گذرگاه های اصلی و گلوگاه های شهر را تشخیص دهیم. این ها را گفتیم تاوقتی می پرسیم سبک زندگی را کدام عوامل تعیین می کنند از فهرست کردن هزاران عامل خودداری کنیم. در میان هزاران نیرویی که در جهت های مختلف بر یک نقطه وارد می شود،چند نیروی محوری وجود دارد که برآیندشان جهت اصلی را تعیین می کند و رفته رفته ریزنیروها را با خود هم جهت می سازد. این از نظر فیزیکی درست نیست اما نیروهای جوامع انسانی را حکمی دیگر است. این نیروها کدامند؟ نقشه راه ترسیمی از سوی رهبرحکیم انقلاب مبنای کار ما خواهد بود.

 

نوع و مقدار پوشش همیشه از مسائل مورد توجه انسان‌ها در ادیان و جوامع مختلف بوده است. آن قدر مهم که بی شک یکی از عوامل مهمّ تشکیل دهنده‌ی سبک زندگی افراد، نوع و مقدار پوشش آن‌هاست. در این‌جا البته ما کمی جامع‌تر می‌نگریم و برای بازتعریفِ طرز زندگی اسلامی، به غیر از چون و چراییِ لباس و انواع پوشیدنی‌‌ها، مواردی از قبیل آرایش مو و صورت را نیز چه برای زنان و چه برای مردان مورد توجه قرار می‌دهیم.

در ادامه‌ی تعاریفی که از سبک زندگی غربی داشتیم، باید دانست که نظر غرب در مورد پوشش انسان مبتنی بر برهنگی است و از این به عنوان آزادی فردی تعبیر می‌کند. عبارت مبتنی بر برهنگی، بدین معنی است که غرب برای پوششِ انسان هیچگونه حداقلی قائل نبوده و مبنا را برهنگیِ فرد تعریف می‌کند. به بیان واضح‌تر، اگر شخصی بدون هیچگونه پوشش در خیابان‌های کشورهای غربی ظاهر شود، اگر بگوییم خلاف عرف عمل کرده، مسلماً مغایر مبانی عمل نکرده است. نه کسی بر او خرده می‌گیرد و نه او مجبور به رعایت حدود تعریف شده‌ای است.

باید توجه داشت که طرز زندگی، مخصوصاً در موضوعِ پوشش و حجاب، تا حدود زیادی به عرف بستگی دارد و عرف می‌تواند بسیاری از حدود آن را تعیین کند. چه بسا بسیاری از مصادیق نیز ممکن است در عرفِ جامعه‌ای مباح و یا در عرف جامعه‌ای حرام اعلام شود. البته همه این‌ها در چارچوب مبانی و تعاریف اصلی سبک زندگی بوده و عدول از آن‌ها معنی ندارد.

این که می‌گوییم مبنای سبک زندگیِ غربی در موضوع پوشش و حجاب بر برهنگی است، دقیقاً به همین مساله اشاره دارد. برهنه بودن در جوامع غربی اگر غیر عرفی باشد، اما غیر مبنایی نیست. روبروی همین مساله، نوع و مقدار پوشش و حجاب را در چارچوب سبک زندگی اسلامی داریم که به صورت شفاف و واضح تعریف و تبیین شده است. در سبک زندگیِ اسلامی، حدود پوشش مشخص است و عدول از آن‌ها، چه عرفی باشد چه نباشد، جائز نیست. در یک جمله، حداقل‌های پوشش برای زن مسلمان، قرص صورت، دست‌ها از سر انگشتان تا مُچ دست و پاها از سر انگشتان تا مُچ پا می‌باشد و برای مردان نیز بدن و پاها (با حدود عرفی) می‌باشد.

بحث ما، به خصوص برای حجاب خانم‌ها، سر مقادیر نیست. همان گونه که بیان شد، این‌ها قواعدی هستند که در چارچوب سبک زندگی و توسط شریعت تعیین می‌گردند. بحث ما سر نحوه‌ی این پوشش یا همان به اصطلاح طرز زندگی است. طرزی که در عین حال هم منطبق با عرف جوامع باشد و هم در چارچوب یک سبک زندگی اسلامی ایرانی.

اگر در بحث طرز زندگی به حد و حدود حجاب خانم‌ها ورود کنیم، از تعاریف عدول شده و درواقع پا در وادی سبک زندگی گذاشته‌ایم. همان گونه که بیان مصادیق و راه‌کارها و الگوهای جدید، فقط در صورتی قابل قبول خواهد بود که از حیطه‌ی طرز فراتر نروند. مباحثی همچون رنگ، جنس، نقوش، مدل یا حتی دوخت لباس هستند که می‌توان در مورد طرز آن‌ها تصمیم‌گیری کرد و با توجه به مقتضیات زمانی و مکانی، الگوها و مدل‌های متفاوتی ارائه نمود.

اسلام اصول و توصیه‌های فراوانی برای طرز پوشش انسان تبیین کرده است. از آیات قرآن کریم گرفته تا احادیث معصومین و در نهایت برداشت و تفسیر عُلما از آن‌ها برای تجویز اعتبار مصادیق آن‌ها در اعصار مختلف با توجه به فرهنگ، رسوم و عرف جامعه همه و همه منابعی هستند که مسلمان می‌توان به آن‌ها رجوع کرده و مناسب‌ترین راه را برای خود برگزیند.

اسلام می‌خواهد تا در بُعد پوشش هم مانند دیگر ابعاد سبک زندگی، کرامت انسانی حفظ شود. هم آراستگی داشته باشد و هم زیبایی. حد و حدود حجاب در اسلام، چه برای زنان و چه مردان، یک بحث اخلاقی است. نحوه‌ی پوشش یک انسان گویای بخشی از اخلاق، فرهنگ و حتی تفکر اوست. از روی دیگر این پوشش به غیر از حدود فردی، به حدود اجتماعی هم مرتبط است. اگر بسیاری از رفتارهای ما شخصی است و بر جامعه و دیگر مخلوقات خدا به طور مستقیم اثرگذار نیست، برخی دیگر می‌توانند به صورت مستقیم اثرات مفید یا مخرّبی بر جامعه داشته باشند.

حدود حجاب چه برای مردان و چه برای زنان، میزان آرایش و آراستگیِ صورت همچون مدل مو و محاسن برای مردان، نوع و رنگ لباس و مواردی از این دست هستند که می‌توانند چهره‌ی یک شهر را زیبا یا زشت نمایند.

با توجه به میل انسان و مخصوصاً زنان به زیبایی و خوش‌پوشی، باید الگوهای پوششیِ زیبا و برازنده‌ی زن مسلمان را در جامعه ترویج داد تا ذائقه‌ها به سمت مدل‌هایی که بر مبنای سبک زندگی غربی بنا شده است نروند. این الگوها باید اولا منطبق بر حدود اسلامی بوده و ثانیاً با عرف همخوانی داشته باشد. اگر بخواهیم وارد مصادیق شویم، به نظر می‌رسد در عصر کنونی، چادر به عنوان برترین وسیله‌ی پوشش برای زنان شناخته شده است. البته در مرحله‌ی بعدی نیز می‌توان از مانتوهای بلند و مناسب که پوشش کامل را حفظ کرده و برآمدگی‌های بدن در آن مشخص نیست نیز نام برد.

اما به غیر از حد و حدودی که شرع مقدس اسلام تبیین کرده و سبک زندگی اسلامی را شکل داده، موارد دیگری نیز هستند که ممکن است موقتی بوده و در زمان‌های خاصی توسط علمای همان زمان بیان شوند. ممکن است در دوره‌های مختلف با توجه به عرف و پیشرفت علم یا تغییر مکان زندگی، مصادیقی وارد زندگی انسان شوند که نیاز به تطابق آن‌ها با سبک زندگی اسلامی باشد. این‌جا یک طرز زندگی جدید پدید می‌آید.

کراوات یک نمونه‌ی بارز از پوشیدنیِ جدیدی است که سال‌ها پیش به سرزمین‌های اسلامی ورود پیدا کرده است. هرچند ماهیّت کراوات منافاتی با سبک زندگی اسلامی ندارد، اما باید دید آیا با توجه به عرف، اهداف اسلام در تبیین پوشش انسان برای حفظ کرامت انسانی محقق می‌شود؟ در مورد کراوات شاید بتوان از این جنبه به قضیه نگاه کرد که استفاده از آن توسط یک مسلمان، او را شبیه انسان غربی کرده و ذهنیت‌ها از ظواهر اسلامی دور می‌شوند. پسندیده نیست مسلمانی که فرهنگ‌ها و سنت‌های زیبا و مطلوبی دارد، از آن‌ها دست کشیده و حتی ظاهرش را شبیه غیرمسلمان‌ها کند. محاسن و حفظ ریش هم به همین صورت تعریف می‌شود. حتی اگر روایتی در باب حفظ محاسن نداشته باشیم، صرف تقلید و پیروی از سبک زندگی غربی یا به عبارتی سبک زندگیِ کفار و غیرمسلمان‌ها، مذموم و لازم الاجتناب است.

*مبانی آداب و سبک زندگی

الف) کمال انسان و مقصد عالی حیات؛ قرب به خدا

کمال انسان و مقصد عالی حیات؛ قرب به خدا است، خدای متعال کمال مطلق است و قرب به کمال مطلق به معنی شبیه شدن به خدا و کامل‌تر شدن است، با توجه به اینکه غیر خدا کسی از خود چیزی ندارد و هر کمالی که آفریدگان خدا دارند، اصالتاً از خدا و متعلق به او است، انسان هرچه به خدا نزدیک‌تر شود، وابستگی بیشتری به او خواهد داشت بنابراین هر کس که به خدا وابسته‌تر و فقیرتر باشد و بیشتر بتواند خدا را بنمایاند به خدا مقرب‌تر است.

قرب به خدا تنها در سایه اطاعت، بندگی و تقوای پروردگار حاصل می‌شود؛ عبودیت و تقوا نیز حاصل جمع ایمان و عمل صالح است، این هدف عالی انضباط رفتاری خاصی را برای انسان مؤمن الزام می‌کند.

ب) نسبت آداب با توحید

آداب اسلامی، سبک زندگی و انضباط رفتاری‌ای است که تحت آرمان عالی عبودیت قرار دارد، کسی که عبودیت و بندگی را مقصد حیات خود می‌بیند، نمی‌تواند نسبت به چگونگی زندگی خود بی‌تفاوت باشد.

بلکه همه شؤون زندگی خود را در مسیر بندگی قرار می‌دهد، انسان مسلمان می‌تواند هر کاری را به مدل‌های مختلفی انجام دهد اما از میان همه آن مدل‌ها، مدلی را که بیشترین بندگی در آن اشراب شده باشد و بیشترین هماهنگی را با دستیابی به قرب الهی داشته باشد در زندگی فردی و اجتماعی خود مطلوب می‌داند.

ادب الهی، انجام عمل بر هیئت توحید است، آداب اسلامی عمدتاً آداب بندگی است؛ یعنی جلوه‌های ظاهری عبودیت، و تصویر توحید در ظواهر انسان.

انسان مسلمان می‌تواند هر کاری را به مدل‌های مختلفی انجام دهد اما از میان همه آن مدل‌ها، مدلی را که بیشترین بندگی در آن اشراب شده باشد و بیشترین هماهنگی را با دستیابی به قرب الهی داشته باشد در زندگی فردی و اجتماعی خود مطلوب می‌داند، مثلا در انتخاب لباس و نوع پوشش به رضای خدا و تقویت صفت بندگی توجه می‌کند در حالی‌که یک انسان لذت‌جوی هوس پرست فقط به راحتی و لذت‌جویی توجه می‌کند و لباسی تنگ و تُنُک و کوچک انتخاب می‌کند با ترکیبی از پوشیدگی و برهنگی که بیشترین خیال‌انگیزی و التذاذ را پدید آورد.

اسلامی بودن آداب و توحیدی بودن شیوه زندگی به این معناست که سبک زندگی بسترساز «عبودیت الهی» در حیات انسانی باشد، به قول علامه طباطبایی ادب الهی، انجام عمل بر هیئت توحید است، به این ترتیب آداب اسلامی عمدتاً آداب بندگی است، یعنی جلوه‌های ظاهری عبودیت، و تصویر توحید در ظواهر انسان.

ج) تأثیر جهان‌شناسی در آداب و سبک زندگی

نوع نگاه ما به جهان نیز در انتخاب سبک زندگی و آداب عمل تأثیر دارد. کسی که این دنیا را جای خوش‌گذرانی و لذت‌جویی می‌بیند به گونه‌ای زندگی می‌کند، کسی که این دنیا را مزرعه آخرت و محل آزمایش می‌داند زیست دیگری برای خود رقم می‌زند.

فرض کنید به مجلس جشنی دعوت شده‌اید. تلاش می‌کنید آمادگی لازم برای حضور در مجلس جشن و شادی را به دست آورید؛ لباس نو می‌پوشید، کفش خود را واکس می‌زنید، خود را معطر می‌کنید و … انتظار دارید که در آن محفل بهترین پذیرایی از شما صورت گیرد. اگر کمی در آن اخلال شود بر شما بسیار سخت می‌گذرد.

دنیا مزرعه آخرت و باشگاه تربیت انسان است. خدای متعال در این باشگاه به لطف و عنایت خود مصائب و دشواری‌هایی قرار داده تا جان ما را برای حضور در سرای دیگر ورزیده و توانا گرداند.

با این گونه نگاه به هستی، روش زندگی و آداب حضور ما در این جهان متفاوت خواهد شد. هرگز گلایه از دشواری‌های زندگی نخواهیم داشت و بلا و مصیبت را به سادگی و شیرینی تحمل خواهیم کرد.

در حالی‌که انسان غیر دینی تلاش می‌کند همه آنچه در بیرون زمین و پس از حیات دنیوی به دست می‌آید را در همین دنیا پدید آورد و در زمین بهشت شداد بسازد، آرمان انسان دینی زندگی در زمین برای رسیدن به آسمان است.

د )‌ مرزها و توصیه‌های دینی

از دین دو گونه بهره می‌توان گرفت؛ یکی بهره دست پایین و حداقلی و دیگری بهره دست بالا و حداکثری. بهره دست پایین مربوط به مرزها و قانون‌های شرعی است و بهره حداکثری مربوط به توصیه‌های آن، در شریعت اسلام بعضی از امور حلال‌اند، اما حلالی که نباید آن را مرتکب شد و به فاصله گرفتن از آن توصیه می‌شود.

برای اسلامی شدن زندگی کافی نیست که از حرام پرهیز شود، در ترسیم مدل زندگی اسلامی باید به کشف توصیه‌ها و ارزش‌ها اهتمام کنیم.

در مقام فرهنگ‌سازی و جامعه‌سازی باید از مرزهای فقهی به سوی کانون اخلاق فاصله گرفت و نظام آداب یا توصیه‌ها و ارزش‌ها را ترویج کرد، بنابراین زندگی مسلمان باید مورد رضایت حداکثری خدا باشد نه اینکه تنها از خشم خدا دور ماند.

ه‍ ) تأثیر ظاهر در باطن و باطن در ظاهر

شاید مهم‌ترین مبنا در التزام به آداب و سخت‌گیری در انتخاب سبک زندگی «تأثیر و تأثر متقابل ظاهر و باطن آدمی» است، وجود انسان دارای سه لایه یا سه بُعد است: لایه عقلی یا ساحت آگاهی و اندیشه، لایه قلبی یا ساحت انگیزه و گرایش، لایه طبیعت یا ساحت رفتار، این سه لایه در وجود انسان کاملا با یکدیگر مرتبط و بر هم دیگر اثر گذارند.

از شگفتی‌های روح انسان، تأثیرگذاری و تأثیرپذیری درون و برون بر یکدیگر و از یکدیگر است، برای تغییر در ظاهر و دگرگون‌سازی رفتار بیرونی، باید به تغییر باطنی پرداخت، چرا که حالات ظاهر، انعکاس ویژگی‌های درونی است، همچنین می‌‏توان از راه ایجاد تغییرات برونی به تحولات درونی دست یافت.

رفتار یک مؤمن و منافق یکسان نیست و کار یک انسان عقیده‌مند و بی‏عقیده، متفاوت است، همین جا این نتیجه را می‌‏توان گرفت که برای تغییر در ظاهر و دگرگون‌سازی رفتار بیرونی، باید به تغییر باطنی پرداخت. چرا که «حالات ظاهر»، انعکاس «ویژگی‌های درونی» است.

اکنون به آداب اسلامی نظر کنیم: چرا در نماز رو به«قبله» می‌‏ایستیم؟ زیرا جهت‌گیری ظاهری به سوی یک مکان جغرافیایی، دل و جان را هم به همان سمت می‌کشد و باطن را هم توحیدی و ابراهیمی می‌سازد. چرا به «جماعت» نماز می‌‏خوانیم؟ چون تشکل و همبستگی ظاهری صفوف و حرکات، تمرینی برای وحدت قلبی و پیوند باطنی امت نمازگزار است.

هر چه حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتر باشد، این نوع حجاب در تقویت و پرورش روحیه باطنی و درونی عفت، تأثیر بیشتری دارد؛ و بالعکس هر چه عفت درونی و باطنی بیش‌تر باشد باعث حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتر در مواجهه با نامحرم می‎شود.

علاوه بر این بین پوشش ظاهری و عفت باطنی، رابطه علامت و صاحب علامت نیز هست؛ به این معنا که مقدار حجاب ظاهری، نشانه‎ای از عفت باطنی است. البته این مطلب به این معنا نیست که هر زنی که حجاب و پوشش ظاهری داشت، لزوماً از همه مراتب عفت و پاکدامنی نیز برخوردار است.

الگوگیری از غرب، بدون داشتن بنیان‌های استوار درونی، انسان‌ها و جامعه‏‌های اسلامی را «غربی» می‌‏سازد، این نیز نوعی از تأثیر برون در درون است، «غرب‏زدگی»، محصولِ غرب‌‏باوری و خودباختن در برابر جلوه‏‌های تمدن اروپاست و خود را شبیه آنان ساختن، روحیه آنان را هم در افراد ایجاد می‌کند، صادرات فرهنگی غرب، سرانجام به «مسخ فرهنگی» ملت‌ها می‌‏انجامد.

آنچه آنها از سبک زندگی خود ارائه می‌دهند در دو مقوله هدف‌یابی می‌شود: ۱٫ تمایل به انحصار طلبی و تمایز از دیگران؛ ۲٫ تمایل به وحدت و روحیۀ اجتماعی. معمولاً، سبک زندگی الگویی دارد که مشخص کنندۀ روابطی است که فرد در زندگی خود میان ارزش‌ها و نگرش‌ها و رفتارها برقرار می‌کند. این ارزش‌ها نیز شامل موضوعاتی چون ارزش‌شناسی و زیباشناسیِ دینی و متافیزیکی است. غالب جوامع بشری هنجارها و ارزش‌های خود را به افرادشان ارائه می‌کنند و افراد جامعه در حفظ آن فرهنگ و ارزش‌ها می‌کوشند. چنین ظرفیتی سبک زندگی است. دین را جزو یکی از منشأهای سبک زندگی برشمرده‌اند. دین ارزش‌ها و نگرش‌های گوناگونی به افراد جامعه می‌دهد و آنان هم رفتار خود را با همان ارزش‌ها و هنجارها شکل می‌دهند و اهداف خاصی را برای زندگی آیندۀ خود پیش‌بینی می‌کنند.

مارکس وبر، اولین کسی است که دربارۀ سبک زندگی تحقیق کرده و در جامعۀ غربی و سرمایه‌داری با عنوان «روح پروتستانتیسم و سرمایه‌داری» نامگذاری شده است. غالب این تحقیقات با رویکردی حداقلی و با شیوۀ کارِ بیشتر برای رستگاری و مصرف کمتر است. ناگفته نماند که چنین دیدگاه و شیوه‌ای در جامعه‌ای بوده است که دین حضوری حداقلی داشته و در حوزه‌ای خصوصی بوده است. با این همه، می‌شود که در جامعه ایران، که دین در عرصۀ خصوصی و عمومی حضوری حداکثری دارد، در این باره مطالعۀ بیشتری کنیم. از منظر تفکر اسلامی، هنگامی انسان و زندگی او سعادتمند است که اهداف و برنامه‌ریزی‌های خود را از تعالیم وحی و نبوت گرفته باشد. رفتارهایی که دین اسلام دربارۀ سبک زندگی ارائه می‌دهد با علوم اجتماعی و روان‌شناسی پیوند برقرار می‌کند. برآنیم که از میان الگوهایی که امروزه برای سبک زندگی هست الگویی را با سبک زندگی اسلامی ارائه کنیم. نیز در پی شناخت اصول و مبانی و مؤلفه‌های سبک زندگی اسلامی هستیم.

نگاهی به دیدگاه‌های موجود به سبک زندگی

حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر کاویانی:

به نام خداوند سبحان. سبک زندگی در جامعۀ اسلامی ما چندان مطالعه نشده است، ولی در کشورهای غربی مطالعه شده است. البته به آن معنا نیست که از مطالعۀ آن بی‌نیاز باشیم و گفته‌های آنان را بی‌چون و چرا بپذیریم. در هر حال، دو دیدگاه متفاوت به سبک زندگی هست: ۱٫ نگاه هنجاری؛ ۲٫ نگاه تجویزی و دستوری. معمولاً، نگاه هنجاری و به تعبیری نگاه هماهنگی در جامعۀ غربی رواج گسترده دارد و نوعی از زندگی با سبکی خاص است. لازم می‌نماید که شیوه و سبک زندگیِ جوامعِ مختلف بررسی و وصف شود و سبک‌های گونا‌گون با یکدیگر مقایسه و آثار هر کدام مشخص شود. باید در جامعۀ کنونی دو نوع مطالعه کنیم. به بیان دیگر، آنچه هم‌اکنون در سبک زندگی هست، دیدگاه هنجاری و توصیفی است و آنچه باید باشد، دیدگاه تجویزی یا دستوری است. شاید، انجامِ آنچه هست بسیار دشوار نباشد، آن هم با پیشرفت‌هایی که در علوم انسانی هست. نیز حضور در میدان گردآوری اطلاعات و تحلیل آماری و جامعه‌شناختی و مدیریتی و روان‌شناختی. اما امروزه، جای خالیِ نگاه تجویزی به سبک زندگیِ اسلامی محسوس است. خاصه در مجموعه‌هایی چون حوزۀ علمیه و دانشگاه‌هایی که به علوم انسانی می‌پردازند، زیرا آن دسته از متخصصان دانشگاهی، که دغدغۀ دینی هم دارند، نمی‌توانند با سبک زندگیِ تجویزی بیگانه باشند و، خواه ناخواه، با آن سر و کار خواهند داشت.

در سبک زندگیِ هنجاری دربارۀ مدیریت و پزشکی و جامعه‌شناسی و روان‌شناسی مطالعاتی شده است، اما دیدگاه روان‌شناسانی نظیر آلفرد آدلر و شماری از پیروان او نه فقط نگاه توصیفی بوده است، بلکه نگاه تجویزی هم بوده است و آنها فرآیندی را با عنوان «درخت سبک زندگی» ترسیم کرده‌اند:

۱٫ ریشه‌های این درخت همان ریشه‌های سبک زندگی است که شکل گیری آن را بیان می‌کند؛

۲٫ ساقۀ این درخت دربارۀ اعتقادات و نگرش‌های کلی افراد است (نگرش به معنای فنی روان‌شناسی که شامل اعتقادات و عواطف و حتی آمادگی رفتاری و جز اینهاست)؛

۳٫ شاخه‌ها و سرشاخه‌های این درخت وظایف زندگی هستند. در حقیقت، سبک زندگیِ واقعی همان شاخه‌ها و سرشاخه‌هاست.

امتیازات سبک زندگی اسلامی

اگر از درخت سبک زندگی نام می‌بریم، بدان معناست که بدانیم چگونه سبک زندگی شکل می‌گیرد و چه نگرش‌های در آن تأثیر می‌گذارد و چگونه تعامل ریشه‌ها و نگرش‌ها در زندگی روزانه ایفای نقش می‌کنند و به زندگی انسان سبک و الگو می‌دهند و مسیر نسبتاً ثابتی را برای زندگی آنها ترسیم می‌کنند. حال، باید بنگریم که سبک زندگیِ تجویزیِ اسلام چگونه است. به بیان دیگر، از چگونگی رفتار اجتماعی و خواب و بیداری و فعالیت‌های بدنی و اخلاق و تصمیم‌گیری‌های مالی و مؤلفه‌های مختلفی که در سبک زندگی حضور دارد، آگاه شویم، زیرا برآنیم که این گزاره‌ها را از اسلام بگیریم. از این روی، برای رسیدن به سبک زندگی‌ای که از نظر اسلام این ویژگی‌ها را داشته باشد، الگویی لازم است که از جهات گوناگون مورد تایید دین باشد و مولفه‌های مختلف آن نیز با یکدیگر تعامل داشته باشند. دیگر اینکه، با یافته‌های مسلم علمی مخالف نباشند و دنیا و آخرت را در کنار هم ببینند و از هیچ یک از ابعاد مادی و معنوی انسان غافل نشوند و به همگی آنها توجه کنند.

زمانی سخن از سبک زندگی به میان آید که میان گذشته و حال و آینده یکپارچگی باشد، زیرا باید سبک باشد و نه رفتاری منفرد. باید تعیین هدف کند و اساس زندگی را با هدفی ترسیم کند که هم فرآیند شکل‌گیریِ سبکِ زندگی به فرد ارائه شود و هم با فطرت انسانی سازگار باشد. اینها، همه و همه، ویژگی‌هایی است که به هنگام رجوع به متون دینی و یافته‌های بزرگانِ دین برای ارائۀ سبک زندگی لازم می‌نماید. زندگی‌ای با این سبک نیازمند گذراندن مسیر مشخصی است که فقط مسیر حوزوی متعارف کارساز نیست. طرحِ پیشینْ این بود که سبک زندگیِ تجویزیِ اسلام چگونه است. آیا اساساً چنین سبکی داریم یا نداریم؟ چگونه می‌توان آن را استخراج کرد؟ چگونه می‌توان آن را ترسیم کرد؟ پس از طرح نظریه، بر اساس مسیر فنی، آزمونی را با نام « سبک زندگی اسلامی» ساختیم و بر‌آنیم که با اجرای فنیِ آزمون می‌توان گفت که فلان فرد با فلان گروه در کدام یک از مؤلفه‌های سبک زندگی اسلامی نمرۀ قابل قبولی می‌گیرند (البته، باید جهات فنی کار نیز در آن لحاظ شود). آیا در سطح بالایی هستند و یا نمرۀ متوسط یا سطح پایینی دارند؟ در این میان، می‌توان نمره‌هایی از یک تا صد نیز به هر یک از این مؤلفه‌ها و به تمام سبکِ زندگیِ فرد داد تا مؤلفه‌ها یکدیگر را جبران کنند. اکنون، می‌توان گفت که فرد از نظر سبک زندگی در چه رتبه‌ای هست. ناگفته نگذریم که این دو کار به انجام رسیده است و البته مسیرِ استنباطی در کار بعدی از آمار استنباطی استفاده کرد. میان اطلاعات جمعیت‌شناختیِ برخی از ویژگی‌هایی که در این آزمون و آزمودنی‌های مورد نظر حضور داشته، مقایسه‌ای شده است. مثلاً، مقایسه شده است که سبک زندگیِ دو گروه یا سه گروه از جهت اقتصادی و اخلاقی و باورهای دینی چه تفاوت‌هایی با یکدیگر دارند.

نقش جایگاه ویژۀ سبک زندگی و تأثیر آن بر زندگی

حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر مهدوی‌کنی:

به نام خداوند سبحان. بد نیست که سخنانم را با مثالی آغاز کنم تا فهم آن آسان‌تر شود. دوران پیش از طلبگی و پس از آن مثال خوبی است. دو سبک فکری در این دو دوران بود: ۱٫ شیوۀ فکری خانوادگی؛ ۲٫ شیوۀ فکری اجتماعی و تفکر و آداب و رسوم مدرسه‌های علمیه و حتی همین لباس خاص روحانیان. بنگرید که فقط نوع لباس پوشیدن طلبه هم با دوران پیش از طلبگی اختلاف فاحشی دارد. نیز غذا خوردن و ساعت خوابیدن و شیوۀ درس خواندن و مطالعه و ِقس علی هذا. هنگامی که طلبه شُدید و اندک سالی هم درس خواندید، رفته رفته، تدریس و تبلیغ و مسجد و محراب و تحقیق آغاز می‌شود و اینها، همگی، لازمۀ لباس طلبگی و حتی خود طلبه بودن است که سبک و سیاق جدیدی را در زندگی پیش رو می‌آورد. حتی نوع تفکر و باورهای دینی و سیاسی و اجتماعی طلبه مؤثر از استادان و شیوۀ نظام آموزشی و پرورشی اوست که با اندک مجالستی هویدا می‌شود. از این ساده‌تر نیز روش سخن گفتن و لباس پوشیدن و حتی احوال‌پرسی شماست که آنها هم برگرفته از الگوهای پذیرفتۀ شماست. جایگاه ویژۀ سبک زندگی در طبقه‌بندیِ سبکِ زندگیِ دینی مردم نقش به سزایی دارد. مثلاً، برخی به عبادت تاکید دارند و برخی به خدمات اجتماعی و برخی به تحصیل علم و تحقیق و برخی هم به معنای واقعی دین.

با این همه، هیچ گروهی هم از مرز دینداری خارج نشده‌اند و نمی‌توان گفت که مسلمان نیستند. سیرۀ عملی پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت ـ علیهم‌السلام ـ در رفتار با سایر اصحاب خود چنین می‌نماید که اختلاف سبک و سیاق را می‌پذیرفته‌اند و این اختلاف و تفاوت در سبک زندگی اصحاب آنان به خوبی دیده می‌شود. نه مگر سلمان مانند ابوذر نمی‌زیست؟ از این گذشته، شد که پیامبر اکرم(ص) به سلمان توصیه کنند که مانند ابوذر زندگی کند؟ هرگز چنین سفارشی نکردند، بلکه به ابوذر گفتند که اگر از قلب سلمان آگاه شوی، بی‌شک، او را نفی خواهی کرد! آری، هر کدام از آن دو بزرگوار زندگیِ خاصِّ خود را می‌کردند و پیامبر اکرم(ص) نیز هیچ‌کدام از آنها را نفی نمی‌کرد. بی‌گمان، شخصیت‌های جامعی چون امامان معصوم ـ علیهم‌السلام ـ در هیچ کجای تاریخ و در سبک زندگی هیچ فردی یافت نمی‌شود.

اکنون، برآنم که دربارۀ دو گزینه سخن بگویم: ۱٫ تعریف سبک زندگی و تمایز آن از مفاهیم مشابه؛ ۲٫ آیا موضوع سخنْ سبک زندگی اسلامی ـ ایرانی است یا سبک‌هایِ زندگیِ اسلامیِ ایرانی (که این تفکیک البته مهم است)؟

قلمرو سبک زندگی با رویکرد اجتماعی، اسلامی

معمولاً، ایراد حوزۀ توصیفی این است که سبک زندگی با فرهنگْ هم معادل گرفته می‌شود. فرهنگ، خاصه در حوزۀ انسان‌شناسی و مردم‌شناسی، به روش یا روش‌های زندگی ترجمه می‌شود. بنابراین، اگر محدودۀ مفهوم سبک زندگی را تا این اندازه وسیع بگیریم، عملاً وارد حیطۀ فرهنگ شده‌ایم و، در نتیجه، این مفهوم از حوزۀ عمل خارج می‌شود. مفهوم فرهنگ چنان نامحدود و بی‌محدوده است که غالب اوقات جز در مقام اشاره به یک حوزه استفادۀ دیگری ندارد، زیرا تعریف آن مشخص و محدود نیست و همۀ ابعاد زندگی را شامل می‌شود.

گاه، سبک زندگی با پارهْ‌فرهنگ‌ها اشتباه می‌شود. هنگامی که از سبک‌ها سخن گفته می‌شود پارهْ‌فرهنگ‌هایی چون فرهنگ روستایی و شهری و لری و کردی و جز اینها به نظر می‌آید. گاهی هم با مفاهیم عامِّ علوم اجتماعی خَلط می‌شود و البته اشکالی هم ندارد، زیرا هر کسی قادر است که آن را تعریف کند و وحی مُنزل نیست. اما، برای آنکه از این مفهومِ کاربردی استفاده کنیم، باید تمایزی میان این مفاهیم برقرار کنیم؛ و گرنه مجموعه‌ای از الفاظ مترادف و بی‌مرز برای عمل کردن نخواهیم داشت. معمولاً، در حوزۀ دستوری و تجویزی نیز سبک زندگی با بحث‌های اسلامی و غیر اسلامی، خصوصاً با اخلاق و فقه و کلام، اشتباه گرفته می‌شود. اگر چنین اشتباهی رخ دهد، گویا برخی ایراد بگیرند که اینها همان بحث‌ها و توصیه‌های اخلاقی و فقهی است و این البته مشکلی را از میان نمی‌برد. باید برای سبک زندگی محدوده‌ای بیان کنیم که بیشتر از الفاظ و اصطلاحات رایج در حوزۀ علوم اجتماعی و اسلامی بهره ببرد و ابزاری به دست دهد تا در این باره گام‌های بعدی را استوارتر برداریم.

مفهوم سبک زندگی

دبیر علمی:

خواهشمندم آقای دکتر کاویانی سبک زندگی را از دیدگاه روان‌شناسی تعریف کنند و دربارۀ مقوله‌ها و پارامترها و کلمات مهم آن هم اظهار نظر کنند.

حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر کاویانی:

گفتنی است که در علوم مختلف تعریف‌های گونا‌گونی از سبک زندگی هست. تعریف‌ها در محتوا یکدیگر را نفی نمی‌کنند، بلکه مکمل یکدیگرند. اگر در روان‌شناسی از زاویۀ تجویزی به سبک زندگی نگاه کنیم، تعریف آن چنین می‌شود: «سبک زندگی شیوۀ ثابتی است که انسان با کمک آن اهداف زندگی را بیان می‌کند و مشکلات آن را از میان می‌برد». باید در گسترۀ روشن‌تر و به اصطلاح رفتاری‌تری به سبک زندگی افراد نگریست. هنگامی که به روان‌شناسی چون آلفرد آدلر می‌گویند: رواست که شخصیت و سبک زندگی یکسان باشد، می‌سزد که به بُعد رفتاری توجه کرد، سبک زندگی آن است که بتوان دید و تقدیر کرد» وی در این باره می‌گوید: ما هستیم که سبک زندگی را می‌سنجیم و دربارۀ آن بحث می‌کنیم تا سر منشأ آن را شناسایی ‌کنیم. دیگر اینکه، شیوۀ شکل‌گیریِ سبکِ زندگی را شناسایی می‌کنیم و آن را فارق از نگرش‌های کلی انسان نمی‌دانیم.

به هر حال، مؤلفه‌هایی که آنان برای سبک زندگی بیان می‌کنند همان‌هایی است که به خوبی در زندگی روزمره ما ملموس و محسوس است و با آنها سر و کار داریم. در این میان، برخی بُعدِ عبادیِ سنگین‌تری برای خویش در نظر دارند و دیگری شاید بُعد اجتماعی آن غنی‌تر باشد و در بُعد عبادی ضعیف. هر کسی در این ورطه بُعدی از بُعدهای او قوی و بُعد دیگرش ضعیف است. چنانکه می‌دانیم، گروه‌ها و صنف‌ها و اقوام گونا‌گون سبک‌های زندگی متفاوتی دارند. با این همه، در مقامِ تجویزِ سبکِ زندگی مسیر تمامی آنها یکسان می‌شود و باید راه واحدی را بپیمایند، زیرا سبک زندگی از دیدگاه آیات و روایات و با تمامی دانش‌های فقهی و کلامی و عرفانی و سیاسی و حتی اجتماعی به آنها عرضه می‌شود. البته، ناگفته نگذریم که اینها، همه و همه، مرحله‌ای از آن سبک زندگی است و نمی‌توان ظرفیت‌ها و خواسته‌های مختلف افراد را نادیده گرفت و نگرفته‌ایم. باید بنگریم که انتخاب سبک زندگی بر اساس چه معیاری و چگونه شکل می‌گیرد و البته مورد آن متفاوت است. هنگامی که سبک زندگی فعلی را وصف می‌کنیم به عامل‌ها و شاخص‌ها نیز نظر داریم.

نقش گزاره‌های اخلاقی در ارائه الگوی زندگی اسلامی

اما برخی از اوقات برآنیم که نوع شاخص‌ها را بررسی کنیم تا بدانیم کدامیک مناسب‌تر است. در هر حال، آنچه باید باشد و آنچه هست همواره مطابق و انطباق‌پذیر نیست. اگر انطباق‌پذیر بود، خواه ناخواه، سبک زندگیِ جامعۀ امروزی ما، خاصه قشر مذهبی آن، با معیار کتاب و سنّت قابل دفاع بود و البته که چنین نیست. بد نیست مثالی بزنیم تا این مسأله از پرده ابهام به درآید. اگر از یکی از استادان حوزه بپرسیم که تا چه اندازه صلۀ رحم می‌کند، گویا با دلیل و برهان پاسخ دهد که تاکنون فرصتی دست نداده است که به این مهم بپردازم! در ادامه خواهد گفت: البته، گاهی از اوقات خویشانم به دیدنم می‌آیند.اگر از ایشان بپرسیم که چنین شیوه‌ای را به مردم و سایر شاگردها نیز سفارش می‌کنید، قطعاً خواهند گفت که اساساً چنین رفتاری صحیح نیست و نباید کار و کسب و هر گونه اشتغالی سبب ترک این عمل شود. به هر حال، وی می‌پذیرد که از یک سبکِ زندگیِ اسلامی (=صلۀ رحم) فاصله گرفته است و البته آن را به دیگران سفارش نمی‌کند. بنابراین، می‌شاید که وصف سبک زندگی خویش را با آنچه باید باشد مقایسه کنیم. مسلماً، عرضۀ آنچه باید باشیم کار آسانی نیست. به بیان دیگر، به سادگی نمی‌توان چگونه عمل کردن را فهمید، زیرا با مسائل اخلاقی ما یکسان نیست.

فرض کنید که مجموعۀ گزاره‌های اخلاقی را جدا جدا در نظر بگیریم. مثلاً، کسی بخواهد متخلق به اخلاق اسلامی باشد. دیگری بخواهد شخصیتی سیاسی باشد که اسلام آن شیوه را تایید کند و البته این کافی نیست. دیگری بخواهد که اهل علم و تفکر باشد و با جز خودش ارتباط نداشته باشد. شاید برای فردی با موقعیت خاص پرهیز از ارتباط‌هایی از این دست پذیرفتنی باشد، ولی هنگامی که درصدد عرضۀ سبک زندگی هستیم نباید حتی از یکی از گزاره‌های اخلاقی چشم‌پوشی کنیم، بلکه باید در ارائۀ سبکِ زندگیِ اسلامی تمام گزاره‌های اخلاقی را در کنار هم بگذاریم و از آنها بهره ببریم.

سبک زندگی و تفاوت آن در شهر و روستا

حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر مهدوی‌کنی:

بی‌گمان، هنگامی که سبک زندگی روستایی را با شهری مقایسه کنیم بیشتر به اهمیت بحث سبک زندگی پی می‌بریم. تمام مؤلفه‌هایی که در روستا هست، از قبیل پوشاک و خوراک و مهمانی‌ها و جز اینها، از پیشتر تعیین شده است. از این روی، روستایی در این باره قدرت انتخاب کمتری دارد، زیرا تمام مؤلفه‌های مزبور نه قابل تغییر هستند و نه تنوع فراوانی دارند. از اینها گذشته، جایگاه هر کسی در روستا معیّن است. مثلاً، پسر کدخدا با پسر چوپان، چه از نظر وضع مالی و چه از نظر وضع اجتماعی، تفاوت می‌کند. بنابراین، الگوی رفتاری فرد و حتی دیدگاه او به زندگی خود با گرایش‌ها و شناخت او از اجتماع پیوند تنگاتنگی دارد و تربیت خانوادگی او نیز مهم است. اما، در شهر چنین وضعی نیست. شهری می‌تواند با اندکی تغییرِ وضعِ پوشش و گفتار خود هویت اجتماعی و سطح آن را پنهان کند، زیرا اولاً، جامعۀ شهری بسیار گسترده از روستاست و ثانیاً، جایگاه اجتماعی و اقتصادی افراد به سادگی قابل تشخیص نیست.

عوامل اهتمام سبک زندگی از دیدگاه مردم

باید نیک نگریست که امروزه چه عاملی سبب مهم شدن سبک زندگی در دیدگاه مردم شده است و بخش عمدۀ درآمد خود را به آن اختصاص می‌دهند. در این میان، مسألۀ جبر و اختیار هم البته بی‌تأثیر نبوده است. برخی به پاره‌ای از امور اجتماعی و ساختارهای آن تن می‌دهند و از پاره‌ای از آنها می‌گریزند. اما، همواره این دغدغه بوده است و خواهد بود که چرا من منم؟ چرا جامعه مرا در این جایگاه قرار داده است؟ بشر همیشه خواهان آن بوده است که از این چراها فرار کند. نیز از جبر‌هایی چون خواسته‌های شخصی از قبیل بال داشتن و پرواز کردن و نیز جبرهای اجتماعی از قبیل اینکه «تو فقط فرزند چوپان هستی». در چنین حالتی است که انسان به شکستن چنین جبرهایی تمایل دارد و بر آن است که به تنهایی انتخاب کند و زندگی خویش را در پیش گیرد. امروزه، انسانها در جامعۀ غربی به شیوه‌ای تربیت شده‌اند که خیال می‌کنند قدرت انتخاب دارند. انسانِ امروزی باور دارد که بشخصه الگوی پوشش خود را انتخاب می‌کند و شهر و روستا آن شیوه را به او تحمیل نکرده است! انسانِ امروزی به سادگی از میان ده‌ها و شاید صدها گونۀ لباس یکی را انتخاب می‌کند و احساس می‌کند که از بند بایدها و نبایدها رها شده است.

به هر حال، چنین دیدگاهی، چه حقیقی و چه خیالی، نوعی احساس رضایت و خواهش ایجاد کرده است. چرا سبک زندگی مهم شده است؟ زیرا قدرت انتخاب هست و این قدرت از آنجایی به دست آمده است که انسان‌ها توانسته‌اند از مرحلۀ ضرورت‌ها خارج شوند. روزگاری بود که اگر انسانی صبح تا شام کار نمی‌کرد، به نان شب محتاج می‌شد. اما امروزه پس‌انداز می‌کند و در صورت نیاز از بیمۀ بیکاری بهره می‌برد. بنابراین، هر روزه به نان شب محتاج نمی‌شود و اینها همان فرصت‌هایی است که انسان امروزی برای رها شدن از ضرورت‌های زندگی ترتیب داده است. امروزه دیگر تغییرِ وضعِ اجتماعی معضل و نشدنی نیست. فراموش نکرده‌ایم که در روزگارِ انوشیروانِ عادل هیچ کسی از طبقه و جایگاه اجتماعی خود پا فراتر نمی‌نهاد و امکان پیشرفت طبقاتی نبود. اما، این باور، که انوشیروان نماد حداکثری آن است، تا پنجاه شصت سال پیش از این هم در جامعۀ ما بود. برای هر کسی جایگاه ویژه‌ای انتخاب می‌شد و هرگز نمی‌توانست از آن رهایی یابد. امروزه، هر کسی به طور طبیعی قادر است که تحرّک اجتماعی کند و از جایگاهی به جایگاه بالاتر صعود نماید و اگر در این راه با او مخالفت شود، مسلماً در حق او ظلم شده است و مخالفت کننده ظالم تلقی خواهد شد و البته مواخذه می‌گردد. هر کسی که توان رشد کردن دارد باید رشد کند و پله‌های ترقی را یکی پس از دیگری بپیماید. از این رو، ضرورتِ نانِ شبی نخواهد بود. دایره را تنگ‌تر کنیم و به جمع طلبه‌ها بنگریم. پنجاه سال پیش از این، شیوۀ بستن عمامه و پوشیدن عبا در شهر قم یکسان بود و آن‌قدرها تفاوت نداشت. برخی به شیوۀ نجفی و برخی هم به روش خراسانی و قمی عمل می‌کردند و البته تنوع امروزی نبود.

سبک زندگی دستاورد ترجیح

آری، سبب این اختلاف سبک‌ها همان قدرت انتخاب است. رفتارها و موقعیت‌هایی را که انسان انتخاب می‌کند و آنها را ترجیح می‌دهد تشکیل دهندۀ سبک زندگی اوست، اما به شرطی که الگو داشته باشد و اساساً کلمۀ «سبک» به معنای «استاندارد و الگوی معینی که قاعده‌های مشخصی دارد» است. زندگی هم قواعدی دارد که مجموعۀ رفتارها را به هم پیوند می‌دهد.

امروزه، در جوامع غربی الگوهایی با نام «هِوی متال» هست که متأسفانه به جامعۀ کنونی ما هم نفوذ کرده و الگوی بسیاری از جوانان ما شده است و نماد این الگو مُشتی میخ و سیخ و چرمِ مشکیْ است. در حقیقت، ترجیح رفتارهاست که جوان امروزی را به این شیوه متمایل می‌کند و شیوۀ سخن گفتن و حتی احوال‌پرسی او نیز رفته رفته تغییر خواهد کرد. جان کلام اینکه، سبک زندگی نتیجه و دستاورد ترجیح است. ترجیحات نیز سببِ ایجادِ الگویی در رفتارها خواهد شد و سبک زندگی هر فردی بر اساس آن تعریف و شناخته می‌شود.

عوامل تأثیرگذار تعیین الگوی سبک زندگی

دبیر علمی:

آیا عواملی که سبک زندگی را تشکیل می‌دهند فقط شهری و روستایی بودن است؟ اگر چنانچه موارد دیگری هست، بفرمایید.

حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر کاویانی:

بد نیست که بپرسیم چه مواردی باید باشد و هست؟ در حقیقت، بُعد هنجاری در جامعۀ ما ملاک است و تنوعات هنجاری با وضعِ ارتباطیِ امروزه پدید آمده است. مثلاً با نشستن در خانه و استفادۀ از اینترنت و شبکه‌های تلویزیونی و بدون حضور فیزیکی می‌توان الگوهای بسیاری را بررسی کرد و، در نتیجه، انتخاب نمود. همۀ اینها منشأ شکل‌گیریِ زندگی ماست.

اما، چه عواملی باید باشد؟ به دیگر سخن، سبک زندگی ما باید از چه عواملی تأثیر پذیرد؟ مثلاً، پیراهن آبی بپوشیم یا سفید؟ آستین‌دار باشد یا بی‌آستین؟ مسائل مختلفی در این باره دخیل است: درآمد؛ تشویق دیگران؛ دیدگاه اطرافیان و جز اینها. ولی در این میان، دو چیز بیش از هر چیزی مهم است: ۱٫ اینکه چه باید باشد؟ ۲٫ از کجا بدانیم که «باید» در انتخاب ما هست یا نیست؟ در سبک زندگی تجویزی باید بتوانیم بگوییم که بایدی نیست یا بگوییم بایدی هست. مثلاً، برای لباس سفید توجیحات گوناگونی هست: دیدگاه مردم و عقل؛ آیات و روایات و نظایر اینها.

با این همه، سبک زندگی چه باید باشد؟ با نگاه تجویزی می‌توان به‌سادگی گفت: مخالفتی با دین نداشته باشد، معقول باشد، با دیدگاه اجتماعی تعارض نداشته باشد، برای من ممکن باشد. منشأ سبک زندگی‌ای که با ارادۀ فردی انتخاب می‌شود، باید در همۀ کارهای فرد باشد. مثلاً، فردی کفشی با طول سی سانت می‌خرد و فرد دیگر کفشی با طول چهل و پنج سانت. اینها ناشی از همان سبکِ زندگیِ تجویزیِ اسلام است. البته، در مواردی که با دین ناسازگار نباشد و شامل تمام ابعاد آن شود. دیگر اینکه، سازگار بودن آن سبک با دیدگاه اجتماعی و معقول بودن آن نیز می‌تواند منشأ تجویزیِ سبکِ زندگی باشد.

ضرورت اهتمام به مسأله سبک زندگی در برنامه‌ریزی‌ها

حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر مهدوی‌کنی:

امروزه، باید به مسألۀ سبک زندگی در برنامه‌ریزیِ فرهنگی و برنامه‌ریزی‌ِ دینی رویکرد ویژه‌ای کنیم. اما چرا؟ مردم در زندگیِ سنّتی خود برای رفتارها و انتخاب‌های خود دستور‌العمل‌های ویژه‌ای داشته‌اند و دارند. به مرور ایام، نوعی از رفتار یا رفتارهای مشخص پسندیده و با عنوان هنجارها و آداب و رسوم پذیرفته می‌شود. فردی که از این آداب و رسوم خارج شود فردی نابهنجار است. جامعۀ سنّتی برای چنین فردی مُجازات تعیین می‌کند و میزان مجازات او هم به اندازۀ تخلف او بستگی دارد.

از این روی، زندگی برای انسان سنتی هم آسان است و هم سخت. سخت است، زیرا محدودیتی که اشباع نشدن آنْ نیازِ درونی ایجاد می‌کند تقاضایی برای اثبات و نشان دادنِ هویتِ مستقل خود ندارد. انسان‌ها تا حد زیادی در جوامع سنتی وارسی می‌شوند و چه بسا در کودکی متوجه این محدودیت نمی‌شدند. هنگامی که اختیار از آنها گرفته می‌شود آرزوی داشتن آن را هم ندارند. مگر افراد خاص و نابغه که می‌کوشند تا این محدودیت‌ها را بشکنند. معمولاً، چنین افراد نابغه‌ای با مقابله‌های اجتماعی روبه‌رو می‌شوند. امتیاز ویژه‌ای که زندگی آنها دارد این است که در زندگانی، فقط و فقط، برای آنها تصمیم گرفته شده است و از پیش خود و برای هیچ‌کاری هیچ‌گونه تصمیمی نگرفته‌اند. مثلاً، در زندگی روستایی نوع خوراکِ ناهار مهم نیست، زیرا تقریباً غذای آنان در فصل‌های مختلف معیّن است. در تابستان فقط نان و دوغ می‌خورند و البته برای آنها مهم نیست. دوستانی که برای سوادآموزی به مناطق محروم سفر کرده بودند در سه ماه تابستان چیزی جز نان و دوغ نخورده بودند! چرا چنین است؟ زیرا انتخابی نیست و کسی برای نوعِ خوراک‌ِ شبانه‌روزی خود نگرانی و دغدغه ندارد. اما، در زندگانی شهری این دغدغه هست. اگر امروز در فلان مدرسه فلان غذا را بدهند و اگر با طبع ما سازگار باشد، غذا را می‌خوریم؛ وگرنه به خانه می‌رویم یا از رستوران غذا تهیه می‌کنیم.

مثال دیگری بزنم: امروزه، اگر برآنید که عروسی کنید و مجلسی بگیرید، مشکل عمدۀ شما شیوۀ برگزاری آن است، زیرا به صد گونه می‌توان مجلس عروسی را برگزار کرد.

ضرورت عرضۀ الگوی مناسب در حوزه برنامه‌ریزی دین با رویکرد ویژه به سلیقه افراد جامعهامروزه مشکل اساسی برای زندگی‌های هدفمند این است که چگونه عمل کنند تا ارزش‌ها حفظ شود و و در کنار آن به سلیقه‌های شخصی نیز پاسخ داده شود و آن انگیزۀ درونی که فریاد می‌کشد: «من خود را اثبات کنم!» راضی شود. مثلاً، دختری که زمان ازدواج او رسیده است نوعِ لباسِ عروسیِ وی سبب اثباتش در میان هم‌سالانش است. هر کسی با توجه به وضعِ اجتماعیِ خود جایگاهی برای خویشتن قایل است و از پس این ارزش‌ها و جایگاه‌ها در صدد رسیدن به خواسته‌ها و هدف‌های خویش است.

در هر حال، چنین مسائلی مشکل جامعۀ امروزی و به ویژه جوانان است. خاصّه، هنگامی که هدفمند و ارزشمند و دارای قالب‌های معیّن رفتاری است که آن را با عنوان دین و عقل و اقتضائات عرفی می‌شناسیم و در چنین حالتی البته دچار سردرگمی می‌شویم. در این مرحله است که وقتی ما برای جوانان الگوی مناسبی تبیین نمی‌کنیم دیگران به این مهم اهتمام می‌ورزند و متأسفانه الگوهای نامناسبی را در اختیار جوانان ما می‌گذارند، زیرا فقط شیوۀ رفتارهایِ کلی گفته شده است. مثلاً، دروغ نگویید، اسراف نکنید، دزدی نکنید، به حقوق دیگران احترام بگذارید و چیزهایی از این قبیل. اینها، همه و همه، محدودۀ آداب و رسوم خاصی را تعیین نمی‌کند. هنگامی که وارد جامعه می‌شوید با ده‌ها الگوی متفاوت روبه‌رو می‌شوید. به هر حال، کدامیک از آنها مورد تایید است؟ شاید هم بگویید: اساساً تکلیف دین نیست که این را تعیین کند! البته، تا حدودی هم همین‌طور است. مگر در دین آمده است که برای آب خوردن به مردم اجازه بدهید؟ با این همه، هر الگو و رنگ و سبک خاصی دارای معنای ویژه‌ای است و برای خود نماد به خصوصی دارد. هنگامی که شما یکی از این الگوها را انتخاب می‌کنید و با آن وارد جامعه می‌شوید مسلماً جامعه نیز شما را در جایگاه همان الگو قرار می‌دهد و با شما همان‌گونه رفتار خواهد کرد.

امروزه، باید سلیقه‌های گوناگون افراد را کشف و پیش‌بینی کنیم. جامعۀ غربی به این مهم اهتمام ویژه دارد و پس از وقوع هر نوع الگو و سلیقه‌ای آن را حدس می‌زند و پیش‌بینی می‌کند و در قالب بازی و نرم‌افزار و اثاثیه منزل و حتی شگردهای سینمایی و رفتارهای ویژۀ تئاتر و جز اینها در اختیار مردم قرار می‌دهد. از این گذشته، ممکن است که ما هم آنها را درون حوزۀ خود ناخودآگاه بپذیریم و در مقام گزینه‌ای که تا به حال نبوده و به تازگی ابداع شده است و معنای آن روشن نیست ترویج کنیم. در هر حال، عرضۀ الگوی مناسب در حوزۀ برنامه‌ریزی دین اهمیت به‌سزایی دارد. رویکرد ویژه به سلیقه‌ها و ذائقه‌های مختلف و بررسی الگوهای مناسب و کلیات و ارزش‌ها برای نسل امروزی ضروری است و باید آنها را مطابق دین و خواسته‌های امروزی تبیین کرد.

ارائۀ مجموعه الگوی سبک زندگی تجویزی اسلام

حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر کاویانی:

مطالعۀ نسبتاً گسترده‌ای در آیات و روایات انجام شد و آنها را به صورت منظم دسته‌بندی کردیم و به دنبال باید و نبایدها بودیم. تمام این گزاره‌های قرآنی و ِروایی با دقت فراوانی استخراج شد و هم اکنون موجود است. موضوع آنها نیز دربارۀ رفتارها و اعتقادها و مسائل عاطفی و جز اینهاست. پس از کوشش‌های فراوان و یاری دیگر دوستان بیست و پنج مؤلفه از این آیات و روایات برگزیده شد و در نهایت آنها را به ده عنوان تقلیل دادیم. کافی بودن یا نبودن این مؤلفه‌ها بحث دیگری است و هم‌چنین درست بودن یا نبودن آنها. به هر حال، از چند راه می‌توان به صحت و سُقم آنها پی برد:

۱٫ باید محتوای آنها کاملاً ِروایی باشد و اسلام‌شناسانِ حوزه و دانشگاه، که در این باره تخصص دارند، آن را تأیید کنند؛

۲٫ نمره‌ دهی به تمام این مؤلفه‌ها و میزان نمرۀ هر یک از آنها به عهدۀ اسلام‌شناسان مزبور است که البته این کار هم شد.

ده مؤلفۀ پیش گفته نام گذاری شد و در کنار آنها سؤالاتی مطرح و همه اینها در نرم افزاری گردآوری شد. پس از مطالعات پی‌در‌پی و یافته‌های جدید، مؤلفه‌ها از ده تا به نُه تا کاهش یافت و برخی از عنوان‌های آنها نیز تغییر کرد و برخی از سوال‌ها جابه‌جا شد. برای شکل‌گیریِ الگویی اسلامی باید ویژگی‌هایی داشته باشیم که آنها را نام بردم. با کمک آن ویژگی‌ها باید بتوانیم الگویی را شکل دهیم که وضع عینی و بیرونی و شیوۀ تأثیرگذاری آن در سبک زندگی ما و ارزش‌ها و اعتقادات دینی و نحوۀ در کنار هم بودن این اعتقادات و معارف به خوبی دیده شود. سپس، تا سه مرتبه توانستم در شاخه‌ها و سرشاخه‌ها پیش بروم. در حقیقت، باید شاخه‌هایِ اصلیِ سبکِ زندگی در خصوصِ زندگیِ فردی و خانوادگی و اجتماعی باشد. در مرحلۀ بعدی هم زندگی فردی را، با توجه به سؤالات و مؤلفه‌هایی که برای ما باقی مانده است، تقسیم می‌کنیم.

در هر حال، درختی داریم که سبک زندگیِ تجویزیِ اسلام در آن دیده می‌شود و در ریشه و ساقه و شاخه‌ها و سرشاخه‌های این درخت عنوانی کلی است. عنوان‌های کلی را در مطالعۀ اولیه بخش بخش کردم، آن هم با توجه به نیازهای ماه‌های اول زندگی کودک، تربیت کودک در پیش از تولد، توجه عاطفی به کودک در تمام دوران کودکی، نگرش‌های حاکم بر خانواده، سلامت و ظاهر فرد، نقش جنسیتی حاکم بر خانواده، وضع اقتصادی و یا اجتماعی و چیزهایی از این قبیل. تمامی اینها به موجودیتِ دورانِ کودکی اشاره دارد. تمام روان‌شناسان برآنند که دوران ابتدایی‌ِ رشدِ کودک (۵-۶ سالگی) زمانی است که شخصیت و زیربناهایِ رفتاریِ کودک، به تعبیر آدلر و بنده، شکل می‌گیرد. از این رو، ریشه‌های شکل‌گیریِ سبکِ زندگیِ تجویزی به دوران کودکی باز می‌گردد. تاکید فراوان در مرحلۀ مهد کودک و پیش‌دبستانی و دبستان است. نگرش‌های کلیِ فرد در ساقۀ درخت بیان شده است. باید بدانیم که نگرش فرد به زندگی چیست. البته، پاسخ این سؤال جمله‌ای بیش نیست، ولی شرح آن بسیار مفصل است.

دیگر اینکه، نگرش فرد به دیگران چیست؟ همین طور به جنس مخالف و هستی و مشکلات؟ فقط نگرش‌های مشکلات را، که در ذهن همه هست، در نظر بگیرید. گویا، در نگاه هنجاری به مشکلاتْ زمین و زمان علیه ماست. در حالی که چنین باورهایی در گزاره‌های دینی یافت نمی‌شود. گزاره‌های دینی به رشد و ارتقای معنوی و امتحان و پختگی فرد سفارش می‌کند. اگر ما با نگاهی دینی آن ریشه‌ها و این نگرش‌ها را در کنار هم به کار ببریم، درمقام عمل به شاخه‌هایی می‌رسیم که همان رفتار ماست. ناگفته نماند که سرشاخه‌های این الگوی درختی، سه مرتبه تفکیک شده است:

۱٫ فردی؛

۲٫ خانوادگی؛

۳٫ اجتماعی.

این سه گزینه به چهل مورد تعمیم داده شده است و اگر بیش از این ادامه داده شود، قطعاً دو سه برابر خواهد شد. در هر حال، این مجموعهْ الگوی سبکِ زندگیِ تجویزیِ اسلام تلقی می‌شود.

سبک زندگی دستاورد تفکّرات محققان علوم اجتماعی

حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر مهدوی‌کنی:

لازم می‌نماید که دربارۀ پیوند میان مسأله سبک زندگی با حوزۀ مباحث ارزشی و اسلامی سخن بگویم. در این میان، به چند نکتۀ مهم نیز اشاره می‌کنم تا در پیوند آن دو، مفهوم علوم اجتماعی، که مفهومی توصیفی است، در اختیار حوزۀ تجویز و دستورالعمل و برنامه‌ریزی قرار بگیرد، زیرا برای اصلاح و ارتقای وضع دینی و فرهنگیِ جامعه مناسب‌تر است. مفاهیم به تنهایی ارزشی ندارند، جز آنکه در پیشبرد اهداف دینی و تبلیغی تاثیر داشته باشند. سبک زندگیْ مفهومی اجتماعی است که زاییدۀ نظریات و تفکرات محققان اجتماعی برای انسان و جامعه است. بی‌تردید، هر محقّق و متفکّری نوعی از تحلیل و وصف و ماهیتی را برای انسان و جامعه قایل است. تحلیل مارکس از انسان، او را عملاً تقلیل می‌دهد. سپس می‌گوید: تنها نکته‌ای که در برابر این نظام هست، آزادی خواهی و روحِ رهایی بخش انسان است.

بنابراین، این دو گرایش را از انسان می‌گیرد و نظریۀ خویش را پایه‌گذاری می‌کند. بعدها کسانی مانند ‌هابرماس دیدگاه دیگری بر این نظریه می‌افزایند. وی به جنبۀ ارتباطی انسان توجه نکرد. در هر حال، انسان بُعدی ارتباطی دارد و به آن علاقه‌مند است. بنابراین، وی انسان را موجودی ارتباطی تعریف می‌کند و بر اساس آن انسان را دارای سه مرتبه یا دارای سه عقل می‌داد. نظریۀ خویش را بیان می‌کند و سبک زندگی بر پایۀ نظر اوست که یا انسان را موجودی صاحب اختیار و انتخاب می‌دانیم و یا او را موجودی صاحب ذوق و سلیقه.

بد نیست که در این باره از نظریات کانت سخن بگوییم. کانت با زیبایی‌شناسی خود به دو نوع ذوق قایل است: ۱٫ ذوق ضروری؛ ۲٫ احساس و ذوقی که او می‌پسندد و به اختیار اوست و زیبایی‌شناسی را نیز به چنین ذوقی نسبت می‌دهد. وی ذوقِ گلو و احساس و کام را ذوقی پست می‌داند و در برابر آن، ذوقِ ناشی از زیباشناسی را برتر می‌داند. می‌توان چنین دیدگاهی را از دیدگاه اسلامی بررسی کرد. کسانی که به مباحثی از این دست علاقه‌مند هستند باید سبک زندگی را در مباحث انسان‌شناختی جست‌و‌جو کنند. به هر حال، اسلام حدود و ثغوری را از اختیار و انتخاب برای انسان می‌پسندد و برای ذوق و سلیقۀ او نیز ارزش قایل است و این البته مهم می‌نماید.

رابطه سبک زندگی و دستورات دین اسلام

نکتۀ بعدی دربارۀ پیوند این دو بحث در حوزۀ رفتارها و نگرش‌هاست. اسلام آموزه‌های گوناگونی را به انسان می‌آموزد: حوزۀ نگرش‌ها؛ هدف‌دهی؛ انگیزه؛ جهت معیارها؛ جهان بینی. پیامد اینها ایدئولوژی و بایدها و نبایدهاست که در دو بخش از آموزه‌های دینی بررسی می‌شود: ۱٫ حوزۀ کلام و اصول عقائد؛ ۲٫ حوزۀ علمِ اخلاق و فقه.

برخی از این آموزه‌ها دستورات کلی است که برای تعیین مسیر صحیح زندگی داده شده است. آموزۀ «انا لله و انا الیه راجعون» همان قوس صعودی و نزولی است که می‌سزد بر اساس همین دستورات کلی منطبق شود. بخش‌های دیگر دربارۀ دستورات ارزشی است. مثلاً، دروغ گفتن بد است و غیبت کردن سزامند مسلمان نیست. البته استثنائاتی هم هست که دروغ گفتن و غیبت کردن مباح می‌شود و حتی واجب. اسلام حد و مرز عمل را تعیین می‌کند. برخی از آموزه‌های کلی در هر مقامی مصادیق مختلفی پیدا می‌کنند. به بیان دیگر، باید برخی از اعمال دینی، خاصه در عبادات، بدون هیچ‌گونه کم و کاستی انجام شود و انتخاب و اختیاری در تغییر آن نیست. مثلاً، اگر شب تا صبح ذکر «یا علی» یا «یا هو» گفتیم، نمی‌توان آن را جایگزین نماز صبح کرد، زیرا نماز صبح دو رکعت بیش نیست و قِس‌علی‌هذا.

بنابراین، دربارۀ سبک زندگی از دیدگاه اسلام پایه‌های متعددی هست:

۱٫ پایۀ شناختی که جهت‌گیری را نشان می‌دهد؛

۲٫ پایۀ ارزشی که خوب‌ها و بدها را نشان می‌دهد؛

۳٫ پایۀ رفتاری که رفتار ویژه‌ای را نشان می‌دهد.

آنچه گذشت، پیوندی میان سبک زندگی و دستورات اسلام برقرار می‌کند. اگر برآنیم که الگویی بدهیم، می‌شاید که در چارچوب تعالیم اسلامی باشد.

منشأ تفاوت سلایق

چنانکه پیش‌تر بیان شد، پذیرفتیم که انسان‌ها می‌توانند از نظرِ سلیقه متفاوت باشند و لزومی ندارد که در هر سلیقه‌ای یکسان باشند. اکنون، باید بنگریم که آیا این فطری است یا ناشی از تعلیم و تربیت؟ بارها و بارها دربارۀ این مسأله بحث کرده‌اند که اصل سلیقه از کجاست. برخی معتقدند که اصل آن از تربیت اجتماعی است و برخی دیگر (از قبیل کانت) برآنند که اساساً فطری است و زیبایی‌شناسی همراه انسان می‌آید و هر انسانی سبک و سلیقۀ خاص خود را دارد. به هر روی، هر انسانی سلیقه‌ای دارد که البته با دیگران متفاوت است. در این میان، اسلام نیز پذیرای چنین تفاوتِ سلیقه‌هایی هست و ادّلۀ گوناگونی بر این مدّعا شاهد است. بنابراین، هنگامی که سلیقه‌ای را پذیرفتیم تفاوتِ انسان‌ها را از نظر وضع زمانی و مکانی و اجتماعی نیز پذیرفته‌ایم. تفاوتِ فضا و زمان و امکانات برای انسان در رفتار وی نیز تفاوت ایجاد می‌کند. باید گفت که دیگر پایه‌های سبک زندگی تفاوت‌هایی است که از آنجا حاصل می‌شود.

ارایه الگوی سبک زندگی بر پایه مبانی اسلام

مگر انسان‌ها با هم برابر نیستند؟ آیا در وضع کنونی باید برای الگویِ اصلیِ اسلامی ده بیست محور عرضه کنیم؟ بی‌تردید، اسلام مدینۀ فاضله‌ای را برای جامعه تبیین کرده است و نیز الگویی از انسان کامل. اما، پرسش حقیقی این است که در هر زمان و مکان غلبۀ کدامیک از این ویژگی‌ها سببِ بروزِ انسانِ کامل خواهد شد. انسان کامل، در هر زمانی، چند درصد از ترکیب آنهاست؟ آیا انسانی در دنیا هست که از هر جهت، چه از جهت عبادت و چه از نظر مجاهدت، کامل باشد؟

زندگانی اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ نمونۀ خوبی برای این مسأله است. هر کدام از ایشان در هر جایی که بودند رفتاری درخور آنجا می‌کردند. مثلاً، در روزگار امام علی(ع) برخی از ویژگی‌ها مُحقَّق بود که شاید در عصر امام حسن عسکری(ع) نبود. با این همه، هر دوی آن دو بزرگوار کامل بودند و البته شکی در این نیست. نه مگر امیرمؤمنان(ع) کفش‌های مبارک خود را وصله می‌زدند و امام صادق(ع) لباس‌های فاخر می‌پوشیدند؟ امام صادق(ع) نیز در پاسخ به این شیوۀ رفتاری فرمودند: وضع زمانه تفاوت کرده است. مثلاً، آیا محاسن را باید خضاب کرد یا نه؟ امیر مؤمنان(ع) می‌فرمایند: «در دورۀ پیامبر(ص) لازم بود تا افرادی که پیرامون ایشان هستند جوان جلوه کنند، ولی پس از آن دوره دیگر لازم نمی‌نماید».

در هر حال، استدلال و قضیه‌ای در میان است که شیوۀ سبک زندگی را ساماندهی می‌کند و صِرفِ ظواهرِ مشخص و معین نیست. بی‌شک، لباسِ وصله‌دار از لوازمِ زندگانیِ پیامبرانه نیست. اگر کسی در قطب شمال، که هوای سردی دارد، لباس سفید بپوشد، تلف می‌شود و این نوع از مسائل البته ادّلۀ نقلی و عقلی و حتی عرفی دربردارد. بنابراین، اگر بپذیریم که انسان مختار است و مسئولیت او حرکت به‌سوی خداست و خداوند هم راه هدایت و مستقیم را معین کرده است و بر مبنای زمان‌ها و مکان‌های گوناگون تغییر پذیر است، این مسأله ما را با سبک‌های متعدد زندگی روبرو خواهد کرد. مهم این است که سبک زندگی اسلامی ـ ایرانی بر مبنای اسلام باشد. مثلاً، اگر از رنگ لباس کسی پرسیده شد، فقط پاسخ او تمایلات شخصی نباشد، بلکه دلیل دیگری از قبیل خشنودی همسر را در کنار آن بیان کند. اگر کسی برای خدمت به دین به رفاه خاصی نیازمند است، می‌شاید که چنان رفاهی را به دست آورد تا همۀ کردارها هدفمند و به‌سوی خداوند باشد. چرا رفاهی خاص برای خدمت به دین مناسب‌تر است؟ زیرا با طبع آن شخص سازگارتر است و او را در مسیر خدمت به دین و دینداری استوارتر می‌کند.

مثالی دیگر، امیرمؤمنان(ع) با قنبر، که غلام حلقه به گوش ایشان است، به بازار می‌روند و برای او لباسی زیباتر و اندکی گران می‌خرند و برای خویشتن به اندک پوششی بسنده می‌کنند! حکمتِ کردارِ خویش را هم چنین بیان می‌کنند که قنبر جوان است و لباس فاخر و زیباتر برای او مناسب‌تر است. هنگامی که خواسته‌های عرفی جوان ارضا شد مسلماً به بیراهه نخواهد رفت و منحرف نخواهد شد. در هر حال، می‌توان با تبیینِ مبانیِ اسلامی در جامعه، در هر زمان و مکان، الگوهای مناسبی را برای زندگی تعیین کرد و از آنها بهره بُرد. اینها، همه و همه، به انسان اختیارِ انتخاب می‌دهد و او را در مسیر دینی پیش می‌برد.

نکتۀ دیگری که می‌سزد در پایان این بحث بدان اشاره کنم این است که غالب نظریات روان‌شناسان و جامعه‌شناسان مسأله تجویزی نیست. از این روی، نمی‌توان گفت که کدام نظریه برای بحث اسلامی مناسب است. با این همه، وِبر، دربارۀ سبک زندگی و دین تحقیق کرده است و آن را در حوزه تدریس می‌کنند و دربارۀ آن نیز کتاب‌ها نوشته‌اند. آنانی که در حوزۀ علوم اجتماعی تحقیق می‌کنند کتاب اخلاق پروتستانی و روح سرمایه‌داری جزو اولین کتاب‌هایی است که باید آن را مطالعه کنند. در این کتاب دربارۀ سبک زندگی و تأثیر آن در زندگانی انسان و سیر تاریخی آن بحث شده است.

نسبت سلایق افراد و الگوی سبک زندگی اسلامی

حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر کاویانی:

بد نیست که در رابطۀ خویشتن با سبک زندگی کنونی بیندیشیم. دیگر اینکه، وصفی که از افراد عرضه می‌شود و اختیاری که باید باشد و سلیقه‌هایی که باید ملاحظه شود و نیز نسبت این سلیقه‌ها با الگوی سبک زندگی اسلامی چیست؟ آزمونی با نُه مؤلفه گرفته شد و از میان آنها فقط دو مؤلفه بیش‌ترین نمره را گرفت:

۱٫ مؤلفۀ عبادی؛

۲٫ مؤلفۀ مالی.

از واژه سبک زندگی برای توصیف شرایط زندگی انسان استفاده می‌شود و مجموعه‌ای از طرز تلقی‌ها، ارزش‌ها، شیوه‌های رفتار، حالت‌ها و سلیقه‌ها در هر چیزی را در برمی‌گیرد. در بیشتر مواقع مجموعه عناصر سبک زندگی در یک‌جا جمع می‌شوند و افراد در یک سبک زندگی مشترک می‌شوند. تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و در دوره طاغوت تلاش‌های دولتمردان در جهت ترویج فرهنگ و مولفه‌های غربی و غربی شدن شیوه و سبک زندگی ایرانیان بود با پیروزی انقلاب اسلامی گرچه سناریوی غربی‌سازی متوقف شد، اما دشمنان اسلام و انقلاب آرام ننشستند و تهاجم فرهنگی به انحای مختلف صورت گرفت که تجمل گرایی، مصرف زدگی و فردگرایی برخی از مظاهر آن محسوب می‌شود.

در این شرایط و با گذشت سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، مقام معظم رهبری با طرح مفهوم «سبک زندگی اسلامی ایرانی» و در قالب ۲۰ پرسش به مسائلی نظیر خانواده، ازدواج، نوع مسکن، نوع لباس، الگوی مصرف، تفریحات، کسب و کار و رفتارهای فردی و اجتماعی در محیط‌های مختلف و … اشاره کردند و تاکید داشتند: در واقع سبک زندگی به همه مسائلی بر می گردد که متن زندگی انسان را شکل می دهند. سبکی که به گفته مینو اصلانی- رییس بسیج جامعه زنان کشور مهم، ضروری و بسیار گسترده‌ است و ابعاد مختلفی دارد و از موضوعات اقتصادی گرفته تا رفتارهای اجتماعی حتی حوزه سلامت و خانواده را دربر می‌گیرد.

به گزارش خبرنگار«زنان» ایسنا، مینو اصلانی با اشاره به ضرورت تبیین سبک زندگی اسلامی ایرانی می‌گوید: به منظور انجام فعالیت‌های فرهنگی برای نهادینه کردن سبک زندگی اسلامی ایرانی، لازم است ابتدا این سبک زندگی تبیین شود. برای دستیابی به این هدف باید پژوهش‌های راهبردی انجام و چیستی سبک زندگی اسلامی و ایرانی و ابعاد آن مشخص شود. البته این کار، مشکل نیست چون منابع غنی اسلامی و روایی، قرآن و نهج‌البلاغه در اختیار ماست.

به گفته او سبک زندگی اسلامی ایرانی را می‌توان در سه بخش توضیح داد که شامل رابطه انسان با خود، رابطه انسان با خدا و رابطه او با مردم می‌شود و اگربه هر کدام از این بخش‌ها بپردازیم و بر مبنای آموزه‌های دینی و قرآنی و اقتضائات ملی آنها را تعریف کنیم، می‌توانیم به تعریف مشخصی درباره سبک زندگی اسلامی ایرانی برسیم.

برای تغییر سبک زندگی، لازم است سبک رفتاری نیز تغییر کند

زهرا سجادی – معاون امور خانواده مرکز زنان و خانواده نهاد ریاست جمهوری- نیز معتقد است که به منظور تغییر سبک زندگی تنها نمی‌توان با رویکرد علمی عمل کرد؛ بلکه لازم است سبک رفتاری نیز تغییر کند.

وی به برنامه‌های مرکز امور زنان و خانواده نهاد ریاست جمهوری در زمینه آموزشی اشاره و اظهار می‌کند: ازاول دی ماه برنامه‌های آموزش شاغلان در دستگاه‌های مربوطه انجام می‌شود، علاوه برآن دبیرخانه نشست راهبردی مقام معظم رهبری در مرکز امور زنان و خانواده نهاد ریاست جمهوری افتتاح شده است و قرار است سلسله همایش‌هایی را در سطح کشور برگزار کنیم.

هنر مهم‌ترین عامل برای ترویج و گسترش سبک زندگی

دراین میان مینو اصلانی – رییس بسیج جامعه زنان کشور- به نقش ابزار هنر در ترویج سبک زندگی اسلامی- ایرانی اشاره می‌کند و می‌گوید: پس از تعریف و تبیین راه‌های دستیابی به سبک زندگی اسلامی ایرانی، ابزار هنر مهم‌ترین عامل برای ترویج و گسترش این سبک زندگی است.

رعایت حقوق متقابل زن و شوهر یکی از موضوعاتی بود که رهبر معظم انقلاب در قالب سبک زندگی اسلامی ایرانی مطرح کردند. سجادی درباره راه‌های حفظ حقوق متقابل زن و مرد، زن و شوهر و حفظ کرامت زن در محیط کار، اظهار کرد: این موضوعات دو بخش دارد. یک بخش مربوط به مسائل حقوقی است. در این جهت لازم است در لوایح و قوانین تغییر و تحول به وجود آوریم و قانون برای حق و حقوق طرفین متقن شود. متاسفانه برخی از قاضیان ممکن است طرفدار مرد یا زن باشند این در حالی است که عدالت باید رعایت شود.

به اعتقاد او آموزش حقوق به زنان دادن موجب می‌شود که توقعات آنان بالا برود و هیچ تعاملی با همسر خود نداشته باشند، بنابراین به آموزش‌های حقوق به طرف مقابل پرداخته‌ایم؛ چرا که حق و تکلیف دو روی یک سکه هستند.

طرح مسئله سبک زندگی از سوی مقام معظم رهبری نشانه اقتدار نظام است

، عسگر ملکی مدیر کل دفتر برنامه ریزی تربیتی وزارت ورزش و جوانان نیز طرح مسئله سبک زندگی از سوی مقام معظم رهبری را نشانی از اقتدار نظام دانسته و می‌گوید: طرح مسئله سبک زندگی حرکت اقتدارگونه نظام جمهوری اسلامی ایران از سمت تبیین کلیات و آرمان‌های نظام به سمت تبیین جزئیات زندگی و کاربرد آموخته‌های دینی و ذهنی است.

وی با اشاره به اینکه بیش ازیک دهه است که بحث مهارت‌های زندگی در دنیا مطرح شده است، می‌افزاید: باید مراقب بحث مصادره شدن «سبک زندگی» توسط دیگران باشیم؛ چرا که در بحث مهارت‌های زندگی در یک دهه گذشته این گونه برداشت شد که گویا مهارت‌های زندگی درغرب و نهادهای مدنی غرب مطرح شده و شکل گرفته است و سپس ما این مهارت‌های زندگی را در کشور خود مطرح کردیم.

آموزه‌های دینی ما بیگانه از سبک زندگی نیستند

ملکی ادامه می‌دهد: ما در مورد سبک زندگی در آموزه‌های دینی خود مطالب بسیاری داریم و به هیچ وجه آموزه‌های دینی ما بیگانه از سبک زندگی نیستند و هیچ موضوعی در زندگی وجود ندارد که در دین ما نکته و آموزه‌ای در مورد آن نداشته باشیم. بنابراین باید مراقب باشیم بحث سبک زندگی توسط دیگران مصادره نشود.

وی، وزارت ورزش و جوانان را یکی از مخاطبان اصلی فرمایشات مقام معظم رهبری در مورد طرح سبک زندگی و تبیین، تهدید و مشخص کردن سبک زندگی برای جوانان دانست.

مدیرکل دفتر برنامه ریزی تربیتی وزارت ورزش و جوانان با بیان اینکه باید طبق گفته‌های مقام معظم رهبری تحول را بشناسیم، مدیریت کنیم ولی با آن سینه به سینه نشویم ، اظهار می‌کند: باید تحولات را آسیب شناسی کنیم و برای آنها طرح داشته باشیم و جوانان را همانگونه که هستند بشناسیم.

در امور معیشتی، فرهنگی و حتی پوشش و رفتار اجتماعی ساده زیست باشیم

در این میان فاطمه راکعی- دبیرکل جمعیت زنان مسلمان نواندیش- ساده زیستی را یکی از وجوه سبک زندگی اسلامی ایرانی می‌داند و می‌گوید: همانگونه که درسیره ائمه معصومین از جمله حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) شاهد ساده زیستی هستیم و لازم است هر کدام از ما در هر یک از شئون اجتماعی به ساده زیستی به عنوان یک فرهنگ اجتماعی اسلامی عمل کنیم.

وی تاکید می‌کند: باید تلاش کنیم که به اعتدال و عدالت اجتماعی از نوعی که امام علی (ع) در دوران کوتاه حکومت خود به طورعمیق به آن می‌اندیشیدند دست یابیم و از سوی دیگر از خودنمایی خودداری کنیم و در امور معیشتی، فرهنگی و حتی پوشش و رفتار اجتماعی ساده زیست باشیم.

به اعتقاد دبیرکل جمعیت زنان مسلمان نواندیش لازم است در جهت رسیدن به سبک زندگی مناسب، بر اساس تعالیم دینی خود به تربیت کودکان، رسیدگی به امور سالمندان و جوانان بپردازیم.

زنان نقش مهمی در نوع نگرش خانواده به موضوعات مختلف دارند و اگر آنان از مصرف کالای لوکس و تجملی خودداری کنند، سایر اعضای خانواده نیز از آنان تبعیت می‌کند.

لزوم تغییرنگرش زنان از مصرف کالاهای لوکس به استفاده از کالاهای ایرانی

معاون سرمایه‌های اجتماعی مرکز امور زنان و خانواده نهاد ریاست جمهوری با اشاره به نقش زنان در عرصه تقاضا می‌گوید: لازم است نگرش زنان در این زمینه از مصرف کالاهای لوکس و تجملی به سمت استفاده از کالاهای ایرانی با کیفیت تغییر پیدا کند، چرا که در صورت تحقق این امر چرخه تولید کالاهای داخلی قطع نمی‌شود.

هدایتی تاکید می‌کند: زنان به عنوان مهمترین عامل تقاضای کالاهای خانگی و مواد غذایی مطرح هستند و اگر بتوانند با اقدامی جهادگونه به مصرف کالاهای ایرانی بپردازند به طور قطع شاهد رونق تولید خواهیم بود.

گفتنی است که نهادینه کردن سبک زندگی اسلامی ایرانی نیازمند اقداماتی درازمدت و برنامه‌ریزی شده است چراکه از این رهگذر می توانیم ارزشهای دینی و ملی خود را حفظ کنیم و حتی آن‌ها را اشاعه دهیم.

«سبک زندگی اسلامی» چند سالی است در ایران اسلامی مطرح شده و بیش از هر کس رهبر فرزانه ی انقلاب به گفتمان سازی دراین موضوع مهم اهتمام داشته است. لیکن بیانات جامع و راهگشای ایشان در جمع جوانان خراسان شمالی (در بیست و سوم مهرماه امسال) را نقطه عطفی در توجه به این موضوع باید دانست. چرا که معظم له در یک سخنرانی مبسوط ترسیمی جامع از سبک زندگی اسلامی را ارائه کردند که می تواند سرفصل بسیاری از پژوهش ها و تحقیقات از یک سو و مهمتر از آن نقشه عملیات و اجرا گردد. ایشان در یک سخنرانی هدفمند و مهندسی شده موضوع سبک زندگی را چنین مطرح فرمودند (ما بخشی از مضامین اصلی آن را در این شماره می آوریم):
۱) آن مفهومی که می تواند اهداف نظام اسلامی را تا حدود زیادی در خود جمع کند و به ما نشان دهد، مفهوم «پیشرفت» است.
۲) «پیشرفت» تداعی کننده حرکت است، راه است. متوقف شدنی نیست، چون انسان ادامه دارد و استعدادهای او سقف ندارد.
۳) «پیشرفت» در مفهوم اسلامی آن، با پیشرفت یک بعدی یا دو بعدی در فرهنگ غربی متفاوت است. پیشرفت در قاموس اسلام، چند بعدی است.
۴) یکی از ابعاد «پیشرفت با مفهوم اسلامی» عبارت از است « سبک زندگی کردن»؛ شیوه ی زیستن.
۵) توجه به سبک زندگی اهمیت دارد. چرا که حتی اگر به معنویت و رستگاری معنوی هم اعتقاد نداشته باشیم، برای زندگی راحت، زندگی برخوردار از امنیت روانی و اخلاقی، پرداختن به سبک زندگی مهم است.
۶) توضیح مطلب اینکه اگر ما پیشرفت همه جانبه را به معنای تمدن سازی نوین اسلامی بگیریم – که این سخن درستی است – می توانیم بگوییم این تمدن نوین دو بخش دارد: بخش ابزاری و بخش اصلی و حقیقی.
۷) بخش ابزاری عبارت است از همین ارزش هایی که ما امروز به عنوان پیشرفت کشور مطرح می کنیم: علم، اختراع، صنعت، سیاست، اقتصاد، اقتدار سیاسی و نظامی، اعتبار بین المللی، تبلیغ و ابزارهای آن. اینها همه بخش ابزاری تمدن است؛ وسیله است. ما در این بخش پیشرفت های خوبی داشته ایم و در برابر همه فشارها و تهدیدها، حرکت قابل قبولی داشته ایم.
۸) اما بخش حقیقی آن چیزهایی است که متن زندگی ما را تشکیل می دهد که همان سبک زندگی است. سبک زندگی اسلامی بخش حقیقی و اصلی تمدن است که مصادیقی دارد؛ مانند: مسئله ی خانواده، سبک ازدواج، نوع مسکن، الگوی مصرف، نوع خوراک، نوع آشپزی، تفریحات، مسئله ی خط، زبان، کسب و کار، رفتارهای ما در محل کار، مدرسه، دانشگاه، رفتار ما در فعالیت های سیاسی، ورزشی، رفتار ما در رسانه ای که در اختیار ماست، رفتار ما با پدر و مادر، با همسر، با فرزند، با رئیس، با مرئوس، با پلیس، با مامور دولت، سفرهای ما، نظافت و طهارت ما، رفتار ما با دوست، با دشمن، با بیگانه و … . اینها بخش های اصلی تمدن است که متن زندگی انسان است.همه این ها عرصه ی وسیعی است که گفته شد، جزو عقل معاش است و در کتب حدیثی مهم و اصیل ما در ابوابی به نام کتاب العشره (کتاب معاشرت) آمده است.
۹) اصل قضیه این است که ما بتوانیم متن زندگی را، این بخش اصلی تمدن را اصلاح کنیم. البته در انقلاب، دراین بخش پیشرفت چشمگیر نیست؛ دراین زمینه مثل بخش سخت افزاری حرکت نکردیم، پیشرفت نکردیم.
۱۰) باید آسیب شناسی کنیم که چرا در این بخش پیشرفت نداشته ایم؟
– چرا فرهنگ کار جمعی در کشور ما ضعیف است؟
– چرا در برخی بخش های کشورمان طلاق زیاد است؟
– چرا در برخی بخش های کشورمان روی آوردن جوانها به مواد مخدر زیاد است؟
– چرا در روابط همسایگی مان رعایت های لازم را نمی کنیم؟
– چرا صله رحم در بین ما ضعیف است؟
– چرا در زمینه فرهنگ رانندگی در خیابان ما مردمان منضبطی به طور کامل نیستیم؟
– آپارتمان نشینی چقدر برای ما ضروری است؟ چقدر الزامات آن را رعایت می کنیم؟
– الگوی تفریح سالم چیست؟
– نوع معماری ما چگونه است؟
– طراحی لباسمان چطور؟
– مسئله آرایش در بین مردان و زنان چطور؟ چقدر درست است؟ چقدر مفید است؟
– آیا ما در بازار، در ادارات، در معاشرت های روزانه به همدیگر به طور کامل راست می گوییم؟ در بین ما دروغ چقدر رواج دارد؟
– چرا پشت سر یکدیگر حرف می زنیم؟
– علت کارگریزی چیست؟
– علت پرخاشگری و بی صبری و نابردباری در میان بعضی از ماها چیست؟
– حقوق افراد را چقدر رعایت می کنیم؟ در رسانه ها چقدر مراعات می شود؟ در اینترنت چقدر رعایت می شود؟
– علت قانون گریزی که یک بیماری خطرناک است در برخی از مردم چیست؟
– وجدان کاری در جامعه چقدر وجود دارد؟…
اینها بخشهای گوناگونی از مسائل زندگی است و دهها مسئله از این قبیل وجود دارد که بعضی از اینهایی که من گفتم، مهمتر است. این یک فهرست از آن چیزهایی که متن تمدن را تشکیل می دهد، قضاوت درباره ی تمدن یک تمدن مبتنی بر اینهاست.
نمی شود یک تمدن را به صرف اینکه ماشین دارد، ثروت دارد، قضاوت کرد، تحسین کرد؛ در حالی که داخل آن این مشکل فراوان، سراسر جامعه و زندگی مردم را فرا گرفته، اصل اینهاست. آنها ابزاری است برای این که این بخش تامین شود؛ تا مردم احساس آسایش کنند، با امید زندگی کنند، با امنیت زندگی کنند، پیش بروند، حرکت کنند، تعالی انسانی مطلوب پیدا کنند.
اینها بخش هایی از یک سخنرانی فقیه ژرف اندیش زمان «مقام معظم رهبری» است. موضوع مهم سبک زندگی اسلامی را مبتنی بر «خردورزی» ، «اخلاق» و «حقوق» مطرح کرده اند. همان ابعادی که بعضاً جزء فرهنگ عمومی و متن زندگی ما است و در موارد زیادی جزء نقایص و عیبها و کاستی های جامعه ما بشمار می رود. جان کلام حضرت آقا این است که اگر فرضاً از لحاظ فناوری و اختراع و ابتکار علمی و سیاسی و اقتصادی به درجه کشورهایی مثل ژاپن و آلمان برسیم، اینها همه ابزار رسیدن به آرامش است. ممکن است آسایش رفاه بیاورد اما معلوم نیست آرامش را هم به همراه داشته باشد. راه رسیدن جامعه اسلامی به آرامش حقیقی، سلوک عملی در مسیر زندگی اسلامی و حیات طیبه است که بر همه اصل عقلانیت (خردورزی)، اخلاق اسلامی و رعایت حقوق استوار شده است. اینها نیازهای امروز و فردای ماست و راز و رمز عدالت و پیشرفت در همین است. این فصل نوینی است که رهبر عزیزمان در این مقطع از زمان به موقع و بهنگام مطرح کرده اند.
امید آنکه جدی گرفته شود و بدان اندیشیده شود و عمل گردد. انشاء ا… در سخن دیگر بخش دوم سخنرانی ایشان را مرور کرده و در سومین بخش جمع بندی خواهیم کرد و اشاراتی به منطقه مان هم خواهیم داشت.

یک شنبه 22 دی 1392  11:57 AM
تشکرات از این پست
maryamjoon
maryamjoon
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 1178
محل سکونت : تهران

پاسخ به:از آثار مفید سبک زندگیت بگو؟(تاپیک دارای امتیاز ویژه)

وقتی بحث از سبک زندگی می‌شود، در واقع آنچه مورد پردازش و بررسی قرار می‌گیرد سبک «زیستن» و «زندگی» است که با این حساب، مقتضی است؛ قبل از بررسی «سبک زندگی»، خود مفهوم «زیستن» و «زندگی» به طور دقیق مشخص شود تا آن‌گاه و در گام بعدی در خصوص وضعیت زندگی و سبک آن و… بحث و بررسی‌های لازم صورت گیرد. لذا هر محققی در حوزه‌ی سبک زندگی، قبل از ورود به بحث، بایستی با مفهوم «زندگی» و «زیستن» آشنایی کافی و لازم را داشته باشد و بداند که بر اساس فرهنگ خودش، زندگی و زیستن چه مفهومی و چه نمادهایی دارد؟ در فرهنگ او نمادها، علائم و مصادیق زندگی سعادتمند و زندگی شقاوت‌مند چیست؟

ناگفته پیداست که در این زمینه، تضاد جدی بین فرهنگ غرب و فرهنگ خودی وجود دارد و تعریفی که فرهنگ اسلامی‌ـ‌ایرانی از زندگی و خوب و بد بودن آن بر اساس آخرت‌گرایی و نقش مزرعه بودن زندگی دنیوی برای زندگی اخروی، که هدف اصلی و زندگی واقعی است، برایمان دارد؛ درست در نقطه‌ی مقابل فرهنگ غربی است که بر مبنای مکتب اومانیسم و لذت‌گرایی و هدف غایی بودن زندگی دنیوی استوار است. این دو جهان‌بینی دقیقاً در نقطه‌ی مقابل هم قرار دارند و بی‌گمان این اختلاف دیدگاه در بررسی وضعیت سبک «زندگی» و خوب و بد بودن آن و برنامه‌ریزی برای اصلاح آن تأثیر تام ‌و ‌تمام خواهد گذارد؛ چه بسا بر اساس دیدگاه اسلامی در بررسی سبک «زندگی»، توجه به برخی رفتارها و مصارف مورد توجه باشد یا حتی در اولویت باشد که در دیدگاه غربی توجه به آن‌ها اصلاً بی‌مورد باشد و آن‌ها را اصولاً داخل در سبک زندگی نداند که به تبع این وضعیت، برنامه‌ریزی در خصوص اصلاح وضعیت سبک زندگی نیز کاملاً متفاوت خواهد بود.

f988d9f7b435bc70a526e1e2b004f306 XL مقاله ای کامل در مورد سبک زندگی اسلامی
مقام معظم رهبری، در این خصوص، می‌فرمایند: «رفتار اجتماعى و سبک زندگى، تابع تفسیر ما از زندگى است؛ هدف زندگى چیست؟ هر هدفى که ما براى زندگى معین کنیم، براى خودمان ترسیم کنیم، به طور طبیعى، متناسب با خود، یک سبک زندگى به ما پیشنهاد می‌شود.»۱

یکی دیگر از محققان در این خصوص می‌گوید: «آیا می‌شود سبک زندگی را بدون تعریف اصل زندگی تعریف کرد؟ خیر، باید هدف مشخص باشد هدف از زندگی چیست و بعد می‌توانیم آن سبک زندگی را با توجه به هدف آن ارزیابی کنیم، ولی بعضی فکر می‌کنند این حرف‌ها ساده و پیش پا افتاده است.»۲

به عبارت دیگر، هر کسی، با واقعیت یا خیالی به زندگی خود معنی می‌بخشد؛ برای یک دانشجوی هیئتی، زندگی کسی که هیئت نمی‌رود بی‌معناست. دیگری نیز با موسیقی به زندگی خود معنا می‌بخشد… صورت زندگی کنونی ما تنها شکل ممکن و بهترین شکل موجود برای زندگی نیست. برخی از بخش‌هایی که امروز آن را جزء ضروریات می‌دانند در گذشته‌ای نه چندان دور اصلاً وجود نداشته است و نیز جای برخی بخش‌ها در زندگی امروزی خالی است که بودنش زندگی را بسیار بهتر می‌کند؛ ولی باید دانست که بودن و نبودن یک بخش در زندگی به عالمی بر می‌گردد که شخص برای خود ساخته است.۳

اختلاف ماهوی در تعریف از زندگی در فرهنگ غرب و نظام دینی

هرچند به صورت متفرقه در ضمن بحث قبلی به تفاوت دیدگاه‌ها اشاره شد؛ ولی شاید در شکل تفصیلی، بتوان تمام دیدگاه‌ها حول موضوع «زندگی» را ذیل دو دیدگاه کلی جمع ‌آوری نمود که این دو دیدگاه کاملاً در تضاد و تقابل با همدیگر هستند؛ به طوری که اثبات و پذیرش یکی، ناخودآگاه، مساوی و ملازم با رد دیگری خواهد بود.

هر کسی، با واقعیت یا خیالی به زندگی خود معنی می‌بخشد؛ برای یک دانشجوی هیئتی، زندگی کسی که هیئت نمی‌رود بی‌معناست. دیگری نیز با موسیقی به زندگی خود معنا می‌بخشد… صورت زندگی کنونی ما، تنها شکل ممکن و بهترین شکل موجود برای زندگی نیست.

اندیشه ها و نظرگاه های دیگر بر حسب میزان برخورداری از شاخص‌های هر کدام از این دو دیدگاه با درجه‌ای از شدت و ضعف، به این دو دیدگاه دور و نزدیک می‌شوند، ولی آنچه که نقطه‌ی صفر و بیست در حوزه‌ی تئوری در مورد نگاه به زندگی است همین دو دیدگاه است که عبارت‌اند از:

۱. جهان‌بینی مادی:

جهان‌بینی مادی بر اساس نگرش نفی خدا و قیامت از جهان هستی شکل گرفته است. در این جهان‌بینی، تمام هستی در جهان مادی و طبیعی خلاصه شده است که هیچ آفریننده‌ی دارای شعور و ادراک، خارج از عالم ماده ندارد و هر چه هست، در همین عالم ماده است و چیزی به نام ماورای طبیعت و خداوند و عالم دیگر (قیامت و رستاخیز) وجود ندارد و وجود انسان در وجود مادی او خلاصه می‌شود که با مرگ از بین می‌رود یا تغییر به اجزای دیگر مادی می‌شود.۴

توماس هابز به عنوان نماینده‌ای از این جهان‌بینی می‌گوید: «چیزهایی واقعی هستند که وجود خارجی داشته باشند؛ اینکه می‌گوییم سخاوت خوب است، اشتباه است چون وجود خارجی ندارد.» اصل اندیشه‌ی طرفداران این جهان‌بینی بر اساس سود و منفعت‌ است؛ تفاوت بخل و حرص و… مانند تفاوت علایق در مورد غذا‌ها و رنگ‌ها است و اختلاف در معنای این مفاهیم اخلاقی در حد عقیده است که به دلیل تفاوت جسم‌هاست. بر حسب این دیدگاه، نمی‌شود انسان گرسنه باشد و غذا نخورد؛ نمی‌شود انسان حب دنیا داشته باشد و خود را به مردن دهد، کار‌هایی از قبیل انفاق و ایثار و… حماقت است، کارهایی که به سود دیگران است معنی ندارد، مگر اینکه بیش از سودی که به طرف می‌رسد به خود شخص برسد. خروجیِ این سبک تفکر همان سبک زندگی غربی است. آن‌ها می‌گویند برای لذت بردن هر چه بیشتر از زندگی چه کار باید کرد؟ ‌ـ‌‌البته در اسلام هم لذت حلال وجود دارد‌ـ‌ لذا وقتی با بچه آوردن لذت می‌برند پس خوب است؛ وقتی‌‌ همان بچه آوردن زحمت دارد، پس خوب نیست.۵

گفتنی است این دیدگاه از حیث نظری به همان گونه­ای است که توصیف شد، ولی در واقع و در عالم خارج شاید تنها تعداد بسیار معدود و اندکی از انسان‌ها را یافت که لائیک به تمام معنا و به کلی منکر عالم غیب و ماورای ماده باشند و مصادیق این جهان‌بینی بیشتر در خود سیستم حکومت‌های غربی و رویکردهای اجرایی و قوانین صادره از آن‌ها خود را نشان می‌دهد تا افراد موجود در آن حکومت‌ها؛ لذا اکثر افرادی که خصوصاً در غرب زندگی می‌کنند و تحت عنوان طرفداران یا اعضای مکتب مادی‌گرایی شناخته می‌شوند، اگرچه به اسلام و آموزه‌های متعالی آن اعتقادی ندارند، لیکن منکر خدا و غیب و مسائل دینی هم به طور کلی نیستند و حتی به مقتضای فطرت انسانی خود، اعمال انسان‌دوستانه و خیرخواهانه‌ی فراوان و قابل توجهی نیز انجام می‌دهند؛ ولی نباید از نظر دور داشت که از نظرگاه این افراد، هرچند به طور مطلق، خداوند و عالم غیب و نیروهای قدسی مردود واقع نشده‌اند؛ لیکن آن‌ها را جایگاهی تأثیر‌گذار در نظام تصمیم‌گیری‌شان، خصوصاً در مواقعی که با منافع مادی‌شان در تضاد باشد، نیست. بر حسب دیدگاه اکثر این افراد، انسان بایستی تمام تلاش خود را انجام دهد تا از زندگی دنیایی که تمام زندگی اوست تمام لذت را ببرد و در دنیایی که هدف نهایی زندگی اوست، به تمام هدفش برسد. مطابق این جهان‌بینی، موضوع آخرت و نظام زندگی پس از مرگ و جزا و پاداش به کلی مردود است و لذا توصیه‌های اخلاقی از انبیا یا حسب فطرت و وجدان انسانی ‌ـ‌در صورت اظهار وجود‌ـ‌ علاوه بر فقدان الگوی عملی، ضمانت و پشتوانه‌ی اجرایی قوی ندارد. (اگر هم در مواردی اندک اعتقاد به معاد باشد، همراه با تحریفات فراوان در ماهیت و چگونگی آن و نظام جزا و پاداش آن است.)

۲. جهان‌بینی الهی:

این جهان‌بینی مبتنی بر سه اصل است: ۱) اعتقاد به خدای یگانه ۲) اعتقاد به معاد و زندگی ابدی برای هر فردی از انسان در عالم آخرت ۳) اعتقاد به بعثت پیامبران توسط خدا برای هدایت بشر به سوی کمال نهایی و سعادت دنیا و آخرت. این اصول سه‌گانه در واقع پاسخ‌هایی است به اساسی‌ترین سؤالاتی که برای هر انسان آگاهی مطرح می‌شود: مبدأ هستی کیست؟ پایان زندگی چیست؟ از چه راهی می‌توان بهترین برنامه‌ی زیستن را شناخت؟۶

تعریفی که مطابق این جهان‌بینی از «زندگی» در دنیا می‌شود، تعریفی جامع و کامل و مردود‌کننده‌ی ادعاها و نگرش موجود در جهان‌بینی مادی است. تفسیر این جهان‌بینی از زندگی مبتنی بر سرشاخه‌ها و سرفصل‌های متعددی است که عمده‌ی آن‌ها به شرح ذیل است:

۱.۲. زندگی دنیوی، ابزاری برای نیل به زندگی اخروی: در جهان‌بینی الهی، زندگی واقعی زندگی اخروی است و زندگی دنیوی همچون ابزار و مزرعه‌ای است که بایستی تا می‌توان در آن کاشت تا در جهان دیگر درو نمود و به هدف اصلی رسید.

شمه‌ای از متون دینی در این زمینه به شرح ذیل است:

حضرت على (علیه السلام): اجْعَلوا ـ‌عبادَ اللّهِ‌ـ اجتهادَکُمْ فی هذِه الدُّنیا التَّزَوُّدَ مِن یومِها القَصیرِ لیومِ الآخِرهِ الطّویلِ ؛ فإنَّها دارُ عَمَلٍ و الآخِرهُ دار ُالقَرارِ و الجَزاءِ؛ بندگان خدا! بکوشید تا از چند روزه دنیا براى آخرت که دوره‌اش دراز و طولانى است، توشه بر گیرید؛ چه، دنیا سراى عمل است و آخرت سراى بقا و جزا (الکافی، ٨/١٧۴/١٩۴).

حضرت على (علیه السلام): إنّما الدُّنیا دارُ مَجازٍ و الآخِرهُ دارُ قَرارٍ، فَخُذُوا مِن مَمَرّکُم لِمَقَرِّکُم؛ همانا دنیا سراى گذر است و آخرت سراى ماندن؛ پس، از گذرگاه خود براى اقامتگاهتان توشه برگیرید (نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ٢٠٣).

حضرت على (علیه السلام): إنّما الدنیا مُنتهى بَصَرِ الأعمى، لا یُبصِرُ مِمّا وراءَها شیئاً و البَصیرُ یَنفُذُها بَصَرُهُ و یَعلَمُ أنّ الدارَ وراءَها، فالبصیرُ مِنها شاخِصٌ و الأعمى إلَیها شاخِصٌ و البصیرُ مِنها مُتزوِّدٌ و الأعمى لها مُتزوِّدٌ؛ همانا دنیا آخرین دید رس انسان کور است و فراتر از آن را نمى‌بیند، اما شخص بینا و با بصیرت نگاهش را از دنیا فراتر مى‌برد و مى‌داند که سراى حقیقى در وراى این دنیاست. پس بینا از دنیا دل برکَند و کور به آن روى آورد. شخصِ با بصیرت از آن توشه بر مى‌دارد و کور براى آن توشه فراهم مى‌آورد (نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ١٣٣).

بر اساس سبک زندگی دینی، اگر دنیا ارزشی دارد، از آن حیث است که می‌تواند ابزاری باشد برای نیل به سعادت اخروی و زندگی واقعی وگرنه به سبب زوال‌پذیری و و توأم بودن آن با سختی‌ها و… ارزش واقعی ندارد و جز بازیچه­ای موقتی برای کسانی که از خدا غافل شده‌اند نیست.

۲.۲. عامل خوشی و سعادت زندگی، یاد خدا: مطابق این جهان‌بینی، خوشی و سعادت زندگی در خوردن و آشامیدن و بهره‌گیری هر چه بیشتر از مواهب مادی نیست، بلکه درقرآن کریم آمده است: «وَ مَنْ أعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکا وَ نَحْشُرُهُ یَومَ القیامَهِ أعمى… و َکَذلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِآیَاتِ رَبِّهِ وَ لَعَذَاب ُالاْخِرَهِ أَشَدُّ وَ أَبْقَى؛ هر کس که از یاد من دل بگرداند زندگى تنگى خواهد داشت و در روز رستاخیز [نیز] او را نابینا محشور می‌کنیم… و این چنین هر که را زیاده ‌روى کرده و به آیات پروردگارش ایمان نیاورده،سزا مى‌دهیم، هر آینه عذاب آخرت سخت‌تر و پایدارتر است.» (سوره‌ی طه، آیات ١٢۴ تا ١٢٧)

حضرت على (علیه السلام): اُذکُرُوا اللّه َ ذِکراً خالِصاً تَحْیَوا بِهِ أفضَلَ الحیاهِ و تَسلُکُوا به طُرُقَ النجاهِ؛ خدا را خالصانه یاد کنید، تا بهترین زندگى را داشته باشید و با آن راه نجات را بپویید (بحار الأنوار، ٧٨/٣٩/١۶).

۳.۲. بازیچه و بی‌ارزش بودن زندگی مادی دنیوی: اگر دنیا ارزشی دارد، از آن حیث است که می‌تواند ابزاری باشد برای نیل به سعادت اخروی و زندگی واقعی وگرنه به سبب زوال ‌پذیری و و توأم بودن آن با سختی‌ها و… ارزش واقعی ندارد و جز بازیچه‌ای موقتی برای کسانی که از خدا غافل شده‌اند نیست. لذا قرآن کریم می‌فرماید:

- «وَ ما هذِهِ الْحَیاه ُالدُّنْیا إِلاّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الاْخِرَةَ لَهِی َالْحَیَوَانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ این زندگانى دنیا چیزى جز سرگرمى و بازى نیست. زندگانى واقعى سراى آخرت است، اگر مى‌دانستند.» (سوره‌ی عنکبوت، آیه‌ی ۶۴)

«بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاة َالدُّنْیَا وَ الاْخِرَةُ خَیْرٌ و أبْقَى بلکه زندگى دنیا را بر می‌گزینند، در حالى که آخرت بهتر و ماندگارتر است.» (سوره‌ی الأعلى، آیات ١۶ و ١٧)

- «فَأَمّا مَنْ طَغَى وَ آثَرَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوَى پس هر که طغیان کرده و زندگى این جهانى را برگزیده، جهنم جایگاه اوست.» (سوره‌ی النازعات، آیات ٣٧ و ٣٩)

- «وَ ما الْحَیاةُ الدُّنْیا إلاّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدّارُ الآخِرَهُ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ أفَلاَ تَعْقِلُونَ و زندگى دنیا چیزى جز بازیچه و لهو نیست و سراى آخرت براى پرهیزگاران بهتر است، آیا نمى‌اندیشید؟» (سوره‌ی أنعام، آیه‌ی ٣٢)

۴.۲. متأثر بودن خوشی و ناخوشی «زندگی» از عوامل غیر مادی: بر حسب جهان­بینی الهی، خوشی و ناخوشی دنیا صرفاً متأثر از بهره‌مندی یا فقدان امکانات مادی دنیوی نیست، بلکه اساساً خوشی و شیرینی زندگی در این دیدگاه تعریف دیگری دارد و عوامل فراهم‌ کننده‌ی مجزایی برای آن تعریف شده است؛ برخی از آن‌ها عبارت است از:

- رسول اکرم (صلی الله علیه و آل): مُداراهُ النّاسِ نِصفُ الإیمانِ و الرِّفقُ بِهِم نِصفُ العَیشِ؛ مدارا کردن با مردم نصف ایمان است و نرمى و مهربانى کردن با آنان نصف زندگى است (الکافی، ٢/١١٧/۵).

- حضرت على (علیه السلام): ما زالَتْ نِعمَهٌ و لا نَضارَهُ عَیشٍ إلاّ بذُنوبٍ اجتَرَحُوا، إنّ اللّه َ لَیسَ بِظَلاَّمٍ لِلعَبیدِ هیچ نعمتى و هیچ خرّمى زندگى‌اى زایل نشد، مگر به سبب گناهانى که مرتکب شدند؛ زیرا خداوند به بندگان ستم نمى‌کند (الخصال، ۶٢۴/١٠).

- حضرت على (علیه السلام): السّهَرُ أحَدُ الحیاتَینِ شب‌زنده‌دارى یکى از دو زندگى است (غرر الحکم، ١۶٨۴).

- حضرت على (علیه السلام): لا تَهنَأُ حَیَاةٌ مَع مَخافَهٍ و عدمُ العقلِ عدمُ الحیاهِ، و لا تُعاشَرُ الأمواتُ زندگى توأم با ترس گوارا نیست. نابخردى نیز مُردن است و کسى با مردگان معاشرت نمى‌کند (غرر الحکم،ح ۱۴۲۶).

– امام صادق (علیه السلام): یَعیشُ النّاسُ بإحسانِهِم أکثرَ مِمّا یَعیشُونَ بأعمارِهِم و یَموتُونَ بذُنوبِهِم أکثرَ مِمّا یَموتُونَ بآجالِهِم مردم بیش از آنکه با عمر خود زندگى کنند، با احسان و نیکوکارى خویش مى‌زیند و بیش از آن که به سبب فرا رسیدن اجل خود بمیرند، بر اثر گناهان خویش مى‌میرند (بحار الأنوار، ۵/١۴٠/٧).

۵.۲. پرهیز از دلبستگی و توجه افراطی به زندگی دنیوی: استفاده از مواهب مادی در حد نیاز نه تنها اشکالی ندارد، بلکه ضرورت و مقتضای تداوم حیات مادی است؛ ولی هرگونه دلبستگی و توجه افراطی بدان مورد نکوهش واقع شده است:

- رسول اکرم (صلی الله علیه و آل): إنَّ اللّه َ تَعَالى یُعطی الدُّنیا على نِیّهِ الآخِرهِ و أبى أنْ یُعطیَ الآخرهَ على نِیّهِ الدُّنیا خداوند متعال دنیا را با نیّت آخرت [به آدمى] مى‌دهد، اما از دادن آخرت با نیّت دنیا اِبا دارد (جامع‌الصغیر، ١/٢٩٢/١٩١٧).

- رسول اکرم (صلی الله علیه و آل): مَن أصبَحَ و أمسى و الآخِرهُ أکبرُ هَمِّهِ جَعلَ اللّه ُالغِنى فی قلبِهِ و جَمَع لَه أمرَهُ، و لَم یَخرُج مِن الدُّنیا حتّى یَستکمِلَ رزقَهُ و مَن أصبحَ و أمسَى و الدُّنیا أکبرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللّه ُالفَقْرَ بینَ عینَیهِ و شتَّتَ علَیهِ أمْرَه و لَم یَنَلْ مِن الدُّنیا إلاّ ما قُسِمَ لَهُ هر آن کس که در شب و روز بزرگ‌ترین همّش آخرت باشد، خداوند بى‌نیازى را در دل او جاى مى‌دهد و کارش را سامان مى‌بخشد و از دنیا نمى‌رود، مگر وقتى‌که روزى‌اش را کامل دریافت کرده باشد و هر آن کس که شب و روز، بزرگ‌ترین همّش دنیا باشد، خداوند فقر را در بین دو چشم او قرار مى‌دهد (همیشه چشمش گرسنه دنیا است) وکارش را پریشان مى‌سازد و از دنیا به چیزى بیش از قسمت خود نمى‌رسد (بحار الأنوار، ٧٧/١۵١/١٠۴).

حضرت على (علیه السلام): اُحَذِّرُکُمُ الدنیا، فَإنّها غَرّارهٌ، و لا تَعدُو ـ‌إذا هِیَ تَناهَتْ إلى اُمْنِیَّهِ أهلِها‌ـ ما قالَ اللّه ُ عزّ و جلّ: «و اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیاهِ الدُّنیا کَماءٍ أنزَلْناهُ مِن َالسماءِ فاختلَطَ بِهِ نَباتُ الأرضِ فأصبَحَ هَشیما تَذْرُوهُ الرِیاحُ و کانَ اللّه ُ عَلى کلِّ شَیءٍ مُقتَدِرا» شما را از دنیا پرهیز مى‌دهم؛ زیرا که بسیار فریبنده است ـ‌و زمانى هم که دنیا پرستان به آرزوى خود برسند‌ـ دنیا از این توصیف خداوند عزّ و جلّ فراتر نیست که «براى آنان زندگى دنیا را مثل بزن که مانند آبى است که آن را از آسمان فرو فرستادیم، سپس گیاه زمین با آن درآمیخت و [چنان] خشک گردید که بادها پراکنده‌اش کردند و خداست که همواره بر هر چیزى تواناست.» (سوره‌ی کهف، آیه‌ی ۴۵) و (نهج‌السعاده، ٣/٢٨۴)

امام صادق (علیه السلام): مَن أحَبَّ الحیاهَ ذَلَّ هر که شیفته زندگى شود، خوار گردد (الخصال، ١٢٠/١١٠).

در جهان‌بینی الهی، هر زیستنی زندگی نیست، بلکه باید برخی اقتضائات مانند خداشناسی و توحید در آن موجود و برخی موانع همچون ذلت‌پذیری و معصیت در آن مفقود باشد تا اسم زندگی بر آن صدق کند.

۶.۲. بهره­گیری بیش از حد کفاف، عامل تباهی زندگی: بر حسب جهان­بینی الهی، انسان در زندگی دنیایی مسافری بیش نیست که مقصدش زندگی آخرت است و زندگی دنیا، منزلگاه و مسافرخانه‌ی سر راهی اوست و ناگفته پیداست که راحتی هر مسافری در سبک‌بالی اوست:

- رسول اکرم (صلی الله علیه و آل): اعمَلْ لِدُنیاکَ کأنّکَ تَعیشُ أبدا و اعمَلْ لآخرتِکَ کأنّکَ تَموتُ غَدا براى دنیاى خود چنان کار کن که گویى تا ابد زنده‌اى و براى آخرتت چنان کار کن که گویى همین فردا خواهى مُرد (تنبیه‌الخواطر، ٢/٢٣۴).
رسول اکرم (صلی الله علیه و آل): اُترُکوا الدنیا لأهلِها فإنّه مَن أخَذَ مِنها فوقَ ما یَکفِیهِ أخَذَ مِنحَتفِهِ و هُوَ لا یَشعُرُ دنیا را براى اهلش واگذارید؛ زیرا هر که از دنیا بیش از حدّ کفایت خود برگیرد، نادانسته، مرگ خود را شتاب بخشیده است (کنزالعمّال، ۶٠۵٨).

۷.۲. هر زیستنی زندگی نیست: در جهان‌بینی الهی هر زیستنی زندگی نیست، بلکه باید برخی اقتضائات مانند خداشناسی و توحید در آن موجود و برخی موانع همچون ذلت­پذیری و معصیت در آن مفقود باشد تا اسم زندگی بر آن صدق کند:

- امام صادق (علیه السلام): المَوتُ فی طاعهِ اللّه ِ أحَبُّ إلَیَّ مِن الحیاهِ فی مَعصیهِ اللّهِ و الفَقرُ فی طاعهِ اللّه ِ أحَبُّ إلَیّ مِن الغِنى فی مَعصیهِ اللّه ِ و البلاءُ فی طاعهِ اللّه ِ أحَبُّ إلَیّ مِن الصِّحّهِ فی مَعصیهِ اللّه مرگ در راه طاعت خدا را خوش‌تر دارم از زندگى آلوده به معصیت خدا و فقر در راه طاعت خدا را دوست‌تر دارم تا ثروت با نافرمانى خدا و بلا و سختى دیدن در راه طاعت خدا برایم خوشایندتر است از سلامت و عافیت در معصیت خدا (بحار الأنوار، ٨١/١٧٣/٩).

امام حسین (علیه السلام): مَوتٌ فی عِزٍّ خَیرٌ مِن حیاهٍ فی ذُلٍّ و أنشَأ (ع) یَومَ قُتِلَ:

الموتُ خیرٌ من رُکُوبِ العارِ و العارُ أولى من دُخُولِ النارِ

مرگ با عزّت بهتر از زندگى با ذلّت است. آن حضرت در روز شهادت خود این ابیات را مى‌خواند: مرگ بهتر است از ننگ و ننگ سزاوارتر از آتش [دوزخ] است، به خدا سوگند که نه ننگ را به خود راه دهم، نه آتش‌را (المناقب لابن شهرآشوب، ۴/۶٨).

حضرت على (علیه السلام): لا حیاهَ إلاّ بالدِّینِ و لا مَوتَ إلاّ بجُحودِ الیَقینِ، فاشْرَبوا العَذْبَ الفُراتَ یُنَبِّهْکُم مِن نَوْمَهِ السُّباتِ و إیّاکُم و السَّمائم المُهْلِکاتِ زندگى جز به دیندارى نیست و مرگ جز با از دست دادن یقین نیست. پس از آبشیرین و گوارا (اسلام ناب) بنوشید، تا شما را از خواب غفلت بیدار کند و از سموم کشنده (دین‌هاى ساختگى) بپرهیزید (الإرشاد، ١/٢٩۶).

حضرت على (علیه السلام): التّوحیدُ حیاهُ النّفْسِ توحید حیات جان است (غرر الحکم، ۵۴٠).

۸.۲. رفاه‌زدگی خط قرمز زندگی: اسلام مانع رفاه زندگی نیست، بلکه انسان را دعوت به زندگی بهتر و سالم‌تر می‌کند. اسلام از رفاهی که افراطی و سرطانی باشد و تن‌پروری در آن باشد، بر حذر می‌دارد؛ توصیه‌ی اسلام اجتناب از تجمل‌گرایی، اشرافی‌گری و انگشت‌نما شدن در بهره‌برداری از مواهب مادی دنیوی است:

رسول اکرم (صلی الله علیه و آل): ابن مسعود! آن که در دنیا با نازپروردگى زیست مى‌کند، چه سودى مى‌برد آن‌گاه که در آتش جاودانه مى‌گردد؟! «آنان به جلوه‌ی بیرونى زندگى دنیا آگاه‌اند، اما از آخرت بى‌خبرند» خانه‌ها مى‌سازند، کاخ‌ها بر پا مى‌کنند، مسجدها را به زیور مى‌آرایند،مقصد همه‌ی تلاش‌هایشان تنها دنیاست و به آن روى آورده‌اند و دل‌بسته‌اند.

خداىِ آنان شکم‌هایشان است. خداىِ برترین فرموده است: «با این پندار که همواره زنده‌اید، دژها و کاخ‌ها برمى‌افرازید؟ و به گاه انتقام‌گیرى، همچون سرکشان رفتار مى‌کنید؟پس تقواى خدا را پیش گیرید و از من فرمان برید» و نیز خداى برترین فرموده است: «آیا دیده‌اى آنکه هوسش را خداى خود گرفت و خدا با وجود علم گمراهش ساخت و بر گوشو دلش مهر نهاد و بر دیده‌اش پرده انداخت؟ پس از خدا چه کسى هدایتش خواهد کرد؟آیا پند نمى‌گیرید؟» چنین کسى جز منافق نیست که هوس خویش را دین خود ساخته و شکمشرا خداى خویش؛ از هر چه دلش بخواهد، خواه حلال و خواه حرام، نمى‌پرهیزد. خداىبرترین فرموده است: «اینان به همین زندگى پست خشنودند، اما این زندگى در برابرزندگى آخرت تنها کالایى ناچیز است» ابن مسعود! محراب‌هاى اینان زنانشان‌اند،شرافت ایشان در درهم و دینار است، همه‌ی توانشان را در راه شکم خود به کار مى‌گیرند. اینان در میان بَدان، بدترین‌اند، هم خاستگاه فتنه‌اند و هم بازگشتگاه آن. ابن مسعود! سخن خداى برترین چنین است: «مگر نمى‌دانى اگر سال‌ها آنان رابرخوردار کنیم، آن‌گاه عذاب موعود به آن‌ها رسد آنچه از آن برخوردار مى‌شدند بهکارشان نمى‌آید؟» (مکارم‌الأخلاق، ٢/٣۴۴ /٢۶۶٠)

۹.۲. مذمت دلبستگی و فریفته شدن به زینت‌ها و جاذبه­های مادی زندگی

- قرآن کریم: «اَلْمالُ وَ الْبَنُونَ زِینَهُ الحَیاهِ الدُّنْیا و الْباقِیاتُ الصّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوابَاً وَ خَیْرٌ أَمَلاً دارایى و فرزندان زیورهاى زندگى دنیا هستند و کردارهاى نیک، که همواره بر جاى مى‌ماند، نزد پروردگارت بهتر و امید بستن به آن‌ها نیکوتر است.» (سوره‌ی کهف، آیه‌ی ۴۶)

- قرآن کریم: «کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَه ُالْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ فَمَن زُحْزِحَ عَنِ النّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّهَ فَقَدْ فَازَ وَ مَا الْحَیاهُ الدُّنْیا إلاّ مَتاعُ الْغُرُور هر نفسى مرگ را مى‌چشد وبه تحقیق در روز قیامت مزد اعمال شما را به تمامى خواهند داد و هر کس را از آتشدور سازند و به بهشت درآورند به پیروزى رسیده است و این زندگى دنیا جز متاعىفریبنده نیست.» (سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی ١٨۵)

- قرآن کریم: «یَا أَیُّهَا النّاسُ إنَّ وَعْدَ اللّه ِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاهُ الدُّنیا وَ لا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللّه ِ الْغَرُور اى مردم! وعده‌ی خدا حق است. مبادا زندگى دنیا شما را بفریبد و آن شیطان فریبنده به خدا مغرورتان بگرداند.» (سوره‌ی فاطر، آیه‌ی ۵)

- قرآن کریم: «ذلِکُم بِأَنَّکُمُ اتَّخَذْتُم آیاتِ اللّه ِ هُزُواً وَ غَرَّتْکُمُ الْحَیاهُ الدُّنْیا فَالْیَوْم َلایُخرَجُون مِنْهَا وَ لاَ هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ و این به کیفر آن است که آیات خدا را به مسخره مى‌گرفتید و زندگى دنیوى شما را بفریفت. پس، امروز کسى ازاین آتش بیرونشان نبرد و کسى عذرشان را نپذیرد.» (سوره‌ی جاثیه، آیه‌ی ٣۵)

۱۰.۲. دوری از صاحبان نگاه ناصواب به زندگی: جهان‌بینی الهی نه تنها ترسیم زیبا و دقیقی از زندگی دنیوی را به خداپرستان ارائه می‌نماید، بلکه از مصاحبت و نزدیکی با افرادی که تحت لوای جهان‌بینی مادی هستند نیز بر حذر می‌دارد؛ به دلیل آنکه آن‌ها به سبب وجود افکار و اندیشه‌های غلط و شیطانی در قلوبشان، همچون افراد مریض هستند و مرضشان مسری است. لذا، توصیه به تولی و تبری در اینجا نیز و البته به گونه‌ی خاص خودش جریان دارد:

- قرآن کریم: «فَأعرِض عَن مَّن تَوَلّى عَن ذِکرِنا وَ لَم یُرِد إلاّ الحَیاةَ الدُّنیا* ذلِکَ مَبلَغُهُم مِنَ العِلم ِإنَّ رَبَّک هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهتَدَى پس، تو نیز از کسى که ازسخن ما روی‌گردان مى‌شود و جز زندگى دنیوى را نمى‌جوید اعراض کن؛ منتهاى دانش آنان همین است. پروردگار تو به آنکه از راهش گمراه مى‌شود یا به راه هدایت مى‌افتد داناتر است.» (سوره‌ی نجم، آیات ٢٩ و ٣٠)*

مفهوم «سبک زندگی» از جمله مفاهیم علوم اجتماعی و علم جامعه شناسی و مردم شناسی است که اخیراً و در دهه اخیر بسیار مورد توجه عالمان علوم اجتماعی و مدیران فرهنگی قرار گرفته است؛ سبک زندگی معنایی است که از به هم تنیدگی و پیوند و نظام وارگی و شبکه ای بودن عوامل متعددی که در شیوه های زندگی یا اقلیم های زیستن انسان تأثیر می گذارند، به وجود آمده است

تقریباً در اکثر تعریفهای سبک زندگی می توان دو مفهوم را یافت که در تعریف سبک زندگی در نظر گرفته شده است؛ و در واقع هر دو مفهوم هم، به واژه «سبک» باز می گردد: اول، مفهوم وحدت وجامعیت و دوم، مفهوم تمایز و تفارق. به این معنی که سبک زندگی حاکی از مجموعه عوامل و عناصری است که کم و بیش به طور نظام مند با هم ارتباط داشته و یک شاکله کلی فرهنگی و اجتماعی را پدید می آورند. همین پیوستگی، اتحاد و نظام مندی این کُل را ازکُل های دیگر متمایز می کند. وجود کلماتی همچون الگو، نظام مندی، کلیت، هویت وتمایز در بیانات اخیر رهبر فرزانه انقلاب نیز حاکی از همین مطلب است و به همین دلیل است که امروز از دو مدل و الگوی متمایز و متفاوت سبک زندگی اسلامی و غربی سخن میگوییم. واژگان مترادف سبک زندگی اسلامی: سبک زندگی شیعی، ارزشی، ایدئولوژیک، جهادی،انقلابی، دینی و تعابیر معادل سبک زندگی غربی: سبک زندگی اروپایی، مسیحی، آمریکایی و وسترنیزه می باشد اما آن چه در تعریف های سبک زندگی، جلوه گر می شود آن است که این تعریف قرابت بسیاری با مفهوم هویت پیدا می کند اما با این تفاوت که علاوه برهویت، مناسبات و رفتارهای عینی و واقعی زندگی را نیز شامل می شود و می توان مثالهاو مصداق هایی از زندگی واقعی را شاهد آورد که رهبر انقلاب نیز به بیش از بیست مورداز آنها اشاره کردند.

مفهوم شناسی سبک زندگی

مفهوم سبک زندگی(life style) از زمره مفاهیمی است که پژوهشگران حوزه جامعه شناسی و مطالعات فرهنگی برای بیان پاره ای از واقعیت های فرهنگی جامعه آن را مطرح و به کار می برند و دامنه به کارگیری آن در ادبیات علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی رواج زیادی یافته است تا حدی که بعضی معتقدند که این مفهوم قابلیت جانشینی بسیاری از واژگان موجود از جمله مفهوم طبقه را داراست و می تواند به نحو دقیق تری، گویای واقعیت پیچیده رفتارها و حتی نگرش های فرهنگی و اجتماعی در جامعه امروز ما باشد و حتی برخی اندیشمندان به کارگیری آن به جای مفاهیم فراگیری چون قومیت و ملیت را مطرح کرده اند. سبک زندگی دررشته مطالعات فرهنگی به مجموعه رفتارها، مدلها و الگوهای کنش های هر فرد اطلاق می شود که معطوف به ابعاد هنجاری، رفتاری و معنایی زندگی اجتماعی او باشد و نشان دهنده کم و کیف نظام باورها و کنش ها و واکنش های فرد و جامعه می باشد. به عبارتی سبک زندگی دلالت بر ماهیت و محتوای روابط، تعاملات و کنش های اشخاص و آحاد مردم در هرجامعه دارد.

مسائل خرد مقدمه فهم استراتژیک/ روش رهبر انقلاب: از استقراء به استنتاج

از منظری که سبک زندگی و بررسی ابعاد و وجوه آن، حوزه بسیار تخصصی وحرفه ای در مطالعات فرهنگی به خود اختصاص می دهد، مقوله بسیار تعیین کننده و محوری در مطالعات و بررسی های کلان استراتژیک و طراحی چشم اندازهای یک فرهنگ نیز می باشد. اصولاً باید دانست حوزه مطالعات استراتژیک برخلاف بار لغوی آن که همواره نوعی نگاه کلان را مطرح می سازد، در حوزه فرهنگ تنها بر پایه مطالعات و بررسی های جزئی امکان پذیر است. به عبارتی در مطالعات و بررسی های راهبردی، از لحاظ متدولوژیک و روششناختی، بایستی بر مبنای مشاهدات و تحلیل های جزئی، کوچک (و استقرایی) حرکت کرد تابه تحلیل و توصیف و تبیین کلان نزدیک شد و پس از آن به حوزه پیش بینی، آینده پژوهی و آینده نگری، که اساس مباحث راهبردی بر آن استوار است، نزدیک شد. بنابراین مجموعه توصیف های ریز و جزئی مبنای تحلیل های راهبردی محسوب می شوند و پس از آن متغیرهای کلان یا ساختاری را بایستی در این گونه بررسی ها وارد و اعمال نمود. چرا که واقعیتهای موجود و پراکنده که امکان بررسی و سنجش تجربی و ملاحظه عینی داشته باشند میتوانند پایه نتیجه گیری های کلان و راهبردهای آینده نگرانه باشد. در واقع با به کارگیری مفهوم سبک زندگی و ژرف اندیشی و تعمیق درباره مفهوم آن می توان از هنجارهای پنهان که در اذهان، باورها و رفتارهای مردم یک جامعه قابل مشاهده است، سردر آورد واز جهت گیری ها و الگوهای موجود یا در حال شکل گیری آتی جامعه، به نحو واقع بینانه ای تفسیر به دست داد.

از این روست که رهبر انقلاب اسلامی در بحث سبک زندگیبه مصادیق و سؤالات دقیق و جزئی و عینی و ریز شده روی آوردند و خرده گیری برخی افراد که به ورود به مصادیق جزئی توسط رهبر عالی رتبه نظام اشکال می کنند نشان می دهد که این افراد با روشهای مدیریت استراتژیک نظام و نیز با متدهای اصلاح سبک زندگی آشنا نیستند. رهبر انقلاب با درک دقیق و درست اندیشی که از واقعیات جامعه ایران دارند مسیر استقراء جهت استنتاجات خود انتخاب نموده اند و این مسیری است که غرب رامنفعل خواهد کرد. در ادامه خواهیم گفت که چرا.

فضای مفهوم (( سبک زندگی ))

هر اصطلاح از اصطلاحات علوم اجتماعی مانند سایر علوم در فضای مفهومی (context) آن قابل درک است. «سبک زندگی» نیز به عنوان یکی از اصطلاحات علوم اجتماعی، پیوند مستقیم و وثیقی با مجموعه ای از مفاهیم دارد؛ مفاهیمی مانند: عینیت و ذهنیت، فرهنگ و جامعه، فرهنگ عینی و ذهنی، صورت (شکل، فرمت، قالب و ظرف) و مظروف و محتوا، رفتار و معنا(نگرش، ارزش و هنجار)، اخلاق و ایدئولوژی، سنت ونوگرایی(تجدد)، شخصیت و هویت(فردی و جمعی)، وراثت و محیط، فردیت و عمومیت (تفرّد وتعمیم)، خلاقیت و بازتولید، تولید و مصرف، طبقه و قشر(بندی) اجتماعی، زیبایی شناسی(سلیقه) و نیاز، مقبولیت و مشروعیت و قس علی هذا.

بدون شناخت این روابط متکثر و متنوع، درک درستی از «سبک زندگی» و نظریه های مربوط به آن به دست نخواهدآمد. بدین لحاظ، هر محققی که می خواهد در این حوزه به مطالعه بپردازد، موظف به روشن کردن معنای «سبک زندگی» است که آن را در نظر دارد؛ معنایی که حداقل رابطه «سبک زندگی» را با سایر پدیده ها و مفاهیم همجوار نشان می دهد. در بیانات رهبر انقلاب نشانه های زیادی از این رمزگشایی و روشن کردن معنایی می یابیم. برای رهایی از تعقیدو گره گشایی از مفهوم چند وجهی سبک زندگی مثال های ایشان رهنمود خوبی است.

آیا واژه و مفهوم «سبک زندگی» اصطلاح دقیقی در علوم اجتماعی است یااصطلاحی خاص و ترکیبی از معنای دو واژه «زندگی» و «سبک»است؟ آیا این واژه دو کلمه ای، موصوف و صفت است یا مضاف و مضاف الیه؟ آیا یک ترکیب وصفی است یا یک ترکیب اضافی؟ آیا کسانی که از این ترکیب بهره برده اند، همگی معنای واحدی را از آن ارائه کرده اند؟

لازمه پاسخ به این سؤال، بحث واژه شناسی و ترمینولوژی سبک زندگی است که هفته آینده به آن خواهیم پرداخت اما اجمالاً و فعلاً بر سر این مفهوم توافق می کنیم که شیوه زندگی یا سبک زیستن منعکس کننده گرایش ها، تمایلات، رفتارها، عقایدو ارزش های یک فرد یا جامعه است و مجموعه ای از طرز تلقی ها، عادت ها، نگرش ها،سلیقه ها، معیارهای اخلاقی و سطح اقتصادی، در کنار یکدیگر طرز زندگی کردن فرد یاگروهی را می سازند. با عنایت به تعریف دقیق چند سال گذشته رهبر حکیم انقلاب از واژه «فرهنگ» که آن را «باورها» و «رفتارهای برخاسته از باورها» تعریف نمودند مشخص میشود که چرا ایشان دو واژه فرهنگ و سبک زندگی را در کنار هم اصطیاد و استفاده می نمایند.

ضرورت عبرت پژوهی تاریخی و بررسی تاریخی مقوله سبک زندگی

در هم تنیدگی فلسفه علم و تاریخ علم ایجاب می کند در تحلیل دقیق یک مقوله، تاریخ آن را بکاویم. بی شک مواجهه فرهنگ و جامعه ایرانی با فرهنگ و نگرش غربی و مدرن، سبب تحول در سبک زندگی ایرانی شده است و یک زندگی شبه مدرن را که بارقه هایی از سنت نیز در آن وجود دارد، برای جامعه ایرانی رقم زده است. با چنددقیقه نظاره و قدم زدن در محیط های اجتماعی و شهری این هویت مونتاژی و میکسی و هلوانجیری را مشاهده می نمائید.از پایان دوره صفویه و مخصوصاً از دوران قاجاریه تابه امروز، مسأله مواجهه با عالمی جدید و ساحتی نوین به نام غرب و مدرنیته، کم کم درایران رخ نموده است. غالباً این مواجهه چند جانبه بوده است اما در هر دوره وجهی ازآن بر وجوه دیگر غلبه داشته است: این مواجهه ابتدا به صورت سلطه جغرافیایی محدودبود. مانند حضور پرتغالی ها در جنوب ایران. پس از قوت صفویه، این مواجهه، به عرصه کلام قدم می گذارد و این مسیونرهای مسیحی هستند که حامل پیام غرب نوین و اروپای متجدد در ایران هستند. اولین مدارس جدید را همین مسیونرها بنا می کنند.(به ویژه دردوره قاجار) پس از این، از دوران پس از صفویه تا استقرار قاجار و حتی تا زمانه تحریم تنباکو، مواجهه ما بیشتر شکل اقتصادی استعماری دارد.

جنگ های ایران وروس و حضور استعماری انگلیس در ایران و منطقه، سخن از مواجهه نظامی را مطرح ساخت. از اواسط دوره قاجار غرب و غرب زدگی و مواجهه ما با این پدیده، شکلی جدید به خودگرفت. این نحوه مواجهه جدید، در حوزه اندیشه و تفکر و علم و فرهنگ بوده و غرب زدگی گسترده فرهنگی و علمی را پدیدار کرد. بدین سبب طبقه روشنفکران غیر دینی وفراماسونرها در این دوره آن هم تحت نظارت و حمایت و هدایت انگلیس و روسیه و بعدهاآمریکا شکل گرفت و براساس این شیوه مواجهه است که کم کم سبک زندگی ایرانی دستخوش تغییرات می شود؛ تغییراتی که هرچه زمان برایش جلوتر می رفت، سرعت این تغییرات نیزسریع تر می شد و واکنش آگاهان، روشنفکران دینی، خواص سیاسی و علما را باعث میگشت.

این در حالی بود که سبک زندگی سنتی –دینی با مایه ها وجوهره شیعی وگرایشات اهل بیتی مردم ایران از استحکام دیرینه و با پشتوانه ای برخوردار بود وجامعه ایرانی را به چاره واداشت که چگونه نه این را وانهد و نه آن را رد نماید. پرسشی که هنوز در دوران گذار برای پاسخ به آن هستیم و به سؤال «چه باید کرد» دربرابر هجوم اندیشه غربی صدها پاسخ داده شده است. هر چند همگان متفقند جوهره شیعی واسلامی مردم و جوانان ایران اسلامی لیبرالیزه نمی شود اما سبک زندگی در صد سال اخیردچار تحولات عمیق و ریشه داری شده است و همواره مسأله تماس، برخورد، پذیرش، طرد،مقابله و یا همزیستی میان فرهنگ سنتی–اسلامی ایرانی وورود فرهنگ غربی واروپایی که حامل تجدد و مدرنیته به معنای دقیق کلمه است، مطرح بوده و هنوز هم این موضوع درقلب تحولات فکری فرهنگی جامعه قرار دارد. این مسأله برای آگاهان و خواص، آشکار، وبرای عموم مردم، مسأله رایج و مبتلابهی است که عامه مردم نسبت به آن تا کنون غفلت معرفتی را ترجیح داده اند و رهبر انقلاب اخیراً اهتمام ویژه ای به غفلت زدائی دراین ساحت نموده اند.

سبک زندگی کنونی ما در مواجهه با غرب مدرن

غرب فرهنگی و فلسفی با تفکری که در آن انسان می خواهد جای خدا را بگیرد و به صورت موجودی صاحب علم و اراده و قدرت و در جایگاه تشریع ظاهر شود و می بایست همه چیز رادر تصرف و تملک خود درآورد، پدید آمد. غرب آن چنان که بسیاری از متفکران غربی نیزبه آن اذعان کرده اند، کوشیده است تاریخی جدید با نگرش و هویتی جدید را برای انسان رقم بزند. امثال نیچه، هایدگر، هانری کربن، رنه گنون، شوان و فوکو هرکدام به نحوی به این تعارض اشاره داشته اند.

از آن جا که جامعه ایران یک جامعه دین دار،دین محور و خدامحور است و در آن پایبندی به دین و سنت تا حدود زیادی یافت می شود باورود نگرش ها و اندیشه های غربی و جلوه های مدرنیته توسط افرادی چون میرزا ملکم خان، میرزا آقاخان کرمانی و آخوندزاده که از پیشروان آشنایی با تجدد بودند، این تضاد و چالش بین این دو فرهنگ کاملاً متفاوت، بروز پیدا کرد و هنوز این چالش ادامه یافته است.

عده ای که به جریان روشنفکری غیر دینی شهرت یافته اند با نام پیشرفت و توسعه و نفی عقب ماندگی تاریخی سعی در القای اندیشه های غربی و تجدد حاصل از رشد و گسترش بینش غربی بودند. عده ای دیگر کوشیدند راه های میانه را مطرح کنند وعده ای دیگر به نفی مدرنیته و نقد آن روی آوردند. البته هیچ کدام از ایشان به راهکار و راهبردی در خور برای این دوران گذار، دست نیافتند و به مقام پرسش و انتقاداکتفا کردند.

تاریخ و سنت اسلامی ایرانی ماسودایی دیگر و نگاهی متفاوت و معترض نسبت به غرب دارد. مشکل این است که در عصرحاضر، تاریخ غربی تمام تاریخ بشر را پوشانده و در همه جا درباره گذشته بشر به طورکلی با موازین غربی حکم می شود. اکنون در نگاه غربزدگان عالم دو بخش دارد: یک بخش متجدد و یک بخش درگیر شده با سودای تجدد.

متأسفانه جامعه ایرانی علی رغم مقاومتهای آگاهانه روحانیت اصیل و مردم دین مدار با بسیاری از سنن خویش و امورهویتی و اشکال و قالبهای سبک زندگی دینی اش وداع کرد و عرصه را برای غرب زدگی فراهم نمود که منجر به تعریف جدیدی از هویت، زندگی، عالم، علم و دین و دینداری گشت.

باید این نظریه انتقادی رهبر شجاع انقلاب را درک کنیم که مواجهه تمدن ایرانی اسلامی با فرهنگ و تمدن غرب که امروزه بر تمام جهان سیطره یافته است، سبب تحولات بسیاری در تمام شئونات جامعه ایرانی شد و «چرا»هایی که ایشان مطرح می کنندنیاز به ریشه یابی معرفتی دارد.

ایرانیان همان طور که در برخی هویت و ارزشها، دچار بحران شده اند، در سبک زندگی نیز در ۱۰۰ ساله اخیر به ویژه از دوران روی کار آمدن رضاخان و تجدد آمرانه اش، دچار تشتت و تذبذب بسیار در نگرش ها و گرایش ها،آداب و رسوم، نظامات و سنن اجتماعی، باورها و حتی باورهای دینی خود گشته و سبک زندگی اسلامی ایرانی دچار تضادها و تناقض های بسیار شده است، به نحوی که از جامعه ما یک جامعه شبه مدرن ساخته است که نه می توان آن را سنتی و اسلامی نامید و نه میتوان بر آن نام مدرن نهاد. باید از این تذبذب هویتی نگران بود. نگرانی در کلام انتقادی ولی امر مسلمین کاملاً قابل درک است.

رهبر انقلاب اسلامی می کوشندتا این فرضیه کلان را اثبات نمایند که زیستن ایرانی در زمانه کنونی، برآمده ازمواجهه و نزاع دو سبک زندگی غربی و اسلامی است.

زمینه های فلسفی و فکری سبک زندگی غربی کدام است؟

تجدد و مدرنیسم یک گفتمان فلسفی و تاریخی است که آغازآن را باید در عصر رنسانس یعنی قرن های ۱۵و ۱۶ سراغ گرفت. این گفتمان تاریخی سبب تحول درتمام ساحت های تفکر و زیستن بشر غربی گردید و تاکنون نیز این تحول هم درجغرافیای کشورهای غربی و هم در عالم شرق، ادامه دارد. هسته و دال مرکزی این مفهوم را می توان مفاهیم در هم تنیده خودبنیادی تفکر بشر، انسان گرائی (اومانیسم وهیومنیسم)، قدسیت زدایی و تقدس زدائی ماده گرا (ماتریالیسم)، تکنیک زدگی افراطی،غیب ستیزی و شریعت ستیزی و وحی ستیزی و متن گریزی دانست.

این تفکر مرکزی سبب پدیدار شدنِ هنر و ادبیات مدرن (رمانتیسم، کلاسیسیزم، رئالیسم، ناتورالیسم،اکسپرسیونیزم، کوبیزم و دادائیسم)، علم مدرن (آمپریسم، ساینتیسم، نگرش تکنیکی و…)، دین مدرن (پوزیتیویسم و دین پراگمات و…)، نظام سیاسی و شهروندی مدرن (ماکیاولیسم و سکولاریسم و شهروندی به جای مفهوم اخوت و برادری)، نظام اقتصادی مدرن (بورژوازی و سوسیالیسم و…)، تفکر مدرن (سوبژکتیویسم، پوزیتیویسم منطقی و…)،نظام اجتماعی مدرن (طبقات اجتماعی مدرن همچون طبقه متوسط و بورژوا، بسط فردیت اجتماعی و…) گردید

تمامی این ها سبب شدند که سبک زندگیِ بشر زیست کننده دربستر مدرنیسم دگرگون شود و با سبک زندگی پیشین خود و همچنین با سبک زندگی سنتی ودینی فاصله بگیرد. همین جا خوب است منظورمان از واژه سنت را بیان کنیم؛

سنت در ساده ترین تعریفش به امور متعلق به گذشته تعبیر شده است. آن گاه که یک فرهنگ تاریخی می شود و درون مایه ها و بن مایه های یک تمدن می گردد، تاریخی شدن آن فرهنگ و آن تمدن، سبب پدیداری سنت به شمار می آیند. سنت را باید یک کلان فرهنگ تاریخی دانست که به انسان و زمانه اش هویت می بخشد. سنت اسلامی از منظر ما از آبشخور وحی وقرآن و نهج البلاغه و روایات سیراب می شود و امریست قدسی و آسمانی و ملکوتی که مرزهای شفاف و روشنی با خرافه گرائی و تحجر دارد.

به لطف حاکمیت فرهنگ ائمه معصومین بخش عظیمی از تاریخ ما و همچنین فرهنگ جاری ما، متأثر از دین و برآمده ازدین است و دین شکل دهنده و پدیدار کننده سنت خاص در جامعه ایران بوده است. ضعف آشکار بسیاری از پژوهش ها و تحلیل ها پیرامون سبک زندگی، غفلت از جایگاه دین اسلام و مکتب شیعه در سنت و تاریخ و هویت جامعه ایرانی است، به نظر می رسد به این دلیل درمانیفست و منشور ارائه شده از سوی مقام معظم رهبری تمامی مؤلفه های سبک زندگی اعماز: هویت (فهم از خود، فهم از جامعه، فهم از تاریخ و…)، ارزش ها (هم صفات آرمانی و هم انسان های آرمانی)، معماری شهری و خانگی، نظام آموزش، زبان و ادبیات، هنر،خانواده (نظام و نقش)، روابط اجتماعی، ساختار اجتماعی، دین داری فردی و اجتماعی،نظام اقتصادی فردی و خانواده، نظام تغذیه و طب فردی وخانواده، رسانه، تکنولوژی،نحوه نگرش به عالم، نگرش به نظام سیاسی اجتماعی با مباحث دینی و اسلامی پیوند خورده است.

عالم دیگر، آدمی دیگر

همانطور که اشاره شد از یک جهت سبک و شیوه زندگی در دوران جهانی شدن مصرف! که من از آن به گلوبالیزیشن مصرف گرائی یاد می کنماز جمله مهمترین مسایل درعلوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی است اما غلبه و شیوه و سبک

زندگی مصرفی کنونی صرفاً یک مسئله قابل بحث و تحقیق در مراکز علمی –فرهنگی نیست؛بلکه خطر بزرگی برای آینده فرهنگ ها و سست شدن بنیاد انسانیت و سرایت آشوب در همه چیز و همه جا و حتی در شیوه زندگی گسترش یافته کنونی است. یعنی وقتی شیوه زندگی رابدون باطن و هسته آن در نظر آوریم در حقیقت یک مسئله خطیر انقلاب اسلامی سهلانگاشته می شود که با بعضی دستورالعمل های ساده می توان از گسترش سبک زندگی غربی وجهانی جلوگیری کرد. این سبک و شیوه مصرف جهانی و این شبه مدرنیته تهوّع آور و لذت گرایی علم زده و یأس زدگی مفرط و ذهن زدگی پست مدرن و پوچ گرایی جنگ زده با هیچ ملاک اخلاقی و دینی و عقلی نمی سازد اما اگر بگوییم بسیار خوب آن را هم می پذیریم ودر کنار آن سبک و شیوه دیگری وضع می کنیم دچار پندار اشتباه شده ایم.

این پندار کمتر از شیوه ی مصرفی خطرناک کنونی نیست و شاید خطرناک تر باشد. زیرا ممکن است گمان کنیم که مشکل با بعضی تغییرات جزئی در شیوه زندگی شخص حل شده و خطراستیلای حرص مصرفی، دیگر وجود ندارد. مشکل اینست که قائلان به جمع سبک زندگی غربی واسلامی نمی دانند مرادشان از سبک زندگی چیست؛ و این سبک زندگی از لوازم تجدد و جلوه ی جهان جدید، بلکه عین آن است.

سبک زندگی غربی، ظاهر و پوسته جهان متجدد ومدرن و اروپایی است. آیا می خواهیم ظاهر و پوسته را بی توجه به باطن و هسته آن تغییر دهیم؟ یا آن را به جای باطن بگذاریم؟ و می پنداریم که با تغییر ظاهر، آن هم سطحی ترین تغییرها، می توان به جنگ باطن رفت و بر آن غلبه پیدا کرد؟ رفتارهای فرهنگی، برخاسته از باورها و عقاید و ذهنیت هائی است که منشأ و مصدر آن رفتارها ونمادها هستند.

تجمل ستیزی و ساده زیستی که در عالم دینی و در اخلاق اسلامی ودر فرهنگ نهج البلاغه جایگاه رفیع و ممتاز دارد، در شهری که قوانین مکانیک و تکنیک و الکترونیک بر تمام شئون آن حاکم است عملی نمی شود. در این وضع می توان گفت که چه فایده دارد که آدم لباس ساده بپوشد و غذای ساده بخورد اما ناگزیر و به ضرورت، آخرین دستاوردهای تکنولوژی را مصرف کند؟! وقتی از ساده زیستی می گوییم باید بیندیشیم که چرا ساده زیستی از یاد رفته است و موانع آن چیست و چگونه می توانیم به آن بازگردیم بدون این تذکر ضروری اگر در مورد هر رفتار ممدوح و پسندیده ای غلو شود چه بسا که کار به اشتباه های بزرگ بیانجامد. همانطور که توسعه و سازندگی بعد از جنگ با شعاررفاه برای همه به نفی ارزشهای جهادی و انقلابی و ساده زیستی انجامید.

عادات و سبک زندگی مردم امر مهمی است و امروز اندیشمندان غربی هم از شیوه زندگی غربی دفاع نمی کنند و آراستگی به فضائل انسانی و زندگی پرهیزکارانه نیز در نظر همه کس شرط کمال و صورتی از آن است. پس یکی از مشکلات ما مقایسه و انتخاب میان دو صورت و شیوه زندگی نیست، بلکه در شرایط امکان تحقق آن هاست. برای پاسخ به سؤالات رهبر انقلاب باید به این فرضیه نیز توجه جدی کرد که شیوه زندگی غربی در پناه قدرت تکنیک پدیدآمده و در سراسر روی زمین بسط یافته است. حکمرانی این قدرت ها اقتضای شیوه زندگی خاص دارد و بسیار بعید به نظرمی آید که معنای اخلاقی و دینی فضیلت و پارسایی بتوانددر پناه آن دوام بیاورد. اینجا قصد تکنیک ستیزی نداریم بلکه بحث ما توجه به تأثیرات ملزومات قطعی زندگی تکنولوژی زده بر سبک زندگی است. همین جا خوب است به فطانت وزیرکی رهبر عزیزمان برای هزارمین بار تبریک بگوییم که بحث «تولید علم و جنبش نرمافزاری» را در لاینی موازی مقوله «سبک زندگی» پیش می برند. حکمت کلمات این حکیم وارسته همین جا آشکار می شود که ایشان لوازم تحقق سبک زندگی اسلامی را نیز پیش بینی نموده اند.

پارسایی به عالمی تعلق دارد و در عالمی می شکفد که اسماء حق درحجاب های غلیظ و ضخیم پوشیده نشده باشد. پس باید به فکر آن حجاب ها بود. شیوه زندگی کنونی وقتی از هم می پاشد و راهش بسته می شود که سرچشمه پدید آمدنش پیدا آید. پس به فکر باطن این شیوه زندگی باشیم و اصل و فرع و ظاهر و باطن را با هم درنیامیزیم.

اگر شیوه زندگی ظاهر است و هر باطنی ظاهری دارد پس قدر مسلم این است که شیوه پارسایی و پرهیزکاری و اخلاق مداری شیوه غالب و ظاهر عالم متجدد و مدرن خداستیز نمی تواند باشد. البته باید دانست که اولاً آداب و عادات دیگران همواره وضرورتاً از سنخ رذایل نیست و برخی صفات اجتماعی غربیان همچون ریسک پذیری و خطرکردن، کار جمعی در فعالیتهای تحقیقاتی و علمی، رعایت برخی قوانین اجتماعی قابل احترام است؛ ثانیاً جهان را با تغییر ظواهر آداب و عادات دگرگون نمی توان کرد. پیامبران هم قبل از تعلیم شریعت، جان مردمان را مهذّب و آماده قبول دستور کردند وبسیاری از مخالفت ها نه منشأ عقلی بلکه منشأ نفسانی دارد

برای اینکه جهان کنونی و شیوه زندگیش دگرگون شود، بایدبه فکر عالمی دیگر و آدمی دیگر و جهان بینی متفاوت بود؛ یعنی باید جهانی دیگر باانسانی دیگر در افق درک اهل نظر ظاهر شود. با توجه به آن افق و چشم انداز است که شاید شیوه زندگی مردمان به تدریج، بی تکلف و بدون زحمت تغییر کند. در جهانی که اکنون دایر است، شرایط پارسایی فراهم نیست و کسانی که همه آن شرایط در وجودشان جمع باشد، اگر باشند، تعدادشان بسیار اندک است. پس در کنار اینکه نگران طرز خور و خواب مردمان باشیم، باید نگران فکر و فرهنگ در این جهان باشیم؛ در این صورت می توان شیوه ای از زندگی تازه ای در پیش گرفت که در آن صفا بر کدورت، و راستی بر دروغ، و اعتمادبر سوء ظن، و مهر و معرفت بر کینه توزی، و رعایت انصاف بر تعدّی و اجحاف، و همدلی وهم زبانی بر تحکّم، و ادای وظیفه بر رفع تکلیف، مقدم باشد.

سرّ وصیت همزمان امیرالمومنین(ع) به تقوا و نظم

همین جا خوب است از یکی از فرمایشات کلیدی امیرالمومنین(ع) رمزگشایی نمائیم.

با توضیحات مبسوط قبل مشخص شد تغییر درسبک زندگی، اگر تغییر در ظاهر حیات مردمان است صد البته تغییر در ظواهر حیات بدون تغییر بواطن آن، راه به مقصود نخواهد برد. بنابراین در کنار پرداختن به ظاهر سبک زندگی باید به سراغ جان (اخلاق و افکار) انسان رفت و آن جا را آباد کرد که اگر چنین شد، سبک زندگی نیز آباد خواهد شد.

درست است که حیات، ظاهری دارد و باطنی،اما هیچ گاه ظاهر حیات جدا و منفک از باطن آن نبوده است، و مگر این همه سفارش به عمل صالح (که جلوه ظاهری حیات مؤمن است) به مثابه اولین قدم طهارت باطن و نفس، چیزی جز معنای یگانگی این دو را می رساند؟

این تفکیک اگر هم در مأثورات دینی ماوجود دارد، جز برای نشان دادن هدف غایی حیات دنیوی که قرب الی الله است، نمی باشد،پس کوشش در فربه نمودن حیات دنیوی با گرایشات ماتریالیستی نتیجه ای جز خسران نخواهدداشت! در این میان، برقرار کردن تناظر دیالکتیک میان باطن و ظاهر که در آن واحد هم بر یکدیگر تأثیر گذارند و هم از یکدیگر تأثیر پذیرند؛ راهگشاست. به بیان دیگر، ظاهرو باطن دو حیثیت از یک امر واحدند و نه دو امر مجزا، پس تغییر یکی، تحول آن دیگری وتحول آن، تغییر این است. مثال بارز این ارتباط دو سویه، تأکید بر رعایت احکام شرعی و تأثیر طهارت جسم بر نحوه و نتیجه تعقل است. اساساً شریعت ما، کجا با طریقت جدایی داشته و کی این دو از حقیقت مجزا بوده اند؟ معنویت، عرفان و طریقت جز در اتحاد باشریعت حتی مشروع نیست!

تقوی که اولین و آخرین توصیه تمام انبیاء و ائمه (علیهم السلام) و اولیاء الهی بوده است، در مراتب عالیه که سرشار از وجوه معنوی وباطنی است، باز هم با عمل و زندگی تنیده است و پر واضح است که حتی همان وجوه باطنی نیز، پایی در فکر ما و پایی در ذکر ما دارند. این جاست که یکی از کلیدی ترین درسهای سبک زندگی از نهج البلاغه امیرالمومنین استنباط می شود؛ توصیه همزمان و هم ردیف به تقوا و نظم، تجلی این معناست که نظم در زندگی و رعایت نظامات اسلامی از تقوا وپرهیزگاری منشأ می یابد؛ آیا حرفی در تحلیل سبک زندگی شیعی و اسلامی بهتر از فرمایش مولا علی سراغ دارید؟ توقع تحول رحمانی در نفسانیت نفس اماره که حیات روزمره اش درگرو تعلقات شیطانی است توقعی بیجاست! انبیاء جان ابناء بشر را متعبد درگاه احدیت نموده اند، اما این تعبد نفس، مگر جز با عمل آغاز شده است؟ ظاهر و باطن با هم تحول می پذیرند و بر هم اثر می گذارند؛ بنابراین سودای تحول سبک زندگی انسان نتیجه ای جزتغییر نسبت های نفسانی او در بر نخواهد داشت و صد البته چون جان انسان متوجه امری گردد فعل او ظهور آن توجه خواهد شد. نظم ظاهری از تقوای باطنی می آید و این کلیدواژه کلیدی و هدیه نهج البلاغه به جامعه تشنه نظم و اخلاق و ارامش و آسایش است.

و اما نقشه راه…

در تکمله سؤالاتی که رهبر انقلاب طرح فرمودند سؤالات زیر نیز قابل بحث است:

۱- چرا رویکرد کارکردگرایانه سبک زندگی مسیحی و غربی در برابرالقای نگاه انتزاعی و غیرکاربردی از سبک زندگی اسلامی در برخی بخشها موفق جلوه کرده است؟

۲- تغییر در جامعه از کجا شروع می شود؟ لایه عینی و سطحی؟ سبک زندگی،نگرش، اندیشه، اخلاق، یا اعتقادات، کدام یک؟

۳-سبک زندگی در تحول سایرابعاد حیات اجتماعی هم چون اندیشه، اعتقاد و دانش چه نقشی دارد؟

۴-آیا سبک زندگی مستقلاً قابل تغییر است؟ مقصود استقلال در مقابل اخلاق، اعتقاد، اندیشه ونظریات علوم اجتماعی و نظام های اجتماعی است.

۵-مفروض بر آن که پاسخ سوال قبل مثبت باشد، آیا در راستای دینی کردن جامعه بر این تغییر فایده ای مترتب است؟مقصود آن است که آیا آغاز کردن از سبک زندگی برای تغییر ماهیت جامعه با مقصد دینی،آغاز درستی است؟

۶-عوامل اصلی تعیین کننده سبک زندگی کدامند؟

۷-آیااندیشیدن به راهی برای تغییر سبک زندگی که بتواند بر عوامل اصلی کنونی غلبه کند ویا آن را دور بزند عقلانی است؟

۸-از منظر دین، محور و عامل اصل تغییر درسبک زندگی چیست؟

۹-آیا می توان مدلهای مختلف سبک زندگی را با هم جمع نمود؟

برای طرح صحیح پرسش های دیگر باید فهم دقیق و کلانی از آن چه هستیم داشته باشیم. گاه در خیابان های شهری بزرگ می چرخیم و گاه بر نقشه شهر اشراف مییابیم. در موضوعی نظیر سبک زندگی نیز کثرت عوامل مؤثر و دخیل آن قدر زیاد است که اگر عمری را هم در بررسی آن صرف کنیم باز عواملی از قلم خواهد افتاد. برای آشنایی با شهر، چرخیدن در خیابان ها تا حدی لازم و مفید است اما کسی که سودای تغییر درنقشه شهر در سر می پروراند، نمی تواند عمر خود را صرف خیابان گردی کند. او به فهم وطرحی کلان از شهر محتاج است.

در بین کوچه و پس کوچه های بی شمار سبک زندگی،باید بتوانیم گذرگاه های اصلی و گلوگاه های شهر را تشخیص دهیم. این ها را گفتیم تاوقتی می پرسیم سبک زندگی را کدام عوامل تعیین می کنند از فهرست کردن هزاران عامل خودداری کنیم. در میان هزاران نیرویی که در جهت های مختلف بر یک نقطه وارد می شود،چند نیروی محوری وجود دارد که برآیندشان جهت اصلی را تعیین می کند و رفته رفته ریزنیروها را با خود هم جهت می سازد. این از نظر فیزیکی درست نیست اما نیروهای جوامع انسانی را حکمی دیگر است. این نیروها کدامند؟ نقشه راه ترسیمی از سوی رهبرحکیم انقلاب مبنای کار ما خواهد بود.

 

نوع و مقدار پوشش همیشه از مسائل مورد توجه انسان‌ها در ادیان و جوامع مختلف بوده است. آن قدر مهم که بی شک یکی از عوامل مهمّ تشکیل دهنده‌ی سبک زندگی افراد، نوع و مقدار پوشش آن‌هاست. در این‌جا البته ما کمی جامع‌تر می‌نگریم و برای بازتعریفِ طرز زندگی اسلامی، به غیر از چون و چراییِ لباس و انواع پوشیدنی‌‌ها، مواردی از قبیل آرایش مو و صورت را نیز چه برای زنان و چه برای مردان مورد توجه قرار می‌دهیم.

در ادامه‌ی تعاریفی که از سبک زندگی غربی داشتیم، باید دانست که نظر غرب در مورد پوشش انسان مبتنی بر برهنگی است و از این به عنوان آزادی فردی تعبیر می‌کند. عبارت مبتنی بر برهنگی، بدین معنی است که غرب برای پوششِ انسان هیچگونه حداقلی قائل نبوده و مبنا را برهنگیِ فرد تعریف می‌کند. به بیان واضح‌تر، اگر شخصی بدون هیچگونه پوشش در خیابان‌های کشورهای غربی ظاهر شود، اگر بگوییم خلاف عرف عمل کرده، مسلماً مغایر مبانی عمل نکرده است. نه کسی بر او خرده می‌گیرد و نه او مجبور به رعایت حدود تعریف شده‌ای است.

باید توجه داشت که طرز زندگی، مخصوصاً در موضوعِ پوشش و حجاب، تا حدود زیادی به عرف بستگی دارد و عرف می‌تواند بسیاری از حدود آن را تعیین کند. چه بسا بسیاری از مصادیق نیز ممکن است در عرفِ جامعه‌ای مباح و یا در عرف جامعه‌ای حرام اعلام شود. البته همه این‌ها در چارچوب مبانی و تعاریف اصلی سبک زندگی بوده و عدول از آن‌ها معنی ندارد.

این که می‌گوییم مبنای سبک زندگیِ غربی در موضوع پوشش و حجاب بر برهنگی است، دقیقاً به همین مساله اشاره دارد. برهنه بودن در جوامع غربی اگر غیر عرفی باشد، اما غیر مبنایی نیست. روبروی همین مساله، نوع و مقدار پوشش و حجاب را در چارچوب سبک زندگی اسلامی داریم که به صورت شفاف و واضح تعریف و تبیین شده است. در سبک زندگیِ اسلامی، حدود پوشش مشخص است و عدول از آن‌ها، چه عرفی باشد چه نباشد، جائز نیست. در یک جمله، حداقل‌های پوشش برای زن مسلمان، قرص صورت، دست‌ها از سر انگشتان تا مُچ دست و پاها از سر انگشتان تا مُچ پا می‌باشد و برای مردان نیز بدن و پاها (با حدود عرفی) می‌باشد.

بحث ما، به خصوص برای حجاب خانم‌ها، سر مقادیر نیست. همان گونه که بیان شد، این‌ها قواعدی هستند که در چارچوب سبک زندگی و توسط شریعت تعیین می‌گردند. بحث ما سر نحوه‌ی این پوشش یا همان به اصطلاح طرز زندگی است. طرزی که در عین حال هم منطبق با عرف جوامع باشد و هم در چارچوب یک سبک زندگی اسلامی ایرانی.

اگر در بحث طرز زندگی به حد و حدود حجاب خانم‌ها ورود کنیم، از تعاریف عدول شده و درواقع پا در وادی سبک زندگی گذاشته‌ایم. همان گونه که بیان مصادیق و راه‌کارها و الگوهای جدید، فقط در صورتی قابل قبول خواهد بود که از حیطه‌ی طرز فراتر نروند. مباحثی همچون رنگ، جنس، نقوش، مدل یا حتی دوخت لباس هستند که می‌توان در مورد طرز آن‌ها تصمیم‌گیری کرد و با توجه به مقتضیات زمانی و مکانی، الگوها و مدل‌های متفاوتی ارائه نمود.

اسلام اصول و توصیه‌های فراوانی برای طرز پوشش انسان تبیین کرده است. از آیات قرآن کریم گرفته تا احادیث معصومین و در نهایت برداشت و تفسیر عُلما از آن‌ها برای تجویز اعتبار مصادیق آن‌ها در اعصار مختلف با توجه به فرهنگ، رسوم و عرف جامعه همه و همه منابعی هستند که مسلمان می‌توان به آن‌ها رجوع کرده و مناسب‌ترین راه را برای خود برگزیند.

اسلام می‌خواهد تا در بُعد پوشش هم مانند دیگر ابعاد سبک زندگی، کرامت انسانی حفظ شود. هم آراستگی داشته باشد و هم زیبایی. حد و حدود حجاب در اسلام، چه برای زنان و چه مردان، یک بحث اخلاقی است. نحوه‌ی پوشش یک انسان گویای بخشی از اخلاق، فرهنگ و حتی تفکر اوست. از روی دیگر این پوشش به غیر از حدود فردی، به حدود اجتماعی هم مرتبط است. اگر بسیاری از رفتارهای ما شخصی است و بر جامعه و دیگر مخلوقات خدا به طور مستقیم اثرگذار نیست، برخی دیگر می‌توانند به صورت مستقیم اثرات مفید یا مخرّبی بر جامعه داشته باشند.

حدود حجاب چه برای مردان و چه برای زنان، میزان آرایش و آراستگیِ صورت همچون مدل مو و محاسن برای مردان، نوع و رنگ لباس و مواردی از این دست هستند که می‌توانند چهره‌ی یک شهر را زیبا یا زشت نمایند.

با توجه به میل انسان و مخصوصاً زنان به زیبایی و خوش‌پوشی، باید الگوهای پوششیِ زیبا و برازنده‌ی زن مسلمان را در جامعه ترویج داد تا ذائقه‌ها به سمت مدل‌هایی که بر مبنای سبک زندگی غربی بنا شده است نروند. این الگوها باید اولا منطبق بر حدود اسلامی بوده و ثانیاً با عرف همخوانی داشته باشد. اگر بخواهیم وارد مصادیق شویم، به نظر می‌رسد در عصر کنونی، چادر به عنوان برترین وسیله‌ی پوشش برای زنان شناخته شده است. البته در مرحله‌ی بعدی نیز می‌توان از مانتوهای بلند و مناسب که پوشش کامل را حفظ کرده و برآمدگی‌های بدن در آن مشخص نیست نیز نام برد.

اما به غیر از حد و حدودی که شرع مقدس اسلام تبیین کرده و سبک زندگی اسلامی را شکل داده، موارد دیگری نیز هستند که ممکن است موقتی بوده و در زمان‌های خاصی توسط علمای همان زمان بیان شوند. ممکن است در دوره‌های مختلف با توجه به عرف و پیشرفت علم یا تغییر مکان زندگی، مصادیقی وارد زندگی انسان شوند که نیاز به تطابق آن‌ها با سبک زندگی اسلامی باشد. این‌جا یک طرز زندگی جدید پدید می‌آید.

کراوات یک نمونه‌ی بارز از پوشیدنیِ جدیدی است که سال‌ها پیش به سرزمین‌های اسلامی ورود پیدا کرده است. هرچند ماهیّت کراوات منافاتی با سبک زندگی اسلامی ندارد، اما باید دید آیا با توجه به عرف، اهداف اسلام در تبیین پوشش انسان برای حفظ کرامت انسانی محقق می‌شود؟ در مورد کراوات شاید بتوان از این جنبه به قضیه نگاه کرد که استفاده از آن توسط یک مسلمان، او را شبیه انسان غربی کرده و ذهنیت‌ها از ظواهر اسلامی دور می‌شوند. پسندیده نیست مسلمانی که فرهنگ‌ها و سنت‌های زیبا و مطلوبی دارد، از آن‌ها دست کشیده و حتی ظاهرش را شبیه غیرمسلمان‌ها کند. محاسن و حفظ ریش هم به همین صورت تعریف می‌شود. حتی اگر روایتی در باب حفظ محاسن نداشته باشیم، صرف تقلید و پیروی از سبک زندگی غربی یا به عبارتی سبک زندگیِ کفار و غیرمسلمان‌ها، مذموم و لازم الاجتناب است.

*مبانی آداب و سبک زندگی

الف) کمال انسان و مقصد عالی حیات؛ قرب به خدا

کمال انسان و مقصد عالی حیات؛ قرب به خدا است، خدای متعال کمال مطلق است و قرب به کمال مطلق به معنی شبیه شدن به خدا و کامل‌تر شدن است، با توجه به اینکه غیر خدا کسی از خود چیزی ندارد و هر کمالی که آفریدگان خدا دارند، اصالتاً از خدا و متعلق به او است، انسان هرچه به خدا نزدیک‌تر شود، وابستگی بیشتری به او خواهد داشت بنابراین هر کس که به خدا وابسته‌تر و فقیرتر باشد و بیشتر بتواند خدا را بنمایاند به خدا مقرب‌تر است.

قرب به خدا تنها در سایه اطاعت، بندگی و تقوای پروردگار حاصل می‌شود؛ عبودیت و تقوا نیز حاصل جمع ایمان و عمل صالح است، این هدف عالی انضباط رفتاری خاصی را برای انسان مؤمن الزام می‌کند.

ب) نسبت آداب با توحید

آداب اسلامی، سبک زندگی و انضباط رفتاری‌ای است که تحت آرمان عالی عبودیت قرار دارد، کسی که عبودیت و بندگی را مقصد حیات خود می‌بیند، نمی‌تواند نسبت به چگونگی زندگی خود بی‌تفاوت باشد.

بلکه همه شؤون زندگی خود را در مسیر بندگی قرار می‌دهد، انسان مسلمان می‌تواند هر کاری را به مدل‌های مختلفی انجام دهد اما از میان همه آن مدل‌ها، مدلی را که بیشترین بندگی در آن اشراب شده باشد و بیشترین هماهنگی را با دستیابی به قرب الهی داشته باشد در زندگی فردی و اجتماعی خود مطلوب می‌داند.

ادب الهی، انجام عمل بر هیئت توحید است، آداب اسلامی عمدتاً آداب بندگی است؛ یعنی جلوه‌های ظاهری عبودیت، و تصویر توحید در ظواهر انسان.

انسان مسلمان می‌تواند هر کاری را به مدل‌های مختلفی انجام دهد اما از میان همه آن مدل‌ها، مدلی را که بیشترین بندگی در آن اشراب شده باشد و بیشترین هماهنگی را با دستیابی به قرب الهی داشته باشد در زندگی فردی و اجتماعی خود مطلوب می‌داند، مثلا در انتخاب لباس و نوع پوشش به رضای خدا و تقویت صفت بندگی توجه می‌کند در حالی‌که یک انسان لذت‌جوی هوس پرست فقط به راحتی و لذت‌جویی توجه می‌کند و لباسی تنگ و تُنُک و کوچک انتخاب می‌کند با ترکیبی از پوشیدگی و برهنگی که بیشترین خیال‌انگیزی و التذاذ را پدید آورد.

اسلامی بودن آداب و توحیدی بودن شیوه زندگی به این معناست که سبک زندگی بسترساز «عبودیت الهی» در حیات انسانی باشد، به قول علامه طباطبایی ادب الهی، انجام عمل بر هیئت توحید است، به این ترتیب آداب اسلامی عمدتاً آداب بندگی است، یعنی جلوه‌های ظاهری عبودیت، و تصویر توحید در ظواهر انسان.

ج) تأثیر جهان‌شناسی در آداب و سبک زندگی

نوع نگاه ما به جهان نیز در انتخاب سبک زندگی و آداب عمل تأثیر دارد. کسی که این دنیا را جای خوش‌گذرانی و لذت‌جویی می‌بیند به گونه‌ای زندگی می‌کند، کسی که این دنیا را مزرعه آخرت و محل آزمایش می‌داند زیست دیگری برای خود رقم می‌زند.

فرض کنید به مجلس جشنی دعوت شده‌اید. تلاش می‌کنید آمادگی لازم برای حضور در مجلس جشن و شادی را به دست آورید؛ لباس نو می‌پوشید، کفش خود را واکس می‌زنید، خود را معطر می‌کنید و … انتظار دارید که در آن محفل بهترین پذیرایی از شما صورت گیرد. اگر کمی در آن اخلال شود بر شما بسیار سخت می‌گذرد.

دنیا مزرعه آخرت و باشگاه تربیت انسان است. خدای متعال در این باشگاه به لطف و عنایت خود مصائب و دشواری‌هایی قرار داده تا جان ما را برای حضور در سرای دیگر ورزیده و توانا گرداند.

با این گونه نگاه به هستی، روش زندگی و آداب حضور ما در این جهان متفاوت خواهد شد. هرگز گلایه از دشواری‌های زندگی نخواهیم داشت و بلا و مصیبت را به سادگی و شیرینی تحمل خواهیم کرد.

در حالی‌که انسان غیر دینی تلاش می‌کند همه آنچه در بیرون زمین و پس از حیات دنیوی به دست می‌آید را در همین دنیا پدید آورد و در زمین بهشت شداد بسازد، آرمان انسان دینی زندگی در زمین برای رسیدن به آسمان است.

د )‌ مرزها و توصیه‌های دینی

از دین دو گونه بهره می‌توان گرفت؛ یکی بهره دست پایین و حداقلی و دیگری بهره دست بالا و حداکثری. بهره دست پایین مربوط به مرزها و قانون‌های شرعی است و بهره حداکثری مربوط به توصیه‌های آن، در شریعت اسلام بعضی از امور حلال‌اند، اما حلالی که نباید آن را مرتکب شد و به فاصله گرفتن از آن توصیه می‌شود.

برای اسلامی شدن زندگی کافی نیست که از حرام پرهیز شود، در ترسیم مدل زندگی اسلامی باید به کشف توصیه‌ها و ارزش‌ها اهتمام کنیم.

در مقام فرهنگ‌سازی و جامعه‌سازی باید از مرزهای فقهی به سوی کانون اخلاق فاصله گرفت و نظام آداب یا توصیه‌ها و ارزش‌ها را ترویج کرد، بنابراین زندگی مسلمان باید مورد رضایت حداکثری خدا باشد نه اینکه تنها از خشم خدا دور ماند.

ه‍ ) تأثیر ظاهر در باطن و باطن در ظاهر

شاید مهم‌ترین مبنا در التزام به آداب و سخت‌گیری در انتخاب سبک زندگی «تأثیر و تأثر متقابل ظاهر و باطن آدمی» است، وجود انسان دارای سه لایه یا سه بُعد است: لایه عقلی یا ساحت آگاهی و اندیشه، لایه قلبی یا ساحت انگیزه و گرایش، لایه طبیعت یا ساحت رفتار، این سه لایه در وجود انسان کاملا با یکدیگر مرتبط و بر هم دیگر اثر گذارند.

از شگفتی‌های روح انسان، تأثیرگذاری و تأثیرپذیری درون و برون بر یکدیگر و از یکدیگر است، برای تغییر در ظاهر و دگرگون‌سازی رفتار بیرونی، باید به تغییر باطنی پرداخت، چرا که حالات ظاهر، انعکاس ویژگی‌های درونی است، همچنین می‌‏توان از راه ایجاد تغییرات برونی به تحولات درونی دست یافت.

رفتار یک مؤمن و منافق یکسان نیست و کار یک انسان عقیده‌مند و بی‏عقیده، متفاوت است، همین جا این نتیجه را می‌‏توان گرفت که برای تغییر در ظاهر و دگرگون‌سازی رفتار بیرونی، باید به تغییر باطنی پرداخت. چرا که «حالات ظاهر»، انعکاس «ویژگی‌های درونی» است.

اکنون به آداب اسلامی نظر کنیم: چرا در نماز رو به«قبله» می‌‏ایستیم؟ زیرا جهت‌گیری ظاهری به سوی یک مکان جغرافیایی، دل و جان را هم به همان سمت می‌کشد و باطن را هم توحیدی و ابراهیمی می‌سازد. چرا به «جماعت» نماز می‌‏خوانیم؟ چون تشکل و همبستگی ظاهری صفوف و حرکات، تمرینی برای وحدت قلبی و پیوند باطنی امت نمازگزار است.

هر چه حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتر باشد، این نوع حجاب در تقویت و پرورش روحیه باطنی و درونی عفت، تأثیر بیشتری دارد؛ و بالعکس هر چه عفت درونی و باطنی بیش‌تر باشد باعث حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتر در مواجهه با نامحرم می‎شود.

علاوه بر این بین پوشش ظاهری و عفت باطنی، رابطه علامت و صاحب علامت نیز هست؛ به این معنا که مقدار حجاب ظاهری، نشانه‎ای از عفت باطنی است. البته این مطلب به این معنا نیست که هر زنی که حجاب و پوشش ظاهری داشت، لزوماً از همه مراتب عفت و پاکدامنی نیز برخوردار است.

الگوگیری از غرب، بدون داشتن بنیان‌های استوار درونی، انسان‌ها و جامعه‏‌های اسلامی را «غربی» می‌‏سازد، این نیز نوعی از تأثیر برون در درون است، «غرب‏زدگی»، محصولِ غرب‌‏باوری و خودباختن در برابر جلوه‏‌های تمدن اروپاست و خود را شبیه آنان ساختن، روحیه آنان را هم در افراد ایجاد می‌کند، صادرات فرهنگی غرب، سرانجام به «مسخ فرهنگی» ملت‌ها می‌‏انجامد.

آنچه آنها از سبک زندگی خود ارائه می‌دهند در دو مقوله هدف‌یابی می‌شود: ۱٫ تمایل به انحصار طلبی و تمایز از دیگران؛ ۲٫ تمایل به وحدت و روحیۀ اجتماعی. معمولاً، سبک زندگی الگویی دارد که مشخص کنندۀ روابطی است که فرد در زندگی خود میان ارزش‌ها و نگرش‌ها و رفتارها برقرار می‌کند. این ارزش‌ها نیز شامل موضوعاتی چون ارزش‌شناسی و زیباشناسیِ دینی و متافیزیکی است. غالب جوامع بشری هنجارها و ارزش‌های خود را به افرادشان ارائه می‌کنند و افراد جامعه در حفظ آن فرهنگ و ارزش‌ها می‌کوشند. چنین ظرفیتی سبک زندگی است. دین را جزو یکی از منشأهای سبک زندگی برشمرده‌اند. دین ارزش‌ها و نگرش‌های گوناگونی به افراد جامعه می‌دهد و آنان هم رفتار خود را با همان ارزش‌ها و هنجارها شکل می‌دهند و اهداف خاصی را برای زندگی آیندۀ خود پیش‌بینی می‌کنند.

مارکس وبر، اولین کسی است که دربارۀ سبک زندگی تحقیق کرده و در جامعۀ غربی و سرمایه‌داری با عنوان «روح پروتستانتیسم و سرمایه‌داری» نامگذاری شده است. غالب این تحقیقات با رویکردی حداقلی و با شیوۀ کارِ بیشتر برای رستگاری و مصرف کمتر است. ناگفته نماند که چنین دیدگاه و شیوه‌ای در جامعه‌ای بوده است که دین حضوری حداقلی داشته و در حوزه‌ای خصوصی بوده است. با این همه، می‌شود که در جامعه ایران، که دین در عرصۀ خصوصی و عمومی حضوری حداکثری دارد، در این باره مطالعۀ بیشتری کنیم. از منظر تفکر اسلامی، هنگامی انسان و زندگی او سعادتمند است که اهداف و برنامه‌ریزی‌های خود را از تعالیم وحی و نبوت گرفته باشد. رفتارهایی که دین اسلام دربارۀ سبک زندگی ارائه می‌دهد با علوم اجتماعی و روان‌شناسی پیوند برقرار می‌کند. برآنیم که از میان الگوهایی که امروزه برای سبک زندگی هست الگویی را با سبک زندگی اسلامی ارائه کنیم. نیز در پی شناخت اصول و مبانی و مؤلفه‌های سبک زندگی اسلامی هستیم.

نگاهی به دیدگاه‌های موجود به سبک زندگی

حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر کاویانی:

به نام خداوند سبحان. سبک زندگی در جامعۀ اسلامی ما چندان مطالعه نشده است، ولی در کشورهای غربی مطالعه شده است. البته به آن معنا نیست که از مطالعۀ آن بی‌نیاز باشیم و گفته‌های آنان را بی‌چون و چرا بپذیریم. در هر حال، دو دیدگاه متفاوت به سبک زندگی هست: ۱٫ نگاه هنجاری؛ ۲٫ نگاه تجویزی و دستوری. معمولاً، نگاه هنجاری و به تعبیری نگاه هماهنگی در جامعۀ غربی رواج گسترده دارد و نوعی از زندگی با سبکی خاص است. لازم می‌نماید که شیوه و سبک زندگیِ جوامعِ مختلف بررسی و وصف شود و سبک‌های گونا‌گون با یکدیگر مقایسه و آثار هر کدام مشخص شود. باید در جامعۀ کنونی دو نوع مطالعه کنیم. به بیان دیگر، آنچه هم‌اکنون در سبک زندگی هست، دیدگاه هنجاری و توصیفی است و آنچه باید باشد، دیدگاه تجویزی یا دستوری است. شاید، انجامِ آنچه هست بسیار دشوار نباشد، آن هم با پیشرفت‌هایی که در علوم انسانی هست. نیز حضور در میدان گردآوری اطلاعات و تحلیل آماری و جامعه‌شناختی و مدیریتی و روان‌شناختی. اما امروزه، جای خالیِ نگاه تجویزی به سبک زندگیِ اسلامی محسوس است. خاصه در مجموعه‌هایی چون حوزۀ علمیه و دانشگاه‌هایی که به علوم انسانی می‌پردازند، زیرا آن دسته از متخصصان دانشگاهی، که دغدغۀ دینی هم دارند، نمی‌توانند با سبک زندگیِ تجویزی بیگانه باشند و، خواه ناخواه، با آن سر و کار خواهند داشت.

در سبک زندگیِ هنجاری دربارۀ مدیریت و پزشکی و جامعه‌شناسی و روان‌شناسی مطالعاتی شده است، اما دیدگاه روان‌شناسانی نظیر آلفرد آدلر و شماری از پیروان او نه فقط نگاه توصیفی بوده است، بلکه نگاه تجویزی هم بوده است و آنها فرآیندی را با عنوان «درخت سبک زندگی» ترسیم کرده‌اند:

۱٫ ریشه‌های این درخت همان ریشه‌های سبک زندگی است که شکل گیری آن را بیان می‌کند؛

۲٫ ساقۀ این درخت دربارۀ اعتقادات و نگرش‌های کلی افراد است (نگرش به معنای فنی روان‌شناسی که شامل اعتقادات و عواطف و حتی آمادگی رفتاری و جز اینهاست)؛

۳٫ شاخه‌ها و سرشاخه‌های این درخت وظایف زندگی هستند. در حقیقت، سبک زندگیِ واقعی همان شاخه‌ها و سرشاخه‌هاست.

امتیازات سبک زندگی اسلامی

اگر از درخت سبک زندگی نام می‌بریم، بدان معناست که بدانیم چگونه سبک زندگی شکل می‌گیرد و چه نگرش‌های در آن تأثیر می‌گذارد و چگونه تعامل ریشه‌ها و نگرش‌ها در زندگی روزانه ایفای نقش می‌کنند و به زندگی انسان سبک و الگو می‌دهند و مسیر نسبتاً ثابتی را برای زندگی آنها ترسیم می‌کنند. حال، باید بنگریم که سبک زندگیِ تجویزیِ اسلام چگونه است. به بیان دیگر، از چگونگی رفتار اجتماعی و خواب و بیداری و فعالیت‌های بدنی و اخلاق و تصمیم‌گیری‌های مالی و مؤلفه‌های مختلفی که در سبک زندگی حضور دارد، آگاه شویم، زیرا برآنیم که این گزاره‌ها را از اسلام بگیریم. از این روی، برای رسیدن به سبک زندگی‌ای که از نظر اسلام این ویژگی‌ها را داشته باشد، الگویی لازم است که از جهات گوناگون مورد تایید دین باشد و مولفه‌های مختلف آن نیز با یکدیگر تعامل داشته باشند. دیگر اینکه، با یافته‌های مسلم علمی مخالف نباشند و دنیا و آخرت را در کنار هم ببینند و از هیچ یک از ابعاد مادی و معنوی انسان غافل نشوند و به همگی آنها توجه کنند.

زمانی سخن از سبک زندگی به میان آید که میان گذشته و حال و آینده یکپارچگی باشد، زیرا باید سبک باشد و نه رفتاری منفرد. باید تعیین هدف کند و اساس زندگی را با هدفی ترسیم کند که هم فرآیند شکل‌گیریِ سبکِ زندگی به فرد ارائه شود و هم با فطرت انسانی سازگار باشد. اینها، همه و همه، ویژگی‌هایی است که به هنگام رجوع به متون دینی و یافته‌های بزرگانِ دین برای ارائۀ سبک زندگی لازم می‌نماید. زندگی‌ای با این سبک نیازمند گذراندن مسیر مشخصی است که فقط مسیر حوزوی متعارف کارساز نیست. طرحِ پیشینْ این بود که سبک زندگیِ تجویزیِ اسلام چگونه است. آیا اساساً چنین سبکی داریم یا نداریم؟ چگونه می‌توان آن را استخراج کرد؟ چگونه می‌توان آن را ترسیم کرد؟ پس از طرح نظریه، بر اساس مسیر فنی، آزمونی را با نام « سبک زندگی اسلامی» ساختیم و بر‌آنیم که با اجرای فنیِ آزمون می‌توان گفت که فلان فرد با فلان گروه در کدام یک از مؤلفه‌های سبک زندگی اسلامی نمرۀ قابل قبولی می‌گیرند (البته، باید جهات فنی کار نیز در آن لحاظ شود). آیا در سطح بالایی هستند و یا نمرۀ متوسط یا سطح پایینی دارند؟ در این میان، می‌توان نمره‌هایی از یک تا صد نیز به هر یک از این مؤلفه‌ها و به تمام سبکِ زندگیِ فرد داد تا مؤلفه‌ها یکدیگر را جبران کنند. اکنون، می‌توان گفت که فرد از نظر سبک زندگی در چه رتبه‌ای هست. ناگفته نگذریم که این دو کار به انجام رسیده است و البته مسیرِ استنباطی در کار بعدی از آمار استنباطی استفاده کرد. میان اطلاعات جمعیت‌شناختیِ برخی از ویژگی‌هایی که در این آزمون و آزمودنی‌های مورد نظر حضور داشته، مقایسه‌ای شده است. مثلاً، مقایسه شده است که سبک زندگیِ دو گروه یا سه گروه از جهت اقتصادی و اخلاقی و باورهای دینی چه تفاوت‌هایی با یکدیگر دارند.

نقش جایگاه ویژۀ سبک زندگی و تأثیر آن بر زندگی

حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر مهدوی‌کنی:

به نام خداوند سبحان. بد نیست که سخنانم را با مثالی آغاز کنم تا فهم آن آسان‌تر شود. دوران پیش از طلبگی و پس از آن مثال خوبی است. دو سبک فکری در این دو دوران بود: ۱٫ شیوۀ فکری خانوادگی؛ ۲٫ شیوۀ فکری اجتماعی و تفکر و آداب و رسوم مدرسه‌های علمیه و حتی همین لباس خاص روحانیان. بنگرید که فقط نوع لباس پوشیدن طلبه هم با دوران پیش از طلبگی اختلاف فاحشی دارد. نیز غذا خوردن و ساعت خوابیدن و شیوۀ درس خواندن و مطالعه و ِقس علی هذا. هنگامی که طلبه شُدید و اندک سالی هم درس خواندید، رفته رفته، تدریس و تبلیغ و مسجد و محراب و تحقیق آغاز می‌شود و اینها، همگی، لازمۀ لباس طلبگی و حتی خود طلبه بودن است که سبک و سیاق جدیدی را در زندگی پیش رو می‌آورد. حتی نوع تفکر و باورهای دینی و سیاسی و اجتماعی طلبه مؤثر از استادان و شیوۀ نظام آموزشی و پرورشی اوست که با اندک مجالستی هویدا می‌شود. از این ساده‌تر نیز روش سخن گفتن و لباس پوشیدن و حتی احوال‌پرسی شماست که آنها هم برگرفته از الگوهای پذیرفتۀ شماست. جایگاه ویژۀ سبک زندگی در طبقه‌بندیِ سبکِ زندگیِ دینی مردم نقش به سزایی دارد. مثلاً، برخی به عبادت تاکید دارند و برخی به خدمات اجتماعی و برخی به تحصیل علم و تحقیق و برخی هم به معنای واقعی دین.

با این همه، هیچ گروهی هم از مرز دینداری خارج نشده‌اند و نمی‌توان گفت که مسلمان نیستند. سیرۀ عملی پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت ـ علیهم‌السلام ـ در رفتار با سایر اصحاب خود چنین می‌نماید که اختلاف سبک و سیاق را می‌پذیرفته‌اند و این اختلاف و تفاوت در سبک زندگی اصحاب آنان به خوبی دیده می‌شود. نه مگر سلمان مانند ابوذر نمی‌زیست؟ از این گذشته، شد که پیامبر اکرم(ص) به سلمان توصیه کنند که مانند ابوذر زندگی کند؟ هرگز چنین سفارشی نکردند، بلکه به ابوذر گفتند که اگر از قلب سلمان آگاه شوی، بی‌شک، او را نفی خواهی کرد! آری، هر کدام از آن دو بزرگوار زندگیِ خاصِّ خود را می‌کردند و پیامبر اکرم(ص) نیز هیچ‌کدام از آنها را نفی نمی‌کرد. بی‌گمان، شخصیت‌های جامعی چون امامان معصوم ـ علیهم‌السلام ـ در هیچ کجای تاریخ و در سبک زندگی هیچ فردی یافت نمی‌شود.

اکنون، برآنم که دربارۀ دو گزینه سخن بگویم: ۱٫ تعریف سبک زندگی و تمایز آن از مفاهیم مشابه؛ ۲٫ آیا موضوع سخنْ سبک زندگی اسلامی ـ ایرانی است یا سبک‌هایِ زندگیِ اسلامیِ ایرانی (که این تفکیک البته مهم است)؟

قلمرو سبک زندگی با رویکرد اجتماعی، اسلامی

معمولاً، ایراد حوزۀ توصیفی این است که سبک زندگی با فرهنگْ هم معادل گرفته می‌شود. فرهنگ، خاصه در حوزۀ انسان‌شناسی و مردم‌شناسی، به روش یا روش‌های زندگی ترجمه می‌شود. بنابراین، اگر محدودۀ مفهوم سبک زندگی را تا این اندازه وسیع بگیریم، عملاً وارد حیطۀ فرهنگ شده‌ایم و، در نتیجه، این مفهوم از حوزۀ عمل خارج می‌شود. مفهوم فرهنگ چنان نامحدود و بی‌محدوده است که غالب اوقات جز در مقام اشاره به یک حوزه استفادۀ دیگری ندارد، زیرا تعریف آن مشخص و محدود نیست و همۀ ابعاد زندگی را شامل می‌شود.

گاه، سبک زندگی با پارهْ‌فرهنگ‌ها اشتباه می‌شود. هنگامی که از سبک‌ها سخن گفته می‌شود پارهْ‌فرهنگ‌هایی چون فرهنگ روستایی و شهری و لری و کردی و جز اینها به نظر می‌آید. گاهی هم با مفاهیم عامِّ علوم اجتماعی خَلط می‌شود و البته اشکالی هم ندارد، زیرا هر کسی قادر است که آن را تعریف کند و وحی مُنزل نیست. اما، برای آنکه از این مفهومِ کاربردی استفاده کنیم، باید تمایزی میان این مفاهیم برقرار کنیم؛ و گرنه مجموعه‌ای از الفاظ مترادف و بی‌مرز برای عمل کردن نخواهیم داشت. معمولاً، در حوزۀ دستوری و تجویزی نیز سبک زندگی با بحث‌های اسلامی و غیر اسلامی، خصوصاً با اخلاق و فقه و کلام، اشتباه گرفته می‌شود. اگر چنین اشتباهی رخ دهد، گویا برخی ایراد بگیرند که اینها همان بحث‌ها و توصیه‌های اخلاقی و فقهی است و این البته مشکلی را از میان نمی‌برد. باید برای سبک زندگی محدوده‌ای بیان کنیم که بیشتر از الفاظ و اصطلاحات رایج در حوزۀ علوم اجتماعی و اسلامی بهره ببرد و ابزاری به دست دهد تا در این باره گام‌های بعدی را استوارتر برداریم.

مفهوم سبک زندگی

دبیر علمی:

خواهشمندم آقای دکتر کاویانی سبک زندگی را از دیدگاه روان‌شناسی تعریف کنند و دربارۀ مقوله‌ها و پارامترها و کلمات مهم آن هم اظهار نظر کنند.

حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر کاویانی:

گفتنی است که در علوم مختلف تعریف‌های گونا‌گونی از سبک زندگی هست. تعریف‌ها در محتوا یکدیگر را نفی نمی‌کنند، بلکه مکمل یکدیگرند. اگر در روان‌شناسی از زاویۀ تجویزی به سبک زندگی نگاه کنیم، تعریف آن چنین می‌شود: «سبک زندگی شیوۀ ثابتی است که انسان با کمک آن اهداف زندگی را بیان می‌کند و مشکلات آن را از میان می‌برد». باید در گسترۀ روشن‌تر و به اصطلاح رفتاری‌تری به سبک زندگی افراد نگریست. هنگامی که به روان‌شناسی چون آلفرد آدلر می‌گویند: رواست که شخصیت و سبک زندگی یکسان باشد، می‌سزد که به بُعد رفتاری توجه کرد، سبک زندگی آن است که بتوان دید و تقدیر کرد» وی در این باره می‌گوید: ما هستیم که سبک زندگی را می‌سنجیم و دربارۀ آن بحث می‌کنیم تا سر منشأ آن را شناسایی ‌کنیم. دیگر اینکه، شیوۀ شکل‌گیریِ سبکِ زندگی را شناسایی می‌کنیم و آن را فارق از نگرش‌های کلی انسان نمی‌دانیم.

به هر حال، مؤلفه‌هایی که آنان برای سبک زندگی بیان می‌کنند همان‌هایی است که به خوبی در زندگی روزمره ما ملموس و محسوس است و با آنها سر و کار داریم. در این میان، برخی بُعدِ عبادیِ سنگین‌تری برای خویش در نظر دارند و دیگری شاید بُعد اجتماعی آن غنی‌تر باشد و در بُعد عبادی ضعیف. هر کسی در این ورطه بُعدی از بُعدهای او قوی و بُعد دیگرش ضعیف است. چنانکه می‌دانیم، گروه‌ها و صنف‌ها و اقوام گونا‌گون سبک‌های زندگی متفاوتی دارند. با این همه، در مقامِ تجویزِ سبکِ زندگی مسیر تمامی آنها یکسان می‌شود و باید راه واحدی را بپیمایند، زیرا سبک زندگی از دیدگاه آیات و روایات و با تمامی دانش‌های فقهی و کلامی و عرفانی و سیاسی و حتی اجتماعی به آنها عرضه می‌شود. البته، ناگفته نگذریم که اینها، همه و همه، مرحله‌ای از آن سبک زندگی است و نمی‌توان ظرفیت‌ها و خواسته‌های مختلف افراد را نادیده گرفت و نگرفته‌ایم. باید بنگریم که انتخاب سبک زندگی بر اساس چه معیاری و چگونه شکل می‌گیرد و البته مورد آن متفاوت است. هنگامی که سبک زندگی فعلی را وصف می‌کنیم به عامل‌ها و شاخص‌ها نیز نظر داریم.

نقش گزاره‌های اخلاقی در ارائه الگوی زندگی اسلامی

اما برخی از اوقات برآنیم که نوع شاخص‌ها را بررسی کنیم تا بدانیم کدامیک مناسب‌تر است. در هر حال، آنچه باید باشد و آنچه هست همواره مطابق و انطباق‌پذیر نیست. اگر انطباق‌پذیر بود، خواه ناخواه، سبک زندگیِ جامعۀ امروزی ما، خاصه قشر مذهبی آن، با معیار کتاب و سنّت قابل دفاع بود و البته که چنین نیست. بد نیست مثالی بزنیم تا این مسأله از پرده ابهام به درآید. اگر از یکی از استادان حوزه بپرسیم که تا چه اندازه صلۀ رحم می‌کند، گویا با دلیل و برهان پاسخ دهد که تاکنون فرصتی دست نداده است که به این مهم بپردازم! در ادامه خواهد گفت: البته، گاهی از اوقات خویشانم به دیدنم می‌آیند.اگر از ایشان بپرسیم که چنین شیوه‌ای را به مردم و سایر شاگردها نیز سفارش می‌کنید، قطعاً خواهند گفت که اساساً چنین رفتاری صحیح نیست و نباید کار و کسب و هر گونه اشتغالی سبب ترک این عمل شود. به هر حال، وی می‌پذیرد که از یک سبکِ زندگیِ اسلامی (=صلۀ رحم) فاصله گرفته است و البته آن را به دیگران سفارش نمی‌کند. بنابراین، می‌شاید که وصف سبک زندگی خویش را با آنچه باید باشد مقایسه کنیم. مسلماً، عرضۀ آنچه باید باشیم کار آسانی نیست. به بیان دیگر، به سادگی نمی‌توان چگونه عمل کردن را فهمید، زیرا با مسائل اخلاقی ما یکسان نیست.

فرض کنید که مجموعۀ گزاره‌های اخلاقی را جدا جدا در نظر بگیریم. مثلاً، کسی بخواهد متخلق به اخلاق اسلامی باشد. دیگری بخواهد شخصیتی سیاسی باشد که اسلام آن شیوه را تایید کند و البته این کافی نیست. دیگری بخواهد که اهل علم و تفکر باشد و با جز خودش ارتباط نداشته باشد. شاید برای فردی با موقعیت خاص پرهیز از ارتباط‌هایی از این دست پذیرفتنی باشد، ولی هنگامی که درصدد عرضۀ سبک زندگی هستیم نباید حتی از یکی از گزاره‌های اخلاقی چشم‌پوشی کنیم، بلکه باید در ارائۀ سبکِ زندگیِ اسلامی تمام گزاره‌های اخلاقی را در کنار هم بگذاریم و از آنها بهره ببریم.

سبک زندگی و تفاوت آن در شهر و روستا

حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر مهدوی‌کنی:

بی‌گمان، هنگامی که سبک زندگی روستایی را با شهری مقایسه کنیم بیشتر به اهمیت بحث سبک زندگی پی می‌بریم. تمام مؤلفه‌هایی که در روستا هست، از قبیل پوشاک و خوراک و مهمانی‌ها و جز اینها، از پیشتر تعیین شده است. از این روی، روستایی در این باره قدرت انتخاب کمتری دارد، زیرا تمام مؤلفه‌های مزبور نه قابل تغییر هستند و نه تنوع فراوانی دارند. از اینها گذشته، جایگاه هر کسی در روستا معیّن است. مثلاً، پسر کدخدا با پسر چوپان، چه از نظر وضع مالی و چه از نظر وضع اجتماعی، تفاوت می‌کند. بنابراین، الگوی رفتاری فرد و حتی دیدگاه او به زندگی خود با گرایش‌ها و شناخت او از اجتماع پیوند تنگاتنگی دارد و تربیت خانوادگی او نیز مهم است. اما، در شهر چنین وضعی نیست. شهری می‌تواند با اندکی تغییرِ وضعِ پوشش و گفتار خود هویت اجتماعی و سطح آن را پنهان کند، زیرا اولاً، جامعۀ شهری بسیار گسترده از روستاست و ثانیاً، جایگاه اجتماعی و اقتصادی افراد به سادگی قابل تشخیص نیست.

عوامل اهتمام سبک زندگی از دیدگاه مردم

باید نیک نگریست که امروزه چه عاملی سبب مهم شدن سبک زندگی در دیدگاه مردم شده است و بخش عمدۀ درآمد خود را به آن اختصاص می‌دهند. در این میان، مسألۀ جبر و اختیار هم البته بی‌تأثیر نبوده است. برخی به پاره‌ای از امور اجتماعی و ساختارهای آن تن می‌دهند و از پاره‌ای از آنها می‌گریزند. اما، همواره این دغدغه بوده است و خواهد بود که چرا من منم؟ چرا جامعه مرا در این جایگاه قرار داده است؟ بشر همیشه خواهان آن بوده است که از این چراها فرار کند. نیز از جبر‌هایی چون خواسته‌های شخصی از قبیل بال داشتن و پرواز کردن و نیز جبرهای اجتماعی از قبیل اینکه «تو فقط فرزند چوپان هستی». در چنین حالتی است که انسان به شکستن چنین جبرهایی تمایل دارد و بر آن است که به تنهایی انتخاب کند و زندگی خویش را در پیش گیرد. امروزه، انسانها در جامعۀ غربی به شیوه‌ای تربیت شده‌اند که خیال می‌کنند قدرت انتخاب دارند. انسانِ امروزی باور دارد که بشخصه الگوی پوشش خود را انتخاب می‌کند و شهر و روستا آن شیوه را به او تحمیل نکرده است! انسانِ امروزی به سادگی از میان ده‌ها و شاید صدها گونۀ لباس یکی را انتخاب می‌کند و احساس می‌کند که از بند بایدها و نبایدها رها شده است.

به هر حال، چنین دیدگاهی، چه حقیقی و چه خیالی، نوعی احساس رضایت و خواهش ایجاد کرده است. چرا سبک زندگی مهم شده است؟ زیرا قدرت انتخاب هست و این قدرت از آنجایی به دست آمده است که انسان‌ها توانسته‌اند از مرحلۀ ضرورت‌ها خارج شوند. روزگاری بود که اگر انسانی صبح تا شام کار نمی‌کرد، به نان شب محتاج می‌شد. اما امروزه پس‌انداز می‌کند و در صورت نیاز از بیمۀ بیکاری بهره می‌برد. بنابراین، هر روزه به نان شب محتاج نمی‌شود و اینها همان فرصت‌هایی است که انسان امروزی برای رها شدن از ضرورت‌های زندگی ترتیب داده است. امروزه دیگر تغییرِ وضعِ اجتماعی معضل و نشدنی نیست. فراموش نکرده‌ایم که در روزگارِ انوشیروانِ عادل هیچ کسی از طبقه و جایگاه اجتماعی خود پا فراتر نمی‌نهاد و امکان پیشرفت طبقاتی نبود. اما، این باور، که انوشیروان نماد حداکثری آن است، تا پنجاه شصت سال پیش از این هم در جامعۀ ما بود. برای هر کسی جایگاه ویژه‌ای انتخاب می‌شد و هرگز نمی‌توانست از آن رهایی یابد. امروزه، هر کسی به طور طبیعی قادر است که تحرّک اجتماعی کند و از جایگاهی به جایگاه بالاتر صعود نماید و اگر در این راه با او مخالفت شود، مسلماً در حق او ظلم شده است و مخالفت کننده ظالم تلقی خواهد شد و البته مواخذه می‌گردد. هر کسی که توان رشد کردن دارد باید رشد کند و پله‌های ترقی را یکی پس از دیگری بپیماید. از این رو، ضرورتِ نانِ شبی نخواهد بود. دایره را تنگ‌تر کنیم و به جمع طلبه‌ها بنگریم. پنجاه سال پیش از این، شیوۀ بستن عمامه و پوشیدن عبا در شهر قم یکسان بود و آن‌قدرها تفاوت نداشت. برخی به شیوۀ نجفی و برخی هم به روش خراسانی و قمی عمل می‌کردند و البته تنوع امروزی نبود.

سبک زندگی دستاورد ترجیح

آری، سبب این اختلاف سبک‌ها همان قدرت انتخاب است. رفتارها و موقعیت‌هایی را که انسان انتخاب می‌کند و آنها را ترجیح می‌دهد تشکیل دهندۀ سبک زندگی اوست، اما به شرطی که الگو داشته باشد و اساساً کلمۀ «سبک» به معنای «استاندارد و الگوی معینی که قاعده‌های مشخصی دارد» است. زندگی هم قواعدی دارد که مجموعۀ رفتارها را به هم پیوند می‌دهد.

امروزه، در جوامع غربی الگوهایی با نام «هِوی متال» هست که متأسفانه به جامعۀ کنونی ما هم نفوذ کرده و الگوی بسیاری از جوانان ما شده است و نماد این الگو مُشتی میخ و سیخ و چرمِ مشکیْ است. در حقیقت، ترجیح رفتارهاست که جوان امروزی را به این شیوه متمایل می‌کند و شیوۀ سخن گفتن و حتی احوال‌پرسی او نیز رفته رفته تغییر خواهد کرد. جان کلام اینکه، سبک زندگی نتیجه و دستاورد ترجیح است. ترجیحات نیز سببِ ایجادِ الگویی در رفتارها خواهد شد و سبک زندگی هر فردی بر اساس آن تعریف و شناخته می‌شود.

عوامل تأثیرگذار تعیین الگوی سبک زندگی

دبیر علمی:

آیا عواملی که سبک زندگی را تشکیل می‌دهند فقط شهری و روستایی بودن است؟ اگر چنانچه موارد دیگری هست، بفرمایید.

حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر کاویانی:

بد نیست که بپرسیم چه مواردی باید باشد و هست؟ در حقیقت، بُعد هنجاری در جامعۀ ما ملاک است و تنوعات هنجاری با وضعِ ارتباطیِ امروزه پدید آمده است. مثلاً با نشستن در خانه و استفادۀ از اینترنت و شبکه‌های تلویزیونی و بدون حضور فیزیکی می‌توان الگوهای بسیاری را بررسی کرد و، در نتیجه، انتخاب نمود. همۀ اینها منشأ شکل‌گیریِ زندگی ماست.

اما، چه عواملی باید باشد؟ به دیگر سخن، سبک زندگی ما باید از چه عواملی تأثیر پذیرد؟ مثلاً، پیراهن آبی بپوشیم یا سفید؟ آستین‌دار باشد یا بی‌آستین؟ مسائل مختلفی در این باره دخیل است: درآمد؛ تشویق دیگران؛ دیدگاه اطرافیان و جز اینها. ولی در این میان، دو چیز بیش از هر چیزی مهم است: ۱٫ اینکه چه باید باشد؟ ۲٫ از کجا بدانیم که «باید» در انتخاب ما هست یا نیست؟ در سبک زندگی تجویزی باید بتوانیم بگوییم که بایدی نیست یا بگوییم بایدی هست. مثلاً، برای لباس سفید توجیحات گوناگونی هست: دیدگاه مردم و عقل؛ آیات و روایات و نظایر اینها.

با این همه، سبک زندگی چه باید باشد؟ با نگاه تجویزی می‌توان به‌سادگی گفت: مخالفتی با دین نداشته باشد، معقول باشد، با دیدگاه اجتماعی تعارض نداشته باشد، برای من ممکن باشد. منشأ سبک زندگی‌ای که با ارادۀ فردی انتخاب می‌شود، باید در همۀ کارهای فرد باشد. مثلاً، فردی کفشی با طول سی سانت می‌خرد و فرد دیگر کفشی با طول چهل و پنج سانت. اینها ناشی از همان سبکِ زندگیِ تجویزیِ اسلام است. البته، در مواردی که با دین ناسازگار نباشد و شامل تمام ابعاد آن شود. دیگر اینکه، سازگار بودن آن سبک با دیدگاه اجتماعی و معقول بودن آن نیز می‌تواند منشأ تجویزیِ سبکِ زندگی باشد.

ضرورت اهتمام به مسأله سبک زندگی در برنامه‌ریزی‌ها

حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر مهدوی‌کنی:

امروزه، باید به مسألۀ سبک زندگی در برنامه‌ریزیِ فرهنگی و برنامه‌ریزی‌ِ دینی رویکرد ویژه‌ای کنیم. اما چرا؟ مردم در زندگیِ سنّتی خود برای رفتارها و انتخاب‌های خود دستور‌العمل‌های ویژه‌ای داشته‌اند و دارند. به مرور ایام، نوعی از رفتار یا رفتارهای مشخص پسندیده و با عنوان هنجارها و آداب و رسوم پذیرفته می‌شود. فردی که از این آداب و رسوم خارج شود فردی نابهنجار است. جامعۀ سنّتی برای چنین فردی مُجازات تعیین می‌کند و میزان مجازات او هم به اندازۀ تخلف او بستگی دارد.

از این روی، زندگی برای انسان سنتی هم آسان است و هم سخت. سخت است، زیرا محدودیتی که اشباع نشدن آنْ نیازِ درونی ایجاد می‌کند تقاضایی برای اثبات و نشان دادنِ هویتِ مستقل خود ندارد. انسان‌ها تا حد زیادی در جوامع سنتی وارسی می‌شوند و چه بسا در کودکی متوجه این محدودیت نمی‌شدند. هنگامی که اختیار از آنها گرفته می‌شود آرزوی داشتن آن را هم ندارند. مگر افراد خاص و نابغه که می‌کوشند تا این محدودیت‌ها را بشکنند. معمولاً، چنین افراد نابغه‌ای با مقابله‌های اجتماعی روبه‌رو می‌شوند. امتیاز ویژه‌ای که زندگی آنها دارد این است که در زندگانی، فقط و فقط، برای آنها تصمیم گرفته شده است و از پیش خود و برای هیچ‌کاری هیچ‌گونه تصمیمی نگرفته‌اند. مثلاً، در زندگی روستایی نوع خوراکِ ناهار مهم نیست، زیرا تقریباً غذای آنان در فصل‌های مختلف معیّن است. در تابستان فقط نان و دوغ می‌خورند و البته برای آنها مهم نیست. دوستانی که برای سوادآموزی به مناطق محروم سفر کرده بودند در سه ماه تابستان چیزی جز نان و دوغ نخورده بودند! چرا چنین است؟ زیرا انتخابی نیست و کسی برای نوعِ خوراک‌ِ شبانه‌روزی خود نگرانی و دغدغه ندارد. اما، در زندگانی شهری این دغدغه هست. اگر امروز در فلان مدرسه فلان غذا را بدهند و اگر با طبع ما سازگار باشد، غذا را می‌خوریم؛ وگرنه به خانه می‌رویم یا از رستوران غذا تهیه می‌کنیم.

مثال دیگری بزنم: امروزه، اگر برآنید که عروسی کنید و مجلسی بگیرید، مشکل عمدۀ شما شیوۀ برگزاری آن است، زیرا به صد گونه می‌توان مجلس عروسی را برگزار کرد.

ضرورت عرضۀ الگوی مناسب در حوزه برنامه‌ریزی دین با رویکرد ویژه به سلیقه افراد جامعهامروزه مشکل اساسی برای زندگی‌های هدفمند این است که چگونه عمل کنند تا ارزش‌ها حفظ شود و و در کنار آن به سلیقه‌های شخصی نیز پاسخ داده شود و آن انگیزۀ درونی که فریاد می‌کشد: «من خود را اثبات کنم!» راضی شود. مثلاً، دختری که زمان ازدواج او رسیده است نوعِ لباسِ عروسیِ وی سبب اثباتش در میان هم‌سالانش است. هر کسی با توجه به وضعِ اجتماعیِ خود جایگاهی برای خویشتن قایل است و از پس این ارزش‌ها و جایگاه‌ها در صدد رسیدن به خواسته‌ها و هدف‌های خویش است.

در هر حال، چنین مسائلی مشکل جامعۀ امروزی و به ویژه جوانان است. خاصّه، هنگامی که هدفمند و ارزشمند و دارای قالب‌های معیّن رفتاری است که آن را با عنوان دین و عقل و اقتضائات عرفی می‌شناسیم و در چنین حالتی البته دچار سردرگمی می‌شویم. در این مرحله است که وقتی ما برای جوانان الگوی مناسبی تبیین نمی‌کنیم دیگران به این مهم اهتمام می‌ورزند و متأسفانه الگوهای نامناسبی را در اختیار جوانان ما می‌گذارند، زیرا فقط شیوۀ رفتارهایِ کلی گفته شده است. مثلاً، دروغ نگویید، اسراف نکنید، دزدی نکنید، به حقوق دیگران احترام بگذارید و چیزهایی از این قبیل. اینها، همه و همه، محدودۀ آداب و رسوم خاصی را تعیین نمی‌کند. هنگامی که وارد جامعه می‌شوید با ده‌ها الگوی متفاوت روبه‌رو می‌شوید. به هر حال، کدامیک از آنها مورد تایید است؟ شاید هم بگویید: اساساً تکلیف دین نیست که این را تعیین کند! البته، تا حدودی هم همین‌طور است. مگر در دین آمده است که برای آب خوردن به مردم اجازه بدهید؟ با این همه، هر الگو و رنگ و سبک خاصی دارای معنای ویژه‌ای است و برای خود نماد به خصوصی دارد. هنگامی که شما یکی از این الگوها را انتخاب می‌کنید و با آن وارد جامعه می‌شوید مسلماً جامعه نیز شما را در جایگاه همان الگو قرار می‌دهد و با شما همان‌گونه رفتار خواهد کرد.

امروزه، باید سلیقه‌های گوناگون افراد را کشف و پیش‌بینی کنیم. جامعۀ غربی به این مهم اهتمام ویژه دارد و پس از وقوع هر نوع الگو و سلیقه‌ای آن را حدس می‌زند و پیش‌بینی می‌کند و در قالب بازی و نرم‌افزار و اثاثیه منزل و حتی شگردهای سینمایی و رفتارهای ویژۀ تئاتر و جز اینها در اختیار مردم قرار می‌دهد. از این گذشته، ممکن است که ما هم آنها را درون حوزۀ خود ناخودآگاه بپذیریم و در مقام گزینه‌ای که تا به حال نبوده و به تازگی ابداع شده است و معنای آن روشن نیست ترویج کنیم. در هر حال، عرضۀ الگوی مناسب در حوزۀ برنامه‌ریزی دین اهمیت به‌سزایی دارد. رویکرد ویژه به سلیقه‌ها و ذائقه‌های مختلف و بررسی الگوهای مناسب و کلیات و ارزش‌ها برای نسل امروزی ضروری است و باید آنها را مطابق دین و خواسته‌های امروزی تبیین کرد.

ارائۀ مجموعه الگوی سبک زندگی تجویزی اسلام

حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر کاویانی:

مطالعۀ نسبتاً گسترده‌ای در آیات و روایات انجام شد و آنها را به صورت منظم دسته‌بندی کردیم و به دنبال باید و نبایدها بودیم. تمام این گزاره‌های قرآنی و ِروایی با دقت فراوانی استخراج شد و هم اکنون موجود است. موضوع آنها نیز دربارۀ رفتارها و اعتقادها و مسائل عاطفی و جز اینهاست. پس از کوشش‌های فراوان و یاری دیگر دوستان بیست و پنج مؤلفه از این آیات و روایات برگزیده شد و در نهایت آنها را به ده عنوان تقلیل دادیم. کافی بودن یا نبودن این مؤلفه‌ها بحث دیگری است و هم‌چنین درست بودن یا نبودن آنها. به هر حال، از چند راه می‌توان به صحت و سُقم آنها پی برد:

۱٫ باید محتوای آنها کاملاً ِروایی باشد و اسلام‌شناسانِ حوزه و دانشگاه، که در این باره تخصص دارند، آن را تأیید کنند؛

۲٫ نمره‌ دهی به تمام این مؤلفه‌ها و میزان نمرۀ هر یک از آنها به عهدۀ اسلام‌شناسان مزبور است که البته این کار هم شد.

ده مؤلفۀ پیش گفته نام گذاری شد و در کنار آنها سؤالاتی مطرح و همه اینها در نرم افزاری گردآوری شد. پس از مطالعات پی‌در‌پی و یافته‌های جدید، مؤلفه‌ها از ده تا به نُه تا کاهش یافت و برخی از عنوان‌های آنها نیز تغییر کرد و برخی از سوال‌ها جابه‌جا شد. برای شکل‌گیریِ الگویی اسلامی باید ویژگی‌هایی داشته باشیم که آنها را نام بردم. با کمک آن ویژگی‌ها باید بتوانیم الگویی را شکل دهیم که وضع عینی و بیرونی و شیوۀ تأثیرگذاری آن در سبک زندگی ما و ارزش‌ها و اعتقادات دینی و نحوۀ در کنار هم بودن این اعتقادات و معارف به خوبی دیده شود. سپس، تا سه مرتبه توانستم در شاخه‌ها و سرشاخه‌ها پیش بروم. در حقیقت، باید شاخه‌هایِ اصلیِ سبکِ زندگی در خصوصِ زندگیِ فردی و خانوادگی و اجتماعی باشد. در مرحلۀ بعدی هم زندگی فردی را، با توجه به سؤالات و مؤلفه‌هایی که برای ما باقی مانده است، تقسیم می‌کنیم.

در هر حال، درختی داریم که سبک زندگیِ تجویزیِ اسلام در آن دیده می‌شود و در ریشه و ساقه و شاخه‌ها و سرشاخه‌های این درخت عنوانی کلی است. عنوان‌های کلی را در مطالعۀ اولیه بخش بخش کردم، آن هم با توجه به نیازهای ماه‌های اول زندگی کودک، تربیت کودک در پیش از تولد، توجه عاطفی به کودک در تمام دوران کودکی، نگرش‌های حاکم بر خانواده، سلامت و ظاهر فرد، نقش جنسیتی حاکم بر خانواده، وضع اقتصادی و یا اجتماعی و چیزهایی از این قبیل. تمامی اینها به موجودیتِ دورانِ کودکی اشاره دارد. تمام روان‌شناسان برآنند که دوران ابتدایی‌ِ رشدِ کودک (۵-۶ سالگی) زمانی است که شخصیت و زیربناهایِ رفتاریِ کودک، به تعبیر آدلر و بنده، شکل می‌گیرد. از این رو، ریشه‌های شکل‌گیریِ سبکِ زندگیِ تجویزی به دوران کودکی باز می‌گردد. تاکید فراوان در مرحلۀ مهد کودک و پیش‌دبستانی و دبستان است. نگرش‌های کلیِ فرد در ساقۀ درخت بیان شده است. باید بدانیم که نگرش فرد به زندگی چیست. البته، پاسخ این سؤال جمله‌ای بیش نیست، ولی شرح آن بسیار مفصل است.

دیگر اینکه، نگرش فرد به دیگران چیست؟ همین طور به جنس مخالف و هستی و مشکلات؟ فقط نگرش‌های مشکلات را، که در ذهن همه هست، در نظر بگیرید. گویا، در نگاه هنجاری به مشکلاتْ زمین و زمان علیه ماست. در حالی که چنین باورهایی در گزاره‌های دینی یافت نمی‌شود. گزاره‌های دینی به رشد و ارتقای معنوی و امتحان و پختگی فرد سفارش می‌کند. اگر ما با نگاهی دینی آن ریشه‌ها و این نگرش‌ها را در کنار هم به کار ببریم، درمقام عمل به شاخه‌هایی می‌رسیم که همان رفتار ماست. ناگفته نماند که سرشاخه‌های این الگوی درختی، سه مرتبه تفکیک شده است:

۱٫ فردی؛

۲٫ خانوادگی؛

۳٫ اجتماعی.

این سه گزینه به چهل مورد تعمیم داده شده است و اگر بیش از این ادامه داده شود، قطعاً دو سه برابر خواهد شد. در هر حال، این مجموعهْ الگوی سبکِ زندگیِ تجویزیِ اسلام تلقی می‌شود.

سبک زندگی دستاورد تفکّرات محققان علوم اجتماعی

حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر مهدوی‌کنی:

لازم می‌نماید که دربارۀ پیوند میان مسأله سبک زندگی با حوزۀ مباحث ارزشی و اسلامی سخن بگویم. در این میان، به چند نکتۀ مهم نیز اشاره می‌کنم تا در پیوند آن دو، مفهوم علوم اجتماعی، که مفهومی توصیفی است، در اختیار حوزۀ تجویز و دستورالعمل و برنامه‌ریزی قرار بگیرد، زیرا برای اصلاح و ارتقای وضع دینی و فرهنگیِ جامعه مناسب‌تر است. مفاهیم به تنهایی ارزشی ندارند، جز آنکه در پیشبرد اهداف دینی و تبلیغی تاثیر داشته باشند. سبک زندگیْ مفهومی اجتماعی است که زاییدۀ نظریات و تفکرات محققان اجتماعی برای انسان و جامعه است. بی‌تردید، هر محقّق و متفکّری نوعی از تحلیل و وصف و ماهیتی را برای انسان و جامعه قایل است. تحلیل مارکس از انسان، او را عملاً تقلیل می‌دهد. سپس می‌گوید: تنها نکته‌ای که در برابر این نظام هست، آزادی خواهی و روحِ رهایی بخش انسان است.

بنابراین، این دو گرایش را از انسان می‌گیرد و نظریۀ خویش را پایه‌گذاری می‌کند. بعدها کسانی مانند ‌هابرماس دیدگاه دیگری بر این نظریه می‌افزایند. وی به جنبۀ ارتباطی انسان توجه نکرد. در هر حال، انسان بُعدی ارتباطی دارد و به آن علاقه‌مند است. بنابراین، وی انسان را موجودی ارتباطی تعریف می‌کند و بر اساس آن انسان را دارای سه مرتبه یا دارای سه عقل می‌داد. نظریۀ خویش را بیان می‌کند و سبک زندگی بر پایۀ نظر اوست که یا انسان را موجودی صاحب اختیار و انتخاب می‌دانیم و یا او را موجودی صاحب ذوق و سلیقه.

بد نیست که در این باره از نظریات کانت سخن بگوییم. کانت با زیبایی‌شناسی خود به دو نوع ذوق قایل است: ۱٫ ذوق ضروری؛ ۲٫ احساس و ذوقی که او می‌پسندد و به اختیار اوست و زیبایی‌شناسی را نیز به چنین ذوقی نسبت می‌دهد. وی ذوقِ گلو و احساس و کام را ذوقی پست می‌داند و در برابر آن، ذوقِ ناشی از زیباشناسی را برتر می‌داند. می‌توان چنین دیدگاهی را از دیدگاه اسلامی بررسی کرد. کسانی که به مباحثی از این دست علاقه‌مند هستند باید سبک زندگی را در مباحث انسان‌شناختی جست‌و‌جو کنند. به هر حال، اسلام حدود و ثغوری را از اختیار و انتخاب برای انسان می‌پسندد و برای ذوق و سلیقۀ او نیز ارزش قایل است و این البته مهم می‌نماید.

رابطه سبک زندگی و دستورات دین اسلام

نکتۀ بعدی دربارۀ پیوند این دو بحث در حوزۀ رفتارها و نگرش‌هاست. اسلام آموزه‌های گوناگونی را به انسان می‌آموزد: حوزۀ نگرش‌ها؛ هدف‌دهی؛ انگیزه؛ جهت معیارها؛ جهان بینی. پیامد اینها ایدئولوژی و بایدها و نبایدهاست که در دو بخش از آموزه‌های دینی بررسی می‌شود: ۱٫ حوزۀ کلام و اصول عقائد؛ ۲٫ حوزۀ علمِ اخلاق و فقه.

برخی از این آموزه‌ها دستورات کلی است که برای تعیین مسیر صحیح زندگی داده شده است. آموزۀ «انا لله و انا الیه راجعون» همان قوس صعودی و نزولی است که می‌سزد بر اساس همین دستورات کلی منطبق شود. بخش‌های دیگر دربارۀ دستورات ارزشی است. مثلاً، دروغ گفتن بد است و غیبت کردن سزامند مسلمان نیست. البته استثنائاتی هم هست که دروغ گفتن و غیبت کردن مباح می‌شود و حتی واجب. اسلام حد و مرز عمل را تعیین می‌کند. برخی از آموزه‌های کلی در هر مقامی مصادیق مختلفی پیدا می‌کنند. به بیان دیگر، باید برخی از اعمال دینی، خاصه در عبادات، بدون هیچ‌گونه کم و کاستی انجام شود و انتخاب و اختیاری در تغییر آن نیست. مثلاً، اگر شب تا صبح ذکر «یا علی» یا «یا هو» گفتیم، نمی‌توان آن را جایگزین نماز صبح کرد، زیرا نماز صبح دو رکعت بیش نیست و قِس‌علی‌هذا.

بنابراین، دربارۀ سبک زندگی از دیدگاه اسلام پایه‌های متعددی هست:

۱٫ پایۀ شناختی که جهت‌گیری را نشان می‌دهد؛

۲٫ پایۀ ارزشی که خوب‌ها و بدها را نشان می‌دهد؛

۳٫ پایۀ رفتاری که رفتار ویژه‌ای را نشان می‌دهد.

آنچه گذشت، پیوندی میان سبک زندگی و دستورات اسلام برقرار می‌کند. اگر برآنیم که الگویی بدهیم، می‌شاید که در چارچوب تعالیم اسلامی باشد.

منشأ تفاوت سلایق

چنانکه پیش‌تر بیان شد، پذیرفتیم که انسان‌ها می‌توانند از نظرِ سلیقه متفاوت باشند و لزومی ندارد که در هر سلیقه‌ای یکسان باشند. اکنون، باید بنگریم که آیا این فطری است یا ناشی از تعلیم و تربیت؟ بارها و بارها دربارۀ این مسأله بحث کرده‌اند که اصل سلیقه از کجاست. برخی معتقدند که اصل آن از تربیت اجتماعی است و برخی دیگر (از قبیل کانت) برآنند که اساساً فطری است و زیبایی‌شناسی همراه انسان می‌آید و هر انسانی سبک و سلیقۀ خاص خود را دارد. به هر روی، هر انسانی سلیقه‌ای دارد که البته با دیگران متفاوت است. در این میان، اسلام نیز پذیرای چنین تفاوتِ سلیقه‌هایی هست و ادّلۀ گوناگونی بر این مدّعا شاهد است. بنابراین، هنگامی که سلیقه‌ای را پذیرفتیم تفاوتِ انسان‌ها را از نظر وضع زمانی و مکانی و اجتماعی نیز پذیرفته‌ایم. تفاوتِ فضا و زمان و امکانات برای انسان در رفتار وی نیز تفاوت ایجاد می‌کند. باید گفت که دیگر پایه‌های سبک زندگی تفاوت‌هایی است که از آنجا حاصل می‌شود.

ارایه الگوی سبک زندگی بر پایه مبانی اسلام

مگر انسان‌ها با هم برابر نیستند؟ آیا در وضع کنونی باید برای الگویِ اصلیِ اسلامی ده بیست محور عرضه کنیم؟ بی‌تردید، اسلام مدینۀ فاضله‌ای را برای جامعه تبیین کرده است و نیز الگویی از انسان کامل. اما، پرسش حقیقی این است که در هر زمان و مکان غلبۀ کدامیک از این ویژگی‌ها سببِ بروزِ انسانِ کامل خواهد شد. انسان کامل، در هر زمانی، چند درصد از ترکیب آنهاست؟ آیا انسانی در دنیا هست که از هر جهت، چه از جهت عبادت و چه از نظر مجاهدت، کامل باشد؟

زندگانی اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ نمونۀ خوبی برای این مسأله است. هر کدام از ایشان در هر جایی که بودند رفتاری درخور آنجا می‌کردند. مثلاً، در روزگار امام علی(ع) برخی از ویژگی‌ها مُحقَّق بود که شاید در عصر امام حسن عسکری(ع) نبود. با این همه، هر دوی آن دو بزرگوار کامل بودند و البته شکی در این نیست. نه مگر امیرمؤمنان(ع) کفش‌های مبارک خود را وصله می‌زدند و امام صادق(ع) لباس‌های فاخر می‌پوشیدند؟ امام صادق(ع) نیز در پاسخ به این شیوۀ رفتاری فرمودند: وضع زمانه تفاوت کرده است. مثلاً، آیا محاسن را باید خضاب کرد یا نه؟ امیر مؤمنان(ع) می‌فرمایند: «در دورۀ پیامبر(ص) لازم بود تا افرادی که پیرامون ایشان هستند جوان جلوه کنند، ولی پس از آن دوره دیگر لازم نمی‌نماید».

در هر حال، استدلال و قضیه‌ای در میان است که شیوۀ سبک زندگی را ساماندهی می‌کند و صِرفِ ظواهرِ مشخص و معین نیست. بی‌شک، لباسِ وصله‌دار از لوازمِ زندگانیِ پیامبرانه نیست. اگر کسی در قطب شمال، که هوای سردی دارد، لباس سفید بپوشد، تلف می‌شود و این نوع از مسائل البته ادّلۀ نقلی و عقلی و حتی عرفی دربردارد. بنابراین، اگر بپذیریم که انسان مختار است و مسئولیت او حرکت به‌سوی خداست و خداوند هم راه هدایت و مستقیم را معین کرده است و بر مبنای زمان‌ها و مکان‌های گوناگون تغییر پذیر است، این مسأله ما را با سبک‌های متعدد زندگی روبرو خواهد کرد. مهم این است که سبک زندگی اسلامی ـ ایرانی بر مبنای اسلام باشد. مثلاً، اگر از رنگ لباس کسی پرسیده شد، فقط پاسخ او تمایلات شخصی نباشد، بلکه دلیل دیگری از قبیل خشنودی همسر را در کنار آن بیان کند. اگر کسی برای خدمت به دین به رفاه خاصی نیازمند است، می‌شاید که چنان رفاهی را به دست آورد تا همۀ کردارها هدفمند و به‌سوی خداوند باشد. چرا رفاهی خاص برای خدمت به دین مناسب‌تر است؟ زیرا با طبع آن شخص سازگارتر است و او را در مسیر خدمت به دین و دینداری استوارتر می‌کند.

مثالی دیگر، امیرمؤمنان(ع) با قنبر، که غلام حلقه به گوش ایشان است، به بازار می‌روند و برای او لباسی زیباتر و اندکی گران می‌خرند و برای خویشتن به اندک پوششی بسنده می‌کنند! حکمتِ کردارِ خویش را هم چنین بیان می‌کنند که قنبر جوان است و لباس فاخر و زیباتر برای او مناسب‌تر است. هنگامی که خواسته‌های عرفی جوان ارضا شد مسلماً به بیراهه نخواهد رفت و منحرف نخواهد شد. در هر حال، می‌توان با تبیینِ مبانیِ اسلامی در جامعه، در هر زمان و مکان، الگوهای مناسبی را برای زندگی تعیین کرد و از آنها بهره بُرد. اینها، همه و همه، به انسان اختیارِ انتخاب می‌دهد و او را در مسیر دینی پیش می‌برد.

نکتۀ دیگری که می‌سزد در پایان این بحث بدان اشاره کنم این است که غالب نظریات روان‌شناسان و جامعه‌شناسان مسأله تجویزی نیست. از این روی، نمی‌توان گفت که کدام نظریه برای بحث اسلامی مناسب است. با این همه، وِبر، دربارۀ سبک زندگی و دین تحقیق کرده است و آن را در حوزه تدریس می‌کنند و دربارۀ آن نیز کتاب‌ها نوشته‌اند. آنانی که در حوزۀ علوم اجتماعی تحقیق می‌کنند کتاب اخلاق پروتستانی و روح سرمایه‌داری جزو اولین کتاب‌هایی است که باید آن را مطالعه کنند. در این کتاب دربارۀ سبک زندگی و تأثیر آن در زندگانی انسان و سیر تاریخی آن بحث شده است.

نسبت سلایق افراد و الگوی سبک زندگی اسلامی

حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر کاویانی:

بد نیست که در رابطۀ خویشتن با سبک زندگی کنونی بیندیشیم. دیگر اینکه، وصفی که از افراد عرضه می‌شود و اختیاری که باید باشد و سلیقه‌هایی که باید ملاحظه شود و نیز نسبت این سلیقه‌ها با الگوی سبک زندگی اسلامی چیست؟ آزمونی با نُه مؤلفه گرفته شد و از میان آنها فقط دو مؤلفه بیش‌ترین نمره را گرفت:

۱٫ مؤلفۀ عبادی؛

۲٫ مؤلفۀ مالی.

از واژه سبک زندگی برای توصیف شرایط زندگی انسان استفاده می‌شود و مجموعه‌ای از طرز تلقی‌ها، ارزش‌ها، شیوه‌های رفتار، حالت‌ها و سلیقه‌ها در هر چیزی را در برمی‌گیرد. در بیشتر مواقع مجموعه عناصر سبک زندگی در یک‌جا جمع می‌شوند و افراد در یک سبک زندگی مشترک می‌شوند. تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و در دوره طاغوت تلاش‌های دولتمردان در جهت ترویج فرهنگ و مولفه‌های غربی و غربی شدن شیوه و سبک زندگی ایرانیان بود با پیروزی انقلاب اسلامی گرچه سناریوی غربی‌سازی متوقف شد، اما دشمنان اسلام و انقلاب آرام ننشستند و تهاجم فرهنگی به انحای مختلف صورت گرفت که تجمل گرایی، مصرف زدگی و فردگرایی برخی از مظاهر آن محسوب می‌شود.

در این شرایط و با گذشت سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، مقام معظم رهبری با طرح مفهوم «سبک زندگی اسلامی ایرانی» و در قالب ۲۰ پرسش به مسائلی نظیر خانواده، ازدواج، نوع مسکن، نوع لباس، الگوی مصرف، تفریحات، کسب و کار و رفتارهای فردی و اجتماعی در محیط‌های مختلف و … اشاره کردند و تاکید داشتند: در واقع سبک زندگی به همه مسائلی بر می گردد که متن زندگی انسان را شکل می دهند. سبکی که به گفته مینو اصلانی- رییس بسیج جامعه زنان کشور مهم، ضروری و بسیار گسترده‌ است و ابعاد مختلفی دارد و از موضوعات اقتصادی گرفته تا رفتارهای اجتماعی حتی حوزه سلامت و خانواده را دربر می‌گیرد.

به گزارش خبرنگار«زنان» ایسنا، مینو اصلانی با اشاره به ضرورت تبیین سبک زندگی اسلامی ایرانی می‌گوید: به منظور انجام فعالیت‌های فرهنگی برای نهادینه کردن سبک زندگی اسلامی ایرانی، لازم است ابتدا این سبک زندگی تبیین شود. برای دستیابی به این هدف باید پژوهش‌های راهبردی انجام و چیستی سبک زندگی اسلامی و ایرانی و ابعاد آن مشخص شود. البته این کار، مشکل نیست چون منابع غنی اسلامی و روایی، قرآن و نهج‌البلاغه در اختیار ماست.

به گفته او سبک زندگی اسلامی ایرانی را می‌توان در سه بخش توضیح داد که شامل رابطه انسان با خود، رابطه انسان با خدا و رابطه او با مردم می‌شود و اگربه هر کدام از این بخش‌ها بپردازیم و بر مبنای آموزه‌های دینی و قرآنی و اقتضائات ملی آنها را تعریف کنیم، می‌توانیم به تعریف مشخصی درباره سبک زندگی اسلامی ایرانی برسیم.

برای تغییر سبک زندگی، لازم است سبک رفتاری نیز تغییر کند

زهرا سجادی – معاون امور خانواده مرکز زنان و خانواده نهاد ریاست جمهوری- نیز معتقد است که به منظور تغییر سبک زندگی تنها نمی‌توان با رویکرد علمی عمل کرد؛ بلکه لازم است سبک رفتاری نیز تغییر کند.

وی به برنامه‌های مرکز امور زنان و خانواده نهاد ریاست جمهوری در زمینه آموزشی اشاره و اظهار می‌کند: ازاول دی ماه برنامه‌های آموزش شاغلان در دستگاه‌های مربوطه انجام می‌شود، علاوه برآن دبیرخانه نشست راهبردی مقام معظم رهبری در مرکز امور زنان و خانواده نهاد ریاست جمهوری افتتاح شده است و قرار است سلسله همایش‌هایی را در سطح کشور برگزار کنیم.

هنر مهم‌ترین عامل برای ترویج و گسترش سبک زندگی

دراین میان مینو اصلانی – رییس بسیج جامعه زنان کشور- به نقش ابزار هنر در ترویج سبک زندگی اسلامی- ایرانی اشاره می‌کند و می‌گوید: پس از تعریف و تبیین راه‌های دستیابی به سبک زندگی اسلامی ایرانی، ابزار هنر مهم‌ترین عامل برای ترویج و گسترش این سبک زندگی است.

رعایت حقوق متقابل زن و شوهر یکی از موضوعاتی بود که رهبر معظم انقلاب در قالب سبک زندگی اسلامی ایرانی مطرح کردند. سجادی درباره راه‌های حفظ حقوق متقابل زن و مرد، زن و شوهر و حفظ کرامت زن در محیط کار، اظهار کرد: این موضوعات دو بخش دارد. یک بخش مربوط به مسائل حقوقی است. در این جهت لازم است در لوایح و قوانین تغییر و تحول به وجود آوریم و قانون برای حق و حقوق طرفین متقن شود. متاسفانه برخی از قاضیان ممکن است طرفدار مرد یا زن باشند این در حالی است که عدالت باید رعایت شود.

به اعتقاد او آموزش حقوق به زنان دادن موجب می‌شود که توقعات آنان بالا برود و هیچ تعاملی با همسر خود نداشته باشند، بنابراین به آموزش‌های حقوق به طرف مقابل پرداخته‌ایم؛ چرا که حق و تکلیف دو روی یک سکه هستند.

طرح مسئله سبک زندگی از سوی مقام معظم رهبری نشانه اقتدار نظام است

، عسگر ملکی مدیر کل دفتر برنامه ریزی تربیتی وزارت ورزش و جوانان نیز طرح مسئله سبک زندگی از سوی مقام معظم رهبری را نشانی از اقتدار نظام دانسته و می‌گوید: طرح مسئله سبک زندگی حرکت اقتدارگونه نظام جمهوری اسلامی ایران از سمت تبیین کلیات و آرمان‌های نظام به سمت تبیین جزئیات زندگی و کاربرد آموخته‌های دینی و ذهنی است.

وی با اشاره به اینکه بیش ازیک دهه است که بحث مهارت‌های زندگی در دنیا مطرح شده است، می‌افزاید: باید مراقب بحث مصادره شدن «سبک زندگی» توسط دیگران باشیم؛ چرا که در بحث مهارت‌های زندگی در یک دهه گذشته این گونه برداشت شد که گویا مهارت‌های زندگی درغرب و نهادهای مدنی غرب مطرح شده و شکل گرفته است و سپس ما این مهارت‌های زندگی را در کشور خود مطرح کردیم.

آموزه‌های دینی ما بیگانه از سبک زندگی نیستند

ملکی ادامه می‌دهد: ما در مورد سبک زندگی در آموزه‌های دینی خود مطالب بسیاری داریم و به هیچ وجه آموزه‌های دینی ما بیگانه از سبک زندگی نیستند و هیچ موضوعی در زندگی وجود ندارد که در دین ما نکته و آموزه‌ای در مورد آن نداشته باشیم. بنابراین باید مراقب باشیم بحث سبک زندگی توسط دیگران مصادره نشود.

وی، وزارت ورزش و جوانان را یکی از مخاطبان اصلی فرمایشات مقام معظم رهبری در مورد طرح سبک زندگی و تبیین، تهدید و مشخص کردن سبک زندگی برای جوانان دانست.

مدیرکل دفتر برنامه ریزی تربیتی وزارت ورزش و جوانان با بیان اینکه باید طبق گفته‌های مقام معظم رهبری تحول را بشناسیم، مدیریت کنیم ولی با آن سینه به سینه نشویم ، اظهار می‌کند: باید تحولات را آسیب شناسی کنیم و برای آنها طرح داشته باشیم و جوانان را همانگونه که هستند بشناسیم.

در امور معیشتی، فرهنگی و حتی پوشش و رفتار اجتماعی ساده زیست باشیم

در این میان فاطمه راکعی- دبیرکل جمعیت زنان مسلمان نواندیش- ساده زیستی را یکی از وجوه سبک زندگی اسلامی ایرانی می‌داند و می‌گوید: همانگونه که درسیره ائمه معصومین از جمله حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) شاهد ساده زیستی هستیم و لازم است هر کدام از ما در هر یک از شئون اجتماعی به ساده زیستی به عنوان یک فرهنگ اجتماعی اسلامی عمل کنیم.

وی تاکید می‌کند: باید تلاش کنیم که به اعتدال و عدالت اجتماعی از نوعی که امام علی (ع) در دوران کوتاه حکومت خود به طورعمیق به آن می‌اندیشیدند دست یابیم و از سوی دیگر از خودنمایی خودداری کنیم و در امور معیشتی، فرهنگی و حتی پوشش و رفتار اجتماعی ساده زیست باشیم.

به اعتقاد دبیرکل جمعیت زنان مسلمان نواندیش لازم است در جهت رسیدن به سبک زندگی مناسب، بر اساس تعالیم دینی خود به تربیت کودکان، رسیدگی به امور سالمندان و جوانان بپردازیم.

زنان نقش مهمی در نوع نگرش خانواده به موضوعات مختلف دارند و اگر آنان از مصرف کالای لوکس و تجملی خودداری کنند، سایر اعضای خانواده نیز از آنان تبعیت می‌کند.

لزوم تغییرنگرش زنان از مصرف کالاهای لوکس به استفاده از کالاهای ایرانی

معاون سرمایه‌های اجتماعی مرکز امور زنان و خانواده نهاد ریاست جمهوری با اشاره به نقش زنان در عرصه تقاضا می‌گوید: لازم است نگرش زنان در این زمینه از مصرف کالاهای لوکس و تجملی به سمت استفاده از کالاهای ایرانی با کیفیت تغییر پیدا کند، چرا که در صورت تحقق این امر چرخه تولید کالاهای داخلی قطع نمی‌شود.

هدایتی تاکید می‌کند: زنان به عنوان مهمترین عامل تقاضای کالاهای خانگی و مواد غذایی مطرح هستند و اگر بتوانند با اقدامی جهادگونه به مصرف کالاهای ایرانی بپردازند به طور قطع شاهد رونق تولید خواهیم بود.

گفتنی است که نهادینه کردن سبک زندگی اسلامی ایرانی نیازمند اقداماتی درازمدت و برنامه‌ریزی شده است چراکه از این رهگذر می توانیم ارزشهای دینی و ملی خود را حفظ کنیم و حتی آن‌ها را اشاعه دهیم.

«سبک زندگی اسلامی» چند سالی است در ایران اسلامی مطرح شده و بیش از هر کس رهبر فرزانه ی انقلاب به گفتمان سازی دراین موضوع مهم اهتمام داشته است. لیکن بیانات جامع و راهگشای ایشان در جمع جوانان خراسان شمالی (در بیست و سوم مهرماه امسال) را نقطه عطفی در توجه به این موضوع باید دانست. چرا که معظم له در یک سخنرانی مبسوط ترسیمی جامع از سبک زندگی اسلامی را ارائه کردند که می تواند سرفصل بسیاری از پژوهش ها و تحقیقات از یک سو و مهمتر از آن نقشه عملیات و اجرا گردد. ایشان در یک سخنرانی هدفمند و مهندسی شده موضوع سبک زندگی را چنین مطرح فرمودند (ما بخشی از مضامین اصلی آن را در این شماره می آوریم):
۱) آن مفهومی که می تواند اهداف نظام اسلامی را تا حدود زیادی در خود جمع کند و به ما نشان دهد، مفهوم «پیشرفت» است.
۲) «پیشرفت» تداعی کننده حرکت است، راه است. متوقف شدنی نیست، چون انسان ادامه دارد و استعدادهای او سقف ندارد.
۳) «پیشرفت» در مفهوم اسلامی آن، با پیشرفت یک بعدی یا دو بعدی در فرهنگ غربی متفاوت است. پیشرفت در قاموس اسلام، چند بعدی است.
۴) یکی از ابعاد «پیشرفت با مفهوم اسلامی» عبارت از است « سبک زندگی کردن»؛ شیوه ی زیستن.
۵) توجه به سبک زندگی اهمیت دارد. چرا که حتی اگر به معنویت و رستگاری معنوی هم اعتقاد نداشته باشیم، برای زندگی راحت، زندگی برخوردار از امنیت روانی و اخلاقی، پرداختن به سبک زندگی مهم است.
۶) توضیح مطلب اینکه اگر ما پیشرفت همه جانبه را به معنای تمدن سازی نوین اسلامی بگیریم – که این سخن درستی است – می توانیم بگوییم این تمدن نوین دو بخش دارد: بخش ابزاری و بخش اصلی و حقیقی.
۷) بخش ابزاری عبارت است از همین ارزش هایی که ما امروز به عنوان پیشرفت کشور مطرح می کنیم: علم، اختراع، صنعت، سیاست، اقتصاد، اقتدار سیاسی و نظامی، اعتبار بین المللی، تبلیغ و ابزارهای آن. اینها همه بخش ابزاری تمدن است؛ وسیله است. ما در این بخش پیشرفت های خوبی داشته ایم و در برابر همه فشارها و تهدیدها، حرکت قابل قبولی داشته ایم.
۸) اما بخش حقیقی آن چیزهایی است که متن زندگی ما را تشکیل می دهد که همان سبک زندگی است. سبک زندگی اسلامی بخش حقیقی و اصلی تمدن است که مصادیقی دارد؛ مانند: مسئله ی خانواده، سبک ازدواج، نوع مسکن، الگوی مصرف، نوع خوراک، نوع آشپزی، تفریحات، مسئله ی خط، زبان، کسب و کار، رفتارهای ما در محل کار، مدرسه، دانشگاه، رفتار ما در فعالیت های سیاسی، ورزشی، رفتار ما در رسانه ای که در اختیار ماست، رفتار ما با پدر و مادر، با همسر، با فرزند، با رئیس، با مرئوس، با پلیس، با مامور دولت، سفرهای ما، نظافت و طهارت ما، رفتار ما با دوست، با دشمن، با بیگانه و … . اینها بخش های اصلی تمدن است که متن زندگی انسان است.همه این ها عرصه ی وسیعی است که گفته شد، جزو عقل معاش است و در کتب حدیثی مهم و اصیل ما در ابوابی به نام کتاب العشره (کتاب معاشرت) آمده است.
۹) اصل قضیه این است که ما بتوانیم متن زندگی را، این بخش اصلی تمدن را اصلاح کنیم. البته در انقلاب، دراین بخش پیشرفت چشمگیر نیست؛ دراین زمینه مثل بخش سخت افزاری حرکت نکردیم، پیشرفت نکردیم.
۱۰) باید آسیب شناسی کنیم که چرا در این بخش پیشرفت نداشته ایم؟
– چرا فرهنگ کار جمعی در کشور ما ضعیف است؟
– چرا در برخی بخش های کشورمان طلاق زیاد است؟
– چرا در برخی بخش های کشورمان روی آوردن جوانها به مواد مخدر زیاد است؟
– چرا در روابط همسایگی مان رعایت های لازم را نمی کنیم؟
– چرا صله رحم در بین ما ضعیف است؟
– چرا در زمینه فرهنگ رانندگی در خیابان ما مردمان منضبطی به طور کامل نیستیم؟
– آپارتمان نشینی چقدر برای ما ضروری است؟ چقدر الزامات آن را رعایت می کنیم؟
– الگوی تفریح سالم چیست؟
– نوع معماری ما چگونه است؟
– طراحی لباسمان چطور؟
– مسئله آرایش در بین مردان و زنان چطور؟ چقدر درست است؟ چقدر مفید است؟
– آیا ما در بازار، در ادارات، در معاشرت های روزانه به همدیگر به طور کامل راست می گوییم؟ در بین ما دروغ چقدر رواج دارد؟
– چرا پشت سر یکدیگر حرف می زنیم؟
– علت کارگریزی چیست؟
– علت پرخاشگری و بی صبری و نابردباری در میان بعضی از ماها چیست؟
– حقوق افراد را چقدر رعایت می کنیم؟ در رسانه ها چقدر مراعات می شود؟ در اینترنت چقدر رعایت می شود؟
– علت قانون گریزی که یک بیماری خطرناک است در برخی از مردم چیست؟
– وجدان کاری در جامعه چقدر وجود دارد؟…
اینها بخشهای گوناگونی از مسائل زندگی است و دهها مسئله از این قبیل وجود دارد که بعضی از اینهایی که من گفتم، مهمتر است. این یک فهرست از آن چیزهایی که متن تمدن را تشکیل می دهد، قضاوت درباره ی تمدن یک تمدن مبتنی بر اینهاست.
نمی شود یک تمدن را به صرف اینکه ماشین دارد، ثروت دارد، قضاوت کرد، تحسین کرد؛ در حالی که داخل آن این مشکل فراوان، سراسر جامعه و زندگی مردم را فرا گرفته، اصل اینهاست. آنها ابزاری است برای این که این بخش تامین شود؛ تا مردم احساس آسایش کنند، با امید زندگی کنند، با امنیت زندگی کنند، پیش بروند، حرکت کنند، تعالی انسانی مطلوب پیدا کنند.
اینها بخش هایی از یک سخنرانی فقیه ژرف اندیش زمان «مقام معظم رهبری» است. موضوع مهم سبک زندگی اسلامی را مبتنی بر «خردورزی» ، «اخلاق» و «حقوق» مطرح کرده اند. همان ابعادی که بعضاً جزء فرهنگ عمومی و متن زندگی ما است و در موارد زیادی جزء نقایص و عیبها و کاستی های جامعه ما بشمار می رود. جان کلام حضرت آقا این است که اگر فرضاً از لحاظ فناوری و اختراع و ابتکار علمی و سیاسی و اقتصادی به درجه کشورهایی مثل ژاپن و آلمان برسیم، اینها همه ابزار رسیدن به آرامش است. ممکن است آسایش رفاه بیاورد اما معلوم نیست آرامش را هم به همراه داشته باشد. راه رسیدن جامعه اسلامی به آرامش حقیقی، سلوک عملی در مسیر زندگی اسلامی و حیات طیبه است که بر همه اصل عقلانیت (خردورزی)، اخلاق اسلامی و رعایت حقوق استوار شده است. اینها نیازهای امروز و فردای ماست و راز و رمز عدالت و پیشرفت در همین است. این فصل نوینی است که رهبر عزیزمان در این مقطع از زمان به موقع و بهنگام مطرح کرده اند.
امید آنکه جدی گرفته شود و بدان اندیشیده شود و عمل گردد. انشاء ا… در سخن دیگر بخش دوم سخنرانی ایشان را مرور کرده و در سومین بخش جمع بندی خواهیم کرد و اشاراتی به منطقه مان هم خواهیم داشت.

یک شنبه 22 دی 1392  12:00 PM
تشکرات از این پست
maryamjoon
maryamjoon
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 1178
محل سکونت : تهران

پاسخ به:از آثار مفید سبک زندگیت بگو؟(تاپیک دارای امتیاز ویژه)

مسکن درسبک زندگی اسلامی

اصول و معیارهای بنیادین مسکن ایرانی اسلامی
بنا به تفکّر وحدت گرای منبعث از تعالیم اسلامی نمی توان مسکن را جدای از بقیّه ی پدیده ها و موضوعات مرتبط با زندگی انسان مورد بررسی قرار داد. از جمله مهم ترین موضوعات قابل توجّه عبارت از مرعی داشتن توأم عوامل کیفی و کمّی می باشد. ویژگی های کیفی مورد نظر عمدتاً مشتمل بر اموری است که به عنوان ویژگی مسکن و مکان زندگی در تعالیم اسلامی معرّفی شده اند، یا این که به نحوی بر تجلّی و ارتقای کیفیاتی که برای حیات انسان در این تعالیم مورد توجه بوده اند، تأثیر مثبت دارند.
معیارهای مسکن مطلوب به این محدود نمی شود که فقط سرپناه و حافظ انسان در برابر شراط نامساعد جوّی و گزند حیوانات و احتمالاً آسیب همنوعانش باشد. یا قیمت کم و مناسبی داشته باشد، یا این که تأمین آن برای هر کس مقدور باشد. همه ی اینها لازم اند، اما کافی نبوده و همه ی مسائلی نیستند که در تعریف مسکن مطلوب باید به آنها توجّه شود. یکی از نکات ضروری و بسیار مهم آن است که مسکن بایستی محل و فضای فراهم آورنده ی آرامش و آسایش و سکینه برای ساکن خویش باشد. مسکن نه تنها باید شرایطی را داشته باشد تا خانواده ها از نظر اقتصادی توان تهیّه ی آن را داشته باشند، بلکه باید شرایطی را داشته باشد که بتواند به عنوان محل امن و سکنی و آرامش انسان ایفای نقش کند. و این به صراحت مأخوذ از کلام الهی است که می فرماید:"اللهُ جَعَلَ لَکُم مِن بُیُوتِکُم سَکَناً: و خدا برای سکونت شما منزل هایتان را قرار داد"(نحل: 80). ضمن آن که توجّه به آیه ی شریفه ی 86 سوره ی مبارکه ی نمل(5) نشان می دهد که علاوه بر اهمّیّت مسکن(به طور عام) تأمین شرایط مناسب آن در شب نیز اهمیّت خاص دارد.
اگر برخی عوامل مرتبط با مسکن مثل الگوی ساخت و نوع مصالح(و حتّی زمین) ثابت و به عنوان ارزش فرض شوند و مدها بر آن حاکم باشند، و از سویی میزان بودجه ی در اختیار برای تهیّه ی مسکن نیز ثابت باشد ناچار دائماً از ویژگی های کیفی و وسعت آن کاسته شده و عنوان خانه ی ارزان قیمت و مسکن اقشار کم درآمد و امثال آن ها را به خود می گیرد. در حالی که اگر برای مسکن به طور عام شرایط و خصوصیاتی تدوین شود، می توان متناسب با زمان و مکان و شرایط، تصمیم صحیح و مناسب را در طرّاحی و ساخت مسکن مطلوب اتّخاذ نمود. چنانچه در معماری تاریخی مسکن نیز چنین بوده است، و در واقع اصول حاکم بر خانه های وسیع با اصول شکل دهنده ی خانه های کوچک ثابت بوده اند. حتّی عدّه ای دامنه ی این وحدت اصول و معیارها را توسعه داده و معتقدند که اصول ثابتی بر کل معماری و شهرسازی مجتمع های تاریخی مسلمانان، و از جمله ایرانیان، حاکم بوده است(ر، ک: نصر، 1370). در حالی که امروزه موضوع کاملاً بر عکس شده و آنچه ثابت است توجّه به موضوعات مادّی می باشد.
با این حال، برای مسکن و عوامل مربوط به مقوله ی سکونت دو دسته ویژگی های اثباتی که مرعی داشتن آنها توصیه می شود و دسته ی دوم ویژگی های سلبی هستند که حذف یا عدم اجازه به ظهورشان ضرورت دارد. لازم به ذکر است که هر دوی این ویژگی های اثباتی و سلبی نیز به نوبه ی خود مشتمل بر مقولاتی جزیی تر هستند که از جمله ی آنها عبارتند از: صفات مسکن(مثل امنیّت، ایمنی، خصوصیّت، آرامش و مانند آنها)، امکانات مسکن(از قبیل زمینه ی امکان ارتباط انسان با طبیعت، امکان مرتفع شدن نیازهای انسانی و امکان دسترسی به منابع تأمین کننده ی نیازها) و انتظارات از مسکن یا تأثیر مسکن بر مقولات اجتماعی(مانند ترجیح هویّت جمعی به هویّت فردی، احترام به حقوق دیگران، کمک به وحدت جامعه و مانند آنها) می باشند. البتّه در این مجال عمدتاً به ویژگی های گروه اوّل(ویژگی های اثباتی) اشاره خواهد شد زیرا ملحوظ داشتن این ویژگی عمدتاً به عنوان عاملی در جهت حذف ویژگی های نامطلوب عمل خواهند کرد. برای مثال توجّه به"هویّت جمعی و هماهنگی" به عنوان عاملی در جهت حذف پدیده یا صفت نامطلوب"از خود بیگانگی" خواهد بود. نکته ی دیگر این که ویژگی هایی که در ادامه به آنها اشاره شده علاوه بر ویژگی های کمّی و مادّی(همچون استحکام و قیمت مناسب و مانند آنها) هستند که برای مسکن مطلوب و مناسب زیست مطرح می باشند. به بیان دیگر، در اینجا به برخی ویژگی هایی از قبیل استحکام و قیمت مناسب اشاره نشده است، در حالی که هر یک از این ویژگی ها نیز می توانند با توجّه به شرایط زمانی و مکانی و فن آوری روز تجلّی خاصّ خود را داشته باشند.

1. توجّه به فرهنگ جامعه
مراد از مدّ نظر داشتن فرهنگ جامعه در تعریف مسکن مطلوب آن است که اگر چه استفاده از تجربیات سایر ملل و تمدّن ها(اعم از گذشته و معاصر) توصیه می شود، اما این استفاده بایستی به گونه ای باشد که 1- با بهره گیری از آنها، اصول و ارزش های اعتقادی و باورهای جامعه تضعیف نگردند،(6) 2- به هویّت ملّی خدشه وارد نشود،(7) 3- عامل ترویج افکار و ایده های متضاد و مخالف ارزش های فرهنگی نباشد(8) و 4- این که با معیارهای برآمده از فرهنگ ایرانی ارزیابی و انتخاب شده باشند(9). تاریخ نشان می دهد که تکرار و تقلید الگوهای بیگانه به مرور جوامع مقلّد را نسبت به فرهنگ خویش بیگانه نموده و در نهایت به استحاله ی جوامع انجامیدند ر. ک:
Abu- Lughod‚ 1973? Fathy،1985 Haider،1984، Ibrahim، 1985 & Nasr، 1990.
باید توجّه داشت که هر یک از مکاتب معماری و شهرسازی بر پایه های اعتقادی و فکری(مبانی نظری) خاصّ خود استوار هستند، اما چون بسیاری افراد؛ یا به این مبانی توجّه ندارند یا این که خود می خواهند مروّج اصول و ارزش های خاصّی باشند، دست به تقلید یا ترویج الگوهای بیگانه می زنند. تقلید و ترویجی که خود، شکلی از تکرار و در نتیجه بی هویّتی و از خود بیگانگی است. به عبارت دیگر، این تکرار و تقلید به مرور هویّت جامعه را دگرگون می نماید، از خود بیگانگی و احساس حقارت در مقابل صاحبان اصلی الگوها را رشد می دهد، به ارزش ها و اصول فرهنگی جامعه لطمه وارد نمود، و در نهایت منجر به استحاله و اضمحال تمدّن و فرهنگی که دست به تقلید و تکرار زده است، می گردد. پس یکی از مهم ترین نیازها تدوین مبانی نظری معماری و شهرسازی است که اصول بنیادین آن از اعتقادات جامعه سرچشمه گرفته و به نحوه ی نگرش جامعه به انسان و حیات او معطوف است(ر. ک: نقی زاده، 1385). در راستای توجّه به فرهنگ جامعه به مواردی اشاره می شود؛ که از جمله مهم ترین آنها توجّه به وحدت جامعه است. وحدت جامعه موضوع بنیادین مورد توجّه تعالیم اسلامی است که هرگونه خدشه به آن به طور مؤکّد نهی شده است(آل عمران: 103). مختصّات مختلف محیط زندگی، تأثیر فراوانی بر تقویت یا تضعیف وحدت جامعه دارند. با این حال، برخی معیارهای منعبث از این اصل که مرتبط با محیط مصنوع می باشند، عبارتند از: هماهنگی، تجانس، توجّه به مصالح عمومی، ارتباطات مناسب، تعادل، هویّت ملّی و فقدان هرگونه قطب بندی اجتماعی و کالبدی بر اساس عامل ثروت.
در همین مقوله، یکی از منابع شناخت ویژگی های مسکن مطلوب بهره گیری از مختصّات مسکن بومی هر فرهنگ و هر منطقه می باشد. لازم به توضیح است که در این مقوله تکرار فرم ها و الگوها(جسد و کالبد صرف) مسکن بومی مدّ نظر نیست، بلکه شناسایی مختصّات ارزشی و فرهنگی مرعی داشته شده در آنها و جست و جوی روش های پاسخگویی به آنها در زمان حاضر و با امکانات در دسترس بایستی هدف اصلی باشد. مطالعه ی متون اسلامی نیز نشان می دهد که بهره گیری از تجارب گذشته، ابداً به معنای تکرار و تقلید عینی از آثار گذشتگان نیست، بلکه آنچه مهم است توجّه به اصول و ارزش های حاکم بر آنهاست که در بسیاری موارد نیز به صورت عبرت گیری و ترغیب به عدم تکرار آثار گذشته مطرح می شود.

2. فراهم آوردن امکان زندگی اسلامی ایرانی
هر جامعه ای به تناسب فرهنگ خویش تمایل دارد تا در فضاهای مختلف زیست و فعّالیت(و از جمله در مسکن) خویش آداب و رسوم و فعّالیت های خاصّی را بر پا دارد. برای نمونه، در فرهنگ ایرانی یکی از مهم ترین آداب(سفارش شده) صله ی رحم است که در قالب دید و بازدید، نگهداری از سالمندان خانواده و برپایی میهمانی های فامیلی و برقراری ارتباطات صمیمانه ی خانوادگی جلوه گر می شود. جدایی فضاهای خصوصی والدین از فرزندان و تفکیک فضاهای پسران و دختران خانواده از یکدیگر نیز موضوع سفارش شده ای در تعالیم اسلامی است(ر. ک: نقی زاده، 1385). عمل به توصیه ی معاشرت با همسایگان، شیوه ی دیگری از زندگی اجتماعی را به نمایش می گذارد که اگر با رعایت اخلاق و آداب و ارتباطاتی که در اسلام توصیه شده اند همراه شود، جلوه ی منحصر به فردی از وحدت اجتماعی را پدید خواهد آورد. توجّه به پاکی و طهارت فضاهای زیست که اختلاط فضاهای بهداشتی و همجواری آنها با فضای زندگی را منتفی می نماید، شیوه های پذیرایی خاصّ ایرانی، روش های طبخ و ویژگی های غذاهای ایرانی، رازداری خانوادگی، راحتی و آسایش کودکان، حمایت از سالمندان، رعایت حریم بزرگسالان و بسیاری موضوعات دیگر از آدابی هستند که برپایی و رعایت آنها در مساکن بسیار کوچک و حداقل، به ویژه در الگوهای وارداتی شان امکان پذیر نبوده و زندگی را بر ساکنین خود سخت می نمایند.
اصلی ترین وضوع قابل طرح در این زمینه کرامت انسان است. یکی از موضوعاتی که در جهان بینی اسلامی مطرح است موضوع چگونگی رابطه ی انسان با عالم وجود(خویش، انسان ها، طبیعت و محیط مصنوع) است(ر. ک: نقی زاده، 1384). در مورد مطالعه ی حاضر که مصداق مورد نظر مسکن می باشد، باید توجّه داد که این عنصر نبایستی سلطه و رجحان انسان(و به ویژه سلطه و رجحان معنوی او) نسبت به محیط و به ویژه در مقایسه با ساخته ی خویش را خدشه دار نماید. طبیعی است که این رجحان باید ناظر بر جملگی ابعاد وجودی انسان(مادّی، روانی و معنوی) بوده و از تمرکز بر یکی از آنها به همراه غفلت از بقیّه احتراز نماید. معیار اصلی مرتبط با این اصل را می توان"مقیاس انسانی" نامید که البته منحصر به ابعاد فیزیکی انسان نبوده و به موضوعات متعددی متوجّه خواهد بود.
ابعاد مورد نظر این معیار که برآمده از اصل"کرامت انسان" است، علاوه بر موضوعات فیزیکی و تطبیق با فیزیولوژی انسان، به ابعاد روانی و معنوی او نیز توجه دارد. در واقع، سخن در این است که شخصیّت روانی و معنوی انسان تحت سلطه ی مصنوع خودش قرار نگیرد. به عبارت دیگر، امنیّت مناسب روانی و معنوی انسان به امنیّت فیزیکی و تنها در مقابل موضوعات طبیعی و مصنوعی(مثل زلزله و آتش سوزی) محدود و منحصر نیست و امنیت شهروندان(انسان) از جهاتی دیگر همچون امنیّت در مقابل سلطه ی ساخته ی انسان قرار گرفتن، در برابر القاء جنبه ی مادّی حیات قرار گرفتن، تحت اشراف و نگاه دیگران بودن؛ و در مقابل احساس حقارت در برابر تفاخر و خودنمایی دیگران نیز باید تأمین شود.
خلاصه این که تعیین درجه و مرتبه ی انسانی بودن هر پدیده را در دو قلمرو اصلی معنوی(روحانی) و مادّی(فیزیکی) انسان می توان مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. در مورد قلمرو مادّی(به ویژه در معماری و شهرسازی معاصر)بسیار سخن رفته است، و آنچه مغفول مانده است توجّه به قلمرو حیات معنوی و روحانی است. با این حال، به پیروی از تعالیمی که انسان را متشکّل از حداقل دو حیات معنوی و مادّی معرّفی می نماید و از آن فرار، برای بعد معنوی وی ارجحیّت قائل است، ساخته ها و عناصر محیطی نیز بایستی از این اصل تبعیّت نموده و در خدمت انسان قرار گیرند. در این مقوله، تناسب و هماهنگی ابعاد ابنیه و فضاها با توان روانی انسان از اهمیّت ویژه ای برخوردار است، ضمن آن که اطّلاعات واصله از محیط به انسان بایستی وی را در جهت تعالی و رشد هدایت و همراهی نمایند. به عبارت دیگر، توجّه توأم به نیازهای مادّی و معنوی انسان موضوع بنیادینی است که مرعی داشتن آن بر تفسیری که در مورد غالب اصول و مبانی طرّاحی به عمل می آید تأثیر خواهد داشت. مقیاس انسانی مورد نظر در معماری مسکن را در مقولاتی همچون تناسب ابعاد فضاها با ویژگی های روانی و فیزیولوژیکی انسان، میزان تطابق با شرایط لازم برای تعالی معنوی انسان، تطبیق با ویژگی های هویّتی انسان، درجه نفوذ آلودگی هوا در مقایسه با وضعیّت مجاز، چگونگی تنظیم شرایط محیطی با ویژگی های فیزیولوژیکی انسان و در میزان پاسخگویی مسکن به ارزش های فرهنگی ساکنین آن می توان جست و جو کرد.

3. جامع نگری و وحدت گرایی
جامع نگری وجه مهم و مغفول طرح های جاری مسکن است. بدون دخول در بحث مطلوبیّت یا عدم مطلوبیّت مساکن کوچک(یا متّحدالشّکل) که به صورت انبوه تولید می شوند توجّه به این نکته توصیه می شود که پروژه ها در قالب زندگی برنامه ریزی جامع و همه سونگر اجرا شوند تا تبعات منفی فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و کالبدی و محیطی آنها منتفی یا به حداقل کاهش یابد. رعایت این امر سبب می شود تا دست اندرکاران مسائل فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی با تبعات پروژه های مسکن همراهی نموده، آن را بپذیرند و از معرّفی و اهتمام در ترویج ارزش هایی که این گونه طرح ها رعایت آنها را غیر ممکن نموده اند، احتراز نمایند. برای نمونه، با رواج کوچک سازی، دیگر نباید سخن از نگهداری از سالمندان در خانه گفت. بلکه برعکس باید از خانه ی سالمندان و تعیین سرانه برای آن در طرح های شهری سخن به میان آورد. دیگر نباید خیلی جدّی از صله ی رحم و دید و بازدید و فرهنگ مهمان نوازی سخن گفت. و نباید از حس توطّن و تعلّق به مکان صحبت کرد.
مرعی داشتن حقوق سایر آحاد جامعه از جمله همسایگان تأثیری به سزا در شکل گیری مسکن مطلوب و ارتباطات مساکن مطلوب با یکدیگر خواهد داشت. این بدان معنا است که مساکن مطلوب در عین حالی که امکان ارتباط مناسب بین افراد و خانواده را فراهم می آورند از بروز مزاحمت های بصری و صوتی و روانی و مانند آنها پیشگیری می کنند. امروزه گاهی این ایده مطرح(یا حتّی اجرا) می شود که در واحدهای مسکونی واقع در برج ها، دوربینی برای ملاحظه و نظاره ی مناظر تعبیه می شود. این موضوع اگرچه می تواند به عنوان امتیازی برای آن واحدها مطرح شود، امّا مصداق بارز تجاوز به حقوق و امنیّت و خلوت و حریم خصوصی کسانی است که تحت نظاره ی افراد و در بُرد دوربین های آنها قرار می گیرند. علاوه بر آن، این موضوع توجّه می دهد که تولید و ساخت مسکن مطلوب به صورت انفرادی و تکی، در یک مجموعه ی ناهمگون و نامتناسب که اکثریّت خانه ها برای زندگی نامطلوب هستند، بسیار دشوار یا ناممکن خواهد بود، و مناسب ترین راه، کل نگری و تأمین مسکن مطلوب در قالب برنامه ها و طرح های کلّی شهرسازی و معماری و اجرایی است.
طبیعی است که تعبیر"مسکن"، منحصر به شکل داخلی بنای سکونت نبوده و عواملی را نیز که در ارتباط با سکونت هستند(از جمله امکانات و خدمات شهری، مباحث زیبایی شناسانه و حتّی اثرات روانی اشکال و رنگ ها و تناسبات عمارت) را نیز در بر می گیرد. بنابراین، می توان یکی از مظاهر مسکن مطلوب را در فقدان قطب بندی ها و تضاد بین خدمات در دسترس واحدهای مسکونی و حتّی در تجانس و هماهنگی و تعادل و توازن محلات همجوار قلمداد کرد. به عبارت دیگر، بین محلات شهر(و در نتیجه بین اهالی آن) نبایستی در دسترسی به امکانات عمومی تبعیضی وجود داشته باشد. وجود تبعیض و بی عدالتی در توزیع امکانات و در دسترسی مردم به آنها عامل مهمّی در جهت خدشه به وحدت جامعه و بروز تضاد و دوگانگی بین مردم خواهد بود. و بر عکس، رفع تبعیض و قطب بندی شهر و گزایش به سمت عدالت، زمینه رابرای تقویت وحدت و همبستگی جامعه و اهل شهر فراهم خواهد نمود. در مورد دیگری که در بحث جامع نگری مهم است توجّه متعادل به هویّت جمعی و هویّت فردی جامعه و آحاد آن می باشد که در این زمینه نیز رجحان هویّت جمعی به هویّت فردی امری است که مقوّم وحدت و یک پارچگی جامعه خواهد شد. فرد و جامعه به عنوان دو عنصر اساسی مطرح در زمینه ها و دانش های مختلف بشری، هر کدام در هر مکتبی تعاریف و اهمّیّت خاصّی دارند. در مقوله ی خاصّ مسکن مطلوب، توجّه به این نکته ضروری است که"مسکن" و به ویژه ظاهر(یا سیما و کالبد) آن به عاملی در جهت خدشه به وحدت جامعه نیانجامد. در این راستا، توجّه به مفاهیم و ارزش هایی همچون زیبایی، سادگی، تأکید بر هویّت ملّی و وحدت اجتماعی؛ و هم چنین احتراز تفاخر فردی، اجتناب از خودنمایی، اجتناب از همشکلی با بیگانه، احتراز از عریانی و احتراز از اموری که سبب ترویج فردگرایی و خدشه به وحدت جامعه می گردند ضرورت دارد. توجّه به این عوامل خواهد توانست تقویت کننده ی وحدت و همبستگی جامعه باشد.
توجّه انتزاعی به مسکن بدون توجّه به عناصر مکمّل آن به عنوان فراهم آورندگان محیط مناسب سکونت و بی التفاتی به ارتباط آن با فضاهای مجاورش موضوعی است که در تقابل با نگرش وحدت گرایانه علی رغم وجود کثرت عناصر و اجزاء محیط، در پی ایجاد وحدتی معنوی و کالبدی در محیط است. بنابراین، در طرّاحی مسکن، توجّه به اصل وحدت در کثرت و مدّ نظر داشتن توأم کلّیّه ی موضوعات مرتبط با سکونت موضوعی است که نبایستی از آن غافل شود. مرعی داشتن کلّیّت در معماری مسکن مستلزم توجّه به مباحثی است که از جمله ی آنها عبارتند از: توجّه توأمان به جملگی نیازهای مادّی و روانی و معنوی و قلمروهای حیات انسان، ملحوظ داشتن ارتباط و تناسب ویژگی های مسکن مورد نظر با عملکرد و اشکال مجاور، مرعی داشتن تأثیر شرایط محیطی بر معماری مسکن، توجّه داشتن به تاریخ و هم چنین نگرش به آینده به همراه ملحوظ داشتن نیازهای روز؛ و به طور خلاصه توجّه همزمان و متوازن به کلّیّه ی عناصر و عوامل مرتبط با مسکن و محیط و(انسان، محیط طبیعی و محیط مصنوع) و جملگی جزئیات و روابط مربوط به آنها.
همکاری و هماهنگی جمیع دستگاه ها و تشکیلات اجرایی یکی دیگر از مواردی که امکان ترویج مسکن مطلوب را فراهم می آورد، مشروط بر آن که هیچ کدام افق فعّالیت و اهداف فعّالیت و اهداف را به قلمرو سازمان خویش منحصر و محدود ننموده و به کلّ کشور و اهداف بلند مدّت ملّی بیاندیشند. در این حالت است که می توان به تحقّق تجلّی معیارهای کیفی و هم چنین ترویج الگوهایی مناسب برای اقالیم متفاوت امیدوار بود. علاوه بر جامع اندیشی و وحدت گرایی(در عین کثرت) مسئولین و دست اندر کاران نسبت به کلّ کشور، جامع اندیشی نسبت به همه ی جنبه های حیات فرد و اجتماع نیز موضوع مهمّی است که باید به آن توجّه شود. علاوه بر آن، توجّه جامع به همه ی جنبه ها و وجوه حیات انسان و نیازهای مرتبط با هر وجه، ضرورتی است که جامعه ی معاصر به شدّت از کمبود آن رنج می برد. در واقع، ریشه ی این نیاز را در تمرکز(فعلی) بیش از حد بر جنبه های مادّی و اقتصادی می توان جست و جو کرد. بدیهی است که تفکر وحدت گرا که جامعیّت و کلّیّت و به عبارت دیگر باور به وحدت در کثرت عالم وجود از تبعات آن هستند، نمی تواند موضوع مسکن را طور انتزاعی و بدون توجّه به سایر موارد مرتبط با آن مورد بررسی قرار دهد.(10) لزوم این جامع نگری در ایران اسلامی موضوعیّت جدّی تری می یابد. زیرا تفکر اسلامی موضوعات بسیار مهمّی را مدّ نظر دارد که توجّه به آنها به عنوان اصول و ارزش های بنیادین و اعتقادی که همه ی امور به آنها ارجاع می گردند، ضرورت دارد. مضافاً این که، جدّیت موضوع در ایران به جهت اتّصافش به صفت"اسلامی" می باشد که این صفت بیانگر بار فرهنگی غنی و سنگین و شناخته شده ی اسلام در جهان است جهانیان انتظار دارند که تجلّی فرهنگ و عقاید اسلامی را در فراورده های فکری و کالبدی این مرز و بوم مشاهده کنند. طبیعی است که یکی از مهم ترین این تولیدات و دستاوردها؛ معماری و شهر(محیط زندگی انسان) و از جمله مهم ترین جزء آن یعنی"مسکن" است.
محیط شهری تشکّل از بسیاری فعّالیّت ها و عملکردهایی است که به هر حال لازمه ی زندگی جمعی و شهری هستند. برخی از این فعّالیت ها تزاحم هایی با یکدیگر دارند که ممکن است دائمی باشند یا این که بسته به زمان و مکان، از شدّت و ضعف متفاوتی برخوردار باشند. برای مثال، مجاورت یک بیمارستان و یک مدرسه در شب با یکدیگر تزاحمی ندارند، همان گونه که تزاحم یک بزرگراه با مسکن در طول روز آن شدّتی را که شب هنگام دارد به نمایش نمی گذارد. با این حال، با توجه به جمیع جهات بایستی مسکن و رابطه ی مناسب آن نسبت به سایر عملکردهای عمومی شهر تعریف و مشخّص شود.

4. حفظ و تقویت روابط همسایگی
یکی از راه های ایجاد و حفظ و تقویت روابط همسایگی این ارزش، پایداری اسکان است که با طرز تفکّر رایج که هر مسکنی را پلّه ی پرتاب به مسکنی دیگر تلقّی نموده و احساس توطّن و تعلّقی را بر نمی انگیزاند، منتفی است. طبیعی است که وقتی مسکن، رسماً به عنوان یک کالا(آن هم کالای مصرفی) تلقّی می شود نمی تواند به عنوان وطن که باید پاسخگوی نیاز انسان به تعلّق به مکان باشد، ایفای نقش نماید. گزارش دفتر امور عمران شهری و روستایی سازمان مدیریت و برنامه ریزی نیز علی رغم آن که مسکن را به عنوان یک نیاز اساسی فرد و خانواده مطرح می نماید، اعلام می نماید که:"به رغم این موضوع در عمل با مسکن به مثابه یک کالای تجاری برخورد شده و مهم ترین تمایل سوداگری است"(روزانه اطّلاعات شماره 22875، 29 شهریور 1382، ص 18). و به این ترتیب ملاحظه می شود که یک نوع دوگانگی"تفکّر" در برخورد با موضوع مسکن رایج است.
فرد و جامعه هر کدام مقام و جایگاه خویش را دارا هستند؛ و توجّه به جامعه، در واقع، نوعی تقویت وحدت جامعه است. بنابراین، معیارهای مورد بحث باید به مسائلی بپردازند که به نحوی بتوانند در تقویت وحدت جامعه ایفای نقش نمایند. برای مثال، توجّه به ارتباطات رو در رو و ارتباط همسایگان را می توان به عنوان معیارهای مناسب معرّفی نمود. یکی از معیارها را می توان در وجود سلسله مراتب منطقی بین فضاهای عمومی، نیمه عمومی، نیمه خصوصی و خصوصی دانست که امکان تماسهای رو در رو با سایرین را افزایش می دهد. برای نمونه، مطالعات بسیاری بیانگر تقلیل ارتباطات اجتماعی و همسایگی ساکنین ساختمان های بلند نسبت به بافت های معمولی شهری است(امین زاده، 1377 و Gelb،1977 & Joo، 2000).

5. حفظ و ارتقاء توجه به خانواده و روابط خانوادگی
خانواده به عنوان کوچک ترین و بنیادی ترین واحد و اجتماع انسانی مهد پرورش انسان است که نه تنها در کودکی و نوجوانی که در بزرگسالی و حتّی کهنسالی نیز در رشد شخصیّت و احساس امنیّت و هویّت او نقشی در خور توجّه ایفا می نماید. تضعیف ارکان این نهاد هر چقدر هم که کم باشد تبعات نامطلوب انسانی و فرهنگی و اجتماعی در پی دارد و به این ترتیب، توجّه به ویژگی های مسکنی که بقا و دوام این نهاد را تضمین نماید ضرورت هر نوع برنامه ی تولید مسکن است.
این زمینه اگرچه تحقیقات مستقل و مستوفایی را طلب می کند، امّا در این مجال به نکاتی اشاره می شود. مصون بودن فضاهای داخلی مسکن از دید بیگانگان، موردی است که آسایش خانواده سخت بدان وابسته است. فی الواقع، مسکن به عنوان محل امن و آرامش خانواده بایستی به گونه ی مناسب، از مشرف قرار گرفتن در امان بماند. شاید عدّه ای نصب پرده های ضخیم یا پنجره های کوتاه در ارتفاع و مانند آن را راه حلّ مناسبی برای تأمین این نیاز اساسی خانواده و مصون بودن از اشراف بدانند، امّا باید توجّه کرد که این روش ها روش هایی تدافعی و موردی هستند که روند جاری زندگی را که از جمله ی آنها استفاده از نور و هوای مناسب است، مختل می نمایند. مورد دیگری که در این رابطه مطرح است ارتباطات صحیح فضاهای داخلی به گونه ای است که غریبه ها بر فضاهای داخلی تسلّط نداشته باشند و قلمرو اعضای خانواده(والدین و فرزندان دختر و پسر) نیز به طریق مناسب از یکدیگر تفکیک شوند(ر.ک: نور:58و59). بنابراین، مصونیت مورد نظر برای مسکن مطلوب، عبارت از مصون بودن فضای داخل مسکن از دید بیگانگان و همچنین تنظیم سازمان فضایی و ارتباطات مناسب در داخل مسکن می باشد. برای مثال، مکان هایی از مسکن مثل حیاط یا محّل اجتماع خانواده و فعّالیت های فردی باید از دید و دسترسی بیگانه در امان باشند. در حالی که اطاق های خاص (مثل اطاق والدین) باید از دید سایر اعضاء خانواده نیز دور باشد.
آرامش اعضاء خانواده کیفّیت مهّمی است که توجّه به آن ضرورت بنیادین مسکن مطلوب است. انسان از جهات بسیاری به آرامش نیازمند است، که این جهات، ناشی از قلمروهای مختلف حیات انسانی می باشند. انسان برای انجام عبادت نیازمند مکانی آرام است تا حضور قلب لازم اصلی تفکّر به عنوان فعّالیت توصیه شده در فرهنگ اسلامی است. مطالعه و کسب دانش و درس خواندن فرزندان خانواده و بهره گیری از وسایل ارتباط جمعی نیز نیازمند آرامش است. فراهم آمدن امکان گفت و گوهای خانوادگی و تحکیم مبانی آن به وجود آرامش بستگی تام دارد. علاوه بر آن، برای انجام بسیاری فعّالیت های فردی و جمعی دیگر از جمله استراحت و تماس های رو در رو با اقوام و دوستان و همسایگان، وجود محیطی آرام ضرورت دارد. ایجاد محیط آرام در مسکن نیز به عواملی همچون مکان یابی مسکن نسبت به سایر عملکردها، مصالح مصرفی، سلسله مراتب بین درون و برون و وسعت آن وابسته است.یکی از اصلی ترین زمان هایی که باید طّی آن آرامش مسکن تأمین باشد، طول شب است. گذشته از همه ی غوغاهای بر هم زننده ی آرامش، نیازی است که نه تنها مسکن که همه ی فضا های شهری و معماری نیازمند آن هستند، تا حفاظت انسان در مقابل تبعات منفی معنوی و روانی و فیزیولوژیکی آنها ممکن گردد.
خانه ی مسلمانان حرم او است. خانه محل سکونت است که"سکونت" در زبان های فارسی و عربی و حتّی در زبان عبری به معنای سکینه و آرامش است.(11)" کلمه ی سکینه از ماده ی سکون است، که خلاف حرکت است، و این کلمه در مورد سکون و آرامش قلب استعمال می شود، و معنایش"قرار" گرفتن دل و نداشتن اضطراب باطنی در تصمیم و اراده است"(طباطبایی، بی تا، ج4،ص138).(12) به این ترتیب، مفهوم و معنای کلمه ی"ساکن"، علاوه بر آن که به بعد مادّی زندگی اشاره دارد، بر حیات معنوی و روانی انسان یا به عبارتی به وجه بنیادین زندگی انسان نیز متمرکز و ناظر است. به این ترتیب، هم ابعاد مادّی آرامش و آسایش(مثل فقدان سر و صدا و آلودگی صوتی و تنظیم شرایط محیطی) ضرورت مسکن مطلوب اند، و هم آرامش خیال در برابر جملگی عواملی که ممکن است آرامش قلبی و روحی انسان را مخدوش نمایند از ویژگی های مسکن مطلوب هستند. برخی موضوعاتی که به ویژه در بعد معنوی مخلّ آرامش انسان هستند عبارتند از: برخی فعّالیت های همسایگان که مولّد انواع آلودگی ها باشند، احتمال در معرض دید بینندگان بودن، فقدان مراتب مختلف امنیّت فیزیولوژیکی و روانی و فرهنگی، در اختیار نبودن فضای کافی برای افراد خانواده و اختلاط قلمروها که فراهم بودن امکان پذیرایی از میهمانان را ناممکن می کند؛ و حتّی ارتباطات و سازمان فضایی نامناسب درون خانه.
"خلوت" مسکن از معیارهایی است که به همراه سایر معاییر فوق الاشاره ضرورت محیطی مناسب زیست انسان می باشد. اگر ارتباط انسان با جهان هستی را به روابط چهارگانه ی ارتباط با محیط های طبیعی و مصنوع و جامعه و"خویشتن" تقسیم کنیم(ر. ک: نقی زاده، 1384)، وجود خلوت در محیط زندگی یکی از مهم ترین ویژگی های کیفی محیط است که می تواند به ایجاد زمینه ی مناسب رابطه ی انسان با"خویش" بیانجامد. علاوه بر آن، آسایش خانواده و فراهم آمدن امکان ارتباط مناسب اعضاء آن با یکدیگر و حتّی با سایر نزدیکان، نیازمند خلوت مسکن می باشد. بنابراین، می توان"خلوت" را ویژگی خاصّی از مسکن دانست که به تناسب نیاز فرد یا افراد و هم چنین در رابطه با هر فعّالیتی معنای خاصّ خود را خواهد داشت. برای مثال، خلوت مطلوب برای عبادت با خلوت مورد نیاز برای برپایی محافل دوستانه و خانوادگی یا خلوت لازم برای مطالعه متفاوت خواهند بود.
تنظیم ارتباطات درونی و بیرونی خانواده نیز می تواند ویژگی مسکن مطلوب باشد. خانواده کوچک ترین واحد اجتماعی است که ارتباطاتی با خویش، با اعضاء خود و با جهان خارج دارد. طبیعتاً، هر یک از این ارتباطات نیازمند فضا(ها)یی مناسب برای فعّالیت های فردی و جمعی است که در مسکن رخ می دهند. ارتباطات این فضاها با یکدیگر و با فضای خارج و تناسباتشان با ویژگی ها و مختصّات و اهدافی که برای خانواده مطرح هستند و هم چنین تناسبشان با فعّالیت های مرتبط، موضوعاتی هستند که توجّه طرّاحان را طلب می نمایند. بنابراین، مسکن مناسب، شرایط مناسب را برای زیست ساکنین خویش به عنوان یک واحد بنیادین اجتماعی(خانواده) فراهم می نماید. امروزه که بسیاری شرایط اجتماعی، نوع اشتغال، ویژگی های وسایل ارتباط جمعی(تلویزیون و به ویژه تلویزیون اختصاصی در هر اطاق، رایانه و تجهیزات جنبی آنها مثل هدفون)، تمایل به جدایی از خانواده در میان جوانان، ترک خانواده از سوی جوانان و تنها نماندن سالمندان، تغییر در سازمان فضای مسکن و میل به دارا بودن فضایی اختصاصی(اطاق) از سوی تک تک افراد خانواده و بسیاری موضوعات از این دست، به عنوان عوامل دوری اعضاء خانواده از یکدیگر عمل می کند، بر برنامه ریزان و طراحان است که به طریق مناسب در جهت تضعیف تأثیر این عوامل و تقویت ارتباط اعضاء خانواده با استفاده از ویژگی ها و آئین ها و مراسم و ارتباطات فرهنگی اقدام کنند. و خانه ها را از محل ملاقات ها احتمالی و حتّی اجباری اعضا آن برهانند.

6. امنیّت
ویژگی های معماری مسکن مطلوب بایستی به گونه ای باشد که درجات مختلف امنیّت را برای ساکنین خویش فراهم آورد. این امنیّت اعم از امنیّت در مقابل بلایا و سوانح طبیعی و غیر طبیعی، امنیّت در برابر تجاوزات سایر آحاد جامعه، امنیّت در برابر اثرات ناشی از فعّالیت های انسانی، امنیت روانی، امنیت فرهنگی و سایر جنبه های امنیّت می باشد. در جهت تأمین امنیّت، منظور داشتن عوامل زیر توصیه می شوند: مکان یابی مناسب مسکن نسبت به سایر عملکرهای شهری، انتخاب مصالح مناسب که الزاماً مصالح گران قیمت نیستند، اتّخاذ روش های مناسب ساخت، پیش بینی تمهیدات لازم برای تقلیل خسارت به هنگام وقوع سانحه و مکان یابی مناسب مسکن در ارتباط با عملکرهای مولّد انواع آلاینده ها به ویژه آلودگی هوا و آلودگی صوتی. قابل ذکر است که به ویژه در جامعه ی اسلامی، امنیت روانی و امنیت فرهنگی از بارزترین وجوه امنیت انسان هستند. علاوه بر مباحث مرتبط با مراتب مختلف هویّت که از این وجوه از امنیت متأثّر هستند، عوامل عدیده ای نیز بر این انواع امنیت تأثیرگذار هستند، که از جمله ی آنهاست: خودستایی، عریانی، برونگرایی، نمایش خود، تناسب غیر متعارف فضایی، ترغیب به مصرف و امثالهم.
به این ترتیب، بارزترین مصادیق امنیّت عبارتند از: امنیّت فرهنگی، امنیّت روانی، امنیّت اخلاقی، امنیّت در برابر گناه، امنیّت فکری و سایر وجوه و مراتب معنوی و روانی امنیّت. در دوره ی معاصر؛ حتّی در مقوله ی امنیت فیزیکی نیز، ویژگی های کالبدی مقابل چشم؛ علاوه بر آن که احساس فقدان یا خدشه دار بودن امنیّت را به ساکنین منتقل می کند، این شرایط نامطلوب(یعنی فقدان امنیت) را به ناظرین نیز القا می نماید. در حالی که مسکن تاریخی ضمن تأمین امنیت ساکنین، فضای مطلوبی را برای فعّالیت های خانوادگی و فردی آنان فراهم می کرد و دیگران نه تنها به سهولت قادر به خدشه دار کردن امنیت آنها نبودن که حتّی وسوسه ی آن را نیز به خود راه نمی دادند، سیمای عمومی ساختمان های مسکونی معاصر نه تنها این احساس و القاء امنیت را به ذهن ساکنین و مردم متبادر نمی کنند، که فراتر از آن، مردم را به زیستن در زندان های خود ساخته(پشت میله ها) مجبور می کنند.
در مورد امنیّت می توان گفت که امنیّت مورد نظر، برای دو گروه مدّ نظر می باشد: یکی ساکنین و دیگری سایر افراد جامعه که به گونه ای با ساختمان های مسکونی در ارتباط می باشند. به این ترتیب، همسایگان باید از تحت اشراف و نگاه دیگران بودن در امان باشند. همسایگان باید از ترافیک و آلودگی ناشی از تردّد همسایگان در امان بمانند. اهل شهر باید از تبعات زیست محیطی بلند مرتبه ها در امان باشند.

7. هویت
هویّت، اصلی است که جهان بینی اسلامی به جدّ آن را مورد تأکید قرار داده است. هویّت را نمی توان به صورت بخشنامه ای و آمرانه به جامعه القاء نمود، بلکه هویّت باید نشان از استقلال و خود باوری و عزّت جامعه باشد. در غیر این صورت و در صورت تقلید از هویت بیگانه، هویّت دیگران ترویج و تبلیغ می شود و نوعی از احساس حقارت و از خود بیگانگی را در جامعه به وجود می آورد. در مقوله ی هویّت، معیارهایی همچون: هویّت معنوی و جمعی، احتراز از خودنمایی، فرم و شکل و کاربری مناسب، بوم آوری و هویّت ملّی را می توان معرّفی کرد.
هویّت شهرهای تاریخی ایرانیان چنان بارز و واضح و واجد ویژگی های خاصّ خود و متمایز با شهرهای غیر ایرانی و به ویژه شهرهای کشورهای غیر اسلامی است که بیگانگان اوّلین کسانی بوده اند که به این هویّت و وجه تمایز اشاره کرده اند. اندیشمندان و مهندسین ایرانی در دوره ی معاصر نیز چنان بر این هویّت و ارزش آن تأکید دارند که عموماً بافت ها و شهرهای جدید و توسعه های متأخّر را بی هویّت می نامند. جلوه های بارز هویّت شهرهای تاریخی ایرانی را در وجوه مختلف آنها از جمله هویّت کالبدی، هویّت عملکردی، هویّت تاریخی، هویّت فرهنگی، هویّت محیطی، هویّت طبیعی، هویّت دینی، هویّت انسانی، هویّت اکتسابی، هویّت ملّی و هویّت اجتماعی آنها می توان تمیز داد(ر. ک: نقی زاده، 1386).
هویّت انسان و رابطه ی این هویّت با هویّت متعلّقات و آثار انسان(از جمله مسکن او) که می توان از آن به رابطه ی"این همانی" انسان با آثارش یا تجلّی هویّت انسان در آثار و متعلّقاتش تعبیر نمود، موضوع بنیادین مورد توجّه انسان است.(13) به این ترتیب، طبیعی خواهد بود که مسکن انسان به نوعی با هویّت او مرتبط باشد. در این وادی آنچه مهم است تقویت هویّت انسانی و فرهنگی و معنوی انسان و گرایش او به سمت همراهی با جامعه و احساس وحدت با جمع می باشد. برعکس، مسکن نباید انسان را به سمت احراز و نمایش انحصاری هویّت فردی و مادّی سوق داده و به عنوان عامل رشد فردگرایی و ضعف وحدت جامعه و جمع ایفای نقش نماید. در واقع، احراز و متعادل هویت فردی و جمعی و مادّی و معنوی انسان شاخص مهمّ ارزیابی مسکن مطلوب است.
مباحث مرتبط با هویّت و از جمله هویّت ملّی، هویّت معنوی و هویّت جمعی به شدّت مقهور هویّت های بیگانه شده و به جای آنها هویّت کاذب مادّی و فردگرایی رشد یافته است. موضوع دگرگونی فرهنگی پدیده ای است که به صورت مسئله غامض عصر حاضر در آمده است. چون که"ساختمان های مدرن نشانه ی زندگی های مدرن اند. ساختمان های بلند مدرنی که در این قرن ظهور کرده اند. مشخّصه های فرهنگ مدرن به ویژه فرهنگ مدرن غربی را منعکس می کنند. آنها تمدّن بشری را نیز به جلو می برند و شیوه ی زندگی مدرن را در همه ی شهرها و مناطق مختلف دنیا گسترش می دهند"(لی و دیگران، 1375). در این مقوله برای نمونه می توان به ساختمان های بلند اشاره کرد. تقریباً هیچ کس برای عمارات بلند مرتبه ی موجود در ایران هویّتی ایرانی و اسلامی و ملّی قائل نیست و علی رغم طرّاحی(تقلید) و ساخت آن با مصالح ایرانی و اشغال آن توسّط ایرانیان کسی آنها را به عنوان نمادی از معماری اصیل ایرانی نمی شناسد. وضعیّت اسفناک حاصل از این تفکّر، آن است که به مرور معماری ایرانی مضمحل شده و این فکر القا می شود که تنها عمارات قدیمی خشتی، ایرانی اند و به مرور این اشتباه ظهور می کند و رواج می یابد که معماری ایرانی برای زندگی امروز تناسب نداشته و چیزی به نام معماری ایرانی امکان بقا نخواهد داشت. از جنبه ی دگر، به دلیل اختصاص بلند مرتبه ها به عملکردهای مادّی و اقتصادی و خصوصی، که با تکرار فرم های بیگانه تقویت می شود، عمدتاً هویّتی مادّی داشته و فاقد هرگونه هویّت معنوی و توان یادآوری و تذکّر ارزش های معنوی هستند. هویّتی که این ساختمان ها به جهت کالبدی و عملکردی برای شهر و محلّه به ارمغان می آورند، عاری از هویّت جعی، و برعکس تأکید کننده ی هویّت فردی یا هویّت هایی هستند که بر قطب بندی های اجتماعی تأکید دارند.

8. ارتباط با طبیعت و همزیستی با آن
چنانچه از مباحث مربوط به تأکید تعالیم اسلام بر تفکّر و تدبّر و تعقّل در طبیعت و عناصر طبیعی به عنوان آیات الهی، می توان استنتاج کرد، توجّه به طبیعت و عناصر طبیعی و ایجاد ارتباط مناسب انسان با آنها؛ یکی از اصلی ترین شرایط و ویژگی های مسکن مطلوب می باشد.
هم چنین یکی از اصلی ترین ارتباطات انسان با عالم وجود، ارتباط او با طبیعت است(ر. ک: نقی زاده، 1384). فراهم بودن این ارتباط که کثرت تأکید بر لزوم آن در تعالیم اسلامی و فرهنگ ایرانی، لزوم دخول در جزئیات آن منتفی می نماید(ر. ک: قرآن کریم، نهج البلاغه، امام جعفر صادق (ع)، 1359، جعفری، 1362، ج1 و3)، امر مهمّی است که می تواند به عنوان یکی از معیارهای اصلی مسکن مطلوب مطرح شود. علاوه بر نیاز انسان به تماس با طبیعت، هماهنگی محیط مطرح شود. علاوه بر نیاز انسان به تماس با طبیعت، هماهنگی محیط مصنوع و از جمله عمارت و مسکن(به عنوان مهم ترین و بیشترین اثر معماری مستحدثه توسّط انسان در زمین) با طبیعت(محیط، عناصر، سیما، مناظر، مصالح و زیبایی های طبیعی) ضرورتی انکار ناپذیر است. بنابراین، انسان از جنبه های مادّی و معنوی متفاوتی به طبیعت و عناصر طبیعی و برخورداری از تماس نزدیک و مداوم با آنها نیازمند است. در این مقوله، توجّه به چند نکته اهمیّت دارد. 1- این که این تماس بایستی در یک سلسله مراتب منطقی از واحد مسکونی تا کوچه و خیابان و محلّه و شهر و حتّی خارج شهر(طبیعت بکر) برقرار باشد. 2- عناصر طبیعی بسته به ارزشی که در برآورده نمودن نیازهای معنوی و روانی انسان، با توجّه به معانی نمادینشان، دارند شناسایی و دسته بندی و به مردم یادآوری شوند و امکان تماس با آنها برقرار گردد. 3- به نقش عناصر طبیعی در جهت پاسخگویی به نیازهای معنوی انسان نیز توجّه شده و این نقش مهم به مردم معرّفی شود. علاوه بر آن، ملحوظ داشتن شرایط اقلیمی و محیطی در طرّاحی مسکن نقشی بسیار مهم ایفا می نمایند و نکته ی مهم در این مقوله آن است که ابنیه به گونه ای طرّاحی شوند تا نیاز به تنظیم کننده های مصنوعی برای تنظیم شرایط محیطی به حدّاقل ممکن کاهش یابد. در این صورت است که نه تنها در بلند مدّت فواید زیست محیطی و حتّی صرفه های اقتصادی فراوانی برای جامعه خواهد داشت، بلکه در جهت خودکفایی و احراز هویّت ملّی نیز عمل خواهد کرد. نکته ی بعدی در ارتباط با بهره گیری از طبیعت عبارت از شناسایی قوانین حاکم بر طبیعت و استفاده از آنها در طرّاحی و برنامه ریزی محیط مصنوع و از جمله مسکن است. این موضوع به وظیفه ی مهم انسان به عنوان خلیفه الله رجوع داده می شود که در جهت حفظ امانت الهی بایستی اصول حاکم بر اعمالش را اصولی قرار دهد که در افعال و خلقت الهی مشاهده می شوند(ر. ک: نقی زاده و امین زاده، 1384).
اگرچه این ویژگی بارز غالب مجتمع های زیستی دوران گذشته در بسیاری از جوامع بود که هر واحد مسکونی دارای فضای باز اختصاصی بود، امّا این ویژگی در شهرهای تاریخی ایرانی با ویژگی های کاملاً شاخصی وجود داشت. جملگی خانه ها، مدارس، مساجد، کاروانسراها و عمارات عمومی و خصوصی دارای حیاطی بودند که به تناسب وسعت و عملکرد خویش آب و گیاه و نور طبیعی و جریان هوا و حیوانات را در خویش داشتند و به این ترتیب هر کدام پذیرای استفاده کنندگان خویش بودند. این فضاها ارتباط انسان با آسمان و ماه و ستاره و خورشید را نیز برقرار می کردند. حتّی در مجتمع هایی که به دلیل شرایط خاصّ اقلیمی(کمبود زمین، عدم دسترسی به منابع آب در واحدهای مسکونی، صخره ای بودن و مانند آنها) بافت کاملاً فشرده و بدون حیاط را دارا بودند، به روش های دیگری، از قبیل دسترسی بسیار نزدیک به طبیعت پیرامون، اشتغال در محیط طبیعی و گذران و انجام برخی فعّالیت ها در بام خانه ها این ارتباط برقرار بود. با عنایت به تجارب جوامع بشری و فرهنگ اسلامی-ایرانی، مناسب ترین شیوه ی برخورد انسان و طبیعت آن است که در عین حالی که انسان را اشرف مخلوقات و ارجح بر جهان می داند که عالم را برای او مسخّر قرار داده اند،(14) به این مورد مهم نیز توجّه دارد که انسان در جهان و با جهان زندگی می کند و حیات طیّب او بستگی تامّی به پاکی و سلامت جهان دارد.(15) بنابراین در عین بهره گیری از جهان باید به شناسایی قوانین حاکم بر آن(سنن الهی) همّت گماشته و اعمال خویش را با آنها هماهنگ نماید. در جامعه ای با این تفکّر و با این روش است که نه تنها به راحتی پذیرای آرای منطقی و انسانی ظاهراً جدید همچون توسعه ی پایدار است، که به بالاتر از آن اندیشید(نقی زاداه، 1385)، و در صورت همّت کردن؛ توانایی تکامل و غنا بخشیدن به آن و ارائه ی سهمی مهم در ارتقاء دانش بشری دارد. در چنین جامعه ای نشان از خروج از تعادل به چشم نمی خورد، و ارتباط انسان با عناصر طبیعی در فضاهای مختلف شهری برقرار است. ممکن است این موضوع مطرح شود که در گذشته ابزار و وسایل و امکانات تخریب کننده و آلوده کننده ی محیط وجود نداشت، و به بیان دیگر همزیستی با طبیعت امری طبیعی و محتوم و ناگزیر بوده است. باید توجّه کرد که عامل تخریب محیط، تنها صنعت و ماشین و ابزار و ادوات نیستند، بلکه آنچه مهم و عامل اصلی تخریب و آلودگی محیط و طبیعت است، ویژگی های اخلاقی و عملی انسان می باشد که با بردن نامناسب ماشین و در جهت ارضای امیال خویش طبیعت را نابود می کند. این ماشین نیست که طبیعت را تخریب می نماید. طبیعی است ماشینی که در خدمت امیال انسان قرار گیرد(همچون تیغ در دست زنگی مست) تخریب طبیعت را تسهیل و تشدید می کند.
مقایسه ی دو نوع نگرش به طبیعت و عناصر طبیعی در دوران سنّت و مدرن(16) موضوع را روشن می کند. بدون دخول در این مباحث که در مواضعی دیگر به آنها اشاره شده است، تنها به ذکر این نکته بسنده می شود که مطابق بسیاری از آرا متفکّران، بزرگترین عامل تخریب طبیعت و محیط زیست و آلودگی انسان ها نتیجه ی بحران اخلاقی انسان دوران مدرن است و نه صرف ماشین(ر. ک: نصر، 78-1377، همو، 1379 و سازمان حفاظت محیط زیست، 1380). در عین حال، توجّه کنیم که برای نمونه، آلودن آب، در گذشته، که بسیاری قنوات و مسیرهای آب از معابر و فضاهای اصلی و حتّی از داخل خانه ها می گذشتند، می توانست ممکن و بسیار ساده باشد. امّا تنها عاملی که انسان ها را از این امر بر حذر می داشت در مورد آلوده کردن خاک و محیط زندگی. توجه کنیم که در شهرهایی که اداری خدمات شهرداری و جمع آوری زباله یا رُفت و روب معابر وجود نداشت و این مهم را همه ی مردم با احساس تعهّدات اخلاقی و به تبعیّت از آموزه های دینی انجام می دادند. اگر این وضعیّت را با وضعیّت شهرهای اروپایی آن دوران مقایسه کنیم موضوع روشن می شود.
بوم آوری معیاری است که علاوه بر تذکّر و تقویت استقلال و عزّت جامعه ی اسلامی نشانه ای از استفاده ی صحیح از هر چیزی است که در اختیار جامعه می باشد. این معیار که به عنوان یکی از مبانی معماری ایرانی نیز معرّفی شده است(پیرنیا، 1369)، امروزه به عنوان یکی از اصلی ترین ویژگی ها و مبانی توسعه ی پایدار نیز مطرح می باشد. اکثریّت ساختمان های بند مرتبه ی مستحدثه در ایران معاصر(نه در طرح، نه در شکل، نه در مصالح انتخابی، نه در تناسبات و نه در ارتباط با بافت شهر) نشانی از بوم آوری و بومی بودن ندارند. مروری اجمالی بر تاریخ معماری و احداث ساختمان های بلند منفرد(همچون مساجد و مأذنه ها و کلیساها و میل ها و برج ها) و حتّی مجتمع های مسکونی وسیع نظیر آنچه در بابل و آتن و یمن و روم و بیزانس در ارتفاعات حتّی 30 متر و تا ده طبقه در گذشته بنا می کرده اند(شولز، 1375)، دلیل روشنی است بر ردّ این نظریّه که برای بلند مرتبه ها صرفاً بایستی از مصالح مدرن استفاده کرد. البتّه سخن در نفی مصالح مدرن و بازگشت به استفاده از خشت و چوب نیست؛ بلکه در اینجا به دو نکته ی بنیادین اشاره می شود. اول این که در مقوله ی مصالح نباید دنباله رو اکتشافات و اختراعات بیگانگان بود و باید دست به کار شد و خود نیز امکانات در دسترس به کشف و اختراع مصالحی همّت گماشت که بتوانند با هویّتی ملّی مطرح شوند و پاسخگوی نیازهای تکنیکی روز باشند و به استقلال و خودکفایی کشور کمک کنند. دیگر این که به روند جذب ضایعات ساختمانی در طبیعت توجّه شود که چه آسیب غیر قابل تصوّری به طبیعت وارد می شود و این در حالی است که ضایعات مصالح سنّتی و بومی به آسانی در طبیعت قابل هضم بوده و خسارتی به آن وارد نمی کنند.

9. رعایت عدل و توجّه به عدالت اجتماعی
متون اسلامی مشحون از تذکراتی در مورد اهمیّت عدل و لزوم رعایت آن در جملگی زمینه های زندگی است. ضمن آن که"عدالت" معنای وسیعی را در برگرفته است. با توجّه به فرموده ی نبیّ مکرّم اسلام(ص) که فرموده اند"بِالعَدل قامَتِ السَّمواتِ وِ الاَرض: آسمانها و زمین با عدل برقرار است،" می توان به جمیع اموری که به عدل مربوط یا از آن مشتق شده باشند، به عنوان معائیری برای ارزیابی فعّالیت های انسان توجّه کرد. اهمّ این معائیر در زمینه ی مورد بحث عبارتند از: تعادل بین جنبه های معنوی و مادّی حیات، تعادل در انتخاب کاربری، تأمین خدمات محلّ استقرار مناسب، تعادل در فضای باز و ساختمان، تأمین خدمات شهری مناسب، تعادل بین محیط مصنوع و طبیعت و سایر مصادیق تعادل و میانه روی.
تعادل به عنوان بارزترین ویژگی و بنیادی ترین اصل حاکم بر عالم وجود که مشتق از عدل می باشد، اصلی است که رعایت آن در هر گونه طرح و برنامه ای توصیه شده و می تواند فراهم آورنده ی امکان تجلّی بسیاری ارزش ها و مفاهیم و معیارهای دیگر باشد. در ارتباط با مسکن، رعایت تعادل محیطی، تعادل در پاسخگویی به نیازهای توأم فرد و خانواده و جامعه، تعادل در مصرف منابع طبیعی و تعادل در فرهنگ و الگوی مصرف. مضاعفاً این که تعادل(به تبعیّت از اصل عدل) در جای خود قرار گرفتن هر جزء است؛ و معرّفی کلّ مسکن به نحوی است که بهترین بازدهی معنوی و مادّی را داشته باشد.
ویژگی تعادل که مصداق و تجلّی عدالت حاکم بر عالم هستی است، اصل توصیه شده ی تعالیم اسلامی برای جملگی امور مسلمانان است که مباحث و صفاتی چون حنیف، وسط، قصد(اقتصاد) و میزان که برای اسلام یا مسلمانان ذکر شده است(لقمان: 19، بقره:143، مائده: 66 و جوادی آملی، 1366)، به نحوی به آن ارجاع می شوند. مصادیق مختلف تعادل را در رعایت تعادل در توجّه به ابعاد و نیازهای معنوی و مادّی انسان، ایجاد و حفاظت از تعادل بین محیط طبیعی و محیط مصنوع، و تعادل در دسترس جامع به امکانات و خدمات عمومی شهر می توان مورد بررسی قرار داد Naghizadeh، ،2000a & Naghizadeh، 2000.
برنامه ریزی ملّی برای گسترش عدالت اجتماعی و کسب درآمد مناسب و دسترسی به امکانات لازم برای زیست انسانی در همه ی مجتمع های زیستی ضرورتی انکار ناپذیر است که توسّط آن می توان از کوچه ای بی رویه ای که در پی تأمین زندگی مادّی و دنیایی است پیشگیری نمود. مضافاً این که رفع قطب بندی های مختلف در یک شهر نیز راهی برای امحاء و مسائل و مشکلاتی است که زمینه ساز تقابل های اجتماعی و انسانی و بالّنتیجه بحران امنیت می گردند. توجّه به امر سکونت(و ایجاد شرایط سکونت مطلوب) به جای تمرکز بر تولید سرپناه موضوعی است که می تواند شرایط عادلانه ی زندگی را برای انسان ها فراهم آورد. به این ترتیب، فضای خانه و مسکن، نه تنها باید بتواند زمینه ی مناسب رشد کرامت های انسانی و پاسخگوی نیازهای روحی و روانی او نیز باشد. توجّه به این نکته، مهم است که: اصل یکصد و سی و یکم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، به حقّ، از"مسکن مناسب"(و نه مسکن حداقل) سخن می گوید و البتّه که ویژگی های این تناسب نیز باید از جهان بینی اسلامی و فرهنگ ایرانی استخراج و معرّفی شود.
به همین دلیل است که در طرح مسکن حدّاقل توجّه به"ویژگی ها و ابعاد کمّی و کیفی مسکن" به گونه ای که فضای سکونتی مورد نیاز و متناسب با خانوار های ایرانی"باشد توصیه می شود (حبیبی و دیگران، 1367،ص2). سخن در این است که ارزش های مطرح در فرهنگ ایرانی و شأن خانواده ی ایرانی باید مورد توجه قرار گیرند و از آنچه این ارزش ها و این شأن را تضعیف و خدشه دار می کند احتراز شود. اصل سی و یکم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز"داشتن مسکن متناسب با نیاز"، را"حقّ هر فرد و خانواده ایرانی" می شمارد و دولت را موظّف می داند که با"رعایت اولویّت برای آنها که نیازمندند به خصوص روستانشینان و کارگران زمینه ی اجرای این اصل فراهم کند."
توجّه کنیم که میانه روی، به عنوان جلوه ای از تعادل به هرگونه خروج از عدالت و تعادل اطاق می شود که مصداق بارز آن را می توان"اسراف" نامید که در همه ی امور باید از آن احتراز کرد. این موضوع، یکی از تعالیم قرآنی است که به هرگونه خروج از تعادلی، اسراف اطلاق می شود. به طور نمونه فرعون به دلیل برتری جویی اش در زمین مسرف نامیده می شود(یونس: 83 و دخان:31). قوم لوط نیز به جهت خروجشان از جاده ی تعادل و روش زیست طبیعی به عنوان قومی مسرف معرّفی شده اند(اعراف:81). غفلت نیز با اسراف مرتبط است(یونس: 12). خلاصه این که هرگونه فساد و تباهی در زمین و هم چنین ضدّیت با اصلاح در زمین نیز مصداق اسراف هستند(شعراء: 152-151). توازن نیز از ویژگی ها و صفاتی است که می تواند در قالب میانه روی مطرح شود، که همه چیز موزون خلق شده اند.(17) و عدل(که مبنای همه ی صفات پسندیده و جمع فضیلت هاست)، موزون است. در مورد مفهوم موزون بودن عدل می توان گفت:"اگر مجموعه ای را در نظر بگیریم که در آن اجزا و ابعاض مختلفی به کار رفته است و هدف خاصّی از آن منظور است، باید شرایط معیّنی در آن از حیث مقدار لازم هر جزء و از لحاظ کیفیت ارتباط اجزاء با یکدیگر رعایت شود و تنها در این صورت است که آن مجموعه می تواند باقی بماند و اثر مطلوب خود را بدهد و نقش منظور را ایفا نماید"(مطهری، 1357، ص 59). موزون و متعادل بودن به نوبه ی خود مستلزم نظم و حساب و جریان معیّن و مشخّصی است. و این در واقع همان حدیث نبوی است که می فرماید: "بِالعَدل قامَتِ السَّمواتِ وَ الاَرض."
میانه روی که همان مشی در حدّ تعادل و اجتناب از افراط و تفریط است از کیفیّاتی است که در به تعادل رساندن جامعه ایفای نقش می نماید. جنبه ای از میانه روی عبارت از اجتناب از اسراف و تبذیر است که در مقولاتی همچون انتخاب مصالح و شیوه های ساخت و تنوّع فضاهای درونی مسکن و هر آنچه بتوان آن را به عنوان خروج از تعادل ذکر کرد، بروز می نماید. علاوه بر آن، میانه روی به معنای اجتناب از لغو و بطالت است که این اعراض و دوری به عنوان ویژگی مؤمنین ذکر شده است: "قَد اَفلَحَ المِؤمِنُونَ الَّذینَهُم فی صَلوتِهِم خاشِعُونَ وَ اَلَّذینَهُم عَنِ اللَّغوِ مُعرِضُونَ: همانا اهل ایمان به فیروزی و رستگاری رسیدند آنان که در نماز خاضع و خاشع هستند و آنان که از لغو و سخن باطل اعتراض و اعراض می کنند"(مؤمنون:3-1). جملگی این ها، هشیاری جامعه را در تقابل با موج ترویج مصرف گرایی و مدگرایی شایعی طلب می نماید که دنیای صنعتی و مادّیگرایی معاصر به شدّت مبلّغ و مروّج آن است و به صورت اشکال و مصالح و فضاها و روابطی ظاهر می شود که در تضاد با اقلیم و ارزش های فرهنگی جامعه و حتّی تضعیف کننده ی اقتصاد خانواده ها می باشد.
"هماهنگی" موضوع بنیادینی است که رعایت آن در طرّاحی مسکن، خواهد توانست علاوه بر کمک به ایجاد مسکن مناسب، در ایجاد و نمایش تعادل های محیطی و کالبدی و بصری نیز نقشی در خور ایفا نماید. بدون دخول به مبانی و اثرات هماهنگی، به برخی زمینه هایی که هماهنگی در آنها ضرورت دارد بسنده می شود: هماهنگی ویژگی های محیطی محیط مصنوع با مختصّات روانی و فیزیکی انسان، هماهنگی عناصر انسان ساخته با طبیعت و اقلیم، هماهنگی عناصر و عملکردهای مجاور، هماهنگی فرم ها و اشکال، هماهنگی مصالح با یکدیگر و با اقلیم، هماهنگی ویژه های مسکن با فرهنگ عمومی و با فرهنگ خانواده ها و خلاصه آن هماهنگی هایی که بایستی بین(نیازها و مختصّات) انسان و محیط طبیعی و مسکن و شهر برقرار باشند و امروزه کمتر مورد توجّه قرار دارند.(18)

10. زیبایی
مشاهده و احساس منظر و چشم انداز و اشکال زیبا که خواست انسان است، نیازمند ملحوظ داشتن تناسبات و هماهنگی هایی در مختصّات ابنیه و فضاهای باز شهری است. در واقع، زیبایی نتیجه ی تناسبات و تعادل هایی است که طرح ها و برنامه های از پیش اندیشیده امکان فراهم آوردن آن را دارند. این در حالی است که عمارات و فضاهای موجود که نتیجه ی تصمیم و اراده ی فردی هستند و آنچه در این تصمیم گیری دخالت ندارد مختصّات عمارات اطراف می باشد. زشتی این ساختمان ها را در مقولاتی چند می توان برشمرد. اوّلین نکته ناهماهنگی و عدم تناسب آنها با بافت و عمارات همجوار می باشد که این البتّه اختصاص به بلند مرتبه ها نداشته و شامل جملگی ساختمان های شهر نیز می شود. مورد بعدی فقدان نماسازی مناسب و هماهنگ در چهار طرف ساختمان است. به این ترتیب، که معمولاً یک و حدّاکثر دو نمای اصلی، نماسازی شده و دو نمای دیگر یا به حال خود رها می شوند که پس از مدّتی در اثر بارندگی و آلودگی هوا زشتی در چندانی می یابند، و به این ترتیب، از چهار نمای شهری دو نمای آن نمایی آکنده از زشتی و عدم تناسب است. بگذریم از این که تناسبات و مصالح و رنگ های به کار گرفته شده در نماهای اصلی نیز در بسیاری موارد صبغه ای از زشتی را به نمایش می گذارند که اغلب حکایت از منیّت و تفاخر و انانیّت دارد.

11. ارجحیّت معنویّت بر مادّیت
این رجحان، کیفیّت و جلوه ای است که در ظاهر و کالبد شهرها و اجزا و عناصر شهرهای مسلمانان و از جمله مسکن آنها به وضوح و روشنی باید قابل درک باشد. این ظهور چیزی جز جلوه ی باورهای مردم نیست که به معنویّت عنایت ویژه دارند و دنیا را در پناه آخرت جست و جو می کرد و در واقع دنیا را وسیله ای برای وصول به آخرت یا ساختن آن می دانست. شاید این امر به دلیل عدم تفکیک دنیا و آخرت باشد. این عدم تفکیک با عدم تفکیکی که امروزه از آن بحث می شود، کاملاً متفاوت اند. در دوران معاصر ابتدا دنیا و آخرت از هم تفکیک می شوند، و از آنها به عنوان دو مقوله و دو قلمرو حیات نام شود. سپس این موضوع مطرح می شود که اسلام به هر دو قلمرو توجّه دارد و هیچ یک را معطّل نمی گذارد. بنابراین، نتیجه می گیرند که هر دو را باید مدّ نظر و ملاک عمل قرار داد. طبیعی است که در این روند(تفکیک و دوباره وصل کردن این دو ساحت) جدا انگاشتن آنها اثر منفی خود را خواهد داشت. به این ترتیب که(به اشتباه و به تبعیّت از سیطره ی تفکّرات بیگانه) برخی چیزها دنیایی و مادّی و بعضی دیگر اخروی و معنوی تلقّی می شوند. این در حالی است که در ادیان الهی چنین نیست. راه و مقصد یکی است. امّا ابزار و وسایل و ساحت های متفاوتی در دسترس مردم قرار دارند. حتّی تاجر پس از نماز صبح تا هنگام حضور در حنجره ی خویش به تحصیل(و حدّاقل به کسب علم پیشه ی خویش: مکاسب) می پردازد. و بدین ترتیب است که میان مسجد و مدرسه و بازار و محکمه ی شرع و مرکز فرمانروایی جدایی نیست.

12. سلسله مراتب
اصل سلسله مراتب که ارتباط قلمروهای مختلف محیط زندگی را از عمومی تا خصوصی(عمومی، نیمه عمومی، نیمه خصوصی و خصوصی) تعریف و تعیین می کند به دلیل ویژگی های مسکن که آن را"حرم" نامیده اند و از اهمیّت خاصّی برخوردار است. در رابطه با مسکن، سلسله مراتب را می توان در دو درجه ی بیرونی و درونی مورد مداقّه قرار داد. سلسله مراتب بیرونی به ارتباط داخل مسکن با سایر فضاها و عملکرهای پیرامون آن می پردازد، در حالی که سلسله مراتب درونی بر تبیین ارتباط عناصر داخل مسکن با یکدیگر متمرکز است. قابل ذکر است که در انتظام ارتباطات فضاهای داخلی نیز اهمیّت سلسله مراتب کمتر از ارتباط مسکن با خارج نمی باشد. چنانچه توصیه شده است که از سنینی مشخّص، خوابگاه دختران و پسران خانواده از یکدیگر جدا شود و همچنین کودکان بایستی برای ورود به محل استراحت والدین از آنها اجازه بگیرند(نور: 59-58). تأثیر اصل سلسله مراتب بر معماری مسکن، به تبیین مراتب و نحوی ارتباط قلمروهای مختلف(عمومی، نیمه عمومی، نیمه خصوصی و خصوصی) می پردازد و حدّ و حریم و فضاها و عناصر ارتباطی هر یک را تعیین می نماید. ضمن آن که در هر قلمرو نیز به جزئیّات بیشتری توجّه داشته و ارتباط اجزاء و عناصر آن قلمرو با یکدیگر و با سایر قلمروها را مورد توجّه قرار می دهد.
رابطه ی اجزاء درونی مسکن و همین طور ارتباط آن با فضاهای خارج از خود الزاماً باید، هم واجد قلمروهای مشخّص و تعریف شده ای باشد و هم این که حریم و فضاهای ارتباط دهنده ی این قلمروها باید معلوم باشند. برای نمونه، تعریف قلمروهایی چون قلمرو زندگی والدین، قلمرو فعّالیت فرزندان، قلمرو عمومی، قلمرو پذیرایی از میهمانان، قلمروهای زندگی پسران و دختران خانواده و قلمروهایی از این قبیل ضرورت مسکن مطلوب است که در صورت اختلاط آنها از میزان مطلوبیّت مسکن کاسته خواهد شد. تمایز قلمروها و مصون داشتن خانه از مشکلات و اشکالاتی چون اشراف بصری، نفوذ سر و صدا، نفوذ آلودگی های بویایی، نفوذ انواع آلودگی ها و امکان تجاوز بیگانگان به جهت تقلیل امنیت از مباحث قابل توجّه در طرّاحی و تعریف حرایم متنوّعی برای مسکن مطلوب هستند.
حدود و حرایم در شهرهای تاریخی، هم برای عناصر و هم برای فضاهای شهری، هم برای هر یک(یا هر گروه از) شهروندان و هم برای کلّ شهر به وضوح و به روشنی وجود داشت. حدود و حرایم نه تنها وجود داشتند، که رعایت آنها نیز علاوه بر آن که از طریق سازمان فضایی تعریف شده و سلسله مراتب موجود به ناظر القا می شد، شهروندان هم به تبع سیطره ی ارزش های اخلاقی و فرهنگی، خویش را ملزم به رعایت آنها می دانستند. بارزترین حرائم؛ مخصوص واحدهای مسکونی و فضاهای باز آنها بود. مکان گیری فضاهای مختلف یک خانه نسبت به خانه های مجاور و نسبت به فضاهای عمومی، چه از نظر ارتفاع، چه از نظر فاصله، چه از نظر ارتباط بصری و حتّی از نظر بویایی و شنوایی به گونه ای بود که کمترین امکان ارتباط بین درون و بیرون وجود داشت. به این ترتیب، نه تنها احساس امنیّت به ساکنین القا می شد، که دیگران نیز از امکان بروز گناه یا خطا یا تجاوز به حقوقِ فردیِ دیگران مصون نگه داشته می شدند. پس از آن بن بست ها و کوی ها و حتّی محلات بودند که با حدود تعریف شده شان امکان تجاوز نامناسب و ناخواسته به حریم خویش را تقلیل می دانند. این حدود و حرایم در بسیاری یا قریب به اتّفاق موارد از طریق در و دروازه و امثال آن نبود و از طریق عناصر شناخته شده ای همچون پلّه، ساباط، چهار طاقی، یک گردش، تغییر مصالح و از این قبیل عناصر کالبدی؛ به ناظر القا و معرّفی می شدند.
در پاسخ به برخی از اصول و معیارهای مطرح شده در مورد مسکن مطلوب همچون خصوصیّت و خلوت و حرمت خانواده و ارتباط با طبیعت، یکی از مهم ترین ابزار و شیوه های تحصیل و تأمین آنها رعایت درون گرایی است. این اصل، برگرفته از عناصر تاریخی معماری ایران است که اکثریّت قریب به اتّفاق عناصر شهری و معماری مظهر آن بوده اند. علاوه بر معیارهای مطروحه، توجّه به بسیاری از ارزش های اسلامی نیز در درون گرایی نهفته است، همچون: توجّه به درون(باطن) بیش از بیرون(ظاهر)، توج،ه به حیا، عدم تفاخر و ریا و خودنمایی، پرهیز از برهنگی و خودآرایی، از بین بردن زمینه ی رشد عُجب، تقویت وحدت جامعه و نمایش وحدت کالبدی. ضمن آن که به تعبیر بورکهاردت خانه ی درون گرای مسلمین رو به آسمان دارد(19) این شیوه ی معماری، علاوه بر این که به طور نمادین، توجّه انسان به خدا و همچنین پشت کردن به دنیا را به نمایش می گذارد، نمایشی از پاسخ به سیر در انفس و در درون خویش است که به تبعیّت از تعالیم قرآنی، به همراه سیر در آفاق، همواره مورد توجّه عرفای مسلمانان بوده است. سَنُریهُم آیاتِنا فی الآفاق وَ فی اَنفُسِهِم حَتّی یَتَبَیَّنَ لَهُم اَنَّهُ الحَقُّ اَوَلَم یَکفِ بِرَبِّکَ اَنَّهُ عَلی کُلِّ شَیءٍ شَهیدٌ: ما آیات قدرت و حکمت خود را در آفاق جهان و نفوس بندگان کاملاً هویدا و روشن می گردانیم تا ظاهر و آشکار شود که بر حقّ است آیا ای رسول(همین حقیقت که) خدا بر همه ی موجودات عالم پیدا و گواه است کفایت از برهان نمی کند؟(فصّلت: 53).

13. اصلاح
این اصل که به عنوان اصلی اثباتی مطرح است، در حقیقت متّضاد فساد و اسراف در زمین می باشد. تعالیم اسلامی وظیفه ی انسان را اصلاح و عمران زمین می شمارد(هود: 61). در مورد عمران زمین بحث بسیار پیچیده ای مطرح می شود. به این معنا که اگر عمران زمین تنها به معنای ساخت و ساز مطرح شود، به آسانی مجوّز تخریب باغ ها و کشاورزی اطراف شهرها صادر می شود. ولی اگر آنها نیز به عنوان عمران زمین مطرح شوند، آن گاه حدّ و اندازه ی شهرها و چگونگی توسعه ی آنها سؤالی است که یکی از راه حل های آن می تواند توسعه های منفصل باشند.

14. کمالگرایی
برای آنچه امروزه تحت عنوان توسعه ی پایدار مطرح است و به جهت اهمیت و ارزشی که دارد در بسیاری فعّالیت ها و از جمله در شهرسازی نیز مطرح شده است، نسخه ای ایرانی و ارزشمند نیز قابل ارائه است که آن اصل یا صفت کمال گرایی است. با عنایت به توضیح این موضوع در مواضعی دیگر(ر. ک: نقی زاده، 1389 آ) در این مجال تنها به مواردی از ویژگی های اصل کمال گرایی اشاره می شود:
- حدّاکثر همراهی و همزیستی با طبیعت،
- عدَم انقطاع رابطه ی انسان با طبیعت،
- حدّاقل یا فقدان تخلیه ی آلاینده ها(به ویژه آلاینده های کشنده و خطرناک) در طبیعت،
- استفاده از مصالح بومی،
- تنظیم شرایط محیطی با استفاده از امکانات و شرایط اقلیمی،
- احتراز از اسراف و فساد و تباهی و بیهودگی و بطالت،
- نگرش به طبیعت به عنوان منبع شناخت و آیات الهی،
- استفاده ی مناسب و بهینه از نیروی کار انسان،(20)
-مصرف موادّ و مصالح در جهت کمالبخشی و شرافت بخشیدن به مادّه به منظور ارتقا کیفیّت حیات، و
- احتراز از مصرف موادّ و مصالح در جهت ارضا مشتهیات مادّی.
طبیعی است که با استفاده از فن آوری در دسترس، امروزه می توان نه تنها از تخریباتی که بر طبیعت و نهایتاً بر زندگی انسان وارد می شود کاست، که حتّی رویّه های پیشین را تقویت نمود.

15. عزّت
اندکی مداقّه در تعالیم اسلامی بیانگر اهمیّت عزّت جامعه ی اسلامی و لزوم اهتمام در نمایش و در تقویت آن است، و طبیعی است که این عزّت، علاوه بر بسیاری جنبه های سیاسی و علمی و هنری و اقتصادی، نیازمند نوعی احساس استقلال از بعد روانی و معنوی است. به عبارت دیگر، یکی از ابزارهای مهمّ احراز عزّت جامعه، احساس روانی جامعه در استقلال و عدم وابستگی در مقابل بیگانه است. این گونه از استقلال فراتر از تکنیک و فن آوری بوده و به قالب و شکل و محتوای موضوعات مرتبط بوده و تبعات استفاده از هرگونه الگوی بیگانه را نیز مدّ نظر قرار می دهد. معیارهای منبعث از این اصل عبارتند از: استقلال، بوم آوری و هویّت.
بسیاری از طرح ها و پروژه ها(و به عنوان نمونه بارز آنها: بلند مرتبه سازی جاری) نه تنها نمادی از استقلال نیستند که در بسیاری زمینه ها عامل تشدید وابستگی و حتّی نماد وابستگی از نظر فرم و شکل و شیوه ی زیست فرهنگ و حتّی فن آوری هستند. فن آوری های تهویه و تأسیسات حتّی اگر تصوّر خودکفائی کاملشان مقدور باشد، به جهت غیر بومی بودن و اصرارشان بر مصرف بیشتر تکنیکی در آینده را فراهم می کنند. این موضوع وقتی تشدید می شود که فعّالیت های علمی و پژوهشی در جهت دستیابی و ابداع فن آوری استفاده از انرژی های تجدید شونده و پایدار و دگرگونی وضع موجود به آن سمت در حدّاقل و آن هم به تقلید بیگانگان باشد. شاید درست باشد که؛ علوم موضوعاتی جهانی و میراث بشری هستند و به قوم خاصّی تعلّق ندارند، لکن باید توجّه کرد که هر علم و هر فنّی در هر اقلیم و فرهنگی، تفسیر و حتّی شکل خاصّ خود را دارد. برای نمونه با وجود گذشت بیش از یکصد سال از ظهور نماهای شیشه ای و فلزّی که از مهمه ی 1970 به بعد و با ظهور معماری پُست مدرن دوره ی رواجشان به سر آمد، اینک تازه در بلند مرتبه سازی های ایران تکرار می شوند. این نمونه ی کوچک گویای این مطلب مهم است که حتّی این تقلیدها از موضوعات متأخّر و جاری انجام نمی شود، بلکه موضوعاتی تقلید می شوند که سال هاست حتّی در غرب نیز تاریخ مصرفشان گذشته، اشکالات عدیده شان بر مبدعین آنها نیز مشخّص شده و در سرزمین اصلی خویش منسوخ شده اند.

16. تذکّردهی
اگرچه برخی مصادیق متذکّر بودنِ شهر، تحت عناوین و هدایتگری، معنویّت گرایی و آموزش قابل طرح و بررسی هستند، امّا به جهت اهمیّت موضوع، بحثی جداگانه از آن نیز به وضوح بحث کمک خواهد کرد. اگر تذکّر را یادآوری به معنای مطلق آن فرض کنیم هر شهری می تواند برخی موضوعات را به اهل خویش یادآوری کند. امّا با عنایت به معنای واقعی"ذکر" که به معنای یادآوری قبلاً به آنها آگاه بوده یا به آنها آگاهی داده شده است، تنها وجه معنوی آن مدّ نظر است. به این ترتیب که یادآوری برخی موضوعات مادّی از قیل مصرف، غذا، جنس مخالف، تفریح و امثال آنها چیزی جز تحریک و تهییج نیست. آنچه که نیازمند تذکّر است، موضوعات و نیازها و نکاتی است که به دلیل سیطره و پر رنگ شدن همین موضوعات مادّی، مستور شده اند و انسانها نیازمند یادآوری آنها هستند. شهرهای تاریخی، به دلیل مخفی داشتن یا عدم تحریک و تهییج نیازها و مشتهیات مادّی انسان و از طریق متذکّر شدن انسان به ارزش های معنوی، نقش تذکّردهی خویش را به انجام می رسانند. شهر تاریخی و البتّه شهروندان آن نسبت به رعایت این موضوع یعنی متذکّر نگه داشتن انسان کاملاً جدّی بودند. این در حالی است که شهر معاصر عموماً بر تهییج و تحریک قلمرو مادّی حیات متمرکز است.(21) معیارهایی چون آموزش و هدایت نیز در ذیل همین اصل قابل طبقه بندی هستند.

17. تواضع
به تبعیّت از تعالیم اسلامی که مشی در زمین به تفاخر و غرور را نفی و نهی نموده و برعکس تواضع و فروتنی و عدم خودستایی و تفاخر را توصیه می کند(اسراء: 37، لقمان:18، حدید: 23 و فرقان: 63)، آثار انسانی و از جمله شرها و عماراتشان نیز باید القا کننده ی این ارزش و اصل بنیادین چنانچه برای نمونه، شهرهای تاریخی ایرانیان دارای بافت و کالبدی هماهنگ و بدون تفاخر و تمایزات خودستایانه ی مادّی بودند. بارزترین ویژگی این بافت جداره های ساده و یکنواخت آنها به سمت فضاهای عمومی بود. در عین این سادگی و هماهنگی، استفاده از فرم های متنوّع و احجام متفاوت نیز یکنواختی حاصل از محدودیت رنگ و مصالح این بافت ها را منتفی می نمود. تنوّع فرم ها و احجام و توالی متنوّع فضاها و سلسله مراتب مختلف بین فضاهای شهری، کسالتی را که ممکن بود در اثر استفاده از مصالح و رنگ های محدود حاصل شود منتفی می کرد. این تواضع و فروتنی و گرایش به درون را حتّی در مساجد نیز می توان مشاهده کرد که علی رغم ارتفاع نسبی شان که سایه ی معنوی خویش را بر شهر گسترده بودند، فاقد سطوح بیرونی تزئین شده بودند.

18- حیا
مروری اجمالی بر کالبد و سازمان فضایی و اَشکال و سلسله مراتب موجود در بافت های تاریخی شهرها حکایت از آن دارد که بسیاری از دریافت های بصری و صوتی و بویایی که امروزه در شهرها به وفور در دسترس همگان هستند، بر مردمان آن شهرها مستور و پوشیده بودند. این دریافت ها عموماً موضوعاتی خصوصی و در هر دو قلمرو مادّی و معنوی زندگی قابل طبقه بندی هستند. شهر تاریخی نه تنها از برهنگی و عریانی و نمایش خویش برای بیگانه بری بود که حتّی زمینه ی تحریکات مادّی یا خودنمایی و خودستایی و تحقیر انسان(دیگران) را نیز به حداقل رسانده بود. حیای شهر تاریخی اجازه ی ریا و فریب نمی داد در عین حالی که دارای همه ی این صفات بود، در شهر تاریخی و در فضاهای عمومیِ آن، حتّی کسانی که مقیّد به آدابی نبودند، حرمت جمع و جامعه را به سهولت نمی شکستند، در حالی که امروزه حتّی افراد با ظاهر و سیمایی متدیّن به راحتی برخی مقرّرات و قوانین و حتّی هنجارهای اخلاقی را رعایت نمی کنند که از ذکر آن خودداری شده و برای مشاهده ی جزئیات آن مراجعه به فضاها و اماکن عمومی توصیه می شود.

19. پاکی و طهارت
پاکی را به شقوق مختلفی از جمله پاکی هوا، پاکی محیط، پاکی نمای عمارات و پاکی فضاهای داخلی ساختمان ها می توان تقسیم نمود که هر کدام نیز به پاکی مرئی به تمیزی ظاهری و محسوس توسّط حواس اطلاق شود، و پاکی نامرئی شامل تمیزی و سلامت محیط و بری بودن آنها از موجودات ریز یا گازها و مواد غیر قابل رؤیت، و فراتر از آن پاکی و طهارت معنوی است. تحقیقات انجام شده، دو زمینه ی اصلی پدید آمدن زشتی در اثر آسیب دیدگی نمای عمارات بلند را ناشی از"تابیدگی ساختمان" و ناشی از"آثار محیطی" معرّفی می کند که عمدتاً عبارتند از: شکست شیشه ها، ترک خوردن، قلوه کن شدن، خرد شدن، جابجایی، تغییر شکل، لکّه دار شدن، خوردگی، خرد شدن ناشی از خوردگی پرتو فرابنفش، خیسی و پوسیدگی. و بر اینها می توان اهمال در تعمیرات و نگهداری ادواری را نیز افزود که پس از مدّتی چهره ای زشت و آلوده را در برابر چشمان شهروندان قرار می دهند. علاوه بر اینها، پاکی معنوی و طهارت روحی و فرهنگی نیز وجه دیگری از پاکی است که خود بحث مستقل و مستوفایی را طلب می کند.

20. تقوی
موضوع تقوی در مطالعه ی حاضر از منظرهای متنوّعی دارای اهمیّت است. یکی از آنها رعایت تقوی در ساخت و سازها و در سیمای عمومی شهر است. مورد بعدی ایجاد شرایط و فضاهایی است که امکان متّقی نگهداشتن اهل شهر را فراهم نماید و آنان را نه تنها به انجام گناه ترغیب و تشویق نکند، که آنها از ارتکاب گناه نیز باز دارد. موضوع بعدی رعایت تقوی در اداره ی شهر و تنظیم روابط اجتماعی است.

اصول و معیارهای سلبی
در کنار و علاوه بر اصول ایجابی که اشاره شد و البتّه امکان تکمیل و افزودن بر فهرست آنها وجود دارد، برخی اصول و معیارهای سلبی نیز هستند که شهرها و عمارات و مساکن باید از آنها مبرا باشند؛ و می توان به عنوان مکمّل به آنها اشاره نمود به دو مورد اشاره می شود.
* احتراز از کِبر:
این موضوع در واقع به همراه احتراز از خودستایی و تحقیر دیگران یکی از موضوعاتی است که باید بر شکل گیری شهرها و عمارات و مساکن مسلمانان اعم از سیما و شکل و سازمان فضایی و رابطه ی اجزا آنها با یکدیگر و با مردم تأثیر داشته باشد. جلوه های رعایت چنین اصلی را می توان در سادگی فرم ها و اشکال، در مصالح بومی و محدود، در درونگرایی و در حدِّاقلِ استفاده از تزئینات در سطوح بیرونی، در ارتفاع متناسب و هماهنگ ساختمان ها، در تجانس غیر مادّی محلات، در همجواری متناسب عملکردهای متخلف، و در وحدت کالبدی شهر و عمارات مشاهده کرد.
*اجتناب از فساد و اسراف:
جهان بینی توحیدی با تکیه بر اصل عدل، به عنوان عامل بقای عالم وجود و بالتّبع عامل ایجاد محیط مناسبی برای حیات انسان، غالب موضوعاتی را که در تقابل با اصل عدل هستند به عنوان ظلم معرّفی می کند. فساد و اسراف از مهم ترین این عوامل هستند که انسان از ارتکاب آنها نهی شده است.

نتیجه گیری و جمع بندی
با توجّه به این که همه فعّالیت های انسانی در جهت نوعی خلق و خلاقیت انجام می شود، دو مورد اساسی بایستی مدِّ نظر قرار گیرند: 1- این که با توجّه به مقام خلیفه اللّهی انسان، بهترین الگو برای شناسایی ویژگی های فعّالیت های انسانی و تعیین اصول حاکم بر اعمال و آثار تولید او همانا خلق الهی و اصول و قوانین حاکم بر اجزا جهان هستی است. 2- به جهت این که نقش باورها و تفکّر حاکم بر انسان و نحوه ی نگرش او به جهان هستی و هم چنین توجّه به اعمالش، تأثیر مستقیم بر انتخاب روش های طرّاحی، ساخت، تولید و نحوه ی بهره گیری از طبیعت دارد، در این باب نیز شناسایی دستورالعمل های برآمده از تعالیم اسلامی یا لااقل محکّ خورده شده با این تعالیم برای مسلمانان واجب الرّعایه اند. به این ترتیب، مجموعه ی ویژگی های تأثیرگذار بر فعّالیت های انسان و از جمله طرّاحی و ساخت مسکن وی متشکل از"قوانین حاکم بر عالم وجود" و"اصول توصیه شده برای حیات وی" می باشند.
* صفات فعل الهی:
صفات فعل الهی(یا اصول حاکم بر فعل و خلق الهی) از اصلی ترین صفاتی هستند که می توانند به عنان صفات و ویژگی های مسکن اسلامی ایرانی مطرح شوند. توضیح این که: از یک سو، بر افعال انسان، بنا به باورها و الگوی اصلی ای که برای خویش انتخاب می کند، اصول و صفاتی مترتّب است، و از سوی، دیگر بنا به تعالیم اسلامی، انسان خلیفه(یا جانشین) خداوند در زمین است؛ و بنابراین با یک مقایسه ی ساده می توان این گونه نتیجه گیری کرد که اعمال انسانی بایستی به صفات فعل الهی متّصف باشند، و در جهت متجلّی ساختن آن صفات شکل بگیرند؛ تا شرط امانتداری در خلافت رعایت گردد؛ و نه تنها با فعّالیت های انسان خدشه ای به هماهنگی و تعادل موجود در عالم وجود و طبیعت وارد نیاید، که فراتر از آن، امکان تکامل موجودات(و عالیتر از آن، گرایش مواد به سمت تجرّد) در اثر فعّالیت های انسان نیز فراهم آید. یکی از افعال مهمّ انسان، تغییراتی است که توسّط او در محیط به وجود می آید که قسمتی از آن به صورت محیط و فضای زندگی و مسکن در زمین ظهور می یابد. خلاصه این که چون تفکّر اسلامی، انسان را به عنوان جانشین خداوند تبارک و تعالی بر روی زمین معرّفی می کند، اصول حاکم بر اعمال و آثار انسانی بایستی رنگ و صبغه ی اصولی را داشته باشند که بر فعل طرّاحی و برنامه ریزی محیط به عنوان یکی از مهم ترین فرآورده های فعل انسان حاکم باشند، عبارتند از: وحدت، تعادل، زیبایی، نظم، هماهنگی، توازن، اندازه، حدّ، هدایت، سلسله مراتب، تسبیح، حسن، حساب، حقّ بودن، کرم، احسان، عدم خلق به بطالت، عدم خلق به بازی که عموماً در قرآن کریم معرّفی شده اند.
* صفات فعل انسان: اصول توصیه شده برای حیات وی:
علاوه بر ویژگی های مذکور برای صفات مخلوقات الهی(که در سطور پیشین ذکر شدند)، آنچه خداوند تبارک و تعالی به عنوان بنیادهای مشی زندگی انسان معرّفی می نماید نیز در شکل گیری محیط زندگی که باید مقوّم ارزشهای الهی بوده و انسان را به سمت آن هدایت نمایند ایفای نقشی در خور توجّه را عهده دار هستند که اهمّ آنها عبارتند از: عبودیّت و عبادت، تقوی، ذکر، امر به معروف، نهی از منکر، کرامت انسان، عبرت گیری، تفکّر، حیا، تواضع، عدم پذیرش ولایت کفّار و مشرکین، عزّت، تمایز(عدم تشابه به بیگانگان)، اجتناب از کِبر، احسان، ارجحیّت معنویّت بر مادّیت، امنیّت، هدایت، اصلاح و آبادی زمین، احتراز از فساد، تعاون و همکاری، شُکر، میانه روی و هویّت.
وَ ما تَوفیقی الا بالله

پی نوشت ها :

1- توجّه کنیم که"فرسودگی بافت های شهری" به عکس نگرش جاری؛ به فرسودگی کالبدی محدود نیست، و فرسودگی های فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و انسانی نیز باید مدّ نظر قرار گیرند.
2- این تأکید از آن جهت نیست که تمرکز بر جنبه ی مادّی حیات علّت اصلی توجّه به مسکن است و باید حذف شود، بلکه مقصود؛ یادآوری این نکته ی مهم است که در ازاء پاسخگویی به نیازهای فیزیولوژیکی انسان، نباید وجوه و نیازهای معنوی انسان و ویژگی های کیفی مسکن مطلوب فراموش شوند.
3- برای مطالعه در مورد نظر اسلام در مورد انسان و ارزش او در مقایسه با عالم وجود ر. ک: بقره: 30 و 34(که به مقام خلیفه اللهی انسان و مسجود ملائک بودن او اشاره دارد)، اسراء: 70(که به انسان به عنوان حامل امانت الهی اشاره دارد)، و جاثیه: 13 و ابراهیم: 33(که به تسخیر جهان برای انسان اشاره می نمایند). همچنین ر. ک: به تفاسیر این آیات از جمله در: طباطبایی، بی تا، ج 1، همو، 1363، ج 23 و 25، همو، 1357، ج 32، همو، 1362، ج 35 و سایر تفاسیر.
4- در مورد تغییر تلقّی انسان معاصر نسبت به خانه و مسکن در مقایسه با جوامع گذشته، ر. ک: داوری اردکانی، 1375.
5- اَلَم یَرَوا اَنّا جَعَلنَا اللَّیلَ لِیَسکُنُوا فیهِ وَ النَّهارَ مُبصِراً: آیا ندیدند که ما شب را تاریک برای سکون و آرامش خلق قرار دادیم و روز را روشن(نمل: 86).
6- توجّه کنیم که فرهنگها در تماس با یکدیگر و همچنین جوامع در استفاده ی از روشها و ابزار ابداعی دیگران، به دو گونه ی"تأثیرگذار" و"تأثیرپذیر" ظاهر می شوند. برای مطالعه در این زمینه، ر. ک: جعفری، 1379.
7- تجلّی هویّت(به ویژه هویّت فرهنگی) جامعه در آثار معماری و شهری جامعه، امری مهم است که هم عامل تجلّی شخصیّت ملّی و هم عامل ترویج ارزشها و هم عامل تقویت مبانی فرهنگ ملّی است.
8- تکرار الگوهای بیگانه امری خنثی تلقّی می شود، در حالی که تأثیرات محیط و آثار معماری و مختّصات آن بر رفتار و تفکّرات و شیوه ی زیست و از همه مهمتر نمایش هویّت فرهنگی جامعه امری بدیهی است.
9- در نفی ارزیابی ایده های بیگانه با معیارهای بیگانه و لزوم توجّه به معیارهای خودی، ر. ک: مطهّری، 1357 و نقی زاده، 1386.
10- در مورد مباحث مربوط به وحدت و کثرت، ر. ک: جعفری، 1369 و همو 1362. و در مورد نظر اسلام درباره ی بستگی و ارتباط اجزاء عالم، ر. ک: مطهّری، 1350، ج 5 و جوادی آملی، 1366.
11-"کلمه عبری shakhina که کلمه عربی سکینه از آن اخذ شده است، در اصل به معنای مجد و جلال الهی است"(ریخته گران، 1378، ص 15).
12- همچنین برای مطالعه در معنای"سکینه" در فرهنگ قرآنی، ر. ک: طاطبایی، 1362، ج 18 و همو، بی تا، ج 36.
13- برای مطالعه در مباحث مربوط به هویّت، ر. ک: نقی زاده، 1390 و همو 1386.
14- اَلَم تَرَو اَنَّ اللهَ سَخَّرَ لَکُم ما فِی السَّمواتِ وَ ما فِی الاَرضِ وَ اَسبَعَ عَلَیکُم نِعَمَهُ ظاهِرَهً وَ باطِنَهً: آیا شما مردم به حس مشاهده نمی کنید که خدا انواع موجوداتی که در آسمانها و زمین است برای شما مسخّر کرده و نعمتهای ظاهر و باطن خود را برای شما فراوان فرموده(لقمان: 20).
15- ر. ک: به مقولات طرح شده در تعالیم اسلامی در مورد دستور اجتناب از فساد در زمین و توصیه به اصلاح در آن.
16- از نظر این نوشتار"مراد از سنّت به هیچ وجه مفاهیم و موضوعات کهنه و مندرس و قدیمی و صرفاً تاریخی نیست، بلکه مقصود هر آن چیزی است که واجد معنویّتی بوده و به تعبیر متفکّران متألّه ریشه در آسمان دارد. از جانب دیگر مقصود از مدرن نیز"نو" نبوده و به اشیاء و مفاهیمی اشاره دارد که در واقع در تقابل با سنّت(به معنایی که گفتیم) بوده، چشم از آسمان برتافته و بر زمین و زندگی دنیایی و عقل حسابگر متمرکز است"(نقی زاده، 1385، ص 98). برای مطالعه ی بیشتر در این زمینه، ر. ک: نقی زاده، 1384 و همو، 1385.
17- وَ الاَرضَ مَدَناها و اَلقَینا فیها رَواسِیَ وَ اَنبَتنا فیها مِن کُلِّ شَیءٍ مَوزُونٍ: و زمین را هم ما بگستردیم و در آن کوه های عظیم بر نهادیم و از آن هر گیاه و هر نبات مناسب و موافق حکمت و عنایت برویانیدیم(حجر: 19).
18- در مورد اهمیّت اصل هماهنگی، ر. ک: جعفری، 1358 و قریب به اتّفاق آثاری که به موضوع طبیعت، شهرسازی، معماری و هنر پرداخته اند.
19- همچنین در مورد درون گرایی خانه مسلمانان، ر. ک: پیرنیا، 1369،
Ismail، 1972 & Petherbridge، 1978
20- احتمال مطرح شدن این اشکال وجود دارد که: در دنیای معاصر که بسیاری ماشین ها و ابزار و ادوات اختراع شده اند که کارها را برای انسان انجام می دهند، استفاده از نیروی ماهیچه ی انسان برای انجام امور شخصی و جمعی و زندگی، نه تنها امری غیر لازم که امری مهمل است. توجّه به این نکته خالی از لطف نیست که علی رغم در اختیار بودن انواع ابزار و ادوات، انسان ها بیشتر از گذشته به اخذ و جذب انرژی(از طریق غذا خوردن) می پردازند، و چون کار نمی کنند تا انرژی مکتسبه مصرف شود، به ناچار، یا به مشکلات و بیماریهایی مبتلا می شوند که ناشی از بیکاری و عدم صرف انرژی است؛ یا این که باید مقدار زیادی وقت صرف کنند و هزینه بپردازند تا در مکان هایی خاص(مثل باشگاه ها) این انرژی را بسوزانند؛ یا به عبارت بهتر آن را هدر بدهند.

یک شنبه 22 دی 1392  12:04 PM
تشکرات از این پست
maryamjoon
maryamjoon
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 1178
محل سکونت : تهران
یک شنبه 22 دی 1392  12:06 PM
تشکرات از این پست
maryamjoon
maryamjoon
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 1178
محل سکونت : تهران

پاسخ به:از آثار مفید سبک زندگیت بگو؟(تاپیک دارای امتیاز ویژه)

سبک زندگی اسلامی در سیره فاطمی

حجت‌الاسلام و المسلمین عبدالکریم پاک‌نیا تبریزی، از محققین و اساتید سطوح عالی حوزه علمیه قم است که دروس منطق و حکمت، تفسیر  و علوم قرآنی، سطح عالی فقه و اصول و خارج فقه و اصول را از محضر اساتید برجسته حوزه علمیه قم آموخته است. وی علاوه بر فعالیت‌های تبلیغی و خدمات فرهنگی، آثار علمی و تحقیقی متعددی در حوزه‌های سیره و معارف اهل بیت(ع) در حوزه‌ مسائل اخلاقی، عقیدتی، اجتماعی، تربیتی، سیاسی و…، شخصیت‌های تأثیرگذار جهان اسلام، مقالات قرآنی و… به رشته تألیف درآورده است.

الخصائص النبویه، تربیت در سیره امام مجتبى(ع)، شرحى بر خطبه‌های حضرت زینب(س)، یک قرن وفادارى (شرح حال جابر بن عبدالله انصارى)، امام زمان(ع) سرچشمه نشاط جهان، پدر و مادر شما را دوست دارم با زیرعنوان حقوق متقابل والدین و فرزندان (برگزیده اولین جشنواره خانواده)، عفاف سرچشمه زیبائی‌ها، اهداف بعثت پیامبر(ص)، امام حسین‏(ع) گنجینه  اسرار وحى، انوار امام عسکری(ع) در آفاق جهان، از جنگ صفین بیاموزیم، نواب صفوى آذرخشى در ظلمت، بشاره المصطفی لشیعه المرتضی و… برخی از آثار و مقالات قلمی وی محسوب می‌شوند.

«درس‌های حضرت زهرا(س) برای خانواده‌های» یکی از آثار این نویسنده محقق است که در آستانه چاپ چهارم قرار دارد. وی در این اثر در ۹ فصل سیره و معارف فاطمی را در  عناوینی چون نگاهی به زندگی حضرت زهرا(ع)، مقام و منزلت حضرت زهرا(ع)، حضرت زهرا(س) در عرصه تبلیغ و انذار، حضرت زهرا(س) مربی خانواده‌ها، حضرت زهرا(س) و نسل کوثر، متن خطبه تاریخی فدک، شرح چند  فراز از خطبه فدک و مصائب حضرت زهرا(س)  بررسی کرده است.

در زمانه‌ای که متأسفانه خواسته یا ناخواسته سبک زندگی ما از معیارهای دینی و بومی فاصله گرفته و به سمت سبک زندگی غربی متمایل شده است، الگوبرداری از سبک زندگی معصومین(ع) در زمینه‌های مختلف می‌تواند چون چراغی فروزان موجبات هدایت و سعادت شیعیان ایشان را فراهم کند. به مناسبت ایام شهادت حضرت زهرا(س)، حجت‌الاسلام پاک‌نیا برخی از شاخصه‌های سبک زندگی فاطمی را برای خبرگزاری تسنیم تشریح کرده است:

حضرت زهرا(س) کامل‌ترین بانوی عالم است و در کلام پیامبر(ص) و ائمه اطهار جایگاه خاصی دارد. ائمه اطهار حضرت زهرا(س) را اسوه و الگوی خود می‌دانستند و این سخن حضرت امام عصر(عج) معروف است که حضرت زهرا(س) را اسوه خود خوانده یا این‌که امام حسین(ع) در روز عاشورا افتخار می‌کرد که مادری چون فاطمه زهرا(س) و مادر بزرگی چون حضرت خدیجه کبری(س) دارد.

لولا فاطمه لما خلقتکما

خداوند در حدیثی قدسی پیامبر(ص) را خطاب قرار داده است که: «یا احمد لولاک لما خلقت الافلاک و لولا علیّ لما خلقتک و لولا فاطمه لما خلقتکما؛ ای احمد اگر تو نبودی جهان را نمی‌آفریدم و اگر علی نبود تو را نمی‌آفریدم و اگر فاطمه نبود شما را نمی‌آفریدم». در عین حال که پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) اسوه عالمیان هستند، اما در این حدیث، خلقت ایشان منوط به خلقت ام‌الائمه(ع)، حضرت زهرا(س)، دانسته شده است و از همین جهت بود که امام حسن(ع)، امام حسین(ع) و سایر ائمه(ع) تا حضرت حجت(عج) از ایشان به عنوان اسوه و الگوی خود یاد می‌کردند.

زهرای مرضیه، نوباوه رسالت، عصاره انسانیت، همسر و همسنگ ولایت و سرچشمه مهر و عطوفت و معنویت است. فاطمه(س) نه‌تنها مادر امامان معصوم علیهم السلام، بلکه تسلی‌بخش رنجها و لحظات پرمشقت خاتم پیامبران(ص) بود و به همین جهت به «امّ‌ابیها» ملقب شده و وجود فاطمه(ع) برترین گواه این ادعاست که زنان هم می‌توانند به اوج معنویت‌هایی که رادمردان الهی رسیده‌اند، نائل شوند.

مهم‌ترین ویژگی حضرت زهرا اسوه و الگو بودن ایشان برای دختران و بانوان جامعه امروز ماست. ایشان برای تمامی زنان مسلمان مایه مباهات و از هر نظر الگوی واقعی برای اهل ایمان هستند. در روایتی از نبی مکرم اسلام(ص)، فاطمه(س) سیده زنان این امت و مؤمنین و سرور بانوان جهان و بانوی بانوان اهل ایمان معرفی شده و ما می‌توانیم از این ویژگی ایشان استفاده کنیم.

ساده‌زیستی فاطمه(س) و تعجب سلمان

ساده‌زیستی از ویژگی‌های برجسته زندگی بانوی دو عالم است. روایتی از سلمان فارسی نقل شده است که فرمود روزی حضرت فاطمه را دیدم که چادری ساده بر تن داشت. با تعجب عرضه داشتم که عجبا! دختران پادشاهان ایران و قیصر روم بر کرسی‌های طلایی می‌نشینند و پارچه‌های زربفت و اشرافی به تن می کنند، اما دختر رسول خدا که عظمت ایشان از همه بالاتر است، نه چادرهای زربفت به سر دارد و نه لباس‌های فاخر و زیبا. حضرت در پاسخ  تعجب سلمان می‌فرماید که «ای سلمان! خداوند لباس‌های  زینتی و تخت‌های طلایی را برای قیامت ما ذخیره کرده است».

فرزند در آغوش و دستاس در دست

رمز موفقیت آن حضرت  این بود که در قید و بند زینت دنیایی نبودند و می‌فرمودند که این شیوه را از سیره رسول‌الله(ص) آموخته‌اند. در روایات آمده که روزی پیامبر خدا(ص) به خانه حضرت وارد شدند. مادر سادات را در حالتی دیدند که با یک دست فرزند خود را در آغوش گرفته و با دستی دیگر، مشغول آرد کردن گندم بودند. از دیدن زندگی ساده، اما پرعاطفه زندگی بانو، اشک در چشمان مبارک رسول خدا(ص) حلقه زد. نبی خدا(ص) با دیدن این صحنه فرمودند: «یا بنتاه تعجلى مراره الدنیا بحلاوة الاخرة؛ دخترم مشکلات دنیا را به یاد حلاوت جهان آخرت بر خود هموار ساز». حضرت هم فرمود: یا رسول‌الله(ص) الحمد لله علی نعمائه و الشکر لله علی آلائه.

قد مجلت یدای من الرحی

وجه دیگری که می تواند از زندگی ایشان به عنوان الگوی زندگی همه ما قرار گیرد، کار و تلاش حضرت در خانواده بود. تلاش برای آموزش علم، تربیت فرزند و… از بارزترین وجوه زندگی شخصی حضرت زهرا(س) است. روایات متعددی در این زمینه وجود دارد. به عنوان نمونه از زبان خود بانوی دو عالم نقل شده است که به پدر گرامیشان فرمودند: «قد مجلت یدای من الرحی، لیلتی جمیعاً ادیرالوحی حتی اصبح، و ابوالحسن یحمل حسنا و حسینا؛ دستانم از کار کردن با آسیاب تاول زده است. شب را من تا به صبح مشغول آرد نمودن گندم و جو بودم و علی‏«علیه السلام» حسن(ع) و حسین(ع) را نگهداری می‌کرد.

رهنمود پیامبر(ص) به خوشبخت‌ترین زوج عالم چه بود؟

نکته دیگر همدلی با همسر که یکی از نکات مهم و اساسی در محیط خانواده است که حضرت زهرا(س) شدیداً پایبند به این اصل بودند. روایت است از امام صادق(ع) که فرمودند: «علی(ع) و فاطمه(س) برای همدلی بیشتر به حضور پیامبر(ص) شرفیاب شدند تا برای مدیریت بهتر زندگیشان از ایشان رهنمود بگیرند. رسول خدا(ص) حضرت فاطمه(س) را به کارهای خانه و امور بیرون را به علی(ع) امر فرمودند. بعد از این دیدار، حضرت زهرا(س) در رابطه با این تصمیم فرمودند که جز خدا کسی نمی‌داند که تا چه اندازه از این تصمیم خوشحال شدم که پیامبر(ص) مرا به امور داخل خانه و علی(ع) را به بیرون خانه تکلیف کردند.

این یکی از امور مبتلابه جامعه امروز ما است که متأسفانه بانوان به کارهای بیرون خانه روی می‌آورند و از بسیاری از وظایف خود در داخل خانه غافل می‌شوند.

فداکاری و بازهم فداکاری

نکته مهم دیگر، فداکاری و گذشت آن حضرت است که مهم‌ترین راز همسرداری ایشان به شمار می‌آید. روایات مختلفی در این زمینه نقل شده است. برای نمونه در یکی از روزهای پرمشقتی که ایشان از نظر اقتصادی داشتند، غذا در خانه ایشان کمیاب شد که در این مدت حضرت زهرا(س) با فداکاری غذا را میان همسر و فرزندان تقسیم کردند و خود از غذای موجود و اندک تناول نکردند.

زمانی که حضرت امیر(ع) علت فداکاری حضرت زهرا(س) و بی‌اطلاع گذاشتن امام(ع) از امور منزل را جویا شدند، حضرت فرمودند: «رسول خدا مرا نهی کرده است که از پسر عمویم چیزی درخواست کنم و فرموده‌اند اگر چیزی آورد بپذیر و اگرنه، درخواستی نکن». این هم نکته بسیار مهمی است و امروزه بسیاری‌ از درخواست‌های معمول غیر معقول است و مشکلات متعددی را برای خانواده‌ها ایجاد کرده است.

چه شد که پیامبر فاطمه را پاره تنش خواند؟

عفاف و حیای ایشان یکی دیگر از صفات معروف حضرت ام ابیها است که نمونه کامل آن را می‌توان در روایت مشهور مواجهه حضرت با فرد نابینا دید. نابینایی در خانه زهرا (س) وارد شد. حضرت خود را پشت پرده یا دیوار پوشاند. پیامبر (ص) فرمود: چرا با این که نابینا تو را نمی‌بیند، از وی حجاب می‌گیری؟ عرض کرد: اگر او مرا نمی‌بیند، من که او را می بینم و او نیز بوی مرا استشمام می‌کند. در آن هنگام بود که پیامبر(ص) در تأیید رفتار ایشان فرمود: گواهی می دهم که تو پاره تن من هستی: «اشهد انک بضعة منی».

بهترین زنان از دیدگاه حضرت زهرا(س)

همچنین روایت مشهور حضرت زهرا(س) می‌تواند نصب العین زنان امروز باشد که فرمود «خیر النساء ان لا یرین الرجال و لایراهن الرجال؛ بهترین عمل زنان این است که بدون ضرورت مردان نامحرم را نبینند و مردان نامحرم هم آنها را ننگرند».

حجت‌الاسلام پاک‌نیا با بیان این که هر وجهی از وجوه زندگی حضرت زهرا(س) می‌تواند الگویی تام و تمام برای زن مسلمان امروزی باشد، در بخشی از سخنان خود با انتقاد از استفاده از تشریفات در برگزاری مراسم عروسی و مهریه‌های سنگین در ازدواج‌های امروز، بر الگو گرفتن جوانان امروز از ازدواج و سبک زندگی حضرت فاطمه (س) و حضرت علی(ع) توصیه کرد:

ازدواج به سبک علوی و فاطمی

کمالات فوق العاده فاطمه (ع)، انتسابش به شخص پیامبر(ص) و شرافت خانوادگى او سبب شد که مردان زیادى از اشراف و یاران پیامبر (ص) به خواستگارى او بیایند، اما همه جواب رد شنیدند. پیامبر(ص) در پاسخ آنها مى‌‏فرمود: «امْرُها الى‏ رَبِّها؛ ازدواج  فاطمه به دست پروردگار فاطمه است!». ناگهان این صدا در همه جا پیچید که پیامبر (ص) مى‏خواهد تنها دخترش را به همسرى على بن ابى‏‌طالب (ع) درآورد.

هنگامى که امیرمؤمنان على (ع)به خواستگارى فاطمه (ع)آمد، چهره مبارکش از شرم گلگون شده بود. پیامبر(ص) با مشاهده او شاد و خندان فرمود: براى چه نزد من آمدى؟ امیرمؤمنان على(ع) به خاطر ابهت پیامبر(ص) نتوانست خواسته خود را مطرح کند ولذا سکوت کرد. پیامبر (ص) که از درون امیرمؤمنان على (ع) با خبر بود، چنین فرمود: «لَعَلَّکَ جِئْتَ تَخْطِبُ فاطِمَةَ؟ شاید به خواستگارى فاطمه آمدى؟» عرض کرد: آرى، براى همین منظور آمدم.

پیامبر(ص) فرمود: اى على! قبل از تو مردان دیگرى نیز به خواستگارى فاطمه آمدند، هرگاه من با خود فاطمه(س) این مطلب را در میان مى‏‌نهادم روى موافق نشان نمی‌داد و اکنون بگذار تا این سخن را نیز با خود او در میان نهم. بدون شک ازدواج بهترین مردان جهان با سیده زنان عالم و دختر پیامبر بزرگ اسلام باید از هر نظر الگویى براى همه قرون و اعصار باشد، لذا پیامبر (ص) دستور داد تا زره امیرمؤمنان على(ع) را بفروشند و پولش را که حدود پانصد درهم بود، نزد او آورند. پیامبر آن را سه قسمت کرد: قسمتى را به بلال داد تا از آن عطرى خوشبو تهیه کند و دو قسمت دیگر را براى تهیه وسائل زندگى و لباس تعیین فرمود. پیداست وسایلى که با این پول ناچیز مى‌‏توان خرید چقدر ساده و ارزان قیمت باید باشد!

یک شنبه 22 دی 1392  12:18 PM
تشکرات از این پست
mohsenshabani
mohsenshabani
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 2227
محل سکونت : روی کره خاکی

پاسخ به:از آثار مفید سبک زندگیت بگو؟(تاپیک دارای امتیاز ویژه)

دوستان چندتا پست قبل  آثار زندگی کل جمعیت زمین رو نوشتن؟

 

تمام هفته گناه و غروب جمعه دعا             کمی خجالت از این انتظار هم خوب است           الهم عجل لولیک الفرج

دوشنبه 23 دی 1392  2:33 PM
تشکرات از این پست
javadtel
javadtel
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 107
محل سکونت : البرز

پاسخ به:از آثار مفید سبک زندگیت بگو؟(تاپیک دارای امتیاز ویژه)

امانت داری

هیچ گاه به فکر خیانت به دیگران نبودن

دوشنبه 23 دی 1392  6:46 PM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon
ravabet_rasekhoon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 8838
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:از آثار مفید سبک زندگیت بگو؟(تاپیک دارای امتیاز ویژه)

با سلام و عرض ادب

دوستان گویا چگونگی مشارکت در تاپیک های تعاملی ویژه را فراموش نموده اند، تاپیک های بحث و تبادل نظر یا تاپیک های ویژه محلی جهت ارسال مطالب دست نوشت و کیفی کاربر می باشد نه ظرفی برای کپی پیست بی قاعده محتوا، در چنین تاپیک هایی اگر در مواردی ناچار به ارسال مطالب کپی شده هستیم، حد اقل باید نظرات شخصی خود را ذیل مطلب ارائه دهیم.

از مدیر محترم تالار درخواست می شود برای کلیه پست های کپی پیستی که بدون توجه به موضوع تاپیک و بازخورد مطالب و بدون مشارکت شخصی در بحث ارسال شده اند، حداقل امتیاز در نظر گرفته شود.

به 3 کاربر برگزیده که پستهای دست نویس مشتمل بر اظهار نظرها و عقاید شخصی خود ارسال داشته اند، پاسخگوی پست های دیگر کاربران بوده اند، تقویت کننده فضای تعامل و تبادل نظر بوده اند، جوایزی از جانب روابط عمومی راسخون تقدیم خواهد شد.

با تشکر

 
       
دوشنبه 14 بهمن 1392  8:30 AM
تشکرات از این پست
borkhar mina_k_h khodaeem1
hossein201273
hossein201273
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 26938
محل سکونت : سپاهان ایران

پاسخ به:از آثار مفید سبک زندگیت بگو؟(تاپیک دارای امتیاز ویژه)


نقل قول ravabet_rasekhoon

با سلام و عرض ادب

دوستان گویا چگونگی مشارکت در تاپیک های تعاملی ویژه را فراموش نموده اند، تاپیک های بحث و تبادل نظر یا تاپیک های ویژه محلی جهت ارسال مطالب دست نوشت و کیفی کاربر می باشد نه ظرفی برای کپی پیست بی قاعده محتوا، در چنین تاپیک هایی اگر در مواردی ناچار به ارسال مطالب کپی شده هستیم، حد اقل باید نظرات شخصی خود را ذیل مطلب ارائه دهیم.

از مدیر محترم تالار درخواست می شود برای کلیه پست های کپی پیستی که بدون توجه به موضوع تاپیک و بازخورد مطالب و بدون مشارکت شخصی در بحث ارسال شده اند، حداقل امتیاز در نظر گرفته شود.

به 3 کاربر برگزیده که پستهای دست نویس مشتمل بر اظهار نظرها و عقاید شخصی خود ارسال داشته اند، پاسخگوی پست های دیگر کاربران بوده اند، تقویت کننده فضای تعامل و تبادل نظر بوده اند، جوایزی از جانب روابط عمومی راسخون تقدیم خواهد شد.

با تشکر


با سلام خدمت مدیریت محترم ارذشد تالار های راسخون جناب نجاران

بله فرمایش شما صحیح است ،بنده نیز با صبر وحوصله بررسی وخدمتتان نتایج را اعلام می کنم
 

 

مهربان همیشگی من... خودت گفتی:ادعونی استجب لکم... بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا...
گوش کن... این منم که اینروزها بیش از همیشه میخوانمت... اجابت کن مرا...

 

دوشنبه 14 بهمن 1392  11:31 AM
تشکرات از این پست
khodaeem1 borkhar
mhvarzaneh
mhvarzaneh
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1392 
تعداد پست ها : 758
محل سکونت : اصفهان

۱۲ تغییر کوچک برای سبک‌ زندگی سالم ‌تر

 

«آنطور که من می‌بینم، شما هر روز یکی از این دو کار را انجام می‌دهید: ایجاد سلامتی یا تولید مریضی در خودتان!» -- آدل داویس (Adelle Davis)
 
آیا سبک زندگی سالمی دارید؟ لازم نیست برای داشتن زندگی سالم، دونده ماراتن باشید، بوفو و بروکلی بخورید یا ساعت‌ها مدیتیشن کار کنید. سبک‌زندگی سالم یک روند پیش‌رو است که پستی و بلندی‌های خود را دارد اما همیشه به سمت یادگیری بیشتر، داشتن انتخاب‌های بهتر و زندگی هوشمندانه در حرکت است.
 
اگر هر تغییر کوچک را هدیه‌ای ببینید که به خودتان می‌دهید، برای احترام گذاشتن به جسم، فکر و روحتان، این تغییر کمتر ترسناک و طبیعی‌تر خواهد بود. همانطور که رقصنده مدرن، مرتا گراهام ذکر می‌کند، «بدن لباسی مقدس است.» باید با آن اینگونه رفتار شود.
 
فقط در یک روز، تغییرات کوچک بسیار زیادی هست که می‌توانید برای دست یافتن به فواید بیشماری که برای سلامتی‌تان دارند امتحانشان کنید.
 
در زیر به ۱۲ مورد از این تغییرات اشاره می‌کنیم که به زمان و تعهد بسیار کمی نیاز دارند اما پاداش فوق‌العاده‌ای برایتان در بر خواهد داشت.

دوشنبه 5 اسفند 1392  3:46 PM
تشکرات از این پست
mhvarzaneh
mhvarzaneh
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1392 
تعداد پست ها : 758
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:از آثار مفید سبک زندگیت بگو؟(تاپیک دارای امتیاز ویژه)

۱. روزتان را با حرکات کششی شروع کنید. ۱۵-۱۰ دقیقه زودتر از خواب بیدار شوید و کمی حرکات کششی انجام دهید. حرکات کششی به شما برای بیدار شدن کمک می‌کند، انرژی بیشتری به شما می‌دهد، انعطاف‌پذیری و هماهنگی بدنتان را بالا برده، به گردش خون در بدن کمک کرده و ریلکس‌تان می‌کند. 

دوشنبه 5 اسفند 1392  3:52 PM
تشکرات از این پست
mhvarzaneh
mhvarzaneh
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1392 
تعداد پست ها : 758
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:از آثار مفید سبک زندگیت بگو؟(تاپیک دارای امتیاز ویژه)

۲. برای کل روز خوب بدنتان را سوخت رسانی کنید. اگر قرار است در روز یک وعده غذای خیلی خوب و سالم بخورید، اجازه بدهید که آن وعده صبحانه باشد. ترکیبی از کربوهیدرات‌ها، فیبر، پروتئین و مقدار کمی چربی فواید بسیار زیادی برای سلامتی شما داشته و ساعت‌ها انرژی لازم برای بدنتان را فراهم می‌کند. 

دوشنبه 5 اسفند 1392  4:03 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها